نتایج جستجو برای عبارت :

رازدارِ حقیقی

اگر از شما بپرسند که «رؤیایی‌ترین گلی که می‌توانند به شما هدیه بدهند کدام است؟» چه پاسخی می‌دهید؟ احتمالا گل رز ؛ یا شاید هم گل نرگس و ارکیده‌ی آبی.اما پاسخ من «گل قاصدک» است! اصلا مگر داریم از این گل، رؤیایی‌تر؟!گل قاصدک زبان ندارد که اگر داشت؛ از خیلی چیزها سخن می‌گفت. از آرزوهای بسیاری که توسط پیر و جوان در گوشش خوانده شده تا آن‌ها را به خدا برساند. از «دوستت دارم» ‌هایی که عُشّاق برایش زمزمه کرده‌اند تا به گوش معشوقشان برساند. گل قا
نفس راحت رسول، حسنرازدارِ دل بتول حسنمات از رحمتت عقول، حسنپایه ی اصلیِ اصول، حسنگُل خوشبوی خانه ی زهرابرکت آشیانه ی زهراای که دریایی از کرم داریحُسن ها را همه رقم داریدر دل نوکران، حرم داریسینه چاکانی از عجم داریأحسنُ الخُلق، نور لَم یَزَلیدوست دارم تو را شبیه علیاز خودی های خود بلا دیدیلطف کردی ولی جفا دیدیهرچه دیدی از آشنا دیدینیش زهر، از نوک عصا دیدیمن بمیرم، سرت چه آورده؟!ران پایت چرا ورم کرده؟!گریه در زیر آفتاب نکنبعد از این، یاری ا
پشتِ بامِ خوابگاهِ من
شب فراگیر است
آسمان در دامِ چرک-آلودِ یک دیوانه زنجیر است
سرد و بی روح و تناور ، تیرگی اطراف
دیوِ قدّیسی به حربِ لرزه ای با مغزهای اهلْ درگیر است
پشتِ بامِ خوابگاهِ من
این یگانه جایگاهِ من
هرشب از جایی که من هرگز نمی دانم
می کِشد با چنگکی مخروب
ذهنِ تارم را به سوی خاطری از ناکجایِ خاکیِ ویرانه های دور
باز می دارد عمیقِ چشم خیسم را
بر فضایِ مرده ی بی نور
رفته در آغوشِ هم، پست و بلندِ خانه های پایتختِ کور
سروها با قامتی کوت
اگر از شما بپرسند که «رؤیایی‌ترین گلی که می‌توانند به شما هدیه بدهند کدام است؟» چه پاسخی می‌دهید؟ احتمالا گل رز ؛ یا شاید هم گل نرگس و ارکیده‌ی آبی.اما پاسخ من «گل قاصدک» است! اصلا مگر داریم از این گل، رؤیایی‌تر؟!گل قاصدک زبان ندارد که اگر داشت؛ از خیلی چیزها سخن می‌گفت. از آرزوهای بسیاری که توسط پیر و جوان در گوشش خوانده شده تا آن‌ها را به خدا برساند. از «دوستت دارم» ‌هایی که عُشّاق برایش زمزمه کرده‌اند تا به گوش معشوقشان برساند. گل قا
 
اگر از شما بپرسند که «رؤیایی‌ترین گلی که می‌توانند به شما هدیه بدهند کدام است؟» چه پاسخی می‌دهید؟ احتمالا گل رز ؛ یا شاید هم گل نرگس و ارکیده‌ی آبی.اما پاسخ من «گل قاصدک» است! اصلا مگر داریم از این گل، رؤیایی‌تر؟!گل قاصدک زبان ندارد که اگر داشت؛ از خیلی چیزها سخن می‌گفت. از آرزوهای بسیاری که توسط پیر و جوان در گوشش خوانده شده تا آن‌ها را به خدا برساند. از «دوستت دارم» ‌هایی که عُشّاق برایش زمزمه کرده‌اند تا به گوش معشوقشان برساند. گل

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها