نتایج جستجو برای عبارت :

بعدا میام هردو رو مینویسم البته

دلم میخواد بیام راجع به فاجعه ای که توی آزمایشگاه و موقع کار با خون اتفاق افتاد بگم ... دلم میخواد راجع به حس و حال این روزهای خودم بنویسم 
اما؟ اما میانترمهای حذفی و سنگین و سختم شروع شدن و درس میخونم و درس میخونم ! 
80 درصد وقتم رو میذارم واسه بیوشیمی و اون 20 درصد باقی مونده رو پخش میکنم روی 20 واحد دیگه و بیاید امیدوار باشیم که توازن رعایت شده :)))
پشت درس خوندنام به چی فکر میکنم؟ 
1. تو
2. شش ترمه شدن
امام باقر علیه السلام: از امروز و فردا کردن بپرهیز؛ زیرا آن دریایى است که هلاک شوندگان در آن غرق می شوندإیّاکَ وَالتَّسویفَ، فَإِنَّهُ بَحرٌ یَغرَقُ فیهِ الهَلکى تحف العقول، صفحه 285
امروز و فردا کردن و کار امروز رو به فردا انداختن...یعنی همینکه می خواهی دیگه نمازهات رو اول وقت و با حضور قلب بخونی یا نمازهات رو با توجه وبا همه وجود بخونی یا می خواهی نمازهات رو به جماعت و در مسجد بخونی ولی می ذاری برای بعدا... یعنی همینکه می خواهی هر روز قرآن ب
اول صبحی سر پیچی قبل از ایستگاه تاکسی نگاهمان به هم گره خورد.
او هم مثل من گویا بی حوصله بود و دست هایش را بی تعلق بودند.
هردو سوار یک تاکسی شدیم و کنار هم نشستیم.
هردو همزمان خواستیم کرایه تاکسی را پرداخت کنیم و از این همزمانی هردو با هم دستمان را به عقب کشیدیم.
من اجازه دادم او ابتدا کرایه اش را پرداخت کند و او هم وقتی در حال پیاده شدن از تاکسی بودم در را برایم نگه داشت.
همه چیز داشت خوب پیش میرفت که ناگهان مسیرمان از هم جدا شد!
اون به سوپرمارکت
مامان تو تلگرام می چرخید. یهو جیغ زد:هلللللن. فردا و پس فردا مدارس راهنمایی و ابتدایی کللللل استان تعطیله.
یک صدم ثانیه در شوک بودم، در دومین صدم ثانیه جیغغغغغغغغغ زدم.
پریدم زنگ بزنم به ماریا، تا 3 رو زدم خودش زنگ زد.
_سلام مدرسه را تعطیل شدند رتلابتاحابخایخعبنابحهینهب
_هلن مدرسه ها ذبذبخلیحابخعفحایحابخععفحع
هردو با صدای بلند جیغ زدیم چون با استفاده از روش مردم غارنشین 
ارتباط برقرارکردیم. هردو کاملاااااا هماهنگ قطع کردیم و به نفرات بعدی
فاصله ی شان ...نزدیک ..به اندازه دو‌قدم....که هیچ‌کدامشان دل پیمودنش‌...دل زیر پا گذاشتنش را‌ ندارند...
به هم‌نگاه میکنند ...دزدیده؟؟؟
نه ...!آنقدر به هم‌ خیره میشوند ...تا دلتنگی از چشم هر دو‌ مثل اشک کوچک اما داغی روی گونه هایشان بچکد ...
میدانی...هردو محتاجند به گرمای ..._آغوش که نه_...دست هایشان حتی...میدانی این روزها ...هردو‌پر از خستگی ...پر از دلهره اند و ...و شانه های او ...و سینه ستبر دیگری ..‌.میتواند جان به جسم و روح نیمه جان هم ببخشد ‌‌‌...
زبان ح
دوران دبیرستان یه دوستی داشتم صمیمی قرار شد هردو بریم ریاضی و باهم پیش بریم انتخاب رشته من انتخابم ریاضی بود درحالی ک قلبا به رشته انسانی علاقه داشتم یا شایدم تجربی به هرحال
موقع سال تحصیلی وقتی سر کلاس ریاضی نشستم خبری از دوست صمیمی نشد پیگیر شدم و فهمیدم بخاطر مشکلات خانوادگی از محلمون رفتن انموقع به این فکر کردم تادیرنشده رشتمو عوض کنم اما وقتی باهاش صحبت کردم قرارمون شد هردو بخونیم و دانشگاه با هم باشیم.
با سختی فراوون وقتی میگم سختی ب
حواست هست؟ تمام راهها رو دارم خودم تنها میرم‌
خودم تنها دارم بزرگ میشم.
جاهایی که میتونستیم با هم پیش بریم رو خودم تنها دارم تجربه می‌کنم.
مگه نه اینکه گفتن زن و مرد در کنار هم تکمیل میشن؟
پس چرا من تنها دارم تکمیل میشم.
همیشه از خدا خواستم بهترین باشم تا بعدا به مشکل نخورم.
ولی نه اینکه من کوله باری از تجربه بشم و بعدا تو بیای.
یادمه تو سالای هفتاد کنکور اینقدر سخت بود که غش و ضعفی و افت فشار خون  زیاد بود به طوری که پزشک و پرستار واورژانس تو مراکز امتحان آماده بودن ولی الان کنکور راحت شده ولی بازم یه عده استرس دارن با خودم میگم اگه اینایی که الان کنکوری هستند اون زمان بودن چیکار میکردن؟
هوم؟

++ بعدا نوشت :عاقا کنکوری ها اعتراض کردن که نخیر کنکور سخته . عاقا ما شکر خوردیم کنکور آسون نشده خوبه .
امروز قراره یکی از پسرهای فامیل بره خدمت. یعنی بره آموزشی . با توجه به اینکه محل خدمتش با اشنابازی جور شده و کلا الان دیگه خدمت اون خدمت سابق نیست، به نظرم استرس خاصی نداره. ولی خوب مادرش و خاله اش اینها آبغوره براش می گرفتند. بعد من به فکر افتادم که ازدواج بدتره یا خدمت؟
اول از برداشت عمومی شروع می کنیم
نود و نه درصد کسانیکه رفته اند خدمت، دوهزار تا خاطره شیرین از خدمت دارند و از اون بعنوان دوران شیرینی یاد می کنند و به بقیه جوونها می گن زودتر
من به‌خاطر بچه‌ها مانده‌ام!این جمله از بدترین جمله‌های قاموس زندگی خانوادگی است. برخی از زن و شوهرهای فرزنددار، هردو، آن‌را هنگام نزاع‌های‌شان به‌کار می‌برند؛ گاهی از سر عصبانیت، گاه دیگر به عنوان فحش، گاه سوم برای کوبیدن طرف، گاه چهارم برای خنکی دل، و گاهی نیز واقعاً چنین است؛ یعنی زن یا شوهر یا هردو، به دلیل وجود فرزند نزد هم می‌مانند و اگر فرزند نبود، به زندگی مشترکشان ادامه نمی‌دادند.در هیچ‌یک از این "گاه‌"ها، نباید از این جمله
بی سرپرست به آن دسته از افرادی اطلاق می شود که بنا به دلایلی هردو والد خود را از دست داده اند یا اینکه والدین، آنها را رها کرده اند؛ و  بدسرپرست  به افرادی اطلاق می شود که به علل گوناگون از حمایت، مراقبت و نگهداری موثر توسط خانواده محروم بوده و مورد غفلت خانواده (جسمی یا روانی و هردو) قرار می گیرند.
موسسه خیریه بیت الکوثر زنگی آباد
شماره حساب بانک کشاورزی :603247
شماره کارت بانک کشاورزی:6037707000052492
بانک رسالت :1062445901
شماره کارت بانک رسالت :5041727010073177
 
هیچ وقت به بچه ات میگی الان سیگار بکش بعدا که به تکلیف رسیدی دیگه نکش؟؟
هیچ وقت میگی الان برو لبه پرتگاه بازی کن بعدا که تکلیف رسیدی دیگه نرو؟؟
 
هیچ کس قبول می کنه قانون رو رعایت نکنیم بگیم دل بخواهیه؟؟
بگیم من اذیت میشم پس قانون خوب نیست؟؟
بی سرپرست به آن دسته از افرادی اطلاق می شود که بنا به دلایلی هردو والد خود را از دست داده اند یا اینکه والدین، آنها را رها کرده اند؛ و  بدسرپرست  به افرادی اطلاق می شود که به علل گوناگون از حمایت، مراقبت و نگهداری موثر توسط خانواده محروم بوده و مورد غفلت خانواده (جسمی یا روانی و هردو) قرار می گیرند.
شماره حساب بانک کشاورزی :603247
شماره کارت بانک کشاورزی:6037707000052492
بانک رسالت :1062445901
شماره کارت بانک رسالت :5041727010073177
سلام
همراه خانواده رفتیم یه جا خواستگاری، دختره بد نبود. سه تا خواهر کوچیکتر داره که شوهر نکردن. پدرش مرحوم شده و مادرش سن و سالی نداره. دختره شرطش اینه که نزدیک خونه مادرش خونه بگیریم. اما خونه ای که من قبلا خریدم از خونه شون فاصله داره. دختره میگه خونه ت رو بفروش و نزدیک مادرم خونه بخر، اما من نمیخوام بفروشم چون ضرر میکنم.
به نظرتون ارزشش رو داره به خاطرش خونه خودم رو بدم مستاجر و یه جا نزدیک خونه مادرش رهن کنم؟البته پدرم میگه این ازدواج غلطه
سوال *آیا تریپسین همانند پپسین در اندام دارای بی کربنات واکنش آبکافت پروتئین ها را انجام می دهد ؟
 بله (زیرا تریپسین فعال در محیط قلیایی (دارای یون بیکربنات)روده باریک فعالیت می کند و پپسین در محیط اسیدی معده فعالیت میکند . طبق متن کتاب در لایه ژله ای و چسبناک محافظ معده یون بیکربنات نیز وجود دارد و درنیتجه در محیط فعالیت هردو آنزیم یون بیکربنات یافت میشود . ) 
* نکته : تریپسین و پپسین هردو بصورت غیرفعال ترشح می‌شوند و در محیط خارج از غده و مجر
توی این چند وقت درگیر راه اندازی یک وبلاگ و کانال و گروه تلگرامی برای آموزش مباحث نظام مهندسی (رشته تأسیسات مکانیکی) بودم. و البته به آن قضیه جزوه نویسی که قبلا گفتم را پیش می‌برم. تا حالا هفتجزوه نوشتم که جهارتایش منتشر شده. این جزوه‌ای که الان درگیرش هستم(سایکرومتری و تبرید) دارد خیلی خوب و مفصل از آب در می‌آید. 
درآمد؟ بعید می‌دانم اگردرآمدی هم داشته باشد قابل توجه باشد. شاید بعدا منجر به تدریس شود. آن هم البته کسب درآمد از آن هم سخت است ه
دیگه هیچی نیست تو حوض عقیده هایه تن مونده که نمی‌خواد بشه اسیر خاک
بازم منم نشستم دنیا می‌چرخه دور سرمتجربه خوبی بود احمق بودن در لحظه بر باااد رفت نرسید فرداا 
من هنوز عاشق پس زمینه ها خاکستری مث من عوض نشد معلوم نیست طبیعت و رنگش زمستون سرد بود ترک میخورد دیوار گلی گرمم نمیکنه چای کم رنگ بعدا بعدازبون ساده دستا مبهم قاصدکا نخوندن، نرقصیدن با من
 
 
 
ادامه مطلب
سلاااااااااااااااام سلاااااااااام سلااااااااام سلااااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که اومدم یه خواهشی بکنم از تمام کسانی که وبلاگ منو می خونند لطفا اگه زحمتی نیست یه نظر کوچولو برا من با هر اسمی که دلتون خواست بذارید و اسم شهرتونم بنویسید حالا بعدا علتشو بهتون می گم الان خیلی فرصت ندارم باید زود برم بعدا می یام توضیح می دم می دونم براتون زحمته ولی منو به بزرگی خودتون ببخشید و این زحمتو متقبل بشید از دور روی ماه تک تکتونو می بوسم
سلام! خیلی دوست دارم همه ی دوستان شرکت کنند. البته این دوست داشتن من دلیل بر این نیست که حتما شرکت کنید.
دو تا سوال میپرسم و از شما خواهش میکنم که به دو سوال پاسخ بدید. 
اصلا انتظار جوابِ منطقی ندارم. هدف میزانِ سنجشِ تخیل، و قدرتِ طنزپردازیِ دوستانه و بس.
لطفا شرکت کنید. ناشناس رو فعال میذارم ولی ترجیحم اینه که خصوصی جواب بدید ولی ناشناس نه. نظرات هم پس از تأیید نمایش داده میشوند.
+این ناشناس رو برای دوستانی که قصد اهانت دارن باز میذارم . چون خی
+به وقت شنبه دوازده بهمن ماه
با تلفن صحبت میکردم ،هردو افتاده بودن روی فاز شیطنت و سربه سر گذاشتن من.
من دارم تلفنی حرف میزنم و اون دو  با من در حال جنگ‌،دیگه نمیشد  ادامه بدم ،از زهرا عذر خواهی کردم و به زهرا  گفتم بعدا خودم تماس میگیرم.
هردوشون دعوا کردم  و تنبیه شدن به یه ربع رفتن داخل اتاق ، رفتم سراغ تلفن و زنگ زدن دوباره به زهرا ،صدا به گوشم میرسه مامان ازشون میخواد بیان بیرون هر دو با مظلوم‌نمایی میگن:  عمه   گفته یه ربع بمونیم اتاق،آر
سلام :)
خوش اومدید به وبلاگ ...
 
خب قالب عوض شد. خوبه ؟؟؟ با رنگ و فونت و ایناش مشکلی ندارید ؟
اسم وبلاگ چطور ؟؟؟ بعدا یه اعتراف راجع بهش میکنم ()
و البته من :)
خب منو خیلی هاتون میشناسید.
یک عدد دهه هشتادی ملقب به کیوت پیکاچو (مدیونید فک کنید تا حالا یه نفرم بهم نگفته) -دخترم- دیگه کسایی که منو میشناسن اسمم رو هم میدونن :)
لطفا اینجا منو با اسم اصلی م صدا نزنید. البته اسممو بگید سان میشه :) مرسی
 
انتظار نداشته باشید ادبی بنویسم چون اهلش نیستم.
این یک
چرا اینجا رو یادم رفته بود؟ چرا برام بی اهمیت شده بود؟
بعدا باید به این سوالا جواب بدم ولی قبلش باید بخوام از خدا و امام‌زمان که کمکم کنن ،من میخوام برم با بچه های هیئت برم رودهن ، و الان نیازمند اجازه ی بابا عم... و باید امشب اگه حالش خوب بود بهش بگم ، واقعا از خدا میخوام کمکم کنه و اجازه بده...♡
چون واقعا نیاز دارم به اجازه ش ، و واقعا آبرو بریه اگه نذاره، دوست دارم باشم تو هیئت و نقش داشته باشم...ایشالا که خدا کمکم کنه...
.
بعدا باید راجع به روز شک
این آقای امیر عظیمی میگه:
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است.
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است.
 و وای از این غم انگیزترین حالت غمگین شدن...
++++
 
خب جناب خدا که همیشه مواظبم بودی و برام بهترینارو جور کردی، وقتشه که حسابی بهم توجه کنی و هوامو داشته باشی. دارم میرم در یک دنیای جدید و غول پیکر که هیچ ایده ای ندارم چه شکلیه. کلی مواظبم باش. کمکم کن در مسیرش، تهش، بعدا خیلی خوشحال باشم ازین تصمیم و ریسکم. کمکم کن کلی بزرگ شم. چیزهای زیادی از دست ندم. ه
دیشب جشن یلدا رو خونه مامان بزرگم گرفتیم و همه هم بودن. حسابی خوش گذشت خداروشکر و البته جای پدربزرگم حسابی خالی بود. امروز هم کیک خامه ای پختم واسه اولین بار، برخلاف تصورم خامه کشی اصلاااا خوب نشد. خامه شل شد و یه وضعی اصن. اما خب به هرحال خوشمزه بود. 
این روزا خیلی کار میکنم خداروشکر. حوصله درس هم ندارم. مینویسم که بدونم درس بده و من نمیخوامش و بعدا واسه دانشگاه دلم تنگ نشه! البته بگم بازم خوبه ادم تحصیلات دانشگاهی داشته باشه، خوش میگذره دانشگ
از عملکرد خودم تو ٦-٧ ماه گذشته بسیار ناراضیم و بابتش شرمگینم..باید خودم رو یه جوری تنبیه کنم تا یاد بگیرم اینقدر لوس ننر نباشم و با تموم مشکلات و ناراحتیا بازم به کارایی که برام مهم و البته مفیدن برسم.
شاید موبایلم رو ببرم بفروشم و به جاش یه گوشی ضعیف مثل هواری یا سامسونگ بخرم...گرچه یکم می ترسم که بعدا پشیمون شم.
چه ساده بود این دل نادانم که به پای تویی که حتی لحظه‌ای ندانستی چه‌قدر مردانه،چه‌قدر صادقانه تو را می‌خواهد تکه تکه شد و دم نزد...
و چه مظلوم بود غرور این مرد که برای تو زیر پا گذاشتم، غافل از آن که تو هم بعد از من رویش پا خواهی گذاشت و بیش از پیش خردش خواهی کرد
 
هردو باختیم عمر من...
من تو را به دست تقدیر باختم
تو بگو عشق و وفای این مرد را به چه باختی؟
بیمارستان که بودیم فقط یه نی‌نی دیگه با ما بستری بود. مادر و مادربزرگش هم پیشش بودن. بعد این مادربزرگش خیلی ادعاش می‌شد. البته مادربزرگا خیلی خیلی خیلی تجربه دارن و ما هیچ ادعایی پیششون نداریم، ولی خب یه توصیه‌هایی به ما می‌کرد که یه کم لجمون می‌گرفت. مثلا دستمال محمدحسین رنگ چای به خودش گرفته بود، من داشتم به خواهرم می‌گفتم حالا بعدا بشورش. مادربزرگه میگه اینو می‌دونین باید چیکار کنین؟ باید با وایتکس بشورین که سفید بشه! بعدا واسه مامان
حالا که روبه‌روی هم‌ایم و 
خوابی دیده‌ایم هردو
که ابطالِ عقدِ ماست.
تو مرا صفحه‌های سیاه می‌بینی و
من تو را سیاهِ صفحه‌به‌صفحه
اما بگو هنوزِ من، هنوزِ شب و روز
این سنگ -که شاهدِ طلاقِ تو و من بود-
وقتی که نامِ من متلاشی شد
وَ تو به قعرِ خودت رفتی؛
ما را چه‌گونه دید؟
امام صادق ع یکی از غلامانش را پی کاری فرستاد او دیر کرد امام بدنبالش رفت دید خوابیده است بالای سرش نشست و بادش میزد تا بیدار شد امام صادق ع باو فرمود فلانی بخدا تو این حق را نداری که شب و روز هردو بخوابی  شبت برای خود و روزت از ان ماست 
 
حتما برای شما هم زیاد پیش آمده که در یک جلسه یا کنفرانس مهمی بخواهید صحبت‌های سخنران یا ارائه دهنده را ضبط کنید تا بعدا با گوش دادن به آن نکات کلیدی یا مهم آن جلسه را به یاد بیاورید. علاوه بر این مطمئنا دانشجویان هم به دفعات این نیاز را احساس کرده‌اند که در کلاس درس صدای استاد را ضبط کرده و بعدا سر فرصت از روی آن نوت برداری کنند.
ادامه مطلب
این فیلم که فقط دیدن اسمش تمام دوران حماقت مو اورد جلو چشمم و اشکمو دراورد.
بچه ها دنیا دوست داشتن و عشق به نظر من همینه.
چی؟
 
لالالند با یه جریان خیلی عاشقانه و باور پذیر نه چرت و الکی شروع میشه و به نظر ادم خیلی منطقی میاد که این دو ادم به هم میرسن و مشکلی نیستش.
ولی چیزی که ادم رو ناراحت میکنه اینه که در واقع مییسنه اصلا اصلا اینطور نیست. و تمام تصوراتش کسشر و هپروت بوده.
فیلم خیلی واقعیه‌. ایده ش کاملا واقعیه.
تو فکر میکنی یه نفر حاضره جونشو ب
،نمی‌فهمن چون اگه می‌فهمیدن بعد چند وقت نشست و
برخاست حالی‌شون می‌شد من چقدر رو کلمات حساسم،من چقد حواسم جمعه تو پیامی
که بهم دادی فعلت چیه منو چی خطاب کردی چطور خواسته اتو گفتی ولی بروز
نمی‌دم مریم راست می‌گفت ناراحتیاتو بروز نده که بعدا پشیمون نشی من از هر
حرف و گله ای که نزدم بعدا احساس رضایت کردم، مریم، مریم رو کاش می شد برای
همیشه کنار خودم نگه دارم کنار بغلم کنار گوشام
بعد خیلی تخمی
ناراحت میشم، بعد کنار میام اما به اون هیچوقت
بعد از پست خانم ابارشی که تاکید ویژه ای به خاطره نویسی داره هر شب سعی می کنم بیام این جا و از اتفاقات خوب روزهام بگم ولی بعضی روزها از زیر کار در میرم موکول می کنم به بعدا
به قول یه دوست این بعدا های من هیچ وقت نمیان
این چند روز یه عالمه فیلم خوب دیدم.
از فیلم هایی که امسال اسکار گرفته بودند تا بعضی فیلم های دیگه
١- کتاب سبز green book- در مورد تبعیض نژادی - زندگی یه پیانیست سیاه پوست- دیالوگ های فوق العاده ای داره
٢- مدرسه شبانه night school- بیشتر شبیه تبلی
حتما برای شما هم زیاد پیش آمده که در یک جلسه یا کنفرانس مهمی بخواهید صحبت‌های سخنران یا ارائه دهنده را ضبط کنید تا بعدا با گوش دادن به آن نکات کلیدی یا مهم آن جلسه را به یاد بیاورید. علاوه بر این مطمئنا دانشجویان هم به دفعات این نیاز را احساس کرده‌اند که در کلاس درس صدای استاد را ضبط کرده و بعدا سر فرصت از روی آن نوت برداری کنند.
ادامه مطلب
 
در کل من میدونم که شماها همه تون اینکارها رو میکنین.
یعنی خیلیاتون از صبح تا شب اینو اون رو گوگل میکنین.
 
خود من رو ادمها و مخصوصا یک عالمه پسر گوگل کردن و دارن میکنن برای همینم هیچ کدوم از پروفایلامو اپدیت نمیکنم (به اون دلیل  و چند دلیل دیگه).
 
ولی واقعا نیازی به گوگل کردن نیست.
 
زمان بدین به همه چیز،
 
توی زمان خودش، همه چیز درست میشه.
 
 
یه چیزم بگم
 
دلیل اینکه من گرگ زاده رو گوگل کردم، این بود که اون از من همه چیز رو میپرسید، و من نمیپرسی
کانال پیشبینی فوتبال
آدرس کانال:   T.me/Royal_Beting
 
 
سلام دوستان روزتون بخیر
 ✅ شرطبندی بدون باخت و 100% برد یا Sure Bet✅ 
خب امروز میخوام راجع به این نوع استراتژی شرطبندی براتون توضیح بدم ، تنها روشی که 100% برد هست و هیچ شانسی برای باخت ندارید
❓ شور بت چیه ؟
سایتهای شرطبندی بسیار هماهنگ به هم عمل میکنند و ضرایب رو جوری تعیین مکینن که  یوزرها نتونن از اختلاف ضرایب استفاده کنند ، اما تقریبا محال هست که این تعداد زیاد از سایت ها در همه ی بازی ها با هم هم
هرچی میگذره اوضاع بدتر میشه
اون از خانواده که اعصاب منو خط خطی کردن سر انتخاب رشته و اینکه بعد و قبل شیراز چه شهرایی بزنم
اون از اضطرابم واسه اینکه شیراز میارم یا نه (خدایی نمیتونم تصورشم بکنم که جایی غیر از شیراز برم دانشگاه)
اون از اقوامم که نمیذارن برم شیراز و هی اینور اونور دعوتم میکنن بلیط نمیذارن بخرم برم دنبال بدبختیم (لار هستم) (کم کم دارم به فاز افسردگیم برمیگردم فقط بخاطر دور بودن از درس)
اونم از بازم اقوامم (البته فقط یکی دونفرشون ب
جهان ابدی، به مدارای من بشتاب که جهانم به جای دگر گریخته است نیم نگاهی به درمان زخم هایم کن که درونم از هم به هم ریخته استبار سفر از هردو مکان بر بسته ام چونان الکی مانم که آردش را آویخته استنا امید از خلق نشدم نا امید بودمبه خدا قسم که جانم به خدا آمیخته استبهانه امروز و فردا ماندنم از نداری استکه خود را چو سیل به گرداب ریخته است
خب امروز اولین ضربه خورد بهم.
گفتمان قبول نشدم.برای مصاحبه.
به مامان گفتم و تسکین بود برام حرفاش ، با بغض از پیش مامان رفتم تو اتاق و گریه کردم‌. 
سمانه با حرفش خیلی ناراحتم کرد ، مزجی درک نکرد ، و فقط مهدیس بود که من رو فهمید. و کمکم کرد ، گفت برو با کاشفی فرد صحبت کن.شاید بتونه کمکت کنه
انقده میترسم از اینکه بازم محبتم رو نثار کسایی بکنم که یه ذره هوامو ندارن‌...اصلا نمیتونم...
ولی این ضربه مهلک دقیقا از جای همیشگی خورد ،همونجایی که  امسال به خو
خب امروز اولین ضربه خورد بهم.
گفتمان قبول نشدم.برای مصاحبه.
به مامان گفتم و تسکین بود برام حرفاش ، با بغض از پیش مامان رفتم تو اتاق و گریه کردم‌. 
سمانه با حرفش خیلی ناراحتم کرد ، مزجی درک نکرد ، و فقط مهدیس بود که من رو فهمید. و کمکم کرد ، گفت برو با کاشفی فرد صحبت کن.شاید بتونه کمکت کنه
انقده میترسم از اینکه بازم محبتم رو نثار کسایی بکنم که یه ذره هوامو ندارن‌...اصلا نمیتونم...
ولی این ضربه مهلک دقیقا از جای همیشگی خورد ،همونجایی که  امسال به خو
با لپ تاپ می نویسم!!
کارهای روزمره ام را انجام دادم و با خیال راحت اومدم اینجا. آش رشته سیزده بدرمون را خوردیم و ولو شدم روی کاناپه و میخوام نرم افزار درسیم را بخونم و ایضا آهنگ گوش کنم... هرچند بیشتر دلم فیلم دیدن میخواد.. بینش هم دنبال قالب برای وبلاگم میگردم البته اگه نت همکاری کنه
الهی شکرت

بعدا نوشت: این هفته، خیلی کِش نیومده؟؟!!
امشب متل قو هستیم
رفتیم دریا اخر شب و تنها تو خودم بودم
یکم مسخره بازی برای جمع و بازم خودم
یه تنهایی عجیبی عه
تو جمعم ولی انگار یه چیزی نیست
کلی فکر کردم راجب اشتباهاتم
حق بودن!
خیلی خوش نمیگذره،چون من نمیتونم خیلی منطقی باشم یا هر چی...
نمیدونم از اومدنم پشیمونم یا نه
بالاخره اینم یه تجربه میتونه باشه
واسه خودم.
فک میکردم سفر خییلی هیجانی تر و لذت بخش تری باشه
البته هنوز ازش مونده ولی خب تا اینجا که خوب نبود خیلی.
در ادامه مقاله قبلیم که شماره پنج "نکات و اصول مهم در برنامه نویسی Java/Android" بود، در این مقاله شماره شش همین موضوع رو ارائه میدم...
 
1- بهتره همیشه شماتیک :file رو در کلاس WebView رو مسدود کنید.
کلاس WebView قابلیت نمایش صفحات وب در داخل اکتیویتی رو فراهم میکنه، و از اونجایی که دیگر برنامه ها قادرن Intent URI به WebView ایجاد شده بفرستن، پس این امکان رو هم دارن تا بتونن فایل یا آدرس URI آلوده رو در دستگاه بارگذاری کنن...
راه حل:
String _intentUrl = getIntent().getStringExtra("http://blog.i
سلام
یه دو هفته ایی شد که نبودم ، البته یه ماموریت کاری بود که به قرقیزستان رفته بودیم حالا بعدا در موردش مفصل مینویسم براتون
این دو هفته از هر گونه ارتباط با دنیای اطراف محروم بودم و واقعا دلم برا اینجا و بچه های با معرفتش تنگ شده بود ولی تجربه دنیای دور از تکنولوژی هم جالبه
 
پ.ن: دم دوستایی که همیشه یادمون میکنن هم گرم
پ.ن: قرقیزستان و کشورهای این مدلی به آدم یادآوری میکنن که قدر همین امکانات کم کشور رو هم بدونیم
پ.ن : ۷۶ تا وبلاگ و مطلب نخوند
بالاخره موفق شدم 54 عدد وبلاگ به روز شده رو بخونم و 
در صورت داشتن نظر مفید، کامنت بذارم و 
در صورت موافق بودن لایک کنم و
در صورت موافق نبودن دیسلایک کنم و ( البته تا حالا پیش نیومده دیسلایک بزنم،صرفا جهت جور شدن قافیه گفتم :)) )
مرسی که انقد هستید و همتون از من بهتر مینویسید و جذاب ترید و واژه ها زیر دستون یه جور دیگه ای تایپ میشن
بعدا نوشت :
تو همین فاصله تایپ کردن و انتشار این پست سه تا ستاره طلایی اون بالا روشن شد :/ :))))
دیروز دوتا مهمون داشتم که هردو آقا بودن از خیلی نظرا بهتر بود :))) 
مثلا نیاز به نظافت کاریایِ با ظرافت نبود 
چون من واااقعا سختم بود با وجود پسر
 همین که تونستم یه غذای خوب درست کنم و همه کارا رو (آشپزی و اماده کردن ظروف و میوه و فلان) در عرض یکساعت و ربع انجام بدم شاهکار کردم واقعا
ولی وقتی مامانم بخواد بیاد همه چی فرق میکنه D: 
این دنیا ی مدال المپیاد، ی کنسرت جولیا پطروس و سه هزار دلار پول بهم بدهکارهپ.ن۱:میخواستم بنویسم کنسرت جولیا پطروس با دوست دختر مهربون لبنانیم بعد دیدم من ک اهل اینجورکارا نیستمپ.ن۲:بعد کنکور یادم بندازید ی مقایسه درمورد کنسرتهای اونا و کنسرتهای ما داشته باشم و ی بخشایی از کنسرت ۲۰۱۶ش روبذارمپ.ن۳:اینکه چرا الان نمیذارم یکیش بخاطره اینه ک درس دارم میخونم ودوم اینکه آهنگه عربی با لهجه لبنانیه و احتمالا عربی‌تون اندازه من خوب نیس(صرفا واسه ش
من وهمسرم هردو موافق هستیم که توافقی طلاق بگیریم ولی در مورد هیچ چیز فعلا توافق نکرده ایم 
میخواستم بدونم اگه توافقی اقدام کنم بعد از جلسات مشاوره میتونم اقدام کنم در مورد حق و حقوقم؟ در روز دادگاه یا توافقی یعنی زن هیچ ادعایی دیگه نمیتونه داشته باشه
باید بگم که اصلا لذت نمیبرم از شغل تولید محتوا دیگه! یعنی نوشتن واسه اینستا و وبلاگم و خودم رو دوست دارم اما. نوشتن سفارشی رو نه. البته حتی تولید محتوا واسه کار خودم رو دوست دارما. خلاصه اینا رو مینویسم که بدونم این روزا واسه جمع کردن سرمایه کارم دارم زحمت میکشم! بعله. خدایا شکرت به هرحال. 
راستی امروز یه پروژه ایجاد کردم واسه اینستا، بعدا توضیح میدم.
بسم الله مهربون :)
دوست پسر "م" برای تولدش سه شنبه عصر کافه رزرو کرده، به منم زنگ و دعوتم کرد. ازش تشکر کردم و گفتم که سعی میکنم برم ولی در واقع یقینن قصد رفتن ندارم. "م" صمیمی ترین دوست منه، دوست داشتم برای تولدش باشم ولی خب وقتی دوست پسرش داره این جشن رو میگیره یعنی دوستای اونم هستن و مختلطه که من دلم نمیخواد تنها برم. هنوز بهش نگفتم که نمیرم چون این تولد سورپرایز طوره و خودش اصلا خبر نداره که همچین جشنی هست، امیدوارم بعدا ازم دلخور نشه که البته
بخاطر یه سری اتفاق بین جلسه قبلی کلاس با این جلسه ای که فردا قراره برم یک هفته فاصله افتاد و خب مفتخرم به عنوان یک دقیقه نودی عرض کنم حتی یک صفحه از سنگین ترین تکلیف تاریخ ،رو هم ننوشتم
لیکن با شعار مکن ای صبح طلوع میریم جلو و در همین حین به امید معجزه هیچ تلاشی نمیکنیم:)
بعدا نویس:همین الان به استادم پیام دادم که بپرسم فردا کلاس داریم یا نه که خب ازونجایی که مرز های گرامر زبان مذکور رو درهم شکستم یه پیامم فارسی بهش دادم که اصلن منظورمو متوجه شه
سلام
من یه پسر 22 ساله م. روی صحبت هام با خانم هاست. سوالم اینه اگه یکی از پسرهای همکلاس تون تو دانشگاه که ارتباط تون با هم در حد یه سلام علیک یا یه ذره بیشتره و تیپ و قیافه ش هم مثلا خیلی خوبه یه روز بیاد ازتون بخواد برید یه جای آروم و بعد هم خیلی رک و مستقیم بدون یه کلمه اضافی بهتون بگه هفت ماهه بهتون فکر میکنه، چه حس و حالی بهتون دست میده؟ 
البته قبلش بهتون بگه که میخواد خیلی رک صحبت کنه. این کاری بود که من کردم، بعد ماه ها کلنجار. اونم کپ کرد و گف
من دیشب یه دعای دیگه کرده بودم انگار خط رو خط شد
امروز ی مریض اومد ک ۹ تا دندون دو کوادرانتشو کشیدم:/
ولی به اندازه کشیدن یه عقل درست حسابی لذت نداش.‌
بجز قسمت بخیه که کانتینیوز زدم واسه اولین بار و خیلی ذوق کردم**)
(بماند ک هرچی فکر میکردم یادم نمیومد گره اخرو چطور باید بزنم و به همه هم گروهی هام متوسل شدم تا اخرش باهم فکری یادش اومد یکیشون ) :))))))
من دیشب یه دعای دیگه کرده بودم انگار خط رو خط شد
امروز ی مریض اومد ک ۹ تا دندون دو کوادرانتشو کشیدم:/
ولی به اندازه کشیدن یه عقل درست حسابی لذت نداش.‌
بجز قسمت بخیه که کانتینیوز زدم واسه اولین بار و خیلی ذوق کردم**)
(بماند ک هرچی فکر میکردم یادم نمیومد گره اخرو چطور باید بزنم و به همه هم گروهی هام متوسل شدم تا اخرش باهم فکری یادش اومد یکیشون ) :))))))
بابا دیروز می‌گفت آدم بعضی وقتا از یه چیزایی شکایت می‌کنه، بعدا فکر می‌کنه کاش هیچ وقت از چنین چیزی شکایت نمی‌کرد. میری تو مترو، می‌بینی واگن‌ها همه خالیه و دو سه نفر با فاصله‌ی چند متر از هم نشستن... میگی کاش شلوغ بود مثل همیشه»
+ البته شما دوست عزیز، بشین تا تلوزیون اعلام کنه. الانم بیا کامنت بذار که «آمار ۲-۳ نفر تو هر واگن رو کدوم خبرگزاری گفته ای اهل باطل؟» بعدم برو خودتو بمال به ضریح حضرت معصومه که توطئه‌ی دشمن حسابی خنثی بشه. آفرین.
دیروز روز تولدم بود.
پارسال این‌موقع‌ها بسیار خوشحال بودم و در جشن تولدم دقیقا احساس می‌کردم خوشبخت‌ترین آدم روی زمین هستم.
امسال این‌روزها بیش از هرزمان دیگری احساس تنهایی می‌کنم. بیش‌تر از هرزمان دیگری احساس می‌کنم چقدر هیچ‌کسی شبیه به من نیست.
دوستانم برایم در یک کافی‌شاپ جشن تولد گرفتند، دو روز زودتر از تولدم، چون عقیده داشتند بعدا وقت نمی‌شود.
برگزار کردن آن جشن برای آن‌ها نوعی رفع تکلیف بود، دقیقا رفع تکلیف. هم جشن گرفتنشان،
تو نتوانستی!
این واضح‌ترین عبارتیست که حال و حالت مرا توصیف می‌کند. من در یک جنگ نابرابر شکست خوردم و این جنگ، کنکور نبود. این جنگ، درون من شکل گرفت. ریشه گرفت. فریب داد و جلو آمد. حریف، دو راه بیش‌تر بلد نبود و من، همه‌ی راه‌هایم را باخته بودم به او. گمان کردم، با این پای زخمی، با این صورت کبود، با این ریشه‌های معلق در هوا، می‌توانم بر او غلبه کنم و جشن مرگش را به نظاره بنشینم. گمان می‌کردم روز کنکور، زمینش خواهم زد و در اعلام نتایج تدفینش خ
بجنبین
بجنبین
ایدرآپ فوق العاده ی sola
فقط کافیه ازلینک زیرایمیلتون روثبت وبعداپ روازگوگل پلی دانلودکنید.
ده توکنsolaهدیه می گیرد.
بعدبااشتراک گذاشتن عکس هابازبه گرفتن ارزآینده دارsolaمشغول می شید.
https://sola.ai/airdrop?r=13751382
تومایه هایpivot
پیشنهادمی کنم هردو رونصب کنید.
۱۱ نوامبر روز جهانى مجردهاست
سرمنشا این روز به چین برمی‌گرده، زمانی که در سال ۱۹۹۰ دانشگاه نانجینگ برای ارج گذاشتن به مجردی این روز را پایه‌گذاری کرد تا افرادی که مجرد هستند، فکر نکنند کمبودی در زندگی دارند و از آن لذت ببرند(که البته منطقا بعدا می‌تونم بگم که این تفکر تقریبا غلطه)
روز ١١ نوامبر هم به همین جهت انتخاب شده که در تقویم میلادی به شکل ۱۱/۱۱ نوشته می‌شود و عدد یک در آن تکرار شده‌ است و حاصل عددهای ۱ به صورت تنها هست.
جدای از اینکه
تفاوت رسیور مدیا استار دیاموند mediastar ms-diamond z2 4k با z1 فقط در تک و دو تیونره بودن هستش و فرق دیگری با هم ندارند از نظر سخت افزاری کاملا شبیه هم و هردو جدید و به خوبی شبکه های فورکی را ساپورت میکنند.
۶۰ فریم بر ثانیه را ساپورت میکند دارای سیستم عامل اندرید است و کیفیت تصویر بسیار عالی دارد.
جریان از چه قراره؟
اقا من دسته بیستوریم مشکل داره و نمیتونم ازش استفاده کنم و هی پشت گوش انداختم که برم عوضش کنم
امروز رفتم از تنکسین اونجا گرفتم حین کار خورد توی دستمویه خون "ریزی" اومد و تموم شد منم زیرشیر اب شستمش(البته زمان زیادی دستم زیر اب بود)
خلاصه چون بچه های اونجا که برای مریض کار میکنن امکان داره از این استفاده میکردن(شاید البته) یکم ترسیدم و خب به جز مامانم به کسی چیزی نگفتم
الان یه استرس ریزی دارم نکنه هپاتیت؟
برم ازمایش بدم یعنی؟
صدا ذهنم را خراش می دهد اصلا از صدای ترمز قطار بدم می آید، نه خوشم می آید اصلا هردو چون از یک طرف ذهنم را پاره پاره می کند و از طرف دیگر صدای رسیدن است آهسته آهسته قطار می ایستد از این لحضه که همه بلند می شوند و شلوغی هم بدم می آید انگار با سرنگ استرس را وارد بدن می کنند
ادامه مطلب
 
بعدا نوشتها:
+ معنی عنوان: چه زمان ما را می بینی، و ما تو را می بینیم، درحالی که پرچم پیروزی را گسترده ای، آیا آن روز در می رسد که ما را ببینی که تو را احاطه کنیم، و تو جامعه جهانی را پیشوا می شوی درحالی که زمین را از عدالت انباشتی (دعای عهد)
++ این روزها باید خواند
+++ با انگشتان یخ زده ی نوا
call me by your name رو دیدم. چه حالی ازم گرفته شد. جدا از موضوع اصلی، فضاش منو دیوانه کرد. گرما. سرسبزی. شنا توی رودخونه. چهره‌ی اُلیُو شبیه مجسمه‌های یوناییه. برای خودم جالب بود که این بار شخصیت "تاپ" مورد علاقه‌م نبود. هردو چهره برا نقششون عالی انتخاب شده‌ن. بازیگر اُلیوِر به نظر واقعا از همون دهه‌ - 80 میلادی - فرار کرده و اومده! همون‌قدر خوش‌حال. همون‌قدر بی‌تفاوت. همون‌قدر نچسب [اوپس..]. خلاصه که قشنگ بود.
و باز هم بیشتر هم از یک ماه از آخرین پست انتشارم میگذرد. البته درست است که با خود عهدی نبسته بودم که مداوم بنویسم و پست قبلی صرفا جهت تخلیه ی شوق و اشتیاقم در زمینه ی ورزش و منتقل کردن آن در لا به لای کلمات بود. اما این پست کمی فرق دارد. با خود تعهد بستم که هر روز بنویسم. البته نه حتما در وبلاگ. گاهی روزها در دفترچه ی شخصی خودم و گاهی روزها در وبلاگم و گاهی روزها هم در هردو مکان. با خود کلنجار رفتم که پست های قبل را حذف کنم تا آثار گذشته ام از این حجم
دوستاش گفتن بیا بریم استخر . منم ( با کمی بی رغبتی ) قبول کردم که محمد حسین و رقیه رو نگه دارم . توی دیار غربت این تفریح ها براش لازمه . اما بعدا اومد بهم گفت بهشون گفتم نمیام . هم خوش حال شدم که روزِ جمعه ای کنار هم هستیم و هم ناراحت که مزاحمِ برنامه ی استخرش شدم .
اما شبش خودمون رفتیم بیرون . وقتی داشتیم بر می گشتیم بهم گفت : " امشب خیلی خوش گذشت " . نمی دونه که این جمله و امثالِ اون از صد تا " دوستت دارم " هم به من بیشتر انرژی می ده ...
+ در مورد عنوان : الب
تمام مدت جلوی چشمم بودند
بالای سر بچه‌اش نشسته بود و بدترین فحش‌های عالم را به او می‌داد، تهدید می‌کرد او را می‌کشد و چشم‌های دخترک سه‌ساله پر از وحشت بود
تنها جرم او شیطنت کودکانه و بیش‌فعال بودن است که آن‌ هم تقصیر مادر است
هربار به روستا سفر می‌کنم و در این خانه هستم، این رفتار را می‌بینم و زجر می‌کشم، کاری از دستم برنمی‌آید
دلم برای هردو می‌سوزد
به آینده این بچه فکر می‌کنم و می‌لرزم
به تمام بچه‌هایی فکر می‌کنم که می‌توانند کو
حال اگر بخواهیم یک کسر را در یک غیر کسری مانند ۱،۲،۳... ضرب کنیم ابتدا باید به عدد غیر کسری یک مخرج یک بدهیم تا هردو کسری شوند و بعد از آن روند عادی کار را انجام می دهیم یعنی صورت در صورت ضرب میشود و مخرج در مخرج اما اگر ساده می شد باید ساده کنیم و بعد به محاسبه ادامه دهیم.
به کمکتون احتیاج دارم برای کرسی آزاد اندیشی دانشگاه...
موضوع بحث:مخالفت با حجاب اجباری
 
دلایل و مضرات و فواید حجاب اجباری و....
 
نظراتونو بنویسید لطفا
 
.
.
.
من به شخصه حجاب دوست دارم البته چادر نه! یه حجاب خوب به دور از جلوه نمایی!
اما مخالف حجاب اجباریم ودلایل زیادی دارم که میذارم بعدا میگم
 
شنبه هفته آینده نتیجه بحثو مینویسم...
 
پیشاپیش از همکاری شما ممنونم
  
خوشحالم تو این برهه زمان که زندگی میکنم ؛  نادان نیستم !!
خدایا هزار مرتبه شکررر !!
 
بعدا نوشت :
برای کسانی خیلی بهشون برخورده از دانایی خودم حرف زدم و شاکر خدا بودم 
و تو کامنت خصوصی منو مورد عنایت خودشون قرار دادن بگم که آری من همچنان میگویم خدا رو شاکرم از اینکه دانام ! از چه بابت دانا هستم ؟! به زعم خودم دانام چون  حداقل میدانم در این
مملکتم  چه میگذرد و تا حدودی به لطف مطالعه زیادم در زمینه سیاست و کتابهای دینی ، 
اجتماعی  میدونم روزگا
 
مامان من همیشه میگفتند :
آدم ها چی از دشمنی بدست آوردن که با دوستی نمیتونن بدست بیارن؟!
موافقین ؟!
     

+
با هم مهربان باشیم و رو به دوربینِ نگاه خداوند ، همگی  لبخند بزنیم و بگیم سیب :)

+
  
بعدا نوشت :
۱۳ نوامبر روز جهانی مهربانی بود .
من دیروز از خودم تعریف نباشه با وجودی که نمیدونستم روز مهربونی است 
خدا رو شکر از اول صبحش تا آخر شب مهربان بودم :)
اخر تابستونه و جشنای فارغ التحصیلی به راهه. تو ی پیج کلیپای فارغ التحصیلی دانشگاهای مختلفو گذاشته بودن. سر کنجکاوی ی چنتاشونو نگا کردم. بعضیاش جالب بعضیاشم خنوک! ولی خب چیزی ک تو ذهنم اومد این بود ک 6 سال بعد من و همکلاسیامم همینجوری ایم؟ همینجوری صمیمی و خوشحال کنار هم وایمیستیم و عکس میگیریم؟ الان ک اونقد صمیمی نیستیم یا لااقل من این حسو دارم..چون چقدر تلاش کردم برا جمع بودنمون و خوش اخلاق بودن با بقیه ولی تهش یا راهشونو ازم جدا کردن و تو خو
#نه_گفتن
چگونه «نه» بگوییم؟ 
مهارت «نه» گفتن یکی از مهارت های جرأت ورزی است.
اگر نگران هستید که چگونه نه بگویید، برای شروع بهتر است جملات زیر را مد نظر قرار دهید:
1- می شه چند لحظه بهم فرصت بدید؟
2- الان یه مقدار گرفتارم چطوره بعدا باهم صحبت کنیم؟
3- اجازه میدید یه مقدار درموردش فکر کنم، بعدا بهتون خبر میدم.
4- خیلی دوست دارم بهتون کمک کنم، ولی متاسفانه نمیتونم.
5- الان خودم لازمش دادم نمیتونم بهتون قول بدم ...
با انجام همین تمرینات ساده بعد از مدت
سلام
قبلا" ، 2 تا پست درباره بحث زبان انگلیسی نوشتم و چیزهایی که می دونستم رو گفتم اما مهمترین چیز در یادگیری زبان انگلیسی تمرین و تلاش و انگیزه و صد البته یک پارتنر خوب برای زبان هست و تو خونه چون کسی رو نداریم باید با در و دیوار حرف بزنیم که البته اگه به یک سطح مشخص برسیم میتونیم از طریق اسکایپ با بقیه صحبت کنیم.
 
چطور انگلیسی یاد بگیریم ؟ ( پارت 1 )
چطور انگلیسی یاد بگیریم؟ ( پارت 2 )
 
در 2 پست قبلی ، گفتنی ها رو گفتم و بحث پارتنر رو بعدا تو یک پست
 
خدایا مردم در حالت عادی از دست گرانی و ...دارند می میرند دیگه سیل رو براشون نیار لطفا !!
سیل به صغیر کبیر رحم نمیکنه :((
خدایا خودت کمک کن و چاره ساز باش
امشب قراره سیل بیاد مثل امروز مثل دیروز  مثل این چند روز ، خودت رحمی بفرما خدایا !
خدایا عزیزانمون رو خودت حفظ کن ! آمین

+
بعدا نوشت :
زلزله هم آمد و امتحانات الهی رو سر مردم تکمیل شد !!
امروز مامانم رفت مامانشو دید.
قرار شد فردا زنگ بزنیم و جواب اولیه رو بگیریم.
احتمالا یه قرار ملاقاتی بیرون بذاریم و همدیگه رو ببینیم.
+ مامانم کلی استرس گرفته، انگار می خواد بی خیال تحقیقات اولیه بشه.
می گه توکل کن به خدا.
++ منم گفتم بله، توکلم به خداست. اما هردو شما اول تایید می کنید، بعد چند جلسه حسابی صحبت کنیم، بعد من چند روز فکر می کنم و جواب می دم...
 
+++ یه وبلاگ دیگه بزنم، از الان توش بنویسم، بعد چند مدت یهو بیاد ببینه وبم رو. موافقید؟
توو این شرایط قرنطینه خانگی و رعایت دیوانه‌کننده بهداشت و اینا... لپ‌تاپ خریدم و خیلی خوشحالم.
اما خب الان دارم به این فکر میکنم که، خوشحالی چرا؟ شاید دارم بزرگ میشم... شاید دنیای اطرافم خیلی زشته.
دارم به این فکر میکنم وقتی خیلی‌ها نون شب ندارن که بخورن، من چرا باید لپ‌تاپ ان تومنی داشته باشم؟ البته اینو خودم نخریدم، که خب بدتر! لپ‌تاپ قبلیم هم فعلا خیلی خوب کار میکنه، صرفا پدر گرامی فکر میکرد اینو اگه الان نخره بعدا باید کلی بیشتر بابتش ب
امروز برای اولین بار فرصت کردم فیلم یتیم خانه ایران رو (که قبلا از سینماتیکت خریده بودم) تماشا کنم.
سعی میکنم بعدا بیشتر بنویسم...البته نه در مورد ابعاد هنری فیلم بلکه در زمینه برخی دیالوگهای مهم فیلم مثلا گفتگوی حسام با یک انگلیسی درباره لیاقت اداره‌ی کشور و غیره.
اندیشه هایی از جنس جدال تمدنی با غرب.

پ.ن:
سردار باقری: توقیف نفتکش ایرانی بی‌پاسخ نخواهد ماند.
 
کسانی که با سنت اکشن‌های جاسوسی و دلهره‌آور غربی، به‌ویژه آثار کارگردان‌های فرهیخته‌تر و جدی‌تری مثل «پل گرینگرس» آشنا باشند می‌توانند ردپای این آثار را در اولین فیلم «سعید ملکان» ببینند. ردپایی که هم خوب است هم بد. خوب از جهت تکنیکی، بد از جهت فرهنگی. تأثیرپذیری در بخش نخست یک امر هنرمندانه و بی‌عیب است اما در بخش دوم نشان ازخودبیگانگی فرهنگی ست. حاتمی‌کیا هم در «به رنگ ارغوان» تحت تأثیر «لئون»ِ لوک بسون است؛ اما تا حد زیادی سعی می
سلام دوستان
پسری هستم 24-25 ساله که یه مشکل بزرگ توی ارتباط با خانوم ها دارم. البته شاید به نظر بعضی ها مسخره بیاد ولی حس میکنم میتونه بعدا برام مشکل درست کنه. 
در حقیقت کافیه  فقط یه خانوم رفتار مهربونی با من داشته باشه و چهره ش یه کمی هم زیبا باشه (هر چند که وزنه رفتار مهربون خیلی سنگین تره)، بعد من یه حس خاصی نسبت به اون خانم پیدا میکنم. 
نمیتونم بگم علاقه، ولی دلم میخواد هی ارتباطم رو باهاش بیشتر کنم و بیشتر باهاش صحبت کنم،  از طرفی توی عمل هم
امروز برای اولین بار فرصت کردم فیلم یتیم خانه ایران رو (که قبلا از سینما مارکت خریده بودم) تماشا کنم.
سعی میکنم بعدا بیشتر بنویسم...البته نه در مورد ابعاد هنری فیلم بلکه در زمینه برخی دیالوگهای مهم فیلم مثلا گفتگوی حسام با یک انگلیسی درباره لیاقت اداره‌ی کشور و غیره.
اندیشه هایی از جنس جدال تمدنی با غرب.

پ.ن:
سردار باقری: توقیف نفتکش ایرانی بی‌پاسخ نخواهد ماند.
دانلود آهنگ جدید کیا به نام باور کن
Текст песни bavar kon Kia
این منم این تویی هردو به عشق هم دچارЭто вы оба влюблены
دیگران را به هر آنچه که بین ماست چه کارЧто другие делают со всем между нами?
از تو هر لحظه ای خواهش دلبری دارم

ادامه مطلب
با سلام دوستان برای دریافت چیت فعلا صبر کنید 
مثل اینکه زولا در سرور های خود ربات انتی چیت بسیار قوی گذاشته است 
بنده دوتا اکانت لول بالا داشتم که متاسفانه در یک هفته هردو بن شدن
اگر میخواید از چیت استفاده کنید هفته ای یک بار چیت رو فعال کنید 
مدت زمان بن شدن اکانت 50 سال میباشد
 
لطفا کمتر از چیت استفاده کنید ما نگران اکانت های شما هستیم 
 
با تشکر 
jefica hacker
کانال پیشبینی فوتبال
آدرس کانال:   T.me/Royal_Beting

شرط هردو تیم گل میزنند
آنالیز مارکت یا شرط "هردو تیم گل میزنند"
با خواندن این مقاله موارد زیر را فرا میگیرید:
کدام آمار میتواند شما را برا برنده شدن در شرط هردو تیم گل میزنند، کمک کند؟
آیا شرطبندان میتوانند از مارکت هر دو تیم گل میزنند سود ببرند؟
شرط بندی "هر دو تیم گل میزنند" محبوبیت زیادی پیدا کرده است، زیرا  به سادگی انتخاب یک گزینه دوتایی ساده را ارائه می دهد، در حالی که اطلاعات نشان می دهد که
سلام
من سامان هستم ، خیلی دوست داشتم ازدواج کنم ولی تا حالا که نشده، البته سه خواستگاری خواستم برم ولی نوبت به من نرسید که برم خونه دختره، یعنی نرفته اونا گفتن "نه"، همون بهانه درس دانشگاه، دو تا از دخترها رو خودم انتخاب کرده بودم که مامانم رفت برای صحبت ولی حتی فرصت ندادن من یک بار بیام و جواب شون نه بود، یکی از دخترها آشنا و یکی دیگه فامیل نسبتا نزدیک بود، یکی از این سه تا خواستگاری رو هم، مامانم انتخاب کرده بود که چون خانواده خوبی بودن منم گ
Discuss your first love
کوچیک که بودم فکر میکردم عشق فقط عشق خدا.آدم فقط باید عاشق خدا باشه...
اما بعدا از این فاز پرتم کردن بیرون گفتن دِ بچه کم حرف مفت بزن بیا برو در خونتون بازی کن تو قد این حرفا نیستی ...
و من ....
بی تجربه عشق موندم...
نه به معشوق آسمانی رسیدم و نه معشوق زمینی.
جامو عوض کرده بودم رفته میز اخر نشستم باعد یکی از حدیثا که کی پاپره داشت به اکیپشون توضیح میداد :))بعد من همینجوری خیره :))
اکسواله بعد همش داشت به ارمیا فوش میداد میگفت بی تی اسیا خوشگل نیستند اینا کصخلند عاشقشونن :))
 
بعد یک مدت برگشت نگام کرد گفت حواست به مایه یا چی بعد گفت الان داره با خودش میگه این کصخلا دارن در مورد چی حرف میزنن
 
بهش گفتم میفهمم ارمیم خخخخ 
 
ولی کلا اینو نمیتونم بفهمم چرا اکسوال ها اینقدر از ارمی ها بدشون میاد و همچنین بر
سلام به همه!
بیاید یه کار فان انجام بدیم با مراجعه به این سایت کاراکتر شبیه به خودتون رو بسازید و عکسشو کامنت کنید تا توی یه پست کنار هم قرارشون بدیم
فقط لطفا یه شباهت هایی هم به خودتون داشته باشه البته مال خودمم زیاد شبیهم نشد
کار با سایتش ساده هست بعد از ساختن کاراکتر دکمه ای که آیکون دوربین داره بزنید دوتا عکس بهتون میده که لطفا هردو عکس رو در صندوق بیانتون ذخیره و لینکش رو بفرستید!
با تچکر
ادامه مطلب
سلام 
دختری ۲۲ ساله هستم به تازگی تو فضای مجازی با پسری ۲۲ ساله از هم دانشگاهی ها آشنا شدم، تقریبا شاید دو ماه البته حضورا، اصلا هم دیگه رو ندیدیم و به صورت تصادفی پیدا کردیم هم دیگه رو و بعدا فهمیدیم هم دانشگاهی هستیم
اوایل خیلی خشک و رسمی حرف میزدیم در حد درس و اساتید و این جور حرف ها بعد آروم آروم انگار صمیمی تر شدیم و در مورد موضوعات مختلف حرف زدیم و آزمون شخصیت هم پیشنهاد دادم که بده و تیپ شخصیتی مون تقریبا نزدیک به هم هست، البته من منطقی
دارم روزگار غریب قربانی رو گوش میدم و همچنان حسرت میخورم که چرا اون روز کنسرتش رو نرفتم:) ... البته این که خبر نداشتم هم بی تاثیر نیست:) بعدا از استوری های بچه ها فهمیدم:)
 
چه میکنم؟ میخونم، نمیخونم، میخونم، نمیخونم، نمیخونم و بازم میخونم!
یکی از نقاط ضعفم اینه که نمیتونم امتحانی بخونم:/ 
از همه بدتر فراموشیه. میگن طبیعیه و دوره کنی حتما باید! ولی عین آدم دوره نمیکنم که:/ وسط مرور کردن میرم یه درس دیگه و مبحث جدید میخونم و تهش از هیچ کدوم چیزی یاد
توی پست الگوهای کاری به نقل از دوره ی کوتاهی که گزارشش رو نوشتم، سایت trello را به عنوان یک سایت مفید برای مدیریت پروژه معرفی کردم. امروز برای پروژه ای در آن حساب کاربری ساختم. امتحان کردم و دیدم قالبی برای پروژه های طراحی بازی هم دارد. البته که اساسا قالب هایش چندان از هم متمایز نیست و بدون استفاده از قالب های آماده هم به سادگی میتوان امکانات قالب ها را بازسازی کرد اما به هر حال پیدا کردن این قالب خاص برایم هیجان انگیز بود. می خواهم مدتی از این
جهان ابدی، به مدارای من بشتاب
که جهانم به جای دگر گریخته است 
نیم نگاهی به درمان زخم هایم کنکه درونم از هم به هم ریخته استبار سفر از هردو مکان بر بسته ام چونان الکی مانم که آردش را آویخته استنا امید از خلق نشدم نا امید بودمبه خدا قسم که جانم به خدا آمیخته استبهانه امروز و فردا ماندنم از نداری استکه خود را چو سیل به گرداب ریخته است
#فاطمه اشرفی
 
حرف دل من و خیلیای دیگه اینه : وقتی تو بهشت خدا پا میذاری دیگه همه چیز و فراموش میکنی.
اصلا میدونی بهشت خدا که روی زمینه کجاست ؟
خوب اگه تونستی بگی که واقعا عالیه.
اگرم نگفتی بعدا میگی. بعدا یعنی وقتی که رفتی کربلا رو از نزدیک دیدی.
وقتی تمام دغدغه ات شد سفر به کربلا.
وقتی خیلیا بهت خندیدن و تو به اعتقادت عشق ورزیدی.
 
خداییش الانم خیلی نگران وضعیت توی ایام اربعین هستم
لعنت به بانی کرونا . هر دین و کشوری که باشه. لعنت
سلام
قبلا" ، 2 تا پست درباره بحث زبان انگلیسی نوشتم و چیزهایی که می دونستم رو گفتم اما مهمترین چیز در یادگیری زبان انگلیسی تمرین و تلاش و انگیزه و صد البته یک پارتنر خوب برای زبان هست و تو خونه چون کسی رو نداریم باید با در و دیوار حرف بزنیم که البته اگه به یک سطح مشخص برسیم میتونیم از طریق اسکایپ با بقیه صحبت کنیم.
 
چطور انگلیسی یاد بگیریم ؟ ( پارت 1 )
چطور انگلیسی یاد بگیریم؟ ( پارت 2 )
 
در 2 پست قبلی ، گفتنی ها رو گفتم و بحث پارتنر رو بعدا تو یک پست
یه چیز عجیب و غریبی که بین مردم هست و بین مردمان شهرهای کوچیک ، بیشتر دیده می شه اینه که خیلی به همدیگه نگاه می کنن ! وقتی سوار ماشین هستی ، وقتی توی مغازه هستی ، وقتی توی پارک هستی و هزارجای دیگه یکی از چیزایی که آزارت می ده همین نگاه های اطرافیان هست البته این خصلت توی خود من هم هست ولی مطمئنم شدتش به اندازه خیلی از اطرافیانم نیست .

پس چون خودم این خصلت رو دارم شروع می کنم صحبت کردن با خودم :

شاید آدم ترسویی هستم ، می ترسم از قضاوت شدن که نکنه ی
 تو یه همایش مالی بودم  تو یه اسلایدی درباره وام و باز پرداختاش چیز جالبی وجود داشت 
بعضی کشورا مثل چین سود وام منفی بود یعنی وام و میدن بعدا یه چیزم روش میدن به طرف حتما :| 
خودمونیم برای یه لحظه ام که شده دلت خواست چشم بادومی بودی
بعدا درباره یک خاطره خیلی زیبای دیگه هم مینویسم، یک شبی که رفتیم فلافلی قدیمی شهر، که زیر زمین بود و نوشابه شیشه ای میداد با نی رنگی رنگی، مطمئن نیستم ولی فکر کنم همون روزی بود که برام یه عینک آبی هم خرید. همینی که الان روی چشممه.
امشب من و تو هردو، مستیم، ز می اما
تو مست می حسنی، من، مست می سودا
از صحبت من با تو، برخاست بسی فتنه
دیوانه چو بنشیند، با مست بود غوغا
آن جان که به غم دادم، از بوی تو شد حاصل
وان عمر که گم کردم، در کوی تو شد پیدا
ای دل! به ره دیده، کردی سفر از پیشم
رفتی و که می‌داند، حال سفر دریا؟
انداخت قوت دل را، بشکست به یکباره
چون نشکند آخر نی، افتاد از آن بالا؟
تا چند زنم حلقه؟ در خانه به غیر از تو
چون نیست کسی دیگر، برخیز و درم بگشا
از بوی تو من مستم، ساقی مدهم
عنوان‌هام جدیدا چه طولانی شدن! :)))
آقااااا ... من یه سفارش گرفتم قبل عید، طرف ازم پرسید حدودا چند در میاد؟ منم یه نگاهی انداختم گفتم خب زیاد سخت نیست... حدودا ۶۰ تومن.
بعد الان چنان دهنم سرویس شد پای ساختنش که صد بار به خودم فحش دادم با این قیمت دادن!! :/ البته اینکه یه کار خیلی ساده‌تر رو تو حافظیه زده بود صد و خورده‌ای هم بی تاثیر نبوداا ... ولی انصافا ساختنش خیلی برام سخت بود. یه جاهایی جو میگفت بهش بگو نشده. گفتم دلم نمیاد، آخه گفته به عنوان کاد
انگار دارم وسط رمان‌های کمونیستی زندگی می‌کنم.توی روستای دور از پایتخت، وسط طبیعت بکر. بدون دسترسی به اخبار و اطلاعات بیرون، و تنها راه کسب اطلاعم از دنیای بیرون، روزنامه‌های انتخاب‌شده‌ایه که روی میز کتابخونه است. میتونم بعدا داستان بنویسم از این روزهام.
خبرهای میرسه از اینکه تلگرام بلاکچینی داره میاد. طبق خبری هم که تو کانال اندیشکده تبیین در ایتا خوندم، ظاهرا به صورت محدود کارش رو شروع کرده، طبق گفته یکی از کارشناسای فضای مجازی هم قراره طبق برنامه، خرداد ماه رونمایی بشه.
نکته جالبش اینجاست که تو همین فضا، گوگل اقدام به حذف هاتگرام و تلگرام طلایی از روی گوشی ها کرده و وزیر ارتباطات هم میگه هاتگرام و تلگرام طلایی فاقد امنیتن! و حالا تلگرم طلایی و هاتگرام از روی بازار حذف شدن.
برای #حق‌الناس
شما برو به شکل تصادفی یکی از مناظره‌های پرگار بی‌بی‌سی رو نگاه کن
به احتمال بالای 70 درصد حداقل یکی از طرفین به شدت زبون نفهمه و بدون توجه به حرفای رد و بدل شده، مصره که خودش داره درست میگه
حس میکنم این همونیه که ازش به غرور اهل علم یاد کردن. آدما که فک میکنن چیزی بارشونه دیگه تو خودشون نمیگنجن! ممکنه به نظر بیاد که عالم واقعی متواضعه و بیشتر که یاد میگیره میفهمه کمتر بلده، اما واقعیت اینه که حتی با وجود اینکه میدونن کمتر بلدن هم اصرار دارن به
هنگام مباحثه و مجادله بخدا سوگند یا نکنید زیرا ممکن است از ترس عذاب وعقاب خدا از انچه سوگند خورده اید  برایدیگر منتقل شوید ورسواگردید  حدیث 4 امام صادق ع فرمود با شخص حلیم و سفبه مجادله مکن زیرا حلیم دشمنت دارد وسفیه ازارت رساند  توضیح  حلیم دو معنی دارد 1 خردمندو عاقل 2 خویشتن داری که در کارهاشتاب نکند و هردو ور اینجا مناسب است  وسفیه بیخرد و نادانست 
سلام نفسم:)
ببخش مامان جونم یه مدت نبودم چون یهو خیلی سرم شلوغ شد، خیلی چیزا توی این مدت ریخت بهم، خیلی چیزا درست شد، خیلی چیزا خراب شد،خیلی چیزا ساخته شد،خیلی سعی کردم بیام و حتی شده چند کلمه برات بنویسم ولی واقعا نشد.
امروز، به عبارتی دیروز تو هفت ماهگی رو پشت سر گذاشتی و وارد هشت ماهگی شدی:))
روزا کلی باهات کلنجار میرم که سرلاک و حریره بادوم و سوپ بخوری ولی اصلا .نمیخوری:| بعدا اگه یادت بود دلیلش و بهم بگو از بین تمام آزمون و خطاهام فعلا فهمید
صوت: URL
خلاصه جلسه شانزدهم: علت غیر تحقق غیرمستقیم بیماری:۱-ابتلا به جهت منزلت(پیش‌تر گفته شده) ۲- گناه ۳-اجل

شاید بشود بیماری را براساس این سه علت به سه دسته تقیسم کرد:۱-بیماری ابتلا ۲-بیماری گناه ۳-بیماری اجل
به بیماری اجل بیماری سام میگویند. 
بیماری ها از نظر جنس به دوسته تقسیم می‌کنند: ۱- سام(درمان و دارور در آن موثر  نیست و منجر به مرگ می‌شود)    ۲- بیماری غیر سام(درمان و دارور در آن موثر  است و منجر به مرگ نمی‌شود)
در بیماری سام و غیر سام هر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود فایل های پی دی اف