نتایج جستجو برای عبارت :

یک نَفَر گوش یک نَفَر دِل یکی هست و تنها ؛خُدا

گُفت دَردُ دِل کُن که سَبُک شویامّا به جُرمِ بلایشفسون ریختدِل از افسار شِکاندسنگینی اوفتاد و دردُ دِل رابه که گویم که خیالِ حیله مکند؟دردُدِل کردمرنج ،سَبُک بودافسارِ دِلم به همان بند ِ سبُک خاطر آسوده بود..از بلایی که حدس زدمبر دلم نشستای یار دیگر صحبت از بلا مکنتلقینِ بَد کجا و جادو ی حُقّه بازان کجا؟این راه را سخت است و غریبباید خوش داشتو همه جا دَرَش به خُدای سازنده اش اعتماد داشت..دردِ دَردُدِلی بر دِلم نشست که..من از درد گفتم و قاضی ک
گُفت دَردُ دِل کُن که سَبُک شویامّا به جُرمِ بلایشفسون ریختدِل از افسار شِکاندسنگینی اوفتاد و دردُ دِل رابه که گویم که خیالِ حیله مکند؟دردُدِل کردمرنج ،سَبُک بودافسارِ دِلم به همان بند ِ سبُک خاطر آسوده بود..از بلایی که حدس زدمبر دلم نشستای یار دیگر صحبت از بلا مکنتلقینِ بَد کجا و جادو ی حُقّه بازان کجا؟این راه را سخت است و غریبباید خوش داشتو همه جا دَرَش به خُدای سازنده اش اعتماد داشت..دردِ دَردُدِلی بر دِلم نشست که..من از درد گفتم و قاضی ک
 
یک- یه نَفَر یه نقل قولی کرد از یه نَفَر دیگه و شب عیدی دل ما شکست.البته هیچکدوم قصد و غرض نداشتن ولی نکته ای تو این ماجرا بود بسی ناراحت کننده و دل شکننده.ماجرا رو هی نوشتم هی پاک کردم و هی نوشتم و هی پاک کردم و دست اخر تصمیم گرفتم که بذارم بمونه توی همین دل شکسته .
 
دو- وقتی همیشه از یه نَفَر سراغ میگیری و پیگیر احوالشی و سوْال پیچش میکنی و میخوای از حالش باخبر باشی،یعنی دوستش داری.یعنی برات مهمه.یعنی دلت براش میتپه.ولی وقتی یه روزی یه جایی ح
گاهی فقط خودت را داری و خدای دلت راهیچکس نیستخود و خدایت مثل عابری که خیلی ها از آن میگذرند ولی فقط می آیند و میگذرندترسم از آن است که تنها باشم خودم خودمخودم.. عجب ترس بی تشبیهی ست..آنروز چه بر سر م می آیدجز اینکه مـــــنم یکی از رهگذران باشمـ آنهایی که می آیند و می روند..ترس دارددیگر هیچکس صدای هیچکس را(خُدا... را)نخواهد شنیدو از خُدافقط یک اسم می ماند...اصلا هرچه که به خدا مربوطاست میماندجز خدا#الفرار از این
گاهی فقط خودت را داری و خدای دلت راهیچکس نیستخود و خدایتمثل عابری که خیلی ها از آن میگذرندولی فقط می آیند و میگذرندترسم از آن است که تنها باشم خودمخودمخودم..عجب ترس بی تشبیهی ست..آنروز چه بر سر م می آیدجز اینکه مـــــنمیکی از رهگذران باشمـآنهایی که می آیند و می روند..ترس دارددیگر هیچکس صدای هیچکس را(خُدا... را)نخواهد شنیدو از خُدافقط یک اسم می ماند...اصلا هرچه که به خدا مربوطاست میماندجز خدا#الفرار از این
گاهی مدام تلقین میکنیم به بدبختیو بدبختی چیز عجیبی نیستخوشبختی را به اطمینانِ خُداوندی تلقین کنیمکه شک در کارش نمیرودبی انصاف نیستو آرامش در آغوش خُداستو اگر در دو راهی مانده که نمیتوانستی از جایت بلند شویو دلت قُرص نشدبدان آن راه راهِ خُدا نیستپناهِ او مادام که هست آرامش هستپس راهِ خُدا راو کارِ خُدایی را اشتباه نگیر..اگر جایِ خُدا بودی چه میکردی؟این راه را قلبِ سلیمی مطمعن میداندو راهِ شیطان و گمراهی بی شک راهیست که شاید آسوده باشدو ظا
گاهی مدام تلقین میکنیم به بدبختیو بدبختی چیز عجیبی نیستخوشبختی را به اطمینانِ خُداوندی تلقین کنیمکه شک در کارش نمیرودبی انصاف نیستو آرامش در آغوش خُداستو اگر در دو راهی مانده که نمیتوانستی از جایت بلند شویو دلت قُرص نشدبدان آن راه راهِ خُدا نیستپناهِ او مادام که هست آرامش هستپس راهِ خُدا راو کارِ خُدایی را اشتباه نگیر..اگر جایِ خُدا بودی چه میکردی؟این راه را قلبِ سلیمی مطمعن میداندو راهِ شیطان و گمراهی بی شک راهیست که شاید آسوده باشدو ظا
تا فریاد نکشم هیچ کس از درد من با خبر نخواهد شدفریاد هم که میزنم انگار دیوانه دیده انددیده اند دیگر..دیوانه ای که خیره شدهبه کارِ جهانو فرداراو فرداها را از تویَش میبیندو تنها غمش در عالم اینست؛دیوانگی نکردن..دیوانه ای که محبوس در زمین،بهِ پَرواز دلبسته است..به رفتنی بر فرازِ آفتاببه رسیدنی بی توقف..به عشقی جاویدان..به بقایی برای دیوانگی کردن..نه فریآد..که خُدا داند..
دیروز-سر ظهر ،توی مغازه کلی کار ریخته بود رو سرم .مشغول جاساز کردن اجناس جدید تو قفسه و رگال بودم و همون حال کار مشتری هایی که میومدن تو مغازه رو هم راه مینداختم.چهارپنج تا مرد باهم اومده بودن و هرکدوم یه چیزى میخواستن و قیمت میپرسیدن.یدفعه از پشت شیشه دیدم علی با لباس فرم سربازی و ساک رو دوشش داره میاد سمت مغازه.قربون قد و بالاش رفتم تو دلم.اومد داخل و بهم دست داد و پشت ویترین کنارم ایستاد.جلوی مشتری ها کنترل شده ابراز احساسات کردم.بعد از چند
خورشت آلو اسفناج
دستور تهیهاول از همه توی قابلمه روغن میریزیم و یه دونه پیاز بزرگ و نگینی خرد میکنیم و بهش زردچوبه میزنیم و سرخش میکنیم.تکه های مرغ رو بهش اضافه میکنیم و تفتش میدیم.بهش نمک و فلفل اضافه میکنیم.نیم کیلو اسفناج و خرد میکنیم و تو تابه تفتش میدیم،ابش که کشیده شد روغن میریزیم و سرخش میکنیم،اسفناج سرخ شده رو به پیاز و مرغ تفت داده شده اضافه میکنیم و یکم که این مواد باهم میکس شد بهش آبجوش اضافه میکنیم تا حدی که روی مرغها رو بپوشونه.م
دِل ،هم سکوت کرد
پس از گریه ها،مُدَّتها..
 
یکبار دیگر به تلافیِ بی تفاوتی ها..
این بار
من نرفتم که سکوت کنم
اینطور قیمت زده اند روی شکسته ها..
 
 
آری شکسته است دلی که باز هم بند میشود!
امّا 
شهر
خالی 
شُده
از بندزن ها..
،مُدَّتها..
 
 
 
 
مثل جنسِ زیرِ قیمتی که همه پس میفرستندش!
آخر که بهانه می کند، و زخم میکند این شکسته ها..
 
هر بار منم که بهانه جور میکنم ..
تا دوباره گریه کنم..
،از وقتی که تُو دور شُدی،
مُدَّتها..
بُگذار ..گریه کنم دوباره ..مُدَّتها..
 هر کی دیگه ای بود اینطوری ریکشن
نشون نمیداد یادمه همون ادم کاری کرد که خرد شدم اما بازم صبور بودم مثه
خودش نتونستم رفتار کنم یادمه وقتی عذر خواهی کرد ازم بابت هر چیزی که سرم
اورده بود وقتی منتظر کلمه ی بخشیدم بود حرفی نزدم تنها ادمی که هنوز
نبخشیدم همون ادمه ادم کینه ای نیستم ولی نمیتونم ببخشمش یادمه ی نَفَر
دیگه هم میگفت هر اتفاقی که بیوفته من فقط تو رو باور دارم یادمه اونم
گذاشتو رفت باورت نداشت به من همون فرد وقتی ازم معذرت خواهی کرد د
اصلاً جایی نبود که بخواهم بروم و آنها را در حسرت یک عُمر دیدنم بگذارم...جایی نداشتم..فقط میتوانستم بمانم ،و سفر کنم به خودم!..یک روزآن یک روزها را که شروع شد..برای همیشه غریبه شدنم..سالها خودم را در قالب نظرهای مثبت و منفی دیگران..می دیدم..نفرت انگیز به خودم نگاه میکردم..!دیگر وقتش بود..خودم را باید نجات میدادم!مدتها در مرداب افکار دیگرانولی...چه دیگرانی..!آنهایی که فقط غرق میکردند!و من در این مردابِ افکار!..حیرت میکنم..کِه خسته نمی شوند از این همه (ب
قلبت را بگیر...پُر از سیاهی آن بیرون منتظر توستلقمه ی حرام مثل تیزی در قلب انسان ها فرو رفتهو ....امان از قلبِ زخمی ای که حتی نمتواند از تیغه های غل و زنجیر و حصار کرده رها شودمگر به خلاصیمگر به آب شدن قلبشآه که در این دوره ی آخرالزمانقلب مومن اگر نخواهد در چنگِ حرامی ها باشد باید ذوب شودباید ذوب شودباید ذوب شود....قلبت را بگیر...دُنیا سیاه استمردمان هم خر را میخواهند هم خدا را..و خودشان نه مالِ خر هستند..و نه مالِ خُدانقاب ها را بر رُخ بیفکنید..آماد
شیر اور شارک دونوں پیشہ ور شکاری ہیں لیکن شیر سمندر میں شکار نہیں کرسکتا اور شارک خشکی پر شکار نہیں کر سکتی۔ شیر کو سمندر میں شکار نہ کر پانے کیوجہ سے ناکارہ نہیں کہا جا سکتا اور شارک کو جنگل میں شکار نہ کر پانے کیوجہ سے ناکارہ نہیں کہا جا سکتا۔ دونوں کی اپنی اپنی حدود ہیں جہاں وہ بہترین ہیں۔ اگر گلاب کی خوشبو ٹماٹر سے اچھی ہے تو اس کا یہ مطلب نہیں کہ اسے کھانا تیار کرنے میں بھی استعمال کیا جاسکتا ہے۔ ایک کا موازنہ دوسرے کے ساتھ نہ کریں۔ آپ ک
یکبار میروی و چشمها فکر میکنند نیستیفقط خُدا دیده است..تویی را که هر چند قدم برمیگردی و پشت سرت را نگاه میکنی..دیگرنیستمپنهان میمانم از نگاهی که تا پا در جاده گذاشتپایم سُست شُد..روحی که وا رفت بر تن خویشو توگمان کندِلی نیست در من..دِلی که فراموش کرده اشک ریختن راو به بُغضی حرف میزند که برای گوش های اطرافش عادی شُده این صِدا..بُغض اسیرست به نگاهی که خمیده شُده و همه دیدند خوابیده اُمیدی که فراموش کرد دِل میتپد که باز دوباره پا بگیرد..برگردد..و ب
_او مُنتظرِ خُدا بودو خُدا مُنتظرِ او بود_او میخواست ببیند خدا چه میکندو خُدا میدانست او از پسش بر می آید!_او به خُدا خیره بودو خُدا به او!!_هرچه بیشتر می گذشت احساسِ ترس بیشتر وجودش را فرا میگرفت،بیشتر کنار میکشیدبیشتر بی حس میشد!خُدا همه چیز را فراهم کرده بود..؛او را با عقلی و روحی آفریده بود!او خُدا بود در زمین!،امّا منتظر خدای دگر بود!.._بنده بوداما بنده نبود!لبِ چشمه به آبی گوارا رسید‌..میتوانست بنوشدمیتوانست ..امّا ترسید!از گوارا نبودنش!،و
سِرُّالهِجر(در اتفاقِ طبعِ بیماری)حال زارم را مپرس چون خوبم هنوزاز خداوند میپرسم از کویت هنوزدِل بشُد کافر به خویشتن چون تو دیدشُکر گُفت و با جانانت همراهست هنوزاز سراپای تنم رنجور میگویم نروروح که بیرون افتاده از افسارم هنوزعشق را جز درد این بستر نسوزاند به تبگرچه بیمارم ولی دِلدارم هنوزبا خُدا هر شب به غیبت خواستمعفو فرما این گناهی که اُمیدارست هنوزراه هموار نبود و تا آمدیدید داری میروی ،از کاسه ریخت ،دِل آب است هنوزگرچه زود خوابم میب
دلتنگم
برای فصلی که دیگر هرگز تکرار نخواهد شُد
برای حرفهای ساده
ی دِلِ یک عاشق
که نیاز به توضیح و تفاسیرِ طولانی برای اثباتِ عشق نباشد
برای آدمی که اثبات نخواهد؛
اثبات کند
؛
مُعجزه کند از عِشق
برای فصلی از آدمهایی که بی منت خوب بودند
برای همه ی اینهایی که نمیدانم آیا واقعا روزی و روزگاری بوده یا نه
فقط همه ی ما اینها را به گذشته های دور
..
نسبت میدهیم
دلتنگم
برای عشق
که با آن عظمت
با آن قَدَر و 
آن همه بی تکرار بودن..
نبودنش تکرارِ ازلی ست
که بود
من تحمل نداشتم ماندن در آن فصل را..نفهمیدم چه شدفصلی بود از سکوتت..غم از چشمانت میباریدآن فصل برایم رخ داد ولینفهمیدم معنی اشراانگار پاییز ،برگها نریزندهمه فکر کنند حالِ درختان خوب استو..از ریشه بزند....من در انتها ی فصل صدا زدم باران را....خدا جاری کرداز صدایِ چشمانِ بی تفاوتت!....و تو نخواهی فهمید که منم لبریز از سکوتم..و در این فصلقلبم را گذاشتمو رفتمتا با خُدا درد ودل گویمو بپرسم از روزِ آخرِ فصلی آکنده از بی تفاوتیِمرامِ پاییزی! 
من نمیفهمم
«خدا در بخشی از حدیثی قدسی، می گوید: «... کسی که مرا بشناسد، عاشقم می شود و آن که عاشقم شود من نیز عاشق او می شوم و کسی را که عاشقش شوم، می کشم و هر کس را که می کشم، خود خون بهای اویم.» وقتی خدا عاشق کسی باشد، او را پیش خود می برد تا به او نزدیک باشد.»
 
+ ماه به روایت آه - ابوالفضل زرویی نصرآباد
دو شب پیش،بعد از نوشتن پست قبلی و خوندن نظرات شما و سبک سنگین کردن شرایط،تصمیم گرفتم که تو کنکور ارشد ثبت نام کنم.اخرین کنکورهایی که ثبت نام کرده بودم اداره پستی و کافی نتی بودن.باید میرفتم دفترچه میخریدم و تو صف کافی نت منتظر مینشستم تا نوبتم بشه،عکسمو اسکن کنند و اطلاعاتی که تو دفترچه نوشتم رو وارد سیستم کنند و تاییدشون کنم،بعد یه پرینت بگیرم دستم و پرینت رو تا زمان اعلام نتایج پیش خودم نگه دارم.راستش دلم گرفت از مرور خاطرات.چقدر اون روزا
 فرقِ روشنفکری امروز [نه فقط ایران، جهان] با روشنفکری دهه‌های قبل این است که روشنفکری امروز عمیقاً زنانه است. و به همین دلیل به موضوعات بی‌خطر می‌پردازد. موضوعاتی که هیچ شک و اختلاف نظری در آنها نیست: حقوقِ انسان، حقوق زن، حقوق همجنس‌گراها، حقوق آب و علف و گیاه...  همه‌ی این چیزها، در بسته‌بندی‌های خوشکل موشکل و ظریف به ما عرضه می‌شوند و ما آنها را مدام نشخوار می‌کنیم و بالا می‌آوریم و دوباره و دوباره...

حُلقوم ما دیگر آن حلقوم دوره‌ها
توی همین وبلاگ توی یکی از پست ها راجع به تفاوت pain و suffering نوشته بودم .
اما خوب این کاریه که suffering با ادم میکنه.
ادم گاهی یه ترس ته وجودش هست که دلیلش براش ناشناختس و خوب تا حدی ترسناکه اما این قضیه وقتی فاجعه بار میشه که بفهمی برای چی حالت بده.برای این میگم فاجعه بار چون گاهی کاری از دستت ساخته نیست .دلم میخواست این ها رو به کسی بگم که بتونه درک کنه و خوب این حرفی نیست که بشه با هر کسی زد.اولین شخصی که به ذهنم رسید سینا بود ولی باش حرف نزدم چون دلم ن
مقابل به مقابلِ جهانی تلخقرار گرفته اممن چای دم میکنمآنها مُدام دور میریزند..این مقابلهء تکراریرا هرروزهر شبو هر بامدادنگاه میکنم،به تکرارِ رفتارهایی مزاحم..#تلخ_بنوشم_کافیستباشد که چندی طعمِ چایِ تلَخبه حافظه ی سلولهایم بماند،باشد که تلخیِ هرروزه ی ایناسراف،و حسرتِ شیرینی در حافظه ام بماندو نه قلبی بشکنمنه سرد کنم چاییه کسی را که به شوقو زحمت دم گذاشته بودمن در این مقابلهء تلخدیدم کهخُداشیرین نگاه میکندو آنها که حاصلِ این تلخی بودند؛
رفتن همیشه سخته .و فراموش کردن خاطرات خوب و گاهی خودت بخشی از این ماجراس
بعد از دو ماه تازه دیروز خبرش در اومده 
نمیدونم چطوریه که هر کی اونو میدید یاد من میوفتاد و هر کی منو میدید یاد اون
یهو یه کسایی اومدن احوال پرسیدن که حالم خوبه یا نه که اصلا در جریان نبودم همچین کسایی هم رو کره خاکی وجود دارن،اصلا هم مشخص نیست فضولیشون گل کرده
آره حالم خوبه فقط حوصله جواب دادن به هر کسی رو ندارم اونایی هم که حوصلشونو دارم احوال نمیپرسن(همچین فعل جمع هم ا
از عِشق چه میگوینداین هرزه گویان..وقتی عاشق زبانش عاجز میماند در توصیفشو عشق چیستجز کابوسیجز سکوتیو جز سِرّی که عاشق و معشوق هردو دانند و اما ندانند!
مظلوم ترین ناشناخته ی عالم..عشق است
..که همدیگر را به این کلمه هر چه بیشتر صِدا میکنند بیشتر نبودش را میتوان فهمید..
عشق را نمیشود با هر زبانی خواند..
عشق باید ناشناخته ای بماند..
رازی میانِ عاشق و معشوق فقط!
که ایشان هم ندانند جز معشوقِ یگانه
که بداند
چه در جانِ معشوق
و چه در روانِ عاشق می روید..
ای
میتوان بدی آدمها را بخشیدمیتوان دیگر ندیدبدی ها را ندیدو در این جهان شلوغدر این وسعتتنها،خود را دید در محضر خدا.....دیگر هیچ کینه و نفرتی نخواهم داشتمیتوان دیگر خود را هم ندیدمیتوان به صراحت گُفت از خدا..که هر چه داریم هستو نیستمان خودِ خداستکه وِردَش بما خواند و جان گرفتیم..از اومیتوان بخشیدچون هر بدی نزد خداروزی کمر خم میکندچه در این دنیاچه در سرای باقی،،میتوان همه راتمام زمین و آسمانیان را ...خوب دیدو خوب بودو متوقف نشویم از خوب بودن،میتو
این کلافگی بیهوده نیستخبرهایی هست که خبر نمیکنندولی ناگهانحواست را پرت میکندبه دلت آشوب می اندازدبه فکر وا میدارندنتو فکر میکنی چه شده؟در این بی خبریخبرهایی هستکه مرا به فکرت وا میداردچشم بستن فایده ندارد..وقتی همه ی این احساسات در وجودت قِل میخوردوقتی باور داری او دِل آشوبست ولی نمیدانی،خبرِ دِل آشوبیستولی همه اش در بی خبری..و در همین بی خبریهاست..که آدم دِق مرگ میشودو دِل که آشوب شدکلافه گی از سر و رویت جریان میگیردوقتی دستت بند به هیچ ب
چه قدر کم مانده اند از ساداتِ حضرت زهرا سلام اللّٰه علیها...چه آن دختران و زنانی که به تازگی آراسته شُده بودند به عِفَّت چه آنانی که #برقع بر چهره کشیدند..انگار تنها اضافی دِل گرفتگیِ شان همین استکه تا #تقّی_به_توقّی میخوردمظلوم تر از حیا پیدا نکرده اند..خیال ورشان داشته کسی ککش میگزد از این بی حیایی و گناه که قُبحی در سایه ماندهانگار وقتی هوا بهم میزند گناه هم عادیِ روزمره میشودنمیدانم پرستیدن خُدا را چه دانسته اند که وقتی اوضاع باب میلشان نب
«آروم پا نذار» ، من خسته نیستم
بیخود نگو کجا ، هرجا رها شویم
من خنده ی تو را ، تقسیم می کنم
تا از حریمِ عرف ، راحت جدا شویم
می دانم از همین ، حرفی که می زنم
باید ترانه ساخت ، تا بی حیا شویم
تا با لباسِ هیچ ، گرمابه حس کنیم
بی ترس سیب و کاه ، ...ِ  ِ خُدا شویم
یک داستانِ دور ، یا شعرِ سنتی
سرگشته از جنون ، تکرارِ ما شویم
چایی و حرف نه ، قندی که داده ای
شکل لبِ تو شد ، تا بی صدا شویم
تقدیرْ حرفِ مفت ، از یک شکست بود
تا سخت بشکنیم ، هرجا به پا شویم
«آروم پا
شل سیلوراستاین نویسنده، تصویرساز و آهنگسازی بسیار محبوب درتمام سال های اخیر بوده است. نثر او بسیار ساده و روان و طنزآلود است. کتاب های او در قالب داستان های کوتاه یا مجموعه آیتم های طنزآلود است و مخاطب آنها غالبا کودکان هستند، هرچند در طول سالیان، بزرگسالان نیز همیشه از کتاب های او استقبال کرده اند تا جاییکه یکی از القاب او "مردی که کودکی اش را در چمدانی با خودش میبرد" است. نوشتار کتاب های سیلوراستاین به هیچ وجه در کلیشه های مرسوم نمیگنجد، ا
4روز از ناب ترین روزهای عمر 23ساله ام را تنها در اتاق406، بلوک2، خوابگاه شوریده گذراندم. تنها موزیک گوش دادم. تنها غدا پختم و تنها غدا خوردم و تنها فاز یک پروژه را به جاهای خوبی رساندم. تنها هر شب 2کیلومتر را در سالن ورزش دویدم. تنها برای خودم چایی ریختم و تنها فیلم دیدم. از فردا که خوابگاه شلوغ میشود برای این سکوت و تنهایی دلم تنگ میشود. سال ها بعد شاید خنده ام بگیرد از این دلخوشی های کوچک این روزها ولی در این لحظه همه چیز برای من در بهنیه ترین حال
 
❤️از معلم هندسه پرسیدند عشق چیست؟گفت: نقطه‌ ای که حول محور قلب میگردداز معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست؟گفت: سقوط سلسله‌ی قلباز معلم ادبیات پرسیدند عشق چیست؟گفت: پاک‌ترین احساساز معلم علوم پرسیدند عشق چیست؟گفت: عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن می‌سوزداز معلم ریاضی پرسیدند عشق چیست؟گفت: عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست❤️از معلم شیمی پرسیدند عشق چیست؟گفت : عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر میگذارداز معلم فیزیک پرسیدند عشق چیست؟گفت:
تنها ترین تنها هستم سکوت تاریک سرد در جاده ای بی انتها ....تاریک حتی جلوی پایم را نمی بینم از برداشتن قدم میترسم ....میترسم از قدم زدن چندسال هست میدوم پاهایم خسته رمق ندار م نرسیدم به انچه که دنبالشان دویدم محو شد از نظرها  هرچه بو د تموم شد دنبالش/بروم سکوت همه  جا را گرفته سکوت سرد و تاریک شیوا رها تنها تنها 
تنها ترین تنها هستم سکوت تاریک سرد در جاده ای بی انتها ....تاریک حتی جلوی پایم را نمی بینم از برداشتن قدم میترسم ....میترسم از قدم زدن. 
چندسال هست میدوم پاهایم خسته رمق ندارم. نرسیدم. 
به انچه که دنبالشان دویدم محو شد از نظرها  هرچه بود تموم شد.
 دنبالش بروم سکوت همه جا را گرفته سکوت سرد و تاریک شیوا رها تنها تنها ...
تنها،تنهایی را احساس میکنم، میان احساس های خموش دریایی که در جزر و مدّ احساس ها،احساس خویش را گُم کرده اندتو تنها بمان!تا وقتی که به خودت ملحق شوی،تنهایی ام راشریک نمیخواهم..تو از خودت میگریزی ومن از تو به توفکر نکن مزاحمت هستمتنهایی استدر گرداب احساس تو از مناز خودت رفته ایو من تنهایی هایم (احساساتی که در اطرافم به من القا میشوند را)قایم میکنمتا تو از بزرگی این گرداب بیش تر مترسیتا تو تنها،تنهاییم بمانینه تنها،یک تنها....
خدایا؛تو تنها روزنه ی امیدی هستی که ؛ هیچگاه بسته نمی شود.تو تنها کسی هستی که ؛ با دهان بسته هم می توان صدایش کرد.تو تنها کسی هستی که ؛ با پای شکسته هم می توان سراغش رفت.تو تنها خریداری هستی که ؛ اجناس شکسته را بهتر برمی دارد.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی همه رفتند ، می ماند.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی هم پشت کردند ، آغوش می گشاید.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود.وتو تنها سلطانی هستی که ؛ دلش با بخشیدن آرام می گیرد ، نه با تن
تنها پادتن تنهایی،در آغوش گرفتن تنهایی است.تنها پادتن ترسدر آغوش گرفتن ترس است.و تنها راه رهایی از رنج،روبرو شدن با آن و پذیرفتن آن.تا زمانی که از عمیق‌ترین دردهایت فرار کنی،التیام نخواهی یافت...دنیا جای رنج است اما جای رنجیدن نیست و امید بدون خوش‌بینی تنها راه زنده ماندن در این سیاره است..
تنها ماندن در خانه
تنهایی بخاطر خودارضایی
هر وقت تنها میشم
دیدن فیلم های مستهجن مبتذل در خانه
یواشکی فیلم دیدن
تنها تو خونه
تنهایی استمنا دختر پسر
خیلی تنها هستم
من تنها هستم
علت دلیل خودارضایی
چگونه تنها نباشیم ؟
مشکل من تنهایی هست
مشکل تنها بودن
درمان تنهایی
چگونه تنها نباشم؟
علت تنهایی من
چرا من تنها هستم؟
خودارضایی کردن در خانه
هیچ کس تو خونه نیست
من چرا همیشه تنها هستم؟
کتاب دانلود آموزش دوستیابی
فرار از تنهایی
خودارضایی فیلم های سکس
الان از چند تا وب دیدن کردم دیدم همشون سردر وبشون یه تنها هست، مثلا روزنوشت یه ... تنها و ازینچیزا
کلی انرژی منفی داشت، فکر کنین صبحمو با اینا شروع کنم شب چی میشه...
 
به امید روزی که همه این «تنها» ها از وبلاگا پاک بشه و دیگه خود کلمۀ «تنها» هیچ معنی و مفهومی نداشته باشه
        
    تنها
زُل می زند،پُشتِ سکوتش نقطه چین ، تنهاست ؛تنهامجموعه ای از شعر هایِ خوش نشین، تنهاست؛تنها
نصف النهار ِهر نگاهش رو به قطبِ آرزوهایخ می زند چون بی جهت، رویِ زمین تنهاست؛تنها
ثبتِ حقایق می کند، گاهی، ولی این عکس ها تلخند قابِ دو چشمی که به قلبِ دوربین تنهاست؛تنها
هِی قهوه می نوشد اثر از فالِ خوب اما نمی بینددر حالِ او تأثیرِ گُنگِ کافئین تنهاست،تنها
تبعیدیِ عشق است‌ و در اعماقِ تفکیکی غریبانه ‌‌چون تکه ای جامانده از یک جو
یک زخم نامرئی شده ام..
حتی، گاهی رویش آرام آرام نمک میریزم و عمیقش میکنم؟
هی سکه می اندازم و میگویم روی شیرش شانس من است
هی خط میشود..
خط میشود و عمق میدهد به این زخم..
ت
ن
ه
ا
این کلمه معانی مختلفی دارد که هر کس در زندگی ش انگار میتواند چندین بُعدَش را تنها بفهمد:))
تنها در تنها
من همیشه تنها بودم ... همیشه هم تنها خواهم بود ... اصلا همه ی آدمها تنها هستند ... بعضیا این تنهایی رو بیشتر درک می کنند ، بعضیا کمتر ...
خب به درک ! به جهنم ! دنیا تا بوده همین بوده ... تنها هستم و هیشکی دوسم نداره ... هر کسی هم میگه دوستت دارم ، دروغ میگه ... همه خودشون و منافعشون رو بیشتر دوست دارند . عشق ناب و خالص ندیدم هیچوقت ...
 
کسی این وبلاگ رو می خونه آیا؟
خدایا؛تو تنها روزنه ی امیدی هستی که ؛ هیچگاه بسته نمی شود.تو تنها کسی هستی که ؛ با دهان بسته هم می توان صدایش کرد.تو تنها کسی هستی که ؛ با پای شکسته هم می توان سراغش رفت.تو تنها خریداری هستی که ؛ اجناس شکسته را بهتر برمی دارد.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی همه رفتند ، می ماند.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی هم پشت کردند ، آغوش می گشاید.تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود.و تو تنها سلطانی هستی که ؛ دلش با بخشیدن آرام می گیرد ، نه با تن
تنها واسط ایران کلش آدرسهای زیر هست و ایران کلش ادمین دیگری ندارد .به هیچ عنوان به غیر از مشخصات زیر به کسی اعتماد نکنید !
 
تنها شماره تماس : +989352889744
 
تنها آیدی تلگرام : @IRAN_CLASH_1383
 
تنها کانال تلگرام : @iRAN_CLASH_ChANEL
 
توجه داشته باشید تحت هیچ شرایطی ایران کلش واسط دیگری ندارد اعتماد نکنید!!!!!
 
بین ساعات 11 الی 23 در تمام روزها پاسخگو هستیم
حواست هست؟ تمام راهها رو دارم خودم تنها میرم‌
خودم تنها دارم بزرگ میشم.
جاهایی که میتونستیم با هم پیش بریم رو خودم تنها دارم تجربه می‌کنم.
مگه نه اینکه گفتن زن و مرد در کنار هم تکمیل میشن؟
پس چرا من تنها دارم تکمیل میشم.
همیشه از خدا خواستم بهترین باشم تا بعدا به مشکل نخورم.
ولی نه اینکه من کوله باری از تجربه بشم و بعدا تو بیای.
باید از حال الانم بنویسم. اینکه تنها اومدم خانه هنرمندان و با ح تموم کردم و دیگه همین تنهایی برام مونده   راضیم و ... و خسته‌ام و ناراحتم. میم عاشق من قصد دارم عاشق بشم و تنهام. این از زندگیمون و حالا ... تنها نشستم لبه‌ی حوض خانه هنرمندان و ملت دارن فوتبال می‌بینند و من تنهام. دو تا کتاب خریدم و گالری دیدم، تنها. اونچه از همه بیشتر به چشم میاد تنهاییه. 
بغض دارم؟ ناراحتم؟ نه بیشتر احساس رهایی و خوبی دارم اما همچنان چشمام بدنبال یه گریزگاهه اینک
خدایا قبل چهل سالگی عمر منو تموم کن 
تنها چیزی که دارم عکس عروسیمه 
من کنار حسینم (حسینم = حسینِ من حسین خودم)
حسینی که با ازدواج دوباره ش توی عقد به من ثابت کرد مرد زندگی هست فقط نه با من 
تنها یک عکس مونده و اونم که خودم چهره تو در اون بازیابی می کنم 
حسین 
تنها سهم من 
دخترک قشنگ من..
این روزها تنها دلخوشی ام شده ای..
بعد از خدا..
تنها کسی که از عمق جان، حالم را خوب می کند.
تو تنها دلیلم برای مقاومت و تلاش هستی..
تو تنها کسی هستی که به زندگی امیدوارم می کند..
اگر نبودی مادرت این روزها را تحمل نمی کرد..
اگر نبودی مادرت آنقدر وقت اضافه داشت تا فکرهای بد مدام در سرش رژه بروند..
تو هستی تا من غم هایم را فراموش کنم!
تا با شیرین کاری هایت لبخند بر لبم بنشانی..
حتی اگر انتهای این لبخند، بغضی فروخورده باشد..
این روزها هم میگذ
• بسم رب الزهرا •
در شبهای سرد بی هدفی
در زمهریر تباهی
تنها تو پناهی
 در کوچه های نم گرفته باران
در میان عطرِ ترِ کاهگل های کوچه باغهای همسایه
وقتی نسیم ترنم یاس و محمدی و شب بو را می آمیزد
تو در کنار منی
تنها ترین آشنا یا رباه
 
• میم‌بن‌شین • 
به راستی چگونه تنهایی سفر کنیم و خوش بگذرانیم؟ در این مقاله مطالب مفیدی برای تنها سفر کردن برایتان آورده ایم. اکثر آدمها فکر می کنند اگر تنها سفر کنند بهشان خوش نمی گذرد اما برخی دیگر طرفدار تنها سفر کردن هستند که البته تعداد گروه دوم به مراتب کمتر است. در ادامه نکات جالبی را برایتان آورده ایم تا اگر می خواهید به تنهایی مسافرت کنید، بتوانید خوش بگذرانید.


ادامه مطلب
هیچ جا و هیچکس و هیچ چیز در هیچ کنج دنیا انتظارت را نمی کشد
تنها کرم ها برای هرچه سریعتر مردنت آرزو میکنند
تو در هر نفس تنهایی ، تنها زاده شدی و تنها خواهی مرد
پس بیا و تا آخرین نفس شجاعانه بجنگ 
نه برای اینکه مرثیه ای شگفت برایت بخوانند یا تجسمی برنزین از تو بر سر میدان بگذارند
فقط برای اینکه تو شجاعانه جنگیدن را به خودت بدهکاری.
تن های تنها: طلاق عاطفی
تن های تنها : محمدصادق آقاجانی کوپایی
معرفی:
ازدواج کرده ­ایم که دیگر تنها نباشیم اما پس از زمان اندکی تنهاتر از هر موقعی هستیم راستی چه کنیم تا اینگونه نشود؟ یا اگر بین ما جدایی افتاده، دوباره درست شود.
 
 
 تو نیز چند روزی صبر کنبگذارتا طلوع کند عشقبگذار این شبِ دراز بگذردبگذار پروانه ها سر از پیله درآرندبگذار جهان از خواب برخیزدتو نیز صبر کندندان به جگر داشته باش، بیشتر!آخر خیلی وقت است پروانه ها در پیله مانده اندروزی که خورشید دیگر نتابید،آن خسوفآن فراقعادتشان داد به تنیدن...پروانه ای را به شوقِ بال زدن در پیله طلوع کرد..دیگر تنید و تنید به دور خویش..دیگر طلوع نکرد..قلبش دور ماند از دریچه ی نور..بگذار ....بندها باید از سرش بیفتداما#به چه شوقی
اینجا جایی است اسرار آمیز که تنها سازنده اش از وجودش مطلع است. اینجا جایی است برای تمرین. متن های توی این وبلاگ را کسی جز نویسنده اش نمی خواند و قرار نیست هیچ وقت بخواند. این متن ها تنها برای تمرین نویسندگی نوشته می شوند. نویسنده ی متن ها اینجا دیگر قرار نیست قبل از ارسال هر پست به این موضوع فکر کند که آیا متنش کسی را ناراحت می کند یا به اندازه کافی قشنگ نیست و ارزش خواندن دارد یا نه... اینجا نویسنده تنها می نویسد. کاری که عاشقانه دوست دارد...
رهبر نشوی تنها، ما یار تو می گردیم
وز جرگه عشاقت سردار تو می گردیم 
 
گر لشکر سفیانها از غرب به پا خیزد 
در قحطی انسان ها عمار تو می گردیم
 
با جرم ولای تو گر بر سر دار آییم 
مدح تو کنیم بر دار، تمار تو می گردیم 
 
این من نه منم تنها، آید ز #بسیج آوا 
رهبر نشوی تنها، ما یار تو می گردیم
 
 
 
هر کس ز ولایت و ولیّ دور شود
همسایه ی دشمن است و منفور شود 
پروانه صفت، گِرد ِعلی میگردیم 
تا دیده ی هر فتنه گری کور شود
 
 
دانلود آهنگ وقتی دلگیری و تنها از ابی کنسرت
دانلود آهنگ غربت ابی کیفیت 320
دانلود آهنگ وقتی دلگیری و تنها با کیفیت 320

وقتی دلگیری و تنها متن


کلیپ کنسرت ابی وقتی دلگیری و تنها
وقتی دلگیری و تنها آکورد
دانلود آهنگ غربت ابی لایو

وقتی دلگیری و تنها شهرام صولتی
امروز به معنای واقعی تنها بودن رو حس کردم...شاید خدا از من تنها نبودن رو گرفته تا شاید یه چیز دیگه بده نمیدونم...شایدم همش توهمه و چیزی جز تنهایی گیرم نمیاد...حتی دیگه جدیدا دکترهم باید تنهایی برم...اصلا بهتره کلا یه زندگی جدید رو شروع کنم و چیزی به معنای یار و همراه و اینا رو تو زندگی جدید راه ندم...اصلا دیگه دلم نمیخواد تنها نباشم همینه که هست، تنهای تنها...قبوله من دیگه کلا در هر زمینه ای تنهایی کار میکنم...تنهایی...
ایران تنها کشوری است که ۶۸ در صد مساحتش را با زور اجانب یا خیانت شاهان از دست داده است.
ایران از معدود کشورهایی است که شاه خائن( پهلوی) آن نه با زور شمشیر و نه با رای مردم سر کار آمده است.
ایران از معدود کشورهایی است که به خاطر شاهان خائن چند صد سال عقب نگه داشته شده است.
ایران تنها کشوری است که شرق و غرب علیه او ۸ سال جنگ تحمیل کردند ولی یک وجب از خاکش را از دست نداد.
ایران از معدود کشورهایی است که مورد تهاجم بمب شیمیایی اهدایی اروپا قرار گرفته اس
خدا به موسی گفت: ده روز دیگه پیشم بمون!
موسی گفت: چشم
وقتی موسی برگشت پیش همراهاش، دید که اونا همراه نبودن. از همراه نبودن همراهاش ناراحت شد ولی...
ولی ده روز خدا همراهش بود، پس از تنها موندنش ناراحت نشد!
ده روز موسی تنها بود.
ده روز موسی با خدا تنها بود.
خدا موسی رو خیلی دوست داشت.
دلم هوای تو دارد.. نگاهت.. صدایت.. لبخندت..  وجودت.. بخار روی شیشه ی عینکت.. دستانت... لبخندت.. سپیده‌ی روشن چشمانت.. بوت.. بوت... بوت.... بیا و بگذار این آخرین نوشته ای باشد که برای نبودنت می نویسم.. خسته ام و دلتنگ.. چشمانم به در است.. گوش هایم را تیز کرده ام.. پس کی.. پس کجا باز دوباره تو را خواهم دید؟ آیا یک بار دیگر برای من خواهی خواند؟ که من بعد از هزار سال...؟ دیگر با صدای که آرام بگیرد این قلب خسته و تنها و فسردهی من؟.. دیگر چه کسی صدا کند مرا که نازنینم
 کتاب زیبای تنها محمود طلوعی pdf    
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود رایگان کتاب زیبای تنها محمود طلوعی pdf | mae | 7657mae.manstar.ir › mae › htmlدانلود رایگان کتاب زیبای تنها محمود طلوعی pdf. معرفی کتاب:(زیبای تنها) ثریاا، زنی که روزگاری یگانه ااز محبوبترین و مشهورترین زنان جهان به آامار می آامد و عکس هاا ...
دانلود رایگان کتاب زیبای تنها محمود طلوعی pdf | sibfilesibfile.totiafile.ir › sibfile › htmlدانلود رایگان کتاب ز
 کتاب زیبای تنها محمود طلوعی pdf    
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود رایگان کتاب زیبای تنها محمود طلوعی pdf | mae | 7657mae.manstar.ir › mae › htmlدانلود رایگان کتاب زیبای تنها محمود طلوعی pdf. معرفی کتاب:(زیبای تنها) ثریاا، زنی که روزگاری یگانه ااز محبوبترین و مشهورترین زنان جهان به آامار می آامد و عکس هاا ...
دانلود رایگان کتاب زیبای تنها محمود طلوعی pdf | sibfilesibfile.totiafile.ir › sibfile › htmlدانلود رایگان کتاب ز
دانلود رایگان کتاب زیبای تنها محمود طلوعی pdf    
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود رایگان کتاب زیبای تنها محمود طلوعی pdf | mae | 7657mae.manstar.ir › mae › htmlدانلود رایگان کتاب زیبای تنها محمود طلوعی pdf. معرفی کتاب:(زیبای تنها) ثریاا، زنی که روزگاری یگانه ااز محبوبترین و مشهورترین زنان جهان به آامار می آامد و عکس هاا ...
دانلود رایگان کتاب زیبای تنها محمود طلوعی pdf | sibfilesibfile.totiafile.ir › sibfile › htmlدانلود رای
《گفت: میگم که برای شما فرقی نمی‌کنه. خیلی وقته که دیگه همه‌تون تنهایید. فقط هنوز گرمین حالیتون نیست. همه‌تون فقط خودتونید و خودتون. این همه میری تو خیابون تا حالا کی دیدی یه نفر همین‌طوری قدم بزنه و چشمش به آسمون و درختا باشه و بخنده؟ یا اصلا الکی بخنده؟
گفتم: خودم که می‌خندم.
گفت: نچ! تو حکایتت سواست. دیوونه‌ای.
دیدم راست میگه. خیلی وقته ندیدم یکی دل سیر بخنده.
همدم گفت: شما آدما همیشه تنهایید. منتها اینو هیچ وقت نمی‌فهمید. وقتی بچه‌اید فکر
دیشب خواب دیدم انزلی هستمتنها بودم و انزلی پر از ابرهای خاکستری و مه بود
تنها صدای ویلن سل غمگینی بود و صدای او در پس زمینه موسیقیاو که می‌گفت با مرگ من همه چیز درست می‌شود، همه چیز رنگی می‌شود
دور خودم می‌گشتم تا کسی را پیدا کنم، تا راه فراری پیدا کنم اما بیهوده بودبی‌صدا بودم و انگار حبابی دورم کشیده شده بود، مثل زندان
 ساعت چهار با صدای جیغ زنی در خیابان از خواب پریدم و مثل خواب همه جا تاریک بود و تنها بودم.
مردِ بی‌داستانی انتهای اتاقِ سایه‌روشن‌خورده‌ نشسته بود، تنها، و از تنهایی هیچ ملول نبود. و گرچه ملول بود، اما به آن قطعیتی تنها بود، و به آن قطعیتی به تنهایی خو گرفته بود، که دانسته بود حتی این ملالتِ روزهای قبل مرگ، ابدا، مربوط به تنهایی نیست. البته که مرد به‌زودی مُرد؛ گرچه قبلِ مرگ، جز نگاهی خیره به نقطه‌ای تهی در روبرو، توصیه‌ای نداشت. لحظاتی بعد از "اتفاق"، از صندلی با صورت زمین خورد، و هرگز حتی به یاد نیاورد که تنها بوده.
خیلی وقتها ما آدمها وقتی تنها میشیم احساس میکنیم حالمون خوب نیست
چندوقتیه که وقتی تنها هستم حالم خوبه خیلی خوب
میدونی چرا؟
چون یک رفیقی پیدا کردم که مدام این حرفش را برای خودم تکرار میکنم:
همانا مادررعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم ویادشماراازخاطرنمی بریم
اسم رفیقم مهدی است رفیقی که به سمت خوبیها هدایت میکنه رفیقی که خیلی باخدا رفیقه رفیقی که واقعا رفیقه ....
پیشنهاد میکنم اگه دنبال حال خوب هستی باهاش رفیق بشی
این رفیق همیشه خواسش بهت هست برای
بعد از هر اتفاقی که برام پیش میاد...که دلیل بیشتر اون اتفاق ها تنبلی و دست روی دست گذاشته...
من یاد میگیرم که باید عوض شم...
اما هیچ وقت اون مرحله آخر یعنی عوض شدن پیش نیومده... 
نمیدونم دقیقا چه طور باید عوض شم... 
تنها چیزی که میدونم اینه که این تنها راه حله موجوده... 
ناصر عباسی–اسمیه شهر
ای دوست درد من زیاد و دشت هبر دنه های
تیسه دلبر شومه در به در وومه تیسه دلبر اسمی این شهر وومه
شومه لات شمی محله سر وومه شومه دلبر شهری کلانتر وومه
شومه دلبر تی قلبی تک پر وومه دیوانه خاطر شی دلبر وومه
شهر آمل من همه ره سر وومه تی خاطری کیجا شور و شر وومه
من شی تنها تنی هوادارمه تنها لشگر من تنی چودارمه
دل هاده تو شه تی دلدار وومه تا آخر عمر کیجا تنی یار وومه
اگه بخوای من تی هوادار وومه
بییری سر جنگ تی سردار وومه تی خاطری از
تنها زندگی کردن انتخاب خودش بود، ولی نه تا این اندازه تنها. بدترین جنبه‌ی تنهایی این است که مجبوری تحملش کنی _ یا تحمل می‌کنی، یا غرق می‌شوی. باید سخت تلاش کنی تا ذهن گرسنه‌ات را از نگاه به گذشته بازداری تا نابود نشوی.
| یکی مثل همه _ فیلیپ راث، ترجمه‌ی پیمان خاکسار، نشر چشمه |
 
دانلود آهنگ در این دنیا تک و تنها شدم من از شکیلا
دانلود آهنگ در این دنیا تک و تنها شدم من از شادمهر
دانلود آهنگ در این دنیا تک وتنها شدم من عماد رام
آهنگ در این دنیا تک و تنها شدم من شکیلا

آهنگ در این دنیا تک وتنها شدم من شکیلا
در این دنیا تک و تنها شدم من مسعود سعیدی
متن آهنگ در این دنیا عماد رام
دانلود آهنگ بی کلام در این دنیا تک و تنها شدم من
یه دوست قدیمی دارم بعد از 10 ماه باهاش حرف زدم
توی کارش پیشرفت کرده بود خداروشکر
یکم دوست مشکلیه
سروکله زدن باهاش سخته
خیلی سوال پیچ میکن خیلی گیر میده
کلافه ام میکن
زور میگه
باهاش ادم بهتری نیستم
یه جنبه ای از خودم میبینم که انگار من نیستم یه نفر دیگه ام
کسی هستم که اون من اون مدل میبینه
ولی
ولی
تنها کسی که هرچی میگم بهش برنمیخوره
تنها کسی که تا میگم پول میگه چقدر
تنها کسی که اون دورانی که کسی حالم نمیپرسید نگرانم بود
عجیبه
گاهی هم لازمه با خودت تنها باشی تنهای تنهای تنها که وقتی میری سرکلاس بشینی یه گوشه اون ته و هیچ کس کنارت نباشه که توی سلف تنها بشینی و توی ساعتای بیکاری بری بشینی لبه ی همون پنجره که پاتوق همیشگیه و موقع برگشتن تو بارون و زرد و نارنجیای پاییز که تو دانشگاه تهران خوشگل تر از همه جاس با خودم قدم بزنم و آهنگ گوش بدم و مترو خلوت و بی سروصدا باشه و وقتی میرسی خونه هیچ کس منتظرت نباشه و خونه بوی قرن ها تنهایی بده و تنها چیز تازه و خوش رنگ و لعابش گلای
گاهی هم لازمه با خودت تنها باشی تنهای تنهای تنها که وقتی میری سرکلاس بشینی یه گوشه اون ته و هیچ کس کنارت نباشه که توی سلف تنها بشینی و توی ساعتای بیکاری بری بشینی لبه ی همون پنجره که پاتوق همیشگیه و موقع برگشتن تو بارون و زرد و نارنجیای پاییز که تو دانشگاه تهران خوشگل تر از همه جاس با خودم قدم بزنم و آهنگ گوش بدم و مترو خلوت و بی سروصدا باشه و وقتی میرسی خونه هیچ کس منتظرت نباشه و خونه بوی قرن ها تنهایی بده و تنها چیز تازه و خوش رنگ و لعابش گلای
پروردگارا! تو خود تنهایی و یگانه ای و تدبیر کرده ای در کار بشر که او را جفت بیافرینی که تنهایی تنها از آن توست و مخصوص مقام ربوبیت توست...
حالیا این چه سرنوشتی‌ست که انسان هر چقدر هم تنها نباشد بازهم تنهاست و تنهایی را حس می‌کند
هر چقدر هم در جمع باشد باز تنهایی را می‌بیند...
بارالها ! این تنهایی از آن توست و تو تنها می‌توانی انسان را از درد تنهایی برهانی
یا با درک وجودت که کار مخلصین است...
یا با فرستادن فرستادگانی از جنس انسان برای انسان که پی
مثل همه ی روزای دیگه نبود 
ساعتم زنگ نخورد ، خودم اگه میخواستم شاید تا ۱۱ می خوابیدم ولی بوی نم که از لا به لای درز پنجره میومد نشونی بارون ناخونده بود که دلم می خواست برم ببینم به قول سارا از اون بارونایی نبود که خوش حالت کنه ، تنها بودن توی خونه حس آرامشو  دو چندان می کرد هر چند شب قبلش کابوس ناخود آگاهم بوی آرامش نمی داد ولی وقتی با اون قیافه ی نا آشنا توی آینه بر خوردم و یه آب به سر و صورتم پاشیدم و زیر شیر جوشو روشن کردم تا تنها و تنها خوش حا
فقط قفلم همین!
امروز با شنیدن وا رفتم..
ادم خیلی انقلابی  نیستم 
اما حاج قاسم سلیمانی ادمی نبود ک بشه به دین و.. فقط نسبتش داد
اون ی دنیای دیگ بود واسم..
ی دنیای دیگ..
اگر شاید شهید نمیشد سهم من میشد دیدنش..
و من الان تنها کاری ک میتونم بکنم 
ی چیزه..
ی چیز..
دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای ایهام به نام تنها شدم
کاربران عزیز شما می توانید هم اکنون آهنگ جدید ایهام به نام تنها شدم را با کیفیت اصلی و بصورت رایگان از رسانه شیک پلاس دریافت نمایید
پیشنهادی ویژه برای طرفداران ایهام دوست داشتنی

ادامه مطلب
اغلب مشکلات از افکار ما هستند؛ برای مثال ترس از تارکی تنها بخاطر افکار ما از تاریکی هستند! ترس از آمپول فقط به خاطر دردی است که تصورش می کنیم و در ذهن پروشش می دهیم؛ در صورتی که می توانند خیلی برایمان مفید باشد! انتخاب ها و فرصت های ما هم همین طور هستند؛ فرصت هایی که تنها به خاطر دیوار ها و موانع خیالی انتخابشان نمی کنیم. به ترس هایتان فکر کنید همگی تنها زاده ذهن شماست. اگر بتوانید افکارتان را مدیریت کنید تا بر شما غلبه نکنند پیروز خواهید شد.
دانلود اهنگ جدید رضا ملک زاده به نام نوش جانت
دانلود اهنگ نوش جانت سر بکش این تنها را چون تو بخشیدی به من این دریا را کامل
Download New Nooshe Janat Music By Reza Malekzadeh
شعر و متن اهنگ نوش جانت رضا ملک زاده
من دل سپرده تو دل رباییدر سرزمین قلب من فرمانرواییدست تو دادم دل را امانتآمدی بردی دلم را نوش جانتنوش جانت سر بکش این تنها راچون تو بخشیدی به من این دریا رادر تو میبینم خدا رانوش جانت سر بکش این تنها راچون تو بخشیدی به من این دریا رادر تو میبینم خدا را
دانلود
اگر بخواهم تنها یک توصیه کوتاه به عزیزان کوچکتر از خودم در مدرسه و موسسه‌ای که بودم داشته باشم این استکه: عزیزان من! سعی نکنید ابرانسان باشید و الگو و راهبر شوید؛ چون اینگونه زندگی غیر‌معمولی خواهید داشت و کارهای غیرعقلانی و غیرعادی خواهید کرد و شک نکنید در درجه اول باعث اذیت و آزار خودتان و در درجه دوم اسباب زحمت اطرافیانتان هم خواهید شد. تنها وظیفه شما این است که انسان باشید و نرمال رفتار کنید، پس گام به گام اینگونه با اراده و نشاط و آگاه
کارتان را برای خدا نکنید، بَرای خُدا کار کنید! تفاوتش فقط همین اندازه است که ممکن است حسین علیه السلام در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا. |شهید سید مرتضی آوینی|
برای دیدن تصویر در اندازه اصلی با ذکر صلوات بر روی آن کلیک کنید.
ثواب این طراحی تقدیم به شهید سپهبد صیادشیرازی
ناصر عباسی–اسمیه شهر
ای دوست درد من زیاد و دشت هبر دنه های
تیسه دلبر شومه در به در وومه تیسه دلبر اسمی این شهر وومه
شومه لات شمی محله سر وومه شومه دلبر شهری کلانتر وومه
شومه دلبر تی قلبی تک پر وومه دیوانه خاطر شی دلبر وومه
شهر آمل من همه ره سر وومه تی خاطری کیجا شور و شر وومه
من شی تنها تنی هوادارمه تنها لشگر من تنی چودارمه
دل هاده تو شه تی دلدار وومه تا آخر عمر کیجا تنی یار وومه
اگه بخوای من تی هوادار وومه
بییری سر جنگ تی سردار وومه تی خاطری از
روزهای بدی رو پشت سر گذاشتم
پر از استرس
پر از تنهایی
پر از چه کنم
پر از دلهره و اضطراب
تنها کسی که در این روزها بدادم رسید و منو تنها نذاشت 
خدا بود و پدر و مادرم و همسرم
تعجب میکنم از انسهانهایی که پوستشان از جنس گرگ است 
هر جا رفتم فقط گرگ دیدم و بس
برای اندک لقمه ای 
همه سرت را می خواهند کلاه بگذارند
و من از این همه بدی متنفرم 
خب اخه چون تو نگاری! چون تو تنها چیزی هستی که ما داریم. 
تنها چیزی بودی که ما همیشه داشتیم. خب اخه چون تو نگاری! میمیرم برا اشکای رو گونه هات. 
من قوی ام قوی مثل شیر اثر نداره رو من تیر 
میپرسه اینجاست میگم نه
دلم میخواد کیوان وایسه جلوم کیوان بخونه
و تنها اراده بود، اراده و اراده...
اراده بر تنهایی، پریشانی، غم، زشتی، نادرستی، ناتوانی، سستی، ذلّت، خیانت، خشونت و عدالت.
اراده بر جمع، آرامش، شادی، زیبایی، درستی، قدرت، همّت، عزّت، وفاداری، دوستی و آزادی.
و این دو را تنها اراده حکم‌فرماست...
به حرف کسی گوش نمی دادم 
همیشه دوست داشتم تنها باشم 
در خلوت به سر می بردم  برایم ارامش بخش بود 
روزگار به سختی می گذشت 
تمامی بچه ها از دستم ناراحت بودند 
چون دوست داشتم تنها باشم و در دنیای خودم سیر می کردم 
صدای ارام و دلنشین مرا خرسند می داشت 
و مرا از تنهایی و غم و اندوه بیرون می اورد 
من بودم و او تنهای تنها 
موقع دلتنگی ها مو برام غصه دریا رو می گفت و مرحمی بود بر زخمهای  کهنه ام 
ولی اکنون نیست و خیلی ناراحتم چون شکست 
واکمن خوبی بود 
۵/
و تنها اراده بود، اراده و اراده...
اراده بر تنهایی، پریشانی، غم، زشتی، نادرستی، ناتوانی، سستی، ذلّت، خیانت، خشونت و عدالت.
اراده بر مجموع، آرامش، شادی، زیبایی، درستی، قدرت، همّت، عزّت، وفاداری، دوستی و آزادی.
و این دو را تنها اراده حکم‌فرما بود...
تولد امام زمان در سال ۹۸ از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
تاریخ ولادت امام زمان در سال ۱۳۹۸ چه روزی است؟
امام مدت اند سال دارد ولادت امام مدت عج سر سال 255 هجری صلصل می باشد و به روی کردن به اینکه حال سر سال 1439 ه ق هستیم زندگی امام مدت عج 1184 سال می باشد. کلید واژه ولی مدت گوساله الله تعالی امان جواد 15 شعبان القاب ولی مدت مادر تنها زمان ( 255 برخی تنها زمان ( 256 و برخی دیگر 258 قمری را تنها زمان ( میلاد متعلق .
ادامه مطلب
من خیلی گریه کرده بودم،سرمم بالا گرفتمو گریه کرده بودم،به زمین زمان فحش داده بودم و بی قرار شده بودم،برای از دست دادنای بی معنی برای درجا زدنای تکراری برای حسای مزخرفی که بی وقت به سراغم اومده بودن،برای تکه های جدای روحم برای خلا های طولانی،برای یه دختر تنها بودن(عجیبه آدم تنها بودن با دختر تنها بودن فرق داره حس بی پناهیش بیشتره) اما اگه همه ی اون مچاله شدن ها لازم بود تا منِ الان ساخته بشه میتونم کم کم دوسشون داشه باشم
شاپور دوم ساسانی تنها شاهی در جهان بود که قبل از تولدش شاه شد! هنگامی که پدرش درگذشت؛ مادرش آبستن بود. موبدان برای رفع نزاع بین مدعیان تاج و تخت؛ تاج را بروی شکم مادر نهادند و کودک متولد نشده را شاهنشاه ایران خواندند!

ادامه مطلب
تو شرکت تنها نشستم و یکم عجیبه که امروز تا الان هیچکس جز بچه‌های خدمات نیستند.
محیط کاملا ساکنه و تنها چیزایی که تغییر می‌کنه نمودارهای گرافانا روی تلویزیون مانیتورینگه و دکمه‌های کیبورد من که بالا پایین میشه.
ادامه مطلب
متن آهنگ Ghost از Au/Ra ft Alan Walker 
Au/Ra ft Alan Walker – Ghost
Ghostشبح ، روح
[Intro]
(Ghost, ghost, ghost, ghost)(Ghost, ghost, ghost, ghost)روح ، شبح
[Verse 1]
Today I’m kinda feelin’ like a ghostامروز یه جورایی حس میکنم یه روح هستمCall my friends but ain’t nobody homeبه همه دوستام زنگ زدم ولی هیچکدوم خونه نبودنTell myself I’m fine but I don’t really knowبه خودم میگم که حالم خوبه اما واقعا نمیدونم که هستمI’m just scared that I’ll end up, I’ll end up, I’ll end up aloneمن فقط از این میترسم که آخر سر ، آخر سر ، آخر سر تنها بمیرمI never let it showهرگز نمیزارم خودشو ب
متن آهنگ Ghost از Au/Ra ft Alan Walker 
Au/Ra ft Alan Walker – Ghost
Ghostشبح ، روح
[Intro]
(Ghost, ghost, ghost, ghost)(Ghost, ghost, ghost, ghost)روح ، شبح
[Verse 1]
Today I’m kinda feelin’ like a ghostامروز یه جورایی حس میکنم یه روح هستمCall my friends but ain’t nobody homeبه همه دوستام زنگ زدم ولی هیچکدوم خونه نبودنTell myself I’m fine but I don’t really knowبه خودم میگم که حالم خوبه اما واقعا نمیدونم که هستمI’m just scared that I’ll end up, I’ll end up, I’ll end up aloneمن فقط از این میترسم که آخر سر ، آخر سر ، آخر سر تنها بمیرمI never let it showهرگز نمیزارم خودشو ب
«این هراس پنهان که دوست‌داشتنی نیستیم ما را تنها نگه می‌دارد. اما فقط به دلیل این تنهایی فکر می‌کنیم دوست‌داشتنی نیستیم. یک روز، روزی که زمانش را نمی‌دانی، از جاده‌ای گذر خواهی کرد. یک روز، روزی که زمانش را نمی‌دانی او را آنجا خواهی یافت. برای اولین بار در زندگی‌ات طعم عشق را خواهی چشید؛ چون برای اولین بار در زندگی‌ات، حقیقتاً تنها نخواهی بود. تو انتخاب شده‌ای تا تنها نباشی.»
کتاب «زندگی داستانی ای.جی فیکری»گابریل زِوینترجمه لیلا کرد
از بس بغضم سنگینه که «اشک ها» با هم دعوا دارن کی اول بره یه هلهله همه دنبال تصاحب این مِیدونن و این ادامه داره و بغضه تو گلوم میمونه این اون وقتیه که دیگه امیدی به زندگی ندارم . اون وسط یه اشکی هست خیلی اروم و بی خبر بدون هیچ حرفی تنها میاد بیرون تنها قل میخوره و خیلی راحت بایه پوزخند پاکش میکنم و برمیگردم به اونایی که ارزش منو خورد کردن میگم مهم نیست مهم اینکه خودم میدونم ارزش دارم.
« عاشق اون اشکم که تنها اومد و اروم اروم اومد و راحت پاک شد» 
تنها چیزی که قادره
- بر من فشار عصبی وارد کنه
- کارهای روزانه و برنامه ریزیهامو بهم بریزه
- فکرمو ساعت ها مشغول کنه
- بی حوصله ام کنه
- نشاطمو بگیره
- بی خوابم کنه
- و درکل از همه لحاظ داغونم کنه
گناهه
با یه گناه میتونم به راحتی روز زیبای خودم رو خراب کنم.
استغفرالله ربی و اتوب الیه
خدایا از من بگذر
لیتل الان درکت میکنم 
هیچوقت فکر نمیکردم توی خونه مامانبزرگم تنها بشم 
البته من خوشحال میشدم ولی خب الان حس خاصی ندارم 
خدایی فهمیدم این همه ادم رفتن حسین اباد خو منم بیدار میکردید:(
این دلسوزیه به نظرت الان؟
منه بدبخت تنهای تنها 
توی این دوره زمونه خراب(حالا خوبه در حالت عادی در حال تلاش کردن براس تنها موندن توی خونه م:)
یه عالمه فیلم دارم که نگا کنم هاهاها ران بی تی اس دان کردم 
ولی حوصله ندارم 
به دوستام بزنگم؟؟(شارژ ندارم....تنکیو گاد:|)
 
دانلود آهنگ جدید شهاب مظفری به نام تنهای تنها
Shahab Mozaffari - Tanhaye Tanha
ترانه : مهرزاد امیرخانی ؛ تنظیم : بهتاش زرین و حامد حسینی
+ متن ترانه تنهای تنها از شهاب مظفری
دارم از تو میگذرم / تا نگذره آب از سر تو
میشکنم من تو خودم / تا نشکنه بال و پر تو

ادامه مطلب
تمام بغض من آنجاست کنار رد پاهایتمیان خاطراتی که مرور اش کردم هر ساعتمنم ، تنها ترین آدم بدون تو که حوا ایکدامین سیب را باید ببویم تا شوم راحتنگاهم کردی و گفتی تو را با من که کاری نیستتمام کار من بودی و من در بند چشمانتنمیخواهم شبی دیگر تو را در خواب ودر رویابیا در صبح صادق باش به تنهایی نکن عادت
تو تنهایی فاطمه. تنهای تنها. و اسمت را گویی آفریده‌اند تا مخاطبِ وحشت باشد؛ هبوط هم‌زمان ترس و تنهایی. لحظه‌ای که درمی‌یابی جز تو گوشی نیست، و زبانی، و چشمی. و ناگزیر می‌شوی در شبی که شهر بر ضد صبح آدمیان، با سلاح سمفونی زباله‌ها به مبارزه برخاسته، تو، خود، تنها، در سیاهی فرو شوی.
آیا بازبمانی، یا برسی. 
شب شهادت حضرت زهراس.
شب شهادت مادره.
قسمت شد بیام‌ حرم امام رضا(س).
شب سختیه.
قلب تمام آل الله از جمله آقا امام زمان (عج) تحت فشار و حزن و اندوهه.
آقا جان!
امشب تنها کاری که می تونم بکنم همراهی با آه و سوز ناله شماست.
لیاقتی نیست که صداتون رو بشنوم ...
اما آقا جان!
قلب منم محزونه.
اشک هام جاریه ...
دریاب این حقیر رو ...
الان واقعا ایمان اوردم تنها کادوی تولدم بهت کادوم بودم. کاموم چی بود؟
هیچی!
 ابجیم رفته بود اردو. مامانم هم بیمارستان بستری بود. بابام هم همراهش بود.منم یک روز و نیم خونه تنها بودم در سکوت بدون نق و دعوا و غر و لجبازی.
#یکی نیست بگه نونت نبود اب نبود اینستا بستنت چی بود اخه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه معماری آرش و شاهین فتحی FATHI ARCHITECTS اوای دل