نتایج جستجو برای عبارت :

اشعار جغد خسته

تا حرف میزنی، میگن ناشکری نکن خدا قهرش میگیره
تا حرف نمیزنی، میگن چه مرگته چرا هیچی نمیگی
خسته شدم دیگه
ازین وضعیت نکبتی خسته شدم
از فشار و استرس و نگرانی خسته شدم
از غر شنیدن و بازخواست شدن خسته شدم دیگه
از فضولیای آشنا و غریب خسته شدم دیگه
از زندگی کردن اینجوری خسته شدم
از زور زدن واسه ایجاد تغییر و بجاش درجا زدن، خسته شدم
از تنهایی و بی کسی خسته شدم
از انگ چسبوندن این و اون خسته شدم
از فهمیده نشدن و درک نشدن خسته شدم
از گوشیم، از لپ تاپم، از
از خودم ،خسته ام ...
از تپش های قلبم، خسته ام...
از اشک های داغی که  روی گونه هایم سرازیر می شوند خسته ام...
از زندگی کردن ، خسته ام ...
از سعی در اشک نریختن، خسته ام ...
از نفس کشیدن ...
از بعضی از آدمای زندگیم...
از خدا ...
از احساسات متفاوتم،  خسته ام ...
از دیدن بعضی از آدما، خسته ام...
از نگاه سنگین بعضی ها ،خسته ام...
ازلحن های نیش دار ...
از خندیدن ...
از اینکه عاشق چیزی باشم ...
از فکر کردن ...
از دیدن ...
از دلم ...
از ، از ، از 
همه چی، خسته ام .
قرار نبود اینجوری
بس‌که رازِ فاش را در پرده خواندم خسته‌ام
از نگفتن‌ها و گفتن‌های توآم خسته‌ام
از عتابت بیمناکم، از شرابت بی‌نیاز 
زهر اگر داری بیار، از شادی و غم خسته‌ام 
 نیست سیلابی که از تخریب، سیرابم کند 
از نوازش‌های این باران نم‌نم خسته‌ام  
ملحدان طعنم کنند و صوفیان سنگم زنند
از تو و خیّام و ابراهیم‌ِ اَدهم خسته‌ام
 
بین آدم‌ها غریبم، آه! غربالت کجاست؟
از سکونِ نحس این دنیای در هم خسته‌ام
دیگران گفتند: "آزادی" ، من افتادم به بند 
بازجو پرسید:
سخن در نزد من همچون سراب است
دل دیوانه ام حالش خراب است
گل سرخ از ازل بویی ندارد
دلم بی تو هیاهویی  ندارد
اگرچه با تو شادم و جوانم
چو نیستی همچو بیدی مرده سانم
تو را دیدم که زیبایی چو دریا
دل دیوانه ام دارد تمنا
دل مرغِ قفس آوا ندارد
هوا سرد است و نایش نا ندارد
به بالم دست گیر و مرحمش کن
بخوان نغمه که صوتت تا ندارد
کنون آید همی شعرم به پایان
چرا کین دل، دل گفتن ندارد
اگرچه هست صحبت های بسیار
ولی حرف زیاد، گفتن ندارد
پر بی بال من را تو دوا کن
دل دیو
خب ظاهرا دوران دیوار اشعار هم داره به پایان میرسه. البته این به معنی تعطیلی دیوار اشعار نیست به معنی ساده تر شدن سبک دیوار ه این طور که من شعر یا داستان نمیارم و فقط طرح بحث میکنم و بقیه اش با خودتون البته طرح بحث هم با شما باشه بهتره. 
به نظرم  تفاوت اشعار معاصر با قدیمی،مثل تفاوت چای دمی است با چای کیسه ای!تو تا به پای اشعار کهن صبر نکنی،تا مانوس نشوی و بارها با دل و جانت زمزمه اش نکنی،تا شب بیداری نکشی با آن، تا زانوی غم بغل نکنی و به پهنای صورت اشک نریزی،نمی توانی از خواندن غزل حافظ و یا سعدی لذت کافی ببری.باید صبر کنی تا دم بکشد! اما اشعار معاصر نه، می توانی در هر حالتی که هستی یک شعر از اینترنت پیدا کنی و بخوانی و لذت ببری و تمامش کنی و کمی هم از آرایه های ادبی اش تعریف کنی
سلام
این فیلم را تازه دیدم. فیلمی که در اسکار 2019 نامزد دریافت چندین جایزه شد.
من این فیلم را دوست داشتم. پر از کنسرت و اهنگ و اشعار رمانتیک بود.
به نظرم لیدی گاکا و بردلی کوپر خیلی خوب بازی کردن. فیلم پر از اشعار خیلی زیباست.
باز هم این فیلم را نگاه خواهم کرد.
معرفی کتاب هشت کتاب
این کتاب مجموعه اشعار سهراب سپهری است که شامل هشت دفتر به نامهای مرگ رنگ.، زندگی خوابها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، مسافر، حجم سبز، ما هیچ ما نگاه می باشد.
در ابتدای این کتاب شعرها همه رنگ سیاه دارند و بوی ناامیدی میدهند. اما همینطور که پیش می رویم به اشعار زیباتر و خوشبینانه تر برمی خوریم. آنچه در این مجموعه خودنمایی میکند توجه شاعر به مفاهیم آسمانی ست که در پس زمینه شعر و فرهنگ سهراب جاریست. 
البته واژه های ادیا
دیگه از این طرز زندگی کردن خسته شدم
از زندگی پر از گناه خسته شدم
از نماز نخواندن ، از بیهوده بودن خسته شدم
از تنبلی ،بی حوصلگی
خواب ، گناه ، گناه خسته شدم
از موبایل ،تی وی ، تلگرام ،واتساپ ، بازی خسته شدم
چکار کنم که بتونم درست زندگی کنم؟
 
بسم الله
با تشکر از شما
بابت دیدن وبلاگ بنده
دو نکته:
اول اینکه هرگونه کپی برداری دارای  پیگرد خواهد بود
چون تمام اشعار در سایت حفظ و مالکیت آثار هنری و ادبی و علمی ثبت شده است
دوما
در صورت اینکه به بنده لطف داشتید و قصد بازنشر اشعار بنده رو داشتید
لطفا با ذکر منبع و آدرس وبلاگ باشد 
بسیار ممنون
 
به یادم هست، روزی مصرانه، به تو گفتم:" ما هرگز خسته نخواهیم شد... هرگز!"
اما مدتی‌ست پی فرصتی میگردم شیرینم، تا به تو بگویم: ما نیز، خسته میشویم...
و خسته شدن، حق ماست؛ اینکه خسته میشویم و از نفس می‌افتیم و در زانو‌هایمان دردی حس میکنیم؛ مسئله‌ای نیست!
مسئله این است که بتوانیم زیر درختی، کنار جوی آبی، روی تخته سنگی، در کنار هم بنشینیم و خستگی از روح و تن بتکانیم...
خسته نشدن، خلاف طبیعت است! همچنان که خسته ماندن...
دیگر نمیگویم ما تا زنده‌ایم خست
و اینم پست شماره 200
و من هستم همونی که بودم 
هیچ تغییری در خودم ندیدم 
حالم از خودم بهم میخوره 
ریدم تو دهن خودم
شاشیدم به افکار خودم
و هیچ تر از هیچ 
هیچی ندارم 
هیچی نیستم 
هیچ دستاوردی ندارم
هیچ چیز جالبی
هر روز  مثل همون روز تو سال قبل
خسته از پست های پارسال امسال 
خسته از اهنگ
خسته از چایی
 خسته از تصمیم های به نتیجه نرسیده 
تصمیم هایی که هنوز شروع نکردمشون وهنوز یا تو کاغذن یا تو مغزم یا اینجا یا note گوشی
و خسته از تاریخ های رندی که برایشا
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب
"دیوار اشعار"  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم.
خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره.
موضوعی بخوانید ...
غمگینم... شبیه کسی که تنها مانده میان نارفیقان...
قصد رفتن دارم اما...خستگی امانم را بریده...
خسته ام... شبیه کوله بری که بعد از دوهفته هنوز به مقصد نرسیده... 
اما نه... روحم خسته است...
خسته از نامردی ها... از دوست داشته نشدن ها...
خسته از حامی بودن های بی حامی...
خسته از این روزگار...
برخلاف طبیعت، سردم از این روزها...
دلسردم از همه...
ناامیدی هم انگار مسری شده این روزها...
خسته؛ ولی خوشحال، مثل وقتی که تو بچگی از پارک برمیگشتیم خونه.خسته؛ ولی پر از ذوق، مثل وقتی که چمدون‌هات رو بستی و فردا ۵ صبح بلیط داری. خسته؛ ولی آروم، مثل نفس‌نفس زدن‌های بعد از پایان مسابقه.خسته؛ ولی راضی، مثل تیک زدن اخرین مورد از لیست‌کارهای روزانه در ساعت صفر.خسته؛ ولی امیدوار، مثل نگاهت به آینه بعد از یه روز شلوغ.خسته؛ ولی خوشحال و پر از ذوق و آروم و راضی و امیدوار، مثل لحظه‌ی پایانِ سالِ سومِ پزشکی. به همین سادگی، به همین سرعت، به ه
خسته از حالِ این روزهای شهر
خسته از مقاومت
خسته از صبوری
خسته از بغض های بی امان 
خسته از دوری و فراق
کاش همین نزدیکی ها سراغی بگیری از ما
هوایِ ماندن درمیانِ یک مشت جامانده 
خیلی خراب است
خراب تر از آنکه بشود شرحش داد...
کاش روزی در آغوشت جان دهم
ماندن بدونِ تو عینِ مردن است...
دلم یک دنیا خرابه ی شام است آقا...
با سربیا که ببینمت به چشم...
هوایِ جنون دارم
جنون.
بهترین و خواندنی ترین اشعار به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان را برای شما عزیزان در ادامه این مطلب قرار داده ایم. اگر همه ی دیوان‌های شعر پارسی را کنار هم بگذاریم، شاید هیچ مضمونی در حیطه‌ مذهب به اندازه روزه، ماه مبارک رمضان و دیگر مضامین مرتبط با آن «مثل لیالی قدر» مورد توجه شاعران قرار نگرفته است.
ادامه مطلب
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
 
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
 
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
 
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
 
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
 
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام.
 
محمد علی بهمنی
شعر پیشواز محرم  تسلیت  پیشواز محرم مداحی ماه محرم , اس ام اس تسلیت محرم , شعر محرم , اشعار پیشواز ماه محرم , شعر و ترانه , اشعار محرم , نوحه پیشواز ماه محرم
نوحه پیشواز محرم
مـردم بسـاط گـریـه و مـاتـم بیـاوریـدوقتش شده که بیرق و پرچم بیاوریدمــردم کتـیبه هـای حـسـینیـّه نـزد کیـسـت؟«باز این چه شورش است که...عالم» بیاوریدخواهید از خدا که در این شصت روز عمردر بـیـن روضــه هــا نـکـنــد کـم بـیـاوریـد
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
حضرت آیت‌الله سید عبدالله فاطمی نیا در سال نود وهفت در مراسم بزرگ داشت حضرت علامه طباطبایی به نکته ای اشاره فرمودند که بسیار حائز اهمیت،. آنقدر مهم ،مانند اینکه از فاجعه‌ای پرده برداشتند
ایشان قریب به این مضمون فرمودند
کتابی دیدم تحت عنوان دیوان اشعار منصور حلاج،باخود گفتم حلاج کی شعر فارسی گفته است ؟خریدم و دیدم که دارای مقدمه هم می باشد و اشعار هم تخلص حسین دارد و چون نام منصور ح
اشعار حسین دهلوی
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا حسین دهلوی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
چشم تو شهر فرنگی ست که دیدن دارد حسین دهلوی
چشم تو شهر فرنگی ست که دیدن دارد
دیدمت خوب ، دلم حس پریدن دارد
حرف ها می زند از دور نگاهت با من
برق چشمان تو الحق که شنیدن دارد !
قاف امیدی و پاهای من دیوانه
در رسیدن به شما عزم دویدن دارد
گریه کم می کنم اما چشم هایم پی تو
مثل هر ابر دگر عشق چکید
خسته ام از آرزوها؛ آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی؛ بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را؛ روز وشب تکرارکردن
خاطرات بایگانی ؛ زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین؛ پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین؛ آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته؛ چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته؛ خسته از چشم انتظاری
 
 
 
 
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
 
آیا میدانستید شاعری وجود دارد ایرانی و مربوط به چند قرن پیش که ما از آن غافل مانده ایم و اینکه این شاعر دیوان شعری دارد که از وی بجا مانده است ؟ بیایید اطلاعات مربوط به این شاعر را بررسی کنیم :
نام : آرش یا کیارش یا آرسام یا آریو [ معلوم نیست دقیقاً کدام نام ، نام واقعی وی بوده است ] .
تاریخ تولد : معلوم نیست و بنا بر معتبرترین حدس چون قدمت دیوان اشعارش بین سال 20 الی 500 شمسی است بنابراین سال تولد وی نیز و البته زندگی اش بین ه
بسم الله الرحمن الرحیم
 
آیا میدانستید شاعری وجود دارد ایرانی و مربوط به چند قرن پیش که ما از آن غافل مانده ایم و اینکه این شاعر دیوان شعری دارد که از وی بجا مانده است ؟ بیایید اطلاعات مربوط به این شاعر را بررسی کنیم :
نام : آرش یا کیارش یا آرسام یا آریو [ معلوم نیست دقیقاً کدام نام ، نام واقعی وی بوده است ] .
تاریخ تولد : معلوم نیست و بنا بر معتبرترین حدس چون قدمت دیوان اشعارش بین سال 20 الی 500 شمسی است بنابراین سال تولد وی نیز و البته زندگی اش بین ه
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا می‌طلبم صحبت روشن رایی
کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش
که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی

"دیوار اشعار"  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم.

خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره.
موضوعی بخوانید ...
گاهی انقدر خسته میشی ...که حتی انرژی ای واسه خستگی در کردنم نداری ...
مث وقتایی که تا ساعت ۲ خونه رو بعد از یه مهمونی ۵۰ نفره جمع و جور کردی ...تموم مفصل هات داره از هم باز میشه ...سرت یه بالش میطلبه ...اما تا بالش به سرت نزدیک میشه هرچی پتو و متکا جر و واجر کنی هم ...تا خود اذون صبح بیداری...!
....
چه سرم به رگ هام ...
چه هندزفیری تو گوشم ...
....
بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن...
خسته تر از آنم که بگویم به چه علت...
انگار باید بد شد
تنها بذاری ادمارو.رها به حال خودشون.
دورشی از همه.خستم از خوبی کردن و بد دیدن
خسته از رفتارای تکراری
خسته از بدی دیدنو خوبی کردن
خسته از بودن اجباری
خسته از ادمای اجباری
خسته از ترس بد شدن خوبا
خسته از همه چی
دلم تنهایی میخواد
یه جای دور از ادما
دور از دردای بچگانه 
دور از خواسته های کوچیک
جاییکه که کسی کوچیک فک نکنه
جاییکه هیچکی سرش تو کار بقیه نباشه
دور از ادمای بیکار و بی یار
اوناییکه که تموم دغدشون پیدا کردن یاره تا بعدش هم
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
"دیوار اشعار"  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم.

خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره.
موضوعی بخوانید ...
توی این شهر داغون، توی یه منطقه متروک، یه ساختمون بی در و پیکر رو هم به ما ندادی!! خسته نشدی از این همه بند و زنجیری که به دست و پاهای ما بستی؟؟ من خسته شدم از این همه فشارت! از این همه نبودنات. از این همه صدات کردنا و جواب نشنیدنا.
خسته شدم اون همه دعا کردم، اون همه ازت خواستم... تو نیستی. نیستی.
 
 
متن اشعار شهادت امام رضا (ع)
 
ساکت و بی صدا زمین خوردن
زپر پا یک عبا، زمین خوردن
 
بی تعادل شدن شکسته شدن
وسط کوچه ها زمین خوردن
 
ارثی از مادر است که حالا
می رسد به شما زمین خوردن
 
ناله های تو را در آوردند
آتش زهر با زمین خوردن
 
صورتت را چقدر خاکی کرد
یا اما رضا زمین خوردن
 
سوزش زهر سینه کافی بود
حال دیگر چرا زمین خوردن؟
 
پشت درهای حجره می گفتی
ای جوادم بیا زمین خوردن.....
 
بال من را شکست و زخمی کرد
خسته کرده مرا زمین خوردن
 
آخرین لحظه بود د
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

"دیوار اشعار"  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم.

خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره.
موضوعی بخوانید ...
کتاب نغمه دل کتابی است از گلچین اشعار مرحوم حاج سید حسین میری شاعر کلاته خیجی است که در زمستان سال 1397 منتشر شد اشعار بسیار زیبای آئینی که در انتشارات آوای چلچله شاهرود به چاپ رسید. کتابی در موضوعاتی همچون: هجرت کامل پیامبر از مکه به مدینه، قیام و نهضت امام خمینی، مهدویت، پند و اندرز و ...
نمونه شعر:
میگذشتم روزی از صحرا و دشتی، رهگذر 
دیدمش ابلیس را زار و حقیر و دربدر 
گفتمش: ای ناقلا اندر کجا بودی بگو
گفت: بگذر از برم گردن کلفت خیره سر
گفتمش: من
اشعار نوحه محرم نوحه محرم جدید متن نوحه محرم جدید متن نوحه محرم , شعر و ترانه , نوحه و مداحی مخصوص محرم, اشعار محرم , متن نوحه های محرم , شعر نوحه و مداحی مخصوص محرم , متن نوحه مخصوص محرم , متن نوحه محرم
متن نوحه مخصوص محرم جدید
ادامه مطلب
خستم....خسته از حرف زدن....خسته از غصه خوردن....خسته از بغض کردن وگریه کردن...
خسته از بحث کردن و تلاش کردن...خسته از اعتماد کردن و دل بستن...خسته از زندگی کردن و نفس کشیدن
و خسته از هر چیزی که به این دنیا ربط داره , به دنیایی که دیگه دنیا نیست جهنمه
خیلی وقته بریدم ولی هنوز قوی ام , اونقد قوی که دیگه گریه نمیکنم و هیچی نگاه  سردمو گرم نمیکنه
میگن آدم مرده حس نداره , میگن یه رباط بی رحمه و احساس حالیش نیست ,
من یه روح یخی و مردم تو یه جسم متحرک که داره نفس م
گاهی که شدیدا دلم میخواد کنار یک نفر خیلی شبیه خودم، در علاقمندی ها، باشم اما چنین آدمی رو پیدا نمیکنم، به روزهایی فکر میکنم که بچه ای داشته باشم که از خوندن اشعار پروین لبخند بزنه، از دیدن کتاب جدید ذوق کنه، عاشق یاد گرفتن باشه، اهل موسیقی خوب و حرف خوب و فیلم خوب باشه. و مثل خودم وقتی از همه اینها خسته شد، بخوابه :دی

وَ أنا ابحثُ عَنّی
‏وَجَدتُکَ...
-‏⁧ریتا عودة⁩-
کتاب «بورا جبهه، بورا معبد» از مجموعه اشعار ایوب شهبازی که به زبان ترکی سروده شده است.
کتاب «بورا جبهه، بورا معبد» مجموعه اشعار ایوب شهبازی است که سال 1366 و توأم با دفاع مقدس توسط اداره‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در 46 صفحه به چاپ رسیده است.
این مجموعه شامل سروده‌هایی است در حوزه جبهه، جنگ و شهادت که به زبان ترکی سروده شده و ترانه‌های حماسه و استقامت را در خود نجوا کرده است.
#محسن_چاوشی در هر آلبوم تجربه‌ای نو برای خود و مخاطبانش می‌آفریند. هر آلبوم یک #قمار تازه برای اوست، هر چند برخلاف #قمارباز شعر مولانا معمولا او در این قمار نمی‌بازد. او حاضر به تکرار خودش نیست و این اگر چه بعضی مواقع خود من را هم می‌آزارد اما این باعث شده که در بلند مدت شاهد رشد در آثار محسن چاوشی باشیم.اگر نقطه قوت آلبوم #ابراهیم، آهنگسازی و تنظیمش بود (و البته صدای محسن چاوشی که از نظر من نقطه قوت همه‌ی آثار اوست) و این‌ها ضعف برخی از اشعا
ببار بارونروطن خسته منببار اروم ببار ارومرودل شکسته منمنم مثل تو گرفتممنم مثل تو باریدمببار بارونکه منم یه جوری خستمخسته از خودم از دلمخسته از این دنیامخسته م خسته گیام من می مونم زیر بارونببار بارون ببار اروم
✒میلادشکیبا 
اشعار حسین زحمتکش
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد حسین زحمتکش برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
کسی با “موج” موهایت “کنار” آمد به غیر از من؟
کسی با هستی اش پای قمار آمد به غیر از من؟
کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو
کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟
تمام شهر در جشن “تماشا”ی تو حاضر شد
تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من
برایت دستمال کاغذی بودم ولی آی
 
دیوار اشعار  هر روز کمی ایده و دلنوشته و شعر و داستان از شما و در آخر یک کشکول پر و پیمون داریم و کلی درس زندگی یاد میگیریم.
خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره.
پیشنهاد موضوع بعدی را شما بدید. من ذهنم یاری نمیکنه میدونید که سوخته مخم. اما ول کن هم نیست. پس پیشنهاد بدید.
 
موضوعی بخوانید ...
امروز کمی از فناوری و هیاهوی رسانه ها، گرانی دلار، برداشتن صفرهای پول ملی و ... فاصله میگیریم و شما را به خوندن گزیده ای از اشعار سهراب سپهری دعوت میکنم.
چه کسی میداند؟
که تو در پیله ی تنهایی خود، تنهایی
چه کسی می داند؟
که تو در حسرت یک روزنه در فردایی
پیله ات را بگشا!
تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی
ازصدای گذر آب چنان فهمیدم: تندتر از آب روان، عمر گران میگذرد.
زندگی رانفسی، ارزش غم خوردن نیست!
آرزویم این است آنقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست!

اد
تا با تو ز هستی تو هستی باقیست
ایمن منشین که بت‌پرستی باقیست
گیرم بت پندار شکستی آخر
آن بت که ز پندار برستی باقیست
"دیوار اشعار"  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم.

خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره.
خوب است کمی هم بسط و بحث اضافه کنید.
موضوعی بخوانید ...
من انقدر به دنیایِ خودم عادت کرده بودم که وقتی تو یه جمعی بودم همه سلول های تاریکم مثل بمب منفجر میشدن و انقدر سروصداهای مغزم زیاد میشد که فقط میخواستم فرار کنم بدوم بی مقصد فقط بدوم..
گاهی وقتا انقد از دنیام و تاریکی هاش خسته میشدم که فقط میخواستم دو دستی آدمایِ دنیامو نگه دارم..حس جنون بهم دست میداد..میخواستم کله مو بکنم بندازم دور..
کلمه ها ..
خودم..
دوست دارم خودمو رها کنم
رویاهامو
و متلاشی بشم ..
من زندگی رو نمی فهمم ...
ا ی ن ح س ن ف  ر ت م
چشامو
کانال ما در سروش دنبال کنید
❄❄❄❄
خسته اماز نگفته هادلشوره دارماز خط بی پایان توبعضی وقتا دلم کمی سکوت میخوادوقتی همجا سکوت است دلم یکم پرتوقع میشوداون وقت اغوش گرم تورا میخوادبرای همین از این روزها سرگردان خسته امارسالی #شیما_عبادی
جلسه حافظ خوانی  با حضور استاد محترم جناب آقای بالغ صمدزاده برگزار گردید. در این جلسه که با حضور جمعی از دوست داران فرهنگ و ادب همراه بود، اشعاری از دیوان حافظ شیرازی خوانده شد. با توجه به اینکه درست خواندن هر مطلب اولین گام برای درک صحیح مفاهیم آن مطلب می‌باشد، لذا در ابتدای هر جلسه، استاد صمدزاده و در ادامه همه اعضا به خواندن اشعار حافظ می پردازند و بررسی و تفسیر اشعار خوانده شده در حین خواندن اشعار ، انجام می گیرد .
فاضل نظری، غزل سرای معاصر در تاریخ 10 شهریور 58 در شهرستان خمین، چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را تا دیپلم در خمین و خوانسار گذراند. پس از قبولی در رشته مدیریت دانشگاه شهید بهشتی، عازم تهران شد. تحصیلات خود را در گرایش مدیریت تولید و عملیات تا مقطع دکتری ادامه داد. بیوگرافی، سبک اشعار، آثار هنری، افتخارات، گزیده اشعار و عکس نوشته های فاضل نظری را در  ببینید.
ادامه مطلب
من واقعا خسته ام. 
قبل از عید واقعا فعال بودم، کتاب میخوندم و خیلی کارها را با قدرت و سرعت پیش میبردم. اما هرچه میگذره، هرچه به کنکور نزدیکتر میشه، من خسته تر میشم...
خب خستگی هم دو نوعه... روحی و جسمی. من واقعا قوی هستم، یعنی دلیلی برای عقب کشیدن نمیبینم. ولی در بدترین روزهای زندگیم که تا به حال تجربه کردم به سر میبرم. 
یعنی از لحاظ هوشی کم نمیارم، روحی کم نمیارم، خیلی قوی هستم ولی خسته ام...
وقتی میبنم از غم و غصه های جوونایی مثل من پول درمیارن
وق
یک روزهایی می آیند که از گفتن "خسته شدم"هم خسته می شویم!!!
یاد میگیریم که هیچ کس در این دنیا نمیتواند برای خستگی ما کاری کند
هیچ کس نمی‌تواند برای رفیق از دست رفته ما شناسنامه المثنی گم شده توی سفر استاد بد اخلاق که دو ترم متوالی حالمان را می گیرد دندان های خراب از عصب کشی شده و ... است
یک روزهایی می آیند که از گفتن "خسته شدم"هم خسته می شویم!!!
سعی میکنیم از آب پرتقال های خنکی که مامان دستمان می دهد لذت ببریم
از اینکه امروز گل های شمعدونی گل داده ان
 

ای اهل سماوات بریزید ستارهمیلاد محمّد شده تکرار دوبارهامشب همه والشمس بخوانیداز پارۀ دل گل بفشانیدیوسف زهرا علی اکبرخوش آمدی علی‌اکبراین آینۀ ختم رسل هست حسین استانگار محمّد به سرِ دست حسین استاین لاله و ریحان حسین استوالله قسم جان حسین استیوسف زهرا علی اکبرخوش آمدی علی‌اکبر
ادامه مطلب
خسته ام. دستم به هیچ کاری نمی‌رود. توی خودم فرو رفته‌اند. دلم می‌خواهد یکی عاشقم شود و دوستم بدارد. خسته ام از این دنیای تنهایی. و آخر چه کسی کسی را چنان که ارسطو می‌گوید دوست خواهد داشت؟ نه این جهان، جهان من نیست. این جهان پر از نقص است و من حقیقتا از اینهمه نقص در جهان دلزده‌ام. امروز شنبه هست. کاش امروز که کتابخانه می‌روم کمی بیشتر تلاش کنم. دلم می‌خواد دکتری بخونم آی‌پی‌ام کاش...
با خودتان نمی گویید میچکا کجا است؟! چرا این روزها این همه کم حرف شده است؟! آن هم میچکایی که گذشته ی گل و بلبل را مدام نقد می کرد حالا این حالِ افتضاح را چرا تاب آورده؟! نکند فکر کنید که طرفدار پرزیدنت است. که از اولش هم نبود و تنها افتخار این روزهایش هم همین است. یا شاید فکر می کنید ذوق آمدن عضو جدید زندگی میچکا و تاج سر است که این همه بی اختیارش کرده است و کم حرف! ولی نه جانم. میچکا این روزها خسته است. خسته. خسته و خسته. خسته نه از کارهای بی شمار خان
چند نکته در رابطه با خواندن اشعار حافظ و فال حافظ :
در هنگام خواندن اشعار حافظ بهتر است به معنا و مفهوم کلمات و ریتم شعری که می خوانیم دقت ویژه ای داشته باشیم و در این حال باید بدانیم که مقصد مطلب به چه چیزی می باشد و نکات و لازمه های آن را بیابیم.
فال حافظ و فال های روزانه :
با این که رایج ترین روش های فال استفاده از دیوان حافظ است اما باید این را دانست که فال حافظ وحی منزل نیست و نباید همه ی کار ها را به فال و استخاره گذاشت
در ایام شب یلدا و سال تح
هنوز نوشتنم نمیاد..نمیدونم قراره چی بنویسم اما گاهی صفحه وبلاگ رو باز میکنم که به رفقا سر بزنم و میبینم که چقدر دور افتادم از فضای نوشتن...
راستش توی این اوضاع شیر تو شیر مملکتمون و تنهایی های روز و شب من با دخترک، اومدن یه مهمون که چنتا وجه اشتراک باهاش داشته باشی از نعمتای بزرگیه که نمیشه وسعتش رو ذکر کرد...
بعد مدتها دیوان حافظ و اشعار فاضل رو تورقی کردیم با حضرت دوست... و چه بغضی در گلو خفه میشد از یادآوری دوران شیرین نوجوانی ام...
 دورانی که د
ما خسته ایم ! خسته به معنای واقعی
دلهای ما شکسته به معنای واقعی
ما لشکریم ! لشکر پخش و پلا که دید ؟
خیلی ز هم گسسته به معنای واقعی
این زخم سجده نیست به پیشانی ام رفیق
جای دریست بسته به معنای واقعی
از بادبان نخیزد و از ناخدا ، بخار
کشتی به گل نشسته به معنای واقعی
تنگ است جای ما و چنین است حال ما
باغی درون هسته ! به معنای واقعی
در کوچه پس کوچه‌های ذهن ول می‌گردم و دنبال یک نشانه‌ام که شوق و میلی برای زندگی در دستانم بگذارد. خسته‌ام، خیلی خسته، دلم هیجان و آدرنالین و جوانی می‌خواد‌. هنوز با خودم و سنم و محدودیتم کنار نیامده‌ام. خسته‌ام از این اوضاع و سردرگمم و افسردگیم بیش از آنکه هورمونی باشد ناشی از بی‌هدفی و بی‌انگیزگی‌ست.
راستی من از زندگی چه می‌خواهم؟ شاید هنوز امیدوارم که شق القمری کنم و این عذابم می‌دهد. راضی نمی‌شوم و این پرفکشنالیسم خود اشتباه زندگ
  ...good friends are like stars, you dont always see them but you know they are there
 
...typing
چه راه بلندی آمدیم ... و خسته نشدیم ... ساعت ها و ساعت ها و ساعت ها قدم زدیم و بازهم خسته نشدیم ... سلام هایمان تکراری شده بود و خداحافظی هایمان بی معنی ... فعلا گفتن هایمان، الکی ... خسته نشدیم ... حتی خواب هم حریفان نشد و نتوانست پلک هایمان را گرم کند و قلب هایمان را سرد ... هیچ چیز ما را خسته نکرد ... هر روز یک ساعت، یک زمان ... خسته نشدیم ... زمان هم حریفمان نشد، تنوانست صحبت هایمان را کوتاه کند و دل ه
خسته ام 
دلم عجیب گرفته 
یه عالمه درس مونده که باید بخونم و من دلم میخواد بشینم یه گوشه زار بزنم 
ادما وقتی خستن ، وقتی دلشون گرفته چی کار میکنن حالشون خوب بشه ؟! من باید چی کار کنم حالم خوب بشه 
دلم میخواد از خودم فرار کنم  
میترسم نمیدونم از چی اما میترسم 
لعنت به تکرار
دلم بارون میخواد 
خسته ام 
شرمسار یک نظر گشتیم و هست از چشم تو
یک نظر دیگر توقع شرمساران ترا
دیوار اشعار  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم
خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره
خوبه کمی هم بسط و بحث اضافه کنید
ببخشید اگه گاهی مطلب من در دیوار نخواستنی می‌شه
 خودتون دست به کار اصلاحش شید
موضوعی بخوانید ...
یا رحمان 
من یه آدم زود رنجم و آرام و البته خسته ... 
من یک فاطمه ی خسته م این روزا تا یک فاطمه ی خوشحال 
حالم از این روزا داره بهم میخوره اما مجبورم به اظهار خوب بودن ... 
من جایی باختم که فکرکردم دارم به آرزوهام میرسم ... 
من خیلی وقته صبر کردم و خسته شدم 
اما انگار باز هم باید صبور باشم 
و تنها تو خدای مهربان من از دل ها و رفتار ها و قصد های آگاهی 
و دلم فقط به بودن خودت گرم میشود از سردی این روزها 
موقعه ظرف شدن بهت گفتم پناه من فقط خودتی خدا 
و تا
 
 
در نشست ادبی  برسی ادبیات افغانستان در 32 نمایشگاه بین اللملی کتاب تهران در سالن علامه دهخداـ  سالن ناشران خارجی
 
نصیر احمد آرین، استاد دانشگاه افغانستان بیان کرد: شعر معاصر افغانستان بعد از طالبان را می‌توان به دو دوره‌ی دهه اول بعد از طالبان و دهه دوم تقسیم کرد.
دانشجوی دکترای دانشگاه علامه طباطبایی اظهار کرد: با عبور طالبان، موج جدید فرهنگی در هرات، کابل و بلخ شکل گرفت و در این دوره شاعرانی نظیر روح‌الله بهرامیان، روح‌الامین امین
شونه‌های کوچیکم خسته‌س.
گرفتارم و دلم زار زار گریه کردن می‌خواد و اعتراف به هیچی بودنم.
شونه‌های کوچیکم خسته‌س.
دلم می‌خواد زار بزنم...
دلم یک گریه‌ی آسمانی تر از فکرهای مشوش این روزها می‌خواد...
میخوام موقع خواب دنیام رو و عزیزانم رو به تو بسپارم.
شونه‌های کوچیکم خسته‌س...
خدا رو شکر که ماه رجبِ عزیز هست این ایام...
اشعار فارسی را به عنوان اشعاری موزون در سرتاسر جهان می شناسند. عروض یک دانشی است که به اشعار وزن عروضی می دهد. علم عروض را اولین بار فراهیدی مدون و دیگر شاعران از عروض عربی به عاریه گرفتند و با ایجاد تغییراتی آن را به شعر فارسی وارد کردند. عروض در لغت بر وزن فعول به معنای عمود خیمه است. قوام شعر هم وزنی است که شاعر به اشعار می دهد. علم عروض به روزهای نخست پیدایش شعر می توان نسبت داد که شاعر سعی داشت اشعاری که به ذهنش رسیده بود را در قالب الفاظ و آ
حاجت نبود مستی ما را به شراب
یا مجلس ما را طرب از چنگ و رباب
بی‌ساقی و بی‌شاهد و بی‌مطرب و نی
شوریده و مستیم چو مستان خراب
دیوار اشعار  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم
خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره
موضوعی بخوانید ...
اشعار رضا رفیع
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا رضا رفیع برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
شعر مادر از رضا رفیع
کسی که گوش مرا می­کشید مادر بود
کسی که در بغلم می­لمید مادر بود
کسی که آب به قنداقه بست من بودم
کسی که زحمت شستن کشید مادر بود
کسی که چهره‌ی من می­نواخت با سیلی
اگر ز بنده صدا می­شنید مادر بود
کسی که شیر برایم خرید بابا بود
کسی که شیر مرا سرکشید مادر بود
کسی که پول به
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد...نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم... اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند...یهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند...کاش دیگر باران نبارد!...یا لااقل اگر می‌بارد،...آرام ببارد!... مراعات دل خسته مان را بکند... اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است...خسته از زندگی..از دنیا با
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد...نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم... اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند...یهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند...کاش دیگر باران نبارد!...یا لااقل اگر می‌بارد،...آرام ببارد!... مراعات دل خسته مان را بکند... اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است...خسته از زندگی..از دنیا با
خسته‌ام از این شلوغی و روز به روز نو شدن معشوق‌ها دوربرم.
یه آدم تنها که از تنهاییش به سمت معشوق‌هایی فرار می‌کنه و هیچ کجا بقدری که نخستین معشوق دربرش به او ارزانی می‌کنه نمی‌یابه اما همچنان دست نمی‌کشه.
خسته‌تم از این تنهایی و هرزگی... از این بی تفریحی... از این سکوت مطلق جهان... باید درس بخونم ... باید تلاش کنم اما حسش نمیاد، صبح تا شب موبایل دستمه و هیچ .
خسته‌ام و افسرده و هیچ چیز جهان برام اندکی دلخوشی نداره...
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

دیوار اشعار  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم

خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره
خوبه کمی هم بسط و بحث اضافه کنید
ببخشید اگه گاهی مطل
این روزا ..
خوشحالم. بابت پیشرفت های درسی‌م ، اینکه اجازه ندادم از هیچ نظر به اردیبهشتِ پارسال شباهت پیدا کنه. همین که الان کارنامه ها رو نگاهمیکنم و لبخند میزنم و میگم این مدت دیگه رو هم بخونم همه چی تمومه ، یعنی راهمو درست اومدم .
این روزا خسته‌م .
بابت روزهایی که انگار تمومی ندارن. خسته م از اینکه طیِ ۸ ماه اخیر ، بعد از چشم باز کردن از تو رختخواب رفتم سمت قفسه کتابا . خسته م از همه ی دعوت های کوهنوردی و مهمونی و پیاده روی و بستنی‌خوری که مجبو
و چه قدر خسته ام از «چرا؟»از «چه گونه!»خسته ام از سؤال های سختپاسخ های پیچیدهاز کلمات سنگینفکرهای عمیقپیچ های تندنشانه های با معنا، بی معنا...دلم تنگ می شود گاهی،برای یک «دوستت دارم» سادهدو «فنجان قهوه ی داغ»سه «روز» تعطیلی در زمستانچهار «خنده ی» بلندو پنج «انگشت» دوست داشتنی...
+مصطفی مستور
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍ ﺍﺑﻠﺲ 
ﺍﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻟﻌﻨﺖ، ﺧﺲ !
ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣ ﺮﺳﻢ،
ﺎﻧﺪﺭ آﻥ ﺻﺒﺢ ﺑﻬﺸﺘ 
ﺭﺍﺳﺘ ﺁﺎ ،
ﻟﺬﺕ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﻓﺸﺮﺩﻥ ﺭﻭ
ﻃﻌﻢ ﺳﺐ ،
ﺎ ﻨﺪﻡ ،
ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ " ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ " ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ
ﺎ ﻪ ﺍﺯ ﺟﻮﺵ " ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻦ "
ﺎ ﻧﻪ ﺍﻦ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺁﻥ
ﺍﺯ ﺷﻮﻕ " ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ "؟! 
دیگه اما خسته شدم. خسته شدم از دوییدن و نرسیدن. خسته شدم بس که واسه هر چیزی دویدم و تهش دنیا بم ندادش. مگه چیز بزرگی میخواستم آخه؟ هر بار که این سوالو از خودم میپرسم گریه امون نمیده. خسته شدم اما. واسه خودتون. نمیخوام. هیچی دیگه نمیخوام. دیگه نمیخوام بلند شم و حالم خوب شه. این بار واقعا دیگه دلم نمیخواد بلند شم. بلند شم که چی؟ هی دوییدن و نرسیدن که چی؟ عصری داشتم فکر میکردم که دیگه نمیخوام که خوب بشم. اینجوری راحت تره. بعد یهو یه نشونه دیدم. خوندم ک
از زندگی از این همه تکرار خسته اماز های و هوی کوچه و بازار خسته امدلگیرِ آسمانم و آزرده ی زمینامشب برای هرچه و هر کار خسته امدل خسته سویِ خانه تنِ خسته می کشموایا... از این حصارِ دل آزار خسته امبیزارم از خموشیِ تقویمِ روی میزاز دنگ دنگِ ساعتِ دیوار خسته اماز او که گفت: «یارِ تو هستم» ولی نبوداز خود که زخم خورده ام از یار خسته امبا خویش در ستیزم و از دوست در گریز
از حالِ من مپرس که بسیار خسته ام
محمدعلی بهمنی
پ.ن: از جنگ دائمی درونم خسته ام...
#جاودانه
میرقصی چه عاشقانههمچون شکوفه‌های بهاریبرسطح برکه دلمبا تو بهار همیشه نامش اردی بهشت است!
خسته از تنهایی ها،درخوابمتکثیر می شوی هرشبببین چگونهبا نوازشت گیسوانت شاعرت می شوم!
هر بهار،از آسمان دستانت باران عشق می ریزدچین های دامنتمسیر کوچ پرستوهاصدایتطعنه می زند به نغمه خوانی های پرندگان صحراببین!ببین مرا کهبا خیالت اینگونه عشق را تفسیر می کنم.
آری،وقتی که با خیالت اینگونه زندگی را در من زنده می کنیاگر کنارم بودی،چه خوشبخت بود ب
مردان بنده محبت هستند و نیروی محبت می تواند آن ها را به هر کاری ترغیب کند.
حال تصور کنید مردی خسته وارد خانه می شود وبا آغوش گرم همسر و یک استکان چای و چند جمله دلنشین مواجه شود . این حجم از محبت به راحتی خستگی چندین ساعته مردان را از تن آنها بیرون خواهد کرد.
خلق خوش ؛ ظاهر آراسته ؛ مهربانی در کلام ؛ درک خستگی ها ؛ سوال پیچ نکردن و.... از راس اموری ست که در هنگام ورود یک مرد خسته باید مورد توجه قرار گیرد.
آیا به فال حافظ اعتقاد دارید؟
در وبلاگ ها مختلف که در این مورد نظراتی گذاشته بودن بیشتر می گفتند تفاسیر و فال غزلیات حافظ دقیقاً با نیتی که کرده بودن متناسب و مقارن بوده! شخصی تو نظرات گفته بود: « حافظ اشعارش سبب گرمی مغز می شه ، مانند قرآن و مانند اشعار مولانا ، مانند صحیفه ی سجادیه یا نهج البلاغه... هر چه مغز گرمتر باشه ، افکار مثبت و روشن در آن بیشتر می شه ، امید بیشتر می شه ، حتی اگر حس خمودی و افسردگی دارین ، می تواند روح شما را درمان کند«
کلا
اشعار اسماعیل نواب صفا
اشعار اسماعیل نواب صفا
اسماعیل
نواب صفا (۲۹ اسفند ۱۳۰۳ کرمانشاه – ۱۹ فروردین ۱۳۸۴ تهران)، نویسنده،
محقق، شاعر و ترانه سرای معروف و برجستهٔ ایرانی بود. سرانجام چراغ عمر پر
فروغ و پر افتخار استاد اسماعیل نوّاب صفا در ساعت ۱۱ صبح روز جمعه ۱۹
فروردین ماه سال ۱۳۸۴ به خاموشی گرائید و پیکر ایشان در قطعه هنرمندان واقع
در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
اشعار اسماعیل نواب صفا
ای جوانی
 رفتی ز دستم ، در خون نشستم
جوانی، ک
شاعر طنز پرداز  ایج که در بیشتر مراسمات در ایج  حضوری پر رنگ داشته و اشعاری به صورت انتقادی و بیان مشکلات مردم شهر
ایج و اشعار مناسبتی با اوضاع و احوال مملکت و تاثیر پذیری مشکلات مملکت بر شهر ایج را به دیده ی طنز نگاه می کند و به
صورت عالی می سراید .
او کسی نیست جز بزرگ مرد ایج و منتخب مردمی جناب آقای 
شاعری با اخلاق و منش ایجی و لبخند بر لب ،همه مردم ایج او را می شناسند و اشعار او را به ذهن و دل سپرده و زمزمه می
کنند . 
 
مادر، گناه زندگیم را بمن ببخش!
زیرا اگر گناه من این بود، از تو بود
هرگز نخواستم که ترا سرزنش کنم
اما ترا براستی از زادنم چه سود؟
 
در دل مگو که از تو و رنج تو آگهم
هرگز مرا چنانکه خودستی گمان مدار
هرگز فریب چهره آرام من نخور
هرگز سر از سکوت مدامم گران مدار
 
من آتشم که در دل خود سوزم ایدریغ!
من آتشم که در تو نگیرد شرار من
دردم یکی نبود که زودش دوا کنی
آن به که دل نبندی ازین پس بکار من
 
مادر! من آن امید از کف رفته توام
کز هر چه بگذری، نتوانی بدو رسی
جنگ اعصاب 
صبح به صبح بیدار 
تمام شب بی خواب
مغز بیمار 
خسته از جنگ، خسته از کار 
راه مرگ هر روز 
مسیر زندگیمان بود 
کارمان این است، مرگ تدریجی 
دود ماشین و، پیچ های پی در پی
خسته از تکرار، خسته از مردم 
حس تو این است، از همه عقب ماندی 
راه برگشتی نیست، پیر و بی هدف ماندی 
مرگ تلخ است اما 
راه دیگر چیست؟ 
جز به بیهودگی رفتن 
جز به روح خود را کشتن 
نه دگر قلب و، نه دگر احساس 
نه کمی عشق و، ذره ای اخلاص 
همه شان را کشتند، همه شان را بردند 
آنچه باق
دانلود اهنگ من دیگه خسته شدم نمیکشم از فرهام و مونا
دانلود اهنگ من دیگه خسته شدم نمیکشم هی داری میوفتی بیشتر از چشم
من دیگه خسته شدم نمیکشم فرهام و مونا
اهنگ فرهام و مونا من دیگه خسته شدم نمیکشم

من دیگه خسته شدم نمیکشم هی داری میفتی بیشتر از چشم
دانلود اهنگ فرهام من دیگه خسته شدم نمیکشم
دانلود آهنگ جدید فرهام و مونا به نام من دیگه خسته شدم نمیکشم
دانلود اهنگ جدید فرهام من دیگه خسته شدم نمیکشم
نام بلاگ: جوادیهآدرس لینک مستقیم: http://javadieh.blog.irنام نویسنده: احمدزمینه فعالیت: مذهبیدر مورد بلاگ: در این وبلاگ جدیدترین و گلچینی از اشعار و متن مداحی های مداح محبوب، هنرمند و بااخلاص کشور کربلایی جواد مقدم قرار داده می‌شود. صدها متن مداحی با سبک های مختلف و دسته بندی شده تاکنون در وبلاگ جوادیه ثبت شده است.هدف نویسنده: کمک به نشر آثار کربلایی جواد مقدم و در دسترس بودن اشعار اجرایی برای دوستداران و مداحان اهل بیت
این عکس اولین عکسی بود که هزارو هشتادو شیش روز پیش گذاشتم پروفایل وبلاگم 
داره سه سالش میشه 
این سه سال چقدر اتفاقا افتاد 
چقدر زمان چیز عجیبیه 
نمیدونم 
قبلنا حس جا موندن داشتم 
الان ناامیدی 
کاملا میدونم نباید اجازه بدم ناامیدی رخنه کنه تو وجودم 
و میدونم باید اسوده خاطر تر پیش برم 
اما انگار یه چیزی تو دلم سنگینی میکنه 
انگار منو به سمت انزوا و سکوت سوق میده 
انگار قرار نیست چیزی بهتر بشه 
کاش میتونستم یه قسمتایی از حافظمو شبا خالی کنم
اصلا دیگه حال هیچ کاری ندارم :(
خسته خسته !
#خسته تر  از دیروز ! 
+خیلی دلم گرفته همه من به بهونه درس و کنکورمن تو  خونه  ول کردن منم فقط دارم برای بابا جی (بابا بزرگ )گریه میکنم  قثط !
+ خدایا چرا گریه هام تمومی نداره 
+3 روز هر کی زنگ میزنه تسلیت میگه میزنم زیر گریه تلفن قطع میکنم :(
+انقدر گریه کردم نمی دونم الان دارم چی مینویسم اصلا بابت غلط املایی شرمنده
۱. این خشم و عذاب این‌روزها رو توی قلبم ذخیره خواهم‌کرد؛ این اندوه رو! که اگه فراموش کنم تا ابد به خودم بدهکارم.
۲. می‌گن که «دل مرنجان که ز هر دل به خدا راهی هست.» نمی‌دونم این اشعار و جملات پرمغز و نغز چرا فقط برای من موثر هستن؟! اگهمن دل یه نفر رو شکسته بودم، فورا عکس‌العمل کارم رو دریافت می‌کردم ولی الان که مفعول قضیه محسوب می‌شم، اساسا قانون سومنیوتون از سرفصل تمامی کتاب‌های فیزیک و ایضا واقع
ما غرق شدیم درون سرابی که هرگز کسی به آن نرسیده بود....
ما در دنیایی که یک روز کامل نمیتواند تو را شاد نگه دارد . نمیتواند یک روز کامل تو را نگران نکند زندگی میکنیم!
نمدانم اسمش را میتوان زندگی گذاشت ؟! ایا درون این زندگی اینده ای وجود خواهد داشت که بتوانیم گذشته مان را گویای حقیقت کنیم؟!
و میدانم همه مان خسته اسم ، خسته از تلاش های بدون ثمر ، خسته از خودمان از این همه بی توجهی به خالق از این همه ناسپاسی ما... از این همه دروغ و کثافت و نمی دانم سرانج
انقدر خسته و ناراحتم که از خونه بیرون زدن هم حالمو خوب نکرد
الانم برگشتم خونه و کلید نداشتم و کسی هم خونه نیست .
اومدم یه جزوه ی گیتار رو کپی کنم والکی طولش میدم و میشینم تو مغازه تا وقت بگذره بقیه برسن خونه.
خسته م اندازه ی میلیون ها سال.
پ.ن : یکی از رتبه های تک رقمی از فرزانگان رشت بود. براش خیلی خوشحالم و بی نهایت غبطه میخورم .
شاید براتون عجیب باشه بشنوین امام معصوم علیه السلام به شیعیان توصیه کرده باشند که به فرزندانشون اشعار یه شخص خاصی رو تعلیم بدن
اما واقعا چنین شاعری هست
شاعری که معمولا اسمشم نشنیدیم تا چه برسه به اشعارش!!
《عبدی》
امام صادق (علیه السلام) : یا مَعْشَرَ الشِّیْعَةِ عَلِّمُوا أَوْلادَکُمْ شِعْرَ الْعَبْدِى، فَاِنَّهُ عَلى دِیْنِ اللّهِ:
 اى شیعیان! به فرزندان خود، اشعار عبدى را بیاموزید! که او بر دین خدا است .
یکى از اشعار معروف  عبدى  در زمی
Mama said I'd lose my head
If it wasn't fastened on.
Today I guess it wasn't
'Cause while playing with my cousin
It fell off and rolled away
And now it's gone.
And I can't look for it
'Cause my eyes are in it,
And I can't call to it
'Cause my mouth is on it
(Couldn't hear me anyway
'Cause my ears are on it),
Can't even think about it
'Cause my brain is in it.
So I guess I'll sit down
On this rock
And rest for just a minute....
دیوار اشعار  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم

خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی
داشتم میمودم کار دوم یه خانومی رو دیدم توی پیاده رو اون ور قشنگ opacity صفر صفر بودسفید سفید ... لعنتی !!! ؟؟؟ چرا آخه ؟؟؟ دست ش یکی از این یونولیت ها بود و با یه دست ش موبایل حرف می‌زد میخواستم بهش بگم بده من برات بیارم خسته نشی من گوشیو بگیرم خسته نشی ؟؟؟؟ یه جوری نباشید ما زشت ها احساس زشت تر بودن کنیم .... 
دانلود آهنگ خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
[ دانلود آهنگ با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ + متن آهنگ و پخش آنلاین موزیک ]
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازیبشنود یک نفر از نامزدش دل برده
 
قسمتی از متن این ترانه زیبا
 
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازیبشنود یک نفر از نامزدش دل بردهمثل یک افسر تحقیق شرافتمندیکه به پرونده ی جرم پسرش بر خوردهخسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغبین دعوای پدر مادر خود گم شده استخسته مثل زن راضی شده به مهر طلاقکه پس از بخت بدش سوژه
فک کن که research که همیشه جای امن و خوشحالت بوده هم خراب شه ):
به خاطر آدما... خسته ست مهسا، خسته ):
دست از سرم چرا بر نمی دارن؟ چرا؟ جای خوشحالم کجاست دیگه؟ :)
من چرا از حقم دفاع نمی کنم؟ چرا به بقیه آدما اینقدر وزن می دم؟ اینقدر اثرگذاری در نظر می گیرم؟ :)
خب مثل اینکه اینجام کسی نیست که متنام و بخونه و منم نمیدونم حقیقتش فرایند وبلاگ ها چجوریه و چجوری میتونم خواننده جذب کنم
خلاصه که همه چی خیلی خیلی خسته کننده است این روزا و هیچ راه چاره ای هم نیست انگار...
ای کاش یه نفر منو میخوند...
از آدرس های ناشناس و چرخیدن دور خودم
از شرایط یه لنگه پا 
از موندن بین دو مرحله برا رسیدن به هدف
از بی خوابی
از محدودیت
از آدمی که معنی عقبه رو نمی فهمه
از آدمی که معذرت خواهی بلد نیس
از آدم تکراری
از آدم دگم
از ارتباط زیادی
خسته خسته خسته میشم.
یک.
بله...
بالأخره برای آزمون دکتری ثبت‌نام کردم و حال میل سخنم با هیچ‌کدامتان نیست!
گویی که همه بوی پیف پیف می‌دهند و من بوی خوش گل‌آب!
دو.
هان دمی، فها ندمی از جمله اشعار جناب شیخ اشراق در موقع مرگش می‌باشد که به گمانم مناسب چنین وضعیتی باشد.
پایان باز
من اینکه داشت بهم کمک میکرد و دوست داشتم یجور حس امنیت و اطمینان خاطر بهم میداد با اینکه بهش گفته بودم هر جا خسته شدی بهم بگو و اگر هر جا خسته میشد بهم میگفت بازم حسم تغییر نمیکرد...
ولی حالا چی حتی اگر همشم انجام بده حتی اگر تا تهش بره دیگه حسم بهش برنمیگرده
"قهر دنباله دار"
زمانی که خسته بودم از این همه بی عدالتی موجود در جامعه
زمانی که خسته بودم از این همه محدودیت های دینی که خود قانونگذار دینی به آن عمل نمی کند
زمانی که خسته بودم از این همه لابی بازی و پارتی بازی در مصاحبه های آزمون دکتری نیمه متمرکز و آزمونهای استخدامی 
زمانی که خسته بودم از این همه به کسی و تنهایی خودم در جامعه
زمانی که خسته بودم از این همه بدبیاری های خودم
زمانی که خسته بودم از این همه بی توجهی پدرهای جامعه به منِ موگلی
زمانی
خسته ام ... خیلی خسته ... از زندگی و همه ی آدمها خسته ام ... دیگه نمی خوام برای زندگی تلاشی بکنم ... حتی آینده ی بچه هام هم دیگه برام مهم نیست ... دیگه اینهمه زحمت و تلاش و بدو بدو بسه ... وقتی آدم اینهمه زحمت می کشه و همش بی نتیجه می مونه ... وقتی حتی نزدیک ترین آدمهای اطرافمون هم قدر نمی دونند و نمی فهمند ... یعنی فاتحه همه چی خونده شده ... 
از قدیم و ندیم گفتند برای کسی بمیر که برات تب کنه ... و من توی این دنیا هیچ کسی رو ندارم که برام تب کنه ! هیشکی رو ندارم ...
خسته ام... 
خیلی وقته خسته‌ام... 
فقط دارم وقت رو یجوری میگذرونم. 
هربار با یه جرقه ای، یه بهونه ای، یه برنامه ای... 
ولی پشت همه ی تلاشها و دست و پا زدنام، 
مثل آدم خوابی که بختک افتاده روش و صداش در نمیاد، 
خیلی وقته مرده ام... 
حس می کردم هیچ تعلقی به این زنده گانی ندارم.. 
پوچی در تک تک سلول هایم نفوذ کرده بود..و مرا میلی نبود به ادامه راه ..من تمام آنچه که حتی می توانست اتفاق بیوفتد را دیده بودم..
دخترک تاریک درونم دستهایش را دور سرش گرفته بود و فریاد می زد .. ولی چطور می توانست از صداهایِ سرش خلاص شود؟! 
حس های پوچ و مبهمی که نمی فهمیدم شان در تمام سوراخ های مغزم رسوخ کرده بودند .. حس می کردم برای این جا نیستم خودم را یک موجود عبث و بیهوده می دانستم و هیچ حس تعلقی در من نب
مردم ما زندگانی را از صدای باد میگیرند
مهربانی و محبت را
از پرستو یاد میگیرند
مردم ما، با صدای اب
غصه را از قلب میشویند
چشمه را وقتی که میبینند
یک سلام گرم میگویند
مردم ما شاپرکها را مثل گلها دوست میدارند
روی سنگ کوه هم حتی
دانه های عشق میکارند
مردم ما دوستی ها را
مثل بوی یاس میدانند
با گروه کبک ها در کوه همصدا آواز میخوانند
مردم ما مهربان هستند
در ده ما زندگی زیباست
مثل شبنم روی یک گلبرگ
آسمان در چشمشان پیداست
جعفر ابراهیمی
 
دیوار اشعار  هر
چگونه از درس خواندن خسته نشویم
برای پاسخ به این سوال که چگونه از درس خواندن خسته نشویم باید از دو
جنبه به مسئله نگاه کنیم. اولی شیوه صحیح درس خواندن و دومی مسئله تغذیه در
زمان مطالعه.
چگونه درس بخوانیم که خسته نشویم ؟
مطالعه و درس خواندن کار انرژی بری است و نباید انتظار داشته باشیم که
پس از چند ساعت مطالعه مانند قبل سر حال باشیم. اما می‌توان با رعایت نکاتی
کوچک انرژی بیشتری ذخیره کرد:
ادامه مطلب
توئیتر رو هم پاک کردم.. و برگشتم به خونه‌ی خودم وبلاگ!!
نمیدونم واکنش پسری که باهاش چت میکردم چی خواهد بود ولی حقیقتا حوصله‌ی اون رو هم نداشتم.. خسته بودم از بایدها و اصرار به تلاش هایی که برای من خسته کننده بود..
خسته بودم از فکر کردن به ی رابطه غیر از اون جیزی که بود یا اینکه ایا این از من خوشش میاد یا نه! یا جرا ایدی نمیخواد؟ چرا و جرا و چرا..
۳۰ ام دفاع پایان نامه داشت و من میخواستم بعد دفاع بهش خسته نباشید بگم.. ازش بپرسم که چجوری بود و چی شد..
ول
امسال سال قشنگی بود هرماهش مخصوصا این سه ماه پشت سرهم اتفاقایی افتاد که نهایت ناامیدی رو باهاشون تجربه کردم ‌من آخر تمام از دست دادن ها هستم هیچ وقت به این نقطه نرسیده بودم ولی حالا دقیقا همان نقطه هستم همانجا ایستادم و به دنیایی نگاه میکنم که زنده بودن هر روز درد تازه ای دارد و مرگ هر روز پذیرشش راحت تر میشود حرفی برای گفتن ندارم جز اینکه ثبت کنم به تاریخ امروز ۲۸ دی ماه ۹۷ نهایت درد رو تجربه کردم وسط قله ارزوهام سقوط کردم ناامید نیستم خسته
خسته شدم خسته شدی خسته شدنیست کسی طالب من بیشتر
با سخنم موجب شرمم کمیهست دلم ریش‌تر از ریش‌تر
نیست کسی شاد ز دیدار منوهم خودم بود کمی پیشتر:
موجب خیرم، هنرم راه منبا هنرم نیست کسی خویش‌تر!
حال که من علم به خود یافتمهی! تو نزن بیشترم نیش‌تر
 
شعر: فاطمه افشاری

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ربط ما چیست؟ سهم ما چیست؟