نتایج جستجو برای عبارت :

رباب = الهه آبها= ربِّ آب

هوالجمیل
الهه آبها
دل عالم برای او کباب است
ز داغش هسته هستی مُذاب است
به اذن حق تعالی ، تا قیامت
رباب از داغ اصغر ربِّ آب است
کلید
خدا را آیت عظماست اصغر
ولا را عروۀ الوثقاست اصغر
اگرچه کوچک است اما ز رفعت
کلید کل مشکلهاست اصغر
والسلام
محمد حسین صادقی (غلام) - زرقان فارس - 19/8/1398
هوالجمیل
الهه آبها
دل عالم برای او کباب است
ز داغش هسته هستی مُذاب است
به اذن حق تعالی ، تا قیامت
رباب از داغ اصغر ربِّ آب است
کلید
خدا را آیت عظماست اصغر
ولا را عروۀ الوثقاست اصغر
اگرچه کوچک است اما ز رفعت
کلید کل مشکلهاست اصغر
والسلام
محمد حسین صادقی (غلام) - زرقان فارس - 19/8/1398
اشک چشم من سرازیراست
گریه ام برای اصغر نیست
درد تیری که اصغرت دیده
به خدا از رباب بیشتر نیست
سنگ این مردمان پلید
می خورد به سر رباب از بام
دعا می کنم برای رباب
جان دهد قبل کوفه و شام
یاد دندان اصغرش افتاد
آن زمان که سفیدی اش را دید
تکه نانی نبود تیری خورد
حرمله خنده ی علی را چید
نکند که رباب گریه کند
شیر سینه دوباره جوشیده
با خودش زیر لب می گفت
حنجرش را چرا نبوسیده
 
دختر انگلیسی دان پسابندری! هنوزم حس قشنگی نسبت به احساس و مطالعه‌ات دارم، هنوزهم میخواهم بدانم کیستی اما به احترام تصمیمت دنبال هویتت نگشتم و نیستم. 
هنوزهم دوست دارم باهات از چیزهای بگم که با دیگرانی که نمی‌دانند و نمی‌خوانند نمی‌شود گفت. 
تو به‌مثابه‌ی احساسِ یک الهه‌ی در شهر گل‌ها که در حین زیباروی فکر زیبایی نه دارند و نه می‌توانند داشته باشند، اما الهه‌ها برخلاف گل هم زیبایند و هم میتوانند فکر زیبا داشته باشند. الهه ی که پسابند
دانلود آهنگ رفتی و ندیدی که بی تو الهه از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
ای به دل آشنا تا که هستم بیا وای من اگر نیایی
دانلود اهنگ رفتی و ندیدی که بدون تو شکسته بال و خسته های که رفته با بود دلی شکسته بردی عنوان اهنگ باستانی و نوستالژی الهه است با کیفیت سر ۳۲۰ بصورت. رفتی و ندیدی که بدون در شکسته پر وخسته اصل رفتی و ندیدی که بدون در الهه ای به بین اهل تا که هستم بیا وای من یا نیایی آهنگ های.
ادامه مطلب
رمان الهه مرگ
نویسنده:نازنین اکبرزاده
ژانر:عاشقانه-فانتزی
تعداد صفحه:625
منبع:یک رمان
خلاصه:دختری متولد می‌شود، دختری که نه از جنس خاک است و نه از جنس گِل، بلکه از نفس خداونده ! دختری که با آوردن اسمش، وحشت را وارد قلب انسان ها می کند! آدرینا، الهه ی مرگ؛ الهه ی که مرگ و زندگانی در دستان اوست! الهه ی که وارد عشقی ممنوع می‌شود و برای رسیدن به معشوقه اش پا بر روی تمام محدودیت ها می گذارد…
 
        
رمان الهه مرگ
نویسنده:نازنین اکبر زاده
ژانر: عاشقانه-تخیلی
خلاصه :
دانلود رمان الهه مرگ _ سال ها بعد، دختری متولد می‌شود، دختری که نه از جنس خاک است و نه از جنس گِل، بلکه از نفس خداونده ! دختری که با آوردن اسمش، وحشت را وارد قلب انسان ها می کند! آدرینا، الهه ی مرگ؛ الهه ی که مرگ و زندگانی در دستان اوست! الهه ی که وارد عشقی ممنوع می‌شود و برای رسیدن به معشوقه اش پا بر روی تمام محدودیت ها می گذارد…
دانلود فایل PDF
دانلود فایل APK
دانلود فایل EPUB
پاورپوینت پاکسازی و اصلاح آبها
دانلود پاورپوینت با موضوع پاکسازی و اصلاح آبها، در قالب ppt و در 24 اسلاید، قابل ویرایش. بخشی از متن پاورپوینت: روشهای شیمیایی اصلاح آب در گذشته: املاح آلومینیوم (شبّ ابیض، K2Al2(SO4)4.24H2O)): رسوب کلسیم (کفایه العوام، مخزن) منگنات پتاسیم: پاک کرد
برای مشاهده تصویر در ابعاد اصلی ، روی تصویر بالا و یا اینجا کلیک کنید.
برای مشاهده تصویر در ابعاد بسیار بزرگ، اینجا کلیک کنید.
برای دریافت فایل لایه باز (psd) تصویر اینجا کلیک کنید.
تصویر خوشنویسی به کار رفته در این اثر:
السلام علی السیده رباب
برای مشاهده تصویر در ابعاد اصلی ، روی تصویر بالا و یا اینجا کلیک کنید.
باز ای الهه ی ناز با دل من بسازکین غم جانگداز برود زبرم
 
گر دل من نیاسود از گناه تو بودبیا تا ز سر گنهت گذرم
باز می کنم دست یاری به سویت درازبیا تا غم خود را با راز و نیازز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت دلم را هدفبه خدا همچو مرغ پر شور شعفبه سویت بپرم
آن که اوبه غمت دل بنددچون من کیست؟ناز توبیش از اینبهر کیست؟
تو الهه ی نازی در بزمم بنشینمن تو را وفا دارم بیا که جز ایننباشد هنرم
این همه بی وفایی ندارد ثمربه خدا اگر ازمن نگیری خبرنیابی اثرم.
 
کریم ف
 ویژگی های آبهای زیرزمینی به شرح زیر است :
1.مواد معلق در آنها بسیار کم است 
2.ممکن است دارای ذرات شن باشند 
3 .معمولاً مواد آلی بسیار کم دارند
4 .این آبها حاوی آهن محلول و گاهی هم منگنز محلول هستند که وقتی آب در معرض اتمسفرقرار می گیرد در اثر اکسیده شدن توسط هوا، ذرات زرد قهوه ای در آنها ظاهر می شود 
5 .دی اکسید کربن در این آبها زیاد است و - PH این آبها معمولاً 6.9 7.9 میباشد. 
6  .آب چاه های خیلی عمیق معمولاً عاری از میکروب ها و دیگر میکروارگانیسم ها می
امروز برایم یک ویدیو فرستاد. به خانومش میگه «یک راز برایت بگویم؟ من برعلاوه‌ی اینکه خودت ره زیاد دوست دارم، یک دختر دیگه هم هست که بسیار دوستش دارم. میخواستم صادقانه بگویم.»
خانومش میگه «تو دوستش داری؟»
با صدایی که رده‌هایی از افتخار داره میگه «دوستش دارم! از دل و جان.»
خانومش میگه «میتانم حدس بزنم کی است!»
میگه «کی است؟»
خانومش میگه «الهه»
میخنده و می‌گه «بهش تبریک بگو!»
خانومش میگه «چی‌ ره؟»
میگه «تولدش است امروز! خبر نبودی؟ پس چطور فهمی
ابن ملجم شناسی
نسب و کودکی1-      کان مع علیّ (علیه السلام)، و شهد معه صفین، ثم عاد خارجیا
از همراهان علی علیه السلام بوده و در صفین همراه حضرت شرکت کرده است . بعدا از خوارج شده
اصحاب امیرالمومنین علیه السلام و الرواه عنه ج1ص341
2-      قال ابن عبّاس: من نسل قدار عاقر ناقة صالح، و قصّتهما واحدة، لأنّ قدار عشق امرأة یقال لها رباب کما عشق ابن ملجم قطاما.
ابن عباس می گوید: از نسل قدار (کسیکه ناقه صالح را پی کرد) بوده و داستان آنها یکی است. قدار عاشق زنی
امشب افتتاحیه ی تئاتر شاگردم الهه بود( الان دانشجوست) نمیدونم چطور وارد کار تئاتر شد و چطور شد تهیه کننده ی تئاتر؟! دعوتم کرد برای دیدن تئاترشان ولی نه دعوت افتخاری. دعوت به خرید بلیط از تیوال. چون معتقدم از هنرمندان مخصوصا تئاتری ها باید حمایت کرد پیشقدم شدم و بلیط تهیه کردم و به دیدن تئاتر رفتم‌ در خیابان وصال‌. تمام ذهنیتی که از موقعیت و جایگاه خودم داشتم به کل در این دو ساعت حضورم در تماشاخانه فرو ریخت. نه اینکه آدم مغروری باشم ولی حس کرد
بعد از چهار ماه زنگ زدن و پیامک بازی با استاد،بالاخره ترم دوم کلاس شروع شد. وقتی کلاس تمام شد و من و الهه گیج و خسته بودیم.با خودم میگفتم این وسط یک چیزی تغییر کرده.استاد و حرف هایش که همان قبلی ها هستند ،شاید من تغییر کرده ام.جنس نگاهم،جنس شنیدنم
منتظر اتوبوس بودیم که به الهه گفتم: فکر نمیکنی حال کلاس عوض شده؟ انگار یکی به داد فکرهایش رسیده با کلی هیجان گفت چراااا،اصلا خوب نیست.تمام مسیر باهم حرف زدیم از برو باباهایی که استاد پای نظراتمون درب
 
 
بس کن رباب زخم گلو را نشان مده
قنداقه نیست، دست خودت را تکان مده
دیگر ز یادت این غم سنگین نمی‌رود
آب خوش از گلوی تو پائین نمی‌رود
بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی‌شود
این گریه‌ها برای تو اصغر نمی‌شود...
 
#محرم_امام زمان
 
 
دانلود رایگان کتاب الهه طلسمات
دانلود کتاب الهه طلسمات pdf
یکی از بهترین کتاب ها در زمینه طلسم و تعویذات و دعانویسی ،کتاب فوق العاده الهه طلسمات
کتاب الهه طلسمات در علوم غریبه (کیمیا ، لیمیا ، حیمیا ،ریمیا ،سیمیا ) این کتاب در قالب pdf در 102 صفحه و به زبان فارسی است.
برخی از فهرست مطالب کتاب بدین شرح اند:
طلسم چیست
جادو چیست
طریقه نوشتن صحیح و اثر گذار دعا
ابجد کبیر و اصلی
ابجد صغیر
در باب اسماالحسنی
ایام هفته و کواکب آن
ایام منحوسه (قمر در عقرب)
ب
دانلود دلنوشته الهه شرقی نودهشتیا
دانلود دلنوشته الهه شرقی نودهشتیا
((بسم الله الرحمن الرحیم))نام کتاب:‌ الهه شرقینویسنده: فرزانه فرجی کاربر نودهشتیاژانر:عاشقانه،حدیث النفسمقدمه:گاهی دلت می گیرد و چاره اش چند کلمه ی دل نشین و کوتاه است…گاهی هم سرد و بی روح…گاهی با نوشتن چند کلمه آرام می‌گیری و خودت را به دنیای حروف می سپاری.گاهی هم با خواندن چند کلمه داغون می‌شوی و از دنیای خودت سیر می‌شوی…از بارش حروف الفبای فارسی بر سرم، غرق لذت می‌
دختر نازم رو با خودمم ها. فقط نگام کنید چقدر در صلحم من با خودم:)چند سالمه؟ ۲۴سال. خیلی جوونم. جوونی فصل تلاشه، فصل انجام دادن کارهایی که بعد سی‌سال عارت میاد انجام بدی، بعد چهل سال جون نداری انجام بدی. پس دیر میشه‌. باید جنبید. ریچل رو یادتونه؟ توی تولد سی سالگیش نشست به برنامه ریزی برای زندگی و یهو فهمید خیلی عقبه. من از یهویی‌هایی که میکوبن توی سر آدم میترسم. عین ماهی‌تابه‌هایی که جری توی سر تام میکوبید.توی یک پرانتز پت و پهن اینو بهتون بگ
قبل و قال کودکی باقی نماند دریغا... شور و حال کودکی باقی نماند دریغا ...
بین الهه‌ی پرشور راهنمایی و اول دبیرستان، با الهه‌ی آرزومند یه گپ هست... یه گپی که مثل باتلاق ه و هرچقدر که تلاش کردم ازش بیام بیرون بیشتر رفتم تو و فهمیدم بی‌فایده‌است. اطرافیان هم، همن، به سهم خودشون تلاش کردند بیشتر به قعر باتلاق برم. من ذیرفتم سرنوشتم این ه که تو این باتلاق بمونم، تقریباً هرچیز دیگه‌ای برام فقط آرزوی پوچ ه. من آینده رو تصور می‌کنم. روزایی که میرم مطب/
نام کتاب:رمان الهه مرگ
نویسنده : نازنین اکبرزاده
 ژانر: عاشقانه ، فانتزی ، تخیلی
تعداد صفحات : 625
خلاصه :دانلود رمان الهه مرگ _ سال ها بعد، دختری متولد می‌شود، دختری که نه از جنس خاک است و نه از جنس گِل، بلکه از نفس خداونده ! دختری که با آوردن اسمش، وحشت را وارد قلب انسان ها می کند! آدرینا، الهه ی مرگ؛ الهه ی که مرگ و زندگانی در دستان اوست! الهه ی که وارد عشقی ممنوع می‌شود و برای رسیدن به معشوقه اش پا بر روی تمام محدودیت ها می گذارد…
لینک دانلود
د
امروز به دعوت الهه رفتم به حلقه‌ی داستان شهرستان ادب. داستان الهه و دو نفر دیگر را گوش دادم. یاد کانون پرورش فکری افتادم که چقدر با خانم بابایی شعر و داستان می‌خواندیم و کیف می‌کردیم. خب کمی از آن فضا فاصله گرفته بودم. اینجا مجید قیصری حضور دارد و درباره‌ی داستانها نظر می‌دهد. جلسه‌ی خوبی است. رایگان است و در مرکز شهر قرار دارد. دوست دارم باز هم بروم. از همه‌ی سنین به جلسه می‌آیند. یکی از کسانی که داستان خواند نوجوانی بود که داستانش بسیار م
وقتی مساله ای به قلبم فشار می آورد، سعی میکنم حواسم را پرت میکنم تا قلبم توی دهانم نیاید. با اینکه به هیچ وجه اعصاب ونگ ونگ بچه را ندارم، ولی آنقدر بچه های معصوم جاذبه دارند که دلم برایشان می‌رود. حالا دو سه تا بچه ی کوچک خوردنی توی خانه داشته باشی و چندماه نبینی شان، یعنی دلتنگی تا سرحد عذاب. 
مثل عاشق هایی که با یادآوری خاطرات معشوق، مرهمی بر دلتنگی شان می‌گذارند، سعی میکنم گاهی اوقات شیرین کاری های الهه، امیر صالح و عارف را به یاد بیاورم ت
من هیچ وقت هیئتی نبوده ام. همین 3-4 باری که در عمرم هیئت رفته ام بخاطر این بوده که میزبان هیئت هفتگی فامیل و آشنایمان بوده و بخاطر او رفته ام هیئت. اصلا همه دلمردگی های این روزهایم شاید برای اشک هایی است که در هیئت نریخته ام. اصلا شاید اگر کمی جرئت داشته باشم می گویم همه دلمردگی ها و هم و غم های عمرم بخاطر اشک هایی است که برای حسین نریخته ام.
به جبران همه هیئت هایی که نرفته ام و اشک هایی که در مجلس ابا عبدالله (علیه السلام) نریخته ام، علاوه بر تلاش
درس امروزم الهه ی ناز بود از کتاب"  تار و ترانه " استاد یمین غفاری. 
هنگامی که استاد میثم عنوانش کرد گفتم عالیست! بهتر از این نمیشود. ضبط موبایل را روشن کردم و  به نت جلوی رویم خیره شدم. استاد شروع به نواختن کرد و با اولین زخمه ها بر سیم های بی جان تار، به یکبار روحم جان گرفت. 
باز ای الهه ی ناز، با دل من بساز...
 شدم همان دختر بیست ساله ی عاشق که بارها و بارها این ترانه را با صدای مرحوم بنان در نوار کاستی که به امانت گرفته بود گوش کرد و زمزمه کرد و ا
بس کن رباب … حرمله بیدار می شود … سهمت دوباره خنده انظار می شود … درس شب هفتم محرم امتی که به عهد خود با امام خویش پشت کند ، مرحله به مرحله شقی تر می شود تا جایی که با دیدن ذبح نوزاد شش ماهه در آغوش پدر شروع به کف زدن و …
نوشته درس شب هفتم محرم اولین بار در شهید محمد مهدی لطفی نیاسر. پدیدار شد.
مسجد کوفه، قربانگاه عاشقان جایی که در آن مولا رستگار گردید و در محراب عشاق: 
فریادی محراب کوفه را پر می کند: «فُزتُ و ربِّ الکعبه»
ضربتی که بر سر مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت وارد شد، ضربتی بود بر اسطوره عدالت و حرّیت، ضربتی دردناک بر پیکره اسلام و انسانیت، که تاریخ بشریت را داغدار و سرنوشت اسلام را دگرگون نمود. پایان زندگی این عالم و پیشوای مسلمانان، آغاز فتنه ها و غوغای بلاها گشت.برای آشتایی بیشتر با
پسر کوچکم را خواباندم و خوشحال از سکوت و آرامش منزل، مشغول کارهایم شدم. یک دفعه صدای گریه اش بلند شد. سریع به سمتش رفتم. فهمیدم که دندانش درد گرفته. یک قاشق استامینوفن بهش دادم و دوباره خواباندمش. یک ساعت بعد دوباره با گریه از خواب بلند شد. و این روال تا صبح ادامه داشت. دیگر مستاصل شده بودم. هیچ جوره آرام نمی شد. مسکن، مسواک، آب نمک، حمد، دعا، لعن، صدقه. هر چه در چنته داشتم رو کردم اما سود چندانی نداشت. فقط در آغوشش می کشیدم و در حال تکان دادنش دع
باد کولر چه قدر سرد شده. این یعنی فصل غرغر تمام نمی‌شود!
روزهایی که می‌گذرد، خودم نیستم انگار. رپ گوش می‌دهم، با هر کسی که نگاهم به نگاهش بیافتد حرف می‌زنم، در گروه‌ها، در توییتر، همه جا حرف می‌زنم. حتا جلوی غریبه‌ها گریه کردم، و جلوی دانش‌آموزهایی که بعد از ساعت مدرسه مانده بودند. انگار کسی به گربه‌ای باورانده باشد که بلد است روی دو پا راه برود. سکندری خوران روی دو پا راه می‌روم و خودم را مسخره می‌کنم. ظرف روغن را برمی‌گردانم و هیچ وقت
بحث امروز من و نگار و من و الهه و من و رقیه در باب رابطه‌ی جنسی با شریک به جایی نرسید. فقط سردرگم‌تر شدیم. نمی‌دونیم که چرا نباید بهترین سال‌های زندگیمون رو به لذت بردن بگذرونیم. برای کسی که معلوم نیست چقدر وقت بعد سرشو از یه سری مناطقی بکشه بیرون و بیاد توی پاکدامن رو «بگیره»! 
الهه وسط فرش خوابش برده بود. هیچ کس دلش نیامد بلندش کند و روی تشک بذارد. مبادا که بدخواب یا بیدار شود.
دخترک سه ساله اش از خستگی پشت بوته های خار خوابش برده بود. تنها، از قافله جا مانده، دور از عمه ای که سپر بلا شود. با تازیانه بیدارش کردند. سلام بر رقیه ی حسین.
این گل بیانگر نمادهای مختلف می‌باشد که مشترک با عقاید سایر ملل نیز هست بعنوان مثال نماد باروری- کامیابی-قدرت حاصلخیزی زمین- حمایت از هر موجود زنده- صلح جهانی- زیبائی، تندرستی، مظهر عشق، ریاضت و عبادت می‌باشد. لوتوس مظهر روشنایی نیز هست در نتیجه حاصل قدرتهای خلاق آتش، خورشید قمر است و به عنوان محصول خورشید و آبها شناخته شده‌است.
به نام خدا
با اینکه عاشق هم بودیم، اما هیییییچوقت درست و حسابی باهم حرف نزدیم.‌ زیاد حرف می‌زدیم اما از هر دوتا جمله مون صددرصد یکی از اونها بدوبیراه گفتن و مسخره کردن و نیش و کنایه و دست انداختن و ازین چیزها بود. ازهمین کارای نوجوونها!!
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم ./
میدونی ؟ سالهاست تو خیالم خودمو تصور کردم که بچه م دختره و دختر دار میشم ! حتی فکر اینکه بچه م پسر باشه رو هم نکردم ... اما چند روزه افتاده به جونم فکرت ... هنوز نیستی! هنوز پیش خدایی ... و من امشب در اوج خستگی هام ، با همه ی بغضم ، ته قلبی که از ایمان به خدا شاده و چشمی که از ارامش لبریزه ولی میباره ، به تو فکر میکنم ...
پسرم هر وقت به تو فکر میکنم خدا رو به خودم نزدیک میبینم ، اونقدر نزدیک که گویا بغل به بغل نشستیم و عاشقانه و با
   من همیشه کمرنگ بودم. هیچ‌وقت حتی وقتی منبری برای حرف زدن داشتم چیزی برای گفتن پیدا نکردم. همیشه حاشیه امن و فراموش‌شده خودم را حفظ کردم. من الهه دنیاهای فراموش‌شده‌م. همان‌هایی که رد کمرنگی در خاطراتمان باقی گذاشته‌ند.
تالاب ترانک در جزایر مایکرونیزیا
ارواح اسرار آمیز تالاب ترانک همیشه یکی از محبوترین جاذبه های گردشگری میان کاوشگران و غواصان بوده است. بخش زیادی از نیروهای نظامی ‌ارتش ژاپن اکنون در اعماق  آبهای این تالاب خوابیده اند. این هواپیما در سال 1944 سقوط کرد و به عمق آب فرو رفت. وقتی که در اعماق این آبها شنا می‌کنید به اشیاء، لاشه کشتی ها وا جساد به جا ماننده  برخورد می‌کنید. تقریبا به مدت 25 سال هیچکس بدلیل حدودا هزار بمب کشف نشده اجازه غواصی در این
آدم ها از ابراهیم زیاد نوشته اند. از موسی هم. از عیسی هم. از حضرت رسول هم. اما ... از نوح چه قدر کم گفته اند. یا شاید هم من چه قدر کم خوانده ام. 
چند روز است درگیر نوح ام. درگیر مکالمات او و خدا. 
با شروع طوفان نوح از دور پسرش را صدا می زند و می گوید تو هم سوار کشتی شو. پسرک اما نمی پذیرد. کوه را برای دور ماندن از بلا، امن می بیند. نوح از همان دور می گوید " لا عاصِم الیوم مِن امر الله الّا مَن رَحِم . " امروز از فرمان خدا هیچ نگهدارنده ای نیست مگر کسی که [ خ
 
غمزه‌ی ناب آن تو ، خوی حجاب آنِ توجلوه چو ماه گر کنی ، کار ثواب آنِ تو
مست کنی مرا اگر ، نوش کنم ز چشم تورقص سماع از من و چنگ و رباب آنِ تو
نَقل به هر فسانه‌ای ، نُقل در این زمانه‌ایتا که به کوچه‌ات شدم ، کوچ و شتاب آنِ تو
در هوسم به تشنگی ، جام شراب سر کشمجام شراب دست تو ، نقش سراب آنِ تو
ای نفست چکامه‌ی سینه‌ی شهد ریز منتنگ گلاب از من و بوی گلاب آنِ تو
راز، درون اسم تو اسم، درون راز توشرب مدام از من و خَمر و شراب آنِ تو
چشم به راه وصل تو دیده‌ی
یک ارزش اسلام وقرآن درحجاب است/باچادرتقوا چوهرزن آفتاب است/نور بصیرت میرود تا کل دنیا/زن تابع زهرا وزینب با رباب است/از اهل بیت مصطفی بگرفته الگو/اینک حجاب زن به دنیایک خطاب است/تیرزنان برقلب شیطان عفت اوست/گنج حیا وعفتش پراز ثواب است/بردختران انقلابی آفرین گوی/هرنقشه دشمن برای او سراب است/شیطان تلاشش بی حیایی بین زنهاست/رهروبرای او همیشه درعذاب است/زن باولایت رهرو زهراو زینب/او عاشق راه شهیدان و کتاب است/یاران مهدی مردو زن بسیار دارد/یک ل
از همان ابتدا که زیرزمین را ساختم، غصه‌ها و حماقت‌هایم را ریخته‌ام این جا. سیر قهقرایی من را می‌توانید لحظه به لحظه از همین جا مرور کنید: اعتراف کرده‌ام، غر زده‌ام، گریسته‌ام. همیشه یک قدم عقب رفته‌ام. دبیرستانی که بودم، فکر می‌کردم این عقب رفتن‌ها خوب است. فکر می‌کردم یعنی من خیلی می‌فهمم. فکر می‌کردم به این سوال‌های بزرگ پاسخ خواهم داد. نگاه سرد و چهره‌ی سرخ از حیرت و خجالت‌زدگیِ دکتر زالی باعث شد دوباره به یاد بیاورم که چه قدر از
بازی شروع شد، همه با هم " کلاغ پر"از روی بام خانه‌ی ما هم کلاغ پرچندی‌ست روی ماه خدا را ندیده‌ایماز روی عرش پاک خدا هم کلاغ پرغم هست و هر سکوت نه معنای دلخوشی‌ستاز عمق لرز پشت صدا هم کلاغ پرآلودگان به خواب! امیدی هنوز هستاز ذهن‌های توی کما هم کلاغ پرابهام‌ها پُرند و هوا مه گرفته استاز روی فکر‌های رها هم کلاغ پرهر کس مقام و جاه ندارد، نه کوچک استاز بین قشر بی سر و پا هم کلاغ پرما لایق هوای پر از شک نبوده‌ایم
از بین لایه‌های هوا هم کلاغ پر
 
آ
از همان ابتدا که زیرزمین را ساختم، غصه‌ها و حماقت‌هایم را ریخته‌ام این جا. سیر قهقرایی من را می‌توانید لحظه به لحظه از همین جا مرور کنید: اعتراف کرده‌ام، غر زده‌ام، گریسته‌ام. همیشه یک قدم عقب رفته‌ام. دبیرستانی که بودم، فکر می‌کردم این عقب رفتن‌ها خوب است. فکر می‌کردم یعنی من خیلی می‌فهمم. فکر می‌کردم به این سوال‌های بزرگ پاسخ خواهم داد. نگاه سرد و چهره‌ی سرخ از حیرت و خجالت‌زدگیِ دکتر زالی باعث شد دوباره به یاد بیاورم که چه قدر از
نام شیک و زیبا دخترانهاسم دخترانه باکلاس2
♦️آراگل     معنی: آراینده گلها، زیبا کننده گلها            ریشه: فارسی                    ♦️آرشیدا     معنی: بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان (آر به دومعنی به کار می‌رود: اول مخفف آریایی و دیگری مخفف آرا به معنای آراینده)   ریشه: فارسی           ♦️آرمانا      معنی: امیدوار، آرزومند           ریشه: فارسی           ♦️آرمیتا     معنی: الهه نعمت، آرامش یافته    ریشه: اوستایی - پهلوی           ♦️آر
امروز خیلی حالم خوبه. اونقدری که دارم برنامه‌ی قرارهای بین شهری رو میچینم. مطمئنم روز قرار گریه میکنم و به خودم فحش میدم که چرا وقتی خوشحالم برنامه چیدم ولی می‌دونم که به سختیش می‌ارزه. قلبم واسه دیدن الهه تند میزنه. همین طور فاطمه و مهدی. بسیار بسیار خوشحالم. و امیدوارم برنامه‌ها اوکی شه.
به ماسه بنگر. چه میبینی ؟ دانه های هم اندازه متشکل از چند عنصر محدود که به راحتی با حرارتی به شیشه و امثالهم تبدیل میشود و دیگر قابل برگشت به شکل اولیه خود نیست. 
ماسه یکی از زیر ساختهای زمین است که آبها روی آن بنا شده اند یا بتنهایی بیابان هایی روان را ساخته اند.
طبق یکی از نظریه هایی که انسان امروزی بر آن بسیار پافشاری میکند ، زمین از مادر خود یعنی خورشید جدا شده و سپس سرد شده و بعد از مدتها به شکل امروزی خود درآمده. پس این وسط تلکلیف ماسه چه می
بسم الله الرحمن الرحیم
ماهکی دارم جان شیرین بسته ام شش ماه بر سینه امخاطرت جمع خاطراتش بر دل ام چنگ نوازی میکندمن رباب را بی نشانی میکندنشانم علی ام است از من مگیرش اصغر هست به نام و نشانطفلکم بیقراری میکندتن قفس را با لب های سوخته میگشایدخون شیرین را به فرشته ها میرسانداما من هنوز در حیرت علی ام مانده ام بیا جان شیرین ام تو طفیل بودی اما نشان عباس را بر ان گلو داشتی سینه ام فقط دریاست بعد تو دریایی که تو ساختی دلبندم باشد مادر جان من د
{از عاشورا تا ظهور - شماره 35}
 
بانوان منتظر بدانند...
 
رباب: در کربلا حضور داشت. شاهد شهادت همسرش و فرزند شیرخوارش بود! بعد از پایان فاجعهٔ کربلا و اسارت، در مدینه ساکن شد. دستور داد سقف خانه اش را بردارند و زیر آفتاب روزگار می گذراند! رباب به این روش، یکی از اثرگذارترین افشاگری ها را علیهِ یزید و یزیدیانِ زمان، محقق نمود.
 
ام البنین: دارای چهار پسر (عباس علیه السلام، عبدالله، جعفر، عثمان) که تمامی پسرانش در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت
صلاح کار کجا و منِ خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب
قسمت اول را بخوان قسمت 72
پنج سال از مرگ خاتون می گذشت من از خودم دو فرزند داشتم مصیب و محمد. .
مصیب مشت های کوچکش را در کیسه ی گندم فرو می برد و آرام آرام در سوراخ سنگ ها می ریخت و رباب دسته ی سنگ را می چرخاند و سنگ ها بر هم تاب می خوردند و گندم ها را آرد می کردند. می دانستم کمی که بگذرد هر دو خسته می شوند و به دنبال کارشان می روند. کمی که گذشت مصیب رو به رباب کرد و گفت:
- من می خوام به باغ برم؟ توام میایی؟
رباب که دستش خسته بود فوری از جا برخواست ودر حا
1مهر- شب:
توی بخش پیش آقای فرزانه  و الهه بود. لم داده بود روی صندلی و پاشم انداخته بود رو پاش و شاد و خندان قضیه پس گرفتن پول رو واسش تعریف میکرد.
- نمیدونی آقای فرزانه.. اگه بهم حقوق میدادن اینقدر بهم حال نمیداد!.. پول پس گرفتن از هاشمی واقعا کار بزرگیه!
من- صادقی!.. الان وقتشه که دیگه اونو به من پس بدی!
- پس بدم؟.. تازه موفق شدم ازت بگیرمش.
ادامه مطلب
قسمت اول را بخوان https://t.me/peyk_dastan/14692
قسمت 165
گر چه خودم کسی دیگر را در دل جایی داده بودم. ولی کار هانیه برایم غیر باور بود.مانند یک کابوس...
خودش را عقب می برد
-حالت خوبه شهریار؟ تو چت شده؟
فریاد می کشم، با تمام قوایم.
-گم شو از خونه ی من بیرون فقط گورت گم کن...
الهه
نگاهی به چهره ی غم زده اش می کنم. صدایش می لرزید، خودش هم خجالت می کشید از گذشته اش بگوید با اینکه، مقصر نبود.
-دیگه نتونستم با هانیه زندگی کنم. از خونه طردش کردم. اونم با آرسام رفت. برای هم
42- نقاشی زایش ونوس
 
نقاشی زایش ونوس
نقاشی زایش ونوس اثر ساندرو بوتیچلی است. این نقاشی احتمالاً مربوط به قرن پانزدهم میلادی بوده و از جمله ماندگارترین نقاشی های تاریخ به شمار می‌رود. نقاشی دلالت دارد بر ظهور الهه‌ی ونوس از دریا و پا نهادن به ساحل. بخش عمده‌ای از زیبایی این نقاشی مربوط به زیبایی الهه‌ی ونوس و همچنین حالت محجوبی ست که دارد.
ادامه مطلب
گیر کرده بودم رو چند تا سطر از مقاله و هی برمی‌گشتم از اول می‌خوندم. از یه طرف این سوال که من چه جوری می‌خوام تا ۱۰ تیر این مقاله رو پیاده‌سازی کنم فکرم رو درگیر کرده بود، از یه طرف این که پروژه‌ی اون یکی درس هم باید تا ۱۰ تیر آماده بشه و از طرف دیگه هم یه موضوعی اعصابم رو خرد کرده بود و داشتم تلاش می‌کردم نادیده بگیرمش.
لپ‌تاپم داشت جون می‌کند که متلب روش نصب بشه و یه کم هم نگران این بودم که اگه نصب نشه چی کار کنم؟ که یهو صدای پا اومد و احساس
یاناصرنا
ایام سوگواری حضرتش تسلیت باد
از همه خواهران بزرگوار دعوت می‌گردد در این مراسم شرکت نمایند
لطفا در انتشار پوستر مراسم اگر می‌توانید همکاری نمایید
خواهران بزرگواری که تمایل دارند برای خادمی مراسم حضور داشته باشند اطلاع دهند
اجرای ارکستر متروکه فعلا متوقف شده و منی که از همه بیشتر خواهان لغو شدن این نمایش بودم الان بی‌حس نشستم یه گوشه. زحمت زیادی کشیده شد براش. حیف بود.
دو روزی میشه که مهدی اومده. دیشب صالح و ملی و سجادم بودن. دلم بسیار برای الهه تنگ شده. همزمانی برگشتن بچه‌ها و بازارچه ارتوان باعث شد دلتنگی غریبی رو حس کنم.
کاغذ کادو و نخی که گرفته بودم بی‌استفاده افتادن گوشه‌ی اتاق.

پ.ن همین الان مکالمه‌ی تلفنیم با مهدی تموم شد.
دانلود رایگان فیلم ترانه,
دانلود فیلم ترانه با لینک مستقیم
دانلود رایگان فیلم ایرانی ترانه با کیفیت عالی 1080p
لینک دانلود قرار گرفت
دانلود فیلم ترانه
گروه فیلم : اجتماعی
سال تولید : 1396
کارگردان : مهدی صاحبی
بازیگران: الهه حصاری، اندیشه فولادوند، امیر رضا
دلاوری، مریم معصومی، بابک انصاری، نازنین فراهانی، سیاوش چراغی‌پور، حدیث
مدنی، ایران مسعودی، آیدا تبیانیان، نسیم مسلمی، مهناز کرباسچیان، میترا
شاکری، ریحانه محمدنژاد.
خلاصه داستان : تر
حاجت نبود مستی ما را به شراب
یا مجلس ما را طرب از چنگ و رباب
بی‌ساقی و بی‌شاهد و بی‌مطرب و نی
شوریده و مستیم چو مستان خراب
دیوار اشعار  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم
خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره
موضوعی بخوانید ...
امروز یکی همه ی غلطایی ک کرده بودمو کوبید تو صورتم...^^اومدم اعتراف کنم شاید بار گناهم سبک شهمن...پاک نیستم...هرزه تر از اونیم ک فکرشو کنین...الانم دارم تاوان آه کساییو میدم ک...دلشونو شکستم......جیمین شی...منو ببخش...با تو بیشتر از همه بد کردم...کوثر...لیندا...و...خیلیای دیگه...آره خیلیای دیگه...واسه همه ی دروغای کثیفم متاسفم...واسه...قایم شدن پشت نقاب بی گناهی...متاسفم...واسه حماقتام متاسفم...واسه خودخواهیام...نامردیام......
دانشجویان زیر جهت دریافت گواهینامه موقت خود با همراه داشتن یک قطعه عکس به امور فارغ التحصیلان مرکز مراجعه نمایند.
محمدعلی فروغی *  ابراهیم الماسی *مید زمان پور * سیما باوی *امید زمان پور* سیما باوی * لیلا مجدم * توفیق ناصری     






فردین حسنی* سیدمحمد واصفی صالح* مهشید خسروی فر*شهرام نژادحسن *نازنین عبیاوی* مریم حاجی زاده*  سحر ممبنی






نجمه عالی وند* علیرضا شاهرخی نژاد* محمدحسین جلوداریان* الهام صالحی کاهکش *حسین ممبنی * علی رعیت زاده*   





خدایا شکرت بابت خواب ارومم...
خدایا شکرت بابت مهربونی صاحبخونه...
خدایا شکرت که توی سرمای افتابی عصر پاییز قدم زدم و نوک دماغم قرمز شد...
خدایا شکرت که الهه خانوم کلی در مورد تاریخ نیویورک برام حرف زد...در مورد تربیت بچه توی قلب امریکا...
خدایا شکرت که غرب نیویورک و زیبایی هاش رو دیدم...
خدایا شکرت بابت دین اون کلیسای خیلییی قشنگ...
خدایا شکرت بابت قدم زدن توی شب پاییزی و راک فلر...
خدایا شکرت که کلی میوه خریدم....
خدایا شکرت که اتاق کوچیکم گرمه...
 
مادر، دسته ایی از موهای مشکی نازکش را با کش موی ریزی بالای سرش بسته بود و پالتوی یقه ب.ب صورتی اش را به تنش کرده بود. برفی، خرس کوچولوی محبوبش هم طبق معمول در بغلش بود.                                      
روی کالسکه ایی که مادر آن را با پتو و بالشتکی نرم، حسابی، پوشانده بود، لم داده بود و به صورت پدر که آن را هل می داد، نگاه می کرد. کمی آن طرف تر مادر را می دید که با هیجان و آب و تاب زیادی، داشت برای پدر حرف می زد و در میان حرف هایش می خندید و د
گزارش صوتی اولین شب جمعه ماه مبارک رمضان سال ۹۸بانوای کربلایی مهدی سلطانی ( عابس )دریافت  عنوان: ال لر ایچی بودنیا ده  حجم: 10.8 مگابایتدریافت  عنوان: مولا باخ منه              حجم: 4.47 مگابایتدریافت  عنوان: من ربابم                   حجم: 5.99 مگابایتدریافت عنوان: بس‌کن رباب               حجم: 7.18 مگابایتدریافت  عنوان: مناجات                    حجم: 3.66 مگابایت
 "بسم ربِّ الضعفا "
نمی دانم پدر خواست فرار کند که او را کشتند، یا شکنجه اش دادند و بعد او را کشتند، یا او را به الریاضیه بردند و داخل کامیون هایی بوده که مردم را به جای نامعلوم و بی بازگشتی می برده. غیر از پدر، دو پزشک دیگر هم بودند که هیچ اثری از آنها پیدا نشد. دکتر سامی الخطیب دکتر محمد عثمان. عده ای دیده اند که در استخر شهر الریاضیه 4 جسد با روپوش سفید را غسل داده اند اما نمی دانیم پدر هم بین آنها...
(صفحه 259)
_____________________________
پ.ن : یادی کنیم از مردم
پاسخ سوالات :
1- ‏« ﺍﻭ ﺷﺎﻓﻨﺪﻩ ﻋﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ‏» ﺍﻦ ﺰﺍﺭﻩ، ﻣﻌﻨﺎ ﻟﻘﺐ ﺪﺍﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ؟
1 ‏) ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠ ﻋﻠﻪﺍﻟﺴﻼﻡ
2 ‏) ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻪﺍﻟﺴﻼﻡ ✔
3 ‏) ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻪﺍﻟﺴﻼﻡ
2- ﺑﺶﺗﺮ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﻗﺮﺁﻧ، ﺑﺎ ﻪ ﻠﻤﻪﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﺷﻮﺩ؟
1 ‏) ﺭﺏّ ✔
2 ‏) ﺍﻟﻠّﻬﻢ
3 ‏) ﺎ ﺭﺏّ
3- ﺩﻋﺎ ‏« ﺭﺏِّ ﺯﺩﻧ ﻋﻠﻤﺎ ‏» ﺑﻪ ﻪ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ؟
1 ‏) ﺧﺪﺍﺎ ﻋﻠﻢ ﻣﺮﺍ ﺯﺎﺩ ﻦ
2 ‏) ﺧﺪﺍﺎ ﻇﺮﻓﺖ ﻣﺮﺍ ﺯﺎﺩ ﻦ
3 ‏) ﺧﺪﺍﺎ ﻇﺮﻓﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻋﻠﻢ ﺯﺎﺩ ﻦ ✔
4- ﺩﺭ ﺭ
علی اصغر(ع) فرزند کوچک امام حسین(ع) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبه حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید. مصیبت علی اصغر(ع) برای حسین(ع) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بسته‌اند. در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ای حسین(ع) در اندیشه اصغر(ع) مباش، هم اکنون دایه‌ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است. شب هفتم، شب رضاست. حسین(
زیباترین،جذاب ترین،خوش هیکل ترین،خوش اخلاق ترین،خنده رو ترین،مهربون ترین رزیدنت زنان دنیا فهمید درس میخونم و امروز تماما از کشیک آفم کرد...!
تصور این میزان از شعور،رحم و مروّت رو از یک رزیدنت زنان نداشتم.شگفت زده ام کرد لعنتی جذاب...
+قبلترها نوشته بودم یک رزیدنت ارتوپدی خیلی بداخلاق داشتیم که به یکی از رزیدنت های زنان پیشنهاد ازدواج داده و طرف قبول نکرده.ایشون همون طرف هستن...الهه ی زیبایی که باید گذاشتش توی تُنگ شیشه ای و فقط بهش نگاه کرد...
رفتن به نمایشگاه های گل و گیاه میتونه خیلی خوب باشه .وقتی به عنوان یه کشاورز  یا باغبون بین مردم دیگه میری نمایشگاه گل و گیاه، احساس غرور و سرمستی میکنی!مثلا وقتی یه خونواده دارن نهال میخرن و تو انتخاب نهال مردد هستن، تو اونجا وایمیسی و منتظر میشی ازت سوال کنن! چون تو رو نمیشناسن سوال نمیکنن و پس خود میپری وسط میگی این نهالش بهتره! (: یا حس اون نقاشی داری که تو نمایشگاه تابلو هاش داره بین مردم ناشناخته قدم میزنه ! یه خانومی گل میفروخت ، از گل ها
یادته در مورد پوچ بودن زندگی و لزوم وجود داشتن یه چیزی برای معنی دادن بهش بحث می کردیم؟ یه چیزی ک کافی باشه، و اونقدر بزرگ ک بتونی چشمتو روی این گودال مکنده ک انگار داره کم کم تو رو می کشونه تو چاه نیستی، ببنده. یا حداقل پر از این احساس بشی ک بیهوده زندگی نکردی. یه چی در حد و اندازه عشق، انگار جواب این سواله. ولی به نظرم، خود عشق این خلع رو پر نمی کنه فقط .. می تونه تو رو وادار کنه ک انگار، خودتو به یکی دیگه واگذار کنی؟ انگار خودتو به معشوقت بفروشی
داستان انتخاب اسامی بچه‌های یه خانواده از موضوعات جذابه. مخصوصا اون‌هایی که داستان انتخاب اسم‌شون خاصه. در حال پرسه زدن تو توییتر، به این توییت رسیدم و مدتی مشغول خوندن کامنت‌ها شدم.
یکی از قسمت‌های جالب ماجرا می‌دونید کجاست؟ برخلاف الان که پدر و مادرها از سال‌ها قبل به انتخاب اسم بچه‌هاشون فکر می‌کنن و میرن بین سردارهای شجاع ایرانی (!) و زن و بچه‌هاشون دنبال اسم تک و خاص می‌گردن، چقدر قدیم‌‌ترها فرایند انتخاب اسم سریع‌تر بوده و حت
۲۵۴- لب یار دلنواز معاشران گره زلف یار باز کنید       شبی خوش است بدین قصه اش درازکنید حضور خلوت انس است و دوستان جمع اند     ان یکاد بخوانید و در فراز کنید رباب و چنگ بهبانگ بلند می گویند   که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید بهجان دوست … لب یار دلنواز – معاشران گره از زلف یار باز کنید – غزل ۲۴۴ – ۲۵۴
منبع : فالگیر
چربی گیر صنعتی:
عمده تفاوت چربی فاضلاب صنعتی در روغن و چربی محلول در آبها می باشد .
چربی گیر های صنعتی ساخته شده به نام DAF  .
و این چربی گیر توانایی به جدا سازی چربی های حل و مخلوط شده در فاضلاب می باشد  .
این دستگاهها قادر است انواع چربی های دانه درشت و محلول را از پساب یکسان و جدا کند . همچنین دارای سیستم اشغال گیری و هوادهی بسیار بالای پیشرفته ای جهت افزایش راندمان دستگاه باشد .
 
منبع سایت ( ایران چربی گیر ) ( شماره تماس: 021-28422617  )
سفر الهه زمین (2)

آن دنیا آنقدر ها هم ساک
نبود هزاران هزار زیبایی در آن برای الهه زمین دلبری می کردند. خرگوش های سفید در
برف ها مشغول شیطنت بودند و خرس ها در انتظار ماهی های زیبا و کوچک اقیانوس بودند،
اقیانوسی که از اشک های دخترکِ یخ زده ساخته شده بود. چشمانش همچون برف ها سپید
بود و همچون شفق های پگاه می درخشید . سال های زیادی گذشته بود و او از سرد بودن
لذت می برد. دیگر مادرش را از یاد برده بود ، دیگر نمی دانست که فـرزنـد زمین و آب
است و دیگرهیچ نـم
۵ انشا با موضوع شانس
                                  

اولین انشا
مقدمه انشا شانس
شانس اقبال یا فرصت همان بخت است چه بد باشد یا خوب.
آنچه بعنوان شانس رخ می‌دهد خارج از کنترل فرد است و بدون توجه به اراده، قصد، یا نتیجه مورد نظر است.
دیدگاه فرهنگ‌ها نسبت به شانس از احتمال و تصادف تا ایمان و خرافه متفاوت است. برای نمونه رومیان برای تجسم شانس به الهه
ادامه مطلب
 
  ارغوان را خیلی دوست داشتم. مدت زیادی با من و درخیالم بود. هرجا که می رفتم، هرجا که می خوابیدم ، حتی در نفس کشیدن هایم.
   شعرهایم برای او بود. داستان هایم از او بود و حتی راز و نیازم برای او بود. پناه بر خدا ! گاهی انگار جای خدا هم می نشست . چون از زیبایی بهره ای برده بود . گاهی فکر می کرد الهه ی زیبایی ست و دوست داشت تمام سیم و زر دنیا را در پایش نثار کنند. اما من فقط می توانستم ردای کسی را بر دوش داشته باشم که اندک حسی عاشقانه در قالب کلمات بریزد و
ﺩﺭسهایی ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ 16 اسفند 97
‌پاسخ سوالات :
1- ‏« ﺍﻭ ﺷﺎﻓﻨﺪﻩ ﻋﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ‏» ﺍﻦ ﺰﺍﺭﻩ، ﻣﻌﻨﺎ ﻟﻘﺐ ﺪﺍﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ؟
1 ‏) ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠ ﻋﻠﻪﺍﻟﺴﻼﻡ
2 ‏) ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻪﺍﻟﺴﻼﻡ ✔
3 ‏) ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻪﺍﻟﺴﻼﻡ
2- ﺑﺶﺗﺮ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﻗﺮﺁﻧ، ﺑﺎ ﻪ ﻠﻤﻪﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﺷﻮﺩ؟
1 ‏) ﺭﺏّ ✔
2 ‏) ﺍﻟﻠّﻬﻢ
3 ‏) ﺎ ﺭﺏّ
3- ﺩﻋﺎ ‏« ﺭﺏِّ ﺯﺩﻧ ﻋﻠﻤﺎ ‏» ﺑﻪ ﻪ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ؟
1 ‏) ﺧﺪﺍﺎ ﻋﻠﻢ ﻣﺮﺍ ﺯﺎﺩ ﻦ
2 ‏) ﺧﺪﺍﺎ ﻇﺮﻓﺖ ﻣﺮﺍ ﺯﺎﺩ ﻦ
3 ‏) ﺧﺪﺍﺎ ﻇﺮﻓﺖ ﻣ
ﺩﺭسهایی ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ 16 اسفند 97
‌پاسخ سوالات :
1- ‏« ﺍﻭ ﺷﺎﻓﻨﺪﻩ ﻋﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ‏» ﺍﻦ ﺰﺍﺭﻩ، ﻣﻌﻨﺎ ﻟﻘﺐ ﺪﺍﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ؟
1 ‏) ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠ ﻋﻠﻪﺍﻟﺴﻼﻡ
2 ‏) ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻪﺍﻟﺴﻼﻡ ✔
3 ‏) ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻪﺍﻟﺴﻼﻡ
2- ﺑﺶﺗﺮ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﻗﺮﺁﻧ، ﺑﺎ ﻪ ﻠﻤﻪﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﺷﻮﺩ؟
1 ‏) ﺭﺏّ ✔
2 ‏) ﺍﻟﻠّﻬﻢ
3 ‏) ﺎ ﺭﺏّ
3- ﺩﻋﺎ ‏« ﺭﺏِّ ﺯﺩﻧ ﻋﻠﻤﺎ ‏» ﺑﻪ ﻪ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ؟
1 ‏) ﺧﺪﺍﺎ ﻋﻠﻢ ﻣﺮﺍ ﺯﺎﺩ ﻦ
2 ‏) ﺧﺪﺍﺎ ﻇﺮﻓﺖ ﻣﺮﺍ ﺯﺎﺩ ﻦ
3 ‏) ﺧﺪﺍﺎ ﻇﺮﻓﺖ ﻣ
مولوی مَثلی دارد، من از آن خیلی لذت می‌برم؛ می‌گوید: این آبها همه پلیدیها را پاک می‌کند _«یطهر»_ نجاست خبثی و نجاست حدثی، هرچه واردش بشود، برطرف می‌کند؛ اما این آب براثر آن مراجعات فراوان که همه را تمیز می‌کند، خودش کثیف می‌شود. خوب، حالا چه کار کنیم؟ آب که کثیف شد، باید چه کارش کرد؟ آن وقت مولوی با آن ذهن وقّاد، نقّاد و ظریف‌بین می‌گوید: خودش عروج می‌کند، بخار می‌شود، بالا می‌رود، باز باران می‌شود و تمیز و نظیف برمی‌گردد.
من و شما بای
یا مُمَکِّن
ای قدرت دهنده
 
 
سلااااام :)
 
+پریروز کتاب " آغازی بر یک پایان " سید شهیدان اهلِ قلم ( : قلب) رو تموم کردم.
دیروز پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت رو شروع کردم.
 
 
اول بگم که کتاب شهید آوینی عالی بود.
خصوصا برای کسایی که یه آشنایی کوچیک با منطق، فلسفه و قوانین اصولی داشته باشند و معنای کلمات جامعه شناسی رو تا حدودی بدونن
البته آخری رو با سرچ هم میتونین به دست بیارین. اما پیدا کردن اون سه تای اولی با تحقیق یکم سخت تر میشه.
 
من عاشق
زنگ زدم. نشناخت. بعد به حالت سوالی اسمم را صدا زد و در کسری از ثانیه که طول کشید تا از حرف اول اسمم به حرف آخرش برسد، صدایش خش گرفت و گریه کرد. اینبار نخندیدم. حرف زدیم. گریه کرد. وقتی میخواستم قطع کنم با گریه و التماس گفت: "نه. نه. نه. قطع نکن." قطع کردم. التماس صدایش دلم را لرزانده بود. از بلاک درش آوردم و بهش پیام دادم. تمام روز منتظر بودم حالا که بلاک نیست پیام بدهد. تمام روز از خودم پرسیدم "یعنی حالا چیکار میشه؟ آخرش چیکار میشه؟ چیکار کردی الهه؟ " 
توی رختکن مشغول عوض کردن لباس بودیم که منشی باشگاه و یکی از بچه‌ها به شوخی مدام به هم می‌گفتند «خجالت نمی‌کشی؟! حیا هم خوب چیزیه!!» دختری که کنارم ایستاده بود و به تازگی دماغش را عمل کرده، و این موضوع باعث ناراحتی من است، گفت: «چی شده بچه‌ها؟! جریان چیه؟!!» منشی‌مان که اسمش الهه است گفت: «این داشت لباسش رو عوض می‌کرد، شرت و سوتین تنش بود. یه دختر اومد داخل رختکن بهش گفت خجالت نمی‌کشی؟! حیا هم خوب چیزیه!!» من گفتم: «باید صدامون می‌زدی همه میوم
هوالجمیل
روضه عاشقانه
نذر جناب رباب و دو فرزندش، حضرت سکینه و علی اصغر
دل بیقرارم گرفته بهانه
برای دمی روضۀ عاشقانه
ز اشعار مولا برای ربابش
که زد در دل اهل یثرب جوانه
ربابش که پرورده در دامن خود
سکینه، و اصغر، چو گل، مادرانه
زنی با کمال و جمال بهشتی
که دارد ز عرفان مریم نشانه
بیا تا برایت بخوانم سرودی
ز مولا که فرموده او شاعرانه:
«به جان تو ، من دوست دارم سرائی
که دارد دو محبوبه ام در میانه
بریزم به پای رباب و سکینه
همه ، هستی خویش را ، بی بهانه
اوج ها و حضیض ها را بی نوشتن گذرانده ام. بعد، همه چیز که از سر گذشته، خواسته ام بنویسم و مزخرفِ خالص نوشته ام. به دوره ی حضیضِ زمستانه رسیده ام، و از سودنِ روحم به مرزهای شباهتم با دیگران، خیلی زود خسته می شوم. گمانم همین است که دوباره ناچار شدم بنویسم، باز هم کسی نیست که بتوانم حرف زدنش را تحمل کنم.
گفت: «چشم هایت انگار مه گرفته اند.» آن قدر دقیق گفت که به سختی اشک ها را نگه داشتم. خوشم می آید از دقتِ نظرش، از سلیقه اش، از گره زدنِ روسری اش. ولی می
تو محوطه سبز کنار بیمارستان، بین درختای بلندش و چمناش، تاب و سرسره و الاکلنگ بود. کلی تاب‌بازی کردم و با فاطمه حرف زدم. با هم از نظر روحی و علایق تحصیلی هم‌فازیم. نتیجتاً که حرفهامون هم برای هم قابل درک بود. از طبیعت و غریزه حرف زدیم، از اینکه به نظر من ما ناخودآگاه -غریزی- سمت چیزایی گرایش پیدا می‌کنیم که لازممون‌اند یا مطابق روحیه و طبیعتمون و عوامل اجتماعی سرکوب می‌کنند این گرایشاتمون رو و موجب افسردگی می‌شن. از سیستم بدِ آموزش پزشکی حر
هنر از واقعیت برتر است، چنانکه خیال از وهم. نه هنر برای هنر،‌ نه هنر برای شما، بلکه هنر از خدا، برای خدا، از جهان خدا برای جهانیان خدا. 
سخن از گفت بهتر است، چنانکه خاموشی از حرف، که حرفها را باد آورده باد می‌برد و سخن خود باد است از ناکجا، خود خاموشی‌ست و از بی‌نهایت آمده شما را بر بالهای خود تا بی‌نهایت می‌برد، و از مرکز قلبتان با شما سخن می‌گوید. چنانکه این صدای خداست، گویی صدای شماست که با شما سخن می‌گوید. 
کلمه موسیقی‌ست و موسیقی کلم
می‌بوسمت به خواب در حضور خیالی‌ات
نظر می‌کنم به تو، به هیبت جلالی‌ات
دوست دارم که شبی به رویا باز ببینمت
مگر به آن سربکشم ز لعل شرابی‌ات
مگر تو چه داشتی که چنین مبتلا شده‌ام
منِ سنگ دل به عشقِ اضطرابی‌ات؟
نازنین من، تو بگو چه چاره کند 
دل دچار من به قطحی و محالی‌ات؟
مهربان، قرارمان این نبود، تو جر زدی!
که عاشق من و تو باشی و بی‌خیالی‌ات!
تو خود ببین چه کرده‌ای که به کِلک من
غزل می‌تراود و اشک ز جایِ خالی‌ات
الهه نوراللهی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب پنجم محرم ۹۸
می نشینیم سر کوی اباعبداللهبه امید رخ نیکوی اباعبداللهاز کریمیِ خودش بوده که ما هم شده ایمهمه ی عمر ثناگوی اباعبداللهصحنِ پیشانی ما بوی حسینیه گرفتاز گِل تربتِ خوشبوی اباعبداللهاهل معراج نشد هیچ رسولی الا...با توسل به سرِ موی اباعبداللهنزد پیغمبر ما خوب تر از هر عملی استزدنِ بوسه به بازوی اباعبداللهدستگیر است اگر از همه ی خلق حسینبوده چون فاطمه الگوی اباعبداللهرحمت واسعه اش، جلوه
⇐ 7 گوشه بر روی تاج مجسمه نشان دهنده هفت اقیانوس و هفت قاره جهان است که بیانگر مفهوم جهانی آزادی است.
⇐ مجمسه آزادی هدیه ای از فرانسه بود که در سال 1886 به آمریکا داده شد.
⇐ مجسمه آزادی زنی است که نمایشگر لیبرتاس (Libertas) الهه رومی آزادی است.
⇐ مجسمه دارای یک مشعل و نیز کتیبه ای است که تاریخ اعلامیه استقلال آمریکا (4 ژوئیه 1776) بر آن ثبت شده است.
ادامه مطلب
*این داستان خیلی زیباست* *مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید* *پسرکوچکش از او پرسید:* *-چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟* *پدر گفت پسرم سبدی بگیر واز آب دریا پرکن وبرایم بیاور* *پسر گفت:غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند.* *پدر گفت امتحان کن پسرم.* *پسر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت بطرف دریا وامتحان کرد* *سبد را زیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دویدولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند* *پس به پ
این شعر از مولوی (مولوی » دیوان شمس » غزلیات » غزل شماره  ۴۴۱) است و مولوی شاعر ترک بلخی است که در سال ۱۲۰۷ میلادی متولد شده است. همه این شعر را به اتفاقات دلخواه خودشان پیوند می زنند. اگر ما به یک موضوع بد نسبت دهیم می گویند افترا و تهمت به شاعر است در حالی که خود شعر در حال کلنجار و بنوع خاصی پرستش گویش شمس تبریزی ترک زبان بوده است.  البته شاعراعتراف می کند که چشمش به دهان شمس تبریزی بوده و این بهانه سرودن شعر او بوده است مانند مرد عاشق که ذهنش د
به نقل از یک شهروند اصفهانی:
یادمه چند سال پیش که اصفهان شدیدا در گیر بحران خشکسالی و کمبود آب آشامیدنی شده بود بحث انتقال آب از سر شاخه های کارون و تونل سوم کوهرنگ مجددا مطرح شد ,مردم خوزستان آمدند و زنجیر انسانی در کنار کارون تشکیل دادند و با لابی نمایندگان خوزستان در مجلس بودجه برای این طرح تصویب نشد,اما الان مردم خوزستان و شهرهای اطراف کارون با  افزایش آب کارون با خطر سیل و نابودی خانه و کاشانه خود روبه رو هستند ,به عنوان یک هموطن واقعا با
دانلود فیلم ایرانی کروکودیل با لینک مستقیم
فیلم سینمایی کروکودیل به کارگردانی مسعود تکاور و تهیه کنندگی عزت الله جامعی ندوشن ساخته  شده است این فیلم محصول 1396 ایران می باشد که در ژانر پلیسی و اکشن تولید شده است در فیلم جدید کروکودیل بازیگرانی مانند کوروش تهامی، اندیشه فولادوند، الهه حصاری، حسین مهری، رضا یزدانی، علیرضا مهران، رامین پرچمی، افسانه چهره‌آزاد، رامتین خداپناهی، مهرداد مزرعه در این فیلم نقش آفرینی کرده اند شما می توانید این
سفر الهه زمین(1)

جانش در خطر بود ، داشت نابود می شد پس باید چاره ای می اندیشید. همه ی خود را
ابر کرد تا پرواز کنان از مردابی که مرمان خاک برایش ساختند فرار کند . ابر شد اما
آزاد نشد مردمان زمین رهایش نکردند ؛ غباری تیره از سوی شهر های زمین، آسمان را در
بـر کرد و همچون شمشیری از فولاد ، حفره هایی در لباس آبی اش ایجاد کرد . الهه
مهربان بود پس باران شد تا مرهمی باشد برای زخم های آسمان، اما با اینکار دوباره
در بند مردمان زمین می شد.

اینبار دریا و اقیان
تا خبر اتمام برنامه نود و خداحافظی عادل فردوسی پور توی شبکه های مجازی پخش شد،همه علما بالای منبر رفتند و کمپین
راه انداختن.کمپن هایی که شدتش از کمپین نه به آجیل و ماهی قرمز قوی تر بود.از همه جالب تر سلبریتی هایی بودند که از در و دیوار 
ریختند و گفتند صدا و سیما تحریم است و دیگه پایمان را توی برنامه هایش نمیگذاریم.
حالا این روزها حال مردم شمال کشور ایران خوب نیست.تقصیر باران نیست.تقصیر جنگل هایی هست که به ویلا تبدیل شدند،تقصیر 
ساخت غلط های رو
به جمله زیر دقّت کن
"یزد حدود بیست و پنج ساله که رتبه اوّل قبولی در دانشگاه ها رو به خودش اختصاص داده و قطعاً اگر مادران این افراد خانه دار نبودند ما این رتبه را نمی آوردیم پس چه اصراری به اشتغال بانوان داریم؟"
وات دِ فاز؟
این جمله رو جناب آقای موسوی بیوکی، نماینده شهر یزد در مجلس شورای اسلامی در جلسه دیروزِ (سی شهریور 98) شورای برنامه ریزی و توسعه استانداری یزد بیان فرمودند که من و الهه هم برای ارائه سند تدوین شده ارتقای بانوان و خانواده اونجا
آخ مادر، مادر، چگونه توانستی این همه رنج را تاب بیاوری و دیوانه نشوی؟ چگونه صدای شکستن استخوان‌هایت را شنیدی و دم برنیاوردی؟ چگونه پسرِ شیرخواره بر دوش به دیدار مردت رفتی که آن‌سوی میله‌ها از درد شلاق‌های شب، می‌نالید؟ چگونه لب به شکوه نگشودی؟ چگونه روزگار، زخم بر زخمت افزود و تو تاب آوردی؟ چگونه آخر؟ چگونه آن همه زخم ِ زبان و توهین را نادیده انگاشتی و انگار نه انگار برخاستی و روز از نو ادامه دادی این زندگی را؟ چگونه به این انباشت انبوه
بسم الله الرحمن الرحیم
در یادگیری حکمت، قیود زائدی مورد نیاز هست،
طریق سلوک و تهذیب، از این قیود بی نیاز است؛
گاه به این دلیل می پندارند که طریق سلوک آسانتر از طریق نظر و حکمت است.
ولی اگر راه عرفان و شهود به نظر آسان می آید،
طریق تصفیه و تهذیب نفس برای بسیاری از افراد سخت و دشوار است؛
همانگونه که طریق نظر و اندیشه و حکمت برای بسیاری، دشوار است.
البته
آنهایی که شایستگی ورود به طریق عرفان و شهود پیدا می کنند؛
با امداد الهی بیشتر آگاه و آشنا می ش
قسمت اول را بخوان قسمت 157
لجبازی می کنم. و با صدایی بلند می توپم:
-هیس! ساکت شو. اگه ادامه بدی بلند می شم میرم بیرون.
شاید الهه مرا اینگونه پرورش داده بود که هر خطایی کوچکی که هانیه می کرد برایم عذاب آور بود.
پتو را روی سرش می کشد و با صدایی خفه شده زیر پتو می گوید:
-برو گورتو گم کن.
چشمانم کاسه ی خون می شود
-هانیه خفه می شی یا خودم خفت کنم؟
بلند می شوم و به سمت پذیرایی می روم. خسته روی تخت ولو می شوم و عصبانیتم را با کوفتن مشتم بر روی میز فروکش می کنم
بعد از فروکش کردن اعتراضات بنزینی اخیر و وصل شدن اینترنت، دوتا بیانیه از جانب هنرمندان منتشر شد. یکی از طرف انجمن صنفی داستان نویسان تهران (یا یه همچین چیزی)، که توی بیانیه به قطعی اینترنت و اینکه این مسئله باعث کسادی کار کتابفروشی توی هفته کتاب شده، اعتراض کرده بودند. اینکه کتابفروشی گردی و عیش و نوش حضرات مختل شده. سطح مطرح کردن دغدغه خود گویاست که با چه جور داستان نویسانی مواجه هستیم. این بیانیه در همون روزهای اول ماجرا منتشر شد.
بیانیه دو
تقویم شیعه
پنجم ربیع الاول
وفات حضرت سکینه علیها السلام
حضرت سکینه علیها السلام دختر امام حسین علیه السلام ۵۶ سال پس از واقعه کربلا، در شب پنجم ربیع الاول سال ۱۱۷ هجری قمری در مدینه وفات کرد.  مادر ایشان حضرت رباب علیها السلام است که با هم در واقعه کربلا حضور داشتند، و همواره با اسرا به کوفه و شام رفتند. در صبح روز رحلتش محمد بن عبد الله (نفس زکیه) چهارصد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره‌ها سوزانید. خالد بن عبد الملک حاکم
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست وآن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست وآن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست در دست هر که هست ز خوبی قراضه‌هاست آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست این نان و آب چرخ چو سیل است بی وفا من ماهیم نهنگم عمانم آرزوس
دید کلی :
دانلود پاورپوینت با موضوع بهداشت محیط زیست و جامعه، در قالب ppt و در 59 اسلاید، قابل ویرایش، شامل تعریف بهداشت محیط زیست، بهداشت هوا، آلودگی هوا، تعریف آلودگی آب، منابع آلوده کننده آبها، اثرات آلودگی آب بر انسان، تعریف فاضلاب و انواع آن، تعریف زباله، اجزای ترکیبی زباله، بهداشت مسکن و اماکن عمومی، معیارهائی را که به عنوان اصول اساسی مسکن بهداشتی می توان توصیه نمود، عوارض مسکن ناسالم ، بهداشت حرفه ای
توضیحات کامل :
دانلود پاورپوینت
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
 

چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
                                   چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله
زائر کرب وبلا حق شفاعت دارد
                                 قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله
دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است
                                   کار ما دست تو آقاست اباعبدالله
مستجاب است دعا گوشه‌ی شش‌گوشه‌ی تو
                                  حرمت عرش معلی‌ست اباعبدالله
هر کسی دا
توی کاسه آب می‌دید گریه می‌کرد
بچه‌ای رو خواب می‌دید گریه می‌کرد
یه نگاه به دور دستاش مینداخت
هر موقع طناب می‌دید گریه می‌کرد
تا که جنجالی می‌دید گریه می‌کرد
رفته از حالی می‌دید گریه می‌کرد
دیگه این آخرا طوری شده بود
هر جا گودالی می‌دید گریه می‌کرد
آسمون و تار می‌دید گریه می‌کرد
باغ می‌دید، بهار می‌دید گریه می‌کرد
پاهای رقیه یادش می‌اومد
توی صحرا خار می‌دید گریه می‌کرد
گریبان پاره می‌دید گریه می‌کرد
یا که گوشواره می‌دید گری
               *بسم الله الرحمن الرحیم *
 
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ ربِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَ الْیَومِ الآخِرِ قَالَ وَ مَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذَابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (126 بقره)
 
اضطرار آن ضرر حتمی است، یک وقت است انسان در برابر ضرر قرار می‌گیرد می‌تواند دفاع کند، یک وقتی در برابر ضرر قرار می‌گیرد ناچار است که ت
سپیده ی صبح فردا که رویت شود دیگر هیچ خانم پیجر بدصدایی توی بلندگوهای این بیمارستان دوست نداشتنی من را به عنوان اینترن کشیک صدا نمیکند.دیگر هیچ مامای بی انصافی ساعت یک بعد از نیمه شب برای نوشتن مشاوره ی غیراورژانسی که در بهترین حالت ممکن فردا انجام خواهد شد من را از خواب بیدار نمیکند.دیگر هیچ مامایی با ژست یک فلوشیپ پریناتولوژی،NST را سمتم پرت نمیکند و من توی دلم برای هیچ کدامشان به تاسف سر تکان نمیدهم....دلم اما برای پرستارهای بخش مامایی و شو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها