نتایج جستجو برای عبارت :

بالشت طبی

بالشت شیردهی جای دست دار کارترلیب طرح خرس
بالشت شیردهی جای دست دار کارترلیب طرح خرس (Carterliebe) جهت راحتی تغذیه و شیر دهی نوزاد تعبیه شده است. یک نوزاد روزانه به دفعات شیر می خورد و استفاده از بالشتک شیردهی موجب قرار گرفتن سر و گردن نوزاد در شرایط مناسب شده و راحتی و امنیت سر و گردن کودک را فراهم خواهد کرد و همچنین مادر با آسودگی کامل می تواند کودک را در حالت مناسب برای شیر دهی نگه دارد.
برچسب‌ها: بالشتک شیردهی
نکات مراقبتی بعد از انجام جراحی بینی ۱ :
_ شش ساعت بعد از عمل جراحی بینی میتوانید مرخص شوید مگر در موارد خاص که نیاز است شخص یک شب در بیمارستان بستری بماند.
_ در مدت حضور در بیمارستان یا کلینیک ضمن اقدامات پرستاری از کمپرس سرد هر ۱۵ الی ۲۰ دقیقه به مدت ۵ دقیقه استفاده کنید این عمل را تا ۴۸ ساعت پس از انجام عمل بینی تکرار کنید.
_ کمپرس سرد تا دو روز پس از عمل بینی در کاهش ورم و کبودی کمک کرده .
_ در صورت ایجاد کبودی در اطراف چشم از روز سوم تا روز هفتم ا
دومین مبل از سری نمونه‌های جدیدترین مدل مبل تختخواب شو ۹۷ که قصد معرفی
آن را داریم، کاناپه دونفره‌ای است که قابلیت تبدیل‌ شدن به تختی راحت را
دارد. از مزیت‌های بارز این تخت استفاده از تخت یک‌ نفره و دو نفره آن است.
شما در صورت نیاز می‌توانید از کاناپه و تخت یک‌ نفره آن به‌ صورت هم‌زمان
بهره ببرید. همچنین می‌توانید به‌ راحتی از دو تخت برای استراحت استفاده
کنید. برای این کار به‌ صورت کشوی از زیر کاناپه تخت را به بیرون بکشید و
تخت دوم ر
کاناپه تختخواب شو شیک و زیبا
در اتاق نشیمن بدون شک این مدل زیبا است. کوسن‌های بزرگ و نرم با پشتی‌های متحرک، از مزایای این مدل به شمار می‌روند.
شما
در زمان مشاهده تلویزیون با استفاده از این مدل کاناپه می‌توانید ارتفاع
پشت گردن خود را به‌ راحتی تنظیم کنید. در صورت تمایل می‌توانید از ارتفاع
بلند آن با باز کردن پشتی رو به سمت عقب استفاده کنید. در صورت عدم نیاز به
ارتفاع زیاد و استفاده از پشتی به‌ جای بالشت می‌توانید از ارتفاع کوتاه
آن استف
از دست تو چند حس بد را با هم تجربه میکنم‌. با یک جمله ی تو خودم را غمگین، عصبانی، بی‌پناه و تنها می‌یابم. صورتم را در بالشت فشار میدهم تا اشک هایم را جذب کند.
افکار منفی در سرم پرواز میکنند. افکاری که اگر از دید تو به آنها نگاه کنم هیچ مفهومی ندارند. سعی میکنم چشمانت را از حدقه در بیاورم و جای چشم های خودم بگذارم تا با آنها ببینم. نمی‌شود. دندریت هایم نوروترنسمیتر آکسون هایت را نمیشناسند. پیوند چشم ناموفق بود. چشم هایم را سر جایشان میگذارم. اما
پری از من پرسیده بودی فکر می‌کنم چطور قرار است بمیرم. یک غلیان است که زودگذر نیست. نمی‌گذرد. نشسته‌ای و ذره‌ ذره‌ی وزن اتم‌های بدنت را حس می‌کنی. سنگینی دستهایت، هجم بدنت را حس میکنی. سرت را می‌کوبی به بالشت و وزنی که از سرت می‌ریزد روی بالشت را حس می‌کنی. دستهایت لای موهایت گیر می‌کنند و همین که کمی از این وزن را با انگشهایت از خودت دور میکنی کمی، فقط کمی آرامترت میکند. نمی‌دانی با اینهمه «خود» چیکار کنی. نمی‌دانی با اینهمه «حس» چیکار
قبلا ها بالشت کنار تختم رفیقم بود . پشتم را میکردم سمتش و همانطور که دراز کشیده بودم ساعت ها برایش حرف میزدم . از اینکه امروز توی مسیر چه اتفاقاتی افتاد یا دوست پسر فلان دوستم امروز چطور حالش را گرفته بود و تمام داستان های آن روز و فکرهایی که برای خودم میکردم . وقتی با تو آمدم توی رابطه هم این داستان ادامه داشت . فقط بالشتم اسم و شخصیت پیدا کرده بود . ساعت ها برایش حرف میزدم و فکر میکردم تویی که داری همه ی حرف هایم را گوش میدهی . بس که هم در واقعیت
-شده در عین حال هم دوسش داشته باشی دیوونه وار هم دلتو بشکشنه و غرورتو له کنه؟
+شده
-تصمیمت چیه
+ازش متنفرم و دوسش دارم،غرورم و له میکنه و پا رو قلبم میزاره ولی هرشب خوابشو میبینم
-من برا خودت میگم اینجوری پیش بره نابود میشی،خودت میدونی...
+....
[بالشت اشکی را اونوری میکند و چشمانش را میبندد]
خوابم نمی‌برد. اشک هام گوله گوله می‌ریزد روی بالشت، گوشه متکا را گاز می‌گیرم که صدای گریه هایم بلند نشود و به این فکر میکنم که گندِ گناه هایم قرار است از کجایِ زندگی ام بالا بزند و دقیقا کجایش را به آتش بکشد؟ 
آه .. اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم.. 
من از این دنیا چیـ میخواااااام؟
یه وجب کلبه چوبی:)
 با دو ورق قرص خواب
هیچکس هم نباشه
کلبه هم نشد نشد یه پتو و بالشت و تشک با دو ورق قرص خواب
یک ماه فقط بخوابم... و یه اتاق تاریک که هیچ نور و صدایی نباشه...
خدایا خواب لازمم... 
اگه شبا راحت میخوابید برید خداروشکر کنید که خوشبختید
تو کل هفته میانگین شاید ده ساعت بخوابم
مامانم وقتی گشنه می مونم، رو کاناپه می خوابم، از زور میگرن چنگ می زنم به رویه ی بالشت و خیلی وقت های دیگه بهم میگه :" رود بی دا"*
تو کتابخونه ی دانشگاه دو تا صندلی رو چفت کردم کنار هم، خوابیدم. مامانم اومد بالای سرم گفت:" رود"
از خواب پریدم و به اندازه نه ماه کامل و ششصد کیلومتر دلگیری ام رو ریختم لابه لای کتاب شعر قرن بیست آمریکا!
 
*فرزند بی مادر
پ.ن: هیچی :)
مامانم وقتی گشنه می مونم، رو کاناپه می خوابم، از زور میگرن چنگ می زنم به رویه ی بالشت و خیلی وقت های دیگه بهم میگه :" رود بی دا"*
تو کتابخونه ی دانشگاه دو تا صندلی رو چفت کردم کنار هم، خوابیدم. مامانم اومد بالای سرم گفت:" رود"
از خواب پریدم و به اندازه نه ماه کامل و ششصد کیلومتر دلگیری ام رو ریختم لابه لای کتاب شعر قرن بیست آمریکا!
 
*فرزند بی مادر
پ.ن: هیچی :)
سرویس خواب 2 نفره شما علاوه بر زیبایی و جذابیت باید خیلی راحت و با کیفیت نیز باشد. در مطالب قبل شما را با 6 عامل موثر در خرید سرویس خواب 2 نفره آشنا کردیم. در ادامه با ما همراه باشید تا اطلاعات بیشتری در مورد خرید سرویس خواب به دست آورید.
اگر سرویس خواب 2 نفره شما خوب باشد خواهید دید که خواب شما کیفی بهتری پیدا می کند و صبح ها با انرژی بیشتری بیدار می شوید. به هر حال ممکن است ندانید برای خرید یک سرویس خواب از کجا شروع کنید و به چه نکاتی دقت کنید. در
این روزا به  شدت حالم بده ...
تقریبا همه چیزمو از دست دادم ...
انگیزه ام ، روحیه ام ، شادی ام ، آرامش ، اشتها ، اعتماد اساتید ، تمرکز و ... 
دیگه واقعا نمیخوام زنده بمونم ...
فقط دلم میخواد سرمو بذارم روی بالشت و دیگه بیدار نشم ...
احساس پوچی میکنم ...
نمیدونم چرا زنده هستم ...
قلبم پر از درده ...
نا ندارم ...
خسته ام ...
تنهام ...
مامان بزرگ میگه ...
خسته که باشی ...بالشت سنگ و لحافت آسمون و جُل زیرت آسفالت ...راحت ترین خواب دنیا رو داری...
خسته که نباشی ...عرق که نریخته باشی ‌..تو رخت خواب پر قوت هم انگار پر شده سنگ سُخال ...
....
*سنگِ سُخال:تیکه کلام مامان بزرگه ...سخال به معنی پست و فرومایه و به درد نخور...
حتی ذره ای اضطراب ندارم اما ظهرها همین که سر روی بالشت میذارم تپش های افسارگسیخته ی قلبم شروع میشن.دست میذارم روی سینه ام و بالا و پایین رفتنش رو با هر ضربه احساس میکنم...حتی ضربه های محکم نبض رادیالم که زیر سرم بکوب بکوب میزنه رو هم احساس میکنم...
ظهرها خوابم نمیبره...کلافه ام...نهایت استیصال...
خدایا به دادم برس...
این مبل به‌ صورت کاناپه دو نفره ساخته‌ شده است. استفاده از آن در اتاق
نشیمن یک گزینه بسیار مناسب است؛ زیرا شما در زمان استراحت بدون نیاز به‌
وسیله خاصی تنها با یک بالشت و پتو و با سه حرکت، یک‌ تخت خواب در کنار خود
دارید!زمانی که کاناپه را از سمت بالا به پایین می‌کشید، مشاهده می‌کنید
که یک‌ تخت در زیر کاناپه قرارگرفته است. تشکی در زیر کاناپه تعبیه‌شده است
که کار شما را بسیار ساده کرده است و شما نیاز به تهیه تشک برای این تخت
ندارید.و زمان
روزی چند تسبیح دمِ "لعنت بر جبر جغرافیایی" می‌گیرم. فکر کن هر شب به جای یار، بالشت بزرگت را در آغوش بکشی و خودت را گول بزنی که "فکر کن یار است!"، و صبح با نوازش یادش بیدار شوی. صدایش را بشنوی و به ترسیم چشمان زمردینش بپردازی. حسرتِ یک لمس دستانش به دلت بماند و به وصال نرسی...بیچاره های لانگ دیستنس، محصور شده در -قفس- اعداد و ارقامِ مختصات جغرافیایی، هرروز با خیالِ بودن دلبر و نبودنش، مرگی دمادم را تجربه می‌کنند..
اینجا مثل قبرستان بی گور شده برایم.تا دست به قلم میشوم اشکهایم سر میخورد روی گونه هایم..
کاش به راحتی نوشتنش بود، مثلا بنویسی آرام باش و آرام شوم.نمیدانم چرا در عین حال که همه چیز معنایش را برایم از دست داده باز هم غمگینم.تمام شب را بیدارم.در همان گروه مجازی نگاه میکنم به کلمات اینو آن.نمیدانم به دنبال چه می گردم.هرچه هست نزدیک نیست.بعد بی حوصله میشوم و سرم را میکنم توی بالشت خودم را میزنم به مردن.حتا پریود هم نیستم..نمیدانم چه مرگم است..
دراز کشیده بودم روی مبل و فکر میکردم. چشمام بسته بود
صدای پای دخترک میامد ک داره میاد پایین
چشمامو باز نکردم
اومد بالای سرم فکر کرد خوابم
رفت پتوی خودش را آورد انداخت روم
بعد رفت بالشت خودش را آورد گذاشت زیر سرم
پتو و بالشت را صاف کرد و مطمین شد که دستامم زیر پتو باشه.
وقتی درست کرد کامل سرش را آورد نزدیک
گونه ام را بوسید
آروم دست کشید روی موهام و خوند : لالالالایی لالالالایی ....
چند باری خوند و گفت پیش پیش پیش
آروم دوباره رفت و آروم در را بست
دخ
پنبه ی بالشت‌ها رو خالی کردم جلوم ودارم مثل یه حلاج ،حلاجیش میکنم
امروز اول اسفندماهه و می‌خوام دوسه روزه به حول و قوه ی الهی خونه تکونی کنم
روزای خونه تکونی روزای زنده شدن هزارتا خاطره ست که بعضیاشون نفس آدم رو میگیره
****
اَنا کوزت،اَنا حنا دختری در مزرعه:)))
ادامه مطلب
خوابگاهی عجیب و تک داریمدر بدنسازی‌اش خرک داریمگرچه این کاخ هست در «حافظ»لیک استخر در «ونک» داریمپولدار و فقیر یکساننداز همه قشر و هر دهک داریمروز و شب در تلاش بی‌وقفهکشت تدریجیِ کپک داریمتا که ثابت کنیم این شدنی‌ستطرح گنداندنِ نمک داریمتا مگر ظرف‌ها تمیز شودمته، سمباده، کاردک داریمدر کمدهای‌مان به جای کتابتیغ اصلاح، کش، پفک داریمغالباً در نماز آخر وقتهر دو رکعت سه بار شک داریمدر نمک‌پاش‌مان مربا ودر شکرپاش‌مان نمک داریمروی بالش
خرید بالش بارداری یکی از موضوعات مهمی است که امروزه مادران زیادی مشغول آن هستند چرا که اطلاعات کافی درباره ی برند های مختلف تولید کننده ،قیمت ها ، مراکز فروش و… ندارند
ما در این مقاله سعی میکنیم اطلاعات کافی درباره خرید بالشت بارداری را در اختیار شما قرار دهیم
بالش بارداری چیست و در چه شرایطی استفاده می شود ؟
مادران در دوره بارداری با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم میکنند مشکلاتی که به دلایل مختلفی مانند بالاتر رفتن وزن ، تغییرات هورمونی و ب
۳روزه میخوام فایلای جدید دو تا درسی ک استاد اپ کرده رو گوش کنم ولی به ثمر نمیرسه!
وسطاش خوابم میگیره.. بسکه صداش یکنواخت و خواب آلوده و حرفاشم تکراریه!
یعنی اینقدر تکرار میکنه که رسما اسفالت میشیم
بدتر ازون اینه که هدف ازین دو درس بکل نامعلومه برای همه!!
باز بدتر از این هم هست و اون اینکه مطالبش بشدت شبیهن طوریکه تشخیص نمیدی کدومش کدومه؟
منم در حق هودم نعمت و تمام میکنم و میرم رو تخت دراز کش با بالشت و پتو گوش میسپارم که اگه خوابم گرفت سریع اجر
همه ی روز خوبه همه چی عالیه و من ناراحت نیستم. همه چی خوبه تا وقتی که شب میشه سرتو میزاری روی بالشت بعد به خودت میگی : خب وقتشه دیگه بخوابم. اینجا اونجایه که تمام تلاشات برای سرپا موندن فرو میریزه و متلاشی میشی ، با خودت گرمای تنش و اصور میکنی، لبخندهاشو، به این مثفک نیکنی که الان میتونستیم با هم بخندیم و خوشحال باشیم، اینا رو که یادت میاد همه چی شروع میکنه به ترک خوردن و قلبت برای هزارمین بار صدای شکستنشو ظبط میکنه! اما الان وقتشه، این اونجایی
سرم گذاشتم روی بالشت اشکم اومد پایین دلم خواست میتونستم و میشد به ژینو پیام بدم و بگم امشب واقعا از ته دل برای اولین بار احساس دلتنگی شدیدی نسبت بهت کردم،اونقدر که اشکم ریخت بعد اون تابستون لعنتی امشب اولین بار بود که بغض کردم بابت اینکه دیگه دوست نیستیم و ازت بدم میاد.
واقعا چی میشه که این میشه؟دلم تنگ شده واسه خیلی چیزا خیلی چیزا هیچکس نمیتونه بفهمه چقدر اشک دلشون میخواد بریزن پایین از چشام،بچه شدم میبینین؟.من خیلی چیزا از دست دادم که هنو
از دسته برگشتیم.ناهار، قیمه نذری خوردیم و ولو شدیم روی زمین.پاهایمان را دراز کرده بودیم و هر سه تایی مان سر هایمان را روی یک بالشت گذاشته بودیم.چشمانمان نیمه باز بود.باد خنک کولر بدن هایی که چند ساعتی زیر نور شدید آفتاب تبدیل به گلوله آتش شده بودند،خنک می کرد.کم کم داشت پشت پلک هایم گرم می شد که پسر دایی ام صادق،با صدای دو قلویی که نشان از دوران بلوغش بود پرسید:«تا نیم ساعت دیگه تعزیه ها شروع میشن!امسال بریم تعزیه حاج اسماعیل یا مَمَدبهرامی؟
دل شکسته مراقب دگر چه می‌خواهد
سر بریده که بالشت پر نمی خواهد
 بدون گریه بخوان حمد و سوره‌ای و برو
به گِل نشسته دلم، چشم تر چه می‌خواهد
رسیده از تو به ما خیر‌های بسیاری
نکن دعا نه از این بیشتر نمی‌خواهد
به عذرخواهی مردانه‌ات نیازی نیست
خرابه‌‌‌ منت دیوار و در نمی‌ خواهد
بخند، پشت نقاب‌های عاشقانه نمان
سپاه آخر خط که سپر نمی خواهد
 
 
صبح ها ساعت می ذارم که بیدارم بشم .  تنها به خاطر 4 ساعت و نیم ناقابل اختلاف زمانی که دیر بجنبی یک روز کاری اونوری ها رو از دست دادی .
البته قبل از آلارم بیدار شدم و با چشم های بسته و تصور کلی از در و پنجره تو ذهنم ؛ پنجره ی اتاق رو باز کردم . چون چند شب ِ گرمایشی اتاق خاموشه و حالا نه اون قدر گرمه که کولر بزنی نه اون قدر سرد که با همون شوفاژ ِبسته بتونی تحمل کنی رختخواب رو . حالا اضافه شدن آفتاب به اتاق هم دما رو بالاتر می بره و مجبوری برای بیشتر م
گفتم صبح ها سخت ترین کار جهان بیدار شدنه...دلیلش رو پیدا نمیکنم.
وسط کلی حرف گفتم و رد شدم. فردا صبحش حوالی ساعت 7 صبح پتوم رو از روی سرم کنار زد یه لقمه بربری داغ پر از شکلات صبحونه داد خوردم؛ لقمه لقمه بهم صبحانه میداد و من بی اینکه از روی تختم بلند بشم و صورت شسته باشم یا حتی چشمام رو باز کرده باشم میجویدم و لقمه بعد...گفت فاطمه ی همه ی دیشب فکر کردم یه دلیل خوب واست پیدا کنم؛ تا من و بربری و شکلات صبحونه و ملافه و بالشت خنک تو دنیا هست مگه میشه دل
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_دهم
.
یکم که گذشت سرم رو از رو پاش بلند کردم و خودم رو پرت کردم یه طرف دیگه ی تخت بالشت رو بغل کردم 
_خیلی دوست دارم مامان مهری
_خسته ای بخواب منم میرم
مهری خانوم بلند شد چراغ رو خاموش کرد و رفت بیرون
اصلا دلم نمی خواست بخوابم
نمی دونستم چی کار کنم
فردا صبح اولین کلاس هامون بود
نمی خواستم از ایران برم
خدا آخه چی کار کنم 
یه بار هم شده منو کمک کن 
فقط یه بار
چرا اصلا منو نمیبینی
چرا حتی یه ذره توجه نداری بهم 
می خواستی ولم کنی اص
سه روز مستمر است در حال نوشتنم. صبح با استرس تعویق کارهایم از خواب بیدار می‌شوم. همین طور که چشمانم را باز می‌کنم، کیف لپ تاپ را با دستم جلو می‌کشم و سرم را از روی بالشت برمی‌دارم و به جایش لپ تاپ را می‌گذارم. تق تق تق چیزهایی که ته ذهنم شناور هستند را روی صفحه می‌آورم و یکی یکی جلوی پروژه‌هایی که باید بنویسم و ایمیل کنم را خط می‌زنم.
شب‌ها با چشمانی دردآلود و دستانی که سر انگشتانش پینه بسته پتو را روی خودم می‌کشم و می‌خوابم و حتی در خواب
هیچ یک از ما نمی تواند ادعا کند که تابحال عصبانی نشده است. احساس خشم وعصبانیت مانند هر احساس دیگری طبیعی است ولی هنگامی که کنترل آن از دست برود، می‎‏تواند مشکلاتی را ایجاد کند؛ مشکلاتی در محل کار، ارتباطات فردی و زندگی. ولی راهکار آن چیست؟ با ما همراه باشید.
همچنین عصبانیت میتواند این حس را در شما ایجاد کند که تحت تأثیر یک حس غیر قابل پیش‎بینی و قدرتمند قرار دارید که به شما اجازه می دهد هرکاری بکنید!
 
به ورزش کردن بپردازید. فعالیت جسمی به ش
در خیالم هنوز زنده ای؛ هنوز دوربین شکاری ات را به دست داری و در بیابان ها، برای گرگ ها کمین گرفته ای. صدای تیراندازی تو از پشت خاکریز های نبرد، در گوشم طنین انداخته. هنوز از قدم های گرم تو، خاک عراق و سوریه مثل تنور، داغ است. هنوز سرم را با آرامش خاطر به بالشت می گذارم و از حمله ی گراز ها هراسی ندارم؛ زیرا به خود می گویم: حاج قاسم، آن سوی مرز ها ایستاده و دارد دفاع می کند... . اما بعد، به خودم می‌آیم و از خواب بیدار می شوم. باز به خواب می روم و بعد، ب
سلام
اول از همه بگو اونشبی ک حالت بد بود کی ارومت کرد و حالت خوب شد؟؟؟؟
بیخود کردی با کسی جز من حالت خوب بشه خخ جاویدغیرتی میشود
حالم خیلی افتضاحه...دیشب ب معنای واقعی درک کردم اونشبایی ک میگفتی اینقدر گریه میکنم ک بالشت خیس میشه..دیشب ب خودکشی فکر کردم
البته چندین روزه ک فکر میکنم
حتی لب پنجره میرم و بیرون رو نگاه میکنم و بعد از پریدنم رو تصور میکنم
خانوادم ولم کردن
خودم تنهام
شب و روزهام تنهام
بعد از شب یلدا دنبال جداشدنم
خیلی حالم‌بده
هیچکس
بچه ها امروز برام یک روز پر از خاطره بود!صبح یک آهنگ گوش کردم که وقتی شنیدم که زندگی برام پر از خوشی های بچگی بود. بعدم مهمونایی برامون اومد که مربوط به همون آهنگن:)
این آهنگ برام پر از خاطرات بچگی من و خواهرم و اون ۳ تا پسرن که الان بزررگ شدن، همونطور که منو خواهرم بزرگ شدیم.
یادمه ما چهارتا(داداش کوچیکه کوچیک بود و زیاد با ما نبود) تا پیش هم می‌رسیدیم، بالشت بود که به هم میزدیم و خونه رو روی سر هم خراب می‌کردیم‌. کم پیش میومد که مثل آدمیزاد پای
کلیر رفت و گنجشکم رو برد با خودش!از وقتی سرم رو گذاشتم روی بالشت یک ریز خواب میبینم که مهندس بهم میگه بیا تا برمت پیش روانشناس تو داری ذره ذره آب میشی!توی خواب اون دختر افریطه ام بود انگاری!لعنت بهش میدونم که هنوز دست از سر مهندس برنداشته ...
دارم دل دل میزنم که شماره کلیر رو پاک کنم !آخه این ادب و احترام حالیش نیست !برو امیدوارم هرکجا که هستی فقط سالم بمونی تا گنجشکَ م رو بزرگ کنی !که میدونم گنجشک تمام گریه هاش از سر اینه که تو همش چرند پرند میگی
زهرا جان سلام
بابا جان دیشب "دادا"  هم نتوانست  نقش بازی کند و دلتنگی هایش را برای تو پشت شیطنت و بازی کودکانه پنهان کند. بغضش ترکید و تو را خواست. حتما می دانی!
"ماما"  داشت تختخواب را مرتب می کرد. بالشت تو را گذاشته بود روی تخت که دادا آمده بود و پرسیده بود: این بالشت منه؟  "ماما" گفته بود: نه مال زهرا جونه.ببین روش لک داره. "دادا" هم بغلش کرده بود و هی بوسیدش و مثل همیشه که الکی بوس میده و قربون صدقه میره  قربون صدقه ات رفت و یک دفعه بغش ترکید. دیگه
کاکتوس ماملیاریا به خاطر خارهای ابریشم‌مانندی که دارد بالشتک سوزن نامیده می‌شود. پرورش کاکتوس بالشت سوزن کار بسیار آسانی است. هر کسی می‌تواند این کار را انجام دهد. برای همین کاکتوس مالیاریا برای کسانی که فکر می‌کنند چیز زیادی درباره‌ی باغبانی نمی‌دانند و به دنبال گیاهی می‌گردند که در خانه پرورش دهند، می‌تواند انتخاب خوبی باشد.
ادامه مطلب
                                    سلام...بچه ها میخواهم تئاتر بچه هارا به شما بگوییم یک روز یادم نیست و نمیدونم چه روزی بود آن روز آقای رایگان آمد و بچه ها را خنداند و رفت بعد نوبت بچه ها کلاس ششم شد آمدند ...بازیگران ....کامران افضلی...امیررضا امیریان...ابولفضل عباسپور......عارف امیریان... عکس بردار و فیلمبردار ‌:محمد قانعی بودند ...اصل کاری اینجاست که بچه ها چیکار کردند خلاصه داستان ...کامران همراه خود یک بالشت و یک پتو داشت امیررضا هم دو بادکنک کامران و
گردنبند فیلادلفیا طب و صنعت
نکات قابل توجه در گردنبند فیلادلفیا طب و صنعت
هنگام بروز بیماری ها و صدمات مهره های گردنی یا ضایعات ایجاد شده در بافت نرم گردن، گردنبند طبی فیلادلفیا طب و صنعت ، به نا به تجویز پزشک مورد استفاده قرار می گیرد.
1- به دلیل قابل شستشو بودن گردنبند طبی فیلادلفیا طب و صنعت ، می توان با آب ولرم استحمام نمود.2- هنگام خواب با این گردنبند از بالشت استفاده نکنید.3- بعد از مدتی استفاده از آن، برخلاف ایجاد محدودیت حرکتی ، عادت
این مدل ماساژ حرکات خاص خود را دارد که باید اعمال شود. حرکات اصلی ماساژ سوئدی عبارتند از:
افلوراژ: مالش های طولانی و با کف دو دستفشار: شل شدن عضلات و افزایش گردش خونضربه: با کف دست و انگشتان تحریک عضلات ورفع تنشلرزش: بااستفاده ازدست یا یکدستگاه برای ایجاد حرکت سریع که باعث شل و آرام شدن عضلات میشود.اصطکاک: با فشار، سریع، به صورت حرکت دایره ای معمولا به آزادی گره های عضلانی انجام می شود.شرایط فیزیکی مکان برای اعمال ماساژ :ایجاد محیطی گرم، آرام
مشخصات و قیمت روبالشی ترک انگلیش هوم
یکی از مشخصه های اصلی روبالشتی انگلیش هوم داشتن جنس صد در صد پنبه و در کنار کیفیت بالای محصول ، طرح و رنگبندی های فوق العاده شیک و جذاب آن است.
کاور بالش بهترین راهکار برای محافظت نهایی بالش از انواع لکه و کثیفی می باشد که با پوشش کامل بالش هم از لحاظ بهداشت و هم از لحاظ زیبایی بسیار پر کاربرد است.
به راحتی می توانید مانند یک کیسه ، بالش را در داخل کاور قرار داده و در مواقع نیاز با تعویض آسان ، روبالشتی را ا
بالش طبی موثر در کاهش فشار وارده به مهره های گردن و قسمت فوقانی ستون فقرات و حفظ انحنای طبیعی ستون مهره ها حفظ پوزیشن مناسب سرنسبت به بدن و کاهش کشیدگیهای ستون مهره ها است. بالشهای طبی در مواردی که مشکلات آرتروز گردن و یا ناراحتیهای ستون مهره ها مانند دیسک کمر و دیگر مشکلات وجود دارند می توانند کمک کننده باشند. بالشهای طبی همچنین به حفظ پوزیشین صحیح ستون مهره ها در قسمتهای بالا (گردن) و پایین (کمر) ستون فقرات کمک می کنند. با توجه به جنس پلی اور
کرونا خر است نزدیک دو ساعت مشغول شستن خریدها بودم!!! مشکلی با شستن ندارما ولی دو ساعت زمان خیلی زیادیه!!! و اینکه میخواستم بعد ماهها برم بازار ببینم مانتویی چیزی می تونم پیدا کنم که نشد برم، در حالیکه عصرم کم خوابیدم که برسم بازار!!!
دیشب تا ساعت ۳ بیدار بودم و سریال دل را میدیدم.. اخه نباید تا قسمت ۱۸، یکم گنگی فیلم کم بشه؟؟؟ ایش
حالا باید برم تو خط تموم کردن کتابی که یکماهه دستمه!!
* واضح هست یا بگم تازه متوجه شدم که بیان استیکرای گوگولی گوشی را س
کاکتوس ماملیاریا به خاطر خارهای ابریشم‌مانندی که دارد بالشتک سوزن نامیده می‌شود. پرورش کاکتوس بالشت سوزن کار بسیار آسانی است. هر کسی می‌تواند این کار را انجام دهد. برای همین کاکتوس مالیاریا برای کسانی که فکر می‌کنند چیز زیادی درباره‌ی باغبانی نمی‌دانند و به دنبال گیاهی می‌گردند که در خانه پرورش دهند، می‌تواند انتخاب خوبی باشد.
ادامه مطلب
خب باید به عرض برسانم که من عمه شدم:)
عمه ی یک نی نی زشتو:)
که قرار است من را عمه آیه صدا کند:)
البته نی نی یک ماه توی این مستطیل های شیشه ای بود 
و من هم یک هفته ای ۸ ساعت از شهرمون دور شدم که نیروی کمکی برادرم باشم
وقتی ساعت ۱۲ شب میشد با خستگی تمام میرفتم توی اتاق و توی رختخواب زیر پنجره دراز می کشیدم
ساعت ۱۲:۱۵ صدای خش خش، خش خش از توی کوچه می اومد
صدای خش خش جاروی مرد نارنجی پوش
صاحب صدا رو ندیدم
ولی شب های اول ک حال دلم خوب بود
این صدای خش خش حال د
چند روزه دارم به این فکر میکنم کهماها چقدر اشتباه میکنیم ؟!قبول داریمشون ؟!جبران میکنیم یا نه ؟!در مورد خودم اگه بخوام بگم ، آره من خیلیییییی اشتباه میکنم متاسفانه ولی جالب اینه که نود و نه و نود ونه صدم درصدش غیرعمدیه ! فرض کن ! من ندونسته اشتباه میکنم ؛من ندونسته دل کسی رو میشکونم ؛من ندونسته ... خب بعدش ؟!وقتی که شبا میخوام سرمو بزارم روی بالشت ،هزاربار خودمو میبرم به دادگاه ذهنم ؛هزاربار خودمو مواخذه میکنم ؛هزاربار خودمو سرزنش میکنم ...حت
وقتی فهمیده بود که باردار است، لپهایش گل انداخته بود و دندان هایش توی چشم میزد. در میان جمع، زیر لباسش بالشت میگذاشت و ادای آدمهای حامله را درمی آورد. 
چند روز پیش میگفت: چهار ماه دیگر مادر میشوم. من یه بچه به دنیا میارم.
امروز شوهرش در بیمارستان با مردی که ماشینش را بد پارک کرده بود دعوا میکند و از هوش میرود. دختر سیاه بخت گونه های سرخش را به بازوهایم میمالید و میگفت: دلم بریان است، دلم بریان است دادا، تو به دادم برس. دردمو به کی بگم، دادا تو مگ
۱) اندر احوالات خوابگاه مسوول خوابگاهی داریم که می فرمایند شب یا تا ۹ و نیم خوابگاه باشید یا اگر تاخیر زیاد دارید کلا نیایید همونجایی بمونید که بودید ... این جوری با این قوانین ناقص مراقب بچه های مردم هستن ... خب آدم حسابی وقتی مادر و پدر من راضی هستن و در جریانن که کجا بودم چرا نباید بیام سرمو رو بالشت اتاق خودم بزارم ۲) زمزمه هایی از اضافه شدن یک دانشجوی انتقالی به بخشمون داریم، مثل پارسال؛ امیدوارم امسال استادامون، ما دانشجوها رو هم از خودشو
بسم اللهدیشب خیلی خواب نرفتم. صبح هم، بعد از خوردن سحری، نتوانستم چندان بخوابم. حدود ساعت ۷ از خانه راه افتادم. چند کار داشتم و لابد خسته تر می شدم. سعی کردم طوری کارها انجام شود که بین ساعت ۲ تا ۴ بعد از ظهر وقت داشته باشم بخوابم تا شاید توانی باشد که امشب، که شب بیست و یکم ماه رمضان است، بیدار بمانم. کارها - با اینکه کاملا انجام نشدند - فرصت خواب را دادند...تخت و تشک و بالشت و سکوت نسبی؛ به علاوه ی خستگی... ظاهرا مقدمات خواب فراهم است... اما هرچه سع
روزی و روزگاری یک خانه عروسکی بسیار زیبایی در کنار شومینه اتاق قرار داشت .دیوارهای آن قرمز و پنجره هایش سفید بود . آن خانه پرده های توری واقعی داشت. همچنین یک درب در جلوی خانه و یک دودکش هم روی سقفش دیده می شد.
 
این خانه متعلق به دو عروسک بود. یک عروسک بلوند که لوسیندا نام داشت و صاحبخانه بود ولی هیچوقت غذا سفارش نمی داد. دیگری هم جین نام داشت و آشپز بود اما هیچوقت آشپزی نمی کرد چون غذاهای آماده از قبل خریداری شده بودند و در یک جعبه قرار داشتند.
اون ماسک شبی که خوشم میومد از بافتش رو خریدم دیروز ظهر پست اورد در خونه،دیشب یه مقدارش رو زدم به صورتم و دراز کشیدم که بخوابم شاید باورتون نشه اما تا ساعتای 3 خوابم نبرد و هی وول خوردم توی پتوم تا اخرش تسلیم شدم و بلند شدم رفتم توی اشپزخونه صورتم شستم،ماسک چسبناکی بود یکم از لپم گرفت روی بالشت،نمیدونم چرا ماسکِ بیخوابم کرد و مدام فکرای عجیب غریب از توی سرم رد میشد فکر حرفایی که ا.م بهم زده بود،توی اتاق بغلی مامانم راحت خوابیده بود و ماسک هم رو
تاجکستان وطنم، جان وطنم، جان و تنم،
نمکت زهر شود بی غم تو در بدنم.
شود آب این دل و خاک این تن من در غم تو،
بی تو آبی بخورم، خاک شود در دهنم.
ساز دریات نوازش بکند گوش مرا،
دل اگر از تو کنم، رشتة دل را بکَنم.
نکند مهر دلم، تا نکند رشتة عمر
تار و پودم بکَند، رشتة مهرت بتنم.
کوه گهواره و هر سنگ تو بالشت من است،
همچو عطری ببرم بوی ترا در کفنم.
مهر تو گشته روان در رگ و شریان من است،
مهر تو هیچ نگنجد به دل و در سخنم
قسمت اول را بخوان قسمت 84
رختخواب را پهن کردم و بالشت خودم را هم در کنار بالشت عزیز گذاشتم. عزیز با حالت مشکوکی مرا نگاه کرد. به سمتش نگاهی کردم و با خنده گفتم: عزیز! چی شده؟
- تو می خوای مثل قدیما تو بغل من بخوابی؟
با شیطنت گفتم: اره خوب...
خندید و زیر لبش چیزی گفت.؛ من فکر می کنم دعای خیر برایم کرده بود! ان شالله که همینطور باشد.!
خلاصه آن شب رویایی ترین شب من شد. وقتی در کنار هیکل درشت عزیز دراز کشیده بودم. دستم را روی شکمش بردم و گفتم : عزیز چنده ما
بازی های هدفدار بالای چهارسال
 
✔️یک کتاب روی سر کودک بگذارید و بخواهید مسیری را بدون اینکه کتاب بیفتد، طی کند. برای چالش بیشتر مدل راه رفتن را هر دفعه تغییر دهید، سریع راه برود، به پشت راه برود…
✔️میتوانید در مسیر مانع مثل بالشت بگذارید در این بازی کودک باید از روی موانع عبور کند
✔️میتوانید در مسیر موانع 
ادامه مطلب
لعنتی اسمش سردرد است. اوج که میگیرد، درد بی درمان است...تمام جسم و جانم را زیرو رو میکند..آن روی مدفون شده را....
انگار که گدازه ای در جمجمه ام گذاشته باشند همانقدر تبدار..میسوزم...
داشتم میگفتم آن روی مدفون را، آن دخترکی که مدت هاست زنده به گور کرده ام، این درد بی امان جان دوباره میدهد..
تو بگو با دردی که به اوج رسیده،نای مقاومت با دخترک هم میماند؟ دخترکی که همیشه در پستوی قلبم دفنش کرده ام تازندگی راحت تر باشد..
اصلا بگو ببینم مگر این همه بی تابی،د
(بالش بارداری) اگر در دروران بارداری هستید و یا حداقل یک بار این نه ماه شیرین را تجربه کرده باشید حتما می‌دانید که مادران در این دوران محدودیت‌هایی در جهت و حالت‌های خواب دارند؛ اما چرا؟ 
 
یکی از مشکلات مادران در این دوران این است که مجاز نیستند به پشت بخوابند. دلیل آن نیز طبق توصیه پزشکان متخصص این است که در این حالت و در زمان خواب ممکن است جنین دچار خفگی شود.
 
برای همین مادران در خواب خود در دوران بارداری دچار مشکل می‌شوند زیرا نگرانند ک
سلام.
سلام!
سلام؟
جوابمو نمیدی؟
سلام...
راستش بعد از پانزده سال،فیلم جشن تولدم به دستم رسید. تنها کسی که از فیلم فوت کرده بود،آقاجون بود.
بله؟
خدا اموات شما را هم رحمت کنه...
آغوششو باز کرد،با مهربانی گفت:《بیا بغل آقاجون،که فیلم دوتاییمون بیفته.》
اما من خجالت میکشیدم. خجالت میکشیدم برم نزدیکش، برم بین بازوهاش، آغوششو حس کنم.
حالا بعد پانزده سال، چقدر بزرگ شدم،چقدر کور شدم،چقدر کر شدم. چقدر قوی شدم...
وضو که میگرفت،سردی آب حوض که به چشمهای داغ
آسوده بخواب کوروش، آسوده بخواب آتئیست، آسوده بمیر مسئولی که نمیتونی حتی FATF رو تلفظ کنی. بمیر که تروریست واقعی را زدند! کسی که قلب‌های ما را ترور کرده بود‌ زدند.
به من بگو پرچم آمریکا را آتش نزنم، به من بگو صلح طلب باشم، تو سینمای دفاع مقدس را تحلیل کن به سینمای خشونت و جنگ.
برایم از قبرستان بگو، از پول‌هایی که خانواده‌های شهید گرفته‌اند، اعتراض کن به شهید گمنامی که اندازه یک بالشت حجم دارد و قرار است مهمان دانشگاهت شود.
بگو باز هم بگو، از گ
● نیمه شبنیمه های شب بود که احساس بی قراری کردم . دلم آروم و قرار نداشت . هی از رو تخت بلند میشدم . میرفتم توی آشپزخونه یه لیوان آب میخوردم و برمیگشتم . هی تو اتاقم راه میرفتم . نمیدونم چم شده بوده که اینقدر بی تابی میکردم . گوشیو برداشتم و به یکی پیام دادم . همینجوری که داشتم پیام میدادم و باهاش درد و دل میکردم . یهو یاد یه آیه ای افتادم .« أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ » . با خودم گفتم چه عجب این آیه واسه حال و روز الان منه . به ساعت
سلام خدمت کاربران خانواده برتر
من یه دختر ۱۹ ساله هستم که پوست چرب و مستعد آکنه و جوش دارم (چربی پوست رو از پدرم به ارث بردم)، دکتر متخصص هم رفتم که متاسفانه فایده ای نداشت، هیچ تغییری تو پوست صورتم ایجاد نشد.
از روش های دیگه ای هم استفاده میکنم مثل میکرودرم ابریژن و فیشیال و پاکسازی پوست. یه عالمه پاک کننده و تونر و کرم و ژل هم دارم که اکثرا گیاهی هستن. لکه های قدیمی صورتم تا حدودی از بین رفتن ولی مشکل من اینه که جوش میزنم و بعد از مدتی که اون جو
خیلی وقته که اون ریلکس بودنه اون الکی شاد بودنه و اون حسه خوبه پر زده رفته.آدم چشم میبنده و باز میکنه میبینه شت!چه قدر همه چی عوض شده!عوض؟نه بد شده.اینقده خودمو خسته میکنم که تا یه جا ثابت میشینم بدنم ذوق ذوق میکنه و از شدت کوفتگی بی حس میشه،شبا تا سر رو بالشت میذارم درد توی پاهام مثل مسکن عمل میکنه.اولین امتحان از این ترم دیروز بود،پیاده رفتم سمت خونه ی اَ.خ نزدیک خونه شون که رسیدم دیدم داره از پالای راه پله طبقه دوم نگام میکنه صدام زد،گفتم بی
تشریح موقعیت:
1. همه جا بهم ریخته است و کثیف، طوری که چندشت میاد راه بری.
2 . صدای حرف زدن و چسب زدن به کارتنا میاد.
3 . هیشکی نیست بحرفیم. ینی هستن ولی بغ کرده دراز کشیدن، نمی دونم از من متنفرن یا از موقعیت.
4 . چندتا اتاق اونورتر چراغا خاموشه و همه خوابن.
5 . حالا حالا ها من باید صدای جیر جیر چسب 5 سانتی رو تحمل کنم.
6 . خوابم میاد، سرم درد میکنه ولی ملت دارن وسیله هاشون رو جمع می کنن و حالا حالاها چراغ روشنه.
7 . جیک هیشکی درنمیاد.
8 . دیروز این موقع تو خونه
من هرجای دنیا هم که برم، هرچقدر هم که زمان بگذره و هرچقدر هم که بیشتر بفهمم علاقم به آدم این مدت کم عمق و به درد نخور بوده... باز نمیتونم ذوق لحظه های دیدنش (حتی از دور)، ذوق احساس حضورش (به فاصله ی چند قدم، زیر یه سقف، حتی زیر یه آسمون)، ذوق کنارش نشستن (حتی وقتی نمیشناختم)، ذوق همکلام شدن باهاش (حتی یه کلمه، حتی یه سلام)، ذوق کنارش راه رفتن (موقع گز کردن ولیعصر، حتی بدون نگاه کردن به هم)، ذوق شنیدن اسمم برای اولین بار از زبونش (حتی وقتی موقع حرف زد
هروقت سن آدم ها را میشنوم اولین چیزی که در ذهنم عبور میکند این است که چقدر سرنوشتشان با هم متفاوت است،سریع با همسن و سالان خودشان مقایسه میکنم،اینکه هر کُدامِشان مسیرهای متفاوتی را برای زندگی انتخاب کرده اند،اینکه طرز فکرشان و سَبکِ زندگیشان زمین تا آسمان باهم فرق میکند،حتی میزان تناسب تیپ و چهره هایشان با سنشان،بعضی ها پیرتر و بعضی ها جوان تر،گاهی از وجود این همه تفاوت شگفت زده میشوم اما با این حال این تفاوت ها در کمالِ بی عدالتی زیبا و
هروقت سنِ آدم ها را میشنوم اولین چیزی که در ذهنم عبور میکند این است که چقدر سرنوشت ها با هم متفاوت است،سریع با همسن و سالان خودشان مقایسه شان میکنم،اینکه هر کُدام مسیرهای متفاوتی را برای زندگی انتخاب کرده اند،اینکه طرز فکر و سَبکِ زندگیشان زمین تا آسمان باهم فرق میکند،حتی میزان تناسب تیپ و چهره هایشان با سنِ شناسنامه اشان،بعضی ها پیرتر و بعضی ها جوان تر،گاهی از وجود این همه تفاوت شگفت زده میشوم اما با این حال این تفاوت ها در کمالِ بی عدا
بسم الله 
صدای تیک تاک ساعت پاورچین از روی بالشت داخل گوشم پا می‌گذاشت، صدایی آزار دهنده که تو اون لحظه از همه چیز بیشتر اذیتم می‌کرد. چشمم رو باز کردم و نگاهی به ساعت انداختم، روز جمعه بود و جز خوابیدن برنامه ای نداشتم ، حوصله ام سر رفته بود نیاز به یه برنامه ای داشتم که حالم رو خوب کنه مثلا کافه، سینما، پارک، مهمونی یا همدمی که کنارش گذر زمان رو حس نکنم از اون همدم هایی که کنارشون دلت گرم و قهوه ات سرد بشه .
پتو رو محکم بغل گرفتم و به پهلوی را
.مادر بزرگم از آن دسته آدم هایی است کِ دوست دارد سر هر موضوعی تو را بِ چالش بکشد و تو مشتاقانه دوست داری چالش را ادامه بدهیبا وجود تمام بحث های بی پایانِ عمرش از عمق قلبم دوستَش دارمدوست داشتنش را از پدرم آموخته ام !اولین زنِ چشم سبز زندگیِ من کِ در ابتدایی ترین خاطرات کودکی ام گمانم این بود کِ دنیایش را سبز می بینداولین ناجیِ من از در های بسته ی حمامِ تاریکزنی کِ با شوق بِ داستان های جنُ پری اش گوش میدادم و شب های ترس را پیش خودش می خوابیدمُ با
روی تل بالشت ها و تشک ها نشسته ام.از بچگی این کار را دوست داشتم.هنوز حالا که ۱۸ ساله‌ام...وای من که هنوز ۱۸ ساله‌ام.چقدر روز مانده تا ۲۰ ساله شوم.چند سال تا ۲۵ و بعد ۳۰ ساله شدن!چقدر راهست هنوز.چقدر خام و ناپخته!پس حتما این هم از عادات بچه هاست که یک بلندی پیدا میکنند و پاهایشان را آویزان می‌کنند،به آینده فکر میکنند و خیال می‌بافند.درس هایم را نمیخوانم.امروز دومین روزی می شود که بجای قوز کردن روی کتاب و یادداشت کردن ساعت مطالعه دارم بی خیال طی
اتفاقا اومدن که دم کنکورم حسابی مورد عنایتم قرار بدن
مریضی بابا
و رفتنشون به مسافرت
به خاطر کارای واحب
واسه راست و ریست کردن کارای کوچ:)
خالم اومده پیشم نگم واستون که چقدر سختمه...
من ادم وسواسی ای نیستم
نمیدومم شایدم باشم
خوشم نمیاد یکی لباساش و بندازه گوشه اتاقم
و یا بشینه و امر کنه
سحر خاله قربون دستت درو ببند
سحر فداتبشم یه لیوان چایی بریز
سحر دورت بگردم چهارتا همبرگر بنداز تو روغن میزو بچین
سحر قربونت خاله غذات هضم شه میزو جمع کن...
و...
من
یکی از شیک‌ترین و کلاسیک‌ترین کاناپه‌های تختخواب‌شو این مدل است. در نگاه
اول شما صاحب یک کاناپه چوبی شیک به انضمام یک کتابخانه زیبا و کوچک
هستید.
با باز کردن کشوی زیر کاناپه، اکنون شما می‌توانید تمام وسایل لازم و ضروری
خود را در آن جایگذاری کنید. تا به‌ حال شما شاهد یک کاناپه، کتابخانه و
کشوی بزرگ و جادار هستید.
می‌توانید درحرکت چهارم با باز کردن کاناپه به‌ راحتی پای خود را دراز کرده
و به استراحت بپردازید. برای این منظور از دو بالشتی
یکی از سؤال‌هایی که در بچگی می‌پرسیدم -یادم نیست از پدرم یا مادرم- این بود که گربه‌ها حوصله‌شان سر نمی‌رود که هیچ‌کاری نمی‌کنند؟ 
هر وقت که از پنجره به حیاط و باغ‌مان نگاهی می‌انداختم، گربه‌ها را می‌دیدم که روی سطح سیمانی حیاط دراز کشیده‌اند. غالباً استراحت می‌کردند، هر وقت پنجره را بازی می‌کردی هم میو میو می‌کردند که غذایی دریافت کنند و گاهی هم آب می‌نوشیدند و گنجشک‌ها را تحت نظر داشتند. هنوز هم همینطور هستند. هنوز هم با اینکه گر
وقتی دندان های شیریمان می افتادند کلی قصه خلق میشد:
بگذارش زیر بالشت تا فرشته دندان برایت هدیه بیاورد..
بیا توی باغچه بکاریمش، اون وقت برای چی نمی دانم؟..درخت دندان دربیاید و محصولش را بفروشیم؟
دندانت را موش خورده؟
اما این وسط یک قصه عامیانه بود یعنی از مامان بگیر تا عمه بزرگه بابات ،همه برایت می گفتند که : یک وقت زبان نزنی تا دندانت کج درنیاید.و همین جمله کافی بود تا این زبان حرف گوش کن برای سرکشی و اینکه ببیند دندان کج شده یا نه هی سری به آن ب
هر سال شب قبل تولدم حس می کنم حتمن فردا یه اتفاق خاصی میفته یا قراره یه روز خیلی متفاوت و خاص باشه ولی فرداش می فهمم که اصلن اونطور نیست، یه روز مزخرف مثل روزای دیگه ست... صبح خواهری تلفن زد و دعوتم کرد به صرف ناهار، چند روز پیش بهش گفته بودم به شدت دلم هوس آبگوشت کرده و حالا برام پخته بود... چقدر خوبه که یه نفر حواسش باشه تو قبلن دلت چی می خواست :) بعد از ناهار با هر چی توی خونه پیدا می شد اتاق رو تزیین کردیم و با هم کیک پختیم... بعد از کلی کثیف کاری ک
نوشته شده 21 دیشب:
به طور بدی کمرم درد میکنه. یجوری انگار از تو درد میکنه
مثل ی زن بارداری ک کار انجام داده باشه
دخترک مریض شد
چرا داره تند تند مریض میشه. اوردمش دکتر. گفت سرم بدم بزنه که شب خیالت راحت باشه تب نکنه
اومدیم و حرف زدم با دخترک و با کلی گریه های مظلومانه رفتیم یه کلینیک و سرم زد
فقط نگرانه
همش میپرسه دستم خوب میشه؟ میتونم باهاش کار کنم؟ میتونم لیوان آب بلند کنم؟
میترسه دستش دیگع کار نکنه
امشبم مثل دیشب افطار کردنمون موکول میشه ب یک س
در اولین نگاه به اتاق خواب، چیزی که برشما تاثیر گذاشته و به خود جذب می‌کند، روتختی است.
روتختی
خواب راحت، علاوه بر اینکه به تشک مناسب، فضای آرام و دمای مناسب نیاز دارد، به رو انداز مناسب نیز وابسته است. در گذشته از پارچه های سفید یا پتو به عنوان رو انداز استفاده می‌شد. اما با تغییر سلیقه افراد و گرایش به داشتن دکوراسیون داخلی منحصر به فرد، تنوع در رنگ و طرح پارچه ها نیز گسترش یافته است. روتختی به عنوان مدرن ترین رو انداز شناخته می‌شود و مدل ر
ایده‌ی جالب برای عاشقان کتاب + تصاویر
به نظر شما چه هدیه‌ای، البته به‌غیراز کتاب (!)، برای عاشقان کتاب جالب است؟  باآن‌همه قفسه پر از کتاب احتمالاً نیازی به یک کتاب دیگر ندارند. اما نظرتان راجع به لوازم جانبی که با موضوع کتاب طراحی‌شده‌اند، چیست؟ از بالشت‌های کتاب مانند گرفته تا پتوهایی که مثل کتاب ورق می‌خورند و می‌توان آن‌ها را خواند. در ادامه تماشاگر ایده‌های جالبی باشید که طراحان خلاق برای ساخت وسایل معمولی از کتاب الهام گرفته‌
 
Peppino Gagliardi - Love Story
لینک دانلود: دریافت
|- ترجمه حاضر، صرفاً قرائت شخصی اینجانب از اثر فوق است لذا کاستی‌های فنّی و اصولی را عیاری نخواهد بود -|
 
 
Grazie, amore mio,
سپاس، عشق من
di aver sfidato
که مرا به جدال کشاندی
tutto il mondo insieme a me,
تمام جهان را درکنارم داشتم
di aver cercato
و من تلاش می‌کردم
un'altra vita accanto a me,
زندگی دیگری را برگزینم
di aver sbagliato
اشتباه می‌کردم
e poi pagato anche di più,
insieme a me.
برای من بهتر بود، در کنار تو باشم
 
 
Grazie perché so
سپاسم چون می‌دانم
che questo amore
که این عشق
سه شنبه شب‌اول مرداد هزار و سیصد نود و اندی:
دیگه ذهنم از خودش
مطلبی تراوش نمیکنه بنویسم شایدم به خاطر اینکه فکر نمیکنم و افکارم رو
انداختم دور. یه شروع جدیدو اغاز کردم که مسیرش منتهی میشه به یه ابشار که
هروقت افکار خوب میاد توش ابش جاری میشه. باید ابشار زندگیمون جاری و روون
بمونه، خلاصه دفتر خاطراتم و تراوشاتم تبدیل شده به یه کپی پیست معمولی که
هر کسی میتونه انجامش بده. البه شاید خیلی ها همینو هم نداشته باشن. عزت
دست خداست!!! وقتی سر روی با
ساعت از 6 صبح گذشته بود که بیدار شدم. جایم نا راحت بود. بالشت سفت بود و بابتش سردرد گرفته بودم. روز قبلش هم بد خوابیده بودم و گوش راستم درد داشت. پشتش به من و خواب بود. یه ربع بیست دقیقه‌ای را از این طرف به آن طرف شدم. فایده‌ای نداشت. همیشه با خوابیدن در جاهای تنگ مشکل داشتم. توی سفر و کمپ همیشه قیافه‌ام شبیه مُرده‌هاست چون شب‌ها خواب ندارم و مدام بیدار می‌شوم. تخت و تشک نفره که جای خوابیدن دو نفر نیست. حتی کیسه‌خواب یک نفره هم جای خوابیدن یک نف
" شما را از دنیا  برحذر میدارم،زیرا که خانه ایست ناپایدار و جایی نیست که انسان قرار و آسایش داشته باشد.
 
هر چه در دنیا جمع شود از بین می رود.
 
در خانه ی ویران شدنی ،خیری نخواهد بود و عمری که چون آذوقه خورده می شود و تمام می گردد چه ارزشی دارد و روزهای زندگانی که مانند راه پیمودن مسافر سپری می شود چه لطفی دارد؟!
 
نه به همدیگر کمک می کنید و نه خیرخواه همدیگر هستید.نه به یکدیگر چیزی می بخشید و نه با هم پیوند دوستی برقرار می سازید.
*-
این چه حسابی است
" شما را از دنیا  برحذر میدارم،زیرا که خانه ایست ناپایدار و جایی نیست که انسان قرار و آسایش داشته باشد.
 
هر چه در دنیا جمع شود از بین می رود.
 
در خانه ی ویران شدنی ،خیری نخواهد بود و عمری که چون آذوقه خورده می شود و تمام می گردد چه ارزشی دارد و روزهای زندگانی که مانند راه پیمودن مسافر سپری می شود چه لطفی دارد؟!
 
نه به همدیگر کمک می کنید و نه خیرخواه همدیگر هستید.نه به یکدیگر چیزی می بخشید و نه با هم پیوند دوستی برقرار می سازید.
*-
این چه حسابی است
وقتی میخوابیم ذهن خودآگاه کنترل رو به نا خوداگاه میده در نتیجه روند خواب پیش میاد 
گاهی میشه از قصد ما خودمون به خواب میزنیم تا در حالت بیداری وارد خواب بشیم که ضمیر ناخودآگاه  فعالیت رو به دست بگیره در حالی که ما بیداریم درواقع ضمیر ناخودآگاه رو گول میزنیم 
 
به این میگیم خلسه آگاهانه که به وسیله تلقین یا هیپنوتیزم رخ میده در این حالت تلقین پذیری به شدت بالا هست و خب در این حالت ایستگاهی پیدا میکنیم برای خروج آگاهانه(برونفکنی) و خواب آگاها
آرین کم سن و سال‌ترین معشوقه‌ی من تا به الان بوده. بهراد، دوست و همکلاسی آرین، هم همینطور. بله، من با دو دوست وارد رابطه شدم آن هم به فاصله‌ی یک ماه بعد از جدایی یکی از دیگری. هر دو از این قضیه خبردار بودند و مشکلی با آن نداشتند. الان که 27 سال دارم چنین کاری را تکرار نمی‌کنم. باتجربه‌تر شده‌ام. آن موقع 22 ساله بودم و آرین 19 ساله. توی انجمن کتابخوانی که علیرضا راه انداخته بود با هم آشنا شدیم. موهای تاب‌دارش تا به شانه‌هایش می‌رسید. وقتی که نش
بچه تر که بودم فکر می کردم بابای همه ی بچه ها مثل بابای من دور از خانواده شون کار می کنه.بعد ها فهمیدم نه اتفاقاً بابای ملت هر شب میاد خونه کنار زن و بچه اش.
هرشب وقتی از سرکار میاد  بچه ها در خونه رو برای باباشون باز می کنن با گفتن یه خسته نباشید سنگک و میوه و گوجه ِ خیار رو از دست باباشون می گیرن. همزمان که یکی جوراب هاشو از پاهاش در میاره و یکی شونه هاشو ماساژ میده از اتفاقایی که تو روز براشون افتاده تعریف می کنند.
تازه اونا هرررشب شامشونو با با
جا داره بگم که در چهارمین روز از ماه مبارک دقیقا یک کیلو وزنم به فنا رفت و خب برای منی که کمبود وزن دارم اصلا چیز خوشحال کننده ای نیس!! البته دروغ چرا...یکم پهلو داشتم که الان ندارم و راضی ام ولی خانواده بفهمن لاغر شدم دیگه رسما میکشنم 
از هادسون بیخبرم...کلا احساس میکنم با یه آدم دیگه طرفم..یعنی نمیدونم چرا پسرا وقتی میفهمن طرف بهشون علاقه مند شده کلا خیالشون راحت میشه و میرن دنبال زندگیشون...بعد از اون طرف ایشون  یه حالت دیوطور داره..میدونید که
    شکاف میان تخت و تشک نباید بیشتر از ۳ سانتیمتر باشد:برای این کار بهتر است از تست دو انگشت استفاده کنید به این گونه که همسر شما دو انگشت خود را بین تشک و تخت قرار میدهد اگر انگشت براحتی داخل این شکاف قرار گرفت،برای نوزاد شما خطرناک میباشد زیرا ممکن است دست یا پای نوزاد در این درز گیر کند    تخت کودک نباید گوشه های تیز داشته باشد: میتوان گفت گوشه های تیز در سنین پایین خطری برای نوزاد شما نخواهد داشت،اما بعد از چند ماه و بعد از به حرکت درآمدن ن
اردیبهشت: من ناتور دشت بودم. دشتِ قرصای توی یخچال. هر شبی که چراغا خاموش میشد برای خوابیدن، شیفت من شروع میشد برای بیدار موندن. میرفتم پشت در اتاقش تا صدای دردش بلند بشه. راس یه ساعتی بود این صدا. یه ساعت مشترک با دیالوگای مختلف. «خدایا بسه»، «دارم میمیرم»، «جونم رو بگیر». وقتایی که هشیار بود اسم منم می‌برد. می‌دونست من اون پشت نشسته خوابیدم تا ناتور دشت دردش باشم. یه شب که چاهار دست و پا پریده بودم سمت یخچال که صدای دردش رو کم کنم، دیدم تموم ش
نفس تو رفته‌ای، و من به نفس‌هایت فکر می‌کنم وقتی که درخوابی. تو رفته‌ای، به چشم‌هایت فکر می‌کنم، خوابی و قرنیه‌هایت پشت پلک‌ها حرکت می‌کنند. تو رفته‌ای، و من به شمارش آرام نفس‌هایت فکر می‌کنم، و ناله‌های محوت وقتی که توی خواب کابوس می‌بینی. تو رفته‌ای، و من به موهایت فکر می‌کنم که روی بالشت پخش شده‌اند و قلبم تیر می‌کشد. این خاصیت موهایت که رنگ عوض می‌کنند و هربار یک حالی می‌شوند چقدر دست نیافتنی‌ست. تو رفته‌ای و من به فردا فکر م
اولین جوانه های سبز معصوم از شاخه ها سربرمی آورد. ننه داد میزند: سنگ به شکمتان ببندید! جوانه درختمان را نخورید مرگ خورده ها!
من هم با طعنه و شوخی میگویم: ننه جان! اصلا من این درخت را برای گنجشک ها کاشته ام. این ها هم خدایی دارند، بفرمایید شکم این بی زبان ها نباید سیر بشود؟
اخمهایش را در هم میکشد و با جدیت میگوید: خوبه خوبه! پس فردا این گنشجک ها را بیار توی اتاق، براشون غذا بپز، دورشون راه برو، بهشون هم بگو ننه.
از روی لج، یکی از کتابهایم را برمیدار
خرید اینترنتی پتو نوزادی ارزان
” برای اینکه بتوانیم کودک خود را در هنگام رفتن به بیرون و یا در خانه پوشیده نگه داریم یک پتو نوزادی ضروریست ”
و اما وقتی صحبت از انتخاب و خرید بهترین پتو برای کودک به میان می آید بی شک نرم و راحت و صد البته با دوام و متنوع بودن آن مورد توجه اغلب والدین قرار میگیرد همچنین این نکته نیز حایز اهمیت است که یک پتوی نوزادی دخترانه و پسرانه ی مناسب امکان دورپیچ کردن داشته تا در طول خواب کودک و یا حمل و نقل آن پرکاربرد با
دیروز درمورد آدمهایی گفتم که هم ازشون لذت می برم هم ازشون متنفرم. امروز دقت کردم این دقیقن حس من به تموم آدمها و اشیا اطرافمه. وقتی بهم لذت و حس خوب هدیه می کنند بابت این تنفر احساس بی انصافی و نامردی می کنم، یجورایی قدرنشناسی من رو می رسونه. چون وقتی بهش فکر می کنم اگه به یکی خوبی کنم و ته دلش، دوست داشته باشه آخرین باری باشه که منو می بینه به شدت عصبانی میشم، حس می کنم این آدم لیاقت خوبی نداره و چیزی در دنیا جز تنهایی شایسته او نیست... 
وقتی بید
نکاتهای مهم در دوخت و دوز
 
این روزها خانم های خانه دار به دلیل مشغله های زیادی که دارند کمتر به دوخت و دوز می پردازند؛ با این حال دانستن نکاتی درباره چگونگی استفاده از لوازم خیاطی برای هر کدبانویی لازم و ضروری است، که در ادامه مطلب توجه شما را به آن جلب می کنیم.
۱ – نخ کردن سوزنکمی اسپری مو بر سر نخ بپاشید تا با سفت شدن آن بتوانید سوزن را راحت تر نخ کنید.
۲ – تیز کردن سوزن های چرخ خیاطیبا کاغذ سنباده آن را تیز کنید.
۳ – دوختن درزهای پارچهدرزه
به عقب برمی‌گردم تا از همان نقطه شروع همه چیز را بررسی کنم.مثل والدینی که فرزند دلبندشان دچار اختلال رفتاری شده و آنها نگران دنبال سهم خودشان در این مشکل هستند.نگاه می‌کنم و اینهارا میبینم:تو شاد و نورانی و من پژمرده و سرد هستم.سعی میکنم کمی خودم را با نزدیک شدن به تو گرم کنم.مثل پروانه‌ای حواس پرت به سمت نقطه‌ای نور میان این همه تاریکی و سرما کشیده می‌شوم.با دست پیش میکشم و با پا پس میزنم.از همان اول میخواستم که با نزدیک شدن به تو گرم شوم ا
مبلمان یکی از مهم ترین عناصر موجود در دکوراسیون داخلی خانه است که علاوه بر زیبایی در راحتی و رفاه نیز نقش دارد.
استفاده از مبلمان در دکوراسیون داخلی علاوه بر زیبایی در راحتی و رفاه افراد منزل نیز نقش دارد. همان طور که می‌دانید مبلمان به سه دسته کلی تقسیم بندی می‌شوند؛ مبل استیل، مبلمان کلاسیک و مبل راحتی. در این بخش از مجله دلتا سراغ مبل راحتی می‌رویم و انواع آن را به شما معرفی می‌کنیم.
مبل راحتی
واژه مبل از زبان فرانسوی وارد زبان ما شده و ب
این اولین پست من در این وبلاگه .. در حالی که هنوز برای وبلاگ نویسی و این تصمیم غیر منتظره آن هم در وسط یکی از حساس ترین برهه های زندگیم یعنی سال کنکور ! مُرددم.
سال کنکور چطور میگذره .. ؟ به مفتضح ترین شکل ممکن.
به اندازه ی اصحاب کهف از نقطه ای که در حال حاضر باید روش ایستاده می بودم فاصله دارم... و من بعد از تحلیل و تفسیر فراوان ، به این نتیجه رسیدم که مدت هاست که دچار افسردگی خفیفی شدم که متاسفانه با وجود داشتن خانواده ای نسبتا تحصیل کرده ، چیزی من
یاهو
در ابتدا و انتهای تمام پیاده روی های شبانه ام زندان شهر ایستاده. به طرز عجیبی بیشتر شب ها وقتی می رسم که چند زندانی گاری زباله را به سختی هل می دهند و برای تخلیه بیرون می آورند. بوی گند و تعفن زباله های زندان چسبیده به اکثر خاطرات خوش پیاده روی ام. اگر صدمتر جلوتر،داخل میدان، گل های یاس را نکاشته بودند مطمئنم این همه شب دوام نمی آوردم. باری به هر جهت از زندان می گفتم. راه رفتن پایین دیوارهای زندان حس عجیبی دارد. اینکه برای دیدن نوک دیوار با
صبح یک روز شهریوری از خواب برمی خیزی. اولین کار گوشی ات را که کنار بالشت گذاشته ای چک می کنی. می بینی موجی فضای اینستاگرام را فراگرفته. موجی از جنس #دختر_آبی! حسرت می خوری و خودت را لعنت میکنی و همکار فلان فلان شده ات را که چرا دیروز تو را سر دیگ نذری برده که عکس بیندازی. آیا یک عکس با لباس مشکی پای دیگ نذری لایک بیشتری می خورد یا موج سواری روی هشتگ دختر آبی؟ سریع دست به کار می شویایرانم تسلیت...نه نه...عنوان خوبی نیست.زنان میهنم تسلیت. این یکی هم نم
روکش های مبل را تغییر دهید تا خانه نفسی تازه کند.
یکی از کم هزینه ترین کارهایی که برای تغییر دکوراسیون می‌توانید انجام دهید تعویض روکش مبلمان است. با انتخاب پارچه جدید و نو کردن مبل، جلوه جدیدی به خانه دهید. ما را در مجله دلتا همراهی کنید تا بیشتر در مورد تعویض روکش مبل بدانید.
تعویض روکش مبل
با استفاده زیاد در طولانی مدت، بالشت های نشیمنِ مبل دچار فرورفتگی می‌شود و ظاهری کهنه پیدا می‌کند. در درجه اول ممکن است فکر تعویض مبلمان به ذهن شما برس
یا مجیب الدعوه المضطرین
 
 
+دختر آنچنان حال ندارم که میتونم مثل یه کوالای اصیل بگیرم بخوابم و هیچ کار نکنم.
فردا میان ترم یکی از درسا رو امتحان دارم. و حتی شروع نکردم به خوندنش! فک کن. نه چهارشنبه کلاس داشتم نه پنجش نبه و نه امروز. و با این حال شروعش هم نکردم.
 
+خواهر هام اومدن اینجا.
و من بسی از خوشی های دور همیمون خوشم میاد.
اما از اون طرف موجب میشه خونه به حد زیااادی شلخته و نامنظم بشه. خواهر زاده همه چی و بهم بریزه و اصلا براش مهم نباشه که این
افرادی که مبتلا به ریزش موی هورمونی و ژنتیکی می باشند و از طاسی سر رنج می برند.
زنان و مردانی که بر اثر بیماری‌ های پوستی مو های سر و یا ابرو هایشان است.
زنان و مردانی که به دلیل آسیب دیدگی و سوختگی موهای شان را از دست داده‌اند.
مراقبت‌های لازم قبل از کاشت مو 
برای آنکه از کاشت مو بتوانید نتیجه مطلوب تری را دریافت نمایید کافیست برخی نکات را رعایت نمایید که این نکات در زیر بیان شده اند.
اگر فردی هستید که سیگاری مصرف می کنید، کافیست به مدت دو هفت
خواب شب بسیار مهم است و می تواند در زندگی روزمره ما و حتی در سلامتی ما تاثیر خودش را به جای بگذارد; لطفا به سوالات زیر دقت کنید:
چه بخوریم را راحت بخوابیم؟
چگونه سریع به خواب برویم؟
آموزش سریع به خواب رفتن چگونه است؟
چکار کنم شبا زود بخوابم؟
روش ها و تکنیک ها و دعا سریع به خواب رفتن چیست؟
این ها بخشی از سوالات بسیاری از افرادی است که مشکل خواب شب دارند، مجله پزشکی دکتر شکیب تصمیم گرفته است که در این مقاله کامل به سوالات شما در مورد بی خوابی شما
رمان شوره زاردانلود رمان شوره زار اثر معصومه آبی(شهریاری) با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان مردی به نام حافظ که هم پدر است و هم مادر و این مسئولیت سنگین را در دهه ی چهارم زندگی اش با خود حمل میکند با قلبی درگیر از احساسات گوناگون که همواره در تلاش است برای آسایش عزیزانش با انها منطقی برخورد کند اما حافظ میان دستان روزگار می چرخد و …
خلاصه رمان شوره زار
از زنگ هشدار تلفن اش متنفر بود ! وقتی آن را می شنید ی
سلام
این پستم به اسم ترس بازیه که از طرف گلین جون دعوت به این بازی شدم..و الان باید سه چیز که ازش بچه بودم میترسیدم بگم ...بعد من چند نفر و دعوت میکنم اونا هم چون من ازشون خواهش کردم " باید " سه چیز که اونا هم میترسیدن توی وبش بنویسن.
یکی از دوستام میگه که وقتی بچه بوده برای اینکه بخوابوننش، می گفت تو زیر زمین " سمندون " قاییم شده و اگر نخوابی میاد می خورتت.
چون با عمه هاش زندگی می کردن همیشه عمش این حرفو بهش می زده .
الان هم که بزرگ شده صاحب بچه، بعضی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها