از برای عقل ناقص و عدم تفکر، دیدن چیز ها و عینا تکرار کردنشان بی آنکه فکر کنیم به هیچ عواقبی. به آنکه ترس از تاریکی غریضی ـست و مثلِ زنبور ها کلنی می سازیم. به آنکه تمام پستانداران در بد تولد بلد بوده اند از پستان های مادرشان بنوشند و تمام پرنده های ایزوله شده ای ک توانستند بی یاد گیری لانه بسازند. از آنکه اکثر حیوانات دو پا از روی تکرار، تنها زنجیره احمقانه تولید نسل بوده اند و نسبت به آنچه باعث شده اند هیچ مسئولیتی قائل نیستند. از آنکه نمی فمه
خدایا شکرت که مسیر را برام روشن میکنی، خدایا شکرت که پیشاپیش من قدم بر می داری و موانع را از سر راهم بر می داری. تو که هستی نقشه راه برام مشخصه، من قوی هستم، من باهوش هستم، من تحصیلکرده هستم، من دارای روابط رویایی هستم، من دارای شغل ایده آلی هستم، من سالم و سرحال هستم، من داری زیبایی ظاهر و باطن هستم، من راستگو هستم، من درستکار هستم، من بسیار مهربان و صبور هستم...
من غرق دریای شما هستم
محو تماشای شما هستم
هرکس در این دنیا پیِ چیزیست
من در تمنای شما هستم
در سر خیال خام می سازم
مبهوت رویای شما هستم
آینده ای با عشق می خواهم
در فکر فردای شما هستم
اما ، اگر، شاید، نمیدانم...!
درگیر حاشای شما هستم
سجاد نوبختی
****
پیونشت :
یک روز اگر بی عشق سر کردم
دل را فقط درمانده تر کردم
درختی هستم که شاخه هایم را به آغوش می گیرم
که مبادا هوس کنند و بال در دل آسمان بگسترانند .
رودی هستم که رفتنم را به مرداب دلم می ریزم
که مبادا هوس کند و دل به دریا بزند .
پرنده ای که هنوز میتواند بخواند اما نباید بخواند .
آوازم را در کلماتم حبس می کنم .
مرده ام پیش از آنکه بانگ مرگ مرا سر دهد زندگی ...
به من گفته اند دیگر مجاز به صرف حال نیستی . فعل بودن ات دیریست بعید شده است
روح وحشی
آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است
آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است
آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان
از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است
آنکه نامش زین اَب خوانده رسول کردگار
چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است
آنکه بر خوانَد حدیث اُمّ ایمن بر امام
من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است
آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب
کند و افکند از پی و بن ریخت بر هم زینب است
دامن شیر خدا بین، شیر زن میپرورد
در شهامت برتر
قبر هر روز پنج مرتبه انسان را صدا میزند :1.من خانه فقر هستم با خود تان گنج بیاورید2.من خانه ترس هستم با خود تان انیس بیاوردید 3. من خانه مار ها و عقرب ها هستم با خود تان پادزهر بیاورید 4. من خانه تاریکی ها هستم با خود تان روشنایی بیاورید5. من خانه ریگ ها و خاک ها هستم با خودتان فرش بباوردید
1. گنج . لا اله الا الله 2. انیس . تلاوت قرآن کریم3. پادزهر .صدقه و خیرات4. روشنایی . نماز نماز شب 5. فرش . عمل صالح
┈┈•✾✾•┈┈
نیاز به راه رفتن،گام های بلند برداشتن،دویدن.
من پاهایی هستم که هیچ گاه ندویدهاند.
نیاز به چشم باز کردن،دیدن،زل زدن.
من چشم هایی هستم که هیچ گاه باز نشده اند.
نیاز به لمس کردن،نوازش کردن،مشت زدن.
من دست هایی هستم که هیچگاه حرکتی نکرده اند.
نیاز به فکر کردن،حساب کتاب کردن،بحث کردن
من مغزی هستم که هیچ گاه به کار نیفتادهام.
نیاز به خندیدن،عصبانی شدن،گریه کردن.
من احساساتی هستم که هیچ گاه خودشان را بروز نداده اند.
ادامه مطلب
اگر روزی کسی را دیدید که می خندد، پیش از آنکه به خنده هایش شلیک کنید از خود بپرسید او خندیدن را از کجا آموخته است؟هر آدمی که به دنیا می آید گریستن را بلد است، زیرا گریه جواز ورود به این جهان است اما، خندیدن را باید آموخت و آنکه می خندد حتماً برای آموختنش رنج بسیار برده است.آنکه لبخند می زند، نوح است زیرا توانسته در طوفان زندگی قایقی بسازد. هر لبخند قایقی ست و آنکه لبخند می زند یعنی توانسته روی رودِ روانِ اشک هایش قایقی بیندازد و دور شَود
ما آدم ها به جای آنکه زندگی کنیم و باشیم فقط در حال جمع کردن و " داشتن " هستیم . ما به پدیده ها به چشم مایملک نگاه می کنیم و به آنها چنگ می زنیم تا پیش خودمان نگه داریمشان . ما به جای آنکه دنبال دانستن باشیم ، دنبال جمع کردن اطلاعات هستیم. به جای آنکه از پول لذت ببریم ، دنبال ذخیره کردن برای آینده هستیم، به جای آنکه به بچه هایمان فرصت حضور و زندگی کردن بدهیم ، سعی می کنیم مثل یک دارایی آنها را داشته باشیم،
ادامه مطلب
پیش از آنکه واپسین نفس را بر آرمپیش از آنکه پرده فرو افتدپیش از پژمردن آخرین گلبر آنم که زندگی کنمبر آنم که عشق بورزمبرآنم که باشمدر این جهان ظلمانیدر این روزگار سرشار از فجایعدر این دنیای پر از کینهنزد کسانی که نیازمند منندکسانی که نیازمند ایشانمکسانی که ستایشانگیزندتا در یابمشگفتی کنمباز شناسمکهامکه میتوانم باشمکه میخواهم باشم؟تا روزها بیثمر نماندساعتها جان یابدلحظهها گرانبار شودهنگامی که میخندمهنگامی که میگریمهن
من همانم که هستم
بمناسبت ۱۳ بدر، روز طبیعت
من همانم که هستم، رزمنده و انقلابی، نه خسته شده ام و نه افسرده، ایستاده در آتش و غبار
من همانم که هستم، با ایمان و سترگ، نه پشیمانم و نه نادم، مقاوم و استوار
من همانم که هستم، ساده و بااخلاص، نه دنبال پولم و نه مقام، بی ادعا و بی منت
من همانم که هستم، عاشق و خوشنود، نه اشرافی ام و نه پول پرست، عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
من همانم که هستم، با برنامه و دقیق، نه ولم و نه ولنگار، صبورم و پر تلاش
م
خوابم نمی برد، نشسته ام درون خودم و به این فکر میکنم که چرا هیچ آهنگی در من نمی نوازد؟! چرا هیچ کاری مرا به حرکت وا نمی دارد؟!
شاید مرده باشم! دم به دم ساعت را نگاه میکنم و می بینم که زمان می گذرد. ثانیه ها از پی هم می روند و می آیند ولی درون من همه چیز ساکت و ساکن می ماند.
خوابم نمی برد بی آنکه بدانم چه چیز مرا بی خواب کرده. بی آنکه چیزی بخواهم بی آنکه اندیشه یا احساسی مرا درگیر کرده باشد، گویی پر از هیچم و بی تفاوت، حیرانم که چرا قدرت این حجم ان
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
به نظر شما آنکسی که دستور قتل فردی را صادر میکند جرمش بیشتر است یا آنکه شلیک میکند؟
آنکه شر خری را استخدام میکند جرمش بیشتر است یا شرخری که روزگار بدهکار را سیاه میکند؟؟؟
زنی که درخواست طلاق میکند جرمش بیشتر است یا آن مرد بی ناموسی که او را به این کار تشویق کرده تا بتوانند راحت تر باهم در تماس باشند؟؟؟
آنکه رشوه میگیرد حرام خور تر است یا همسرش که در خانه به او سرکوفت بی لیاقتی و ترس و
سلام!
اولین مطلب را برای آشنایی مینویسم، هرچند از خود هیچ نمیدانم و همهچیز را هم میدانم!
نوشتن و این حس اشتراک احساسات، از موردعلاقههای چندین سالهٔ من است، از روزی که بهطور شگفت انگیزی دانستم احساسات را میشود از قلب به قلم کشید.
کمی خود را میشناسم: من اجتماع نقیضین هستم، در آنِ واحد، هم میتوانم رنج بکشم و هم از خوشی فریاد بزنم؛ همزمان که میگریم ، کسی در اعماق قلبم به من لبخند میزند؛ آنگاه که لبریز از احساساتم، آ
من هر کاری دلم بخواد میکنم به هیچکسم مربوط نی
حالت تحو هستم که هستم به تو چه مربوط
دلم میخواد رابطه یسریا رو به گ.ا بدم بازم به تو چه مربوط
الان مثلا اون عطستون شاه کار کرده تونسته اینجا رو پیدا کنه؟؟؟؟؟؟ فکر میکنین میترسم؟؟؟
من اینجا هستم نظراتم بازه که ثابت کنم همچین پخی هم نیستین ازتون بترسم
بی تی اسم ارزونی خودتون
من محمدامین ربیعی نژاد هستم ۱۶ ساله از خوزستان :)
طراح گرافیک رایانه و طراح وب :)
کار من دیزاین/طراحی هست. لوگو ،پوستر،قالب وب،وب،کارت ویزیت و...
من چندین سال هست در این کار هستم و خود را به یک دوستار هنر گرافیک
معرفی میکنم ، من مدیر یه آکادمی مجازی هستم به نام آکادمی مارن شما میتوانید
آکادمی من رو داخل فضای مجازی دنبال کنید ،
کار های گرافیکی من و... در فضای مجازی انتشار داده میشن و میتوانید آن هارو نگاه کنید و امید کار هستم لذت ببرید :)
من مد
من اهورا پردل هستم مخلص تک تکتون هستم من اومدم برای کسانی که میخان کنسولی جدید داشته باشن از جمله خودم که بنظرم کنسولی بهتر از ایکس باکس نیست خدمتتون هستم تا ببینید چرا و چگونه ایکس باکس از نظرم بهترین
کنسوله ممنون از وقتی که برای خوندن این بخش گذاشتین
ارادتمند شما اهورا پردل
در عالم ثبوت تو را دوست دارمت
در واقعیّت فرضم ندارمت
اثبات میکنم به تو عشقم عزیز من
هستم اسیر و گرفتار عالمت
دیوانه ی تو هستم و زنجیری جنون
جان میکُنم تو بخواهی فراهمت
پایان بده به غم و انتظار من
من را نکن بهانه ی اشک محرّمت
از عالم ثبوت گذشتم برای تو
من عاشق تو هستم و تصمیم محکمت .
.
حس من به زندگیام ، به زندگی خودم و همهی آدمهای مثل من ، این است که گیر کردهایم توی یک کوچهی بن بست، راه برگشتمان را نابود کردهاند . دارم غرق میشوم توی یک اقیانوس از ناامیدی و بیفردایی ، دست و پا میزنم که فرو نروم. آدمهایی که شاهد دست و پا زدنهای منند ، لبخند میزنند و میگویند : دلت خوشه. میگویند : بعدش چی؟؟ من اما فقط میخواهم که فرو نروم . میدانی ، ما راستی راستی داریم میمیریم . هیچ چیز روشنی شاید منتظر ما نباشد، من در اوایل دههی
ما انسانها سالهایی را سپری میکنیم بدون آنکه از آن بهره ای برده باشیم با اینکه میدانیم به راهی قدم گذاشته ایم که هرگز بازگشتی در آن نیست
ما انسانها دیگران را میشکانیم ،میگریانیم و می آزاریم بدون آنکه به نتیجه اش اهمیتی دهیم
ما انسانها دروغ میگوییم خیانت میکنیم تهمت میزنیم با آنکه به زشتی آنها کاملاً آگاهیم
ما انسانها جواب خوبی را با بدی جواب اعتماد را با خیانت و جواب دوستی را با دشمنی میدهیم
ادامه مطلب
به نام خدای شنهای طبس
شهید بهشتی(ره): در این انقلاب آنقدر کار هست که می توان انجام داد بی آنکه هیچ پست، سمت، حکم و ابلاغی درکار باشد...امام خمینی (ره) پس از شهادت ایشان فرمودند:« آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم (که) شهادت ایشان در مقابل او ناچیز
است و آن مظلومیت ایشان در این مخالفین انقلاب است… ایشان مورد هدف اجانب و
وابستگان به آنها در طول زندگی بود، تهمت های ناگوار به ایشان زدند.رهبر معظم انقلاب نیز شهادت را مکمل شخصیت ایشان دانستند:«شها
نمیدانم ، شاید عمر لونا دیگر تمام شده باشد و دیگر اینجا خانه نباشد . شاید هم وقفه ی کوچکی باشد برای آنکه لونا دوباره خانه را پیدا کند.
به هر حال چیزی که میدانم آن ست که دیگر اینجا نیستم . اگر سراغم را میگیرید اینجا هستم : تنبــور
زمانى که کودک شروع به گفتن "من،من" میکند یعنى خودم میخواهم انجام دهم به این معنیست که کودک در حرکت بسوى استقلال است .
مسلما در ابتدا همه کارها را اشتباه انجام میدهند و برخورد والدین تاثیر تعیین کننده ایى در اعتماد بنفس کودک دارد.
اگر به او بگوییم نکن، بده، بشین، دست نزن تو نمیتونى، به جاى آنکه به او بیاموزیم و مراقبش باشیم کودک به این نتیجه میرسد که من ناتوان و ابله هستم و نمیتوانم.
شیخ عباس قوچانی میگفت: هیچگاه به قرائت فصلی یا دفتری از مثنوی آغاز نکردم مگر آنکه آقای قاضی قبل از آنکه من لب باز کنم، ابیاتی را از حفظ میخواند، و آهنگ صدایش در وجود من، نشاط و خرسندی و حالت حماسی پدید میآورد.✍ آیت الحق، ج ۱، ص ۳۶۷
منظور نه دور نما نگر بودن است، نه افق آن است ک دریا و آسمان را بهم می رساند. منظور، ساعت ها، و حتا بیداری ها را در گوشه ای افتادن و جنازه وار زندگی کردن است. تنها پیدا کردن دستاویزی برای نفهمیدن گذر ثانیه ها، مشغول به انجام هیچ کاری. تنها، برطرف کردن ابتدایی ترین نیاز های فیزیکی فقط برای آنکه راحت تر هیچکار نکنیم. و چیزی مانع نشود، برای هیچ کار کردن. می دانی؟ نه. و تو آنقدر دوری ک دگر هیچ نمی دانی. نه، تو آنقدر رفتی ک حال تنها مانده برایت خیال پرد
گروه ضد شیطان
مارپلا کنار آتیش اون افراد که توی کلیسا بودن نشست و گفت: معذرت می خوام واقعا فکر کردم مزاحمین من مارپلا هستمو بعد اونها به ترتیب شروع به معرفی کردن خودشون کردن:من نادیا هستممن جک هستممن اولویا هستممن مایک هستم
ادامه مطلب
فردی که رسالتی بزرگ و عمیق دارد مدام به تجدید قوای روحی نیازی ندارد . قرار نیست شغل و حرفه اش هر ماه یا هر سال به او منفعت برساند چنین فردی مسئولیتی را می پذیرد نه به واسطه ی آنکه که ثمره اش چیست بلکه به دلیل آنکه آن مسئولیت در ذات خود شایسته و سودمند است .
میخوام در این دنیا فقط درخت ها را دوست داشته باشم. به نه دلیل عمده.
یک آنکه برگ دارند.
دو آنکه برگ های آنها سبز است.
سه آنکه شاخه دارند.
چهار آنکه شاخه هایشان مرا محو خودشان میکند.
پنج آنکه وقتی نور خورشید از میان برگ هایشان میگذرد خیلی زیبا است.
شش آنکه فتوسنتز میکنند.
هفت آنکه فتوسنتز هوا را تمیز میکند.
هشت آنکه اسمشان درخت است. حتی tree، arbre، albero، 树، дерево هم بسیار زیبا هستند.
نه آنکه خودم هم میخواهم مثل یک درختان، تنومند، پرقدرت، مغرور، و باش
مذهبی، اسلامگرا، انقلابی و میهندوست قطعاً هستم؛
سنّتی، پاناسلامیست، محافظهکار و ناسیونالیست قطعاً نیستم؛
حزباللهی، اصولگرا، اصلاحطلب و روشنفکر هم نمیدانم هستم یا نیستم؛ شاید باشم، شاید نه. چرا که متأسّفانه هنوز که هنوز است، تعاریف روشنی ازشان ارائه نشده است که مورد قبول همۀ موافقان و مخالفانش باشد.
نه برای آنکه در دامن هر فریفته و هیز بچرخانی
نه برای آنکه راهت را نشناسی
نه برای آنکه دستهای کودکان کار را نادیده بگیری
نه برای آنکه بپیماید حق الناس را
نه برای آنکه کمک به فقرا ایتام و تهی دستان را بپوشاند
نه برای آنکه برای هر حق و عدالت شور باشد
چشم هایت را دوست بدار که می توانستی با آنها ببینی
راستی !
اگر چشمهایت را نداشتی چه می کردی
خالقی
آدامسم رو تو کاغذ رسید عابر بانک مچاله میکنم. نماز میخونم. توی زمین تنیس توپ ها را با بقیه تقسیم میکنم. ایمیل میدهم. احساس میکنم زیبا هستم. میپرسم بدنم روی یک خط راست است؟ راه میروم. مینشینم. صدای باز و بسته شدن درهای دانشگاه را چک میکنم منتظر محل دقیق برهمکنش مولکول ها هستم. منتظر محل دقیق برهمکنش مولکول ها هستم.
نه برای آنکه در دامن هر فریفته و هیز بچرخانی
نه برای آنکه راهت را نشناسی
نه برای آنکه نادیده بگیری دستهای کودکان کار و بی سرپرست را
نه برای آنکه حق الناس را بپوشاند
نه برای آنکه کمک به فقرا ایتام و تهی دستان را بپوشاند
نه برای آنکه برای هر حق و عدالت شور باشد
چشم هایت را دوست بدار که می توانستی با آنها ببینی
راستی !
اگر چشمهایت را نداشتی چه می کردی
خالقی
روزی کسی بود که از آیندههای دور حرف میزد بدون اینکه بگوید من هستم و میمانم.روزی کسی بود که حمایت میکرد بدون اینکه بگوید تکیه کن و من هستم.روزی رفت و من ماندم با ناباوری و دخترانههای احمقانهای که جابهجا شد و بازی گرفتهشد.
حالا کسی هست که محکم و مستقیم می گوید من هستم و میمانم.حالا کسی هست که همیشه حمایت کرده و گرما بخشیده و امن بوده.حالا کسی هست که عمیق است.اما دخترانههای ترک خوردهی من حالا به هر حرفی بدگماناند و پر از ت
«من خود را دوست دارم، روی خود کار میکنم و خودسازی میکنم تا بتوانم با تمامیت و سرشار بودن خود به تو نزدیک شوم. من از خود مراقبت میکنم تا تو مجبور نباشی این کار را برای من انجام دهی. با سرشار بودن است که میتوانم به خاطر تو خود، هدایا، محبت و تلاشم را بخشش کنم. من تنها کسی هستم که عهدهدار خود و در نهایت مسئول خود و سلامت خود هستم. از این رو من به عنوان مباشرِ بزرگترین موهبتی که به من ارزانی شده است، یعنی زندگیام، باید مراقبِ سلامت جسم، آ
من کی هستم؟ هدف خدا از خلقت من چیست؟..
سوالی که هر فردی حداقل یک بار در طول زندگی اش آن را از خود پرسیده.....
من وقتی در پاسخ این سوال ناتوان ماندم به نوشتن روی آوردم با یک باور ذهنی که ....کلمات هیچوقت نمی میرند....
موجودیت خود را در کلماتی می دانستم که بر روی کاغذ می نوشتم....از آن روز به بعد ترس خاموشی پس از مرگ وجودم را فرا نگرفت ...چون میدانستم اگر من نباشم کلماتم هستند شاید یک روز کتابی چاپ کنم و آن در قفسه های رنگین خانه های آدم های مختلف باشد...ب
او نمی داند ولی من عاشق بهار هستم ، برای بار بیست یکم گفته ام "من عاشقت هستم" آری میدانم هر دم و هر ساعت مرا میخوانی با تو هستم بهار ...
بهار من عشق را از تو میخواهم ، بهار همه ی هست و نیستم تو هستی . بهار مرا بخوان من هوای زمزمه تو را دارم
بهار جان تمام حرفم این است "من عشق را به نام تو آغاز کردم"
در هر کجای عشق که هستی آغاز کن !
فراتر از آنکه خانوادهای از ولادت فرزندی که مدتها چشم به راهش بوده اند شادمان شوند، انتشار شرح صحیفه ما را به شوق نشاند و چشمهامان را روشنایی داد. چقدر شکرگوی پروردگارم هستم که سهمی هرچند بسیار کوچک و ناچیز در به بار نشستن این نهال نوپای پرشکوه داشتهام.
الحمدلله
بیا با من زندگی کنتا بنشینیمروی صخرههاکنار رودخانههای کمعمق
بیا با من زندگی کنتا میوهی بلوط بکاریمدر دهان یکدیگرو این آیین ما شود
برای سلام گفتن به زمینپیش از آنکه پرتمان کنددوباره به میان برفهاو حفرههای درونمانلبریز شود ازناگواریها
بیا با من زندگی کنپیش از آنکه زمستان دست بکشداز تنها بالشتیکه آسمان تا به امروز بر آن سر گذاردهو حفرههای درونمانلبریز شود از برف
بیا با من زندگی کنپیش از آنکه بهاراین هوا را ببلعدو پرندگ
"ای کاش قلبم بی آنکه بشکند مقاومت نماید "
این عنوان کتابیه که تازه باهاش آشنا شدم و هنوز نخوندم .
ولی خوندن عنوانش هم قلبم رو به درد آورد .
چقدر مناسب حال و هوای این روزهای من و شاید بسیاری از انسانهای اطرافمه .
خدایا کمکمون کن و رهامون نکن .
ای کاش این روزها زودتر بگذرند ...
من یک زن هستم، یک همسر، یک مادر.
من، یک زن تحصیل کرده هستم، یک همسر محبوب و یک مادر
مهربان.
من ،کسی هستم که در اصطلاح عام به آن زن خانه دار می
گویند، ولی من می گویم، من، یک زن خانواده دار هستم.
من زنی هستم که مسولییت پرورش و تربیت فرزندم را خود
به عهده گرفته ام و خودم معلم مهدکودک یا پرستار بچه ام شده ام.
من زنی هستم که خودم در خانه معلم او هستم، معلم
اجتماعی چون به او راه ورسم اجتماع را می آموزم. معلم دینی اش، چون به او دین داری
را یاد می دهم. من،
با سلام
من سبحان هستم و قسد دارم شما را با دنیای گیم اشنا کنم
همانطور که مشخص هست من گیمر هستم و به گیم و بازی بسیار علاقه دارم
ما هر هفته یک پست دارایه بیشتر خبر های مهم دنیا گیم و استریمینگ میزاریم
ممنون از اینکه ما را همراهی میکنید
زندگی دیکته ای نیست که آن را به ما خواهند گفت!
زندگی انشایی استکه تنها باید خودمان بنگاریم؛
زندگی می چرخد...چه برای آنکه میخندد،چه برای آنکه میگرید...
زندگی دوختن شادی هاست...
زندگانی هنر هم نفسی با غم هاست...
زندگانی هنر هم سفری با رنج است...
زندگانی یافتن روزنه در تاریکی است...
#حدیث_مهدوی
کلام امام زمان(عج)
«انا المهدی، و انا صاحب الزمان، و انا القائم الذی املأ الارض عدلا، کما ملئت جورا، و ان الأرض لا تخلو من حجة، و لا یبقی الناس فی فترة، فهذه امانة لا تحدث بها الا اخوانک من اهل الحق».
ای شیعه ما «من مهدی هستم، من صاحب الزمان هستم، من آن قائم هستم که روی زمین را پر از عدالت می کنم، چنانکه با بی عدالتی پر شده باشد. هرگز روی زمین خالی از حجت نمی ماند و مردم در فترت نمی مانند. این امانت است پیش تو، جز به برادرانت از اهل ح
✨﷽✨
«مـوعظه شـیــــطان»
پس از آنکه حضرت نوح علیه السلام قوم گنه کار خود را نفرین کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، ابلیس نزد او آمد و گفت : تو بر گردن من حقی داری که می خواهم آن را ادا کنم!
نوح گفت : چه حقی؟!خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم!
▪️ابلیس گفت : همان که تو بر قومت نفرین کردی و همه آنها به هلاکت رسیدند و دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم! بنابراین تا مدتی راحت هستم تا نسل دیگری بیاید! نوح فرمود : حالا می خواهی چه
و آنکه دیرتر آمد: یک کتاب بشدت جذاب و گیرا درباره مرد مهربان غایب
و آنکه دیرتر آمد: الهه بهشتی
معرفی:
هر وقت کسی از ما بپرسه که یک کتاب زیبا و خوندنی معرفی کنیا، بگه من حوصله ی کتاب خوندن ندارم کتاب خوبی بده…ما این کتابو معرفی می کنیم تا حالاهزاران نفر کتاب «و آنکه دیرتر آمد» رو از ما گرفتن و آخرش گفتن:خییییلی جذاب بود!
بریده کتاب(۱):
احمد گفت تکان نخور. عقرب روی پایت است. گیج خواب اما فهمیدم پایم از شیار بیرون آمده و عقرب بزرگی روی آن راه می رو
ده پایه اصلی حرمت نفس:
۱.من خوب هستم
۲.من خواستنی و دوست داشتنی هستم
۳. از چیزی که هستم و دارم خجالت نمی کشم
۴.از آدمها نمی ترسم
۵.من منم و تو تو ،مثلا اگر تو غذا بخوری من سیر نمیشم من هم جداگانه نیاز به غذا دارم
۶.مقدس ترین جهان انسان است نه بت نه میهن نه کسی که من رابرایش قربانی کنند
۷.ما انسانها برابریم و مساوی ما عین هم هستیم دقیقا ازنظر جسمی و نیازها
۸.من ارزش و اهمیت دارم حرف و وقت من مهم است و حرف توهم مهم است
۹.من نه ازتو بهترم نه بدترم ما فقط
❤️پیامبرصلی الله علیه و آله : أجوَدُکُم مِن بَعدِی رَجُلٌ عَلِمَ عِلما فنَشَرَ عِلمَهُ ؛پیامبر صلی الله علیه و آله :بخشنده ترین شما پس از من ، کسى است که دانشى بیاموزد ، آن گاه دانش خود را بپراکند .
«من معلم هستم»
هرشب از آینه ها می پرسم :
به کدامین شیوه ؟
وسعت یادِ خدا را
بکشانم به کلاس؟
بچه ها را ببرم تا لب دریاچه یِ عشق؟
غرق دریای تفکر بکنم؟
با تبسّم یا اخم؟
«من معلم هستم»
نیمکت ها نفس گرم قدم هایِ مرا می فهمند
بال هایِ قلم و تخته سیاه
رمز
قول و وعده های امروز برا من مشکوکه، شما که سود سهام عدالت رو میخواستی قبل عید بدی ندادی، مناطق سیل زده رو میخوای با این روبراه کنی؟ من که راضی نیستم، حالا بگو که من ضدانقلاب هستم ولی بدون که من خود انقلاب هستم، من یکی از مستضعفین پابرهنه در راه امام روح الله هستم، البته بودم و خواهم بود، تو کی هستی؟! این بارندگی ها و سیل فعلا قصد تمام شدن نداره، کامپیوتر من هم زیر آب رفت و قص الی هذا، البته واس خودم چیزی نمیخوام، کارت بسیج ندارم، کارمند جایی ه
سلام!
اولین مطلب را برای آشنایی مینویسم، هرچند از خود هیچ نمیدانم و همهچیز را هم میدانم!
نوشتن و این حس اشتراک احساسات، از موردعلاقههای چندین سالهٔ من است، از روزی که بهطور شگفت انگیزی دانستم احساسات را میشود از قلب به قلم کشید.
کمی خود را میشناسم: من اجتماع نقیضین هستم، در آنِ واحد، هم میتوانم رنج بکشم و هم از خوشی فریاد بزنم؛ همزمان که میگریم ، کسی در اعماق قلبم به من لبخند میزند؛ آنگاه که لبریز از احساساتم، آ
من در میان کسانی هستم که با ذات من مخالف اند؛ و بدون آنکه تغییری اساسی در خودم ایجاد کنم به سختی می توانم خودم را با آنان وفق دهم. یک انسان آزاد تا زمانی می تواند در میان جاهلان زندگی کند که بتواند از علایق آنان اجتناب کند. یک انسان آزاد صادقانه زندگی می کند، نه فریب کارانه. فقط انسانهای آزاد برای یکدیگر مفیدند و می توانند دوستی ای واقعی را شکل دهند.
در حال شنیدن جلسه امروز مجلس هستم، یکی میگفت افغانستان با حزب اداره میشود و عراق هم، دموکراسی حزب می خواهد و از این جور حرفها
قانون اساسی جمهوری اسلامی به حق مردم سالاری اسلامی را تبیین می کند و من مخالف غربزدگی و دموکراسی لیبرال هستم...
عاشق روزهایی هستم که در حد لالیگا بایکدیگر دعوا می کنیم! اما دست آخر، شب که می شود بازویت را بالشتی می کنم روی سرم و می گویم: باتو قهر هستم، اما حق نداری بالشتم را ازمن بگیری! وتو، بوسه ای روی گونه ام می نشانی و می گویی: آخ که چقدر دلبری می کنی...
برای دو نفر هم همزمان هستم و ترجیحا چرت و پرت گفتن بیاید. یه نفر دیگه
اومد هم گفتینو ما هنگید هم اوشون الان چند دقیقه گذشت نمیدونم شاید
دوباره سالم شده باشه. بیاید بحرفیم اگه بیکارید یا بیخوابید یا
حرفایی دارید که ناشناس میتونید بزنید.
این روزها مشغول درس خواندن هستم. به قول رئیس:«سخت» مشغول هستم!
چیزی تا کنکور نمانده و روز به روز به هیجان و استرسی که دارم افزوده میشود. گاهی با خواندن مطالب به شوق میآیم و گاهی که چیزی را خوب متوجه نمیشوم با خودم میگویم:«بیخود خودت رو گرفتار کردی.»
با آنکه از خستگی بیزارم، اما حضور گاه و بیگاهش را نمیتوانم انکار کنم. خستگی مثل مرگ میماند، وقتی میآید انگار تو دیگر وجود نداری، و بر زندگیات خط بطلان می زند. یکی از اساسی ترین
روزى بهلول از مجلس درس ابوحنیفه گذر مى کرد او را مشغول تدریس دید و شنید که ابوحنیفه مى گفت حضرت صادق علیه السلام مطالبى میگوید که من آنها را نمى پسندم اول آنکه شیطان در آتش جهنم معذب خواهد شد در صورتیکه شیطان از آتش خلق شده و چگونه ممکن است بواسطه آتش * عذاب شود دوم آنکه خدا را نمى توان دید و حال اینکه خداوند موجود است و چیزیکه هستى و وجود داشت
ادامه مطلب
من عمه هستم تو بابا محرم محسن ربانی بوستان کتاب قم
من عمه هستم تو بابا : روایت کربلا از زبان حضرت رقیه(س) خطاب به علی اصغر
من عمه هستم تو بابا : محسن ربانی، بوستان کتاب قم
معرفی:
اینبار کربلا را از زاویه نگاه دختر امام بخوانیماین کتاب را قلباً دوست دارم خیلی زیاد…از زبان حضرت رقیه (س) خطاب به حضرت علی اصغر است که در دنیای کودکانه خود از ابتدای همراهی بابا تا شهادت حضرت را روایت میکند و این جمله زیبا که : رابطه من و تو مثل رابطه عمه زینب و باباست
آدم ترسویی هستم. معمولا هر مهارتی رو تا حد آموزش دنبال میکنم اما جرات و ریسک اجرا رو ندارم. بنابراین هر موقع هم که نیاز به بیان مهارتهام دارم نمیتونم با اطمینان 100% اظهار کنم که فلان مهارت رو بلدم. کاش اگر راهکاری در این مورد دارید منو هم درجریان بذارین.
از بزرگی پرسیدم چطور اصلا گناه نمی کنی؟
چگونه این قدر ارتباط تو با خدا قوی است؟
و از همه مهم تر چه کرده ای که بعد از حدود ۵۰ سال، همچنان اعتقادات تو پا برجاست؟
...
پاسخ زیبایی داد:
من همیشه فرض می کنم که در این دنیا مهمان هستم، چند سالی اینجا هستم و دیر یا زود خواهم رفت.
وقتی خود را مهمان بدانی، نه بدی می کنی، نه حرص می زنی، نه دیگران را اذیت می کنی
2410 - «امید شریفی دانا» سلطنتطلب مقیم سوئد و از آشوبگران عاشورای سال 88، با اذعان به اینکه بسیاری از عناصر اپوزیسیون مواجببگیر دشمنان ایران هستند، گفت: “با آنکه مخالف انقلاب هستم، اما باید اعتراف کنم که اگر (امام) خمینی(ره) نبود و کشور دست گروههای دیگر میافتاد، تا اکنون ایران نابود و تجزیه شده بود”منبع: www.bit.ly/2VMBCru
دانلود فایل اصلی
الامام امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
عِبَادَ اللَّهِ زِنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا وَ حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ تَنَفَّسُوا قَبْلَ ضِیقِ الْخِنَاقِ وَ انْقَادُوا قَبْلَ عُنْفِ السِّیَاقِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ یُعَنْ عَلَی نَفْسِهِ حَتَّی یَکُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَ زَاجِرٌ لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنْ غَیْرِهَا لَا زَاجِرٌ وَ لَا وَاعِظٌ.
بندگان خدا، خود را بسنجید قبل از آنکه مورد سنجش قرا
داخلی ▪ شب ▪ پارمان دکتر
صدای تبلیغات ماهواره، سپس موسیقی شلوغ هیپ هاپ. ونوس، فرو رفته در تلفن همراه. پاهایش را روی مبل جمع کرده است. من کنارش نشستهام و با تلفن همراه درحال نوشتن این سکانس و توصیف حالات او هستم. همزمان با بررسی وضعیتاش جهت توصیف، و بیآنکه نگاهی به او کنم:
صدای ونوس چی شده، مشکلی هست؟
پاسخی نمیدهم و از شدت گردن درد سر میچرخانم و گردن میشکنم.
صدای ونوس این سریال تموم شد بریم دیگه بخ
هو
بعد از قریب به سه سال این طولانی ترین مدتی ه که ازت بی خبرم...
دلم برای صدات، لبخند هات، حتی برای اخمت تنگ شده...
می دونم که خسته از راه میای پیشم. با دست هایی که این ساعتها با اسلحه هم آغوش شدن، با دلی که ایمان داره به این راه. با چشم هایی که مست خوابن. منتظرت هستم...
هیچ زیربناى اجتماعى از آن زیربناى شوم خطرناکتر نیست که انسانى، یا انسانهایى، بتوانند هر چه میخواهند بکنند بیآنکه بشود بر آنها خرده گرفت و بیآنکه بشود از آنها بازخواست کرد. مسئولیت در جامعه اسلامى مسئولیت متقابل است. همه نسبت به یکدیگر مسئولاند.
محمد حسینی بهشتی
خب راستش جواب این سوال که من کی هستم رو به دوصورت میشه داد:
اول اینکه من مطهره حسینی هستم یک دانشجوی دندانپزشکی و این وبلاگ جدید منه!
و دوم من حتی خودم هم هنوز دقیق نمیدونم کی هستم فقط میدونم روحی هستم درقالب موجودی به نام انسان وسط هفت میلیارد و خرده ای انسان دیگه روی کُره ای وسط میلیاردها کُره ی دیگه!
الان که ساعت هشت و هجده دقیقه ی شبه و امروز جمعه بیست و پنجم بهمن ماه سال نود و هشته،من برای اولین بار توی زندگیم تصمیم گرفتم یک وبلاگ بزنم و
به عنوان اولین نوشته ای که افتخارش رو دارم تا اون رو کنار متون دوست عزیزم و در مقابل چشمان شما قرار بدم دوست دارم تا هم شما بدانید من کی هستم و خب من هم لیاقت آشنایی با شما رو پیدا کنم.البته اگه تا پایان متن نظرمون عوض.نشد!!
ادامه مطلب
چقد از خونه مون متنفرم از فضاش ...رنگ هاش..چیدمان تخمی ش ...خاطرات پوچ و صدتا یه غازش..حتی از نفس کشیدن توش خسته ام... از تحمل ادمایی که نمیخوانت(البته من متوجه هستم که آدم منفور و غیر قابل تحملی هستم و حق میدم که کسی از من خوشش نیاد که واقعا چرا باید بیاد ).. کاش میشد فرار کرد...تا بینهایت..بدون سرخر
به اینجای مناجات شعبانیه که میرسم حال خوشی پیدا می کنم...
حس می کنم دیگه تموم شد،دیگه قششنگ خودم رو جا دادم تو بغلش...
إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إلاَّ فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ
.
ای خدا من قدرتی که از معصیت باز گردم ندارم مگر آنکه تو به عشق و محبّتت مرا بیدار گردانی
عاشق این قسمت از دعاها هستم که میگیم خدایا من بریدم،من نمیتونم ،من خسته م، من بیچاره م ...خودت آدمم کن:)
+وارحم استکانتنا بع
بی آنکه بفهمی می گذرد و تمام...
با خود می گویم:
یکسال دیگر هم از چند سالی که زنده ای هم گذشت...
چه کردی؟ چه چیزی به دست آوردی؟
این همون چیزی بود که می خواستی؟
پارسال برایم این موقع عجیب با استرس همراه بود، می ترسیدم که سال بعد این موقع من کجا هستم؟ چه می کنم؟ آیا به هدفم رسیده ام؟
ادامه مطلب
بی آنکه بفهمی می گذرد و تمام...
با خود می گویم:
یکسال دیگر هم از چند سالی که زنده ای هم گذشت...
چه کردی؟ چه چیزی به دست آوردی؟
این همون چیزی بود که می خواستی؟
پارسال برایم این موقع عجیب با استرس همراه بود، می ترسیدم که سال بعد این موقع من کجا هستم؟ چه می کنم؟ آیا به هدفم رسیده ام؟
ادامه مطلب
عروسمون پیام داده برای آشنایی بیشتر و برقراری مناسبات سیاسی، تهش گفته من در پیامرسانهای سروش، بله، ایتا و آیگپ فعال هستم.
شخصاً که بهش نگفتم، ولی کمکم به گوشش میرسه که بنده هم از اینهای که گفتی فراریم.
× حالا الان فکر میکنین من چه آدم پلنگی هستم.
×× بهانهی این پست، اینئه که دوباره نت همراه اینجا ملقی شده.
از وقتی بهم گفته دوستِ صمیمیش هستم! بیشتر دوستش دارم خب.
حتی امروز فکر کردم اگر یک روز پیشش باشم و ناخوداگاه با صدای بلند گفتم " الهی قربونت بشم"
( خودش نگفت! من ازش پرسیدم صمیمیِ تو هستم یا نه؟ گفت هستی.
کُشت منو تا گفت! از بس هیچیش معلوم نیس:////)
پ.ن: ملت دوست پسر دارن ما هم اندر خمِ دوست دخترمون موندیم. #سینه_بزن
دانلود آهنگ شروین حاجی آقاپور ولی باز هستم | متن و کیفیت
امشب میتوانید ترانه ولی باز هستم با صدای خواننده خوب شروین حاجی آقاپور را دانلود کنید
Exclusive Song: Shervin Hajiaghapour | Vali Baz Hastam With Text And Direct Links In jazzMusic.blog.ir
متن آهنگ شروین حاجی آقاپور ولی باز هستم
بهت قول میدم هر جا که برم بازم فکرم باهات باشه امشبدوست دارم بدونی که وقتی نیستیقلبم بدون تو نیمه و نصفه هستبهت قول میدم اگه یه روز برگردی میگذرم از هر چی آسمونوبرات میارم پایین میکنمش من رنگی اگه برگرد
آخر گشوده شد ز هم آن پرده های راز آخر مراشناختی ای چشم آشنا چون سایه دیگر از چه گریزان شوم ز تو من هستم آن عروس خیالات دیر پا چشم منست اینکه در او خیره مانده ای لیلی که بود ؟ قصه چشم سیاه چیست ؟ در فکر این مباش که چشمان من چرا چون چشمهای وحشی لیلی سیاه نیست در چشمهای لیلی اگر شب شکفته بود در چشم من شکفته گل آتشین عشق لغزیده بر شکوفه لبهای خامشم بس قصه ها ز پیچ و خم دلنشین عشق در بند نقشهای سرابی و غافلی برگرد ... این لبان من این جام بوسه ها از دام بو
ما گنهکاریم،آری، جرم ما هم عاشقی استآری اما آنکه آدم هست وعاشق نیست، کیست؟زندگی بی عشق، اگر باشد،همان جان کندن استدم به دم جان کندن ای دلکار دشواری است، نیست؟زندگی بی عشق، اگر باشد،لبی بیخنده استبر لب بی خنده بایدجای خندیدن گریستزندگی بی عشق اگر باشد،هبوطی دائم استآنکه عاشق نیستهم اینجا دوزخی استعشق عین آب ماهی یا هوای آدم استمیتوان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟
قیصر امین پور
آنکه خم شود به دستگیری کمتر از خود، آنکه سر به زیر کند، تن به زیر کند، نه به سجدهی ترس و اوهام و عذاب، نه چون بزدلان، که همچو دلیران تن فرو کشد به دستگیری آنکه نمیتواند، بهر او بهشتها سر خم میکنند و آسمانها دامن میشکنند و به رقص در میآیند و آغوش میگشایند.
آنکه عربدهکشی کند، و دامن و پرچم این و آن آتش زند و عوعو و عرعر کند و از دیوارها بالا رود، ادّعا و تظاهر و زاهدی و بوزینگی کند، چنین پست و حقیر و «گریزان» - چنان که دیدید و خواه
ما گنهکاریم،آری، جرم ما هم عاشقی استآری اما آنکه آدم هست وعاشق نیست، کیست؟زندگی بی عشق، اگر باشد،همان جان کندن استدم به دم جان کندن ای دلکار دشواری است، نیست؟زندگی بی عشق، اگر باشد،لبی بیخنده استبر لب بی خنده بایدجای خندیدن گریستزندگی بی عشق اگر باشد،هبوطی دائم استآنکه عاشق نیستهم اینجا هم آنجا دوزخی استعشق عین آب ماهی یا هوای آدم استمیتوان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟
قیصر امین پور
اگر دکارت بیش از چهارصد سال پیش گفته بود: «من میاندیشم، پس هستم»، زنان در جامعه امروز غرب و همه جوامع غربزده ناچار باید بگویند: «مرا نگاه میکنند، پس هستم». |فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی|
پ.ن: وقتی یک پست منتشر میکنید از خارج از پنل هم نگاهی به آن پست بیندازید و از انتشار صحیح آن مطمئن شوید. به پیشنمایش اکتفا نکنید.
پ.ن: تیتر نمیدونم چرا اینقدر مسخره از آب در اومد؟ (از اثرات سانسوره دیگه)
همانطور که گفتم من دانشجوی برق در اراک هستم
هر بار که از تهران به سمت اراک حرکت می کنم با خودم می گویم " آیا ارزش شو داره ؟؟؟؟"
یک حس درونی به من می گوبد این تاوان سستی و درس نخواندن در دبیرستان است
این افکار تا شهر قم من رو آزار می ده پس از اون به این فکر می کنم که وقت شروع رسیده
برای تک تک روز هایم برنامه ای در ذهنم می چینم وقتی که به اراک می رسم منتطر فردایی هستم که این برنامه را آغاز کنم
ولی خوب این فردا هرگز ار راه نمی رسد اما چرا ......
این
محو تماشایتان هستم؛ صبح و شب. و این مصراع حافظ در سرم میچرخد: ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی. محو تماشای خلقت تو و حیران توام خالق بزرگ. تو چقدر زیباآفرینی خدا... این دو فرشتهٔ کوچک، آنچنان مرا در بند عشق خودشان کشیدهاند، که هیچ دست زمینی قادر به آن نبود... محو تماشایتان هستم؛ صبح و شب، بیداری و خواب
منزوی و در خود فروریخته، بیخدا، با چند گوشه و چند آوای مرده خوش. خفته، سخت خفته، از خود بیخبر، از جهان بیخبر، در چنین انزوای سخت، مدّعی، بیهنر، مرده، بیریشه. نه چنین بیش از این نمیتوان مرده بود. بیش از این چنین نفسکشیدنی حرام است.
چنین مردگی حرام است. چنین بیموسیقی زیستن، چنین پست، چنین زرپرست، چنین به دلّالی و حراج و تاراج زیستن. چنین حقارت حرام است، ای خر! حرام را تو خود میگویی، من از تو به تو میگویم. این چنین بی شرافت زیست
من چیزی هستم که مردم من را دوست دارند یا از من متنفر هستند. ظواهر و افکار مردم را تغییر می دهم. اگر شخصی از خود مراقبت کند ، من حتی بالاتر می روم. برای بعضی از افراد آنها را فریب خواهم داد. برای دیگران من یک راز هستم. ممکن است برخی از افراد بخواهند من را مخفی کنند اما من نشان خواهم داد. مهم نیست که مردم چقدر سخت تلاش می کنند هرگز کم نخواهم شد. من چی هستم؟
دانلود کتاب قدرت من هستم جول اوستین
دانلود کتاب صوتی قدرت من هستم - کتاب سبزketabesabz.com › ... › دانلود کتاب صوتی قدرت من هستم۸ فروردین ۱۳۹۸ - معرفی کتاب صوتی قدرت من هستم. این کتاب نسخه خلاصهای از کتاب صوتی قدرت من هستم، اثر ارزشمند کشیش و سخنران انگیزشی جول اوستین است.دانلود کتاب صوتی قدرت من هستم (جول_اوستین - شادن پژواک ...https://taaghche.com › ... › قدرت من هستم (جول_اوستین - شادن پژواک) رتبه: ۴٫۶ - ۲۱ رأیجول اوستین در کتاب
بسم الله الرحمن الرحیم
برای اغلب گیاه ها اینطور است؛ هزار تا برگ روی زمین بیوفتد یک دانه سبز نمیشود اما از یک دانه هزار برگ و هزار دانه ی دیگر بارور میشود.خاصیت بعضی خون های ریخته شده هم همین است، هر یک قطره که بر زمین میریزد هزار لاله ی سرخ از پسش می روید.
___
۱.من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
۲. نپندار که مرده اند..
۳.هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
۴.هنر آن است که بمیری قبل از
رسم دنیا در همین است آنکه آمد رفتنی ستبعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست
تا توانی خلق را از خود مرنجان با سخنآنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست
عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولیشیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی ست
تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشوریسمانِ دست شیطان قطعاً پوسیدنی ست
ثروتت بند است بر شب شهرتت با یک تبیعاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست
دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاستخرقه ی زر هم بپوشی سیم و زر نابردنی ست
بسم الله رحمان رحیم
درود بر کسانی که علم قلب روانشان را آرام میکند.
صابر صداقت هستم سازنده سایت، من کلاس نهم هستم و عاشق برنامه نویسی هستم
اولین عشقم خدا هستم دومی مادر پدرم و سومی هم یکی از دوستان
اما خودم برنامه نویسی و ساخت سایت رو دوست دارم.
اگه توجه کنید شما العان دارید داخل یکی از وب سایت و وبلاگ های من
جستوجو میکنی، باورت بشه یا نشه این بزرگ ترین آرزوی منه
که در کار خودم برجسته بشم
مشخصات خودم من یه آدت برجسته
حصرت صادق ع فرمود همانا شما در عمرهای گرفته شده وروزهای شمرده شده هستید که ناگهان مرگ در رسد آنکه خوبی کشت کند آنجا غبطه و آرزوی یاد تر داشتن را درو کند و هرکه بدی میکارد پشیمانی بچیند برای هر شخص ک شتکاری همانست که کشت کرده هرکس از شما که در تحصیل روزی کند است ر وزیش بر او پیشی نگیرد یعنی ک ندیش سبب از دست دادن از دست رفتن روزی او نشود و آنکه حریص است هر قدر حرص زند بان چه مقدرش نشده دست نیابد اگر بکسی خیری رسد خداست که آنرا باو داده و اگر از
من همین هستم که هستم. وانمود نمی کنم به چیز دیگری بودن. به آدم ها محبت می کنم، حتی اگر در رابطه با دوستانی فراموش می شوم. حتی اگر خاک می خورم و دفن می شوم، ذره ای نمی گذارم طاقچه ی دلم غبار بگیرد از آدمها... بزرگ شده ام! بله، نشانه ی بزرگ سالی است که در برابر فراموشی و بی تفاوتی، رنج نمی کشیم...
امروز که تلفن را بر می داشتم تا از کسی خبری بگیرم، راستش، از خود خجالت کشیدم. همیشه من بودم که دنبال برقراری هر گفت و گویی بوده. من تماس گرفته ام، من پیام داده
برای رهبر خود یار هستم
گل است ایشان و منهم خار هستم
از او فرمان بیداری رسیده
قلم در دست و پای کار هستم
تمام آرزویم شادی او
گرفتار رُخ دلدار هستم
رسد از او بمقصد نهضت ما
ز شور زندگی سرشار هستم
شده ابلاغ گام دوّم اکنون
خوشم از اینکه از انصار هستم
چو من بسیاری از عشقش گرفتار
یکی از جمع آن آمار هستم
صفا دارد زمانش زندگانی
منم از عاشقان زار هستم
فرامینش بُوَد بر روی دیده
برای امر او بیدار هستم
موحّد بنده ای خالق پرستم
به استکباریان اضرار هستم
به لط
28تا کشور اروپایی کمک چندرغازشونو توی بوق و کرنا کردند که بعله!! ما هم به سیل زده هاتون کمک کردیم!
بدتر آنکه بعضیا در داخل و شبکه های ماهواره این صدقه گداهای ایران رو با آب و تاب تعریف میکنند..
و جالبتر آنکه هدیه دیروز یک لبنانی ساکن بعلبک تقریبا معادل کمک همه این کشورا بوده.
اونایی که عاشق چشم آبیهای اروپا ن و میگفتن نه غزه نه لبنان توی افق محو شدن.
امام حسین علیه السلام در مناجات با خداوند :
آنکه تو را ندارد چه دارد؟!
و آنکه تو را دارد چه ندارد ؟!
این کلام سید الشهدا فوق العاده است
میشه مدت ها بهش فکر کرد و نکته به دست آورد
میشه باهاش آرامش گرفت...
----------
آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد
وان کس که تو را بیند ای ماه چه غم دارد
مولانا
اگر شعر یا مطلبی در این مورد دارید کامنت کنید
نگاه هر چه باشد و رویکرد در هر مسیر که باشد، خلوص می خواهد و استقامت.
حضور به آن منظر و جهت گیری می خواهد.
که باشی.
آن بودنی که در آن دیدگاه مورد نظر است را باشی.
نه آنکه ادای کسی را در آوری که در آن مکتب فرض می کنی.
نه آنکه ادای آن طور دیدن در آوری.
در نهایت عمق نگاه است که روی رفتار سوار می شود. هر چه بخواهیم ظاهر رفتار را اتوکشی کنیم، بدون آنکه باورمان باشد، نهایتا یک جایی خودمان را لو می دهیم. صدای درونمان در می آید.
حالا می خواهی به راه اسلام با
ای خدای بزرگ،
ای آنکه نمونه های بزرگی چون حسین علیه السلام را به جهان عرضه کرده ای،
ای آنکه برای اتمام حجت به کافران وجودت ... سیاهی ها و تباهی ها را به آتش وجود حسین ها روشن نموده ای،
ای آنکه راه پر افتخار شهادت را برای آخرین راه حل انسان ها باز کرده ای ....
بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق، ص 121
عجیب آنکه مأموران یگان ویژه هیچ اقدامی انجام ندادند.
پس از پایان بازی جمعیت فراوانی پشت در رختکن تیم استقلال حضور داشتند و اعضای تیم مهمان در بین حملات لفظی و فیزیکی برخی تماشاگران وارد اتوبوس شدند. عجیب آنکه مأموران یگان ویژه هیچ اقدامی انجام ندادند.
امام حسین علیه السلام در مناجات با خداوند :
آنکه تو را ندارد چه دارد؟!
و آنکه تو را دارد چه ندارد ؟!
این کلام سید الشهدا فوق العاده است
میشه مدت ها بهش فکر کرد و نکته به دست آورد
میشه باهاش آرامش گرفت...
----------
آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد
وان کس که تو را بیند ای ماه چه غم دارد
مولانا
اگر شعر یا مطلبی در این مورد دارید کامنت کنید
متن ترانه حسین توکلی به نام عشق خوش آرایش
ماه ترین ماه جهانمنفس باش به جانمدر تب و تاب و هیجانمگرفته زبانمعاشق و دیوانه ی آنم که با تو بمانم ...جان به لبم کردی بس که تو خونسردی رفتی که برگردی ماه شب منتویی آرامش آنکه شدم رامش عشق خوش آرایش تاب و تب منجان به لبم کردی بس که تو خونسردی رفتی که برگردی ماه شب منتویی آرامش آنکه شدم رامش عشق خوش آرایش تاب و تب منگشتم نبود مثل تو نگرد اصلا نیست تو از آسمان افتادی مث تو دلبر نیستگوهر تویی و الماسم کنارت
سلام من یک طراح ساده هستم
که بنر های مذهبی برای هیئت میزنم
اگر دوست داشتید براتون اول طرح رو میزنم داخل تلگرام میفرستم و بعد هزینه رو دریافت میکنم
دوتا نکته : من سرباز هستم و شیفتم 24 - 24 هست یک روز هستم و یک روز نیستم
به این شماره در تلگرام پیام بدید و نوع کارتون رو دقیق بگید فقط مثلا یک هفته جلو تر بگید تا شرمندتون نشم
09109751796
خوشم از آنکه موج جان بخیزدخوشم کشتی دلِ توفان بخیزد
خوشم از مردن و از تازه جستنخوشم با درد تا درمان بخیزد
مرو ناخوش ز پیشم ای دل خونبتپ تلخیده تا قندان بخیزد
غریبی پیش گوشم دوش میگفتهر آیینه که شب رقصان بخیزد
سحر روح دگر از تخت جستمچنان اینی که فردا آن بخیزد
بگفتی راه و گفتم راه این استتو ویران گشتی و ویران بخیزد
بهُش حلمی که این ره خوابگیر استهر آنی لشکر عصیان بخیزد
Loga Ramin Torkian and Azam Ali - Feathers of Fire
آنکه راه بسیاری رفته میپندارد که هیچ نرفته، آنکه راه اندکی رفته میپندارد بسیار رفته و به آخر خطّ نزدیک است. آخری نیست، هم این و هم آن هیچ است. هیچ کمالی نیست، که هماره پلّهای بالای پلّههاست. لیکن آنکه میپندارد هیچ نرفته فروتن است و به بلوغ رسیده، و آنکه میپندارد بسیار رفته متکبّر و کودک است.
این که دیگران را به راه خود بیاورم کودکیست. این که دیگران را به راه خود وانهم و زندگی و مردمان را و طریقهی جنبش جانها را به راه خویش نظاره
یکی از موضوعاتی که باعث عصبانیت من میشود، غیر مستقیم بیان کردن حرف هاست. مثلا اگر شما چای میخواهید و من مسئول چای هستم، بهجای بیان درخواست بگویید : من خیلی چای دوست دارم. و منتظر باشید من از این جمله موضوع چای خواستن را برداشت کنم. چند دقیقه پیش اتفاق مشابهی برایم افتاد و در حال تلاش برای آرام شدن هستم. هرچند این صحبت ها را بعدا با شخص مورد نظر در میان میگزارم.
این روزها که از بحران اولیه مورد خیانت قرار گرفتن گذر کرده ام، در حال بازیابی پیوندهای از دست رفته ام با دنیای اطرافم هستم. در حال دوباره دیدن هستم و هیچ چیز همان شکلی نیست که قبل از این بود.
هنوز زود است که بخواهم نتیجه بگیرم که ایا این درد و این رنج برای من باعث رشد خواهد شد یا نه، اما تمام چیزی که میدانم این است که من از این بحران، عبور خواهم کرد.
من فریبا هستم.
معلم، مترجم (انگلیسی به فارسی)، UI کار، گرافیست آماتور، آشپز، شیرینی پز، کتاب باز، فیلم باز، مسافر، در جستجوی آگاهی، سعی بر خوب بودن، سعی بر خود بودن، مثبت اندیش.
از امروز به تاریخ 23 بهمن 1398 تصمیم به راه اندازی وبلاگ شخصی خود گرفتم تا دیگر در هیچ یک از شبکه های اجتماعی فعالیت نکنم. چرا که به دنبال تجربه ها و اندیشه های جدیدتر و بزرگ تری هستم.
از امروز کامپیوتر شخصی خود را مامور به حفاظت و نگهداری از این وبلاگ خواهم کرد. از امروز مط
اینک که به یاری مزدا تاج شاهی بر سر گذاشتهام اعلام میکنم که تا روزی که من زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من میدهد دین وآیین و رسوم ملت هایی که من پادشاه آنها هستم را محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من، رسوم ملت هایی که من پادشاهشان هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.
من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهادهام تا روزی که زنده هستم هرگز سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر مل
واسه ناامیدی و فاز منفی دادن خیلی زوده هنوز...تمام تلاشمو میکنم که هرجایی که هستم،هرجوری که هستم،با هر توانایی که دارم،بهترین باشم!من که هنوز سنی ندارم،چرا انقدر احساس میکنم لحضه ها رو از دست دادم؟؟شدیدا به انرژی مثبت واقعی نیاز دارم...
واسه ناامیدی و فاز منفی دادن خیلی زوده هنوز...تمام تلاشمو میکنم که هرجایی که هستم،هرجوری که هستم،با هر توانایی که دارم،بهترین باشم!من که هنوز سنی ندارم،چرا انقدر احساس میکنم لحضه ها رو از دست دادم؟؟شدیدا به انرژی مثبت واقعی نیاز دارم...
چندی هست کم پیدا شدم. کمتر وبم رو بروز میکنم.
تو یه انجمن (انجمن سافت 98) عضو هستم و ارتقا درجه گرفتم و شدم عضو فعال. به همین دلیل بیشتر وقتم اونجا هستم.
وقتی هم اونجا نباشم یا آهنگ گوش میدم یا سریال میبینم.
خلاصه اگر دیر سر میزنم بهتون ببخشید.
( چرا هر یک از وبلاگ های بیان رو باز میکنم افزونه نورتون گیر میده که Scam هست؟)
درباره این سایت