نتایج جستجو برای عبارت :

در گذشت مرحومه خیر النسا رمضانی

درگذشت مرحومه خیرالنسا رمضانی همسر کربلایی ابراهیم علیپور درگذشت نابهنگام مرحومه خیرالنسا رمضانی همسر کربلایی ابراهیم علیپور را به خانواده‌های داغدار تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای آن مرحومه رحمت و مغفرت واسعه و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم 
 
 
 
 
 
 
 
درگذشت مرحومه هاجر آخوندی(همسر مرحوم کربلایی میرزا مسیح) را خدمت خانواده محترم آخوندی و فامیل وابسته تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای آن مرحومه رحمت و مغفرت واسعه و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.  خداوند بیامرزد   روحش شاد 
 
 
 
 
⚫️ انا لله و انا الیه راجعون ⚫️والده ی ماجده ی شهید والا مقام #شهیدرضاکمالی ، مرحومه ی مغفوره #حاجیه_خانم_فاطمه_اسفندیاری همسر مرحوم حاج عباس کمالی دار فانی را وداع و دعوت حق را لبیک گفت .مدیریت و هیئت تحریریه ی رسانه ی خالدنیوز ضایعه ی وارده را  به خاندان عزادار کمالی و وابستگان تسلیت عرض می نماید .
مراسم تشییع پیکر مرحومه ی مغفوره ام الشهید رضا کمالی ، حاجیه خانم فاطمه اسفندیاری، دوشنبه ساعت ۱۸و۳۰دقیقه رسمی از مقابل منزل ایشان واقع در خ
22 مرداد

فردا 22 مرداد است
27 سال در خانه مان این روز را جشن می گرفتیم
بهانه ای برای شادی و شکرگزاری
تولد شناسنامه ای  همسرم بود
تولد واقعی اش دوم خرداد بود این روز را هم جشن می گرفتیم. چند سالی تقارن این روز با یک جریان سیاسی سوژه هم بود
اما روز تولد بر مینای تقویم قمری چشن نمی گرفتیم
هدیه سرجاش بود
و تبریک خودمانی
تولد قمری 11 محرم بود
حالا 2 سالی است با بچه ها می رویم سر مزار، با گل و گلاب و اشک
یادش در تلگرام
قدر روزهای با هم بودن را خوب ندانستیم.
انا لله و انا الیه راجعون 

درگذشت مرحومه ی مغفوره شادروان اشرف آغا بنی هاشمی متعلقه ی مرحوم حاج عباس سعیدی جهانگرد و خواهر برادر ارجمند سید دخیل بنی هاشمی نایب رئیس شورای اسلامی شهر خالدآباد را به اطلاع همشهریان عزیز می رسانیم ، مراسم تشییع و تدفین متعاقبا به اطلاع خواهد رسید 
⚫️ انا لله و انا الیه راجعون ⚫️
بدینوسیله درگذشت شادروان مرحومه ی مغفوره عشرت خانم عبدلی خالدی ، همسر مرحوم محمد خادمی را به اطلاع همشهریان عزیز می رسانیم .خالدنیوز/ضمن عرض تسلیت به خاندان محترم خادمی و عبدلی ، مراسم تشییع پیکر و ختم مرحومه متعاقبا از طریق همین رسانه اطلاع رسانی خواهد شد .#درگذشتگان_خالدآباد
حیف آن عمری که او بی عشق جانبخشا گذشت،
حیف آن عشقی، اگر با داد و واویلا گذشت.
غرق بادا در گنه، قلبی نورزد عشق پاک،
حیف عمر فاسقی از این جهان رسوا گذشت.
حیف عمر ابلهی، عمری پی دولت دوید،
حیف عمر عاقلی، با هرزه و رؤیا گذشت.
لال گردد آن زبانی که نمی گوید خدا،
حیف آن امت، که او بی دین و بی تقوا گذشت.
بی کفن میرد غریبی، نیست ایرادی دگر،
حیف آن مرگی اگر بی ذکر "لا الا"گذشت
مکّه و مینا نرفتی جرم نبود پیش حق،
حیف عمر غافلی، با ساغر و مینا گذشت.
جور دنیا هم گ
ضمن گرامی داشت ایام فاطمیه 
و به مناسبت چهارمین سالگرد در گذشت مادری مهربان و دل سوز مرحومه ی مغفوره شادروان
مرضیه اسعدی شورکی ( فرزند مرحوم احمد قاسم علی )
مراسم روضه خوانی اباعبدالله الحسین برگزار می گردد:
زمان: شنبه 98/11/5 به مدت سه شب بعد از نماز مغرب و عشاء
مکان: مسجد جامع شهیدیه
خیلی ساده ست احتمالا کسانی که اینجا رو می خونن استادن ولی سه دفه بنظرم جالب تر از پیش شد این مسائل، خلیفه ی خدا روی زمین یعنی مثلا مادر میشی، میشی نماینده ی خدا برای محبت کردن و مراقبت از یک بنده ی خدا. خود خدا نمی تونست این بنده رو در مهر پرورش بده؟ می تونست، منتهی بنا به حکمت بزرگی امانت دست بنده ی دیگه ش داد، لنبلوکم ایکم احسن عملا...
پدرمیشی، شوهر میشی، میشی نماینده ی خدا برای جاری شدن صفت رزاق خدا، خدا می تونه همه بنده هاشو بی منت شما سیر و س
دانلود کتاب صوتی کار از کار گذشت اثر ژان پل سارتر
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
دانلود کتاب کار از کار گذشت | ژان پل سارتر | طاقچهtaaghche.com › داستان و رمان › رمانژان ‌پل سارتر (۱۹۸۰-۱۹۰۵)، نویسنده و فیلسوف فرانسوی است. «کار از کار گذشت» درباره زن و مردی است که همدیگر را نمی‌شناسند، جدا از هم و به دلایلی متفاوت می‌میرند و در ... رتبه: ۴٫۸ - ‏۲۰ رأیوارد نشده: اثر ‏| باید شامل این عبارت باشد: اثر
دانلود رایگان کتاب کار از کار گذشت از ژان پل سارتر | جنگلبانjangal
شرر به خرمن آل عبا زدی ای شمرچه آتشی به دل ماسوی زدی ای شمر
مگر که زینت دوش نبی نبود حسینچرا قدم روی عرش خدا زدی ای شمر؟
حسین فکر نجات تو بود اما حیفلگد به بال و پرش بی هوا زدی ای شمر
هنوز جان به تنش بود مرتضی آمدبه ناله گفت: عزیز مرا زدی ای شمر
نفس نفس زد و ناله کشید "یا أماه" میان پهلوی او نیزه جا زدی ای شمر
نسوخت قلب تو از ناله ی " بُنیَّ حسین"به پیش دیده ی خیر النسا زدی ای شمر
حسین آب طلب کرد در ته گودالتو در عوض شه لب تشنه را زدی ای شمر
هزار و نهصد
⚫️ انا لله و انا الیه راجعون ⚫️ مرحومه ی مغفوره شادروان عزت الهی ، همسر آقای عباس الهی و والده ی مکرمه ی جناب سرگرد مهدی الهی دارفانی را وداع گفت . مراسم تشییع پیکر این مادر راس ساعت چهار عصر امروز یکشنبه مورخه ی 26/12/1397 از مقابل منزل ایشان واقع در خیابان ولیعصر ، جنب مسجد حجت ابن الحسن عج شهر خالدآباد به سمت گلزار شهدا برگزار می گردد .
رسولخدا ص فرمود بر شما باد بگذشت زیرا گذشت جز عزت بنده را نیفزابد و از دبگر بگذریدتا خداشما را عزیز کند امام باقر ع فرموده پشبمانی از گذشت بهتر واسانتراست تا پشیمانی از کیفر  شرح یعنی اگر شخصی را که بتو ستمی کرده بود بخسیدی و از اودر گذشتی سپس دانستی که ان گذشت مورد نداشته زیرا ان ستمگر متنبه نگشت و از گذشت خود پشیمان شدی این پشیمانی بهتر و اسانتر است از موردیکه ستمگر را مجازات کنی وسپس بفهمی اگر ازاو میگذشتی و اورامیبخشیدی. بهتر بود
باسمه تعالی
اولیای الهی
حضرت خدیجه
غزل۵
ای خدیجه، حامی قرآن و دین انبیا
مادر زهرای اطهر، همنشین مصطفی
بانوی فرزانه و ام الفضائل گشته ای
صاحب فهم و کمالی،عامل جود و سخا
با سخاوت های تو ، دین نبی پاینده شد
حامی دین خدائی، هر زمان و هر کجا
مادر ام الائمه باشی ای بانوی پاک
دامنت گل پرور است و او بود خیر النسا
اولین زن در پذیرای رسالت بوده ای
شاهد غم ها تو بودی، همره بدر الدجی
رسم باشد سن زن کمتر ز مرد است در عرب
فضل و تقوایت سبب شد تا که گردی همنوا
ت
اعلام جزئیات مراسم تشییع شهلا ریاحی
مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت:مراسم تشییع مرحومه شهلا ریاحی ساعت ۱۰ صبح روز یکشنبه ۱۵ دی‌ماه از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) برگزار خواهد شد.این هنرمند در کنار همسرش اسماعیل ریاحی به خاک سپرده می‌شود.مراسم ترحیم شهلا ریاحی، روز پنجشنبه ۱۹ دی‌ماه از ساعت ۱۸ تا ۱۹:۳۰ در مسجد جامع شهرک غرب برگزار می‌شود.
فروردین همه‌ش م.ح.ز حضور داشت
آلبرت برگشت و حرف میزدیم و کمک و راهنمایی
فروردین بیشتر به خواب گذاشت
فروردین به فیلم دیدن گذشت
فروردین به حدودی کتاب خوندن گذشت.
فروردین شروع شد به شروع فوتوشاپ
فروردین شروع شد به دیجیتال مارکتینگ
فروردین گذشت به شروع سخر خیزی و چه شیرین بود...
فروردین گذشت به درس های آنلاین،
فایل های زیاد مجازی
فروردین بیشتر صحبت با محمدرضا و آلبرت بود و بد هم نبود
فروردین شروع شد به تولد موضوع پروژه طراحی ایجاد.
فروردینِ استر
سلام
مرگ موهبتی است الهی،  که به قامت هر موجود زنده ای می‌نشیند. بشریت از این قاعده مستثنی نیست و ما نیز از آن غافل هستیم.چه سخت است باورش، تحملش، جدا شدنش و ندیدنش .ولی چه می‌شود کرد ، باید در برابر مشیت الهی سر تسلیم فرود آورد و فقط یاد و خاطرات او جاودانه در دل دوستدارانش باقی خواهد ماند.امید که در جوار رحمت پروردگار آسوده و آرام بیارامد و از آمرزش حضرت حق بهره‌مند شود.
ادامه مطلب
زندگینامه: سید حسن نصرالله بوسیله گزارش گروه بین الملل خبرگزاری فارس، روزنامه لبنانی النهار با اعلام این خبر، نوشت: سیده زکیه عبدالکریم نصرالله، همسر مرحوم عباس علی کرنیب، ساعت ۱۷ عصر امروز بوسیله لمحه بیروت، در آرامگاه روضة الشهیدین بوسیله خاک بسته خواهد شد. مرحوم عباس کرنیب داماد خانواده نصرالله، سال ۱۳۹۲ هجری شمسی، براثر سکته مغزی از دنیا رفته بود. مراسم ترحیم مرحومه زکیه نصرالله معروف به ام حمزه، امروز از زمانه ۱۰ صبح تا پیش از تش
نقد مستند مادر جبهه‌ ها به کارگردانی شهرام میراب اقدم؛
مستند مادر جبهه‌ ها روایت زندگی نخستین زنی است که پس از آزادسازی خرمشهر، وارد خاک این شهر شد. در این مستند مرحومه زهرا محمودی به روزهای آغازین جنگ و اشتیاق خود برای رفتن به خط مقدم جبهه اشاره می کند.
«مادر جبهه‌ها» به کارگردانی شهرام میراب اقدم، مستندی کوتاه و باکیفیت است که زندگی بانو زهرا محمودیه و اقدامات این مادر ایثارگر و شجاع ایرانی در ایام دفاع مقدس را مورد بررسی قرار می‌دهد.
«
وابستگی
دلبستگی
وارستگی / بلوغ احساسی /آغاز خود عشق ورزی / کنده شدن از موانع 
تلنگرهای زیادی در این چند سال خوردم . از کسانی که بینهایت دوست شون داشتم و دارم .
 
حالا دارم فکر میکنم .
اولی گذشت . سخت گذشت اما گذشت . سپردم اش به زمان .
دومی گذشت .اونم سخت بود و شوکه آور . سپردم اش به زمان .
و این آخری که سخت ترین هست هم خواهد گذشت ...
رنج آدم را پخته میکنه . بخصوص وقتی دلش میشکنه و میشکنه و میشکنه . 
حالا با خودم میگم عجب احمقی بودم که اجازه دادم آدم ها با د
دقیقا چند سال پیش بود‌‌...
بهمن ماه...
تعداد خواب های واقعی یا به نگاه دین، رویاهای صادقانه، بیشتر شده بود...
با مرگ دوستم شروع شد و به...
یادم نیست به چی ختم شد.
اون زمان دانشجو بودم، حاج اقای دانشگاه میگفت احتمالا غلبه شیطانی هست که خواب های واقعی میبینی، خواب هایی که واقعا اذیتم میکرد...
گذشت و گذشت و گذشت تا با یه سری از ادعیه و این چیزها بهتر شدم، تا این چند روز...
انگار دوباره رویاهای صادقه برگشتند...
⚫ انا لله و انا الیه راجعون
مراسم تشییع و تدفین مادر بزرگوار سردار سرتیپ پاسدار شهید حاج حسن طهرانی مقدم ( پدر صنعت موشکی ایران ) ، روز یکشنبه 98/2/15 رأس ساعت 9 صبح از مقابل منزل ایشان واقع در کاشانک-مسجد والفجر به سمت حرم حضرت شاه عبدالعظیم حسنی برگزار می گردد .
درضمن ، مراسم شب سوم و هفتم آن مرحومه روز سه شنبه 98/2/17 از ساعت 19 الی 20:30 در میدان فلسطین-مسجدامام جعفر صادق(ع) برگزارمی گردد .
شهید راه نابودی اسراییل
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
رمضان هم گذشت...
یادمه بچه که بودم، داداش بزرگه میگفت عید فطر که میشه،  وقتی میگن الحمدلله علی ما هدانا و الی اخر، انگار یه پارچ آب یخ رو سر آدم خالی میکنن که ایوای! رمضان هم گذشت... 
انگار کم کم دارن آب یخ رو سرم خالی میکنن
رمضان هم گذشت و من آدم نشدم
اصلا نفهمیدم چی بود، چی شد! 
به قول استاد بخشی اصلا اینجا کجاست؟ من کی ام؟؟ تو کی هستی؟؟ (اینقدر من در درک عظمت این ماه نابودم!)
خدایا من که نفهمیدم چی شد و چی بود که گذشت، ولی تو به حق حسینت نذار دست خ
 
زهرای بابا سلام
امروز 20 ماه می شود که از پیش ما رفته ای. برابر همه روزهایی که اینجا پیش ما بودی و به زندگمیان شادی بخشیدی. این 20 ماه عمر شیرینت برای ما زود گذشت خیلی زود اما 20 ماه نبودنت هم زود گذشت آن قدر زود که باورمان نمی شود 20 ماه است که پرکشیده ای. زود گذشت اما به تلخی. آن قدر تلخ که گاهی شیرینی بودنت را از یاد می بریم
 
سهم من از تو عکس هایی شده است که نبودنت را به من یادآوری می کند
سهم من از تو عکس هایی شده است که نبودنت را به من یادآوری می کن
روضه خوانی      حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
 به یاد‌‌ شهید بزرگوار غلامرضا کارگر
و یاد بود  شهید حاج قاسم سلیمانی
 و یاد بود پدر بزرگوارش مرحوم علی‌ کارگر و مادر مرحومه اش
زمان : دوشنبه ۱۳۹۸/۱۱/۱۴ به مدت چهار شببعد از نماز مغرب و عشا
مکان : مسجد جامع شهیدیه
روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد، گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد!
 
روز بعد، سگی که از آن جا می گذشت از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، گوساله راهنمای گله، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند!
ادامه مطلب
انالله وانا الیه راجعونمرحومه حاجیه خانم حوا کریمی خالدی (همسرمرحوم حسن کریمی خالدی) مادرهمسر حاج سعید کریمی خالدی دار فانی را وداع گفت
مراسم تشییع جنازه روز شنبه مورخ ۹۸/۶/۲ساعت ۹صبح از مقابل منزلشان واقع در خیابان گلستانی کوچه محقق برگزار میگردد .
روحش شاد و یادش گرامی
ضبط 10 دی ماه سال 1378  است دقیق 20 سال پیش
 
امیری آوازی دوست داشتنی بود که پدرم می خواند. چه همراه گوسفندان و چه در مراسم و شب نشینی ها
 
مشاجره بین مرحوم پدرم و مرحومه همسرم در برتری دختر یا پسر
 
یقین دارم پدرم شوخی می کرد چون  غم نداشتن دختر را در او مادرم حس می کردم
 
دختر هیچگاه غم نیست. عزیز پدر است
 
پسر خوب هم همین جور
 
امیر گفت خدا من را زن بده
http://bayanbox.ir/view/mp3/3205994764289713240/WhatsApp-Audio-2019-12-12-at-12.07.53-PM.mp3
در یکسالی که گذشت چالش های زیادی رو پشت سر گذاشتم 
خیلی زیاد 
بارها تا مرز سقوط رفتم اما به یک مویی خودم رو بند کردم و در هوا معلق ماندم 
بارها شکستم و باز خودمو جمع کردم 
بارها افتادم و باز لنگ لنگان به راه افتادم 
.
.
.
اگر میدانستم پاداش این روزهای سختی که گذارندم چنین روزهای شیرینی است، تمام روزهای تلخ گذشته را با کمال میل به  آغوش میکشیدم ... 
این روزها انقدر شیرین است که وقتی به گذشته ای که گذشت مینگرم با لخند میگویم چه خوب گذشت :) 
در یکسالی که گذشت چالش های زیادی رو پشت سر گذاشتم 
خیلی زیاد 
بارها تا مرز سقوط رفتم اما به یک مویی خودم رو بند کردم و در هوا معلق ماندم 
بارها شکستم و باز خودمو جمع کردم 
بارها افتادم و باز لنگ لنگان به راه افتادم 
.
.
.
اگر میدونستم پاداش این روزهای سختی که گذروندم چنین روزهای شیرینی، تمام روزهای تلخ گذشته را با کمال میل به  آغوش میکشیدم ... 
این روزها انقدر شیرینه که وقتی به گذشته ای که گذشت نگاه میکنم با لبخند میگم چه خوب گذشت :) 
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
جناب آقای جوادی آملی وقتی به تفسیر سوره معارج گوش کردم قلبم شکست و از شما به  مادرم زهرا شکایت کردم.حضرت زهرا سیده النسا العالمین در دفاع از ولایت مولایم امیرالمومنین علی علیه الاف السلام  کمر و چشم و بازو داد و تا سقط جنین پیش رفت و به شهادت رسید ولی شما با کمال بی انصافی در تفسیر سوره معارج حاضرنشدید که حتی اشاره ای به واقعه غدیر کنید
شما خوب میدانی که آنکه سوال کرد و عذاب خواست معتر
سیامند رحمان در گذشت .
سیامند رحمان قهرمان وزنه برداری پاراالمپیک جهان و رکوردار این رشته ساعاتی پیش بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت. 
رحمان اهل آذربایجان غربی و ۳۱ سال از سنش می گذشت که در روز یکشنبه ۱۱اسفند ۹۸ جان به جان آفرین تسلیم کرد. 
 
سیامند رحمان در گذشت .
سیامند رحمان قهرمان وزنه برداری پاراالمپیک جهان و رکوردار این رشته ساعاتی پیش بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت. 
رحمان اهل آذربایجان غربی و ۳۱ سال از سنش می گذشت که در روز یکشنبه ۱۱اسفند ۹۸ جان به جان آفرین تسلیم کرد. 
 
به نقل از سایت مشاوره کیفری دینا ، جرایم به طور کلی به دو دسته قابل گذشت و غیر قابل گذشت تقسیم می شود گذشت شاکی در جرایم غیر قابل گذشت در عدم تعقیب یا عدم رسیدگی به این جرایم اثر نخواهد داشت و گذشت شاکی در اینگونه جرایم ممکن است نهایت به تخفیف مجازات ، تعویق صدور حکم و تعلیق صدور حکم و همچنین از شرایط معافیت از کیفر و غیره محسوب شود . برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد گذشت شاکی در جرایم غیر قابل گذشت بر روی لینک زیر کلیک کنید :
 
 
www.heyvalaw.com/
که گمان داشت که روزی تو سفر خواهی کرد

تنها نماینده زن شورای شهر مهدیشهر درگذشت

ش, 1395/11/23 - 19:23 — admin


       


تنها نماینده زن شورای شهر مهدیشهر درگذشت       


                     زهرا سعیدی تنها نماینده زن در اولین دوره شورای اسلامی شهر مهدیشهر امروز به دیار باقی شتافت.        

به گزارش خبرنگار نیزوا،
زهرا سعیدی که به دلیل بیماری سرطان و وخامت حالش در بخش مراقبت های ویژه
بیمارستان 15 خرداد مهدیشهر بستری بود، امروز همزمان با سالروز شه
نزدیک دوسال از آخرین پستم میگذره.... دوسالی که تو یه چشم بهم زدن گذشت و از طرفی زندگیم رو هم زیر و رو کرد...مهر تا آذر 97 سختترین روزای زندگیم بود... روزایی که باید یه تصمیم مهم میگرفتم و وسط یه دوراهی سخت گیر کرده بودم... یه طرفش دلم بود و کلی خاطره.. یه طرفش عقلم بود و یه اینده ی شاید خوب.... اولش راه دوم رو انتخاب کردم... ولی هرچی که گذشت دیدم من آدم دست کشیدن از دلم نیستم.... روزایی که جز گریه و دعا هیچ کاری ازم برنمیومد و فک میکردم که باید تسلیم سرنوشتم
مغزم، دلم، روحم، جسمم مدام طعنه می‌زنند که ۲۸ام هم گذشت، پس چه شد آن وعده و وعیدها و من خودم را به کوچه علی چپ زده و طعنه‌ها را بی پاسخ گذاشته و به باقی کارهای مانده مشغول می‌شوم. به "خود" قول داده‌ام، تیر نگذرد، جهادیِ تیر نگذرد...تا یار که را خواهد!
مرحومه سکینه واعظی، در دوران تاریک ستم‌شاهی، برای مبارزه باظلم و سیاهی، شمع
وجود پسر، دختر، داماد و عروس خود را تقدیم کرد اما هنوز سهم خود را از
سفره انقلاب کافی نمی‌دانست و در دوران دفاع مقدس، ۲ پسر دیگرش را هم به
جبهه فرستاد تا مدال‌های شهادت این خانواده را به عدد ۶ برساند و سهم او از
سفره انقلاب شد یک جمله، «مادر شهید».
شهیدان ابراهیم، حسن، محمد و فاطمه فرزندان این مادر قهرمان و مرتضی و طیبه واعظی داماد و عروس او بودند.
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز... پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز... پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
باسمه تعالی
زنان بهشتی
القاب حضرت زهرا
غزل ۹
داد احمد صد لقب بر فاطمه خیر النسا
می شود موجب جهان را، فاطمه رکن الهدی
می شود زهرای اطهر ،عامل نور جهان
او بود نور دو عالم ،در زمین و در سما
فاطمه هم کفو حیدر ، دختر ختم رسل
می کند مولا حمایت، فاطمه زوج الاوصا
در دریای علوم است و معارف فاطمه
می درخشد عالمی ، چون فاطمه دره البضا
هست احمد وام دار آمنه در زندگی
گفت پیغمبر به زهرا ، فاطمه ام الابا
هست کوثر، نام زهرا صاحب خیر فزون
می کند عالم درخشان ، دخت
از صبح درگیر موتور خونه ی ساختمان بودم و خو بالاخره جمع و جور شد و کار اکی شد
اومدم بالا مصطفی تازه داشت بیدار میشد 
گوشیش زنگ خورد بی اینکه با من هماهنگ کنه آخرش گفت اکی فقط اینکه من آرشم میارم.
کجا!؟
ساحل جفرود ناهار میریم خانوادگی.
هیچی نگفتم و گذشت گذشت گذشت و دیدم توو ساحلم 
یه خانومی خیلی با عجله اومد سمتمون
آقا شما گوشیتون آیفونه!؟
نه!
سامسونگه پس؟
آره چی شده؟
هیچی داشتم عکس میگرفتم شما داخل کادرم بودید حیفم اومد ندم بتون.
ممنونم.
بعد از
قلم برداشتم تا بنویسم، هر بار واژگانم مرا به سمت تو فرستادند! خواستم بنویسم تا تو را فراموش کنم، در تک تک کلمات ذهنم جا خوش کردی! روزگاری نوشتن دوای دردم بود. خواستم تو را فراموش کنم، نوشتن فراموشم شد! یک سال گذشت. یک بهار... یک تابستان... یک خزان و یک زمستان بی تو گذشت. آب از آب تکان نخورد اما گویی درختِ واژگانم خشکید. "نوشتن" که روزگاری قلبمان را به هم پیوند میداد حالا انگار فرسنگ ها از روزمرگی هایم دور است. یک سال گذشت و من هنوز مینویسم تا تو را ف
پسرِ مادر صد و هشتاد و سه روزه شده است. یعنی پایان شش ماهگی و آغاز نیم سال جدید زندگی اش. نمی دانم زود گذشت یا نه. نمی دانم سخت گذشت یا آسان. نمی دانم خوش گذشت یا ناخوش. با خودم که فکر می کنم می بینم زود گذشت ولی یادم نمی رود آن شب هایی که آرزو می کردم زودتر ساعت چهار صبح شود و پسرک خواب. شب هایی که شبش کش می آمد و صبحش برای آمدن ناز و عشوه. با خودم که فکر می کنم به این نتیجه می رسم آسان بود اما یادم نمی رود ترس و دردهایی که کشیده ام. شادی ها و خوشی هایی
دیشب به تب و لرز و نفس تنگی و نخوابیدن گذشت. امروز هم به تب و لرز، گریه، بدن درد، سرگیجه و ناله و مرگ گذشت. از دستی که داره کنده میشه هم نگم، خدایا مشکلی ندارم این چیزا رو میدی به آدم، ولی ناموسا چندتا چندتا نه، یکی یکی بده آدم بتونه هندل کنه. سه تا کاپشن، سه تا پتو... 
+ بخاطر کارنامم فلش بهم داد مدرسه و از الان ذوق اینو دارم که خدا جون ینی چی بریزم توش بعد کنکور ؟:))) اسکل :)))
یه جای نوشت : بچه ها انقدر حرف برای گفتن دارم . ولی نمیتونم بگم . سخته برام صحبت کنم و این نتونستن داره خفم میکنه ...
گذشت گذشت دیروز نوشت که الان خیلی آرومم .

دنیا همینه یه وقتی های جوری خفت میکنه که نمیتونی حرفم بزنی  ، به در و دیوار میپری تا آزاد کنی خودتوو . یه چند وقت که بگذره آروم میشی ولی تموم شدن نداره ای خفتگی ها  .
قانون دنیا اینه که هیچ چی تو این دنیا بند نمیمونه ، همه چی عین عقربه ساعت میمونه وقتی بگذره دیگه گذشته .
مثلا همین حالا گذشت ...
 هرروزیه مشغله یاچالش جدید منو بخود مشغول می کنه وهردل مشغولی که دردنیایی از احساس غوطه وراست رنگ تک تک موهای منو سفید وسفیدترمی کنه .
هرروز که می گذرد نشان از کوتاهی فرصت های زندگی است . درخیابان وکوچه وبازار دنیایی جدید درپیش رو هست که ما هم گوشه ای از ان هستیم دنیایی متعلق به نسلی جوان ترازما . وهمتراز های ما هرکدام به نوعی سردرگریبان خود وزندگی با هزاردل مشغولی این ور وان ور می روند وبادیدن هم سن خود گویی همزبانی دردنیایی نااشنایی جوان ه
پسرِ مادر صد و هشتاد و سه روزه شده است. یعنی پایان شش ماهگی و آغاز نیم سال جدید زندگی اش. نمی دانم زود گذشت یا نه. نمی دانم سخت گذشت یا آسان. نمی دانم خوش گذشت یا ناخوش. با خودم که فکر می کنم می بینم زود گذشت ولی یادم نمی رود آن شب هایی که آرزو می کردم زودتر ساعت چهار صبح شود و پسرک خواب. شب هایی که شبش کش می آمد و صبحش برای آمدن ناز و عشوه. با خودم که فکر می کنم به این نتیجه می رسم آسان بود اما یادم نمی رود ترس و دردهایی که کشیده ام. شادی ها و خوشی هایی
ولی فقط گذشت...
هیچ چیز عوض نشد، جز احساسم نسبت به پوچ بودن زندگی!
به پوچ شدن آدما و روابطشون و حرفا و عملشون!
از خودم و تلاشم در راستای بهتر زیستن هنوز راضی نیستم!
باز هم تلاش و تلاش و تلاش!

+ممنون که به یادم بودین! :)
نمینویسم ولی هستم،آدرس بذارین!
+فیلم و سریال و کتاب و آهنگ خوب معرفی کنین!
تا
که چشمت مثل موجی مسخ از من می گذشت
جـای خون انگار
از رگـهــایم آهـــن می گذشت
مـی گذشـتی از
ســرم گـویی که از روی کویر
با غروری سر به
مهر ابری سترون می گذشت
یا که عـزرایـیل
با مـردان خود با سـاز و برگ
از میــان نقـب
رازآلــود معـــدن مـی گذشـت
قطعه قطعه می
شـدم هر لحـظه مـثل جمله ای 
که مردد از لبان
مردی الکن می گذشت
ساحران ایمان می
آوردند موسی را اگر 
ماه نو از کوچه
ها در روز روشن می گذشت
شوق انگشتان من
در لای گیسوهای تو 
باد آتش بود و از
گی
 
 
 
من، شباهت های دردآلود با «در» داشتماز فشار بی کسی دیوار، در بر داشتمتکیه ام بر شانه ی دیوار بود و مثل دراز عبور او دلی در سینه پرپر داشتممی گذشت از من، عبورش درد و درمان بود و منسخت بر اعجاز چشمی ناز، باور داشتمدست در دست یکی که من نبود، از من گذشتقژقژی در سینه.... انگاری ترک برداشتمچینی قلبم ترک برداشت، ویران تر شدمدردهایی بود و من، یک درد دیگر داشتممی رود با یاری جز من، می رود با رفتنشمثل زلف او به باد آنچه که در سر داشتممن گذرگاهی برایش
تو دوران سربازی اموزشی که بودم لحظه شماری میکردبم که تموم شه و بریم یگانبهمون گفته بودن هشت هفته طول میکشهآخر هفته ها که میرفتیم مرخصی میگفتیم خب یه هفته اش گذشت ولی مگه تموم میشدخلاصه با همه سختی هاش تموم شد ولی نرفتیم یگان چون دوره کد خوردیمخیلی برامون زور داشتدو سه تا از بچه ها فرار کردندوره کد مثل این میموند که بهمون گفته باشن دوباره از اول بیاید آموزشیولی انقدر این دوره کد راحت گذشت که حد نداره اونم تو تیپ زرهییکی از دلایلی که دوره کد ب
 
شاید قرار است حر تو باشم...
 
**أللَّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ أَلفَرَج**
 
**********
 
این هفته نیز جمعه ما بی شما گذشت / آقا بپرس این که چه بر حال ما گذشت
 
این هفته هفت روزِ به ظاهر گذشتنی / بر من ولی عزیز دلم قرن‌ها گذشت
 
در خارزارِ حوصله هایت دویده ام / حالا ببین چه بر سَرِ این دست و پا گذشت
 
هفتاد گوشه ناله زدم تا که جمعه شد / جانم به لب رسید ولی، جمعه تا گذشت
 
گفتند جمعه بوی تو می آورد نسیم / اما نسیم آمد و سَر در هوا گذشت
 
خورشید هم هوای مرا تازه تر ن
یه وقتایی نمیشه گفت "بگذریم"
از بعضی آدمها ... از بعضی خاطره ها
از بعضی دوست داشتن ها
نمیشه آسون گذشت ...
نمیشه روزت رو بی " یادش بخیر" شب کنی، نمیشه از کوچه ای بگذری صدای قدماش، صدای حرف زدناش نپیچه تو پسکوچه های دلتنگیت
نمیشه بی خیال شد ... نمیشه گذشت ... !
 
 
چرا تا صبح بیداری هر شب !!! این چه مدلیه؟
اعصابشون داغون میشه از این مدل
 
 
روزی که شروع کردم فقط  یک دختر هفده ساله بودم
حالا وقتی به خواسته ام میرسم
یک دختر بیست ساله می شوم
هیفده سالگی،  هیجده سالگی و نوزده سالگی ام
به اشک و اه گذشت
به غم و نرسیدن گذشت
به خواستن و نتوانستن گذشت
من حتی اگر به خواسته ام برسم به ماه ها روانشناسی و کمک نیاز دارم تا دوباره به خودم برگردم اگر برگردم 
سه سال اسیر شدن کم نیست 
سه سال اسیر چنگال نرسیدن شدن کم نیست
میترسم سکته کنم و مادرم دق بکند 
میترسم پدرم از نبود من گریه کند 
میترسم سکت
اونور آبیا میگن هر آدمی یه  the one داره..یکی که مثل یه نبات میفته تو چای زندگی آدم و بیشتر از هرکسی زندگی رو شیرین میکنه...همونی که بهترین قطعه پازله برای کامل کردن  آدم...همونی که گمه...همونی که همیشه نیست...همونی که همه عالم و آدم دنبالشن و چپ و راست واسش شعر سرودن و داستان گفتن و فیلم ساختن و ساختن و سرودن و ... در وضعیتی هستم که اگه این عزیز گمگشته از در اتاقم بیاد تو و بگه " های هانی! من اومدم! "  اونوقت پامیشم زانومو میارم بالا و همینجوری لی لی میرم
دکتر خادم در گذشت
دکتر خادم سالها بود که از بیماری سرطان رنج می برد و در این اواخر بشدت ضعیف و ناتوان شده بود دکتر خادم  بعد از تحمل سالها درد و رنج به دیار باقی پر کشید
دکتر خادم دهه هشاد بود که به عنوان یک پزشک جوان و تازه کار به زیباکنار آمد و مطب پزشکی او سالهاست که تنها مطب پزشکی در زیباکنار می باشد.
حالا بعد از در گذشت دکتر خادم در زیباکنار پزشک دیگری نیست و باید دید چه مدت طول خواهد کشید که دوباره در زیباکنار مطب جدیدی بازگشایی گردد
 
میگفت: همیشه فکر می کردم اگر نماز صبح از خواب بیدار شم در طول اون روز حتما یه اتفاق خیر برام رقم میخوره!
گذشت و گذشت تا اینکه فهمیدم...
اگر یه روز نماز صبح به موقع بیدار شم خودش سراسر خیره!
و درست زمانی همه چیز رو به راه شد و گرفتاریم به پایان رسید که من به همچین درکی رسیدم!
 
پ.ن: همیشه لازم نیست دنبال خیرها بگردیم
گاهی خیر همونیه که در حال وقوعه!
کمی هم سپاسگزار لحظه ها باشیم!
 
 
 7 سال ار خرید مودریچ گذشت. بازیکنی که آنچلوتی اون رو همه کاره میانه میدان کرد و تاثیر مهمی در یکی از طلایی‌ترین دوران های تاریخ باشگاه داشت
لوکیتا در این مدت 15 جام برد : 4 قهرمانی اروپا ، 4 جام باشگاه‌ های جهان، 3 قهرمانی سوپر جام اروپا ، 1 لیگ ، 1 جام حذفی و 2 سوپر جام اسپانیا
 
سلام دوستان شبتون بخیر امیدوارم درکمال صحت و سلامت به سر ببرید
این مدتی که گذشت به دلایلی مجبور به قطع ارتباط با تقریبا همه ی دوستان شدم..
یه سری اتفاقات پیش اومد که شکر خدا تا اینجا که بخیر گذشت.. هرچند سخت..
نمیخوام الان تعریف کنم چون هنوز نیمه راه رو هم نرفتم و میخوام وقتی همه چی درست شد به امید خدا بیام و براتون بگم
دم اونایی که نگران شدن و حالمو پرسیدن گرم و شرمنده که نشدجوابتونو بدم یا بهتون توضیح بدم
این کرونا هم متاسفانه یکم اوضاع بدتر
بسم الله الرحمن ... 
بعد تموم شدن ترم قبل، (ترم شش دانشگاه) یعنی حدود 2بهمن اینا، رفتیم یه دوره تشکیلاتی بسیج تو قم.
اونجا حس و حال معنوی خوبی گرفتم.
جاتون خالی بعدش هم قسمت شد یه سر رفتم مشهد پیش امام رضا (ع).
گذشت و گذشت تا ترم جدید شروع شد.
شروع شد و کمی ازش گذشت و کرونا اومد و دانشگاه ها تعطیل شد.
یه هفته ای هست اومدم خونه.
دوست ندارم بهش فکر کنم که چقد تو این یه هفته فرصت از دست دادم. چقد گناه کردم. چقد پام لغزیده. چقد ... .
 
آقا ممد!
خاطرات اربعینت م
عید امسال چه دشوار گذشت
بی گل و گلشن و گلزار گذشت
 
چون که از چین کرونا آمده بود
در قرنطینه به ناچار گذشت
 
همه در خانه ی خود زندانی
در میان در و دیوار گذشت
 
رفت و آمد قدغن چون شده بود
عید بی دعوت و دیدار گذشت
 
خوردن و غر زدن و خوابیدن
عمر اینگونه به تکرار گذشت
 
روز تا ظهر همه در بستر
شب ولی زنده و بیدار گذشت
 
حرفها پر شده بود از کرونا
همه با دادن هشدار گذشت
 
نگران از کرونا، گوش به زنگ
چشمها در پی اخبار، گذشت
 
عدد فوتی امروز چه بود؟
وقت ما در پ
عید امسال چه دشوار گذشت
بی گل و گلشن و گلزار گذشت
 
چون که از چین کرونا آمده بود
در قرنطینه به ناچار گذشت
 
همه در خانه ی خود زندانی
در میان در و دیوار گذشت
 
رفت و آمد قدغن چون شده بود
عید بی وعده و دیدار گذشت
 
خوردن و غر زدن و خوابیدن
عمر اینگونه به تکرار گذشت
 
روز تا ظهر همه در بستر
شب ولی زنده و بیدار گذشت
 
حرفها پر شده بود از کرونا
همه با دادن هشدار گذشت
 
نگران از کرونا، گوش به زنگ
چشمها در پی اخبار، گذشت
 
عدد فوتی امروز چه بود؟
وقت ما در پی
دیشب یه خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم تمام دندانهایی که پر کرده بودم ایراد پیدا کرده بودن. این موادها که سیاهه باهاش پر میکنن مدام میریخت. من هرچه با زبونم سعی میکردم نگهشون دارم نمیشد. هی میربخت تو دهنم و من خیلی میترسیدم نمیدونم چرا. 
با صدای ننه بیدار شدم. میگفت چرا انقدر جیغ میزدی تو خواب؟
خیر باشه...
+اون روزهای سخت هم گذشت. هرچی گذشت و گذشت من تحمل کردم. حالا دیگه مدت کمی مونده. کاش میتونستم همین امروز برم. این روزهای آخر دلتنگی داره منو میکشه.
هفته ی قبل که صبح ها کارآموزی غدد بودم چند تا عصر هم شیفت داشتم تو بیمارستان
کاردانشجویی،  این هفته هم که گذشت از یکشنبه تا خود امروز صبح ها تمام بیمارستان
کاردانشجویی بودم عصر ها هم غیر 2 روز کارآموزی ccu ...
دلم میخواد دقیق و با همه ی جزییات بنویسم ولی خواب چشمامو پر کرده !
فقط میگم ابن هفته جدید قراره خونه خواهر باشم ، فردا بلیط داریم از شهر ما به مقصد شهر خواهر....
دختر آبی:
دختری که  مشکل عصبی داشته و در اثر عصبانیت و اشتباه، خودسوزی کرده است؛ او نه محکومیتی داشته و نه اصلا ورود به ورزشگاه جرم تلقی می شود و نه در مورد آخر ورود به ورزشگاه داشته است  ؛ اما حالا مریم رجوی که با رفقای تروریستش ۱۷۰۰۰ ایرانی را به شهادت رسانده اند و حقوق ابتدایی یک انسان را حتی برای رفقای تروریست خودش قائل نیست ، فکر حقوق یک ایرانی افتاده است. البته از این تروریست های وحشی نوکر آمریکا انتظاری نیست ؛ تعجب از بعضی سیاسیون عجول
این جمعه هم گذشت، تو اما نیامدیپایانِ سبز قصه دنیا، نیامدیمانده ست دل اسیر هزاران سؤال تلخای پاسخ هر آنچه معمّا، نیامدیکِز کرده اند پنجره ها در غبار خویشای آفتاب روشنِ فردا، نیامدیافسرده دل به دامن تفتیده کویرای روح آسمانی دریا، نیامدیای حسّ پاکِ گم شده روح روزگارزیباترین بهانه دنیا نیامدیای از تبار آینه ها، ای حضورسبزای آخرین ذخیره طاها نیامدیاین جمعه هم گذشت و غزل ناتمام مانداین است قسمتِ دلِ من، تا نیامدی
سلام علیکم 
تمام محصولات این شرکت پس از ارزیابی مشخص گردید که با اجناس درجه سه جمع آوری گردیده و ارزشی ندارند پس از طی گذشت اندگی زمان رنگها به دلیل نا معتبر بودن ام دی اف به کار رفته زخمی شده و لکه دار میگردند و ام دی افهای روکش دار هم تمامی پس از گذشت اندک زمانی تبله کرده و ور می ایند 
با نهایت تاسف که بنده هم خودم از قربانیان این معامله بودم و زیان پس دادم 
دلیل از این انتشار زیان نکردن شماست فقط 
 
- ببخشید ...
- بیا اینجا عزیزم.
- خب چطور بود؟
- خیلی خوب. اول رفتیم اسکله، بعد ...
- چطور بود؟
- خیلی خوب.
- رفتیم اسکله، بعد الد سیتی.
- تو از الد سیتی خوشت نمیاد؟ مگه نه؟
  با دوستات خوش گذشت؟
 خوش گذشت با دوستات؟
 پسر خوبی بودی؟
 پسر خوبی بودی.
 پسر خوب مامانی بودی.
 
یکی از مواردی که قصاص را منتفی می‌کند اعلام گذشت اولیای‌دم از اجرای حکم قصاص است که این امر ممکن است با گرفتن غرامت به میزان دیه یا به مصالحه کمتر یا بیشتر از دیه باشد یا عفو مجرم بدون گرفتن دیه و به‌طور رایگان صورت گیرد.هنگامی که قتلی رخ می‌دهد، بستگان مقتول در پی قصاص قاتل و گرفتن تاوان خون متوفی برمی‌آیند. قصاص حق است اما ممکن است برخی از اولیای دم به دلایل متفاوت خواه نیاز مالی، خواه نیکوکاری و بخشش قاتل از قصاص گذشت و جان انسان دیگری ر
سلااااام 
آقا من یادم رفت بیام بنویسم از بس قضیه این سیل و این اتفاقات اعصابمو داغون کرد که هیچی ننوشتم از روزایی که گذشت
از اول فروردین مسافرتمونو شروع کردیم و هشتم برگشتیم خییییلی خوش گذشت اما متاسفانه آخرای مسافرت همه برنامه هامونو ریخت بهم و همون آبادان موندیم و اهواز و شهرای اطرافشو گشتیم
بعدشم که تو راه برگشت بودیم شد باد و بارون و ازینجور چیزا و خبرای بعد از همه شهرای ایران..
بهرحال هرچی روزای اول خوش گذشت روزای آخر خیلی سخت و ناراحت
روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد، گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد!
روز بعد، سگی که از آن جا می گذشت از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، گوساله راهنمای گله، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند!
مدتی بعد، انسان ها هم از همین راه استفاده کردند : می آمدند و می رفتند
به راست و چپ می پیچیدند، 
بالا می رفتند و پایین می آمدند،
شکوه می کردند و آزار می دید
دقایقی پیش خبر صدور حکم قصاص محمدعلی نجفی، شهردار سابق تهران، به اتهام قتل همسرش میترا استاد در خروجی‌های سایت و شبکه اجتماعی خبرگزاری تسنیم منتشر شد، اما بعد از دقایقی این خبر حذف شد.
وکیل مدافع محمدعلی نجفی می‌گوید از حکم صادره اطلاعی ندارم و در سایت ثنا هنوز این موضوع را چک نکردم.
وی افزود: دور از ذهن و بعید نیست که حکم صادره قصاص باشد.
هر چند وکلای مدافع نجفی در جلسه پایانی دادگاه نجفی تلاش کردند تا قتل را غیر عمد و بدون برنامه ریزی جلوه
من امید دارم یک روزی،یک سالی،تو بگو هزار سال بعد میشینیم دور شومینه و از سال نود و هشت حرف میزنیم...من با خنده قاچی از هندوانه ی شب یلدا برمیدارم،به این روزهای بلاتکلیفی که گذشت فکر میکنم و به پیامکی که در اوضاع به هم ریخته ی دنیا، رسما پزشک شدنم را اعلام کرده بود:"همکار گرامی،خانم دکتر فلانی عضویت شما در سازمان نظام پزشکی با شماره ی فلان ثبت شد"..من ایمان دارم اگر همه ی ما بخواهیم این روزها با درد کمتر میگذرن و مثل وقت هایی که پدرم از قحطی سال
بسم الله الرحمن الرحیم./
اینکه دیر به دیر بیایم و بنویسم برای خودم هم دلگیر است، بهمن ماه هم پر از اتفاق بود، پر از کار و گشت و گذار و خرج و برج و اینکه زندگی مثل همیشه در جریان بود! مثل دی ماهی که تلخ گذشت و گذشت ، بهمن هم علی رغم شادتر گذشتنش ، گذشت ! میتوانم بگویم برنامه ی بیشتر روزهایم همین بود که صبح به صبح بیدار شوم بنشبنم پای چرخ ، و در میان روز اشپزی کنم مرتب کنم ظرف بشورم گاهی بغض کنم یا بخندم ، کار کنم ، بروم بیرون به ادم ها نگاه کنم. یا از
 
نمی دونم چه جوری گذشت....یهو این همه بزرگ شدم من؟؟
دچار بحران 18 سالگی شدم.کلییی آرزو داشتم که بهشون نرسیدم ولی عیب نداره
عوضش کلیییی رفیق تووووپ پیدا کردم اینجا :)
ورود خودمو به دنیای شگفت انگیز و خفن 18 سالگی تبریییییییییییک میگمممممممممم.
تبریک به خودم ، تبریک به شما ، تبریک به همه
عااااااااااشقتونمممممممم رفقاااااااااااااااااااااا
پیام تسلیت محمدی گلپایگانی به تولیت آستان قدس رضویحجت الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری درگذشت همشیره حجت الاسلام و المسلین حاج شیخ احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی را تسلیت گفت.
به گزارش ایسنا، متن پیام تسلیت به این شرح است:حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج شیخ احمد مرویدرگذشت همشیره مکرّمه جنابعالی را از طرف خود و سایر همکاران تسلیت می‌گویم و از درگاه خداوند متعال برای آن مرحومه رحمت واسعه و برای جنابعالی
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

روزها میگذرند ، زمان کارش گذشتن هست باید گذشت گذشت گذشت ...
فردا در انتظار توست ، تصمیم های امروز تو فرداتو میسازن . 
+ کمی فاصله برای خودم تجویز کردم .« سلام روزگار نو خداحافظ نانوشته ها » 
+ موزیک
گذشتم تا گذشت، اینجا رسیدمبه کوی و منزل آوا رسیدم
دمی دیروز و هم فردا ندیدمز حالا بودم و حالا رسیدم
پریدم تا پرید از دل غم دل ز بالا بودم و بالا رسیدم
می خونین‌دل رقصیده در عشقبنوشیدم که نوش‌آسا رسیدم
سرم تا قلّه‌های مست پاشیداز آن نادرکجا در جا رسیدم
نه درجایی و ناجایی ندانمکه بی‌خود بودم و بی‌جا رسیدم
چو بی‌دنیا بدم آسان گسستم چو با زیبا بدم زیبا رسیدم
مرا گوید شبیه عشق گشتیبلی شکل تو گشتم تا رسیدم
به حلمی بس کن این شیرین‌زبانیکه تلخی

توصیۀ علّامه حسینی طهرانی به سیاهپوش کردن منزل در ایّام عزا
 
مرحومه والده فقط غذاى‏مختصرى به بچّه ‏ها میدادند و ما را بدون بالش مى‏خواباندند و اگر فرزندان بالشى زیر سرشان گذاشته بودند بالش را از زیر سرشان برمى‏داشتند و مى‏گفتند: امشب شب اسیرى آل ‏الله است، به یاد مصائب اهل‏بیت امام حسین در روز عاشورا و شام غریبان باشید.می فرمودند: در لیالى و ایّام شهادت معصومین علیهم‏السّلام منزل را سیاه‏ پوش کنید و منزل خودشان هم همیشه در ایّام ع
بهار دارد تمام می شود. ماه این روزها عجیب زیبا شده است. ساری گلین گوش می دهم و از هزاران حرف ناگفته در گلو رنج می برم. کاش می توانستم سازی بنوازم، نقشی بکشم، آوازی بخوانم. روزها را با سر اومد زمستون زمزمه کردن می گذرانم و شب ها را با گوش دادن به بندر تهران صبح می کنم. بهار سختی بود و گذشت. خوب که گذشت. سال ها بعد از این بهار یاد می کنم. بهاری که ماهش ماه شده بود، که بی نهایت پروانه داشت، بابونه هایش با طروات بود، با مریم و محسن گوجه پلو خوردیم و من ز
بهار دارد تمام می شود. ماه این روزها عجیب زیبا شده است. ساری گلین گوش می دهم و از هزاران حرف ناگفته در گلو رنج می برم. کاش می توانستم سازی بنوازم، نقشی بکشم، آوازی بخوانم. روزها را با سر اومد زمستون زمزمه کردن می گذرانم و شب ها را با گوش دادن به بندر تهران صبح می کنم. بهار سختی بود و گذشت. خوب که گذشت. سال ها بعد از این بهار یاد می کنم. بهاری که ماهش ماه شده بود، که بی نهایت پروانه داشت، بابونه هایش با طروات بود، با مریم و محسن گاپچیکو پلو خوردیم و م
گاهی لحظه به بنده ام می گذرد که در دلش نه کفر باشد و نه ایمان
...
امروز هم گذشت و نمی دانم که از سخت جانی ام بنویسم یا
از آن لحظاتی که همه عزیزانت دست های بلند شده
و خالی و پر از اضطرار مرا دیدند..
و مرا در آغوش نگاهشان پناه دادند..
سبک بال تر ازهمیشه
و منقطع از
همه عوالم به سوی تو و عزیزان درگهت
با آیه های نور و یس گذشت
لحظات شب آخر شعبان المعظم و
اولین شب عزیز ماه رمضان
...
یا الله ..
این غریب و غریق و غوطه ور در نعمتت را رها نکن

پ.ن:
تمت ...
شنبه4/8/98ساعت 9 شب بود من و بابا زیر تشک تخت در حال جستجوی پلاستیک بودیم و تو هم مشغول بازی وقتی خواستیم تشک رو بزاریم سر جاش بابا گفت دست سوفیا نگیره منم به خیال اینکه تو در حال بازی هستی با خیال راحت گفتم نه!واااای یه لحظه دیدم تو نق میزنی گریه نکردی فقط در حد نق خیلی ترسیدم و سریع بابا تشک رو بلند کرد و دستت رو بیرون اورد،فقط خدا میدونه اون لحظه چه بهم گذشت از شدت ترس بدنم میلرزید باز شکر خدا به خیر گذشت،خلاصه بابا تو رو برد تو اتاق که ارومت کنه
از دلت، از درونت، از روزهایت. روزهایی که گذشت اما ندانستی چگونه گذشت. چقد دارم چرت و پرت میگم :/خب؛ از روزیکه یوگا رفتم با اینکه فقط یه جلسه گذشته! حس میکنم رو کمرم بیشتر آگاهم که صاف نگهش دارم! خوبه
واسه درس خوندن امسالمم باید یه روش جدید به کار ببندم.
کتاب 4اثر از فلورانس رو خوندم، یعنی فایل صوتیش رو دارم گوش میدم و تقریبا آخراشم.
برای آینده گذشته باید پاک شه و دور ریخته شه. یاید از یه راه و یه شیوه جدید استفاده کنم.
و اینکه باید به یه نیروی فرات
سالها گذشت تا من فهمیدم آدمها احتیاج دارن سفر برن. احتیاج دارن از زندگی لذت ببرن و لذت بردن برای آدمها متفاوت معنی میشه...
یکی از ﻫﻴﺎت امام حسین لذت میبره یکی از مهمونی رفتن. یکی تو سفر مکه اقناع میشه یکی تو سفر تایلند.
اینا همشون برای من آدمهای محترمی هستن.
سالها گذشت تا من فهمیدم نباید به دلخوشی های آدمها گیر بدهم
چون آدمها با همین دلخوشی ها سختی های زندگی رو تحمل میکنن.
لطفا به دلخوشی دیگران گیر ندهید !
به استناد سایت مشاوره کیفری دینا ، کسانی که صاحب حق قصاص هستند یا اولیا دم می توانند در هر مرحله از مراحل رسیدگی به پرونده و یا حتی اجرای حکم با مرتکب یا قاتل مصالحه نمایند که این مصالحه می تواند به طور مجانی باشد یا در برابر حق یا مالی از مرتکب گذشت نمایند . گذشت از قصاص همیشه به صورت مجانی نمی باشد بلکه گاهی گذشت از قصاص به صورت مشروط است و اولیا دم در برابر مال یا حقی گذشت می کنند . برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد بخشش مشروط قاتل بر
سلام امیدوارم تو سال جدید حالتون خیلی بهتر از سال قبل باشه بهمراه کلی آرزوهای خوووووووب.
خب من سال تحویل رو تو پادگان و کنار بچه ها بودم و خوش هم گذشت :) جاتون خالی
تو این سه ماهه که نبودم ماه اول و دومش به مرخصی های شهری برای دندونپزشکی با قیمت های گزاف و سخت گیری های الکی تو یگانمون گذشت...
ماه اسفند هم با همه تلخیاش بالاخره تموم شد.از گوشی دزدی و بازدید ساکا گرفته تا دلتنگی و برف...تو این سه ماهه نزدیک 15بار برفو دیدیم و پارو کردیم :)) مطمئنم بهار
 
خوشحالی یعنی اینکه خواهرزاده ی اولیت  عروس بشه ^__^ و تو لباس عروسی ببینیش ^__^
ایشالا در کنار هم  خوشبخت بشن
ایشالا قسمت خودم :دی و همه جوانا
 
دیشب خیلیییی خوش گذشت خیلی خدا رو شکر
همش خوب بود خوبه خوب همش از ذوق و شوق عروس شدن عروس خانوم خندیدمم و شاد
بودم  تا آخر مراسم که خواهرزاده وسطیم (دومی) با حرفش و تلخ زبونیش متاسفانه اشک منو درآورد و شادی آخر مراسم رو برای من تلخ کرد :| 
( اینو  نوشتم که یادم بمونه  و همین جا ثبت میکنم که فردا روز فرامو
جمعه هااندرفراق یوسف زهراگذشت/سخت ازبهروصال ماه خوش سیما گذشت/شیعیانش آرزوی دیدن مهدی کنند/جستجوهابهراو اندردل صحرا گذشت/اشکهامانند چشمه وصل اقیانوس شد/کشتی دین باولایت ازخوددریاگذشت/زمزم دلدادگی را هست یعقوب درون/ازفراق یوسف حق گریه مولاگذشت/سرزمین آرزو را کرد مهدی جاودان/دیدن تمثال اورادیده بیناگذشت/تاظهورناب مولاگام های آخراست/لشکری آماده باش یاری آقاگذشت/
از دیشب که اومدم خونه همش داشتم دنبال هندزفریم میگشتم. انگار آب شده بود توی زمین. تا اینکه همین الان دیدم توی یکی از پتوهام قایم شده بود!! 
حواسم نبود سال ۹۹ هنوز پستی نداره. نمی دونم اگر ازدواج نکرده بودم روزهای قرنطینه چطوری می گذشت! ولی مطمئنم خیلی بد می گذشت. 
هیچ کجا نمی شد برم و بدون هیچ دلخوشی و امیدی و کاری و کلاسی و خریدی و دور دوری ... هیچی! الان تو هستی و چی ازین بهتر
هممون دلمون برای زندگی عادی تنگ شده. اصلا انگار مسائل چپکی تر میشه توی
از برق چشمان تو من شارژ می شوم، باخت های سنگین زندگی ام با برد تمام می شود. از بس که چشمان تو مثل رود پاک بوده اند ،این سال ها با آب پشت بغض های تو در فکر احیای رودخانه ها بوده اند.گفتم به روزگار نزدیک بین که چشمان تو توربین نیست، برق می خواهد از دولت بخت خویش طلب کند.از پارسال تا به امسال چه آب هایی که در خم شراب نریخته اند، چه کلاه هایی که از سرها، چه سرهایی که از تن ها بر نداشته اند،  چه عکس هایی که از رخ یار من به اخم تصویر نکرده اند، چه کمرهایی
به عنوان یکی از آخرین کارهایی که در آخرین روزهای ایران بودن کردم، امروز رفتم شورای کتاب کودک کارگاه قصه گویی غزال نصیری :)
با وجود این همه زمانی که از آشنا بودن باهاش می‌گذره و گذشت پنج ترم از دوره "من فرزند خودم هستم" آنلاین، هنوز هم حرف‌هایش برام تازگی داره مثل روز اول، مثل اولین باری که واژگان دایره امن، بستر و کودک شهروند به گوشم خورد :) و چقدر از بودن کنار خانواده و دوستانم لذت بردم و چقدر این دو هفته زود گذشت...
به زودی به تابستان اروپایی
پیش نوشت:با خودم قرار گذاشته بودم از ترم یک خاطرات جالبی را که اصلا هم کم نبودند به نگارش در بیاورم اما نشدآنقدر این دوران پر سر و صدا و پر شور و پر مشغله است که اصلا مجال خلوت کردن و نوشتن برایم فراهم نمی آمد
 
یک ترم گذشتمطمئنم این سه کلمه به هیچ وجه ممکن نیست روایتگر خوبی برای ترم اول باشدحتی قرار نیست ذره ای از این تجربه به غایت پر ماجرا را برایمان توضیح دهد 
ترم یک مثل تجربه اولین باری است که دریا را از نزدیک می بینیمالبته می توان این دریا
پیش نوشت:با خودم قرار گذاشته بودم از ترم یک خاطرات جالبی را که اصلا هم کم نبودند به نگارش در بیاورم اما نشدآنقدر این دوران پر سر و صدا و پر شور و پر مشغله است که اصلا مجال خلوت کردن و نوشتن برایم فراهم نمی آمد
 
یک ترم گذشتمطمئنم این سه کلمه به هیچ وجه ممکن نیست روایتگر خوبی برای ترم اول باشدحتی قرار نیست ذره ای از این تجربه به غایت پر ماجرا را برایمان توضیح دهد 
ترم یک مثل تجربه اولین باری است که دریا را از نزدیک می بینیمالبته می توانیم این دری
یادداشتی از یک دوست

اول  مهر ماه که به کلاس اول مدرسه نمونه دولتی دخترانه زینبیه مهدیشهر
رفتم وقتی به معلم نگاه کردم نگاهش آنچنان مهربان بود درست مانند نگاه مادر
من ، دستان نوازشگرش بوی مادرم را می داد  و همه آن خوبیهایش مایه آرامش
من شد و من شیفته آموختن شدم  برای رفتن به آن مدرسه و آن کلاس که آموزگارش
خانم سعیدی بود چنان ذوق و شوقی داشتم که دیگر هیچ زمانی حتی در اولین روز
ورود به دانشگاه آن احساس  دلنشین در وجودم نبود . در آن سال جمعه ها
             
سلاااااااام تااااابستووووون
کنکور۹۷ هم گذشت،دیگه مهم نیست نتیجه چی میشه، من بهش فکر نمیکنم، هر چی که بود گذشت، مهم اینه از تعطیلاتم استفاده کنم.
به قول بابام یا اینوری میشم یا اونوری، تهش مرگ که نیست:))
از مهر باید درس بخونم چه درس دانشگاه چه کنکور، پس باید از تعطیلاتم بهترین استفاده رو کنم:)
+ممنون از دعاهای همتون و ممنون واسه اینکه این چند ماه غرغرای منو تحمل کردید؛)
پارسال که تو روزای اول بهار سیل اومد و همه جا پر شد از ضرب‌المثل "سالی که نکوست، از بهارش پیداست" ، همه‌ش با خودم فکر می‌کردم چقدر بده که این جوری به موضوع نگاه کنیم و منتظر اتفاقای بد باشیم. اما وقتی زمان گذشت و بلا پشت بلا نازل شد، فکر کردم شاید این ضرب‌المثل اون قدرها که من فکر می‌کردم هم بی‌معنی نبوده.
امیدوارم سال ۹۹ دیگه واقعا برای همه‌مون سال نکویی باشه و این از همون بهارش هم پیدا باشه.
+ عیدتون مبارک
غلامعلی عکاشه گفت: پیچ خوردگی مچ پا به مواردی اطلاق می‌شود که بعد از گذشت مدتی از پیچ خوردگی مچ پا و بهبود یافتن فرد، بعد از گذشت ماه‌ها درد همچنان در ناحیه مچ باقی مانده باشد و پیچ خوردگی تکرار شود. در بسیاری از مواقع این ماندگاری درد یا تکرار پیچ خوردگی به علت شدت آسیب اولیه است. 
ادامه مطلب
این پاییز برام مثل یک چشم به هم زدن گذشت.
 
خوشحالم انقدر درگیر کارای مختلف بودم که وقت نکردم اصلا به چیزای دیگه فکر کنم و افسرده شم.
همش در حال تقلا بودم. تقلا برای تافل، برای اینترنشیپ، برای اپلای و ایمیل و  GRE و اینجور داستان‌ها. کار و دانشگاه هم که عضو ثابت بوده این مدت.
 
فارغ از اینکه نتیجه اش آخر چی میشه من خوشحالم که انقدر خوش گذشت این مدت. امیدوارم در ادامه هم سرم همینقدر شلوغ باشه.
یک چیزی که خیلی مهمه اینه که دارم یاد میگیرم چطور وقتی م
بسا تو هم ودکه میان اینجا وانچه گذشت  که دعاهای پنهانی ثوابش بیشتر است منافات است و ممکن است بدو وجه جواب داده شود. اول اجنماعدر اجابت موثر تر است. گرچه ثوابش کمت  است   دوم این درجاتی است که از ریا و خود نمایی مامون باشد. وانچه در ان باب گذشت در صورتی است از ریا ایمن نیست و نیز حضرت صادق  ع فرمود  هیچ. گاه چهار نفر باهم اجنماع  نکرده اند که برای مطلبی  بدرگاه  خدا جز ابنکه با اجابت ان دعا از هم جداشده. اند 3 و نیز انحضرت ع فرمود هر گاه پیش امدی پ
یک روز گذشت ولی انقدر عید غدیر بزرگ هست و ارزشمند حیفم میاد به هر کسی که این مطلب رو می خونه تبریک نگم :) امیدوارم که عید غدیر بر شما مبارک باشه و هر روز و هر روز بیشتر و بیشتر به عشق علی علیه السلام زندگی کنید .
اما دیروز جشن عید غدیر داشتیم همراه با قرعه کشی که 15.000.000 تومن جایزه بین 16 نفر قرعه کشی شد و تا آخر شب هم دورش بودیم .. شیرازی های اطراف شریف آباد می دونن که تو چمن مصنوعی سر چهارراه چه خبر بود .. روز خیلی سخت و پرکاری بود طوریکه از ظهر تا ساعت
یک روز گذشت ولی انقدر عید غدیر بزرگ هست و ارزشمند حیفم میاد به هر کسی که این مطلب رو می خونه تبریک نگم :) امیدوارم که عید غدیر بر شما مبارک باشه و هر روز و هر روز بیشتر و بیشتر به عشق علی علیه السلام زندگی کنید .
اما دیروز جشن عید غدیر داشتیم همراه با قرعه کشی که 15.000.000 تومن جایزه بین 16 نفر قرعه کشی شد و تا آخر شب هم دورش بودیم .. شیرازی های اطراف شریف آباد می دونن که تو چمن مصنوعی سر چهارراه چه خبر بود .. روز خیلی سخت و پرکاری بود طوریکه از ظهر تا ساعت
بهار قلب من 
تمام شد.تمامِ تمام.یک سال دیگر هم تمام شد.چه قدر زود!چشمم را روی هم گذاشته بودمکه سال نو آغاز شدو چشم که باز کردم و دیدم تمام شد.به همین زودی.
آقا!در سالی که گذشت، از دست من راضی بودی؟من دوست خوبی برای تو بودم؟به دوستی‌ام چه نمره‌ای می‌دهی؟چند بار دلت را شکستم؟حساب، دستت هست؟چند بار لبخند به لبت نشاندم؟جایی نوشته‌ای؟خانۀ محبّتت در دلم آبادتر شده یا ویران‌تر؟
دلم نمی‌آید این سؤال را بپرسمولی آزارم می‌دهد.نپرسم، آرام نمی‌گیر
فوتبال ایتالیا در فصل گذشته روزهای خاطره
انگیز، جذاب و البته تلخی را به خود دید. از حضور رونالدو در فوتبال
ایتالیا گرفته تا درخشش غیرمنتظره آتالانتا، خداحافظی ده روسی و رفتارهای
نژادپرستانه هواداران. در این گزارش نگاهی به فصل 2018-2019 سری آ خواهیم
داشت؛

ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها