نتایج جستجو برای عبارت :

برگشته ام به بنده ی خود اعتنا کنی

والمستقرین فی امر الله...
 
برگشته ام به بنده ی خود اعتنا کنی
با یک نگاه، جان مرا مبتلا کنی
 
من مرغ پر شکسته ام و آمدم که باز
از بال زخمی ام گره کور وا کنی
 
ای مُستَقر به امر خدا، آمدم مرا
ثابت قدم به میکده ی هل أتی کنی
 
صد بار یا رضا مددی یا رضا کنم
با آرزوی اینکه مرا هم صدا کنی
 
دل را به هر کسی که سپردم، رهام کرد
غیر از تویی که نیست گمانم رها کنی
 
عمری است ای رئوف، گدایان خسته را
با شاهراه قرب خدا آشنا کنی
 
حالا که قسمتم نشده کربلا روم
روضه بخو
زمان به عقب برگشته انگار. همان مکان، کنار همان اشخاص، در حال انجام دادن همان کار، لبخندهایی به گرمی گذشته... جای خیلی ها خالیست اما به یادشان هستیم. برایشان دعا می کنیم و خواسته هایشان را بازگو. جایشان خالی است اما یادشان فراموش نشده و نمی شود. اینجا دنیای آرامش است و تا دلتان بخواهد وقت دارید برای درد و دل کردن. اینجا همه اشک می ریزند و دیگر کسی متعجب نگاهتان نمی کند اگر گریه کنید. اینجا همه صمیمی اند در حالی که هیچکس اسم بغل دستی اش را نمی داند
زمان به عقب برگشته انگار. همان مکان، کنار همان اشخاص، در حال انجام دادن همان کار، لبخندهایی به گرمی گذشته... جای خیلی ها خالیست اما به یادشان هستیم. برایشان دعا می کنیم و خواسته هایشان را بازگو. جایشان خالی است اما یادشان فراموش نشده و نمی شود. اینجا دنیای آرامش است و تا دلتان بخواهد وقت دارید برای درد و دل کردن. اینجا همه اشک می ریزند و دیگر کسی متعجب نگاهتان نمی کند اگر گریه کنید. اینجا همه صمیمی اند در حالی که هیچکس اسم بغل دستی اش را نمی داند
حضرت صادق ع فرمود همانا خداوند دوست داردبنده ای را که در گناه بزرگ باو توجه کند و از او امرزش بخواهد ومبغوض دارد بنده ای را که را که گناه اندک را خوار شمارد و بان بی اعتنا باشد ودر مقام توبه وتدارک ان نباشد  و حضرت صادق ع فرمود امیرالمومنین ع فرمود همانا پشیمانی بر گناه وبدی انسانرا بدست کشیدن از ان وامیدارد
حسی که دارم برایم بسیار عجیب و بسیار جدید است.
تا زمانی که او را دوست داشتم،احساس می‌کردم چیزی شبیه به یک شعله کوچک در وجودم هست که هرگاه دلم بگیرد می‌توانم به گرمایش پناه ببرم.
اما حال که نسبت به او بی اعتنا هستم، یک خلأ در وجودم احساس می‌کنم. نمی‌دانم چه حسی به این خلأ دارم، شاید نسبت به آن هم بی اعتنا هستم.
نمی‌دانم.
سلام
یه عده جمع شدند تا بنده  مسخره کنند عین خیلی ها..بعد از نطر ایشون بنده شیعه و مشرک هستم...بنده قبول کردم(مثالا).بحث تمام شد.همین..از یه عده ای که خصوصی نظر گذاشتند توقع نداشتم(مزاحم نبودند یکی از نوجه هاشون بودند)...بنده نه ادعا دارم ..البته قبلا چرا ولی نه..ونه به کسی گفتم این طور باش یا نباش..و ادعا کردم..کاری به کاری کسی ندارم.احیانا ضرر به دین اسلام میرسونم.دعا میکنم خداوند مرگ مو برسونه تا ضرر بیشتری وارد نکنم.احیانا این مدت باعث آزار  وا
  فر مود بخدا سوگند که گداردن یک حج نزد من از اینکه یک بنده ازاد کنم تا برسد به ده بنده وهفتاد بنده محبوتر است و اگر یک خانواده از مسلمین را کفالت کنم که انها را ا ز گرسنگی برهانم وپیکرشانرا بپوشانم تا ابروی انهارا نزد مردم حفط کنم نزد من ازگزاردن حجی وحجی تابرسد بده حج و هفتاد حج محبوبترتر است
امام صادق ع فرمودبخدا سوگند که گذاردن یک حج نزد من از اینکه من از ابنکه یک بنده ازاد کنم تا برسد به. ده. بنده و هفتاد بنده محبوتر است  اگر یک خانواده از مسلمین را کفالت کنم که انهارا از گرسنگی برهانم وپبکرشان بپوسانم. تا ابروی  انها را نزد مردم حفظ کنم نزد من از گزاردن حجی و حجی تا برسد بده ح وهفتاد حج محبوتر است 
امیرالمومنین ع فرمود خوشا حال بنده گمنامیکه باو اعتنا نشود او مردم را شناسد ولی مردم اورا نشناسند خدا رضایت اورا برضوان شناساند  واینها چراغهای هدایتند که هر فتنه تاریک و سختی از برکت انها زایل شود ودر هر رحمتی بر ایشان گشوده گردد نه پخش  کننده و فاش سازنده رازند و نه خشن وریا کار فرود سخن خیر گویید تا بدان معروف شوید وکار خیر کنید تا اهل خیر شوید عجول و فاش کننده.راز نباشیدزیرا بهترین شما کسانی باشندکه چون بانها بنگرند بیاد خدا افتنندو بد
 امبدالمو منین ع فرمود خوشا حال بنده گمنامیکه باو اعتنا شود  او مردم را شناسد ولی مردم اورا نشناسد خدا رضایت اورا شناسد اورا برضوان شناساند  اینها چراغهای هدایتند ککه هر فتنه تاربک و سختی از برکت انها زایل شود و در هر رحمتی برایشان گشوده گردد نه پخش کننده و فاش سازنده رازند و نه خشن و ریاکار وفرمود سخن خیر گوبید تا  بدان معروف شوید کار خیر کنید تا اهل خیر شوید عجول وفاش  کننده راز نباشید زبرا بهترین شما کسانی باشدکه چون بانها بنگربدبیاد خد
با سلام
شما میتوانید با تماس با آکادمی IMQ  ( 02188529400) ، خانم مهندس آرتونیان  (داخلی شماره 3) از زمان دوره های بنده در ارتباط با مشتری ( رضایت، شکایت و..) و دیگر دوره های بنده اطلاع لازم را کسب نمایید.
در صورت تمایل می توانید دوره های درون سازمانی و یا دوره های عمومی بنده را پذیرا باشید.
هم چنین برای دوره های 
استراتژی و ارزیابی عملکرد (BSC)
و مدل تعالی EFQM می توانید با شماره مستقیم بنده در تماس باشید 
با تشکر
احمدی
09125468950
امام باقر ع فرمود بخدا سوگند که گذاردن یک حج نزد من از اینکه یک بنده اراد کنم تا برسد به ده بنده و هفتاد بنده محبوتر است واگر یک خانواده از مسلمین را کفالت کنم که انها را از گرسنگی برهانم و پیکر شانرا بپوشانم تا ابروی انهارا نزد مردم حعظ کنم نزد من از گزاردن حجیو حجی تا برسد بده حج و هفتاد حج محبوتراست این لف خدای تبارک  تعالی ای حقوق بشر ااسلامی
سلام
تو فکر بودم که به مناسبت نیمه شعبان چه مطلبی رو قرار بدم.که خداروشکر به متن زیر برخوردم.
حرف هاش حرفای دل منه،منی که واقعا توی این سال ها نفهمیدم انتظار یعنی چی؟
متن زیر برای چندسال پیشه و الان تعداد سال های غیبت امام بیشتر هم شده ولی من هنوز همون آدمم.
 
                   
ادامه مطلب
در روایتی امام‌صادق(ع) می‌فرماید: زنی بیابانی وارد مدینه شد و با پیغمبراکرم(ص) برخورد کرد. دید پیامبر(ص) دارد غذا می‌خورد. «وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الْحَضِیض»؛ دید ایشان روی سنگ یا زمین نشسته و مشغول غذا خوردن است. «فَقَالَتْ یَا مُحَمَّدُ وَ اللَّهِ إِنَّکَ لَتَأْکُلُ أَکْلَ الْعَبْد»؛ تعجّب کرد و گفت: مثل بنده‌ها نشسته‌ای و سفره‌ات را پهن کرده و غذا می‌خوری؟ تو آقایی! تو مولایی! چه مولایی بالاتر از تو! «وَ تَجْلِسُ جُلُوسَه»؛ امّا به سب
این خاطره را دوستم که روحانی بود برایم تعریف کرد بنده از قول او نقل می کنم او می گفت:در مجلسی تعدادی از آشنایان دور هم نشسته بودیم یکی  از بنده سوال کرد اکنون کجا مشغولی ؛من گفتم در فلان روستا کار تبلیغی میکنم .مادر زن بنده که مثل همه ی مادر زنها رابطه ی خوبی با داماد عزیزش نداشت به من گفت آنجا هم مثل اینجا به آخوندها فحش می دهند ؟ بنده ی حقیرگفتم آخه اینم شد سوال همه جا مثل هم است  من نمی دانم پشت سرمان چه می گویند اما جلو ی رویمان فحش مادر زن می
بسم الله
با تشکر از شما
بابت دیدن وبلاگ بنده
دو نکته:
اول اینکه هرگونه کپی برداری دارای  پیگرد خواهد بود
چون تمام اشعار در سایت حفظ و مالکیت آثار هنری و ادبی و علمی ثبت شده است
دوما
در صورت اینکه به بنده لطف داشتید و قصد بازنشر اشعار بنده رو داشتید
لطفا با ذکر منبع و آدرس وبلاگ باشد 
بسیار ممنون
 
کسی که رنگ خدا بگیره، با صداش، حرفاش، حضورش و اثرش فقط و فقط اطمینان و امنیت رو به اطرافش میده .. یه جوری میشه که آدم کنار این بنده ها دوست داره بیشتر و بیشتر به خدا نزدیک بشه .. این همون بزرگترین لذت این دنیاست .. بهشت های کوچیکی که خدا روی زمین گذاشته .. هر جا که یه بنده خوب خدا باشه، هر جا که کسی باشه وصل به خدا اونجا برکت داره، بلا هم دچار بشی، باز رضایت داری و اطمینان ..
 
بنده های خوب خدا نه می ترسن و نه غمگین می شن .. 
خدایا، ای اگاه به هر لحظه از حال بنده ات
ای که بنده ای را آفریدی که گاهی بی خبریش را موجب شادمانی و ارامشش گردانیدی
آری
گاهی بنده ات انقدر ظرفیت ندارد که ببیند اتفاقی برای انجه دوستش دارد در حال رخ دادن است
و به اذن خود، انچه رخ میدهد را از چشمان و نظرشان مخفی میکنی
حتی گاهی از چشم فرشتگان مقربت
ای کاش میشد یکبار این صحنه را ببینیم و ببینیم چگونه در این حال فرشتگانت در حال پر پر شدن هستند و تو خود به اذن خود پرده ای را در برابر چشمانشان میکشانی
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم صحبت میکردند؛ دو نفری که خیلی با هم فرق داشتند؛ یکی خدا بود و یکی بنده. خدا می گفت و بنده خیره خیره نگاه می کرد. ۲۸۶آیه طول کشید، چشم هایش گرم شد و چرت کوتاهی زد. بیدار که شد ابلیس با طعنه به او گفت: کجا رفتی؟
بنده اولش هاج و واج نگاه کرد. بعدش احساس کرد می تواند با همین بهانه با خدا حرف بزند و خنده خنده گریه کند...
 خدا گفت خیالت راحت من حی قیومم اون موقع که تو چرت می زنی م
 
از وقتی خواست که من مسئول عشق ورزی به بنده ی طفل معصوم ش بشم تاحالا، باورم نمی‌شه او به روسفیدی و سربلندی و خوشی بنده ش راغب که نه مشتاق نباشه،باورم نمی‌شه ...
+وقتی به دنیا اومد، بعد از اون همه سختی ها واون نه ماه سستی های یکی پس از دیگری و اون ساعات آخر و اون دردها، وقتی عالم رحم از وجود این بنده ی خدا خالی شد، وقتی ورود یک بنده ی خدا رو به دنیا، با چشم خودم دیدم، درحالیکه بخشی از عالم قبل و بعد از میلادش بودم، هنوز ادب نشده بودم، ولی حیرت کرد
از اینکه به وبلاگ من سر زدید از شما ممنونم،خوب بنده حمید دهنوی از روستای دهنو بخش ششتمد شهرستان سبزوار استان خراسان رضوی هستم و بنده توانستم امسال یعنی در سال 98 در کنکور سراسری رشته ریاضی رتبه 2400 را کسب کنم و بنده الان در دانشگاه فرهنگیان سبزوار مشغول به تحصیل هستم.
خیلی ساده ست احتمالا کسانی که اینجا رو می خونن استادن ولی سه دفه بنظرم جالب تر از پیش شد این مسائل، خلیفه ی خدا روی زمین یعنی مثلا مادر میشی، میشی نماینده ی خدا برای محبت کردن و مراقبت از یک بنده ی خدا. خود خدا نمی تونست این بنده رو در مهر پرورش بده؟ می تونست، منتهی بنا به حکمت بزرگی امانت دست بنده ی دیگه ش داد، لنبلوکم ایکم احسن عملا...
پدرمیشی، شوهر میشی، میشی نماینده ی خدا برای جاری شدن صفت رزاق خدا، خدا می تونه همه بنده هاشو بی منت شما سیر و س
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم حرف می زدند،  یکی خدا بود و یکی بنده. بنده در میدان نبرد بود و خدا میان او و قلبش! بنده میخواست بداند در این معرکه چه کار باید کرد. 
ابلیس گفت به قلبت رجوع کن اگر قرار باشد زنده باشی یا زنده کنی، قلبت باید بتپد!
خدا گفت من از قلبت به تو نزدیکترم آن را سپر کن و خودت فقط شمشیر رسول باش تا زنده شوی و زنده کنی...
بنده استجابت کرد و به ایمان حقیقی زنده شد.
ابلیس و لشگریانش ترسی
وَمِنَ النّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دونِ اللَّهِ أَندادًا یُحِبّونَهُم کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذینَ آمَنوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَو یَرَى الَّذینَ ظَلَموا إِذ یَرَونَ العَذابَ أَنَّ القُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدیدُ العَذابِ۱۶۵بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می‌کنند؛ و آنها را همچون خدا دوست می‌دارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها
با عرض سلام و تبریک این عید بزرگ
بحمدالله به برکت کرونا بیکار شدم و در این ایام کار بازچینی وبلاگ را تمام کردم.
بخش مروبط به اطلاعات شخصی بنده بروز رسانی شد. شاید این اطلاعات در نوع تعامل شما بنده مفید باشد.
از نقدهای شما سروران استقبال می‌شود.
سعی بنده بر این است که خطای خود را آسان قبول کنم.( از حدود 245 مطلب این وبلاگ، فقط 39 تا باقی مانده و بقیه حذف شدند.)
 
این متن نیز پس از انتشار اولین مطلب بعدی حذف خواهد شد.
 
 
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دونفر با هم حرف می زدند...یکی خدا و دیگری بنده. کلمات رد و بدل شده حکایت از مسلط بودن خدا و مرتبه بلند او داشت.
بنده گفت: خدایا هر چیز برای من سخت است برای تو راحت است... تو مسلطی ولی من در سلطه تو راحتم
خدا گفت: تو را برای خودم ساختم... مخلوق طاغوت شکن من... با اذن من مختصات قدرت را عوض کن.
طاغوت گفت: بی اذن من حق ایمان آوردن به خدا را نداشتی...
بنده گفت: خدا با آن همه قدرت مجبورم نکرد...تو ه
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
خدا و بنده اش با هم، هم کلام می شدند وقتی که بنده به کلام خدا توجه می کرد.
ابلیس هم همان افکار خرد کننده و تحقیر آمیزی بود که از طریق رسانه های طاغوت وسوسه می کرد.
ابلیس گفت: زن ها برده اند. می خواست از این طریق همه را برده خود کند.
خدا گفت: من رحمان و رحیمم احکام ارث را طوری قرار دادم که کسی برده نباشد.
بنده که شاهدبود همه آقایی ها برای وقتی است که انسان ها بنده خدا باشند؛ قیام کرد بر
 سلیم بن قیس گوید شنیدم علی علیه السلام میفرمود  واین هنگامی بود که مردی نزدان حضرت امده بود باو عرضکرد کمتر  چیزی که بنده بسبب ان مومن  شود چیست  وکمتر چیزی که بنده  بوسیله ان کافر گردد  چیست. حضرت باو فرمود پرسیدی پس  پاسخش  دقت کن و بفهم اما کمتر چیزیکه که بنده بدان مومن است انست که خدای تبارک وتعالی خودش را بان بنده بشناساند پس ان بنده بفرمانبرداری برای او اقرار کند و سپس پیغمبرش ص را باو بشناساند پس بفرمانبرداری او نیز اقرار کند و هم چن
سلام 
دیروز که داشتم گوشی رو پاک سازی میکردیم...
خوب چندتا مطلب  نوشتم.گفتم.چه عجب..
هیچی امروز اونقدر سرم شلوغ شد .وقت نکردم دوباره بنویسم.
اون دو نفر پتی کار بودند.بنده منتطر نتیجه هستم..
اگر پای کار نیستید بنده پست پاک کنم.تشکر 
به نام خدایی که جانم در دست اوست  
همراهان دوست داشتنی من سلااااام ❣️ امیدوارم که حال جسم و روحتون خوب باشه❣️
یه روز یه مادری به بچش میگه قربون چشمای بادومیت برم و بچه لوس مامان میگه من بادوم میخوام. 
این بچه لوس مصداق ما بنده هاست. خدا به فرشته هاش دستور داد به آدم سجده کنین. همه سجده کردند جز ابلیس که از دستور خدا سرپیچی کرد. خدا در کتاب هدایتش میگه من بهت قدرت میدم که تو بشی اشرف مخلوقات من. من بهت ثروت میدم، حیات میدم، برتری میدم و.... باعث ش
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر باهم حرف می زدند؛ یکی خدا و دیگری بنده. بنده متوجه شد آیه ها ستاره اند. چشمانش را که به آنها می دوزد ارتفاع می گیرد. آنقدر بالا می رود که همه چیز و همه وقت و همه جا را می تواند یکجا ببیند.
بنده گفت: الله اکبر! از این بالا، چقدر دیوارها و بن بست ها و موانع حقیرند. خدایا همکلامی با تو قد را بلند می کند.
ابلیس گفت: طمع من به نشسته هاست...شریکشان در اموال و اولاد هستم
موانع من برای آن
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم صحبت میکردند؛ دو نفری که خیلی با هم فرق داشتند؛ یکی خدا بود و یکی  بنده. وسطای صحبت، بنده نگاه به خودش کرد دید همه دار و ندارش هم کلامی با خداست؛ مالکیت خدا را احساس کرد. نگاه به دار و ندارش کرد. دید که هیچ وقت نبوده خدا از او چشم برداشته باشد؛ احساس عزت کرد. فهمید عذاب یعنی اینکه نتوانی با خدا هم کلام شوی!
ابلیس باطعنه گفت: اگر خدا می خواست همیشه با تو هم کلام باشد، عذا
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم حرف می زدند یکی خدا و دیگری بنده. بنده از مسیر کلمات خدا استشمام گل محمدی می کرد...سرش را که بالا می گرفت، آسمان دشت گل بود وسیع و بی انتها 
 ابلیس باطعنه گفت: زمین  را نگاه کن ببین چقدر تنگ و سیاه است مثل قلوب مجرمین.
بنده چشمش به غنچه های روییده در زمین افتاد.
خدا گفت: همه عالم بر صراط من است
غنچه ها با هم به قدرت خدا و ضعف ابلیس خندیدند... زمین پر از آسمان شد!
گلاب : تشنمهخواهرش:تشنمهمن: بچه ها تشنشونهبا بطری مشروب و دوتا لیوان برگشته ، من :نمیدونم تو قیافه ام چی دید که داد زد : نه، نه ، خیالت راحت ،آب آشامیدنیه!**رفتیم خونه‌شون،میدونستم اگر تو خونشون چادر خودم رو بزارم بی حرمتی تلقی میشه برای همین مانتو پوشیدم و این باعث بیبی فیس بودن بیشتر میشه ، ( تو پرانتز بگم که خانواده اپن مایندی هستن و دوستم کلی سفارش کرده بود و گفته بود دیدگاه متفاوتی داریم و یک مقدار رعایت کنن)حالا پدرشون اومده بود برای سلا
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم حرف می زدند یکی خدا و دیگری بنده. خدا هر چه می گفت، بنده می دید. هر جا هم که نمی دید وقتی بود که خیره شده بود... کلام آنجا متوقف بود.
ابلیس باطعنه گفت: کو چشم؟کو چشم انداز؟  
بنده از کوری ابلیس ترسید!
خدا گفت: شهید!
بنده تکانی خورد انگار که دوباره متوجه همکلامیش با خدا شده باشد.فهمید شهید آنچه خدا نازل کرده و میکند را می بیند. چون لحظه ای چشم از رسول برنداشته است.
چشمانش ر
دوستان عزیز سلامقبل از هر چیزی باید اعلام کنم که این برنامه ای که قصد معرفی کردنش رو دارم باگ هایی داره که ره صد ساله رو میتونید یک شبه برید پس حتما حتما بعد از ثبت نام در قسمت معرف آیدی بنده رو وارد کنید تا بعد از ثبت نام شما بنده تمام ترفندها و باگ های برنامه رو از طریق چت خود برنامه برای شما ارسال کنم و دلیل دومی که پیشنهاد میکنم ایدی بنده ی حقیر رو وارد کنید این هستش در این اپلیکیشن حتما حتما برای استخراج با سرعت و عملکرد بهتر زیر مجموعه یک
جهل به همراه تعصب وحشتناک ترین سلاح کشتار جمع ..
 
 
نسل ها بعد از این دو ابزار ویرانگر، تلفات می دن .. تا نسلی اصلاح بشه ..
اینجا گاهی حضور خدا رو هم نمیشه حس کرد .. گاهی خدا بنده ای رو در ظلمات ترین نقطه زمین می ذاره .. و گاه بنده ای رو در نزدیک ترین نقطه به خودش .. تفاوت ها در چی بوده؟؟؟
بالویی 2:✅ تا میتونید بسم الله بگید:
در روایت آمده چون بنده را پای میزان حساب حاضر می کنند نامه اعمال او را در حالی که مملو از افعال و کردار زشت است به دست او میدهند، بنده در حین گرفتن نامه اعمال بنابر عادتی که در دنیا به گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» داشته آن را بر زبان جاری می‌کند و نامه اعمال را به دست می‌گیرد، چون نامه اعمال را می‌گشاید آن را سفید می‌بیند، در حالی که هیچ عمل بدی در او نوشته نشده است.
در این هنگام بنده عاصی به فرشتگانی که ح
بسم الله الرحمن الرحیماللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم حرف می زدند، یک خدا بود و یکی بنده. بنده نگاهی به کلمات خودش با خدا کرد، دید در بیابان خشک درختی شده خوش قامت و پر شاخه، با میوه هایی آبدار و شیرین.خواست شکر نعمت کند. همانجا برای آن درخت خانه ای ساخت درش را هم باز گذاشت تا نسل به نسل بچه ها میوه توحید بچینند.ابلیس که این صحنه را دید روزگارش سیاه شد، شروع کرد به وعده های دروغ دادن تا خبر و نشانی این خانه به بچه ها نرسد و
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم حرف می زدند یکی خدا و یکی بنده. بنده گفت:  از همه زندگیم، چه سخت باشند چه آسان، قطعه هایی هست که انگار جوری دیگرند...آنقدر شیرین و گویا هستند که می توان برای دیگران تعریف کرد. آنقدر ارزش دارند که قابل توصیه اند!
ابلیس گفت: چقدر سهم تو از این بخش از زندگی کم است...اکثر زندگی تو ارزشی ندارد...
بنده دلش گرفت.
خدا گفت: من برای تو قرآن را فرستادم وقتی به هر آیه پناه می بری زندگی
و خدا فرمود: ای بنده‌ی من، تو الوهیت و پاکی خود را حفظ کن و به من نزدیکتر شو تا اتفاقات شگرفی در مسیر زندگی‌ات قرار دهم که از شدت شگفتی سر از پا نشناسی. پس تمام امیدت متوجه من باشد و در هیچ شرایطی از من ناامید و روگردان نشو. سعی کن در همه ابعاد زندگی‌ات بنده مخلص من باشی و بس. 
امیرالمونین صلوات الله فرمود بر هر بنده یی چهل پرده کشبده تا وقتی چهل گناه. کبیره  مرتکب شود چون مرتکب چهل کبیره شد پرده ها از او برداشته. شود انگاه خدا بان فرشته ها وحی فرماید که بنده ام را با بالهای خود بپوشانید  فرشتگان اورابا بالهای. خودبپوشانند. سپس ان بنده کار زشتی را نگذارد جز انکه مرتکب شود تا انجا که با ارتکاب زشتکاری میان مردم ببالد  انگاه فرشتگان گویند پرورد گارا این بنده تو هر عملی را مرتکب میشود و ما اگر وما از کرداراو خجالت میکش
حق الناس.آیت الله نجابت نقل می کند : " وقتی که بنده مشرف شدم خدمت آسید علی آقای قاضی، فرمودند : (( هر حقی که هر کس بر گردن تو دارد باید ادا کنی . ))خدمت ایشان عرض کردم : « مدتی قبل در بین شاگردهایم که نزد بنده درس طلبگی می خواندند ، یکی خوب درس نمی خواند . بنده ایشان را تنبیه کردم . اذن از ولیّ او هم داشتم در تربیت . در ضمن این جا هم نیست که از او طلب رضایت کنم . » می فرمودند : « هیچ راهی نداری ، باید پیدایش کنی . » گفتم : « آدرس ندارم . » گفتند : « باید پیدا کن
ابو بصیر گوید شنیدم از حضرتصادق ع که. میفرمود  همانامومن دعا کند واجابت دعایش تا روز جمعه یا روز قیا مت بتاخیر افتد 7 ونیز انحضرت ع  فرمود همانا بنده. ایکه دوست خدا است در پیش امدی که برای او رخ داده  دعا کند و خدا بفرشته ایکه موکل باو یابان دعا  است فرمابد حاجت بنده مرا بر اورد ولی در دادن ان شتاب مکن زیرا که میل دارم صدا و اواز اورا بشنوم. و همانا بنده ای دشمن خدابنده ای دشمن خدا بدرگاه خدای عزوجل در باره. اتفاقی که برای او پیش امده دعا کند پس ب
مادر یکی از بچه‌های دانشکده‌مون بخاطر خطای پزشکی کماست و الان بنده خدا توی قلب و ریه و مغزش تعداد زیادی لخته خون جمع شده ممنون میشم دعا کنید خوب شه بنده خدا هنوز خیلی جوونه واقعا وقتش نیست که الان بخواد بمیره یا توی زندگی نباتی بمونه... 
در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که روزى حضرت رسول صلّى اللّه علیه وآله وسلّم سر به جانب آسمان کردند و تبسم فرمودند. صحابه از سبب آن سئوال کردند، حضرت فرمود که تعجب کردم از دو ملک که به زمین فرود آمدند، بنده مؤمن صالحى را در جاى نمازش نیافتند. به آسمان رفتند و گفتند پروردگارا فلان بنده تو را در جاى نمازش طلب کردیم نیافتیم او را، و او در بند بیماریست. حق تعالى فرمود که بنویسید براى بنده من، مثل آنچه در حال صحت از افعال
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بینیها
دو نفر با هم حرف می زدند یکی خدا و دیگری بنده. بنده در سبزه زار با وسعتی بود که ارتفاع و پر پشتی علف ها اجازه نمی داد به ذهنش خشک شدن و برهوت را تصور کند...اما در یک آن، همه چیز خشک شد و دیگر از علفزار خبری نبود... دلش گرفت و در حیرت فرو رفت.
نیکوترین کار را همکلام شدن با خدا دید...هر کلامی، بر سرسبزی و خرمی اضافه میکرد....اینبار همه جا پر از گل و سبزه بود اما عمر گلها ابدی ...مدتی بعد خوا
دانلود مقاله از پرسرعت ترین شیوه ها برای دسترسی به مقاله‌ها منشر شده است . از این رو می بایست اعتنا داشته باشید که سوای در لحاظ به دست آوردن این ها نمی توانید به آن چه که در مسئله متبوع شما است وارد گردید . پس مقر های داده اای وجود دارا هستند که مقاله‌ها را به صورت گونه بندی در اختیار شما قرار می دهند . پس عشق مندی و موضوع ی کاری خویش را معین نمائید , بعداز آن با نام نویسی در وبسایت ها داده ها متبوع را اخذ نمایید . بیشتر این تارنما ها کشور ایران را
 وعرمود همانا مومن برای زیارت برادرش خارج میشود خدای عزوجل فرشته ای بر او گمارد که یک بال در زمین ویک بال در اسمان نهد تا اورا سایه اندازد و چون بمنزلش در اید خدای تبارک وتعالی ندا کند که ای بنده ایکه حقم را بزرگداشتی واز اثار  پیغمبرم پیروی. کردی.بزرگداشت تو حقی است بر من از من بخواه تا بتو دهم دعاکن تا اجابت کنم خاموش باش تا من بسود تو اغاز کنم مچون برگردد همان فرشته بدرقه اشکند وبا پرش بر او سایه اندازد تا بپمنزلش وارد شود سپس خدای تبارک وت
به دفعات خواب دیدم که ۲۱آبان ۹۹ میمیرم.دیشب نیز
رو سنگ گرانیتیه نوشته به علت برق گرفتگی...
شعری که وصیت کردم رو هم ننوشتن روش!میگفتن بازمونده‌ها به وصیتِ میت عمل نمیکنن، باور نمیکردم. الان به چشم خودم دیدم:)))))
 
 
 
+ من زنده ام به شایعه ها اعتنا نکن
یا
ز من اگر که بپرسی چه بردی اندر خاک؟/ز خاک نعره برآرم که آرزوی تو را
 
 
 پیغمبر ص فرمود  فرشته. عمل. بنده یی را بالا میبرد وازان مسرور  است ولی  چون ان عمل را که بصورت حسنانست بالا برد خدای عزوجل فرماید ان اعمالرا در سجین دیوان اعمال. گنه کاران  گزاربد زیرا ان بنده این اعمالر برای من بجا نیاورده  8 امیرامومنین ع فرمود ریار  سه نشانه دارد چون مردم را ببیند  در عبادت بنشاط  اید وهر گاه تنها باشد کسل شود ودوست دارد که در کاری اورا بستاید
برایِ من
پیامبر اکرم(ص) می‌‌فرمایند: اگر کسی هم و غمش دنیا باشد و دلبستگی به آن داشته باشد اول مصیبتش این است که خداوند به او اعتنا نمی‌کند و دست عنایت خود را از روی سر او برمی‌دارد و بدا به حال کسی که دست عنایت خداوند روی سر او نیست و حق تعالی او را به خودش واگذاشته است.
ادامه مطلب
دیروز که بیمارستان بودیمیه خانم و آقایی حدودا سی و خورده‌ای ساله رو دیدم
خانمه با واکر راه می‌رفت.
بنده خدا خیلی سخت راه می‌رفت.
یه خانم چادریه نورانی
یاد حرفم افتادم که همیشه تو دلم می‌گفتم چرا من با این سن کمم باید مامانم اینطور بشه
بعد دیدن اینا، گفتم این بنده خدا چی بگه
شوهرش دائم باید مراقبش باشه.
با سن کمش راه نمی‌تونه بره
واقعا از حرفم پشیمون شدم.
قول دادم دیگه اینطور نگم. بدتر از من هم هست.
بنده‌خدا یعنی روحی که پذیرفته است حکم حق بر فکر و خیال و قلب و بدن او جاری باشد، اختیارش را به دست حق داده است، و این غیر از این است که انسان بی‌اختیار باشد، بلکه با اختیارش حکم خدا را اختیار کرده است و لذا می‌بینیم درظاهر و باطن کاملا تسلیم حکم خدا است.به قول مولوی :
این معیت با حق است و جبر نیست / این تجلی مَه است، اَبر نیست
یکی از جا‌هایی که عموماً حرف عرفا را نمی‌فهمند همین‌جا است. آن عارف، مدام به نفس امّاره گفته: تو حرف نزن، بگذار حق فرما
روح سرگردان تولستوی، بی‌اعتنا پیپش را می‌کشد. هرچه چشم و ابرو می‌آییم که ناسلامتی پیر خردمندی شما، بیا پندی ده؛ نگاهش را دوخته به افق‌های دور از چشم ما. به پای او دمی‌ست این درنگ درد و رنج. 
شما بگویید: 
در روزهای سخت چه‌طور ذهن و روانمان را مستحکم نگه داریم؟
توی این اوضاع شلوغ و قمر در عقرب دوست دارم دوباره برگردم نگارستان خودمون.
پبش آقای زارع و بچه ها.
چند روز پیش رفتم سر زدم. انگار برگشته بودم خونمون! خونه دومم!
و تصمیم گرفتم هر وقت فرصت داشتم به اونجا هم برم و  کلاسمو ادامه بدم...
باعرض سلام و ادب و احترام خدمت همه دوستانی که این مطلب رو می خوانند.
حدود یک هفته پیش پویشی به دست دوست عزیزم آقا محمد در نقل بلاگ شروع شد.
موضوع این پویش هم ((کمک به بیان بلاگ)) بود .
بنده حقیر هم در حد توان ، گفتم کار هایی رو که از پس انجامشون بر میام رو در چند سطر بنویسم . انشاالله که مفید واقع بشه.
 
 

ارایه قالب های متنوع در شأن وبلاگ نویسان بیان بلاگ
دعوت از وبلاگ نویسان سایر سرویس های وبلاگ دهی برای پیوستن به جمع کاربران بیان بلاگ
تولید محتو
ابو عبیده حذا ی گوبد شنیدم از حضرت با قر ع که میفرمود همانا خدای تعالی بتوبه و بازگشت بنده خود فرهناک تر است  از مردی که در شب تاری شتر و توشه خود را گم کند و انها را بیابد پس خدا بتوبه  بنده اش ازچنین مردی در انحال که راحله  گم شده را پبدا که شا دتر است شرح چزری در نهایه پس از نقل. حدیثی  گذشته گوید فرح  در اینجا و در امثال ان کنابه از خوشنودی و سرعت پذیدش. پاداش نیکو داشتن است زیرا  اطلاق  ظاهر  فرح  بر خدای تعالی جایر نیست
           
امام صادق ع فرمود چون گناه بنده بسیار گردد و خدا بخواهد اورا پاک کند و چیزی از کردار نیک نداشته باشد که انرا جبران کند وکفاره انها شود اورا باندوه گرفتار سازد تا کفاره  گناهانش  گردد.  ونیز انحضرت ع فرمود که رسولخدا ص فرمود خدای عزوجل فرماید بعزت و جلالم سوگند من بنده ای که بخواهم رحمتشک کنم از دنیا بیرون نبرم  تا اینکه هر گناهی کرده است  عوضش را زا بوسیله بیماری در تنش یا در روزیش یا با ترس و هراس در دنیایش و اگر باز هم چیزی بماند مرگ را بد او
 امام صادق ع فرمود چون گناه بنده. بسیار گردد وخدا بخواهد اورا پاک کند وچیزی از کردار نبک نداشته باشد که انرا جبران  کند و کفاره. انها. شود اورا باندوه گرفتار سازد تا کفاره گناهش گردد. ونیز انحضرت ع فرمود خدای عزوجل فرماید  بعزت و جلالم  سوگند من بنده. ای بخواهم رجمتش کنم از دنیابیرون نبرم تا اینکه هر گنا هی کرده. است   عوضش رایا بوسیله ببماری در تنش یا بتنگی در روزیش یا باترس و هراس در دنیایش و اگر باز  هم چیزی بماند مرگ را بر آو سخت کنمو بعزت و
یکی از نعمت های بزرگی که خداوند به ما عطا کرده است، همین ماه مبارک رمضان است. البته امثال بنده که عالم دینی نیستیم نمی توانیم خیلی در این باره صحبت کنیم و بنده هم قصد ندارم که بحث های تخصصی دینی مطرح بکنم و این مطلب بیشتر شبیه تذکری است برای خودم.
ادامه مطلب
امروز صبح با اکراه بیدار شدم و خواستم برای ادامه کار پریروزم برم کرمانشاه 
خب خیلی زورکی بود و دقیقا دم در تصمیم گرفتم نرم و کار دو نفر از بنده های خدا رو راه بندازم و کار خودم بزارم برای روز شنبه. البته بخاطر بنده های خدا نبود بخاطر خود خودم بود واقعا حوصله  نداشتم خودم رو ماچ کردم و گفتم امروز رو بی خیال من شو عشق دلم خیلی خسته م , و عقلم گفت ایرادی نداره دختر استراحت کن چون اگه با این حال بری بعید میدونم کارت درست شه.
امتحانم می کنی بی آنکه من بدانم.....
 بی آنکه من متوجه امتحانت شوم......
و من غرق می شوم در امتحانت، آنقدر که یادم میروم کسی هم هست که تو را به اندازه ی تک تک مولکولها،سلولها نه اصلا بگذار بگویم تو را به اندازه ی تک تک قطعات وجودت دوست دارد 
همانکه تمام فرشته هایش برای آمدنت به دنیای حقیق بر تو سجده کردند
همانکه همیشه و همه وقت پیش توست اما تو.....
اما تو خوب می دانی؛
میدانی که پاهایم سست و دستانم ناتوانند در برابر امتحاناتت...
تو خوب میدانی من تمام ام
بسم ا..قالب کلی پست ها اینجوریه که اول هر پست یه حدیث از ائمه مینویسم که برکت کارمون باشه ،و همینطور که پست هارو میخونیم یه چیزی هم یادگرفته باشیم
بعد از حدیث هم متن اصلی رو مینویسم 
بعد از اون همه اگه چیزی گفته بودم که نیاز به سند داشت ،لینک سند رو قرار میدم 
راستی این هم ادرس اینیستاگرام بنده هست 
نا گفته نماند که فضای اینجا قراره با اینستاگرام بنده کلی فرق بکنه
www.instagram.com/amirali.helli2.d22
وقتی شما یک نفر را برای یک پست کاملاً تخصصی به کمیته ای برای گزینش عمومی معرفی می کنی (البته پس از گزینشی تخصصی و کاربردی و ...) و میشه با احتمال خوبی گفت که این بنده خدا  یکی از مناسبترین افراد برای جایگاه مورد نظر است؛ اما در کمال تعجب می بینی که طرف با یک سری پرسش اساسی از اون کمیته بر میگرده، براتون کلی سوال پیش میاد که "مگه چی پرسیدن از این بنده خدا؟ مگه قرار نبود که سوالات عمومی بپرسن؟ ..."
ادامه مطلب
وقتی شما یک نفر را برای یک پست کاملاً تخصصی به کمیته ای برای گزینش عمومی معرفی می کنی (البته پس از گزینشی تخصصی و کاربردی و ...) و میشه با احتمال خوبی گفت که این بنده خدا  یکی از مناسبترین افراد برای جایگاه مورد نظر است؛ اما در کمال تعجب می بینی که طرف با یک سری پرسش اساسی از اون کمیته بر میگرده، براتون کلی سوال پیش میاد که "مگه چی پرسیدن از این بنده خدا؟ مگه قرار نبود که سوالات عمومی بپرسن؟ ..."
ادامه مطلب
سلام
آیا مطالب بنده منتشر میکنم به درد نمیخورد؟؟
آیا انسجامی بین مطالب مشاهده نمیکنید؟؟
بنده نقد اصلا مشکل ندارم ولی با توهین و بی ادبی کاملا مخالفم و مشکل دارم.پس لطفا ازطریق  ناشناس  نقد های وارده بفرمتیید ..به دردمیخوره چون بیشتر دقت میکنم..
پیشاپیش تشکر میکنم..
سم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم صحبت می کردند، یکی خدا بود و یکی بنده. بنده به واسطه قلبش نبود که حیات داشت؛ جنبش حیاتش اوامر خدا بود. در سینه اش باید ، نباید، باید، نباید...می¬ تپید. چون خدا را میان خود و قلبش حایل می دید. احساس کرد به هیچ بهایی حاضر به معامله بر سر تابش نور خدا نیست. 
ابلیس گفت: نمی شود! مصلحت در حفظ منافع، حرمت ها و قداست ها و پیوندهای اجتماعی، عاطفی، قبیله ای، سیاسی و اقتصادی به هر ق
سلام دوستان
امروز یه کشف علمی تازه کردم و اون هم اینکه :
اگه دنبال درمان کرونا هستید به هیچ عنوان هشدار های پزشکی رو جدی نگیرین چون توی این چند روز گفتن: دست ندین، من  دست دادم روبوسی هم کردم/گفتن:داخل اجتماع نباشین،بنده تقریبا همه شهر رو زیارت کردم/گفتن: به حیوانات نزدیک نشین ،بنده دوبار رفتم پرنده فروشی ،حالا ماچ و ناز کبوترای خودم که بماند
و با افتخار اعلام میکنم که هنوز زنده و سالم هستم اما این روش از زندگی رو به هیچکس توصیه نمیکنم(فرامو
سلام و عرض ادب!من مصطفی میزانی هستم. مهندس برق گرایش قدرت از دانشگاه سمنان.
در دوران تحصیل و البته پسا تحصیلم دغدغه‌هایی داشتم و دارم که دوست دارم بهشون بپردازم...
خیلی از دانشجوهای دور و اطراف من و صد البته خود بنده نیازهایی داشتم در زمان تحصیل که فکر می‌کنم به هیچ وجه برآورده نشد! و دلم نمی‌خواد عبث و ابتر باقی‌ بمونه. ایشالا که مسیر درستش رو طی کنه به جای خوب هم برسه.
ممنون می‌شم از دوستان عزیزی که دنبال می‌کنن بنده رو، در صورتی که کمکی از
یه بنده خدایی که سنی هم ازش گذشته مدت زیادی هست در بستر بیماریه. 
یه مدت زیادی هم هست که یه پا خونه و یه پا بیمارستان و کل خانواده هم درگیر پرستاری و بر و بیا.. 
چند شب پیش یهو پیچید که فلانی به رحمت خدا رفت... همه پرسان پرسان که چی شد و کِی فوت کرد و .. خدا بیامرزه و راحت شد و .. 
که یهو خبر اومد نه فوت نکرده ولی در حال احتضار (درسته؟) هست و بیمارستانه و ... و خلاصه 
دوست و اشنا و اقوام راهی بیمارستان و منزل متوفی شدن و منتظر امدن خبر قطعی فوت ....:///
در این
دو پست قبل تر از این خواندیم که بنده یک عدد مورد مشکوک به کرونا هستم :دی
حالا ببنید گفتگوی پیامکی بنده رو با نماینده یکی از کلاسها در عصر چهارشنبه و صبح زود پنجشنبه:
 
 
نتیجه گیری: اساتید جوان! جوگیر نباشید عزیزانم :)) آه دانشجو گیراست :دی
هفته نیروی انتظامی بر بزرگمردانی که رمز بقا و ثبات آنان، طلب حیات طیبه در گمنامی و بی نشانی است، اندیشه ناب خود را باعشق و ارادت مخلصانه به حضرت حق در آمیخته، بی اعتنا به رنگ و لعاب زیور دنیا، توشه ای معنوی نثار بازار فداکاری کرده اند مبارک بادمسجد و پایگاه بسیج امام حسین علیه السلام وبلاگ ما:www.tkanoon.blog.ir
اتفاقات خوب بیش از پیش برای من رخ می‌دهند. حس عجیبی است. مدت‌ها به دنبال این اتفاقات، تلنگرها، حرف‌های دلگرم‌کننده و چه و چه بودم. همیشه بودم و حالا بی‌آنکه برایش تلاش مستقیمی کنم، به آغوش من می‌شتابند و قلبم را گرم‌تر می‌کنند. بسیاری از آدم‌ها وقتی به این نقطه می‌رسند، از خودشان می‌پرسند که چرا کاری نمی‌کنند، چرا به اندازه‌ی همه‌ی این خوبی‌ها در زندگی تلاش نمی‌کنند، چرا دقیقه‌نودی‌اند، بی‌اراده‌اند و هزاران صفتِ دوست‌نداشتن
جهل به همراه تعصب وحشتناک ترین سلاح کشتار جمعی ..
 
 
بعد از کُنِش این دو ابزار ویرانگر، پی در پی تلفات سنگینی متحمل خواهیم شد .. تا نسل آدمی اصلاح بشه ..
 
اینجا گاهی حضور خدا رو هم نمیشه حس کرد .. گاهی خدا بنده ای رو در ظلمات ترین نقطه زمین می ذاره .. و گاه بنده ای رو در نزدیک ترین نقطه به خودش .. تفاوت ها در چی بوده؟؟؟ گاه شاید به ودیعه گذاشته شدن همین دو ابزار قدرتمند و ویرانگر در نسلی باشه .. که لازمه غبار این ظلمت از رخ بشویند و به نور برسن، و با ای
شرح وضعیت:
استر به فصل هفتم رسید.
خوشه‌ی پروین به گوشه‌ی خودش در کهکشان برگشته بود.
آنجلیکا جلوی در طبقه‌ی دوم ایستاده بود.
 پلوتو به ایستگاه اول - و بیشتر - رسیده بود، اما تصمیم گرفت که برگردد تا جزئیات را در ذهنش تحکیم کند.
 
شرح وضعیت:
استر به فصل هشتم می‌تازد.
خوشه‌ی پروین به گوشه‌ی خودش در کهکشان برگشته بود.
آنجلیکا جلوی در طبقه‌ی دوم ایستاده بود.
 پلوتو به ایستگاه اول - و بیشتر - رسیده بود، اما تصمیم گرفت که برگردد تا جزئیات را در ذهنش تحکیم کند.
 
آخر کلاس جبر خطی بود
استاد واث..(۱) پشت میز رو صندلی گوشی بدست نشسته بود که حضور غیاب کنه. تا صفحه حضور غیاب لود بشه گفت: در ضمن اونایی که میان ترمشون پایین تر از 10 گرفتن حواسشون باشه نیفتن.
بعد با مکث کمی گفت: (با لحن حضور غیاب گونه استادای دانشگاه بخونید): خب آقای آقاجا...(۲)؟
بنده خدا رفیقم حواسش نبود یه دفعه جاخورد و گفت: ما استاد؟! ما بالاتر از 10 گرفتیم!
همه زدیم زیرخنده.
تازه بنده خدا فهمید قضیه حضور غیابه الان و‌ اون بحث نمره 10 میان ترم اینا تم
نصربن قابوس گویدامام صادق ع  اطعام دادن بیک مومن نزد من محبوبتر است اار ازاد کردن ده بنده وگزاردن ده حج  عرض کردم ده بنده  وده حج  فرمود ای نصر اگر شما طعامش ندهید میمیرد یا زبونش میسازید ،زبرا او از فشار گرسنگی  نزد ناصبی میرود از او سوال میکند  مردن برابش از سوال کردن از ناصبی بهتر است ای نصر هر که مومنی را زنده کند چنان است که همه مردم را زنده کرده و اگر با و اطعام نکنید اورا. کشته اید واگر اطعامش کنید او را زنده کرده اید 
دچار وسواس فکری شده‌ام. اما اصلا خودم را مقصر نمی‌دانم. کمی فکر کردم که چطور شروع شد. به نتایجی رسیده‌ام که هیچ منبع معتبری برای رد یا تاییدشان وجود ندارد. اما فکر می‌کنم اینطور شروع شد که مدام از خودم می‌پرسیدم چطور؟ چرا؟
او رفته بود، بعد از سه سال برگشته بود و گفته بود سایه من در تمام این سه سال همراهش یوده و هیچ وقت نتوانسته خوشحال باشد. هر آغوشی برایش دردآور بوده و هیچ کس را نتوانسته دوست داشته باشد. و من که ایمان داشتم به آنچه که بینمان
در زمان های گذشته حاکمی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه واکنش مردم را ببیند ، خودش را در جایی مخفی کرد . بعضی از بازرگانان ، نظامیان و ندیمان ثروتمند حاکم بی اعتنا از کنار تخته سنگ می گذشتند و بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهریست که نظم ندارد ؛ حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است . با این حال ، هیچ کس تخته سنگ را از وسط برنمیداشت .

ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر باهم حرف می زدند یکی خدا و دیگری بنده. اِعراب این مکالمه اکثرا منصوب... یعنی عبودیت...جلوه گاه پیچیدن و برگشتن و تکرار  نداهای توحیدی...
بنده احساس کرد نجوایش با خدا، پسر بچه هایی پر صدایند. یکی یحیی یکی عیسی یکی ابراهیم و یکی هارون...
ابلیس از پژواک بچه ها سرش درد گرفت و شروع کرد به تهمت زدن!
خدا نگاهش نکرد و به وارثان زمین نظرِ رحمت کرد.
به ۱۰ سال پیش برگشته‌ام؛
دیشب چند پیامک برایم آمد.
دوستی تماس گرفت.
اخبار تلویزیون را با دقت گوش کردم.
دیکشنری جیبی آکسفوردم را بدنبال لغتی جستجو کردم.
امروز فایل پی‌دی‌اف جزوه را برای دوستم بلوتوث کردم.
 
می‌بینم تکنولوژی آنقدرها هم دوست‌داشتنی نبوده،
فقط ما را از هم دور و دورتر کرده.
امام صادق ع فرمود خدواند وحی کرد بداود ع که براستی که بنده ای از بندگان من گردانم داود ع عرض کرد پروردگارا کدام است ان حسنه فرمود بر بنده مومن من سرور و خوشحالی وارد سازد سازد اگر چه بیک دانه خرما باشدداود  ع گفت خداوندا سزاوار است کسی ترا شناسد امید خود از تو بر  میگبرد 6 امام صادق ع فرمود کسی از شما چنین مپندار د که  چون مومنی را شادمان ساخت تنها وی را  مسرور بلکه بخدا سوگند مارا خوشحال کرده بلکه بخدا سوگند رسول خدا را شاد نموده
 حضرت بافر ع فرمود چون خدای عزوجل خواهد که بنده ای که دارای گناهیست اکرام کند اورابه بیماری گرفتارکند و اگر اینکار را نکند به نیازمندی مبتلایش سازد و اگر اینکار رابا او نکرد مرگ رابر او سخت کند تا بدان واسطه کناهش راجبران کندو بگناهش مکافات کند  فرمود وچون بخواهد  بنده ایرا که حسنه. ای در نزدش داردخوار کند  تنش را سالم کند  و آگر اینکاررا در باره اش نکند روزیش فراخ  گرداند واگر انراهم در بخره اش انجام ندهد مرگ را براو اسان کند  تا بدان  سبب
دانلود اهنگ نفسم بنده به نفس توئه
دانلود اهنگ من بی قرارتم بدجوری خرابتم ریمیکس
دانلود آهنگ من بی قرارتم
محسن ابراهیم زاده نفسم بنده به نفس تو

دانلود اهنگ پای ثابتم محسن ابراهیم زاده
اهنگ محسن ابراهیم زاده پای ثابتم ریمیکس
دانلود آهنگ پای ثابتم
نفسم بنده به چشمات طلیسچی
برای پول کار نکن روزی تو در آسمان هاست .
برای خودت کار کن از دیگران گدایی نکن .
به خودت خدمت کن نوکر نباش .
بنده باش اما بنده خدا .
اختیار زندگی خودت را به دست بگیر .
برای کسی خواستی پولکی خدمت بکنی اول پول حسابی را بگیر بعد کار کن 
اگه خواستی پولکی کار کنی به احدی رحم نکن ! بجر بچه خواهرت چون خواهرت دلگیر میشه .
شخص در رکاب سلطان جور که به حکمش اطمینان نیست و دستور خدا را در باره غنیمت اجرا نمی کند نباید جهاد کند هر کس بر این حال بمیرد کمک کار دشمن
با سلام
روزی دو سه بار به مرگ فکر میکنم و حالم بد میشه و یاد خالم اینا افتادم که رحمت خدا رفتند و الان یه نفر داره زمینشون رو میسازه. انگار اصلا تو این دنیا نبودن. این شده یه عامل بازدارنده برای من. تو نت خوندم که اگه به فبرستان سر بزنید و راه برید بهتر میشید. دیشب رفتم سر زدم ولی زیاد اثر نداشت و دوباره اون حالت برگشته.
یاعلی
 امام صادق ع فرمود چون اراده کار خبری نمودی تاخیرش مبنداز زیرا خوای عزوجل گاهی بر بنده مشرف میشود که او مشغول طاعتی است پس می فرماید بعزت وجلالم سوگند که ترا پس از این هرگز عذاب نکنم وچون اداده گناهی کردی انجام مده زیرا گاهی خدا بر بنده مشرف میشود که اومعصیتی انجام میدهد پس میفرمایدبعزت وجلالم که ترا بعد از این دبگر نخواهم امرزیدهرگاه یکی از شمااهنگ کار خیر یا رساندن نفعی بدیگری کرددو شیطان در جانب راست و چپش باشند پس بایدبشتابد که اورااز
امیرالمومنین ص فرمود بر هر بنده یی چهل پرده کشیده  شده تا وقتی چهل گناه کبیره مرتکب شود چون مرتکب چهل کبیره شد پردها از او برداشته شود وانگاه خدا بان فرشته ها وحی فرماید که بنداه ام را با بالهای خود بپوشاند فرشتگان اورا با بالهای خود بپوشاند سپس ان بنده کارزشتی را نگذارند جز انکه مرتکب شود تا انجا که با ارتکاب زشتکاری میان مردم ببالد انگاه فرشتگان گویند پروردگارا این بنده تو هر عملی را مرتکب میشودو ما از کردار او خجالت میکشیم خدای عزوجل بان
ساعت ۵ ونیم عصر از روی بیکاری تو پینترست موی کوتاه سرچ کردم و الان با موی کوتاه از آرایشگاه برگشته ام.
حتی نمیدونم بهم میاد یا آرایشگر گند زده/:
+ رفتار تکانشی به طور معمول به رفتاری اطلاق می شود که در آن، فرد بدون فکر عمل کرده و به جای فکر کردن، رفتاری ناگهانی انجام داده و به نتیجه کار فکر نمی کند.
با هر ضرب و زوری شده، بعد از چندین کیلومتر پیاده روی توی مهران به مرز رسیدیم.
دوساعتی منتظر شدیم تا همسفرامون لِک لِک کنان از راه برسن. (همینجا اولین درس زیارت اربعین رو بهتون بدم و اون اینه که هرگز و هرگز با کاروان نرید، یه گروه نهایتا پنج شش نفره، هم معطلیش کمتره، هم دلچسب تره، به همه برنامه هاتونم میرسید)
بعد از دوساعت که رسیدن به ما، تازه میگن شماها کجایید؟؟؟! انگار اونا منتظر ما بودن!
خلاصه بعد ازین که مرز حسابی شلوغ شد و آفتاب رسید فرق آس
چند روز است که هر شب کابوس می‌بینم. کابوس‌های عجیب و غریب و شلوغ و درهم‌ام دوباره برگشته‌اند. چند شب پیش آدم‌بده‌ی خوابم مادرم بود. هیچ چیز ترسناک‌تر از این نیست که آدم‌بده‌ی داستانِ کابوست مادرت باشد. البته شاید این برای منی که این اواخر از هر آشنا و غریبه‌ای ضربه خورده‌ام خیلی عجیب به نظر نرسد.
دیشب خواب تو را می‌دیدم. می‌پرسی چطور ممکن است خواب آدم نادیده را دید؟ نمی‌دانم. اما مکانیزم دیدن خواب آدم نادیده _اگر برایت سؤال است_ این طو
۰. غول بچه همون موقع که دوست من بود و خانواده من فکر میکردن خیلی علیه سلام و خوبه از لی‌لی پوت خوشش اومده بود و این رو من فهمیده بودم از اون ور هم لی‌لی پوت از غول بچه خوشش اومده بود بعد از مدت‌ها غول بچه برگشته بود باز باهم دوست بشیم که گفتم نمیشه کشش و اعصاب این نوع روابط رو ندارم بعد گفت اوکی ولی بیا همو ببینیم گفتم باشه خلاصه که وقتی همو دیدیم توی حرفا یهو گفت راستی از لی‌لی پوت چه خبر؟ منم که دیدم خب لی‌لی پوت که برگشته ایران اینم که دنبال
   این شهرستانی که من کار میکنم از لحاظ شیوع کرونا وضعیتش خیلی خوب شده بود و سفید اعلام شده بود حتی. منتهی هفته ی گذشته یکی از خانواده ها برای شرکت در یک مراسم فاتحه رفته بودن اهواز و برگشته بودند و حالا تست 14 نفرشون که علایم بیماری هم داشتن، مثبت شد. هیچی دیگه. دوباره وضعیت زرد اعلام کردن.
به نام خداوند لوح و قلم 
حقیقت نگار وجود و عدم
خدایی که داننده ی رازهاست
نخستین سرآغاز آغازهاست
      
یک خبر خوب برای شما عزیزان دارم،که به احتمال زیاد خیلی به درد شما می خورد.
بنده از این به بعد قالب های بلاگ بیان را در وبلاگ بنده قرار می دهم.این قالب ها با موضوع "قالب های بلاگ بیان" منتشر خواهند شد.
کسانی که نیز می خواهند قالب سفارش دهند،از طریق نظرات برای بنده ارسال کنند.
غیر از اینها امکان ویرایش قالب ها برای دوستان نیز وجود دارد.
بزودی آن ه
با سلام
بنده برنامه نویس وب هستم که به تمامی زبان های Html , Css , Javascript , Ajax , php , sql مسلط میباشم، بنده می خوام کار را شروع کنم ولی هر جایی می خوام پروژه بگیرم بهم نمیدن، حتی توی پونیشا و ... هم عضو هستم، با توجه به اینکه بنده نمونه کار آفلاین هم دارم، یعنی سایت فروشگاهی زدم، اگه ممکنه دوستان راهنمایی کنن که از کجا و چطور میتونم کار بگیرم؟
ادامه مطلب
مطلب قبلی را خواندید؟ لطفا بخوانیدش. چون باید به این پرسش پاسخ دهیم که چرا ما در قضاوت بزرگان تاریخ شرایط زمانه را لحاظ نمی‌کنیم؟ چرا نمی‌توانیم کار شخصی را بدون در نظر گرفتن حواشی دیگرش بسنجیم؟
چرا فلانی در صدر اسلام برده داشت؟ چرا زیگموند فروید سیگار می‌کشید؟ چرا سعدی به حقوق زنان بی‌اعتنا بود؟ چرا یوخاییم لو زیادی دستش را در دماغش می‌کند؟
پیامبر(صلی الله علیه وآله):آن مؤمن ایمانش کاملتراست که اخلاقش نیکوترباشد.
پیامبر(صلی الله علیه وآله):بنده هرچنددرعبادت ضعیف باشد, مسلما با اخلاق نیک خود درآخرت به درجات بزرگ ومنزلتهای والایی دست می یابد.
پیامبر(صلی الله علیه وآله):خداوندعزوجل فرماید:هرگاه دل بنده ام رابنگرم ودریابم که از روی اخلاص وبرای خشنودی من طاعتم را بجا می آورد , اصلاح وتربیت اورا خودبه عهده گیرم.
امام باقر(علیه السلام):نخستین چیزی که بنده برای آن حساب رسی میشود ,
Shirazart.blog.ir 
۵- فیلمی از کیومرث پور احمد با بازی داوود رشیدی؟
      ۱- سر نخ         ۲- قصه های مجید       ۳- تاتوره          ۴- خواهران غریب 
****** جواب : گزینه ی ۳
۶- فیلمی از زنده یاد علی حاتمی که به زندگی و آثار برجسته ی ایرانی می پردازد ؟ 
       ۱- سوته دلان  ۲- کمال الملک    ۳- دلشدگان   ۴- جعفر خان از فرنگ برگشته 
******** جواب : گزینه ی ۲
قبلا انقد از کلمه ی جون بدم میومد
مخصوصا اونایی که کشدار میگن جوووون
الانم بدم میادا ولی کمتر
ولی جونم به این جزوه رو از موقاری عزیزم یاد گرفتم و خیلیم ازش خوشم میاد
جونم به این بارون❤
جونم به این پرنده که یه بار اومدم نشستم تو حیاط پرش دادم و الان دوباره برگشته داره دون میخوره
جونم به این هوا
به شعر پناه برد از جهان مسکوت در خط خشک زمان.
ح برگشته، دیروز در کتابخانه ارتباطی داشتیم و کم کم دارد برمی‌گردد. و دوباره حس ناامنی و اضطراب و آرامش به دلم می‌ریزد. دیشب دوباره تا دیروقت نخوابیدم و امروز دوبارع دیر بیدار شدم. او اگر قرار باشد من و زندگی‌ام را از من بگیرد... نمی‌دانم چه می‌خواهم .‌
شعر تنها گریزگاه من است در این جهان مسکوت
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا صاحب الزمان...
شرمنده‎ایم کاری برایت نمی‌‎کنیمجز وقت احتیاج صدایت نمی‌‎کنیم
جا می‎زنیم وقت عمل تا که می‎رسدترک گناه محض رضایت نمی‌‎کنیم
در باتلاقِ نفس گرفتارتر شدیمتنها برای اینکه دعایت نمی‌‎کنیم
با اینکه دست توست «شفاء لکل داء»در اوج درد میل شفاءت نمی‌‎کنیم
تنگیِ دست ما اثر کاهلی ماستاین دست را دخیل عبایت نمی‌‎کنیم
تو روز و شب حمایتِ ما می‎کنی، ولیما از تو اِی غریب حمایت نمی‌‎کنیم
بد کرده
 
 
به نام خداوند لوح و قلم 
حقیقت نگار وجود و عدم
خدایی که داننده ی رازهاست
نخستین سرآغاز آغازهاست
 

 اخیرا پویشی در بیان بلاگ به دست دوست گرامی بنده آقا محمد، در نقل بلاگ شروع شد.
میدونم شرکت بنده در این پویش هیچ چیزی رو عوض نمی کنه و چون دست به قلم خوبی ندارم فقط در حد چند خطی می نویسم ... شاید فرجی حاصل شد.
نامه بنده به شرح ذیل است :
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت مدیریت بلاگ بیان . بنده حدود یک سال است که از خدمات این سرویس وبلاگدهی استفاده م
مهندس رسول عسگریان کاندیدای مجلس: روش فعلی اجماع مورد قبول بنده نیستبسمه تعالینمی دانم کدامین جملات را برای توصیف محبتهایتان بنویسم انسانهایی از جنس بلور ، آسمانی و مهربان، چقدر زیبا واژه ها را آسمانی می کنید.ممنون بابت همه ابراز  محبتهایتان در این چند روز اخیر که روزهای سختی برای ما بود که با لطف شما مردم خونگرم و دعاهای شما ختم بخیر شد و امروز به سلامتی وارد منطقه شدیمو در باب انتخابات با توجه به تماس بسیار زیاد شما دوستان در باب اجماع ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها