نتایج جستجو برای عبارت :

میخواهم به چالش بکشم

دانلود اهنگ چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم
دانلود آهنگ امام رضا از حامد زمانی - رسانه نوا چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم تویی که تنها آقا دل سوز منی آرزومه دوباره بیام تو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی.. بی تو می میرم آقام یه فقیرم ...
دانلود آهنگ کبوترم هوایی شد + متن + MP3 - آپ موزیک ♬♫پنجره فولاد تو دوای هر چی درده♬♫ کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده ♬♫چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم♬♫ تویی که تنها آقا دل سوز منی آ
امروز، روز بهتری داشتم: بهتر از دیروز و هفته گذشته و ماه گذشته و معتقدم این روند بهبود قراره ادامه داشته باشه.
این روزها خیلی ارام ارام کتاب میخونم. سعی میکنم کتابهایی بخونم که ذهنم رو به چالش بکشه، آموخته هام رو به چالش بکشه. بعضی وقتا برمیگردم و کل یک فصل رو ز ابتدا میخونم که متوجه بشم نویسنده داره به چه جمع بندی میرسه.
و خیلی جالبه، این روزها که کتابهایی چالش برانگیز میخونم برای اولین بار احساس میکنم که به آگاهیم داره اضافه میشه.
تصمیم گرفت
 
خب اول یه توضیح بدم*یه چالش میخایم انجام بدیم 
چالش حرف های نگفته...!
حرفا هایی که به خودمون ، دوستامون ، و یا هر کس دیگه ای 
نگفتیم 
حرفایی که بهتر بود گفته نشن 
حرفایی که مونده رو دلت
و ما هر دومون این چالش رو انجام دادیم
ادامه مطلب
ذهنم یک چالش چهل روزه را طلب میکند.هرچند قبل ترها در ان شکست خوردم اما مطمئنم چاره ای جز برپایی یک چالش ندارم.چالشی که بتواند تمام توانم را درگیر کند و از اهمال کاری هایم بکاهد....
چالشی که صفر وصد نباشد و دستیابی به ان راحت تر باشد...از یک نقطه ارمانی شروع نشود که خستگی هایش سد راهم شود...
هر روز این چالش را در این وبلاگ ثبت میکنم و از همه احوالاتم در هر چهل روز ان مینویسم.
امروز را به برنامه ریزی برای این چالش اختصاص خواهم داد...
شاید هم چالش را به
یک عادت بدی دارم. کتاب که می‌خوانم بعد از چند صفحه ناخودآگاه می‌ایستم. انگار نفسم بند آمده باشد. کمی اطرافم را برانداز می‌کنم، کمی به موضوعات دیگر فکر می‌کنم. شاید یک چرخی توی اپ‌های گوشی بزنم و دوباره بعد از نفس‌گیری به کتاب بر می‌گردم. نمی‌دانم آیا واقعا نفسم می‌گیرد و به این هواگیری نیاز دارم، یا اینکه توهم می‌زنم و صرفا ژست مغز تنبلم است، گویی انگار کوه کنده و نفس نگیرد از زرد به خاکستری تبدیل می‌شود و تمام! شاید هم برگردد به همان ع
چالش شماره 1: تعیین اهداف بازاریابی چالش دوم: تعیین بستر مناسب چالش شماره 3: شناخت مخاطبان هدف خود چالش شماره 4: میزان دسترسی و مشارکت پایین چالش شماره 5: هزینه تبلیغات خود را افزایش دهید چالش شماره 1: تعیین اهداف بازاریابی جای تعجب است که تعداد بازاریابانی که در تعیین اهداف برای فعالیتهای بازاریابی خود …The post 5 از بزرگترین چالش های بازاریابی رسانه های اجتماعی appeared first on باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب.
via باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب https://ift.tt/350iA1
خب آبان هم تموم شد! توی آبان چالش ۳۰ روز ۳۰ ساعت کتابخونی رو داشتم. ۷ روزش رو کتاب نخوندم. در کل ۱۰ تا کتابو تموم کردم. و بعد از به مدتی که از کتاب دور افتاده بودم چالش خوبی بود برام. 
اما بریم سراغ چالش آذر : 
برای این ماه قصدم اینه هرروز حداقل دو ساعت درس بخونم. و اگه مجموع ساعات مطالعه‌ی درسیم در پایان ماه به ۱۲۰ ساعت برسه ( یعنی دو برابر چالش) ، یه جایزه به خودم میدم. هنوز تصمیم نگرفتم چه جایزه‌ای. راستش نمیدونم چه چیزی میتونه خوشحالم کنه. یکم پ
نمیدونم چرا از وقتی دانشجو شدم از زمین و آسمون داره میباره.
تا قبل از ما مثل آدم هشت ترم میرفتن سر کلاس و میومدن. ولی حالا هر ترم یک چالش داریم که علاوه بر امتحانات اگر از اون چالش هم جون سالم به در بردیم میریم ترم بعد.
چالش ترم اول ترس شروع جنگ با آمریکا و حمله موشکی.
چالش ترم دوم ویروس کرونا و دست و پنجه نرم کردن با مرگ. اگر اینو رد کنیم میریم ترم سه به امید خدا.
حالا خدا ترم سه و چهار و ... رو به خیر کنه.
 
پ.ن: دانشگاه تا آخر سال تعطیل اعلام شد.
(البت
چالش داریم چه چالشی . کلی درباره‌ش فکر کردم و تموم جنبه‌هاش و سنجیدم پس مطمئن باشید مو لا درزش نمیره .
سعی کردم تا حد امکان ساده ولی در عین حال جذاب و لذت بخش باشه .
چالش:
توی بیان بگردید و هرکسی و دیدید که چالشی راه انداخته (غیر این چالش چون خنثی محسوب میشه) پیدا کنید . بهش پیام بدید و اول از همه سعی کنید آدرسی ازش پیدا کنید و اگه نشد حداقل شماره‌ش و بگیرید . برید سراغش و مث سگ بزنیدش تا دیگه خیال چالش از سرش بپره . اگه فقط به شماره‌ش دسترسی داشتی
امروز ذهنم بین 70 تا 80 سالگی زندگیش گیر کرده...و آلزایمر امانش نمی دهد برای به یاد آوردن سنش...زندگی آنقدر کسالت بار و خسته کننده است که اگر برای ساعت ها به دیوار روبه رویم زل بزنم،کمتر حالم از دنیا و نفس کشیدن به هم میخورد...جوان تر که بودم همان موقعی که ذهنم طفلی بود که نهایت دنیایش یک شکلات ته جیب پدر بود،هیچوقت فکر همچین روزی را نمیکردم...روزایی که انقدر خسته بشوم که دست بکشم از زندگی... از جنگیدن ..از...
برای جوان موندن این ذهن،به اندازه عمرم منه
من خوبم. تصمیم گرفتم مواجهه با موضوعاتی که دوست ندارم رو بذارم برای بعد و فعلا روی خودم و زندگیم تمرکز کنم. با اعلام عمومی تصادفی نبودن تصادفت چیزی عوض نمیشه فقط درد یه سری آدم بیشتر میشه. درد خانواده‌ی بیچاره‌ت و دوستای بیچاره‌ت و بچه‌های کوچک بیچاره‌ت. پس بذار این وسط فقط من درد بکشم. درد تمام این آدما رو من بکشم. و نتیجه‌ی همه‌ی این درد رو متمرکز کنم روی تنفر از تو. و از همه‌ی خاطرات قشنگی که به عنوان اولین نفر واسه من ساختی.
بازم مثل همیشه یه روز عاشقانه بودی و روز بعد دوباره ملکه عذاب من...
بازم تغییر فاز دادی. تحت این تغییر فازهای تو دارم نابود میشم. دلم واسه
اون پرستویی که تهران دیدمش یه ذره شده... دارم دق میکنم پرستو. اگه تو هم
اینقدر دوسم داری چرا شکنجم میدی؟؟؟
به چی قسمت بدم که برگردی و یک
عمر همدمم باشی؟ چرا از تو فقط خاطراتت نصیب من شد؟ چرا از تو فقط کج خلقی
ها و تغییر فازت مال من شد؟؟؟ تا کی باید درد بکشم؟ تا کی باید هر روز صبح
نامه بنویسم برات؟
چهارشنبه هف
چالش نامه ای به گذشته به تهیه کنندگی سیدجواد عزیز در وبلاگم
برگذار نخواهد شد.
زیرا، من دلم نمی خواهد برگردم به گذشته ام و از اون یادی کنم و
این کار را موجب درگیرشدن ذهن خودم و کم شدن حس خوب الأنم می دونم.
و این کار ضد باور من است.
و از ایشان بابت تهیه کنندگی این چالش مچکرم و از شرکت کنندگان
در این چالش مچکرم و ازاین که در این چالش شرکت نمی کنم، از این
عزیز و شما عزیزان شرکت کننده عذر می خواهم.
الان دوس دارم سیگار بکشم و توی اتاق کوفتیم بشینم و سیگار بکشم و احتیاج نداشته باشم که هیچ پنجره ای رو باز کنم و احتیاج نداشته باشم که نگران چیزی باشم .و سیگار بکشم :/ من زیاد اینکارو نمیکنم ولی مامانم اصلا متوجه نیست ‌‌ اصلا منطقی نیست .من نمیتونم بخوابم و یه عوضی همه ش تو سرم داره سیگار سیگار می‌کنه :/// و این قضیه داره مخمو میخوره .من واقعا نمیخواستم این موضوعو اینجا بنویسم:/
آخرین پاکت سیگارو در حالی که سه تا نخ توش بود طی یه دعوای کاملا بی اس
من باید خیلی در برابر نظرات و انتقادات دیگران خوسنردتر و بی تفاوت تر باشم...
ممکنه هزار نفر بابت یه حرف یا انتخاب من بیان گله کنن اما تا وقتی که من میدونم کارم هیچ نیت بدی توش نبوده نباید خجالت بکشم یا عذاب بکشم یا معذرت خواهی بکنم...
من نباید از پاک کردن ادما از زندگیم بترسم...بعضی خودشون مقدماتو برای حذف خودشون فراهم میکنن....
من باید بیشتر به فکر خودم و ارامش و اعصابم باشم....
الان دوس دارم سیگار بکشم و توی اتاق کوفتیم بشینم و سیگار بکشم و احتیاج نداشته باشم که هیچ پنجره ای رو باز کنم و احتیاج نداشته باشم که نگران چیزی باشم .و سیگار بکشم :/ من زیاد اینکارو نمیکنم ولی مامانم اصلا متوجه نیست ‌‌ اصلا منطقی نیست .من نمیتونم بخوابم و یه عوضی همه ش تو سرم داره سیگار سیگار می‌کنه :/// و این قضیه داره مخمو میخوره .من واقعا نمیخواستم این موضوعو اینجا بنویسم:/
آخرین پاکت سیگارو در حالی که سه تا نخ توش بود طی یه دعوای کاملا بی اس
شهردار_بابل: بزرگترین چالش شهرداری، رفع چاله‌‌های کوچه و خیابان‌های سطح شهر است!!
 
باید به شهردار جوان بابل گفت اگر در برابر چالش چاله های کوچه و خیابان پیروز شدند به چالش ها بزرگتر دیگری مانند ترافیک وحشتناک این شهر نسبتا کوچک نیز بپردازند که ضروری تر به نظر می رسد!
 
 
سلامی دوباره خدمت شما کاربران عزیز. با چالش دوم در خدمت شما هستم. قبل از معرفی چالش جدید ، صمیمانه تشکر میکنم از تمام کسانی که در چالش قبلی شرکت کردند. نظرات شما بسیار مفید بود و مورد قوت قلب من میشد :)
سوال چالش : چالش این هفته درباره بهترین های شماست . من در چندین پست برند ها و محصولاتی که از نظر خودم برتر بودند رو معرفی کردم . حالا نوبت شماست !
شما میتونید در هر زمینه ، برند یا محصول مورد علاقه تون رو معرفی کنید و با دیگران به اشتراک بذارید .
مثل
سلام و درود به شما بازدیدکنندگان عزیز . به اولین چالش وبلاگ ایران پروداکت خوش اومدید 
ممنون میشم که در چالش شرکت کنید و نظرتونو درباره ادامه چالش ها بهم بگید !
سوال چالش : به شما مسئولیت طراحی یک بنر با موضوع حمایت از کالای ملی داده شده است. اگر این بنر تنها حاوی یک جمله و پس زمینه ای ساده باشد ، شما چه جلمه ای برای درج روی بنر انتخاب میکنید ؟
چیزی نمونده که این چالش دوم هم تموم بشه 
 
باید عمیقا فکر کنم ببینم چالش بعدی چی باشه
 
احتمالا به روزایی که میخواستم دارم نزدیک میشم
 
رفتم نشستم منطقی با خودم حرف زدم دو دوتا چارتا کردم
گفتم حرف گوش کن بچه جون
امیدوارم که حرف تو گوشم بره 
و فرمونو بپیچونم
 
 
 
تحمل کار سختی ولی من از پسش برمیام
عز فار از ای عم کانسرند،
من مخاطبای بین پانزده شانزده تا پنجاه و شش هفت سال دارم.
 
سوالم از شما دوستان و همراهان که منو سالهاست میشناسین اینه،
 
ایا حرفای من خیلی چالش برانگیزه؟
 
دوستای من میگن
 
گاهی تو یه چیزی میگی
 
ادم حس میکنه الان اتیش میگیره میمیره
و یا گاهی خیلی مبهمه
 
ولی میریم بهش فکر میکنیم
 
برمیگردیم
 
و حس میکنیم دنیامون ازین رو به اون رو شده!
 
ایا حرفای من چالش برانگیزه؟
 
میشه به من جواب بدین؟
 
کجای تفکر من غلطه و باید اصلاح
خب باید بگم نشد که بشه از طبیعت لذت ببریم ....چون روز دوم چالش ما رفتیم مشهد و وسیله ای برای ثبت در وبلاگ نبود  خلاصه امشب بر گشتیم و من جلوی کامپیوتر پلاس شدم ( پلاس شدن : ول شدن ) 
خب اگه بشه که بشه چالش این هفته رو پرورش خلاقیت بزاریم 
یعنی کلی وسیله خلاقانه خودم بسازم و یه عالمه ماجرای باحال دیگه بسازم 
خب خب ...
منم میخوام چالش بذارم چه عیبی بدارهههه ؟؟
دروغم نگین وگرنه به نفرین بهنوشی دچار میشین دماغتون دراز میشه میخوره به صفحه صفحه میشکنه نمتونین دیگه جواب بدین
خب حالا برین جواب بدین ^^
آمادههه ...
۱
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
 
۲
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
۳
.
.
.
.
.
 
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یکم دیگه برین پایین تر ^^
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

۱_  اسمتو بگو 
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
واقعا چرا میای پایین ؟؟؟
دلشوره چیز بدی ایه ، مثل الان که میدونم ممکنه صبح با انفجاری ازبحث بیدار شم
عذاب بکشم 
درد بکشم
دلم داره میترکه ، نمیتونم آرومش کنم حتی، دارم خفه میشم از بغض 
نمیدونم اخر عاقبتمون قراره چی بشه، هرچی بود از دست دادن نباشه ، مُردن کسی نباشه...
امروز اگه برای مامان یه اتفاق بدتر میفتاد چه خاکی باید تو سر خودم میریختم؟
راجب بابا حرفی ندارم بگم... فقط سایش کم نشه ... چون سخته... کلا بی پدری بی مادری سخته
اما من ، جز اون دو نفر هیچ کسو ندارم حتی ب دادم بر
در میان مخدرها ، مخدری که وابستگی جسمانی زیادی در مصرف کننده ایجاد می کند، تریاک است. ترک اعتیاد به تریاک با آشفتگی، سردرگمی، و دردهای مختلف جسمانی همراه است که همین امر سبب در تنگنا قرار گرفتن فرد در زمان ترک اعتیاد می شود.3 چالش اصلی در ترک اعتیاد به تریاکفرد مصرف کننده در زمان ترک اعتیاد به تریاک با سه چالش بزرگ روبرو می‌شود که عبارت‌اند از :-چالش اول در ترک تریاک، خماری است. خماری  حالاتی مانند درد در بدن، تعریق شدید ، ضربان قلب بالا، نگر
پیش نوشت:ممنون از خانم جعفری (روزنوشت های یک کوالا)بابت دعوت به چالش بیست سال آینده خود را چگونه می بینید.
بیست سال بعد 39 سال خواهم داشت؛به دلیل آنکه میخواهم مسیر جدیدی برای خودم بسازم دو سال بعد هم برایم قابل بیش بینی نیست چه برسد به بیست سال بعد...
   به نظرم لازم بود قبل از این چالش،چالش دیگری وجود داشت به اسم
ادامه مطلب
نقطه.
سر خط
.
.
.
نقطه.
سر خط
.
.
.
نقطه؟ سر خط؟
«شاید گفتنی نیست و شاید باید گفته شود، شاید از گفتنش باید خجالت بکشم و شاید آنقدر مضحک است که از این که باید از گفتنش خجالت بکشم، خجالت می کشم.»
به نقطه ای رسیده ام که نمی دانم باید گذاشته شود و بروم سر خط یا چنان این پاراگراف لعنتی را ادامه دهم که از هجومِ حجمِ سنگینِ واژه هایش به سُتوه بیایم و یکباره خط بطلان بکشم روی همه ی پاراگراف های زندگی و آنی این چرک نویس را پاره کنم!
ادامه مطلب
خیلی کوتاه و مختصر میگم چالش از چه قراره. 
من یه جمله مینویسم، شما اون جمله رو ( همون مقصود ) به شکل دیگه‌ای، ترجیحاً ادبی، بیان کنید توی نظرات. قراره یکم کله‌هامونو به کار بندازیم، از خلاقیتمون بهره ببریم و "متفاوت فکر کنیم"
شمایی که رد میشی نظر نمیذاری D: نظر بذار اینجا رو
چالش رو هم وبلاگ "یک مسلمان" شروع کرده و همه دعوتن، به اینکه توی وب خودشون، پستی با این عنوان بذارن و جمله‌ی مد نظر خودشون رو بنویسن. 
جمله‌ی من اینه : 
بنزین گران شد
:)))) چیه
مشاور انتخاب رشته رتبه ام را میپرسد و من هول میکنم و میگویم هزار و هشتصد. تازه تا میخواهم نفس راحتی بکشم که گفتمش و تمام شد میگوید افرین! و من میفهمم که رتبه را اشتباه گفته ام چون مال من افرین ندارد.  صفر دوم را هم اضافه میکنم و باز از همان موقع تا به حال بغضم میگیرد. 
تنها درسی که از کنکور گرفتم این بود که ای بسا مثل سگ تلاش میکنی و نتیجه تلاشت پودر میشود. همین. حالا هم جر خواهم داد حنجره ای را که زیر گوشم بگوید: عرق سعی محال است که گوهر نشود!
عرق
سلام به همه که دارید پست من را می خوانید.امروز با چالش کتاب خوانی برگشتم.کتاب امروز وسلی آباد است.اگروسلی آباد رو داشتیدتیدش بخوانید و توضیح دهید که چه بود.این اولین چالش بود چون یک دانه بیشتر نبود اگر خودتان کتابی که دوست داشتید خواندید حتما اسمش رو بنویسید واضح و صحیح.
 
ساعت ۰۲:۰۲ دقیقس
خونه بابام خیلی همه چیز فرق داره.نمیتونم توی اتاقم سیگار بکشم.باید برای هر نخی که میخوام بکشم برم روی تراس که این خودش خیلی کار سختیه.
الان تصمیم گرفتم دیگه نکشم.حداقل فعلا
با دوتا قهوه ای که امروز خوردم فکر نکنم بخوابم.
بهترین وقته برای خوندن.میخوام ادامه گرسنه رو بخونم،کنوت هامسون
کتاب خیلی جذابیه
از وقتی ریشامو زدم انگار عادتام فرق کرده.وقتی به صورتم دست میزنم به پوستم برخورد میکنم.پوست چندشی که انگار میخواد توی دستام آب
+ ماشیسّو (맛있어)
_ یعنی چی؟
+ یعنی خوشمزه س! 
..
و در حالی که دارم نون و ماستمو در کنار همسر ایرانیم میخورم به افق خیره میشم و هی تو دلم فحشه که میدمااا....
..
چیه فک کردین رفتم کره؟! با کدوم پول؟! با کدوم وضع اقتصادی؟! اصلا کدوم پسر پیدا میشه که همسرشو ببره جایی که آرزوشو داره؟! همین نون و ماست هم تو ایران در آینده ای نه چندان دور به زور میتونیم با حقوق یه ماهمون بخریم... چالش آینده واسه پولداراس که آینده ای دارن... 
نمیدونم کدومتون پولدارین که دعوتتون
به نام تقدیرنویس هستی
سلام دوستان گل
به چالش "متفاوت فکر کنیم" خوش‌آمدید توضیحات اصلی این چالش در وبلاگ
آقای یک مسلمان موجوده
ممنون از آقای یک مسلمان که من رو به این چالش مفید دعوت کردند و چنین
چالشی را طراحی کرده‌اند
نحوه اجرای این چالش به این صورته که من در اینجا یک جمله ساده‌ای را
می‌نویسم و دوستان اون رو به اشکال مختلفی با هر تعدادی که دوس دارن 
بازنویسی کنند
و اما جمله:
« در آسمان شب پرواز کرد »
دوستان عزیز همه به این چالش دعوتید که
ماشیناریوم یکی از بهترین، محبوب ترین و چالش برانگیزترین بازی های ماجراجویی، معمایی و فکری برای سیستم عامل اندروید می باشد که amanita Design برای طراحی و ساخت آن بیش از دو سال وقت صرف کرده است تا بتواند آن را به آن گونه ای که می خواهد بسازد و آن را در اختیار شما دوستداران بازی های فکری قرار دهد! این بازی که پر از معماهایی بسیار دشوار و چالش برانگیز می باشد شما را در نقش آدم ماشینی هایی قرار می دهد که با سفر به مناطق مختلف جهان و محل هایی پر از شگفتی، س
یکی از بزرگ‌ترین آرزوهام سحرخیز شدنه و این موضوع رو تقریبا هرکسی که منو بشناسه می‌دونه! بارها سعی کردم و حتی در همین وبلاگ هم براش پست گذاشتم و اما تقریبا خیلی وقته جز شکست چیزی عایدم نشده. این پست بهانه‌ای برای شروع دوباره این چالش ‌ه و صدالبته این بار به صورت دقیق و برنامه ریزی شده.
برای شروع این چالش از جزوات و راهنماهای سایت رویال مایند استفاده می‌کنم و سعی می‌کنم گزارش ش هر روز تو وبلاگ درج کنم. معمولا دو تا روال مهم باید در این چالش ر
قصه از این قرار که من به دعوت یکی از دوستان به چالش زندگی بودن قند دعوت شدم. 
همچین شوخی شوخی الان نزدیک ده ماهه که قند نخوردم. 
با نبود قند مشکلی ندارم اما واقعا برام سخته که شکلات نخورم 
یک جا شکلاتی کوچیک تو شرکت هست روی میز که من هر روز بی اختیار چشمم میره سمتش و با خودم میگم چه سخته زندگی بی شماها 
حالا نه فکر کنید شکلات خیلی خاصی هم هست نه اتفاقا خیلی هم معمولیه 
اما نمیدونید که چقدر سخته 
نا گفته نمونه که چند باری از زیر چالش در رفتم . مثل
بسم‌الله
اصلا نفهمیدم آبان چطوری گذشت!
امروز آخر آبانه و این ماه هم پر از چالش و اتفاق و ماجرا بود.
جلسه با استادم و اینکه گفت میتونم دفاع کنم اما اون ایراد لعنتی که پیدا نمیشه و دانشجوش تن و بدن منو میلرزونه که این ایراد اساسی داره!!
ارائه دیروز مانا و شروع دو هفته پرکار و پر استرس ...
احساس می‌کنم مغزم گنجایش نداره، داره می‌ترکه، حتی تو خوابم مغزم استراحت نمی‌کنه ازخپاب که بیدار میشم خسته‌ترم ...
چرا این پایان‌نامه عزیزترازجان تموم نمیشه؟!
همراهان گرامی سلام!
به استحضار می‌رساند متأسفانه سامانه‌های این مؤسسه در روز برگزاری چالش ریاضی آنلاین در روز ۲۸ فروردینِ ۹۹ علی‌رغم آمادگی‌های لازم توسط تیم‌های فنی و انجام هماهنگی‌های ضروری با ارائه‌دهندۀ سرورها، با اختلالاتی از سمت میزبان سرور مواجه شد. مؤسسۀ فرهنگی فاطمی ضمن عذرخواهی فراوان از تمام عزیزانی که در روز برگزاری با مشکلاتی مواجه شده‌اند، در این زمینه لازم می‌داند به چند نکتۀ مهم اشاره کند:
۱. برگزاری چالش آنلاین در
وقتی می خواهم کالا یا خدمتی را بخرم که اطلاعات چندانی راجع به آن ندارم، فروشندگان آنرا با قیمت ها و اطلاعاتی که از رقباشون گرفتم به چالش می کشم، اون وقت شروع می کنند حرفهایی از تمایز کیفیت  و قیمت محصول خودشان و رقیبشون گفتن که خیلی ظریف و ذی قیمت است... البته‌ صحت این حرفها رو نیز باید نزد رقیب دیگرشان باز اعتبار سنجی کرد. 
۱.وقتی کامبک اکسو اومد:)
۲.روز تولدم بارون اومد.خیلی قشنگ بود:)
۳. نقاشی میکشم یا چیزی مینویسم که پر از رنگ و امیده:)
۴. با خواهرم و مامانم حرف میزنیم و میخندیم:)
۵.دیدن گل و گیاه های خوشگل:)
۶.با دوستای نتی حرف میزنم:)
۷.گوش کردن آهنگ که به دلم میشینه:)
۸.رفتن به همدان و مشهد:)
-----------------------
پ.ن:اینم از چالش دیگه یعنی چالش هشت لبخند*-*♡از هیچکس ممنونم که دعوتم کرد*-*این چالشو شارمین شروع کرده♡
آیلین و دعوت میکنم به این چالش*-*♡و هر کی دوست داره بنویسه ای
آخرین بار نگاه هاش عجیب بود مثل کسی که بهت نگاه میکنه تا بگه از تو انتظار نداشتم !آره انتظار نداشت ...
آره آخرین بار رفت و هیچ وقت برنگشت ! آخرین بار صداش زدم گفت ررو من میام ! آخرین بار وقتی داشت کادو بسیار بسیار گرون تولدمو میداد بلند داد زد سرش و گفت این قشنگترین انتخابه چشم عسلی من بود! چشم عسلی ...
آره آخرین های من با اون تلخ بود ! شاید هم تلخ ترین ! به گمان خودم خدا دیگه دلش نمیاد من اونجوری درد بکشم ! ولی فک کنم رفتنش حکمت های زیادی داشت ! فک کنم
کمتر از 40 روز دیگه از سال 98 باقی مونده و تصمیم گرفتم این روز های باقی مونده رو هم صرف تکمیل روند تمیزکاریی که از اول سال 98 شروع کرده بودم بکنم و چون این خوان آخر سخت ترینشه با خودم فکر کردم بهتره مثل یه چالش باهاش برخورد کنم و ثبت بشه تا اینجوری حواسم باشه که عملیش کنم و دیگه به عقب برنگردم.
امروز اولین روزش بود.
یه چالش کوچولو
بیاید تو کامنتا توش شرکت کنید
اول سه تا چیز که به نظرتون همه عاشقشن، اما شما یا ازش بدتون میاد، یا در اون حد عاشقش نیستین. اول خودم: نوتلا، بوی قهوه، Liam payne :|
 دوم هم سه تا چیز که فکر می‌کنید همه انجامش دادن اما شما نه. خودم: هیچ وقت شلوارک کوتاه نپوشیدم، هیچ وقت فن‌گرل نبودم، هیچ وقت got ندیدم.
پ. ن. کامنت ناشناسم فعاله:)
پ. ن. دو. خسیس نباشید، شرکت کنید. 
چند روز پیش یه چالش دو نفره بین من و آقای کریمی زاده راه افتاد که آن را با شما به اشتراک می گزارم
چالش از این قرار است: باید کدی بنویسید که با تعداد محدودی عملگر مجاز (تنها عملگر های مجاز عملگر های منطقی(عملگر های و؛ یا؛ نقیض) و عملگر انتساب (مساوی) هستند) بتواند دو عدد را در هم ضرب کند. عملگر های ضرب، جمع، تفریق، تقسیم و عملگر های بیتی و حتی عملگر های افزایش یا کاهش واحدی (++/--) غیر مجاز هستند. من تونستم کد رو به زبان سی شارپ (#C) بنویسم شما نیز با هر ز
در شرایطی که به گفته وزارت صنعت، معدن و تجارت و خودروسازان، روند تولید طی چند هفته گذشته بهبود یافته، خبر می‌رسد تامین قطعات از خارج با چالشی جدید مواجه شده است. چالش جدید اما ناشی از محدودیت‌هایی است که کشورهای مختلف به خصوص چین در پرواز به ایران، در نظر گرفته‌اند. 
پ

ادامه مطلب
تقریبا شش ماه پیش آبله‌مرغان شدیدی گرفتم. تمام صورت و بدنم پر شد از آبله‌های چرکین. به حدی سخت و دردناک بود که تا دو هفته نمی‌توانستم صورتم را بشویم. حمام می‌رفتم. موهایم را میشستم. آب روی صورت و بدنم می‌ریختم اما نمی‌توانستم روی آن دست بکشم. تا دو هفته تمام صورت و بدنم فقط آب دید و شسته نشد. بماند که چه وضعیت چرکی بود و چقدر از خودم بدم می‌آمد. چیزی که می‌خواهم بگویم اشتیاق و دلتنگی زیادم برای دست کشیدن به پوست صورتم بود. دلم لک زده بود که ب
نمیدونم چرا همیشه نزدیکای امتحانا حالم طوری میشه که تو وضعیت خطیری قرار دارم و نیاز دارم بیشتر با خودم خلوت کنم و به خودم بپردازم ولی اونقدر پروژه ریز و درشت رو سرم ریخته که غمگین و کش اومده و ناامید تسلیم میشم،خود مظلوممو میزارم تو کمد و درشم میبندم تا بعد امتحانات.حس مزرعه داری رو دارم که دقیقا چند روز مونده به برداشت محصول یه گردباد لعنتی اومده و کل تلاش چند ماهشو نابود کرده..حالا که این سه ماه اینقدرر تقلا کردم و زور زدم که خودمو بکشم بال
دیشب فهمیدم اون چیزی که به من آرامش میده نرفتن و اقدام نکردن ها نیست!
یعنی از اینکه از چالش ها انصراف بدم و تلاش نکنم به آرامش نمی رسم.
از اینکه چالش هاو ریسک ها رو بپذیرم و اقدام کنم و تلاش کنم، به آرامش میرسم. بعدش مستقل از نتیجه از خودم متشکرم:))) و آرامش دارم:)
دلم می خواهد مکانی را بیابم و تا دل تقاضا دارد غر بزنم . آنقدر غر بزنم که دیگر جایی برای شکایت باقی نماند  . راستش را بخواهی مغزم از مشتی افکار پوچ دچار اسپاسم شده . به جایی نیاز دارم که همه را دور بریزم . وقتی به خودم بیایم که بتوانم نفسی عمیق بکشم. حال و هوای این روزهای من به کابوس شباهت دارد . یا شاید به نهالی عقیم تبدیل شده ام که برگ و باری نمی دهد . شاید هم تنهایی بلایی شده که احساس نامساعدی داشته باشم. هر چه که هست، دوست داشتنی نیست. همین احساس
کرونا توانست:
کادر درمانی زحمت کش را به مردم بشناساند .
همراهی عموم مردم با فرامین ستاد بحران نشان دهد.
اما همین کرونا توانست:
مدیریت بحران کشور را به چالش بکشاند!
همصدایی و اتخاذ تصمیمی واحد از طرف مسئولان را به چالش بکشد!
به دلیل عدم حضور در بیمارستانها و مراکز درمانی ،مسئولانی که فقط گفتار درمانی بلدند را نیز به چالش بکشد!
تولید و مصرف مشروبات الکلی رونق بخشد!
اگر کرونا سریعتر و با چهره ای خشن تر می آمد وضعیت چگونه می بود؟!
سلام...من اونیم که معلم گفت آن صندلی که با اجر ساخته شده و سفید شده که معلم گفت روی آن یک نقاشی بکش و گفت یک چیز بکش و به من نشان بده که روی صندلی بکشیم من اول گفتم مار بکشم اما بعد نظرم عوض شد و روز بعد به معلم گفتم که قطار بکشم و با کمک معلم آقای بهشتی .....بنازاده....عارف....رنگانی....بامری... دهقانزاده....جنتی...بودند که به من کمک کردند تا آن را بنویسم......ممنون.          
 نویسنده:علیرضا دهقانزاده.                
                                             
بین ملغمه ای از دردهای زنانه، درد فهمیده نشدن کارد رو به استخون فرو میکنه. چاره تخفیف این دردها چیه؟ شناخت نیازهات و دونستن فیزیولوژی بدنت... باید بدونی که هیچ کس جز خودت جواب دردهات نیست! 
من اهل چالشم. اگر خوندن درسی برام مشکل باشه داوطلب میشم برای جزوه نوشتنش، اگه کاری رو نتونم انجام بدم به دیگری پیشنهادش میکنم که باهم جلو بریم...
حالا ایمیل من شده مملو از ژورنال های پزشکی و زنان، که نخونده ام یا نگاهی گذرا کرده ام که چیزی یادم نمونده. 
حالا
دوستان عزیز سلام ، با چالش اردیبهشت ماه در خدمت همه شما هستم. اگر دنبال کننده وبلاگ و مطالبم باشید تا کنون متوجه شده اید که من تاکید زیادی بر موضوع ارجاع انتقاد مصرف کنندگان به تولیدکنندگان و حتی فروشندگان دارم . نظر شما چیست ؟
سوال چالش : بنظر شما بهترین راه برای انتقال نظرات و انتقادات از یک محصول به تولیدکننده چیست ؟ اگر نسبت به انتقاد واکنش و یا عکس العمل در طی پیشرفت مشاهده نشود چه باید کرد ؟
سلام امروز میخوام در چالش که اقا رهام  یعنی من یک ... ام شرکت کنم.
درباره ی روستای مادریم نوشتم
+داش عرفان،داش ماهان،داش مهدی،ریحون خانوم،اقا سعید(اگه بود)اقا صادق،ویستا خانوم(همون بدگرل)،بدبوی و فاطمه حسینی رو دعوت میکنم
ادامه مطلب
 
 
۱- وقتی زن دایی‌م جای مامانم اومد مدرسه‌مون.
۲- وقتی با زن دایی‌رفتم خرید.
۳-وقتی مانتویی که زن دایی گفتو خریدم.
۴- هرچیزی که شامل زن دایی بشه
۵- وقتی با فاط اوکی شدیم و بهش گفتم بهم بگه دلش برام تنگ شده.
۶-وقتی به دوستم زنگ زدم.
۷-وقتی متنه مبینا رو خوندم.
۸-وقتی که جه بوم رو دوباره دیدم.
۹-وقتایی که خودم بودم.
۱۰- وقتی که لیتل رو می‌خونم[ ی لبخنده عجیبی میزنم..‌]
۱۱- وقتایی که دورهمی می‌بینم و از دیدن مدیری ذوق‌مرگ می‌شم.
۱۲- وقتی که چند تا موم
مرحله اول گذشت..
حدیث کسا گذاشتم با صدای بلند توی خونه پخش بشه. تا شیطون رو بیرون کنم. ملائک بیان خونه مون. خداروشکر جواب داد..
از معجزه ی حدیث کسا تو گرفتاری های زندگی غافل نشید..
و اما..
حس میکنم وارد یه چالش بزرگ شدیم!
از اون هایی که پای مرگ و زندگی درمیونه..
البته.. تجربه ثابت کرده اتفاقات قبلی هم برام در حد همین چالش بزرگ و سخت بوده.. اما گذشته :)
و زندگی در کل صحنه ی مبارزه ست!
باید برای نگه داشتن خوبی ها و از بین بردن بدی ها با خودت و بقیه بجنگی!
هم
پدرها ومادر های عزیز به چالش "نی نی من" خوش آمدید
شما خانواده های محترم میتوانید عکسی از فرزند گلتون رو به همراه سن
برای ارسال کنیدودرچالش نی نی من شرکت وبرنده این چالش شوید
شرایط حضور درچالش:
1-رده سنی از1روزه تا6ساله
2-ارسال نام ونام خانوادگی نی نی تون به آیدی تلگرام زیر ارسال بفرمایید
@My_nini_gol
@My_nini_gol
در آستانه سفر قرار دارم و این تماس های گاه و بی گاه احتمال کنسل شدن سفر را افزایش میدهد...
و چالش ترین چالش زندگی من این سفر پیش روست که حالا که به نزدیک ترین روزهای آغاز سفر رسیده ام عجیب بی طاقت شده ام...
برای خانواده غیبت من پر سر و صدا شاید سخت تر از تصور باشد ، بیست و چهار ساعت که نبودم مدام زنگ می زدند و میگفتند دیگر هیچ کجا نباید بروی ، نبودنت خیلی میزند توی ذوق...
از حالا هم هر بار تایم سفر را کاهش می دهند اما همه میدانیم که باز هم جای خالی ام
بعد از دلتنگی مبسوط برای ح و صحبتی کوتاه به یقین رسیدم که برایش هیچ نیستم و این خط پایان ماجراست. هرکجا دست بکشم بهتر از این انتظار پوچ برای کسی هست که برای دیگریست و دل در گروم ندارد و و و . حتی توییتر هم فالوام نکرده. بسم است اینهمه بی توجهی و بی‌معری و دل بستن و انتظار. از دیشب که اون پست رو نوشتم تا الان مبسوط هم‌خوابگی داشتم با میم. خوب و دلچسب و رضایت بخش. باید بپذیرم زندگی‌ام و سن و سال و محدودیت‌هایم را و از این بازی‌ها دست بکشم.
باید تلا
سلاااااااامممممممم
بعد از یه قرن برگشتم با یه چالش هفته بیجار
از همه چی هست
از همه چی قاتیهههه ککککک
فکر کنم تکراری باشه براتون
ولی لفطن شرکت کنینو دلمو شاد کنین
خوب دیگه خیلی حرفیدم
بریم سراغه چالش
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
1.اسم:
2.سن:
3.قد:(فکنم جدیده:))
.
.
4.غذای مورد علاقه:
5.نوشیدنیه مورد علاقه:
6.درس مورد علاقه:
7.عضو مورد علاقه در صورت:
.
.
8.اکیپت تو اینجا کیان:
9.دوست داری از اعضایه اکیپت کیو از نزدیک ببینی:
10.کدومشون برات عزیز ترن:
11.دوست داشتی اگه پسر بو
قسمت دوم سریال کرگدن
خلاصه داستان : پنج جوان، به واسطه مهارت‌هایشان وارد چالش کرگدن می‌شوند و این سرآغاز رفاقت بین آنهاست؛ فارغ از این که چالش کرگدن از طرف یک مافیای بزرگ و پر قدرت طراحی شده است و ماجراهای غیرقابل پیش‌بینی را رقم می زنند.
قسمت 2 سریال کرگدن
خلاصه داستان : پنج جوان، به واسطه مهارت‌هایشان وارد چالش کرگدن می‌شوند و این سرآغاز رفاقت بین آنهاست؛ فارغ از این که چالش کرگدن از طرف یک مافیای بزرگ و پر قدرت طراحی شده است و ماجراهای غیرقابل پیش‌بینی را رقم می زنند.
اجازه میدهی آرزویت کنم؟
من از خیرِ در آغوش گرفتنت گذشتم... بگذار دلخوشِ رویاهایم باشم بگذار همه بگویند "بیچاره دیوانه شده"
من کاری با این حرف ها ندارم فقط میخواهم صبح ها زودتر از تو بیدار شوم موهایت را شانه کنم دکمه های پیراهنت را ببندم دستم را روی صورتت بکشم.. وای دستم را رویِ صورتت بکشم... یعنی تا این حد اجازه دارم در رویاهایم نزدیکت شوم؟ 
من اصلا از تو توقعِ محبت هم ندارم میدانی دوست داشتنِ تو نیازِ من است مثلِ نیازِ ماهی به آب من بدون دوست دا
این مطلب یه بخش از گفتگوی من در پیامرسان ایتا با یکی از دوستامه. بخونید بد نیست-
 
مامان من رفت اربعین پاش پیچ خورد بعد الان بیشتر از یک ماهه توی رختخوابه.وقتی خواست بره گفتم مامان مراقب باش. قبلترش هم نزدیک دو سال بود هم میگفتم رژیم بگیر هم میگفتم ورزش کن. مشکلی نداشت خیلی. ولی اضافه وزن زیاد و عدم تحرک داشت. تنبلی میکرد . هر پیشنهادی بهش میدادم یه ایرادی میگرفت. وقتی رفت اربعین پاش پیچ خورد، گفتم این نتیجه همون روند غلطه.بعدشم گفتم وقتی شرایط
روز اول چالش رو با دو رویکرد میتونم توصیف کنمرویکرد عادلانه و کمال گرایانه از دیدگاه کمال گرایانه درواقع هیچ دست اوردی نداشتم چون حتی ابتدای روزم با نقص شروع شداز دیدگاه عادلانه چهارساعت تلاش کردم حتی با وجود نقص و ضربه های سنگینش.اشتباهم خیلی زیاد مربوط میشه به
زیاد خوابیدن
و استفاده زیاد از گوشی
و زود خسته شدن و
بیش از اندازه تفکرات کمالگرایانه داشتن!
 یکی از دوستان مربی آموزش شطرنج بود یه روز پدر یکی از دانشجو های دختر اومد و به مربی گفت باید شروع به کار کنه دخترم شطرنج به دردش نمی خوره می دونم که خیلی پیشرفت داشته تا حد قهرمانی هم رفته اما فردا اگه طلاق گرفت باید یه منبع درآمدی داشته باشه تامین کنه خودشو... طلاق هر چند بعنوان آخرین راهکار مفیده ولی کلمه مثبتی نیست . تو این دنیا همه چی با تلقین رابطه مستقیم داره و تلقین خیلی قدرتمنده ، اگه حرفش زده شه تاثیرش رو قطعا می ذاره چه برسه کتبی بعنو
چالش زیرو
توضیح : عکسی که شرکت کننده برای ما ارسال میکنه با استفاده از کد داخل پیج پست میشه پست هایی که بعد ۵ ساعت برترین لایک هارو داشتن به شرکت کننده های آن جوایز تعلق میگیره ۴۰ هزار تومان ۲۵ هزار تومان ۱۵ هزار تومان برای شرکت  بر روی شرکت کلیک کنید شرکت در چالش
️ کانال
سلام!
دوباره سر و کله م پیدا شد با یه چالش جدید! وبلاگ یک مسلمان چالشی رو به راه انداخته به نام "متفاوت فکر کنیم" 
در این چالش ما باید جملات ساده رو به زیبا ترین و هنرمندانه ترین شکل ممکن که به ذهنتمون می رسه باز نویسی کنیم، و به کمک هم قوه خیال و شاعرانگیمون رو تقویت کنیم.
 
به جمله ی ساده ی زیر (مثال اصلی، چالش) توجه کنید.
و من آماده ی رفتن شدم.
 
حالا این جمله رو به متفاوت ترین شکل می نویسیم.
و مهیای گام برداشتن در طریق ناشناخته ی رو به رویم شدم.
برای برادرزاده ی 4 سالم پاستل روغنی خریدم
البته چند ماه پیش بهش قول دادم  و هر بار که همو میبینیم یاد آوری میکنه
هر سری که میومد و منو مشغول نقاشی میدید میگفت عمه من بزرگ شدم پالت و قلمو هاتو میدی منم نقاشی بکشم بعد هدیه بدم به بابام
منم برای اینکه از سرم بازش کنم بهش گفتم اگه وقتی مشینی کنارم حرف نزنی قول میدم برات پاستل بخرم
و حالا که هوس کردم نقاشی بکشم به سبک کودکانه و یه همراه کودک هم میخوام به قولم عمل کردم
 
 
 
 
 
بله اینگونه است که من ع
 رئیس سازمان ثبت اسناد کشور درباره آمار ثبت ازدواج و طلاق در سال ۹۷ گفته است که بیش از ۱۷۹ هزار مورد طلاق در سال گذشته ثبت شده و ۸۵ درصد زنان و ۷۵ درصد مردانی که طلاق می‌گیرند، کمتر از ۴۰ سال دارند(منبع: فردا). در این بین باید بدانیم طلاق، اتفاق تلخی است که در زندگی مشترک برخی زوج ها اتفاق می‌افتد و متاسفانه در سال‌های اخیر روند و سیری صعودی نیز در جامعه ما داشته است. به هر حال واقعیت این است که زوج ها در برهه‌‌ای از زندگی مشترک تصمیم می‌‌گی
با گسترش رادیو و تلویزیون و قبل از توسعه‌ی علم الکترونیک و دیجیتال، اصطلاح رسانه های الکتریکی یا Electric Media مطرح شد.بزرگان و تحلیل‌گران رسانه از همان زمان، بحث فراگیر شدن رسانه و دسترسی انبوه به محتوا و رسانه را مورد توجه قرار دادند.نورمن آنجل، مارشال مک لوهان،  ژان بودریار، نیل پستمن و اروینگ گافمن از جمله افرادی بودند که چالش محتوا را در عصر رسانه های الکتریکی مطرح می‌کردند.اما طبیعتاً چون در آن مقطع، تولید محتوا هم‌چنان محدود به بخش کو
دویدن های طولانی به همان اندازه که از نظر فیزیکی قدرت و استقامت را به چالش میکشند یک چالش ذهنی نیز هستند. بعضی از دونده ها متوجه شده اند که بدنشان همچنان میتواند بدود اما این ذهنشان است که به آنها اجازه ادامه دادن نمیدهد. نکات زیر را دنبال کنید تا بتوانید بر ذهن خود پیروز شوید.
ادامه مطلب
 
سلام به دوستان بی حال و بی انگیزه خودم
یعنی اصلا اهل چالش نیستید !
امیدوارم شب یلدا به همتون حسابی خوش بگذره
و یکی دو روز قبلش حسابی سر حال باشید تا بتونید از شب یلدا لذت ببرید
اگر هم حال و حوصلش رو ندارید که چیزی درست کنید یا تزیین کنید
اصلا مهم نیست
میشه با خریدن چند تا شیرینی یا ژله از ی شیرینی فروشی خوب
از این شب لذت برد
خوب چون استقبال از این چالش بسیار قوی بود
تصمیم گرفتم دستور چند تا ژله و کیک رو اینجا بذارم
 
من خودم قصد دارم فالوده و ژل
سلام به تمامی شما هم وطنان عزیز. با سومین چالش این وبلاگ در خدمت شما هستم . چالش این هفته ، رنگ و بوی عید به خود گرفته است :)
سوال چالش : با توجه به نزدیک شدن به عید نوروز ، جنب و جوش بازار و جان گرفتن فروشگاه ها و بازارچه ها ، شما چقدر به فکر حمایت از کالای ملی ، که حاصل دست هم وطنانمان است هستید ؟ موقع خرید چقدر فکر شاد شدن کودکانی هستید ، که پدرانشان تولیدکنندگان داخلی هستند ؟ آیا ارزش لبخندی که میتوانید با خرید کالای ملی بر لب خانواده های ایران
دقیقا یادم نمی آد کجا دیده بودمش، ولی یه چالش 30 روزه شرح‌حال نویسی بود که خیلی وقت بود می خواستم انجامش بدم و همه ش می گفتم از شنبه. :دی تقریبا یادم رفته بود دیگه. امروز داشتم فولدرهامو مرتب می کردم که دیدمش تو یکی از وردام. دیدم بیکارم و موضوع هم که ندارم بنویسم، بشینم اینو شروع کنم حداقل یه کاری انجام بدم. :دی
اگه شما هم دوست دارید شروع کنید، بگید بهم که بفرستم واستون سی روزشو. :)
ادامه مطلب
 
سلام به دوستان بی حال و بی انگیزه خودم
یعنی اصلا اهل چالش نیستید !
امیدوارم شب یلدا به همتون حسابی خوش بگذره
و یکی دو روز قبلش حسابی سر حال باشید تا بتونید از شب یلدا لذت ببرید
اگر هم حال و حوصلش رو ندارید که چیزی درست کنید یا تزیین کنید
اصلا مهم نیست
میشه با خریدن چند تا شیرینی یا ژله از ی شیرینی فروشی خوب
از این شب لذت برد
خوب چون استقبال از این چالش بسیار قوی بود
تصمیم گرفتم دستور چند تا ژله و کیک رو اینجا بذارم
 
من خودم قصد دارم فالوده و ژل
اومدم یه بار دیگه بگم اون دوران سیاسی نویسیم بهترین دوران وبلاگیم بود:دی
ولی از شوخی گذشته تو اون دوران در کنار فحش هایی که دریافت میکردم یه خانمی بود که خیلی مودبانه سلام میکرد و به چالش میکشید و میرفت و این به چالش کشیدنش واقعا خیلی خوب بود
باعث میشد بیشتر فکر کنم رو اون چیزی که مینویسم
این روزها خودم رو اینطوری سرگرم میکنم:

 به عبارتی بخش عمده ای از روزهام به این صورت میگذره:

ورزش: من؟ ورزش؟! از برکات کروناست بخدا:دی
سریال وست ورلد: عالیه واقعا! فیلم و سریالهایی رو که مغز آدم رو به چالش میکشند به شدت دوست دارم!
موزیک: موسیقی بخش جدایی ناپذیر از روزهای منه(:

+شروع کننده چالش: حریر بانو
سلام
دارم پستها رو پاک میکنم جهت حذف وبلاگ  و رسیدم به خاطرات تلخ و شیرین بازی های اسیایی
چقدر دور به نظر میرسه اون خاطرات :)
چالش یکساله رو یادتونه؟؟؟
فقط بنویسم که بدونید تو این یه سال دقیقا هیچ غلطی نکردم
عمر ملی پوش بودن هم بالاخره با تلاش های اون کادر فنی بوووق به اتمام رسید
فقط بعد یکسال عدم آگاهی!! کادر فنی سابق  با کمی کنجکاوی فهمیدم که
بنده 
رکورددار رشته ی تفنگ خفیف آسیا بودم از سال ۲۰۱۹تا الان
 
سلام
دارم پستها رو پاک میکنم جهت حذف وبلاگ  و رسیدم به خاطرات تلخ و شیرین بازی های اسیایی
چقدر دور به نظر میرسه اون خاطرات :)
چالش یکساله رو یادتونه؟؟؟
فقط بنویسم که بدونید تو این یه سال دقیقا هیچ غلطی نکردم
عمر ملی پوش بودن هم بالاخره با تلاش های اون کادر فنی بوووق به اتمام رسید
فقط بعد یکسال عدم آگاهی!! کادر فنی سابق  با کمی کنجکاوی فهمیدم که
بنده 
رکورددار رشته ی تفنگ خفیف آسیا بودم از سال ۲۰۱۸ تا الان
 
مثل اکثر مواقع خوابم میاد بشدت
سردرد
چشم درد
خستگی
ولی خوابم نمیبره ک نمیبره ک نمیبره!
+ پریشونم
+ از بچگی همیشه ساده بودم. راحت گول میخوردم.باور میکردم اعتماد میکردم
الانم همش خوشبینم. اکثر توهینا رو نمیفهمم. تیکه هارو ب فال نیک میگیرم
گاهی فکر میکنم احمق تر از خودم وجود نداره
همیشه یکی بهم میگه هوی فلانی! فلان کس با اون حرف و کارش فلان منظورو داشتا!!!
میگم ن! اینطوری نبود! بعد میبینم نظر همه اینه تازه شک میکنم
بعد مدتها فکر کردن میفهمم راست میگ
مثل اکثر مواقع خوابم میاد بشدت
سردرد
چشم درد
خستگی
ولی خوابم نمیبره ک نمیبره ک نمیبره!
+ پریشونم
+ از بچگی همیشه ساده بودم. راحت گول میخوردم.باور میکردم اعتماد میکردم
الانم همش خوشبینم. اکثر توهینا رو نمیفهمم. تیکه هارو ب فال نیک میگیرم
گاهی فکر میکنم احمق تر از خودم وجود نداره
همیشه یکی بهم میگه هوی فلانی! فلان کس با اون حرف و کارش فلان منظورو داشتا!!!
میگم ن! اینطوری نبود! بعد میبینم نظر همه اینه تازه شک میکنم
بعد مدتها فکر کردن میفهمم راست میگ
 به کارگردانی کیارش اسدی زاده و تهیه کنندگی صادق یاری، جدید‌ترین سریال شبکه‌ی نمایش خانگی است که به زودی منتشر خواهد شد.
این سریال پر بازیگر در ژانر اجتماعی و اکشن است و در خلاصه داستان اولیه آن آمده است: «۵ جوان، به واسطه مهارت هایشان وارد چالش کرگدن می‌شوند و این سر آغاز رفاقت بین آن‌ها ست، فارغ از این که چالش کرگدن از طرف یک مافیای بزرگ و پر قدرت طراحی شده است و ماجرا‌های غیر قابل پیش بینی را رقم می‌زنند.
ادامه مطلب
 به کارگردانی کیارش اسدی زاده و تهیه کنندگی صادق یاری، جدید‌ترین سریال شبکه‌ی نمایش خانگی است که به زودی منتشر خواهد شد.
این سریال پر بازیگر در ژانر اجتماعی و اکشن است و در خلاصه داستان اولیه آن آمده است: «۵ جوان، به واسطه مهارت هایشان وارد چالش کرگدن می‌شوند و این سر آغاز رفاقت بین آن‌ها ست، فارغ از این که چالش کرگدن از طرف یک مافیای بزرگ و پر قدرت طراحی شده است و ماجرا‌های غیر قابل پیش بینی را رقم می‌زنند.
ادامه مطلب
جدیداً حالم که خوب نیست، بغض که می‌کنم، فهمیده که نمیشم، سر اون آدم مقابلم که دلم می‌خواد جیغ بکشم، note گوشیمو باز می‌کنم و میرم سراغ ترانه‌هام. همه‌شو اونجا خالی می‌کنم؛ ادیت می‌کنم، می‌نویسم، و اون وقت دیگه تنها نیستم.
صبحا که چشمام باز میشه اولین چیزی که میبینم ساعته. نور کم جون صبحگاهی روش افتاده. ایده آلم این بود شاخه برگی که قلمه زدم بیاد آویزون شه دورش ولی هنوز اونقدر بزرگ نشده. إنی وی. معمولا ساعت رو اشتباهی تشخیص می دم. چون ساعتای دیگه ش معلوم نیست و مغزمم خوابه هنوز. یعنی اگر پنج و نیم باشه من فکر میکنم چهار و نیمه! برای همین بازم میخوابم! و اگر صدای بلند نماز خوندن پدر و برادرم نباشه حتما خواب می مونم! خب بدم نشده. چون سعی می کنم از همون اول هوشیارتر عم
امروز ۲۵ شهریور ۹۸
ساعت یک بامداد
جیییییییییییییییییییغ 
مامان:یا خدا مهسا حالت خوبه
بابا: مهسا مهساااااااا 
یک دفعه در اتاقم با شدت باز شد و با چهره ترسیده و رنگ پریده پدر و مادرم مواجه شدم در حالی که قهقه میزنم بغلشون میکنم 
وای مامان بالاخره شد بابا یادته میگفتی نمیشه بیخیالش شو میگفتی این سماجتت بی فایده هست دیدین از پسش بر اومدم، دیدین تونستم
بالاخره به ارزوم رسیدم همونی که میخواستم شد ، خدا جواب این چند سال تلاشمو داد
نیلوفر جونم ،ال
امروز یکی از سخت ترین روزهای زندگیم بود.
این حجم از ناراحتی و غصه و اشک های گاه و بی گاهم از کنترلم خارجه.
آه......کاش زنده بودین خواهران و برادرانم.
دریغ و افسوس.
هیچ وقت فکر نمیکردم از کشور و ملیتم اینقدر خجالت بکشم.
گناه ما چی بوده که نباید رنگ آرامش رو ببینیم.
.نوجوانی‌ام از یکی، بزرگتر، ایراد گرفتم که «چرا فحش می‌دی؟» جواب داد «تو هم یه روز مجبور می‌شی فحش بدی» ، و من هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم اون «یه روز» خواهد رسید!
× احساس آدمی رو دارم که الکل خورده و الان می‌خواد قرآن بخونه. باید دهنمُ آب بکشم قبلش.
در این چالش خواسته شده بود اون دعا یا مناجات یا ذکر خاصی که باهاش خیلی کیف می کنید و به قول معروف حرف دلتونه، به اشتراک بذارید. حالا می خواد بخشی از یک دعا باشه یا کلش :) 
جهت اطلاعات بیشتر به پست آقای گوارا  که لینک شده، مراجعه کنید.
ادعیه زیادی هست که باهاش کیف می کنم ولی یه زیارت حضرت زهرا (س) هست که خیلی حالمو خوب می کنه.. مخصوصا این تیکه اش: «السلام علیک یا ام الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه» خودش سه تا روضه است... در کنارش دعای کمیل و جوشن ک
برم سر خاک داد بزنم سعدی بخونم
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
داد بزنما. هوار بکشم.
یا گریه کنم بگم 
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا دیگه. ولی تو نمیای. دوران خداهایی که با معجزه به دادت میرسیدن تموم شده
دیشب یکی از بدترین شبهای زندگی ام بود.
 
به شدت ترش کرده بودم و لفمه عصبی رو دوباره میتونستم حس کنم و بد تر از اون که سرما حورده بودم و همون ناحیه که لقمه عصبی در ریه ام تشکیل شده بود دقیقا در مسیر ورود و خروج هوا هم عفونت کرده بود و یکم راه هوایی رو تنگ کرده بود و همین موقع خواب به شدت اذیتم میکرد.
 
یاد شبهای سال پیش میفتادم که همین حس رو  داشتم البته سرماخورده نبودم ولی این لفمه عصبی بدجوری اذیتم کرده بود.
 
دقیقا از روز جمعه شروع شد همون روزی ک
بالاخره افتادم رو دور پادکست انگلیسی گوش دادن (در واقع دیدن. چون از طریق یوتیوبه - البته اگه کسی اونجا بدونه یوتیوب چیه به جز اینکه فقط اسمشو شنیده باشه و فقط چارتا موزیک ویدئو سلنا ازش دیده باشه )  
و دارم حس میکنم زندگی واقعی جای دیگه ای بوده و من خبر نداشتم . زندگی نرمال و منطقی. منظورم نگاه غربیه. 
دلم میخواد یه سیفون بکشم به همه زندگی چرتی که تو زبان فارسی داشتم اون همه وقت هایی که هدر رفت پای چرت و پرتای معلمایی که فکر میکردن سایت های پو*ن ب
+ خب بینندگان و حضار گرامی همین الان خبر دادند هواپیماخانم دکتر روشنا از آلمان به مقصد ایران _ تهران به پرواز در آمد تا ساعاتی دیگر شاهد سخنرانی های ایشون در رابطه با اختراعات و پیشرفت های ایشون در کشور آلمان و برنامه های ویژه ایشون برای ملت عزیزمان خواهیم بود. پ.ن : من این چالش فقط بخاطر بهار عزیز شرکت کردم و از فرزانه جون و دختر بی نام  و مهسا جون هم می خوام شرکت کنند
بعضی وقت‌ها به شدت نیاز دارم که دور بشوم! از همه چیز و از همه کس... حتی عزیز ترینم. نیاز دارم که خودم باشم و خودم. خودم باشم و دو تا پاهایم و کوهی که مقابلم ایستاده است. با هر قدم بالا‌تر بروم و غم‌ها و دلزدگی‌ها و نشخوار‌هایِ ذهنی‌ام بریزند از وجود و ذهنم و تا پایین کوه غلط بخورند. بی وقفه بروم بالا و پشت سرم را هم نگاه نکنم. نیاز دارم وقتی که به نوکِ قلۀ کوه می‌رسم قلبم مثلِ قلبِ گُنجشک بزند و نفسم بالا نیاید. نیاز دارم که بنشینم و خیره بشوم به
بعضی وقت‌ها به شدت نیاز دارم که دور بشوم! از همه چیز و از همه کس... حتی عزیز ترینم. نیاز دارم که خودم باشم و خودم. خودم باشم و دو تا پاهایم و کوهی که مقابلم ایستاده است. با هر قدم بالا‌تر بروم و غم‌ها و دلزدگی‌ها و نشخوار‌هایِ ذهنی‌ام بریزند از وجود و ذهنم و تا پایین کوه غلت بخورند. بی وقفه بروم بالا و پشت سرم را هم نگاه نکنم. نیاز دارم وقتی که به نوکِ قلۀ کوه می‌رسم قلبم مثلِ قلبِ گُنجشک بزند و نفسم بالا نیاید. نیاز دارم که بنشینم و خیره بشوم به
برای ۱۹‌ساله بودن خیلی کوچیکم. بیش از حد کوچیک. چقدر؟ یه چیزی دور و برِ ۶-۷ سال قبل. حس می‌کنم تو اون سن گیر کردم و طبق این روال قرار نیست بزرگ شم انگار. ولی امید دارم. دلم می‌خواد خیال کنم همه چی خوبه. یه افکت بیوتی بکشم روی صحنه‌ی زندگی. کل سکانس‌های دل و روده‌دَرآر رو کات کنم. با یه نسبت تصویرِ ۱۶ به ۹. 
 
همین زودیا خودمو خلاص میکنم از این زندگی روزمره...
چون دیگه نمیکشم
۲۰ سالِ 
ادم به کی بگه آبروش نره از وضعیتش...
خدا هم خیلی نامرده... خیلی... 
دیگه نفس هم نمیتونم بکشم از گریه...
مزخرف ترین روز
۸/۶
پ روانیم کرد
من میدونم و میم...
سرصبح...
خدایا ....
خب خب .. سلللااام 
ام خب باید بگم امروز اخر هفته است ...و باید برای هفته بعد که میاد یه چالش انتخاب کنم ... تصمیم گرفتم چالش این هفته رو " طبیعت " انتخاب کنم .
یکم تعجب بر انگیزه  ..درسته ..اخه دلم میخواد اولین هفته از تعطیلاتم رو با گذروندن وقتم توی طبیعتبه پایان برسونم 
هر شب ساعت 9/30 لیست کارهای فردام رو مینویسم تا شما هم اگه خواستید پر از حس خوب با طبیعت باشید   
امسب هم لیست کار هام رو مینویسم 
هم‌دمِ عزیزم ؛ سلام.
نمی‌دانم چه حسی‌ست که گاهی دوست دارم برایم به وسعتی نامحدود حرف بزنی و از ریز و درشتِ اتفاقات برایم تعریف کنی. دوست دارم آینده و گذشته را بریزی در قالب کلمات و بدهی تا سر بکشم. دوست دارم سکوت نکنی و حرفی برای گفتن داشته باشی. چندین بار این موضوع را بهت گفته‌ام و حتی آخرین بار که همین امشب باشد، قلبِ حساست ازم دلخور شد. می‌دانی که، من یک لحظه‌هم تابِ دلخوریت را ندارم. اما مگر من جزء تو در این دنیا هم صحبتی دارم؟ کمی که در ر
شاید عشق این‌روزا هفتاد درصد از مغزمو اشغال کرده باشه؛ اما نتونم حتی یک درصدش رو به کار بکشم. مثل اینه که صرفاً یک مسیر تودرتو رو بری و برسی به نقطه‌ی اول. اول که نه؛ نقطه‌ای که هیچ اثری تو دنیای قابل لمس نداشته باشه. هیچ نقشی هم حتی. پنج‌تا حس، اسیر یه حس سردرگم.
من یک رگ بی خیالی دارم که محدود زمان هایی می آید سراغم؛ روزهای مهم، روزهایی که تصمیم توی اون روز سرنوشت سازه دعا دعا میکنم که روزِ رگ بی خیالی م نباشد که بخواهم بدون فکر، بدون در نظر گرفتن تمام تلاش هایم تسلیم شوم و بکشم زیر همه چیز و از آینده اش نترسم.
اولین جوانه های سبز معصوم از شاخه ها سربرمی آورد. ننه داد میزند: سنگ به شکمتان ببندید! جوانه درختمان را نخورید مرگ خورده ها!
من هم با طعنه و شوخی میگویم: ننه جان! اصلا من این درخت را برای گنجشک ها کاشته ام. این ها هم خدایی دارند، بفرمایید شکم این بی زبان ها نباید سیر بشود؟
اخمهایش را در هم میکشد و با جدیت میگوید: خوبه خوبه! پس فردا این گنشجک ها را بیار توی اتاق، براشون غذا بپز، دورشون راه برو، بهشون هم بگو ننه.
از روی لج، یکی از کتابهایم را برمیدار
“سلام. ما قصد داریم برای فعال سازی کارگروه کلان داده که با همکاری مشترک مرکز تحقیقات مخابرات و بعضی دیگر از گروه های فعال در حال انجام است، یک سری رقابت های علوم داده را در سطح ملی برنامه ریزی کنیم .با توجه به اینکه ایران سرور از حامیان مهم جامعه است می خواهم یک … ‫رویداد ملی چالش کلان داده- گزارش اول
منبع : وبلاگ ایران سرور
استاد شطرنج.







Chess Master 2013 به فارسی (استاد شطرنج) از
بهترین و چالش برانگیزترین بازی های شطرنج برای سیستم عامل اندروید می باشد
که یکی از قدیمی ترین و در عین حال پرطرفدارترین بازی های ورزشی محسوب میشود. این بازی از یک موتور قدرتمند برای چالش کشیدن شما
استفاده می کند و در صورتی که می توانید آن را شکت دهید ، پس بازی را از
دست ندهید! این بازی شما را به نهایت چالش می کشاند و می بایستی با استفاده
از استراتژی و تاکتیک ها

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها