نتایج جستجو برای عبارت :

درگیر پانیک هستم، صلاحیت ازدواج رو دارم؟

سلام،من یک دختر محجبه و تحصیل کرده هستم،تمایل به ازدواج با یک مرد دارم که سپاهی باشن سن اصلا مهم نیست،ولی خودم کم سن هستم،واقعن کلافه شدم،هر خواستگاری که دارم سپاهی نیست و تمامی موردای سپاهی و نظامی بابت زیبایی من که یکم از این زیبایی مصنوعی هست و بقیه اش طبیعیه ،به مرحله ازدواج نمیرسه و فکر میکنند من اون ها را به خاطر خودشون نمیخام ،نمیدونم چطوری بگم باطن من از چشمای معصومم پیداست،
سلام
پسری هستم 23 ساله و سال اولم هست که وارد عرصه دبیری در آموزش و پرورش شدم. به اصرار اطرافیان با توجه به شغلم میگن چرا ازدواج نمی کنی و فلان، در حالی که من اصلا به ازدواج فکر نمی کنم و به نظر خودم خیلی زوده در سن 23 سالگی ازدواج کردن. 
در ضمن من یک معلمم و حقوقم بسیار کم هست و با این موج گرونی بیش از حد ازدواج رو در این دوره غیر ممکن میبینم. جدای از بحث مملکت و گرونی، بنده شخصیت کمالگرایی دارم و به چیز های زیادی علاقه دارم و تشنه یادگیری هستم و دو
قصد ازدواج دارم من را راهنمایی کنید
یکی از مهمترین قسمت های زندگی هر شخصی ازدواج است . اگر ازدواج موفقی داشته باشید از زندگی خود لذت خواهید برد اما اگر انتخاب شما درست نباشد ازدواج ناموفقی خواهید داشت
به ادامه بروید
ادامه مطلب
سلام به دوستان خانواده برتر
من دختر ۲۱ ساله و دانشجوی ترم سه مشاوره  هستم، پدرم در نوجوانی من فوت شد و من با مادرم زندگی میکنم. راستش سوال من در مورد ازدواج هستش. من تو شرایطی هستم که هم تنهایی خیلی بهم فشار میاره و هم نیاز های جسمی خودم رو دارم. 
از طرفی یه مساله ای هست که من به دلیل اضطراب زیادی که دارم حتی میترسم که خواستگار راه بدم چون عزت نفس پایینی دارم و روم نمیشه رو در رو با خواستگار حرف بزنم و بخاطر همین مادرم هم که این قضیه رو میدونن نظ
سلام خدمت همه ی دوستان خانواده برتری
جوانی هستم فارغ التحصیل رشته مهندسی برق در مقطع کارشناسی. سطح درسی من راستش خیلی خوبه و ان شاء الله در مقطع ارشد در یکی از بهترین دانشگاه های مهندسی همراه با چند مقاله isi و معدل بالا سال آینده فارغ التحصیل خواهم شد. به خاطر شرایط نا مناسب اقتصادی قصد مهاجرت به کانادا دارم و مطمئن هستم که از بهترین دانشگاه های این کشور میتونم پذیرش همراه با تمام هزینه های زندگی بگیرم چون روزمه ام خوبه.
من دوست دارم ازدواج ک
سلام به همه کاربران عزیز
دختری 25 ساله ام از لحاظ اخلاقی دختر معتقد و خانواده خوبی دارم، از نظر ظاهری  عادی و بد قیافه نیستم!. روابط اجتماعی خوبی با همکاران و اولیا دارم، معلمم. 
سوالی که برام پیش میاد اینه که زمان دانشجوئی خواستگارانی داشتم که به هر جهت (راضی نبودن خانواده، عدم آمادگی خودم و ...) قسمت نشد ازدواج کنم. و حالا که قصد ازدواج دارم و احساس می کنم آمادگی لازم رو دارم اما متاسفانه موردی به من پیشنهاد نمیشه یا خیلی کم که واقعا اون موارد
سلام
اول کمی از شرایط خودم بگم؛
پسری هستم که تازه وارد ۲۳ سال شدم، لیسانس هستم و خدا رو شکر تونستم یه شغل دولتی با درآمد خوب و استخدام رسمی پیدا کنم و سربازی هم معاف شدم، در یک شهر کوچک در کنار خانواده زندگی می کنم. تک پسر هستم و دو خواهر دارم یکی بزرگتر از خودم و یکی کوچکتر، پسری هستم که زیاد اهل رفیق بازی و برون گرا نیستم و بیشتر اوقات رو با خانواده صرف می کنم.
خدا رو شکر چند سال پیش تونستم با کمک پدرم یه مسکن نقلی و جمع و جور که برای شروع زندگی
سلام
من آرشیو خانواده برتر رو می خوندم خیلی سوالاتی دیدم که یه دختر مذهبی کجا بره که خواستگار مناسب براش پیدا بشه که جواب ها مسجد و هیئت و این جور جاها بود.
ولی سوالی ندیدم که یه دختر غیر مذهبی باید کجا بره که دیده بشه، من خودم دختر ۲۱ ساله ای هستم، ظاهر خوبی دارم و خدا رو شکر زندگی خوبی داریم، خانواده و وضع مالی خوب، از فامیل ها هم خواستگار دارم ولی ازدواج فامیلی رو اصلا نمی پسندم به جز اقوام کسی نیست که منو ببینه نه اطراف مون نه دانشگاه، چون ر
سلام 
دختری هستم که برای ازدواج معیارهای خاص خودم رو دارم. از نظر زیبایی معتقدم زیبایی در نگاه انسان ها به هم نهفته ست و کاملا سلیقه ای هست. بخاطر همین فکر میکنم احساس ما به فرد مقابل در نگاه ما به اون تاثیر داره!، واسه همین معیار خاصی واسه ظاهر در نظرم نیست.
دوست دارم قبل از ازدواج اون فرد رو خوب شناخته باشم، منتهی در چهارچوب های خاص خودم و رعایت یه سری مسائل! و اینکه با آدمی ازدواج کنم که اهداف مون در یک جهت باشه و با هم رشد کنیم و از هم یاد بگی
سلام به اعضای خانواده برتر
پسری 23 ساله هستم و تقاضا دارم شما من رو قضاوت و سپس راهنمایی کنید.
مدرک لیسانس دارم و در حال حاضر شغلی ندارم، اما در جستجوی اون هستم. فردی اجتماعی هستم اما خیلی سریع هم با کسی صمیمی نمیشم. از خانواده ای با سطح اجتماعی بالا و سطح اقتصادی متوسط رو به بالا هستم و همچنین تک فرزند. 
مشکل من از جایی شروع میشه که مدتیه حسابی با خودم کلنجار رفتم تا با خانواده در مورد ازدواج صحبت کنم اما پدر و مادرم اعتقاد دارن هنوز برای فکر کر
سلام دوستان عزیز
من کلاً آدم استرسی هستم و به شدت خجالتی یعنی تو یه جمعی متشکل از چند نفر باشه حتی آشنا مثل عمو و خاله نمی تونم حرف بزنم، یعنی لالمونی می‌گیرم، انگار یه جسم متحرک می شم تو اون جمع که تو عالم خودشه.
۲۴ سالمه و می خواد برام خواستگار بیاد، خیلی به خودم انگیزه دادم. اما امشب افطار دعوت شدیم خونه خواهرم و اون جا پدر مادر شوهرش هم بودن و من باز لال شدم هر کار کردم بتونم یه جمله چیزی بگم که تمرین کرده باشم انگار یه چیز سفت و سختی نمی ذاش
سلام 
من 25 سالمه  قصد دارم در سن 27 سالگی یعنی 2 سال دیگه ازدواج کنم، خونه دارم مال خودمه، 50 متره، ماشین هم یه 206 تیپ 5 دارم، شغل هم کارمند شرکت ارتباطات زیرساخت هستم، ماهی 3-4 تومن حقوقمه، لیسانس برق شبکه های انتقال توزیع دارم، سربازی هم رفتم.
ولی یه مسئله ای هست که خیلی داره آزارم میده، اونم اینکه میترسم تا آخر عمرم مجرد و تنها بمونم، به نظرتون با این شرایطی که دارم کسی با من ازدواج میکنه ؟
دلیل اینکه نگرانم مجرد بمونم اینه که من حدود 6 ماه پیش ب
سلام
من ۱۸ سالمه و پشت کنکوری هستم، فرزند آخر و متاسفانه پدری دارم با طرز فکر خیلی قدیمی، یعنی تا حدی که من نمیتونم شب ها بیرون باشم و به همین دلیل کلی با هم بحث میکنیم،نه ایشون منو درک میکنن نه من.
الان هم چند روزی هست که منو تشویق میکنن به ازدواج!، ولی من واقعا دوست دارم درس بخونم و پیشرفت کنم، اما ترسی که دارم اینه این دیدگاه که میگن درس بخونی و بعد با هم سطح خودت ازدواج کنی خیلی کلیشه ای نیست؟، یعنی خیلی آرمانی هست و همیشه این طور نیست، خیلی
سلام
من پسری ۲۹ ساله هستم قصد ازدواج دارم، اما موضوعی منو نگران کرده، اونم اینکه من چند سال افسردگی داشتم، الان خوب شدم اما همچنان اختلال خواب دارم و قرص خواب میخورم، اما تعریف از خود نباشه، اخلاق به شدت خوبی دارم و بسیار اجتماعی هستم و بسیار زیاد احساساتی، و ظاهر خوبی هم دارم، اما میترسم با داشتن اختلال خواب ازدواج کنم.
از طرفی نمیخوام با کسی دوست بشم چون خودم هم خواهر دارم، دخترها رو مثل خواهر خودم حساب میکنم، چون همین طور که خودم دوست ندا
سلام
من پسری هستم ۲۶ ساله و قصد ازدواج دارم، ولی یک سری مشکلاتی دارم که نمیدونم تصمیمم درسته یا خیر. متاسفانه پدر بنده مشکل اعصاب دارن و بازم متاسفانه این ارثی هست تو خونوده ی ما. من با اینکه خیلی شوخ طبع و طنازم و کلا روابطم با مردم خوبه و تقریبا منطقی و خلاق هستم، ولی یک مشکلی که دارم اینکه ضعف اعصاب دارم و زود از کوره در میرم.
به خاطر همین از ازدواج می ترسم. اصلا دختری پیدا میشه که یه همچین منی رو دوست داشته باشه و بتونه تحملم کنه؟ البته من خی
سلام
پسری ۳۰ ساله هستم. همیشه زیاده خواه بودم و هیچ وقت نتونستم به خاطر همین خصلت، شاد زندگی کنم، من ۲ شغل دارم. یکی بنگاه املاک، یکی آژانس باربری، ولی این مقدار برای زندگی امروز کمه. باهاش نمی شه پیشرفت زیادی کرد و ویلای لوکس خرید، پول هام رو جمع کردم و مبلغ متوسطی توی بانک دارم.
یه شغل دیگه ای در نظر گرفتم که میتونه به پیشرفتم کمک کنه ولی از طرفی سن ازدواجم هم رسیده، من اگه بخوام ازدواج کنم باید اون مبلغ توی بانک رو خرج ازدواج کنم، بعدش بای
سلام 
من پسری هستم 24 ساله، قصد و شرایط ازدواج رو دارم. مشکل من اینه که اصلا خواستار ازدواج سنتی نیستم به هیچ وجه، من برای ازدواج قصدم اینجوریه که مثلا شش ماه باید با طرف مقابلم ارتباط داشته باشم و بعد از شناخت اقدام کنم. منتهی مشکلی که دارم اینه که نمیتونم دختر مورد نظرم رو پیدا کنم . 
یعنی دانشگام که تموم شد اون جا که تک جنسیتی هم بود، محل کارم هم کسی در سن سال من نیست یعنی 20 تا 24 سال، و این جوری بگم مشکل من آشناییه . فرضا توی خیابون هم از کسی
 اول از خودم و خانواده ها بگم ما ... زندگی میکنیم و اونا ... ، من از دانشگاه سراسری مدرک مهندسی دارم و اون دیپلمه است. از لحاظ وضع مالی تقریبا ما بهتر هستیم.  ماشین دارم، خونه ندارم، اما 200 میلیون سرمایه از خود دارم. کارم یا آزاد یا این شرکت و اون شرکت به صورت پیمانکاری بوده، اما اگه خدا بخواد در چند ماه آینده در یک نهاد دولتی مشغول میشم.
مشکل من اینه که واقعا عاشق این دختر خانم هستم، اما باباش قبولش نیست. دلیل مخالفتش هم اینکه علاوه بر من پسر عموی
سلام و عرض ادب خدمت خانواده برتری ها...
خلاصه : به دنبال رابطه سالم و نامزدی طولانی مدت هستم
عرض به حضورتون که من پیرامون مشکلاتم در مورد ازدواج سوالاتم رو از شما پرسیدم، همین طور از دوستان نزدیکم مشورت گرفتم و تصمیم دارم یک تصمیم نهایی بگیرم لطفا در این مورد نیز منو کمک کنید.
عارضم که من دانشجو ترم ۴ دانشگاه آزاد رشته حقوق هستم یک پسر ۲۱ ساله سر به زیر و صاف و ساده، احساسی و دل پاک و پخته (سن عقلیم بیشتر از سن واقعیمه)... بچه طلاقم ، مادرم سرپرست
با سلام 
من سبحان هستم و قسد دارم شما را با دنیای گیم اشنا کنم
همانطور که مشخص هست من گیمر هستم و به گیم و بازی بسیار علاقه دارم 
ما هر هفته یک پست دارایه بیشتر خبر های مهم دنیا گیم و استریمینگ میزاریم 
ممنون از اینکه ما را همراهی میکنید 
 
خیلی سعی میکنم هدف بلند مدتی غیر از ازدواج برای خودم داشته باشم ولی انگار بدون ازدواج همه چیز پوچه.انگار فردگرایی بیش از حد لذتی ندارهاز طرفی میدونم ازدواج کردن هم اون آش دهن سوزی نیست که خیلی ها میگنکلا تو این دنیا همه چیز برای یه مدت اولش قشنگه حالا هر چی که باشهخیلی دنبال یه هدف درست و حسابی هستم ولی نرسیدم بهش
تو اینستا نظرسنجی گذاشته بودن که با دلیل بگین چرا ازدواج نمیکنین؟
 
و یه مرد ایرانی کامنت داده بود: همه شرایطشو دارم ولی زنم اجازه نمیده :)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
پسری ۲۶ ساله هستم و مشکلم اینه که احساسات زیادی دارم، هنوزم دختری که ۱۸ سالگی عاشقش شدم رو یادمه، و هنوزم کتکی که پدرم تو ۱۲ سالگی هست رو یادمه، البته کینه ای ندارم فقط یادمه و بابتش ناراحتم، بیشتر مشکلم در مواجه شدن با خانوم هاست.
مثلا اگه یه مقدار بیشتر با یه نفر صحبت کنم ممکنه بهش وابسته بشم، چون تا حالا به صورت جدی دختری باهام نبوده و اهل دوستی نیستم، یه بار یه دختر قصد نزدیک شدن به منو داشت، منم ازش خوشم اومده بود و احساس میکردم دارم عا
باسلام و عرض روز خوش و خسته نباشید
پسری 28 ساله، داری تحصیلات بالا، شاغل و از نظر مالی تامین هستم، از نظر
اقتصادی کاملا مستقل از پدرم هستم و بخاطر شرایط کاری ام در شهری دور از
خانواده ام زندگی میکنم، حدود 8 ماه است که به خانمی علاقمند شده ام که از
هر لحاظ ایده آل من هستند و میخام با ایشون ازدواج کنم
اما از اونجا که در خانواده ما ازدواج فامیلی مرسوم بوده و از بچگی اسم من
رو کنار اسم دخترعموم گذاشتن پدرم مانع از ازدواج من هستن، تا بحال خیلی با
پ
سلام
بنده دختر 17 ساله ای هستم که موندم سر دو راهی آینده م. از اول تو جو پسرونه بزرگ شدم و صمیمیت خاصی با پدرمم داشتم. خانواده پرجمعیت در هر دو طرف مادری و پدری داریم که بیشترشون پسرن. همین جو پسرونه باعث شده که من یه کم از سری ویژگی های دخترونه م دور بشم. 
اهل آرایش نیستم، عاشق نشدم، به جمع خانوم ها علاقه ای ندارم و واقعا از عروسی رفتن حرصم میگیره. من خانوم خونه بودن رو بلد نیستم. بچه داری و ازدواج رو دوست ندارم، من مشکلی مثل ترنس بودن ندارم. احسا
سلام
من یک جوان 29 ساله هستم که مشکلی دارم برای ازدواج و ترس بزرگی دارم. جوون ها اول یک توصیه به شما میکنم، وقتی جوون تر هستید ازدواج بکنید، دخترها وقتی جوون تر هستید پیشنهاد ازدواج پسرها رو قبول بکنید.
من وقتی 20 سالم بود کلم پر از مو بود، ولی الان بالاش کچل شده، من مشکلم اینه که خجالت میکشم برم خواستگاری، خجالت میکشم سر سفره عقد بشینم، خجالت میکشم توی روز عروسیم با عروس باشم، میترسم دیگران بگن اونو نگاه کن کله کچل!، اصلا توی خواستگاری هم خجال
سلام وقت بخیر 
آیا واقعا  پسرها یا دخترها بعد ازدواج تغییر میکنن، چه از لحاظ ظاهری و چه اخلاقی و رفتاری، شنیدم یا دیدم بعضی ها مثلا ازدواج میکنن چاق تر و خوشگل تر میشن از لحاظ ظاهری مثلا بهشون میگن ازدواج باهات سازگاری داشته رنگ و رو اومدی!
یا بعضی ها ازدواج میکنن از لحاظ برخوردی با آدم سنگین تا میکنن .خودم نامزد کردم به خانومم میگم لاغری میگن شما خودتم لاغری اگه پر بشی منم پر میشم، تو یه خونواده ای بزرگ شدم که پدر و مادرم و خواهرام و داداشم ا
ده پایه اصلی حرمت نفس:
۱.من خوب هستم
۲.من خواستنی و دوست داشتنی هستم
۳. از چیزی که هستم و دارم خجالت نمی کشم
۴.از آدمها نمی ترسم
۵.من منم و تو تو ،مثلا اگر تو غذا بخوری من سیر نمیشم من هم جداگانه نیاز به غذا دارم
۶.مقدس ترین جهان انسان است نه بت نه میهن نه کسی که من رابرایش قربانی کنند
۷.ما انسانها برابریم و مساوی ما عین هم هستیم دقیقا ازنظر جسمی و نیازها
۸.من ارزش و اهمیت دارم حرف و وقت من مهم است و حرف توهم مهم است
۹.من نه ازتو بهترم نه بدترم ما فقط
سلام خدمت همه ی دوستان
خواهش میکنم جواب این سوالم رو همه با دقت بدید مخصوصا خانم های مذهبی؛
من دانشجوی ترم یک هستم و نوزده سال دارم و آدم مذهبی هستم، من نمیدونم متاسفانه یا خوشبختانه عاشق یک دختر خانمی که همکلاسی من هست و هم سن هم هستیم به احتمال زیاد، و چادری و ظاهرا مذهبی هم هستن شدم، ایشون از همون اولین بار توجه منو جلب کرد، هم سر سنگین و بسیار با وقار هستن و هم چهره ی پاک و معصومی دارند، از همون اول حواسم بود بهش، نه با پسرها شوخی میکرد و صح
سلام و طاعات تون قبول باشه ان شاء الله.
پسری هستم زیر 25 سال، بسیار درونگرا هستم و مجرد، یه خونه کوچیک دارم، کارمندم و دارای یک بیماری شایع به نام پرولاپس (افتادگی دریچه میترال قلب) هستم.
بیماریم گاهی اوقات اذیتم میکنه اما بیشتر از تیپ شخصیتی ام ضربه می‌خورم و حالم بدجور گرفته میشه. از طرفی دوست دارم ازدواج کنم و با کسی هم ازدواج کنم که برخلاف خودم باشه تا بتونه منو کامل کنه.
نمی‌دونم آیا درست فکر می‌کنم یا نه؟ یا باید دنبال یکی مثل خودم باشم
سلام
من یه دختر هستم، چند ماه پیش با آقا پسری وارد آشنایی ازدواج شدیم، ایشون خیلی مصمم به ازدواج با من بودن، منو خیلی دوست دارن منم ایشون رو واقعا دوست دارم، راستش قبل ایشون اصلا قصد ازدواج نداشتم وقتی ایشون ازم خواستگاری کرد بخاطر اینکه ازشون خوشم میومد باهاشون آشنا شدم . 
اگه با ایشونم ازدواج نکنم دیگه قصد ازدواج با شخص دیگه ای رو ندارم، ولی این وسط مشکلی وجود داره، مشکلم مربوط به یکی از اجزای بدنم هستش که یه جور زیبایی واسه ی خانم ها حسا
سلام 
من دختری هستم با ۲۱ سال سن، کمی مذهبی ام در حال حاضر دانشجو هستم، مدتی هست که احساس تنهایی میکنم، حتی سر کار رفتم تا سرگرم کار بشم ولی تاثیر چندانی نداشت و صادقانه بیان کنم احساس میکنم نیاز به یه شریک در زندگیم دارم، از لحاظ خانواده و موقعیت،حتی شخصیت و ظاهر در جایگاه نسبتا بالایی هستم و آدم مستقلی ام، اکثر مواقع بخاطر ظاهرم مورد توجه بودم و هستم، ولی علت اینکه خواستگار مناسبی ندارم رو نمی دونم.
اکثر گزینه هایی که سمتم میان مورد دلخواه
سلام
من یه پسر 31 ساله هستم که به لطف کمک خدا و با زحمت زیاد تونستم یه زندگی قابل قبول درست کنم یعنی الان هم خونه دارم هم ماشین و توی شغلم به عنوان یه برنامه نویس هم بالاتر از متوسط جامعه درآمد دارم.
برای همین الان که شرایط مناسبی دارم تصمیم به ازدواج گرفتم اما به خاطر شرایط فیزیکیم یه ذره سردرگم شدم، راستش من بی بی فیس هستم و همه سن من رو هفده هیجده سال تخمین می زنند و متاسفانه ریش هم در نمیارم، هر کسی هم که از من خوشش میاد خیلی ازم کوچیکتره.
مثل
ازدواج ایثارگرانه (ترحمی)
- جوان گفت: دانشجوی مقطع دکتری هستم. قصد دارم تا آخر ادامه دهم. عضو هیئت علمی دانشگاه خواهم شد. چند ماه است برادر بزرگترم وفات کرده. همسرش مانده با یک طفل خردسال.من در فکر ازدواجم. کسی از آشنایان پیشنهاد کرده که با همسر برادرم، که هم‌سن من است، ازدواج کنم. موضوع با پدر و مادرم مطرح شد. ایشان با اینکه دلشان می‌خواهد من با دوشیزه ازدواج کنم، اما برای مصلحت؛ که نوه‌شان سرپرست‌دار شود و عروس بیوه‌شان سامان بگیرد، این از
سلام
وقتی دارم این متن رو می نویسم حالم خیلی خیلی بده، چون افسردگی و وسواس دارم، شرایط ازدواج رو ندارم، وجدانم قبول نمیکنه با افسردگی برم خواستگاری، من بهترین روان پزشکان رو رفتم، بهترین مشاوران رو رفتم، اما فایده نداشت، تنهایی خیلی بهم  فشار میاره، افسردگیم رو بیشتر میکنه، با اینکه اخلاقم خوبه و به قول خانواده ام و دوستانم ظاهر خوبی دارم، رفقا بهم میگن کسی که زن تو بشه خیلی خوشبخته، اما از درونم خبر ندارن که چقدر آشفته ست و حالم بده و خیل
به عنوان اولین نوشته ای که افتخارش رو دارم تا اون رو کنار متون دوست عزیزم و در مقابل چشمان شما قرار بدم دوست دارم تا هم شما بدانید من کی هستم و خب من هم لیاقت آشنایی با شما رو پیدا کنم.البته اگه تا پایان متن نظرمون عوض.نشد!!
ادامه مطلب
انواع بازاریابی
1) شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، به این میگن بازاریابی مستقیم
2) شما در یک مهمانی به همراه دوستانتون، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله یکی از دوستاتون میره پیش دختره ،به شما اشاره می کنه و می گه : " اون پسر ثروتمندیه ، باهاش ازدواج کن" ، به این می گن تبلیغات
3) شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا
سلام
من یه دختر ۲۲ ساله هستم که اعتقادات مذهبی دارم و حجابم هم تقریبا کامله اما هرگز نمیتونم به دلایل شخصی از پوشش چادر استفاده کنم، ولی من دوست دارم با یه آقایی که اهل نماز و مومنه ازدواج کنم، سوالم اینه که آقایون مذهبی به چه دلایلی ممکنه از ازدواج با دخترانی که حجاب شون  تقریبا کامله اما بدون چادر، چشم پوشی کنن؟!، یا اگه ازدواج می کنن با چه دلایلی خودشون رو قانع می کنن؟

مرتبط با ازدواج با پسر مذهبی:
پسرهای مذهبی نشانه علاقه شون به یه دختر چ
من یه دوستی دارم که سنش بالای چهل سال شد و ازدواج کرد و میخوام داستانش رو براتون تعریف بکنم و یک نقدی هم هست به دختران و پسرانی که راحت درباره سن ازدواج نظر میدن و به جوان 27 ساله هم میگن تو سنی نداری! (اتفاقا به نظر من 27 ساله هم زیاده) به 40 ساله هم میگن تو سنت کمه هنوز! به 35 ساله هم میگن تو هنوز جوانی! بگذریم!
این دوست من تا 41 سالگی زندگی مجردی خیلی شادی داشت، وضع مالیش زیاد مناسب نبود، میگفت دوست دارم ازدواج بکنم ولی خب شرایطش زیاد خوب نبود از خوا
سلام  دوستان 
من  27 سالمه  و مجردم، واقعیتش  من برعکس خیلی از دخترانی که تا به این سن ازدواج نکردن اصلا نگران مجرد بودنم نیستم، چون برای خودم همیشه معیار هایی داشتم که برام خیلی با ارزش هستن و بدون اون ها ازدواج کردن برام خیلی سخت تر از مجرد موندن میشه.
با این که خیلی از اطرافیان و حتی خودم میدونم که شاید بعضی از معیار هام سختگیرانه باشه اما خب یک چیزی رو خوب میدونم و بهش اعتقاد دارم، ازدواج  و زندگی کردن یا یک شخصی دیگه سخته، یعنی کلا سازگا
تو این پست میخوام به نکات مثبت خودم بپردازممن آدم طنازی هستم و به شدت بقیه رو میخندونمهوش ریاضی بسیار خوبی دارمذهن تحلیل گر فوق العاده ای دارم و علاقه زیادی به تحلیل کردن و پیش بینی دارم و انسان آمار گرایی هم هستم و توجه خاصی به آمار و اعداد دارماینا رو نوشتم چون همیشه نقاط منفیم رو بهتر از نقاط مثبتم بیان میکردم ولی این بار خواستم سنت شکنی کنم
سلام عرض میکنم به تک تک اعضا
من پسری ۲۲ ساله هستم، خانه دارم و دانشجوی یک رشته خوب در دانشگاه دولتی ام، آدم احساسی هستم، چهره نسبتا خوبی دارم،  اهل کار هستم و ...
حالا برم سر اصل مطلب؛
حدود هشت ماه پیش تصمیم به ازدواج گرفتم، اون روزی که تصمیم گرفتم ازدواج کنم فکر میکردم خیلی راحت همسر مد نظرم رو پیدا میکنم، اصلا به این فکر نمیکردم که تازه مشکلم شروع شده، پیدا کردن یک فرد مناسب خودش تازه یک پروسه جدیدی هست که من قبلا بهش فکر نکرده بودم.
الان
یه دوستی دارم سال کنکور یه ازدواج کرد که بیشتر به تشویق خانواده ش بود و خب سال بعدش هم جدا شد. نه تو حرفاش، نه تو شبکه های اجتماعیش، نه پیامرسان هاش نه چشم هاش خبری از عشق نبود. 
امسال دوباره ازدواج کرد. هم قبل از ازدواج خودم کلی درباره اینکه "باید دوست داشته باشی طرفت رو" نصیحتم کرد، هم قبل ازدواج خودش یکمی ازم سوال پرسید.
و خب حالا من دوست داشتن رو میبینم از پشت چشماش میبینم، از بیو تلگرام و اینستاش و مطمئنم وقتی ببینمش در چشم هاش :)
زیاد اهل اب
خدایا شکرت که مسیر را برام روشن میکنی، خدایا شکرت که پیشاپیش من قدم بر می داری و موانع را از سر راهم بر می داری. تو که هستی نقشه راه برام مشخصه، من قوی هستم، من باهوش هستم، من تحصیلکرده هستم، من دارای روابط رویایی هستم، من دارای شغل ایده آلی هستم، من سالم و سرحال هستم، من داری زیبایی ظاهر و باطن هستم، من راستگو هستم، من درستکار هستم، من بسیار مهربان و صبور هستم...
همیشه از سال های بعد ازدواجم خجالت میکشم. نمیدونم این چه حس لعنتیه که من دارم، این حس حتی منو از عروسی گرفتن و رفتن سر خونه و زندگیم نگران میکنه. من نامزد دارم. حس اینکه بعد ازدواج همه ش منو در همه حال میبینه، مثلا وقت هایی که از خواب بیدار میشم یا وقت هایی که گلاب به روتون از دستشویی بیرون اومدم یا میخوام برم دستشویی یا دیگه مثل وقت هایی که بیرون همو میدیدیم در بهترین حالت نباشم منو توی فکر خودم خجالت زده میکنه.
البته اعتماد به نفسم خوبه و مشک
.باسمه تعالی
امور اجتماعی
ازدواج
غزل۳

می کند احمد سفارش، جملگی در ازدواج
می شود احسن تکامل، بندگی در ازدواج
هست کفویت همان درک مقابل هرجهت
آن تداوم می دهد هر زندگی در ازدواج
می شود شیرین اگر هم کفو باشد همسرت
می دهد احمد بشارت رستگی در ازدواج
لازم است کفویت افراد در قبل از نکاح
آن تداوم می دهد هر زندگی در ازدواج
در مقابل نهی کرده ، مردمان را از طلاق
می شود جمعی دچار ماندگی در ازدواج
رزق می گردد دو چندان،گر شود جاری نکاح
نیست ممدوح و روا آزرد
سلام 
بعد مدتها اومدم به این وبلاگ، من حدودا یه ۸ ماهیه تو یه جای خوب تو بخش امور مالی مشغول به کار هستم، این رو بگم که تو زندگیم خیلی محرومیت کشیدم، شاید تنها نقطه امیدم فقط همین شغلم باشه و میدونم که میتونم توش پیشرفت کنم خیلی زیاد.
۳۲ سالمه و دختر هستم، خیلی بی بی فیس هستم شاید تو نگاه اول یه دختر دبیرستانی به نظر بیام این شغل رو هم با هزار تا امتحان و مدرک بدست آوردم. من همکارم با هم استخدام شدیم از همون روز اول با هم خیلی خوب بودیم و از کار ک
هروقت به زندگی های خواهرام و اداهای شوهراشون و اینا نگاه می ‌کنم با خودم میگم چه تضمینی هست که ازدواج کنی و زندگیت شیرین باشه اصلا تو که یبار ازدواج کردی و اون ازدواج رو خراب کردی
می دونم ازدواج واسه این نیست که کسی بیاد زندگی منو اداره کنه اما 
دلم دقیقا همینو میخواد! چون همین الانم زندگیمو خانواده ام و مخصوصا مامانم اداره می کنن 
معده ام ترش کرده 
رانی ندارم فامو دارم 
امپرازول ندارم من خر دیشب رفتم داروخونه هاا! :/ 
معده ام ترش کرده دیشب ش
سلام
من دختر معمولی هستم از نظر سطح خانواده و تحصیلی، کارشناسی ارشد مهندسی تموم کردم، یک کار نیمه وقت دارم، سرم به کار و زندگی خودمه، اهل دوستی و ... نیستم، شدیدا هم احساس نیاز میکنم که ازدواج کنم. هم از نظر تمایلات جسمی و هم روحی.
دوست دارم کنار کسی باشم و دوست دارم در 30 سالگی مادر شده باشم،27 سالم هست، از سمت خانواده هم دارم کم کم داره بهم فشار وارد میشه که برای چی ازدواج نمیکنم، دارم دچار افسردگی میشم و روحیه ام ضعیف شده.
خواستگار قبلا بیشتر
دختری 28 ساله هستم که شغلی ندارم و اوضاع مالی بدی دارم، همه مردم را می بینم که ازدواج می کنند و تشکیل زندگی میدن ولی من هیچ علاقه ای به ازدواج ندارم و نسبت به ازدواج کاملا سردم، قصد دارم تمام عمر مجرد باشم ولی از آینده میترسم.
از اینکه بی خانواده و بی کس و کار بمونم. از اینکه تو تنهایی مطلق دفن بشم، از اینکه مریض و زمین گیر بشم و هیچ فریاد رسی نباشه، پدر و مادرم رفته بودن مکه و به تازگی برگشتن، تمام مدتی که اون ها نبودن من تو خونه تک و تنها بودم، ا
سلام
من دختر کمال گرایی هستم. دوست دارم تو هر چیز بهترینش رو داشته باشم. تا الان زندگی متعادلی داشتم ولی حالا برام ازدواج مسئله شده، به این صورت که دوست دارم بهترین پسر و تو زندگیم داشته باشم.
تو اطرافیان اصلا چنین موردی نمی بینم. با توجه به این که دانشگاه تهران و بهترین دانشگاه میدونم و همچنین اساتیدش رو، فرض کردم که بهترین افراد جذب اون جا میشن و اگه من بتونم با یکی از اون افراد ازدواج کنم، میتونم بهترین زندگی رو داشته باشم. پس تصمیم گرفتم ه
من غرق دریای شما هستم
محو تماشای شما هستم 
هرکس‌ در این دنیا پیِ چیزیست
من در تمنای شما هستم
در سر خیال خام می سازم
مبهوت رویای شما هستم
آینده ای با عشق می خواهم
در فکر فردای شما هستم
اما ، اگر، شاید، نمیدانم...!
درگیر ‌حاشای شما هستم
سجاد نوبختی
****
پیونشت : 
یک روز اگر بی عشق سر کردم
دل‌ را فقط درمانده تر کردم
سلام دوستان 
من دختری ۲۶ ساله از یه شهر بزرگ هستم که لیسانس پرستاری دارم و طرح میگذرونم، پدرم کارگر و از نظر مالی سطح پایین هستیم ولی در ازدواج من سخت گیری نمی کنم اصلا برام مادیات مهم نیست این دوره پسرها خیلی سخت میگیرن.
من موارد زیادی خواستگار داشتم ولی هیچ کدوم حتی زنگ نزدن جواب بگیرن هر چی هم فکر میکنم میبینم من چه مشکلی دارم برای همین اینجا دارم پیام میذارم که از شما نظرات تون رو بپرسم از نظر ظاهری خوشگل هستم ولی از لحاظ جثه ریزه میزه هست
سلام
من ۱۹ سالمه، رشته دندونپزشکی تو کنکور ۹۸ قبول شدم، بخش بزرگی از موفقیتم تو کنکور را مدیون معلم شیمی هستم که باهام شیمی کار کرد و درصدم تو کنکور حسابی خوب شد. همون پارسال که می اومد برامون کلاس فوق برنامه تو مدرسه، کل کلاس عاشقش شده بودیم چون بسی زیبا و رعنا بود ...، اونم از من خوشش اومده بود و انقدر ضایع رفتار میکرد که همه بچه ها هم فهمیدن، تو موقع کنکور هم حسابی پیگیر بود منم کم و بیش باهاش تو تلگرام صحبت میکردم چون خیلی بامزه و جذاب بود.
و
با سلام
بنده دختری در رده سنی 20 تا 30 سال هستم. از ازدواج متنفرم به خاطر چیزهایی که در جامعه و اطراف خود از خیانت مردان به زنان دیده ام (البته که خانم ها هم خیانت میکنند و من هم چون دخترم خیانت مردان برایم بولد شده) و کلا به خاطر روحیات مردان که نمیدانم خدادادی است یا در اثر عدم کنترل شهوت است که به یک زن راضی نمیشوند.
مطمئنا ازدواج امر مقدسی است و با این عقیده سر جنگ ندارم ولی روحیات مردان را حتی اگر در سرشت آن ها نهادینه شده باشد را به هیچ وجه نمی
ازدواج دردسر ساز
ازدواج یکی از مهمترین مراحل زندگی هر فردی است.اگر در انتخاب همسر دچار اشتباه شویم زندگی ما نابود می شود و دچار مشکلات زیادی خواهیم شد .پس بهتر است قبل از ازدواج به نکاتی مهم توجه کنید
به ادامه بروید
ادامه مطلب
سلام
من یه پسر ۲۱ ساله هستم که سال بعد درسم در مقطع کارشناسی دانشگاه فرهنگیان (رشته راهنمایی و مشاوره) تموم میشه. قصد ارشد گرفتن رو هم دارم. تا حالا هم زندگی معمولی و  بدون ارتباط با جنس مخالف هم داشتم و تا حدودی مقید به دین هستم. 
از شرایط مالی هم یه خونه دوبلکس داریم که خانواده ام طبقه پایین هستن  و می خوام خودم طبقه بالا زندگی کنم (به خاطر مبلغ بالای اجاره). از نظر روحی هم آدم آرومی هستم. قیافه و تیپ و هیکل متوسط و رو به بالایی هم دارم (هم از نظر
دختری 24 ساله و مطلقه هستم، خواستگاری دارم 26 ساله که از ازدواج قبلش دختری سه ساله داره،  در شرکتی که وابسته به بانک هست مشغول به کار هستند، یک بار دیدمش که حس کردم از لحاظ خانوادگی، اخلاقی و مالی هم کفو نیستیم، ولی از این نظر که هر دو دنبال زندگی آرام همراه با بخشش و گذشت هستیم مشترک بودیم.
ضمن اینکه وقتی هر خواستگاری میاد بدون بچه وقتی متوجه میشه که دختر نیستم میره و دیگه پشت سرش رو نگاه نمیکنه!، خواهش میکنم کمکم کنید.
ادامه مطلب
سلام
من یه دختر 24 ساله هستم. از نظر دیگران زیبا هستم و خیلی هم به خودم می رسم. خانواده خوش نامی و ثروتمندی هم دارم، پدرم و برادرهام تو بازار مغازه دارن، اینا رو گفتم که از شرایطم آگاه بشید. 
اما مشکلی که دارم اینه که خیلی کم خواستگار دارم، یعنی تا حالا فقط سه نفر اومدن خواستگاری که اونم بعد شب خواستگاری رفتن و و پشت سرشون رو نگاه نکردن. من همیشه برام جای سوال بود با این شرایط چرا انقدر کم خواستگار دارم تا اینکه آقا پسری که تو دانشگاه باهاش آشنا
من یک سوال مهم دارم که خواستم از شماها بپرسم و تا حالا داخل اینترنت پیدا نکردم و توی این وبلاگم نیست و سوالم تازه هست.
سوالم اینه که دخترها و پسرها از چه سنی احساس کردید واقعا نیاز به ازدواج دارید. از لحاظ روحی و جسمی شدید؟
مثلا برای شروع من برای خودم رو میگم؛
من از همون اولش هم ازدواجی شدید بودم ولی خب به هیچ وجه نیاز جنسی خودم از سن ۲۷ به بعد که الان نزدیک ۳۰ هستم رو نمیتونم با قبلش مقایسه بکنم، یعنی قبلا فکر میکردم خیلی زیاد بود ولی الان دیگه
وقتی رسیدم به سن ازدواج برای ترس از گناه به پدرم جهت ازدواج اعلام آمادگی کردم
به علت نداشتن کار درست و حسابی و قومیت خاصی که دارم کسی تمایلی نداشت تا با من ازدواج کنه
بالاخره پس از درست شدن کار و گذر از حداقل 20 خواستگاری ازدواج کردم و حاصل اش دو فرزند پسر و دختر بود که خدا رو شکر همشون رو دوست دارم
شاید روزی بمیرم و این خواسته در دلم حبس بشه ولی یکی از آرزوهام این بود که یا خودم سید باشم یا همسری محجبه و از تبار سادات داشته باشم  ...
خودم که سید ن
سلام به دوستان وبلاگ خانواده برتر
من پسری 28 ساله هستم که مدرک ارشد از یک دانشگاه دولتی دارم و ماهی حدودا 3 تومن در ماه درآمد دارم، البته استخدام رسمی نیستم، خیلی هم تو این چند سال تلاش کردم که درآمدم بیشتر بشه اما نشد. 
با توجه به دو سه مورد خواستگاری که رفتم و شرایطی که خانواده های دختر و خود دختر داشتن البته حق هم دارن همه به این امید ازدواج میکنن که زندگی بهتری رو تجربه کنن (اما لطفا نگید که خواستگاری هم کفو خودت نرفتی یا طرف از تو پولدارتر ب
واسه ناامیدی و فاز منفی دادن خیلی زوده هنوز...تمام تلاشمو میکنم که هرجایی که هستم،هرجوری که هستم،با هر توانایی که دارم،بهترین باشم!من که هنوز سنی ندارم،چرا انقدر احساس میکنم لحضه ها رو از دست دادم؟؟شدیدا به انرژی مثبت واقعی نیاز دارم...
واسه ناامیدی و فاز منفی دادن خیلی زوده هنوز...تمام تلاشمو میکنم که هرجایی که هستم،هرجوری که هستم،با هر توانایی که دارم،بهترین باشم!من که هنوز سنی ندارم،چرا انقدر احساس میکنم لحضه ها رو از دست دادم؟؟شدیدا به انرژی مثبت واقعی نیاز دارم...
آدم کتاب‌ دوستی هستم که اصلا کتاب نمی‌خونه...!، شاید برای شما هم پیش اومده باشه ولی من هر کتابی که باز می‌کنم و شروع میکنم به خوندن میبینم نه! خوشم نمیاد و میذارم کنار. من بیشتر از موضوعات اجتماعی، زندگی و زناشویی و موارد مشابه این علاقه مندم. (اطلاعاتی که برای آینده‌م مفید باشه)
همیشه دنبال این هستم که چیز جدیدی در این زمینه یاد بگیرم، در ضمن کتاب های ساده را می‌پسندم و دنبال متون فلسفی و جملات پیچیده نیستم. دوست دارم چند کتاب ارزشمند در مو
میگم دخترک برام دعا کن
میگه دعا کن برا چکار؟
- دعا کن عاقبت بخیر بشیم
- یعنی دعا کنم پلیس بشی
- خخخخ اره همون
- چرا آتش نشان نمیشی. من آتش نشان بیشتر دوس دارم
- خب باشه اونم میشم
- پس دعا کنم چی
- عاقبتمان به خیر شود.
دوشب بعد
میگه : من تورو خیلی دوست دارم ببین انقدر (انگشت هاش را میاره بشماره) یکی دوتا چهارتا نههههه تا.
بعد میگه: تورو قد دنیای چاق دوست دارم
خودش میخنده خخخخخخ. یعنی میخاست بگه بیشتر از دنیا دوست دارم. میگه اندازه دنیای چاق. خخخخخخ
گرگ ش
امروزه شمار زیادی از ازدواج ها پس از گذشت مدت زمانی به طلاق و جدایی زوجین ختم می‌شود که واقعا بردباری آن برای طرفین سخت هست. بر  زمینه آمار سازمان ثبت احوال، در سال 95 بیشترین طلاق مربوط به ازدواج هایی بوده که کمتر از یک سال از عمر آن ها قبل هست. در این مطلب به 5 علت اصلی این طلاق های زودهنگام اشاره می‌کنیم.
دلایل اصلی طلاق در ازدواج های امروزی
باورش سخت هست زن و شوهری که با هزاران امید و آرزو ازدواج می کنند، کمتر از یک سال در کنار هم باشند و
سلام
من پسری کمال گرا هستم، با اهداف بلند و همسری خوب و شایسته را در راه کمال می خواهم بگیرم ان شاء الله، همیشه و همه جا می گفتم در اسرع وقت می خواهم ازدواج کنم،(یعنی سریعا پس از دیپلم) و همیشه در دفترهای یادداشتم یا یادداشت های موبایلم ملاک های همسر آینده م رو می نویسم گاهی اوقات نامه فرضی برایش می نویسم،گاهی باهاش درد و دل می کنم و گاهی اوقات خودم را می بینم که پادشاه شدم و او ملکه محبوب من است، خلاصه در همه حال به فکر همسر آینده فرضی ام هستم و
سلام و وقت به خیر خدمت شما اعضای محترم
من پسری 23 ساله هستم، پدرم 8 ساله فوت شده و با مادرم زندگی میکنم، از دوم هنرستان روی پای خودم وایستادم و الان به لطف خدا نقشه بردار یک شرکت خصوصی ام و حقوق خوب و بیمه و سنوات خوبی دارم.
آدم آروم، اجتماعی و مقید به واجبات دین هستم، چهره و لباس پوشیدنم متناسب و مردونه (نه اهل جلف پوشیدنم و نه اینکه شبیه آدمای مذهبی ام).
چند سال پیش زمان دوران دانشجویی از طریق یکی از دوستانم با یک دختر خانوم آشنا شدم و به هم علاق
سلام 
من دختری ۲۹ ساله هستم و میخوام به موضوعی اشاره کنم که ندیدم اینجا ازش حرفی شده باشه.  ۶ ساله خواستگار دارم، اما به خاطر این که قیافه‌ شون به دلم نمی‌نشست، نتونستم ازدواج کنم، من به دنبال پسر خوشگل نیستم، همین که به دلم بشینه کافیه، این مشکل اکثر دخترهاست، هر وقت خواستگار میاد کفری می‌شم از این که چرا این بار هم نشد انتخاب کنم؟ 
خود پسرها هم رعایت نمی‌کنند که باید یه سنخیتی بین ظاهر، فرهنگ و سواد هر دو طرف باشه، و میرن خواستگاری د
_تو چرا ازدواج نمیکنی؟هم سن و سال های تو بچه دارم شدن...+شرایطشو ندارم!_چه شرایطی؟+بنظرِ من وقتی میخوای ازدواج کنی یا باید عاشق باشی،اونم یه عشقِ دو طرفه که هر دو برای رسیدن لحظه شماری کنید...یا دلت خالی و سالم باشه...که من هیچکدومشو ندارم!_دلِ خالی و سالم چیه دیگه؟!+سالم ینی دلت شکسته نباشه،دست نخورده و سالم...خالی ام ینی یه گوشه ی دلت هنوز گیرِ یه بیعرفت نباشه...که اگه غیر ازین بودی و ازدواج کردی،خیانتِ محضِ....حالا فکر کن،یه بیمعرفت دلِ منو شکسته
این روزهای شده تکرار هر روز ...چه خبر شده تو این شهر؟...چرا همه یهو یادشون افتاده یه خانم دکتر تمام وقتی هست که میتونه کیس خوبی برای ازدواج باشه؟...رسم سردرد و تهوع بعد از هر درخواست دیگه داره برام عادی میشه...هر بار باید قبل یا بعدش بالا بیارم...مسخره است...دارم از سردرد میمیرم...قرار بود یه تابستون اروم و پر از شیطونی و جوونی رو بگذرونم تا شروع کلاسا و حالا دقیقا برعکس شده...هر روز یه استرس جدید و سر درد های بدتر...و من هنوز هم هیچ دلیلی برای ازدواج ن
سلام
من دانشجو هستم. استاد روان شناسی دانشگاه مون یه تست اختلال شخصیت معرفی کرد که میگفتن که معتبره، من اون تست رو انجام دادم و جواب تست این بود که من "اختلال شخصیت مرزی" دارم. به استادمون هم نشون دادم.
ویژگی های اختلال شخصیت مرزی رو از اینترنت خوندم و دیدم واقعا بدون اینکه بخوام القا کنم همه ویژگی هاش رو دارم، مشکلی که در ارتباط با دوستان صمیمی دارم رو فهمیدم، اینکه یه لحظه دوست شون دارم یه لحظه بعد به خاطر یه دلیل غیر منطقی و نه چندان مهم ازش
سلام
من یک پسر 34 ساله هستم، از ازدواج متنفرم ولی از طرفی هم از تنهایی در آینده میترسم، فعلا تنها نیستم با پدر مادرم زندگی میکنم، ولی دارم فکر پیری هام رو میکنم، آدم وقتی پیر میشه اگر هم پولدار باشه بازم نیاز داره یکی رو کنارش داشته باشه، چون تنهایی خیلی سخته اونم تو سن بالا.
دلیل ازدواج نکردنم هم دلیل خاصی نداره چون در مورد جنس مخالف و روحیات و افکارشون شناخت کلی پیدا کردم دیگه از ازدواج زده شدم، به نظرتون یه پیرمرد تنها چطوری میتونه در آینده
سلام
یه دهه هشتادی هستم و سال اول دانشگاه، از دوران کودکی به دنبال علاقه ام که راه انداختن یه بیزینس و ثروتمند شدن بود، حرکت و تلاش میکردم و این علاقه روز به روز بیشتر شد تا این که فهمیدم بیشترین چیزیه که دوستش دارم، آدم بسیار سخت کوش، منظم، منظبت و دقیقی هستم .
یه روز داشتم به برنامه هام برای موفقیت و رسیدن به اهدافم فکر میکردم که حرف پیشنهاد ازدواج به من شد و من هم که توی برنامه های زندگیم به این مورد فکر هم نمیکردم حرف خانواده رو قطع کردم و م
سلام 
پسری هستم در آستانه ورود به 23 سالگی، اخیرا قصد کردم به ازدواج، اما هر چی بیشتر فکر کردم متوجه شدم که ازدواج (فعلا فقط نامزد کردن)، فقط ذهنم رو درگیر میکنه و با توجه به اینکه من یه دانشجوی پژوهشگر هستم نمیتونم با این مساله کنار بیام، بنابراین تصمیم گرفتم که فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم اما نمیشه.
یعنی باز ناخودآگاه به ذهنم میاد که شاید ازدواج یه سری خوبی داره که من نمیدونم، اما با درگیر شدن ذهنم نمیتونم کنار بیام، البته بذارید در کنار
سلام دوستان عزیز
صحبتی که دارم یه درخواست هستش از کسانی که تو موقعیت شبیه خانواده من هستن ممنون میشم بهش توجه کنید .
یه خانواده 6 نفره هستیم، 3 تا خواهر دارم و پدرم بشدت تعصبی ،من دختر دوم خانواده هستم و شاغلم، 23 سال دارم، همه خواهرها 3 سال با هم اختلاف سنی داریم، خواهر بزرگترم هم شاغل هستش، برای ازدواجش خواستگار داره اما خیلی مشکل پسنده و اگه خواستگاری برای ما بیاد علنا مخالفت میکنه، یعنی کسی جرات نمیکنه بگه خواستگار دارم. 
یه دختر جوون باید
مادر بودن حس قشنگیه که باید هر دختری تجربه اش کنه حتی اگر موقعیت ازدواج به هر دلیلی براش فراهم نشه ، من خودم تصمیم دارم که اگر ازدواج نکردم حتما سرپرستی یه بچه بی سرپرست رو قبول کنم میدونم شرایطش خیلی سخته ولی من تلاشمو میکنم که شرایطشو داشته باشم :)
طبق آمار ها در صورت ازدواج مردهای دهه پنجاه و شصت باز هم حدود یک میلیون! دختر دهه شصتی موفق به ازدواج نمیشوند و شاید مجبور باشن تا آخر عمر مجرد بمونن.
پسرای دهه شصتی در یک اقدام غافلگیرانه برای ازدواج سراغ دخترای جوانتر دهه هفتادی رفتن و دخترای دهه شصتی شانس ازدواج رو از دست دادن!
دخترایی که مسن شدن و با اومدن دخترای ترگل ورگل دیگه شاید چندان بختی برای ازدواج نداشته باشن.
 
پ.ن:شاید بگین از لحاظ مالی و جنسی خودشون رو ارضا میکنن؛اما هیچکدوم مثل
سلام
من ۲۸ سالمه یه سری مشکلات داشتم تو زندگیم، انگاری هر سالی که می‌گذشت برام این مشکلات برام بزرگتر و عذاب روحیش هم دارن بیشتر میشن، هر آدمی ممکنه ویژگی های بدی داشته باشه، منم مستثنا نیستم ولی فکر میکنم ویژگی های بدی که دارم واقعا برای هر آدمی غیر قابل تحمله.
هر لحظه از روز ممکنه بهشون فکر کنم و عذاب بکشم، مثلا آدم دمدمی مزاجی هستم، این بدترین ویژگی یه آدم نیست؟!، الان میگم میخوام ولی بعد میگم نکنه... مثلا دوست دارم ازدواج کنم، تا حالا شده
ازدواج و تشکیل خانواده و بخش مهمی از زندگی آدمی است و گریزی از سختی ها و آسانی های آن نیست. اما بحث اینجاست ما باید این سختی‌ها را تحمل کنیم تا شاید روزهای خوش بیاید؟
هرگز ما به این جهان نیامده ایم تا خود را بکشیم، تا به خود رنج دهیم. کافیست شما به مشاوره ازدواج بروید تا مسائل خودتان به ویژه مواردی که گمان می کنید به رابطه تان آسیب می زنند حل شود و علاوه بر آن یاد بگیرید اصول زندگی مشترک بر اساس نظر مشاور ازدواج خوب در تهران و با این فرهنگ چگونه
سلام
من مردی حدود 30 ساله هستم، با همسرم حدود 5 سال اختلاف سنی دارم.
از ابتدای نامزدی و دوران عقد علاقه چندانی به من نشان نمی داد، ولی من خیلی دوستش دارم، حدود سه ماه پیش که بی توجهی هاش به من شدت گرفته بود وقتی ازش علت رو جویا شدم گفت من از اول هم علاقه ای به تو نداشتم و بخاطر فرار از یه خواستگاری که ازش متنفر بوده تن به ازدواج به من داده (من بهترین کیس بودم اون موقع) و امیدوار بودم که علاقمند میشم ولی نشدم و حالا طلاق می خوام، با مخالفت من روبرو ش
سلام. دختری 32 ساله و شاغل و مجرد هستم. 4سالی هست که یک خواستگار دارم که بخاطر آشنایی بیشتر باهم رابطه پیدا کردیم و بهم علاقه داریم ولی خانواده من مخالف این ازدواج هستن. چون من شغل دایمی دارم و ایشون شغل آزاد دارن. هر تلاشی کردیم که راضیشون کنیم نتونستیم. هیچ مشکل دیگری ندارن. لطفا راهنمایی کنین که چیکار کنیم. از این وضع خسته شدیم.
 
مشاور گفته:
با سلام خدمت شما دوست عزیزبهتر است سعی کنید در این مورد با مشورت با خانواده ، مشاوره پیش از ازدواج، تح
انواع ازدواج موفق همراه با یک گزینۀ اضافی
می‌خواهم از شما بپرسم که آیا واقعاً به دنبال یک ازدواج موفق می‌گردید؟ پس باید بیخیال تمام آن حرف‌ها و آدم‌هایی بشوید که می‌گویند باید چه کار کنی و چه کار نکنی. البته یادگرفتنِ برخی موضوعات و پیش گرفتن‌شان اصلاً اشکالی ندارد، چرا که به هر حال ارزش خود را در جایگاه خود دارند، اما ممکن است عواملی حتی بنیادی‌تر از این‌ها، برای موفقیت در ازدواج وجود داشته باشند.

ادامه مطلب
گاهی می ایستم و به زندگیم نگاه می کنم. به چیزهای که دارم اول فکر می کنم و بعد به نداشته های که دوست دارم داشته باشم. آیا مسیری که الان هستم مرا به آنها خواهد رساند؟ اگر نبود به این فکر می کنم کجای کارم می لنگد. آنگاه که می یابمش شروع به برطرف کردنش می کنم. داخل رابطه با دیگران سعی می کنم چیزی که نیستم، نگویم. حتی اگر انسانی خوبی باشم. نمی گویم: هستم و می گویم: سعی می کنم آدمی خوبی باشم. چند وقت پیش با مادر محدثه حرف می زدم و می گفت؛ بنظرم آدم خوبی هست
#آیت_نخودکی_اصفهانی#ازدواج
 
جوانی از شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی پرسید: سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می‌خواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ نخودکی پاسخ داد: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!
جوان با تعجب پرسید: سه قفل با یک کلید؟! شیخ
مداح با صدایی که نایی برایش نمانده و از عمق دلش می‌آید می‌خواند.‌..
تو این دنیا
من تو رو دارم...
بهت خیلی
خیلییی بدهکارم...
بذار عالم همه بدونن من... دوست دارم...
کمم اما
عاشقت هستم...بهت خیلیی خیلییی وابستم...
به غیر از تو، من کی رو دارم
دوست دارم...
.
قبلا هم پرسیده بودم آیا ما را هم با همه خطاهایمان به اندازه علی اکبرتان دوست دارید؟
با سلام به همگی
پسری ٣١ ساله هستم، با یه دختر خانوم ٢٠ ساله به قصد ازدواج با هم آشنا شدیم، درسته ایشون ٢٠ ساله هستن ولی اندازه یه آدم ٢٧ ٢٨ ساله سطح درک دارن و طرز حرف زدنش هم این رو نشون میده. اخلاق مون خیلی شبیه همه و هم دیگه رو درک میکنیم، حالا دو تا مشکل این وسط هست که از دوستان درخواست کمک دارم؛
اول اینکه ایشون یه رابطه ی عشقی ۴ ساله داشتن که ٨ ماه پیش تموم شده و اذعان میکنه که کاملا فراموشش کرده بدلیل خیانتی که از طرفش دیده.
دوم اینکه ایشون
تو دوران دانش آموزیم یه بار که مامانم داشت راجع به آیندم حرف میزد، در باب اسم همسرم یهو اسم سینا به زبونش اومد. از همون موقع این اسم موند! هروقت بحثی میشد با همین اسم بود.
در تمام عمرم شاید کلا دو تا سینا رو از نزدیک دیده باشم!
یه دوستی دارم، شیش سال و نیم پیش که درباره ازدواج ازش پرسیدم گفته بود خیلی دلش میخواد زودتر ازدواج کنه. جدیدا پروفایلاش بودار شده! ظاهرا داره ازدواج میکنه
طبق رسم بعضیا که تا مجردن عکس خودشونو ممنوع میدونن واسه گذاشتن رو
سلام دوستان 
من یه پسر 25 ساله هستم، یه مشکلی هست که منو چند ساله داره اذیت می‌کنه، من نسبت به آدم های متاهل حسادت شدید دارم، چون میبینم نیاز های جنسی و روحی شون تامین میشه ولی من باید عذاب بکشم.
البته من تا دو سال دیگه ازدواج میکنم خونه و ماشین دارم، کارمند هم هستم، اینکه میگم دو سال برای اینه که پس اندازی جمع کنم برای مراسم عروسی و هزینه های دیگه، ولی کلا این احساس حسادت داره اذیتم می‌کنه چکار کنم؟
مرتبط:
بیکاری یا مشکل مالی مرد رو عصبی می ک
کمتر از8 ماهه دیگه 24 ساله میشم! سنی که قبلا وقتی بچه بودم چقد عجیب غریب
بنظرمیرسید واسم و توی رویاهام تصورمیکردم حتما سرکار میرم،ازدواج کردم بچه هم دارم:/
ولی الان نه تنها عجیب نیست برام،بلکه نه علاقه ای به ازدواج دارم نه حتی ذره ای حسادت میکنم
 به دوستام که ازدواج کردن ویا بچه دارن،بلکه انقدر ذوق میکنم حدنداره
 گاهی مامانم بابعضی حرفاش تامغز استخونم رو میسوزونه و اعصابم خورد میشه از این همه سطحی نگری
 بودن وقدیمی بودن افکار مامانم و اینکه
سلام به عزیزان دلم
طاعات و عبادات تون قبول و حال همه تون ان شاء الله که خوب باشه. کاربری هستم که تا حالا پست های پر بحثی را ازم شاهد بودید اما اسم مشخصی برای خودم انتخاب نمی کنم هیچ وقت. بگذریم و برم سر اصل مطلب.
من اخیراً به موضوعی فکر می‌کردم و نتیجه ش برای خودم جالب بود. اینکه به طور کلی دور از امکانه پسرها و دخترها بدون داشتن دلبستگی یا حتی دلبستگی های معمولی قبلی ازدواج کنن! برای این حرفم دلیل دارم‌. ببینید کسانی که راه دوستی را پیش گرفتن و
حسی که دارم برایم بسیار عجیب و بسیار جدید است.
تا زمانی که او را دوست داشتم،احساس می‌کردم چیزی شبیه به یک شعله کوچک در وجودم هست که هرگاه دلم بگیرد می‌توانم به گرمایش پناه ببرم.
اما حال که نسبت به او بی اعتنا هستم، یک خلأ در وجودم احساس می‌کنم. نمی‌دانم چه حسی به این خلأ دارم، شاید نسبت به آن هم بی اعتنا هستم.
نمی‌دانم.
سلام 
نمیدونم چه جوری میشه سوالم رو مطرح کنم یه کم عجیب غریبه، سوالم اینه کاش راهی برای آشنایی همه مدل تیپ افراد وجود داشت و آیا راهی هست؟
من دختر مذهبی هستم که از ۲۰ سالگی تا سن ۳۳ سالگی درگیر عشق های یه طرفه زیادی شدم، و همیشه در جستجوی عشقه دو طرفه بودم و حالا در شرایطی هستم که تمام دوستانم ازدواج کردن و صاحب فرزند شدن، خانواده م تحقیرم میکنند و چون آدم رویا پرداز و برنامه ریز و آرزومند رسیدن به هدف هام هستن، انگیزه حرکتم رو به خاطر این تحق
سلام
من یک پسر 33 ساله هستم که شرایط ازدواج برام فراهم شده و خوشبختانه وضع مالی خوبی دارم (خونه و ماشین ) و من در زندگیم تنها یک بار عاشق شدم، اونم عاشق یک بازیگر زن مجرد، من تنها اون چهره  یا اون آدم به قلبم تپش میده و دختر های دیگه که مادرم پیشنهاد میکنه رو نمیتونم عاشق شون باشم و حس عشقی بهشون ندارم.
تا حالا  دختری هم ندیدم شباهتی به ایشون داشته باشه و معلوم نیست بعد ها بتونم ببینم یا نه، انگار رفته تو مغزم که حتما باید با این چهره ازدواج کنم و
من 19 سالمه و تازه کنکور داشتم، کنکورم خوب بوده، یعنی از پارسال درصد هام بیشتر بود، فکر میکنم رشته های پیراپزشکی قبول میشم چون میانگین درصدهام بالاست.
از طرفی آدم منطقی هستم، تو جمع سرسنگین ولی خونه خیلی شیطونم، کودک درونم خیلی فعاله، همه جوره پایه م، عاشق آهنگ رو باند پلی میکنم میرقصم و کلا شدیدا برونگرا هستم، شادم و دوست دارم تو سن 21 22 ازدواج کنم تا آگاهیم بیشتر بشه در مورد ازدواج...
داستان اینه که 6 ماهه خانواده ای منتظرن من کنکور بدم تا بیا
سلام 
من پسری 19 ساله م، یکی از همسایه های ما که در مسجد محل ما هم رفت و آمد میکنند دختری 18 ساله دارند که به ایشان علاقه مند شدم، ولی هیچ کاری نمیتونم بکنم نه شرایط سنی و کاری جوری هست که بتونم برای ازدواج اقدام کنم و نه اهل دوستی و روابط نا مشروع هستم.
پارسال هم به شوخی به مادرم حرف زن گرفتن زدم و خیلی تند برخورد کرد؟ شما بگید من چیکار کنم؟
مرتبط:
از یکی از همکلاسی هام خوشم میاد اما پیش نیاز های ازدواج رو ندارم
عاشق شدم ولی سربازی نرفتم، شغل خوب ه



آیا عشق بعد از ازدواج می آید؟








برای یک ازدواج موفق عشق کافی نیست‎
 
عشق قبل
از ازدواج ممکن است باعث از بین رفتن علاقه و شوق رسیدن به رابطه ی پایدار
یا ازدواج شده و مخصوصا مردان را از رسیدن به هدف رابطه و ازدواج منصرف
کند.در مورد ایجاد عشق بعد از ازدواج باید بگویم درصورتی که انتخاب شما
انتخاب درستی باشد بعد از ازدواج با شکل گیری صمیمیت های جسمی و عاطفی به
مرور عشق آتشین همراه با لذت به وجود خواهد آمد.
ادامه مطلب
با سلام
پسری مجرد از اهواز هستم، شرایط مادی ازدواج دائم رو اصلا ندارم، می خواستم بدونم برای ازدواج موقت در اهواز چطور اقدام کنم؟، مکانی مختص این کار هست؟
مرتبط:
برای ازدواج موقت در اهواز چطور اقدام کنم؟
آیا ازدواج موقت میتواند عامل بازدارنده زنا در ایران باشد؟
چند تا سوال در مورد ازدواج موقت
ازدواج موقت چه وقت هایی خوبه ؟
 ازدواج موقت یا زنا ؟
ازدواج موقت=زنا؟ بله یا خیر؟ "مسئله این است"
بین من و دختری که تن به ازدواج موقت داده فرقی نیست ؟
اگ
سلام
دختری هستم 20 ساله، من از خوانندگان خاموش وبلاگ هستم. مسئله ای که پیش اومده خواستم باهاتون در میان بگذارم، من با وجود سن کمی که دارم علاقه دارم همسر آیندم 30 ساله اش باشه، یعنی اصلا نمیتونم تصور کنم که با پسری با سن کمتر ازدواج کنم چون از نظر خودم تو این سن آقایون به یک ثبات شخصیتی میرسند و خیلی پخته و با تجربه میشن، کمتر تو زندگی دچار آزمون و خطا میشن، دیگه مثل قبل رو ظاهر دختر حساس نیستند که فلان اندام چه جور باشه، بیشتر معیار هاشون دور ا
ممکن است شرایط به گونه‌ای برای شما رقم بخورد که قصد ازدواج با مرد مطلقه را داشته‌باشید. اما پیش از آن لازم است تمام جنبه‌های این تصمیم را در نظر بگیرید و با آگاهی و شناخت کافی وارد زندگی مشترک شوید. ازدواج یک زن مجرد با یک مرد مطلقه عموما قابل قبول‌تر از ازدواج یک زن مطلقه با یک مرد مجرد است. درصورتی که قصد ازدواج با مرد مطلقه را دارید ابتدا دقت کنید که فرد با معیارهای شما مطابقت دارد یا نه و سپس مسائلی مانند علت جدایی و مدت جدایی را در نظر بگ
سلام به همه ی کاربران محترم
میخواستم بدونم کسی تجربه ی عشق به یک فرد خارجی را داشته؟، من پسری هستم که مدت چند سال هست با دختری غیر ایرانی ارتباط دارم و این رابطه تا الان به شکل صرفا دوستانه حفظ شده و نه بیشتر. علاوه بر ارتباط مجازی چند بار ملاقات هم داشتیم. من خودم گاها صحبت هایی کلی در رابطه با زندگی مشترک و ازدواج برای اطلاع از نظر ایشون را مطرح کردم اما به نظر نمیاد فکر ایشون خیلی درگیر این مباحث باشه. این دختر خانم از علاقه ی من به خودش با خب
یک سوال دارم که دوست دارم خانم های خانواده برتر نظر بنویسن چون سوالم فقط از خانم هاست.
من خودم قبل از اینکه به آستانه 30 سالگی برسم خیلی حوصله بچه کوچیک ها رو داشتم، هر چند هنوزم سر حالم و برای کارهای خودم با حوصله، ولی برای خیلی از کارها دیگه حوصله و انگیزه و شادابی قبل رو ندارم. هر چند در کل خیلی اکتیو و عالیم اما خب با چند سال پیش فرق کرده از نظر انگیزه ام برای ازدواج و رابطه با دختر و داشتن حس به جنس مخالف.
اشتباه برداشت نکنید غریضه ام تقوت هم
گاهی حس میکنم دیگه زندگیم بدون اون معنی نداره.این فکرهای قشنگی هستن اما بهترین چیزی که تو ذهنمه اینه. این حجم از عشق و دوست داشتن چطوری توی این دنیا جامیشه. شاید چون این فکر معماگونه ست دوستش دارم. 
 شروع زندگی مشترکمون با آقای میم،تا سه روز دیگه به دوسال میرسه .
بعد از ازدواج هم شبهای زیادی رو ازش دور خوابیدم.اما هرچی که میگذره،شبهای بدون میم جان سخت تر صبح میشن.
حیلی وقته وبلاگم آپدیت نشده.بهونه اش باشه سرِ بی خوابی شبانه ی شبی که ازش دور هست
سلام
من یه دختر 23 ساله هستم، راستش من از بچگی به یکی از آشناهامون علاقه زیادی داشتم و همیشه خودم رو کنار اون تصور میکردم، تا اینکه بزرگ شدیم و به اصرار مادرش و شاید علاقه خودش اومدن خواستگاری، اما خانواده م گفتن نه، بدون اینکه از من نظر بخوان، ولی خوب حس میکنم اصلا بهم علاقه ای نداره چون خیلی سرده باهام و دیگه بعد جواب نه هیچ اصراری نشد از طرف شون.
ولی من دوسش دارم، میدونم پسر خوبی نیست و به درد من نمی خوره، تا اینکه 6 ماه پیش یه خواستگار برام ا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بذر