نتایج جستجو برای عبارت :

خریدام داخل ماشین جا موند

هیچ کس برای من نبود و نموند. هر کسی تا خودش خواست بود و موند. چون خودش خواست بود و موند. من این وسط یه بهانه بودم و این بودن و موندن موقت هم چیزی بود برا بریدن بهانه های من. 
دیگه هیچ کس رو راه نمیدم. هیچ کس رو... 
قلبم از شدت غصه درد میکنه. خیلی دل خونم. خیلی از همه آدما ناراحتم. همه ی همشون. بدون استثناء... 
حالم بده و اینجا موقتا تعطیله. این موقتا شاید یه ساعت بشه شاید یک سال شاید یک عمر...
+ دلم برای دلم میسوزه... :(
ﺮﺍ "ﺷﺮ" ﺭﺍ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺟﻨﻞ ﻣﻮﻨﺪ ؟!ﺩﺭ ﺣﺎﻟ ﻪ :ﻧﻪ ﺑﺪﻥ ﻭﺭﺯﺪﻩ ی ﻮﺭﻞ،ﻧﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺎﺯﻭی ﺧﺮﺱ،ﻧﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻠﻨ،ﻧﻪ ﺧﺰ ﺁﻫﻮ،ﻧﻪ ﺩﺭﻧﺪ ﺮ،ﻧﻪ ﺷﻤﺒﺎﺭ ﻔﺘﺎﺭ،ﻧﻪ ﺣﻠﻪ ﺮ ﺭﻭﺑﺎﻩﻭ ﻧﻪ........را ندارد.ﻪ ﺰ ﺳﺒﺐ ﺍﻦ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﺮﺍ "ﺷﺮ" ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؟!"ﺷﺮ" ﺭﺍ ﺑﺪﻟﻞ ﺧﺼﺎﺺ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻪ ﺩﺍﺭﺩ "ﺳﻄﺎﻥ ﺟﻨﻞ" ﻣﻮﻨﺪ، ﺯﺮﺍ :ﺷﺮ ﺗﺎ ﺮﺳﻨﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺷﺎﺭ ﻧﻤﻨﺪ‏(ﺩﺭﻧﺪﻩ ﺧﻮ ﻧﺴﺖ)ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﺮﺳﻨ ﺷﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ
 
اول: روزهای سوگواری آقامون حسین(ع) هست. کسی که وقتی دید بعد از برادرش به صلح و شروط ایشون توجهی نکرده‌ن، دید که از اسلام یه ظرف خوشگل خیره‌کننده‌ی قرص‌ومحکم مونده که توش رو پر از پِهِن کرده‌ن، تاب نیاورد و قیام کرد! قیام نکرد که ظرف رو بشکونه، پاشد که پِهِنا رو بریزه دور، ظرفو بشوره، پاک کنه و توش دومرتبه گُل بریزه و حق. ولی همه می‌دونیم کار آقامون نیمه‌تموم و هبط‌شده و هدررفته می‌موند اگر...بله! اگر زینب و سجاد(ع) نبودن. زینب رو که می‌شن
دیدین بعضی مواقع یه دونه برنج ،حبوبات ..داخل گلو می مونه و تا یکی دو ساعت سرفه می کنی(امواتت میاد جلو چشات)امشب موقع شام خوردن مامانم همین  جوری شد و تا نیم ساعت سرفه کرد 
عید سال قبل خانواده دایی، ظهر خونه ما دعوت بودن. یه دونه لپه داخل  دلمه، موند گلو عروس دایی .....خلاصه نتونست غذا بخوره و کلی سرفه می کرد 
 
اون یکی عروس داییم تعریف کرد :دیشب خونه مامانم اینا کلی مهمون بود. وقتی شام میخوردیم،دختر عمه ام بدون حرفی با حالت فرار دو طبقه رو اومد پا
ستاره از اون آدم‌هایی بود که هر روز یه سر و وضع برا خودش درست می‌کنه. سر و وضع‌های عجیب و غریب. حجاب اصلا براش تعریف نشده بود. نه خودش مذهبی بود و نه خانواده‌ش.
دبیرستان که بودیم، عاشق شد. عاشق یکی از کارمندای مدرسه. اتفاقا آدم خوبی هم بود. واقعا آدم خوبی بود. ولی شدنی نبود. خودش اینو بهتر از هر کسی می‌دونست. اما مگه کاری می‌تونست بکنه؟ مگه می‌تونست با احساسش بجنگه؟
شبیهش شد. مذهبی شد. نمازخون شد. چادری شد.
کار ما هم شده بود این که هروقت اونو دی
چند سا ل پیش دوستم یه دفتر کاهی خوشگل بهم هدیه داد که صفحاتش خط کشی نبود و روی جلدش هم طرح ساده و زیبایی داشت
تصمیم گرفتم چیزایی توی اون بنویسم که هرگز از نوشتن اونا و بعدا اگر احیانا موند بعد از مرگم از افشا شدنش، شرمنده و یا پشیمان نشم.
این شد که دفتر دوسال خالی موند
دیدم اوراق زیبا دارن به بطالت می گذرونن
اومدم و نوشتم
گاهی خوشگل
گاهی خرچنگ قورباغه
گاهی قطرات اشک روش چکید
گاهی چیزایی نوشتم که پشیمان شدم
این دفتر عمرم که الآن اییییینهمه از ا
ﺍﻭﻟﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺛﺮ ﺩﺮ ﺍﺯ ﻧﻮﺴﻨﺪﻩ ﺘﺎﺏﻫﺎ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﺜﻞ ﺳﻪﺷﻨﺒﻪﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻮﺭ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﺪ ﺟﺎﺩﻭﺗﺮﻦ ﻭ ﺮﻫﺠﺎﻥﺗﺮﻦ ﺘﺎﺏ ﻣﺍﻟﺒﻮﻡ ﺑﺎﺷﺪ . ﺘﺎﺑ ﺍﺳﺮﺍﺭﺁﻣﺰ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪﺍ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻗﺪﺭﺕ ﻮﻧﺪِ ﺍﻧﺴﺎﻧ .ﺭﻭﺍﺖِ ﺍﻦ ﺘﺎﺏ ﺣﺮﺘ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺩﻝﻧﺸﻦ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺎﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﺗﻠﻔﻦ ﻭ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﺗﺎ ﺩﻧﺎِ ﺍﻣﺮﻭﺯِ ﻣﺎ ﻪ ﺩﺭﺮ ﺍﻦ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ
 
هی میخواستم جیغ بکشم وقتایی که تو جنگل از پنجره میرفتیم بیرون یا وقتایی کنار رود تنهاییم
هی گفتن جیغ نکش داد بزن جیغ میکشی فکر میکنن کسی نیاز بع کمک داره
من داد نداشتم من جیغ داشتم. جیغ بنفش از این جیغ هایی که ادم دقیقا کمک میخاد میکشه. جیغا دلم موند اره تو دلم موند.
درد دااارم درد دارم درد دارم
تا حالا شده از یک فاصله ای با کمر بخوری زمین؟ دیدی کل وجودت دردمیشه؟ دیدی نفست بالا نمیاد؟ یا شایدم یادت میره نفس کشیدن... شده بخوای جیغ بزنی اااخ ولی
ﺍﻭﻟﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺛﺮ ﺩﺮ ﺍﺯ ﻧﻮﺴﻨﺪﻩ ﺘﺎﺏﻫﺎ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﺜﻞ ﺳﻪﺷﻨﺒﻪﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻮﺭ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﺪ ﺟﺎﺩﻭﺗﺮﻦ ﻭ ﺮﻫﺠﺎﻥﺗﺮﻦ ﺘﺎﺏ ﻣﺍﻟﺒﻮﻡ ﺑﺎﺷﺪ . ﺘﺎﺑ ﺍﺳﺮﺍﺭﺁﻣﺰ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪﺍ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻗﺪﺭﺕ ﻮﻧﺪِ ﺍﻧﺴﺎﻧ .ﺭﻭﺍﺖِ ﺍﻦ ﺘﺎﺏ ﺣﺮﺘ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺩﻝﻧﺸﻦ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺎﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﺗﻠﻔﻦ ﻭ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﺗﺎ ﺩﻧﺎِ ﺍﻣﺮﻭﺯِ ﻣﺎ ﻪ ﺩﺭﺮ ﺍﻦ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ
دارم برای روز مادر کیک می‌پزم. چون فردا و پس‌فردا خونه نیستم، مجبورم امشب و فردا شب کار کنم.
یه کیک رو درآوردم. یکی داخل توستره، یکی هم موادش آماده است که بره داخل. اولی بد نشده، دومی رو گند زدم، زیرا که زودتر درش آوردم و خام بود و دوباره گذاشتم داخل و حالا نمی‌پزه :| سومی حتما افتضاح خواهد شد، زیرا به خیال اینکه دومی پخته شده، مایه‌شو آماده کردم و حالا نیم ساعته همین‌طور مونده :|


+ بعدا نوشت: ساعت یک و یک دقیقه؛ هر سه تا رو گذاشتم لای حوله، تو
۱. Bonding time
۲. کاکا پختم چق خوشمزه شد [رفتم گوگل دیدم مث ک کاکای کدو حلوایی اینام هس .. اونام باس امتحان کنم .. خیلی ساده و مقوی بعد هم ب درد صبونه میخوره هم عصرونه هم بغل چایی یا شیر برا مهمونیای خودمونی] + دوغ سنتی
۳. کلاه شوهریو تموم کردم موند پوم پومش + گردنیشو شروع کردم
متن ترانه پدرام آزاد به نام آزاد

 
از یه جا هست میشه بودچقد دیر میشه زودتو رسیدی به داد منوقتی هیشکی نبودکی موند دلش نبود نرفت با دشمنامشدش طرف عقب نرفت فقط تو بودیکی خواست نشد کی باخت نبردتموم غصه هامو خورد عقب نرفت فقط تو بودیاگه مسیر اشتباه بود دوباره اعتماد کنکنارت ستاره میشم بمونو افتخار کنتجربه کردیم خوبیه و بدیواز رو دلسوزی بود حرفی که زدیوبا تو آزاد شدم من نمیترسم چون تورو دارمتنهاییمو دیدی موندی کنارم نمیره از یادمکی موند دلش نبو
شاید به خودش آمده بود و یاهـم خیلی وقت پیش مهم بودن این موضوع رو یادش رفته بود !آخه یه زمانی من مثل ابر و بارون پیش یه سو استفاده کن گریه کرده بودم اون نون استفاده اش رو خورد !منم ناراحتیهای خودم رو کشیدم !ی یا دیگه موند !یاهم حرف دیشب منو خوب متوجه نشد !فقط همیناس دیگه !
یکی بود، یکی نبود. یکی بود که ته یه چاه خودش رو قایم کرده بود. اون چاه یه کتابخونه بزرگ و بلند بود. بالای چاه یه دایره بود که می‌شد از توش، آسمون شب و روز رو دید. و حقیقت اونجا بود، دنیای واقعی اون بیرون بود. ولی اون شخص نمی‌خواست بره بیرون. همون جا موند. هرروز خودش رو بین داستان‌ها گم کرد. شب‌ها کف زمین می‌خوابید، جایی شبیه قبر که بین خاک‌ها برای خودش کنده بود. سردش بود. پایان.
هیچ‌وقت ندیدمش. ده سال پیش بود، نتایج المپیاد آزمایشی فیزیک اومده بود. رتبه‌اش چند نفر بعد از من بود. اسمش توی ذهنم موند. آلما. گاه و بیگاه سرچش میکردم. نمیدونم چرا. اسم و فامیلیش خاص بود برام. 
امروز بعد ده سال، دوباره اسمش رو دیدم. از کشته‌شدگان سانحه سقوط هواپیمای اوکراین. 
آلما. اسم قشنگی داشت. روحش شاد. 
کاربر «من اینجا اکنون» توی توئیتر، یه رشته‌توئیتی نوشته که برخی قسمت‌هاش زبان حال من بود، با برخی ریپلای‌های زیرش. می‌نویسم بعداً مرور کنم.
‏۹- حساب کتاب کردم و دیدم انگار حس قدیم را ندارم. با او خداحافظی کردم و شروع کردم برایش به نوشتن. هرآنچه در آن هشت سال (۷۸ تا ۸۵) بر من گذشته بود را برایش نوشتم. نکته به نکته مو به مو. تشریح کردم. احساسم به او را شکافتم. جوری که صورتی زیبا را بشکافی و چیزی از قشنگی‌اش نماند.
‏۱۲- وقتی دیگر نبودی فهمیدم که
هزارسال بعد نوزادی که حتی اسمش رو نفهمیدم به خاطر نخواهد آورد در همچین شبی،اولین تجربه ی گرفتن جفت و بریدن بندناف برای یک اینترن زنان شده بود.به یاد نخواهد آورد لحظه ی خروج جفتش رو که خون فوّاره داد و ردّش موند به یادگار روی کفش های اینترنی که لجاجت کرده و چکمه ی زایمان نپوشیده بود.
شاید به خودش آمده بود و یاهـم خیلی وقت پیش مهم بودن این موضوع رو یادش رفته بود !آخه یه زمانی من مثل ابر و بارون پیش یه سو استفاده کن گریه کرده بودم اون نون استفاده اش رو خورد !منم ناراحتیهای خودم رو کشیدم !ی یا دیگه موند !یاهم حرف دیشب منو خوب متوجه نشد !فقط همیناس دیگه !
دانلود آهنگ روزبه نعمت الهی کجا برم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * کجا برم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , روزبه نعمت الهی باشید.
دانلود آهنگ روزبه نعمت الهی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Roozbeh Nematollahi called Koja Beram With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ روزبه نعمت الهی کجا برم
نمیدونستم وقتی که میری با زندگی درگیرتر میشماین چندتا موی سفید میگن هر روز دارم پیر تر میشملبخند هایی
مرگ مادربزرگم 
قضایای نورچشمی ترین پسرش و همسر و فرزندانش 
نام نیکی که از مادربزرگ موند و در مقابل باز هم پسرش و فرزندانش و اینکه آیا این قضایا به اون ربط داشت یا همزمان شد؟ 
و بعدش اون و عمه هر دو مریض شدن 
و عمه سال پیش و مادربزرگ امسال مردن
و هنوز قضایای زندگی عمو وجود داره 
 
و من با خودم میگم 
فقط خدا به درون انسان ها آگاهه
مرگ مادربزرگم 
قضایای نورچشمی ترین پسرش و همسر و فرزندانش 
نام نیکی که از مادربزرگ موند و در مقابل باز هم پسرش و فرزندانش و اینکه آیا این قضایا به اون ربط داشت یا همزمان شد؟ 
و بعدش اون و عمه هر دو مریض شدن 
و عمه سال پیش و مادربزرگ امسال مردن
و هنوز قضایای زندگی عمو وجود داره 
 
و من با خودم میگم 
فقط خدا به درون انسان ها آگاهه
هزارسال بعد نوزادی که حتی اسمش رو نفهمیدم به خاطر نخواهد آورد در همچین
شبی،اولین تجربه ی گرفتن جفت و بریدن بندناف برای یک اینترن زنان شده
بود.به یاد نخواهد آورد لحظه ی خروج جفتش رو که خون فوّاره داد و ردّش موند
به یادگار روی کفش های اینترنی که لجاجت کرده و چکمه ی زایمان نپوشیده
بود.
 
اینجا یه وبلاگ عمومی نیست، پس اگر شما مخاطب این پیام هستین..
سلام 
میدونم که تعجب کردین.. خب من چند بار دیگه تلاش کردم تا مجدد بتونم با شما صحبت کنم ولی هر بار به در بسته خوردم.  و تنها راهی که برام باقی موند اینجا بود. من تک تک این سطر ها رو اینجا امیدوارانه نوشتم و مطمئنم که اگه صلاح باشه به شما میرسه.. خانم دکتر.
در پناه خدا
●با دیدن آدمایی که چشماشون برق می‌زنه گریه‌م می‌گیره چون من روزی جزء همین آدما بودم..احساس می‌کنم درست از وحم مراقبت نکردم و باید بابت این مراقبت نکردن جواب پس بدم.هنوز چیزایی هست که منو به آدما وصل می‌کنه و این از بزرگ‌ترین دارایی‌هامه حتی اگه بلد نباشم از رابطه‌هام مراقبت کنم.
اما خی‌لی وقت بود انقدر مستقیم تو چشمای آدما نگاه نکرده بودم و برق چشماشون توی چشمام منعکس نشده بود.همه‌ی این چند وقت چشمامو بستم در و دیوار رو نگاه کردم که ت
همسر یه جایی رو پیدا کرده که متروکه‌س. در و پیکر نداره اما بزرگ و خوبه. فقط مونده نظر یه آدم مهم... که انتظار داشتیم همون دیشب توی مسجد شهرک ببینیمش... دیشب نیومده بود! به دلم موند واسه یکی از این مکانا انتظار نکشم! :)))
امیدوارم امشب بیاد و امیدوارم اوکی بده. 
من و میمة [ایشون مونث هستند] و سین [اگر مونث بود، واقعا چیز خوبی می‌شد، البته اگر میمة هم «ی» نداشت، چیز بهتری می‌شد] هم‌کار بودیم. از دست این دوتا و بیشتر میمة، من کارم به مشاوره کشید. اوایل که وارد مجموعه شدم، من بودم و میمة و یه میم دیگه که بین میم‌ها دعواهای بسیار می‌شد. اما خب همدیگرو هم دوست داشتن و البته بیشتر میمة.
میمة با این‌که میم رو خیلی دوست داشت اما می‌دونست بهش نمی‌رسه و بر سر قلمروخواهی هم جنگ داشتن، به منم یه نیم‌نگاهی داشت.
جوجه غازی که تعریف کرده بودم آوردیمش کنار بخاری، دیشب نذاشت هیشکی بخوابه، بس که جیغ جیغ کرد هی پارچه گرم میکردم میذاشتم دورش نیم ساعت چرت میزد بعدش آب و دون بعد دوباره جییییغ و...روز از نو روزی از نو،تو سبدم نمی موند، میپرید بیرون وروجک تا اینکه امروز مامانم طی یه عملیات خلاقانه یه آینه گذاشت روبروش دیگه نمیترسه میره میچسبه به تصویر خودش و  راحت میخوابه
برای این روزهای #مسلمانان_مظلوم_هند و ماویروس نامردی که شایع شدباید که دل رو از تباهی شستباید که زخم قلب‌ها رو بستباید که رد شد از رسوم سستماری به جون عشق افتادهماری که زهرش سخته و کاریوقتی که نون توو خواب آدم‌هاستجرم مسلموناست بیداریاین دفعه قصه بوی خون میدهاین خال هندو دیگه زیبا نیستبیداد ظلمه، جور آتیشههرکی که ساکت موند از ما نیست#زهرا_آراسته‌نیا#کشتار_مسلمانان_هند#هل_من_ناصر@arastehnia
برای دومین بار تو زندگیم تصادف کردم. اولین بار زمستون سال 91 بود تو بزرگراه چمران بود. تنها بودم. از ماشین پیاده نشدم. طرف با وجود این که خسارت زیادی ندیده بود وقتی دید من یه دختر تنهام، شروع کرد به داد و بیداد... خیلی ترسیده بودم... دیشب بعد کلاس رفتم سیتی سنتر خرید کنم. موقع برگشت دوباره تصادف کردم. این بار بیشتر ترسیده بودم. ضربه شدیدتر از بار قبل بود. باز هم از ماشین پیاده نشدم. اما طرف داد و بیداد نکرد. فقط صداشو میشنیدم که میپرسید: خانم خوبی؟ ح
پست موقت:
دوست خوب من البته که همه کامنتهات رو خوندم و پیج دوست داشتنیت رو هم خوندم  وخوشحالم که من رو میخونی مهربون من اما توی پست ثابت نوشتم کامنت ها رو تایید نمیکنم اما اکثرا به پیچ کسی که کامنت گذاشته میرم و اونجا تو پیام خصوصی جواب میدم متاسفانه تو پیج شما راه ارتباطی پیدا نکردم برای همین بی پاسخ موند 
ندار به حساب بی ادبی و نامهربونی دوست گلم :) 
به نام خدایی که جان را در جسم قرار داد. ❣️ 
دوستان عزیزم سلاااااام. امیدوارم خدا بهترین ها رو براتون در نظر بگیره❣️
من یه بانکی رو میشناسم که 24 ساعت کار میکنه و موجودی شما هر روز 86400 هست. این بانک یه تفاوتی داره با بانک های دیگه اینکه هر روز باید موجودیش رو استفاده کنی و نمیشه پس اندازش کنی.اگه برای فردا موجودی موند موجودی داخلش می سوزه. حالا به نظر شما من چی رو به بانک تشبیه کردم؟؟؟؟؟؟
ادامه مطلب
دلم برای دوستان قدیمی وبلاگیم تنگ شده دوستایی که رفتن و فقط خاطرهاشون برا ما موند. آخ که چقدر دلم یه خورده از اون بیخیالیه میخواد اینکه هیچی نخوام و فقط زیبایی ها رو ببینم. تعادل بین دوتا جریان اصلی زندگیم برام سخت شده باید سعیمو بکنم باید بازخوردای مثبتشو ببینم اصن منفیارم مثبت ببینم خدا رو چی دیدی شاید قضیه،قضیه ی همون گل دقیقه ی نود باشه.
دیروز اگه نیم ساعتم وقت اضافی میاوردم امضاها رو هم میگرفتم ولی از کل پروژه تدوینام فقط امضاهاش موند. یه حس سبکی شبیه تموم شدن امتحاناتم داشتم. الانم که تو سازمانم منتظر جلسه ملیم.
آخر هفته هم مشغول عروسی امیرحسین بودیم که خیلی عروسیشون قشنگ بود و خیلی هم وقت ما رو گرفت ولی هر چی بود تموم شد و میتونم بگم الان دیگه میشه فول تایم زبان رو ادامه داد. به امید خدا یه ماه توپ بخونیم و امتحان رو بدیم و تموم شه
بسم الله الرحمن الرحیم قربة الی الله . . باید رفت، باید دنبالِ پرچمت تا ابد رفت... . باید موند، باید پایِ این روضه ها تا ابد موند... . . یه عده پایِ حق که میرسه فراری و یه عده پایِ حق که میرسه فدایی ان چه کعبه رفته ها که حاجی هم نمیشن و چه کربلا نرفته ها که کربلایی ان.... . . سفر بخیر، جوونی که شدی عاقبت به خیر سفر بخیر، به مقصدت رسیدی مثل زهیر سفر بخیر سفر بخیر.... . . . اصلا این شعر رو برای من و تو خوندن، برای من...یه عده پایِ حق که میرسه فراری و... . برایِ تو یه
 
 
در لوئیزیانا یک کلبه ی چوبی وجود دارد که مردم اون منطقه اون کلبه رو به اسم جعبه ی اسباب بازی شیطان میشناسنداین کلبه از کف تا سقفش اینه هست ....هیچ کس بیشتر از پنج دقیقه نتونسته توی این کلبه بمونهمردی بیش از چهار دقیقه در اونجا موند . درحالی که اصلا حرف نمیزد از انجا خارج شد و هرگز صحبت نکرد....و جسد یک زن هم در کلبه پیدا شددکتر ها دلیل مرگش رو ایست قلبی گفتنهمچنین پسری به اون کلبه رفت ولی با جیغ و ترس از ان کلبه خارج شد و پس از دو هفته خودش را کشت
ارغوان چارقدش رو سرش کرد، بلند شد سرش رو از میون پنجره نیمه باز برد بیرون، نیم تنه برهنه شو کش داد و تا کمر از پنجره آویزون شد و دست دراز کرد تا تنها اناری که تو بالاترین شاخه درخت مونده بود رو بچینه، نوک انگشتاش رسید به انار، ارغوان نگاهش به آسمون بود و میشنید که  پرنده ها بهش میگفتن میرن که تو پرو بمیرن، انار روی زمین افتاد و ترک خورد و رنگ قرمزش سنگ فرش رو پوشوند، چارقد ارغوان روی شاخه موند و ارغوان همراه پرنده ها می رفت که تو پرو بمیره.
اسپری تمیز کننده داخل اتومبیل سوناکس :

اسپری تمیز کننده داخل خودرو سوناکس به آسانی و راحتی تمام جرم های داخلی روی سطوح را پاک می‌کند.
سطوح پارچه‌ای به خصوص روکش‌های صندلی‌ها، سان روف و قسمت های پلاستیکی تودوزی داخل از جمله موارد مصرف این محصول می‌باشد.
استفاده از تمیز کننده داخلی اتومبیل سوناکس علاوه بر از بین بردن جرم های سرسخت باعث ایجاد رایحه ای دلچسب در داخل خودرو شما می‌شود
خیلی دلم میخواد همه چیو بزنم کنا ودوباره کنکور بدم!
اما هم حال روحیم هنوز داغونه
هم هزینه کردم برا این 3ترم
هم پول ندارم کتاب بخرم ویه جورایی از خانوادم میترسم!
حسرت پزشکی به دلم موند...
گرچه ژنتیک پزشکی هم میشه خوند با رشتم !
نمیدونم شاید از سال بعد کنار دختر خالم که میره نهم بخونم هرسال کتاباشو!
دلم میخواد قایمکی بخونم بدون اینکه کسی بفهمه!
نمیدونم چی میشه!
 
پ ن :کاش دوستی بود بشه باهاش حرف زد.قدم زد ویه دل سیر از دلتنگیات گفت...
اینکه چندساعت پیش بارون اومد، یعنی دنیا هنوز قشنگه؛ یعنی هنوز زوده واسه جا زدن؛ یعنی حتی فکر بیخیال شدن و مچاله شدن توی حدفاصل کمد و تخت، هم مغزمو مورمور می‌کنه. یعنی بزن بریم که امروز تقسیم‌یاخته رو ببندیم و خب تستای میتوزو نمی‌تونی بزنی؟ عب نداره. تا منو داری غم نداری:))تا وقتی میشه رفت کنار پنجره و بوی خاک نم‌خورده رو فهمید، چرا باید واسه یه‌سری چیزای بی‌سروته ناراحت موند؟ 
داشتیم با مامان و بابا تو سر و کله هم میزدیم که کی بره واسه شام برنج درست کنه
مامان به بابا می گفت بابا هم به من
هیشکی هم زیر بار نمی رفت
گفتم بیاین تک بیاریم هرکی تک افتاد اون بره
قبول کردن
به بابا شک کردم گفتم ببین تقلب نمی کنی ها
هرکی تقلب کنه خودش باید بره درست کنه
گفت قبول
تک آوردیم
مامانم خواسته بود تقلب کنه یهو دستش بین پشت و رو تو هوا موند :/
آخرم نشست زمین گفت امکان نداره من برم
بابا رو فرستاد :/
امروز صبح بیدار شدیم و دیدیم داره برف میآد:( پدرشوهر و مادرشوهرم بندگان خدا دیشب کلی بیدار مونده بودند و تو باغ آتیش درست کرده بودند که دود کمک کنه درخت‌ها را سرما نزنه. صبح بلندشدیم، من و شوهر هم رفتیم کمک. دقیق سه ساعت تموم داشتیم با چوب شاخه ها را تکون میدادیم و برف‌هاش را پایین میکردیم، پدرشوهر هم تو بشکه لاستیک و‌ هیزم آتیش میزد یعنی همه مون یخ زده بودیم اساسی، خیلی سخت بود. اما خب آدم دلش هم نمی اومد که بیاد تو خونه، من با خودم فکر میک
توی رویاهام، یک پسر داشتم بزرگش می‌کردم بهش درس شهادت می‌دادم بعد می‌شد سرباز رکاب حاج قاسم. حاجی بهش یاد می‌داد یک سرباز امام زمان چطور باید باشه؟ میگفتم پسرم هر چی سردار میگه گوش بده دل بده کم کسی نیست. حرفاشو بذار روی چشمات...
صبح بیدار شدم تا حالا اشکم بند نمیاد چطور باور کنم نبودنتو؟ چطور باور کنم رفتنو؟ چیزی جز شهادت حق شما نبود.
دارم رویاهایی که بافته بودم پنبه می‌کنم پسرم بی سردار موند
امروز توی ایستگام منتظر بودیم مترو بیاد...یهو یه علی آقایی اومد سمت قسمت خانوما...یه خانومی میشناختش و گفت با لیلا خانوم کار داری؟ اونم گفت اره.
خانومه داد زد لیلا خانوم. علی آقا هم که شرمش میومد بره پیش لیلا خانوم وسط اون همه ادم...همون اول جایگاه بانوان منتظر موند....
لیلا خانوم تسبیح به دست داد زد" خوب اومده برو خیالت راحت..." والله منم اگ میدیدم کسی با این همه امید اومده سمت جایگاه بانوان چیزی جز "خوب اومده" بهش نمیگفتم......
 
#ذوقش رو باید میدیدین
با تو ام.
 
حواست هست که دارم آب میشم؟ :)
 
ما حرف زدیم
قرار گذاشتیم
من تلاش کردم. کار کردم
به امیدِ تو : )
 
 
بی‌وفا
حالا داری با یکی دیگه قرار میذاری؟
واسه یکی دیگه شعرِ منزوی میخونی؟ :)
دیوانه جان ...:)
 
فکرِ دلِ من هستی؟ :)
 
حاضر نشدی
بشینیم دو کلام حرف بزنیم.
چرا آخه؟ :)
 
نشنیده رفتی . . .
 
این رسمش نیست خانم همزه.
 
 
 
تو میدونستی برات شعر گفتم؟ :)
موند.
شاید نوشتم. نمیدونم!
 
 
آهای
میدونم با اون آقا پسری :)
ولی خب قبول نداری خیلی نامردی؟ :)
و من چه ب
داشتم از باشگاه برمی گشتم خونه، شاید چهار قطره بارون بارید. نمی دونم شاید همون چهار قطره هم نباریده و صرفا توهم زدم. :/ اگه واقعا هم بارون بوده باشه، اسمش که بارون نیست، هست؟
البته از خنک شدن واضح هوا مشخصه که بارون بوده. *_* بالاخره بعد از سال ها بدون هیچ آرزویی زیر بارون راه رفتم. :)) 
ولی یه تریلی آرزوی برآورده نشده که هرگز برآورده نخواهند شد، روی دلم موند آقای قاضی. :(
همسرم راننده ی ماشین سنگین بود، به من گفت بیا پشت فرمون بشین تا یاد بگیری،بعد از یکم رانندگی یادمون افتاد باید جایی بره و منو خونه پیاده کرد‌. تنها بودم که داداشم اومد پیشم. مشغول صحبت بودیم که صدای جلز ولز اومد دویدیم تو آشپزخونه و چشمتون روز بد نبینه، نمیدونم کی بادمجون رو با یه عالمه روغن رو گاز گذاشته بود، بادمجونا سالم بودن ولی کل خونه ی ما رو دوده ی سیاه گرفته بود. تند تند وسیله ها رو جمع میکردم که بشورم یهویی از تخت خوابمون یه عالمه آب
پسران سرزمینم وقتی با دوستان و برادرها دور هم جمع می شوید و بساط قلیان و غیره را راه می اندازید.مواظب خاطرات قشنگتان باشید :)) مخصوصا شما که می دانم پس از سال ها خانه پدری را گیر آورده اید و خانم هایتان را فرستادید خانه مادرشان! +نمیدونم چرا ولی وقتی از دور بوی تنباکو میاد خوشم میاد.
++جان خودم فقط یکی از خاطره ها رو شنیدم اونم سه چهارمشو خندیدن.
+++اینو نوشتم برای اینکه چیزی که از امشب جا موند و ننوشتمش از یادم نره..میدونم فردا شب به چشم زدنی میاد
متاسفانه امروز ۱۴ اکتبر ۲۰۱۹ سولی عضو گروه FX فوت شدند...:(
علت مرگ خودکشی گزارش شده و علت خودکشی هم فشار کمپانی اس ام و همچنین هیتر ها و فن نماها بودن.
.
واقعا برای و اس ام متاسفم که اینقدر خوب از ایدول هاش مراقبت میکنه...
همچنین جونگهیون عضو شاینی هم چند سال پیش اقدام به خودکشی کرد اما خوشبختانه زنده موند...
...
اس ام واقعا داره شورش رو درمیاره و این قابل تحمل نیست..
به فندوم اف ایکس تسلیت میگم و امیدوارم سولی در ارامش بخوابه
.
به امید اتفاق نیافتادن
نمردم و توی دانشگاه هم معدل الف شدم :) لیلا همیشه الفِ فقط قدر خودشو نمیدونه بزنم تو سرش :/ 
حس میکنم خیلی سر فارغ التحصیلی سوتی دادیم و مسئول آموزش هم راهنمایی نمیکنه ! امروز رفتیم و فقط لیست نمرات رو درآورد بده امور فارغ التحصیلان :/ برگه ی امضا ها رو نداد بهمون ما هم عینهو بز نپرسیدیم خب امضا ها چی میشه. 
موند برای ده روز دیگه لامصب!
+ رفته بودیم کلیدر کتاب بخریم ... نامه های غلامحسین ساعدی رو دیدم اما جرئت نکردم بخرمش .. ترسیدم
دارم دوباره سمفونی مردگان می خونم ... نمیدونم چرا
+ نباید ادامه ش بدم . نه تو رو نه اون رو ... نفیسه راست می گفت ادم یکهو به خودش میاد و میبینه زندگیش شبیه مامان و خاله و عمه ش شده و با سر میره تو دیوار که چرا یه اشتباهو این همه مدت تکرار کردم؟ همونی میشی که دلت نمیخواد ، همونی که از همه راحت تره ...
می دونم بعضی چیزا تکرار نمیشن ولی ترجیح میدم جایگزینی نباش
اسمش هنوز مدام سیوه، هنوز همه حسا هستن، هنوز همشون هستن! ولی من دیگه سکوت کردم. حالا دیگه دیدنشم از دست دادم. و هر روز می‌بینم یکی تو مخاطبینم، مدام سیوه، با لست سین ریسنتلی، که راهو به روش بستم. گفتم میرم دیگه نمیام، میرم که درس بخونم. حالا دیگه نمیتونم نرمش نشون بدم. روم نمیشه. امیدم فقط به اینه که فک نکنه به اینکه چرا این ریسنتلی نشد یک هفته، یک ماه. موند؟ 
خب ولی یه چیزی این وسط واضحه، من یه اقدامی کردم، و نشده. و دیگه مهم نیست! 
ولی خب... :(((
در عهدی که جوییدن آدامس های پرحجم خرسی که فک و دندون و نابود میکرد رو بورس بود مامان بزرگم همیشه بهم میگفت دختر باید آدامسشو نصف کنه نصفشو بذاره لای دستمال کاغذی و داخل کیفش نصف دیگش هم بذاره پشت دندونش و هر چند دقیقه یکبار تو دهنش بچرخونه:)))از اون جایی که بچه ی حرف گوش کنی بودم و رابطه ی خوبی با کیف نداشتم همیشه نصف آدامسام به نحوی حروم میشد،یا تو جیبام له میشد یا توسط کس دیگه غارت میشد:|
در کل آدم آدامس خوری نیستم..تفریحی میجوعم:)
 ولی این عادت
مادرجان بهار، وقتایی که بازیگوشی می کردیم و مشقامون می موند، یا نق میزدیم که درس خوندنمون نمیاد، یه طور آهنگینی میگفت «درس بخوان محصل، امید رهبر تویی».
کاش خواهر و برادرم، دایی ها و خاله هام، حتی بابام، یاد بگیرن من نمیخوام هیچ احدالناسی تیکه کلاماشو استفاده کنه. من نمیخوام سارتیتیِ کس دیگه ای باشم. من هزارسال نمیخوام امید رهبر باشم. من سیزده مرداد مُردم و کاش سعی نکنین روحم رو احضار کنین تا دوباره به زندگی برگرده.
اقا سلام
خوب هستین
کوچیک شما محمد....
تو سالن دانشگاه شمارتونو گرفتم
ی دل نوشته بود
خواستم بهتون بگم
اقا نادری من ۲۵ اردیبهشت امسال میشم ۱۹ ساله
من تو شکم مادرم ۷ ماهم بود ک پدر بزرگم(پدر، پدرم)فوت کرد
به دنیا ک اومدم
۳ سالم ک شد پدر خودم فوت کرد
بعد فوت پدرم
تموم اقواممون(پدری)همشون بهمون پشت کردن
هیچ خبری از منو مادرم نگرفتن
من تک فرزندم
ن خاهر
ن برادر
منو مادرمیم
اقای نادری
مادر من منو ول نکرد خب
موند ب پای من موند
باهام گریه کرد
باهام خندید
ب
پشت میز دونفره‌ی کنار ستون، بین دود خفه کننده‌ی سیگار کافه، بعد از حرف‌هایی که گفتنش برام سخت بود ولی حرف دلم بود. در جواب سوالش که پس به ع شیرینی بدیم؟ در حالی که نیمی از لبخندم توی دلم و نصفش روی صورتم نقش بسته بود گفتم آره...
حرفایی که میخواستم و زده بودم ولی یه جمله ته دلم موند. که؛ با این که نمیدونم چرا و چقدر و تا کجا ولی الان و توی حال استمراری 6ام آذر دلم میخواد دوست داشته باشم. که نمیدونم چرا ولی دلم خواسته برای یکی گارد‌ام و کنار بذارم
دانلود آهنگ جدید علی فتاح به نام حلالش
Текст песни Halalesh Ali Fattah
دنیامو داغون میکنی وقتی به تو فکر میکنمТы разрушаешь наш мир, когда я думаю о тебе
دارم به زخمی که زدی بد جوری عادت میکنمЯ привыкаю к ​​ранам, которые ты нанес
لعنت به هرچی خاطراتی که ازت موند یادگاری

ادامه مطلب
روزی روزگاری تو یه جنگل سرسبز شیری زندگی میکرد. آقا شیره که دیگه کم کم داشت پیر میشد نمیتونست به سرعت قدیم بدوه. بخاطر همینم خیلی وقتا نمیتونست شکار کنه و گرسنه میموند.یه روز شیر نادان  همینطوری که داشت تو جنگل پرسه میزد و دنبال غذا میگشت به یه غاری رسید.آقا شیره یه کم داخل غار شد و بعد از اینکه همه جا رو خوب بو کرد با خودش گفت: “معلومه که اینجا یه حیوونی زندگی میکنه.”بعد تمام غارو گشت، ولی هیچ حیوون زنده ای پیدا نکرد.شیر با خودش فکر کرد: داخل غ
پدرم میگفت دوران جنگ کنار کسی از همرزماش که شرایط مشابه با اون داشت بستری شد که مرد. میگفت اون روز مرگ رو دیده و حدس میزده کار اونم تمومه. اما تموم نشد. خواست خدا بود. خدا این بازی رو دوست داره تا نشون بده ارزش زندگی چقدره.
دوباره این اتفاق افتاد سال ها بعد با کلی تغییر چند نفر تو ای سی یو ب.ق کنار دستش با چند متری فاصله مردن و اون که بیشترین زمینه ریه ای رو داشت زنده موند. قطعا این بازی خداهم بی دلیل نیست و عاشق این جملشم که میگه قطعا پس از هر سخت
دیروز به دلم افتاده بود به دوستم پیام بدم خب به حرف دلم گوش کردم و پیام دادم و حرف زدیم که چه خبرا چیکارا میکنی و اولین سوالش این بود لیلا کار پیدا کردی؟ و جواب من نه کو کار هرجا رفتم چون سابقه هیچ کاری ندارم همش میگن زنگ میزنیم و بعدشم هیچ خبری نمیشه؛ یهو گفت افسردگی گرفتم لیلا، گفت مامانش گفته برو بیرون و تا کار پیدا نکردی نیا خونه!!! 
بعد بهش گفتم اینستا نصب کردم و آی دی پیج طراحی و شخصیشو برام فرستاد رفتم فالوش کردم و داشتم کاراشو میدیدم و لذ
پس ازین که دختر نوجوان داداش کارفرما یه چیزی درمورد حجاب گفت که من از بدیهی بودن اشتباهش تعجب دهنم باز موند و نتونستم ذهنمو جمع کنم و از چیزایی که میدونم براش بگم، و فقط تونستم باتعجب بگم : وااا چه حرفا! ، به این نتیجه رسیدم که یه بار دیگه از اول سیر مطالعاتی شهید مطهری رو شروع کنم به خوندن، تا اگه پس فردا علی بزرگ شد و یه سوالی ازم کرد، حضور ذهن داشته باشم که راهنماییش کنم.
چه بلایی دارن سر نسل نوجوان ما میارن با این شبهه های آبکی؟؟ بچه ها رو وا
گروه چت آزاد گروه تلگرامی می باشد. که داخل آن گروه چت آزاد است و همه اعضا بدون محدودیت می توانند 
داخل این گروه چت تلگرامی چت کنند.
و گپ بزنند گروه گپ تلگرام  هم در مطلب قبلی توضیح دادیم شما می توانید لینک گروه چت تلگرام را به راحتی در اختیار داشته باشید.
باید وارد کانال گروه تلگرام بشید برای پیوستن به چت آزاد داخل سایت لینکدونی تل برید.
 
سلام. مدت طولانیی هستش که هرکار میکردم واردپنل وبلاگ دستان خالی شم با پیغام رمز وارد شده غلط است، روبه رومیشدم
و متاسفانه هرچی بازیابی رمز روهم میزدم واز طریق ایمیلم  تست کردم و رمز جدید زدم بازم با همین پیغام روبه روشدم
و متأسفانه تر هرچی پیگیری کردم در بیان و از دوستان کمک گرفتم بی نتیجه موند..
شکر خدا زمانی که درخواست نویسنده داده بودم برای دستان خالی ویکی دو نفر از دوستان نویسنده شدن..به کمک همونا تونستم با نام کاربری وبلاگ دیگم برگردم.
دو روز پای یه جلسه نورو بودم که اخرم یه صفحه ش موند و تموم نشد
گفتم اگه همه ش اینجوری باشه که هیچی دیگه نمی رسم بخونم و رسما جر می خورم واسه خوندنش
کلی زور زدم سر همون یه جلسه تا درنهایت نه کامل اما تا حدود خوبی فهمیدمش
الان بچه ها اومدن گفتن سخت ترین قسمتش همون یه جلسه س و بقیه ش خوبه ولی اونو اصلا نفهمیدن
الان امید به زندگیم برگشت :)
میرم که با قدرت بقیه شو ادامه بدم

 چهارشنبه درحال خوندن همون جلسه:
الان تو راه آهنیم، داریم برمیگردیم، خسته و ناراحتم،دلم نمیخواد...
الان تو سالن داره سلام مخصوص آقا پخش میشه.
اقا من رو زود زود دوباره دعوت کن...
آخیش خدا رو شکر که نتونستم ببینمت دیگه ،خداروشکر واقعا♡ همینطوری فکر تک تک ون از سرم بپره ایشالا...♡
آقا ازت ممنونم. هیچ وقت یادم نمی ره که تو صحن آزادی دعا کردم دلم ترم شه و جلوی پات گریه کنم و چند دقیقه بعدش از در ورودی تشرف به حرم صحن آزادی اومدم از دور وایستادم نگات کردم ،همینجوری نگات کردم تا گریه ک
بعد از دوسال انتظار منو همسر شب ولادت امام رضا ع به هم محرم شدیم :) و چند هفته بعد امام رضا طلبیدن و به اتفاق همسر و خانوادش رفتیم مشهد 
راستشو بگم خوش نگذشت به جز یه قسمت های کوچیکی :) 
بیشتر ناراحتی ازش به یادگار موند (با همسر همه چی اوکی بود مشکل از جاهای دیگه بود )
حالا که دومین سالگرد محرمیتمونه کاش دوباره امام رضا بطلبن و چند هفته بعد مشهد باشیم خیلی دلم هوای زیارتو کرده :(
چندشب پیش خواب دیدم میخواستم برم مشهد اما جور نمیشد ،  اینقدر ناراح
ایندفعه دیگه یادم موند که عکسشو بگیرم D: 
راحت هم بود پختنش. پیاز و گوشت و زردچوبه رو مثل هر خورش دیگه‌ای تفت میدی، بعد یکی دو قاشق رب رو با گوشت تفت میدی و بعدش هم به‌ها رو یه کوچولو تفت میدی با بقیه و روشون آب میریزی. ادویه‌شم فلفل سیاه و دارچین و زردچوبه. آلو بخارا رو میتونی از همون اول اضافه کنی و یا بعدتر. در آخر هم یکم آبلیمو میریزی که ترش‌مزه تر بشه. فقط من یه ربعی ازش سر نزدم یکم ته گرفته بود. ولی در کل خورش راحتیه. لازم هم نیست پوست به گرف
بعضی وقتا آدم چیزایی میبینه که باورش نمیشه و تازه میفهمه زندگی هزارتا رو داره و خیلی میتونه سخت باشه!
توی اصفهان مرکز ناباروری  هست و یه تقویم از اونجا به دستم رسید و با دیدن بچه ای که بعد از ۲۴ سال نصیب خانوادش شده فقط از تعجب دهنم باز موند!
ینی اگر ۲۰ سالگی هم ازدواج کرده باشند ۴۴ سالگی صاحب فرزند شدند!
توی این تقویم کلی عکس بچه هس بعد ۱۳ سال/۵سال/۷سال و... 
ولی از همه جالبترش این بود. اینو بدست خانواده هایی که صاحب فرزند نمیشند برسونید که امید
لوارم یدکی ایساکو
 
آینه داخل۲۷٫۰۰۰تومان
بلبرینگ ڪلاج ۱۳۰٫۰۰۰تومان
بوش طبق جناغی۳۱٫۰۰۰تومان
پروانه فن خاری۱۸٫۰۰۰تومان
پروانه فن پیچی۱۷٫۰۰۰تومان
پروانه فن پیڪان۱۲٫۰۰۰تومان
درب ترموستات ۴۰۵۱۵٫۰۰۰تومان
درپوش غربیلڪ فرمان سمند بژ۴۳٫۰۰۰تومان
قاب روی ستون درب چپ ۴۰۵ مشڪی۱۶٫۰۰۰تومان
مهره دنده عقب دوفیشه۲۲٫۰۰۰تومان
گردگیر چپ پلوس۴۰۵۱۴٫۰۰۰تومان
✅ میل لنگ ۴۰۵۳۵۰٫۰۰۰تومان
شلگیر جلو ۴۰۵ خرچنگی۳۳٫۰۰۰تومان
بلندگو داخل درب جلو ۲۰۶ چپ۴۸٫۰۰
اینقدر امسال ماه رمضان خوب بود که یادم نمیاد زندگیم قبل ماه رمضان چه شکلی بود؟یا زندگیم بعد ماه رمضان چه شکلیه؟
کاش اینقدر زود تموم نمیشد:(
+شبای قدر تا جایی که تونستم به یادتون بودم و دعاتون کردم،امیدوارم که همتون حاجت روا شده باشین:)
++شبای قدر هروقت نسیم می وزید با خودم میگفتم شاید از به هم خوردن بال فرشته هاست که نسیم به وجود اومده،دلم میخواست بایستم و تا میتونم نسیم رو روی صورتم حس کنم:)
+++ببخشید که کامنتای پست قبل بی جواب موند.
تکست آهنگ عقربه رضا پیشرو
وقتی ساعتا میرن ، نگاها به ساعتا خیرسوقتی آدما از آینه بیزارن ، أ تاریکی در میرنبسه هرچی ساکت بودبسه هرچی صبر کرد و راکد موندبسه دیگه وقت پرواز همین الانهرسید به گوش خدا فریادشباز اون رویا هارو کشید تووی دفترش.
ادامه مطلب
غروب بود. موسی صدر اومد، در زد.
من در رو باز کردم. اون یکی از زیبا‌ترین مردهای دنیا بود. چشم‌های خاکستری، درشت،
زیبا. لباس آخوندیش هم شیک، از این سینه کفتری‌ها. گفتم: ببینم! شما امامی، پیغمبری!
تو حق نداری این‌قدر خوشگل باشی! خندید. گفت: جلال هست؟ گفتم: آره، بیا تو.

 


 
موسی صدر سه چهار روز اینجا موند.
من محو جمال صدر شدم. خیلی زیبا
بود. بعد سه چهار روز موند و بعد ما رو به قم دعوت کرد که دیگه بیرونی و اندرونی بود. ولی می‌دیدمش.
شام و نهار اینا می‌
داشتم کتاب میخوندم که نویسنده ازم به عنوان یه مخاطب پرسید بزرگترین ترس زندگیت چیه؟فضاسازی داستان اینطوری بود که اولین و سریعترین جواب ممکن رو بدیم
و جوابم؟
بزرگترین ترس زندگیم ، ترس از دست دادن توعه ... تویی که مثل یه سایه همراه منی و هر جا برم هر جا بری فکرت و خیالت و حمایتت همراهمه
تو به جای تمام جهان دوست منی ، پایِ دیوونگی ها و یارِ بازی های منی
سالها قبل ث دروغ نگفت که من و تو مثل انرژی ایم! و فقط خودمون میدونیم این روزها به چه شکلی از انرژی
متن اهنگ چتر مهراد جم
یادته یه روز نم نم بارون یه حس عجیب بود بین دوتامونمن و تو و چتر تو دل یه شهر چی به سرش زد رفت دستامو ول کردچی شد که دردسر شدی دل تو از دلم بریدنموندی پای من یه بار همه ی درد من توییچی شد که دردسر شدی دل تو از دلم بریدنموندی پای من یه بار همه ی درد من تویییادته میرفتیم ما همه جا دوتایی یه ساله تنها میرم الان تو کجاییبین این دوراهی تو یه راه جدایی نهچراغا خاموش هوا سرد میخورم غمت هی این همه ندیدمت بازم میگی کمتهمثل یه شهری ام
سر کلاس مشاوره مدرس میگفت هر کدوم ما متوجه هستیم که داخل خودمون با چند آدم مواجه ایم. همه‌ی ما به نوعی چند شخصیتی‌ایم.الان دارم به پیام‌های گوشیم نگاه می‌کنم و حس می‌کنم داخل پیام با آدم‌های مختلف، یک شخصیت متفاوت هستم:))
سلام امیدوارم  حالتون خوب باشه،امشب داشتم داخل اینستاگرام چرخی میزدم که یکی از دوستان عزیز و معزز، که ما ارادت خاصی داریم بهش پست جدیدی گذاشت، عکسی متفاوت با تمام عکسایی که جدیدن داخل شبکه های مجازی میبینیم، عکسی رنگی رنگی و با چهره ای شاد و خنده ای از ته دل، با کاپشن زیرش که نوشته بود،  بی خیالم ولی امیدوار چون زندگی خیلی قشنگه و خوش میگذرع، همین کافی بود تا خیلی از دوستان بیان کامنت بذارن واسش و ارادت خودشون رو بهش نشون بدن،عزیزی نوشته بو
 معرفی اثر ادبیات داستانی جدیدی با نام.  اولین تماس از بهشت.  و خلاصه  از ماجرای داستان....   
 
 
ﻭﻟﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺛﺮ ﺩﺮ ﺍﺯ ﻧﻮﺴﻨﺪﻩ ﺘﺎﺏﻫﺎ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﺜﻞ ﺳﻪﺷﻨﺒﻪﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻮﺭ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﺪ  ﺟﺎﺩﻭﺗﺮﻦ ﻭ ﺮﻫﺠﺎﻥﺗﺮﻦ ﺘﺎﺏ ﻣﺍﻟﺒﻮﻡ ﺑﺎﺷﺪ . ﺘﺎﺑ ﺍﺳﺮﺍﺭﺁﻣﺰ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪﺍ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻗﺪﺭﺕ ﻮﻧﺪِ ﺍﻧﺴﺎﻧ .   ﺭﻭﺍﺖِ ﺍﻦ ﺘﺎﺏ ﺣﺮﺘ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺩﻝﻧﺸﻦ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺎﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫ
جگر سالم باید دارای رنگ قرمز باشد و تباید رنگ آن متمایل به قهوه ای باشد . بافت جگر نباید به راحتی از هم پاشیده شود و باید دارای لبه های تیزی باشد .
جگر سالم باید عاری از هر گونه کیستی باشد . نباید بوی ترشیدگی و بوی تعفن دهد . 
گرد شدن لبه های جگر نشانه متورم بودن آن است و غیر عادی تلقی می گردد .
اگر پس از خرید مواد پروتئینی دیر به منزل می رسید حتما آن را در داخل یخچال سیار حمل نمایید و یا می توانید در داخل یخ حمل کنید .
گوشت را در داخل کیسه های شفاف قر
من دو تا ظرف قورمه‌سبزی تو فریزر داشتم و دیشب میخواستیم دومیشو گرم کنیم. دفعه قبلی همینجوری انداختم تو قابلمه و گذاشتم رو گاز، هم دستم بخاطر اینکه یکساعت داشتم سعی میکردم هم بزنمش سوخت و تاول زد و هم اینکه آخرشم کناره‌هاش سوخت. 
ایندفعه خورش یخ زده رو ریختم تو یه قابلمه کوچیک که دقیقا هم سایز ظرفش بود، اون قابلمه رو گذاشتم تو یه قابلمه‌ی دیگه که یکم بزرگتر بود و توش آب ریختم گذاشتم رو گاز. یه بار آبش خشک شد و دوباره هم آب ریختم و خشک شد. با هم
 
گاهی بعضی از حرف ها اونقدر تلخ و  دردناکه که با وجودی که طرف مقابلتو  می بخشی ولی هیچوقت اون حرف  رو نمیتونی فراموش کنی !
تلخی بعضی از حرف ها  تا سالها تو وجودت خواهد موند.
عین یه زخم کهنه که هیچوقت  نه  فراموش میشه نه زخمش خوب میشه  !
بنظرتون چرا ما ادما همیشه منتظر یه شرایط مناسبیم تا یه کاری رو شروع کنیم ؟ مثلا همش میگیم از شنبه ؟بنظرتون چطور میشه تو یه مسیری با انگیزه موند و راهو ادامه داد ؟ 
تا حالا کاری رو که خیلی براتون مهم بوده رو با موفقیت انجامش دادید ؟
بنظرتون داشتن اراده ی قوی به چیه ؟ 
بنظرتون بیشتر ادما برای رسیدن به رویاهاشون تلاش میکنن یا فقط رویا میبافن ؟  
این پیج های انگیزشی اینستاگرام رو دیدید ؟ بنظرتون فایده دارن ؟ یعنی خوندن جملات انگیزشی میتونه کمکی
توو این سالا دیگه هر اشتباهی از دستم برمیومدو کردم
کم نه چند سال هر شب از دستم در رفت
رفتم چند سال اَ صبح با گردنِ کج برگشتم
خودم دلِ خودمو میزدم خودمو میزدم ریشامو نمیزدم
اگه بدونی چقد رو خودم چاقو کشیدم من
هنوزم خیلی شبا خوابم نمیبرن
تو فکر میکنی کی موند؟
اون روزایی که فقط خودم پیشِ خودم میموند
خودم برا خودم شعراشو بلند میخوند
خودم برا خودم نیرو کمکی بود
کی موند وقتی اونقد جفنگ بودم
حتی توو چشمایِ خودم هم نگاهم نمیفتاد
بهم حق بده نذارم بفهم
آفت دهان یک زخم کوچک در داخل دهان است که به رنگ سفید یا خاکستری با حاشیه قرمز دیده می­‌شود. آفت دهان عموما روی بخش­‌های نرم دهان مانند زبان، داخل گونه‌ها و سطح داخلی لب­ها ظاهر می­‌شود.
آفت‌­های دهانی واگیردار نیستند و عموماً در عرض حدود یک هفته، خودشان
بهبود می­‌یابند. آن­ها کمتر از یک سانتیمتر قطر دارند و به صورت تکی و یا
دسته‌ه­ای ظاهر می­‌شوند. نوع نادرتر و شدیدتر آفت، زخم­‌های بزرگ­تری
ایجاد می‌­کند، که ممکن است دو هفته یا بیشت
برای هر 2 لیتر شیر به 3 ق.غ ماست نیاز دارید.
شیر را جوش بیاورید و زیرش را خاموش کنید. البته اگر شیر تازه است بایستی یک ربع تا بیست دقیقه بجوشانید. بعد بزارید خنک بشه تا جایی که اگر انگشت دستتون را داخلش فرو می برید دستتون را نسوزنه ولی گرماشو حس کنید.
حالا کمی از آن را با 3 ق. غ ماستتون مخلوط کنید و سپس به کل شیر اضافه کنید و خوب مخلوطش کنید. درب قابلمه یا ظرفی که می خواهید ماست را داخل آن تهیه کنید ببندید.
حالا آن را در دمای حدود 32 درجه بایستی نگهدار
سلام رفقا، امروز با یه آموزش باحال برای ساختن دکمه های شیک و جذاب با کد css با شما هستیم.
خیلی قبلترها که تازه طراحی وب باب شده بود ملت برای اینکه یه دکمه داخل سایتشون داشته باشند دست به دامن فتوشاپ می شدند و یه دکمه درست میکردند عکس می ساختند و می اوردند داخل سایتشون قرار میدادند.
اما خوب به مرور دیگه اینقد این آیتم ها داخل سایت ها زیاد میشد که کلا با اینترنت اون موقع سایته دو ساعت طول می کشید بالا بیاد و دیده بشه.
ادامه مطلب
با دیاگ چگونه بفهمید کاتالیزور پر است یا سالم ؟⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️روی خودروهای انژکتوری سنسوری به نام مپ سنسور هست، کار این سنسور سنجش مقدار فشار مانیفولده، باید توجه داشت فشار هوای محیط چیزی حدود 900  هست و فشار جو، جایی که خلا کامل هست صفر هست، حال داخل مانیفولد به دلیل کشش هوا توسط پیستونها فشار افت میکند و طبیعتا چیزی بین صفر و فشار محیط.هر خودرویی باتوجه به سیستم برق و موتورش در حالت درجا مجاز به حداقل و حداکثر فشار خاصی میباشد، مثل
سیب زمینی بیشتر در کجای کشور کشت می شود؟
¤در داخل کشور
زرافه در کجا زندگی می کند؟
¤در باغ وحش
محمدخان قاجار که بود و چه گرد؟
¤پادشاه بود و حکومت می کرد
در هنگام پرواز بال های خود را تکان نمی دهد؟
¤خلبان
چگونه می توان ان طرف دیوار را دید؟
¤از داخل پنجره
خسوف در چه زمانی از سال اتفاق نمی افتد؟
¤در شب ها
به راننده قطاری که عینک و سبیل داشته باشد چه می گویند؟
¤لوکوموتیوران
☢️☢️ طرز استفاده از جرمی ساید ☢️☢️از این محلول به اندازه دو تا درب بطری داخل نیم لیتر آب ولرم مخلوط کنید و داخل یک آب پاش بریزید و کل محیط پرنده از داخل لونه و حتی قفس و چوب های نشیمن رو ضد عفونی کنید☢️☢️ 


☢️☢️قابل توجه دوستان طرز استفاده از قطره ضد شپش☢️ از این نوع قطره هر ده روز یکبار دو قطره پشت گردن  روی پوست بدن پرنده   بچکانید و روز بعد یک ظرف آب بگذارید تا پرنده آبتنی کند اگر آبتنی نکرد با یک آب پاش حاوی آب ولرم زیر و روی بال و
ﺷﺒﻲ "ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود" ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍبد به رییس محافظانش:  گفت بیا ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻠﺖﺧﺒﺮ ﺑﺮﻢ.ﺩﺭ ﻫﻨﺎﻡ ﺸﺖ ﻭ ﺬﺍﺭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺮﺩﻧﺪ ﻣﺮﺩ ﺭﻭ ﺯﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩﻣﺸﻭﻧﺪﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎ به ﺍﻭ ﻧﻤﻨﻨﺪ ﻭﻗﺘ ﻧﺰﺩﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺮﺩﻧﺪ،ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ " ﻓﻮﺕ ﺮﺩﻩ ﻭﻣﺪﺗ ﻧﺰ ﺍﺯﻣﺮ ﺍﻭ ﻣﺬﺭﺩ.ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣ ﻪ ﺑ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﺸﺪﻧﺪ ﺮﺳﺪﻧﺪ:
شاید باورتون نشه ولی از آخرین پستی که منتشر کردم ... یعنی اسفند ۹۸ تا حالا یه جورایی مشغول دیدن این انیمه بودم ... حالا به صورت پاره وقت :)) ...
سوالی که اینجا پیش میاد اینه که :‌ « مگه میشه آدم حدود ۴ ماه مشغول دیدن یه انیمه باشه؟ » ... در پاسخ باید بگم که: « بله، چرا که نه؟ » ... انیمه وان‌پیس - one piece از اون دست انیمه هاست که با داستان فوق‌العادش شما رو میخکوب می‌کنه ... این انیمه تا حدود دو دهه هست که ادامه داره و امروز به قسمت ۸۹۰ ام خودش رسید. این داستا
تا به حال مشت کم ۱۹ نفر در برخوردهای تظاهرات کننده با پلیس نقیض جنگ در این کشور آمریکای جنوبی کشته شده اند. بارقه این ناآرامی ها را افزایشی ۴ سنتی داخل قیمت بلیط مترو زد و به متعاقب آن جنبشی بزرگتر در اعتراض به نابرابری فزاینده داخل شیلی، یکی از ثروتمندترین کشورهای آمریکای لاتین عارض عدالت. Rodrigo Abd/AP
 
قطار مترو تورو مثل مروارید توی خودش کشید و دراشو روت بست. نیمی از من با من برگشت، نیم دیگه م اما بازم روی نیمکتای آبی رنگ ایستگاه تئاتر شهر جا موند. قطار رفت. قطاری که قلب من بود. چشم تو پنجره هاش.
 سرت که روی شونه ی راستم بود، درست چند دقیقه قبل از اینکه بری، بوی عطرت روی آستینم جا موند. گفتم:«از الان تا هروقت که باز ببینمت، هر خیابونی، هر دختری، هر چیزی که بوی عطر مونت بلک تورو بده، منو یاد تو میندازه».
دروغ گفتم. عصر همون روز عطرت از روی لباسم
این یکی هی قرمزتر شد، اون‌ یکی سیاه‌تر.
این یکی شاداب‌تر شد، اون یکی پوسید. 
این یکی عاشق شد، اون یکی لرزید. 
اشکای این یکی ریختن، گلبرگای اون یکی دونه دونه دونه افتادن. 
این یکی تا آخرش موند، جنازه اون یکی رو باد برد.
این یکی سیاه پوشید، این یکی تیره شد. 
این یکی تنها، اون یکی رفته.
تار شدن. 
تو دوران دانش آموزیم یه بار که مامانم داشت راجع به آیندم حرف میزد، در باب اسم همسرم یهو اسم سینا به زبونش اومد. از همون موقع این اسم موند! هروقت بحثی میشد با همین اسم بود.
در تمام عمرم شاید کلا دو تا سینا رو از نزدیک دیده باشم!
یه دوستی دارم، شیش سال و نیم پیش که درباره ازدواج ازش پرسیدم گفته بود خیلی دلش میخواد زودتر ازدواج کنه. جدیدا پروفایلاش بودار شده! ظاهرا داره ازدواج میکنه
طبق رسم بعضیا که تا مجردن عکس خودشونو ممنوع میدونن واسه گذاشتن رو
 
 
​​​​​​صبح یه آقایی داشت آشغال های منزلش رو می برد. حتمن میخواست بندازتش تو سطل زباله شهرداری، یه لحظه وسط کوچه موند و کل نون آی تو نایلون زباله رو برا پرنده ها ریز ریز کرد.
یکی تو کوچه مون هست که تو این برف به فکر پرنده هاست.
 
 
 
دنبال رازی نگردید. به ادم ها برچسبی نزنید. ببینید تختی چجوری زندگی کرد دنبال این نباشید که چجوری مرد. تنها رازی که وجود داره اینه که: وقتی تختی زنده بود مردم کشتنش!
تختی روی تخت بیمارستان نشسته است و خبرنگار شروع به ضبط مصاحبه میکند: 
حرف شما برای مردم چیه؟
تختی: من روحا و جسما خیلی خسته ام و برای همیشه با کشتی خداحافظی میکنم!
بهرام توکلی با سبک خاص فیلمسازی اش نشان داد که از پس ساخت هرگونه فیلمی بر می اید و مهم تر از اون کارگردانی که وقتی فیلم ه
استفاده صحیح از هدینگ ها داخل محتوا و سایت

هدینگ یا سرتیر به انگلیسی Heading شامل عنوان قسمت های مختلف داخل یک
صفحه وب می شود. بالای همین پاراگراف شما یک هدینگ با h2 مشاهده می کنید.
یعنی نوشته بالای این پاراگراف سرتیتر مخصوص همین پاراگراف می باشد. در
ادامه به همین شکل من از سرتیتر و هدینگ های مختلف استفاده می کنم. و
همچنین در زیر هر کدام یک توضیحی قرار میدم.


ادامه مطلب
Widget کلمه ای هست که از ترکیب دو کلمه Window و Gadget ایجاد شده است.یعنی یه اپلیکیشن یا ابزار کوچیک که میتونه داخل صفحه وب نصب و اجرا بشه. داخل صفحات گوشیتون شاید دیده باشین اینو. مثلا میشه یه تقویم یا دفتر یادداشت کوچیک رو روی صفحه تون بیارید یا اپ پخش موسیقی و... .
چند سال پیش همسایه‌ای داشتیم به اسم "جواهر" اما "ایران خانوم" صداش میزدن. آرایشگر فرح بود. بعضی وقت‌ها برام خاطراتش رو تعریف می‌کرد. شبیه بقیه پیرزن‌ها نبود. می‌تونستی بفهمی توی جوانی با کی نشست و برخاست داشته و چقدر برو بیا. از لباس‌هایی که انتخاب می‌کرد خوشم می‌اومد. انگار که یه پشت پا زده بود به رسم دنیا. فارغ بود از هیاهو. بچه‌هاش مثل خودش نبودن. می‌تونستی تفاوت نسل‌ها و تربیت رو حس کنی. یه روز حالش بد شد. بیمارستان خوبی نرسوندنش. در نه
تجربه‌ انتقال علی انصاریان و علیرضا نیکبخت واحدی نشون داد جنجال و تقلا برای در صدر و صحنه موندن و تصویه حساب‌های نابخردانه حکایت همون فردیه که می‌زنه بچه‌اش رو می‌کشه تا ماتحت همسایه بسوزه. حالا هم ظاهرا گادوین منشا یادش رفته که بعد بازی با الدحیل تو یک چهارم نهایی جام باشگاهای آسیا و اون کامبک بیادماندنی عکسش رفت رو پروفایل شبکه‌ اجتماعی خیلی از ما هوادارها و همون‌جا هم موند. البته شاید هم براش مهم نیست! خلاصه هر چی هست فقط یکی به گوشش
بعضی موقعا واقعا سیر میشم...از اطرافم...از آدمای اطرافم...
بعضی موقعا دلم میخواد چمدونمو بگیرم دستمو...
دستشو بکشم بالا و آروم آروم
توی سالن انتظار فرودگاه بکشونم...
بعدش پروازم اعلام شه و من سوار هواپیمام
بشم....یه جای جدید...یه حس جدید....شایدم با یه آدم جدید....
از بچگی عاشق پرواز بودم....ولی خب در حد آرزو موند...
کسی چ میدونه....شایدم عملی شه....

این جمله رو چقد دوس دارم!!!اصلا انگار میخواد از درون بیدارت کنه!!!
بر سر خود بزنید که چرا پرواز نمیکنید...
       
تامپون داخل بینی :
پزشکان جراحی معمولا پس از اتمام عمل بینی از تامپون بینی یا باندهای مخصوص برای جلوگیری از خونریزی استفاده میکنند. استفاده از این نوع تامپون ها در گذشته رایج بود و امروزه بیشتر جراحان از مینی تامپون های بینی استفاده میکنند که به صورت عامیانه به آن مش یا فیتیله میگویند. مش یا تامپون از جنس گاز استریل است و پس از آغشته شدن به پماد تتراسایکلین در داخل بینی قرار میگیرد.
مهم ترین کاربرد تامپون نگه داشتن غشای مخاطی تیغه ی بینی به ص
بقول مهدی چرا تا ما اومدیم یه کاری بکنیم کل دنیا بهم ریخت؟
ینی واقعا تو این مدت چه اتفاقا که نیوفتاد...
حالام کرونا!
ازش خیلی ممنونم که رفتار درستی داره...
اینکه نگرانی هامو درک میکنه برام ارزشمنده
با این که دیشب بهش گفتم بیا تا هفته دیگه صبر کنیم اما باز امروز پای حرفش موند و گفت فردا میاد برای آزمایش. با اینکه پدر و مادرش کلی اصرار کردن که نیاد اما باز منطقی نشست فکر کرد و گفت میاد.
از اینکه پیامشو دیدم ولی جواب ندادم
از اینکه پیامشو پاک کرد بعد
سلام رفقای جان
آقا من شرمنده تک تکتکونم که نگرانتون کردم بذارید دستتونا ببوسم منو ببخشید واقعا روم سیاه
باورتون میشه شرایط جوری شده بود من اصلا یادم رفته بود وبلاگ دارم چند روز قبل نمیدونم چی شد یاد اینجا افتادم اصلا آدرس وبلاگ و نام کاربری و همه چی یادم رفته بود
چیا به من گذشت مهم نیست ولی واقعا از معجزات خداست که من زندم دخترم زندس و حالمون خوبه
فقط از یادگار اون روزای سخت دوتا قرص لوزار25و هیدروکلروتیازید50با من موند +استرسی که اصلا دست خو
یعنی من الان صبح باید پاشم برم مدرسه؟
یعنی چی؟
مسافرت تموم شد؟
هیچی نفهمیدیم که....نمی رفتم بهتر بود...حسرت صدتا کار نکرده موند رو دلم:((((
ای خداااا...هعی:(
+تازه کلی دعوامم کرد امروز :( خب پدر من به من چه شمال رطوبت داره باطری موبایل زود خالی میشه..اینم تقصیر منه؟... خب خاموش شد دیگه.رسیدم خونه میخواست موبایلمو بگیره بندازه تو دریا:))) 
حال دوران دائما یکسان نباشد غم مخور.... 
قرار بود غر غر نکنم.... خداجان خودت در جریانی... 
هعی.... 
خیلی دلم میخواددیه بار با خوشحالی برم زیارت
اما همیشه یه دنیا غم پشت دلم خونه میکنه موقع سفر
منتظرم برسم و سیل اشکم جاری بشه
پناهیان جان میگفت با خوشحالی و شادی بریم زیارت
اخه روی خوشمون و که به همه نشون میدیم، نقابِ البته
اون دلِ شکستمونِ که نمیشه به هر کس نشون داد.. 
خدا کنه اینبار سبک برگردم
کربلا که یه غم بزرگ موند رو دلم...  با یه حال آشفته و خراب ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها