نتایج جستجو برای عبارت :

امبد Embed یعنی چه؟

سوال :امبد Embed یعنی چه؟
روان مارکت  می گوید:خودِ کلمه‌ی  امبد Embed به معنای جاسازی کردن و جا دادن است. اما در دنیای تکنولوژیو فن آوری، کلمه Embed استفاده های تخصصی متنوعی پیدا کرده و  ممکن است در هر جا معانی معانی متفاوتی داشته باشد.
ادامه مطلب
امام باقر ع فرمود رسولخدا ص برای مردم،خطبه خواند و فرمود بدترین شما را بشماخبر ندهم  کفتند چرا یا رسول الله فرمود کسبکه از صله و بخشش دریغ کند وبنده خودرابزند و تنهابخوردانهاگمان خدا مخلوقی را بدتر از او نیافریده سپس فرمودبدتر ازاین را بشما خبر ندهم  گفتند چرا یا رسول لله  فرمود کسیکه  بخیرش امبد نیست  وازشرش ایمنی نباشد انها گمان کردند خدا مخلوقیرا بدتر از او  نیافریده  وسپس فرمود  فرمود شما را خبر ندهم به بدتر از ابن  عرض کردندچرا یا ر
چیزی که بهش فکر میکنم ، چیزی که درباره ش مینویسم و چیزی که به زبون میارم از سه جهان متفاوتن! سه دنیای مختلف! سه نوع مائده! و من نمیدونم که چطور باید به وحدت در هرسه رسید...
اما اگه ازم بپرسید کدوم بهم حس رضایت مندی میده ، باید قاطعانه بگم : چیزی که بهش فکرمیکنم.
چیزی که بهش فکرمیکنم ؛ پیچیده ، گنگ ، دردآور ، امیدبخش و ناامیدکننده ست و خیلی از صفاتی که قلم ضعیفم قادر به توصیفش نیست
چیزی که مینویسم ؛ معلق بین افکار سرگردانم و زندگی دربین گونه انسا
فاحشه مبینه چیست؟!
سید شرف الدین حسینی استرآبادی رضوان الله علیه، عالم بزرگ شیعه روایت کرده است:
قال محمد بن العباس رحمت الله علیه: حدثنا الحسین بن أحمد، عن محمد بن عیسى، عن یونس، عن كرام، عن محمد بن مسلم، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال لی: أتدری ما الفاحشة المبینة ؟ قلت: لا. قال: قتال أمیر المؤمنین علیه السلام یعنی أهل الجمل.
محمد بن مسلم گفت: امام صادق علیه السلام به من فرمودند: آیا می‌دانی فاحشه مبینه ( آیه سی‌ام سوره مبارکه احزاب) چیس
مقام والای حضرت ابالفضل العباس سلام الله علیه در بیان امام سجاد علیه السلام
شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده است:
۱۰۱- حدثنا أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی رضی الله عنه قال: حدثنا علی بن إبراهیم بن هاشم، عن محمد بن عیسى بن عبید، عن یونس بن عبد الرحمن، عن ابن أسباط، عن علی بن سالم، عن أبیه، عن ثابت بن أبی صفیة قال: قال علی بن - الحسین علیهما السلام: رحم الله العباس یعنی ابن علی فلقد آثر وأبلى وفدى أخاه بنفسه حتى قطعت یداه فأبدله الله بهما جناحین یطی
.embed-container { position: relative; padding-bottom: 56.25%; height: 0; overflow: hidden; max-width: 100%; } .embed-container iframe, .embed-container object, .embed-container embed { position: absolute; top: 0; left: 0; width: 100%; height: 100%; }
فیلم سینمایی ۴ انگشت
جهت مشاهده فیلم سینمایی ۴ انگشت وارد ادامه مطلب شوید و انلاین مشاهده کنید
ادامه مطلب
نام امام حسن، حسین و محسن علیهم السلام در تورات
ابن شهر آشوب مازندرانی رضوان الله علیه عالم بزرگ شیعه می‌نویسد:
أبو بكر الشیرازی فیما نزل من القرآن فی أمیر المؤمنین علیه السلام ، عن مقاتل ، عن عطاء فی قوله تعالى : ولو آتینا موسى الكتاب كان فی التوراة : یا موسى انی اخترتك ووزیرا هو أخوك یعنی هارون ، لأبیك وأمك كما اخترت لمحمد الیا هو اخوه ووزیره ووصیه والخلیفة من بعده طوبى لكما من أخوین وطوبى لهما من أخوین الیا أبو السبطین الحسن والحسین ومحس
در ترس پیچیده

از نفس افتاده ای در انزوای خودخواهی

بی فکر و رها

نه نمی توانی قهرمان باشی!

به هنگامه طوفان در پناهگاه خزیده ای ، دست بر
چشم و گوش گذاشته ای

نه سزاوار ترحم  نه عشق که سزاوار نفرتی

و سزاوار تنهایی

به هنگامه طلوع خورشید همه قهرمانند

اما حقیقت  در همان گرگ و میش طلوع می کند

روشنایی به وقت ابهام باش

شجاع به وقت ترس

آرام به وقت آشوب

زنده در ساعت مرگ

عقربه ها را به عقب برگردان

و نفست را درسینه حبس نکن

از آتش خویش بگذر چون سیاوش

د
روی دفترهای تابستانی ام
روی میز تحریرم، روی درختان
روی ماسه، روی برف
نام تو را می نویسم
 
روی همه‌ی برگ های خوانده شده
روی همه‌ی برگ های سفید
روی سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر
نام تو را می نویسم
 
 
و با تو یک واژه
زندگی ام را دیگربار می آغازم
من زاده شدم
تا تو را بشناسم
تا تو را بنامم ...
 
 
"پل الوار"
ترجمه: جواد فرید
 
گزیده ای از شعر بلند "آزادی"
از کتاب: با نیروی عشق (مجموعه اشعار)
 
 
شهادت ابن سکیت رضوان الله علیه در راه ولایت امیر المومنین علیه السلام
سیوطی از علمای اهل تسنن می‌نویسد:
وفی سنة أربع وأربعین قتل المتوكل یعقوب بن السِّكِّیت الإمام فی العربیة فإنه ندبه إلى تعلیم أولاده، فنظر المتوكل یومًا إلى ولدیه المعتز والمؤید فقال لابن السكیت: من أحب إلیك هما أو الحسن والحسین؟ فقال: قنبر -یعنی: مولى علیّ- خیر منهما، فأمر الأتراك فداسوا بطنه حتى مات، وقیل: أمر بسلّ لسانه فمات وأرسل إلى ابنه بدیته، وكان یعقوب رافضیًّا.
شهادت ابن سکیت رضوان الله علیه در راه ولایت امیر المومنین علیه السلام
سیوطی از علمای اهل سنت عمری می‌نویسد:
وفی سنة أربع وأربعین قتل المتوكل یعقوب بن السِّكِّیت الإمام فی العربیة فإنه ندبه إلى تعلیم أولاده، فنظر المتوكل یومًا إلى ولدیه المعتز والمؤید فقال لابن السكیت: من أحب إلیك هما أو الحسن والحسین؟ فقال: قنبر -یعنی: مولى علیّ- خیر منهما، فأمر الأتراك فداسوا بطنه حتى مات، وقیل: أمر بسلّ لسانه فمات وأرسل إلى ابنه بدیته، وكان یعقوب رافضیّ
براى اولین بار در مترو وقتی راننده ى قطار سرعت را بالا و پایین برد، از پشت نقش زمین شدم. یکی از میان جمع کمک کرد تا سرپا شوم. هدفون در گوشم مى خواند"بوى عطر پیرهنت...".
به صورت زن خیره شدم،نمى شنیدم چه مى گفت. لبخند زدم. درد بدی در کمر پیچید.
 



چرا دلم گرفت؟؟
 
ذکر لبم علی علی / تو زندگی تاب و تبم علی علی
دلم همیشه با توئه / نوکری تو منصبم علی علی
 
می‌بالم، شیعه هستم آقا
دل به عشق تو بستم آقا
دل از تو، برنمی‌دارم من
به پایِ، تو نشستم آقا
 
حب تو، پایه‌ی ایمانم
عشق تو، آیه‌ی قرآنم
با همه، باورم یا مولا
تا ابد، پای تو می‌مانم
 
نور علی، شور علی / ذکر لبم تا به دم گور علی
شادی من، حبِّ توئه / دلم ز عشقِت شده مسرور علی
ادامه مطلب
ذکر لبم علی علی / تو زندگی تاب و تبم علی علی

دلم همیشه با توئه / نوکری تو منصبم علی علی

 

می‌بالم، شیعه هستم آقا

دل به عشق تو بستم آقا

دل از تو، برنمی‌دارم من

به پایِ، تو نشستم آقا

 

حب تو، پایه‌ی ایمانم

عشق تو، آیه‌ی قرآنم

با همه، باورم یا مولا

تا ابد، پای تو می‌مانم

 

نور علی، شور علی / ذکر لبم تا به دم گور علی

شادی من، حبِّ توئه / دلم ز عشقِت شده مسرور علی

ادامه مطلب
بغض و نفرت امام جواد علیه السلام از قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها و آرزوی انتقام از آنان
طبری شیعی رضوان الله علیه روایت کرده است:
۱۸/۳۵۸- وأخبرنی أبو الحسین محمد بن هارون بن موسى، قال: حدثنا أبی (رضی الله عنه)، قال: أخبرنی أبو جعفر محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید، قال حدثنا محمد بن أحمد بن أبی عبدالله البرقی، قال: حدثنی زكریا بن آدم، قال: إنی كنت عند الإمام الرضا علیه السّلام اذ جیء بأبی جعفر علیه السّلام و سنه أقل من أربع سنین، فضرب بیده إل
عاشق بهره کِشی نمی کنه

نمی دونم باید از او شرمنده باشم یا عذرخواهی کنم اَزِش

یا هر دوش

آخه درسته؟؟!!

یه ساعت حرف بزنی، اونم تلفنی، با کسی که زندگی داره،
گرفتاری داره

آخه ای کاش گوشه ای از اون زندگی رو تو پُر کرده بودی

می گفتم داری زیاده از حدّ و اندازه ت وقتش رو می گیری

جایی هم نداری توی زندگیش

اسمش زیاده روی نیست؛ داری تجاوز می کنی به وقت و زندگیش

هیچ وقت فکر کردی؛ این حرفهایی که می زنی براش، چه ربطی به
او می تونه داشته باشه؟؟!!

نه سنگ صبور
عاشق بهره کِشی نمی کنه

نمی دونم باید از او شرمنده باشم یا عذرخواهی کنم اَزِش

یا هر دوش

آخه درسته؟؟!!

یه ساعت حرف بزنی، اونم تلفنی، با کسی که زندگی داره،
گرفتاری داره

آخه ای کاش گوشه ای از اون زندگی رو تو پُر کرده بودی

می گفتم داری زیاده از حدّ و اندازه ت وقتش رو می گیری

جایی هم نداری توی زندگیش

اسمش زیاده روی نیست؛ داری تجاوز می کنی به وقت و زندگیش

هیچ وقت فکر کردی؛ این حرفهایی که می زنی براش، چه ربطی به
او می تونه داشته باشه؟؟!!

نه سنگ صبور
 
در رثای آیت الله بطحایی(ره)
 
از مجمع علم فقه پیری کم شد
از پهنه عقل و عشق میری کم شد
مردی که به چهره داشت نور تقوی
از جبهه اتقیا امیری کم شد
اندر ره نشر دین بسی کرد تلاش
از مذهب جعفری سفیری کم شد
پروده به دامنش بسی دانشجو
از حوزه علمیه هژیری کم شد
اهل عمل و مؤلفی ژرف نگر
از مجلس خبرگان کبیری کم شد
بر کرسی درس گفته قال الصادق(ع)
از جمع معلمان دبیری کم شد
از هجر غریبانه او چشمان خیس
از جرگه صالحان شهیری کم شد.
بیژن شهرامی
26اسفند98
نفله رو یادتون هست؟
همون رئیسی که تا می‌تونست
چِزوندَتَم!
امروز فرم تسویه
حسابشو آورد که امضاء کنم...
امروزی که من رئیسم
و اون مستعفی!!
 
همچین
که امضاء می‌کنم، یاد اون روزی میوفتم که بهش گفتم:
تو اداره، ما سنگ ریزه‌های تهِ جوبیم و امثال شما آب رَوان...
شما می‌رید و گاهی ما رو می‌سابید و جابه‌جا می‌کنید...
ولی مهم اینه که شما رفتنی هستید و
ما (تا زمان بازنشستگی یا مرگمون) تو این ادارات موندنی!
حالا ببین کِی بشه که بِری و ما یه نفس راحت بکشیم و
این آبسردکن و جوش کن بصورت ایستاده بوده و شیرهای مصرف آبسردکن و گرم کن Simex مدل  26B پدالی است. تامین آب در این آبسردکن از طریق مخزن می باشد که میتوان از مخزن ساده یا فیلتر دار بر روی آن استفاده نمود. همچنین امکان اتصال جا لیوانی به بدنه آن بصورت پیچی و آهنربایی وجود دارد. این آبسردکن برای مکانهای اداری، تجاری و مسکونی مناسب است. 
 
مشخصات دستگاه:
- دارای کمپرسور و منبع داخلی استنلس استیل
- کلیدهای روش/خاموش مجزا برای سیستم آب سرد و گرم
- شیر مصرف
به نام خدا

بعد از یک سال و نیم سر زدم به وبلاگ...
اینقدر که یادم رفته بود چجوری مطلب بذارم!

و چقدر حسرت خوردم من ازین نبودنم!

دلایل برگشتم دوتا بود: یکی نت! یکی هم تجویز
مشاور مبنی بر نوشتن!

آخرین زمانی که می نوشتم هنوز در دوران عقد
بودیم و من خسته و آشفته و شاید هم ناامید از هم خونه شدنمون!

اما ازونجایی که لطف خدا پایانی ندارد بلکه
همیشگی است ما بعد از سه و سال هفت ماه عروسی کردیم! اینقدر یهویی که باورمون نشد!

بالا و پایینی های دنیا که تمومی ندا
دانستنی؟
آیامیدانید؟ احتمال دارد درسال 6000میلادی علم به حدی پیشرفت كند كه خودرو ها دیگر استفاده نشوند و انسان توسط موج برروی زمین باسرعت بالا حركت كند!!!!!!!!!!
آیامیدانید؟ ترانزیستور قطعه ای الكترونیكی است كه توسط این قطعه انقلابی درجهان ایجادشد وباعث بوجود آمدن عصر اطلاعات وارتباطات شد.تمام وسایل الكترونیكی ارتباطی برای ایجاد ودریافت امواج ازاین قطعه استفاده میكنند.
آیامیدانید؟اگر از زمین فراتر وبسیار زیاد دور شویم  آسمان ها را به صورت
با توجه به مخاطبان زیاد و روزافزونی که در فضای دیجیتال قراردارند حضور در این عرصه بیش از پیش ضروری و مهم است.
بیل گیتس یکی از تاثیرگذارترین افراد جهان درباره حضور در فضای دیجیتال می گوید:
«اگر کسب و کارتان در اینترنت نباشد، بزودی در بازار هم نخواهد بود»
این جمله از ثروتمندترین فرد جهان نشان می دهد که با عدم حضور موثر و پایدار در فضای دیجیتال، کسب و کار خود را با ریسک بزرگی مواجه خواهیم کرد.
با حضور در اینترنت به راحتی می توان محدودیتهای زمانی
 
دردˇ دیل
 
من دخیل دوستن-أ ننم
من نگم درخت بیخۊده، ولی
تا ایسأ اۊ کس کی تی گبان-أ گوش‌أده
چۊبˇ أمرأ دردˇ دیل کۊدن بده
 
سرنوشت أن نیه کی دس تی شین تی پۊشت-ه فنرسه
پۊر دؤوی ته‌ره چارۊق ننه
زندگی دکش فکش، تی شانه-أ بشکنه
سرنوشت أنم نیه کی چاکنانˇ أمرأ من کنار بیم
زردˇ گۊش ببم، بمرده مۊش ببم
اۊ جۊر کی پئر می شین به بار بۊمؤ بۊ، بار بیم
 
وقتی کی تمام فکر ؤ ذکر تی شین هن ببه،
کی من چی وستی "ماشین-أ اۊتؤل نگم"
پس چی کی می کؤنه وستی نؤ نبه
می کار برؤ برؤ
میان من و تو

می درخشید غروب  تازه تر از صبح

یک دم، 
نگاه
من به زیبایی تو بود!

نسیمی
سرگردان

آرام آرام
از
میان التهاب بازوان من و تو می گذشت!

خزیده بود، شهر زیر پایمان

فارغ از
هیاهوی مردمان گیج و گنگ...


من و تو،

زبان
شیوای لمس های عاشقانه

انگار  در هوای بهار به هم تنیده شده بودیم

یاد آن
کولی افتادم که می گفت:

تار و
پودی از یک قالی هستیم من و تو!


 

من
عطر
قدیمی تن تو را به یاد دارم

و می
دانم در آسمان ملتهب چشمانت

هزاران کاکوتی
ریشه دارد!

من با
استند تبلیغاتی :
یکی از ابزارهای مفید در حوزه تابلوسازی استند می باشد . استند نوعی سازه
است که می توان انوع تبلیغات چاپی با متریالهای مختلف یا محصولات متعدد را بر روی
پایه مخصوص به شکلی شفاف و به صورت فیزیکی در نقطه فروش به معرض نمایش گذاشت .
انواع استندهای تبلیغاتی :
استندهای نمایشگاهی
استندهای فروشگاهی
استندهای تبلیغاتی
ادامه مطلب
پُر از انرژیه
خوش بین به زندگی
واقع بین به سختیها
از هر چیزی لذت می بُرد
خودِ خودش بود
بی شیله پیله
ساده
شاد
مهربون
امیدوار
پرتلاش
نجیب
قدردان
آسون گیر
اگه بخوام خوبیهاشو بشمرم، تا
ته این پست کم میارم
با اینکه ندیدمش (از نزدیک)
و با اینکه ارتباطمون به این
وبلاگ نویسیها خلاصه می شد
اما هر وقت میخوندمش خوشحالیش
به منم سرایت می کرد
تا اینکه آخرین پستهاش بوی غم
گرفت
بویِ نایِ ناامیدی
بویِ خستگی
 
توی دلم گفتم: ازدواج تو رو
هم افسرده کرد جانم؟
ولی
 
 
به سمت مسجد روانه گشته حیدر
 
به زیر لب زمزمه: آیات کوثر
 
 
 
شب آخر، شد و حیدر، دلش درگیر غم است
 
از این ماتم، همه عالم، گرفتار ماتم است
 
 
 
زمزمه‌ی اهل سما: یا مرتضی یا مرتضی
 
نوحه‌ی عرشِ کبریا: یا مرتضی یا مرتضی
 
 
 
جانم امیرالمومنین
 
 
ادامه مطلب
عید امسال چه دشوار گذشت
بی گل و گلشن و گلزار گذشت
 
چون که از چین کرونا آمده بود
در قرنطینه به ناچار گذشت
 
همه در خانه ی خود زندانی
در میان در و دیوار گذشت
 
رفت و آمد قدغن چون شده بود
عید بی دعوت و دیدار گذشت
 
خوردن و غر زدن و خوابیدن
عمر اینگونه به تکرار گذشت
 
روز تا ظهر همه در بستر
شب ولی زنده و بیدار گذشت
 
حرفها پر شده بود از کرونا
همه با دادن هشدار گذشت
 
نگران از کرونا، گوش به زنگ
چشمها در پی اخبار، گذشت
 
عدد فوتی امروز چه بود؟
وقت ما در پ
عید امسال چه دشوار گذشت
بی گل و گلشن و گلزار گذشت
 
چون که از چین کرونا آمده بود
در قرنطینه به ناچار گذشت
 
همه در خانه ی خود زندانی
در میان در و دیوار گذشت
 
رفت و آمد قدغن چون شده بود
عید بی وعده و دیدار گذشت
 
خوردن و غر زدن و خوابیدن
عمر اینگونه به تکرار گذشت
 
روز تا ظهر همه در بستر
شب ولی زنده و بیدار گذشت
 
حرفها پر شده بود از کرونا
همه با دادن هشدار گذشت
 
نگران از کرونا، گوش به زنگ
چشمها در پی اخبار، گذشت
 
عدد فوتی امروز چه بود؟
وقت ما در پی
# مکالمه زنده
دکتر الف : به نظر من شما نیاز به این داروها دارید . ( یک پلاستیک پر تاپر دارو نوشته و زنگ ورود بیمار بعدی را میزند .)
دکترب: اقای فلانی عکس شما خیلی شرایط بدی رو نشون میده ، باید براتون نوبت عمل زد ..
دکتر ج : متاسفم اقای فلانی این عکس نشون میده شما در مراحل اخر بیماری هستین کاری از دستمون برنمیاد
دکتر د : ببینید طبق این چیزی ک من اینجا میبینم مشکل قابل کنترله ...
دکتر ه :اقای فلانی شما نیاز ب چند جلسه توان بخشی هم دارید در کنار همه داروها
بسان نورسیده طفلِ گریانی

که از زهدانِ مادر عاقبت بیرون بیاید

زندگی را

باز آغازیدن از آغاز خواهم کرد در دم

آن زمان که پیشِ چشمِ مردمک‌های غبارآلودِ بی‌خوابم

ببینم چشم‌هایت را

 

حیاتم،

سربَهای لحظه‌ای که‌ات بی‌هوا در بر بگیرم

سخت محکم

چنان چون صخره‌ای از ابتدای خلق گیتی در دل کوهی

–هر آنچ آن را به پیش آید

نجنبد یک وجب از جا–

مماتم هم

 

عزیزا، ماهچهرا، دلبرا، یارا!

نمی‌دانم کجا، کِی آخرت بینم

ندانم هیچ آیا

روز خواهد بود یا شب

د
نباید براى رضایت چند لیبرال خود
فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیده ‏ها به گونه ‏اى
غلط عمل کنیم که حزب اللَّه عزیز احساس کند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولى‏ اش
عدول میکند.
 امام خمینی ره / صحیفه نور ج21 ص 284 (منشور روحانیت)
 
 
خندیدی و خندیدم و خندیدی و خندید
آن چشم که می دید
خندیدی و زنجیره خندان لبت را
جادوی شبت را
با چشمک و با بذله به من بذل نمودی
گفتی که به زودی...
فصلی از فاصله ها باز شود در دل تقویم
یکی غین، یکی میم
آن قدر که دیگر همه را یار ببینی
جز یار نبینی
می آورَدَت در بَرم اما، به دف و نی
اما تو مگو کِی؟
شرط آن است صبورانه وفادار بمانی
از عشق بخوانی
 
خندیدم و گرییدم و خندیدم و گریان
وا ماندم و حیران
لبریز زِ احساسم و هر دم فورانم
من از که بخوانم؟
رو
خندیدی و خندیدم و خندیدی و خندید
آن چشم که می دید
خندیدی و زنجیره خندان لبت را
جادوی شبت را
با چشمک و با بذله به من بذل نمودی
گفتی که به زودی...
فصلی از فاصله ها باز شود در دل تقویم
یکی غین، یکی میم
آن قدر که دیگر همه را یار ببینی
جز یار نبینی
می آورَدَت در بَرم اما، به دف و نی
اما تو مگو کِی؟
شرط آن است صبورانه وفادار بمانی
از عشق بخوانی

خندیدم و گرییدم و خندیدم و گریان
وا ماندم و حیران
لبریز زِ احساسم و هر دم فورانم
من از که بخوانم؟
روی گر
بسم‌الله...

سلام!

+

متابولیسم
یعنی سوخت و ساز. نوعی از اختلالات متابولیسم، اختلالاتی هستند که در آن‌ها یک
آنزیم دچار مشکل می‌شود و به دنبال‌ش یک ماده در بدن تجزیه نمی‌شود و تجمع می‌کند
و کلی مشکل می‌سازد. مثلاً در بیماری فنیل‌کتونوریا یا PKU آنزیمی که فنیل‌آلانین
را تجزیه می‌کند دچار مشکل است و این پروتئین در بدن به ماده‌ی بعدیِ چرخه‌ی سوخت‌وسازش
تبدیل نمی‌شود و جاهای مختلفی تجمع می‌کند من‌جمله مغز. و بچه دچار عقب‌ماندگی
ذهنی می‌
دردˇ دیل
 
من دخیل دوستن' ننم
من نگم درخت بیخۊده، ولی
تا ایسأ اۊ کس کی تی گبان' گوش‌ئأده
چوبˇ أمرأ دردˇ دیل کۊدن بده
 

سرنوشت أن نیه کی دس تی شین تی پۊشت' فنرسه
پۊر دؤوی ته‌ره چارۊق ننه
زندگی دکش فکش، تی شانهٰ بشکنه
سرنوشت أنم نیه کی چاکنانˇ أمرأ من کنار بیم
زردˇ گۊش ببم، بمرده مۊش ببم
اۊ جۊر کی پئر می شین به بار بۊمؤ بۊ، بار بیم
 
وقتی کی تمام فکر ؤ ذکر تی شین هن ببه،
کی من چی وستی "ماشین' اۊتؤل نگم"
پس چی کی می کؤنه وستی نؤ نبه
می کار برؤ برؤ نبه
 
 
 
چلنیوم چیست و چه کاربردی دارد؟
 
با ورود چلنیوم به صنعت تابلوسازی با یک تحول عظیم در دنیای تابلو سازی روبه رو شدیم . از ورود آن به حرفه تابلوسازی چند سالی بیش نمی گذرد با این وجودطرفداران زیادی پیدا کرده است. چنل (channel) یعنی جسم یا کانالی که شکل یو (u) باشد و استفاده ازین کلمه بدین معنی است که حرف یا شکلی را بعد از چسباندن به شکل یو (u) درمی آیند و چون جنس لبه از ورقه نازک آلومینیومی می باشد از ادغام این دو کلمه چلنیوم بوجود می آید.
 
channel + aluminium= ch
دنیا بی حب علی، دنیای رنج و غمه / قلبی که جای تو نیس، مصداق جهنمه
 
درمون دردای من، نام تو رو بردنه / این شب‌ها با یاد تو، قلب من سینه زنه
 
آقای منی، مولای منی، شیدای توام
 
دنیای منی، عقبای منی، گدای توام
 
شد روح و جان من، با یادِت منجلی / ذکر لب‌های من، یا مرتضی علی
 
یا مرتضی علی
 
ادامه مطلب
خندیدی و خندیدم و خندیدی و خندید
آن چشم که می دید
خندیدی و زنجیره خندان لبت را
جادوی شبت را
با چشمک و با بذله به من بذل نمودی
گفتی که به زودی...
فصلی از فاصله ها باز شود در دل تقویم
یکی غین، یکی میم
آن قدر که دیگر همه را یار ببینی
جز یار نبینی
می آورَدَت در بَرم اما، به دف و نی
اما تو مگو کِی؟
شرط آن است صبورانه وفادار بمانی
از عشق بخوانی

خندیدم و گرییدم و خندیدم و گریان
وا ماندم و حیران
لبریز زِ احساسم و هر دم فورانم
من از که بخوانم؟
روی گر
هو الجمیل
فرمان خرد
 
حق بآدم گفت اسرار مگو
در حسادت بود ابلیس عدو
نقشه در اغفال آدم می کشید
این سیاسی کار مکار دو رو
فتنه کرد و مکر در جهدی بزرگ
خدعه اش گل کرد و شد آدم فرو
آدمی افتاد از شان سترگ
باختیار خویش از راه گلو
حیف از ارزش بیفتد آدمی
بدتر از دیو و دد و خاک و خدو
خیر و شر و عقل و جهل و اختیار
می توان آدم بمانی یا خرو
یعنی ای فرزند آدم الحذر
کبر و شرک و کینه ی جانان مجو
گر بهشت حق طلب داری بدان
عقل و عشق از آل دارد آبرو
آل احمد نزد حق محبوب و ب
 
 
 
دانشجوی تازه وارد : هالوی خوش شانس
 
دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان
 
دانشجویان پرسر و صدا : گروه لیانشانپو
 
دانشجوی پزشکی : به خاطر یک مشت دلار
 
خانواده دانشجویان : بینوایان
 
دانشجوی مدل رپی : الو، الو، من جوجوام
 
انتخاب درس افتاده : زخم کهنه
 
مراقبین امتحان : سایه عقاب
 
تقلب : عملیات سری
 
روز دریافت کارنامه : روز واقعه
 
اعتراض دانشجو : بایکوت
 
اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم
 
دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو د
اسناد امانتی در یافتی و پرداختی یکی از اصلی ترین اسناد انتظامی می باشد. این اسناد زیرمجموعه حسابهای انتظامی و  بدون ماهیت هستند که برای دادن یا  گرفتن ضمانت استفاده می شود.
 به این صورت که وقتی شرکت سفته یا چک به عنوان ضمانت دریافت و یا پرداخت می نماید از آنجا که  این اسناد وصول شدنی نیستند و قرار است به عنوان وثیقه نزد شرکت بماند از این حساب استفاده می شود.
در نرم افزار حسابداری سازه حساب و در دوقسمت امکان ثبت این اسناد وجود دارد.
ادامه مط
 
اندوه و غم از سینه تکاندیم
از سینه غم و کینه تکاندیم
 
اسفند شد و این شب عیدی
آن غصّه‌ی دیرینه تکاندیم
 
از پنجره و مبل گرفتیم
تا پرده و آیینه تکاندیم
 
کردیم از آن شنبه چو آغاز
تا آخر آدینه تکاندیم
 
بر صورت ما ماند سیاهی
تا دوده ز شومینه تکاندیم
 
با معده‌ی خالی به شب و روز
با دست پر از پینه تکاندیم
 
در قالب یک کار گروهی
نرّینه و مادینه تکاندیم
 
تا شرّ نشود نوعِ تکان‌ها
با حفظ طمأنینه تکاندیم
 
رفتیم خرید شب عید و
سرمایه‌ی نقدینه تکاندی
گفتم : بیا به داداشت زنگ بزن،

بالاخره غریبیه و هزارش درد، بیا مرحم آلامش باش

گفت: نوبت اونه بزنگه، من یه هفته پیش زنگیدم

گفتم: این حرفا زشته تو دنیای خواهربرادری

گفت: بزنگم چی بگم آخه، معمولی نیست، بعدِ 5 روز دوباره زنگ
بزنم چی بگم

گفتم: باشه دیگه نمی گم زنگ بزنی

 

فرداش پرسیدم چرا دیشب دمق بودی

جواب داد: وقتی اسمشونو میاری من به هم می ریزم

 

نشود فاشِ کسی، عشقِ نهانِ من و تو
گفتم : بیا به داداشت زنگ بزن،

بالاخره غریبیه و هزارش درد، بیا مرحم آلامش باش

گفت: نوبت اونه بزنگه، من یه هفته پیش زنگیدم

گفتم: این حرفا زشته تو دنیای خواهربرادری

گفت: بزنگم چی بگم آخه، معمولی نیست، بعدِ 5 روز دوباره زنگ
بزنم چی بگم

گفتم: باشه دیگه نمی گم زنگ بزنی

 

فرداش پرسیدم چرا دیشب دمق بودی

جواب داد: وقتی اسمشونو میاری من به هم می ریزم

 

نشود فاشِ کسی، عشقِ نهانِ من و تو
«به نام خریدارِ جان ها»
صبح که از خواب بیدار شدند، یعنی با چه فکری از خانه بیرون رفتند؟!


اه، باز هم درس‌های چرت و پرت...

بازم استاد میخواد اول صبحی، یکسره حرف بزنه و مخ ما رو
بخوره...

امروز یادم باشه فلان کتاب و فلان مقاله رو هم چک کنم...

یادم باشه برم از فلان استاد بخوام برگه‌م رو دوباره چک
کنه! مطمئنم اشتباه کرده و من نیفتادم...

امروز برم به استاد فلانی بگم 2 نمره بهم بده بلکه این درس
رو پاس کنم...

امروز یادم نره که قسطِ شهریه‌ی ترم رو واریز کنم
زلزله از یک طرف، آب و هوا از یک طرف
بر سر ما می‎خورد سنگ بلا از یک طرف
 
یک بلا از آسمان و یک بلا هم از زمین
قسمت ما می‎شود این هر دو تا از یک طرف
 
یک بلا با نام مفسد، یک بلا با نام دزد
یک بلا با نام آقازاده‎ها از یک طرف
 
ساکن این شهر آلوده شدیم و چاره نیست
بوی بد از یک طرف، دود و صدا از یک طرف
 
وضع و حال ما خراب و نمره‎ی ما افتضاح
اقتصاد از یک طرف، جغرافیا از یک طرف
 
می‎کِشد بالا همین طور، می‎کُشد ما را ولی
نرخ ارز از یک طرف، نرخ طلا از یک طرف
 
خیلی دلت می‌خواهد انگار
من باز دنبال تو باشم
مثل همیشه شاد باشی
من گرم احوال تو باشم
 
خیلی دلت می‌خواهد این را
که در سکوتی بین ما دو
من باز مشتاق تو باشم
من در طلب باشم، ولی تو...
 
انگار با خود فرض کردی
من یک گدا هستم تو هم شاه
سهم تو کاخ اشتیاق است
سهم من بیچاره هم آه
 
گویا دوباره در خیالت
من را گدایی فرض کردی
حس می‌کنی بالا تو هستی
خود را فضایی فرض کردی
 
خیلی خیالاتی شدی؛ نه؟
این لقمه‌ی خیلی بزرگی‌ست
این خلق و خو از تو بعید است
این طرز فکرت
 بسم الله . کلام  اول


 رویای
سفر

 بسیار
سفر باید ....


در این یادداشت  بدنبال 
رویایی هستم که بتوان  یک  گردشگری  حرفه ایی 
را  تجربه کرد و  یک آرزوی و رویا را  دنبال کرد .  


 

 باید سفرکرد  ، جاهای شگفت انگیز مختلفی را دید، با  زندگی مردم جالبی آشنا شد و تجربه های تاثیرگذاری
بدست آورد. هنوز هم جاهایی وجود دارد که در لیست آرزوهای سفرمان قرار دارد.

 به
گفته  شیج اجل  سعدی شیراز 
که خود  از جهاندیدگان  بزرگ  
ایران  زمین  است  که
می فرمایند
عضو جدیدی به خانواده مون اضافه شد :)
ایشون هستن:




 
 
من که دوچرخه سواری بلد نیستم. ولی
عاشششششششقشم
آقایی قول داده بریم یه جای خلوت و
بهم یاد بده و حسابی دور دور بزنیم.
همه اش توی خیالم دارم اونجا رو تصور
می کنم و کلی کیف می کنم
:))
من چقدر خوشبختم آخه
 
 
 
 
 
 
 
 
 
پ.ن: ما تقریبا در حال حاضر مثل خیلی
از آدم ها دچار مشکلات مالی هستیم. و میدونم که تقریبا هیچ پس اندازی نداریم. اما
حکایت این دوچرخه که وارد زندگی مون شد اینه که همسرم برای اینکه به برا
به سمت مسجد روانه گشته حیدر

به زیر لب زمزمه: آیات کوثر

 

شب آخر، شد و حیدر، دلش درگیر غم است

از این ماتم، همه عالم، گرفتار ماتم است

 

زمزمه‌ی اهل سما: یا مرتضی یا مرتضی

نوحه‌ی عرشِ کبریا: یا مرتضی یا مرتضی

 

جانم امیرالمومنین

 
ادامه مطلب
امیدوارم این متن رو بخونی
امیدوارم در انتهای مطالعه برایم طلب خیر کنی از خداوند و مطلب برایت بسیار سودمند بوده باشد
جدیدا کم می نویسم
مگر به این نتیجه برسم که اکنون سخنی دارم ، شایسته ی نگارش و در میان گذاردن
کارهای فراوانی کرده ام
از فعالیت های علمی ، اجتماعی ، عملی ، NGO ، گروهی ، فردی ، کار و کسب در آمد و ...
هنوز هم به دنبال یک برنامه ریزی صحیح ام.
احتمالا شما نیز از عملی نشدن برنامه هایتان گله مند اید
یا مثلا کاری که برایتان مضر است را هنوز هم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

نروم جز به همان ره که توام راه نمایی


 

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم

همه توحید تو گویم که به توحید سزایی


 

تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری

احد بی زن و جفتی ملک کامروایی


 

نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت

تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی


 

تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی

تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی


 

بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی

بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی


 

ب
بهار مسعود
در استقبال از نیمه شعبان و میلاد امام عصر(عج)
 
جز تو چه کسی بهار مسعود بود
در اوج عطش زمزمه رود بود
از نکهت خود دهد به گلشن سهمی
سر تا به قدم سخاوت و جود بود
چون اختر تابنده بیفشاند نور
هادی ره تار و مه آلود بود
پاکیزه تر از آب زلال چشمه
رخشنده چو قرآن زراندود بود
برخاسته از دامن پاک زهرا(س)،
مانند علی(ع) و مثل محمود(ص) بود
موسی روش،عیسی دم و یوسف رخسار
خوش نغمه تر از حضرت داوود  بود
دوم حسن(ع) از سلسله عترت را
با آن همه جور خصم، مولود بو
یکی داستان است پر داد و دود
که رستم در آن نقش اول نبود
 
نگفتند آن را چو شهنامه ها
نوشتم، بخوانید زین پس شما
 
شنیدم که در روزگار کهن
که حتما نه تو دیده‌ای و نه من
 
جهان پهلوان رستم نامدار
دلش را ز کف داد و شد بیقرار
 
به هر سو نگه کرد آیینه دید
جهان را فقط رنگ تهمینه دید
 
چو چشمان تهمینه کردش کمین
دلش بی هوا ریخت روی زمین
 
تهمتن به دور از گران گرز خود
ز دست غم عشق افسرده شد
 
به امید عشق و به شوق وصال
دوان رفت رستم به نزدیک زال
 
بگفتا که بابا: به
«به نام خداوند شادی‌ها و غم»
"۴ حقیقتِ شریف" چیست؟
از نظرِ بودا ۴ حقیقتِ اصلی در این عالم وجود دارد که از آنها با عنوانِ ۴ اصلِ رنج هم نام می‌برد. این ۴ اصل بدین صورتند:
۱. زندگی سراسر رنج است.
۲. ریشه و اساسِ تمامِ رنج‌ها، آرزومند بودن و خواهش‌های نفسانی است.
۳. باید با ریشه‌ی رنج‌ها مبارزه کرد و آنها را از بین برد.
۴. مبارزه با این رنج‌ها از طریق ۸ عمل صورت می‌گیرد. و آنها عبارتند از: ایمان درست، نیت درست، گفتار درست، رفتار درست، معاش درست، س
عجب شعر زیبایی از قیصر امین پور دیدم:چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟
بیایید از عشق صحبت کنیم
 
تمام عبادات ما عادت است،
به بی عادتی کاش عادت کنیم
 
چه اشکال دارد پس از هر نماز،
دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟
 
به هنگام نیت برای نماز،
به آلاله ها قصد قربت کنیم
 
چه اشکال دارد که در هر قنوت،
دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟
 
چه اشکال دارد در آیینه ها،
جمال خدا را زیارت کنیم؟
 
مگر موج دریا ز دریا جداست؟
چرا بر یکی حکم کثرت کنیم؟
 
پراکندگی حاصل کثرت است،
بیایید ت
دنیا بی حب علی، دنیای رنج و غمه / قلبی که جای
تو نیس، مصداق جهنمه

درمون دردای من، نام تو رو بردنه / این شب‌ها با
یاد تو، قلب من سینه زنه

آقای منی، مولای منی، شیدای توام

دنیای منی، عقبای منی، گدای توام

شد روح و جان من، با یادِت منجلی / ذکر لب‌های
من، یا مرتضی علی

یا مرتضی علی


ادامه مطلب
گرچه از عشق فقط لطمه زدن را بلدیم

گرچه چندی است که بی‌روح‌تر از هر جسدیم


 

گرچه در خوب‌ترین حالت‌مان نیز بدیم

جز درِ خانه‌ی ارباب دری را نزدیم


 

روزگاری است که ما رعیت این خانه شدیم

سجده‌ی شکر برآریم که دیوانه شدیم


 

از همان روز که حُسنش به تجلی دم زد

از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد


 

از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد


 

بنده‌ی عشقم مجنون حسین بن علی

در رگم نیست به جز خون حسین بن علی


 

آسمان با
فروشگاه
هپسون
فروشگاه هپسون -
مرکز فروش ماشین های اداری، کامپیوتری، پرینتر، فاکس، لوازم التحریر، ماشین حساب و
مواد مصرفی
آدرس سایت فروشگاه =
www.hepsonshop.com
آدرس = تهران -
خیابان کریمخان زند، بین سپهبد قرنی و ایرانشهر پلاک 174
تلفن : 88827540-021
تلفن: 888305785
-021
- فروش انواع
لوازم تحریر
- فروش انواع
لوازم اداری
- فروش ست
های اداری مدیریتی و کارمندی
- فروش انواع پرینتر
و کارتریج
- شارژ انواع
کارتریج های HP , Canon
- فروش انواع
ماشین حساب های مهندسی و فروشگاهی و دان
میگن از روزی که خانومش رو ندیده، خیلی حالش بهتره

بعضی ناراحت اند و بعضی (مثل من) شگفت زده

من میگم خودش مقصره؛

توی سالهای مجردی و تنهاییش به جای مطالعه و دیدن و شناختنِ
دنیا و آدمها، فقط لَم داد گوشه ای و از خوابیدن و استراحتش لذت برد

آدمها و مخصوصا جنس مخالفش رو نشناخت، حالا کم آورده

تازه شم، طرفش عشق می ریزه و دوست داره عشق دریافت کنه

و او یا بلد نیست یا دوست نداره بلد باشه

میگن مقصر فقط خودش نیست

طرف، نمی خواد با بقیه بجوشه و این اونو سرخ
میگن از روزی که خانومش رو ندیده، خیلی حالش بهتره

بعضی ناراحت اند و بعضی (مثل من) شگفت زده

من میگم خودش مقصره؛

توی سالهای مجردی و تنهاییش به جای مطالعه و دیدن و شناختنِ
دنیا و آدمها، فقط لَم داد گوشه ای و از خوابیدن و استراحتش لذت برد

آدمها و مخصوصا جنس مخالفش رو نشناخت، حالا کم آورده

تازه شم، طرفش عشق می ریزه و دوست داره عشق دریافت کنه

و او یا بلد نیست یا دوست نداره بلد باشه

میگن مقصر فقط خودش نیست

طرف، نمی خواد با بقیه بجوشه و این اونو سرخ
.
ای عشق کهنه‌ی من!
در عبور راهی که می‌روی،
به هرچه می‌رسد،
به هرچه در راه است،
چشم می‌بندم، تا تو را دریابم.
به قرار محبّت‌های طولانی‌مان قسم،
به هرچه که از سمت تو رسد، آرامم!
باورت بشود یا نه،
بیش از این،
تاب دیدن سنگینی شکوفه‌های انگور،
بر این جوانه‌ی گندم را، ندارم!
.
•••••••
.
ای عشق کهنه‌ی من!
من،
همانم که به عهد‌ نبسته‌ی تو، سال‌ها وفا کرده‌ام؛
پس بیا و خام کن مرا!
بریز می را در این جام خمارین؛
تا که یک جرعه از آن را، غلیظ‌ترین ب
دامنه و سایت و وبلاگ مدرسین پایتخت به همراه امتیاز تبلیغات، مستندات و کانال آن به بیشترین قیمت پیشنهادی حدالمقدور تا هفته آینده واگذار می گردد.
عمر سایت: 70 ماه
میانگین بازدید کننده روزانه: 400
میانگین بازدید روزانه: 800
دنبال کنندگان تقریبی: بیش از 2000 نفر
جامعه هدف: دانشجویان مهندسی و دانش جویان کنکوری تهران و سراسر ایران
رنک اول در بسیاری از کلید واژه ها در گوگل
تخفیف ویژه به متقاضیان دانشگاهی
سایر اطلاعات در تماس:
09906166383
دکتر عباسی
طاووس تیر
خورده ی من غافلی هنوز ؟!
دنبال دانه
های اسیر گِلی هنوز ؟!
باغ تو را به
نام کلاغی سند زدند
از خواب
برنخیز که بی حاصلی هنوز !
دنیا کنار
آمده با مرگ رنگ ها
درگیر 
راه حل همان مشکلی هنوز؟!
از
حال من نپرس که دیوانه تر شدم
از
حال و روز تو چه خبر ؟ عاقلی هنوز؟!
این ماه هم
تمام شد اما هلال نه …
در چشم های مه
زده ام کاملی هنوز
با تخته پاره
ها به توافق رسیده ام
من جزر و مدم
و تو همان ساحلی هنوز
من ماضی بعیدم
و گم بین جمله هات
اما تو در
مضارع من فاعلی هن
My assignment help
Assignment.one services
Powerpoint
Presentation Services
Essay Writing Help
Online Assignment Help
Abaqus Assignment Help
Android Assignment Help
Ansys Assignment Help
Autocad Assignment Help
C Programming Assignment Help
C++ Programming Assignment
Help
Civil Engineering
Assignment Help
Computer
Science Assignment Help
Electrical
Engineering Assignment Help
Java Assignment Help
LabVIEW Assignment Help
Matlab Assignment Help
Mechanical
Engineering Assignment Help
Multisim Assignment
Help
Programming
Assignment Help
Python Assignment Help
Solidworks Assignment
Help
SPSS Assignment Help
Statistics Assignment
Help
Matlab projects
Presentation Design
Services
Powerpoint Design
Services
Powerpoint
Presentation Help
Powerpoint Slide Design
Architecture
Assignment Help
3Ds Max A
دریا لگ نیشته بؤم
آرسۊ همرأ بؤگۊت
تم نزن تم نزن
 
آسمان بۊرمه گۊد
آسمان گۊرره گۊد
گۊت ویریس تم نزن

دریا لگ نیشته بؤم
آرسۊ همرأ بؤگۊت
تم نزن تم نزن
 
آسمان بۊرمه گۊد
آسمان گۊرره گۊد
گۊت ویریس تم نزن
خؤنه خأنم بؤشۊم
خؤنه أمما کۊیئه؟
هیشکی نئیسئه ایه
 
مئن دامؤن بۊشؤم أبران دپیتن
زیمی یؤ آسمؤن کس کسˇ همرأ
هچی هچی آزازا جنگ بگیتن
 
هوا سرده شرم دارم ندأرم
می دۊته وأکته لنگانˇ همرأ
سیأ رأشئکˇ مئن مۊ رادوأرم
 
ای راشئکˇ جی نیفرت دأره می دیل
همیشک
اختراع دستگاه تب سنج کرونا
دستگاه تب سنج استندی لیزری به همت شرکت گسترش صنعت خاورمیانه برای اولین بار در کشور ساخته شد و دقت در سنجش دما و سرعت تشخیص از ویژگی‌های منحصربفرد این دستگاه است.
دانلود فیلم    
http://<div id="video-display-embed-code_4633491" ><script type="text/JavaScript" src="https://www.iribnews.ir/fa/news/play/embed/2672043/4633491?width=400&height=300"></script></div>
 
تنوع سوالات در قسمت ریدینگ آیلتس یکی از نکات مهم و مورد توجه طراحان این بخش است.  چنانچه شما با نوع سوال و نحوه درست
پاسخگویی به آن آشنا نباشید، چه بسا دچار اشتباه شوید یا زمان زیادی را برای فهم
آن از دست بدهید!
در ریدینگ آیلتس IELTS Reading سوالات به صورت کلی به چند دسته تقسیم
می شوند؟
سوالات ریدینگ آیلتس IELTS Reading در هر دو ماژول آکادمیک Academic و جنرال ترینینگ General Training به صورت کلی از نظر طبیعت به پنج دسته تقسیم می
شوند:
True, False, Not
Given
Matching
Multiple Choice
Comple
.
باور کن با آمدنت،
مایه‌ی حیات مردم این شهر، عشق خواهد شد،
نه ترکیبی اتّفاقی از گازهایی که تنفس می‌کنند!
.
•••••••
.
باور کن با آمدنت،
تمام ساعت‌ها، به وقت عشق‌بازی‌های شبانه،‌ کوک می‌شوند،
نه آن‌گاه که صفر، حاکم مطلق اعداد است!
.
•••••••
.
باور کن با آمدنت،
ماندگارترین حکومتِ این شهر، دولتِ عشق خواهد بود،
و دیگر نیازی به تدبیر برای امّید، و خدمت‌گزاری دولت نیست!
.
•••••••
.
باور کن با آمدنت،
مگر دیگر می‌شود دنیای بدون تو را،
بگذر
شبی به خلوت این همنشین درد

   تا شرح آن دهم که غمت با دلم چه
کرد.....الف. سایه

حزن بی تاب

نغمه ای بخوان محبوبم

برای دلواپسی همه زمانه ها

که به حزن بی تاب

قناریها عادت کرده ایم

ضرب آهنگ قفسها را می شنوی؟

خیل دلسوختگانت را مرنجان

روزی چشمانت را

چشمانت را

فرمانروای همه نرگسی ها می کنم

تا در مخموری

 یک روز بارانی

از پرچین

 همه واهمه ها

 واندوه

همه دلتنگیها بگذریم

پاییز 1387 ماهشهرع-بهار

 
امشب شب یلداست، بیا خوش باشیم
این رسم چه زیباست، بیا خوش باشیم
 
از پسته و هندوانه، آجیل و انار
هر چیز مهیّاست! بیا خوش باشیم
 
یارانه گرفتیم و غمی نیست به دل
امشب شب ماهاست، بیا خوش باشیم
 
برنامه‌ی شاد و زنده در تلویزیون
این لحظه در اجراست، بیا خوش باشیم
 
با خواندن اخبار جراید داغیم
انگار نه سرماست، بیا خوش باشیم
 
اخبار گرانی و تورم به تو چه؟
این مشکل آنهاست، بیا خوش باشیم
 
افتاده به زیر خط فقرند همه
منظورنه بر ماست، بیا خوش باشیم
 
نه مش
.
من مانده‌اَم؛
که کدامین قابله‌ی پُر‌احساس زمانه،
اسارت شب‌ها را،
در آمیزشِ نورهای شرقی حرام می‌کند؟!
.
•••••••
.
من مانده‌اَم؛
بَر بلندای کدام شانه گریسته‌ای،
که رودهای مجنونِ دل‌تنگی،
راه‌شان را، در پیچ و تاب سینه‌اش،
به سمتِ تپشِ نابه‌هنگامِ شبانه‌ی قلب‌ها، کج می‌کنند؟!
.
•••••••
.
من مانده‌اَم؛
از مزارعِ انگور، چه‌گونه گذشته‌ای،
که دیگر، تُنگ‌های بلور، از خونِ تاک‌های بلند پُرنمی‌شوند؟
مگر نه آن است که عشق را،
به م
 
درست مثل روزهای اول
که تاریکی محضی را در اینجا می چشیدم. خیال می کردم خودم را تبعید کرده ام قبل از اینکه کسی بخواهد حکم تبعید مرا امضا کند. اما روز به روز که می
گذرد می فهمم که در تبعید خودم بیشتر دست به فعالیت زده ام. مثل احلام که آخر گریه
های دیشبش دستش را روی صورتش کشید و گفت: به خاطر وطنم همه کار می کنم. او واقعا
یک وطن پرست اورجینال است. اصلا همه لبنانی ها عجیب وطن پرست هستند. روزی که احلام برای خداحافظی
از ستون های ویران صور می رفت، حس می کر
هوالجمیل
میراث کل هستی
در مدح و منقبت و رثای حضرت امام حسن عسکری (ع)
از سوز زهر دشمن ، آتش گرفته جانم
گوئی نشسته صدها ، نِشتر به استخوانم
می سوزم از لهیب سوزان سّم قاتل
گریان ولی به یادِ مقتول کوفیانم
جانم فدای او که ، لب تشنه سر جدا شد
در تاب و تب برای سقای تشنگانم ........
..................
هوالجمیل
پنج راز  غیبی
با عرض تسلیت بمناسبت سالروز شهادت امام حسن عسکری (ع)
و  تبریک آغاز ولایتعهدی حضرت مهدی موعود (عج)
اگرچه در حصار دشمنان بود
ولی بر غیب عالم حکمرا
بسم الله الرحمن الرحیم
 
سلام
 
تا حالا شده کسی رو برای اولین بار ببینی یا درموردش برای اولین بار چیزی بشنوی و یه حس غریب بهت دست بده ؟؟
احساس کنی خیلی وقته میشناسیش ....
                حتی اگر تا اون موقع، اسمش هم به گوش ت نخورده باشه ....
احساس کنی خیلی بهت نزدیکه ....
               حتی اگر توی جغرافیای دیگه ای باشه ....
احساس کنی حالش رو خوب درک میکنی ....
                حتی اگر یه لحظه هم توی اون شرایط نبوده باشی ....
احساس کنی ....
                 ح
گاهی توی زندگی عادی هم رخ میده
مثلا یه زن و شوهری با هم درگیرن یا دو تا
همکار توی دفتر طراحی با هم کنار نمیان
بعد وقتی کتابی میخونیم یا مدلی رو میبینیم
موضوع برامون روشن میشه مشکل رو میفهمیم و در گام بعدی مدلی برای عمل خواهیم داشت.
تفاوت های زن و مرد و کارهای
پژوهشی ک روی این کار کردن یا مثلا مدل mbti یا مدل بلبین که مولفه
های شخصیتی ادم رو تبیین میکنن.

از نمونه های اشناتر همین اخلاط چهارگانه که
کمک میکنه بفهمیم بدنمون چه ویژگی هایی داره و حالا ب
خدایا، روز و شبم را در حالی سپری می­کنم که کار نیک خود را اندک می­بینم،
 و به گناه خود معترفم، و به خطای خود اقرار دارم.
من چون بر خویشتن ستم کرده ­ام ذلیل و خوارم. کردار من مرا به نابودی افکنده،
و هوای نفسِ من تباهم گردانیده، و شهوات مرا از خوبی ­ها بی­ بهره ساخته است.
اللَّهُمَّ إِنِّی أُصْبِحُ وَ أُمْسِی مُسْتَقِلًّا لِعَمَلِی،
مُعْتَرِفاً بِذَنْبِی، مُقِرّاً بِخَطَایَایَ،
 أَنَا بِإِسْرَافِی عَلَى نَفْسِی ذَلِیلٌ، عَمَلِی أَهْلَکَ
یکی از چیزهایی که واقعا برام مساله
شده در این سال ها همین موضوع تفکر هست
تفکر و عقل، لاجرم باید از سوال به
جواب باشه بدون این که جواب قابل پیش بینی باشه پس با این حساب کسی که میاد برای
اثبات چیزی (منظورم بیشتر یه حکم یا سنت الهی) تفکر میکنه به نظر میرسه ازین معنای
تفکر دور هست و بیشتر داره در رویکردی کلامی دنبال دلایل میگرده تا توجیه کنه چیزی
رو نه این که دنبال حقیقت باشه.
 
تقابل هایی مثل:
کلام - فلسفه
توجیه - تفکر
سوال به جواب - جواب به سوال
 
در
به علت تورم و افزایش تعداد رقبا در حیطه های کاری مختلف برای موفقیت در
هر کسب و کاری سوالات زیادی از قبیل زیر مطرح می شود :

چگونه برای فروش محصولات خود بازاریابی نماییم ؟

برای برند سازی و معروفیت برند خود از چه ترفندهایی استفاده کنیم ؟

چگونه درآمد بیشتری کسب نماییم ؟

از چه روش های تبلیغات برای معرفی محصولات و یا ارائه خدمات بهره بگیریم
؟

آیا ساخت تابلوی تبلیغاتی برای معرفی برند کافی است ؟

انواع تابلوهای تبلیغاتی جدید موجود در بازار کدامند
بهار مسعود
در استقبال از نیمه شعبان و میلاد امام عصر(عج)
 
جز تو چه کسی بهار مسعود بود
در اوج عطش زمزمه رود بود
از نکهت خود دهد به گلشن سهمی
سر تا به قدم سخاوت و جود بود
چون اختر تابنده بیفشاند نور
هادی ره تار و مه آلود بود
پاکیزه تر از آب زلال چشمه
رخشنده چو قرآن زراندود بود
برخاسته از دامن پاک زهرا(س)،
مانند علی(ع) و مثل محمود(ص) بود
موسی روش،عیسی دم و یوسف رخسار
خوش نغمه تر از حضرت داوود  بود
دوم حسن(ع) از سلسله عترت را
با آن همه جور خصم، مولود بو
.
از من روی مگردان؛
بگذار زلف‌های حریری‌ات،
که در پسِ پنجره‌ها،
کودکِ درونِ باد را به چالش می‌کشند،
تماشا کنم!
.
•••••••
.
از من روی مگردان؛
بگذار تا با سختی موهومِ الماسی،
که بر چشمانت نقش می‌بندد،
هزار شب،
هزار و یک شب دیگری را،
بر دیواره‌ی قلبم، حکّاکی کنم!
.
•••••••
.
از من روی مگردان؛
بگذار آوازی سَر دهم،
که به هنگامِ سقوط،
زمزمه‌ی عاشقانه‌ی برگ‌های چناری باشد،
که آمدن تو را، نوید می‌دهند!
.
•••••••
.
از من روی مگردان؛
بگذا
خدایا، روز و شبم را در حالی سپری می­کنم که کار نیک خود را اندک می­بینم،
 و به گناه خود معترفم، و به خطای خود اقرار دارم.
من چون بر خویشتن ستم کرده­ام ذلیل و خوارم. کردار من مرا به نابودی افکنده،
 و هوای نفسِ من تباهم گردانیده، و شهوات مرا از خوبی­ها بی­بهره ساخته است.
اللَّهُمَّ إِنِّی أُصْبِحُ وَ أُمْسِی مُسْتَقِلًّا لِعَمَلِی،
مُعْتَرِفاً بِذَنْبِی، مُقِرّاً بِخَطَایَایَ،
 أَنَا بِإِسْرَافِی عَلَى نَفْسِی ذَلِیلٌ، عَمَلِی أَهْلَکَن
توضیح: این شعر را در ایام بحبوحه حملات
تروریستی داعش به اروپا (در سال 1394) سرودم. قالب شعری اش را نمی دانم، اما
امیدوارم قالبِ دل خوانندگانش باشد.

سوره زنبور


برخیز! که این بار دِگر صحنه عجیب است

باز همهمه‌ی دشمن و هنگام فریب است

مظلوم ولی باشد و حقا که غریب است!

در بُهتِ جهانی که رجوعش به صلیب است...


«اسلام شده آلت
دست سگ مزدور

سَلمان! تو به پا خیز و کُنَش دور»


از بطن یهود، کودک نارَس زده بیرون...

سیراب نمود طفل حرامش، به کفی خون...

بالغ شده ا
اول دبستان که بودیم کلمات رو بخش می کردیم، صداها و حرف
هاش رو نام می بردیم

 

فرشته سه بخش داره

بخش اول: مر

بخش دوم: 

بخش سوم:

 

صداهاش؛

مِ و اَ میشه مَ

ضِ و ای 

 

حرفهاش

ف ر ش ت ه


اول دبستان یادمون ندادند که بعضی کلمات رو نمیشه بخش کرد

چون بعضی کلمات کلمه نیستند، خودِ زندگی اند

بعضی کلمات رو نه میشه بخش اِش کرد نه میشه بخشش کرد
نمی تونی ازشون بگذری، احساس می کنی از وجودت اند

می تونی لباست رو بخشش کنی ولی قلب و دست و سر رو میشه بخشش
کرد؟

بعض
 
 
ببین جاموندم از قافله امسال / دلم خونه دلم خیلی کبابه
 
رفیقام رفتن و موندم دوباره / حالم خیلی بده حالم خرابه
 
 
 
شده این شبا دلم -  اسیر رنج و بلا
 
عجب روضه‌ای میشه -  من و عکس کربلا
 
 
 
نکردی آخر / یه نیم نگاهم // به روم آوردی / که روسیاهم
 
 
 
به حق حال زارم -  عجل لولیک الفرج
 
می‌گریم و می‌بارم -  عجل لولیک الفرج
 
ادامه مطلب
صدای گلوله می آمد،

صدای شلیک های پی در پی،

در یک عصر ابری زمستانی،

از خیابانی که فقط، چند دقیقه با ما فاصله داشت...
مادرم
به زن همسایه که از ترس می لرزید

انگور سیاه تعارف کرد

پدرم رفته بود از نانوایی محله، سنگک تازه بگیرد (زن همسایه مهمانمان بود)

نانوایی شلوغ بود

خیلی شلوغ...

هوا تاریک شد

سرباز مسلحی که وسط کوچه ی فرعی چمباتمه زده بود

لوله تفنگش را به سمت پدرم گرفت

و دو بار، فرمان ایست داد

پدرم ترسیده بود

اما
به سمت سرباز وطن رفت تا به او ن
فیلم بلند داستانی
رُما | آلفونسو کوآرون
| فیلمنامه از آلفونسو کوآرون
| ۲۰۱۸
 
نقد فیلم
ارزیابی: بد
 
«مهندسی فیلم و تبعات آن»
 
اوّلین اکران «رُما» در جشنوارۀ فیلم
ونیز بود که با استقبال بی‌نظیر منتقدان و هیئت داوران روبرو شد. منتقدان آن را یک
شاهکار نامیدند و هیئت داوران نیز جایزۀ اول خود، شیر طلایی، را به فیلم جدید
«آلفونسو کوآرون» دادند. البتّه این تمام حواشی اکران رما در ونیز نبود. در بخشی
از کنفرانس مطبوعاتی فیلم، کوآرون مجبور شد از سرم
هوالجمیل
 
میراث کل هستی
در مدح و منقبت و رثای حضرت امام حسن عسکری (ع)
از سوز زهر دشمن ، آتش گرفته جانم
گوئی نشسته صدها ، نِشتر به استخوانم
می سوزم از لهیب سوزان سّم قاتل
گریان ولی به یادِ مقتول کوفیانم
جانم فدای او که ، لب تشنه سر جدا شد
در تاب و تب برای سقای تشنگانم ........
..................
هوالجمیل
 
پنج راز  غیبی
با عرض تسلیت بمناسبت سالروز شهادت امام حسن عسکری (ع)
و  تبریک آغاز ولایتعهدی حضرت مهدی موعود (عج)
اگرچه در حصار دشمنان بود
ولی بر غیب عالم حک
از آسمان منادی ماتم رسیده است
فَابک علی الحسین… محرّم رسیده است
 
از آسمان ببار که دل‌ها گرفته است
خون گریه کن که قافله‌ی غم رسیده است
 
مشکی به تن کنید که احرام نوکری است
ایام شور و نوحه و سر دم رسیده است
 
ره وا کنید دست به سینه ادب کنید
زهرا ز عرش با کمر خم رسیده است
 
با گریه بر غم تو به معراج می‌رویم
این ارث مادری است دمادم رسیده است
 
نام تو ای مبدل السیئات بالحسنات
هر جا به داد توبه آدم رسیده است
 
والفجر کربلای تو قبل از طلوع عشق
تا ابتد
از آسمان منادی ماتم رسیده است
فَابک علی الحسین… محرّم رسیده است


 

از آسمان ببار که دل‌ها گرفته است

خون گریه کن که قافله‌ی غم رسیده است


 

مشکی به تن کنید که احرام نوکری است

ایام شور و نوحه و سر دم رسیده است


 

ره وا کنید دست به سینه ادب کنید

زهرا ز عرش با کمر خم رسیده است


 

با گریه بر غم تو به معراج می‌رویم

این ارث مادری است دمادم رسیده است

 

نام تو ای مبدل السیئات بالحسنات

هر جا به داد توبه آدم رسیده است


 

والفجر کربلای تو قبل از طلوع
شنیدم بزرگی کرونا گرفت
بترسید و راه اطبّا گرفت
 
دواخانه رفت و چه بسیار ماسک
به پول گزاف از همه جا گرفت
 
از آن پس به الکل پناهنده شد
اگر چه حرام است، اما گرفت
 
بسی سرفه کرد و نفس تنگ شد
تبی از چهل هم به بالا گرفت
 
سرانجام در بخش ایزوله رفت
قرنطینه شد، رو ز دنیا گرفت
 
شبی رو به درگاه ایزد نمود
بنای گله از تعالی گرفت
 
بگفت ای خدای کریم این چه بود
که آمد گریبان ما را گرفت؟
 
بلافاصله آن شبش خواب دید
جواب خود از توی رویا گرفت
 
کرونا به جز لعنت خلق
سلام

عارضیم به خدمتتان کهههه
ما از جمله دخترهایی
هستیم که در دوران مجردی، خبری از جشن تولد و اینها نیست.

فقط دوبار و آن هم به درخواست مکرر دوستان تولد
گرفتیم. (قیافه خودشیفته گون)

 
دو سال قبل، تصمیم گرفتیم روز تولدمان برای خودمان
کادو بخریم. رفتیم و یک جفت کفش شبه مردانه برای خودمان خریدیم.

فکرش را هم نمیکردیم اما انصافا خیییلی چسبید!

چسبش حتی از آن هدیه "یک روز مکالمه رایگان
همراه اول" هم بیشتر بود :)
پارسال روز تولدمان تا دیروقت آزمایشگاه
الان دقیقا ساعت دورازهه 

امشب یه شب خوب رو باهم میسازیم

هرچی سختیم باشه پیش خودمه

حتی اگ نگم خودش میگه که بمونیم

امروز نبود پیشم

میدونه چقد منتظرشم

میدونم چقد منتظره

میخوامش

منو میخواد

 میاد

شب رو با هم خلوت میکنیم

آروم آروم تا ساعت خیلی...
.
.
.
و منتظرم صبح شه و صدای زندگیمو بعد .....بشنوم
بی طاااااااااااااااقتم واسه صداش
میدونم اونم مثل منه
صبح بهم زنگ میزنه میگه ....
دل زارم فغان کم کن
تو اشک از دیدگان کم
کن
غم و ناله ز جان کم
کن
 
وای چه ناله‌ها که
از دل به راهت نمودم من
بهره‌ای از آن به
عمرم به جز غم ندیدم من
 
مرا کشته نگاه تو
نشینم چشم به راه تو
که بینم روی ماه تو
 
گشته سجده گاه من ماه من کعبه رویت
دل شده اسیر دام خم و تاب گیسویت
 
بازا و بنشین یکدم که به لب آمد جان عزیزم از انتظارت
قهر و جدایی بس کن که بسته‌ی دامم مرغ دل شد شکارت
بهر تو می‌سوزد دل ولی تو نداری ز حال زارم خبری
آه جگر سوزم را به دل تو
.
منجّم که می‌شوی،
به کویر که می‌روی،
زندگی‌ات می‌شود یک تکّه آسمان؛
تکّه آسمانی که گاه،
خیالت را، برده است به ناکجاهایی که آبادند!
.
•••••••
.
منجّم که می‌شوی،
به کویر که می‌روی،
در راهِ بازگشت از آن، چیزی کم خواهی داشت؛
کویر نخواهد گذاشت که دلت را، با خود برگردانی؛
دلت شده است هم‌بازی او!
.
•••••••
.
منجّم که می‌شوی،
به کویر که می‌روی،
گاهی، دلت، برای آسمانِ بی‌ستاره هم، تنگ می‌شود؛
آسمانی که حدّی ندارد و تو،
با دیدن آن،
مرزی بی
یاغفور
رمضان آمد ومن خواب شدم
پیش چشمان تو من آب شدم
چقدر سخت شده ذکر و دعا
طاعتی نیست نه ظاهر نه خفا
عقل و تن دشمن جانند و بقا
می شود گفت که قهرند و جدا
عزم و همت صرف شد در بی غمی
چشم خشک است نه اشکی نه نمی
نه دلی مانده نه آهی نه یقین
وای بر پیری و ابلیس لعین
چقدر نفس ضعیف است و عجول
خاطرم سخت مریض است و ملول
گفتم امسال که قدر آمد و صوم
خویش در یابم از این غفلت و نوم
لیک خواب است همه خواب و خیال
من کجا طاقت این رنج و ملال
با رب این بنده بی مهر و صفا
عف
باران می آید

سرمای هوا دماغم را می سوزاند

خاطرم به روزهایی می غلتد که پاییزش قلابی نبود

به روزهای خیس و سرد

در صبح های اول مهر...


طعم نفت در دهانم می پیچد؛

طعم چراغ علاء الدین

که گرمی دلخواهی به اتاقمان می داد، وقتی با شعله ی آبی می سوخت (چه برند معرکه ای بود)

طعم باران

زیر چتری که هیچ وقت دستمان نبود

طعم برف تمیز تلمبار شده

وسط کوچه های تنگ

طعم ترس

زیر بمباران سالهای آخر جنگ...


 

آخ... روزهای خوش طعم من!

کجا پیدایتان کنم؟

کجای این سالها
هوالجمیل
اولین شهید هاشمی
در سوگ و منقبت، شهید بزرگ اسلام در جنگ اُحُد،
حضرت حمزه سیدالشهداء
*****
احمد ز داغت ای گل پرپر گریسته
هق هق کنان چو ابر و چو تُندر گریسته
یک بار نه ، بلکه مکرر گریسته
با جبرئیل، فاطمه، حیدر گریسته
شکر خدا که پیکر تو سُم نشان نشد
خونگریه های خواهرت آتشفشان نشد
=====
با اقتدار و با ادب و با وفا، توئی
صاحب-لوای جان به کف مصطفی توئی
پشت و پناه لشکر آن مقتدا توئی
شیر خدا و شیر رسول خدا توئی
شکر خدا که مثل علمدار کربلا
خواهر ندی
خبر دادند بنزین هم گران شد
خوراک باک ماشین هم گران شد
 
گران می‎شد همیشه نرم و نازک
ولی این بار سنگین هم گران شد
 
به فکر حمل و نقلِ با الاغی
نه جانم یونجه و زین هم گران شد
 
خیارِ شور و لیمو ترش  و گوجه
انار و سیب شیرین هم گران شد
 
نگو ربطی ندارد این گرانی
که سنگ پای قزوین هم گران شد
 
بهای رهن مسکن با اجاره
برای مرد مسکین هم گران شد
 
دقیقاً صبح فردا برف آمد
و بدبختانه پوتین هم گران شد
 
دلار و سکّه هم بالا کشیدند
و ارز ژاپن و چین هم گران شد
 
شدم
 
"اینک خداوند تا به کران های زمین اعلان کرده است: به دختر صَهیون بگویید: هان نجات تو می آید. همانا پاداش او با وی است و اجرت او پیش رویش می آید"
 
کتاب اِشَعیا، باب 62، آیه 11
 
کتاب اِشَعیا یک از 17 کتاب نبوتی عهد عتیق می باشد و موضوع اصلی کتاب اِشَعیا حول محور نبی مسیحایی می چرخد.
باب 62 با عنوان "نام جدید صَهیون" از رهاننده صهیون سخن می گوید. شایان ذکر است اِشَعیای نبی یکی از انبیای بزرگ (به دلیل حجم زیاد کتاب اِشَعیای نبی) بود که پس از سقوط حکومت شم
.
ای اجابتِ سرخِ شب‌هایم!
به انسجام زمستان،
در میانِ شعله‌های عشق قسم،
که تشویشِ این شب‌ها را،
نمی‌توان با آراستنِ واژه‌ها، به پایان رسانْد؛
باور کن،
تنها،
باران است که می‌تواند،
حجمِ این آتش را،
در پسِ قنوتِ دست‌های‌مان مهار کند!
.
•••••••
.
ای اجابتِ سرخِ شب‌هایم!
چشم به راه تو نخواهند ماند،
آنان که در تمامِ مسیر،
بذر نومیدی را، به حجمِ ترس‌هایت افزودند!
باور کن،
روزی،
در معراجِ آسمانی ابرها،
چُنان شبنم‌های مانده بر دستانِ نحیفِ
گاهی از آسمان خیالم عبور کن
در ازدحام واژه به قلبم خطور کن
 
تاریک خانه‌ی دلم از روشنی تهی است
چیزی بگو و قلب مرا غرق نور کن
 
طومار انتظار جهان را فرو بپیچ
یا خود دل بَلازده ام را صبور کن
 
دل مرده ام، قبول، ولی ای مسیح من
یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن
 
بر انتظار کهنه‌ی من طعنه می زنند
چشمان شور رهگذران است، کور کن
 
غم نامه هایمان که به دستت رسیده است
اندوه را به یُمن جوابی سرور کن
 
خورشید پشت ابر به جایی نمی رسد
مُردیم پشت پرده ی غیبت، ظهور کن
به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ

ز هجر دائمی ایمن ز وصل جاودان فارغ


 

بلند و پست و هجر و وصل یکسان ساخته بر خود

ورای نور و ظلمت از زمین و آسمان فارغ


 

سخن را شسته دفتر بر سر آب فراموشی

چو گل از پای تا سر گوش اما از زبان فارغ


 

کمان را زه بریده، تیر را پیکان و پرکنده

سپر افکنده خود را کرده از تیر و کمان فارغ


 

عجب مرغی نه جایی در قفس نی از قفس بیرون

ز دام و دانه و پروازگاه و آشیان فارغ


 

برون از مردن و از زیستن بس بلعجب جایی

که آنجا می‌

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها