نتایج جستجو برای عبارت :

داستان کوتاه کودکانه جغد دانا

جغد پیری بود که روی درخت بلوطی زندگی میکرد.
جغد هرروز اتفاقاتی که دور و برش می افتاد را تماشا می کرد.
دیروز پسری را دید که به پیرمردی کمک کرد و سبد سنگینش را تا منزلش برد.
امروز دختری را دید که سر مادرش داد میزد.
هرچقدر بیشتر میدید، کمتر حرف میزد.
هرچقدر کمتر حرف میزد، بیشتر میشنید.
میشنید که مردم حرف میزنند و قصه می گویند.
شنید که زنی میگفت، فیلی از روی دیوار پریده است.
شنید که مردی میگفت، هرگز اشتباه نکرده است.
او درباره ی همه ی آدم ها شنیده بو
معنی شعر توانا بود هرکه دانا بود کلاس چهارم متن شعر توانا بود هرکه دانا بود کلاس چهارم معنی شعر توانا بود هر که دانا بود کلاس دوم ضرب المثل توانا بود هر که دانا بود معنی بیت توانا بود هرکه دانابود داستان درباره توانا بود هرکه دانا بود شعر خرد و دانش کلاس چهارم توانا بود هرکه دارا بود
معنی شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب
shirazart.blog.ir 
**" داستان کوتاه " که شاخه ای از ادبیات داستانی منثور است ، به طور تقریب دارای سابقه ای یکصد و پنجاه ساله در جهان است .داستان کوتاه معمولا از هزار و پانصد تا پانزده هزار کلمه را شامل می شود ." ارنست همینگوی " و " جیمز جویس" با آثار خود معیارهای تازه ای را برای داستان کوتاه خلق کرده اند .
** از میان داستانهای کوتاه فارسی ، نمونه های زیر شایان ذکرند: یکی بود یکی نبود ، اثر : جمال زاده _ زن زیادی ، سه تار و پنج داستان ، اثر : جلال آل احمد_ شهری چون
روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
 
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید.گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نم
فرق بسیار زیادیست بین کسی که کم می آورد با کسی که کوتاه می آید .در مباحث عاقلانه و عادلانه،اشخاصی که خالی از آگاهی و دانش هستند خیلی زود کم می آورند و مقلوب افراد دانا می شوند؛چون آنها فقط می خواهند حرفی زده باشند و یک خودی نشان دهند،اما افرادی که مسلط به بحث هستند و بر آن موضوع،اِشراف دارند کم نمی آورند و حرفِ خودشان را به درستی ادامه می دهند .اشخاصی هم که کوتاه می آیند یک ریز شباهت هایی نسبت به افراد قبلی (افراد دانا) دارند؛زیرا یکسری افراد ف
 "شعر کودکانه جوجه من"جوجه پر طلاییزرد و سرخ و حنایی
پرهات رنگا رنگهراه رفتنت قشنگه
ای جوجه قشنگمجوجه رنگارنگم
حناییه سر توچه خوشگله پر تو
   بیشتر بخوانید: "شعر کوتاه برای کودک 2 ساله"
 
**********اشعار کودکانه**********
 
"جوجه نافرمان"
گفت با جوجه مرغکی هشیارکه ز پهلوی من مَرو به کنار
گربه را بین که دُم عَلم کردهگوش ها تیز و پشت خم کرده
چشم خود تا به هم زنی بردتتا کُله چرخ داده ای خوردت
جوجه گفتا که مادرم ترسوستبه خیالش که گربه هم لولوست
گربه حیوان خو
انجمن علمی دانشجویی زبان و ادبیات عربی دانشگاه بین المللی امام خمینی برگزار می‌کند:
مسابقه نگارش " داستان‌های کودکانه عربی "
دانشجویان محترم می‌توانند آثار خود را به اطلاعات موجود در پوستر ارسال فرمایند.
جهت اطلاعات بیشتر با شماره 09388708922 (فعال) تماس حاصل فرمایید.
سایت دانا باکس
 
در سایت دانا باکس با مشاهده آگهی های مختلف کسب درآمد کنید. دانا باکیس دارای تیم حرفه ای و باتجربه ای می باشد و این سایت دارای پرداخت های سریع و مشخص می باشد و مهمترین شاخص این سایت پشتیبانی بسیار قوی می باشد.
ادامه مطلب
دیشب به داستان کوتاهی از جان اسکالزی نویسنده‌ی معروف جنگ پیرمرد برخوردم، که خوندم و به نظرم جالب اومد.
تا نیمه‌های دیشب ترجمه‌ش کردم و تا نیمه‌های امروز ویرایش. تقدیم.
 
پ.ن) و البته با این خبر که مشغول کار روی داستان کوتاه دیگه‌ای هم هستم.
 
داستان کوتاه وقتی ماست حکومت را به دست گرفت
فکر میکنیم خیلی قوی و دانا هستیم و همه چیز دان ....
 
اما همین زمینی که توش هستیم رو هم نمیشناسیم بعد هشت هزار سال ... با این قدرت تکنولوژی و وووووو
 
همین الان هر ساله بیش از پانزده هزار موجود جدید کشف میشه که ما تا حالا از وجودشون خبر نداشتیم
دیگه از چه چیز های دیگه خبر نداریم
 
ضعیفیم نه ؟
یکی از ابیات اولین سروده در اثر بزرگ و شاهکار ادبی ایران ، " شاهنامه " این بیت است:
توانا بود هر که دانا بود   ز دانش دل پیر،بُرنا بود
مصرع اول این بیت را بُرش و تغییر و تحولی در آن به شکل و شرح زیر صورت داده ؛ در صورت تمایل نظر خود را اعلام فرمایید:
 
-توانا بود هر که دانا بود
-توانا بود هر که دارا بود
-دانا بود هر که توانا بود
-دانا بود هر که دارا بود
-دارا بود هر که دانا بود
-دارا بود هر که توانا بود
 
 
نگارش ۲۵٫۳ دانا متوسطه دوره دوم (۹۸۱۲۲۵)     با تغییرات زیر قابل دریافت می باشد.
دریافت نگارش
نگارش دوره ای
نکته : بعد از نصب نگارش حتما بخش بروزرسانی محتوای دروس از منابع داخلی سیستم دانا دربخش دوم سیستم را اجرا نماییدوتوجه نمایید یکبار قبل ازبروزآوری ویکبار بعداز بروزآوری از اطلاعات خود ذخیره سازی بگیرید
به نام خدای دانا و توانا
توی کتاب فارسی دوم دبستان، یه درسی داریم به اسم کوشا و نوشا؛ هیچوقت حس خوبی به این درس نداشتم؛ هدفش قشنگه، اما متن خوبی براش ننوشتن. یه مُشت شعار تکه و‌پاره که به درد هیچ‌کجای روزگار امروزمون نمی‌خوره.
ادامه مطلب
قصه گویی برای کودکان
همه کودکان از شنیدن داستان کودکانه و زیبا لذت می برند. قصه ها پیامها و ارزش هایی را به مخاطب خود منتقل می کنند که تاثیر زیادی بر فرایند اجتماعی شدن و ذهن کودک دارد. غیرمستقیم بودن این پیامها موجب میشود که برای کودک دلنشین تر، جذاب تر و دوست داشتنی تر شود . بسیاری از والدین نگران میزان خشونت در داستان ها هستند. در مورد تاثیرات خشونت تصویر شده در داستان ها روانشناسان کودک به چند دسته تقسیم می شوند. بعضی معتقدند که این خشونت
سلام به بینندگان عزیز 
اگر مایل هستید می تونید داستان های کوتاه، شعر، متن و حتی داستان های بلند خودتون رو برای ما ارسال کنید تا در وبلاگ قرار داده بشه
ارسال متن ها از طریق :ghassam.m84@gmail.com
ارسال متن ها مانند نمونه زیر و به ترتیب باشد:
نام و نام خوانوادگی
نوع متن (شعر، داستان...) 
عنوان 
متن
مطالب ارسالی پس از تایید در وبلاگ قرار می گیرد.
حتما شرکت کنید
 
داغلار قئزی ریحان، ریحان ریحانعالم سنه حیران، حیران حیراننه قشح سن آی قئز، گول چیچک سن آی قئزبیر دانا سن آی قئز، دوردانا سن آی قئزگوزل‌لر گوزلی ریحان ریحان
سئودانین ازلی ریحان ریحانعالم سنه حیران، حیران حیران
نه قشح سن آی قئزگول چیچک سن آی قئز
بیر دانا سن آی قئز
دوردانا سن آی قئززیل قارا دیر گوزون ریحان ریحان
بالدان شیرین سوزون ریحان ریحانعالم سنه حیران، حیران حیران
نه قشح سن آی قئز
گول چیچک سن آی قئز
بیر دانا سن آئ قئز
دوردانا سن آی
قصه گویی برای کودکان
همه کودکان از شنیدن داستان کودکانه و زیبا لذت می برند. قصه ها پیامها و ارزش هایی را به مخاطب خود منتقل می کنند که تاثیر زیادی بر فرایند اجتماعی شدن و ذهن کودک دارد. غیرمستقیم بودن این پیامها موجب میشود که برای کودک دلنشین تر، جذاب تر و دوست داشتنی تر شود . بسیاری از والدین نگران میزان خشونت در داستان ها هستند. در مورد تاثیرات خشونت تصویر شده در داستان ها روانشناسان کودک به چند دسته تقسیم می شوند. بعضی معتقدند که این خشونت
قصه گویی برای کودکان
همه کودکان از شنیدن داستان کودکانه و زیبا لذت می برند. قصه ها پیامها و ارزش هایی را به مخاطب خود منتقل می کنند که تاثیر زیادی بر فرایند اجتماعی شدن و ذهن کودک دارد. غیرمستقیم بودن این پیامها موجب میشود که برای کودک دلنشین تر، جذاب تر و دوست داشتنی تر شود . بسیاری از والدین نگران میزان خشونت در داستان ها هستند. در مورد تاثیرات خشونت تصویر شده در داستان ها روانشناسان کودک به چند دسته تقسیم می شوند. بعضی معتقدند که این خشونت
قصه گویی برای کودکان
همه کودکان از شنیدن داستان کودکانه و زیبا لذت می برند. قصه ها پیامها و ارزش هایی را به مخاطب خود منتقل می کنند که تاثیر زیادی بر فرایند اجتماعی شدن و ذهن کودک دارد. غیرمستقیم بودن این پیامها موجب میشود که برای کودک دلنشین تر، جذاب تر و دوست داشتنی تر شود . بسیاری از والدین نگران میزان خشونت در داستان ها هستند. در مورد تاثیرات خشونت تصویر شده در داستان ها روانشناسان کودک به چند دسته تقسیم می شوند. بعضی معتقدند که این خشونت
دانلود آهنگ های شاد کودکانه
درود، امروز موزیک های شنیدنی شاد و دلنشین برای کودکان را آماده دانلود کرده ایم. آهنگ های عاشقانه برای کودکانه عزیز و دلبندتان ، مامان و بابای
عزیز دانلود کنید و با فرزند خود گوش کنید و لذت ببرید. یکی از بهترین
مطالبی که تا به امروز در جوان موزیک منتشر شده بدون شک همین مطلب خواهد
بود.

ادامه مطلب
قصه گویی برای کودکان
همه کودکان از شنیدن داستان رایگان کودکانه و زیبا لذت می برند. قصه ها پیامها و ارزش هایی را به مخاطب خود منتقل می کنند که تاثیر زیادی بر فرایند اجتماعی شدن و ذهن کودک دارد. غیرمستقیم بودن این پیامها موجب میشود که برای کودک دلنشین تر، جذاب تر و دوست داشتنی تر شود . بسیاری از والدین نگران میزان خشونت در داستان ها هستند. در مورد تاثیرات خشونت تصویر شده در داستان ها روانشناسان کودک به چند دسته تقسیم می شوند. بعضی معتقدند که ای
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
کتاب صوتی زن زیادی اثر جلال آل احمد    
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب صوتی زن زیادی - جلال آل احمد - کتابراهwww.ketabrah.ir › کتاب صوتی › داستان و رمان ایرانیکتاب صوتی زن زیادی نوشته جلال آل احمد، دربردانده‌ی 9 داستان کوتاه در مورد زنان و دردهای ... زن زیادی یکی از مهم‌ترین آثار جلال آل احمد است که دیدگاه او را درباره خرافات و ...
داستان زن زیادی اثر جلال آل احمد - نوارwww.navaar.ir › audioboo
کتاب صوتی زن زیادی جلال آل احمد
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب صوتی زن زیادی - جلال آل احمد - کتابراهwww.ketabrah.ir › کتاب صوتی › داستان و رمان ایرانیکتاب صوتی زن زیادی نوشته جلال آل احمد، دربردانده‌ی 9 داستان کوتاه در مورد زنان و دردهای ... زن زیادی یکی از مهم‌ترین آثار جلال آل احمد است که دیدگاه او را درباره خرافات و ...
داستان زن زیادی اثر جلال آل احمد - نوارwww.navaar.ir › audiobook › داستان-
برخی اوقات می شنویم که بعضی والدین از رفتار های نادرست کودک خود رنج می برند از راه های مختلفی بهره برده و حتی گاهی اوقات دست به تنبیه او زده اند، اما این روش اشتباه ترین کاریست که شما می توانید انتخاب کنید.
گاهی قصه کودکانه ها می توانند تاثیر شگرفی بر اخلاق، رفتار و آینده کودک شما بگذارند، علاوه بر این در ادبیات و فرهنگ نیز تاثیر بسزایی به جا میگذارند. قصه صوتی کودکانه های خوب همواره قهرمانانی در خود با ویژگی های مثبت دارند که می توانند الگ
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد ... 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه ....
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
هوای راهرو دادگاه گرفته و خفه بود. چهره غضبناک پیرمرد در هم گره خورده بود و پسر مدام با التماس می‌گفت: آقا غلط کردم، تو رو به خدا مرا ببخشید... پیرمرد با غیظ پسر را نگاه کرد و به یاد حرف پزشک افتاد: متاسفم، خانم شما سکته قلبی کرده و در دم... اشک روی گونه‌اش لغزید. باز صدای پسرک در گوشش پیچید: غلط کردم آقا! من فقط شوخی کردم، خانومتان که گوشی را برداشت گفتم شوهرتان تصادف کرده و مرده! به خدا همین!
نگارش ۲۳٫۴ دانا متوسطه دوره دوم (۹۸۰۴۰۲)  با تغییرات زیر   قابل دریافت می باشد.

رفع موارد گزارش شده
اخرین تغییرات در کارنامه سال پودمانی

نکته : بعد از نصب نگارش حتما بخش بروزرسانی محتوای دروس از منابع داخلی سیستم دانا دربخش دوم سیستم را اجرا نماییدوتوجه نمایید یکبار قبل ازبروزآوری ویکبار بعداز بروزآوری از اطلاعات خود ذخیره سازی بگیرید

دانلود نرم افزار دانا متوسطه دوم
چون خدای تبارک و تعالی خواست جان ابراهیم را بگیرد ملک الموت را فرستاد و او گفت: یا ابراهیم درود بر تو. ابراهیم فرمود: ای عزرائیل برای دیدن من آمدی یا برای مرگم؟ گفت: برای مرگ و باید اجابت کنی. ابراهیم گفت: دیدی که دوستی دوست خود را بمیراند؟ خطاب آمد: ای عزرائیل به ابراهیم بگو: دوستی را دیدی که ملاقات دوستش را بد بدارد؟ براستی که هر دوستی خواهان ملاقات دوست است.
نگارش ۲۴٫۲ دانا متوسطه دوره دوم (۹۸۰۶۱۷)   با تغییرات زیر   قابل دریافت می باشد.
رفع موارد گزارش شده
آخرین تغییرات در مورد کد درس انضباط در نظام شش سه سه .در همه جای سیستم کد ۹۹۹۹۰ جایگزین ۷۹۹۱ شد.برای این منظور مراحل زیر به ترتیب انجام شود.
۱- در داخل سیستم قسمت بروزآوری محتوای جداول از منابع داخلی سیستم دانا اجرا شود.
۲– از سیستم خارج شده و در صفحه ورودی سیستم تیک اصلاح حروف و سایر روتین های اصلاحیه سوابق زده شود.
دانلود نگارش جدید برنامه دا
وقتی که تو آمدی دوبارهاز هر طرفی سپیده سر زددر باغ، شکوفه شد شکوفاپروانه به سوی غنچه پر زد
در خانه و کوچه و خیابانگل های قشنگ خنده روییداز شادی دیدن تو آن روزهم غنچه و هم جوانه خندید
گیسوی قشنگ سبزه آن روزبا دست نسیم شانه می شدباغ دل ما ز دیدن توسر سبز و پر از ترانه می شد
********** شعر کودکانه دهه فجر **********
از آسمون دوبارهبارون گل می بارهتو این هوای برفیتولد بهاره
بادکنکای رنگینقل و گل و شیرینیشروع جشن فجرهلاله ها رو می بینی
********** شعر کودکانه دهه
مرد هدیه ای که چند لحظه پیش از خانمی گرفته بود را محکم به سینه اش چسبانیده بود و طول خیابان را طی می کرد. به فکرش افتاد، این یادگاری را برای همیشه نگهداری کند. ولی از حواس پرتی و شلختگی خودش می ترسید. توی مسیر همش به این فکر می کرد که چگونه از این هدیه ارزشمند مراقبت کند. فکری به ذهنش رسید. وارد خانه که شد هدیه را جلوی سینه اش گرفت و گفت: (تقدیم به همسر عزیزم) همسرش تا آخر عمر، آن هدیه را مثل تکه ای از بدن خودش مواظبت می کرد.
روزی ابلیس نزد فرعون رفت. فرعون خوشه‌ای انگور در دست داشت و تناول می‌کرد. ابلیس گفت: آیا می‌توانی این خوشه انگور تازه را به مروارید تبدیل کنی؟ فرعون گفت: نه. ابلیس به لطایف‌الحیل و سحر و جادو، آن خوشه انگور را به خوشه‌ای مروارید تبدیل کرد. فرعون تعجب کرد و گفت: احسنت! عجب استاد ماهری هستی. ابلیس خود را به فرعون نزدیک کرد و یک پس گردنی به او زد و گفت: مرا با این استادی و مهارت حتی به بندگی قبول نکردند، آن وقت تو با این حماقت، ادعای خدایی می‌کنی
Free Download How The Grinch Stole Christmas 1966,Grammy Awards,چاک جونز,چگونه گرینچ کریسمس را دزدید,داستان کودکانه,دانلود How The Grinch Stole Christmas 1966 720p BluRay,دانلود انیمیشن How The Grinch Stole Christmas 1966 با زیرنویس فارسی,دانلود رایگان انیمیشن,دانلود مستقیم How The Grinch Stole Christmas 1966,دوبله فارسی,زبان اصلی,کریسمس,کمدی,کوتاه,
ادامه مطلب
خورشید غروب کرده بود. مرد از فرط خستگی و سرما بی رمق روی زمین افتاد. نیمه شب از شدت تشنگی در خواب نالید. گل ساقه اش را خم کرد و قطره های شبنم را در دهان مرد غلتاند. علف های سبز اطراف مرد رشد کردند تا گرمش کنند و خوررشید صبحگاهی آنقدر بر بدنش تابید تا گرمش کرد. مرد غلتید تا بیدار شود. با این کار علفها را زیر بدنش له کرد و با دستش ساقه گل را شکست و چشمش که به خورشید افتاد گفت: «ای لعنت به این خورشید، باز هم امروز هوا گرم است».
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
اکثر انسان ها فقط برای امرزش گناهان از ذکر استغفار استفاده می کنند. بیشر افراد با دیگر خواص شفگت انگیز ذکر استغفار اشنا نیستند. در این مطلب به برسی خواص ذکر اسغفار، ذکر استغفار در گفتار پیامبران و امامان و نقل یک داستان کوتاه از آیت‌ الله بهجت(ره) پرداخته ایم.
ادامه مطلب
همه کارآفرین ها(چه کارآفرین های مشاغل اینترنتی چه غیره) بعد از راه‌اندازی کسب‌وکار خود چه به صورت سنتی و چه آنلاین، به دنبال جذب بیشتر مشتری و افزایش فروش خود هستند که در این راه یا خود شخصاً اقدام کرده و یا با استخدام بازاریاب اینترنتی و حضوری به سعی افزایش فروش دست پیدا می‌کند.البته در هر حال شما به عنوان یک کارآفرین یا بازاریاب باید با جدیدترین تکنیک‌ها و روش‌های مؤثر و اثبات‌شده در زمینه افزایش فروش آگاه باشید تا با کمک تجربه افراد م
نماز خواندن یکی از واجب ترین اعمال ما شیعیان به شمار می رود. والدین موظف هستند با ورود کودکان به سن تکلیف، نماز خواندن را به آن ها آموزش دهند. یکی بهترین روش های آموزش نماز و آشنایی کودکان با آن، آموختن شعر در مورد نماز به کودکان است.
شعرهای نماز کودکانه بسیاری سروده شده است. شعرهای مذهبی همچون شعر نماز برای کودکان باید جذابیت بسیاری داشته باشند تا کودک را به شنیدن و یادگیری مفاهیم آنها علاقه‌مند سازند.
 
شعر آموزشی کودکانه نماز باید زیبا و
داستان کوتاه دندان
 
ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت‌.من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفش‌هایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!نگاهی به برگهٔ کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاه
داستان کوتاه دندان
 
ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت‌.من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفش‌هایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!نگاهی به برگهٔ کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاه
شبی، برف فراوانی آمد و همه‌جا را سفیدپوش کرد. ‏دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید. ‏یکی از آنان گفت: «کار سا د‏ه‌ای است!»، بعد به زیر پای خود ‏نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود ‏را بلند کرد ‏تا به ردّپاهای خود ‏نگاه کند. متوجه شد که به صورت زیگ زاگ قدم برد‏اشته است. دوستش را صدا زد ‏و گفت: سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی. ‏پسرک فریاد ‏زد: کار سا ده‌ای ا
می شه گفت شاخص ترین شاعران در حیطه ی غزل پست مدرن "سید مهدی موسوی" و "فاطمه اختصاری" هستن.
در زمینه ی رمان پست مدرن و داستان کوتاه پست مدرن هم می تونیم از "بهمن انصاری" اسم بیاریم، که گویا اولین رمان پست مدرن تاریخ ادبیات فارسی ایران (به نام "مسلخ روح") رو منتشر کرده و یه مجموعه داستان به نام "سرزمین جذامی ها" داره که حدود نیمی از داستان هاش در سبک پست مدرن هستش.
-------
یکی از اساسی ترین ویژگی های غزل پست مدرن، اینه که زمان نداره! یعنی نویسنده (اگه کتاب
جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید: استخدام دارید؟ یارو گفت مدرک چی داری؟ گفت: دیپلم. یارو گفت: یه کاری برات دارم، حقوقشم خوبه پسره قبول کرد. یارو گفت: ما اینجا میمون نداریم میتونی تا میمون برامون میاد بری توی پوست میمون و تو قفس نقش میمون بازی کنی. چند روزی گذشت. یه روز جمعه که شلوغ شده بود، پسره توی قفس پشتک وارو میزد. از میله ها بالا پایین می رفت. جوگیر شد زیادی رفت بالای درخت. از اون طرف افتاد تو قفس شیر. داد زد کمک. شیره دستشو گذاشت رو دهنش و گف
نگاه بی رمقش هنوز در پس سالها درد، نشانه هایی از شیطنت کودکانه اش داشت.
منم نوجوان، کنار تختش ایستاده بودم. بی آنکه حرفی برای گفتن داشته باشم.
گاه گاهی مرا به لبخندی کودکانه مهمان میکرد.
بی انصافی بود که بگویم ناراحت از دست معلم که بهم نمره نداده
یا از جای کبودی دعوای دیروز با یکی از بچه ها سر توپ
یا از خستگی و کلافگی این روزها
دورش که خلوت شد ارام مرا صدا زد.
گفت: مگر مرگ، دردش بیشتر از این سوزنهاست!
ناگهان ....
 
تا همینجا خاطرات قابل خواندن هستن
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. از او پرسید: آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت: چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت: من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش
اکثر انسان ها فقط برای امرزش گناهان از ذکر استغفار استفاده می کنند. بیشر افراد با دیگر خواص شفگت انگیز ذکر استغفار اشنا نیستند. در این مطلب به برسی خواص ذکر اسغفار، ذکر استغفار در گفتار پیامبران و امامان و نقل یک داستان کوتاه از آیت‌ الله بهجت(ره) پرداخته ایم.
ادامه مطلب
من تازه الان میخوام شروع کنم. یه کتاب نچندان جدید که یه بار نصفه خوندمش یادم نیست چرا ولش کردم فکر کنم وسط امتحانا بودو دیگه سراغش نرفتم. کتاب دربارهٔ رمان و داستان کوتاه نوشتهٔ سامرست موام  ترجمهٔ کاوه دهقان نشر علمی فرهنگی. این کتاب در مورده یسری کتاب از نویسنده های مختلف هست که موام انتخاب کرده و در موردشون نوشته. 
خب گفتم همش که قرار نیست براتون داستان های ترسناک طولانی طولانی بزارم که وسطشم حوصلتون سربره!!
این بار اومدم با داستان دو جمله ای بترسونمتون:)
داستانی رو که در زیر قراره بخونین اثر فردریک بروان است که در سال 1948 نوشت ...
اخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند!!
خب زیادی ..شعره ولی هرزگاهی تنوع هم تو پست هامون خوبه بنظرم :)
در یک شب تاریک مردی در پیاده رو خیابانی پای تیر چراغ برق دنبال چیزی می گشت. رهگذری او را دید و پرسید: دنبال چه می گردی؟ مرد گفت: دنبال دسته کلیدم می گردم. رهگذر پرسید: آن را اینجا گم کردی؟ مرد گفت: نه، فکر می کنم چند قدمی عقب تر، از دستم افتاده باشد. رهگذر پرسید: پس چرا اینجا دنبال آن می گردی؟ مرد گفت: چون اینجا نور بیشتر است.
«٢٥٢»تِلْکَ‌ آیاتُ‌ اللّهِ‌ نَتْلُوها عَلَیْکَ‌ بِالْحَقِّ‌ وَ إِنَّکَ‌ لَمِنَ‌ الْمُرْسَلِینَ‌ اینها آیات خداوند است که به حقّ‌ بر تو مى‌خوانیم و براستى تو از فرستادگان الهى هستى. نکته‌ها: این آیه،پایان جزء دوّم قرآن است و مى‌فرماید:داستان‌ها و حوادثى که در آیات گذشته از آنها سخن به میان آمد،مایه‌ى عبرت و درس‌آموزى است. داستان مرگ هزاران نفر در یک‌لحظه و زنده شدن مجدّد آنان با دعاى پیامبر،اعطاى منصب رهبرى به جوان چوپانى گم
پادشاهی از وزیرش پرسید: بگو خداوندی که تو می پرستی چه می خورد، چه می پوشد و چه کار می کند و اگر تا فردا جوابم نگویی عزل می گردی.... وزیر سر در گریبان به خانه رفت. وزیر غلامی داشت که وقتی او را در این حال دید پرسید که او را چه شده؟ او حکایت بازگو کرد. غلام خندید و گفت: ای وزیر عزیز این سوال که جوابی آسان دارد. وزیر با تعجب گفت: یعنی تو آن را می دانی؟ پس برایم بازگو . اول آنکه خدا چه می خورد؟ -غم بندگانش را، که می فرماید من شما را برای بهشت و قرب خود آفرید
بالاخره بعد از نزدیک هشت ماه چشم انتظاری، امروز خبر گرفتن مجوز چاپ کتابم صادر شد. مجموعه ای از بیست داستان کوتاه که خیلی رویشان کار کرده ام. شاید اغراق نباشد بگویم روی یک داستان سه صفحه ای صد هزار تومان هزینه کرده ام. از هزینه نقد و وقتی که روی هرکدام گذاشته ام و کلاس هایی که بابت آموزش داستان گذرانده ام و ...
ادامه مطلب
مثل هر شب دیر به خانه آمد. حوصله جواب و پرسش های مادرش را نداشت. خودش هم از بیکاری خسته شده بود. صاحبخانه دوباره پولش را می خواست. در آمد پدرش که کارگری ساده بود، هزینه ها را کفاف نمی کرد. همین دیروز با مادرش دعوایش شد. فریاد زد: می گویی چه کار کنم؟ کار پیدا نمی شود. و مادر سکوت کرده بود. وارد هال شد. همه خواب بودند. مادر یادداشتی برایش گذاشته بود: "امیر جان، دیگر برای پیدا کردن کار عجله نکن! از امروز در یکی از خانه های بالای شهر کلفتی می کنم. دوست ند
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.....
مشخصات:
رنگ سفید و سبز آبی
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.....
مشخصات:
رنگ سفید
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
الاغ زیبا تکانی به خودش داد و بارش را جابجا کرد. او از سنگینی بار لذت می برد. یک بار رنگارنگ سنگین. با خودش فکر می کرد که چه قدر خوشبخت است. چقدر می فهمد. با آنکه راه رفتن چندان هم برایش آسان نبود اما با غرور و تبختر قدم بر می داشت و خیابانهای شهر  را می پیمود. در اینحال ناگهان تصویر خود را درون ویترین یک مغازه دید. کمی به عقب رفت. دوباره جلو آمد. گردنش را کج گرفت. یالهای کوتاه و زبرش را جنباند و تیپ و قواره اش را در دل ستود. در این حال یادش به قصه کود
پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت می‌دونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان. پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت... هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟ مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من م
خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: بچه‌ها، حالا هر کس باید آخرین صحنه‌ای رو که دیروز یا دیشب تو منزلشون دیدن نقاشی کنه. زود باشین بچه‌های خوب. نیم ساعت بعد خانوم مشغول نمره دادن به نقاشی‌ها شد، بعضی از بچه‌ها خانواده‌شان را مشغول تماشای تلویزیون کشیدند، چند نفری میز شام را کشیدند و... تا اینکه خانم با تعجب به نقاشی یکی از بچه‌ها خیره شد و پرسید: ببینم کوچولو، تو مطمئنی این صحنه رو توی خونه تون دیدی؟ و کودک شش ساله قسم خورد که دیده، خانو
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.....
مشخصات:
رنگ سفید
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.....
مشخصات:
رنگ سفید و سبز آبی
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
چرا فرزندم کودکانه رفتار می کند؟
در  نوشتار چرا پسرم حرف گوش نمیده؟ به این موضوع اشاره کردیم که علت این که بسیاری از والدین باید ده ها بارکاری را از فرزند خود بخواهند تا انجام دهد این است که فرزند آنها در مواجهه با آن والد خودکودکانه اش را بروز می دهد
و در ادامه اشاره کردیم که خود کودکانه با لوس شدن،در هم پاشیدن،استراحت کردن و جذب کردن همه چیزهای خوب تغذیه می شود

ادامه مطلب
چرا فرزندم کودکانه رفتار می کند؟
در  نوشتار چرا پسرم حرف گوش نمیده؟ به این موضوع اشاره کردیم که علت این که بسیاری از والدین باید ده ها بارکاری را از فرزند خود بخواهند تا انجام دهد این است که فرزند آنها در مواجهه با آن والد خودکودکانه اش را بروز می دهد
و در ادامه اشاره کردیم که خود کودکانه با لوس شدن،در هم پاشیدن،استراحت کردن و جذب کردن همه چیزهای خوب تغذیه می شود

ادامه مطلب
تاجری قبل از عزیمت به سفری طولانی با همسرش خداحافظی کرد. همسرش گفت: تو هیچ وقت هدیه ای قابل برایم نیاوردی. مرد جواب داد: امان از دست شما زنهای نا شکر! هر چه که من به تو داده ام ارزش سالها کار داشته است. چه چیز دیگر می توانم به تو بدهم؟ زن گفت: چیزی که به زیبایی خود من باشد. سفر مرد 2 سال طول کشید و زن منتظر هدیه اش بود. عاقبت شوهرش از سفر بازگشت و گفت: بالاخره چیزی پیدا کردم که به زیبایی توست. البته بر ناسپاسی تو گریستم اما به این نتیجه رسیدم که آن چیز
نگهبانی می دید هر هفته یک پیرزن یک قایق موتوری پر از خاک و شن را از این سمت ساحل به آن سمت ساحل می برد. نگهبان هر چه داخل قایق را وارسی می کرد، چیزی جز خاک و شن بی ارزش پیدا نمی کرد. چند سال بعد وقتی نگهبان بازنشست شد، به آن سوی ساحل رفت و سراغ پیرزن را گرفت و از او پرسید: تو اکنون زن بسیار ثروتمندی هستی. من در تعجبم که چگونه با جابه جا کردن خاک و شن بی ارزش موفق شدی این همه ثروت برای خود جمع کنی. لطفا به من بگو راز تجارت تو در چیست؟ پیرزن با حیرت به ن
پادشاه ایران جمشید، شب بیست و نهم فروردین، در خواب دید ایران را آذین بسته اند اما هیچ کس را نمی شناخت. آدمها تن پوش دیگری داشتند. همه می دویدند، یکی گفت: اینجا چرا ایستاده ای؟! جشن نوروز به زودی فرا می رسد باید آن را با خویشاوندانت پاس بداری. جمشید با تعجب گفت: فردا جشن نوروز را آغاز می کنم. چرا امروز می دوید؟ آن مرد گفت: جمشید ده هزار سال پیش این جشن را بر پا نمود. زودتر به خانه ات رو که خویشاوندانت چشم بدر دارند. جمشید از خواب پرید و فهمید جشن نور
برای ایجاد انگیزه در کلاس اول خود میتوانید از داستانهای کوتاه استفاده کنید،
کلاس اولی ها علاقه بسیاری به شنیدن داستان دارند.
ایجاد علاقه به کلاس و مدرسه یکی از فنون یاد دهی -یادگیری برای بهبود کیفیت آموزش است.
برای مطالعه داستان کلیک کنید.
برخی با مظلوم نمایی "خرشان را از پل گذراندند"! وهم اینک  ناجوانمردانه بر نهادهای نظارتی می تازند!
این دوستان باید بدانند اگر قانون، دست نهادهای نظارتی را در انتشار مستندات نمی بست، قطعا و یقینا زبان همین دوستان هم اکنون دوخته بود!
همین قدر بس باشد! دانا را اشاره کافی است!
در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟ ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟ جک نزد کشیش می رود و می پرسد: جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم. کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است. جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند. ماکس می گوید: تعجبی نداره. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم. ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: آیا وقتی در حال سیگار کش
باز آفرینی ضرب المثل دل که پاک است زبان بی باک است
بازآفرینی دل که پاکاست زبان بی باک است
یک داستان برای ضرب المثل دل که پاک است زبان بی باک است
داستان کوتاه دل که پاک است زبان بی باک

معنی خفته را خفته کی کند بیدار
انشا درباره ضرب المثل خفته را خفته کی کند بیدار
مثل نویسی آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است
داستان کوتاه درباره ضرب المثل خفته را خفته کی کند بیدار
****شعر کودکانه راز و نیاز با خدا****پیش از طلوع خورشید
وقتی سپیده سر زدوقتی پرنده‌ی شب
از بام خانه پر زدبر خواستم من از خواب               
رفتم وضو گرفتمدست دعا گشودم
یاری از او گرفتماز پشت بام مسجد
آمد ندای توحیدبار دگر به دلها
نور نشاط بخشیدمن جانماز خود را
آهسته باز کردمآنگاه با خدایم
راز و نیاز کردم
در تاریخ 1398/08/01 شورای دانش آموزی دبستان طالقانی توسط 208 نفر دانش آموز با سیستم سنتی انتخابات ساعت 9 صبح مشخص گردید و کار خود را آغاز نمود در این برنامه بعد از ثبت نام دانش آموزان جهت کاندید شورا ، مدت پنج روز تبلیغات بود که دانش آموزان با هیجان خاص ،به وسیله ی بنر ، پوستر و نوشتارهای کودکانه در مشارکت اجتماعی شرکت نمودند سپس در مراسم آغزین به معرفی خود پرداختند .تعدادی از روی نوشته؛ تعدادی با گفتار کودکانه ، و بعضی با تصویر و نوشته جهت انتخاب ش
بوی مهر، بوی مهربانی، بوی لبخند، بوی درس و مدرسه و شوق کودکانه در پیاده روها، بوی نمره های بیست، بوی دفتر حساب و مشق های ناتمام، بوی دوستی و محبت…
 
پاییز با خود شور می آورد و قاصدکها خبر بازگشایی مدارس می دهند، درختان آماده می شوند تا با شوق، برگهای رنگارنگشان را چون کاغذهای رنگی بر سر کودکانی که مشتاقانه به مدرسه می روند بریزند و سارها بر شاخه های انبوه درختان صف کشیده اند، تا آوازهای گرمشان را بدرقه کنند
 
نسیم، نفس های معطرش را هر صبح بر
کتاب داستان امید و اتیسم با داستانی کوتاه و ادبیاتی ساده و قابل فهم به معرفی این اختلال به کودکان و افراد در ارتباط با این‌کودکان می‌پردازد و روش‌های آموزشی این کودکان را تا حدودی معرفی می‌کند.

داستان این کتاب درباره‌ی پسری به نام امید است که دچار اختلال اتیسم می‌باشد و نویسنده‌ی کتاب سعی نموده است رفتارها و روحیات امید را به خواننده منتقل کند این کتاب به خوبی حالات کودکان اتیسم را بیان می‌کند، کودکان اتیسم نیز همانند دیگر کودکان دار
باید واسه چهارشنبه یه داستان کوتاه بنویسم ...
طرحم خیلی بلنده به درد یه داستان ۵۰۰۰ کلمه ای نمیخوره 
خاطرات بامزه یا جداب و جالبی که ممکنه تلخم باشه برام کامنت کنین شاید یه جرقه ای تو مخ داغونم بخوره ...
مغزم لااال شده...امروز
در تاریخ 4 آبان 98 - نام داستان کوتاه : شیدایی یک بمب
1. داستانم برنده گواهی رسمی جشنواره شد
2. داستانم به عنوان داستان شایسته تقدیر در کتاب مجموعه داستان "مشق عشق" چاپ شد
 
برشی از داستان:
به نظرم گاهی وقت‌ها رفاقت یعنی رفیقت رو بکشی، قبل از اون که غم نامردی روزگار اون رو بکشه!- بازپرس: پس شما قاتل زنجیره‌ای هستی؟ زنجیره‌ای تر از همسایه‌تون.- من؟! نه! حقیقت اینه که من قاتل نیستم ولی کشتن آدم‌ها رو دوست دارم! تا حالا 33 نفر رو کشتم. با طناب، چاقو، اس
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد ... 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه ....
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
 
 
شعر درباره علم از فردوسی
 
چه گفت آن خردمند مرد خرد                 که دانا ز گفتار از بر خورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش                 دلش گردد از کرده خویش ریش
به گفتار دانندگان راه جوی                     به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی              از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن                  بدانی که دانش نیاید به بن
                                               ✦
به دانش گرای و بدو شو بلند                  چو خواهی
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
در قرون وسطی کشیشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی، قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد، نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد ... به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: قیمت جهنم چقدره؟ کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟! مرد دانا گفت: بله جهنم. کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه. مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند
در روزگاری نه چندان دور یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بودند. پس از جلسه استالین متوجه شد که پیپش گم شده است و به همین خاطر از رییس کا.گ.ب خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجستانی پیپ او را برداشته است یا نه؟ پس از چند ساعت استالین پیپش را در کشوی میزش پیدا کرد و از رییس کا.گ.ب خواست که هیات گرجی را آزاد کند. اما رییس کا.گ.ب گفت: متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیات اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و تعدادی هم موقع بازجویی مرده ا
بر اساس یک داستان کوتاه از نویسنده یونانی آنتونیوس Toumanidis، و با الهام از پری دریایی کلاسی توسط کارلو Collodi، این فیلم در حال نوآوری داستان پینوکیو است.
داستان پینوکیو از قرون وسطی و سالهاس که ارائه شده است. در همین حال، در داستان جدید ، در نیویورک، کارل بوچلر کارآگاه با یک قاتل سریال با نام Geppetto روبرو خواهد شد که قربانیان خود را به پیکرهای انسانی تبدیل می کند. کارل، با کمک یک استاد مطالعات ایتالیایی، کشف می کند که داستان پری واقعی است و با خون ن
****شعر کودکانه راز و نیاز با خدا****پیش از طلوع خورشید
وقتی سپیده سر زدوقتی پرنده‌ی شب
از بام خانه پر زدبر خواستم من از خواب
رفتم وضو گرفتمدست دعا گشودم
یاری از او گرفتماز پشت بام مسجد
آمد ندای توحیدبار دگر به دلها
نور نشاط بخشیدمن جانماز خود را
آهسته باز کردمآنگاه با خدایم
راز و نیاز کردم
خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: بچه ها، حالا هر کس باید آخرین صحنه ای رو که دیروز یا دیشب تو منزلشون دیدن نقاشی کنه. زود باشین بچه های خوب. نیم ساعت بعد خانوم مشغول نمره دادن به نقاشی ها شد، بعضی از بچه ها خانواده شان را مشغول تماشای تلویزیون کشیدند، چند نفری میز شام را کشیدند و ... تا اینکه خانم با تعجب به نقاشی یکی از بچه ها خیره شد و پرسید: ببینم کوچولو، تو مطمئنی این صحنه رو توی خونه تون دیدی؟ و کودک شش ساله قسم خورد که دیده، خانوم سری ت
داستان کوتاه غوغای سکوت
غوغای سکوت
روزی
کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است. ساعتی معمولی
امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود. بعد از آن که در میان علوفه
بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول
بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت
نماید.
کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار
هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز ه
اولین بار که عاشق شدم کلاس چهارم ابتدایی بودم،عاشق یکی از پسرهای اقوام که سالی چند بار هم را می دیدیم،بار اولی که دیدمش بر سر یک مسئله ی کودکانه دعوایمان شد،یادم می آید که با آن دعوا به شخصیت منفور زندگیم تبدیل شده بود...تا اینکه متوجه نگاه هایش شدم،من غذا می خوردم و او مرا نگاه می کرد،من بازی می کردم و او مرا نگاه می کرد،من با دخترهای فامیل حرف میزدم و او مرا نگاه می کرد...بعد از مدتی فهمیدم که می شود به توپ والیبال حس خوب داشت،چون دست های او به
توانا بود هر که دانا بودز دانش دل پیر برنا بود
***
ز دانش نخستین به یزدان گرایکجا هست و باشد همیشه بجای
***
به دانش ز یزدان شناسد سپاسخنک مرد دانا و یزدان شناس
***
دگر آن که دارد ز یزدان سپاسبود دانشی مرد نیکی شناس
***
به دانش فزای و به یزدان گرایکه او باد جان ترا رهنمای
بپرسیدم از مرد نیکو سخنکسی کو بسال و خرد بد کهن
که از ما به یزدان که نزدیکترکه را نزد او راه باریکتر
چنین داد پاسخ که دانش گزینچو خواهی ز پروردگار آفرین
***
به گیتی به از مردمی کار نیست
جشن بزرگ برکه : داستان غدیرخم به زبان شیرین رنگ آمیزی…
 
جشن بزرگ برکه : علی باباجانی، نشر بهاردلها
معرفی:
داستان غدیر خم را اینبار با رنگ آمیزی…روایتی ساده و صمیمی از عید غدیر با زبانی کودکانه و تصویر های شاد و جذاب
بریده کتاب:
پرنده جلو آمد و گفت : یک خبر خوب دارم، پیامبر مهربان قرار است این جا نماز بخواند و سخنرانی کند…
یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر می شه. غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم… منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم … پوووف! منشی ناپدید می شه… بعد مسؤول فروش می پره جلو و میگه: « حالا من ، حالا من! … من می خوام
بسم الله
 
جادوگرها
رولد دال
ترجمه‌ی محبوبه نجف‌خانی
نشر افق
32 هزار تومان
 
یک داستان کودکانه. و حتی نوجوانانه. پسربچه‌ای قصه‌ی مواجهه‌اش با جادوگرانِ انگلیسی را برایمان تعریف می‌کند که به قول خودش ممکن است در آخر جیغ‌تان دربیاید. اصلا قرار نیست برای باور کردنش به خودتان سختی بدهید. خودبه‌خود باور می‌کنید و دلتان می‌خواهد بفهمید بالاخره همه‌ی بچه‌های انگلستان به موش تبدیل می‌شوند یا نه. کلمه‌های سبکی استفاده می‌کند. رولد دال را م
دیشب یه داستان
کوتاه از شرمن الکسی به نام تو گرو بگذار من پس میگیرم رو خوندم. خیلی برام شیرین
بود داستانی که با یه لحن خیلی خودمونی طوری که فکر میکنی همین الان جکسون شخصیت
اصلی داستان روبروت نشسته وداره برات با آب و تاب این داستان رو تعریف
ادامه مطلب
در باغی چشمه ای بود و دیوارهای بلند گرداگرد آن باغ، تشنه ای دردمند بالای دیوار با حسرت به آب نگاه می کرد. ناگهان خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند. صدای آب مثل صدای یار شیرین و زیبا به گوشش آمد. آب در نظرش شراب بود. مرد آنقدر از صدای آب لذت می برد که تند تند خشت ها را می کند و در آب می افکند. آب فریاد زد: های، چرا خشت می زنی؟ از این خشت زدن بر من چه فایده ای می بری؟ تشنه گفت: ای آب شیرین! در این کار دو فایده است. اول اینکه شنیدن صدای آب برای تشنه مثل شنی
دختر جوانی از مکزیک برای یک ماموریت اداری چند ماهه به آرژانتین منتقل شد. پس از دو ماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون: لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که در این مدت ده بار به تو خیانت کرده ام و می دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. مرا ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست. با عشق: روبرت دختر جوان، رنجیـده خاطر از رفتار و بی وفایی مرد، در جواب، از همه همکا
#معرفی_کتاب ..کتاب بانو در آینه مجموعه‌ای است که تمامی داستان‌های کوتاه ویرجینیا وولف را شامل می‌شود. این داستان‌ها از سوی بسیاری از منتقدین با‌ارزش تلقی گشته‌اند چرا که به مدد این داستان‌ها می‌توان به دنیای پیچیده نویسنده‌ای راه یافت که آثارش همچنان پر خواننده است.__________با ۵ درصد تخفیف اعضا و ارسال رایگان
_____________
سفارش ازطریق #سایتwww.amirabook.irسفارش به صورت تلفنی۰۷۱_۳۲۳۲۱۴۳۲۰۷۱_۳۲۳۲۰۸۸۱_۳سفارش ازطریق تلگرام
باامیراکتاب در پیام رسان #ا
سپس به نگاهش که دوباره در برابر آتش زبانم گُر گرفته بود، دقیق شدم و مثل اینکه به همه چیز #شک کرده باشم، پرسیدم :«اصلاً شماها چی هستین؟ تو کی هستی؟ بچه ها میگن #بسیجی های دانشکده همه نفوذی ها و خبرچین های اطلاعاتی هستن!» 
 
و واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها واقعاً گرای بچه ها رو میدید؟؟؟»...
 
ادامه داستان در ادامه مطلب...
 
متن کامل داستان در پیام رسان های اجتماعی تقدیم حضورتان
 
https://eitaa.com/dastanhaye_mamnooe
https://sapp.ir
خواب معضلی کودکانه
نام فایل : خواب معضلی کودکانه فرمت : .doc تعداد صفحه/اسلاید : 11 حجم : 7 مگابایت خواب، معضلی کودکانه همه ما، در هر سن و جایگاهی، تحول را به سادگی نمی zwnj;پذیریم و تحول برایمان ، با اضطراب و هیجانی نهفته و گاه آزاردهنده،همراه است. فرا رسیدن فصل مهر برای پیش دبستانی ها،تحولی بزرگ و ...
دریافت فایل
یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر می شه. غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم… منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم … پوووف! منشی ناپدید می شه… بعد مسؤول فروش می پره جلو و میگه: « حالا من ، حالا من! … من می خوام
اینو شنیدین هر انسانی یه داستانی برای زندگیش داره؟؟؟
من زیاد شنیدم!!!
ولی دوست دارم ازشون بپرسم... 
واقعا!!!
داستان داریم تا داستان
بعضی داستان ها ارزش شنیدن نداره 
بعضی ها هم اصلا ارزش گفتن هم نداره
ولی خوش بحال اونی که یه داستان جذاب برای خودش داره
از اون داستان ها که فیلم ها رو از اون می سازن
مثله خیلی از شهدای انقلاب اسلامی 
از این داستان ها هم آرزوست
نگارش ۲۴٫۴ دانا متوسطه دوره دوم با تغییرات زیر قابل دریافت می باشد.
رفع موارد گزارش شده در کارنامه دوره های قبل
مناطق سیل زده خوزستان-لرستان و گلستان باید برای نوبت خرداد ۹۷ حتما مجددا به سامانه امین ارسال اطلاعات نمایند.
قبل از شروع جدید دوره حتما بروزآوری اطلاعات را انجام دهید.
 
  دریافت نگارش جدید24.4 متوسطه دوم
یئسلاو میشلیسکی نین داش داش اوستونده اثرین اوخورام. عجیبه روایتی وار. مثلا ایندی بیر داستان تعریفلیر، هئچ بیلمیسن بو داستان هاواخت باشلادی و اؤزوی بیردن بیره اوبیری داستان ایچینده گؤروسن! 20-30 صفحه اوخوموشام، بوراجان 5-10 دانا داستانی لاپ ائله بوجور روایت ائلییپ. هر ماجرانین ایچینه گیرمیرسن، ان دقیق روایت و توصیفی مشاهده ائلییسن و نم نجور، ائله یوموشاق بو ماجرانی بیتیریر ده اوبیری ماجرانی باشلیر کی هئچ روحوون دا خبری اولمور. او اندازه نام
خانمی شوهرش را به مطب دکتر برد. بعد از معاینه، دکتر، خانم را به طرفی برد و گفت: اگر شما این کارها را انجام ندهید، به طور حتم شوهرتان خواهد مرد. اول هر صبح، برایش یک صبحانه ی مقوی درست کنید و با روحیه ی خوب او را به سرکار بفرستید. دوم اینکه هنگام ناهار، غذای مغذی و گرم درست کنید و قبل از اینکه به سرکار برود او را در یک محیط خوب مورد توجه قرار بدهید. سوم اینکه برای شام، یک غذای خوب و مخصوص درست کنید و او در کارهای خانه کمک نکند. در خانه، شوهر از همسرش
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
نوشته‌ی زیر اولین چیزی است که به‌عنوان داستان یا داستان کوتاه نوشته‌ام. نمی‌دانم اصلاً می‌شود اسم این چند خط را، که می‌توانست کوتاه‌تر هم باشد، داستان گذاشت یا نه. اما موقعیتی پیش آمد که نوشتم و اتفاقاً برای یک رویداد فرهنگی که بخش داستان کوتاه هم داشت، فرستادم (با همین عنوان). این وبلاگ شاید خوانندگان زیادی نداشته باشد، اما به‌گمانم اکثر بزرگوارانی که لطف می‌کنند و به این‌جا سر می‌زنند، در این زمینه صاحب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها