نتایج جستجو برای عبارت :

غزل: قسمتم از عشق

شد قسمتم از عشقِ تو غم، دربدری همرفتی، نگرفتی دگر از من خبری هماز غربت چشمان تو پیداست، که از من...نه نام و نشان مانده، نه حتی اثری همقبل از تو کمی غصه اگر داشت جهانم...بعد از تو نصیبم شده چشمانِ تری همرسوایی و دیوانگی و فاصله کم بود...در فالِ من افتاده کمی بی ثمری همجز هجمه ی بی رحم خزان بر تنِ این دل...جامانده کمی خط و نشان از تبری همگفتم غزلی از تو بسازم، نشد اما...عاجز شده از وصف تو "فاضل نظری" هم#طاهره_اباذری_هریس
خون قبیله ی پدرم عبری است ، خط زبان مادری ام تازی
از بس که دشنه در جگرم دارم ، افتاده ام به قافیه پردازی
جسمم به کفر نیچه می اندیشد ، روحم به سهرودی و مولانا
یک قسمتم یهودی اتریشی است ، یک قسمتم مسیحی قفقازی
اندیشه های من هگلی امّا ، واگویه های من فوکویامایی است
انبوهی از غوامض فکری را حل کرده است علم لغت بازی
تلفیق عقل و عرف و ولنگاری ، آمیزش شریعت و خوش باشی
درک نبوغ فلسفی خیّام ، با فال خواجه حافظ شیرازی
ما سوژه های خنده ی دنیاییم ، وقتی ک
منو حالا نوازش کن ، که این فرصت نره از دست
شاید این آخرین باره ، که این احساس زیبا هست
منو حالا نوازش کن ، همین حالا که تب کردم
اگه لمسم کنی شاید ، به دنیای تو برگردم
هنوزم میشه عاشق بود ، تو باشی کار سختی نیست
بدون مرز با من باش ، اگر چه دیگه وقتی نیست
نبینم این دم رفتن،تو چشمات غصه میشینه
همه اشکاتو میبوسم ، میدونم قسمتم اینه
تو از چشمای من خوندی ، که از این زندگی خستم
کنارت اونقدر آرومم ، که از مرگ هم نمیترسم
تنم سرده ولی انگار ، تو دستای تو آت
الهی شکر که هم اتاقی هایی قسمتم شده است از گل بهتر. 
با وجود کُرد بودن و علاقه قلبی به رنگ قرمز، وقتی می‌فهمد به این رنگ شرطی ام و حالم را بد می‌کند، دورش را خط کشیده و از من میپرسد لباس چه رنگی بخرد. من هم طبق معمول می‌گویم: سبز
این هنوز یه چشمه شه! الحمدلله علی کل نعمة. 
امروز ساعت شش ربع بیدارم شدیم تا ابجی جان را راهی سفر مشهد کنیم وسایلش رو جمع کرد و به آژانس زنگ زدیم و رفتیم گلزار شهدا شهرمون و منتظر اتوبوس موندیم خیلی حالم بد بود بغض کرده بودم و دست خودم نبود اشکام سرازیر میشد اتفاقا یه جای خالی داشتند یه جای که شاید جای من بود..
قسمت نبود برم یعنی مرخصی بهم ندادند و خیلی دلخورم از خودم که چه کاری کردم که این سفر قسمتم نشده خیلی ناراحتم خیلی ...
این چند وقت هم درگیری ذهنی خیلی بدی داشتم قرار بود با کسی ازدوا
اینکه خدا توفیق بده بهت، که هوای حرم رو یه جوری متفاوت از بقیه دنیا، حس کنی نعمت بزرگیه ..
احساس غربت نداشتم توی این چند مدت که کنار حرم، در پناه خدا و حضرت معصومه، درس خوندم ..
 
امروز رفته بودم حرم
دلم خیییلی گرفت
بازم مثل همیشه خجالت می کشیدم گریه کنم
همه گریه هام حبس شدن ..
حضرت معصومه هوامو داشته توی این مدت .. 
نمی دونستم از بانو کریمه، چی حاجت بخوام
خواستم هوای دلمو داشته باشه، بدجوری دلم رو ازم گرفته ..
و چیزی که خودشون برام بهترین می دونن ق
سلام
اگه فقط یک بار در پیاده روی اربعین شرکت کنید و اون شور شوق و عظمت را ببینید هر سال لحظه شماری میکنید که اربعین کی میرسه ؟
بگذرم 
طعم شیرینش رو چشیدم ولی الان دو ساله که قسمت نمیشه ...
 
و من میمونمو حسرت و دلتنگی این ایام ...
 
کجای کارم میلنگه رو نمیدونم که چرا قسمتم نمیشه؟
 
چرا صاف تو همچین ایامی همیشه کارام قفل میشه و کارای زیادی میریزه سرم
 
خوبه که ادم مشغول به کار باشه(خصوصا تو این وضعیت اسفناک)ولی خوب دل اینهارو سرش نمیشه
 
رفقا هر کد
دلم گرفته از روزگار.....
از این روزگاری که داره گلچین میکند  و  خوب ها رو با خودش میبره و ما.....
نمی دونم ولی واقعا دیکه وم آوردم ..... از اول ماه رمضان  که  داریم عزیزان مون از دست میدیم و به ما نرسیده  یکی دیگه......تازه   عزای  باباجی  بیرون اومده بودیم .....تازه دیروز  اربعین امام حسین بود ......

پ.ن : آرزو داشتم امسال  مثل ۸ سال پیش برم کربلا  اما قسمتم نبود ....چرا کدخدا بهترینها رو انتخاب کرده بود .....ای کاش منم در این راه بمیرم ...
پ.ن ؛ دوتا از بستگان 
ازینکه نمیدونم ته قضیه زندگی چی میشه تا یکم انگیزه بگیرم یا کلا ناامید شم ، اعصابم بهم میریزه
اینکه برای( هیچی ) تلاش میکنم ، مسخرست ، اینکه دیگه هیچ چیزی نمیتونه انرژی  و اُمید بهم بده
اینکه نمیدونم ... !
خیلی سخته کلا ، حس میکنم مزخرف ترین سالای زندگیم که بهترین سالای زندگیم قرار بود باشن گند شدن ، یا گند زده شد بهشون ، خیلی خستم ، دلم گرفته عمیقا ، از خودم و خدا و قسمت...!
اینکه کجای کارو اشتباه رفتم و قسمتم شده این...! دلم دیگه نمیخواد روز و ماه
فکر میکردم روز ها همانگونه که می گذشت ، می گذرد ، همانند پارسال ، اما مثل اینکه این روز ها با سال های پیش فرق می کرد ، حال و هوای خاصی بود ، همه در پی کار های رفتنشان بودند و من هم همانند سال های گذشته به کار خودم مشغول بودم و هر وقت نگاهم به حرمش می افتاد با حسرت می گفتم : امسال را هم قسمتم نکردی ، اما آنطور جدی نبود ... 
ادامه مطلب
در زیر پست اینستاگرامی خود را به مناسبت فرارسیدن اربعین حسینی می آورم:
بسم رب الحسین
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولادالحسین
و علی اصحاب الحسین
-------
من اویسم که به بویت آقا
در یمن هم به کنارت باشم
گرچه این ره دراز و دورم من
گویی آن جا به دیارت باشم
من طوافم ز همینجا بکنم
قسمتم شد به فراقت باشم
#حسین_کریمی
............. 
سپاس ویژه از برنامه #مخاطب_خاص که به یاد این حقیر در محضر مولایم و سرورم حضرت #ثارالله #امام_حسین علیه السلام بودند.
ا
بعد از آن که جواب مثبت رو به مادرم دادم ، کمی به فکر فرو رفتم ، اینکه آیا این سفر قسمتم می شود یا نه؟ آقا دعوتم کرده یا نه؟ مرخصی ام چه می شود؟ نکند موافقت نشود ، انگار خودش به سراغم آمده بود و برایم سنگ اندازی میکرد ، انتظار دیگری از او نیست ، کارش همین است شیطان را میگویم!
ادامه مطلب
 
 
باز محرّم رسید ماه عزای حسین  سینه ما می‌شود کرب و بلای حسین
 
کاش خدا قسمتم رزق حلالی کندتا که توانم کنم خرج عزای حسینکاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه  تا که بگیرم صفا من ز صفای حسینهرکه عزدار اوست شیعه و غمخوار اوست ناله او می‌دهد سوز صدای حسینمادر او فاطمه خوب دعا می‌کند هرکه بریزد ز چشم اشک برای حسیناشک عطای خداست هدیه خیرالنساست نیست کسی لایقش غیر گدای حسینماه محرم کند جامعه را زیر و رو جمله جوانان شوند مست ولای حسینبهتر از این گ
چو به کار قتل خویشم همه در حیات عشقمبی‌خودی چو قسمتم شد همه در جهات عشقم   سوی من نگیرد آدم که سویی ندارد این کممن سوی شما بگیرم که دم نجات عشقم به شبان به روح خیزم که زمامدار روحمبه زبان روح گویم که شه فلات عشقم زاهدان و حلقه‌بازان هر شبی به جوب ریزمعاقلان به مرگ بیزم که دم ممات عشقم شاعران و لغوگویان که دُم دراز دارندهمه را لگام گیرم، چه گویی که لات عشقم خامشان به خواب بخشم هدیه‌های لامکانیهر که جان دهد جهانی بدهم که ذات عشقم حافظ صفات
خیلی دلم میخواست پست بذارم اما نمیدونستم درباره ی چی بنویسم. موضوع زیاد بود اما نمیدونستم چجوری باید دربارشون بنویسم. توی همین مدت از هر طرف خبر کربلا رفتن به گوشم میرسه. حلالیت گرفتن ها.. خب من تا به حال کربلا نرفتم. حتی به کربلا رفتن فکر هم نکردم. نمیدونم چرا اما ته ته تصورم مشهد رفتنه.. تا حالا خودم رو توی کربلا ندیدم. مثل خیلی های دیگه دلم میخواد برم زیارت اما انگار یه حسی ته دلم هست که میدونه زیارت کربلا قسمتم نمیشه، یا اینکه میگه تو فعلا ب
میترسیدم ازاینکه نشه ، ازاینکه کارها جور نشه ، ازاینکه مامان اجازه نده .تو دلم دعا کردم. دعا کردم و دعا کردم. خیلی دعا کردم. یادم افتاد میگفت تو سختی ها توسل میکنم به حضرت زهرا(س) که توسل کن که نذر کن. یاد ط دسته دار افتادم که گفت شب قبل از یه خانمی مشکل گشا گرفته. یاد مسجد صاحب الزمان( عج) شهر افتادم. همه رو به هم وصل کردم. نذر کردم . توسل کردم به بی بی فاطمه ی زهرا(س) که کارام رو جفت و جور کنه که کمکم کنه و تو راه سختم یاور باشه . که یه روزی که در توانم
والمستقرین فی امر الله...
 
برگشته ام به بنده ی خود اعتنا کنی
با یک نگاه، جان مرا مبتلا کنی
 
من مرغ پر شکسته ام و آمدم که باز
از بال زخمی ام گره کور وا کنی
 
ای مُستَقر به امر خدا، آمدم مرا
ثابت قدم به میکده ی هل أتی کنی
 
صد بار یا رضا مددی یا رضا کنم
با آرزوی اینکه مرا هم صدا کنی
 
دل را به هر کسی که سپردم، رهام کرد
غیر از تویی که نیست گمانم رها کنی
 
عمری است ای رئوف، گدایان خسته را
با شاهراه قرب خدا آشنا کنی
 
حالا که قسمتم نشده کربلا روم
روضه بخو
بنگر مرا ، تصویری از تنهایی ام
بی شک تو بودی علت پیدایی ام
 
من چون کنم وقتی که دل می خواهدت ؟
هم کز فلک بر شد سر سودایی ام
                                                                 
آه آفریدند از غم خالص مرا
نیز اشک شد سرچشمه ی زیبایی ام
 
عشقی وجودم را گرفته از خودم
چون ترس پایان نیست در شیدایی ام
 
آن رفتنت در خود چو بلعیده مرا
امروز تکراری و بی فردایی ام
 
هر شانه ام کس می کشاند سوی خود
جسم خاکی دارم و دریایی ام
 
این قسمتم را در غیابم داده اند
می سو
ماه رمضان آمده ای یار کجایی
ای روح سحر، معنی افطار کجایی
ای صاحب این ماه ، عزیزدل حیدر
عالم شده از هجر تو بیمار کجایی
دنبال تو با اشک روم خانه به خانه
بی تو شده ام از همه بیزار کجایی
ای کاش ببینم شب قدری رخ نازت
تا فخر کنم بر همه اغیار کجایی
دربین مناجات و دعا در دل شب ها
خواهم فرجت را به دل زار کجایی
صهیون شده حاکم به جهان درشب غیبت
معبود شده ثروت و دینار کجایی
عالم همه در پنجه ی شهوت به اسارت
ایمان شده بازیچه ی اشرار کجایی
این آل سعود است شده چو
دانلود آهنگ عادلانه نیست قسمتم از این عشق ناتمام با صدای رضا بهرام هم اکنون با لینک مستقیم کیفیت 320 و 128 به همراه متن موزیک از سایت  آپ آهنگ
Download New Music By : Reza Bahram – Adelane Nist
ترانه سرا: محمدرضا یار / ملودی: بابک زرین / تنظیم: بهتاش زرین

ادامه مطلب
من خودم یه جوون 31 ساله هستم که بنا به شرایط زمان و مکانی که در اون متولد شدم و رشد کردم از زندگی چیزی نفهمیدم، ولی دوست دارم اگه یه روزی قسمتم شد و تونستم زن بگیرم و خدا بهمون یه پسر داد اینطور تربیتش کنم، یعنی میخوام چیزهایی که هیچ کس بهم یاد نداد رو بهش یاد بدم؛
اول بهش یاد میدم که انسانیت رو سرلوحه کارهاش قرار بده و همیشه بدونه که خدایی هست که همیشه داره نگاهش میکنه، چطور جلوی والدینش خجالت میکشه یه کارایی رو بکنه باید یاد بگیره که از خدا ه
آمدم ماه روزه بر درتان
شاید از
همجواریّ   مرقدتان


رنگ و بویی بگیرم و بشود
توشه معنوی
نوکرتان


خودتان خوانده اید و آمده ام
غیر از این
بود من کجا و محضرتان


قسمتم کرده اید تاشب قدر
چشم دوزم به
نور گنبدتان


دوست دارم معرفی بکنم
من عزادار جد
اطهرتان


گر نشاید که شیعه ام نامید
لااقل دوست
دار مادرتان


چشم دارم به گوشه چشمی
حاجتی هست و
یک عنایتتان


یاریم کن امام رئوف
نشوم مایه
خجالتتان



.


رمضان 94
 
به نام حضرت دوست 
سالی که نکوست از بهارش پیداست
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
اولین روزای سال 98 رو مشرف شدیم کربلا...
جاتون خیلی خالی 
پس از سالها زیارت اربعین و اون ازدحام جمعیت که نتونسته بودم داخل حرم بشم حالا با یک حرم بدون ازدحام ...
باورم نمی شد زیارت رجبیه کربلا قسمتم بشه 
هیچی نمیتونستم بگم ...
بیشترین ذکری که میچسبید بگم الحمدلله کما هو اهله 
اینم با خانواده ، دختر و دامادم خیلی آقا سرمون منت گذاشت ...
خدا سالیان سال روزی کنه زیارت رجبیه
یکی
از لذت‌بخش‌ترین کارهای دنیا گوش دادن کتاب صوتی تو اتوبوس بین شهریه. چند روز پیش قسمتم شد. وانهاده.. 
یکی از تلخ‌ترین لذت‌های
دنیا بود. داستان زنی ترک شده در بدترین موقعیت ممکن. اونقدر تلخ که تو ربع آخر کتاب به نویسنده فحش می‌دادم که چرا زودتر تمومش نمی‌کنه..

و تلخی بیشتر رو وقتی چشیدم که بعد از اتمام کتاب دوباره
قسمت اول رو گوش کردم....
حدود 39 روز دیگه محرم امام حسینه.
این یه انگیزه خیلی بالاست که به نیت با حال خوب وارد محرم شدن، رو کارهام دقت کنم.
بریم سراغ کاراها؟!
1- مراقبه:
سه چهار بار رفتم طرفش.
دفعه آخر از دفعات دیگه بیشتر تونستم پیش برم توش. در جریانید که دیگه؟! (از بخش موضوعات، بخش مراقبه رو انتخاب کنید!)
ولی بازم نتونستم ادامش بدم.
ولی این دفعه دیگه کم نمی ذارم. میخوام عادت بشه برام دیگه. چقد برم طرفش و ولش کنم.
2- درس:
این 6واحد درسی که برداشتم، یعنی 2تا درس رو فقط نمره 20 می خ
قابل توجه کسانیکه از کربلا جاموندید و از امام حسین علیه السلام گله مندید....
✳️روزی شاگرد امام صادق علیه السلام نزد ایشان آمد وپرسید: مطیع امر امام یعنی چی؟
امام سیبی را که در دست داشتند به دونیم مساوی تقسیم کردند وجلوی شاگردشان گذاشتند وفرمودند:
نیمی از این حلال ونیمی حرام است!
‼️شاگرد با تعجب پرسید چرا؟!
امام فرمودند :
کسی که مطیع امر امامش باشد هر چه را امام بگوید بی چون وچرا وبدون شک میپذیرد، اگر تو مطیع واقعیه امامت باشی نباید شک کنی وب
بزرگترین اتفاق امسال که هنوز یه کم ازش باقی مونده
شناختن خودم بودکه چقدر اهدافم کوچیکه محدوده و ارزش نداره
و خدا نکنه یه بچه مثل خودم در آینده ها داشته باشم!
و بعدش شناختن آدمای اطرافم
فهمیدم توجه به خانواده همسرم،فقط باعث متوقع شدنون شده و متوجه نشدن که همه چی از روی لطف و احترام بوده وگرنه وظیفه ای نداشتم!
فهمیدم که بعضی جاها  با بعضی افراد خیلی بد رفتار کردم و میشد بهتر باشه
یه بار هم میخواستم با یه بنده خدایی حسابی دعوا راه بندازم که یه ب
بسم الله النور
 
چهارشنبه بود همسرم گفتند فردا وسایل و جهیزیه را بیاریدمن فکر میکردم قرار است هفته بعد بریم چون همسرم گفته  بودن صاحبخانه کارای عقد مانده خانه را انجام دهد بعد برویمخلاصه ما تماس گرفتیم به باربر و پنجشنبه آمدند جهیزیه را بردند ما خودمان هم فکر کنم همان روز بعدازظهر رفتیمهفدهم ماه رمضان امسال بود که من همراه پدر و مادرم وارد خانه شدیم همسرم هم از قبل آنجا بودندهیچی اولش کمی به هم نگاه کردیم و بعد هم به آن همه کار و دیدیم باید
خب موضوع اینه که من بی مقدمه شروع میکنم بعضی وقتا (شایدم خیلی وقتا) و یه راست میرم سراغ اصل حرفم (اصلا همین خودش شاید مقدمه س! چمیدونم!) و چیزایی که توی ذهنم هست رو خالی میکنم اینجا. حالا هیچوقتم واقعا به اون خوبی که توی ذهنم شکل گرفته، نمیتونم اینجا پیاده کنم ولی به هر شکل سعیمو میکنم. 
میخواستم در مورد این موضوع صحبت کنم که اکثر ما آدما توی رنج و سختی هستیم. حالا درجات و نوع رنج و سختی که توش هستیم متفاوته و به شرایطمون، به خانوادمون، به شخصیتم
** این مطالب مربوط به اسفند 97 هست ولی اون موقع نتونستم بیام بنویسم. الان می نویسم (4فروردین 98)
ثبت نام اردو جهادی به روز آخر رسید.من فرم رو پر کرده بودم. ولی به مسئول فرهنگی این اردو (مهدی رمضا...) گفته بودم احتمال نیومدنم زیاده دلیلش هم بهش گفته بودم.
یادمه که دو سه باز از اول اسفند پدر و مادر ازم پرسیدن کی میای خوبه برا عید؟! منم می گفتم معلوم نیست! و سعی می کردم کم کم مقدمه چینی کنم!
واسه اربعین 97 هم یادمه همین کارو کردم. روز آخر ثبت نام به بابام سر
از چند وقت پیش شرایطشو بررسی میکردم و می گفتم خوبه دیگه... هم شغلش خوبه، هم وضع اقتصادیش، هم زمان هایی که میره سرکار، هم خونواده ی کم جمعیتی دارن، هم فرهنگی ان و هزار و یک تا شرایط خوب دیگه تا اینکه امروز قرار شد بیان خونمون! تا امروز ندیده بودمش... کلی تصویر و چهره ازش ساخته بودم... اصلا شبیه اونی نبود که فکرشو میکردم... با اینهمه فکری که کرده بودم و سعی کرده بودم خودمو قانع کنم که بابا تو هم بالاخره باید ازدواج کنی، وقتی دیدمش دلم حتی یه کوچولو هم
روزیم شد کربلا در اربعین ،الّله واکبر
قسمتم دیدار ارباب است و سرداران دیگر
اهل بیت و یاورانِ روزِ عاشورای آقا
حضرت مولا که بوده با رسول همچون برادر
مانده ام آنجا چه بایستی بگویم ؟یا نگویم؟
میشود در کربلا بود و ننالید از ستمگر؟
از حسین ابن علی خون خدا باید نگویم؟
من نگویم از علمدارِ سپاه ماهِ منوّر ؟
از جناح چپ حبیب ابن مظاهر من نگویم؟
من نگویم از شهید واقعه قیسِ مُسَهّر؟
از علی اصغر نگویم؟از علی اکبر نگویم؟
لب فروبندم به زینب اختر تابان حید
این تابستان در فرهنگسرای نزدیک خانه مان چند کلاس از دانش آموز ابتدایی دارم.
  پیش تر جسته و گریخته دانش آموز ابتدایی به پستم خورده بود اما تا حالا پیش نیامده بود که ریاضی ابتدایی را به این شکل و حجم تدریس کنم.
 دنیا و حال و هوای خودشان را دارند. اغلب با تی شرت و اِسلش سر کلاس می آیند.
 یکی شان که بنیامین نام دارد، امسال می رود کلاس چهارم ابتدایی. شیطنت زیادی دارد. حساس است و مدام باید مراقب باشم که به همکلاسی اش علی بیشتر توجه نکنم، که نگرانی را
استدعا دارم برای استفاده از فایل صوتی کمی حوصله نشان دهید 
روزیم شد کربلا در اربعین ،الّله واکبر
قسمتم دیدار ارباب است و سرداران دیگر
اهل بیت و یاورانِ روزِ عاشورای آقا
حضرت مولا که بوده با رسول همچون برادر
مانده ام آنجا چه بایستی بگویم ؟یا نگویم؟
میشود در کربلا بود و ننالید از ستمگر؟
از حسین ابن علی خون خدا باید نگویم؟
من نگویم از علمدارِ سپاه ماهِ منوّر ؟
از جناح چپ حبیب ابن مظاهر من نگویم؟
من نگویم از شهید واقعه قیسِ مُسَهّر؟
از علی اصغر
اول خدا رو شکر می‌کنم. بابت خیلی چیزها ولی اینبار به خاطر توفیق دیدن دوباره ی محرم.
پارسال شب عاشورا بعد از اینکه از مراسم مسجد به خونه برمیگشتیم، توی ماشین یهو بغضم گرفت، از اینکه انقدر زود ده روزش گذشت. از اینکه همه چی به حالت قبل برمیگشت. من عاشق فضای محرمم، نه به خاطر غم،بلکه انگار آدما تغییر میکنن. با گذشت تر میشن، مهربون تر، با معرفت تر...
مردم یک رنگ میشن. هیئتی و غیرهیئتی رو امام حسین کنار هم میاره، روی یک سفره میشینن.
من عاشق نشستن روی ص
شعر در مورد باد
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد باد برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
معمای پیچیده ای ست
موهای تاب خورده ات
در میان باد
شعر در مورد باد
به موهایت سنجاق بزن
باد
تحمل این همه پریشانی را ندارد
من به باد سوء ظن دارم
به تو که می رسد
نسیم می شود…
شعر در مورد باد میوزد
من و باد ِ صبا مسکین دو سرگردان ِ بی حاصل
من از افسون ِ چشمت مست و او از بوی گیسویت
شعر در مور
ب نام خداوند دل های پاک که نامش بود در دلت تابناکب نام کسی که تو را آفرید سرآغاز عشق است و نور و امیداول از همه بگم که امید و نور و عشق میخوام واسه تموم همنوعام،چون تا اینا نباشن زندگی واقعاً پوچ و بی معنی....و آدم هر چقدر بی نیاز ،با وجود نداشتن این ۳ چیز باز نیازمندِ1) آرزوم برای تموم شما عزیزان و مردمم ، عشق و برکت الهی ، سلامتی ، خنده از ته دل ، دلی بزرگ داشتن...2) دوس دارم همه اندازه قلبشون سهمی داشته باشن از این زندگی، کسی نباشه درد داشته باشه،
آمدم ماه روزه بر درتان



شاید از همجواریّ مرقدتان





رنگ و بویی بگیرم و بشود



توشه معنوی نوکرتان





خودتان خوانده اید و آمده ام



غیر از این بود من کجا و
محضرتان





قسمتم کرده اید تاشب قدر



چشم دوزم به نور گنبدتان





دوست دارم معرفی بکنم



من عزادار جد اطهرتان





گر نشاید که شیعه ام نامید



لااقل دوست دار مادرتان





چشم دارم به گوشه چشمی



حاجتی هست و یک عنایت تان





یاریم کن امام رئوف


حالا من هی میخوام مثل پیرزنا از خاطرات درخشانم نگم نمیذاری که :دی 
بگذریم از خاطرات. ما امروز برمیگردیم تهران. به محض این که فهمیدیم مها دانشگاش تشکیل نمیشه بلیطمون رو عوض کردیم. هیچ حسی ندارم. حتی نگران نیستم ممکن تو اتوبوس کرونا رو بگیرم با این حال به نظر جدی میاد یاد کتاب سانتاگ افتام بیماری به مثابه استعاره. الان شده مثل زمانی که طاعون سل و این چیزا اومده بود و درمان نداشت و همه ازشون میترسیدن. تجربه جالبیه. جالب از نظر این که انگار وضع او
ببین منو! داری میبینی منو؟ من هنوزم هر آهنگ بی‌کلامی که دلمو بلرزونه، یا فکر کنم یه روزی ممکنه دلمو بلرزونه، سیو می‌کنم. واسه تئاترم! واسه آرزویی که از وقتی فهمیدم یه روزی به‌دستش شاید بشه آورد، داشتم زندگی میکردمش. واسه اون استیج لعنتی ای که همه ی عمر خواستم روش پا بکوبم. بخندم. اگه صدامو میشنوی، اگه این یه کمدی لعنتیه، هیچ‌جاش خنده‌دار نیست. من نمی‌خندم. من دارم میسوزم. قلبم داره میسوزه از مرور خاطراتی که میتونستن رقم بخورن یه جای تاریخ
❓آیا این درسته که میگن همسر هر کسی از قبل براش تعیین شده و ما توی این زمینه حق انتخاب نداریم؟
پاسخ 
➕ نه تنها در موردِ همسرگزینی، که در موردِ هر کاری حتی مثلا زیارت، این سوال مطرحه که آیا "قسمت" است یا "همت"؟!! مثلا در موردِ زیارت، همیشه بحث سرِ اینه که رفتن به زیارت، همتِ خودمه یا قسمتی است که از جانب خدا و اهلبیت نصیبِ من شده؟ 
تعبیر من اینه که تا "همتِ خودِ من" نباشه هیییچ قسمتی رقم نخواهد خورد. من بشینم توی خونه م و نرم ویزا و پاسپورت بگیرم و
خیلی دلم میخواد اون نظریه پردازی رو که میگفت "دخترا بخاطر اینکه خواستگار ندارن ازدواج نمیکنن" رو پیدا کنم و جفت دستامو ببرم بالا و محکم بکوبم تو فرق سرش و بگم خاک تو اون سرت با این نظریه ای که دادی... (اصلا عصبانی نیستم) ... اینو همینجا داشته باشین تا بگم قضیه چیه...
ایرانی جماعت برخلاف کُره ای جماعت که تو سری خور خوبی هستن به هیچ وجه زیر بار حرف زور نمیرن... شاید با چرب زبونی بشه یه ایرانی رو (بلانسبت همه) خر کرد اما فقط کافیه بهش بگی تو "باید" فلان کا
۳۰ آبان ۹۸
امروز صبح پای رفتن به کلاس طرح کلی رو نداشتم. خسته بودم. همسر هم نبود. بدنم کوفته بود ولی مگه میشد نرم؟ فاطمه‌زهرا هم بیدار شد. هی بهم سفارش می‌کرد که زود برگردم. هی بهش اطمینان می‌دادم. آخرش هم بوسیدمش ولی بعد از رفتنم گریه کرده بود. البته کم خوابی و دستشویی داشتن و گرسنگی هم بی‌تاثیر نبوده... مامان بود... بازم خدا رو شکر. دلم می‌خواد یه روزی بیاد که انقدر قوی باشم که دست بچه‌هام رو بگیرم و هرجا لازم بود برم از خودم جداشون نکنم.
توی م
متن وصیت نامه شهید حمید رضا اسدالهی:

صحبتی با امام مهدی (ع)
در ابتدا صحبتی با سید و مولایم امام زمان (ع) دارم، ای سید و مولایم!
آقاجان! از تو ممنوم به خاطر تمام محبت‌هایی که در دوران دنیا به من ارزانی
داشتی و شرمنده ام که شاکر این همه نعمت نبودم، اما امید به رحمت و کرم
این خانواده دارم و با این امید زنده ام.
گرچه برای تربیت شدن و سرباز تو شدن تلاشی نکرده ام، اما به آن امید جان
می‌دهم که در آن روز موعود که ندا می‌دهند از قبرهایتان بیرون آیید و ب
 
امید چونان پرنده ایست که در روح آشیان دارد و آواز سر می دهد با نغمه ای بی کلام و هرگز خاموشی نمی گزیند و شیرین ترین آوایی ست که در تندباد حوادث به گوش می رسد و توفان باید بسی سهمناک باشد تا بتواند این مرغک را که بسیار قلب ها را گرمی بخشیده از نفس بیندازد من آنرا در سردترین سرزمین شنیده ام و بر روی غریب ترین دریاها با این حال؛ هرگز؛ در اوج تنگدستی خرده نانی از من نخواسته است!"امیلی دیکینسون"
 
این روزا ، این روزای بدی که میگذرونیم هممون،
هر وقت یه خواستگار سر و کله ش پیدا میشه و بعد از رفتنش قیافه ی من سه در چهار میشه، مامان میره رو منبر و شروع میکنه که " بسم ا... الرحمن الرحیم، روایت داریم که اگه دیدین خواستگاری خوبه (از لحاظ دین و اخلاق) بهش دختر بدین..." میگم همینجا صبر کن! قربون دهن اونی که اینو گفته، ولی مگه شرط ازدواج رضایت طرفین نیست؟ من چجوری رضایت بدم با کسی ازدواج کنم که نه میشناسمش، نه از اخلاقش میدونم، نه حتی از تیپ و قیافه ش خوشم میاد، اونم صرفا بخاطر اینکه گفتن نماز می
۱.بابام میگفت من به رانندگی تو اعتماد دارم ولی ماشین دستت نمیدم.حالا دیگه‌تفسیر و توضیحش پا خودتون ولی چرا دست؟؟ مثلا چرا نمیگن ماشین پات نمیدیم یا ماشین به نشیمنگاهت نمیدیم؟؟واقعا این مرد فکر کرده من به امید ماشین کی گواهینامه گرفتم؟مرد مومن وابده دیگه.۲.باور کنید یا نکنید با وجود بیست و چهارسالو خردی که خیلی نزدیک  بیست و پنجه فکرمیکردم ماشین بابام با صدای آواز من و قربون صدقه رفتنم شارژ میشه که از دوشنبه ی اون هفته با وجود چراغ نارنجی
دانلود آهنگ آصف آریا به نام چشمون کردن
دانلود آهنگ آصف آریا چشمون کردن با کیفیت 320 و 128
همراه با پخش آنلاین و لینک مستقیم از رسانه موزیک باز
چشمون کردن نام جدیدترین اثر آصف آریا می باشد که  به صورت رایگان میتوانید از موزیک باز دانلود کنید
Download New Music Asef Aria – Cheshemoon Kardan
 دانلود آهنگ با کیفیت 320 دانلود آهنگ با کیفیت 128
متن آهنگ چشمون کردن آصف آریا

نمیخوام آرومم کنی میگم فقط بدونی شاید نبوده قسمتم که پیش من بمونی
دروغ چرا هنوز دلم همونجوری میخو
در این بخش کلی اس ام اس عاشقانه غمگین براتون داریم.
به سلامتی‌ مترسککه با لبخندی به پهنای وجودشو دستهایی باز به فراخی آرزویشدر حسرت یک بغل گرم جان داد…
 
اس ام اس حسرت غمگین
 
خداوند ازم پرسید می خوری یا می‌بری؟گفتم میخورم اما غافل از این‌که رسمش این بود که حسرت را می‌خورند و لذت را می‌برند!
 
اس ام اس حسرت داشتن
 
یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندمچون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم!همه ی ی دفتر عمرم ورقی بیش نبود!همه ی ی ی آن ورق حسرت ملاقات تو
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛
شهید علی شاه سنایی متولد ۱۳۶۴ از نیروهای لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام
بود که به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم عقیله‌ بنی هاشم عازم سوریه شد و
به شهادت رسید. وی نهمین شهید مدافع حرم از خطه شهید پرور اصفهان بود که
در دفاع از حرم حضرت زینب (س) آسمانی شد. در ادامه متن کامل وصیت نامه
دلنشین این شهید والا مقام را خواهید خواند که آن را با این عبارت «شهادت
لباس تک سایزی است که ما باید با اعمال و رفتار
جسارت نه گفتن نداشتم مکافات شد
امیدوارم این قصه اخرین قصه ای باشه که از نداشتن جسارت نه گفتن تو زندگیم ثبت میشه  
مهارت نه گفتن بهرام پور ویدیو هایی هست که در این زمینه بهم پیشنهاد شده
این روزها محیط های کاریم مکررا به من یاداوری می کند که این مهارت را یاد بگیرم
بریم سر خاطرمون ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
من توی کلاس های موسسمون درخواست مرخصی داده بودم بعد از طی یکی دو تا خان موافقت نسبت به مرخصی اعلام شد .
علتش این بود که دچار کمبود زمن شده بو
توییتر جای عجیبی‌ست. درواقع خودِ این شبکه‌ی اجتماعی که ایرادی ندارد، بلکه ایراد از ما آدم‌هاست! رفتارهایمان در آن عجیب است. هر چندوقت‌یکبار بحث می‌رسد به نابلد بودن ایرانی‌ها در سکس. بله من هم می‌دانم که آموزش نبوده. بله من هم می‌دانم که آگاهی‌رسانی نشده. بله، من هم می‌دانم که حرف زدن درباره‌ی آن تابو بوده. بله من هم می‌دانم که همیشه از آن با صفت‌های منفی؛ کارای بد، فساد، زنا و غیره یاد کرده‌ایم. ولی کسی که گوشی هوشمند، اینترنت و فیل
in the name of physicsGod
همین اول کار بگم که چقدر دلم براتون تنگ شده بود. اصلا وقتی میدیدم تعداد ستاره های روشن داره نجومی میشه و من حتی تو خط دانشگاه تا دانشکده علوم نمیتونم پستاتونو درست بخونم عذاب میگرفتم! فقط تونستم سر کلاس مبانی کامپیوتر دو سه تا وبلاگ بخونم و اها! چند شب پیشم که داشتیم با بچه های کلاسمون تو گروه واتس اپ به قصد کشت! خین و خین ریزی میکردیم تونستم پستای دو سه نفر دیگه رو بخونم. خلاصه ماچ پس کله همتون و بریم که داشته باشیم:
خوابگاه اِرم
ذٰلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعٰائِرَ اَللّٰهِ فَإِنَّهٰا مِنْ تَقْوَى اَلْقُلُوبِ (٣٢) حج
این است (سخن حق) و هر کس شعائر (دین) خدا را بزرگ و محترم دارد این از صفت دلهای باتقواست.
اگه یکی از واجبات رو انجام ندیم ،میشه قضاشو به جا آورد،  ولی بعضی وقتا برای کارای مستحبی هم گفتن میشه رجائاً (به امید قبولی) قضاشو انجام داد  مثل نماز شب .
پیاده روی و زیارت اربعین هم یکی از بزرگترین مستحباته که من دوست دارم اگه قسمتم نشد بعدا به نیت زیارت اربعین، قضاشو
وقتی نتایج اومد، داشتم ناهار می‌خوردم. مامانم بهم نگفته‌بود. دیگه آخرش طاقت نیاورد و گفت نمی‌خوای تندتر بخوری؟ وقتی شنیدم قاشق چنگال از دستم رها شد و پریدم تو اتاق.
یادم رفته‌بود اطلاعاتم کجاست. بالاخره بعد از دو سه دقیقه باز و بسته کردن فولدرای بی ربط، یادم اومد. داشتم باز با خدا چک و چونه می‌زدم که لطفا ادبیات نمایشیِ خود دانشگاه تهران، نه دانشگاه هنر، که صفحه سریع بالا اومد. ماتم برد.
رو گوشیم چهار تا میس کال افتاده بود. چی بگم؟ چطور بگ
سلام سلام
شبتون به خیر و شادی 
 
 
صبح روز بعد شیراز را به قصد سپیدان ترک کردند. با وجود آن که اوائل پاییز بود ولی مناظر طبیعی بین راه فوق‌العاده بودند. آقاهمایون هم هیچ عجله‌ای نداشت. خوش خوشک می‌رفتند و هرجا عشقشان می‌کشید توقف می‌کردند. نزدیک ظهر جلوی یک کافه‌ی بین راهی توقف کردند. سامان ماشین را به پمپ بنزینی در همان حوالی برد. آقاهمایون هم برای سفارش غذا رفت.
خاله‌مریم روی تخت قهوه‌خانه به پشتی تکیه داده بود و عمیق نفس می‌کشید. با لب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها