نتایج جستجو برای عبارت :

من هنوز لای کتاب تاریخ حقوقو‌باز نکردم!

آسمونم دلش غصه داره...
حق داره هر چی امشب بباره...!
....
امشب با داداش کوچیکه که ۶ سال ازم بزرگتره!!!...بحثم شد!
بحث سیاسی ...و باورم نمیشه که داشتم بلند بلند داد میزدم که مغلطه نکن برادر من...!!!!!
و کی باورش میشه فاطمه ساکت و صبور که سرش یا تو رمانه یا تو گوشی ...اینطوری صداشو بندازه رو سرش و بعد خودش با پررویی بگه :کسی که تو بحث و استدلالاش ،منطق کم میاره ،تن صداش رو بیشتر میکنه...!!!
و بابا همینطوری نگام میکرد
شاید به نظر بحث خوبی میومد...ولی من بار اول و آخر
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر
االدروس علیها كلمة سر یتم تسلیمها للطالب عند التسجیل 


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 1

2
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 2

3
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 3

4
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 4

5
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 5

6
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 6

7
تاریخ العرب الجاهلی و أثره على التفسیر 7

8
تاریخ ا
در حال خوندنش هستم . چقدر روال زندگی اون زن برام قابل درکه . چند خط و بند که می خونم کتاب رو می بندم ! طاقباز کف اتاق دراز میکشم و به سقف خیره میشم . به خودم که میام می بینم دقایق طولانی به هیچ چیزی فکر نکردم ... 
هنوز تمومش نکردم . برای خوندن کتاب باید سرم دنج باشه . فعلا انواع صداها توی سرم موج مکزیکی میزنه ... تمرکز خوندن کتاب رو ندارم ولی دلم میخواد تمومش کنم ... اطلاع از عاقبت سرنوشت اون زن برام جالبه . 
مدت زیادی است که اعلام شده کسانی که کتابهایشان را برای بررسی به من داده بودند ، آنها را از آقای رمضانی تحویل بگیرند ولی هنوز این افراد کتاب، کتاب کار ، یا دفترشان را از آقای رمضانی نگرفته اند!!
فردا سه شنبه مدرسه باز است و آقای رمضانی مدرسه تشریف دارند.
لطفا به این دوستان خبر بدهید:
آقایان :
رضایی (11- کتاب کار)  -  زنجانی نژاد (10ح کتاب)  -  رهبر (10ح کتاب، کتاب کار، دفتر)  -  میرشجاعی (کتاب کار، دفتر)
و یک کتاب بی نام  و تقریبا خالی! که نفهمیدم اصلا چر
نظر استادمو دوستاشو دارم میخونم
یادم میاد...
دارم میخندم
اگه استاد بنده خدا میدونست ته وبلاگنویسیه من ختم میشه به بوقول و جغجغه هاش نمیدونم برام متاسف نمیشد ینی؟!
 
شاید اگه... نمیدونم... نمیدونم اونچیزایی که من توی دادگاه دیدم استادم دیده یا نه.... شاید بدترشو مثلا... نمیدونم
یا نه یه دنیای شیک و مجلسی...بعیده ایشون خیلی باتجربه بودن همون موقع هم پخته بودن
پس چرا آخرش من رسیدم به اینجا؟!
چرا حقوقو که دوسش داشتم به خاطر مسمومیت فضایی رها کردم؟!
چقدرررر این وضعیت بی نتی بده! واقعا افتضاحه یعنی. البته من کتاب شنل رو میخوندم و حسابی لذت بردم . اصلا فکر نمیکردم که انقدر سختی کشیده باشه. هنوز تمومش نکردم اما تحت تاثیر قرار گرفتم. هرچند نمیتونم این فکر رو از سرم بیرون کنم که اگر اون مردا بهش کمک نمیکردین بازم این همه موفق میشد یا نه؟ البته با این وجود قطعا ادمی با این استعداد راه خودشو پیدا میکرد به هرحال. اما خب سواله دیگه. 
به جز این قسمت که کتاب خوندم حسابی، بی نتی خیلییییی بده. و البته ام
یکی از دوستانِ جان نگرانه که من به خاطر گفتن جمله "من تا اول خرداد کارگاهمو افتتاح میکنم" چشم بخورم!!! برای رفقای چشم‌شور احتمالی این توضیح رو میدم که... من هنوز مکانی برای کارگاهم پیدا نکردم. مشکلات خیلی زیاد سد راهمو حل نکردم. و حتی وضعیت این روزا به شدت سخت شده. این جمله‌ها صرفا جمله‌های انگیزشی‌ای هستن که قراره روحیه منو حفظ کنن. همین :)
کتاب روی ماه خدارا ببوس از مصطفی مستور 
تا الان به نصف کتاب رسیدم و با توجه به عنوان کتاب ،تفکرم اینگونه بود یه کتاب مثبت باشه ولی تا الان تو وضعیت مشکی داره حرکت میکنه و حس خوبی بهم نمیده ولی هنوز رسیدم به نصفش ببینم تا آخر چی میشه ،کتابیه که تو چند نقطه برات علامت سوال باز میکنه و هنوز جواب نداده.
اگه دوست داشتین کتاب معرفی کنید 
از ساعت هفتو نیم یک ربع به هشت بیدارم. اما هنوز شروع نکردمو هنوز از خواب بیدار نشده دوباره خوابم گرفته :/ فقط دلم میخواد از این وضعیت مزخرف خلاص بشم حالا هرجوری که میشه. همه کارام مونده این همه کتابامو اوردم هنوز کتابمو تموم نکردم تا شروع کنم کتاب جدیدو. لعنت به من با این وضعیت. نمیتونم توضیح بدم که دقیقا چه مرگمه و چرا نمیتونم کار کنم چون در بیرون علتی نداره انگار. اما چیزی هست که نمیذاره نمیدونم چیه فقط میدونم هست و من با این که دلم میخواد نمی
قتل عایشه به دست معاویه (به اعتراف اهل سنت عمری)
رشید الدین فضل الله وزیر و مورخ بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:
در ربیع الابرار زمخشری و در کامل السفینه این حدیث معتبر است که معاویه عائشه را به خانه خود دعوت کرد و سرچاهی به نی بپوشید و بر آن کرسی آبنوسین نهاد و عایشه ام المومنین (ام الفاسقین) را بر آنجا نشاند. بر نشستن و فرو رفتن همان بود. معاویه بفرمود تا چاه را با آهک بینباشتند.
جامع التواریخ، تاریخ ایران و اسلام، تالیف رشید الدین فضل الله، جلد ۲
امروز رفتیم انقلاب که نرم افزار من و کتاب درسیمو بخریم  .
نرم افزارم خریدم  یه کتاب هم برام انتخاب کرد که خریدم .
یکی از کتابمو پیدا نکردم یه روز دیگه میریم انقلاب و دنبال کتاب.
اگه من  حداقل پولی داشتم که بدونم اخر برج هر ماه یه پولی به حسابم واریز میشه حتما کتاب میخریدم اما نه کار دارم و نه پول پس کتاب هم ندارم.
به عزیز جانی که باهاش رفتم انقلاب میگم اگه من پول داشتم کتاب میخریدم چه لذتی داره ادم بره کتاب بخره  میگه اینجانب پول خیلی مهمه نباشه
دعا نکردم. نه پای پنجره فولاد ، نه در روضه های اول محرم تا آخر صفر، نه پای ضریح ارباب؛ دیگر برای شفا گرفتنت دعا نکردم. دعا نکردم خوب بشوی. دیگر صبح های روز تعطیل را با صدای بهانه گیری هایت بلند نشویم. دعا نکردم مثل بچه های عادی باشی. بروی بنشینی سر کلاس های معمولی. دعا نکردم مثل بلبل صحبت کنی.
به جایش دعا کردم همینطور که هستی توانمد شوی. دعا کردم خدا کمک کند استعدادت را کشف کنیم و بفرستیمت همانجایی که باید شکوفایش کنی. دعا کردم تو هم هر چه زودتر ب
کتاب جدید ترجمه و شرح بدایة الحکمة جلد اول ، نوشتهٔ علامه سید محمد حسین طباطبائی ، ترجمهٔ دکتر علی شیروانی، نشر دارالفکر. 
هنوز شروع نکردم و فقط میدونم که در مورد فلسفه است بعد متنهای عربی داره با ترجمشون که توی کنکور ظاهرا از این هم سوال میاد واسه یکی از درسها. ترجمه هم شده. نمیدونم چجوری باید بخونم راستش. امیدوارم قلقش دستم بیاد. بریم که داشته باشیم. و اینم که چهار جلد هست این کتاب. من فهرستشو که نگاه میکردم محتواش برام جالب میومد. دیگه ببین
طاقچه مثل سال قبل برای ایام عیّد نوروز گردونه گذاشته؛ گردونه امسالش جوایز متعددی نسبت به سال قبل داره ... اگه از این فروشگاه کتاب الکترونیک استفاده می‌کنید این فرصت رو از دست ندید و هر روز گردونه رو بچرخونید و جایزه بگیرید.و اگه هم اهل کتاب نیستید یک‌بار هم که شده امتحانش کنید شاید کتاب‌های صوتی جذب‌تون کرد. البته این رو هم بگم که کتاب‌های رایگان هم داره.
چند وقت پیش یک کتاب متنی توی گردونه برنده شدم؛کتاب مینیمالیسم دیجیتال. هنوز کتاب رو
قرار بود اولین پست رمز دار خودمو بنویسم و یه خبری بدم از یه حرکت که زدم و برای خیلی از بیانی ها میتونه مفید باشه اما باز حساب کتاب کردیم دیدیم هنوز هم زوده!
این بماند!
 
 
اون پست ( اینجا )که گفتم برای خواهرزاده ام همیشه انیمیشن دانلود میکنم رو یادتونه؟
کلی حساب کتاب کردم دیدم واقعا بدجوری وابسته اینا شده
نتیجه اینکه دیگه براشون انیمیشن دانلود نکردم!
میرم براشون از کتابخانه کتاب میگیرم و البته فعلا استقبال خوبی شده و بیخیال تلویزیون شدن!
میخو
ممنون از دوستای همیشگی که تو پست قبل کامنت گذاشتین متاسفانه هنوز تایید نکردم... یه نگاه به تاریخچه وبلاگم انداختم. حس خوشی عجیبی اومد تو جونم. اونم اینکه از وقتی جوجه دانش آموز دوم ریاضی بودم وبلاگو دارم تا الان که ۸ ساااال گذشته. دفتر خاطراتی که برخلاف سایر حماقتام حذفش نکردم. یه جاهاییشو بلاگفا قورت داد ولی خب بهتر از هیچیه... و دانشگاه چه راحت این همه سال رو مثل آب خوردن از ما گرفت که گذر رو حس نکردیم... ۸ سال واقعا عمر زیادیه
وقتی افسرده میشم هیچی برام مهم نیس
برام مهم نیس مامان کدو میگیره حلوا شو درست میکنه
برام مهم نیس تو اونشب ماکارونی نخوردی
برام مهم نیس دو کیلو اضافه کردم
برام مهم نیس هنوز اجرا ها و مومنتا و ریکشنا رو ندیدم
مهم نیس صورتمو پاک نکردم
مهم نیس پوست موز نزدم
مهم نیس پستام چقد لایک میخوره
مهم نیس تو چرا یه قرنه آن نمیشی
مهم نیس شام چی داریم..
مهم نیس .. هیچی!
مهم اینه که من اشتباه کردم..
بدم اشتباه کردم..
و یه دونه اشتباهم نکردم
پشت سر هم کردم..!
فقط کردم
کتاب : غزل هایی با مفاهیم زندگی
کتاب ، نویسنده فاضل نظری

بریده کتاب:

هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد

آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد

گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم

به پریشانى گیسوى تو سوگند نشد

خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند

تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد

من دهان باز نکردم که نرنجی از من

مثل زخمى که لبش باز به لبخند نشد

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند

بلکه چون برده مرا هم بفروشند نشد
راستش من هنوز از آن آدمها نشده‌ام که از تنهایی و خلوتشان لذت ببرند و استفاده‌ای مفید کنند. من هنوز برای رابطه‌ای دست و پا میزنم، هنوز دلم را به مخاطب‌های واهی توییتر و اینستا خوش کرده‌ام، هنوز از خودم فرار می‌کنم. اما من این آدم نخواهم ماند. من تغییر می‌کنم و یک روز واقعا تنهایی‌ام را بغل می‌کنم و با یک خروار کتاب و سوال و ایده خلوت می‌کنم.
به شدت دلم میخواست کتاب های بچگیمو الان میداشتم میدادم به پسرخالم که الان ۸ سالشه و سن خوبیه برای خوندن کتاب های کودک اما متاسفانه وقتی کلاس چهارم بودم مامانم همه کتاب داستانامو داد به دخترخالش که بده به بچه هاش :/// هیچوقت گریه های اون شبم یادم نمیره و هنوز که هنوزه یادش میفتم داغ دلم تازه میشه و به هیچ وجه نمیتونم مامانمو ببخشم  کتاب های عزیزم :(
اول از همه  کتاب ماه آبی(blue moon) قرار داره که هنوز وارد ایران نشده متاسفانه و هر چقدر گشتم نتونستم بفهمم داستانش چیه. 
دوم کتاب نگهبان هست(the guardians) هنوز ترجمه نشده
سوم کتاب دریای بی ستاره هست( the starless sea) اینم هنوز ترجمه نشده. 
چهارم کتاب آنجا که خرچنگ ها آواز می خوانند هست(when the crawdads sing) که یک داستان جنایی در طبیعت هست و ۶۸ هفته در این لیست بوده. چند نشر هم چاپش کردند. بهترین ترجمه حال حاضرش که هر چند آن چنان خوب نیست از انتشارات روزگار هست
 
از ساعت سه این طورا بیدارم. روزه نمیگیرم با این حال نشستم سر میز با مامان اینا و هنوز شروع نکردم به کار کردن. بیا شرط ببندیم تا ساعت چند بیدار میمونمو کار میکنم. یعنی میشه خوابم نگیره و یه کله کار کنم؟باید یه برنامه برای عکاسیمم بذارم. هی نمیشه پشت گوش میندازم نه فقط عکاسی رو که کارای دیگه جز کتاب خوندن رو هم. دیروزم فقط کتاب خوندم خب درست نیست دیگه باید برای بقیه هم وقت بذارم. میدونم این روزا بیشتر از روزمرگی ها مینویسم. شاید چون بیشتر کتاب میخ
و باز هم غرق شدن در دنیای خیال انگیز یک کتاب. :) کتابی که به طور اتفاقی پیدا کردم و در حال حاضر دارم می خونمش خیلی عالیه.درسته که هنوز زیاد با سبکی که نویسنده،کتاب رو نوشته راه نمیام ولی کم کم دارم به سبک نوشتن نویسنده عادت می کنم.هنوز اول کتابم. :)
یه طورایی دلم  برای شخصیت اصلی کتاب که اولین دختر یک کلاه فروشه می سوزه.نه،یه طورایی نه.قطعا دلم برای شخصیت اصلی این کتاب می سوزه.مطمئنم که هرچه ماجرای کتاب بیشتر جلو بره شخصیت اصلی داستان هم خوشبخت ت
⚜️ لمعه – تدریس متن شهید اول  استاد حائری ♻️ کتاب الطهارة♻️ کتاب الصلاة♻️ کتاب الزکاة♻️ کتاب الخمس♻️ کتاب الصوم♻️ کتاب الحج♻️ کتاب الجهاد♻️ کتاب الکفارات♻️ کتاب النذر♻️ کتاب القض♻️ کتاب الوقف♻️ کتاب العطیة♻️ کتاب المتاجر♻️ کتاب الدین♻️ کتاب الرهن♻️ کتاب الحجر♻️ کتاب الضمان♻️ کتاب الحوالة♻️ کتاب الکفالة♻️ کتاب الصلح♻️ کتاب الشرکة♻️ کتاب المضاربة♻️ کتاب الودیعة♻️ کتاب الاجارة♻️ کتاب الجعالة   تعداد جلس
 
من خیلی بدهکارم...
بخاطر همه عرق های نریخته، کارهای نکرده، زحمت های نکشیده
بخاطر همه نقص هایی که باید برطرف میکردم و نکردم
بخاطر همه وقت ها و انرژی ها و فرصت هایی که تلف کردم
بخاطر همه عادت ها و خصلت هایی که باید ایجاد میکردم و نکردم
بخاطر همه وقتهایی که ناامید شدم
بخاطر همه وقت هایی که مقاومت نکردم و تسلیم شدم
بخاطر همه بارهای روی زمین مانده ای که برنداشتم
 
بخاطر اینکه باور نکردم مهم ترین جای زمین ایستادم...
 
 
و قطعا لیاقت این شاهراهی که ب
تنها دو هفته مانده.
هر روز صبح که بیدار می‌شوم و به سراغ کتاب‌ها می‌روم، بیشتر از قبل به خودم لعنت می‌فرستم و ناامیدتر می‌شوم.
به نتیجه کنکور در خرداد فکر می‌کنم، به طعنه‌های بابا، به نگاه ناراحت مامان، به خودم که هیچوقت خوشحال‌شان نکردم و باعث افتخارشان نبودم.
کنکور تنها راه نجات از این جهنم بود که خودم خراب کردم و لعنت به من.
پ.ن: به گذشته که فکر می‌کنم، می‌بینم هیچوقت موثر نبودم، بابت چیزی به خودم افتخار نکردم و پس چه سود ادامه دادن ا
یک هفته لیلی را بردم playgroup ولی چک نکردم. رفتیم کلاس ورزشی، همه‌ی بعد از ظهرها خوابیدیم و من چک نکردم. برای صابر تولد گرفتیم، گل خریدیم و کیک، ولی چک نکردم. هر شب قبل ساعت ده خوابیدم و چک نکردم. 
چک نکردم، نه این‌که اولویتم نبود، نه این‌که وقت نشد، فقط برای این‌که آنقدر خسته بودم و ضعیف که می‌دانستم رویارویی با واقعیت را تاب نمی‌آورم، پس در خیالم بافتم که همه چیز خوب است و چک نکردم. 
یک هفته را در غار تنهایی گذراندم، به خانم کریستین خبر ندا
به قولِ عبدالله روا، تو برنامه‌ی فرشِ سپید: نوشتن که خرجی نداره، هر روز به قصه‌ی زندگی مردم حراج می‌زنن و دو قرون نگاه کردن می‌خواد و یه تومن فهمیدن! اگه خوب حساب کنی از توش قصه در می‌آد.
از کی نوشتن رو کنار گذاشتم؟ نه این‌که کامل، اما از وقتی که همون دو قرون نگاهو یه تومن فهمیدن رو از دست دادم، از وقتی که حس کردم هرچی می‌نویسم، برای کسی اون‌قدر ها ارزش نداره، و اصلا برای خودش هم ارسال کنم نوشته رو، یا دچار سوتفاهم میشه و یا انقدری بد واکن
به ازای هر تقارن یک کمیت پایسته وجود دارد!
 
قطعا هنوز نفهمیدم یعنی چی. کلی تقارن خوندم از دیروز. الان خسته شدم، وگرنه قضیه نویتر میخوندم. حالا بعدا میخونم، شاید بعد ازینکه استراحت کردم.
 
+مچم درد گرفته. 
++قرار بود دیشب یه چیزی رو بخونم و چک کنم هنوز نکردم.
+++سه ربع پیش چایی دم کردم ولی درگیر کارم شدم نخوردم!
++++منتظرم 10 روز دیگه که خیلی چیزا رو شد با حالتی پیروزمندانه به همه بگم من میدونستم :))) 
یکی از لج آورترین جملاتی را که بزرگ و تیتر وار روی جلد بعضی از کتاب ها میخوانم این است:
این کتاب را نمی توانید روی زمین بگذارید
یکی نیست بگه روی زمین که هیچی ،یک دفعه می بینی که یک هفته گذشته و هنوز فصل دوم کتاب هستیم
ننویسد دیگه
کتاب ،وقتی کتاب هست که خودش خواننده را جذب کند نه اینکه با کلی تبلیغ و بیا این ور بازار جلب توجه کند
یک چیزایی مثل اون جمله که میگه گل آن است که خود ببوید نه انکه عطار بگوید
اصلا نمیشه تو اتوبوس کار کرد. هر دفعه هم میگم هر دفعه هم نمیشه. بیشتر چرت میزنم. همه خوابیدن :دی. کاش زودتر برسیم تا بشینم سر کارم. هیچ کار کلاس زبان فردا رو نکردم. باید با کل لغتاش جمله بسازم. الان اتوبوس یه جا وایساده. منو مهاو یه نفر دیگه فقط تو ماشینیم. البته کتابمو جلو بردم چقدرم کتاب خوبیه. از نویسنده اش خوشم اومد. نمیدونم فکر نکنم یعنی هنوز استاد دانشگاه باشه. اسمش دکتر کریم مجتهدیه. دیگه این که من دسشوییم گرفت درم بسته است :/ بیرون اینقدر
 
من هنوز هیچی نیستم حتی از هیچم هیچ ترم. نه هنوز کاری کردم نه بهتر شدم نه به کسی کمک کردم نه خودم خودمو بهتر کردم. هیچی. دوروز دیکه معلوم نیست بیستو چند ساله میشم. وجورم هنوز هیچ ارزشی نداره نه برای خودم نه برای دیگران :((( وقتی بهش فکر میکنم خیلی ناراحت میشم. احساس بی وجودی بی مصرفی میکنم. به خصوص این مدت که کلا کار نکردم زیاد هرچند که دارم بهترش میکنم اما چه فایده. هنوز بودو نبودم هیچ فایده ای نداره :(((. این فکرا اذیتم میکنه. خیلی زیاد. 
متن آهنگ جدید از یادها رفته با صدای حجت اشرف زاده

روز و شب به یاد عشقت ای یار همدم صدای گریه و بارانم 
 رفتم از یادت اما ای عشق تا ابد بیاد تو میمانم 
 عشقت را رها نکردم دست از پا خطا نکردم جز اسمت صدا نکردم 
 تا ناز تو را خریدم دل از هر کسی بریدم عشق دیگری ندیدم 
 خورشیدی شدی در هر روز من دور سرت بگردم 
 زیبایی این جهان را در چشمت خلاصه کردم
 جانا به تمام دنیا از عشق تو گفته بودم
 افسوس عاشقم نبودی از یاد تو رفته بودم 
 عشقت را رها نکردم دست از
خونه ی خواهرم بودم که داشت می گفت راضیه شروع کرده به تهذیب نفس و غیبت کردن رو کنار گذاشته و...
گفتم چی شده که تصمیم گرفته خودش رو تغییر بده ،...
گفت کتاب زینب کمایی رو خونده و تصمیم گرفته خودسازی کنه..
اومدم خونه ...نت وصل شد و شروع کردم به سرچ در مورد زینب...
و بعد میخکوب شدم روی شخصیت این دختر..
از بین نوشته ها رسیدم به لینک مستندش...
و بعد مستند رو دیدم و اشک ریختم و اشششک ریختم که خدایا این دختر چهارده ساله چطور به این همه معرفت رسیده؟...از خودم که تو
سلاااااام بر دوستان عزیز دلم. حالتون چطوره؟
متاسفانه بازگشت پر افتخار کوآلای خسته ی بیان رو اعلام می کنم. تو این وضع اقتصادی ازتون انتظار گاو و گوسفند سر بریدم ندارم. خودم یه مورچه ای چیزی پیدا می کنم می کشم...
تو این مدت کمتر از دو ماه انگار تو غار زندگی می کردم. از هیچی و هیچ کس خبر نداشتم...
بعدش قضیه ی عمل لیزر پیش اومد و مادر من دوتا گزینه پیش روم گذاشت: 1) عمل چشم و راحت شدن از شر یه عینک مزاحم 2) خرید گوشی
خب منم گزینه اول رو انتخاب کردم و چون هن
دانلود آهنگ جدید ایرانی سارن کاری کردی
 آهنگ کاری کردی را با کیفیت128 و 320 برای کاربران همیشگی رسانه تاپ موزیک آماده دانلود کرده ایم + متن آهنگ
کاری کردی موزیک جدید سارن با کیفیت بالا
Saaren – Kari Kardi From Resaneh Top Music
 
خرابش نکن هرچی‌ من ازت ساخته بودمنمیدونم چه جوری تو رو نشناخته بودماینی که هستی‌ با اونی که بودی فرق داره
کاش عکسایِ قدیمیتو دور ننداخته بودممنو بردی ته دنیا ولم کردی دوبارهمنی‌ که به دنیا بخاطرت باخته بودم
کاری کردی که من با دشمنم
هنوز باور نمیکنم... و به خاطر غافلگیری و این شگفت زدگی حاصل هنوز نمی دانم چگونه بروم و تشکر کنم. دوست خوب و مهربانم، (و تاکید می کنم که روی دو صفت «خوب» و «مهربان» فکر کرده ام... و شاید مخاطب محبتش من نبودم، «قدرشناس» را هم به آن اضافه میکردم.) برایم ده عنوان از کتاب های شهید چمران (که 8 عنوان به قلم خود او، و 2 عنوان «در موردش» است.) (و فکر میکنم مهمترین کتاب هایش.) را برایم هدیه داده است. دقت کنید کتاب های شهید چمران را! و چند خطی که نوشته است. و چقدر ا
قسمت ترسناک ماجرا اینجا بود که با وای فای  خونه وصل نمیشدم.فکر کردم اخرین خونه را هم از دست دادم تا امشب متوجه شدم با نت گوشی وصل میشه.احساس ناامیدی دارم نسبت به همه چیز . کار ..درس ..زندگی ..از اینکه هنوز دارم درس می خونم روح ام فرسوده است. از اینکه کارم تعطیل می کنم که درس بخونم حس خوبی ندارم .از اینکه تکلیف زندگی ام معلوم نیست ناراحتم .از اینکه هر لحظه چیزی را از دست می دهم ناراحت ام ..دوباره شروع کردم به فرندز دیدن ...حالم خوب نشد ...عصر برف میبار
دیدگاه شیخ علی نمازی شاهرودی رضوان الله علیه در مورد ابن عربی
آیت الله شیخ علی نمازی شاهرودی رضوان الله علیه می‌نویسد:
ابن العربی : هو محی الدین ، صاحب الفتوحات المكیة والفصوص ، من أركان المتصوفة ، له دعاوی فاسدة وكلمات مضلة ،  ذكرنا بعضها فی كتابنا " تاریخ فلسفه وتصوف " . وتقدم شطر منها فی " حیى " بعنوان محی الدین . مات سنة ٦٣٨ ، وله ذموم وخرافیات ، كما فی البحار . نقله هنا فی السفینة "
ابن عربی: او محی الدین، صاحب فتوحات مکیه و فصوص می‌باشد. وی ا
کتابفروش کیهان که دید دنبال ادبیات مللم، کتاب «کارت‌پستال‌هایی از گور» را بهم معرفی کرد. بی‌اطلاعیم از نسل‌کشی سربرنیتسا و ذوقم از کمک ایرانی‌ها در آن برهه مرا به خریدش سوق داد. نویسنده، امیر سولیاگیچ خود آن زمان 17 ساله بوده و کارت زرد مترجمی سازمان مللش او را از آن مهلکه می‌رهاند تا اکنون روایت‌گر سال‌های محاصره باشد. این کتاب که پایان یافت، خواندن کتاب «ر» را که قبلا رها کرده بودم از سر گرفتم. کتابی که پشت جلدش از رسول حیدری‌ای می‌گ
کتاب آن دختر قبلی تموم شد. (مدتی پیش تصمیم گرفتم این جمله همچنان برای اکثر کتابایی که میخونم ثابت باشه!). در واقع به علت جنایی بودن کتاب ، خیلی زودتر از اونچه فکر میکردم تموم شد. صبح بیرون بودم و بعد از برگشتن تصمیم گرفتم بخونمش  ،. با وجود اینکه حسابی خوابم میومد کلی از کتاب رو تا مشخص شدن یه سری چیزای مهم خوندم و بعد از بیدار شدن هم چند صفحه اخر رو خوندم.
گفتم که ترجمه‌اش بد بود: من این را به شما گفتم! خب این خیلی شبیه جمله های گوگل ترنسلیت هست،
یا عزیز
 
به آخر کتابایی که در حال خوندنشم نزدیک که میشم، میرم اون لیست کتابایی که تصمیم داشتم بخونم و نگاه میکنم. بعد مشتاق تر میشم کتاب های الان رو تموم کنم برم سراغ بعدیا. 
اما فروردین 98 من خیییلی کتاب خوندم. رکورددار بود تو کل ماه های 98. آخه اون موقع هری داشتم میخوندم. تا تموم میشد میرفتم جلد بعد. ینی خواب و خوراک نداشتم. اما این فروردین الان وارد 13 شدیم و هنوز یک کتاب هم تموم نکردم!
از اونجا که کامپیوتر هنوز خرابه و به خاطر قرنطینه نمیتونیم
خانه خراب شد و دنیا هنوز هست
بازان زد و صحرا هنوز هست
آن ابر که باریده بود در صحرا
خشکید و تَه کشید و دریا هنوز هست
آزرده ایم ما نکند دنیا هدر رود
دیروز رفته اگر فردا هنوز هست
سر ، عاشق است ، تن ، هویٰ ، جان ، فرشته است
سر ها ز تن جدا شد و جان ها هنوز هست
هرچند مهر باطل افکار من زده
اما بدان که پختن سودا هنوز هست
او گرچه رفت و دل ، دل نمیشود
رویای هرشب و شب ها هنوز هست
حالا که کتاب خوان های بی پول تو وبم زیادن :دی  بذار دو تا سایت دیگه م معرفی کنم که اکثر کتاباشون با تخفیفی حدود پنجاه درصد می فروشن
البته به نظر میاد کتاباشون یه نمه قدیمی باشه و اینکه من خودم تا حالا خرید نکردم ازشون و نمیدونم قابل اعتمادن یا نه دیگه تصمیم گیری با خودتون

http://ketabantakhfif.ir

http://takhfifkadehketab.com
Hojat Ashrafzadeh
Az Yadha Rafteh
#HojatAshrafzadeh
روز و شب به یاد عشقت ای یار 
هم صدای گریه و بارانم
رفته ام ز یادت اما ای عشق 
تا ابد به یاد تو میمانم
عشقت را رها نکردم 
دست از پا خطا نکردم 
جز اسمت صدا نکردم
تا ناز تو را خریدم 
دل از هر کسی بریدم 
عشق دیگری ندیدم
خورشیدی شدی که هر روز 
من دور سرت بگردم
زیبایی این جهان را 
در چشمت خلاصه کردم
جانا با تمام دنیا 
از عشق تو گفته بودم
افسوس عاشقم نبودی 
از یاد تو رفته بودم
عشقت را رها نکردم 
دست از پا خطا نکردم 
جز اسمت ص
کتاب چهارم اضافه شد. 
نویسنده این سری، ریک ریوردن، نویسنده معروف سری پرسی جکسون، قهرمانان المپ و سی و نه سرنخ است. این سری ادامه قهرمانان المپ هست و تا الان تقریبا همه شخصیت های کتاب قبلی اومدن. 
اگه تا اخر قهرمانان المپ خوندید میدونید که بر سر اپولو چی میاد و این سری ادامشه. به نظر من بخونید چون با اینکه اپولو و مگ شخصیت اصلی هستن، انابث و پرسی و پایپر و جیسون و لئو و کالیپسو و فرانک و ... حضور واقعا مهمی دارن. 
خلاصه کتاب: 
بعد از به خشم اوردن پ
یکی از دانشجوهام برام ویندوز 10 اورجینال اورد
منم ویندوزم رو عوض کردم
نمیدونم چه مرگشه که ساعت رو نیم ساعت جلوتر نشون میده
یعنی الان ساعت 3 هست ولی میزنه 3:30
 
میخواستم درستش کنم
ولی واقعیتش حس خوبی داره
به ساعت نگاه میکنم و میگم اوه اوه ساعت 6 شد مثلا
بعد یادم میافته تازه 5:30 شده :-D
 
یک ماهی هست اوضاع همینه
هنوز که عادت نکردم و هنوز برام حس زرنگ بودن، برنده بودن و از این دست حس های خوب داره
 
گفتم از خوشحالی های کوچیکم با خبر باشید
 
از ترسناک ترین کتاب هایی که میتوانم نام ببرم ,کتاب های پزشکی است و قسمت ترسناکش آن جاست که هی بیماری هارا میخوانی و میبینی همه ی آن علائم را داری! کتاب که تمام میشود تو می مانی و چیزی که مثل خوره ذهنت را میخورد :چطوری با این همه بیماری هنوز زنده ام:) البته می گویند چنین توهم هایی بین همه ی دانشجویان علوم پزشکی رایج است پس جدی اش نگیرید!
 
 
فصل 3خلاصه ای از ماجرا رو براش تعریف کردم از موقعی که تو اتاق بودم تا زمانیکه رفتم بیرون. ایلیا:خدای من...باور کن من نبودم قسم میخورم.. _باشه باورت کردم، ولی کی بود اون؟؟ ایلیا:قضیه مشکوکه، دادار حتما تو اون زیر زمین یه چیزی هست، مثلا اون کتابه که بابابزرگت در موردش حرف میزد.ولی متاسفانه پیداش نکردم. _تو از کجا فهمیدی کتابه نیستش؟؟ ایلیا:خب موقعی که بهوش اومدم زیر زمین رو زیر و رو کردم ولی چیزی به اسم کتاب پیدا نکردم _یعنی کتابی نبود؟؟ ایلیا:نه _ش
سال پیش دانشگاهی و بعد از عیدش، وقتی دیگه حالمون داشت از کنکور و تست و گاج و قلم چی و ازمون به هم میخورد یه روز رفتیم مدرسه که با بچه ها دیدن کنیم(کلاسای ما قبل از عید تموم شد)...همه نالان بودن که زودتر این روز کنکور لعنتی رو بدیم که ما دیگه داریم بالا میاریمش انقد تکرار و تکرار و تکرار... مهام ولی خوشحال طور گفت که هر مطلبی رو که این روزا می خونه براش جدید و جالبه چون قبلا نخونده بودشون!! من الان همین حس رو نسبت به زندگیم دارم... درسته که من یه مقدار
سال پیش دانشگاهی و بعد از عیدش، وقتی دیگه حالمون داشت از کنکور و تست و گاج و قلم چی و ازمون به هم میخورد یه روز رفتیم مدرسه که با بچه ها دیدن کنیم(کلاسای ما قبل از عید تموم شد)...همه نالان بودن که زودتر این روز کنکور لعنتی رو بدیم که ما دیگه داریم بالا میاریمش انقد تکرار و تکرار و تکرار... مهام ولی خوشحال طور گفت که هر مطلبی رو که این روزا می خونه براش جدید و جالبه چون قبلا نخونده بودشون!! من الان همین حس رو نسبت به زندگیم دارم... درسته که من یه مقدار
امروز که رفته بودم دنبال یه کتاب تو یه کتابفروشی خیلی بزرگ، هر چی لابه لای کتاب های قفسه مربوطه چشم گرداندم کتاب ها رو ندیدم. گوشه پایین قفسه یه کپسول آتش نشانی گذاشته بودند. یکی دوباری به فکرم زد کپسول رو کنار بکشم و پشت اون رو هم نگاه کنم، اما نمی دونم چرا به خودم می گفتم همچین کتابی اون پشت چه کار می کنه. تا اینکه بالاخره سر کپسول رو به جلو خم کردم. بله، کتاب مورد نظر درست پشت دسته ی کپسول بود. قیمت آخر کتاب رو که توی اینترنت دیده بودم حدود 50 ه
نمی‌دونم دلیل این‌که این چند روز همه‌ش اکانت‌هایی رو پیدا کردم که صاحبشون همین دو سه روز پیش پست گذاشته بوده و الان دیگه نیست، چیه. دلیل فکر کردنم به مرگ، به این وبلاگ. به این‌که اگه فردا نباشم، به ده‌ها کار تیک نخورده توی دفتر To-DO Listم، به کتاب‌هایی که از دیشب موندن روی میزم، به آینه‌ی کوچیکی که جاش این‌جا نیست، به ظرفی که توش دسر خوردم، به نصف دسری که مونده، به لباس‌های مهمونی دیشب که درآوردم و موندن رو صندلی. به انتخاب واحدی که تو سر رس
سه روز عزای عمومی.
 
 
ساعت هفت بیدار شدم و خبر را خواندم. باور نکردم. هنوز هم باور نکرده‌ام. چون مرگ مهم نیست. چیزی که مهم است، تراژدی مرگ است. شاید ما بچه نداشته باشیم. شاید هیچ وقت بچه دار نشویم. ولی امیدوارم دنیا بماند و نسل های بعد این بلبشو را فقط در کتاب‌های تاریخشان بخوانند. امیدوارم تمام شود. به خوبی یا بدی، فرقی نمیکند، فقط تمام شود.
امیدوارم تمام جنگ طلبان، هرکجایی که هستند، هر دینی که دارند، تقاص خون تمام مردم بی گناهی که به خاطر شهو
بسم الله الرحمن الرحیم
دروس فی تاریخ الفلسفة 
الأستاذ الشیخ فضیل الجزائری
صیف 1440هـ فی قم المقدّسة


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
كلیات البحث و فهرسة عامة

2
الأنساق الفلسفیّة

3
المدارس الفلسفیة الأربع قبل سقراط

4
نقد المدارس الأربع ، مرحلة سقراط

5


6


7


8


9
آخر دعاش گفت خدایا ی آرامش قلبی به این جمع بده که چیزی که در درونشونه رو پیدا کنن...
بهترین دعایی بود که ی نفر میتونست در حقم بکنه...خدایا میشه ی روز بیام و بگم آرامشی پیدا کردم که هیچ چیز و هیچ کس مطلقا نمیتونه خرابش کنه؟
++خیلی دوست دارم سبک سخنرانیش رو...حرفاش ملموسه برام...
++میخواستم ی کتاب مربوط به وقایع کربلا واسه ی فندق بگیرم...چند جا رفتمو واسه گروه سنی اون چیزی پیدا نکردم...از آخر عجله ای کتاب به اسم پند های پدرانه خریدم که نهج البلاغه برای ک
یا منور
 
خب... من سه روزه حالم خوبه تقریبا مستمر. 
و خیلی زیاد خداروشکر. چون قبلش مدت طولانی مستمر حالم بد بود
منظورم از مستمر اینه که حال عمومیم چطور بوده. نه اینکه اصلا نارحت یا خوشحال نشده باشم
 
گفته بودم "چشم هایش" رو دارم میخونم بچه ها؟
چشم هایش، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن و ماجرای عجیب سگی در نیمه شب
اولی چاپی ایه ک دستمه
دومی کتاب بلندیه که قرار داشتم روزی 20 صفحه بخونم 
و سومی کتاب الکترونیکیه ک خواستم بخونم همراهشون. از کتابخونه عمو
چیزی که هنوز بهش عادت نکردم، واژه ی "خانم مهندس" ه...
تازه داشتم با فامیلیم کنار میومدم.
"مهندس" و "محدثه" شبیه هم هستش. ولی من با دومی راحت ترم..

*مامان و بابا اومدن تهران. واسه اولین بار فردا مرخصی گرفتم که باهاشون برم بیرون.. :)
بسم الله الرحمن الرحیم
دروس فی تاریخ الفلسفة 
الأستاذ الشیخ فضیل الجزائری
صیف 1440هـ فی قم المقدّسة


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
كلیات البحث و فهرسة عامة

2
الأنساق الفلسفیّة

3
المدارس الفلسفیة الأربع قبل سقراط

4
نقد المدارس الأربع ، مرحلة سقراط

5
أفكار سقراط : تحلیل و نقد

6
أفلاطون: نظریة المعرفة عند أفلاطون

7


8


9
دانلود آهنگ جدید حجت اشرف زاده به نام تا ناز تو را خریدم دل از هر کسی بریدم عشق دیگری ندیدم
Ahang ta naz to ra kharidam az harkasi boridam eshgh digari nadidam az Hojat Ashrafzadeh
روز و شب به یاد عشقت ای یار هم صدای گریه و بارانم ./!♬!رفته ام ز یادت اما ای عشق تا ابد به یاد تو میمانم ./!♬!عشقت را رها نکردم دست از پا خطا نکردم جز اسمت صدا نکردم ./!♬!تا ناز تو را خریدم دل از هر کسی بریدم عشق دیگری ندیدم ./!♬!
خورشیدی شدی که هر روز من دور سرت بگردم ./!♬!زیبایی این جهان را در چشمت خلاصه کردم ./!♬
فردا قراره ببرنمون کارخونه ی مس.قراره هم معدن مس و هم کارخونه ی مس رو ببینیم.جایی که از وقتی که با این رشته ی تحصیلی آشنا شدم آرزو داشتم ببینم و اون جا کار کنم. :)
فردا صبح باید ساعت 5:30 صبح دم در خوابگاه باشیم. =o
یکی از استادهامون،همونی که گفتم شبیه یکی از معلم های دبیرستانمه،عجیب با خانم ها مخالفه. :/ یعنی در حدی که سر کلاس به همه ی پسرها می گه مهندس ولی به خانم ها فقط می گه خانم.بعضی اوقات آدم فکر می کنه کلمه ی خانم هم به زور اول فامیلمون می گه.این
چقد هوا خوبه...منکه فردا نوبت ارائه ی پروژه ای رو ندارم که انجام ندادم تایپش نکردم و تستش هم نکردم...شما چطور؟؟منکه اصلا معدلم وابسته به سه واحد پیشرفته ی فاکی نیست...شما چطور؟منکه نمیخوام شب زلزله بیاد اصلا قیامت شه تا صبح نرسه...شما چطور؟
اومدم، تو اتاقم مستقر شدم ، کلاس گذروندم، تفریح نکردم خیلی ولی درس هم نخوندم و خیلی سریع ده روز گذشت! چرا اینقدر زود آخه؟
هنوز کلاسا به جلسه چهارم نرسیده من پنج شیش جلسه عقبم چه وضعشه خب؟ شب ها هم طولانی شده، تایمی که تنهام بیشتره و چرا از این تایم واسه دپ شدم استفاده نکنیم؟ 
منِ تیستوی اینستاگرام خیلی واقعی تر از منِ وبلاگه -هر چند جو خیلی رودربایستی داری داره- و منِ وبلاگ خیلی واقعی تر از منِ وضعیت واتس آپ و منِ اینستاگرام با آی دی واقعیه.
باید خوشحال بود که هنوز افسارِ منِ واقعیِ زیر قشرِ خاکستری مغزم رو جایی رها نکردم.
اتاق رو تحویل گرفتم و هنوز وسایلم رو مرتب نکردم، چون فضایی برای مرتب‌کردن وسایل، وجود خارجی نداره :|
شام ندارم. نه امشب و نه فردا شب. و احتمالا می‌دونین که چقدر آشپزیم خوبه؟ بله، به همین علت، کیک و آبمیوه گرفتم و الان گرسنه‌م هست، ولی دلم نمیاد بخورمشون. چون تنها اندوخته‌ی غذاییم هست فعلا! منتظرم به مراحل سخت‌تر گشنگی وارد بشم و بعد ببلعمش! 
اگه زنده موندم، میام و پشت‌پرده‌ی پسرای اتوکشیده و خوشگل دانشگاه‌های مملکت رو بهتون نشون میدم تا
این تو بودی کز ازل خواندی به من درس وفا را
این تو بودی کاشنا کردی به دل این مبتلا را
من که این حاشا نکردم از غمت پروا نکردم
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
شکیلا آشفته حالی میخونه و من به این فکر میکنم که آدم نباید همه ی تخم مرغ هاش رو تو یه سبد بگذاره. کاش فقط یک نفر بودی.
بسم الله الرحمن الرحیم
دروس فی تاریخ الفلسفة 
الأستاذ الشیخ فضیل الجزائری
صیف 1440هـ فی قم المقدّسة


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
كلیات البحث و فهرسة عامة

2
الأنساق الفلسفیّة

3
المدارس الفلسفیة الأربع قبل سقراط

4
نقد المدارس الأربع ، مرحلة سقراط

5
أفكار سقراط : تحلیل و نقد

6
أفلاطون: نظریة المعرفة عند أفلاطون

7
تتمة أفكار أفلاطون: أدلة تجرد النفس 

8
المجتمع فی فكر أفلاطون و نقد آرائه

9
امروز از ظهر رفتیم سیتی سنتر، من به دنبال کاپشن چیریکی همه جارو گشتم اما چیزی پیدا نکردم. ناهارمون هم در اپتیموس خوردیم که بد نبود. بعد از کلللللی راه رفتن فقط یه کتاب خریدم؛ به اسم وفور کاترین ها. هرچند که اگه میدونستم چریکی گیرم نمیاد یه چیز دیگه شاید میخریدم. 
خلاصه که بعدا میرم نظر واسه کاپشن چیریکی و اگه پیدا نکردم باز میرم سیتی سنتر بعدش. راستی توی سیتی سنتر دقیقا همون کافه که با عمو اینا رفتیم، این بار چای خوردیم که واقعا چسبید و خستگی
از فراقت , من فراغت را نمی جویم هنوز یک نفر بی آنکه باشد , هست و با اویم هنوز شعر گفتن را غمت چون خوب یادم داده ست نکته ای گفتی به تفسیرش غزل گویم هنوز گفتم از جان بگذرم تا گردم از جانان رها پای بر چشمم نهاد از خاک می رویم هنوز برکه با تصویر ماهش عشق بازی می کند دوری و سرمستی از یاد تو می بویم هنوز من نه یک دم زندگی کردم نه مردم بعد تو شانه ات گم شد , پریشان ست گیسویم هنوز فصل کوچ ست و پرنده خانه اش را ترک کرد من که ره با اختیار خود نمی
از صبح ساکتم میدونم. شاید چون فکرم مشغول مسئله ای هست که معلوم نیست اصلا بشه یا نشه. بتونم یا نتونم هرچند که تلاشم برای اتفاق افتادنش هست. دلیلی که اینجا نمی نویسم اینه که هنوز معلوم نیست. میترسم مثل باقی کارایی که میخواستمو نشد بشه :( ولی خب ادم به نظرم بدم نباشه به یسری مسائلم فکر کنه. بگذریم از تین موضوع هروقت قطعی بشه حتما بهت میگم قول میدم. 
اگه بگم از صبح کاری نکردم زیاد ناراحت میشی؟ همش فکرم به همین مسئله ای که گفتم بود. و البته فرانسوی خو
خوب باید بگویم که هنوز کتابم را تمام نکردم!
چرا؟
چون وقتم را صرف کارهای بیهوده کردم و اگر بخواهم دقیق تر بگویم مشغول اینستاگرام و فضای مجازی بودم .دارم به این موضوع فکر میکنم که چطور زمان کمتری برای اینستاگرام بگذارم در حالی که هر روز بیشتر از روز قبل به آن وابسته میشوم .چند راهکار ساده دارم که تصمیم دارم آنها را عملی کنم ,مثلا چند روز پیش که سرم بشدت شلوغ بود حتی وقت نکردم روی دکمه اتصال اینترنت کلیک کنم.
و تا دو روز بعد فقط در حدی که گروه کلاس
دانلود کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آموزش فارسی پوکر pdf :: یوسافتdownloadusofts.blog.ir › tag › آموزش فارسی پوکر pdfدانلود رایگان کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی. دانلود کتاب آموزش پوکر به ... شامل دو کتاب حرفه ای اموزش پوکر که به زبان فارسی ترجمه شده اند. تعداد صفحات:205 ...
دانلود رایگان کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی :: یوسافتdownloadusofts.blog.ir › دانلود-رایگان-کتاب-آموزش-پوکر-به-زبان-...دانلود کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی فرمت
دانلود رایگان کتاب آموزش پوکر
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آموزش فارسی پوکر pdf :: یوسافتdownloadusofts.blog.ir › tag › آموزش فارسی پوکر pdfدانلود رایگان کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی. دانلود کتاب آموزش پوکر به ... شامل دو کتاب حرفه ای اموزش پوکر که به زبان فارسی ترجمه شده اند. تعداد صفحات:205 ...
دانلود رایگان کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی :: یوسافتdownloadusofts.blog.ir › دانلود-رایگان-کتاب-آموزش-پوکر-به-زبان-...دانلود کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی فرمت پی دی اف ز
دانلود رایگان کتاب آموزش پوکر
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آموزش فارسی پوکر pdf :: یوسافتdownloadusofts.blog.ir › tag › آموزش فارسی پوکر pdfدانلود رایگان کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی. دانلود کتاب آموزش پوکر به ... شامل دو کتاب حرفه ای اموزش پوکر که به زبان فارسی ترجمه شده اند. تعداد صفحات:205 ...
دانلود رایگان کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی :: یوسافتdownloadusofts.blog.ir › دانلود-رایگان-کتاب-آموزش-پوکر-به-زبان-...دانلود کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی فرمت پی دی اف
بسم الله الرحمن الرحیم
دروس فی تاریخ الفلسفة 
الأستاذ الشیخ فضیل الجزائری
صیف 1440هـ فی قم المقدّسة


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
كلیات البحث و فهرسة عامة

2
الأنساق الفلسفیّة

3
المدارس الفلسفیة الأربع قبل سقراط

4
نقد المدارس الأربع ، مرحلة سقراط

5
أفكار سقراط : تحلیل و نقد

6
أفلاطون: نظریة المعرفة عند أفلاطون

7
تتمة أفكار أفلاطون: أدلة تجرد النفس 

8
المجتمع فی فكر أفلاطون و نقد آرائه

9
تتمة آراء أفلاطون مع تلخیص و نقد
دانلود رایگان کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آموزش فارسی پوکر pdf :: یوسافتdownloadusofts.blog.ir › tag › آموزش فارسی پوکر pdfدانلود رایگان کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی. دانلود کتاب آموزش پوکر به ... شامل دو کتاب حرفه ای اموزش پوکر که به زبان فارسی ترجمه شده اند. تعداد صفحات:205 ...
دانلود رایگان کتاب آموزش پوکر به زبان فارسی :: یوسافتdownloadusofts.blog.ir › دانلود-رایگان-کتاب-آموزش-پوکر-به-زبان-...دانلود کتاب آموزش پوکر به زبان ف
دیشب همین موقع ها بود که "غرور و تعصب"رو شروع کردم،اطلاعات زیادی راجب این کتاب نداشتم و ندارم این مدت خیلی همه چی بهم ریخته تر از قبل شده به شکلی که وقت نکردم بیام بنویسم که کتاب رو خوندم و تموم شد،ولی حس میکنم خیلی از حجم کتاب کم کرده بودن!توی مهمونی خوندمش کتاب ملایمی بود.کتاب خوندن توی اون فضای مزخرف بهترین کار بود.وقتی رسیدم خونه اونقدر خسته بودم که فقط خوابیدم،امروز عصر هم با م.ش رفتیم بیرون قبلش هم به سر قرارم با همون دوستش رفتم و واقعا
هوا بی‌اندازه سرد شده. دیروز ظهر رفتم ارایشگاه و امروز هم صبح با خواهرم رفتم وسایل کیک پختن خریدم. البته یکی دو قلم رو پیدا نکردم و بدون اونها نمیشه کاری انجام داد. بنابراین فعلا نمیتونم کیک رو بپزم اما حسابی خوشحالم که وسیله ها رو دارم. 
امروز به جز زمان خواب، بیرون رفتن، غذا و کمی صحبت با مامان، همش به خوندن کتاب مادمازل شنل گذشت. از اونچه فکر میکردم واقعا جالب تر بود و البته چیز زیادی ازش نمونده. هزار تا حرف راجع به این کتاب دارم که بعد از ت
امروز بر عکس ظاهرش روز شلوغی بود. اشتباه کردم دیر بیدار شدم همینجوری وقتو هدر دادم. اما گذشت دیگه. کمک مها کردم نهار درست کردم بعد رفتم بیرون اومدم کنج دنج جدیدمو چیدم یعنی اتاقو مرتب کردم یسریاش وسایل من بود که ولو بود. هنوز جارو نکردم بابا خوابه. الان میخوام بشینم کتابمو بخونم مهام رفته بیرون دوستشو ببینه مامانم خونه باباحاجی بابا هم که خوابه. خودممو تو. امروز ۲۲ امه باورم نمیشه چقدر زود گذشت من هیچکار نکردم شهریور :/ داره تموم میشه حتی جز ک
پسربچه همبازیه دوران بچگیم، میلاد، ازدواج کرد، معتاد شد، طلاق گرفت، الانم زندانه؛ اونوقت من هنوز دفاع هم نکردم!! 
ولی اخبار حاکی از اینه که هفته بعد دفاع میکنم... بعدش دیگه هم میتونم ازدواج کنم، هم معتاد و هم طلاق و هم زندان!! 
پسربچه همبازیه دوران بچگیم، میلاد، ازدواج کرد، معتاد شد، طلاق گرفت، الانم زندانه؛ اونوقت من هنوز دفاع هم نکردم!! 
ولی اخبار حاکی از اینه که هفته بعد دفاع میکنم... بعدش دیگه هم میتونم ازدواج کنم، هم معتاد و هم طلاق و هم زندان!! 
یه بیماری هم هست که صبح کله سحر بیدار میشی تا دو ساعت کار نمیکنی :/ حکایت من شیش اینطورا بیدار شدم هنوز شروع نکردم انگار ادم منتظره لود بشه. 
میبینی چه دختر خوبی شدم صبحای زود بیدار میشم؟ مثل آدم حسابیا ^______^ خودم خیلی با خودم کیف میکنم که سحر خیز شدم.
آدم که صبح زود بیدار میشه هیجان شروع کردنو داره انگار بهش یه فرصت جدید داده باشن. من عاشق این حسم.
همین دیگه مغزم هنوز در حال لود شدنو بالا اومدنه. ساعت هفتونیم میرم سر کارم. 
از چی بگم براتون؟
از عیدی که میگن آجیل توش تحریمه؟
از عیدی که میگن قراره آخرین فصل گیم آو ترونز بیاد؟
از عیدی که قراره کلی فیلم جذاب اکران بشه؟
از عیدی که تا حدود هفدهم تعطیلیه؟
از عیدی که هنوز هیچ خریدی براش نکردم؟
از چی بگم از چی نگم براتون
 
در آیین نقد و بررسی کتاب «سربدار» عنوان شد:نگارش زندگی شهدا هنوز غریب است/ جای خالی طنز در «سربدار»گزارشخسرو باباخانی گفت: با وجود اینکه سی سال از جنگ می‌گذرد هنوز زندگینامه شهدا غریب است و امیدواریم این حصر شکسته شود و جامعه به تعادل برسد. به گزارش نوید شاهد به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) جلسه نقد و بررسی کتاب «سربدار (زندگینامه شهید فرومندی)» با حضور داود امیریان (نویسنده کتاب) و خسرو باباخانی (منتقد) سه‌شنبه 9 مهر در ایوان انتظار
بسم‌الله
بعضی حرفای کوچیک چقدر آدم رو می‌رنجونه و تو نباید بذاری که دلت بگیره و ناراحت شی چون ارزش نداره!
اما این منطق درست نیست، که خودمونو بزنیم به بی‌خیالی و نذاریم بهمون بربخوره و درنتیجه طرف مقابل هم بیشعور باقی بمونه و نفهمه که رفتارش اشتباهه!!
ذهنم درگیره همش ...
پروژه: ارائه فردا، نتایجم، برخورد استادم، مقاله‌ای که چکش نکردم
دانشگاه: انتخاب واحدم که نکردم، شهریه این ترم که ندارم فعلا
کارم: روتین شدنش، پیگیری کارهایی که باید یادم بم
بسم الله الرحمن الرحیم
دروس فی تاریخ الفلسفة 
الأستاذ الشیخ فضیل الجزائری
صیف 1440هـ فی قم المقدّسة


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
كلیات البحث و فهرسة عامة

2
الأنساق الفلسفیّة

3
المدارس الفلسفیة الأربع قبل سقراط

4
نقد المدارس الأربع ، مرحلة سقراط

5
أفكار سقراط : تحلیل و نقد

6
أفلاطون: نظریة المعرفة عند أفلاطون

7
تتمة أفكار أفلاطون: أدلة تجرد النفس 

8
المجتمع فی فكر أفلاطون و نقد آرائه

9
تتمة آراء أفلاطون مع تلخیص و نقد

10
نبذة تاریخیة عن أرسطو

11
انج
دیدین چطور کلی از زمستون گذشت،چطور این ترم تموم شد،دی که رفت یادم اومد چطور خودمو از کتاب خوندن عقب کشیده بودم،جز کتابای درسی دست به هیچ کتابی نزدم و راستش زیاد به خودم بابت امتحانا سختی ندادم هنوز نتیجه ی تنبلیام نیومده و نمیدونم چه کردم من هنوز امیددارم که اتفاق خوبی قراره بیوفته اما از تایمش اطلاعی ندارم،خیلی کارا انجام دادم،از دیدن ح.ه و آشنایی با م.آ و و ونوشتمشون ازم رمز نخواین من خجالت میکشم.
به زودی قراره استارت یه کتاب رو بزنم که حس
این اولین پست من در وبم است!
یادش بخیر اولین باری که نام این کتاب را شنیدم سوم راهنمایی بودم. یک معلمی داشتیم که گفت این کتاب را حتما بخوانید آن موقع ها خیلی جدی نگرفتمش تا اینکه جدیدا یکی از دوستانم این کتاب را تهیه کرد و من که به شدت دچار تنبلی و بی برنامگی! شده بودم تصمیم گرفتم این کتاب را تهیه کنم و بخوانم ولی آنقدر تنبلی کردم که هنوز با وجود حدودا 2 هفته ای که از تهیه کتاب گذشته است هنوز آنرا نخوانده ام اما حتما همین امروز آن را میخوانم!
ادام
امروز رفتیم من دو تا مانتو خریدم.البته فقط یه مشکی می خواستم ولی مامان و خانم فروشنده اصرار کردند که رنگ سبزش خیلییییییییییییییییییییییییییییییی به شما میاد و منم گوشام دراز شد و برش داشتم.مشکی 138 و سبز 155
و رسما ورشکست شدم.خب نتیجه چاقی است...یه چمدون مانتو دارم ولی به علت چاقی مفرط تنم نمیره و مجبوذم جدبد بخرم...
همون توصیه ای که به خواهری می کردم حالا گریبانگیر خودم شده.
راستی تو فیلم teacherیه جمله قشنگ از ناپلئون داشت:هر ساعتی که امروز هدر مید
بسم الله الرحمن الرحیم
المنهج الجدید فی تعلیم الفلسفة 
شرح كتاب الشیخ محمد تقی مصباح الیزدی حفظه الله
الدروس علیها كلمة سر للحصول علیها ، ینبغی التسجیل فی المادة عن طریق الواتساب


ت
عنوان الدرس
الرابط

1
 مقدمة الكتاب وبیان المسار العام لتاریخ الفلسفة

2
تاریخ الفلسفة فی اوربا الدرس 2

3
مراجعة الدرس 1و2

4
الدرس 3و4

5
الدرس 5و6

6
الدرس من 7 الى 10

7
مراجعة قسم تاریخ الفلسفة 

8
من الدرس 11 الى منتصف الدرس 14

9
من الدرس 14 الى 17 

10
من الدرس 17 الى 19

11
الد
امروز در حسرت فرصت های از دست رفته ی قبل هستم فرصت هایی که برای مطالعه ی بیشتر بیشتر و خیلی بیشتر داشتم، وقت و زمان و فرصت هایی که برای بدست اوردن مهارت های بیشتر و بهتر از دست دادم.
فرصت هایی که داشتم برای اشتباه کردن و نکردم، اشتباه نکردم. و الان امروز باید کارهایی رو انجام بدم برای درآمد که هیچ علاقه ای به اون ها ندارم
باید وقتهام رو برای جاها و کسانی بگذارم که دوسشون ندارم و یا علاقه ای با بودن با اونها ندارم .
قبلا میتونستم با تلاش و انجام د
دقیقا از 3 اسفند شروع شد.منظورم ویروس کرونا است.نشستیم خونه تا ببینیم چی پیش میاد و هنوز هم ادامه داره.دوست ندارم بگم جنگ جهانی سوم..ولی انگار یه چیزی تو همین مایه هاست.روزهای سخت و آسون کنار هم گذشت.پویان تازه تازه به مهد عادت کرده بود که یک دفعه همه چیز عوض شد.انگار قراره با این ویروس زندگی کنیم.نمیدونم ولی دوست دارم امیدوار باشم که همه چیز خیلی زود درست میشه.و من دارم البته به برنامه جدیدم شکل میدم.یه زمانی نشستم اینجا نوشتم که قراره هر روز ت
فقط باید به کتاب پناه ببرم. مطلقا به کتاب که هیچ چیز دیگه نمیتونه آرومم کنه. منو دور کنه از تمام فکر های بدی که تو ذهنم میاد. مثل یه مسکن میمونه. اینا حرف نیست فقط. حقیقت داره. من نمیخوام کلیشه ای چیزی بگم. اما آرومم میکنه. موضوع کتاب مهم نیست داستانی یا فلسفی منو جدا میکنه از این دنیا از فکر های مزخرف. منو میبره به جایی دیگه. باعث میشه دنیای دیگه ای رو تجربه کنم. باعث میشه آروم بشم و ادامه بدم و امیدوار بشم که هنوز میشه زندگی کرد.
 
من هنوز تموم نکردم. نمیدونم چرا اصرار دارم تمومش کنم :/ ولی وای اگه قیافمو ببینی انگار تو جنگ بودم. مخم دیگه  به نکشیدن رسید. دیگه اینه که اومدم استراحت. تا صبح  بیدارم قطعا. من میخوام بخونمش و زودتر تمومش کنم حالا هرچی شد الان رو اون دنده ام. خیلی لفتش دادم میخوام تا قبل از خرداد تمومش کنم. نه که فقط بخونمشا طول کشیدنش واسه فهمیدنشم هست که اینقدر کند پیش رفتم. همین. خبر دیگه ای نیست جز این که کلا گیر سفر به قرون وسطاوو در حال ملاقات کشیشهام بعدشم
من به آویشن، به باران تو مشکوکم هنوزمن به پایان ِ زمستان تو مشکوکم هنوزغنچه و عطر و بهار و سبزه‌ باز آورده‌ایگرچه با گل‌های گلدان تو مشکوکم هنوزای صدای ناگهان ِ یک تبسم در سحرمن به لبخند غزلخوان تو مشکوکم هنوزباز می‌پرسی که امید فراوانت چه شد؟باز می‌گویم به ایمان ِ تو مشکوکم هنوزهر که آمد، بار فردای خودش را بست و رفتبا یقین‌های پریشان تو مشکوکم هنوزاین‌که می‌آید نه باران، گریه‌های نم‌نم استمن به ابر و باز باران تو مشکوکم هنوز
بسیار زیاد دچار آشفتگی هستم!
کلی کارهای ناتموم دارم و کلا میشه گفت شیرازه امور از هم پاشیده....
خیلی دارم تلاش می کنم همه چیزو سر و سامون بدم ولی ظاهرا خیلی هم موفق نبودم!
-رژیم و وزنم که داره کم میشه ها ولی در نوسانه!با طا خوب شروع کردم ولی دیروز کلا قاطی کرده بودم.در حد یه خرس کنافه و برنج و ماهی و.....خوردم و در نتیجه وزنم دوباره بالا رفت.
-کتاب های کتابخونه رو مدت مدیدیه گرفتم و هنوز هندی رو تموم نکردم.احتمالا کلی جریمه برای اون هست...
-به سهراب زن
من چه گویم از دل زارم که بیمارم هنوزشب شده مهتاب در خواب است وبیدارم هنوزغرق نور وشادمانی آسمان تار شبلیک تاریک است و طوفانی دل زارم هنوزماه خندان کهکشان ها نور بارانغم نهان در دل که از عشقش گرفتارم هنوزمثل مجنون غرق افسون آسمان شاداب و گلگوناشک بارم روز و شب می باشد این کارم هنوز
توی کافه با بچه‌ها جمع شده بودیم و به نوبت از کتاب‌هایی که خوانده بودیم می‌گفتیم. نوبت رسید به ع. یکی یکی اسم کتاب‌ها را گفت تا رسید به «دوست بازیافته». من ناخودآگاه آه کشیدم و گفتم: قلبم. س نگاهم کرد و گفت: آخ، یادته؟ یادم بود. گفت: ازش می‌نوشتی. سر تکان دادم که هوم. ع گفت: توی گودردز به‌ش پنج ستاره داده بودی. لبخند زدم که یعنی جاش گوشه‌ی قلبم است. بعدتر چیزکی راجع به داستان کتاب گفتم و ع رفت سراغ کتاب بعدی. من اما هنوز دلم پیش دوست بازیافته بو
دانلود کتاب صوتی هنر رزم اثر سون تزو
 
دانلود فایل
 
 
 
دانلود رایگان کتاب صوتی هنر رزم اثر سون تزو :: دانلود کتابketabdownloadpdf.blog.ir › tag › دانلود رایگان کتاب ...۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود رایگان کتاب صوتی هنر رزم اثر سون تزو» ثبت شده است - دانلود کتاب.
دانلود کتاب صوتی هنر رزم | دکه علمیdakeelmi.ir › product › دانلود-کتاب-صوتی-هنر-رزمدانلود کتاب صوتی هنر رزم نسخه کامل و بدون سانسور. هنر رزم. کتاب صوتی . کتاب صوتی Art Of War. سان تزو نویسنده کتاب هنر رزم خواند
کارگاه روزهای شنبه به خاطر تعطیلات این هفته تشکیل نشد. بیش از دو سوم کتاب "مادام بوواری" رو خوندم و فردا قراره راجع به ویژگی‌های نثر آقای "گوستاو فلوبر" کمی حرف بزنیم. دو شب پیش از سر شیطنت یه نگاهی به قفسه‌ی کتاب‌های به‌تازگی منتشرشده انداختم، چشمم به "تصویر دوریان گِرِی" و "به سوی فانوس دریایی" روشن شد. این ماه اشتراک شش‌ماهه‌ام تموم میشه، مکث نکردم و بی‌تردید اون‌ها رو برداشتم. شروع به شنیدن تصویر دوریان گری کردم.
به طور تصادفی کلیپی بر
میگفت توی دهه 20 سالگی برای هر کاری فک میکنی زوده و هنوز خیلی وقت داری.
میگن برو سراغ یه کار ثابت میگی هنوز کار مورد علاقه مو پیدا نکردم.
میگن اذدواج کن میگی هنوز کلی وقت دارم.
میگن برو ورزش کن میگی هنوز عضله هام تحلیل نرفتن.
میگن سبزیجات بخور غذای سالم بخور میگی  بذار فعلا یه فست فود سفارش بدم.
میگفت دهه 30 سالگی وقتیه که میبینی برای خیلی کارها دیره!
شاید به روی خودت نیاری و بگی خوشحالی اما از اینکه خونواده تشکیل ندادی، از اینکه ورزش جزویی از روت
صحیفه سجادیه#دعا_سی_هشتم_1
دعای سیدالساجدین(ع) پوزش از حق الناس و رهایی از آتش:
اللَّهُمَّ إِنِّى أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِى فَلَمْ أَنْصُرْهُ، وَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِىَ إِلَیَّ فَلَمْ أَشْکُرْهُ، وَ مِنْ مُسِى ءٍ اعْتَذَرَ إِلَیَّ فَلَمْ أَعْذِرْهُ، وَ مِنْ ذِى فَاقَةٍ سَأَلَنِى فَلَمْ أُوثِرْهُ، وَ مِنْ حَقِّ ذِى حَقٍّ لَزِمَنِى لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ، وَ مِنْ عَیْبِ مُؤْمِنٍ ظَهَرَ لِى فَلَمْ
           
زمانی که کتاب "هنوز آلیس" رو شروع نکرده بودم، فکر می کردم آلزایمر یعنی فراموشی... فراموشی خاطرات و آدم های اطرافت. بعد از خوندنش بود که فهمیدم علاوه بر اون فراموشی ساده، مغز خیلی از عملکردهای خودش رو هم به مرور فراموش می کنه! و متوجه شدم  آلزایمر فقط یک بیماری ساده نیست.
کتاب فوق العاده ایه اگه تا حالا نخوندینش حتما بخونید و ترجیحا با ترجمه حمید یزدان پناه نباشه! هنوز هم معتقدم بدترین ترجمه ای که تا به حال باهاش روبرو بودم ترجمه همین
دقیقا الان تو تب و تاب و اوج استوری های نمایشگاه کتاب هستیم.نمایشگاهی که یک دورهمی بامزه کتاب ها هست.کتاب هایی کهبعضی هایشان به چاپ چندم رسیدند و بعضی هایشان تازه استارت را زده اند.
امسال اولین سالی هست که برای رفتن به این فستیوال بزرگ دو دل هستم.هرسال با بچه ها برنامه نمایشگاه میگذاشتیم.
من شاید نمایشگاه نروم چون:
- هنوز چندتایی کتاب نخوانده دارم
- تخفیف های نمایشگاه واقعا قابل توجه نیست.
- تقریبا هر دوماه چندتایی کتاب از انقلاب و شهرکتاب ها
دانلود کتاب هذا کتاب کنزالعلوم مخفی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود رایگان هذا کتاب کنزالعلوم مخفی, کواکب و سیارات و ...taktafile.ir › دانلود-کتاب-هذا-کتاب-کنزالعلوم-مخفیدانلود رایگان کتاب هذا کتاب کنزالعلوم مخفی کواکب و سیارات و نقش آنها در سرنوشت 99 اسماء الحسنی مبارک کتاب کنز العلوم مخفی دعای گشایش بخت دختران موکلین ...
دانلود کتاب هذا کتاب کنزالعلوم مخفی - پروژه هاwww.takbook.com › best › دانلود-

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها