نجمه خانم در هر شرایطی بهترین روحیه را داشتن در شرایطی که گاها دیده میشه خانم ها دچار خطا و اشتباه میشند . موقعیت هایی برای ایشون پیش اومده بود که اگ دخترای دیگه بودن فریب میخوردن ولی ایشون با تعقل و با تفکر به بهترین نحو با اون مسئله برخورد میکردن این مسئله مسئله ی فوق العاده مهمی هست که دخترای جوون باید بیشتر بهش دقت کنند
گاهی فکر میکنم...
مسئله ، مسئله نیست .
مسئله زاویه نگاه من به مسئله هست .
من هستم که با طرز نگاهم چیزی را خوب و گوارا میدونم و چیزی را بد و زهر مار ...
مرگ عزیز بد است یا خوب
که میداند
هر کس میتواند برای خود ان را خوب بداند یا بد ...
باید بیشتر فکر کنم !؟
هیچوقت از خاطره هایی ک خودتون قبلا با کسی داشتین با کس دیگ خاطره نسازین واسه کسی رویا نسازین چون وقتی بفهمه اولین نفری نبوده ک اینارو باهاش تجربه کردین و تو ذهن شما این خاطره با کس دیگ شکل گرفته بدجور از درون میشکنه
خیلی بد
تمام مزه ی یه خاطره به در دسترس نبودنشه. به این که فکر کنی و تلاش کنی تا تکه پاره هایی ازش رو به یاد بیاری. به نظرم عکس، فیلم یا هر چیز دیگه ای شبیه اینا، جلوی این احساس رو می گیره. اصلا خاطره انگیز یعنی چیزی که نمی تونی تکرارش کنی. حداقل به سادگی نمی تونی تکرارش کنی.
دلنوشته کمبود خاطره
من حالم خوب بود,فقط کم حرف میزدم و زیاد میخوابیدم,به یه گوشه خیره میشدم و صورتم خیس میشد,لباس نمیخریدم وفیلم نمیدیدم,غذای کم وسیگار زیاد.
گفتن حال روحیه مناسبی نداری,دکتر رای به بستری شدنم داد.
چهار ماهه که بستری شدم,اولا بهش میگفتن دیوونه خونه اما الان میگن کلینیک.
امروز یکی از بیمارا دلیل حال بد منو فهمید,میگفت:ازکمبود خاطره رنج میبرم.
اما من حرفش رو جدی نگرفتم چون کلی خاطره دارم,همه یه شکل و بایه نفر, من و دوست خوبم,تنه
دانلود آهنگ حمید هیراد به نام و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم ( عشق گاهی سبب گم شدن خاطره هاست ) با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
دانلود آهنگ و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم ( عشق گاهی سبب گم شدن خاطره هاست )
ساده از دست ندادم ، دل پر مشغله را ////
تا تو پرسیدیو مجبور شدم مسئله را ////
»──|…///#×|──«
عشق آن هم وسط نفرتو باروتو تفنگ ////
دانه انداختو از شرم ندیدم تله را
─|…///#×|─
عشق آن هم وسط نفرتو باروتو تفنگ
دانه انداختو
سال پیش مهر موبایلم رو دزد برد. لب خیابون گریه میکردم و نعره میزدم ....مامان گفت فدای سرت.یه گوشی بهتر میخری، نو مدل جدید. گفتم مامان چی داری میگی، همه چی که پول نیست. خاطره هام چی...
آدم هرچی کمتر با دیگران دنبال ثبت خاطره باشه بعدها راحت تر خواهد بود. به لحظه هامون عمق ندیم... خاطره ساختن مثل خالکوبی کردن هست.
همه ماها خاطره هایی داریم خاطرات خوب یا بد ولی برای من فقط یک خاطره خوب بود که مثل معجزه وقتی توی بدترین و سخت ترین موقعیت تمام عمرم اومد دنیامو رویایی کرد
واز وقتی که رفته یادم نمیاد هیچ چیزی از زندگیمو انگار همش یک خواب بوده
لطفا ناراحت نشو، دارم کاری میکنم که روح و ذهنم بفهمه که تنهاشدم و باور کنه
این کارو میکنم که بلند بشمچ
خاطره بد آموزی کتاب
خاطره بد آموزی کتاب
خاطره بد آموزی کتابنخوانده بودمش…فقط از یک فرد فهیم تعریفش را شنیده بودم.کتاب را به چند نفر دادم که بخوانند…یک نفر که کتاب را پس آورد و گفت این چه کتابی است؟ بدآموزی دارد!آنقدر ترسیدم که همان روز شروع کردم به خواندن کتاب…به هرجای کتاب که می رسیدم باخودم می گفتم: عه عه عه این جایش بدآموزی دارد.اما جلوتر که می رفتم می دیدم آنکه مسئله ی خاصی نبود…کلی موقع خواندن کتاب با خودم حرف می زدم:اینجا؟
خب اینجا
اسفند
هر چه سرد، هرچه سخت اما در پی اش بهاری هست
درست مثل زندگی که روزهای سختش هرچه طاقت فرسا اما در گذر است..
. آدم ها می آیند با خودشان شوق می آورند،
امید و رشته های نازک دلبستگی رشته ها که طنابی ضخیم شد
از ترس به دام افتادن میروند از آنها کوله باری می ماند پر خاطره
و دلبستگانی که در خاطره ها جا می مانند...
فراموشی گره کوری ست که به دست زمان باز میشود
اسفندِ رابطه ات در گذر است
خاطره ها را دَرس کن و بهار را با حال دیگری آغاز کن
#پریسا_زا
خاطره کار فرهنگی باحال
خاطره کار فرهنگی باحال
خاطره کار فرهنگی باحالبعضی وقتا وصف یک سری ازین کارهای باحال و خودجوشِ فرهنگی را که میشنوی، حالت خیلی خوب می شود.
مثلا یکی از این کارها مسابقه کتابخوانی ای هست که در عرض ۲ ساعت توی مدارس برگزار کردند.بچهها خیلی خوششون اومده بود.هم بخاطر اینکه ۳-۲ساعتی از کلاساشون پیچونده شده بودو هم اینکه ساعات درسایی که به نظر خودشون به درد زندگیشون نمی خوره، کتابای مفید خوندند.جالب بود براشون که همونجا
یه خاطره پررنگ من از کودکیم دارم.یه دوستی بود که موقع فوتبال بازی کردن دو تا تیردروازه گلکوچیک داشت که با کمک بچهها میاورد چند تا خیابون اونورتر فوتبال بازی میکردیم. یه بار سر یه مسئلهای بچهها با این دعوا کردن دروازههاشم پرت کردن سمتش. تنهاترین شده بود عملا، من کمکش کردم دروازههاش رو تا خونه برد، اونم خیلی ازم تشکر کرد. ولی حس اون لحظهای که همه چیز جلوی چشمش خراب شد، استیصالش وقتی دروازهها رو انداختن سمتش و جوش یه طرف یکی از در
شده از چشم کسی سست شود دستانت؟
یا که از دیدن او لزره بیفتد جانت؟
شده در شهر خودت مثل غریبی باشی!
به تمنّا برسد قسمتِ آبت ؟نانت؟
شده با درد شبی همدم گریه بشوی؟
یا که یک زخم قدیمی بکند گریانت؟
شده یک خاطره ات زخم جدایی باشد
که به ذهن آوری و رود شود چشمانت؟
روز و شب مُردم و در خاطره ها در حبسم!
شده یک خاطره عمری بشود زندانت!؟
پارمیدا مقیسه
یاد اون خاطره ام افتادم تو بچگی که توی یه کتاب مصور از مدرسه، یه خونه چوبی بود و من خیلی ازش خوشم اومد. یه چیز مثل ایوون بزرگ داشت و من پیش خودم تصور میکردم که اینجا زندگی میکنم با خانواده ام و دوستام هم با خونواده هاشون اینجا هستن. واقعا خیلی خیلی خوشم اومده بود از این فکر ! یهو در حین خوندن کتاب سالار مگس ها که میگن این جنگل مال ماست، یاد این خاطره افتادم. :)
امـــــروز عجیب دلم برایَت تنگ استـ..دو لیوان چـــــاےدو صندلےدو بلیتـ سینمایکـ نیمکت دونَفـره در پارکـو باقے دو نَفَره هایمانتَحقق پیدا مےکردحلا قضیہ تفاوت داردیک لیوان آبقرص مُسکـنکز کردن در گوشه تاریکـ اتاقیکـ نیمکتـ پرت در پارکـو ضَجـهحالا که نیستے من و یکـ دنیا خاطره از تو، دو نَفَره هایی داریم..اینجـــــا جایَتـ خالیستـــ صاحبـ یک دنیا خاطره
از جمله سفرهایی که جزو خاطره انگیزترین ها
هستند، سفر به یک جزیره در دل دریا است. خوشبختانه ایران با داشتن جزیره هایی
مانند کیش سفرهای خاطره انگیز بسیاری می سازد. ولی خاطره انگیز بودن این سفرها
منحصر به طبیعت و جاذبه های جزیره نیست بلکه کیفیت بی بدیل جزیره است که بیشترین
تاثیر بر مسافران می گذارد و از لحاظ روانی مسافران را به آرامش سوق می دهد. هتل
های کیش هم به درستی عمل کرده و سفر خاطره انگیز را در بستری آرامش بخش برای
گردشگران مهیا کرده اند.
تو نو بهار منی
همیشه کنار منی
در اوج بی قراری من
تویی که قرار منی
صدای پای نسیم
مرا به خاطره برد
میان خاطره ها
تو در خیال منی
در این مسیر خطیر
پر از شرارت و گیر
تو آمدی چون شمس
و دستگیر من
خبر نداشت به عشق
زلال می شود آب
در آن میس و جامی
که می دهد صنمی
اینکه آدما میان و میرن تو زندگیت خیلی خوبه از بعضیاشون یادگاری به یاد میمونه از بعضی هم خاطره
اینکه میان و میرن همیشه هست و همیشه هم هر کسی میاد یه روزی میره و این موضوع قطعیت داره چون هر کسی قراره یه درسی به آدم بده حالا اینکه چه درسی و از چه کسی بگیری کلی حرف داره
_________________
راستش حرفم نمیاد :)) دوست داشتین بپرسین بیشتر بگم براتون
میگن شنونده گوینده رو سر ذوق میاره البته اینجا نویسنده رو به ذوق میاره
تاثیر بعضیا تووی زندگی آدم بیشتر از یه اسمه، بیشتر از مدت حضورشونه...
انقدر زیاد که یه روز به خودت میای و میبینی همهی فکر و ذکرت شده یه نفر!
شاید اون یه نفر، هیچوقت نفهمه که باعث چه تناقضی توی زندگیت شده، اما تو میدونی که اون، تنها دلیل تنهاییت بوده و تو، توی همهی تنهاییات به اون پناه بردی.
آرزو دادی... خاطره گرفتی!
آدما، با آرزوهاشون به دنیا میان، با خاطرههاشون میمیرن.
کاش، آخرین خاطرهای که قبل از مرگ به یاد میارم، تو باشی...
سلام*
امروز دلم میخواد چشمام رو ببندم و فقط به مشکلاتم فکر کنم *
چرا نه ؟
باید باهاشون روبه رو بشم *
باید بفهمم مشکل از کجاست *
باید جرئت کنم بهشون با دید باز نگاه کنم *
آدم ها به این موضوع فکر نمیکنن که چیزی که اسمش رو گذاشتن مشکل ، میتونه فقط یه مسئله باشه *
و اتفاقا مسئله ها قابل حل هستن *
اگر از قضیه ی فیثاغورت نشه به زاویه ها و ضلع ها رسید، حتما حتما از قضیه ی تالس می شه...
پس چرا آدما گاهی از حل مسئله فرار میکنن ؟
راستی شما چی ؟
م
برای اولین بار در زندگیم برای خونه ی بابام رفتم نونوایی:)))
یاد اون خاطره مشهورم افتاده بودم معلوم نبود کدوم از شاطر ها همون آدم نا متعادلی بود که اون خاطره رو برام درست کرد! جا داشت پیداش میکردم پخخخخخخ کنم بهش، اما خب نمیشد!!!!
مسئلهی فوری کشور و مسئلهی جدّی کشور و اولویّت کشور فعلاً مسئلهی
«اقتصاد» است. در مسئلهی اقتصاد مسائلی که داریم زیاد است: بحث کاهش ارزش
پول ملّی یک مسئلهی مهم است، بحث قدرت خرید مردم همین جور، بحث مشکل
کارخانهجات و کمکاری و احیاناً تعطیل بعضی از کارخانهجات از این قبیل
است. اینها مشکلات است. آنچه من مطالعه کردم و از نظر کارشناسها استفاده
کردم، کلید این همه، عبارت است از «توسعهی تولید ملّی».
سخنان مقام معظم رهبری لحظاتی پس از تحویل سال نو 1398:
آنچه من عرض میکنم، این است که مسئلهی فوری کشور و مسئلهی جدّی کشور و اولویّت کشور فعلاً مسئلهی «اقتصاد» است. در مسئلهی اقتصاد مسائلی که داریم زیاد است: بحث کاهش ارزش پول ملّی یک مسئلهی مهم است، بحث قدرت خرید مردم همین جور، بحث مشکل کارخانهجات و کمکاری و احیاناً تعطیل بعضی از کارخانهجات از این قبیل است. اینها مشکلات است. آنچه من مطالعه کردم و از نظر کارشناسها استفاده کردم، کلی
مسئلهی فوری کشور و مسئلهی جدّی کشور و اولویّت کشور فعلاً مسئلهی
«اقتصاد» است. در مسئلهی اقتصاد مسائلی که داریم زیاد است: بحث کاهش ارزش
پول ملّی یک مسئلهی مهم است، بحث قدرت خرید مردم همین جور، بحث مشکل
کارخانهجات و کمکاری و احیاناً تعطیل بعضی از کارخانهجات از این قبیل
است. اینها مشکلات است. آنچه من مطالعه کردم و از نظر کارشناسها استفاده
کردم، کلید این همه، عبارت است از «توسعهی تولید ملّی».
باید باشی تا ببینمت. ضرورتی بیشتر از این نیست.
آدمی نیست که فراموش
میکند؛ قاطعبودن حضور واقعیت است که قطع می کند بودن را. بودن، خود به تمامی ناقص است. بودنِ مدام و مکرر است که هست. همه چیزی در
بود مستمر خود، هست؛ عکسها بسیارند که اگر خاطرهای با آنها نباشد، گم میشوند. حضوردائم
کلمات، کلمه میآورد، فکر میآورد. وقتی کم میخوانیم و کم مشاهده میکنیم و به کلمه
نمیگذارنیم ذهنمان را، فکر از تبوتاب میافتد. اینهمه جنگوجدل بر سر
امشب اگه واقعا این شاه وجود نداشت خیلی زیباتر می بود ، چون تولد امامحسنه:))*
و از امامحسن به حق همین روز عزیز میخوام کمک کنه بهم ،
سر اینمسئله ی انتخابات ،
سر مسئله ی 'تو
و سر مسئله ی شاه ...
نذر ۱۰۰۰ صلوات کردیم با شیخ زاده، ایشالا که حل میشه ،
یا امام حسن قطعا میدونم که خیلی کریمی، قبلا بهمثابت شده، یه بار دیگه از اون کرمت برامون مایه بذار مشتی*_*
بیوگرافی بازیگران
عکس های خاطره اسدی
خاطره اسدی (زاده ۷ مهر ۱۳۶۲، تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است. فارغ التحصیل لیسانس رشته بازیگری از دانشگاه هنر و معماری دانشگاه آزاد در سال 86 می باشد، دوره بازیگری را در مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیما در سال 81 گذرانده است.
برای ادامه خواندن مطلب رویبیوگرافی خاطره اسدی + عکس کلیک کنید
همهچیز تند و تند و تند میچرخد.. میگذرد.. تمام میشود.. تو نیستی دیگر که دوشادوشمان باشی.. تو آرام و مهربان و در سکوت مطلق بهخواب رفتهای.. هیچچیز نمیتواند آرامشت را بگیرد.. میروی.. میروی و ما را با هزارهزار خاطره تنها میگذاری.. خاطرهی روزهای خالهبودنت، مادری کردنت، خاطرهگفتنت، از تهِ دل خندیدنت.. چهطور فراموشت کنم که خانهات، خانهی خاطرات کودکیمان بود. دستانت، گرم و مادرانه.. نگاهت، آرام.. مهربانیات، دریای بینهایت
حضرت آیتالله خامنهای: «آنچه من عرض میکنم، این است که مسئلهی فوری کشور و مسئلهی جدّی کشور و اولویّت کشور فعلاً مسئلهی «اقتصاد» است.» ۱۳۹۸/۰۱/۰۱نوجوان خامنهای براساس این بخش از پیام نوروزی رهبر انقلاب به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۸ ، لوح «اقتصاد مسئله فوری کشوری است» را منتشر میکند.
خودم قلبمو درد میارم و از دردش مست میشم. نمیدونم چرا. فقط میدونم این حالِ بد و این قفل زدن رو آهنگای شجریان، این همه خاطره ای که زنده میشه و همه و همه ش رو دوست دارم! خوبیش، همینه که شجریان هیچوقت من رو یاد خاطره ی یه فرد نمیندازه! شجریان فقط یاداور لحظه ست. لحظه و غم و فرار از واقعیت ها. همین هم یه نعمتیه نه؟
سلام سلامممم
حالتون چطوره؟!:)
حالا باز آمــد؛ بویِ مـــاهِ مدرسه
بوی بازی های راهِ مـــدرسه
بوی ماه مهر… ماهِ مهـــربان
فصل مدارسه :) عطسه گلم منو به چالش خاطره مدرسه دعوت کرد که یکی دوتا از خاطره های تلخ یا شیرین مدرسه رو تعریف کنیم
اولش بهش گفتم من۶ساله از مدرسه فاصله گرفتم چیزی یادم نمیاد بعد انقد من بچه آرومی بودم(جون خودم) که هیچ خاطره ای ندارم!
بعد یکم فکر کردم دیدم چندتا خاطره بی نمک یافتم:)) خیلی سعی کردم که طولانی نباشه ولی شد:/
خا
در این پست دانلود اهنگ منو هیشکی نمیفهمه جز تو یه نفر برای دانلود در سایت بلاگ موزیک قرار داده می شود
دانلود اهنگ منو هیشکی نمیفهمه جز تو یه نفر (علی یاسینی) با لینک مستقیم کیفیت 320
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی ما با هم خاطره داریم ( کیفیت اصلی Mp3 ) دانلود آهنگ جدید علی یاسینی ما با هم خاطره داریم موزیک جدید و زیبای خواننده علی یاسینی ... منو هیچکی نمیفهمه جز تو یه نفر دلو بردار هرجایی ببر نگهش دار پیش خودت…
دانلود آهنگ علی یاسینی ما با هم خاطره د
سلام دوستان به دلیل جذابتر شدن وبلاگ تصمیم گرفتم سربرگی را ایجاد کنم، این سربرگ با نام (خاطرهها) راه اندازی خواهد شد و قصد دارم در آن همه بازی های قدیمی و خاطرهانگیز را نقد کنم شما دوستداران بازیهای قدیمی نیز میتوانید از علایقتان بگویید یا حتی میتوانید نقدی از یک بازیخاطرهانگیز برای من بفرستید و با نام شما در وبلاگ قرار میگیرد امیدوارم همه راضی باشید.
صبح امروز: مسئله یک مسئله گذرا است، یک چیز فوق العاده نیست؛ از این حوادث در کشور پیش می آید. البته من نمیخواهم مسئله را خیلی کوچک بگیرم اما خیلی هم بزرگش نکنیم مسئله را؛ یک قضیه ای است پیش آمده، یک مدتی است، مدتی که ان شاءالله خیلی طولانی نخواهد بود، این برای کشور وجود خواهد داشت، بعد هم رخت برمیبندد و میرود/ تجربیاتی که ما در این زمینه به دست می آوریم، فعالیتی که مردم و دستگاه ها میکنند، درواقع یک رزمایش عمومی در این زمینه انجام میگیرد، این
اسمورودینکا،
شنیدن اسمت بیتابم میکند. به ناگاه همهی ذهن تصویر تو را ترسیم میکند. و من هر بار در برابر این تجسم بیتاب میشوم، تعادل خودم را از دست میدهم. دیروز بعد از خواب دوباره بدون هماهنگی قبلی به ذهنم آمدی. زندهتر از همیشه، تصویر ویرانکنندهای بود و من دیگر تحمل این وضعیت را ندارم. کاش میشد این مسئله را تمامش کرد. نمیشود که هر بار بیدلیل دلم اینطور برایت پر بکشد و تا آخر روز، مبهوت خاطرهی خیالت باشم.
نه، باید فکری کرد.ا
کتاب زندگی سراسر حل مساله است کارل پوپر
دانلودفایل
کتاب زندگی سراسر حل مسئله است اثر کارل پوپر - مرکز | با ...www.30book.com › Book › زندگی-سراسر-حل-مس...Translate this pageخرید اینترنتی و آنلاین کتاب زندگی سراسر حل مسئله است نوشته کارل پوپر و ترجمه شهریار خواجیان از نشر مرکز، در فروشگاه آنلاین کتاب ۳۰ بوک. کتاب عمومی، علوم ...You visited this page on 4/11/20.
کتاب زندگی سراسر حل مسئله است اثر کارل پوپر - Digikalawww.digikala.com › ... › کتاب و مجلات › کتاب چاپیTranslate this pageRating: 3 -
شاید تعداد خاطره های خوبمون هر فصل یکی باشه...
شاید کم باشه...
ولی انقدر خوبن ک با دیدن عکس هاش اشک شوق میریزم من...
انقدر خوبن ک تک تک ثانیه هاش یادمه...
با همون شوق و ذوق و با همون لذت...
***
از میان همین روزها و شب ها پیداش شد؛مثل هزار چیز دیگر که پیدا شد و هیچکس نمیداند...
کتاب زندگی سراسر حل مساله است کارل پوپر
دانلودفایل
کتاب زندگی سراسر حل مسئله است اثر کارل پوپر - مرکز | با ...www.30book.com › Book › زندگی-سراسر-حل-مس...Translate this pageخرید اینترنتی و آنلاین کتاب زندگی سراسر حل مسئله است نوشته کارل پوپر و ترجمه شهریار خواجیان از نشر مرکز، در فروشگاه آنلاین کتاب ۳۰ بوک. کتاب عمومی، علوم ...You visited this page on 4/11/20.
کتاب زندگی سراسر حل مسئله است اثر کارل پوپر - Digikalawww.digikala.com › ... › کتاب و مجلات › کتاب چاپیTranslate this pageRating: 3 -
کتاب زندگی سراسر حل مساله است کارل پوپرpdf
دانلودفایل
کتاب زندگی سراسر حل مسئله است اثر کارل پوپر - مرکز | با ...www.30book.com › Book › زندگی-سراسر-حل-مس...Translate this pageخرید اینترنتی و آنلاین کتاب زندگی سراسر حل مسئله است نوشته کارل پوپر و ترجمه شهریار خواجیان از نشر مرکز، در فروشگاه آنلاین کتاب ۳۰ بوک. کتاب عمومی، علوم ...You visited this page on 4/11/20.
کتاب زندگی سراسر حل مسئله است اثر کارل پوپر - Digikalawww.digikala.com › ... › کتاب و مجلات › کتاب چاپیTranslate this pageRa
اسمورودینکا،
شنیدن اسمت بیتابم میکند. به ناگاه همهی ذهن تصویر تو را ترسیم میکند. و من هر بار در برابر این تجسم بیتاب میشوم، تعادل خودم را از دست میدهم. دیروز بعد از خواب دوباره بدون هماهنگی قبلی به ذهنم آمدی. زندهتر از همیشه، تصویر ویرانکنندهای بود و من دیگر تحمل این وضعیت را ندارم. کاش میشد این مسئله را تمامش کرد. نمیشود که هر بار بیدلیل دلم اینطور برایت پر بکشد و تا آخر روز، مبهوت خاطرهی خیالت باشم.
نه، باید فکری کرد.ا
بازگشت به دنیای فیلم های جنایی و کارآگاهی و ادای دینی به آگاتا کریستی به همراه خاطره بازی و سرگرمی ولی نه فقط سرگرمی و خاطره بازی صرف، چاقوکشی فیلمی است در نگاه اول سرگرم کننده ولی در زیر متن خود حرف های دیگری نیز برای گفتن دارد.
ادامه مطلب
و من مهاجرم...
مهاجر زاده شده و مهاجر مانده ...
من در تمام فصل ها مهاجرم ....
فصل ها و روز ها و سال ها میگذره و من هنوز مهاجرم ...
من از لبخند عزیزام فقط تصویر دارم و هیچ
از آغوششون فقط خاطره
و از عطرشون ...
سهم ما از هم فقط خاطره هایی از گذشته است ..
و من دردناک هنوز مهاجرم ...
میترسم میترسم این داستان هیچوقت تموم نشههه ...
تورا با تمامم میخواهممم ...
#خاطره #شهید_والامقام #سیدمرتضی_آوینی #وعده_ما_بهشت یکی از فرماندهان جنگ روایت میکند: خدا رحمت کند «حاج عبدالله ضابط» را. برایم تعریف میکرد خیلی دلم میخواست #سید_مرتضی_آوینی را ببینم. یک روز به رفقایش گفتم، جور کنید تا ما #سید_مرتضی را ببینیم . خلاصه نشد. بالاخره آقا #
ادامه مطلب
سلام...
الان که اینو مینویسم، تو خونه تنهام... از صبح یعنی تنهام...
خیلی وقته که دلم میخواست باز بیام وبلاگ و باز مثل قدیما بنویسم... معنی بنویسم این نیست که من نویسندم یا فلان... اتفاقا از اول انشام هم ضعیف بود... الان هم این چند خطو که نوشتم میرم چند بار از اول میخونم ببینم نگارشم درست بود یا نه... که صد در صد باز هم غلط دارره!
فقط میخوام بعضی چیزهارو ثبت کنم... خیلی خود سانسوری دارم و قبلا بخاطر همین خودسانسوری یا امینت یا ترس از لو رفتن تو دنیای واق
خاطره اولین هدیه کتابم، کنار ضریح ارباب
خاطره اولین هدیه کتابم، کنار ضریح ارباب …
خاطره اولین هدیه کتابم، کنار ضریح ارباب …
با شوق فراوان کتاب رو برای خودم خریده و همراه با یه کتاب دعا گذاشته بودم توی کوله ام.میخواستم تا توی ازدحام جمعیت و صف طولانی تا رسیدن به ضریح امیرم (که نزدیک به یک ساعت طول کشید.) اون رو بخونم.اما تو این انتظار یک ساعته، هدیه اش کردم به یک خانم مشهدی که نزدیک من توی صف بود …ایشون با ذوق کتاب رو گرفت و قبل از هر کاری هم
متن آهنگ عماد محمدی به نام خاطره
تکست آهنگ خاطره از عماد محمدی
♫
از خاطره هایم خبری جز تو ندارم
ابری تر از آنم که به تدریج ببارم
ابری تر از آنم که بترسانی ام از سیل
در سوگ تو میبارم و بارانی ام از سیل
دلواپس دلتنگی و دلواپسی ام باش
هم بستر و هم بغض شب بی کسیم باش
از فاصله گفتی و از این فاصله مردم
جز خاطراتت به کسی دل نسپردم
بعد از تو پر از خواهش چشمانت شب آرامش
بانو جان دل منکو
بعد از تو تلخ و غمگینم سردرگم بی تو من اینم
دل تنگم بی تو بانو
تو
یه شامپویی دارم که بوش برام خاطرهانگیزه اگرچه هر تلاشی کردم نتونستم معین کنم که مربوط به چه خاطرهای هست. اونچه ازش در ذهنم ثبت شده یه حال خوب عاشقانه هست و خب همین کافیه که هربار احساس فقدان کردم رفتم و این شامپو رو به موهام زدم و حالم خوش شد.
یه چیزهایی واقعی نیست مربوط به بازنماییه و خدا میدونه چقدر عوامل در این بازنمایی دخیلند. انگار کن داستان زندگی خودت رو بنویسی.
و ساعت ۴ صبح من به کسی فکر می کنم که به من فکر نمی کن
و حس می کنم خیلی وقت که از ذهنش پاک شدم
به یه دوستی از دست رفته فکر می کنم
و تصمیم اینکه شاید ادامه اون درست نباشه
شاید امتدادش فقط بخاطر اصرار من تا حالا بوده
و بهتر بهش بگم دلم برات تنگ میشه خیلی زیاد ولی قرار توام تبدیل به خاطره ها بشی
خاطره ای که چند سال بعد بگم یادش بخیر امیدوارم سلامت باشه هرجا که هست
من اصرار به موندن ادم ها نداشتم
چون هیچوقت اصرار من هیچ تاثیری نداشته
با کدوم خاطره یا تجربه روز دختر رو تبریک بگیم؟!خاطره تنهایی کلاس تشکیل دادن در غیابشون...بلاک کردن بعد از اشتباه...نگفتن کنسلی کلاس و بیخودی سر کلاس موندنشون...کمک نکردن بهشون وقتی سر یه مبحث کمک میخواستن...سو تفاهم با شوهر یکی ازشون یا نجات دادن دوتا دختر که گیر کرده بودن ؟!این آخری غیر دخترای کلاس بودش
خاطره راز خط کش ژله ای
خاطره راز خط کش ژله ای
خاطره راز خط کش ژله ایاز جمله ی”دختر خوبی باش” خسته شدم!!!خیلی وقت ها بقیه فکر می کنند که ما دخترای پرانرژی که البته کمی هم شیطنت داریم، دوست نداریم دختر خوبی باشیم!اما حواسشون نیست که خوب بودن برامون تعریف نشده!همیشه دوست داشتم کسی رو داشته باشم که راه و چاه رو یادم بده و مثل یک دوست همراه و همرازم باشه.………………………………بابام میگه مثل دخترخاله ات باشه !!!مامانم میگه از دختر همسایه یاد بگیر !!!!ام
شب بود و کنار جوی تنهایی ها
من خسته ترین آدم دنیا بودم
در سیل عظیم خاطره غرق شدم
وابسته ترین آدم دنیا بودم
شب ، پر زد و در خط افق روز آمد
من بودم و تنهایی و چشمِ خوابم
خورشید کنار من نشست و من باز
ماندم چه بگویم تز دل بی تابم
روزم به سر آمد و دوباره شب شد
اما من آزرده به نور آغشته
هرشب که دوباره آمد و روز شده
داغ و غم من مثل خودش یخ بسته
همه چیز شبیه قمار بود. که من باختم. تمام.
اما مسئله اینجاست که من روی یه احتمال شرط بستم. احتمالی کمتر از پنج درصد. شایدم خیلی کمتر. مسئله اینه، من اون نود و پنج درصد رو ندیدم. نخواستم ببینم. با اینکه همیشه از فریب متنفر بودم و از فریب خودم می ترسیدم. ندیدم. الان مسئله اینه: نود و پنج درصد حقیقت امروزم چیه؟
خاطره بی سوادی
خاطره بی سوادی
خاطره بی سوادیهمیشه هر جا حرف از بی سوادی می شد خیال می کردم تو دنیای امروز فقط پدربزرگ ها و مادربزرگ ها هستند که سواد ندارند.از این بابت خوشحال بودم که همه بچه های کشورم سواد دارند و کسی مشکل بی سوادی ندارد.
یک شب که قرار بود با خانواده به جمکران برویم با خودم قصد کردم به نیت ظهور چند تا کتاب کم حجم و جذاب درباره آقا با خودم ببرم و بدهم که مردم بخوانند.توی صحن جمکران راه می رفتم و خوب چشم می گردوندم که کتاب رو به ک
همه چیز شبیه قمار بود. که من باختم. تمام.
اما مسئله اینجاست که من روی یه احتمال شرط بستم. احتمالی کمتر از پنج درصد. شایدم خیلی کمتر. مسئله اینه، من اون نود و پنج درصد رو ندیدم. نخواستم ببینم. با اینکه همیشه از فریب متنفر بودم و از فریب خودم می ترسیدم. ندیدم. الان مسئله اصلی اینه: نود و پنج درصد حقیقت امروزم چیه؟
شراب. خاطره. یادآوری. اندوهی منتشر در فضای لایتناهی. سیگار. مرزِ باریکِ حالِ خوب و حالِ بد. صدای مرضیه. من به این انباشتگی و فشار حافظه و خاطره عادت دارم. کلماتِ سلین. مرگ قسطی؛ "دوباره تنها شدیم، چهقدر همه چیز کند و سنگین و غمناک است". عرق. که زمستان جز زخم، برف هم دارد. راه رفتن بر روی آن مرزِ باریک. آسمانِ سیاه و زمینِ سفید. معلق بودن در آن فضای لایتناهی...
هروقت از جاده ی پیچ در پیچ حاشیه ی شهر رد میشیم پدرم خاطره ی تکراری اش از چهل سال قبل رو برای بار هزارم تعریف میکنه.خاطره ی سالی که خوک های جدید روی کار اومده بودن و خوک های قبلی که سرنگون شده بودن رو توی توی گونی های بزرگی میکردن و از این صخره ها و کوه های سنگی بلند اطراف شهر پرت میکردن پایین.پدرم اون سالها جوانی بوده به سن و سال حالای ما.چهار سال کوچکتر یا بزرگترش فرقی نمیکنه...سالها گذشته اما پدرم خاطره ی فریادهای مردهای توی گونی که از ارتفاعا
امروز روزِ سبک کردن سیستم از هر چیز اضافی بود، عکس، فیلم، برنامه و آهنگ! همین طور که به عکس ها نگاه می کردم، یا با دکمه Delete جواب رد به سینه اونها می زدم و یا با دکمه سمت راست می رفتم سراغ عکس بعدی! یه سری از تصاویر، تصاویری بودن که به هر نحوی سال های گذشته ازشون خاطره داشتم، حالا یا تصویر زمینه بودن، یا کسی برام فرستاده بود و یا روایتگر یه خاطره بود و یا حتّی تصاویر شخصی بود که دیگه نیازی به بودن اونها احساس نمی کردم و اون جذّابیت سال های قبل رو ب
آن روز تنها بودم؛ و من و تو ساعتها با هم حرف زدیم. باران برای تو که آن سر شهر بودی زودتر شروع شد و برای من که این سر شهر بودم دیرتر آمد. تمام چیزهایی که غلط بودند حس درست بودن داشتند. یا آن عید را یادت هست؟ و آن کتاب را؟ باآنکه سرت شلوغ بود برای خواندنش وقت گذاشتی؛ و در آخر حتی دوستش نداشتی؛ و من فهمیدم چقدر من و تو فرق داریم؛ و فهمیدم چقدر میتوانیم حسهای جدید از هم یاد بگیریم. یا آن روز را یادت هست که گفتی شب حالت بد شده بود؟ و من چقدر از اینکه
سلام علیکمطاعاتتون قبول
به این جمله دقت کنید:
"مسئله فلسطین، مسئله اسلام نیست مسئله انسانیت است"
دیروز در خبرها می خوندم که یه فرد جاهل گفته کاش در ایران اجازه می دادند همونطور که موافقین فلسطینی ها، راهپیمائی می کنند موافقین اسرائیل هم راهپیمائی می کردند!!!!!!
بدا بر احوالتون.....
پناه بر خدا از این میزان حماقت...
پناه بر خدا از این عاقبت....
"شمر زمان امام حسین مُرد، شمر زمانه ات را بشناس"
فتامل...
ادامه مطلب
خب، به نام خدا.
امروز اومدم سرکار.
و ان شالله شنبه به طور رسمی اولین روز کاریم حساب میشه.
اگرچه همه چی برام تقریبا مبهم گونه ست و هنوز توی شوک هستم.
مسئله سربازی به لطف خدا تموم شد.
مسئله کار هم حل شد.
دیگه کم کم با توکل و لطف خدا باید بگردیم دنبال نیمه گم شده.
خدایا مرسی...
خب، به نام خدا.
امروز اومدم سرکار.
و ان شالله شنبه به طور رسمی اولین روز کاریم حساب میشه.
اگرچه همه چی برام تقریبا مبهم گونه ست و هنوز توی شوک هستم.
مسئله سربازی به لطف خدا تموم شد.
مسئله کار هم حل شد.
دیگه کم کم با توکل و لطف خدا باید بگردیم دنبال نیمه گم شده.
خدایا مرسی...
برگی از دفتر خاطراتم(خاطره ای از اسفند 97.یعنی همین چند ماه پیش. ^_^ ) :
درد و دل یک عدد پشت کنکوری:
به نظرتون وقتی بارون میاد و شما در حال تست فیزیک زدن توی اتاقتون باشین چه حالی داره؟دونه های بارون به پنجره اتاقت برخورد می کنن و صدای قشنگی درست می کنن و تو داری با یک مسئله ی حرکت شناسی سر و کله می زنی چه حالی داره؟بعدش صدای رعد و برق میاد(البته نورش قبلا اومده.)و تو وسط حل مسئله ای چه حالی داره؟وقتی حدود سه چهارم مسئله تو حل کردی و از یک دوست پیام می
حامی معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه ۵با اطلاع دادن این شناسایی گفت: «همزمان با فرارسیدن هفته گردشگری، ۵ تا۱۱مهر ماه، ستاد گردشگری منطقه با همکاری شهرداری ناحیه۷، مسابقه خاطره نویسی از بهترین جا های دیدنی خواه زادگاه دانش آموزان را برگزار می درنگ.» ارباب«حسین دلبری» افزود: «در این مشق دانش آموزان می توانند در یک صفحه خاطرات شیرین خود را از بهینه مکانی که رفته اند یا زادگاهشان بوده، تصنیف و برای شهرداری منطقه واقع درون خیابان آیت ا
نقش یک خنده پر رونق را، برلبم می بینی
جان من راست بگو از چه سبب
کوه اندوه مرا، تو ندیدی هرگز؟
دیگر امروز چه سود، به تو اندیشیدن
تو که رفتی ای کاش، همه خاطره هایت را نیز
با خودت می بردی
وای ای خاطره ها
ای شیاطین عذاب آور شب
که سپردید مرا در غم و تنهایی و تب
بگذارید فراموش کنم
قصه هرچه که بود
قصه هر چه که رفت
و دگر باز نگشت
| امیر غریب |
یکی از سفرهای خاطره انگیزی که هر ایرانی حداقل
یکبار باید آن را تجربه کند سفر به اصفهان است. شهری پر از جاذبه های گردشگری اصیل
ایرانی که در گوشه و کنار آن به وضوح می شود دید. اصفهان جلوه گاه خوبی از تاریخ،
فرهنگ و هنر ایران از دوران صفوی تا به امروز است. خاطره انگیز بودن این سفر تنها
در این قسمت نیست و تمام نمی شود. با وجود هتل های اصفهان و کیفیت بی بدیل آن ها،
اقامتتان نیز یکی از خاطه انگیزترین و بهترین تجربه هایتان خواهد بود. پس بی ربط
نخواهد بو
مهارت حل مسئله فرآیندی ذهنی است که شامل کشف، آنالیز و حل مشکلات میشود. هدف نهایی حل مسئله غلبه بر موانع و پیدا کردن بهترین راه حل برای موضوعات است. بهترین راه حل برای رفع مشکلات را نمیتوان به صورت تعریف کلی ارائه دارد. در واقع بسته به موقعیتی که فرد در آن قرار دارد راهکارها متغیر است. در بعضی از مسائل بهترین روش این است که افراد اطلاعات خود را بالا ببرند و دانستههای قبلی خود را به کار ببندند. گاهی نیز بهتر است تا افراد از خلاقیت خود به صو
خاطره یادت باشد
خاطره : یادت باشد…
خاطره یادت باشد…آنقدر از خوندن کتاب لذت بردم که دلم نمی اومد کلش رو یک جا بخونم، ریز ریز می خوندم و از خوندنش لذت می بردم.اما آخر کتاب رو گذاشتم تو حرم بخونم.نشستم رو به روی ضریح،حس و حال کتاب انگار با حس زیارت گره خورده بود،می خوندم و اشک می ریختم،صورتم خیس خیس شده بود و زمان از دستم در رفته بود…نزدیک اذان /بود…خیلی دوست داشتم کسان دیگری رو هم تو این حس زیبا شریک کنم،کاش می شد خیلی ها این کتاب رو می خوندن
امسال مسئلهی «تولید» مطرح است. مسئلهی تولید به نظر من مسئلهی محوری امسال است؛ لذا من شعار را امسال
این قرار دادم: «رونق تولید». باید همه تلاش کنند تولید در کشور رونق پیدا
کند. از اوّل سال تا آخر سال انشاءاللّه این معنا به صورت چشمگیری در کشور
محسوس باشد. اگر این [طور] شد، امیدواریم که انشاءاللّه حلّ مشکل اقتصادی
راه بیفتد.
مسئله، فقرا نیستن، مشکلات اقتصادی و محیطزیستی و فرهنگی نیست. مسئله علم نیست، قدرت نفوذ نیست. مسئله هیچی نیست. همینه که دنیا عادی با ما برخورد کنه. جانی دپ و آنجلینا جولی این ورا هم بیان. کیافسی شعبهٔ رسمی داشته باشه، ورزشکارامون از گوشی سامسونگ و کفش نایکی محروم نباشن. فیلما سانسور نشه، افتتاحیهٔ مسابقات رسمی جهانی، کامل پخش شه. لیدی گاگا و ادل اینجا کنسرت بذارن، خوانندههایی که رفتن برگردن، منزوی نباشیم، غیرعادی نباشیم، تروریست
یادمه توی دانشگاه که بودیم ، دانشگاه به هر دانشجو یک ماشین حساب کاسیو داد. اونوقت یکی از سرگرمی های تمام دانشجوها برنامه نویسی با این ماشین حسابها بود. خلاصه ما کارهایی با اون ماشین حسابها می کردیم که جای خالی کامپیوتر را برامون پر می کرد. یه جورایی مثل مسابقه بین دانشجوها بود که هر کسی یه کار محیر العقول تر می کرد با این ماشین حسابهای بدبخت، جلوتر میفتاد.
این هم یه خاطره ای بود که الان یادم افتاد
چه حس خوبیست وقتی دفتر خاطراتت را ورق بزنی و خاطره هایت را مرور کنی
با خاطرات شیرین لبخند برلبت مینشیند و با خاطرات تلخ اخم میکنی
ولی هردوی اینها طعم شیرینی میدهند
وقتی صفحات وب رو مثل دفتر ورق میزدم،با هرپستی که برخورد میکردم یک یادش بخیری در ذهنم میگذشت...
چه روزها وساعت هایی پشت سیستم مینشستم و مطالبم را تایپ میکردم..چه ساعتهایی را به خاطر یک پست مفید وخوب دنبال مطلب بین کتابهایم میگشتم...چه با ذوق وسلیقه مطلب مینوشتم و اکثر عکسهارو متن ن
توی آنالیز عددی، وقتی مدل کردن مسئله به شکل مستقیم
جواب نمیدهد، از روش متمم استفاده میکنند. یعنی باقی حالتهایی که مسئله
نمیخواهد را حساب میکنند، بعد، از کل حالتهای ممکن کم میکنند تا تعداد
حالتهایی که مسئله میخواهد به دست بیاید.
یاد این افتادم، چون امروز همان آقایی که چند روز پیش
داشت بیمقدمه و کاملا خودجوش آدرس نمازخانه را به من میداد، آمد توی سالن و گفت:«همگی
بیاید، کارتون دارم!» بعد به من نگاه کرد و گفت:«البته شما نه!»
خلقِ عشق مسئلهای نیست، حفظِ عشق مسئله است.عاشق شدن مهم نیست، عاشق ماندن مهم است. سستعهدیهای عشاق باعث شده که بسیاری از داستانهای عاشقانه مبتذل، در جایی تمام شود که عاشق به معشوق میرسد؛ حال آنکه مهم، از این لحظه به بعد است.مهم، پنجاه سالِ بعد است:دوام عشق... دوام زیبایی و شکوه عشق...
قلبم تند تر میزنه. فشار خونم قطعا رفته بالا. درکم از محیط اطراف بیشتر شده و واکنش هام هم سریع تر. دلم بیشتر مسئله میخواد. نمیتونم یه جا بند شم. باید در تکاپو باشم.
مسئله ها رو حل کن حل کن حل کن حل کن حل کن حل کن.
مرسی قهوه.
مرسی امتحانا.
مرسی درس.
مرسی کتابخونه.
آی لاو دیس سیچویشن.
مرسی خیلی!
خاطره نوسی برای راه افتادن دست برای نوشتن خیلی کمک میکنه.
3 نوع خاطره(اتفاقات) داریم: فردی.جمعی.جهانی
فردی: که مربوط به خاطرات شخصی و خصوصی فرده.
جمعی: تنها گروهی از مردم شامل اون میشن.مثلا دهه شصتی ها با مدرسه موشها خاطره دارن.
جهانی: مواردی که تمام جهان از وجود اون اتفاق خبر دارن و دستخوش تغییر شدن.مثل جنگ جهانی دوم.
اگه کسی از خاطره فردی استفاده کنه،داره از زندگی خودش برای دیگران پرده برمیداره و به نمایش اون دعوتشون میکنه
گاهی خاطره، جمعیه
نمیدونمـ چرا هر وقت اینقدر تو این دنیا گمـم میرم سراغ انیمیشن راپونزل و مریدا. شاید چون انیمیشن های والت دیزنی لند مثل سفید برفی و سیندرلا برمیگرده به زمان کودکیـم.. ولی اون زمان هم شیرین نبود که بگم این تمایل منو به سمت زمانی میبره که کاملا آسوده بودم! اما میتونم بگم کاملا بی دغدغه بودمـ.. همیشه باید پناهی واسه آدم باشه؛ پناه بر عِشق، پناه بر شعر، پناه بر خاطره ها هر چقدر تلـخ حتی! گفتم خاطره، یاد مامان خاطره میوفتم، مگه میشه یه آدم و اینقدر د
﷽ ✅ خاطرهای زیبا از زبان مرحوم حجتالاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی : ✍️ در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان میگفتیم، اما به گونهای که دشمن نفهمد. روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان میگویی؟ بیا جلو»!
ادامه مطلب
گویا عشق از جنس خاطره است و نسبت به چیزی در گذشته وجود دارد. نوستالژی است که با گذشت زمان و انتزاع هرچه بیشتر از واقعیت و ابژه خویش قویتر میگردد. اگر اینطور باشد عشق در لحظه و نسبت به یک چیز موجود بوجود نمیآید، به تدریج و نسبت به آنچه از دست رفته شکل میگیرد و تمنایی نسبت به بهدست آوردن دوباره آن ایجاد میکند و از این رو وصال، عشق را نابود میکند! چون عشق نوستالژی است! سوژه آنرا به وجود میآورد چون به درد نوستالژی علاقه بیمورد میورزد!
اد
خاطره ترک اعتیاد
خاطره ترک اعتیادآنقدر با دختر دایی ام سر وکله زدم و با استدلالهای من درآوردی اش کشتی گرفتم که گفت: هرچه تو بگویی، اصلا یک هفته نمی خوانم، با خنده ادامه داد ببینم تو دیگر چه از جانم میخواهی!ماچی به لپ های تپلویش فرود آوردم و گفتم پس بیا این ۳ تا کتاب را بگیر به جای این رمان اینترنتی هایت بخوان.باغر و ناله مخصوص دهه هشتادی ها قبول کرد!
هنوز ۳ روز نشده ۲ تا کتاب هارا پس آورد و گفت تموم شد دختر عمه توروخدا کتاب داری بدی؟خندیدم و ک
برای انتخاب بهترین نماینده شما باید ابتدا زرشک پلو با مرغ همشونو بخورید سپس با بررسی ملاک مختلف که نشان می دهد یک نماینده در مجلس میتواند به مرردم کمک کند انتخاب کنید.
ملاک های زرشک پلو با مرغ عبارتند از......
نمکککک..نمک غدا بسیار مهمه چون اگع نماینده ای توی پخت غذا به نمک دقت نکنه چگونه میتونه تو مجلس حق مردمو بگیره.
مسئله دوم سالاد هست.
مسئله سوم شیوه پخت گوشت هستش.
مسئله چهارم بهداشته(به هیچچچچچچچچچچچچ وجه تو غذا موو نباشههههههه)
امیدوا
خاطره :از کارایی های فیزیک
از همان نوجوانی هایم، روابط اجتماعی خوبی داشتم اما ارتباط با بعضی ها برایم سخت بود. این یکی هم از همان ها بود! جلو رفتم کتاب را دستش دادم و لبخند زدم و برگشتم. هنوز چند قدمی دور نشده بودم که صدایم کرد. برگشتم به سمتش. گفت: نمی تونم بخونم. خیلی پیامک برام میاد.یاد شاگردانم افتادم. گفتم من خودم معلم فیزیکم، برای بچه های کلاسم از این کتاب ها بردم. خیلی خوششون اومد. حیفه نخونی!با تعجب بسیار نگاهم کرد: به شما نمی خوره معلم ب
من خاطره چندانی از پدربزرگ پدریم ندارم...۳ ساله بودم که فوت شدن...تنها خاطراتم فقط تعریف هایی هست که مامانم از پدربزرگم کرده....خوبی هایی که گفته و جوری که صدام میزده.... تا یاد دارم خاطراتم از هر دو مادربزرگا و پدربزرگ مادریم بوده....
و امروز.... دفتر عمر آقاجونم برای همیشه بسته شد...و شد خاطره.... که یادم بیاد و بگم بابابزرگم اینجور بود و اونجور....
آقاجونم رفت....خیلی قشنگ رفت...خودش میدونست وقت رفتنه....تسلیم شد.... وصیتشو کرد....حلالیت هاشو طلبید....همه رو
باسلام و تبریک سال نو
تعطیلات ابتدای فروردین فرصت خوبی است برای تورّق بعضی از کتبی که مدتها انتظار خواندنشان را میکشیدیم.اگر خاطرهی خوشی از کتاب خوانی در ایام نوروز دارید، میتوانید برای ما ارسال نمایید.
نظرات کاربران در ادامه مطلب.این پست در حال بروزرسانی ست.
ادامه مطلب
واقعا که چه؟ تهشم نفهمیدم چیزایی که توی این همه سال خوندم کجا به کارم میاد. از ریاضی که بگذریم (که کلا خنگم در موردش) حتی درسای دیگه رو هم نمیفهمم. مثلا دینی چرا باید این همه سنگین باشه؟؟:/ من هیچ وقت استعاره و آرایه های ادبی رو یاد نگرفتم. بازم همه اینا به کنار، فلسفه رو که به هیچ عنوان نمیفهمم:/ البته فلسفه کلا خودش چیز گیج کننده ایه.
دبیر فلسفه پارسالمون (خدا ازش نگذره!) بچه ها رو تا مرز تشنج پیش می برد! یه ماژیک برمیداشت و می رفت وسط کلاس و معرکه
دل را به هوای تو، ویرانه ای ساختم
بگذار برود این دل بر باد،خاطره ای ساختم
موشک و بمب چه ترس باد بر این دل؟
که با خاطره ی چشم تو خرابه ای ساختم
این ثانیه را بنگر بر این عظیم شهر
که بی تو از شهر، سوخته شهری ساختم
هر جا را بنگری ز جای پایم
جز خاکستر مگر رده پایی ساختم؟
تو که بر باور من،همان پُتک تخریبی که با خاطرت از هر شهر خرابه ساختم!
+ نوشته های من صرفا نوشته های دل من است،نه وزنی دارند نه قافیه ای! نوشته های من یک مشت حرف
مهمترین مسئله در زندگی
مهمترین مسئله در زندگی شناخت و آگاهی و سپس برنامه ریزی و نظم داشتن است.
پیامبر اکرم(ص): بر عاقل حقیقی شایسته است(علاوه بر فعالیت هایی مانند کسب کار) چهار برنامه در شبانه روز داشته باشد.
1-تعیین وقت برای مناجات با خدا
2-تعیین وقت برای محاسبه نفس
3-تعیین وقتی برای مراجعه به اهل علم
4-تعیین وقتی برای بهره وری از لذت های حلال
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاستآه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آبدر دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی داردبال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن استمثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری وعشقوسکوت تو جواب همه مسئله هاست
شاعر: فاضل نظری
چقــدر باید بگذردتا مـن در مـرور خـاطراتموقتی از کنار تــو رد میشوم،تنـــم نلــرزد…بغضــم نگیــرد…
تکثـــیر مــے شـــونــد و نــمے مــیرند …سلـــولـــ های خـــاطـــره ات در مـــن …
بعضی وقت ها شریک تمام خاطراتتفقط یک شماره ی خاموش است . . .
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود . . .عادتی که باور شود . . .باوری که خاطره شود . . .و خاطره ای که درد شود . . .
بعضی دوستیا شوخی شوخی میان و جاگیر میشن توی دلت !تبدیل به یه عشق عمیق می
بله، مسئله دقیقا همین ست. پریود شدن یه درده، پریود نشدن هم یه درد دیگه ست!
شایدم چون کلی روز پشت سر هم روزه گرفتم بدنم قاطی کرده و داره تلافی میکنه.
اون روزایی که توو عربستان از درد میپیچیدم به خودم و گریه میکردم و کلی هم ناراحت بودم، واقعا فکر نمیکردم یه روز اینجوری بدبختانه منتظرش بشینم و هی دعا کنم دردش شروع بشه!
دوست می فرماید که مرگ و مرگ اندیشی بخشی از هویت من بوده و حالا که به هویت دیگری فکر میکنم، به سبب از دست داشتنش دچار رنج شدم. رنجی که چند شب پیش عارض شد صرفا ناشی از این مسئله نبود. توان تحلیلش رو نداشتم و آشوب درونم ایجاد کرده بود.
چیزی هست که درباره این مسئله باید بهش فکر کنم؟ اگر نه رها کنم نه بهش بپردازم دچار خسرانی خواهم شد؟ کمی فاصله گرفتن ازش تصمیم درستیه؟
دختر چندماهه و مامانش روی صندلی کناریم نشستن. دختر کوچولو با کنجکاوی منو نگاه میکرد و تا یهو پنجره و بیرون رو دید، توجهاش جلب تصاویری که سریع رد میشدن، شد. دستم رو به صندلی جلو گرفته بودم تا از ترمزای ناگهانی در امان باشم. وقتی متوجه شدم داره بیرون رو نگاه میکنه، قید ترمز و اتفاقات بعدش رو زدم؛ دستم رو برداشتم تا بتونه یه تصویر کامل و بیمزاحم که احتمالاً به نظرش عحیب میاد رو ببینه. خواستم سالها بعد وقتی اولین خاطره زندگیش رو یادش میاد
مسئله حجاب هیچ وقت برای من چالشیترین مسئله زندگیام نبوده، شاید بارها بهش فکر کردم، بحث کردم، جستجو کردم که دقیقا از کجا اومده، معتبرترین مرجعی که دربارهاش هست چی نوشته، کجای اصول و فروع دین قرار میگیره و اگر جزو اصول لاینفک* است چرا رعایت و پایبندی بهش این قدر سلیقهایه...
به هر روی، اجرا کردنش برایم چالش برانگیز نبوده و حتی در موقعیتهای غیر اجباری به قدر عرف فضایی که درش بودم رعایت کردم ولی...
ولی برایم یک چیزی همیشه سئوال بوده و این
امروز که داشتم با اتوبوس برمیگشتم، تویه لحظه خاطره ها شبیه یه بوی آشنا از ذهنم رد شد
انقد شدید بود که دلم خواست سرم رو بذارم شونه ی بغل دستیم و دستش رو بگیرم و محکم نگهشون دارم
ولی بغل دستیم یه دختره بود که داشت از پنجره بیرون رو نگاه میکرد و هیچ رقمه دلش نمیخواست سرش رو بچرخونه اینطرفی..
پس چشمامو بستم و به دو هفته ی دیگه این موقع فکر کردم
شاید یکی از دستاشو قطع کنم برا همیشه پیش خودم نگهشون دارم.
از اتوبوس که پیاده میشدم خیلی جدی به این قضیه فک
اشاره مستقیم اردوغان به مساله قرهباغ و ارتباط آن با سیاستهای ترکیه، مسئله مهمی است که نشاندهنده رویکردهای خاص آنکارا به اختلافنظر ارضی در جغرافیای مناطق ترک زبان است.
روابط جمهوری ترکیه و جمهوری آذربایجان در چندین حوزه از اهمیت حیاتی برخوردار است. از جمله حوزههای دفاعی – امنیتی و همکاری در حوزه انرژی اقتصاد. اما ناگفته پیداست که موضوع اشتراک هویتی و قومیتی در پرونده روابط آذربایجان و ترکیه از هر فصل مشترک دیگری٬ مهمتر است.
حل
خیلیها خاطره نویسی را کاری عبث و بیهوده میدانند، همان طور که خیلیها برای وبلاگنویسی هم ارزشی قائل نیستند. اما تحقیق جدیدی که انجام شده است، نشان میدهد که اگر اقدامی برای ثبت خاطرات، ایدهها و اندیشههای خود نکنید، این فشار فکری و انبار کردن اسرار یا اطلاعات، با ایجاد جدالی درونی در دو ناحیه مغز، باعث کاهش عملکرد شناختی شما میشوند.
ادامه مطلب را در اینجا بخوانید: تأثیرات خاطره نویسی بر روی ذهن
خیلیها خاطره نویسی را کاری عبث و بیهوده میدانند، همان طور که خیلیها برای وبلاگنویسی هم ارزشی قائل نیستند. اما تحقیق جدیدی که انجام شده است، نشان میدهد که اگر اقدامی برای ثبت خاطرات، ایدهها و اندیشههای خود نکنید، این فشار فکری و انبار کردن اسرار یا اطلاعات، با ایجاد جدالی درونی در دو ناحیه مغز، باعث کاهش عملکرد شناختی شما میشوند.
ادامه مطلب را در اینجا بخوانید: تأثیرات خاطره نویسی بر روی ذهن
پیام نوروزی رهبری ایران رونق تولید را مورد توجه قرار میدهد. این سخن البته به عنوان یک راه حل مطرح نیست. این که تولید باید رونق بگیرد بیشتر یک مسئله است که باید به راه حل آن پرداخته شود. احتمالا رهبری هم این مورد را به عنوان مسئله طرح کردهاند و نه راه حل. اما به هر حال این سخن سخن تازهای هم نیست که مختص امسال یا سال قبل و سال دیگر باشد. معیار تولید ملی یکی از معیارهای کهن و مقبول همگان اقتصاد است.
تولید دکمهای ندارد که کسانی که مخاطب حرف ر
وقتی دیوانه ساز ها ، نگهبان های آزکابان ، به کسی نزدیک می شدن، تمام امید و شادی رو ازش می گرفتن.
فکر کردن به یه خاطره شاد و قوی ، اون ها رو از بین می برد
فکر کنم وردش : اکسپکتوپاترونوم بود
بعدشم یه حیوون نقره ای محافظ از نوک چوبدستی میومد بیرون و اون سیاه ها رو میخورد
پس همگی انرژی هامونو جمع می کنیم ، روی خاطره شاد و قشنگمون تمرکز می کنیم و باهم تکرار کنیم : اکسپکتوپاترونم
مثلا من می تونم به چشم هات فکر کنم که نقطه ضعف منه ... به همه خاطرات خ
درس خوندن کلا چیز مزخرفیه مخصوصا که از اول اولشم فراری باشی
تا زور بالای سرت نباشه درس نخونی
تمام امتحانای خردادمو شب امتحانی خوندم
نمره کلاسی و مستمر اینا حالیم نبود و نیست
میگن دخترا درس خونن و پسرا فراری و تنبل پس این همه دخترایی که دی ماه و شهریور دارن پاس میکنن همشون منم ؟
دقیقا وضع الانم اینه . هیچ اهمیتی به دوران امتحان کلاسی ندادم و شب امتحانی دارم حساب کتاب میکنم سال بعد انتخاب رشته کدوم رشته چرتو قبول میشم
بعد یکم فکر میکنم میگم
مسئلهی اصلی این نیست که دیروز، در روز تولدم، هدیهای که منتظرش بودم را از خدا نگرفتم. مسئله ناامیدی یا سرخوردگی یا دلشکستگی هم نیست. مسئله حتی این نیست که من این همه اطمینان را از کجا آوردهبودم و چطور این قدر مطمئن بودم که این هدیه را خواهم گرفت.
مسئله این است که یادم نمیآید چه قولی به خودم دادهبودم. یادم نمیآید که تصمیم گرفتهبودم اگر هدیه را دریافت نکردم، چه کار کنم. یادم نمیآید قرار بود باز هم صبر کنم یا نه؛ و اگر «نه» ، به جای ص
زمان میگذره
آدمایی که الان هستن شاید بعد ها تو زندگیمون نباشن...نه که بمیرن یا هرچی...
اما یه روزی میاد که مثلا بهتریندوست دوران دبیرستانت ...دیگه باهات یه غریبه اس...چون زمان زیادی گذشته...
این علقه ها از بین میرن و ادمای جدید میان...
آدمایی که قبلا نبودن...
به این فکر میکنم که آدمایی که تاریخ موندنشون تو زندگیمون تموم شده رو نمیشه نگه داشت...حتی با تبریک تولد ...حتی با بیرون رفتن.قدم زدن و گروه کلاس ۳۰۳ انسانی ۹۴ تلگرام!هرچی...آدمایی که میرن...آدم
دانلود آهنگ آرون افشار یار قدیمی
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * یار قدیمی * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , آرون افشار باشید.
دانلود آهنگ آرون افشار به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Aron Afshar called Yare Ghadimi With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه آرون افشار به نام یار قدیمی
یک دنیا حرف و یکخیابان پر از دلتنگیمن به تو باختمتو داری با کی میجنگیبی خبرم از تو منم و بغضی جانانهسهم من از
دارم به این فکر میکنم کاش از همون بچگی خاطره نویسی میکردم..ثبت لحظات شیرین یاحتی نیمه شیرین:)
اگه نوشته بودم الان نوشتن یه خاطره از مشهد راحت تر بود برام..
الان نمیدونم از چی بگم..از کجای بهشت..از کدوم سفرم به بهشت..
یعنی بهشت قشنگ و خوش حال و هواتر از این میخواد باشه؟!
قبل اولین سفرم به مشهد رو اصلا یادم نمیاد ارتباطم چطور بود با امام..
اما دقیق تو اولین سفرم تو دلم یه معامله کردم باهاش خیلی طلبکار باهاش معامله کردم..حتی دستور دادم…معامله سنگین
دانلود آهنگ جدید سعید فشکی به نام خاطره هامون
Текст песни Khaterehamoon Saeid Feshki
چه دیر فهمیدم که قلبمКак поздно я осознал свое сердце
توو سینم فقط واسه تو میکوبه В моем кино это только тебя бьет
تو بودی تک چراغ هر شب تارم
ادامه مطلب
چه زود آدم ها یادشون میره بدون همدیگه خیلی تنها میشن ...
چه زود قلب ها میشکنن...
قلب ها رو میشکنن ...
با هم قهر میکنن ...
و از هم دور میشن .
تو دلشون فقط برای خودشون موسیقی دوره می کنن...
اما نمی فهمن ...
که بدون هم هیچ هستن ...
بدون خانواده هاشون ...
بدون بعضی دوستانشون ...
و یا حتی بدون فرشته های نجاتشون .
دفتر خاطره نمینویسن هاااا !
اما همیشه تو دلهاشون اثر خاطره هایی هست که برای دوباره تکرار شدنشون جان شون رو تقدیم آنها میکنن...
آخه "بعضی آ
درباره این سایت