نتایج جستجو برای عبارت :

کاغذهای سبکبال

کاغذهای موسوم به «سبکبال» و استفاده از آنها در تولید کتاب این روزها رونق گرفته و این کاغذ به تدریج جای خود را در بازار باز کرده است.
به گزارش آژانس خبری چاپ و بسته بندی ایران،علی واضحی یک فعال نشر با اشاره به اینکه تولید این کاغذهای موسوم به «سبکبال» در ایران به دلیل اقلیم نیمه خشک و بیابانی کشور به‌صرفه نیست، به ویژگی‌ها و مزیت‌های نسبی کاغذ سبکبال نسبت به برخی انواع دیگر کاغذ موجود در بازار پرداخت و به مهر گفت: کاغذ سبکبال حدود ۳۰ سال دیر
مدتی بود که خواب پرواز میدیدم در منطقه ی خونه ی قبلیمون قدم می زدم که دعوا وآشوبی به پا بود خیابان سرازیری بود و میخواستند به من آسیب برسونند که من تقلا میکردم که پرواز کنم یعنی تا حدی میپریدم که به من آسیبی نزنند و شبهایی بود که در شهری که پدرومادرم اهل اونجا هستند من از خونه ی فامیلمون که تا خیابون اصلی فاصله داشت ویک سگ درنده هم اونجا بود ویک جنگل وسیع در پشتش،من سبکبال ولی با ترس پرواز میکردم وشبهایی خواب میدیدم که از بالکن خونه ی مادربزر
رو پشت بوم،احساسی مثل اسارت،انگار که صدایم را،بغضم را زندانی میله های اتمسفر کرده باشند،انگار که قید و بند موضوعات نفسم را گرفته باشند و در خلا از هیچ تنفس کنم،گرشا رضایی می خوند:من از هوای بی تو بیزارم
دلم آزادی می خواست،چم شده بود؟بعد خوندن یک بند از اون کتاب،بعد از پی بردن که چقدر وجود دارم!من هستم امادیگر چیزی را درک نمی کنم،فکر نمیکنم چیزی جز من وجود داشته باشد،باشد...باشد،لحظه ای میرسه که افکارم آشفته میشه،میخوام به هیچی فکر نکنم،ولی
دیروز کتاب میشل اوباما رو می‌خوندم و به داستان قابل فکری رسیدم. باراک اوباما زندگی سخت و پر از بی توجهی والدینش داشته؛ ولی هیچوقت درگیر اونها نبوده و در عوض همش به فکر تغییرات مثبت در آینده بوده. بعلاوه انسان خوشحال و رو به رشدی هست.
با یه برآورد حال خودم، دیدم دوست دارم یه تغییرات اساسی تو حال روز خودم بوجود بیاورم.
احساس خوشبختی و نشاط، یک ویژگی درونی هست و برعکس اون هم احساس خراب بودن اوضاع و سخت بودن زندگی و مظلوم بودن و غمگین بودن و خسته
در یک شهربازی پسرکی سیاه پوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد. بادکنک فروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی از کودکان را که برای خرید بادکنک به والدینشان اصرار می کردند را جذب خود کرد. سپس یک بادکنک آبی و همین طور یک بادکنک زرد و بعد از آن یک بادکنک سفید را به تناوب و با فاصله رها کرد. بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند. پسرک سیاه پوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک
دی ماه... همیشه برای من ماه شادیه. من عاشق ماه دی ام. امسال هم که از همیشه عاشق ترم و حال دلم از همیشه بهتره اما... انقدر دور و برم غم هست که نمیدونم روزا دارن چطوری میگذرن. هر طرف سر بر میگردونم غصه میبینم. دوستام، کسایی که دوسشون دارم، عزیزام، اطرافیام... همه! انگار این روزا حال دل هیچکس خوب نیست. فقط لحظه هایی که با توام غصه ها یادم میره... گور پدر دنیا و فردا!
نگاه کن... چی به سر آسمونمون اومده که لبخند از رو لب همه ی آدمای دور و برمون رفته؟ تا با هر ک
  آرامش بخش ترین موسیقی بی کلام جهان
 
دانلود آرامش بخش ترین موسیقی بی کلام جهان
 
گروه موسیقی Marconi Union که از ۱۰ سال پیش با آثار بدون ضرباهنگ ولی با مضمون های ذن و بودیسم شناخته شده بود با قطعه «سبکبال» شهرتی بین المللی پیدا کرد. قطعه ۸ دقیقه ایه فوق از نظر دکتر David Lewis Hodgson (دانشمند روانشناس فرانسوی)که دست به یک آزمایش علمی در باره تاثیرات آن زده است آرامبخش ترین موسیقی است که تاکنون خلق شده است. در حین شنیدنِ موسیقی، پی می برید که به آرامی به ۵۰
در یک شهربازی پسرکی سیاه پوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد. بادکنک فروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی از کودکان را که برای خرید بادکنک به والدینشان اصرار می کردند را جذب خود کرد. سپس یک بادکنک آبی و همین طور یک بادکنک زرد و بعد از آن یک بادکنک سفید را به تناوب و با فاصله رها کرد. بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند. پسرک سیاه پوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک
-   خوش به حالت که چنین سبکبال سفر می کنی! بارت مختصر است و
مفید. اگر دزدان حمله می کردند، تک شترت را برمی داشتی و از معرکه می گریختی. من
با صد شتر جنس، مانند فعله ای هستم که کاه گل لگد می کند. تا به خودم بجنبم، هستی
ام را تاراج کرده اند. جان خودم را از معرکه بیرون ببرم، شانس آورده ام.
دعبل شمشیری را که زیر بار پنهان کرده بود، نشان داد.
-   اگر دزدان حمله می کردند، من یکی تا پای جان می ایستادم و
می جنگیدم. در مرام ما، تنها به فکر جان و مال خود بودن، دو
"در آرامش بودن و داشتن آرمیدگی بدین معناست که از خود پنهان نمیشویم و با خود در جنگ و ستیز نیستیم."

"ذهنی که به خود اعتماد کند سبکبال و با نشاط است."

"نیازی به ترسیدن از دیگران نیست. اگر زیستن را حق خودم بدانم، اگر اطمینان کنم که به خودم تعلق دارم و از اعتماد به نفس دیگران هراسی به دل راه ندهم، در این صورت همکاری با آنها برای دستیابی به هدفهای مشترک خود به خود ایجاد می شود."

"همدردی و همدلی در اشخاصی که از سلامت عزت نفس برخوردارند به وفور دیده می ش
1.یکی میگفت اضافه وزن مثل یه بچه می مونه که صبح تا شب، شب تا صبح، تو خواب و بیداری، تو خونه و تو خیابون و تو مهمونی همه جا و همیشه باهاته و تو باید بغلش کنی و سنگینیش رو به دوش بکشی.میگفت حالا تصور کن یه روزی این بچه رو بزاری زمین یا حداقل با یه بچه کوچیکتر و سبکتر عوضش کنی، چقدر زندگیت راحت تر میشه و چقدر سبکبال تر میشی... و من حقیقتا از این بچه سرتقی که تو بغلمه و رهام نمیکنه خسته شدم و میخوام کم کم بزارمش زمین.شاید یه صبح شنبه پاییزی یه روز خوب با
《غنچه ای از بوستان》
۱۳۵۰/۱۱/۱۷

دلربایم، سلامی را که بادصبا از جانبم به سویت می آورد بپذیر.
گل سرخی که برایم فرستاده بودی رسید. و بعد از بوییدن در مزار سینه ام آرام به خواب ابدی فرو رفت تا جاودان بماند.
در زمان مرگ خورشید که می رفت تا به تولد روزی دیگر بپیوندد به گلستان آرزو هایم رفتم تا برایت چند گلی فراهم آرم.
نیلوفر های پیچک احساسم تازه به غنچه نشسته بودند.
دست پیش بردم تا یکی از ان ها را به رسم ارمغان برایت چیده و بفرستم. ولی خیلی زود تر از آن
هوالجمیل
در سوگ مرد خدا، مرحوم کربلایی کرامت حسینی
مرگ، حق است و خلایق همگی می میرندزندگی را پس از این نشئه ز سر می گیرندای خوشا آنکه سبکبال و سبکبار رَوَدفارغ از هر دو جهان، تا بر دلدار رَوَدبعد مرگش همه از خوبی او یاد کنندروح او را به مناجات و دعا شاد کنندآنچه در مرگ عزیز دل ما رفت این بودداغ جانسوز کرامت به همه سنگین بودنابهنگام پرید از قفس فرش به عرشداد ترجیح، مثال شهدا، عرش به فرشاو به دنیای دنی جز به دمی وصل نبوددَم او نیز بجز ذکر اباال
وارد صحن می شوم، آفتاب روی گنبد تابیده است و نیمی از صحن را سایه دربرگرفته است، مرددم داخل شوم، یا بنشینم روی فرش های قرمزی که در سایه اند، یا روی فرش هایی که در آنجا آفتاب تابیده است! من اصولا سر این سفره ها طمع دارم و دوست دارم رزقی را از دست ندهم، به نظرم باید جایی را انتخاب کنم و بنشینم و بعد از مدتی جایم را عوض کنم! کمی در آفتاب می نشینم و غرق در حضور می شوم، دلم می خواهد زیارت نامه بخوانم ولی احساس می کنم باید کمی تأمل کنم و بعد شروع کنم، اصل
عزیز دل، امروز قلب ها، پیکر پاکت را تشییع کردند. محشری بود. اقیانوس عشق و قدردانی مردم پیکر ت را تا جایگاه آرامش ابدی ت بدرقه کردند. شهادتت مبارک. 
پرنده ای که پر پرواز گرفت در لانه ماندنش سزاوار نیست. اکنون همه آسمان جولانگاه توست. سبکبال سیر کن. آسمان به خود می بالد که همچون تویی را در آغوش دارد.
مرد بزرگ، اسطوره ظلم ستیزی و آزادگی، سفرت قرین رحمت.
می دانی سردار، دنیا تا بوده قهرمان ها آمده اند و رفته اند. اسطوره ها کم نبوده اند اما پهلوان زنده
عزیز دل، امروز قلب ها، پیکر پاکت را تشییع کردند. محشری بود. اقیانوس عشق و قدردانی مردم پیکر ت را تا جایگاه آرامش ابدی ت بدرقه کردند. شهادتت مبارک. 
پرنده ای که پر پرواز گرفت در لانه ماندنش سزاوار نیست. اکنون همه آسمان جولانگاه توست. سبکبال سیر کن. آسمان به خود می بالد که همچون تویی را در آغوش دارد.
مرد بزرگ، اسطوره ظلم ستیزی و آزادگی، سفرت قرین رحمت.
می دانی سردار، دنیا تا بوده قهرمان ها آمده اند و رفته اند. اسطوره ها کم نبوده اند اما پهلوان زنده
عاقبت توتالیتاریسم
می گویند تقدیر این بودکه ملت آلمان به جای انقلابی سوسیالیستی، در دام فاشیسمِ حزب نازی بیفتد. اما چرا چنین شد؟ بی‌گمان بسترهای اجتماعی و سیاسی برای این اتفاق مهیا بوده‌اند و مهمتر از همه، ملت آلمان  (در اواخر دومین دهه از قرن بیستم) به التیام غرور جریحه‌دار شده خود (با شعارهای پرشور نازی‌ها که قرار بود دوباره آنها را به اوج اقتدار بازگردانند) می دادند، بیشتر گرایش داشتند، تا رسیدن به بهشت برابری که مارکسیست‌ها وعده می
آیا از خودت پرسیدی؟
عمیق ترین لحظاتی که حسرتش  را داشتی کدام هاست؟
احساسی که به باران ، درخت ، کوه، ستاره و یا آسمان نگفتی؟
یا احساسی که به عزیزترین کس و دوستت نگفتی؟
سوال هایی نپرسیده ای که از هستی باید تا حال پرسیده بودی
یا سرزمین های کشف نکرده ای که سفر باید می کردی؟
کتاب های نخوانده ای که حتی اسم اش را هم نشنیده ای
یا کتاب هایی که خودت باید می نوشتی؟
تولد دوباره ای که در وجودت می افتاد و هنوز نیفتاده است
یا تحولی که در نزدیکانت باید ایجاد م
عاقبت توتالیتاریسم
می
گویند تقدیر این بودکه ملت آلمان به جای انقلابی سوسیالیستی، در دام فاشیسمِ حزب
نازی بیفتد. اما چرا چنین شد؟ بی‌گمان بسترهای اجتماعی و سیاسی برای این اتفاق
مهیا بوده‌اند و مهمتر از همه، ملت آلمان  (در اواخر دومین دهه از قرن بیستم)
به التیام غرور جریحه‌دار شده خود (با شعارهای پرشور نازی‌ها که قرار بود دوباره
آنها را به اوج اقتدار بازگردانند) می دادند، بیشتر گرایش داشتند، تا رسیدن به
بهشت برابری که مارکسیست‌ها وعده می
راهکارهایی برای پرورش کودکان شاد
ادامه مطلب قبلی
4- با کودکانتان بخندید
برای بچه ها لطیفه تعریف کنید، شعرهای خنده دار بخوانید، خودتان را دست بیاندازید. خندیدن برای کودکتان و نیز برای خود شما مفید است. یک دلیل کاملاً فیزیکی این است که هنگامی که می خندید، تنش (نگرانی) و اضطراب آزاد می شود و اکسیژن بیشتری دریافت می کنید و سبکبال می شوید.
5- در تحسین کودکان خلاق باشید
هنگامی که فرزند شما درهدفی که دنبال می کند به موفقیتی می رسد یا مهارتی کسب می کند
چه عصر دلگیری است. ساعت چند است؟ نمی‌دانم. آفتاب نیست ولی غروب هم نیست. شب هم نیست. البته فرقی هم نمی‌کند. چون من چیزی حس نمی‌کنم. مثل سنگ شده‌ام. همه جا پر از هیجان است. مردم سرشان گرم مراسم‌ها است و این منم که فلج شده‌ام. حتی حوصله غم را هم ندارم. می‌خواهم یادم بیاید که زنده‌ام. زنده‌ام؟ به نظر نمی‌آید. چشم‌هایم تار است. در یک حباب نامرئی منجمد شده‌ام و آن چه آن بیرون می‌بینم فقط اسلوموشن‌ محوی است که به هیچ شکل نمی‌توانم همراهش شوم. س
چه عصر دلگیری است. ساعت چند است؟ نمی‌دانم. آفتاب نیست ولی غروب هم نیست. شب هم نیست. البته فرقی هم نمی‌کند. چون من چیزی حس نمی‌کنم. مثل سنگ شده‌ام. همه جا پر از هیجان است. مردم سرشان گرم مراسم‌ها است و این منم که فلج شده‌ام. حتی حوصله غم را هم ندارم. می‌خواهم یادم بیاید که زنده‌ام. زنده‌ام؟ به نظر نمی‌آید. چشم‌هایم تار است. در یک حباب نامرئی منجمد شده‌ام و آن چه آن بیرون می‌بینم فقط اسلوموشن‌ محوی است که به هیچ شکل نمی‌توانم همراهش شوم. س
سلام
اسطوره تفکر و معرفت!
اسطوره زنده!
شیرمرد!
ژنرال صلح!
حاج قاسم سلیمانی!
امیر دل ها!
پهلوان زنده!
ژنرال ظلم ستیزی و آزادگی!
مرد بزرگ!
حقیقت و مردانگی!
سرباز مدافع امنیت و آرامش میهن!
عزیز دل، امروز قلب ها، پیکر پاکت را تشییع کردند. محشری بود. اقیانوس عشق و قدردانی مردم پیکر ت را تا جایگاه آرامش ابدی ت بدرقه کردند.
حاج قاسم! شهادتت مبارک. 
خداحافظ مرد عشق و صلح. خداحافظ مرد بااخلاص. خداحافظ نماد قدرت و افتخار ایران.
پرنده ای که پر پرواز گرفت در
به قلم دامنه: به نام خدا. همان‌گونه که گفته‌اند؛ در کتاب «تحفة الزائر» آمده که شیخ مفید ذکر کرده: پس از نماز زیارت حضرت امام رضا -علیه السّلام- مستحب است این دعا را بخوانند: دعا با این عبارت توحیدی آغاز می‌شود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ الدَّائِمُ فِی مُلْکِهِ الْقَائِمُ » (منبع)
 
و این فراز دعا که در زیر می‌آورم، انسان را به اوج توحید راهنمایی می‌کند و به درگاه خدا پیش می‌راند و دل انسان را به نجوا و زمزمه با خدا مشغول می
به قلم دامنه: به نام خدا. همان‌گونه که گفته‌اند؛ در کتاب «تحفة الزائر» آمده که شیخ مفید ذکر کرده: پس از نماز زیارت حضرت امام رضا -علیه السّلام- مستحب است این دعا را بخوانند: دعا با این عبارت توحیدی آغاز می‌شود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ الدَّائِمُ فِی مُلْکِهِ الْقَائِمُ » (منبع)
 
و این فراز دعا که در زیر می‌آورم، انسان را به اوج توحید راهنمایی می‌کند و به درگاه خدا پیش می‌راند و دل انسان را به نجوا و زمزمه با خدا مشغول می
سلام
اسطوره تفکر و معرفت!
اسطوره زنده!
شیرمرد!
ژنرال صلح!
حاج قاسم سلیمانی!
امیر دل ها!
پهلوان زنده!
ژنرال ظلم ستیزی و آزادگی!
مرد بزرگ!
حقیقت و مردانگی!
سرباز مدافع امنیت و آرامش میهن!
عزیز دل، امروز قلب ها، پیکر پاکت را تشییع کردند. محشری بود. اقیانوس عشق و قدردانی مردم پیکر ت را تا جایگاه آرامش ابدی ت بدرقه کردند.
حاج قاسم! شهادتت مبارک. 
خداحافظ مرد عشق و صلح. خداحافظ مرد بااخلاص. خداحافظ نماد قدرت و افتخار ایران.
پرنده ای که پر پرواز گرفت در
خسته بودم و می‌خواستم بخوابم اما درخواست تماسش را قبول کردم. محل زندگی‌مان حدود دو ساعت و نیم با هم اختلاف زمانی دارند. این اولین تماس صوتی ما در واتس‌اپ بود. حرف زدیم. از موسیقی و فرهنگ گفتیم. از خانواده و کودکی‌مان. آدمِ خسته‌کننده‌ای نیست. همیشه موضوع برای صحبت کردن دارد. ولی پر حرف نیست. لحن بیان و صدایش آنقدر جذاب است که حتی اگر زیاد حرف بزند خسته نمی‌شوی. زمان خاموش شدن صفحه‌ی گوشی را زیاد کردم تا تصویر پروفایلش را ببینم. جذاب است بدو
 
سنگدلی یا قساوت قلب ، گاهی در رابطه بین انسان و خدا ظاهر می‌شود که  انسانی که متکبر است، قلبش مانند سنگ سخت میشود  و با یاد خدا نرم و آرام نمی‌شود و گاهی این قساوت در روابط اجتماعی میان انسان‌ها به وجود می‌آید که آنها نسبت به گرفتاری‌هایی که برای دیگران پیش می‌آید، احساس هم‌دردی نمی‌کنند و شاید به نوعی صفت بی‌رحمی در آنها شکل می‌گیرد. متاسفانه بسیاری از شواهد نشان میدهد نوعی سنگدلی در روابط اجتماعی ما و حداقل در روابط خواص ما با ج
به قلم دامنه : به نام خدا. سلام. زیارت رضوی توحیدی. قسمت ۳. پست ۴۷۰ مدرسۀ فکرت. از حرم، سبکبال‌تر از تمام روزهای یک سال قبل، به هتل بازگشتیم. عصرها و شب‌ها در سوئیت (=سراچه، خلوتگاه، اتاق هتل) به بحث می‌نشستیم و به سؤالات همدیگر پاسخ می‌دادیم؛ جای مزاح و شادزی‌بودن را نیز تنگ نمی‌کردیم؛ به‌طوری‌که گاه از مزاحی که شکل می‌گرفت، تخت و مبل زیر پای ما به جَرکّه‌جِریکّه می‌افتاد و نفس از تنفس دَم و بازدم، بازمی‌افتاد. ازین بگذرم.
 
جدا از چند ب
زندگی نامه ای کوتاه از شهید
روز جمعه ماه محرم سال ۱۳۳۶ در یکی از محله‌های مستضعف نشین اصفهان به نام «کوی کلم» خانواده با ایمان خرازی مفتخر به قدوم سربازی از عاشقان اباعبدالله (ع) گشت. هوش و ادب، زینت بخش دوران کودکی او بود و در همان ایام همراه پدر به نماز جماعت و مجالس دینی راه یافت و به تحصیل علوم در مدرسه‌ای که معلمان آنجا افرادی متعهد بودند، پرداخت. اکثر اوقات پس از تکالیف مدرسه به مسجد محله به نام مسجد «سید» رفته با صدای پرطنینش اذان و تک
❤️برگی از زندگینامه شاهدکویر شهید محمداسدی مزینان
✍️محمد اسدی مزینانی فرزند حاج علی سال1342ه.ش درمزینان به دنیا آمد . شخصیت معنوی او در دامان والدینی شکل گرفت که سراسر زندگی شان برای رضای خداوند و شرکت درمجالس مذهبی بوده و می باشد.
پدرمحمد انسانی خوش برخورد و خوش صحبتی است که علی رغم زحمات طاقت فرسایش درکشاورزی هیچگاه لبخند ازلبانش محو نمی شود او از طرف مادری وابسته سلسله جلیله سادات است و مادری نمونه و به شدت معتقد داشت که کراماتش همیشه د

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سرتوو