نتایج جستجو برای عبارت :

قافله ی عمر

می رود قافله ی عمر،چه ها می ماند..؟هر که غفلت کند از قافله جا می ماند
شیشه ی عمر چه زیباست ولی حساس استکه به رویش اثر ِلکه و "ها" می ماند
باید از شیشه ی خود لکه زدایی بکنیخوب و بد در پس ِاین شیشه بجا می ماند
هر که نیکی کند و دست کسی را گیرددست ِاو یکسره در دست ِخدا می ماند
هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشدآخر ِقصــــه گرفتـــــــار ِبلا می مانـــد
می رود قافله ی عمر،چه ها می ماند..؟
هر که غفلت کند از قافله جا می ماند
 
شیشه ی عمر چه زیباست ولی حساس است
که به رویش اثر ِلکه و "ها" می ماند
 
باید از شیشه ی خود لکه زدایی بکنی
خوب و بد در پس ِاین شیشه بجا می ماند
 
هر که نیکی کند و دست کسی را گیرد
دست ِاو یکسره در دست ِخدا می ماند
 
هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشد
آخر ِقصــــه گرفتـــــــار ِبلا می مانـــد
 
مسعود محمدپور
می رود قافله ی عمر،چه ها می ماند..؟هر که غفلت کند از قافله جا می ماند
شیشه ی عمر چه زیباست ولی حساس استکه به رویش اثر ِلکه و "ها" می ماند
باید از شیشه ی خود لکه زدایی بکنیخوب و بد در پس ِاین شیشه بجا می ماند
هر که نیکی کند و دست کسی را گیرددست ِاو یکسره در دست ِخدا می ماند
هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشدآخر ِقصــــه گرفتـــــــار ِبلا می مانـــد
 
===============================
 
ز شاهی تا گدایی یک وجب نیستاگر شاھی گدا گردد عجب نیستاگر مَردی بہ مَردی زندگی
#ارسالی_از_همراهان «قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده‌اند: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا… این سخنی است که پشت شیطان را می‌لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می‌سازد. و تو ای آن که در سال شصت‌ویکم هجری قمری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته …
نوشته قافله عشق در سفر تاریخ است … اولین بار در شهید محمد مهدی لطفی نیاسر. پدیدار شد.
این روزها که درد و رنج کرونا در جامعه بشری سایه افکنده و غم در رهگذر آدمیان جولان می دهد برخی از اشعار به انسان حالی دیگرگون می بخشد از آن جمله این رباعی از حکیم ابوالعلا حمزه ابن علی مجیری شاعر قرن پنجم است که در تاریخ بیهق او ذکر شده و چقدر زیباست و آرام بخشدائم به جهان مباش با ولوله ایوز محنت او مگوی با کس گله ایکو مرحله ای است ما در او قافله ایچه نیک و چه بد قافله را مرحله ایتاریخ بیهق تالیف ابوالحسن علی ابن زید بیهقی با مقدمه دکتر قاری کلیم
یه جوری هم کلاسی هام دارن با هم couple میشن انگار از قافله ای چیزی جا موندن دیگه حالا هر چی شد تو هوا میگیرن. بعضیاشونااا بعضی دخترامون مخصوصا ! با کسایی جفت میشن که نگم براتون.  بعضیاشون انقدر تعجب آوره برام بعد از دیدنشون با هم فقط دو سه دقیقه همین جور منگ وار به یه نقطه خیره میشم . امروز یکی رو دیدم ... دلم میخواست برم گردن دختره رو بچسبونم به دیوار بگم احمق!  اینو اگه مفت هم بهت میدادنا، ارزش نداشت نگاش کنی 
نمیگم وای وای زشته این کارا چیه... میگم
متن نوحه قافله سالار من کجایی ای دوای دردم
پناه حرم کجا داری میری برادرم
بدرقه راه تو باشه چشم ترم
آهسته تر برو داداش مضطرم
حسین وای وای وای وای
قافله سالار من کجایی ای دوای دردم
پی تو هر کجا می گردم
تو رو تو قتلگاه گم کردم
***
دانلود نوحه قافله سالار من کجایی ای دوای دردم با نوای حاج امیر عباسی
***
ای بدن صد پاره رو خاک داغ این صحرایی
چرا مقطع الاعضایی
بگو کجا برم تنهایی
حسین وای وای وای وای وای
پناه حرم هنوز یادم نرفته لحظه ی رفتنت
بمیره خواهرت
میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برا
میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برا
داره میرسه به گوش، صدای یه قافلهکاروان حضرت اربابهپا به پای قافله، این دل زار منممث قلب زینبت بی تابهمیدونی حاجت منو، ولی بزار بازم بگمسه کلمه ست فقط آقا،پیاده، اربعین، حرماربابم شبای جمعه دل حرمهاربابم فدایی سرت سرمهحسین وای،حسین وای------------
صوت زیبای شب جمعه این هفته را از دست ندهید( اینجا )
کاروانی از مدینه برای انجام حج به سمت مکه به راه افتاد. در بین راه مکه و مدینه،
در یکی از منازل، اهل قافله با مردی مصادف شدند که با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن
صحبت با آنها متوجه شخصی در میان آنها شد که سیمای صالحین داشت و با چابکی و نشاط
مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوائج اهل قافله بود. در لحظه ی اول او را شناخت.
با کمال تعجب از اهل قافله پرسید:این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کارهای
شماست می شناسید .- نه، او را نمی شناسیم. این مرد در مدینه به
هیجده روز از ذی الحجة میگذرد.
 
قافله ای می آید: راهش حق, بارش ایمان و مقصدش الله.
 
موجی از انسانها در دریای غدیر در تلاطم است.قافله سالاری چون محمد(ص) پیشاپیش,افق اسلام هنوز چشم انتظار طلوع خورشیدیست که با دمیدن  آن بر طومار دین, مهر"اکمال"خواهد خورد.
 
محمد(ص) پس از زیارت خانه توحید ,با کاروانیان از حج برگشته, با چهره ای مطمئن, با دستانی پربار از فیض دیدار ,با  ره توشه ای  از  طاعت و توفیق زیارت بیت الله الحرام, پیشوای این قافله نورانیست.
 
  می آ
قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آن‌چه فرموده‌اند: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا...
این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران را به فیَضان دائم رحمت او امیدوار می سازد.
... و تو، ای آن که در سال شصت و یکم و هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت، پای به سیاره زمین نهاده ای، نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ا
«مولانا شمس الدین-قدس اللهّ سرّه-می‌فرمود که قافله‌ای بزرگ به جایی می‌رفتند، آبادانی نمی‌یافتند و آبی نی. ناگاه چاهی یافتند بی دلو. سطلی به دست آوردند و ریسمان‌ها، و این سطل را به زیر چاه فرستادند. کشیدند، سطل بریده شد. دیگری را فرستادند هم بریده شد. بعد از آن اهل قافله را به ریسمانی می‌بستند و در چاه فرو می‌کردند، برنمی‌آمدند. 
عاقلی بود، او گفت: «من بروم.» او را فرو کردند. نزدیک آن بود که به قعر چاه رسید، سپاهی باهیبتی ظاهر شد. این عاقل گ
به ذهنم رسیده در کنار اسب سفیدم که (صد قافله دل همره اوست!:)) یه دونه از این ماشینا بخرم، هم کم مصرفه(گمونم برای طی 100 کیلومتر مسافت فقط 9000 تومن بنزین آزاد بخواد!) ، هم مشکل پارکینگ ندارن اینا، منم که بیشتر از 140 تا تو اتوبان نمیرم با اسب سفیدم ، یکم بیشتر رو خودم کار میکنم نهایتش 80 تا میرم!!
بعضی وقتها واقعا جای پارک پیدا نمیشه برای اسب سفیدم، ولی این ماشینا رو حتی میشه تو جوب هم پارکش کنی:) فقط میمونه اَلِکس جان  (که فقط  قافله دلِ من ، همره اوست!:)
الهه وسط فرش خوابش برده بود. هیچ کس دلش نیامد بلندش کند و روی تشک بذارد. مبادا که بدخواب یا بیدار شود.
دخترک سه ساله اش از خستگی پشت بوته های خار خوابش برده بود. تنها، از قافله جا مانده، دور از عمه ای که سپر بلا شود. با تازیانه بیدارش کردند. سلام بر رقیه ی حسین.
این مثنوی حدیث پریشانی من استبشنو که سوگنامه ی ویرانی من استامشب نه اینکه شام غریبان گرفته امبلکه به یُمن آمدنت جان گرفته امگفتی غزل بگو غزلم، شور و حال مُردبعد از تو حس شعر، فنا شد، خیال مُردگفتم مرو که تیره شود زندگانیمبا رفتنت به خاک سیه می نشانیمگفتی زمین مجال رسیدن نمی دهدبرچشم باز، فرصت دیدن نمی دهدوقتی نقاب، محور یکرنگ بودن استمعیار مهر ورزیمان، سنگ بودن استدیگر چه جای دلخوشی و عشق بازی استاصلاً کدام احمق از این عشق راضی استاین عشق
هر نفس آواز عشقمی‌رسد از چپ و راستما به فلک می‌رویمعزم تماشا که راستما به فلک بوده‌ایمیار ملک بوده‌ایمباز همان جا رویمجمله که آن شهر ماستخود ز فلک برتریموز ملک افزونتریمزین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاستگوهر پاک از کجا عالم خاک از کجابر چه فرود آمدیتبار کنید این چه جاستبخت جوان یار مادادن جان کار ماقافله سالار مافخر جهان مصطفاست
با نگاهی که تو داری بر من ،من از این قاعله رد خواهم شدتو زمن فاصله می گیری ومن  باز ازاین فاصله رد خواهم شدگرچه تاراج نگاه تو شده ،عمر ناچیز من وهستی منمن به یک ذره ی لطف تو مگر، باز از این قافله رد خواهم شددستهایت پرمهر ،دیدگانت پرنور،مقدمت عاطفه از جنس بلورباز هم با طپش قلب تو من، از در عاطفه رد خواهم شد
از گذر ایام راصی هستین؟
بذارین بهتر بپرسم
از آنچه تا امروز زیسته اید راضی هستید؟
خوب زندگی کردین؟
چه شادی ها چه غم ها چه ابتلائات چه ... در مجموع برآیند بردار عمرتون راضی تون میکنه؟
ا ز ایده آل تون چقدر فاصله دارین؟
برنامه ای برای رسیدن بهش دارین؟ به همون خود و زیستن ایده آل تون
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:ماهمگان سیاه لشکر این قافله ایم!آنانی که باید بروند خواهند رفت چرا که صندلی ریاست رابا سیاست ارث اجدادیشان کرده اند .....ودرآخرتنهاما میمانیم باهمان تفکرات احمقانه ویک دنیا خرافاتِ احمقانه تر از تفکراتمان...۱۲۷/Behnamzargar


✳️تقدیم به ساحت مقدس بانوی صبر و استقامت حضرت زینب کبری سلام الله علیها....
 
افسوس که این قافله ،سالار ندارد
مانند  ابوالفضل ، علمدار   ندارد
جان سوزد و آتش به نیستان فتاده
دردی است نهانی که تیمار ندارد
در دشت بلا سید احرار شهید شد
زینب ...  دگر محرم اسرار  ندارد
با صد مِحَن وغصه ازین دشت روان است
آن سوی نگاهش خریدار  ندارد
دل می بَرَد اما همه ی آه و فغانش
از بهر یتیمی است که غمخوار ندارد
همراه اسیران دل خونین ولیکن
ویرانه ی شام را دگر اخبا
دوباره فاصله افتاده بین فاصله هانسیم یاس رسیده میان سلسله ها
دوباره بر سر سجاده قبله گم کردمتویى بهانه ى عالم براى نافله ها…
به هرکجا بروى بوى عشق مى پیچدتو ماه و اختر و شمسى براى قافله ها
تویى که مریم عذرى شده ثنا گویتتویى که راز خدایى…جواب مسئله ها
شهادت یک آرزو و رویا نیست. شهادت یک عهد است با معبود و یک رویه برای زندگی کردن در هر لحظه تا زمان پیوستن به قافله ی کربلا.
شهادت برای کسانی که کاهلند آرزویی است بس دور و دراز. اگر رحمت خداوند حدی داشت می شد با اطمینان گفت که کاهلان را به وادی "بل احیاهم" راهی نیست؛ در حالی که خداوند هم رحمان است و هم رحیم.
 
 
 
                                                هردم به گوشم می رسـد آوای زنگ قافله                این قافله تا کربلـا  دیگر ندارد فاصله  
یک زن میان محملی اندر غم و تاب و تب است                                                                این زن صدایش آشناست ، ای وای بر من زینب است
فرارسیدن ماه محرم و ایام سوگورای آقا ابا عبدالله الحسین بر همگان تسلیت باد 
نعمتیه که با خدا به دست میاد .. خدا درِ خونه دلتُ می زنه .. متبرک می کنه دلت رو ..
با هیچ هیبتی، غیر حضور خودش 
به خونه دلت سر نمی زنه .. ااین اطمینان و رضایت ..
 
راهشم اینه که 
ایمان به غیب داشته باشی
چشم سر رو ببندیو ..
چشم دل باز بشه 
 
الذین یومنون بالغیب .. الم ..
 
قبل از ایمان آوردن هم .. تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم .. 
بشه تمام زندگیت
الحمدلله رب العالمین رو زندگی کنی
و تا آخر حمد .. 
 
 
تا برسیم به قافله نعمت داده شده ها .. 
 این کتاب مخصوص فهمیدن حرکت تاریخی اربعین است، اینکه بفهمیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است و از آن قافله عقب نمانیم.
چه قصد این سفر را داشته باشید و چه نه، این کوتاه نوشته را بخوانید تا بدانید با کدام جرکت همراه می‌شوید یا نمی‌شوید!
دانلود و معرفی کتاب
با سلام و احترام خدمت کاربران محترم
پسری هستم ۲۶ ساله و دانشجوی سال سوم پزشکی، که قبلاً لیسانس گرفتم و سربازی رفته ام، موضوعی که خیلی اذیتم می کنه بالاخص جدیداً که به خاطر کرونا خونه نشین هم شدم و بیشتر به این چیزها فکر می‌کنم تو تنهایی خودم، نگرانی از آینده است که همین طور سنم میره بالا و من هیچ پس اندازی ندارم و جز یک خودرو معمولی و مقدار اندکی سرمایه (5 میلیون تو بانک) و اینکه حس می‌کنم از همسن و سال هام که مشغول به کار هستند و درآمدی دارند
دارد آن بوی هم آغوشی تو آغوش من،
بوسه ات مهر خموشی لب خاموش من.
غصه ها با بوسه ها از دل رود چون قافله،
می برد یاد خوشت از سر خیال و هوش من.
دیدة بیدار دارم، دولت بیدار نه،
حرف زیبایت نیاید لحظه ای بر گوش من.
خنده های شکّرینت لذّت شعر ترم،
آتش قلبت شرار این دل پرجوش من.
آشنایی کرده ای با دشمن غدار من،
طعنه های دشمنم باری شود بر دوش من.
شیشة قلبم شکستی و خمارت در دلم،
شوق وارستن ندارد از دل خون جوش من.
1) استاد عزیز چنان امتحان میان‌ترمی گرفت که هیچکس قادر به پاسخ کامل دادن به سوالات نبود. به معنای واقعی کلمه قیمه ها رو ریخته بود تو ماستا!2) یکی دیگه از اساتید هم خواست از قافله عقب نمونه، آخر کلاس یه کوئیز گرفت که بازم هم...!
3)عزیز دیگری اعلام کرد که اگه همکاری نکنیم و روزهای تعطیل دانشگاه نریم، ماه رمضان بعد از افطار کلاس تشکیل میده برامون! 
گفتم: نمی دانم چه کنم، تو بگو؟پرسید: از چه؟گفتم: از همه تقلاهایم، از همه خواسته هایم، از همه رویاها، از همه از دست دادن ها، از همه... او فقط میخندید.گفت: گاهی از دست می دهی که بدست آوری و گاهی بدست می آوری که از دست بدهی.خنده ام چیزی شبیه به کنایه بود، گفتم: ولی از دست دادن همیشه بدست آوردن نیست، گاهی باختن است که با هیچ بردی نمی توان جبران کرد.انتظار نداشت این حرف را بزنم، بلند شد، آفتاب را با چشم هایش بدرقه کرد، گفت: آنچه به تو داده می شود مصلحت د
کوچه ها باریکن دکونا بستس
خونه ها تاریکن طاقا شکستس
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده می برن کوچه به کوچه
نگا کن مرده ها به مرده نمیرن
حتی به شمع جون سپرده نمیرن
شکل فانوسی اند که اگر خاموش شه
واسه نفت نیست هنو یه عالم نفت توشه
جماعت من دیگه حوصله ندارم
به خوب ، امید و از بد گله نداره
گرچه از دیگرون فاصله ندارم
کاری با کار این قافله ندارم

دانلود
میگفتن گربلا نرفته ها راحت ترن هرچند که دوست داشته باشن برن
میگفتیم این حرفا چیه میزنید   میگفتن هروقت رفتی میفهمی . الان که هر دفعه  میرم همش گیج میزنم . وقتی هم که برگشتم تازه میفهمم کجا بودم.
در کل کربلا نرفتن یه غمه ولی رفتن صدتا
امسال هم که به لطف خدا کلی برنامه ریزی کردم تا ازین قافله عظیم و غیر قابل وصف جا نمونم.
دیگه بقیه کارها دست خود ارباب هست.
آسوده دلان را غم شوریده سران نیست
این طایفه را غصه رنج دگران نیست راز دل ما پیش کسی باز مگویید
هر بی بصری با خبر از بی خبران نیست غافل منشینید ز تیمار دل ریش این شیوه پسندیده صاحبنظران نیست ای همسفران باری اگر هست ببندید
این خانه اقامتگه ما رهگذران نیست ما خسته دلان، از بر احباب چو رفتیم چشمی زپی قافله ما، نگران نیست ای بیثمران سرو شما سبز بمانید مقبول ، بجز سرکشی بی هنران نیست در بزم هنر ، اهل سیاست چه نشینند میخانه دگر جایگه، فتنه گران ن
ای هدهد صبا به سبا می فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می فرستمت
حیف است طایری چو تو در خاکدان غم
زین جا به آشیان وفا می فرستمت 
در راه عشق مرحله ی قرب و بعد نیست
می بینمت عیان و دعا می فرستمت 
هر صبح و شام قافله ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می فرستمت 
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب 
جان عزیز خود به نوا می فرستمت
در روی خود تفرج صنع خدای کن
کآیینه ی خدای نما می فرستمت 
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می فرستمت
ساقی بیا که هاتف غیب
ما تکه پاره های نیاکانمان هستیم 
جا مانده از قافله مرگ 
و چون چینی شکسته ای در اجزای جهان منتشر شده ایم... 
بعد نوشت:این قطعه رو برای استادم نوشتم و الان در صفحه اش قاب شده، برای من خیلی ارزشمنده به اندازه گرفتن جایزه نوبل:) 
یادش بخیر پارسال من هم همزمان و همگام با میلیون ها نفر دیگر، در مسیر جاده نجف تا کربلا قدم گذاشتم. برداشتن هر قدم در این مسیر، خاطره ای شیرین و به یاد ماندنی را در ذهن آدمی هک می کند. خاطره ای که مانند شمعی زیبا در تاریکی قلبم، سو سو می زند و روح سرگشته را در امواج پر تلاطم زندگی، راهنمایی می کند.
امسال همسرم خیلی اسرار کرد تا باهم عازم کربلا شویم اما گویی دلم لیاقت اربعینی شدن را نداشت. روزها می آمدند و می رفتند و لحظه به لحظه، اربعین به ما نزدی
پیشکش به کنگره سردار شهید محمدعلی قجری

پیچیده عطر بوی تو در گلعذار عشقای سرفراز معرکه در کارزار عشق

ای شمع پُر گداز به بازار عاشقیپروانه ی فتاده به پای شرار عشق!

بیدار خط شکن به مصاف ستمگرانمانده به عهد خود همه جا استوار عشق!

تا اوج قلّه های یقین پَر گشوده ایسیمرغ قاف قافله در شاهکار عشق

ای زنده ی همیشه تاریخ ای شهیدای لاله تپیده به خون در دیار عشق

ای پاسدار مرتبتِ عشق و راستیای نخل پُر ثمر که شدی سایه سار عشق!

فرمان حمله تا زِ جلودار می رس
در بقچۀ پیرزن

 
7308
 
رئیس دزدها: ما دزد مال هستیم نه دزد عقیده!
 
متن نقلی: آیت الله سید جواد علوی بروجردی: خود مرحوم آقای بروجردی آدم تیزی بود. ایشان منبری هم بود. گفته اند در بروجرد که بودم یک ماه رمضان درباره امام زمان (ص) منبر رفتم. حتی یکی از آقایان پرسیده بود شما منبر می رفتید روضه هم می خواندید؟ ایشان فرموده بود بله روضه می خواندم و خوب هم می خواندم. ایشان گاهی اوقات در منبر درس طلبه ها را نصیحت می کرد. یک بار قصه ای را گفته بود. ایشان گفته ب
چشم‌هایش از شوق برق می‌زد :
- ما در آن سال‌ها چینی‌آلات از روسیه می‌آوردیم . چینی‌آلات و برنج‌آلات . نفت هم می‌آوردیم ‌. در مملکت ما هنوز نفت یافت نشده بود . از این طرف کشمش و بادام می‌بردیم ، از آن طرف اینجور اجناس می‌آوردیم . پارچه هم می‌آوردیم . قافله‌ها همیشه در راه بودند . راه آزاد بود . بعد که آنجا بلشویکی شد مرزها را بستند . خوب ، خوب خاطر جمع . خاطر جمع . حالا چای را درست می‌کنم .
پیرخالو میان حرف‌هایش بیخ دیوارِ سکو ، کنار اجاق نشست و
پیشکش به کنگره سردار محمدعلی قجری نراقی اولین شهید استان مرکزی

 
پیچیده عطر بوی تو در گلعذار عشقای سرفراز معرکه در کارزار عشق
 
ای شمع پُر گداز به بازار عاشقیپروانه ی فتاده به پای شرار عشق!
 
بیدار خط شکن به مصاف ستمگرانمانده به عهد خود همه جا استوار عشق!
 
تا اوج قلّه های یقین پَر گشوده ایسیمرغ قاف قافله در شاهکار عشق
 
ای زنده ی همیشه تاریخ ای شهیدای لاله تپیده به خون در دیار عشق
 
ای پاسدار مرتبتِ عشق و راستیای نخل پُر ثمر که شدی سایه سار عش
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت// بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
حیفست طایری چو تو در خاکدان غم// زاینجا به آشیان وفا میفرستمت
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست// می بینمت عیان و دعا میفرستمت
هر صبح و شام قافله ای از دعای خیر// در صحبت شمال و صبا میفرستمت
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب// جان عزیز خود به نوا میفرستمت
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل// می گویمت دعا و ثنا میفرستمت
در روی خود تفرج صنع خدای کن// کائینه خدای نما میفرستمت
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
آری حقیقت زندگی با تو بودن بود 
سالهاست که از قافله عشق جا مانده ام 
تنها و غریب میان اینهمه تردید. 
به خلوت عاشقانه تو آمده ام 
مرا دریاب 
آری حقیقت زندگی با تو بودن بود 
نفس ها ی تو تپش های زندگانی من بود 
آیا تو همان فریاد بی صدای منی 
دست های تو سرد 
حرف های تو همه تلخ 
دستی تکان بده ، حرفی بزن 
ابراهیم حجتی نژاد 
 
اما این قافله ی بیش از 20 میلیونی دارد می رود و ماییم که می توانیم همراه این رود خروشان خودمان را به دریای رحمت حسینی وصل کنیم.
بسیاری عذر دارند و امکان حضور ندارند. اما بسیاری هم بدون عذر آن را ترک می کنند.
در کنار همه ی حرف ها به نظر این حقیر پیاده روی اربعین بهترین فرصت برای خلوت با خود است. قدم به قدم بین دو قطعه از بهشت می شود به #خود مان فکر کنیم...
به نظر شما به چه چیز بهتر است در این مسیر فکر کنیم؟
#حب_الحسین_یجمعنا
@nasretooba
[عکس 256×256]
Add a commentمشا
داستانک معنوی 

میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته
دیگری برای اینکه از وسوسه نفس شیطانی در امان بماند
از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.

روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند،
برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد
تا در شهر به برادرش برساند.

منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که
غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.

چون قافل
آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به‌خاطر علمی که تحصیل کرده‌اند، توانسته‌اند
همه‌ی دنیا را تصرّف کنند. شما میدانید آمریکا، انگلیس، فرانسه و بسیاری از
کشورهای اروپایی ــ حتّی کشورهای کوچک ــ سالهای متمادی، بعضی‌شان قرنها،
توانستند کشورهایی را تصرّف کنند، هستی‌های آنها را به باد بدهند و
نابودشان کنند؛ بر ملّتها اقتدار پیدا کردند و مسلّط شدند، به‌خاطر علم؛
دنبال علم بودند. ما غفلت کردیم، از قافله‌ی علم عقب ماندیم، با آن سابقه‌ی
تاریخی،
آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به‌خاطر علمی که تحصیل کرده‌اند، توانسته‌اند
همه‌ی دنیا را تصرّف کنند. شما میدانید آمریکا، انگلیس، فرانسه و بسیاری از
کشورهای اروپایی ــ حتّی کشورهای کوچک ــ سالهای متمادی، بعضی‌شان قرنها،
توانستند کشورهایی را تصرّف کنند، هستی‌های آنها را به باد بدهند و
نابودشان کنند؛ بر ملّتها اقتدار پیدا کردند و مسلّط شدند، به‌خاطر علم؛
دنبال علم بودند. ما غفلت کردیم، از قافله‌ی علم عقب ماندیم، با آن سابقه‌ی
تاریخی،
خیر و شر از سر برهان و بیااین همه در سجده نمان و بیا
گفت خدا دل سوی من صاف کنرقص کن و دست فشان و بیا
این همه لب‌خشک چه ترسیده‌ای؟نام مرا مست بخوان و بیا
با همه بنشسته و بگسسته‌ایوصل کن این رشته به جان و بیا
نام من عشق است، مرا عشق کنعقل ز سر وابرهان و بیا
این همه در خاک چه جوییده‌ای؟وا شو ز تدبیر و گمان و بیا
مسجد و معبد مرو بی‌من مرومنزل من قدر بدان و بیا
منزل من قلب سراپا خوشی‌ستپاک شو از چرک غمان و بیا
گرچه بدین قافله امّید نیستتو سخن نور بر
روز چهارشنبه نهم بهمن ماه به مناسبت شهادت حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها با حضور اعضای هیئت انصارالمهدی مسجدالمهدی مزرعه شور و اهالی محترم مزرعه شور قافله عزاداری از درب مسجدالمهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مزرعه شور به سمت گلزار شهدا مزرعه شور برگزار گردید
 
نقل است که شیخ گفت: وقتی در بادیه می‌رفتم مجرد پیرزنی دیدم که می‌آمد. عصابه‌ای بر سر بسته و عصایی در دست گرفته. گفتم مگر از قافله باز مانده است! دست به جیب بردم و چیزی به وی دادم که: «ساختگی کن تا از مقصود بازنمانی.»
پیرزن انگشت تعجب در دندان گرفت و دست در هوا کرد و مشتی زر بگرفت و گفت: «تو از جیب می‌گیری؟ من از غیب می‌گیرم.»
این بگفت و ناپدید شد. من در حیرت آن می‌رفتم تا به عرفات رسیدم. چون به طواف گاه شدم، کعبه را دیدم گرد یکی طواف می‌کرد. آنجا
بابت مساله ای اضطراب داشتم و نمیتونستم روی درس متمرکز باشم.هر نیم ساعت یکبار بی هدف دست به موبایلم میبردم...بچه ها توی گروه کلاسی درحال بحث در مورد چند و چون جشن بودن...عکسهای خنده داری از ترم های اول تا همین ترم آخر رو میفرستادن تا برای کلیپ ازشون استفاده بشه....دلم میخواست در جواب عکسهایی که میکول میفرستاد استیکر خنده بفرستم...دوست داشتم من هم جزئی از این بدو بدو میبودم...
مادرم گفت بدون گرفتن جشن چطور میخوای فکر کنی این هفت سال تموم شده و از فر
مثنوی ابوالفضل (علیه السلام)ای حرمت قبله حاجات مایاد تو تسبیح و مناجات ماهمقدم قافله سالار عشقساقی عشاق و علمدار عشقمکتب تو مکتب عشق و وفاستدرس الفبای تو صدق و صفاستمکتب جانبازی و سر بازی استبی سری، آنگاه سرافرازی استمطلع شعبانِ همایون اثربر ادب توست دلیلی دگرسوم این ماه، چو نور امیدشعشعه صبح حسینی دمیدچارم این مه که پر از عطر و بوستنوبت میلاد علمدار اوستشد به هم آمیخته از مشرقیننور ابوالفضل و شعاع حسینای به فدای سر و جان و تنتوین ادب آمد
سلام خدمت بازدیدکنندگان عزیز. امروز  23 فروردین 99 لینک بهترین و مهمترین خبرهای حوزه فناوری رو میزارم تا از قافله سریع خبرهای این حوزه جا نمونید. این خبرها ترجمه شده از سایت های بزرگ دنیا هستن که توسط سایت های معتبر فارسی زبان ترجمه و منتشر میشن. از این اخبار میتونین برای بالا بردن اطلاعات عمومی خودتون هم استفاده کنین چرا که اگه دقت داشته باشین کلی نکات آموزنده و فنی میتونین داخل محتوای این خبرها پیدا کنین که میتونه کمک شایانی به بیشتر کردن
یا رحیم
در کنار جاده این تنگی راه
بر سر کوی جمال لنگه کاه
در آسمان خیال این لکه سیاه
روی درب آستانه شهره نگاه
ماتم غم که شده کارگاه
نیم نگاهی در ناله پرکاه
شبانگاه برکه ناشه فاصله
... نادان هم می داند نیست قافله
دورتر از شهر یا بین دوربین فرفره
راهی دور بین برکه ی روستا و سامره
قایم شدن بین درختان کوتاه زغال اخته
دره باریک بیابان زده برکه شاهانه
.... آخر نشد یک کلام پیدا بین آیینه
بسم رب الشهدا
.
در این وادی مرا شهدا آوردند اما جامانده ام
مرغ مهاجری شده ام وا مانده از قافله ی عشق 
شهدا بدین سمت و سو آورده اید مرا نشاید رهایم کنید در این بیابان دنیا
مرا از مرگ هراسی نیست و به دنیا چشم طمعی نیست
نه شوق به مرگ که شوق شهادت مرا اینگونه از خود بیخود کرده است
راهی که به سوی حق و ذات اوست 
شهادت جایزه ی درستکاران است 
پس راه نشانم دهید به سوی او که پاداشش شهدیست از شیرین ترین شهد ها و اینگونه شد که نامش شهادت نهادند
#راحیل
این روزها پس از اعزام #ناو_جنگی ایالات متحده آمریکا و لفاظی مقامات این کشور سوال پرتکرارِ بسیاری در افکار عمومی ما این است که آیا #جنگ خواهد شد؟ برخی از سر ترس و برخی از کنجکاوی میپرسند؛ این داستان به کجا ختم میگردد؟
با عرض پوزش، باید به عرض رساند آنهایی که از جنگ محتمل می پرسند فرسنگ ها از #قافله عقب و بی خبر از قیل و قال دنیایند.
جنگ مدتهاست آغاز شده است.  #میدان_جنگ در فضای رسانه ای و مدیریت افکار عمومی ایرانیان است. پیش از شلیک گلوله و موشک ب
سلام خدمت شما بازدیدکنندگان گرامی وبلاگ تچ نیوز. امروز  23 فروردین 99 لینک بهترین و مهمترین خبرهای حوزه فناوری رو میزارم تا از قافله سریع خبرهای این حوزه جا نمونید. این خبرها ترجمه شده از سایت های بزرگ دنیا هستن که توسط سایت های معتبر فارسی زبان ترجمه و منتشر میشن. از این اخبار میتونین برای بالا بردن اطلاعات عمومی خودتون هم استفاده کنین چرا که اگه دقت داشته باشین کلی نکات آموزنده و فنی میتونین داخل محتوای این خبرها پیدا کنین که میتونه کمک شا
چه دنیای خوب و قشنگی فصلها می چرخند 
فصل زیبای بهار , فصل پاییز قشنگ , 
کبککان می خوانند 
و نسیم از هر سو بوی ریحان و شقایق رو به هم آمیخته 
صبح زیبایی از نور شفق می تابد 
و غروبی دیگر  , شب به زیبایی و تاریکی خود خاموش است 
چه قشنگ است اینجا  , همه رنگ است دنیا 
همه جا ازادی  , همه جا جشن و سرور 
ابرها سایه ای از اتش خورشید قشنگ , بر زمین می پوشند 
اسمان ابی بود 
 , نور مهتابی از قرص ماه بود تابان 
و درختانی از هر نوع میوه  , ارام خوابیده 
 که تو باش
رفتم بیرون...یعنی قرار نبود برم اما یه دختر ایرانی گفت بریم دور بزنیم...
دیدیم نمایندگی بزرگ ارایشی بهداشتی ها تخفیف گذاشته رو عطراش....
مثلا عطری که ۶۰۰ هزار تومن بود رو تحت یه سری شرایط و ... میداد ۲۰۰ هزار تومن و به همین منوال....
با دوستم رفتیم و دیوانه شدیم که ما هم یه چیزی بخریم از قافله عقب نمونیم...
حالا اومدم عطرا تو سایت امازون دقیقا همون قیمتن....یعنی قیمتی که اینا بعد هزار تخفیف و شرط و سقف و ... دادن اط قیمت اصلی عطره بیشتره تازه!
بعد جعبه ها
دستگاه AlterEgo یکی از تازه‌ترین اختراعات بشری در زمینه هوش مصنوعی است که توسط دانشگاه MIT - Massachusetts Institute of Technology آمریکا طراحی شده و اعجاب جهانیان را برانگیخته است.
کافی است تا شما به اینترنت دسترسی داشته و این دستگاه به بدن شما اتصال داشته باشد. 
هر سوالی که از اینترنت دارید را تنها در ذهن خود مرور کنید، جستجو به صورت خودکار و بدون نیاز به مشاهده صفحه نمایشگر انجام شده و جواب را در گوش خود خواهید شنید. 
ادامه مطلب
 
ولی واقعا من اینجوری شدم که وقتی یکی ناراحتم میکنه به جای تلافی کردن یا گله کردن، خودمو براش کمرنگ می کنم. 
یعنی چی؟
یعنی اینکه هر بار شکستم درصد کمتری از من درگیر اون آدم میشه. مثلا بعضیا دیگه اصلا منو ندارن ولی خودشون نمی دونن ... 
+ پ.ن1: من اینجوری نبودم! 
 
دل بر گذر قافله لاله و گل داشت / این دشت که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری / بینی که گل و سبزه کران تا به کران است 
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی / دردیست در این سینه که ه
 
 
قسمت اول وصیت نامهبرای بانوی صبرالسلام ای بانوی سلطان عشقالسلام ای بانوی صبر دمشقزیبنبِ دنیا و عقبیِ علیشرح مدح لافتی الا علیدر مسیر شام غوغا کرده اییشهر را آشوب برپا کرده اییخطبه خواندی از غریبی حسینزنده کردی کربلا در عالمیینگر نبودی کربلایی هم نبودگریه و شور و نوایی هم نبودرنج هایی ست فراوان دیده اییخیمه ها، غارت، سواران دیده اییدیده بودی، حلق و چشم و حرملهگریه کردی پا به پای قافله
ادامه مطلب
وقت آن سررسید که بار بر زمین گذارند و مدتی را برای استراحت و خوردوخوراک اختصاص دهند. اما باد و خاک نگذاشت تا کاروان -یک آن حتی- در آن خطه پربلا ماندگار شود. پس کاروانیان به‌ناچار بار بستند و به‌سوی دیار مقصد رهسپار شدند.تا منزل بعدی راه درازی در پیش بود. قافله‌سالار، کاروانیان را به‌سوی رباطی کهنه هدایت می‌کرد تا دمی بیاسایند و قوت گیرند. کودکان و زنان، سوار بر شتران و مردها پای پیاده می‌رفتند. تا نیم روز، وقت مانده بود تا به کاروانسرا و آف
سلام علیکمطاعاتتون قبول
شهادت امیرالمومنین علی بن ابی طالب سلام الله علیه و آله، بر همگان تسلیت باد...
باز هم خانه و یک بستر خون‌آلودهزنده شد خاطرۀ‌ مادر خون‌آلودهشیر مرد احد افتاده، کجایی زهرا؟تا ببندی سر این حیدر خون‌آلودهاین سر و صورت خونین شده هم ارثی شدبعد از آن کوچه و نیلوفر خون‌آلودهریشۀ هرچه بلا آن در و دیوار شدهسینۀ مادر و میخ در خون‌آلودهمثل پهلو سر پاشیده ز هم خوب نشدچه کند زینب و این پیکر خون‌آلوده؟دور زینب همه هستند، همه م
کتاب بچه ها غدیر : داستان آخرین حج پیامبر و واقعه غدیر خم این بار از زبان دو کودک…
 
معرفی:
داستان آخرین حج پیامبر و واقعه غدیر خم اینبار از زبان دو کودک…هاجر و اسماعیل دو کودک که با پدر و مادرشان همراه می‌شود و در آخرین حج پیامبر با قافله ایشان همراه می‌شود…تصویر های این کتاب به صورت رنگ آمیزی است و کودک با سلیقه و خلاقیت خودش رنگ آمیزی می‌کند .
بریده کتاب:
موضوع آن قدر مهم بود که عده ای سوار بر اسب حرکت کردند تا به آن ها که جلوتر رفته بودند
مجلس اشرار بین، جمعیتی کور و کربنده‌ی شهد و شکم، برده‌ی کام و کمر
بی‌خبران از جهان، معتقدان ریاقافله‌ی حیف‌نان، بی‌عرق و بی‌هنر
مفت‌خوران حریص، بی‌شرفان دنیبی‌جنمان وقیح، زوزه‌کشان حشر
این نجسان خائن‌اند، ظرف فسادند و بسمظهر اهریمن‌اند، هر دمشان توف شر
خس که به مسند رسید، دیو به مصدر نشستعشق به پنهان وزید، گشت گدا معتبر
خلق خسی‌اش بدید، رأی کثیف‌اش چشیدبنده‌ی دنیا بُد و کرد حق از او حذر
کبر کلاهی گشاد بر سر این خلق کردکودکی و کو
 
آمد ورودیه بارانی ست حال و هوای حسینیه-روضه  حجم: 13.5 مگابایتاومدم راهی افلاکم کنی- پیش زمینه                  حجم: 3.23 مگابایتقافله شهدا به کرببلا میرسه-زمینه                     حجم: 4.27 مگابایتاشهد انک تسمع کلامی - شور                         حجم: 2.34 مگابایتنه بشر توانمش گفت -زمزمه                             حجم: 2.39 مگابایت 
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است 
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه ی سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله ی این کهنه کمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است 
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه ی سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله ی این کهنه کمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل
اهمیت طراحی رابط کاربری (UI) در ساخت اپ
دنیای دیجیتال و ساخت اپ موبایل، تلفیقی از تمامی علم هایی می باشد که تا به امروز شناخته ایم و باید گفت هنر و علم زیبایی شناسی از این قافله جدا نیست. گوشی های هوشمند موبایل در دسترس ترین قطعه الکترونیکی در زندگی روزمره ما هستند که گاهی زندگی در عصر جدید بدون آنها غیرممکن به نظر می رسد. به دلیل همین رابطه تنگاتنگ انسان قرن 21 با موبایل و اپلیکیشن های هوشمند است که ساده ترین اصول گرافیکی تبدیل به یکی از مهمتری
انفجار زخم مرا می‌بینی؟‌ چه اندازه به فواره‌های سبز نگاه تو شباهت دارد. ببین چقدر آستانه‌‌ی من به گل‌دسته‌‌های تو نزدیک است و مذهب ابتداییم از پیامبران دوره گرد خیال تو الهام می‌گیرد.اگر از فلات‌های خون‌فشان سپیده گذشتی به خواهران شوی‌مرده‌ام بسپار تا عطش واحه‌ناپذیر مرا با یک لیوان سرب داغ فروبنشانند.آیا آن شامگاه روشن را به خاطر می‌آوری که نگاه ما بر آن قافله بی‌بازگشت بود و در چشم‌‌انداز ما جز برق دشنه‌ها  قهقهه شیاطین چیز
خداوند عهده دار کار حضرت یوسف شد.پس قافله ای را نیازمند آب نمود تا او را از چاه بیرون آورد سپس عزیز مصر را نیازمند فرزند نمود تا او را به فرزندی بپذیردسپس پادشاه را محتاج تعبیر خواب کرد تا او را از زندان خارج کند سپس همه مصریان را نیازمند غذا نمود تا او عزیز مصر شود.:dizzy: اگر خدا عهده دار کارت شود همه عوامل خوشبختی را بدون اینکه احساس کنی برایت آماده میکند فقط با صداقت بگو کارم را به خدا می سپارم.@Mosbatbash1  
من دخترم و یه سوالی از آقایون بخصوص پسرهای جوان داشتم که چرا اخیراً بعضی از اون ها لباس تنگ می پوشن؟ مثلاً الان بعضی از پسران شلوارهای جذب و پیرهن‌های تنگ می پوشن و آیا نمی تونن یه کم گشادتر لباس بپوشن؟
البته باید حق داد که پسرهای الان خیلی به سر و وضع شون میرسن و دل شون میاد خوشتیپ باشن و  بعضی از دختران هم بیشتر این پسران رو پسند می کنن و دوست دارن با اینها ازدواج کنن. الان یه شلوارای مد شده لی یا کتان یا پارچه‌ای که همه تنگ و جذب هستن و شاید
مدافـــــع حـــــرم 
شهید جلیــــل خادمــــی
پدرم! وقتی رفتی، دلم گرفت، آخر با تو می‌شد به پیشباز صنوبرها رفت و پرستوها را تا دیار نور بدرقه کرد. با تو می‌شد تا آن سوی پرچین دلها رفت و عشق خدائی را زیباتر دید. با تو دلم چه آرامش غریبی داشت. 
◽️بگو ای مسافر نازنینم! بگو برای دیدن تو باید از کدام کوچه گذشت؟! آری! تو شهادت را بر ماندن ترجیح دادی، چرا که روح بلند تو نمی‌توانست در این دنیای خاکی بماند. 
◽️خوشا به حالت ای بابای عزیزم که به قافله ح
چند روز پیش یک اطلاعیه زده بود که برای جذب نویسنده و مترجم ان هم به صورت دورکاری نیازمند یاری سبز بچه های خلاق و نویسنده هستیم.زودی به این آدرس رزومه خودتان را بفرستید تا بعد از مطالعه بهتون بگیم استخدام شدید یا نشدید.
اطلاعیه یکی از مجلات قوی و پر بار روزنامه های اینترنتی بود که عضوش هستم و همیشه اخبارش را دنبال می کنم.دیدیم خب ما که تقریبا یه وبلاگر هستیم و یه وقت هایی متن های قشنگ هم می نویسیم چرا از این قافله عقب بمانیم.پاشدیم و شروع کردیم
 
اندازه ی اندوهم ، اندازه ی دفتر نیست
شرح دو جهان خواهش ، در شعر میسر نیستیک چشم پر از اشک و ، چشمِ دگرم خون استوضعیتِ امروزم ، آینده ی مجنون استسر باز نکن ای اشک ، از جاذبه، دوری کنای بغضِ پر از عصیان ، این بار ، صبوری کنمن اشک نخواهم ریخت ، این بغض ، خدا دادیستعادت به خودم دارم ، افسردگیم عادیستپس عشق به حرف آمد ، ساعت دهنش را بستتقویم به دستِ خویش ، بندِ کفنم را بستاو مرده ی کشتن بود ، ابزار فراهم کردحوایِ هزاران سیب ، قصدِ منِ آدم کردلبخند م
طبق معمول داشتم توی زندگی داداش محسن فضولی میکردم که جایی خواندم مهریه همسرشان، خانم زهرا عباسی به این صورت بوده: 
یک سکه به نیت یگانگی خدا، پنج مثقال طلا به نیت پنج تن، 12 شاخه گل نرگس به نیت امام زمان(عج)، 14 مثقال نمک به نیت نمک زندگی، 124 هزار صلوات به نیت تعداد پیامبران و حفظ کل قرآن با ترجمه. 
چشمت روز بد نبینه! خواستم از قافله جا نمانم! وان نوتم را باز کردم و شروع کردم به نوشتن. از هر عدد مقدسی که به ذهنم رسید، مضایقه نکردم. نیستی ببینی هنوز ن
شهید عبدالحسین یوسفیان
ولادت:۱۵تیر۱۳۶۵
شهادت:۱۷آبان۱۳۹۴
خاطرات شهید
همسرم علاقه‌ای خاص به شهدا داشت و همواره زمزمه می‌کرد که «شهدا شرمنده‌ایم.» هرزمانی هم که به زیارت شهدا می‌رفتیم از آنها طلب شهادت می‌کرد. آنقدر پاک و معصوم بود که به نظرم لباس شهادت سایز او و برازنده‌اش بود. خوب به یاد دارم مرداد ماه ۱۳۹۴ که دو غواص شهید را به شهرمان آوردند همسرم از هیچ خدمتی در مراسم این شهدا دریغ نکرد. تمام لحظات از زمان ورود این شهدا به شهر تا روز چه
 امام صادق  ع فرمود حمیده از پلیدیها  پاکست  مانند شمش   طلا و فرشتگان  همواره اورا نگهداری کردند  تا بمن  رسبد  بجهت کرامتی که خدا نسبت بمن و حجت پس از من فرمود 3 ابو خالد زبالی  گوید چون موسی بن جعفرع را در نخستین بار در نخستین بار نزد مهدی عباسی میبردند در زباله منزل رد من با او سخن میگفتم حضرت مرا اندوهگین  دید  فرمودای ابا خالد چرا ترا  اندوهگین  نباشم در صورتیکه شما بسوی طغیان گر. میبرند و نمیدانم چه .بسرت میاید فرمود. مرا باکی نیست  چو
 
هندی ها برای هر موقعیتی دلیلی دارند که این موضوع در واقعیت منطقی نیست. عبور گربه از مسیر شما، یا سر رفتن شیر هنگام جوشیدن همگی بدشانسی تلقی می شوند. در هند خرافات زیادی وجود دارد و مردم این کشور باید برای توسعه ی کشور خود از آنها دست بردارند.
چین
چین کشور دیگری است که مردم آن بسیار خرافاتی هستند. فنگ شویی که در هند نیز تمرین می شود از این کشور آمده است. تعداد بسیار زیاد دیگری نیز افسانه در همین رابطه وجود دارد. به عنوان مثال، بانوان شناگر برای
من فکر می‌کنمهرگز نبوده قلبِ مناینگونهگرم و سُرخ:احساس می‌کنمدر بدترین دقایقِ این شامِ مرگ‌زایچندین هزار چشمه‌ی خورشیددر دلممی‌جوشد از یقین؛احساس می‌کنمدر هر کنار و گوشه‌ی این شوره‌زارِ یأسچندین هزار جنگلِ شادابناگهانمی‌روید از زمین.□آه ای یقینِ گم‌شده، ای ماهیِ گریزدر برکه‌های آینه لغزیده توبه‌تو!من آبگیرِ صافی‌ام، اینک! به سِحرِ عشق؛از برکه‌های آینه راهی به من بجو!□من فکر می‌کنمهرگز نبودهدستِ مناین سان بزرگ و شاد:احساس م
به نام خداوند بخشنده مهربان
 
خداوندا ! بر محمد که امین وحی تو ، و  برترین بندگان توست ، درود فرست که پیشوای رحمت و قافله سالار خیر ونیکی و کلید برکت و خجستگی است.
همچنان که جان خویش را در انجام دادن فرمان تو به سختی و مشقت واداشت .
در این راه ، تن خود را آماج بلا و مصیبت گردانید و در فراخواندن مردم به آیین تو با تبار خویش در افتاد.
و وابسته ترین نزدیکان خود را به سبب انکارشان دور گردانید و دورترین مردم را به پاس اجابت دعوت توحید ، به خود نزدیک ساخ
 
 
 
چهل منزل تا سکوت مثنوی
چهل محفل با قنوت معنوی ساقیا بیت الاحزان غزل تارشده
مصرع  وقافیه ازسوگ تلنبارشده
ساقیا یک خبر از یار بیار
از دل یار نگو ازشب تار بیار
ساقیا برگو زحال عابدین
آفتاب آمد به بام اربعین
عکس خورشیدی نمایان در تشت
شده پنهان زطفیلان در دشت
تشت سرهای گران وخوشنام
همچو قرص قمرافتاده به بام
کودکان محو سکوتند وتلاطم یارب
بشکنا قفل خموشی وسکوتت ازلب
چهل منزل آفتاب درتشت خفت
چهل پیمان نامه از پیمانه گفت
چهل روزاست وشب وماتم
فروش کارگاه
در حوزه ی خرید و فروش کارگاه ، رهن و اجاره سوله ، خرید و فروش کارخانه و مغازه و اجاره ی املاک صنعتی ، ایجاد سایت اینترنتی طرفدار زیادی پیدا کرده و مشاوران املاک در تلاشند بهترین سایت اینترنتی با فایلینگ مناسب به همراه مقالات پر بار تر راه اندازی کنند.
مشاور املاک صنعتی هیراد نیز از قافله جا نمانده و با ایجاد سایت هایی با مطالب مفید و به روز ، فایلینگ مرتب و طبقه بندی شده با دسته های خرید و فروش ، رهن و اجاره ، سوله ، مغازه ، زمین
موسیقی کره جنوبی (KPop)
سبک موسیقیایی کره جنوبی این روزا مورد توجه خیلی از مردم دنیا قرار گرفته که ایران هم از این قافله جا نمونده‌. کیپاپ یا موسیقی کره ای نوعی خاص از موسیقی شرقی هست که نوجوون های زیادی رو از سراسر دنیا به خودش علاقه مند کرده
کره سعی کرده تا خودش هم رنگ و لعابی به کیپاپ بده مثل رنگ کردن موهای خواننده ها و یا بازیگر ها ،یا حتی عمل های جراحی صورت....تا توجه بیش تری رو به خودش جلب کنه.
 این جو باعث شده تا حتی خیلی از مردم کره بخوان خود
 
وقتی تصمیم به رفتن گرفت من سعی کردم مانع او شوم، اما قبول نکرد. گفتم حداقل صبر کنو مدتی دیگر برو، چون قرار بود تا مدت کوتاهی دیگر فرزند دوممان به دنیا بیاید؛ اما علی به هیچ وجه کوتاه نیامد و حرف هایی به من زد که هر منطق و استدلالی در مقابل آن رنگ می باخت؛ به من گفت واقعه ی عاشورا را فراموش نکن که خیلی ها بهانه ها آوردند و زمانی که باید شتاب می کردند وظیفه ی خود را به بعد موکول کردند و گفتند بعدا اقدام می کنیم اما آن ها بعدا هرگز فرصت پیوستن به ق
باز هم دربدر شب شدم ای نور سلامباز هم زائرتان نیستم از دور سلامبا زبانی که به ذکرت شده مامور سلامبه سلیمان برسد از طرف مور سلام
 
کاش سمت حرمت باز شود پنجره هاباز از دوریت افتاده به کارم گره ها
ننوشته ست گنهکار نیاید به حرمپس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم
برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرمزود ما را برسانید به مشهد به حرم
مست از آنیم که از باده به خم آمده ایمما سفارش شده ایم، از ره قم آمده ایم
 
یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباستپس از این فاصله تا ط
... داستان‌هایی از شهر سبزه‌وار برای نادعلی روایت می‌کرد . از اوباش‌های دروازه‌ عراق . وابستگی اوباش را به آلاجاقی ، به‌نشانی ، برای نادعلی برمی‌شمرد . می‌گفت که قمارخانه‌دارها ، هرزگان بی‌کار ، کاردکش‌های دله ، چه نشست و برخاست‌هایی با آلاجاقی دارند :
- این قماش آدم‌ها ، دست‌های آلاجاقی هستند . گاه‌به‌گاهی برایشان سفره پهن می‌کند . برای آلاجاقی آن‌ها حکم سپاه را دارند . منتها بی‌توپ و تفنگ . زره و شمشیر هم به دست و بال‌ِشان نیست . مو
 
طراحی سایت مطمئن
 
شاید کمتر کسب‌وکاری را سراغ داشته باشید که دیگر نیازی به سایت نداشته باشد. تمام کسب‌وکارها از هر نوع و دسته‌ای نیاز به معرفی و تبلیغ عملکرد خود دارند. لزوم تبلیغات و ارائه خدمات امری انکار ناپذیر در زمانی است که همه شرکت‌ها و ارگان‌ها سعی در ارائه بهترین نوع خدمات به مشتریان دارند و این شما هستید که اگر کمی دیر بجنبید قافله را باخته‌اید. انواع مختلف سایت‌ها بر روی سرورهای مختلف در حال ارائه خدمات به مشتریان خود هستن
گاهی دلم می خواهد مرور کنم روزها و ماه های گذشته را... ببینم چه مسیری را پشت سر گذاشتم تا به امروز و اینجا رسیدم.
امروز سال 2019 را مرور کردم... از زمستان 97 به بعد را ... شروع سال نوی میلادی را... بعد خانه خریدن و جابه جا شدن... بعد روزهای بهاری را که چه لطیف بودند ... بعد روز اخر بهار را که چه عجیب بود... بعد روزها و ماه ها سردرگمی و افسردگی و بی خیال عالم و آدم شدن را... 
بعد کم کم به خود آمدن که این قافله ی عمر خیلی سریع می گذرد و باید کاری بکنم... شروع کردم به
ای یادگار کرب و بلا باقرالعلومای جلوه ی جمال خدا باقر العلوم
دارنده ی صفات خداوند متعالوصف تو را چگونه بگویم در این مقال
ای آن که هست نام تو بر درد ما دواآقا تو را چگونه بفهمد عقول ما
محراب نرده بان عروج تو بوده استآیات وحی وصف شما را سروده است
جنات عدن جلوه ای از روی ماه توست تنها ره سعادت ما خط و راه توست
با بال عشق چون که تو پرواز می کنیدر کار عشق این همه اعجاز می کنی
عیسی دم و کلیم و خلیلی قسم به عشقدل می بری ز شیعه، جمیلی قسم به عشق
ای چهره
 
  بر تارک آن شاه شهیدان صلوات                                                                                                              بر راه رو راه شهیدان صلوات
آن شیر زن قافله راهست سلام                                                                                   بر قامت آن ماه شهیدان صلوات
 
سوم آبان1393
حمیدرضا ابراهیم زاده
 
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد
دم در تالار موقع خداحافظی دارم یه سری وسایل رو صندوق عقب ماشین میچینم، بلند بلند داد میزنه و با اشاره به من میگه اینم هیچ مالی نیست، اینم هیچ پخی نیست، هیچی نمیشه، اینم میشه مثل فلانی و فلانی!
حالا قیافه من :|
می خواستم برم جلو بگم کاکو حالو شمو خون خودت از ای کثیفتر نکو!
تو دلم گفتم بابا تو دیگه چی میگی؟ برادر بزرگت که زود زن گرفت تازه با کمک ددی رفت سر کار و کلی از هزینه عروسیشو اون داد و بعد از چند سال با چه وضعی با یه بچه جدا شد و باز کلی از پول
چیزی که اخیرا بیشتر بهش فکر میکنم اینه که "شناخت خود" کار سختیه اما تو شرایطی که هر کدوم از ما هر روز با توجه به تجربیات و شرایط، تصمیمات جدیدی میگیریم و خودمون رو تغییر میدیم که در نتیجه هممون یه جورایی در عین متنوع بودن؛ رو به تغییر هم هستیم، پس میشه گفت یه جورایی شناخت دیگران به مراتب از "خودشناسی" سخت تر هم می تونه باشه.پس کم کم دارم به این نتیجه میرسم به جای این که انرژیمو صرف این کنم که سر در بیارم تو مغز این و اون چی میگذره و دلیل رفتار فلا
همزمان با جنگ و صلح حضرت تولستوی، دانای کل قرن نوزدهم علی الخصوص دانای کل بزمها ورزمهای منتهی به جنگی که با آن ناپلئون میلیونها انسان ر ا به کام مرگ انداخت...دارم زمستان شصت و دوی ایرانی اسماعیل فصیح خودمان ر ا می خوانم و حالی می کنم که نپرس! به  جان دو تائی مان.
هنوز هم البته هستم سر این حرف که ای کاش یک نفر دقیقا با گرته برداری از  روی دست تولستوی اگر میی توانست جنگ ایران و عراق را با تمام زمینه هایش از مثلا دهه چهل شمسی تا دهه هفتاد بگنجاند تو
خرید کارگاه
بیشتر مردم تصور می کنند که مشاوران املاک تنها وظیفه جمع آوری مبالغ پرداختی را داشته و مشتریان را از جایی به جای دیگر منتقل می کنند! اما مشاوره املاک یکی از دسته مشاغل خدماتی پر دردسر بوده که وظایف بسیاری را بر  عهده دارد.
اگر هم اکنون در حال مطالعه ی این مقاله هستید ، مطمئنا یک صنعتگر یا تولیدکننده هستید که به دنبال یک فضا برای راه اندازی کسب و کارتان بوده و به فکر جست و جوی ملک مورد نظرتان در سایت های اینترنتی افتاده اید.در حوزه ی
ساده از دست ندادم دل پر مشغله را
تا تو خندیدی و مجبور شدم مساله را...!
 من "برادر" شده بودم و "برادر" باید
وقت دیدار، رعایت بکند "فاصله" را
 
دهه‌ی شصتی دیوانه‌ی یکبار عاشق
خواست تا خرج کند این کوپن باطله را
عشق! آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ
دانه انداخت و از شرم ندیدم تله را
 
و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم
با تو برگشتم و مجبور شدم قافله را...!
 
عشق گاهی سبب گم شدن خاطره‌هاست
خواستم باز کنم با تو سر این گله را
 
شاعر: 
عبدالجبارکاکایی
****
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

به دست باد سپردم عنان راحله رابدان امید که یابم نشان قافله را
به کاروان سبک بار واصلان نرسمبرهنه گر نکنم پای پر ز آبله را
وصال مجلس دریادلان میسر نیست
مگر ب باره ی خون طی کنیم فاصله را
من از مناز
{ادعیه و زیارات مهدوی - شماره 40}
 
زیارت ناحیه مقدّسه‏
 
زیارت ناحیه مقدّسه، مرثیه ی بلند حضرت مهدی بر مصائب و رنج‏هاى جدّش، اباعبدالله الحسین‌ در روز عاشورا است. این زیارت، توصیف لحظه ‏هاى شهادت اباعبدالله و غربت و مظلومیّت اهل بیت‌ و معتبرترین و مستندترین روضه‏ اى است که از زبان خونخواه سیّد شهیدان به ما رسیده است‏.
این زیارت‏نامه شامل هشت بخش است:
سلام بر انبیا و اولیا.
سلام بر امام شهید و صحابه فداکارش.
آرزوى زیارت امام حسین.
طرح اوصا
به نام خالق بی‌همتا
# مجالس+
# دیوارنوشت
 
کوچه‌های مدینه و بوی زخم‌های تنی که می‌آید
چشم‌های سپید یعقوب و بوی پیراهنی که می‌آید
مرد سجاده‌ای که درک نکرد هیچ‌کس آیه‌ی مقامش را
در هیاهوی شهر کوفه نداد هیچ‌کس پاسخ سلامش را
تا عزاداریش شروع شود دیدن شیرخواره‌ای کافی‌ست
تا صدایش به گوش ما برسد دیدن گوشواره‌ای کافی‌ست
وقت افطار کردنش هر شب تا که چشمش به آب می‌افتاد
تشنگی ضریح لب‌هایش یاد طفل رباب می‌افتاد 
من نمی‌دانم این که خاکستر چه
{امام مهدی(عج) در قرآن - شماره 40}
 
آیا می دانید حکمتِ لقمان از چه بود؟
 
ولَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ... [لقمان/۱۲]
امام صادق(ع) در تفسیرش فرمودند: اینکه خداوند فرموده «به لقمان حکمت آموختیم...» یعنی به او شناخت و معرفت امام زمانش را عطا نمودیم. (کلیدواژه آیات مهدوی، ص۳۲۴)
انواع آیات مهدوی :
۱-تفسیری: آیاتی که ظاهر و تفسیرش درباره مهدویت است.
۲-تأویلی: آیاتی که درون و باطنش، درباره مهدویت است.
۳-تطبیقی: آیاتی که مصادی
قیامت بی حسین غوغا ندارد"شفاعت بی حسین معنا ندارد"حسینی باش که در محشر نگویند"چرا پرونده ات امضاء ندارد——————
عالم همه قطره و دریاست حسین ، خوبان همه بنده و مولاست حسین ، ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش ، از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین——————
عالم همه محو گل رخسار حسین است ، ذرات جهان درعجب از کار حسین است . دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش ، یعنی که خدای تو عزادار حسین است——————
آبروی حسین به کهکشان می ارزد ، یک موی حسین بر دو جهان م
اون روزی که گفت دلش رفته و برنگشته ، یهویی عجیب دلم پیچید تو هم ! ترسیدم براش... ترسیدم که دوباره گرفتار بشه ،دوباره همه زندگیش محدود بشه ،دوباره وابسته بشه، دوباره اشتباه کنه... میخواستم بهش بگم که کلی میترسم که دوباره لبخند با صورتت قهر کنه . میخواستم بزنم پس کله اش و بگم مرررد! به خودت بیا !
ولی هیچی نگفتم... فقط گفتم مواظب خودت باش . باشه ؟ مسلک مرغ زیرک رو الگو کن...
حالا امروز وارد کتابخونه که شدم دیدم رو بساطش خوابش برده . رفتم کنارش بیدار شد. ج
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای که از کوچه معشوقه ما می‌گذری
بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق
تاریخ دقیق تولد حضرت احمد بن موسی شاه چراغ سلام الله علیه مشخص نیست.
اخیراً در شورای فرهنگ عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت
آن حضرت مطرح شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که روز تولد آن حضرت را به
عنوان مراسم بزرگداشت انتخاب کنند. لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد،
مورخان و محققان تحقیقات خود را آغاز کردند. اما پس از بررسی های به عمل
آمده کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد حضرت شاه چراغ بدرستی مشخص
نیست و در این خصوص نقله

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها