نتایج جستجو برای عبارت :

شهیده نجمه هارونی طرح ازیاد رفته

اخرین دیدارمون تو پارک بود مهمونی و جمع خونوادگی دور هم جمع بودیممن برای اولین بار با همسرم بودم که نجمه و میدیدم
بعد همیشه من تو پارک بی چادر بودم اونروز چادر سرم بود
نجمه بهم گفت خیلی خوبه همسرت ازت مراقبت میکنه
این جملش همش تو ذهنمه
نجمهههههههههههههه
چرا استاد این همه گیجی را برایمان آورد؟
درست میشه کم کم
آخه من پر از سوال و منگی هستم.پر از توهم درباره نوشته ها  و مشق هایم
میخوای این جلسه به استاد پیشنهاد یک جلسه پرسش و پاسخ بدهیم؟
ااااررررررررررررررره موافقم.خیلی باحالی نجمه..
روز اول کلاس کنار دستم نشسته بود.با هم هیچ حرفی نزدیم  فقط فهمیدم اسمش نجمه سادات هست و هم سن و سال.
جلسه دوم جای کلاس عوض شد اما من و نجمه  کنار هم بودیم..کنار هم نشستیم تا یک روز توی مترو دیدمش و
ماه رمضون 98 هم گذشت! :)
دوستش داشتم و از بیشتر روزاش لذت بردم!این آخراش یه کم خسته شدم ولی در کل عالی بود :)
دلم تنگ میشه برای شب های قدرش...برای حس خوبش...ولی راستش به این زودی ها دلم برای گرسنگی کشیدن تنگ نمیشه!فکر کنم یه سال زمان خیلی مناسبیه برای ابراز دلتنگی :))))
امروز رفتیم برای نماز عید فطر!بار دومی بود میرفتم...چند سال پیش تو یه شهر دیگه رفته بودم...ولی حال و هوای امروز رو بیشتر دوست داشتم...عید رو حس میکردم قشنگ :)
امروز نجمه رو دیدم :)اولین بار م
یه اخلاق خوبی که نجمه جون داشت این بود که تو کارهای خیر همیشه پیش قدم بود.مثلا من جریان در قوطی پلاستیکی ها که جمع میکردن و باهاش ویلچر هدیه می‌دادند و از اون شنیدم. حتی توی سلف هر جا در قوطی میدید فوری جمع میکرد که بتونه به یه ناتوان کمک کنه.
یا مثلاً اصلا غذا رو حروم نمی‌کرد. می‌گفت نعمت خداست. حتی نمی‌خواست خودش بخوره با خودش می‌برد به حیوون ها بده.
دیروز روز پرستار بود
از صبحش حالم همش بد بود دلم میخواست گریه کنم
یه لحظه چشمای شاد و لب پر خنده نجمه تو اون رپوش سفید پرستاری از جلو چشمام دور نمیشد.
همش خدا خدا میکردم مامانم خونه نباشه بتونم راحت براش گریه کنم باهاش تو دلم حرف بزنم 
که خدا رو شکر زن داداشم زنگ زد و مامانم تا شب رفت خونه اونا. نجمه برام فقط یه دوست معمولی نبود رفیقی بود که از وقتی چشم باز کردم کنارم بود با هم مسافرت میرفتیم تو اکثر مهمونیای فامیلی با هم بودیم و به خاطر نسبت فا
نجمه خانم  در هر شرایطی بهترین روحیه را داشتن در شرایطی که گاها دیده میشه خانم ها دچار خطا و اشتباه میشند . موقعیت هایی برای ایشون پیش اومده بود که اگ دخترای دیگه بودن فریب میخوردن ولی ایشون با تعقل و با تفکر به بهترین نحو با اون مسئله برخورد میکردن این مسئله مسئله ی فوق العاده مهمی هست که دخترای جوون باید بیشتر بهش دقت کنند
حاجیه نجمه خانم اصالتش مربوط به خراسان است ولی چون با آقای رضاخان امینیان فرزند غلامحسین نراقی معاون الممالک ازدواج نمود و به رسم قدیم و تبعیت خانم ها از آقایان نام خانوادگی امینیان را برای خود انتخاب نمود . پدر نجمه خانم به مُعزالتجار ملقب بود .  
وقتی بیابان های حومه مزرعه شریف آباد و پای کوه سترک اُل توسط نجمه به زیر کشت و زرع و آبیاری رفت به نجمه آباد یا نجم آباد مشهور گردید . بعدها اسامی دیگری از این منطقه آبادشده سر زبان های نراقی ها بو
همیشه همه جا همه به متانت و خانومی نجمه حرف میزنن، مصداق کم گو و گزیده گو درموردش صدق میکنه واقعا، فک نمیکنم کسی ازش خاطره بدی داشته باشه از بس خانوم و خوش اخلاق بود
همیشه بهم میگفت دعا کن عاقبت بخیر بشم و دعا کن همیشه راه درستو انتخاب کنم، از این حرفا زیاد میگفت کلا خدا بیامرز که خدا اینجوری انقد قشنگ عاقبت بخیرش کرد! شهادت!
درباره عکسای عروسیش باهم حرف میزدیم دوهفته پیش که قرار بود خودم عکاسش باشم
شهیده نجمه هارونی متولد 22 اسفند ماه 1374 در خمینی شهر اصفهان در خانواده ای مذهبی و خون گرم به دنیا آمد ایشان تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه ی هجرت هفصد دستگاه خمینی شهر طی کرد و تحصلات راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه ی شاهد سپری کرد.نجمه خاتون درسنین نوجوانی و جوانی دختری خون گرم مهربان و آرام و بی حاشیه ای بود به شکلی که هیچ فردی را پیدا نمیکنید که از ایشان تندی و یا تلخی و یا بد رفتاری دیده باشد وهرکسی باایشان در ارتباط بوده مهر ایشان به دل آن
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۶ محرم ۹۸
دشمنانش همه درمانده و نیرنگ زدندبه تلافی جمل، ضربه هماهنگ زدنددوره کردند، دویدند سویش با عجلهدسته ای که همه جا، پای ولا لنگ زدندجای نُقل شب دامادی او، با دلِ پُر...نوه ی فاطمه را از همه سو سنگ زدندیوسف نجمه، نقابش به روی خاک افتادگرگ ها بر بدن زخمی او چنگ زدندپهلویش بوی حسن داشت، بوی فاطمه داشتنیزه بر پهلوی او قومِ نظر تنگ زدنداسب ها جای حنا بر سر و بر صورت اوتاختند آن قدر از خون، به رخش ر
شهیده نجمه هارونی   متولد 22 اسفند ماه 1374 در خمینی شهر اصفهان در خانواده ای مذهبی و خون گرم به دنیا آمد ایشان تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه ی هجرت هفصد دستگاه خمینی شهر طی کرد و تحصلات راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه ی شاهد سپری کرد.نجمه خاتون درسنین نوجوانی و جوانی دختری خون گرم مهربان و آرام و بی حاشیه ای بود به شکلی که هیچ فردی را پیدا نمیکنید که از ایشان تندی و یا تلخی و یا بد رفتاری دیده باشد وهرکسی باایشان در ارتباط بوده مهر ایشان به دل
شهیده نجمه هارونی متولد 22 اسفند ماه 1374 در خمینی شهر اصفهان در خانواده ای مذهبی و خون گرم به دنیا آمد ایشان تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه ی هجرت هفصد دستگاه خمینی شهر طی کرد و تحصلات راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه ی شاهد سپری کرد.نجمه خاتون درسنین نوجوانی و جوانی دختری خون گرم مهربان و آرام و بی حاشیه ای بود به شکلی که هیچ فردی را پیدا نمیکنید که از ایشان تندی و یا تلخی و یا بد رفتاری دیده باشد وهرکسی باایشان در ارتباط بوده مهر ایشان به دل آن
کسایی که میتونند کمک کنند بهمون برای تقویت دوباره این طرح و اجرای اون برای شهادت حضرت زهرا اعلام آمادگی کنند همون طور که میدونین این طرح به این شکل هست که یک سری بسته های مختصر مفید فرهنگی تهیه میشه ودرایام شهادت و ولادت حضرت زهرا و حضرت زینب و حضرت رقیه و حضرت معصومه (سلام الله علیهم اجمعین) توی پارک ها بین دخترای جوون پخش میشه .منتظر اعلام همکاریتون هستیم
کسایی که میتونند کمک کنند بهمون برای تقویت دوباره این طرح و اجرای اون برای شهادت حضرت زهرا اعلام آمادگی کنند همون طور که میدونین این طرح به این شکل هست که یک سری بسته های مختصر مفید فرهنگی تهیه میشه ودرایام شهادت و ولادت حضرت زهرا و حضرت زینب و حضرت رقیه و حضرت معصومه (سلام الله علیهم اجمعین) توی پارک ها بین دخترای جوون پخش میشه .منتظر اعلام همکاریتون هستیم
بسم الله الرحمن الرحیم
 
قصه از کجا شروع شد؟ از اونجا که روز ۱۸ مهر ۱۳۹۸ یکی از بچه ها تو گروه دوستانه مون نوشت، اتوبوس کاروان دوستامون در راه اربعین تصادف کرده و چند نفر از دوستانمون پر کشیدن همه مون شوکه شدیم دعا می کردیم خبر دروغ باشه اما چند روز بعد تو خبرگزاری ها هم نوشتن :
در این سانحه پنج نفر با اسامی احسان نوبخت ورودی ۹۳ مکانیک و نجمه هارونی ورودی ۹۳ صنایع که زن و شوهر بوده‌اند، مینا کرامتی راد ورودی ۹۱ مکانیک، حدیثه ملکی ورودی ۹۷ عمر
تقویم شیعه
یازدهم ذی القعده
ولادت امام رضا علیه السلام
در روز پنجشنبه سال ۱۴۸ هجری قمری امام رضا علیه السلام در مدینه طیبه به دنیا آمد. در ولادت آن حضرت ۱۱ ذی الحجه و ۱۱ ربیع الاول نیز ذکر شده است. پدر آن حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام، و مادرشان ام البنین نجمه علیها السلام است. نام مبارکشان علی است، و کنیه آن حضرت ابو الحسن است، و کنیه خاصشان ابو علی است. القاب حضرت سراج الله، نور الهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفو الملک، کافی الخ
به نام انکه زیباست و زیبایی را دوست دارد..او را خلق کرد..نه از اتش ... نه از گل... بلکه از جنس لطیف زیبایی....او را در قالبی مخمل گون خلق کرد...و سپس از روح توانمند خود در او دمید.... روحی بس والا..روحی سرشار از ظرافت و زیبایی و پاکی....روحی توانمند تر از ادم....بر او نظری انداخت..چقدر دلکش...چنان زیبا بود که دل جن و انس به درد امد....دردی نه از سر رنج...نه دردی از حسادت... نه دردی از سر غبطه....بلکه......دردی از رنگ و بوی دلبری...خدای من... این مخلوق چه بی پروا در برابر
صفحه اینستاگرام نجمه جانم بسته (private) هست، به خاطر همین هرکسی نمی تونه پست هاش رو ببینه، کلا نجمه ۸ تا پست اینستاگرامی داره، که همه اونها رو‌ ان شاالله در این مکان منتشر می کنم.
این اخرین پست اینستاگرامی نجمه هست:
بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستای گلم چند وقته میخوام این پست رو بذارم ، اما بدلایلی نذاشتم... امروز هم به دلایلی تصمیم گرفتم بالاخره این مطلب رو بنویسم #باشد_که_اثرگذار_باشد دوستان عزیزم ، زوج های قدیمی ، بچه دار ، زوج های تازه ، نا
سکوت می‌کنم ولی ته دلم غوغاستبه طعنه فاش بگویم، قیامتی برپاست
قیامتی که چه سنگ وچه شیشه می‌شکندتفاوتی نکند، شعله تند و بی‌پرواست
میان مهر سکوت و تلاطم دل منهمیشه هاله‌ای ازعشق؛ انجمن آراست
همیشه ناب‌ترین نوع عشق ورزیدندرون سینه آشفته و پر از نجواست
سکوت لحظه اقرار حرف‌های دل استسکوت می‌کنم اما دلم پر از غوغاست
شاعر: نجمه مولوی
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد!در دام مانده باشد ،صیاد رفته باشدآه از دمی که تنها با داغ او چو لالهدر خون نشسته باشم ، چون باد رفته باشدامشب صدای تیشه از بیستون نیامدشاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشدخونش به تیغ حسرت یا رب حلال باداصیدی که از کمندت آزاد رفته باشداز آه دردناکی سازم خبر دلت راوقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشدرحم است بر اسیری کز گِرد دام زلفتبا صد امیدواری ناشاد رفته باشدشادم که از رقیبان دامنکشان گذشتیگو مشت خاک ما هم بر باد
محض اینکه خودم یادم نره: 
سوسنسیمین = گلیمائدهفرشته خخخخسپیدهبهارمریمنجمهنرگس خاموش
...............................
 
پیام داده ک اشمش لوردی"اشمش لوردی" کیه دیگهآقای دکتر ی تایپ درست هم بلد نیست بکنه والادو ساعت بعد :
بعد دو ساعت تونستم بخونم "بس که اسمشو آوردی"سوسن ک تاجاییکه میدونم پی ادامه تحصیل نیستسیمینم که گفته بود قبول نشده. مائده ام ک داره درس میخونه. نورا هم ک کلا قیدشو زده بود اینجور ک فهمیدم فرشته ک قبول شده بود همون قبل دیگهسپیده و نجمه و فاطیم
نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست .لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.
ادامه مطلب
زمان گذشته بعید(گذشته کامل):
خبری مثبت:
برای ساخت ابتدا ریشه فعل را آورده و سپس  پسوندهای زیر را بترتیب برای اول شخص مفرد، دوم شخص مفرد، سوم شخص مفرد، اول شخص جمع، دوم شخص جمع و سوم شخص جمع به ریشه فعل می‌افزاییم:miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + mmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + nmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü  miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + kmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + niz / nız / nuz / nüzmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + ler / lar
مثال:
gitmekرفته بودمgitmiştimرفته بودیgitmiştinر
اینجا مهمونی!
با یه لباس فوق تنگگگگگ...
که نفسمو بند آورده‌..
زیر نگاه گروه ضربت...
و دارم هلاک میشم...
چرا تموم نمیشه ؟
ای خدااااا...
نصیب هیچ کس نکن!
یکی کنارم نشسته که هی واسه نامزدش ویس میفرسته:حوصلم سر رفته!
خب که چی!رفته که رفته !حوصله منم سر رفته!لوووس!
 
 
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب، کنیه‌اش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. در روایتی از امام جواد(ع) آمده است که این لقب از سویخداوند به پدرش داده شده است؛[۱] ولی برخی منابع گفته‌اندمأمون لقب رضا را به او داد.[۲] صابر، صدیق، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.[۳] در برخی روایات او عالم آل محمد نامیده شده است.[۴] نقل شده است که امام کاظم(ع) به فرزندانش می‌گفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد اس
بسم الله الرحمن الرحیمبه عنوان اولین پست بعد از مدتها دور شدن از این فضا...امیدوارم باز مجبور نشم برم ...و امیدوار ترم اگر باز نیاز بود بدون تردید برم...نکته ای که امشب به ذهنم میرسه :مهم نیست چقدر زمین بخورم...مهم اینه که از بچگی هر وقت زمین خوردم مامانم بهم گفتن بگو یا علی (ع)...یا علی ...من ایستادم... مهم نیست چقدر سخت باشه...یا چقدر زمان ببره....مهم اینه که...من دوباره شروع کردم...یا علی...
ولادت امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام بنا به قول مشهور در
11 ذی القعده 148 هجری قمری و در مدینه به دنیا آمده اند. پدر آن حضرت امام
موسی بن جعفر و مادرشان نجمه خاتون می باشد. نجمه خاتون، در مورد ولادت آن
حضرت گوید: هنگامی فرزندم رضا را به دنیا آوردم، پدرش امام موسی‌کاظم
علیه‌السلام به من فرمود: او را بگیر و خوب نگهدار زیرا او بقیه‌الله در
زمین است.

تاریخ ولادت امام رضا علیه السلام
گرچه برخی از مورخان و سیره‌نگاران تاریخ
تولد آن حضر
نجمه جودکی، مجری صدا و سیما در برنامه ای در واکنش به اتفاقاتی که پیرامون آهنگ سفارشی از یاس افتاد انتقاد کرد. این مجری زن صدا و سیما با اشاره به محبوبیت یاس و کنسرتی که در آن آهنگ سفارشی را می خواند گفت: "وقتی ترانه سفارشی رو این خواننده می خونه خیلی از گروه ها بهشون برمیخوره که چرا این حرف رو زدی؟"
ادامه مطلب
لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم کاش می شد که شما نیز خبردار شوید لحظه ای از من و از دردِ کهنسال دلم از سرم آب گذشته ست مهم نیست اگر غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم عاشق ِ نان و زمین نیستم این را حتما بنویسید به دفترچه ی اعمال دلم آه ! یک عالمه حرف است که باید بزنم ولی انگار زبانم شده پامال دلم مردم شهر ! خدا حافظتان من رفتم کسی از کوچه ی غم آمده دنبال دلمنجمه زارع
+خیلی شعر خوبیه...
اینکه من گاهی حواسم به کارایی که م
دانشجویان زیر هر چه سریعتر به امور فارغ التحصیلان مراجعه نمایند.
سید سجاد فقیه
عاطفه قاسم خانی
سیده زهرا میرسالاری
فرحنوش جهانگیری
عاطفه سلامات
سحر نواصری
گلشن احمدپور
عباس بالدی
نجمه حمیدزاده
سیده زینب پورفرجی
افروز درزی
فاطمه دلفی اهوازی
فرزاد چرخاب
محمد عمرانی
سودابه غلامیان
آتنا آتشی
سحر داودی
هیام نواصر
خواستم بگم با شرمندگی فراوان گردشگری علامه هم نظرم رو جلب کرده یعنی خاک بر سر من کنن با این ثبات شخصیت نداشتم. واقعا خودمم نمیدونم کدوم علاقه ام رو باید تو اولویت قرار بدم. تازه از یه طرف به اینم فکر میکنم که میتونم مثل نجمه واحدی جامعه شناسی بخونم بعد ارشد رو مطالعات زنان که بتونم تو یه کشور درست و حسابی بخونمش. بنابراین اصلی ترین سوالم اینه که دوست دارم زبانشناس بشم یا مطالعات زنان دان!:))
واقعا فکر نمی کردم با اون همه عشق و تاکید بر ادبیات حت
اسامی دانش آموزان شورای دانش آموزی
دبیرستان علامه دهخدا
سال تحصیلی99-98




ردیف
نام ونام خانوادگی
تعداد آرا

1
اسماء جهانبازی
198

2
محدثه قائد امینی
190

3
هانیه کنجی
189

4
حسنا فاضلیان
180

5
بهار حامدی
177

6
سمیه سادات حجازی
171

7
نگارکریمی
160

8
زهرا لله گانی
152

9
حدیث صادقی
148

10
ثنا حیدری
علی البدل

11
نجمه احمدی
علی البدل

12
مهشید نجفی
علی البدل

13
فاطمه کریمیان
علی البدل

14
آناهیتا احمدیان
علی البدل
 
تصورکن : رفته ها؛ برگردن ! 
یکی از قشنگ ترین و در عین حال دلهره آورترین صحنه‌های غدیر، آنجاست که پیامبر فرمود به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. 
فکر کن، بعدِ یک مسیر طولانی رسیده‌ای به جایی که امیدی برای گذشتن نیست و توانی برای بازگشتن. تشنه‌ای و دلتنگ، گرسنه‌ای و دلتنگ، خسته‌ای و دلتنگ.
 بعد یکی فریاد بکشد به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. آن وقت چشم باز کنی و همه رفته ها را ببینی که دارند، برمی‌گردند. 
عشق رفتهرفیق رفتهبابای رفتهمامان رف
اندام خیالی: مغز ممکن است احساس ها را اشتباه درک کند. اندام خیالی حالتی است که فرد در اندام از دست رفته‌ی بدنش، درد احساس می‌کند. پژوهشگران بر این باورند که بخشی از قشر مخ که اطلاعات اندام از دست رفته را پردازش می‌کرده، اکنون از بخش‌های دیگر بدن اطلاعاتی دریافت و این پیام‌ها را به عنوان پیام اندام از دست رفته تلقی می‌کند.با این حساب فکر کنم بتونیم درد از دست دادن آدمای عزیزمون رو توجیه کنیم. اونا می‌رن و یه بخشی از وجود ما رو با خودشون می‌
نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست .
لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.
احتمالاً ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدینه
منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت
شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد.
سیزده ساله ی امامِ کریم
شده آماده بلای عظیم
 
رفت و افتاد روی پای حسین
بوسه می زد به دست های حسین
 
سوختند از غم و کباب شدند
هر دو از گریه خیسِ آب شدند
 
گریه در حالت عطش کردند
آن قدر گریه تا که غش کردند
 
گریه های عمو مکرر شد
تشنه ی دیدنِ برادر شد
 
زیر لب روضه ی حسن را خواند
قاسمش را به سینه اش چسباند
 
دست خطِ حسن به کار آمد
ناگهان بر دلش قرار آمد
 
جلوی خیمه، جان تازه گرفت
آخرش از عمو اجازه گرفت
 
اذن میدان گرفت و عازم شد
نوبت نعره های قاسم شد
 
ح
تنهاماندن فقط در فقدانِ فردی ضروری رخ می‌دهد. تو تنهایی وقتی خانواده‌ای نداری. حال‌آنکه اگر بنا باشد انسانِ تنهایی باشی که در تناسب با برج و چراغانی‌ شهرهای مدرنِ بزرگ لایه‌به‌لایه تشکیل می‌شود، از ابتدا خانواده مفهوم زائدی بوده که باید پشت سر گذاشته شود، برای سفر به ماجرا. تنهایی سنتی، در فقدانِ خانواده، یا در آرزوی یک خانواده هم‌دل، یا تنهایی شهری، ناشی از تجربه‌ناپذیری وحشتناکِ شهری که هیچ معنایی ندارد، یا رابطه‌ای عصیان‌گرانه
خیلی چیزا از یادم رفته، مثلا این که چیا رو دوست داشتم و بچگی‌ام با چیا گذشت. یادم رفته چقدر طراحی کردن و نقاشی کشیدن رو دوست داشتم و معلم‌های نقاشی‌ام تشویق‌ام می‌کردن، انگار که همه‌اش یادم رفته..
راستی یه پیش‌رفت خوب: امروز دوره مقدماتی git جادی رو تموم کردم :)
اثبات بعضی چیزها در زندگی به دیگران -حتی به نزدیک‌ترین‌هایت- مثل اثبات وجود درد در عضوی از بدن است. هیچ راهی ندارد مگر این‌که طرف خودش به آن درد مبتلا شود.
حالا گاهی به اندازه‌ی دردت طرفت بی‌درد است و تو در مقابل این بی‌دردی و حتی بعضی وقت‌ها کتمان دردت، آن ته‌تهای وجودت یک احساس عمیق و شدید عصبانیت و نفرتی داری که می‌خواهی زبان به نفرین باز کنی:
خدا کند که این مشکلم... خدا کند که این بدبختی‌ام...  خدا کند که این دردم... سر خودت... که باز سر و ک
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۸ شب ششم
سیزده ساله ی امامِ کریم
شده آماده بلای عظیم
 
رفت و افتاد روی پای حسین
بوسه می زد به دست های حسین
 
سوختند از غم و کباب شدند
هر دو از گریه خیسِ آب شدند
 
گریه در حالت عطش کردند
آن قدر گریه تا که غش کردند
 
گریه های عمو مکرر شد
تشنه ی دیدنِ برادر شد
 
زیر لب روضه ی حسن را خواند
قاسمش را به سینه اش چسباند
 
دست خطِ حسن به کار آمد
ناگهان بر دلش قرار آمد
 
جلوی خیمه، جان تازه گرفت
آخرش از عمو اجازه
از حاصل عمر به‌هدر رفته‌ام ای ‌دوستناراضی‌ام، اما گله‌ای از تو ندارم
در سینه‌ام آویخته دستی قفسی راتا حبس نفس‌های خودم را بشمارم
از غربت‌ام این‌قدر بگویم که پس ‌از توحتی ننشسته‌ست غباری به مزارم
ای کشتی جان! حوصله کن می‌رسد آن‌ روزروزی که تو را نیز به دریا بسپارم
دانشجویان زیر هرچه سریعتر تا قبل از شروع امتحانات به امور فارغ التحصیلان مرکز مراجعه نمایند.
نجمه حمید زاده
سیده زینب پورفرجی
افروز درزی
فاطمه دلفی اهوازی
فرزاد چرخاب
محمد عمرانی
ضغرا کایدی زاده
ریحانه قاسمی زاده
هدا عفراوی
رضوان شریفات
فردین حسنی
محسن طالب زاده شوشتری
سودابه غلامیان
هدا بنی عقبه
مولود گرامی
سینا خلیلی
آتنا آتشی
سحر داودی
هیام نواصر
احمد وشاحی
فرحنوش جهانگیری
محمد داودی سنگ چینی
آتنا سعید طرفی
محمد جعفری پور
عاطفه سلام
تقویم شیعه
یکم ذی القعده
۱- ولادت حضرت معصومه علیها السلام
در این روز در سال ۱۷۳ هجری قمری دخت گرامی موسی بن جعفر علیه السلام، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به دنیا آمده است. پدر بزرگوار آن حضرت امام موسی بن جعفر علیهما السلام، و مادر مکرمه آن حضرت جناب نجمه علیها السلام مادر امام رضا علیه السلام است. نام مبارکش فاطمه، لقب آن حضرت معصومه و در خانواده امام هفتم علیه السلام حضرت معصومه علیها السلام را فاطمه کبری می‌خواندند.
۲- جنگ بدر صغری
در
 
 
قسماین فیلم دربارهٔ قتل زنی به اسم رضوان است که خانواده و اقوام آن به‌دنبال اثبات کردن قتل کننده بودن شوهر او به دادگاه میباشند . . . روال دادگاه ۵ سال به سود وصال پرونده قتل را به تعویق انداخته و این نهایی دادگاهی است تشکیل خواهد شد و در‌صورتی‌که قسامه انجام نشود رای به برائت داده خواهد شدمحسن تنابنده تالیف کننده و هنرپیشه لبریز فعالیت سینما و تلویزیون که بیش تر از هر چیز , سریال مالامال مخاطب پایتخت و شخصیت دوستداشتن
مختصری از سیره و زندگانی امام رضا (ع)
نام شریفشان : علی
پدر بزرگوارشان : امام موسى کاظم علیه السلام
مادر گرامیشان : بانویى مکرّمه به نام نجمه یا تکتم است، وى پس از ولادت حضرت رضا، طاهره -پاکیزه- نام گرفت. وى بانویى عفیف و خردمند و از اشراف عجم بوده است.در روایت است که جناب تکتم مادر حضرت رضا علیه السلام فرمود: مرا با دایه‏ اى کمک دهید (تا در شیردادن حضرت رضا علیه السلام کمکم کند) پرسیدند: آیا شیر کم است؟ گفت: نه، ولى من اذکار و نمازهایى دارم که پس ا
اسامی داوطلبان شورای دانش آموزی دبیرستان علامه دهخدا
سال تحصیلی99-98
**************************




ردیف
نام ونام خانوادگی
پایه

1
آناهیتا احمدیان
هفتم

2
زهرا لله گانی
هفتم

3
حسنا فاضلیان
هشتم

4
سیده سمیه حجازی
هفتم

5
نازنین نیک اخلاق
هشتم

6
شمیلا موسایی
نهم

7
مبینا خباز
نهم

8
غزل مومنی
هفتم

9
یکتا محمدی
هشتم

10
محدثه قائدامینی
هفتم

11
نگین نورمحمدیان
هفتم

12
هانیه ترکی
هفتم

13
فاطمه کریمیان
هفتم

14
ساجده بیژنی نسب
هفتم

15
کیمیا سلیمی
هفتم

16
بهارحامدی
هفتم

17
زنگ می زنم به عین ..جواب میده که کار دارم کار ضروری که نداری ...میگم نه 
دو قسمت از سریال نهنگ ابی را می ببنم جداب نیست برام .
لیست مخاطب ها را بالا و پایین می کنم 
پیام میدهم به الف . می نویسه رفته پیست اسکی ..
زنگ می زنم به نون ..هنوز درگیر هدیه ولنتاین است و داره میره بیرون ...
زنگ میزنم میم ..رفته سر مرده ها ...حوصله ام سر رفته ..از پنجره ادما را نگاه می کنم که با یه نم باروون وسایل جمع کردند به سمت ماشین ..
به گزینه گلستان شهدا و پیاده روی فکر می کنم ...به
حس یه فوتبالیست مدافع رو دارم که خیلی وقته به گل زنی می کنه . اما از اونجایی که مدافعه موقعیتش تقریبا هیچ وقت واسش پیش نمیاد . تا اینکه یه روز جلوی یه تیم خیلی مهم ، به طور شانسی یه موقعیت گلزنی به دست میاره .اما اونقدر تو نقش دفاعیش فرو رفته و که طبق عادت فقط توپ رو پاس میده به مهاجم تیم . مهاجم توپ رو گل می کنه یا نه ؟ اصلا مهم نیست . بعد بازی مدافع تازه متوجه میشه کهخودش می تونسته موقعیت رو گل کنه ولی اینقدر تو نقشش فرو رفته که حتی آرزوش تو مهم تر
 دانلود قسمت ۱۱ سریال از یادها رفته ,
دانلود قسمت یازدهم سریال از یادها رفته , دانلود قسمت 11 سریال از یادها
رفته , از یادها رفته قسمت 11 , از یادها رفته قسمت 11 یازدهم , دانلود
قسمت یازدهم 11 سریال از یادها رفته , دانلود قسمت یازدهم 11 سریال از
یادها رفته با کیفیت , دانلود قسمت 11 سریال از یادها رفته با کیفیت 1080p ,
سریال دلدار - قسمت 11 ,
دانلود قسمت 11 سریال از یادها رفته با لینک مستقیم
دانلود رایگان سریال از یادها رفته قسمت یازدهم با کیفیت عالی 720p
دان
از صبح که بیدار میشم تازمانی که خوابم ببره مدام دارم  تو ذهنم حرف میزنم لحظه هایی که صحبت کردن ذهنم تموم میشه زمان هایی که دارم با کسی حرف میزنم برای همین وقتی میام اینجا دیگه نمیدونم باید از چی بگم از حرفهای تو مغزم، از حرفهایی که به دیگران میزنم از چیزهایی که میخام از چیزهایی که میخاستم نشده از چیز هایی که نمیدونم میخام یانه از.... هیچی ندارم برای نوشتن.
اگر کسی مرا خواست 
بگویید رفته باران ها را تماشا کند
واگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن طوف
ه نام انکه زیباست و زیبایی را دوست دارد..او را خلق کرد..نه از اتش ... نه از گل... بلکه از جنس لطیف زیبایی....او را در قالبی مخمل گون خلق کرد...و سپس از روح توانمند خود در او دمید.... روحی بس والا..روحی سرشار از ظرافت و زیبایی و پاکی....روحی توانمند تر از ادم....بر او نظری انداخت..چقدر دلکش...چنان زیبا بود که دل جن و انس به درد امد....دردی نه از سر رنج...نه دردی از حسادت... نه دردی از سر غبطه....بلکه......دردی از رنگ و بوی دلبری...خدای من... این مخلوق چه بی پروا در برابر خ
حتی اگر شمارش روزهای هفته از دستت رفته باشد، که می‌دانم رفته، اما...
صبح جمعه را با دست و پا زدن در بیم‌هاو امیدهایش، عصر جمعه را با‌ دلتنگی های خفه کننده اش و پایان جمعه را با افسردگی مزمن و غیرقابل درمانش خواهی شناخت...
این هفته هم تَه کشید.
میدونی! چیزی که اذیتم میکنه اینه که آدمای رفته ی زندگیم، قبل از اینکه رفتنشون رو ببینم یا باور کنم، رفته بودن. رفته بودن و من باور نداشتم که رفتن. راستش دیگه موندن بقیه رو هم باور ندارم. کاش اگه قراره برن، قشنگ برن. با خداحافظی برن. برای همیشه برن. حالا بیشتر به عباس معروفی حسودیم میشه واسه اون لحظه ش که نوشت: 
لعنت به رفتنت
 که قشنگ میروی.

+ این پست رو دو سال پیش نوشتم. دو خط آخرش. آه! 
ما اهل دانش رفته رفته به هر چه اهل ایمان است بدگمان شده ایم. و این بدگمانی،  ما را رفته رفته به نتیجه گیری هایی باژگونه ى نتیجه گیری های روزگاران پیشین رسانده است :یعنی هر جا که قوت ایمان بسیار به نمایش گذاشته می شود  حکایت از ضعف برهان دارد و ناممکنی درونمایه ایمان .ما هیچ انکار نمیکنیم که ایمان مایه سعادت است بلکه درست به همین دلیل بر آن ایم که ایمان چیزی را اثبات نمی کند.ایمان قوی که مایه ی سعادت است بر انگیزنده ی شک نسبت به درونمایه ی ایمان
یه مدت بود تو سامانه تغذیه نمیتونستم وارد شم
نماینده پیگیری کرد فهمید یکی از بچه هامون رفته رمزا مونو سر خود تغییر داده
نماینده رمز جدید رو اعلام کرد
دیدم باز وارد نمیشه
گویا عنتر خان رفته باز رمز جدیده رو هم تفییر داده :/
یعنی کرم پیش اینا لنگ میندازه
-سرم درد میکنه. گیج میره. تهوع دارم. فشارم رفته بالا.
+اسهال و دلپیچه ای چیزی ندارین؟ (همزمان فشار میگیرم)
- اصلا. فقط اون روز گفتین فشارت بالاس(۱۳).الان باز رفته بالا.
+فشارتون ۱۲ هست خوبه. براتون دارو مینویسم.
- پس قرص اسهال هم بنویس‌. دیروز اسهال داشتم.
شما را یادم رفته بود. اصلا آن روز سخت را یادم رفته بود. از قلم افتاده بودید که این روزها این همه سخت گذشته بود به من. فراموشتان کرده بودم که رنجم این همه بزرگ شده بود برایم. که خیال برم داشته بود درد طاقت فرسا میکشم. چه خوب که یادم افتاد به شما. وسط جشن تولد. درست وقت درآوردن کیک از جعبه، دلم رفت برای شما. 
+ سلام خدا بر زینب کبری 
 
 
علی زند وکیلی بر باد رفته
دانلود آهنگ جدید علی زند وکیلی به نام بر باد رفته
Ali Zand Vakili - Bar Bad Rafte
ترانه : حسین غیاثی ؛ موزیک : علیرضا افکاری و ؛ تنظیم : اشکان آریا و وحید طاهرخانی
+ متن ترانه بر باد رفته از علی زند وکیلی
بهشتم گم شده بر باد رفته / صدام کن اسم من از یاد رفته
صدام کن بی صدات از دست میرم / نذار از ترس تنهایی بمیرم
 

ادامه مطلب
دانشجویان زیر هر چه سریعتر به امور فارغ التحصیلان مرکز مراجعه فرمایند.
فاطمه صفی خانی
هدا عفراوی
دانیال لطف زاد
گلشن احمدپور
محسن طالب زاده شوشتری
رضا رهیج طرفی
سحر نواصری
سیده زینب پورفرجی
لیلا عسچری
رضوان سادات صالحی توکا
فاطمه ناصری
بنفشه عزیزی
آتنا سعیدطرفی
محمد جعفری پور
سحر داودی
هیام نواصر
مصطفی مقامی
سیدنعیم خاکوندان
سیده زهرا میرسالاری
محمد داودی سنگ چین
شیوا جهانبخشی
عاطفه سلامات
مهرناز باستی
فرحنوش جهانگیری
رضوان شریفات
مح
جوان، امید به کلی از خلق منقطع کرده و مال و جاه رفته و قبول نمانده و دین به دست نیامده و دنیا رفته، به هزار نیستی و عجز در مسجدی خراب شد و روی برخاک نهاد و گفت: «خداوندا! تو میدانی و می‌بینی چگونه رانده شدم و هیچ کسم نمی‌پذیرد و هیچ دردی دیگر ندارم الا درد تو و هیچ پناهی ندارم الّا تو»
~ تذکرةالاولیا
این معرفی کتاب، پست اینستاگرامی شهیده نجمه هارونی بوده:
بسم الله الرحمن الرحیم#معرفی_کتاب از بچگی علاقه شدیدی به مطالعه کردن داشتم...از وقتی به قول قدیمیا سواد دار شدم تو هر مکانی هر چیزی که دستم میومد اعم از روزنامه ، مجله ، کتاب ، بروشور ، تبلیغ و... رو میخوندم.... تو دوره نوجوونی بشششدت میزان مطالعه ام بالا رفت علاوه بر این موضوعات نیز متنوع تر شد روانشناسی ، علمی ، رمان.... بخصوص رمان ...انقدر میخوندم که همه شاکی میشدن....تقریبا ۷۰٪ کتابای مودب
 
صندلی آمفی تئاتر دارای ویژگی هایی است که کیفیت و قیمت صندلی را تعیین می کند. ما در این پست عنواین مربوط به ویژگی های صندلی آمفی تئاتر را بیان می کنیم.
جنس پروفیل بکار رفته در صندلی آمفی تئاتر
جنس رویه صندلی آمفی تئاتر
کیفیت رویه صندلی آمفی تئاتر
فوم بکار رفته در صندلی
دسته های صندلی آمفی تئاتر
کفی صندلی آمفی تئاتر
پشتی صندلی آمفی تئاتر
یراق آلات مورد استفاده در صندلی آمفی تئاتر
نوع رنگ بکار رفته در صندلی
جنس و نوع پلاستیک یا چوب بکار رفته د
خیلی دنیای بدی شده ....الان که بیست و شش سالمه احساس سیری از دنیا کردم
لعنت به دنیای سرگردون .....یادمه چهارساله بودم هرکی میگفت چن سالته میگفتم هفت سالمه
وقتی هفت ساله شدم به خودم گفتم دیگه بزرگ نمیشم یدفه چشامو باز کردم دیدم شدم هفده ساله
باورم نمیشد الان که بیست و شش ساله شدم دیگه واسم عادی شده هیچ شوقی ندارم میدونم تا چشامو باز کنم شدم شصت ساله
یادش بخیر دوران نادانی کودکی فقط فکر بازی گوشی بودم خیلی دوران شادی داشتم حیفففففف
کاش
اول آدم پی
دیشب خواب دیده یک پسر کوچک در بغل دارد. از خواب پریده، دیده بچه کنارش نیست. هول کرده و توی سرش زده که کجا رها کردم این بچه را بی شیر و غذا؟ بعد به خودش آمد. آرام نشست توی رختخواب. گفت فکر کردم یادم رفته بچه‌م رو. گفت بعضی وقت‌ها هم خواب می‌بینم‌ دختر خانه‌ی آقامم در باغ و دو سه روز یادم رفته غذای گاو و گوسفندها را بدم.
زلف تو داد مرا بر بادمده زلفت را بر باداین دل بر باد رفته من رامده بیش از این بر باددنیا را با خطی سرخکردی شیدای خود در بادلیلی و مجنون ندارد دنیاهرکه تو را دید رفت بر بادبگذار بگویند بیگانگانهرکه دید تو را،رفت بر باد
+گاهی چنان غرق در بوی تو میشوم که فراموش میکنم دنیایی در بیرون از این حرم دلی که ساخته ام در جریان است،دنیایی فارغ از تو و دلگرفته ای به بهانه ی تو
ای کاش درست مینوشت خرکسی را که گفت زمان درمان دردهایمان میشود
حالمون بد شد از بدحالی :/
هی  میخونه: میرن آدما 
کجا میرن  ؟ جایی رو ندارن که برن ؟
+میان خوبه  :)
بقول شاعر که میگه :
اومـدی صــداتو قربون 
اون همه وفــا تو قربون :))
امروز کلی وب نوشت خوندم که همه رفته بودن ،الهی که هیچ وقت هیچکس نره ، بمونین کنارهم .
نظرسنجی: 
اکثر رابطه هایی که از بین رفته بخاطر اینکه .............
علائم استرس و اضطراب  برای شما چی بوده؟؟
برادرم یک هفتس گوشاش وز وز میکنه از شدتش جیغ میزنه و ما پا به پاش گریه میکنیم دکتر متخصص و فوق تخصص گوش رفته چیزی نبوده!
مغز و اعصاب و ام آر آی رفته همه چی عادی بوده و سالم
۴روزه خوب بود نفس میکشیدیم اما  امروز باز شروع شد
 
شاید از استرس و اضطراب باشه!شما تجربه ای دارید؟؟
این روزها که از بحران اولیه مورد خیانت قرار گرفتن گذر کرده ام، در حال بازیابی پیوندهای از دست رفته ام با دنیای اطرافم هستم. در حال دوباره دیدن هستم و هیچ چیز همان شکلی نیست که قبل از این بود.
هنوز زود است که بخواهم نتیجه بگیرم که ایا این درد و این رنج برای من باعث رشد خواهد شد یا نه، اما تمام چیزی که میدانم این است که من از این بحران، عبور خواهم کرد.
دانلود آهنگ علی لون و آریا به نام یادش رفته
Download music From Ali Loven & Aria - Yadesh Rafte
دانلود آهنگ علی لون و آریا به نام یادش رفته
دانلود آهنگ علی لون و آریا به نام یادش رفته با دو کیفیت 128 و 320
برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید...
ادامه مطلب
توی تاکسی نشسته بودم که راننده نگه داشت و دختر نوجوانی با حالتی مضطرب داخل آمد و نشست. تا در را بست، بوی آرایش غلیظ و لایۀ ضخیم کرم فضای کوچک تاکسی را پر کرد. هنوز چند متری بیشتر راه نیفتاده بودیم که گفت: "آقا! نگه دارید، شرمنده، یادم رفته کتابم رو بیارم"!! عازم کلاس زبانی_چیزی بود. با این حال کتاب یادش رفته بود، ولی کرم یادش نرفته بود. به کجا می رویم؟!
روزی که همدیگه رو دیدیم من مارکوپولویی بودم واسه خودم. کلی این ور دنیا رفته بودم، کلی اون ور دنیا. مثلا کوله‌باری از تجربه بودم برا خودم.
روزی که همدیگه رو دیدیم ندرتا پاش رو از شابدوالعظیم اون ور تر گذاشته بود الا ۲۸ صفرها که مشهد‌الرضا می‌رفت مستضعفی.
یه عمره هم رفته بود طلبگی. که اونم از قدیم گفتن کبوتر با کبوتر، حاجی با حاجیه!
ازدواج که کردیم جامون رو عوض کردیم، جبر محیطی!
این روزا من تو خونه‌ام با بچه‌ها. ندرتا پام رو از شابدوالعظیم اون
آتشی در خاک غربت بود و منبوده ام در خانه امّا بی وطنرفته ام در آتش امّا زنده امامتحان پس داده ای سوزنده امیاد من آمد سیاوش بی گناهرفته در آتش و بیرون شد چو ماهاو درون آتش سوزنده رفتبا حیا وارد و از آن زنده رفتدیدم آتش بهر جانش سرد شدرد شد او ، در پشت پایش گرد شدمانده ای در خویشتن ، درمانده ، پستبار تهمت استخوانم را شکستدر میان ترس آرامش کجاست؟کنج آرامش ورای ترس هاست#احمد_یزدانی
بهترین دکتر پوست و مو در شیراز
شرکت ایده گستر فارس با چندین سال تجربه در معرفی اصناف از جمله پزشکان قصد دارد
دکتر نجمه قلزم از دکتران به نام شیراز که عضو انجمن هومیوپاتی ایران ( RIHA ) و اروپا ( LMHI )
عضو انجمن طب سوزنی ایران – مدرک ویژه لاغری از دانشگاه Beijing چین
عضو انجمن حجامت داروی certificate ویژه زیبایی TAFE از دانشگاه Box hill استرالیا میباشد را معرفی نماید.
جهت ایجاد و حفظ تعادل از روش های طب سوزنی سنتی و هومیوپاتی کمک گرفته ایم به همراه روش های زی
امام کاظم علیه السلام
دورنمایی قدیمی از حرم کاظمین

نقش
امام هفتم شیعیان

نام
موسی بن جعفر(ع)

کنیه
ابوالحسن اول • ابوابراهیم • ابوعلی

زادروز
ذی‌الحجه ۱۲۷ق یا ۷ صفر ۱۲۸ق.

زادگاه
ابواء -مدینه

مدت امامت
۳۵ سال (۱۴۸ق تا ۱۸۳ق)

شهادت
۲۵ رجب، ۱۸۳ق.

مدفن
کاظمین

محل زندگی
مدینه

لقب(ها)
کاظم • باب الحوائج • عبد صالح

پدر
امام صادق(ع)

مادر
حمیده بربریه

همسر(ان)
نجمه

فرزند(ان)
امام رضا(ع) • معصومه • إبراهیم • قاسم • شاهچراغ •حمزه • عبد
با بابا قهر کرده ام . با چشم های اشک بار رفته ام اسمم را از لیست مسافران خط زده ام . درس های جدید را نخوانده ام . کتاب  های غیر درسی ام را هم . دلم به نقاشی کشیدن نمی رود ‌. میزم بهم ریخته و نامرتب است .  دو روز است که دارم جزوه ی فیزیولوژی  را می‌نویسم و هنوز دوازده دقیقه ی دیگرش مانده .  همینجا و در همین دقیقه  ساعت زندگی ام خواب رفته اما روز هایم  با سرعت و بی حاصل  ، میگ میگ می کنند و از کنارم میگذرند‌‌‌‌..... 
   
   
رفته بودم مسجد نماز بخونم، رفتم توو فکر که باید یه پولی جور کنم برم یه کاپشن بخرم، کاپشنی که میپوشم واقعا دیگه رنگ و رو رفته اس.
به خدا گفتم خدایا ردیف کن یه جوری پولشو!   
نماز خوندم و اومدم بیام بیرون ، کفشامو که از جا کفشی در آووردم، دیدم چندین ماهِ میخوام یه جفت کفش بخرم :|   
با خودم گفتم پول کاپشن رو جور کنم، کفشارو چی کار کنم ؟؟؟
   
    
#سالهای_صبوری
   
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یاصاحب الزمان ارواحنافداه♥️
یاصاحب الزمان عادت کرده ایم به نبودنت،به شکستن دلت...!!!
عادت کرده ایم که هرروز از شیطان پیروی کنیم و از شما غافل باشیم!!!
عین بچه های کوچک نمیفهمیم که اگر میدانستیم الان شما در کنار ما بودین..!!!
نه حوصله صبح زنده داری داریم و نه حوصله درد و دل باشما!!!
یادمان رفته کی هستیم،ازکجاآمده ایم،درکجاییم و به کجا میرویم...
یادمون رفته شما کی هستین!!!
یادمون رفته داریم چیکارمیکنیم،بندگب شیطا
زهرا جان سلام
کجایی بابا که این قدر دور از دسترسی؟ دور از دسترس ولی نزدیک.کجاست آنجا؟
نه نشانی و نه خبری! آخر کجا رفته ای که انگار سالهاست رفته ای اما با هر نگاه به عکس و فیلمت انگار همین جایی اصلا جایی نرفته ای.انگار پیش کسی هستی و قرار است برگردی.آخر این واژه مرگ چه می کند با آدمها که این طور بینمان جدایی می افکند. بابا جان! این چه دنیایی است که رفته ای؟هر چه فکر می کنم نمی توانم ماهیت آن دنیا را درک کنم.چرا یک ذره  فقط یک ذره از آنجایی که هستی ن
خالم با خانواده رفته روسیه(همون که گفتم خیلی ایراد گیره و اینا).این خالم به شدددت مذهبیه و ازینا که جلوی بابای منم چادر میپوشه و به مامانمم همیشه برای چادر گیر میده:/ خلاصه خاله جان رفته اونور و چادر کلا به فراموشی سپرده شده و با یه مانتو جینگیلی می‌گرده اونورا.فک کنم فقط مردای ما خار دارن://
من‌ یک سره مرده‌ام. مرا ببوسند یا بمیرانند. من مرده‌ام. 
انگشتان و تن و ذهنم را می‌کِشم که چیزی بنویسم. میان زمان و مکان کش می‌آیم. مردی می‌آید و مرا می‌بوسد، باران می‌بارد، کسانی دستانم را اطرافشان می‌کشند و گریه می‌کنند، حرف می‌زنم، گوش می‌دهم، اما لامسه‌ی من از کار افتاده‌ست. میان کش آمدن مُرده‌ام و نعشِ من مرا می‌کشاند. و کش می‌آیم.  این حالتی ست که جسمی مرده هنوز موها و ناخن‌هایش رشد می‌کند. بوها از بین رفته‌اند. صداها از بین ر
انگار کن نیشتری به دست گرفته باشم و مدام به قلبم بزنم. این نیشتر کلمه‌های توست. تکه‌‌های قلبم دوباره جوش خواهند خورد ولی این دل از همین حالا از دست رفته.
یک روز صبح که با صدای آقای "اثاث منزل خریداریم" بیدار شدم، تمام خاطرات و نشانه‌های تو را به عنوان خرده ریز منزل، و قلب خودم را به عنوان آهن‌آلات آهن‌ضایعات به او می‌فروشم و باقی عمرم را با خیال راحت می‌خوابم.
به "یا مجیب الدعوات" که رسیدم یاد خودمان افتادم.ما عابدانِ نافهمِ متوقع، فقط از تو انتظار داریم. تو را پیش از خدایی، همان "مجیب الدعوه" می‌دانیم.به همین سبب چنین مقام الوهیت را غصب کردیم و در مقابلت شاخ و شانه می‌کشیم و عتابمان را به سوی تو روانه می‌کنیم.یادمان رفته که بخوانیمت تا اجابتمان کنی. یادمان رفته که "ادعونی استجب لکم"..
انگار کن نیشتری به دست گرفته باشم و مدام به قلبم بزنم. این نیشتر کلمه‌های توست. تکه‌‌های قلبم دوباره پیوند خواهند خورد ولی این دل، از همین حالا از دست رفته است.
یک روز صبح که با صدای آقای "اثاث منزل خریداریم" بیدار شدم، تمام خاطرات و نشانه‌های تو را به عنوان خرده ریز منزل، و قلب خودم را به عنوان آهن‌آلات آهن‌ضایعات به او می‌فروشم و باقی عمرم را با خیال راحت می‌خوابم.
‏یه پسر دایی دارم۱۲سالشه
مامانش بهش گفته موقعی که برگه امتحانتو خواستی تحویل بدی فلان آیه رو بخون بعدش فوت کن
بعد این طفلکی فکر کرده گفتن تُف کن

خلاصه امروز از مدرسه زنگ زدن به خونشون
مامانش رفته مدرسه میگه گفتن که
نه تنها رو برگه خودش

رفته رو برگه چن نفر دیگم تف کرده 
‏یه پسر دایی دارم۱۲سالشه
مامانش بهش گفته موقعی که برگه امتحانتو خواستی تحویل بدی فلان آیه رو بخون بعدش فوت کن
بعد این طفلکی فکر کرده گفتن تُف کن

خلاصه امروز از مدرسه زنگ زدن به خونشون
مامانش رفته مدرسه میگه گفتن که
نه تنها رو برگه خودش

رفته رو برگه چن نفر دیگم تف کرده 
‏یه پسر دایی دارم۱۲سالشه
مامانش بهش گفته موقعی که برگه امتحانتو خواستی تحویل بدی فلان آیه رو بخون بعدش فوت کن
بعد این طفلکی فکر کرده گفتن تُف کن

خلاصه امروز از مدرسه زنگ زدن به خونشون
مامانش رفته مدرسه میگه گفتن که
نه تنها رو برگه خودش

رفته رو برگه چن نفر دیگم تف کرده 
اینروزا بیشتر از کرونا نگران اعتماد از دست رفته، انسانیت از بین رفته و همدلی بر باد رفته‌ی بین آدما هستم.
چه راحت ازشون میگذریم و زیر پا لهشون میکنیم
دیر یا زود این مشکل میخواد حل بشه ولی دیگه چطوری مثل سابق میخواییم بهم اعتماد کنیم و دوباره همون آدمای سابق باشیم و کنار هم زندگی کنیم؟
چطوری دوباره سرمون رو بالا بگیریم و به ایرانی بودن و فرهنگ و اصالتمون ببالیم؟
ماسکها رو برداریم تا چهره واقعیمون دیده بشه.
بیایید با هم مهربونتر باشیم.
یه ضرب
چه کرده چشم تو این مرد زخم آلود دیرین را
که یادش رفته آن پیمان سنگین نخستین را
من آشوب زمان و کینه افروز جهان بودم
نشانده بر دهانم بوسه هایت مهر تسکین را
هر آنکس که به فتوای من از خود عشق را رانده
بگو باز آورد با احترام این جام زرین را
که من بعد از دو قرن رفته از کاوشگری هایم
ندیدم در خم صد ساله این تلخی شیرین را
دلیلش هیچ چیزی نیست الا عشق الا عشق
به لب هایت اگر می آورد این شعر تحسین را
محمد صادق امیری فر
تقدیم به همه‌ی شاعران زن ایران، که انگار این سرزمین تاب دیدنشان را ندارد.
و تقدیم به تو، که شاعر شعرهای منی.

‏پشت تریبون ناگهان مجری تو را خواند:
«در خدمت خانومِ...» نامت را صدا زد! 
تا نامت آمد بار دیگر ریخت قلبم
بی اختیار از جای خود در سینه جا زد
برخاستی، از جان من هم آه برخاست
تشویق و تحسین از تمام انجمن هم
شاید ندانی کل سالن چشم‌هاشان
دنبال چشمت هست، از آن جمله من هم
از پله بالا می‌روی با نبض هایم
لبخند محوی کنج لب‌هایت نشسته
خم می‌کنی آه
به جهنم که نیستی! مگر مغول ها یک قرن ِ تمام حمله نکردند؟ مگر نگذشت!؟ نبودن ِ تو هم می گذرد! به هیچ کجای جهان هم بر نمی خورد؛ فقط یک تکه از دل ِ من کنده می شود و از دست می رود! فدای سرت، مگر نه!؟ به جهنم که نیستی، کافه گودو هست، فرانسه با شیر، تابلوهای ساموئل بکت، ماشین تحریر شکسته و خرابِ آن گوشه هستند؛ می شود بنشینم پشت یکی از میزها و شعری خط خطی کنم بر کاغذی! به جهنم که هرگز این نوشته را نمی خوانی! ژوزف تورناتوره و جیم جارموش اصلا همه ی فیلم هایشان
ای میان‌رفته بیا تا به میان بنشینیدر دلم نیم‌شبی باز عیان بنشینی 
مشق خم کردن جان دادی و سی سال گذشتحال خوش باش که در قوس کمان بنشینی
بنده‌ی عشق کجا حجره‌ی زهّاد گرفتگفت بهتر که به بازار و دکان بنشینی
گفتی و نیست مرا با دگران الفت حرفاگرم حرف تو باشد به زمان بنشینی
متفرّق‌شده از خویشم و پیدایم نیستتا بیایی به سر منبر جان بنشینی
گفتگوهای من و عشق به هر گوش رسیدبخت این بود که در گوش جهان بنشینی
حلمیا سهم تو از کون و مکان هیچکسی‌ستتا که بر سی
دومین بهترین سایت محبوب ایران سایت دیجیکالا هست. این سایت که توسط برادران محمدی تأسیس شد، در ابتدا کار خود را با مقایسه محصولات دیجیتالی مثل موبایل و لپ تاپ آغاز کرد.سپس در سال 1385 شروع کرد به فروش این نوع محصولات. رفته رفته محصولات این فروشگاه اینترنتی بیشتر و بیشتر شد و حتی فروش خودرو هم از طریف این سایت صورت گرفت.
ادامه مطلب
گفت پایش خواب رفته است، بدجنسی‌ام گل می‌کند، می‌روم که پایش را له کنم، یک پایش را بالا می‌برد، گمان می‌کنم باهوش‌تر از آن است که همان پای خواب رفته‌اش را بالا برده باشد، روی پای دیگرش نشانه می‌روم، نشانه‌ام و خودم هر دو به خطا می‌رویم، آن پای دیگرش مصنوعیست. می‌گوید یک وقت فکر نکنی ناظم هستی مرا تنبیه کرده و یک پا در هوا نگاهم داشته، آن پایم را دادم تا این پایم روی خاک وطنم باشد. نگرانش نباش پا هم مثل ناخن پا در خواهد آمد اما اندکی طول م
▪️وسعت دید خانمها:
 
دیدن یک تار موی شرابی روی کت شوهر !!!
ندیدن تیر برق موقع رانندگی!!!
 
 
 
 
 
 
 
▫️وسعت و دقت دید اقایون
 
ندیدن تغییر رنگ موی خانم هاشون از مشکی پر کلاغی به بلوند
 
دیدن خراش یک سانتی روی رنگ ماشین زیر گلگیر سمت راست
......... 
پسر خالم رفته مُکبر نماز جماعت شده 
سر رکوع یادش رفته چی بگه...گفته دولا شید...
 
 
 
امام جماعت:
 
صف اول :
 
صف دوم :
 
صف سوم :
 
صف چهارم :
 
متاسفانه صف پنجم در قید حیات نیستند
 
.
تو این سرنوشتِ شومم حرفا و رفتارای تو زندگی رو غیرقابل تحملتر کرد. بعضی حرکات و حرفات بدجور رفته تو مخم. دهنت باز میشه یا شرایط انجامش پیش میاد میتونم هوار بکشم. خیلی اذیتم میکنن خیلی. 
 
من دیگه یه روانی ام . چیزی که تو رو ازم دور کنه تحمل نمیکنم. به هر چیزی ممکنه گیر بدم تا شاید تو با دلجوییت بتونی یه مرهم به زخم دلم بزنی.
تا حالا که هر بار بهانه آوردم نمک پاشیدی شاید دیگه مرهمات تموم شده. شاید برای من 
کتاب «امام رضا(ع)» مروری بر زندگی و زمانۀ حضرت رضا(ع) به زبان ساده و کودکانه است که با معرفی نجمه‌خاتون، مادر بزرگوار امام رضا(ع) شروع شده و با روایت مسمومیت و شهادت آن حضرت پایان می‌یابد.
کتاب: امام رضا علیه السلام
نویسنده: زهرا عبدی
انتشارات: جمکران
احسان رضایی- در بین نویسندگان معاصر، دو زهرا عبدی داریم؛ یکی نویسندۀ رمان «ناتمامی» برای بزرگسالان و یکی نویسندۀ مجموعه ­ای از داستان‌های کودک. این یکی زهرا عبدی، متولد ۱۳۶۳ است و از سال ۱۳۸۶
 






باسمه تعالی فرم صورت جلسه انتخابات شورای دانش آموزی
 استان: چهارمحال وبختیاری                           شهرستان:                            آموزشگاه : علامه دهخدا
انتخابات شورای دانش آموزی درروز (چهارشنبه)     تاریج1/8/98             
راس ساعت 9صبح با حضور کلیه ی اعضای اجرایی شروع شد و در ساعت 12 خاتمه یافت.
اسـامـی منتخبیـن
ردیف
نام و نام خانوادگی منتخبین و اعضاء
تعداد آرا
نام و نام خانوادگی منتخبین و اعضاء
تعداد آرا

1
اسماء جهانباز
متن ترانه علی زند وکیلی به نام بر باد رفته

بهشتم گم شده بر باد رفتهصدام کن اسم من از یاد رفتهصدام کن بی صدات از دست میرمنذار از ترس تنهایی بمیرمدلم آواز کولی وار میخواد دلم آغوش گندم زار میخوادمن از دلبستگی ها زخم خوردم دلم یه عشق بی آزار میخوادخواب دیدم آسمون از چشم ماه افتاده بودخون من از گوشه ی چشم تو راه افتاده بودخواب دیدم سایه ای بودم که همراهی نداشتتوی خوابم یه فرشته بال هاشو جا گذاشتچه حالی داره حس پر کشیدن یه دریارو یه جرعه سر کشیدن
شبیه کشتی در گل نشسته آرامم به دست موج بلایت به میل خود رامم من آن کسم که خودم را نمی شناسم هم و بی تو پاک شد از ذهن عالمی نامم برایم ارزشی افزون تر از خودم داری به جان خریدمت ای تلخی سرانجامم اگر که رفته ای از یاد دوست یعنی مرگ به خاک سرد غریبی فرو شد اندامم ز رنگ موی سیاه تو شب پدید آمد که مثل هم شده اوقات صبح و هر شامم دریغ هر چه سرم رفته از دل خود رفت زمانه خون دل تنگ ریخت در جامم تنم سلامت و روحم هزار تکه شده ز , زهر تلخ است
کوله‌ام رو جمع کردم که برم کرمانشاه... دلم گرفته از غروبی... نمی‌دونم چرا... شب با خودم فکر می‌کردم که الان باید یکی بود که هی پیام می‌داد و می‌گفت می‌خوای برسونمت تا ترمینال؟ باید یکی بود که وسایلم رو جمع می‌کرد و قایمکی تو کوله‌ زهوار در‌رفته‌ام چند تا خوراکی می‌ذاشت و توی راه پیام می‌داد که از جیب بغلی بردار بخور ضعف نکنی... باید یکی بود که دلش گوشه اتاقش تنگ می‌شد برای نبودنم. برای رفتنم. باید یکی بود که گوشه ذهنم درگیرش بود و گوشه ذهنش
#روز_دانشجو/ طنزاین که میبینی کنون چون لاله خوش‌بو شدهخرزده تا لایق عنوان دانشجو شدهکل فامیلش کل ممتد کشیدند از خوشیتا خبر آمد زمان ثبت نام او شدهاو خودش یک پا نیوتن بود اما ای دریغسیب ها کلا کمی گندیده و کرمو شدهکنترل سی، کنترل وی، اند تحقیقات اوستگاه حتی دیده ام محتاج بر آندو شدهخواسته رنگ‌سیاسی هم بگیرد یک کمیگاه با کیهان و گه با آرمان همسو شدهاکس روزی موج بود، حالا ببین در خوابگاهسخت محبوب است نام گونه ای دارو شدهاز حراست تا که با اذن ا
منتظرم از یه شرکت ک رفته بودم مصاحبه باهام تماس گرفته بشه
طبق گفته خودشون قرار بود این هفته باهام تماس بگیرن اما امروزم گذشت و کسی نه بهم ایمیل زد نه باهام تماس گرفت
حتی ایمیل نزدن ک بگن رد شدی و بیخود دلخوش نباش
مصاحبه تو نظر خودم برعکس مصاحبه های قبلی ک رفته بودم خوب پیش رفت اما...
دراز کشیدم تو تخت و گرمای بعدازظهر تهران رو تحمل میکنم و با خودم میگم این کار هم نشد بعدش چی کار کنم?
واقعا چی کار کنم؟
خدایا خواهش میکنم نرگسو ازمون نگیر
نرگس مهربون‌ترین آدمیه که توی تمام عمرم دیدم
کسی که توی عمرش برای هیشکی بد نخواسته
کسی که دعا کرد اگه مریضیش باعث آزار بقیه‌س زودتر بره
کسی که تو آخرین لحظه ها حتی از پرستارا و مستخدما حلالیت میطلبه
کسی که دلسوزتر از خودش ندیدم
یادم میاد اون روزیو که فاطمه‌زهرا میخواست به دنیا بیاد داشتم گریه میکردم اومد بغلم کرد تا آرومم کنه و چقدر مهربون بود
خدایا من گناه‌کار تر از اونم که ازت بخوام ولی خواهش میکنم نذ
ماسک زغال چیست؟
اگر این روزها نگاهی به ترکیبات به کار رفته در محصولات زیبایی بیندازید، در بسیاری از موارد می‌توانید نام زغال را نیز مشاهده کنید. زغال فعال اخیرا به یکی از مهمترین مواد به کار رفته در محصولات آرایشی و بهداشتی تبدیل شده و از پاک کننده‌های صورت تا انواع ماسک زغال ، شامپو، صابون و اسکراب‌ها را در بر می‌گیرد.
ادامه مطلب
دومین بهترین سایت محبوب ایران سایت دیجیکالا هست. این سایت که توسط برادران محمدی تأسیس شد، در ابتدا کار خود را با مقایسه محصولات دیجیتالی مثل موبایل و لپ تاپ آغاز کرد.سپس در سال 1385 شروع کرد به فروش این نوع محصولات. رفته رفته محصولات این فروشگاه اینترنتی بیشتر و بیشتر شد و حتی فروش خودرو هم از طریف این سایت صورت گرفت.
 برای ورود به دومین بهترین سایت ایرانی کلیک کنید

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

راه حل جامع برای رفع مشکلات خیریه ها