نتایج جستجو برای عبارت :

زعشق

حال مایاران زشورعاشقی مجنون زعشقروح ماازجنس عشق وجسم مامشحون زعشقسهم ماازبوستان معرفت انبوه شورعاشقییافزونی ازغم دلدادگی مدیون زعشقیادمان باشد، لطافت را، شرف را، عشق راحاصل دلبستگی های درون مرهون زعشقنیست درخاطر بجز عشق وغم هجران ووصلازتب وتاب فراق ولاجرم مصون زعشقنرگس چشم من امشب نوحه خوان دلبر استنغمه ها می سازد ازاین نای دل موزون زعشقازدلستان مروت وام ها دارد دلمهردم ازاندیشه ام پیداست این مکنون زعشقظاهرا باعشق هوخوکرده ام بنگرک
بیا که زخم زبان می زند سرم به دلمولحظه لحظه ازحرکاتش ملولم  وخجلمنشسته روبروی من به حالتی پر مکربه طعنه نیش وکنایه زند چرا کسلمچه آمده به سرم من خودم نمی دانمچه شد رفیق عزیز وملوسم وزبلمفقط همین که زمین خورده ام ببین بد جورنفس زنانم ودرمانده ام  چو پابه گلممن از خجالت این روزها سرم زیر استنمانده حسی وحالی اسیر در هچلممرا به خنده همی می نوازد این دشمنکه کو رفیق شفیق کجاست آن سجلمنگویمت که تو برگرد خوب  می دانینفس به پای تو بند است ای عزیز دل
وداع ماه مبارک زچشم گریان است/نشان بنده مومن طلوع ایمان است/بساط وسفره رحمت روداز این محفل/نگاردیده عاشق دوچشم باران است/زعشق آل پیمبر خدای داردلطف/به عیدفطرعزیزان شکوه احسان است/رفیق اشک سحرشو به آیت رحمان/همیشه قلب رفیقان بهارقرآن است/قبول هرچه عبادت ولایت مولاست/خوشا بحال سعادت که باشهیدان است/ظهوریوسف زهرابود زحق عیدی/همان که مرهم دلها بر مسلمان است/
گریه کن سوی شهیدان لاله های پرپرند/نربانی آسمانی مثل شمس و اخترند/بندگی حضرت حق بود در آنهانشان/حامی اسلام وقرآن درره پیغمبرند/با ولایت تاشهادت رفته تا کوی وصال/وارث عشق وارادت از ولای حیدرند/این شهیدان خدایی مثل زهراجانفشان/جرعه نوش با صفای چشمه های کوثرند/یاحسین وکربلایش برلب آنان زعشق/یاور دین و ولایت تاامام آخرند/مسلمین وشیعیان رارهنمایی میکنند/بهر ایران تاقیامت افتخاروسرورند/راه پرنورخمینی جاودان باکارشان/تابع محض ولایت دررکاب ره
به راستی علت حضور ما در این سیاره چیست؟ بهترین پاسخی که می توان به این سوال داد این است که “برای عشق ورزیدن”. سخن از عشق در کلام عرفا بسیار گفته شده مثلا حضرت حافظ می فرماید:
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند
شیخ ابو سعید ابوالخیر می فرماید:
وا فریادا زعشق وا فریادا            کارم به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دادا دادا         ورنه من و عشق هر چه بادا بادا
عشق زیباترین، هیجان انگیزین و وصف ناشدنی ترین اح
 
سه شنبه لابلای کارهای شرکت...
شب دیر خوابیدمو صبح سخت بیدار شدم، ولی باید پا میشدم باید خونه به هم ریخته ای که شب قبل فرصت مرتب کردنش نبود رو سروسامون میدادم قبل از اینکه مامان برگرده خونه و عواقبش دامنم رو بگیره.
هوم...همبرگر و سیب زمینی و قارچ و پنیری که درست کرده بودم خوشمزه بود ولی الان ظرفهای روغنی توی سینک انتظارم رو میکشید، اجاقی که تمیز نبود و فرشی که باید جارو میشد، لباسایی که باید از بند جدا و تا میشدند، خب قطعا میز اتو نمیتونست وسط

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها