نتایج جستجو برای عبارت :

مروری بر انچه گذشت.

امام صادق ع فرمود خدای عزوجل بادم ع وحیفرمود من تمام سخن را در چهار کلمه برایت جمع میکنم عرضکردم پرودگارا انها چیست  فرمود یکی. از ان منست و یکی از ان تو و یکی میان. تو ومردم عرضکردم  انها را بیان فرما تا بفهمم فرمود انچه از ان منست اینستکه مرا عبادت کنی چیزی را شریکم نسازی اما انچه از ان توست اینستکه پاداش عمل ترا بدهم زمانبکه از همه وقت بدان نیازمندتری واما انچه میان من وتو است دعا کردن تو  اجابت من است و اما انچه تو ومردم است اینستکه برای م
 اوست خدایی که باران را پس از ناامیدی خلق می فرستد و و رحمت و نعمت خود را فراوان می گرداند و از جمله ایات قدرت او خلق زمین و اسمان هاست و هم انچه در ان ها از انواع جنبندگان پراکنده است و او بر جمع اوری انچه پراکنده است هر وقت بخواهد قادر است و انچه از رنج و مصاعب به شما می رسد همه از دست خود شماست در صورتی که خدا بسیاری از اعمال بد را عفو می کند و شما در زمین هیچ قدرتی ندارید و از کوچکترین قوای جهان زبون و عاجزید و غیر خداوند در عالم هیچ یار و یاور
شکیبایی ورزد خشم نکند و با هر کس که با او تندی کند تندی نکند ولی بگذرد و ندیده گیرد وبیامرزد و حلم ورزد بخاطر برزگ د اشت قران و هرکه قران بدو داده شود و باز گمان کند که بیک تن از مردم بهتر ار انچه او دارد چیزی داده اند انکس بزدگ  دانسته انچه را خدا کوچک شمرده و کوچک دانسته انچه راخداوند برزگ شمرده است  11 حضرت صادق ع فرمود رسولخدا ص فرمود حاملین قران  نمابندگان و سر پرستان اهل بهشتند  و مجتهدان جلو داران اهل بهشتند  پیامبران اقایان اهل بهشتند
دیگه فکر نمی کنم اسمانم!
شاید یه چیزی  یه جای دورافتاده ته ته اسمون ها ...
یه جای دور خییییلی دور   به اندازه 9 میلیارد سال نوری دور از تو....
یه جای فراموش شده ....
یه جای گمشده ...
کاش هیچ وقت پیدا نمیشدم!
کاش هیچ وقت پیدام نمیکردی!
اما از حالا به بعد
ایکاروس  ی روایت میکند قصه ی انچه گذشت و میگذرد!!
 
 
 
امام صادق ع فرموداز نشانهای درستی یقین مردمسلمان اینستکه مردم را بوسبله خشم خدا خرسند نکند مانند کسیکه طبق میل مردم بر حلاف حق. فتوای دهد ونهی از منکر نکند و مردم را بر انچه خدا بخود او نداده سرزنش ننماید  مردم را برای  انچه.خدابخود او نداده سرزنش ننماید مردم   را برای انچه بدو ندهند زیرا خدا روزیش نکرده سرزنش نکند زیرا روزی رانه شره و از حریص بیاورد و نه نخواستن ناخواه رد کندو اگر شخصی از شماچنانکه. از مرگ میگریزد از روزیش بگریزد روزیش باو
 معاویه بن عمار گوید امام صادق ع بمن فرود هرکه قران بخواند او بی نیاز شود و نیازی پس از نیست وگرنه اگر قران بی نیازش نکند هیچ چیز اورا بی نیاز نکند 9. حضرت باقر ع فرمود رسولخدا فرمود ای گروه قران خوانان از خدای عزوجل بپر هیزید در انچه از کتاب خدا بشما. داده  است زیرا که من مسعولم و شما هم. مسعولید من از. رساندن و تبلیغ رسالت  مسعولم و شما  هم  از انچه از قران  وسنت من در بر دارید مسعول هستید
سلام دوستان.
صبح آخر هفته تون بخیر.
اومدم بگم من حالم خوبه نگران نباشین.مهمونی یکشنبه و اومدن غزاله هم به خوبی برگزار شد.
امروز میخواستم بنویسم اما از دیشب یکساعت و نیم خوابیدم فقط.
سرم درد میکنه و چشمام باز نمیمونه اصلا...ببخشید.
فقط اومدم خبر بدم که نگران نمونین.انشاالله شنبه یه پست طولانی از انچه که گذشت این هفته مینویسم.
منصوربن حازم گوید از امام صادق ع پرسیدم که ایا ممکن است امروز چبزی واقع که دیروز در علم خدا نبوده باشد یعنی خدا انرا نداند  مگر وقتیکه واقع شود فرمود نه هر که چنین گوید خدایش رسوا کند  عرضکردم بفرمایید مگر نه اینستکه انچه واقع شده و انچه واقع شود وانچه تا روز قیامت واقع میشود در علم خدا هست فرمود چرا پیش از انکه خلق را همه چیز را میدانست 12 وفرمود اگر میدانسند چه پاداشی در اعتقاد ببدا هست از سحن دد ان سستی نمی ورزیدندو فرمود هر گز هیچکس پیغمبر
شرح مجلسی ره گوبد گویامقصوداز اهل ریب انهایی هستندکه در دین انها بر گمان و اوحامفاسده بنانهادهشده مانند علمای اهل خلاف  سپس کلام مصباح اللغه را در معنای بدعت ذکرکرده وپس ازان فرمایدبدعت در عرف شرح بان. چیزی  گویند که پس از رسولخداص  پدیدار گشته ودرباره خصوص ان نمی نرسبده و داخلدر تحت دستورات عمومیهم نباشدیا بطورخصوص یا عموم از ان نهی شده پس انچه درعمومات و اجبه یا مستحب داخل است بدعت شامل ان نگردد مانند تالیف کتابهای علمی که داخل در کمک ب
حیف آن عمری که او بی عشق جانبخشا گذشت،
حیف آن عشقی، اگر با داد و واویلا گذشت.
غرق بادا در گنه، قلبی نورزد عشق پاک،
حیف عمر فاسقی از این جهان رسوا گذشت.
حیف عمر ابلهی، عمری پی دولت دوید،
حیف عمر عاقلی، با هرزه و رؤیا گذشت.
لال گردد آن زبانی که نمی گوید خدا،
حیف آن امت، که او بی دین و بی تقوا گذشت.
بی کفن میرد غریبی، نیست ایرادی دگر،
حیف آن مرگی اگر بی ذکر "لا الا"گذشت
مکّه و مینا نرفتی جرم نبود پیش حق،
حیف عمر غافلی، با ساغر و مینا گذشت.
جور دنیا هم گ
انچه بر عمو گذشت ...
بعد از چند روز جست و جوی فراوان و تلفن بازی بسیار توانستم با یک باشگاه سوارکاری  صوبت کنم و بفهمم قیمتای تو نت چقد توهمیه :|
اینجا گفته بود در باشگاه خصوصی هرینه یک دوره 210 تومان هست جلسه ای هم بشینی از 10 تومن باشگاه های دولتی شروع میشه تا 40 تومن ولی واقعیت اینجوری بود 10 جلسه 800 تومن تک جلسه 80الی 100 تومن :| 
اسب کهر میخوام سوار شم ... شما چه رنگی سوار میشی هانیه خانوم ؟ :)
 حضرت صادق ع فرمود بر دنیا شکیبا باشید که ان ساعتیاست زیرا انچه که از دنیاگذشته اکنون نه دردی از ان احساس کنی ونه شادی وانچه نیامده که ندانی چیست همانا دنیای تو ان ساعتی است که در انی  د.ر ان یکساعت لر طاعت خدا صبر کن واز نافرمایی خداوند شکیبا باش و خود را نگاهدار  سرح یعنی هرچه حساب کنی بیش از این یکساعتی که در انی نیست   اگر طاعتی داری بر انجام ان شکیبا باش واکر نافرمانی پیش امده بر تدک ان شکبباباش زیراانچه گذشت که اکنون خبری از ان نیست ودرد
عاصم بن حمید گوید با امام صادق ع در باره انچه راجع بدیدن خدا روایت کنند مذاکره میکردم حضرت این خورشید یک هفتادم نور کرسی است  وکرسی یک هفتادم نور عرش و عرش یک هفتادم نور حجاب و حجاب یک هفتادم نورستر اگرانها راستگویند چشم خودرا بهمبن خورشید وقتیکه در ابر نباشد بدوزد  8 حضرت رضا ع فرمود رسولخدا میفرمود چون مرا باسمان بردند جبرییل مرا بجایی رسانید که جبرییل هیچ گاه بانجا گام ننهاده بود سپس از پیش دیده پیغمبر ص پرده  برداشته شدوخدا از نور عظمت
امام صادق ع راجع بقول  خدای  عزوجل ابراهیم نگاهی بستارگان کرد وگفت من بیمارم 88 سوره 37 فرمود ابراهیم  حساب کردو انچه  بحسین ع وارد مبشود از اوضاع کواکب فهمید سپس گفت من بیمارم از انچه بحسین ع وارد میشود امام صادق ع فرمود چون کارحسین چنان شد که شد ااصحاب و جوانهاش گشته شدند وخودش تنها ماند  فرشتگان بسوی خدا شیون وگریه برداشتند  وگفتند یا حسین برگزیده و پسر پیغمبرت چنین رفتار کنند  پس خدا شبح وسایه  حضزت قایم  علیهماسلام را بانها نمود و فرمو
 امام صادق ع فرمود در ظمن انچه خدای عزوجل با موسی ع مناجات فرمود این بود که ای موسی تقرب جویندگان بمن بچیزی مانند پرهیز از محرماتم تقرب نجسته اند همانا من اقامت در بهشتهای جاودان را بانها شریک نسازم یعنی بهشتهای عدن مختص پرهیزگاران از محرماتست  4 امام صادق ع فرمود سحت تر چیزیکه خدا بر خلقش واجب ساخته ذکربسیار خداست  ومقصودم گفتن سبحان الله والحمد لله و لا اله الا الله و ا لله اکبر نبست اگر چه این هم از جمله ذکر است بلکه مقصود یاد اوردن خداست
حضرت صادق ع فرمود مردی خدمت رسولخدا. . دص امده عرضکرد  پیغمبر خدا قرض ووسوسه در دل بر من غالب گشته دستوری برای رفع هر دو بمن بدهید پس پیغمبر ص باو فرمود بگو توکلت علی الحی الذی لا یموت  الحمد لله لم یتخذ صاحبه ولا ولدا ولم یکن له شریک فی الملک ولم بکن ه من الذل وکبره تکبیرا حضرت ع فرمود مدتی بر این جریان گذشت پس. روزی ان مرد بر پیغمبر ص.گذرکرد انحضرت صدای اوزدو فرمود چه کردی عرض کرد ای رسولخدا انچه بمن فرمودی بدان ادامهدادم و خدا دین مرا ادا کرد
و مبادا با انکسقطع رحم کند رفاقت کنی که من اودا در سه جای قران ملعون  یافتم یکجا خدای عزوحجل فرمایید پس ایاامید واربدکه هرگاه بسرپرستی کاری گمارده شوید فساد در زمین نکنید وقطع رحم کنیم ایشانند که خداوند لعنتشان کرده پس  کرشان  کرد و کور ساخت  دیدگانشان را سوره محمد ص ایه 2 سوره 23 و نبز در جای دیگر فرماید وانانکه بشکنند پیمان خدارا پس از بستن ان و میبرند  انچه را که خدا فرموده پیوند  شود  و فساد کنند در زمین انها را است لعنت و برای ایشان است ب
 
 
 
+ هر روز در اولین فرصت ممکن حرف مثبتی بزن:)
+لذت ناشی از خوب انجام دادن کارهای کوچک را تجربه کن.
                    + مثل یک شاهین مراقب اوضاع مالی ات باش.
+ نگذار فرزندان یا نوه هایت تو را با اسم کوچک صدا کنند.
+ فراموش نکن که همه ی ما در نهایت بر اساس انچه انجام داده ایم قضاوت خواهیم شد، نه انچه گرفته ایم.
+ هرگز در انجام کاری که میدانی درست است درنگ نکن.
+ به خاطر قدردانی کار نکن، اما در خور قدردانی کار کن. 
ادامه مطلب
اگر قصد اجرای نمای آجری و یا خرید آجرنما یا آجر نسوز را داشته باشید کافیست فقط با شهر آجر تماس بگیرید . کارشناسان شهر آجر در اسرع وقت با نمونه محصول و کاتالوگ محصولات نزد شما خواهند بود . با افتخار اعلام میکنیم تقریبا همه انچه در صنعت آجرنما تولید میشود را در شهر اجر ببینید و از بین تنوع بی نظیر انچه که دقیقا با سلیقه شما همخوانی دارد را انتخاب کنید .در خانه و شرکت و یا  محل پروژه بنشینید و به آسان ترین روش با اطمینان کامل انتخاب و خرید و اج
دانلود کتاب صوتی کار از کار گذشت اثر ژان پل سارتر
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
دانلود کتاب کار از کار گذشت | ژان پل سارتر | طاقچهtaaghche.com › داستان و رمان › رمانژان ‌پل سارتر (۱۹۸۰-۱۹۰۵)، نویسنده و فیلسوف فرانسوی است. «کار از کار گذشت» درباره زن و مردی است که همدیگر را نمی‌شناسند، جدا از هم و به دلایلی متفاوت می‌میرند و در ... رتبه: ۴٫۸ - ‏۲۰ رأیوارد نشده: اثر ‏| باید شامل این عبارت باشد: اثر
دانلود رایگان کتاب کار از کار گذشت از ژان پل سارتر | جنگلبانjangal
‍‍  به همین راحتی ست ...
 
 
می توان عشق را نشانه گذاشت ...تا انجا که پیش رفت و دل را تپید و نفس را بشماره انداخت علامت زد و نقطه کذاشت ..
مجالی دهیم تا کینه ها و دلزدگیها  دمار از روزگارمان در آورد ... خاطرات تلخ و جانفرسا  را در صندوقچه ای محبوس کرد ...و عشق را دوباره از سر خط  اغاز کرد ...
هرجا از عشق جا ماندی  بایست و بلند بگو .." اجازه من جا ماندم " .
معلم عشق را با ملایمت  به تاخیر دعوت کن تا صبرکند ..
به همین راحتی ست ...
دیدن انچه را که عشق برایت مهیا م
 کلمه نیکوی پرودگارت در باره پسران اسراییل بپاداش صبریکه کرده بودتد انجام یافت و انچه را فرعون و قومش  میسا ختند و اشجار و کاخهایی که برمیافراشتنند واژگون کردیم  137 سوره 7 پیغمبر ص فرمود این بشارتست وانتقام پس خدای عزوجل نبرد و کشتار مشرکببن اباو اجازه فرمود نازل کردومشرکانرا هر کجا یافتید بکشید وبگیری. و محاصره کنید ودر هر کمینگاهی سرراهشان بنشینید60 سوره 9 انها را بکشید هر کجا یا فتید 191 سوره 2  پس خدا انهارا بدست پیغمبر صدوستانش بکشت وان
و از تو میپرستند ان حقست 53 سوره 10 یعنی انچه در باره علی علیه السلام میگویی و بکو اربپروردگارم که انچه در باره علی ع میگویم حق است و شما خدارا در مانده نکنید ابان بن تعلب گوید بامام صادق ع عرصکردم قربانت تدایتعالی فرماید خودرا بکردنه نینداخته 11سوره90 حصرت فرمود کسی را  که خدا ببرکت ولایت ما گرامیش داشته از کردنه گدشکه است وماهستیم ان گردنه یی که هر کس وورد شود نجات یابد  راوی گوید من خاموش بودم باز حصرت فرمود نمیخو اهی بتو حرفی اموزم و افاده ک
فردی از درد زیاد خواب به چشم نداشت. او برای مداوای چشم انواع قرص و دارو ها را استفاده کرد اما چشم دردش خوب نشد . به راهبی شناخته شده و مقدس  مراجعه کرد . راهب به او گفت تو باید برای مدتی به هیچ رنگی جز رنگ سبز نگاه نکنی  او پس از بازگشت از نزد راهب به تمامی مستخدمان خود دستور داد بشکه هایی سبز رنگ بخرند و هر انچه در اطراف و خانه ی اوهست همه رو سبز رنگ کنند . 
پس از مدتی رنگ ماشین خانه لباس و هر انچه به چشم می خورد را سبز رنگ کرد . چشم درد او به مرور تس
وی  تصمیم گرفت امتداد  خاطراتش را اینجا بنویسد....نه اینکه از بلاگفا و هنگ کردن هایش شکایت مند باشد که یک وقت هایی فکر میکند شاید بلاگفا عنر خودش را کرده ، شاید یک روزی دوباره قاطی کند و هر انچه نوشته ست را برباد دهد....یک وقت ها هم اصلا دلش میخاست قید نوشتن را بزند برای همیشه اما دلش نمی آمد! یک حسی شاید قلقلکش میداد که ادامه دهد....بنویسد.....آنچه توی ذهنش میگذرد داخل یک صندوقچه کوچک بگذارد و چند سالی که گذشت برگردد و بخواند و مرور کند آنچه بر وی گ
رسولخدا ص فرمود بر شما باد بگذشت زیرا گذشت جز عزت بنده را نیفزابد و از دبگر بگذریدتا خداشما را عزیز کند امام باقر ع فرموده پشبمانی از گذشت بهتر واسانتراست تا پشیمانی از کیفر  شرح یعنی اگر شخصی را که بتو ستمی کرده بود بخسیدی و از اودر گذشتی سپس دانستی که ان گذشت مورد نداشته زیرا ان ستمگر متنبه نگشت و از گذشت خود پشیمان شدی این پشیمانی بهتر و اسانتر است از موردیکه ستمگر را مجازات کنی وسپس بفهمی اگر ازاو میگذشتی و اورامیبخشیدی. بهتر بود
 فضیل گویدبامام صادق ع عرضکردم مردم این امر امامت دعوت کنیم فرمود  ای فیضل، چون خدا خیر بنده. یی را خواهد  بفرشرشته یی امر کند که گردن اورا خواه
 ناخواه اورا داخل ام. امامت کند 4 امام صادق ع فرمود این امر امامت خودرا برای خداقرار دهید نه برای مردم زیرا انچه برای خداست عملیکه برای خدا خالص. باشد خود او پاداش ثوابش را عطاکند و انچه برای مردم باشد باسمان بالا نرود پذریرفته خدا نگردد بر سر دین خود با مردم ستیزه نکنید زیرا  ستیزه.  بیمار  کننده دل
فروردین همه‌ش م.ح.ز حضور داشت
آلبرت برگشت و حرف میزدیم و کمک و راهنمایی
فروردین بیشتر به خواب گذاشت
فروردین به فیلم دیدن گذشت
فروردین به حدودی کتاب خوندن گذشت.
فروردین شروع شد به شروع فوتوشاپ
فروردین شروع شد به دیجیتال مارکتینگ
فروردین گذشت به شروع سخر خیزی و چه شیرین بود...
فروردین گذشت به درس های آنلاین،
فایل های زیاد مجازی
فروردین بیشتر صحبت با محمدرضا و آلبرت بود و بد هم نبود
فروردین شروع شد به تولد موضوع پروژه طراحی ایجاد.
فروردینِ استر
 عمربن یزید گوید مسمع را در مدبنه دیدم واو انسال وجهی را خدمت امام صادق ع بردهو انحضرت نپذیرفته بود من باو گفتم چرا امام صادق وجهی را که برایش بردی بتو رد کرد گفت چون ان وجه را که خدمتش بردم عرضکردم غواصی دریای بحرین بمن واگذار شده و من چهععرمود ارصد درهم استفاده کرده ام وخمس ان را که 80 هزار رهم است برای شما اودده امن نخواستم این وجه را که حق شمااست خداب تبارک تعالی در امواا لما قرار داده از شماباز دارموود تصرف کنم حضرت فرمود مگر ما از زمبن و ا
به نام خدا
این روزا حس درماندگی و تنهایی بیشتر از هر چیزی گلویم را می فشرد.
کاش زمان به عقب بر می گشت و هرگز با مردی که نامش حالا در شناسنامه ام است پای سفره عقد نمی نشستم.
اشتباه بزرگی کردم که جبران شدنی نیست.
مدام در دعای مشلول می گویم یا راد ما قد فات.
 
یعنی ای کسی که انچه را که از دست رفته بر می گردانی. اما نمی دانم این بار چگونه می خواهی نجات دهی این بنده ات را...
 امام صادق ع میفرمود همانا رحم بعرش اوبخته و میگوید بپیوند ببر از   هر که از من ببرد  وان رحم ال محمد ست که خدای عزوجل فرماید کسانیکه انچه را خدا امر بپبوندش فرموده  پیوست میدهند 27 سوره 13 و رحم هر خوبشاوند است  شرح اویختن رحم بعرش کنایه از در خواست حق خوبش است در حضور پروردگار و سرعت اجابت او
وابستگی
دلبستگی
وارستگی / بلوغ احساسی /آغاز خود عشق ورزی / کنده شدن از موانع 
تلنگرهای زیادی در این چند سال خوردم . از کسانی که بینهایت دوست شون داشتم و دارم .
 
حالا دارم فکر میکنم .
اولی گذشت . سخت گذشت اما گذشت . سپردم اش به زمان .
دومی گذشت .اونم سخت بود و شوکه آور . سپردم اش به زمان .
و این آخری که سخت ترین هست هم خواهد گذشت ...
رنج آدم را پخته میکنه . بخصوص وقتی دلش میشکنه و میشکنه و میشکنه . 
حالا با خودم میگم عجب احمقی بودم که اجازه دادم آدم ها با د
دقیقا چند سال پیش بود‌‌...
بهمن ماه...
تعداد خواب های واقعی یا به نگاه دین، رویاهای صادقانه، بیشتر شده بود...
با مرگ دوستم شروع شد و به...
یادم نیست به چی ختم شد.
اون زمان دانشجو بودم، حاج اقای دانشگاه میگفت احتمالا غلبه شیطانی هست که خواب های واقعی میبینی، خواب هایی که واقعا اذیتم میکرد...
گذشت و گذشت و گذشت تا با یه سری از ادعیه و این چیزها بهتر شدم، تا این چند روز...
انگار دوباره رویاهای صادقه برگشتند...
 
ایا بالاخره روزی، ما نیز به دلخواه خویش زندگی خواهیم کرد؟!
 
پی‌نوشت: اینروزا زیاد پست میذارم ، دلیلش اینه که تو محیط کار تناقض‌ها و زشتی‌ها رو میبینم و سکوت میکنم، تو خونه برای کسی از اینهمه بی انصافی که به مردم میشه غرغر نمیکنم،تو سرم اما پر از اعتراض و حرفه!بنابراین ، باز هم پناه بر وبلاگ‌های سوت و کور و از رونق افتاده‌یمان !
رمضان هم گذشت...
یادمه بچه که بودم، داداش بزرگه میگفت عید فطر که میشه،  وقتی میگن الحمدلله علی ما هدانا و الی اخر، انگار یه پارچ آب یخ رو سر آدم خالی میکنن که ایوای! رمضان هم گذشت... 
انگار کم کم دارن آب یخ رو سرم خالی میکنن
رمضان هم گذشت و من آدم نشدم
اصلا نفهمیدم چی بود، چی شد! 
به قول استاد بخشی اصلا اینجا کجاست؟ من کی ام؟؟ تو کی هستی؟؟ (اینقدر من در درک عظمت این ماه نابودم!)
خدایا من که نفهمیدم چی شد و چی بود که گذشت، ولی تو به حق حسینت نذار دست خ
 
زهرای بابا سلام
امروز 20 ماه می شود که از پیش ما رفته ای. برابر همه روزهایی که اینجا پیش ما بودی و به زندگمیان شادی بخشیدی. این 20 ماه عمر شیرینت برای ما زود گذشت خیلی زود اما 20 ماه نبودنت هم زود گذشت آن قدر زود که باورمان نمی شود 20 ماه است که پرکشیده ای. زود گذشت اما به تلخی. آن قدر تلخ که گاهی شیرینی بودنت را از یاد می بریم
 
سهم من از تو عکس هایی شده است که نبودنت را به من یادآوری می کند
سهم من از تو عکس هایی شده است که نبودنت را به من یادآوری می کن
امام صادق ع فرمود داناترین مردم بخدا راضی ترین  انها است از خدایعزوجل 3 علی بن الحسین ع فرمود صبر وراضیبودناز خدا سر اطاعت خداست وهر که صبر کند وراضی و از خدا راضی باشد نسبت  بانچه در باره  او حکم فرمایدچه دوست داشته و ناخوش دارد  برای او حکم نکند  جز  انچه خیر او باشد  
عامری گوید غانم بمن گفت من از اخلاق رفیقم خوشم نیامد   واز او جداشدم و رفتم تا بعباسیه  قریه یی بوده در نهرالملک رسیدم مهیای نماز شدم گزاردم و در باره  انجه در جستجویش بر خاست بودم میاندیشنیمکه ناگاه شخصی نزد من امد وگفت تو  فلانی هستی و اسم هندی مرا گفت  گفتم اری گفت اقایت ترا میخواند اجابت کن  همراهش ر هسپار شدم  واو همواره مرا از این کوچه بان کوچه میبرد تابخانه وباغی رسید حضرت را در انجا دیدم نشسته بود بلغت هندی فرمود خوش امدیای فلان حال
 علی بن محمد نوفلی گوید محمد بن فرج من گفت   حضرت بوالحسن  امام هادی ع بمن نوشت ای محمد  کارهایت را بسامان رسان و مواظب خود باش من مشغول سامان دادن کارم بودم و نمیدانستم مقصود حضرت از انچه بمن نوشته چیست که نگاه مامور امد ومرا از مصر دست بسته حرکت داد  وتمام داراییم را توقیف کرد  8 سال در زندان بودم سپس نامه ای از حضرت در زندان بمن  رسید که ای  مجمد یر سمت بغداد منزل مکن نامه را خواندم و گفتم من در زندانم و او بمن  چنین مینویسد این موضوع شگفت ا
مدارس تهران یکشنبه(فردا) هم تعطیل شد و این در حالی است که هوای تهران از عصر با بادهایی که نمیدانم هواشناسی اینها را پیش بینی نکرده بود انگار، تقریبا تمیز است. ما به هوای بدتر از انچه که فکر کنید به مدرسه رفته ایم. من که نمیدانم چه خبر است ولی حس میکنم خبرهایی است!
محققا در مثل , زندگی دنیا به آبی ماند که از اسمانها فرو فرستادیم  تا به ان باران انواع مختلف گیاه زمین از انچه ادمیان و حیوانات تغذیه کنند  , بروید تا ان گاه که زمین از خرمی و سبزی به خود زیور بسته و ارایش کند و مردمش خود را بر ان قادر و متصرف پندارند . که ناگهان فرمان ما به شب یا روز در رسد و ان همه زیب و زیور زمین را دور کند . 
و زمین چنان خشک شود که گو یی دیروز در ان هیچ نبوده 
روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد، گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد!
 
روز بعد، سگی که از آن جا می گذشت از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، گوساله راهنمای گله، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند!
ادامه مطلب
در یکسالی که گذشت چالش های زیادی رو پشت سر گذاشتم 
خیلی زیاد 
بارها تا مرز سقوط رفتم اما به یک مویی خودم رو بند کردم و در هوا معلق ماندم 
بارها شکستم و باز خودمو جمع کردم 
بارها افتادم و باز لنگ لنگان به راه افتادم 
.
.
.
اگر میدانستم پاداش این روزهای سختی که گذارندم چنین روزهای شیرینی است، تمام روزهای تلخ گذشته را با کمال میل به  آغوش میکشیدم ... 
این روزها انقدر شیرین است که وقتی به گذشته ای که گذشت مینگرم با لخند میگویم چه خوب گذشت :) 
در یکسالی که گذشت چالش های زیادی رو پشت سر گذاشتم 
خیلی زیاد 
بارها تا مرز سقوط رفتم اما به یک مویی خودم رو بند کردم و در هوا معلق ماندم 
بارها شکستم و باز خودمو جمع کردم 
بارها افتادم و باز لنگ لنگان به راه افتادم 
.
.
.
اگر میدونستم پاداش این روزهای سختی که گذروندم چنین روزهای شیرینی، تمام روزهای تلخ گذشته را با کمال میل به  آغوش میکشیدم ... 
این روزها انقدر شیرینه که وقتی به گذشته ای که گذشت نگاه میکنم با لبخند میگم چه خوب گذشت :) 
سیامند رحمان در گذشت .
سیامند رحمان قهرمان وزنه برداری پاراالمپیک جهان و رکوردار این رشته ساعاتی پیش بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت. 
رحمان اهل آذربایجان غربی و ۳۱ سال از سنش می گذشت که در روز یکشنبه ۱۱اسفند ۹۸ جان به جان آفرین تسلیم کرد. 
 
سیامند رحمان در گذشت .
سیامند رحمان قهرمان وزنه برداری پاراالمپیک جهان و رکوردار این رشته ساعاتی پیش بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت. 
رحمان اهل آذربایجان غربی و ۳۱ سال از سنش می گذشت که در روز یکشنبه ۱۱اسفند ۹۸ جان به جان آفرین تسلیم کرد. 
 
امام صادق ع فرمود مردی از شمار چه مانع میشود که بپدر ومادرش نیکی کند زنده باشد یا مرده که از جانب انها نماز بخواند و صدقه دهد و حج گذارد وروزه بگیرد تا انچه کرده ثوابش از انها باشد و مانند ان هم برای خود او و تا خدای عزوجل بوسیله بوسیله احسان و صله او خیر و فرا وانی برایش زیاد کند 
هشام بن سالم گوید شنبدم. حضرت صادق ع میفرمود خدای عزوجل فرماید بجنگ با من اعلان دهد انکس که بنده مومن مرا ببازارد از خشم من اسوده خاطر باشد انکس که
 بنده مومن مرا گرامی داردو اگر در میانه مشرق و مغرب زمبن افربده از افریده هایم جز یک مومن و یک پیشوای عادلی با او نباشد من بعبادت اندو از تمامی انچه در زمبنم افربدم بی نیاز باشم و هر اینه هفت اسمان و هفت زمین بخاطر او بر پا باشند برای اندو از ایمانی که دارند ارامشی  فراهم سازم که نیازی به ارامش دیگر
به نقل از سایت مشاوره کیفری دینا ، جرایم به طور کلی به دو دسته قابل گذشت و غیر قابل گذشت تقسیم می شود گذشت شاکی در جرایم غیر قابل گذشت در عدم تعقیب یا عدم رسیدگی به این جرایم اثر نخواهد داشت و گذشت شاکی در اینگونه جرایم ممکن است نهایت به تخفیف مجازات ، تعویق صدور حکم و تعلیق صدور حکم و همچنین از شرایط معافیت از کیفر و غیره محسوب شود . برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد گذشت شاکی در جرایم غیر قابل گذشت بر روی لینک زیر کلیک کنید :
 
 
www.heyvalaw.com/
 امام صادق  ع فرمود  افت دین  حسد وخود بینی وبالیدن  است 6 رسول خداص فرمود خدای عزوجل بموسی بن عمران  ع  فرمودای پسر عمران ع بر انچه از فضل خود بمردم داده ام  حسد مبر و چشمت. را. دنبال ان دراز مکن ودلت را پی ان. مبر  ریرا حسد برنده از  نعمت من  ناراحت است واز تقسیمی که مبان بندگانم کرده ام. جلو  گیر است.  و کسیکه چنین باشد من ار او نیستم واو از من نیست   میان من واوارتباط واشنایی نباشد
اجمد بن محمد عبدالله آز یکی از ایمه ع نقل مکند که فرمود تمام دنیاو انچه در انست از ان خدآی تبارک و   تعلی و پیغمبرش واز ان ماست پس هرکه بر قسمتی از دنیا ظفر یابد باید از خدا پرواکند و حق خدای تبارک و تعلی را از زکات و خمس و خراچ ادا کند  وبابرادرانش نیکی نماید واگر چنین نکند خدا ورسولش وما ازاو بیزاریم 3  عمر بن یزبد گوید مسمع را در مدینه دیدم واو در انسال وجهی را خد مت امام صادق ع برد. و انحضرت نپذیرفته بود من باو گفتم چرا امام صادق  ع وجهی را ک
تنها ترین تنها هستم سکوت تاریک سرد در جاده ای بی انتها ....تاریک حتی جلوی پایم را نمی بینم از برداشتن قدم میترسم ....میترسم از قدم زدن. 
چندسال هست میدوم پاهایم خسته رمق ندارم. نرسیدم. 
به انچه که دنبالشان دویدم محو شد از نظرها  هرچه بود تموم شد.
 دنبالش بروم سکوت همه جا را گرفته سکوت سرد و تاریک شیوا رها تنها تنها ...
تنها ترین تنها هستم سکوت تاریک سرد در جاده ای بی انتها ....تاریک حتی جلوی پایم را نمی بینم از برداشتن قدم میترسم ....میترسم از قدم زدن چندسال هست میدوم پاهایم خسته رمق ندار م نرسیدم به انچه که دنبالشان دویدم محو شد از نظرها  هرچه بو د تموم شد دنبالش/بروم سکوت همه  جا را گرفته سکوت سرد و تاریک شیوا رها تنها تنها 
عمرو گوید روزی حضرت صادق ع بما فرمود اگاهی مردی گاهی مردی می. بینی که  در سخنوری در یک لام یا واوی. خطا نکند خطیب وسخنوری است زبر دست  وسخنوری است زبر دست وشیوا ولی. همانا دلش از شب تاریک و ظلمانی تاریکتر و سیاهتر است و گاهی مردی را بینی که نتواند انچه در دل  دارد بزبان اورد اما دلش مانند چراغ. نور افشانی کند
نزدیک دوسال از آخرین پستم میگذره.... دوسالی که تو یه چشم بهم زدن گذشت و از طرفی زندگیم رو هم زیر و رو کرد...مهر تا آذر 97 سختترین روزای زندگیم بود... روزایی که باید یه تصمیم مهم میگرفتم و وسط یه دوراهی سخت گیر کرده بودم... یه طرفش دلم بود و کلی خاطره.. یه طرفش عقلم بود و یه اینده ی شاید خوب.... اولش راه دوم رو انتخاب کردم... ولی هرچی که گذشت دیدم من آدم دست کشیدن از دلم نیستم.... روزایی که جز گریه و دعا هیچ کاری ازم برنمیومد و فک میکردم که باید تسلیم سرنوشتم
درباره اینکه همه چی اونشب با شنیدن یه جمله و یه حرف و بعدش کلی بحث و اخم فروریخت و تموم شد مطمئنم ولی درباره بعدش و اینده ش و بعدش و بعدترش اصلا مطمین نیستمچون افکارم جسته گریخته ان لحظه ای ان محو ان کمرنگ ان...هنوز موندم بین بد و بدتر و رفتن و موندن یجورایی رو محاسبات ریاضی زندگی نمیکنم زندگیم بستگی ب حالم داره حالم میراند انچه را ک رواست...
 ودستش را گرفت و روی مسندیکه خودش نشسته بود اورا نشانید و پهلوی او نشست و متوجه اوشد و بااو.  بسخن پرداحت و حود را قربان او میکردمن از انچه از انچه از پدرم میدیدم در شگفت بودم که دربان امد و گفت موفق باشید برادرو سر لشگر خلیفه عباسی امده است وهر گونه موفق نزد  پدرم میامد دربانان و افسران مخصوصش جلو میرفتند واز در خانه تا مسند پدرم بصف میایستادند تا او بیاید و  برود پدرم  روبابی محمد داشت و باو سخن میگفت تا نگاهش بغلامان  مخصوص موفق افتاد و ان
مغزم، دلم، روحم، جسمم مدام طعنه می‌زنند که ۲۸ام هم گذشت، پس چه شد آن وعده و وعیدها و من خودم را به کوچه علی چپ زده و طعنه‌ها را بی پاسخ گذاشته و به باقی کارهای مانده مشغول می‌شوم. به "خود" قول داده‌ام، تیر نگذرد، جهادیِ تیر نگذرد...تا یار که را خواهد!
حالم خیلی بدِ خدایاچه باید کرد؟همه ش با سرنشینان اون هواپیما هم ذات پنداری میکنماولش حتما هواپیما تکون خورده و صدای مهیبی شنیدن و همه جیغ زدن و ترسیدنبعدم خلبان چیزهایی گفتههمه ش و داد و گریه و ترس قلبشون اومده تو دهنشوونتا بخواد بشینه رو زمین و نهایت منفجر بشه چه بر اونها گذشتهبجای تک تک اون بچه های کوچیک ...بجای مادرها و اون زن حامله...
بجای همه مردهای سرزمینم...
و امیدها و ارزوها
 
اندوه خوردم و رنج بردم و ترسیدم و جا خوردمو گریه کردم و سکوتخ
امام صادق ع میفرمود حاجت خواستن از مردم موجب سلب عزت ورفتن حیا گردد و نومیدی از انچه دست مردمست  موجب عزت مومن اسک در دینش و طمع. فقریست حاضر و اماده  5 احمد بن محمد بن ابی نصر گوبیدبامام رضا عرضکردم قربانت گردم  برایم باسماعیل ابن داود کاتب توصیه یی بنویس شاید از او بهره یی ببرم فرمود مرا دریغاید مانند تویی چنین چیزی طلب کند تو بر مال تکیه کن هرچه خواهیز من بگیر
7نیز حضرت صادق ع  بمردی فرمو د دل خودرا بمنزله رفیقی خوش کردار یا فرزندی سپاسگزارقرار ده و کردارت را بمنزله پدری که از او پیروی کنی و نفس اماره خود را بجای دشمنی که بااو نبردمیکنی و مالت را بمنزله عاریتی که بر گردانی 8 واز نیز انحضرت ع فرمود خویشتن را از انچه زیانش رساند باز گیر ودست نفس را ازان کوتاه کن پیش از انکه از تو جدا شود و چنانچه در جستجوی روزی می کوشی در ر هایی ان بکوش زیرا نفس تو گرو کردار تو است
امام باقر ع فرمود حکایت شخص حریص بدنیا حکایت کرم ابریشم است که هر چه بیشتر برخود تند امدنش دور تر شود تا انکه از غصه بمیرد امام صادق ع در انچه لقمان پسرش را موعضه گرد این بود که پسرجان مردم پیش از تو برای فرزندان خود اموالی گرد اوردند ولی نه ان اموال گردامده باقی ماندونه اولادی که برای انهاگرداورند و همانا و بنده مزدوری باشی که بکاری دستورت داده اند  واجرتی برایش وعده داده اند پس کارت را تمام کن واجرتت را تمام بگیر  در این دنبامنند گوسفندی م
و فرمود چون عالم بعلم خویش  عمل نکند اندررزش از دلهای شنوندگان بلغزد چنانکه باران از سنگ صاف بلغزد 4 مردی دمت امام چهارم ع امد واز او مسایلی پرسید وان حضرت  جواب داد سپس باز گشت تا همچنان بپرسد حضرت فرمود در انجیل نوشته است که تا بدانچه دانسته اید  عمل نکرده اید از انچه  نمیدانیدنپرسید همانا علمیکه بان عمل نشو د جز کفر ناسپاسی داننده ودوری اورا
 وانحضرت ع فرموده که رسول خدا ص فرمود رسولخداص فرمود هر که با تسلیت و دلجویی  خداوند تسلی نجوید در مفابل ناملایمات بردباری نکند و نفسش از حسرت های پی درپی بنداید و هر که چشم بدنبال انچه در دست مردمان دیگر است اندازد اندوهش فراوان گردد وسوز دلش درمان نپذیرد وهر که جز در خوردن و یا نوشیدن یاجامه پوشیدن برای خدای در نعمتی نبیند بطور تحقیق چنین کسی کردارشکم وکوتاه وعذابش نزدیک است
رسولخدا ص فرمود سه خصلت است که هرکه هر سهیا بکی از انها را داشته باشد در سایه عرش خدا روزیکه جز او سایه یی نباشد 1 مردیکه بمردم دهد انچه خودش از انهامیطلبد 2 مردبکهگگامی پیش وگامی پس نگذارد تا انکه بداند خدا بان راضی است 3 مردی که از برادر مسلمانش عیبی نگیرد جز انکه ان عیب را از خود بزدابد زیرا عببی از خود نزداید جز انکه عیب دیگری برایش هویدا گردد وانسانرا همین بس که بخود بپردازد نه بدیگران 
 مرد نصرانی گفت اولین اخرین این مردان  معرفی کن فرمود او صاف بیگدیگر شباهت دارند و ممکن نیست  شخصی را با بیان اوصافش  کاملا  مشخص  و ممتاز  ساخت ولی من سومی ان قوم  یعنی امام حسین ع را برای تو معرعی میکنمکه چه کسی از نسلاو ظاهر میشود مقصود حضرت قایم ع است واوصاف اودر کتابها یی که بر شما نازل شده هست اگر تغییرش. نداده و تحریفش. نکنید و کفر نورزید ولی از قدیم ابن کاراکرده ابد نصرانی گفت  من انچه را میدانم از شما پنهان نکنم و بشما دوروغ نگویم شما
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز... پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز... پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
بااو در خلوت مباحثه کرداو مهربانی نما پس انکه با حسین اشکیب گفتگو کردم گفت کسی را که نو در جستجویش.هستی همان پیغمبر یستکه اینها معرفی کردند ولی موصوع جانشینی چنانکه اینها معرفی کردند نیست این  نیست این پیغمبر نامش محمد ابن عبدالله بن  عبدالمطلب است ووصی و جانشین او علی بن ابیطالب بن عبدالمطلب شوهر فاطمه دختر محمد و پدر حسن وحسین نوادگان  محمد میباشند غانم ابو سعید گوید الله اکبر  اینست کسی که من در جستجویش هستم  سپس بسوی داودبن عباس باز گ
 ابوولادحناط گوید ار امام صادق ع پرسیدم خداب عزوجل که فرمایدو پدر و مادر احسان کنید 23سوره 17 این احسان چیست فرمودا حسان اینستکه با انها نیکو معاشرت کنی و انها را مجبور نکنی که چیزیراکه احتیاج از تو بخواهند اگر چه بی نیاز باشند بلکه باید اظهار نکرده وظیعه خودرا انجام دهی مگر خدای عزوجل نمیفرمایدو هر گز به نیکی نرسیدمگر از انچه  دوست دارید انفاق کنید92سوده 3
یعقوب شعیب گوید بحضرت صادق عرض کردم ایا برای کسیکه در برابر انچه میکند ثوابی بر خدا لازم باشد جز برای مومنان وعرمود نه حدیث 2 ونیز انحضرت ع فرمود که موسی ع بخضر گعت من بواسطه مصاحبت و همدمی با تو حق و حرمتی پبدا کردم پس باید بمن سفارشی کنی و پندی دهی باو فرمود ملازمت کن و بچسب بدان چیزی که با وجود ان هیچ تو را زیان نرساند چنانچه با چیز دبگری جز ان هیچ چبز تو را سود ندهد و ان ایمانست
از صبح درگیر موتور خونه ی ساختمان بودم و خو بالاخره جمع و جور شد و کار اکی شد
اومدم بالا مصطفی تازه داشت بیدار میشد 
گوشیش زنگ خورد بی اینکه با من هماهنگ کنه آخرش گفت اکی فقط اینکه من آرشم میارم.
کجا!؟
ساحل جفرود ناهار میریم خانوادگی.
هیچی نگفتم و گذشت گذشت گذشت و دیدم توو ساحلم 
یه خانومی خیلی با عجله اومد سمتمون
آقا شما گوشیتون آیفونه!؟
نه!
سامسونگه پس؟
آره چی شده؟
هیچی داشتم عکس میگرفتم شما داخل کادرم بودید حیفم اومد ندم بتون.
ممنونم.
بعد از
قلم برداشتم تا بنویسم، هر بار واژگانم مرا به سمت تو فرستادند! خواستم بنویسم تا تو را فراموش کنم، در تک تک کلمات ذهنم جا خوش کردی! روزگاری نوشتن دوای دردم بود. خواستم تو را فراموش کنم، نوشتن فراموشم شد! یک سال گذشت. یک بهار... یک تابستان... یک خزان و یک زمستان بی تو گذشت. آب از آب تکان نخورد اما گویی درختِ واژگانم خشکید. "نوشتن" که روزگاری قلبمان را به هم پیوند میداد حالا انگار فرسنگ ها از روزمرگی هایم دور است. یک سال گذشت و من هنوز مینویسم تا تو را ف
پسرِ مادر صد و هشتاد و سه روزه شده است. یعنی پایان شش ماهگی و آغاز نیم سال جدید زندگی اش. نمی دانم زود گذشت یا نه. نمی دانم سخت گذشت یا آسان. نمی دانم خوش گذشت یا ناخوش. با خودم که فکر می کنم می بینم زود گذشت ولی یادم نمی رود آن شب هایی که آرزو می کردم زودتر ساعت چهار صبح شود و پسرک خواب. شب هایی که شبش کش می آمد و صبحش برای آمدن ناز و عشوه. با خودم که فکر می کنم به این نتیجه می رسم آسان بود اما یادم نمی رود ترس و دردهایی که کشیده ام. شادی ها و خوشی هایی
زراره گوید حضرت باقر ع بمن فرمود ایا تو را  راهنمایی نکنم بچیزی ک رسولخدا ص در ان استثنا نزده وچیزی را از ان بیرون نکرده  عرضکردم چرا رمود دعا است که بر گرداند قضا مبرم را که بسختی محکم شده و برای تشبیه وبیان مطلب انگشتانش را بهم چسباند یعنی شدت ابرام ان مانند این انگشتان چسلیده بهم باشد  ونیز از حضرت  ع از انحضرت حدیث شدهککه فرمود دعا بلایی را که نازل شده و انچه نازل نشده دفع میکند 
دیشب به تب و لرز و نفس تنگی و نخوابیدن گذشت. امروز هم به تب و لرز، گریه، بدن درد، سرگیجه و ناله و مرگ گذشت. از دستی که داره کنده میشه هم نگم، خدایا مشکلی ندارم این چیزا رو میدی به آدم، ولی ناموسا چندتا چندتا نه، یکی یکی بده آدم بتونه هندل کنه. سه تا کاپشن، سه تا پتو... 
+ بخاطر کارنامم فلش بهم داد مدرسه و از الان ذوق اینو دارم که خدا جون ینی چی بریزم توش بعد کنکور ؟:))) اسکل :)))
یه جای نوشت : بچه ها انقدر حرف برای گفتن دارم . ولی نمیتونم بگم . سخته برام صحبت کنم و این نتونستن داره خفم میکنه ...
گذشت گذشت دیروز نوشت که الان خیلی آرومم .

دنیا همینه یه وقتی های جوری خفت میکنه که نمیتونی حرفم بزنی  ، به در و دیوار میپری تا آزاد کنی خودتوو . یه چند وقت که بگذره آروم میشی ولی تموم شدن نداره ای خفتگی ها  .
قانون دنیا اینه که هیچ چی تو این دنیا بند نمیمونه ، همه چی عین عقربه ساعت میمونه وقتی بگذره دیگه گذشته .
مثلا همین حالا گذشت ...
 هرروزیه مشغله یاچالش جدید منو بخود مشغول می کنه وهردل مشغولی که دردنیایی از احساس غوطه وراست رنگ تک تک موهای منو سفید وسفیدترمی کنه .
هرروز که می گذرد نشان از کوتاهی فرصت های زندگی است . درخیابان وکوچه وبازار دنیایی جدید درپیش رو هست که ما هم گوشه ای از ان هستیم دنیایی متعلق به نسلی جوان ترازما . وهمتراز های ما هرکدام به نوعی سردرگریبان خود وزندگی با هزاردل مشغولی این ور وان ور می روند وبادیدن هم سن خود گویی همزبانی دردنیایی نااشنایی جوان ه
پسرِ مادر صد و هشتاد و سه روزه شده است. یعنی پایان شش ماهگی و آغاز نیم سال جدید زندگی اش. نمی دانم زود گذشت یا نه. نمی دانم سخت گذشت یا آسان. نمی دانم خوش گذشت یا ناخوش. با خودم که فکر می کنم می بینم زود گذشت ولی یادم نمی رود آن شب هایی که آرزو می کردم زودتر ساعت چهار صبح شود و پسرک خواب. شب هایی که شبش کش می آمد و صبحش برای آمدن ناز و عشوه. با خودم که فکر می کنم به این نتیجه می رسم آسان بود اما یادم نمی رود ترس و دردهایی که کشیده ام. شادی ها و خوشی هایی
ولی فقط گذشت...
هیچ چیز عوض نشد، جز احساسم نسبت به پوچ بودن زندگی!
به پوچ شدن آدما و روابطشون و حرفا و عملشون!
از خودم و تلاشم در راستای بهتر زیستن هنوز راضی نیستم!
باز هم تلاش و تلاش و تلاش!

+ممنون که به یادم بودین! :)
نمینویسم ولی هستم،آدرس بذارین!
+فیلم و سریال و کتاب و آهنگ خوب معرفی کنین!
آینه  در این هفته شاهد شکفتنی بود و مواج و خروشان از این شکفتن
چون اینه دارد خود شوق وصل و  تماشا
چگونه برون اید تا در آغوش گیرد لیلی را
شکفتنی در راستای گل زندگی
که خود جای بسی مجال است
که خواهم گفت در ادامه
و ترس از ان دارم که بیان عین انچه دیده است موجبات افشای راز اینه باشد و فراهم اور شاید ملالتی برای دخترش
چه کند 
پس میگوید در هاله ای از تفکر که بداند میبیند اینه و این شوق انقدر زیاد هست که نادیده بگیر برخی ملاحضات انرا
تا
که چشمت مثل موجی مسخ از من می گذشت
جـای خون انگار
از رگـهــایم آهـــن می گذشت
مـی گذشـتی از
ســرم گـویی که از روی کویر
با غروری سر به
مهر ابری سترون می گذشت
یا که عـزرایـیل
با مـردان خود با سـاز و برگ
از میــان نقـب
رازآلــود معـــدن مـی گذشـت
قطعه قطعه می
شـدم هر لحـظه مـثل جمله ای 
که مردد از لبان
مردی الکن می گذشت
ساحران ایمان می
آوردند موسی را اگر 
ماه نو از کوچه
ها در روز روشن می گذشت
شوق انگشتان من
در لای گیسوهای تو 
باد آتش بود و از
گی
 
 
 
من، شباهت های دردآلود با «در» داشتماز فشار بی کسی دیوار، در بر داشتمتکیه ام بر شانه ی دیوار بود و مثل دراز عبور او دلی در سینه پرپر داشتممی گذشت از من، عبورش درد و درمان بود و منسخت بر اعجاز چشمی ناز، باور داشتمدست در دست یکی که من نبود، از من گذشتقژقژی در سینه.... انگاری ترک برداشتمچینی قلبم ترک برداشت، ویران تر شدمدردهایی بود و من، یک درد دیگر داشتممی رود با یاری جز من، می رود با رفتنشمثل زلف او به باد آنچه که در سر داشتممن گذرگاهی برایش
تو دوران سربازی اموزشی که بودم لحظه شماری میکردبم که تموم شه و بریم یگانبهمون گفته بودن هشت هفته طول میکشهآخر هفته ها که میرفتیم مرخصی میگفتیم خب یه هفته اش گذشت ولی مگه تموم میشدخلاصه با همه سختی هاش تموم شد ولی نرفتیم یگان چون دوره کد خوردیمخیلی برامون زور داشتدو سه تا از بچه ها فرار کردندوره کد مثل این میموند که بهمون گفته باشن دوباره از اول بیاید آموزشیولی انقدر این دوره کد راحت گذشت که حد نداره اونم تو تیپ زرهییکی از دلایلی که دوره کد ب
 سماعه گوید از حضرت صادق ع شنبدم که میعرمود بر طاعت خداصبر کنید واز نا فرمایی. خدا شکیبایی ورزید و خودرا بصیر وادار کنید  زیرا جز این  نیست که دنیا   ساعتی  است چون انچه گذشته است پس. اکنون بز ان ساعتی که دران هستی. صبر کن  که اگر صبر کردی  بزودی موردرشگ دیگران واقع شوی شرح مجلسی ره در جمله پایان حدیث گوید یعنی پس از مرگ ر حال نیکی قرار گیری که مردمان بر تو غبطه  برند و ارروی ان حال تو را کنند و تلخی صبر هم از کامنت بیرون رفته و پایات. یافته
به نظر شما این عادلانه است که:
من به بچه هفت ماهه یه مادری بگم: ماست کم چرب(بس که این بچه خوردنی و بی شیله پیله و ماسته)، 
بعد مادر این بچه، بی هوا بچه شو بدون پوشک  اونم با خشاب پر بفرسته تو بغل من؟ و شود انچه که نباید بشود؟؟؟!!!
خدائیش تا حالا ابینطوری آبیاری نشده بودم!:)
واقعا این درسته؟
امام صادق ع فرمو د در سفارش امیرالمو منین ع بیارانش بود که بدانید همانا قران را هبر روز است  وپرتو. افکن شب تار اگر چه  انکس که که در صدد راهنمایی شدن وکسب نورش باشد در سختی و نداری باشد زیرا فقر و فاقه.   اورا از ان باز ندارندبلکه رغبتشان در اینباره. افزون کنند. از فیض ره7  حضرت صادق ع از    پدرانش ع حدیث کند که مردی از دردسینه به پبمغمبر ص شکایت. کرد  حضرت  ص فرمود بوسیله قران شفا بجوی زیراخدای عزوجل فرمایدو این قران.شفا   است برای انچه در سب
 
 
 
+ هر روز در اولین فرصت ممکن حرف مثبتی بزن:)
+لذت ناشی از خوب انجام دادن کارهای کوچک را تجربه کن.
                    + مثل یک شاهین مراقب اوضاع مالی ات باش.
+ نگذار فرزندان یا نوه هایت تو را با اسم کوچک صدا کنند.
+ فراموش نکن که همه ی ما در نهایت بر اساس انچه انجام داده ایم قضاوت خواهیم شد، نه انچه گرفته ایم.
+ هرگز در انجام کاری که میدانی درست است درنگ نکن.
+ به خاطر قدردانی کار نکن، اما در خور قدردانی کار کن. 
+ یادت باشد که یک کلمه ی محبت امیز تا خیل
هنگام مباحثه و مجادله بخدا سوگند یا نکنید زیرا ممکن است از ترس عذاب وعقاب خدا از انچه سوگند خورده اید  برایدیگر منتقل شوید ورسواگردید  حدیث 4 امام صادق ع فرمود با شخص حلیم و سفبه مجادله مکن زیرا حلیم دشمنت دارد وسفیه ازارت رساند  توضیح  حلیم دو معنی دارد 1 خردمندو عاقل 2 خویشتن داری که در کارهاشتاب نکند و هردو ور اینجا مناسب است  وسفیه بیخرد و نادانست 
 
شاید قرار است حر تو باشم...
 
**أللَّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ أَلفَرَج**
 
**********
 
این هفته نیز جمعه ما بی شما گذشت / آقا بپرس این که چه بر حال ما گذشت
 
این هفته هفت روزِ به ظاهر گذشتنی / بر من ولی عزیز دلم قرن‌ها گذشت
 
در خارزارِ حوصله هایت دویده ام / حالا ببین چه بر سَرِ این دست و پا گذشت
 
هفتاد گوشه ناله زدم تا که جمعه شد / جانم به لب رسید ولی، جمعه تا گذشت
 
گفتند جمعه بوی تو می آورد نسیم / اما نسیم آمد و سَر در هوا گذشت
 
خورشید هم هوای مرا تازه تر ن
حضرت صادق  ع  همانا خدای عزوجل فرماید هر که بسبب ذکر من از. در خواست وپرسش از من سر گرم شود بطوری که در خواست و حاجت خود را  فراموش  کند باو بدهم بهتر از انچه  میدهم بانکس که از من درخواست  کند  وذکر  من اورا سر گرم نکرده ونبز انحضرت ع فرمود همانا بنده ای. بخدای عزوجل حاجتی دارد و به ثنای و ستایش بر خدا و صلوات بر محمدو وال محمد شروع کند تا اینکه حاجت خودرافراموش کند و سر گرم نای بر خدا وصلوات شود پس خداوند حاجت اورا بر اودد بی انکه در باره ان در
امروز با تمام وجودم دریافتم که چیزی دردناک تر از قرنطینه شدن در فکر و خیال و خاطرات و باور های منفی و احساسات نیست . 
 
یادمان باشد میل احساس خاطره فکر قضاوت ها و مقایسه ها و قیاس های ذهنی 
همه و همه فقط یک باتلاق اسارت هستند 
انچه باید غرقش شد برنامه ها  و مشکلاتیست که برایش راهکار وجود دارد وگرنه همه میدانیم ساعت ها غرق خاطرات شدن ساعت ها خوشحالی کردن و ساعت ها فکر کردن گاهی نه تنها چاره ساز نیست بلکه یک تومور فکری می شود که تمام انرژیمان را
 ابراهیم بن موسی گوید راجع  بطلبیکه  از امام رضاع داشتم اصرار و پافشاری میکردم و اوامر وعده میداد یک روز که باستقبال والی مدینه میرفت من همراهش بودم نزدیک قصر فلان رسبد و در سایه درختان فرودامد منهم فرود امدم و شخص سومی با ما نبود  عرضکردم  قربانت  عید  نزدیک است  بخداکه من درهم و غیر درهمی ندارم حضرت با تازیانه بسختی زمین را خراش داد  سپیس دست برد وشمش طلایی از انجا برداشت و فرمود اینرا بهره خود ساز و انچه دیدی پنهان دار
یه وقتایی نمیشه گفت "بگذریم"
از بعضی آدمها ... از بعضی خاطره ها
از بعضی دوست داشتن ها
نمیشه آسون گذشت ...
نمیشه روزت رو بی " یادش بخیر" شب کنی، نمیشه از کوچه ای بگذری صدای قدماش، صدای حرف زدناش نپیچه تو پسکوچه های دلتنگیت
نمیشه بی خیال شد ... نمیشه گذشت ... !
 
 
چرا تا صبح بیداری هر شب !!! این چه مدلیه؟
اعصابشون داغون میشه از این مدل
 
 
روزی که شروع کردم فقط  یک دختر هفده ساله بودم
حالا وقتی به خواسته ام میرسم
یک دختر بیست ساله می شوم
هیفده سالگی،  هیجده سالگی و نوزده سالگی ام
به اشک و اه گذشت
به غم و نرسیدن گذشت
به خواستن و نتوانستن گذشت
من حتی اگر به خواسته ام برسم به ماه ها روانشناسی و کمک نیاز دارم تا دوباره به خودم برگردم اگر برگردم 
سه سال اسیر شدن کم نیست 
سه سال اسیر چنگال نرسیدن شدن کم نیست
میترسم سکته کنم و مادرم دق بکند 
میترسم پدرم از نبود من گریه کند 
میترسم سکت
اونور آبیا میگن هر آدمی یه  the one داره..یکی که مثل یه نبات میفته تو چای زندگی آدم و بیشتر از هرکسی زندگی رو شیرین میکنه...همونی که بهترین قطعه پازله برای کامل کردن  آدم...همونی که گمه...همونی که همیشه نیست...همونی که همه عالم و آدم دنبالشن و چپ و راست واسش شعر سرودن و داستان گفتن و فیلم ساختن و ساختن و سرودن و ... در وضعیتی هستم که اگه این عزیز گمگشته از در اتاقم بیاد تو و بگه " های هانی! من اومدم! "  اونوقت پامیشم زانومو میارم بالا و همینجوری لی لی میرم
قراره قسمتی از مهریه رو طی سه قسط بگیرم دو تا قسط قبل ویک قسط بعد از طلاق قسط اول به حساب دادگاه ریخته شده سوال من اینه که من میتوانم پول را از دادگاه فوری بگیرم؟ یا دادگاه ایا هزینه ای از مهریه واریز شده میتواند کم کند؟ و اینک چه بند هایی در توافق محضری باید نوشته شود تا از سوء استفاده همسرم جلوگیری شود؟

سلام انچه حاکم است توافقات شما است

منبع: سایت وکالت دادراه
احمدبن حسن گوید یزیدبن عبدالله چارپایی را شمشیر و مالی برای ناحیه مقدسه وصیت کردسپس بهای بهای چارپاو غیر ان فرستاد وشمشیر را نفرستاد نه خودش نه بهایش را نامه امد که همراه انچه فرستادید شمشیری بود بما نرسیدیا بعبارتی نطیر این محمدبن علی شاذان نیشابوری گویدپانصد در همیکه 20 درهمش کم بود از سهم امام نزد من جمع شد مرا ناگوار بود که 500 درهمیکه 20 در همش کمست بفرستم لذا 20 درهم از مال خودم روی ان گذاشتم و نزد اسدی فرستادم و ننوشتم جقدر از خودم گذاشته
امام رضا ع فرمود تواضع  اینستکه مردم دهی انچه رامیخواهی بتو دهند با انها چنان رفتارکنی که میخواهی با تو رفتار کننددر حدیث دیگر گوید بحضرت عرضکردم حد تواضع را درجاتی است برخی از انها ایستکه انسان قدر خودرا بشناسد و بادلی سالم. خودراجایگاه خویش نشاند ودوست نداشته باشد که بسوی کسی رود مگر اچنانچه بسویش ایند با مردم چناند و رفتارکنند رفتار کند اگر بدی ببیند انرا با نبکی بپوشاند فروخورنده خشم است و از مردم میگذرد خدا هم نیکو کارانرادوست دارد
دکتر خادم در گذشت
دکتر خادم سالها بود که از بیماری سرطان رنج می برد و در این اواخر بشدت ضعیف و ناتوان شده بود دکتر خادم  بعد از تحمل سالها درد و رنج به دیار باقی پر کشید
دکتر خادم دهه هشاد بود که به عنوان یک پزشک جوان و تازه کار به زیباکنار آمد و مطب پزشکی او سالهاست که تنها مطب پزشکی در زیباکنار می باشد.
حالا بعد از در گذشت دکتر خادم در زیباکنار پزشک دیگری نیست و باید دید چه مدت طول خواهد کشید که دوباره در زیباکنار مطب جدیدی بازگشایی گردد
ابی کهس گویدبامام صادق  ع  عرضکردم عبدالله بن ابی یعفور بشما سلام میرساند  فرمود بر تو وبر او سلام باد چون نزد عبدا الله رفتی سلامش رسان و باوبگو جعفر بن محمد ع بتو مبگویددر انچه علی نزد رسولخداص بمقام  رسبد بنگر و ملازمش باش همانا علی نزد رسولخدا ص بسبب راستگویی و ادای امانت بان مقام رسید 6 فضیل بن یسار گوید امام صادق ع فرمود ای فضیل نخستین کسیکه راستگو راتصدیق میکند خدای عزوجل است که میداند که او دراستگو است و خودش هم خودرا تصدیق مبکند  وم
 
میگفت: همیشه فکر می کردم اگر نماز صبح از خواب بیدار شم در طول اون روز حتما یه اتفاق خیر برام رقم میخوره!
گذشت و گذشت تا اینکه فهمیدم...
اگر یه روز نماز صبح به موقع بیدار شم خودش سراسر خیره!
و درست زمانی همه چیز رو به راه شد و گرفتاریم به پایان رسید که من به همچین درکی رسیدم!
 
پ.ن: همیشه لازم نیست دنبال خیرها بگردیم
گاهی خیر همونیه که در حال وقوعه!
کمی هم سپاسگزار لحظه ها باشیم!
 
 
 7 سال ار خرید مودریچ گذشت. بازیکنی که آنچلوتی اون رو همه کاره میانه میدان کرد و تاثیر مهمی در یکی از طلایی‌ترین دوران های تاریخ باشگاه داشت
لوکیتا در این مدت 15 جام برد : 4 قهرمانی اروپا ، 4 جام باشگاه‌ های جهان، 3 قهرمانی سوپر جام اروپا ، 1 لیگ ، 1 جام حذفی و 2 سوپر جام اسپانیا
حضرت صادق برای.  حفظ و نگهداری از چشم. و بلا ها فرمود. کوزه. تازه اب ندیده ای  بگیر و ان، را اب کن سپس بر ان سوره انا انزلناه فی لیله القدر را سی بار بخوان سپسان را. اویزان. کن واز ان بیاشام ووضو  بگیر و هر چه بخواهنددر ان اب بیفزاید ان. شاالله. شرح یعنی هر گاه اب ان رو  بانمام رفت چنانچه اب روی ان بریزند همان تاثیر وخاصیت را اضافات نسخه نویسان باشد و از شرح مجلسی ره نیز برای حدیث چنین بر اید  زیرا فرمایدو مای ان شاالله ای کلمانقص ماوه یصب  علیه ما
امام صادق ع فرمودای حفص هر که صبر کند اندکی صبر کرده و هرگاه بیتابی کند اندکی بیتابی کرده زیرا عمر کوتاهست و مصببات کوتاه تر  سپس فرمود در هر کاری صبر را از دست مده زبرا خدای عزوجل محمد ص را مبعوث فرمود واورا امر بصبر و مدارا کرد و فرمود بر انچه میگویند صبر کن  واز انها ببر بربدنی نیکو  مرا با تکدیب کنان نعمت دار وا،گذار 11 سوره 73 و باز خدای تبارک وتعالی فرمود و بدی را بانچه  نبکو تر است دفع کن تا انکه میان تو و او دشمنی است مانند دوستی مهربان شو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها