نتایج جستجو برای عبارت :

داستانک بیت المال

روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
 
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید.گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نم
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مهدی باکری)
یکی از دوستان نزدیک شهید باکری می گفت:
در شب های عملیات مهدی همراه بچه نمی توانست به خط بزند. باید
در مقر می ماند و عملیات را هدایت می کرد.
هر بار که بچه ها می رفتند جلو به دلیل خستگی یا طولانی بودن راه،
مقداری از اسباب های کوله شان به زمین می افتاد.
صبح وقتی آقا مهدی می خواست
ادامه مطلب
در باغ یک دیوانه خانه، جوانی رنگ پریده, جذاب و شگفت انگیز را دیدم.
بر نیمکتی کنار او نشستم و گفتم : «چرا این جایی؟» مرد با تعجب به من نگاه کرد و گفت :«چه سوال عجیبی، اما جوابت را می دهم. پدرم می خواست مثل او باشم؛ عمویم هم می خواست من مثل خودش باشم. مادرم می خواست من تصویری از شوهر دریانوردش باشم و از او پیروی کنم. برادرم فکر می کند باید مثل او ورزشکاری ماهر باشم.» «استاد فلسفه و استاد موسیقی و استاد منطق هم می خواستند مثل آنها باشم، مصمم بودند که
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی)
همسر شهید سیاهکالی این داستان را روایت کرده اند:
یک شب حمید به من گفت که به خانه دوستش برویم که تازه بچه دار 
شده اند. من هم قبول کردم شب به خانه شان رفتیم. بعد از مدتی من
بچه را گرفتم؛ اما بچه روی چادر من استفراغ کرد. من هم چادرم 
کثیف شد.
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی)
همسر شهید سیاهکالی این داستان را روایت کرده اند:
یک شب حمید به من گفت که به خانه دوستش برویم که تازه بچه دار 
شده اند. من هم قبول کردم و شب به خانه شان رفتیم. بعد از مدتی 
من بچه را گرفتم؛ اما بچه روی چادر من استفراغ کرد. من هم چادرم 
کثیف شد.
ادامه مطلب
یه نگاهی بندازیم به حکومت معاویه و امام علی( ع)بزرگترین تفاوتی که این دو حکومت داشتن این بود که در زمان معاویه  به مردم فقیر و بیچاره که عموم جامعه رو تشکیل میدادن ظلم میشد و بیت المال بین مسئولین و آقایان ژن خوب تقسیم میشد و مردم عادی هر روز بدبخت تر و بیچاره تر میشدن ولی زمان حکومت امام علی (ع) برعکس این حالت اتفاق افتاد و آقایانی که نمیتونستن بیت المال رو حیف و میل کنن بعد از مدتی به جنگ امیرالمؤمنین رفتن. در حقیقت در هردو حالت مردم امیر المو
على بن ابى رافع مى گوید:
من نگهبان خزینه بیت المال حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام ) بودم .
در میان بیت المال گردن بند مروارید گران قیمتى وجود داشت که در جنگ بصره
به غنیمت گرفته شده بود. دختر امیرالمؤمنین کسى را نزد من فرستاد و پیغام
داد که شنیده ام در بیت المال گردن بند مرواریدى هست . من میل دارم آن را
به عنوان امانت ، چند روزى به من بدهى تا در روز عید قربان خود را با آن
آرایش دهم و پس از آن بازگردانم . من پیغام دادم به صورت مضمونه (که در
صورت ت
از ابتدای امسال به خودم قول داده ام در مسابقه ماهانه داستان پنجاه و سه کلمه ای مجله آمریکایی Prime را شرکت کنم تا اینکه بالاخره یک روز نوشته هایم به درجه ای از کیفیت برسد که برنده مسابقه ماهانه بشوم.
امتیاز این مسابقه به این است که تنها باید در 53 کلمه داستانت را بنویسی....همین و بس. نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. اینجاست که قدر کلمات را می دانی. جایی برای زیاده گویی نیست. نمی توانی هذیان گویی کنی.باید خیلی سریع همه اجازی پازل را بچینی و در پایا
232-  و من کلام له (علیه السلام)> کلم به عبد الله بن زمعة و هو من شیعته، و ذلک أنه قدم علیه فی خلافته یطلب منه مالا <فقال (علیه السلام) : ‏إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَیْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِینَ وَ جَلْبُ أَسْیَافِهِمْ فَإِنْ شَرِکْتَهُمْ فِی حَرْبِهِمْ کَانَ لَکَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَیْدِیهِمْ لَا تَکُونُ لِغَیْرِ أَفْوَاهِهِمْ. 
 
خطبه 232-با عبدالله بن زمعه احتیاط در بیت المال این امو
گفت :فقط بهم بگو که دیدی.
گفت:دیدم.
آروم شد و همه راه تا خونه رو از پاییز قشنگ و هوای سرد و آسمون ابری و نم بارون و درختای رنگی حرف زد و خوشحال بود که باورش داشت.
حالش خوبترین حال دنیا بود و از ته دل فریاد کشید: خدایا شکرت.
 
#داستانک
#باور
#خدابامنه
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید محمد رضا تورجی زاده)
یکی از همرزمان شهید اینگونه تعریف می کرد:
بعد از نماز ظهر  کل بچه های گردان دور هم جمع شده بودند.ناگهان 
یکی از مسئولین آمد و گفت: دستشویی های اردوگاه خراب شده! 
الان هم برای تعمیر چند نفر رو اوردیم اما می گویند
ادامه مطلب
در ترجمه جمله ،گاهی در امتحان به محض دیدن کلمه ای مشکل از ترجمه بقیه کلمه ها صرف نظر می کنیم .
باید به یاد داشته باشید که در زبان فارسی کلمه های عربی زیادی وجود دارد که حتی خود ما نیز آنها را بکار می بریم .
أنت         قبلت          کلام             والدک       و       الان           تعمل          به .
أنت       قبلـ  ت        کلام             والد   ک      و       الان        تــ  عمل        بــ  ه.
کلمه هایی که در فارسی بکار برده می شوند:
قبل  : قبو
#موارد_پرداخت_دیه_از_بیت_المال
هرگاه در اثر خطای قاضی، در حکم و یا تشخیص موضوع و یا تطبق حکم بر موضوع، ‌شخص بی‌گناهی محکوم به مرگ شده و متحمل خسارت بدنی شود دیه قتل یا جراحت از بیت‌المال است، خطای قاضی به این علت که قاضی شرایط قضاوت را ندارد و یا خلاف کتاب و سنت حکم کرده است. 
در مواردی که لوث علیه شخصی محقق شده باشد ، ولی اولیاءدم حاضر به قسامه نشوند، در صورتی که متهم و اقربای او قسامه را اجرا کنند ، قصاص از متهم ساقط شده و بیت‌المال،‌ دیه مق
داستانک :شماره 100
 
. . .
به خاطر بیماری مادرت
میخواستیم تو رو سقط کنیم
ولی ، فاطمه این اجازه رو نداد...
 
 
خودش رفت برای اینکه تو زندگی کنی
 
 
روزای آخر عمرش ازم قول گرفت مراقبت باشم ،
 
 
جواد!
 
 
من فقط به خاطر قولی که به مادرت دادم ،
رضایت نامه رو امضا نمیکنم
 
 
وگرنه
 
 
این همه نوجون تو جبه شهید شدن ،
تو هیچی از اونا کم نداری....
___________________
ابوالقاسم کریمی_فرزندزمین
  
کتاب خردل خر است: مجموعه داستانک های تلخ و شیرین از جنگ و صلح
 
کتاب خردل خر استنویسنده: مهدی نورمحمدزادهانتشارات: روایت فتح
بریده کتاب:
داستان سفید۳۸:« دیسک بین مهره های ۴ و ۵ وضعش خیلی خرابه! اگر مواظب نباشین و استراحت نکنین مجبور به جراحی میشیم! حتی یک بسته چند کیلویی هم نباید بلند کنین و الا کرختی پاهاتون روز به روز بدتر میشه… .»عکس ام آر آی کمرش را داخل کیفش قایم کرد و به آرامی از پله‌های مطب پایین رفت.-دکتر چی گفت؟زن پشت ویلچر شوهرش ای
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی)
یکی از دوستان شهید خاطره ای را اینگونه بازگو می کرد:
در یکی از شب ها برای تدارکات برگزاری کنگره شهدا تا دیروقت بیدار 
بودیم. در آنجا سنگری کنده بودند. باران هم می بارید. رفت و مشغول
نماز و دعا شد. بهش گفتم
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید ابراهیم هادی)
یکی از هم محله ای های شهید هادی تعریف میکرد:
ابراهیم مجروح شده بود. دیدم در کوچه با عصای زیر بغل راه میرود. چند دفعه ای به آسمان نگاه کرد و سرش را پایین انداخت. رفتم جلو و پرسیدم:(آقا اِبرام چی شده؟؟)
اولش جوابم را نمیداد ولی بعدش گفت
ادامه مطلب
سوالی برای عدالتخواهی در ورزش و سلامت جامعه
زمان جنگ هزاران میلیارد تومانی که اکنون برای ورزش قهرمانی از وزارتخانه تا فدراسیون و باشگاهها و مربیان و ... هزینه میشود , هزینه نمیشد کسی هم نمیگفت برای آبروی کشور و اسلام و انقلاب باید هزینه کنیم. اکنون بیش از 30 سال است داریم هزینه ریالی و ارزی میدهیم به کجا رسیدیم؟ با این هزینه های 30 ساله چه مقدار فقر زدایی و اشاعه خیرات که می توانستیم انجام دهیم و نکردیم. عدالت حاکمان به چه معناست. آیا با این هزین
مبارزه با رانت و اختلاس می تواند از معبر "امر به معروف و نهی از منکر" تجلی پیدا کند ! این دو با هم رابطه ی عکس دارند! اگر "این" کم شود "آن" زیاد می گردد!
مبارزه با اختلاس و رانتخوری ها و دزدی ها و ارتزاق ناصواب از بیت المال، فقط کار نهادهای نظارتی و صاحبان سِمَت نیست! من و تو نیز دخیلیم!
اگر در جامعه ای امر به معروف و نهی از منکر توسط مردم یک جامعه عملی شود، ریسک اختلاس و بیت المال خوری! بالا می رود.اما چه کنیم که عموم مردم بخاطر آسیب های بعدی و به خطر
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی)
برادر شهید تعریف میکرد:
شب عملیات به دو نفر از همرزمانش گفته بود:(وقتی دانشکده بودیم خواب دیدم در منطقه سرسبز خیلی قشنگی با هم هستیم. آنجا یک اتفاق خوب برای هر سه مان افتاد!) بعد از تعریف ان به دوستانش گفته بود
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محسن حججی)
روایتی از یکی از همرزمان شهید حججی:
از داعش یک روستا را پس گرفته بودیم ولی هنوز در آن درگیری
بود. وسط خمپاره و نارنجک و تیر و تفنگ بودیم که ناگهان دیدیم 
محسن بلند شد. به او گفتم: چیکار می کنی؟
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محسن حججی)
مادر شهید حججی تعریف می کرد:
حضرت زهرا(س) را خیلی دوست داشت. انگشتری داشت که روی 
نگین اش (یافاطمه الزهرا سلام الله علیها) حک شده بود. موقعی که
می خواست برود سوریه،بهش گفتم:(مامان، این رو دستت نکن!
ادامه مطلب
در دوران حکومت امام علی (علیه السلام)، به آن حضرت خبر رسید که «ابن هرمه» مامور حکومتی ناظر بر بازار اهواز، مرتکب خیانتی شده است. امام (علیه السلام) پس از اطلاع، به فرماندار خود در اهواز چنین نوشت:
هنگامی که نامهٔ مرا خواندی، ابن هرمه را از نظارت بازار برکنار دار و او را به مردم معرفی کن و به زندانش بیفکن و آبرویش را بریز و به همه بخش‌های تابع اهواز بنویس که من (علی) چنین عقوبتی برای او معین کرده‌ام. مبادا در مجازات او غفلت یا کوتاهی کنی، که نزد
میگفت:
 صورتت کبود بود.
نفش نمیکشیدی.
به پهنای صورت گریه میکردم.
تو توی یه دست بودی.
با دست دیگه محکم به دیوار تکیه میزدم.
نفس نمیکشیدی ... رو دستم بی جون افتاده بودی. نمیدونست چیکار باید بکنم ... با تمام وجود میخواستم برگردی.
همه دورم جمع شده بودند. بلند با گریه میگفتم: دخیلم.... دخیلم.


خودت یکی که نه چند معجزه ای .... یه روزی متوجه میشی... قدر خودت رو بدون.
نقل از همرزم شهید:
مأموریت 45 روزه ای داشتیم که حمله ای صورت نگرفت و می خواستیم به شهرمان برگزدیم. به شهید کرمی گفتم:مگر شما همراه ما نمیای ؟ گفت : نه ما حدود 45 روز ازبیت المال مصرف کردیم و خرجمان کرده اند و به ما آموزش داده اند و حالا وجدانم قبول نمی کند که هیچ کاری نکرده ام و بخواهم برگردم.او نیامد تا اینکه حمله شد و به فیض شهادت رسید./راهیان نور
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مهدی باکری)
یکی از دوستان و هرزمان شهید اینگونه می گفت:گاهی اوقات یک سری مسیرهایی را با ماشین همراه
آقا مهدی می رفتیم. ایشان همیشه نکاتی را به من گوشزد می کردند که بیشتر نکات اخلاقی و درس
های زندگی بود. یک روز به من گفت:( میخوای یک فرمولی بهت بگویم،که متوجه بشی کاری که انجام
میدهی برای خداست یا نه؟) با خودم گفتم
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مهدی باکری)
یکی از دوستان و همرزمان شهید اینگونه می گفت:گاهی اوقات یک سری مسیرهایی را با ماشین همراه
آقا مهدی می رفتیم. ایشان همیشه نکاتی را به من گوشزد می کردند که بیشتر نکات اخلاقی و درس
های زندگی بود. یک روز به من گفت:( میخوای یک فرمولی بهت بگویم،که متوجه بشی کاری که انجام
میدهی برای خداست یا نه؟) با خودم گفتم
ادامه مطلب
یکصد و پنجاه داستانک عاشورایی یکصد و پنجاه داستان بسیار کوتاه و مینیمال با موضوع عاشورا، کربلا و قیام امام حسین مناسب برای: - ارسال در شبکه های اجتماعی - وبلاگ نویسی -متن های رادیویی -پلاتو های تلویزیونی - بنرها و پوسترها و اجرا در مراسم مرتبط با محرم فرمت: ورد 37 صفحه ...دریافت فایل
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید ابراهیم هادی)
با ابراهیم و چند تا از بچه ها رفیق بودیم. جوری که خیلی از وقتمان
را با هم می گذراندیم. از میان ما رفقا فقط ابراهیم هادی بود که 
سر کار می رفت. یک هفته ما را به یک چلو کباب دعوت کرد.
ادامه مطلب
سخنگوی قوه قضائیه:
بازگرداندن بیش از ۱۵۰۰ میلیارد تومان از اموال بدهکار بزرگ بانکی به بیت‌المال از جمله اقدامات قوه‌قضائیه برای مبارزه همزمان با فساد اقتصادی و بازگشت اموال بیت‌المال در چند وقت اخیر بوده است.
پ ن: اگر مردم بدانند دولت در یک سال چقدر در آمد دارد و چقدر هزینه می کند وهمچنین  برگشت پولهای اختلاس شده به خزانه دولت، کجا هزینه می شود، بسیاری از مشکلات و سوء ظن ها نسبت به مسئولین بر طرف خواهد شد.
دولت و نهادها که شیشه ای نباشند شا
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مهدی باکری)
یکی از دوستان و همرزمان شهید اینگونه می گفت:گاهی اوقات یک سری مسیرهایی را با ماشین همراهآقا مهدی می رفتیم. ایشان همیشه نکاتی را به من گوشزد می کردند که بیشتر نکات اخلاقی و درسهای زندگی بود. یک روز به من گفت:( میخوای یک فرمولی بهت بگویم،که متوجه بشی کاری که انجام میدهی برای خداست یا نه؟) با خودم گفتم
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مهدی باکری)
یکی از دوستان و همرزمان شهید اینگونه می گفت:گاهی اوقات یک سری مسیرهایی را با ماشین همراه آقا مهدی می رفتیم. ایشان همیشه نکاتی را به من گوشزد می کردند که بیشتر نکات اخلاقی و درسهای زندگی بود. یک روز به من گفت:( میخوای یک فرمولی بهت بگویم،که متوجه بشی کاری که انجام میدهی برای خداست یا نه؟) با خودم گفتم
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید ابراهیم هادی)
یکی از نزدیکان شهید ابراهیم هادی تعریف می کرد:
داشتیم با ابراهیم درباره ورزش صحبت می کردیم. ابراهیم می گفت:
هر وقت برای مسابقات کُشتی یا ورزش می رفتم، وضو داشتم. و قبل
از مسابقات هم دو رکعت نماز می خواندم.
پرسیدم: چه نمازی می خواندی؟
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محسن حججی)
سپاه قبولش نمی کرد. بهانه می آوردند که: رشته ات برق است و به
درد ما نمیخورد.
برای حل این مسئله خیلی دوندگی کرد.خیلی اینجا و آنجا رفت. 
آخرش هم هر طور که بود راضی شان کرد.
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محسن حججی)
دوستان شهید محسن حججی تعریف می کردند:
دو بار برای رفتن به سوریه، اسم نوشت.
یک بار را هم ما را مهمان کرد به صرف آش!
بچه ها دست اش می انداختند و می گفتند: راستی محسن اگه جور
نشه که بری، با ما چکار می کنی که آش خوریم؟
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محسن حججی)
یکی از نزدیکان شهید تعریف می کرد:
یک روز دیدم محسن عجله دارد و پله ها را دوتا یکی می رود.
بهش گفتم: مگه دزد دنبالت کرده؟خودتو نکشی؟! فوق اش یک دقیقه
دیرتر می رسی دیگه!
ادامه مطلب
میگه مبارزه با استکبار؟!آمریکا رو بیرون کردیم که ثروتمون رو نبرند؛ حالام که دارن میبرن!!!میگم الان حکم اون داداش قلدریه که حق خواهر برادراشو داره میخوره...درسته اینم استکباره و باید گوششو تابوند و سر جاش نشوند کاری که هرچند دیر اما بالاخره با جناب رئیسی شروع شده و ان شاءالله ادامه هم پیدا خواهد کرد.اما این کجا و اونجا که کسی خارج از خانواده بیاد و سرمایه خانوادگی اونا رو بخواد تاراج کنه؟!باید بر غیرت و همت همچین خانه و خانواده ای فاتحه خواندب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محسن حججی)
یکی از نزدیکان شهید تعریف می کرد:
یک روز دیدم محسن عجله دارد و پله ها را دوتا یکی می رود.
بهش گفتم: مگه دزد دنبالت کرده؟خودتو نکشی؟! فوق اش یک دقیقه
دیرتر می رسی دیگه!
یکهو هندل موتور را زد و گفت: همین یک دقیقه، یک دقیقه هاست که
شهادت آدم رو یک روز یک روز عقب می اندازه!
 
کتاب حجت خدا
 
«کتاب الزّکاة»بابأنّه لیس على الحلی و سبائک الذّهب و نقرالفضّة و الجوهر زکاةمحمّد بن یعقوب ، عن محمّد بن إسماعیل ، عن الفضل بن شاذان ، عن صفوان بنیحیى ، عن ابن مسکان ، عن محمّد الحلبی ، عن أبی عبداللّه‏ علیه السلام قال : سألته عن الحلی أفیهزکاة ؟ قال : لا(1).بابزکاة المال الغائب و الدّین و الودیعةمحمّد بن یعقوب ، عن محمّد بن إسماعیل ، عن الفضل بن شاذان ، عن صفوان بنیحیى ، عن منصور بن حازم ، عن أبی عبداللّه‏ علیه السلام فی رجل استقرض مالاً فحال
من اینجا ، لب دریاچه، جلوی انعکاس ماه روی آب دریاچه، دارم یکی یکی می‌شمرم قدم‌هایی رو که ازش دور شدم.
سایه‌ها هم کم و بیش هستن. پشت درختا، لای بوته‌ها و توی آب سرد دریاچه. سنگینی‌ نگاهشون رو روی خودم حس می‌کنم.صدای زمزمه‌هاشون توی گوشم می‌پیچه.نمی‌دونم ماهیا خوابن یا بیدار. باد می‌وزه و سطح دریاچه‌ رو می‌لرزونه. بوته‌ها و شاخه‌ها خش خش می‌کنن. من هنوز آرومم. به آسمون صاف نگاه می‌کنم. ستاره‌ها مثل همیشه براق و درخشنده راه درست رو نشون
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید عباس بابایی)
داستان از زبان شهید عباس بابایی:
مدرک پروازم لنگ یک امضای این ژنرال آمریکایی بود. داخل اتاقش
بودم و با هم صحبت می کردیم. یک لحظه بلند شد و به بیرون اتاق 
رفت. کمی منتظرش ماندم. یکدفعه نگاهم به ساعتم افتاد
ادامه مطلب
چند کاری که من خودم انجام میدم و حالم حداقل یه پله بهتر میشه را برای شما می‌نویسم:
خواندن چند صفحه از یه کتاب
خواندن شعر
خواندن یه داستانک که حال خوب کن باشه
پیاده روی و قدم زدن
نگاه کردن حیوانات و بازی آنها
خلوت کردن و صحبت با خود
نوشتن در مورد حالمون که چرا بد شده و چطور می‌تونم اون را بهتر کنم
صحبت با یه دوست قدیمی
پرداختن به کاری که دوست داری (من خودم کار با کامپیوتر و نقاشی)
شما چکار می‌کنید که حالتون بهتر بشه؟ برام بنویسید
اعتراف ابن تیمیه ناصبی به هجوم به خانه حضرت زهرا علیها السلام و تهمت به اهل بیت علیهم السلام برای توجیه آن
ابن تیمیه بنیانگذار مکتب سلفیت بعد از اعتراف به اصل هجوم، برای توجیه آن دست به دروغگویی و تهمت به اهل بیت علیهم السلام زده و می‌گوید:
وَغَایَةُ مَا یُقَالُ: إِنَّهُ كَبَسَ الْبَیْتَ لِیَنْظُرَ هَلْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی یُقَسِّمُهُ، وَأَنْ یُعْطِیَهُ لِمُسْتَحِقِّهِ .
و نهایت چیزی که گفته می‌شود این است که او (ابی
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مصطفی کاظم زاده)
حمید داود آبادی، یکی از دوستان شهید کاظم زاده تعریف می کرد:
هر روز مصطفی برای ناهار من را به مغازه چلو کبابی یا ساندویچ 
فروشی دعوت می کرد. خیلی این کارش عذابم می داد، چون توان
جبران اش را نداشتم و مثل او هم از یک خانواده وضع خوب نبودم.
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مهدی باکری)
یکی از همرزمان شهید می گفت:
مهدی از کشتن نفرت داشت. هدف او پیروزی بر سران عراق بود نه مردمشان. همیشه می گفت:(هر وقت دیدید دشمن تسلیم شد دیگه شلیک نکنید.) دیدن کشته های عراقی ناراحتش می کرد و روی آنها پای نمیگذاشت. گاها پیش می آمد که
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مصطفی احمدی روشن)
یکی از آشنایان شهید احمدی روشن می گفت:
مصطفی را با حاج اقا خوشوقت اشنا کرده بودیم. مصطفی اکثر 
اوقات که مجلسی بود، پای منبر حاج اقا می نشست. یک بار در یک
جمع دوستانه به حاج اقا گفت:
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید محمد رضا تورجی زاده)
برادر شهید محمد رضا تورجی زاده تعریف می کرد:
آخر هفته ها از پادگان به خانه می آمد. خیلی شاد و سرحال بود. یک
شب وقتی خواب بودم حدود ساعت سه نصفه شب با صدایی عجیب
از خواب بیدار شدم.
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محسن حججی)
یکی از دوستان شهید حججی تعریف می کرد:
با هم اعزام شدیم سوریه، منطقه "عبطین"
تازه به آنجا رسیده بودیم که برای اسکان باید به یک مدرسه منتقل
می شدیم. همان اول، دم در بودیم که جنازه یک داعشی را دیدیم.
ادامه مطلب
جای دنجی بود و هم صحبت خوبی
لیوان چای را بر میداشتم با چند عدد قند همراه خیالی مشتاق با گامهایی آرام میرفتم و کنارش مینشستم. حس میکردم! به ندرت میان صحبت هایم بر میگشت و خیره نگاهم میکرد بین خودمان بماند نگاهش عجب میچسبید من تماما خریدارش بودم. سهم من از او حضورش و سهم او از من یک لیوان چای!
گاهی سخت بیتاب میشدم آرام سر فرا گوشش می آوردم که شاید نجوایم، سکوت دلنشینش را به لبخند همچون عسلش مزین کند واقعا معرکه میشد! آخرین بار کنار پله دیدمش. اما
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم حسین محرابی)
این داستان توسط یکی از همرزمان شهید محرابی روایت شده است:
چند وقت بود که آمده به "حما". می خواست به دمشق برود و 
مأموریت اش را تمدید کند. بعد از آن هم باید به حلب می رفت؛ موقع
خداحافظی به حسین گفتم: ببین وقتی می روی دمشق، یک بازار 
روبروی مسجد اموی یک بازار هست به اسم حمیدیه.
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مهدی باکری)
یکی از همرزمان و سربازان شهید باکری می گفت:
دستور بود هیچکس بالای ٨۰ کیلومتر سرعت، حق رانندگی ندارد.
یک شب داشتم می آمدم کنار جاده یک نفر دست بلند کرد. نگه داشتم
و سوارش کردم. همین که سوار شد گاز دادم و رفتم. من با سرعت بالا
حرکت می کردم و با او گرم صحبت  شده بودم.
ادامه مطلب
باسلام
 
بزودی یک داستانک با چند قسمت که سعی کردم جالب بنویسمش رو منتشر میکنم :)
در کانال تلگرامی و وبلاگ خودم :)
هرجمعه ساعت 21 شب منتظر باشید...
 
اگه خدابخواد امشب قسمت اول منتشر میشه...
منتظر باشید...
 
 
[آپدیت]
+بدلیل برخی دلایل قسمت اول فعلا منتشر نشد...
انشاالله در طول این هفته منتشر میشه فقط منتظر حمایت هاتون هستیم :))
 
رفتم سوپر مارکت خرید کنم. دختری رو که چهار سال قبل همدیگه رو دوست داشتیم و جدا شده بودیم رو دیدم .
دست یکی رو گرفته بود وخلاصه فضای رومانتیکی داشتن ، وقتی منو  دید به یه بهونه ای اومد کنار دستم وایساد گفت ببین من با نامزدمم ولی تو از وقتی من ولت کردم هیشکی طرفت نیومده!! 
خلاصه!! کم نیاوردم!! 
منم یه پنجاهی در آوردم دادم به فروشنده گفتم یه بسته پوشک سایز بچه دوساله بده و هیچی بهش نگفتم و اومدم بیرون . بنده خدا  دختره داشت چشاش از کاسه در می اومد
خلا
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید شاهرخ ضرغام)
یکی از همرزمان شهید خاطره ای را اینگونه تعریف می کردند:
شاهرخ همش بهم میگفت:( هرطور که شده باید کله پاچه پیدا کنی!). بهش گفتم:( ما اینجا توی آبادان غذای درست و حسابی نداریم؛ انوقت تو میگی کله پاچه پیدا کنم؟؟) خلاصه هر طور که شد با کمک آشپز، یک کله پاچه درست کردیم. شاهرخ کله پاچه برداشت و برد پیش
ادامه مطلب
دستم رو روی چوب خام روشن نارنج میکشم. بویش مستم میکند. مداد را بر میدارم و طرحی مبهم را رویش نقاشی میکنم. مثل اینکه کلافه باشم بر میگردم جاهایی که مبهم است دوباره پر رنگ میکنم. ار موئی را بر میدارم. کالبدی مبهم از انسان را برش میدهم. سپس نوبت مقار هست سطحش را تراش میدهم. پستی و بلندی های ظاهرش و تمام جذابیت جسمیش را به ظرافت طرح میزنم. بعد سطحش را با سنباده کاملا صاف و یکدست میکنم. تمام سر تا پاش رو پولیش میزنم جوری که برق میزند. با خوشحالی و ذوق ب
داستانک‌رباعی با راوی دوم‌شخص
شاعر: داوود خانی خلیفه‌محله (لنگرودی)
ظهری شرجی،
                   دمِ هوا بیش‌ازحد،
باحوصله،
              یک زنجره‌ی کاربلد،
کور از خواب وُ
خیس عرق، می‌دیدی؛
بر شاخه‌ی
خشکیده‌ی رَز زِر می‌زد! (10 تیرماه 98)
⭕️
 
بازگشت هزاران میلیاردی بیت المال
 
 
سردار رحیم نوعی اقدم از فرماندهان جبهه مقاومت و دفاع مقدس، در یکی از یادواره های شهدا بابیان اینکه در روزهای آینده سندی منتشر خواهد شد که درآن رئیس قوه قضائیه در اقدامی برای اولین بار چندین هزار میلیارد به بیت المال باز خواهد گرداند، اظهار داشت: برخی مسئولین فعلی کشور که خانواده شان،بستگان درجه یک و درجه چندمشان در خارج زندگی می کنند به واسطه #دزدی هایی که صورت گرفته وبه اضافه ارتباطاتی که با برخی
داستانک
می روم پشت پنجره و به کوههایِ آن دورها نگاه میکنم. به ابرهای تیره ی آسمان که خبرِ باران آورده اند و به شاخه های درختان که در باد تکان می خورند. خودم را با پیراهنی گُل گُلی، در حال دویدن و‌ چرخیدن میانه ی دشتی سرسبز در دامنه ی آن کوهها تصور میکنم. در حالیکه باد لای موهایم وزیده و باران، نم نم شروع به باریدن کرده است. از این تصورِ شیرین، تمام وجودم سرشار از شعف می شود.
ناگهان دنیای کوچکم، وسیع می شود و از خودم، تو و سلولِ خانه مان، فرسنگها
وقت بخیر 

    یه مدت تصمیم داشتم که بجز مطالب خودم ، هیچ مطلبی از جای دیگه ای رو توی وبلاگ جدیدم 

نذارم ، مگر در مواردی بعنوان مثال جملات و کلام  کوتاه بزرگان جهان ، ولی بخاطر بروز بودن وبلاگ
 هم  که شده فعلا  ازین تصمیم صرف نظر میکنم ، البته  فقط برای مواردی که  از نظر خودم  ارزش
 ارائه دادن به مخاطب رو داشته باشه .  مانند داستانکی  که امروز  یکی از دوستان با محبتم برام
 فرستاده که امیدوارم اونرو بخونید و براتون مفید واقع بشه :
  داستانک )
على بن ابى رافع مى گوید:
من نگهبان خزینه بیت المال حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام ) بودم . در میان بیت المال گردن بند مروارید گران قیمتى وجود داشت که در جنگ بصره به غنیمت گرفته شده بود. دختر امیرالمؤمنین کسى را نزد من فرستاد و پیغام داد که شنیده ام در بیت المال گردن بند مرواریدى هست . من میل دارم آن را به عنوان امانت ، چند روزى به من بدهى تا در روز عید قربان خود را با آن آرایش دهم و پس از آن بازگردانم . من پیغام دادم به صورت مضمونه (که در صورت تلف
معرفی ژانر سایکو
 
 
 
 
ژانر دیوانه یا این که سایکو ( Psycho ) یک کدام از ژانرهای به شدت مربوط به دیگر گونه‌های سینمایی است .در‌این ژانر کنش‌ها و واکنش‌های کاراکتر حیاتی ; سبب ساز ساخت داستانک‌هایی می گردد که براساس طینت این ژانر ; ماجرا با اهمیت به جهت سینمای حادثه‌ای ; ترسناک ; ترکیبی و . . . سوق داده میگردد . از این رو ژانر دیوانه را چه بسا می‌توان یک زیرگونه از ژانر ترسناک یا این که دلهره هم در حیث گرفت .مفاهیم : ژانر
مجموعه آموزشی «العربیّة للعالَم» که توسط دانشگاه ملک سعود تالیف شده است، توسط برخی آموزشگاه ها به عنوان متن درسـی انتخاب شده است. یکی از مزایای این کتاب، اختصاص جلد چهارم به «العاملین فی المجال الدبلوماسیّ» و و جلد پنجم به «رجال المال و الأعمال» است.
لذا برای سهولت در دسترسی علاقمندان به یادگیری مکالمه عربی، فایل پی دی اف هر پنج جلد این کتاب را برای شما مهیا کرده ایم. لینک دانلود در ادامه مطلب موجود است.
ادامه مطلب
داستانک
می توانستم دختری عشایری باشم. زیر «سیاه چادر» به دنیا بیایم. در کودکی دنبال بزها بدوم و با خاک و گِل و سنگ بازی کنم. در نوجوانی بلد بشوم نان بپزم. جاجیم و گبه ببافم و دوغ و پنیر و کره درست کنم. شاید در جوانی با پسری از قبیله ی خودمان یا قبیله ای دیگر  ازدواج کنم و کودکانی بزایم. شاید هم نه. مدت زمانی کوتاه یا دراز بزیَم و در روزی گرم یا شبی سرد، این جهان را پشت سر بگذارم. این تصویر تماما زیبایی است. این قصه، هیچ کم و کسری ندارد. چه کسی گفته ا
داستانک های زیبا از امام رضا علیه السلام
م24داستان زیبا در "داستانک های زیبا از امام رضا علیه السلام " داستانک های شگرف از زندگی و برخی کرامات امام رضا علیه السلام1- کیسه پر طلا کجایی مرد خراسانی؟ صدایش از پشت در می آمد. دستش را از لای در آورد بیرون . یک کیسه ی پر از طلا. ـ این ها را بگیر و برو، نمی خواهم ببینمت. گرفت و رفت. پرسیدند:"خطایی کرده بود؟" گفت :"نه،اگر مرا می دید خجالت می کشید."2- سخن گفتن با گنجشک گنجشک خودش را انداخت روی عبای امام . جیغ می ز
بسم الله الرحمن الرحیم
می گوییم شجاعت می گویند ماجراجوییمی گوییم عدالت می گویند گدا پروریمی گوییم انقلابی بودن می گویند تند رویمی گوییم ولایت مداری می گویند تقلید کورکورانهمی گوییم استقلال می گویند انزواطلبی
و همچنین ...می گوییم سازش می گویند تعاملمی گوییم محافظه کاری می گویند عقلانیتمی گوییم وطن فروشی می گویند دور کردن سایه جنگمی گوییم غارت بیت المال می گویند برداشتن حق از سفره انقلابمی گوییم حقوق نجومی می گویند افزایش دستمزد به دلیل ت
آخرین چراغ خونه خاموش شد.تا الان داشتم تو گوشیم چرخ میزدم که یادم افتاد تشنه ام بود.لیوان دسته دار سرامیکی رو از کابینت برداشتم و شیر تصفیه رو چرخوندم و کمتر از نصف آب ریختم.میخواستم سریع سر بکشم و بپرم تو رختخواب گرمم که یه چیزی منو کشوند سمت پنجره .همونجور که لیوان آب دستم بود و زمزمه کنان میخوندم ماه درمیاد که چی بشه میخواد عزیز کی بشه  پرده رو کنار زدم و کوچه رو یه دید زدم و لاجرعه آب رو سرکشیدم ‌.پرده رو انداخته نیانداخته یه نیم دایره زرد
در دوره ی دهم ما شاهد بودیم بسیاری از نمایندگان شایسته نمایندگی نبودند و یا شایستگی خود را از دست دادند. که مهمترین آنها قبول 20دقیقه ای برجام بدون اجازه اظهار نظر مخالف در صحن علنی مجلس، توهین به اشخاص و کارمندان و مامورین و از این دست ، موجب شد عموم جامعه خواستار شفافیت و مسخص شدن آرای نماینده ها و سخنان و جهت گیری نمایند گان مجلس شد. امری که در پارلمانهای کشورهای دیگر مرسوم است. 
در دوره دهم لایحه شفافیت متاسفانه به جایی نرسید ولی اکنون ما
 
بالاترین امید مردم برای انتخاب یک نماینده، تاثیرگذاری در امور مرتبط با معیشت است. میلیون ها تومان برای تشکیل یک جلسه در مجلس و امتیازاتی که به نماینده می رسد، صرف می شود.
اگر قرار است یک امضای موازی از طرف چند نفر جایگزین مصوبات مجلس شود و نمایندگان نتوانند در مهمترین تصمیمات اقتصادی که زندگی ملت را زیر و رو می کند نظر موافق یا مخالف بدهند، خوب در مجلس را گل بگیرید تا لااقل بودجه ای هنگفت به نفع بیت المال صرفه جویی شود.
رییس مجلس، مسئول ادا
امام جواد علیه السلام:تَأْخِیرُ اَلتَّوْبَةِ اِغْتِرَارٌ وَ طُولُ اَلتَّسْوِیفِ حَیْرَةٌ وَ اَلاِعْتِلاَلُ عَلَى اَللَّهِ هَلَکَةٌ وَ اَلْإِصْرَارُ عَلَى اَلذَّنْبِ أَمْنٌ لِمَکْرِ اَللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اَللّهِ إِلاَّ اَلْقَوْمُ اَلْخاسِرُونَ
تاخیر در توبه، خود را فریب دادن است و امروز و فردا کردن زیاد، باعث #سرگردانی است و پیامد عذرتراشی برای خدا، هلاکت است و پافشاری بر گناه در اثر آسوده خاطر بودن از مکر خداست «و از مکر خد
حسن روحانی در جمع مردم یزد در هفته سوم آبان 1398 ، قوه قضاییه را متهم به سیاسی کاری می کند. (چرا به فساد دانه درشت ها رسیدگی نمی کنید !) درحالی که غلامحسین اسماعیلی از تعلل وزارت نفت از شکایت از بابک زنجانی خبر می دهد. ایشان اظهار داشتند: چگونه ممکن است رئیس قوه مجریه از لیست اموال توکیل شده بابک زنجانی به وزارت نفت برای برگرداندن به بیت المال مسلمین خبر نداشته باشد !
آیا بانک مرکزی همین دولت نبود که از مفسد اقتصادی طلا و ارز  حمایت کرده و در ظاهر
آتش تنور هر لحظه سوزنده تر می شد، چهره به آتش نزدیک کرد، فرمود: ای علی بچش طعم آتش را ! این جزای کسی است که از وضع یتیمان و بیوه زنان بی خبر باشد. 
آری این همان کسی است که کوفیان دیگر تاب عدالتش را نداشتند. 
شب بیست و یکم رمضان است و دیگر کوچه های کوفه گامهای آرام و پرصلابتش را در سکوت وهم انگیز شب نمی شنوند، او که نخلستانهای کوفه حدیث استقامتش بودند و چاههای آن مامن اسرار مگویش. 

علی، قرآن ناطق، 25 سال سکوت و خانه نشینی!! 
او علی مرتضی است؛ اولین
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
احمد شوقی در کتاب
الحریة السیاسیة فی الاسلام
مینویسد:
روزی عمر در خطبه خود اعلام کرد هرکسی مهریه همسرش را بیش از پانصد درهم قرار دهد اضافه آنرا میگیرم و به بیت المال باز میگردانم زنی اظهار داشت که سخن تو مخالف قرآن کریم است که میگوید اگر مهریه زنانتان را قنطاری قرار دهید چیزی از آنرا نمی توانید باز ستانید. عمر گفت:
کل الناس افقه من عمر حتی المخدرات
آنگاه از تصمیم خود منصرف شد
اللهم عج
 
شلوغی خیابون و آفتاب مرداد ماه کلافه اش کرده بود؛
خیلی وقت بود از خونه نزده بود بیرون؛
خیابون ها و آدمها براش غریبه بودند؛
خوشحال نبود ناراحت هم نبود یه احساس مسخره و کسل آور همه وجودش رو گرفته بود؛
بالاخره به ساختمون مورد نظر رسید از پله ها بالا رفت  و نشست تو نوبت؛
مثل همیشه بارم کلی هم صحبت پیدا کرد؛
از دختربچه سه ساله بانمک گرفته تا پیرمرد شصت ساله؛
همه باهاش حرف می زدند و اونم خوب گوش میداد.کارش تو ساختمون یه کم طول کشید ولی بالاخره تمو
آن موقع که اتوبوس های درون شهری (شرکت واحد) بلیتی بود (بلیت کاغذی)،
بعضی ها را می دیدم که یواشکی پیاده می شدند 
و بلیت را به راننده نمی دادند! استدلالشان این بود که ما از دولت طلبکاریم
و این قدر حق ما را خورده اند که حالا داریم ذره ای را پس می گیریم و ای بابا! نمی
دانی کجاها دارند چقدر می خورند و این چیزی نیست در برابر بخور بخورها و ...

خیلی هایمان خودمان را از بیت المال طلبکار می دانیم.

کارمند ساده ای بود در یک اداره فرهنگی معمولی و کم خاصیت، می گف
  
کتاب خردل خر است: مجموعه داستانک های تلخ و شیرین از جنگ و صلح
 
کتاب خردل خر استنویسنده: مهدی نورمحمدزادهانتشارات: روایت فتح
بریده کتاب:
داستان سفید۳۸:« دیسک بین مهره های ۴ و ۵ وضعش خیلی خرابه! اگر مواظب نباشین و استراحت نکنین مجبور به جراحی میشیم! حتی یک بسته چند کیلویی هم نباید بلند کنین و الا کرختی پاهاتون روز به روز بدتر میشه… .»عکس ام آر آی کمرش را داخل کیفش قایم کرد و به آرامی از پله‌های مطب پایین رفت.-دکتر چی گفت؟زن پشت ویلچر شوهرش ای
رز قرمز
روی پله های حیاط نشسته بود و به گلهای ریز و درشت باغچه نگاه میکرد.
آفتاب دم ظهر نمیذاشت عطر یاس توی حیاط خونه بپیچه و دخترک با عطرش مست بشه.
چندتا از برگهای گلدون شمعدونی زردو پلاسیده شده بودند و باید چیده می شدند.
خاک کاکتوسها کامل خشک شده بود و نیاز به آب داشت.
حیاط خونه باید حسابی آب و جارو میشد و کلی کار دیگه که دل و دماغ انجامش رو نداشت.
زانوهاش رو بغل گرفت و سرش رو چسبوند به دیوار .جوری که فکر میکردی همه غمهای دنیا رو داره.
صدای دعوای
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی روز سه‌شنبه ۱۳۹۸/۰۲/۲۴ در
دیدار مسئولان و کارگزاران نظام با تأکید بر ضرورت تقوای مسئولان بویژه در
«رسیدگی به امور مردم، رعایت بیت‌المال و اجتناب از اشرافیت» به بیان وظایف
اساسی مسئولان سه قوه برای حل مشکلات اقتصادی و رونق تولید پرداختند. ایشان همچنین به مسائل داخلی کشور و شرایط مذاکره با آمریکا هم اشاره کردند.
ادامه مطلب
ارزش هر کس به اندازه چیزی است که آن را نیکو می داند.(امام علی علیه السلام)بعضی تمام عمر به دنبال پول و طلا هستندپول یک کاغذ است و طلا هم هر چه باشد یک سنگ استپس ارزش چنین کسی به اندازه یک کاغذ یا یک تکه سنگ است.و ارزش کسی که به دنبال شکم است به اندازه خوراکی که می خوردیعنی چند سیب و گلابی و تکه ای گوشت که حیوانات نیز به دنبالش هستند.برخی هم به دنبال شهوترانی هستند. بعضی حیوانات در شهوترانی از انسان قوی ترند بنابراین ارزش کسی که تمام تلاشش به دنبا
بسم‌الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
در میان رفقا و فامیل ، بطور کلی در میان افرادی که با آنان ارتباط داشت،افرادی بودندکه ،ازخوردن مال حرام،نزول و بیت المال و حق کارگر و...ابایی نداشتند،بدون هیچ انتقاد واعتراضی روابط گرمی باانان داشت،
روزی شنیدم که از اوضاع کشور و...انتقاد می‌کند و از فساد موجود می‌نالد و....
به او گفتم
توکه سرسفره افرادی می‌نشینی که جز به شکم و زیر شکم خود فکر نمیکنند،و کوچکترین اعتراضی هم به آنها نمی
بسم‌الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
شهردار ایلام و سفر به خارج از کشور و دفاع از خود که نیاز داشتم استراحت کنم
سؤال
چقدر حقوق می‌گیرند که می‌توانند پس انداز کنند و به خارج از کشور بروند؟
ساده زیستی مسئولان که بخاطر آن انقلاب کردیم و جنگیدیم و مقاومت کردیم چه شد؟مبارزه با اشرافی گری و تجمل گرایی!!!!
نهج‌البلاغه در زندگی اینان چه نقشی بازی میکند؟
آیا همه کارمندان شهرداری ایلام توان مسافرت خارج از کشور را دارند؟؟؟
حضرت
1) یک ضرب المثل معروف است که می گوید "تر و خشک با هم می سوزند" در بحث اغتشاشات خیابانی به بهانه اعتراض به گرانی بنزین ، هم آنهایی که به حسن روحانی رأی داده بودند ( با وعده آزادی بیان و ...) و هم آنهایی که بی تفاوت بوده و در انتخابات شرکت نکردند ، مال و اموالشان از بین رفت و هم آنهایی که به وی رأی نداده بودند (بیت المال متعلق به همه مردم بوده است)
2) هیچ برهه ای از تاریخ ، اینقدر به اماکن مرتبط با ایران در کشورهای خارجی تعرض صورت نمی گرفت. به برکت دولت حس
در هر سال رئیس جمهور یک شعاری با توجه بر اوضاع کشور میگذارد ک امسال شعار ما:رونق تولید است.
رونق تولید یعنی چه؟
رونق تولید در کل به معنی اهتمام دستگاه قضا به برخورد به ویژه خواری.اقازادگی.سوءاستفادهایی که توسط برخی از صاحبان قدرت یا وابستگان آنها در جهت تاراج ثروت های ملی و بیت المال مسلمین انجام میگردد و موجب برهم خوردن بازار و رقابت صحیح میشود
ادامه مطلب
غرق در افکار خود در بیکراندلخورم از حال و روزِ حاکمانرفته اند دنبال ثروت مانده امغرقِ تردید و حواشی های آندل سپردم دست نااهلان ولی،شد خیانت پاسخم از سویشانداده بودند وعده ی خدمت به خلقکرده بودم باور آن را دوستانبا صداقت اهلِ باور بوده امشد ندامت حاصل تعریفشانعدّه ای هم پاک و خوب و سالمندنیست حرفم رو به خوبان بیگماندر پشیمانی تمامِ لحظه هابوده اند آتش ندیدم هُرمِشانشد کنون رو دست‌ها از سوی حقبرده بیت المال را غارت کنانظاهراً اهل دیانت بو
نامه رحیم پورازغدی در نقد اشرافی گری: کاسه صبر فرزندان خمینی لبریز شده/عصر قیام علیه مدیریت غرب‌زده فرا‌ رسیده/ کجاست شیخ خلخالی ...؟ آیا
این روا بود که فرزندان تحصیل کرده و از جنگ برگشتۀ خمینی (ره)،بی‌کار و
گرسنه و بی‌جفت‌وخانمان در کوچه‌ها بگردند و این لقمه‌حرامان به اندازه
کمربندی از اسکناس که به دور کره زمین بکشند،از بیت‌المال این محرومان و
انقلاب‌شان به صورت‌های مختلف سرقت کنند؟
ادامه مطلب
مدیر اداره ثبت اسناد و املاک بوشهر گفت: از یک میلیون و ۷۹۸ هزار و ۹۸۳ متر مربع اراضی ملی از ابتدا تا پایان سال ۱۳۹۸ مقدار یک میلیون و ۵۸۴ هزار و ۹۵۶ متر مربع در سیستم کاداستر جانمایی شده که معادل ۸۸ درصد است. 

کارگروه ملی مطالبه گری طرح کاداستر، به گزارش خبرگزاری میزان، سعید محوری ضمن تأکید بر وظایف قانونی سازمان‌های متولی زمین در راستای حفظ و حراست از اراضی ملی گفت: خوشبختانه اراده واقعی و همگانی برای حفظ و نگهداری منابع ملی در استان بوشهر
بسم‌الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
با عرض سلام خدمت هنرمندگرانقدر وبسیارارجمند آقای پرویز خان پرستویی عزیز
بی نهایت سپاسگزارم از شما و آنچه درخصوص اختلاس فرمودید
کاش همه اهالی سینما مسائل مربوط به مردم برایشان مهم بود
صدای افراد ضعیفی مثل من هیچ کجا وهیچ وقت به گوش کسی نمیرسد
شما هنرمندان که جایگاهی درقلبهای مردم دارید میتوانید صدای بلند مردم باشید
نمیدانم چه اتفاقی رخ داده است
سالها گفتند که روحانیون شیعه صدای م
متأسفانه بازی برد بردی شروع شد .
یک طرف گرانی بنزین که موجب نارضایتی مردم می شود که بگویند دیدید مردم ناراضی هستند و نیاز به همه پرسی دارند.
یک طرف کوتاه آمدن مردم در مقابل گرانی بنزین و پر شدن بودجه تا شاید دستاویز تبلیغات آینده حزب (هایی) در انتخابات آینده باشد که ما از بحران واردات بنزین بدون هیچ هزینه ای گذشتیم.
بازی باخت باخت برای دلسوزان کشور:
یک طرف اگر بخواهند اعتراض کنند - به گونه ای مؤثر که مجبور شوند به حرفشان گوش داده شود - موجب سوء ا
 
 
 
پوستر دهمین جشنواره کتابخوانی رضوی توسط نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور منتشر شد
✳️دهمین دوره جشنواره کتابخوانی رضوی در قالب‌های کتاب‌خوان مجازی، چهار گزینه‌ای، داستانک نویسی، روزنامه کتاب، نمایش خلاق و نقاشی و در سه بخش «فردی»، «گروهی»، «خانوادگی» و در دو بستر مکتوب و الکترونیک برگزار می‌شود که علاقه‌مندان می‌توانند با مطالعه منابع مرتبط با این بخش، به صورت فردی، گروهی یا خانوادگی، در دو شیوه مکتوب و الکترونیکی در جشنواره شر
کارگروه ملی مطالبه گری کاداستر به نقل از خبرگزاری میزان- موحد بر تعیین تکلیف حریم و بستر رودخانه‌ها در سطح استان کرمان تاکید کرد و گفت: تجربه‌های تلخ ناشی از سیل در نقاط مختلف کشور نشان می‌دهد که باید برنامه‌های عملیاتی و قابل اجرا در راستای تعیین تکلیف حریم و بستر رودخانه‌ها در استان کرمان تدوین و اجرایی شود.

یدالله موحد رئیس کل دادگستری استان کرمان در شورای حفظ حقوق بیت المال استان کرمان بر انجام کار‌های تشخیصی از سوی نهاد‌های ذیر
داستانک
ماههاست منتظرم که بیایی کنارم بنشینی، دستم را توی دستهایت بگیری، زل بزنی توی چشمهایم و با مهربانی و نگرانی بپرسی:"خیلی سخت است؟" 
بعد من بغض کنم و بگویم "خیلی" و زودی بغضم بترکد و بلند بلند گریه کنم و با کلماتی بریده بریده از ترسهایم بگویم و از تمام شدنهایم و از خشمهایم ...
اما خدای من! آن جمله ی احمقانه ی اشتباهی ات که "فلانی هم این روزها را پشت سر گذاشت" و آن جمله ی نفرت انگیزِ حال به هم زن ات که "نمی توانم بیایم، طاقت دیدن این صحنه ها را ن
ماه می تابد از خم کوچه، چهره ای دائم الوضو داردپینه بر دستهاش و نعلینش اثر وصله و رفو داردمرد تنهاست، مرد غمگین است کمرش از فراق خم شده استساغر شادی اش اگر خالی است باده غم سبو سبو داردضربان صدای او جاریست: با یتیمی به خنده مشغول استسر تقیسم سهم بیت المال با صحابه بگو مگو داردباز امروز بغض نخلستان تا به سرحد انفجار رسید    باز امشب به استناد کمیل، ماه با چاه گفتگو داردکاه گلهای کوچه مرطوبند اشک دیوار را در آورده استناله خانم جوانی که  هرچه د
مشخصا دل بستن به امریکا یا اروپا و کلا به غرب، ریشه‌ی مشکلات جامعه و حکومت ما نیست بلکه حداکثر می توان آن را یک مانع پیشرفت و عامل کند شدن نامید. اما ریشه‌ی مشکلات چیست؟ریشه‌ی مشکلات همانا مسئولیت ناپذیری و یا به عبارت قابل فهم تر خیانت در مسئولیت است. وقتی هر کسی در هر اداره و منصب و جایگاهی قرار می گیرد، شرح وظایفی دارد و مسئولیت هایی را پذیرفته است که برای محقق کردن آن ها هم امکانات در اختیار او قرار داده می شود و هم به او حقوق پرداخت می شو
218-  و من کلام له (علیه السلام)> فی ذکر السائرین إلی البصرة لحربه (علیه السلام) <فَقَدِمُوا عَلَی عُمَّالِی وَ خُزَّانِ بَیْتِ الْمُسْلِمِینَ الَّذِی فِی یَدَیَّ وَ عَلَی أَهْلِ مِصْرٍ کُلُّهُمْ فِی طَاعَتِی وَ عَلَی بَیْعَتِی فَشَتَّتُوا کَلِمَتَهُمْ وَ أَفْسَدُوا عَلَیَّ جَمَاعَتَهُمْ وَ وَثَبُوا عَلَی شِیعَتِی فَقَتَلُوا طَاِئفَةً منْهُمْ غَدْراً وَ طَاِئفَةٌ عَضُّوا عَلَی أَسْیَافِهِمْ فَضَارَبُوا بِهَا حَتَّی لَقُوا الل
بسم الله الرحمن الرحیم...
مغالطه ی آقای روحانی در بیان اخیرشون که علت قاچاق ارزانی است این است که ایشون افت ارزش پول ملی  رو در نظر  نگرفته اند. یعنی تا چند سال پیش که پول ملی ارزش داشت خب طبعا گوشت ما با قیمت خودش در داخل نسبت به قیمت گوشت در کشورهای همسایه وقتی معادلسازی می شد تناسب و تعادل وجود داشت همه چیز از وقتی شروع شد که قیمت پول ملی افت کرد و در یک خیانت عظیم به ملت عده ای به جیب تک تک مردم و بیت المال کشور خیانت کردند و کاملا هدفمند و برن
داستانک‌رباعیِ کش‌آمده
داوود خانی خلیفه‌محله (لنگرودی)
اَبرَنجَک و رعد و باد می‌آزارید
باران
باران
از آسمان می‌بارید...
مَردی
لبه‌ی پنجره آمد؛
                           می‌دید:
در باغچه‌ی حیاطِ باران‌شسته،
کت‌بسته‌ترین دانه‌ی افشانده به‌خاک
آزادترین‌درخت را می‌کارید.














شلمان- 28 خرداد 1398 خورشیدی
بیشترافرادبه گوششان میرسدکه درفلان بخش دست های پشت پرده هستند.درانتهااین دست های پشت پرده سوخته برمیگردند.همان گونه که امام اول شیعیان بافردی که قصدتصرف دربیت المال راداشت برخوردنمود.
فردی که میگفت کورهست ونمیبیندوپول گدایی مینمود.
دست های پشت پرده بیشتربه معنی مداخله هستند.وقتی جنجال ادغام غیرقانونی بوجودمیامداقتصادفریب دست های پشت پرده رامیخورد.موسسات کلی پول میگرفتندکلی به تولیدکننده میدادندتولیدکننده هم کلی میساخت وبعدقدرت خری
 
به نظر من مهم تر از دستگیری کلان سرمایه داران و غارتگران بیت المال و داماد شریعتمداری و برادر روحانی و برادر جهانگیری، دستگیری پسر عباس آخوندی است.
پسر عباس آخوندی می شود فرزند خواهرخانم ناطق نوری!
کسانی که مناسبات تعیین کننده و پشت پرده عالم سیاست در کشور ما را می شناسند خوب درک می کنند که رییسی با این اقدام وارد منطقه ممنوعه از مابهتران شده است.
از این پس حتی اگر یک قبض عقب اقتاده برق و آب مربوط به یکی از اقوام دور رییسی پیدا شود تهمت فساد
77-  و من کلام له (علیه السلام)
> و ذلک حین منعه سعید بن العاص حقه <
إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ لَیُفَوِّقُونَنِی تُرَاثَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) تَفْوِیقاً وَ اللَّهِ لَئِنْ بَقِیتُ لَهُمْ لَأَنْفُضَنَّهُمْ نَفْضَ اللَّحَّامِ الْوِذَامَ التَّرِبَةَ.
# قال الشریف : و یروی التراب الوذمة و هو علی القلب ، قال الشریف و قوله (علیه السلام) لیفوقوننی أی یعطوننی من المال قلیلا کفواق الناقة و هو الحلبة الواحدة من لبنها ، و الوذام جمع وذمة و هی
معرفی کتاب      کتاب ازقصه تا مثل به قلم نسرین زبردست و با همکاری انتشارات هرمان دراصفهان به چاپ رسیده است.این کتاب دارای 186 ضرب المثل همراه با داستانک مربوط به شکل گیری هریک می باشد ونویسنده علاوه برگردآوری مطالب مذکور،به بررسی مضامین مثل وحکمت وپیشینۀ گردآوری آنها پرداخته است. همچنین با توجه به اینکه نگارنده مثل های کتاب خود را از مجموعۀ چهارجلدی امثال وحکم دهخدا فراهم آورده، چگونگی جمع آوری این کتاب توسط علامه علی اکبردهخدا را نیز شرح
به گزارش عصرحباد؛ حسینعلی حاجی دلیگانی نماینده مردم شریف شهرستان برخوار در مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با خبرنگار عصرحباد با اشاره به مشکلات بیمه ی کارگران که برای صاحب کار پیش می آید افزود: بیاییم و بخشی از حق بیمه را از بیت المال بگیریم، بر فرض مثال یک مغازه دار می ترسد که یک فرد را در مغازه اش به کار بگیرد، زیرا پیش خود می‌گوید حق بیمه اش را باید بدهم و بعد اگر از مغازه بیرونش کردم باید سنواتش را هم بدهم و هزار و یک دلیل که مرتبط به بیمه ا
 
مرد ثروتمندی که زن و فرزند نداشت، به پایان زندگی اش رسیده بود.کاغذ و قلمی برداشت تا وصیت نامه ی خود را بنویسد. او نوشت:« تمام اموالم را برای خواهر می گذارم نه برای برادر زاده ام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.» 
اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل و ان را نقطه گذاری کند. پس تکلیف آن همه ثروت چه می شد؟ 
برادرزاده ی او تصمیم گرفت وصیت نامه را این گونه تغییر دهد: « تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه! برای برادرزاده ام. هرگز به خیاط. هیچ بر
روزی مردی را نزد عمر بن خطاب آوردند، کاردی خون آلود به دست، وی را بالای سر کشته ای یافته بودند، و آن مرد همی گفت: "به خدا سوگند من او را نکشته ام و نه او را می شناسم و من با این کارد به دنبال گوسفندی که از دستم فرار کرده بود می رفتم که به این کشته برخوردم!" 
عمر دستور به قتل مرد داد که ناگهان دیگری ایستاد و گفت: "انا لله و انا الیه راجعون قاتل منم، روا نباشد کس دیگری جای من بکشند!" 
عمر از فتوا درماند و عاجز شد، علی به اشاره فتوای قضاوت از فرزندش حسن
به نام خدا
عبرت نامه...جنگ احد انقلاب اسلامی ......
بیشتر مواقع فکر می کنم انقلاب اسلامی ایران درگیر جنگی شبیه جنگ احد شده است.یا بهتر بگویم ،جنگ احد انقلاب در سال های اخیر آغاز گردیده ؛ عده ای از نیروهای وفادار به نظام اسلامی در دل میدان مشغول مبارزه با دشمنان هستند . در آن سو قوایی نیز برای پاسداری از تنگه های گوناگون از جمله فرهنگی ، اقتصادی و..قرار دارند تا حملات احتمالی دشمن را دفع کنند.
ظواهر امر نشان می دهد عناصر تامینی خارج از میدان دچار
چکیده
پـاسـداران بـرجسته انقلاب اسلامی برای خدا اخلاص داشتند. از هر فرصتی برای ذکر خـدا بـهـره مـی بردند، به نماز اول وقت اهمیت می دادند و به قرآن مجید عشق می ورزیدند. آنان به فهم حدیث اهمیت می دادند، از قوانین نظام اسلامی اطاعت می کردند، به رهبری عشق مـی ورزیـدنـد و پـرداخـت خمس را جدی می گرفتند. پاسداران برجسته انقلاب اسلامی در رابـطـه بـا انجام وظایف شغلی خود با جدیت عمل می کردند. به شناسایی دقیق هدف اهمیت مـی دادنـد. بـا نـیـروهـای خـود
حکایتی از مواجهه امیر المومنین علیه السلام با نوروز ایرانیان و بروز قطره‌ای از عدالت آن حضرت
دکتر محمد محمدی ملایری استاد تاریخ می‌نویسد:
نظیر همین رفتار و روش (عدالت) آن حضرت در مورد هدیه نوروزی بود که از سنت‌های قدیمی ایرانیان و از دیرباز نشانه لطف و صفا و وسیله‌ای برای تجدید دوستی و همبستگی بود ولی کارگزاران عثمان مانند ولید بن عقبه و سعید بن العاص آن را همچون خراجی که مکلف به پرداخت آن بودند از ایرانیان مطالبه می‌کردند و حتی فشار سعی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سرکتاب رایگان,09016408686,دعانویس تضمینی,09016408686 وبلاگ نویسی