نتایج جستجو برای عبارت :

خدایا کاش من هم عاقل شوم! (28)

استاد قائدی یک پستی گذاشته است با عنوان "شهروند عاقل". برایش نوشتم بعضی وقتها دلم میخواهد عاقل نباشم. نه شهروند عاقل، نه همسر عاقل، نه مادر عاقل. نه فرزند عاقل و نه هیچ چیز عاقل دیگری. دلم می خواهد بی خیالِ همه ی مسئولیتهایم بروم دیوانه وار دیوانگی کنم. زیر این نظر نوشته است: این خودش عین عقل است ...
استاد قائدی یک پستی گذاشته بود با عنوان "شهروند عاقل". دلم گرفته بود. زیر نوشته اش در بخش نظرات نوشتم: "بعضی وقتها دلم میخواهد عاقل نباشم. نه شهروند عاقل، نه همسر عاقل، نه مادر عاقل. نه فرزند عاقل و نه هیچ چیز عاقل دیگری. دلم می خواهد بی خیالِ همه ی مسئولیتهایم بروم دیوانه وار دیوانگی کنم". 
پاسخم داده است: این خودش عین عقل است ...
ح آزارم میده و راستش من بیمار این آزارم. چرا؟ چون دلم هیجان می‌خواهد، دلم وادادگی می‌خواهد. لعنتی این را خوب فهمیده، خوب بازی می‌دهد. اما تا کجا؟ مگر قرار نبود من عاقل باشم؟پس بسم است از قبول علمی و صلاح و نیکنامی. هرچه دل افشار کشد دیگر نمی‌روم. آری خواست دل را می‌شناسم اما من نه آنم. بسم است.
پیعمبر فرمود خدا به بندگانش چیزی بهتر از عقل نبخشیده است زیراخوابیدن عاقل از شب بیداری جاهل بهتره در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل بسوی حچ وجهاد بهتر است وخدا پیعمبر و رسول راجز برای تکمیل عقل مبعوث نسازد  تا عقلش را کامل نکند مبعوث نسازد و عقل اوبرتر از عقول تمام امتش باشد و انچه پیعمبر در خاطر دارد از اجتهاد و مجتهدین بالاتر است و تابنده ای واجباترا بعقل خود در نیاد انها را انجام نداده است همه عابدان در فصیلت عبادتشان بپای عاقل نرسند عقلا
یکی را از وزرا پسری کودن بود پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مرین را تربیتی میکن مگر که عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و مؤثر نبود، پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمیشود و مرا دیوانه کرد.
چون بود اصل گوهری قابل               تربیت را در او اثر باشد
هیچ صیقل نکو نخواهد کرد           آهنی را که بد گهر باشد
خر عیسی گرش به مکه برند        چون بیاید هنوز خر باشد
سعدی
کفاره ی شرابخوریهای بی حساب
هشیار در میانه ی مستان نشستن است
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
«لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون»
قسم به جان تو (ای پیامبر) که آنان در مستیشان سرگردانند .
سوره ی حجر آیه ۷۲
داستانی رو از کودکی شنیده بودم مضمونش این بود:
جادوگری نیمه ی شب معجون دیوانگی رو داخل چشمه ی شهر که مردم ازون آب میخوردند میریزه
یکی از مردم  متوجه میشه فردا هرچی به مردم میگه آب چشمه آلوده شده هیشکی گوش نمیکنه و همه از چشمه آب میخورن و همه دیوانه م
در خبر داریم که:«قَدِمَ الْمَدِینَةَ رَجُلٌ نَصْرَانِیٌّ مِنْ أَهْلِ نَجْرَانَ وَ کَانَ فِیهِ بَیَانٌ وَ لَهُ وَقَارٌ وَ هَیْبَةٌ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَعْقَلَ هَذَا النَّصْرَانِیَّ فَزَجَرَ الْقَائِلَ وَ قَالَ مَهْ إِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ وَ عَمِلَ بِطَاعَتِهِ.»ترسایى از مردم نجران به مدینه آمد و او را زبانى گویا و ظاهری جذاب و با هیبت بود. پس گفته شد: اى پیامبر خدا، این ترسا چه اندازه عاقل است! حضرت گوینده ر
حالا این عمه من خوبه هروقت میاد رشت میره رازقی و شکم الملوکو کبابی فلان و بسار کلی به خودش میرسه..
ما
۹ تا آدم عاقل و بالغ رفتیم دربند املت زدیم بر بدن کلا شد ۱۲۰تومن
میخواست مارو به کشتن بدهههه که چرا واسه املت انقد پول دادین..
البته
نظرشون اینه اگه عاقل بودین اینقد پول پای املت نمیدادین..ولی به قول
آروین اینجوری خودمونو توجیح کردیم که نهههه خوب بود گوجه گرون شدهههه..
پ.ن:یادم باشه حق تبلیغو از این رستورانایی که نام بردم بگیرم
 
 
 
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیممستیم اگر ساکن میخانه نباشیمما را چه غم ار باده نباشد، که دمی نیستاز عمر که با نالۀ مستانه نباشیمسرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرتعاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیمچون می نرسد دست به دامان حقیقتسهل است اگر در پی افسانه نباشیمهر شب به دعا می طلبیم اینکه نیایدآن روز که ما در غم جانانه نباشیم#مهدی_اخوان_ثالث
ولم کن . هیچ جا سراغمو نگیر . تا وقتی بودی نمیتونستم عاقل باشم. دیگه میخوام‌عاقل باشم. لطفا تمومش کن.
 
اینقد که حرفات ازارم داد. اینقد که دوست داری حرصم بدی رفتنت سخت نبود. 
تا ابد برو پستهای پیج سپهر خدابنده که به من مربوطه لایک کن من میکوبم خودمو از اول درست میسازم. 
 
http://sakhamusic.ir/music-puzzle-band-jaaddeh/
این که انسان در هر شرایطی بتواند منطقی و عاقل باشد، عالی است اما در
عین عالی بودن، می تواند سخت باشد. وقتی حتی هنگام دوست داشتن و عاشق بودن
هم، ذره ای کور و کر نشوی و هم چنان منطقی و عاقل باشی، این می تواند برایت
خیلی آزار دهنده باشد گرچه در عین حال مزیتش بسیار است. یک عاشق عاقل،
تمام بدی ها و ایرادها و نواقص معشوق و رابطه را می فهمد و سعی می کند همه
چیز را بسنجد و تصمیم درست بگیرد، خطاها را گوشزد کند، و حتی بفهمد با این
که عاشق است، معشوقش آدم
قابلیت دانلود اپلیکیشن اینستاگرام برای کاربران ایرانی غیر‌فعال است، چون از خارج تحریم هستیم. قابلیت استفاده از اینستاگرام برای کاربران ایرانی به زودی غیرفعال خواهد شد، چون از داخل تحریم هستیم. دارو نیست چون از خارج تحریم هستیم، دارو هست، دست من و تو نیست، چون از داخل تحریم هستیم. دست امامزاده بر سر دست‌های داخل است و دست شاهزاده در دست دست‌های خارج. دست بوسی حضرت آقا و اعلیحضرت همایونی برقرار است اما دست دلال‌ها دست خدا شده، هر توپی را و
از این دعواها خسته شدم
مامان و آبجی  هر روز با هم دعوا می کنن. آرزومه برم برای خودم خونه مستقل بگیرم و از این دعواها راحت بشم.طاهرم آرومه از درون داغون 
یه وقتای با این دعواها ی چند ساله دست و پاهام  میلرزه.سردردهام زیاد شده و تمرکزم رو از دست می دم
از زمانی که ف توی زندگیش مشکل پیدا کرد و اومد اینجا دردسر ما بیشتر شد 
خدایا به ادمات بفهمون با جیغ و داد و بیداد هیچ مشکلی حل نمیشه 
اینا همه حق الناسه.چرا توی یه خونه باید این همه حرفهای تکرار باش
هرگاه خرد کامل شود سخن کم میشود.
خردمند کسی است که زبانش را از غیبت باز دارد.
عاقل ترین مردم از عیب خودش اگاه و از عیب دیگران نا اگاه است .
خردمند ترین مردم در انتقام از مردم نادان سکوت کند.
عاقل ترین مردم کی است که کار های جدی او بیش تر از شوخی هایش باشد
هرکس عقلش کاهش یابد شوخی هایش افزایش می یابد.
از نشانه های خردمند ان است که هرانچه را میداند نمی گوید.
و دیگران را به خاطر اشتباهات خودش سرزنش نمیکند. 
احمق ها با خشم و پرخاشگری واکنش نشان می دهند
حکمت 40
راه شناخت عاقل و احمق‏
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.[10]
(این از سخنان ارزشمند و شگفتى آور است، که عاقل زبانش را بدون مشورت و فکر و سنجش رها نمى‏سازد، امّا احمق هر چه بر زبانش آید مى‏گوید بدون فکر و دقّت، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مى‏گیرد).
(حکمت 40 به گونه دیگرى نیز نقل شده)
حکایت امشب:
یکی را از وزرا، پسری کودن بود. پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مر این را تربیتی می‌کن مگر که عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و موثر نبود. پیش پدر کس فرستاد که این عاقل نمی‌شود و مرا دیوانه کرد. 
چون بود اصل گوهری قابل/تربیت را در او اثر باشد
هیچ صیقل نکو نداند کرد/آهنی را که بدگهر باشد
سگ به دریای هفت‌گانه بشوی/که چو تر شد پلیدتر باشد
خر عیسی گرش به مکه برند/چون بیاید هنوز خر باشد
+بیت اخر :)))
مازِرون نِخاره، تَن زَنده زِلهمهمون وَر نَینه عیدی، نَکون گِله
عاقل‌، نِخار جه نِدارنه تِوقّع 
مازِرون شرمنده، نارْنه حوصله 
ترجمه فارسیمازندران مریض است، بدنش درد دارد عید امسال پذیرای مهمان نیست، پس گلایه نکنیدانسان عاقل از شخص مریض توقع پذیرایی ندارد مازندران شرمنده مردم است، چون حال و حوصله ندارد دوستعلی علیخانی / اسفند نود و هشت
گفت عاقل نان ز آزادی به استگندم اندوه از شادی به است
بهر بوفان ظلمت شب نعمت استدر خرابی بهرشان صد شوکت است
خلق پندارد که عاقل فکر اوستخلق با عقل است و این عقلش عدوست
عشق گوید خلق! آزادی بجوای گرسنه رشته‌ی شادی بجو
نان رود از کف چو آزادی رودغم بیاید نان برد شادی رود 
این فکوران بنده‌ی نام‌اند و کامدلقکان عقل در کوی ظلام
بی‌خردمردان کاهل هر سویندهر که مستی را دهانش می‌بویند
هر چه بدبختی ز عقل ناقص استظلمت عالم ز عقل ناکس است
هر حجابی را که بر
بنیامین بهادری–راحت
راحت به خودت دادی منه بد پیله رو عادت وای چه کاری میکنه عشق یه آدم با دل آدم
من نمیتونم از تو دور بمونم حتی یک ساعت
چشمای تو یک طرف تموم دنیا یک طرف
من باشم و تو باشیو تموم دنیا یک طرف
این روانی هیچ کجا جز پیش تو عاقل نشد دنیاشو دادش به تو
نمیدونی چقد آسونه مردن براتو
نمیدونی چقد آرومه حسم باهاتو
تو اومدی همه قانون دنیام عوض شد تو اومدی یهو دیوونه دیوونه تر شد
دیوونه تر شد
چشمای تو یک طرف تموم دنیا یک طرف
من باشم و تو باشیو ت
گفتی نکته‌ها چون تیغ پولادست تیز. گفتی گر نداری تو سپر واپس گریز. درسته؟ یادته؟ 
یه قدم رفتم عقب. اما شیرین می گفتی و چاره نبود از المپیاد. چاره نبود. سوار قطارِ اجباری بودیم که می‌رفت تا بیفته تو درّه. چه می‌دونستم دره‌ست. فکر می‌کردم سپر هم دارم تازه.
معجب و سپرِ پوست‌پیازی به دست اومدم. با شمشیرت ایستاده‌بودی اون‌جلو. گفتی با این آرامش و دین و ایمونت که نمی‌شه جلوتر رفت. هرچی داری رو باید بذاری و بیای. فک می‌کردم سپرم جوابه. دین و ایمونم
    انسان های عاقل خیلی دوست دارند که قفسه دل هایشان را برای طبیعت باز کنند که پرنده های دل آن ها 
آزادانه با پرواز کردن فکر و اندیشه کنند.
وقتی انسان های عاقل با آسمان همدردی و همدلی می کند؛ وقتی که به آسمان خیره می شود آن وقت درک می کند که حسادت و خودخواهی در این دنیا در برابر این عظمت الهی هیچ است .
    پس گاهی وقت ها آسمان و طبیعت برای انسان ها درس زندگی است
واقعیت اینه که بودن با مح و عشق اون سیرابم نمی‌کنه، چیزی شبیه میم ه، با محبته اما تو دنیای من نیست تو دنیای خودشه و دلخوش به این که من رو داره و شاید حتی نداشتن منم براش مهم نباشه و راحت کنار بیاد، همونجور که درمورد میم فکر می‌کنم. باید بی توجهی کنم و ببینم چیجوره! اما ح خیلی خوبه.. با محبت مهربون و غنی.. میم هم که خب بخ صرافت افتاده دوست پسر پیدا کنه و اینکه منم دارم کنار میام تا آزاد شم.. حس می‌کنم ما بیشتر رفیق خوب و پارتنر خوبی هستیم تا زن و شو
«مولانا شمس الدین-قدس اللهّ سرّه-می‌فرمود که قافله‌ای بزرگ به جایی می‌رفتند، آبادانی نمی‌یافتند و آبی نی. ناگاه چاهی یافتند بی دلو. سطلی به دست آوردند و ریسمان‌ها، و این سطل را به زیر چاه فرستادند. کشیدند، سطل بریده شد. دیگری را فرستادند هم بریده شد. بعد از آن اهل قافله را به ریسمانی می‌بستند و در چاه فرو می‌کردند، برنمی‌آمدند. 
عاقلی بود، او گفت: «من بروم.» او را فرو کردند. نزدیک آن بود که به قعر چاه رسید، سپاهی باهیبتی ظاهر شد. این عاقل گ
موقع بیماری به نظرش می آمد که گویی تمام عالم محکوم است به اینکه قربانی مرضی شوم و ناشنیده بشود. مرضی که از اعماق آسیا به اروپا آمده بود. همه می بایستی از بین بروند، به غیر از عده ای معدود از برگزیدگان. قارچ هایی جدید و ذره بینی پیدا شدند که در بدن مردمان رخنه می نمودند، اما این موجودات ارواحی بودند دارای عقل و اراده. مردمی که آن ها را در خود می پذیرفتند، بی درنگ جن زده و بی اراده می شدند. اما هرگز، هرگز آنقدر که این مبتلایان خود را عاقل و مطمئن در
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر ازین حقیر سؤال میپرسید باید بگویم که عاقل آن است که میان خوب و خوب تر آنقدر عاقل باشد که خوبتر را انتخاب کند...در زمانی که هجوم سؤالات فراوان از سوی مکاتب و مذاهب و ادیان و ایدئولوژی های مختلف به سمت شیعه آغاز شده است... تحقیق و یافتن پاسخ صحیح برای این پرسش ها وظیفه هر شیعه ای است.نشستن و بحث کردن در خصوص روایات وارد شده در چگونگی مسح کردن شاید لازم باشد _که لازم نیست چون علمای بزرگ شیعه در قرون گذشته به بررسی این مسائ
 
سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرتعاقل تر از آنیم کِ دیوانه نباشیمچون می نرسد دست به دامان حقیقتسهل است اگر در پی افسانه نباشیم
 
                                                                  "اخوان ثالت"
 
بله؛ از آفتاب بِ ماهتاب،
 
از خشکی بِ دریا،
 
از خورشید بِ برف!
 
 
آب : فقط زمانی خسته میشود که از حرکت باز ایستد! آب، نرم ترین است اما سخت ترین ها را نرم نرم، نرم میکند!
آب نبات چوبی : اگر آدم بزرگ های جدی آن را به دهان گیرند از « شخصیت چوبی » خود خارج میشوند.
آتش: اگر به زیر افکنده شود باز هم به رو میرود.
آجیل : مشکل گشای آن اگر در جمع زنان مشکل دار شکسته شود مشکل تراش خواهد شد.
آدم بی عرضه : بیچاره ای که فرصت درست و حسابی برای عرض اندام نداشته است و اگر نه بیا و ببین.
آدم پر حرف : وزن مغز او با وزن فهمش نسبت معکوس دارد
خدا کیه؟؟
آیا خداوندی که همه جا رو میبینه رو بهش خدا میگن یا خدایی که نمیبینه و نابیناست؟؟؟
 
آیا امام زمان(عج)  که فرستاده خداوند است، مث خدا همه جا رو ببینه بهش میگن از طرف خدا اومده یا مث من باشه؟؟؟
 
آیا  الان امام عصر(عج) پنهان و غایب از نظرها و چشم هاست؟
 
آیا امام معصوم(عج) رییس کل جهانیان،
جانشینی شبیه به خود گذاشته است یا متفاوت؟؟
 
از نگاه ولیعصر(عج) ذره ای تفاوت در جانشین  و نایب با او؛ دشمنی ست یا دوستی حقیقی؟؟؟؟
 
آیا »»» عقل  شما  «
تموم لذت‌ها رو به بعد موکول کردیم. دور خودمون دیوار کشیدیم تا یه‌وقت پامون نلغزه.ما می‌خواستیم خوب باشیم. می‌خواستیم متعادل باشیم و هیچ کار احمقانه‌ای نکنیم. ولی حالا که فردا معلوم نیست هرکدوممون زنده باشیم یا مرده بیا ببینیم می‌ارزید واقعا؟ این‌همه عاقل بودن به کدوم درد خورد؟ اگه همین فردا چیزیمون بشه چه لذتی بردیم؟ کل پنج سال گذشته چی‌کار کردیم برای خودمون؟ما تو رعایت کردن زیاده روی کردیم. بدون انجام هیچ کار احمقانه‌ای چطور می‌خو
تموم لذت‌ها رو به بعد موکول کردیم. دور خودمون دیوار کشیدیم تا یه وقت پامون نلغزه. ما می‌خواستیم خوب باشیم. می‌خواستیم متعادل باشیم و هیچ کار احمقانه‌ای نکنیم. ولی حالا که فردا معلوم نیست کدوممون زنده باشیم یا مرده بیا ببینیم می‌ارزید واقعا؟ این‌همه عاقل بودن به کدوم درد خورد؟ اگه همین فردا چیزیمون بشه چه لذتی بردیم؟ کل پنج سال گذشته چی‌کار کردیم برای خودمون؟ 
ما تو رعایت کردن زیاده روی کردیم. بدون انجام  هیچ کار احمقانه چطور می‌خواس
چند وقتی است یعنی خیلی وقت است که بی خیال شده ام.نمیدانم دیوانه شده ام یا عاقل.
یا شاید هم دیوانه ای که در حال عاقل شدن است و روزبه روز دیوانه تر میشود.
دیگر خیلی چیزها برایم اهمیت ندارد.شاید به خاطر این است که وقتی ماجرایم با آن ها شروع میشود با خودم میگویم که چی؟و وقتی جوابم به آن ها این است که هیچ.دیگر فرصت فکر کردن به آن ها را به خود نمیدهم.
برای مثال همین روزها که ایام امتحانات دانشگاه است.یکی از درس هایم را افتادم.و حتی احتمال دادم مشروط شوم
عاقل شدم , دوباره که دیوانه ات شوم با پای خود شکار تو آمد سر کمند جان می دهم برای تو چون شمع و وقت صبح بر خویش دل نبندی و بر عشق دل ببند این جان که در هوای تو از تن بدر نرفت ساده ولی برای تو صد دل ز خویش کند افتاده ام به پای تو چون خاک در رهت مگذر ز من که خاک ز جایش شود بلند در قلب و نبض من به میان است پای عشق جان داده ام به خنده ات آرام تر بخند ... #الهام_ملک_محمدی
بچه بودیم و جاهل، حساب کتاب نمیکردیم داریم به احساسات هم ضربه میزنیم.الان یه کم بزرگ شدیم و یه کم عاقل، بیشتر حواسمون به خودمون هست که هرکی نیاد سرشو بندازه پایین، همه چی را بهم بریزه و بره.
بعدا که شاید یه کم بزرگ تر بشیم، آسون تر بگیریم و بخندیم به همه این احوال! 
بعضی ها خوشحالند و خوشحالیشان حتی توی کامنت گذاشتنشان هم مشخص است . بعضی ها الکی خوشند و الکی خوشیشان را فقط می شود از چشمهایشان فهمید . بعضی ها درد دارند و دردشان را همه جا جار می زنند . بعضی ها درد دارند و دردشان را فقط از چشمهایشان می شود فهمید . بعضی ها گریه می کنند اما اشکهایشان، اشک تمساح است . بعضی ها گریه نمی کنند اما از چشمهایشان معلوم است  که اشکی به بزرگی یک سکوت گوشه ی چشمشان به کمین نشسته . بعضی ها نیتشان خوب است اما بد عمل می کنند .
*چرا سردار سلیمانی، مثل خیلی از سیاسیون، از محبوبیتش سوءاستفاده نکرد؟
چون عاقل بود!*
چرا ایشان مثل خیلی از سیاسیون از محبوبیتش سوءاستفاده نکرد؟ چون عاقل بود و از محبوبیتش جز برای دین، و جز برای اصل انقلاب، و جز برای امنیت کشور استفاده نکرد، او می‌دانست اگر کسی از محبوبیتش سوءاستفاده بکند، چه بلایی بر سرش خواهد آمد. اگر کسی بگوید سردار مؤمن بود، آن هم به‌دلیل عقلانیتِ او بود که مؤمن شده بود. چه کسانی‌ ایمان نمی‌آورند؟ کسانی‌که نادان‌اند
ابن سنان گوید بجصرت صادق ع عرصکردم مردیست عاقل که گرفتار وسواس در وصو و نماز میباشد فرمود چه عقلی که فرمانبری شیطان میکند گفتم چگونه فرمان شیطان میکند میبرد فرمود از او بپرس وسوسه ایکه باو دست میدهد از چیست قطعا بتو خواهدگفت از عمل شیطانست  
من :باز از دور می آیی جانا ؟؟!! .من : دور ماندن گاهی تمام عقل است و گاهی تمام بی عقلی ،من همان عاقل دیوانه ام که شرط دیوانگی را به مرگ دنیای نزدیک ترجیح میدهم ،مجنون که باشی از بام شهر هم ،از همان دور همان پنجره ی معروف معلوم است ."گاهی تمام عقل به دور ایستادن است "
{سبک زندگی مهدوی - شماره 37}
 
اهمیت رجوع به مشاوره
 
 یکی از مواردی که در شرایط امروز جامعه و با توجه به پیچیده بودن مسائل و شرایط زمانه، ضرورت آن بر هیچ انسانی پوشیده نیست، رجوع به کارشناسان و متخصصان و استفاده از مشورت ایشان است .
در سبک زندگی مهدوی، تاکید ویژه ای به مشورت کردن شده است. در روایتی از رسول مهربانی ها نقل شده که فرمودند: «مشورت کردن با عاقل خیرخواه مایه هدایت و میمنت است و توفیقی است از جانب خداوند. پس هرگاه خیرخواه عاقل تو را راه
پاورپوینت اتحاد عاقل و معقول

پاورپوینت اتحاد عاقل و معقول
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 157
 
 
 
 
اتحاد عاقل و معقول
حقیقت علم از نظر صدرا
صدرا: علم از سنخ وجود است. گاهی نیز علم را کیفیت نفسانی می‌داند
وجود در ذات خود نه جوهر است نه عرض. جوهر و عرض بودن وجود، بالعرض است.
با توجه به این‏که گستره وجود همه چیز را فراگرفته، در مرحله‏ای عرض و مرتبه‏ای بالاتر، جوهر و در برترین‏ مرحله فوق جوهر و عرض باشد که آن ذات واجب الوجود بالذات است.

جهت
با تمام تظاهر به عاقل بودن، باز هوای چرند سُرایی به سَرم زده! اونهایی که با نوع و شیوهٔ چرندیاتم آشنایی دارن احتمالن تووی دلشون میگن: این بازم خُل شد! و میروند که رفته باشند، که مثلن بگذارند یکه و تنها، آزاد و رها، جدا از هر ریسمان، در آسمانِ پرستارهٔ موهوماتِ توخالی، پرواز کنان خوش باشم.
این بار از یارتون که جدا شدید چو کاروان رود فغانم از زمین...گوش ندید. ابر می بارد و من میشوم از یار جدا هم گوش ندین. 
برید کلاس رقص ثبت نام کنید یا هرکاری که سرخوشتون کنه و احساس زندگی به شما بده. حواستون هم باشه که عاقل باشید و زندگی رو برای خودتون زهرمار نکنید. دنیا انقدری طولانی نیست که خودتون رو در پروسه ی رنج های تحمیلی قرار بدید.
۵ ترم علوم پایه هم تموم شد:)فکر نمیکردم یه روزی این جمله رو بنویسم:)، برام خیلی دور بود ترم ۵! ترم اول که بودم، فکر میکردم به ترم ۵ که برسم قراره خیلی خفن، شاخ، عاقل و بالغ بشم! 
تو این ۵ ترم سعی کردم مهارت های مختلفی کسب کنم، با یه سری از ترس هام مقابله کنم و شجاعت بیشتری کسب کنم.
امیدوارم از فیزیوپات پزشکی شیرین تر بشه:)
پ.ن : شهریور علوم پایه دارم ^___^
بابابزرگم همیشه می‌گفت باید مواظب تخم‌مرغ‌ها و کلمات باشیم که هیچ کدام‌شان قابل برگشت و درست شدنی نیستند. هر چی سنم بالاتر می‌رود، بیشتر می‌فهمم بابابزرگم چقدر عاقل بوده.
ماهی بالای درخت/ لیندا مالالی هانت/ ترجمه پریناز نیری
تاکی به تمنای وصال تویگانه
                                  اشکم شود ازهرمژه،چون سیل روانه
خواهد که سراید غم هجران تو یا نه
                                 ای تیر غمت رادل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول وتوغائب زمیانه
                               رفتم به در صومعه عابدو زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع وساجد
                             در میکده رهبانم ودرصمعه عابد
گه معتکف دیدم وگه ساکن مسجد
                             یعنی که
چند وقتی است یعنی خیلی وقت است که بی خیال شده ام.نمیدانم دیوانه شده ام یا عاقل.
یا شاید هم دیوانه ای که در حال عاقل شدن است و روزبه روز دیوانه تر میشود.
دیگر خیلی چیزها برایم اهمیت ندارد.شاید به خاطر این است که وقتی ماجرایم با آن ها شروع میشود با خودم میگویم که چی؟و وقتی جوابم به آن ها این است که هیچ.دیگر فرصت فکر کردن به آن ها را به خود نمیدهم.
برای مثال همین روزها که ایام امتحانات دانشگاه است.یکی از درس هایم را افتادم.و حتی احتمال دادم مشروط شوم
مدت ها قبل توی زندگیم یه کارایی کردم که الان میگم کاش توی اون لحظه یه نفر بود و بهم میگفت این کارو نکن! این کار، این روش، این مسیر، به این شکل و با این هدف و با این شرایطی که تو داری، اون طوری که میخوای عملی نمیشه. 
ولی خب کسی نبود که بهم بگه. 
امروز اما خودم هستم و به خودم میگم که باید چه مسیری رو بری و چطور این مسیر رو طی کنی. 
قبلا هم گفتم ما هیچ وقت به اندازه کافی عاقل نیستیم ولی هر چی که پیش میریم و از اتفاقات مختلف درس میگیریم یکم نسبت به قبل ع
انتخاب های لحظه به لحظه ی آدم جهت خوشبختی یا عدم خوشبختی ش رو نشونه می گیره. اگر انسان عاقل باشه، چرخه ی انتخاب و عملش یه چرخه ی درست و بالا برنده میشه و اگر چرخه معیوب باشه، دست و پا می زنه و واپس رانده میشه با تقلاهاش در چرخه ی معیوبش...
باهم شمردیم طرف سه بار دستشو ب طور مثلا اتفاقی زده بود ب دست من
بار آخرم ک دستشو گذاشته بود رو دستم
آدم عاقل اگ دلت سکس میخواد بهتره بری با یکی ک اهلشه
دستمالی کردن دختر مردم دیگه چیه؟!
.....
خیلی دلم میخواد براتون بشینم تعریف کنم ولی خیلی خسته شدم
چند وقته نرفتم پیش روانشناسم
از اینطرفم ی تصمیماتی گرفتم...
بزاریم زمان خودش پیش بره ببینیم چی میشه
خدایا هرچی خیر و نیکیه برای همه پیش بیار
الهی آمین
" آقا جّان ! تو رو به فاطمه ی زهرا قسمت می دیم ، آقا جّان ! ظهور آقامون امام زمان برسان
آقاجّان ! تو رو به فاطمه ی زهرا قسمت می دیم آقا جّان ! همه ی مریضای اسلامو شفا بده 
آقا جّان ... " .
این ها دعاهاییه که معمولا هر روز صبح وقتی میرم حرم یک نفر دمِ بست نوّاب فریاد می زنه ! هر کس رد مشه پوس خندی می زنه و رد میشه . انگار که همه فکر می کنن که یارو دیوونه است . شاید من هم اولش همین فکر رو می کردم . اما فک نمی کردم یک روز با نواش بغض کنم و اشک بریزم . 
+ هر که را مج
تجربه همیشه بهم نشون داده که زمان ک بگذره خیلی چیزا حل میشه. خیلی چیزا اهمیتشونو از دست میدن و دیگه یه ذره هم ذهنت رو مشغول نمیکنن. الانم همینه. بجای اینکه بخاطر یه موضوعی بال و پر بزنم و نگران باشم و  عصبانی بشم و فکر کنم و سعی کنم هی ب خودم بگم آدم باش، عاقل باش.. بجای اینا بزارم وقت بگذره و آدما چهره ی واقعیشونو بهم نشون بدن. بزارم دوره ی درمانش تموم بشه و به طبقه ی خاطرات منتقل بشه و خلاص:)
⏳قوی بودن به این معنا نیست که باید در یک زد و خورد مبارزه کنید...
.
قدرت واقعی یعنی انقدر عاقل و بالغ شده باشید
که از کنار حرفهای پوچ و غیر منطقی آدم های مزاحم و اشوبگر❌  با بی توجهی و بی محلی رد شوید
و به اهدافتان بیندیشید... ✌️
.
اگه تو این روزها کسایى هستن که نمیخوان بزارن توبه هدف زیبات برسى وبا حرفاشون ذهنتو بهم میریزن تو سکوت کن☝️و حرفاشونو نشنیده بگیر و با انگیزه ى بیشتر برو به سمت هدفت✨چــــون صداااااىموفقیتت به گوششون میرسه...
.
بهم گفت که اگه اومدم تهران دوست دارن که با اونا زندگی کنم! و من فکر کردم که صرفا تعارفه ولی تاکید کرد که تعارف نیست و واقعا دوست دارن برم پیششون :)))))))))))
و در توصیف میزان خفن بودن این پیشنهاد باید بگم که یه اتاق دارن که کلا کتاب چیده‌ست توش از کف تا به سقف! و تفریح روتین، کوه رفتن جمعه هاست که چندساله وقفه ای توش ایجاد نشده! و تا بهشتی یک خیابون فاصله ست و میشه پیاده رفت!
 
اصولا آدم عاقل الان به جای بندری زدن میره خودش رو با تست خفه میکنه!
یهو به خودم اومدم دیدم من ۲۱ سالمه و... خدایا! من چقدر کارای احمقانه میکنم.
قبلا تصورم از آدم بیست ساله و بالاتر، یه آدم کاملا عاقل و بالغ بود و حالا...
_ سر یه کارگروهی مثل بچه ها دعوا میکنم!
_ سر همون کار انقدرگریه میکنم که کل شبو با سردرد میگذرونم!
_ مثل قبل بقیه رو نمیبخشم و لجبازی میکنم همش و اخلاق بد آدم بزرگارو واسه خودم انتخاب کردم!
_ نمیتونم تصمیم درست بگیرم و زود نظرم عوض میشه!
_ از نبودن آدمها میترسم! از بودنشون هم...
.
.
.
قرار نبود من توی این س
دوستیمو با آرزو بهم زدم
از نظر من آرزو آدمیه که رفتارای زشت خودشو نمیبینه اما رفتای بد منو با لحن بد ب روم میاره
اما من درمورد رفتارا وحرفایی ک خیلی وقتا ناراحتم کرده حرفی نمیزنم چون جز عصاب خوردی چیزی برام نداره
فکر میکنه خیلی عاقل وفهمیدست وبقیه نفهمن وفاز نصیحت برمیداره :/
 
خیلی خوشحالم از اتمام این دوستی...
 
اما آشفتم از این جهت که هرچی درس میخونم یادم میره وامتحانامو خراب میکنم
میترسم از مشروط شدن
تنها امیدم خداست
خدایا حال دل منو همه آ
کنار اومدم؟ کنار اومدم. 
هیچ چیز مثل خیال و توهم زیبا نیست و هیچ چیز مثل واقعیت و عقلانیت ضرورت نداره. یعنی در هر جهان ممکنی از خیالاتت هم واقع بشی باز هم امکان درد و رنج و اشتباه هست و تمسک به عقلانیت در اون جهان ممکن خیالت تنها ضرورتیه که نباید فراموش بشه.
درسته که هنوز بچه‌ام اما نیازه که عاقل و بالغ شم پس دست بکش و بچسب به واقعیت. یک سال و نیمه بدجور داری با زندگیت بازی می‌کنی و همه از م شروع شد و بعد ح و حالا مح اما دیگه بسه باید تمومش کنی ای
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟….
ادامه در لینک زیر:
کلیک کنید
 
از دست من میری ، از دست تو میمیرمتو زنده میمونی ، منم که میمیرمتو رفتی از پیشم ، دنیامو غم برداشتبرداشت ما از عشق ، با هم تفاوت داشتاین آخرین باره من ازت میخوامبرگردی به خونهاین آخرین باره من ازت میخوامعاقل شی دیوونهاین آخرین باره من ازت میخوامبرگردی به خونهاین آخرین باره من ازت میخوامعاقل شی دیوونهانقدر بزرگه تنهایی این مرد ، که حتی تو دریا نمیشه غرقش کردمن عاشقت هستم اینو نمیفهمی ، یه چیزو میدونم که خیلی بی رحمیهمیشه میگفتی شاهی گدایی
نسبت به گذشته فکر میکنم عاقل تر و پرتجربه تر شدم. کم‌حوصله تر و زود رنج تر :/ بدیو و خوبیام گاتی شده همینی که میبینید از آب درادمده.
ولی فکر میکنم مراقب خودم نیستم :( جسمی نه اصن جسمی مهم نی
روحی /وقتی / فکری نمیدونم.
از نوجونی چند نفری هستن که نمیبخشمشون اصلااااااااا ینی باعث شدن خورد بشم. برام مهم نی فعلا برن به درک تا بعدا خودم بفرسمشون درک :) یا شایدم "جهنم دره" 
جهنم دره یکجایی تو آذربایجان غربی_خوی.
یه وقتایی کارام بنظرم غلطن یه وقتایی درست تر
امروز مثل یه احمقِ به تمام معنا برگشتم به جفتشون گفتم معذرت می خوام
چه کار کنم؟ دلم تنگ بود..
یادم رفت چقدر موقعی که از خودِ واقعیم فرار می کردم که به اونها صدمه نزنم، ازم فاصله گرفتن و سکوت کردن
یادم رفت حتی یکی شون دستش و نذاشت روی شونه م بگه عیبی نداره.. بمون.. باش..
یادم رفت آدمها از خداشونه از شرِّ روانی ها خلاص بشن
حتی اگر اون روانی دلشون رو با مهربونی هاش برده باشه
شاید اگر تو بودی انقدر با هم دیوانگی می کردیم که هیچ احتیاجی به برگشتن سمتِ ا
بعد از امتحان زبان که اومدم خوابگاه وسایلم رو جمع کنم قلی زنگید
گویا بچه ها بهش گفته بودن من قرار نیست تولدش رو برم
زنگ زد گفت نارنجی
تو واقعا میخوای بری؟
گفتم آره دیگه ببخشید کار واجب دارم و اینا بلیط گرفتم باید برم
تولدشم تبریک گفتم
به بچه هام سپرده بودم که واسش کادو گرفتن منم سهیم کنن ولی فعلا نگرفتن
بعد از تولد هم گلگلی زنگ زد
گفت خیلی خوب نبوده گویا
و یه سری ماجراها رو تعریف کرد
و خدا رو شکر کردم که عاقل بودم و نرفتم بین آدمایی که معاشرت ب
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باش
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
.
.
سلاممممممم سلاااااام 
.،اردی بهشت قشنگ تون از اتفاقای رنگی و حال خوب،سلامتی و آرامش ،شکوفه بارون باشه الهی عزیزان همراه و خاموش و ناخاموش من❤
امروز از اون پست کشدار ،طولانی و کیلومتری عا داریم که نزدیک یه هفتس دارم مینویسمش،اگر دوست دارید همراهم باشید،پاشید بیاید ادامه مطلب
ادامه مطلب
هنگام مباحثه و مجادله بخدا سوگند یا نکنید زیرا ممکن است از ترس عذاب وعقاب خدا از انچه سوگند خورده اید  برایدیگر منتقل شوید ورسواگردید  حدیث 4 امام صادق ع فرمود با شخص حلیم و سفبه مجادله مکن زیرا حلیم دشمنت دارد وسفیه ازارت رساند  توضیح  حلیم دو معنی دارد 1 خردمندو عاقل 2 خویشتن داری که در کارهاشتاب نکند و هردو ور اینجا مناسب است  وسفیه بیخرد و نادانست 
حال دلم همونجوره که می‌خواستم. تپش، آشفته حالی، نازک خیالی. ولی بسه. نه ح و نه هیچ کس دیگه ای و هیچ چیز دیگه ای نمی‌تونه چیزی که می‌خوام رو بهم بده. راستش حتی میم. میم هم برام یک عادته، یک مفر، یک جایی برای نفس کشیدن و موندن و زندگی کردن. من چی می‌خوام؟ عقل. بله عقل. عقلانیت رو ترجیح می‌دهم به زیبایی و هیجان خیال. باید که پایم بند شود به عقل، باید افسار بدهم دست عقلانیت. تا این دل افشار گیرد آشفته حالی اگرچه نیکو اما درد بی درمان خواهد بود. و مگر
زلزله ، مست غروری تو و بی درمانیخوره ی روح و روانی ،گُسل تهرانیغدّه ای دائمی هستی وَ حکایت داریزخمِ بدخیم و تکاننده ی جرّاحانیمایه ی رنجش و رنجاندن پیرامونیوقتِ آرامش خودهم سبب طوفانیمثل چنگیزی و ویرانی عالم کارتاوج رسوائی و بدنام و بلای جانیبسته ای دست نرون هم نفس ضحّاکیگریه ی عاقل و خندیدن نادانانیبارِ کج هستی و هرگز نرسی تا مقصدجاده ای صعبی و مثل شب گورستانیآتشی در خودِ خویشت که بسوزی دائملرزشت کرده هویدا که چه بی بنیانی.
تواتر قسیم جهنم و بهشت بودن امیر المومنین علیه السلام
شیخ الاسلام علامه مجلسی قدس الله روحه الشریف می‌نویسد:
ولا شك فی تواترها، ولا یریب عاقل فی أن من كان قسیم الجنة والنار لا یكون تابعا لغیره ، وكیف یجوز عاقل أن یكون الامام محتاجا فی دخول الجنة إلى إذن أحد من رعیته ؟ مع أنه لا یخفى على منصف تتبع الآثار أن من تقدم علیه كانوا أعداءه ، وقد اشتمل تلك الأخبار على أنه یدخل أعداءه النار ، فالحمد لله الذی رزقنا ولایته وولایة الأئمة من ذریته الأخیا
یک روز یه آقا خرگوشه
یک روز یه آقا خرگوشهرسید به یه بچه موشهموشه دوید تو سوراخ خرگوشه گفت : آخ
وایسا، وایسا، کارت دارممن خرگوش بی آزارمبیا از سوراخت بیروننمی خوای مهمون
یواش موشه اومد بیرون یه نگاهی کرد به خرگوشدید که گوشاش درازهدهنش بازه
شاید می خواد بخوردم یا با خودش ببردمپس می رم پیش مامانمآنجا می مانم
مادر موشه عاقل بودزنی با هوش و کامل بودیه نگاهی کرد به خرگوشگفت ای بچه جون!
نترس مامان این مهمونه خیلی خوب و مهربونهپس برو پیشش سلام کن ب
دل به هم دادیم ما تا ما و تو همدل شویم،
کام دل را بشکنیم و عاشق کامل شویم.
از میان ساحل ما میرود دریای عشق،
از محبت شهپلی در بین دو ساحل شویم.
عشق بازی بهر ما یک بازی طفلانه نیست،
ورنه ما بازیچه ای در دست هر جاهل شویم.
بی خطا زستن خطا بودست در این عمر کم،
خط به خط خوانده خطا را عاقبت عاقل شویم.
می کُشد ما را هوس خوشتر ز تیغ قاتلی،
گر هوس را می کُشیم، ما هم یقین قاتل شویم.
گل بروید از گلی، تا گلبین و گلچین شویم،
عشق را کردند عطا، که خوشدل و خوشگل شویم.
زلزله ، مست غروری تو و بی درمانی
خوره ی روح و روانی ،گُسل تهرانی
غدّه ای دائمی هستی وَ حکایت داری
زخمِ بدخیم و تکاننده ی جرّاحانی
مایه ی رنجش و رنجاندن پیرامونی
وقتِ آرامش خودهم سبب طوفانی
مثل چنگیزی و ویرانی عالم کارت
اوج رسوائی و بدنام و بلای جانی
بسته ای دست نرون هم نفس ضحّاکی
گریه ی عاقل و خندیدن نادانانی
بارِ کج هستی و هرگز نرسی تا مقصد
جاده ای صعبی و مثل شب گورستانی
آتشی در خودِ خویشت که بسوزی دائم
لرزشت کرده هویدا که چه بی بنیانی.
#احمد_
بنیامین بهادری راحت
دانلود آهنگ جدید بنیامین بهادری به نام راحت
Download New Music Benyamin Bahadori - Rahat
متن آهنگ راحت بنیامین بهادریراحت به خودت دادی منه بد پیله رو عادت وای چه کاری میکنه عشق یه آدم با دل آدممن نمیتونم از تو دور بمونم حتی یک ساعت ...چشمای تو یک طرف تموم دنیا یک طرف من باشم و تو باشیو تموم دنیا یک طرفاین روانی هیچ کجا جز پیش تو عاقل نشد دنیاشو دادش به تونمیدونی چقد آسونه مردن براتو نمیدونی چقد آرومه حسم باهاتوتو اومدی همه قانون دنیام عوض شد ت
 یه بنده خدایی از روستا گوسفندی برای فروش به شهر می برد به گردن قوچ زنگوله ای آویزان کرد و با تنابی گردن قوچ را به دم خرش بست و حرکت کردبین راه دزدان زنگوله را باز کردند و به دم خر بستند و قوچ را بردندخر هم با چرخاندن دمش و صدای زنگوله خرکیف شده بود بعد از چند متر یکی از دزدان جلوی مرد روستایی را گرفت و گفت : چرا زنگوله به دم خر بستی کدام عاقل این کار را میکندروستایی ساده پیاده شد دید ان مرد درست می گوید گفت : من زنگوله را به گردن قوچ بسته بودمدز
روزی در زمان هارون الرشید خبر امد که کاروان مالیاتی که از سمت خراسان به بغداد می اید مورد سرقت قرار گرفته و تعدادی از سارقان کشته و تنها یکی از سارقان موفق به فرار شد. هارون الرشید پرسید چه چیزی از کاروان به سرقت رفته؟گفتند:تنها مواد غذایی و بقیه مالیات اعم از طلا و جواهرات و پول دست نخورده
 
 
ادامه در لینک زیر:
 
کلیک کنید
بنیامین بهادری راحت
دانلود آهنگ جدید بنیامین بهادری به نام راحت
Download New Music Benyamin Bahadori - Rahat
 
متن آهنگ راحت بنیامین بهادریراحت به خودت دادی منه بد پیله رو عادت وای چه کاری میکنه عشق یه آدم با دل آدممن نمیتونم از تو دور بمونم حتی یک ساعت ...چشمای تو یک طرف تموم دنیا یک طرف من باشم و تو باشیو تموم دنیا یک طرفاین روانی هیچ کجا جز پیش تو عاقل نشد دنیاشو دادش به تونمیدونی چقد آسونه مردن براتو نمیدونی چقد آرومه حسم باهاتوتو اومدی همه قانون دنیام عوض شد
بنیامین بهادری راحت
دانلود آهنگ جدید بنیامین بهادری به نام راحت
Download New Music Benyamin Bahadori - Rahat
 
متن آهنگ راحت بنیامین بهادریراحت به خودت دادی منه بد پیله رو عادت وای چه کاری میکنه عشق یه آدم با دل آدممن نمیتونم از تو دور بمونم حتی یک ساعت ...چشمای تو یک طرف تموم دنیا یک طرف من باشم و تو باشیو تموم دنیا یک طرفاین روانی هیچ کجا جز پیش تو عاقل نشد دنیاشو دادش به تونمیدونی چقد آسونه مردن براتو نمیدونی چقد آرومه حسم باهاتوتو اومدی همه قانون دنیام عوض شد
بنیامین بهادری راحت
دانلود آهنگ جدید بنیامین بهادری به نام راحت
Download New Music Benyamin Bahadori - Rahat
 
متن آهنگ راحت بنیامین بهادریراحت به خودت دادی منه بد پیله رو عادت وای چه کاری میکنه عشق یه آدم با دل آدممن نمیتونم از تو دور بمونم حتی یک ساعت ...چشمای تو یک طرف تموم دنیا یک طرف من باشم و تو باشیو تموم دنیا یک طرفاین روانی هیچ کجا جز پیش تو عاقل نشد دنیاشو دادش به تونمیدونی چقد آسونه مردن براتو نمیدونی چقد آرومه حسم باهاتوتو اومدی همه قانون دنیام عوض شد
پارسال همین موقع ها بود، داشتیم با موتور، میدون معلم رو دور میزدیم، که یهو چشمم افتاد به نرگسای گل فروشی دور میدون، ناگهان عنان از کف دادم و جیغ زدم: «نرگس اومده! نرگس اومده!»
حضرت آقا ترسید! فرمون موتور تو دستش لغزید، نزدیک بود موتور منحرف بشه! فرمون رو کنترل کرد و با چشمانی گردشده نگاه کرد به اینور اونور... گفت کی؟ چی؟ کو؟ نرگس کیه؟! 
من که تازه فهمیده بودم چطور بی مقدمه احساساتی شدم، زدم زیر خنده، گفتم گل نرگس رو میگم، گل فروشی گل نرگس آورده!
♦️عقل چیست ؟؟؟!♦️
✅یکی از اصحاب امام صادق علیه السّلام می گوید از آن حضرت پرسیده شد :
مَا الْعَقْلُ ؟؟؟! قَالَ : مَا عُبِدَ بِهِ الرّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ : قُلْتُ : فَالّذِی کَانَ فِی مُعَاوِیَةَ ؟! فَقَالَ : تِلْکَ النّکْرَاءُ تِلْکَ الشّیْطَنَةُ وَ هِیَ شَبِیهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَیْسَتْ بِالْعَقْلِ.
عقل چیست ؟؟؟!فرمود : چیزی است که به وسیله ی آن خداوند پرستش می شود و بهشت بدست می آیدآن شخص می گوید : گفتم :پس آن چه که م
شهیدی پاک گفته دل مطهر
نباشد شمر را حاصل مطهر
نباشد در عبث کاری الهی
که باشد سایه از هر شمر کاهی
به آن بد طبع سایه را خدا داد
خدا در سایه اش طبعی جدا داد
چنان طبعی به کاهی در تباهی 
و ظلمت!چون به چاهی در سیاهی
اگر کم لوح خوش در سایه ماند
بدان از نورها بی مایه ماند
به تفسیری که حر آموخت دل ده
نرو از بهر هر سایه که ظل ده
که امروزی شده آن شمر کژ دل
و داعش را سپر از سحر کژ دل
به حیلت کاه را بر دیده آورد
همان برجام نافرجام دل سرد
نشد شهدی صمیمانه ز برجام
چه سان گویی سفیدی را سیاهی
، چه سان خوانی صوابی را گناهی.
ز گمراهی چرا رهبر بجویی،
چو او رهگم زنی در نیمه راهی.
ز ابله عاقل و دانا تراشی،
چرا دیوانه خوانی عاقلی را.
به روز سختی از دلسنگی خویش
کنی خون جگر صاحب دلی را.
همه عیب زمان باشد بگویی،
به هر یک عیب خود یابی بهانه.
چو فرزند زمان باشی همیشه،
گناه تو همه عیب زمانه.
ز تو دور و زمان راضی نباشد،
که باشی لحظ های از خویش راضی.
نسازی بهر خود زیبا زمانی،
اگر کار خودت سامان نسازی.
از نتایجی که بهش رسیدم ، اینه معمولا همه تو یه بخشی از زندگی‌شون ریدن ! فرقی نمی کنه طرف چقدر فهمیده ، عاقل ، با سواد و خوشحال به نظر بیاد یا اینکه تو اینستاگرامش چقدر تصویر خفنی از خودش به نمایش می ذاره . فرقی تمی کنه از دیدگاه ما طرف چقدر پرفکت باشه ، در نهایت همه ی ما تو یه بخش از زندگی مون ریدیم ! با این تفاوت که یکی فقط خاک می ریزه روش بوش بلند نشه ، یه نفر نمی دونه چی کار کنه و میاد با دست تمیزش کنه که بدتر می‌شه ، یه نفر ریده ولی هنوز بوش بلند
عجیبه. می‌گن محبت از شناخت میاد، ولی می‌تونم قسم بخورم این محبت، این اشکی که سه روزه تموم نمی‌شه، این غمی که هر لحظه تازه‌تر می‌شه، این که امروز صبح فهمیدم نمی‌شه، باید پاشم برم تهران تو اون اقیانوس آدما یا غرق شم یا حداقل بتونم به جای گریه‌های بی‌صدای توی اتاق، با صدای بلند زار بزنم، اینا فقط از شناخت نمیاد. مگه من کلا چقدر از تو می‌دونستم یا همین الان می‌دونم سردار؟ اشکم بند نمیاد ولی... غصه‌م تموم نمی‌شه انگار...همهٔ روضه‌ها انگار ا
امروز درسای زیادی داشت واسم. امروز فهمیدم روی هیچکس نباید حساب باز کرد. آدما، منفورترین، دروغگوترین و دوروترین‌ها هستن. آدما اونقدر بهت نزدیک میشن و اونقدر اعتمادت رو جلب میکنن که تو به عنوان خواهر و برادرت ازشون یاد میکنی. بعد با یک حرکت، بهت میفهمونن که هفت پشت غریبه‌ن. بعد اون‌وقت حرصت می‌گیره. از کی؟ از خودت. که چرا همیشه چنین آدمی بودم؟ که چرا ذره‌ای تغییر نکردم و نمیتونم تغییر کنم! که چرا عاقل کند کاری آخه؟
عصبانیم. ولی یه عصبانیِ خو
حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند: «إِنَّ أَصْلَ الْعَقْلِ الْعَفَافُ وَ ثَمَرَتَهُ الْبَرَاءَهُ مِنَ الْآثَامِ وَ أَصْلَ الْعَفَافِ الْقَنَاعَهُ وَ ثَمَرَتَهَا قِلَّهُ الْأَحْزَانِ؛ ریشه عقل، عفت است و میوه‌اش خودداری از گناه و ریشه عفت قناعت است و میوه‌اش کم شدن اندوه‌ها»[1] و نیز می‌فرمایند: «مَنْ عَقَلَ عَفَ؛ کسی که عاقل باشد، پاک‌دامن می‌شود.»[2] و درجایی دیگر […]
نوشته ارتباط بین عقل، عفت و قناعت اولین بار در گناه ش
بسم الله
 
هرچند وقتی عنان کار به دست حضرت آقا باشد و مجریان امر، سربازان کفن‌پوش‌ش در سپاه و ارتش، جای نگرانی نیست و ما تنها زمان و مکان انتقام سخت را نمی‌دانیم - نه اصل تحقق آن را - اما عمق و شدت ذلت‌کشی برخی واقعا نوبَر است!بزدل‌های عاقل‌نما! باید تا کجای‌تان حراج شود که بفهمید در برخورد با سگ‌گرگ‌های تاریخ وادادگی راه به جایی نمی‌برد؟ می‌خواهی از خون قاسم سلیمانی بگذری تا چه چیزی برایت بماند؟ اصلاً چیزی می‌ماند که برایت بماند؟ فرد
به گزارش سایت تفریحی چفچفک به نقل از ویجیاتو: در این یکی دو سال اخیر کمتر پیش آمده که با ذوق و شوق فراوان برای یکی از دوستانم از جذابیت رانندگی با کامیون و پیمودن مسافت‌های طولانی بگویم و طرف مقابلم نگاهی عاقل اندر سفیه نکند. برخی از آن‌ها هنوز هم در دورهمی‌ها به شوخی برای هم تعریف می‌کنند که «پدرام نصفه‌شب‌ها بیدار می‌مونه و بار می‌بره» و یک سری دیگر حتی نمی‌توانند چنین چیزی را باور کنند.
ادامه مطلب
معین یک کتاب ازم گرفت
یه گوشش نوشته بودم "کاش معین از زندگیم میرفت بیرون"
نتیجه:
۱.مویز بخورید،برای تقویت حافظه خوبه.حافظه ی خوب که داشته باشید ،متوجه اید چه کتابی رو به امانت میدهید!
۲‌.هر فکری که به ذهنتون‌خطور کرد،سریع یه گوشه کناری پیادش نکنید!
۳.وقتی دوستتون ازتون سوال میکنه" چرا میخواستی از زندگیت‌ برم بیرون" بلند نزنید زیر خنده!
۴.یک آدم‌عاقل هیچوقت نمیخواد تنها دوست‌ماشین دارش از زندگیش‌بره بیرون!
آخرین باری که به این‌شدت خندی
توضیحات فایل
دانلود فایل متن ٬ ترجمه و شرح کامل رسائل شیخ انصاری« به روش پرسش و پاسخ» با فرمت ورد در ۵۳۶۲ صفحه
ترجمه‌ای که به اصل متن بسیار نزدیک است به طرح سؤالات از عین عبارات پرداخته و براساس محتوای متن به پاسخ آنها همت گماشته و امیدوارم که مورد استفاده طلاب فاضل، دانش‌پژوهان و دانشگاهیان محترم قرار گیرد .
بخشی از متن شرح و ترجمه کامل رسائل شیخ انصاری :
پس مطالب ما در سه مقصد بیان می‌شود.
مقصد اول: در قطع، مقصد دوم در ظن، مقصد سوم در توضیح
--: خب عادت ذهنی همه جا هم بد نیست...مثلا اینکه انسان به انجام واجباتش عادت کنه خب خیلی خوبه... اینکه عادت کنه از بدی ها دور باشه خیلی خوبه...
++:عادت یعنی عادی شدن... آیا در نظام خلقت چیز عادی وجود داره؟ ما بر اساس عادت نماز میخونیم اما آیا نماز یک عمل عادی هست؟ عادت ما موجب میشه بهش فکر نکنیم...
--: یعنی باید هر از گاهی نماز رو بذاریم کنار؟ تا عادت نکنیم بهش؟
++: این که کار سُفَها و بُلَهاست... موضع عادت، در ذهن و نگاه هست نه در عمل... بعد کسی برای اینکه ترک
مگه میشه آدم , خدا رو دوست داشته باشه 
ولی کارایی کنه که خدا دوست نداره؟!

آره میشه 
چرا نشه؟!
من یکیو میشناسم که خیلی رفیقشو دوست داره 
اما همش کارایی میکنه که رفیقش دلخور میشه 
بعدش ازش معذرت خواهی میکنه 
و به شدت هم همدیگه رو دوست دارن!
قبول دارم که 
اگه عالم و عاقل برخورد کنه 
عزیزتره 
اما مییییشه 
باور کنید.

اونم خدایی که ستارالعیوبه 
خدایی که از مادر مهربون تره
خدایی که درِ توبه رو برا همین باز گذاشته
خدایی که سرزنش خطاهارو به سر بنده اش
حماقت؟! حماقت چیست؟! بگمان من ما انسانها گاهی دست به کارهای احمقانه‌ای میزنیم که خودمان هم میدانیم احمقانه است. این یعنی ما احمقیم؟! شاید اینکه میدانیم یعنی عاقلیم و میتوانیم تشخیص بدهیم چه کاری احمقانه است یا نیست؛ پس عقل فقط قوه تشخیصیه است؟ یا تنها توانایی ارشاد دارد و به کار این می‌آید که چراغ قوه بگیرد و همه چیز را به ما نشان بدهد؟ اصلا چه کسی گفته هر چه عقل میگوید یا گمان میکنیم عقلمان میگوید عاقلانه است؟! میفهمی منظورم از عاقلانه چیس
دانلود آهنگ علی صدیقی من یا من 
Download New Music Ali Sedighi – Man Ya Man
دانلود آهنگ جدید علی صدیقی به نام من یا من با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ از تهران دانلود
ترانه : مهیا غلامی    موزیک و تنظیم : علی صدیقی
متن آهنگ من یا من علی صدیقی
حق نداری به کسی دل بدهی الا من
پیش روی تو دو راه است فقط یا من یا من
عاشقم دست خودم نیست به هم میریزم
که تو هم با دگران خوب شوی هم با من
 
♥♥♥
لااقل عاشقم من هم نشدی عاقل باش
لطفا الوده نکن سهم منست آن دامن
دیر می آیی و با خا
روند فراموشی در حال شدن ..دارد کم‌کم می‌رود. چیزی که از ابتدا هم می‌دانستم. قرار نبود بماند، که اگر ماندنی بود مثل میم خاک می‌خورد. حالم گرفته است، بغض دارم و اشک توی چشمانم حلقه زده و از گوشه‌ی پلک می‌غلتد و پایین می‌رود. حدس است که جایی مشغول است یا واقع بین شده یا ... هرچه هست در دام فراموشی‌ام و ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد.. در دام مانده باشد صیاد رفته باشد ...
عشق و صید و اینها کجا بود آخر ؟ همه‌اش کشک.. همه‌اش دوغ .. همه اش هورمون‌های ن
این روزها دست به قلم شدن سخت شده ، نمیدونم قدیما عقاید من کوته نظرانه بود ، یا الان که فکر میکنم عاقل شدم در اصل برعکسه ! ولی دست به قلم شدن سخت شده وقتی مقاله مینویسی و میبینی یکی از قدیمیا چیزایی که مینویسی رو میخونه .
این دلنوشته رو تقدیم میکنم به ناصر ، ناصر گذشت اون روزا .دیگه باید بشینیم خونه . من که خیلی وقت پیش ریشامو زدم .دیدم دیگه شبیه قدیما نیستم . یعنی شاید بقیه خیلی شبیه هم شده بودن .ولی در هر صورت ، ناصر جان صحبت جمع های متال از بحث عل
شهیدی پاک گفته دل مطهر
نباشد شمر را حاصل مطهر
نباشد در عبث کاری الهی
که باشد سایه از هر شمر کاهی
به آن بد طبع سایه را خدا داد
خدا در سایه اش طبعی جدا داد
چنان طبعی به کاهی در تباهی 
و ظلمت!چون به چاهی در سیاهی
اگر کم لوح خوش در سایه ماند
بدان از نورها بی مایه ماند
به تفسیری که حر آموخت دل ده
نرو از بهر هر سایه که ظل ده
که امروزی شده آن شمر کژ دل
و داعش را سپر از سحر کژ دل
به حیلت کاه را بر دیده آورد
همان برجام نافرجام دل سرد
نشد شهدی صمیمانه ز برجام
چون حجر سفیه محدود به امور مالی است و طلاق را نمی توان از این امور محسوب داشت طلاق سفیه بی اشکال است و او می تواند با رعایت مقررات و تشریفات قانونی زنش را طلاق دهد.
◀️ ق.م در بیان شرایط طلاق دهنده رشد را ذکر نکرده و فقط گفته است که طلاق دهنده باید بالغ عاقل قاصد و مختار باشد ماده ۱۱۳۶ ق.م در فقه امامیه هم که منبع ق.م است رشد از شروط طلاق دهنده به شمار نیامده و طلاق سفیه معتبر شناخته شده است.
مهمترین مسئله در زندگی
مهمترین مسئله در زندگی شناخت و آگاهی و سپس برنامه ریزی و نظم داشتن است.
پیامبر اکرم(ص): بر عاقل حقیقی شایسته است(علاوه بر فعالیت هایی مانند کسب کار) چهار برنامه در شبانه روز داشته باشد.
1-تعیین وقت برای مناجات با خدا
2-تعیین وقت برای محاسبه نفس
3-تعیین وقتی برای مراجعه به اهل علم
4-تعیین وقتی برای بهره وری از لذت های حلال
دلم میخواهد وقتی به او زنگ میزنم ,هر کاری که دارد را رها کند و وقتش را صرف من کند....چند روز پیش ,به او زنگ زدم که رد تماس داد و گفت کار دارد, ناراحت شدم و رفتم توو خودم.... بعد هم با اسمس عذر خواهی کرد که واسش مهمان امده .... من هم جواب خیلی سردی دادم و نوشتم مهم نیست .... متوجه شد ناراحتم ! و مثل همیشه سکوت کرد و هیچی نگفت.... و دو روز حرف نزدیم ,تا امروز صبح که زنگ زد و دلجویی کرد که وقتش خیلی پره ,کارای شرکت و کار دومش ,و مشکلات مستقل زندگی کردنش ,خیلی بهش ف
مشکلات اجتماعی چگونه حل می شود؟ چه کسی می تواند مشکلات مردم و اجتماع را حل نماید؟ 
آیا اگر متخصص ترین فرد را شناسایی کردیم، این فرد می تواند مشکلات اجتماع را حل نماید؟
آیا اگر با تجربه ترین فرد را شناسایی کردیم این فرد می توانند مشکلات اجتماعی را حل نمایند؟
مومن، عاقل، دور اندیش و ... چه کسی می تواند مشکلات اجتماع را حل نماید؟
اگر مشکلات اجتماع فقط و فقط به علت نقص در این دانش های های مرسوم بود حتما متخصص ترین افراد همان فرد مناسب بود.
اگر مشکل
جالب نیست که تو این سن هنوز هربار میام خونه، همون بغض‌های دوران کودکی رو تجربه می‌کنم؟ هنوز هم حس تبعیض، دوست نداشتنی‌بودن و فهمیده‌نشدن هر لحظه و هر ثانیه همراهم هست. منتها اون روزها گریه و قهر فشارم رو کم می‌کرد، این روزها ناچارم عاقل و بالغ باشم. چون نه من کودک اون روزها هستم و نه پدر و مادرم آدم‌های جوون سابق. بغض گلوم رو فشار می‌ده و دوست دارم سرشون داد بکشم: “ریدم تو این خانواده. آخه چرا دو تا احمق مثل شما دختردار شدین؟” ولی باید شا
کاش بهار همینجوری کش میومدو این هوای دلبر تمومی نداشت. این روزای خوب. من حسابی دارم کیف میکنم. البته دیشب فقط حالم بد بود وگرنه با روزا دشمنی ندارم :دی 
برم به کارم برسم. ساعت سه میخوام برم پیاده روی:/ میدونم ادم عاقل ساعت سه بعد از ظهر نمیره منم دقیقا واسه همین میرم. چون به بله لطف مامان کل محل آشناست و مارو مشناسن باید هی سلام سلام کنی :دی 
خب دیگه برم کار کنم. تازه میخوام زبانو شروع کنم درس هفتم از کتاب ۵۰۴ 
باید بشینم عکسامم نگاه کنم فردا یا پ
دیشب مح سر خاک پدربزرگش تا صبح نشست و به تنهایی و تقدیرش فکر کرد. ساعت ۲.۵ کمی باهاش حرف زدم. بی‌قرارم اما واقعیت اینه که اون هم مثل هزاران تپه‌ی خواستنی وقتی بهش برسی عادی میشه و دچار روزمره‌گی و اینکه که چی و خب آدم باید عاقل باشه. من تا میم هست محاله ازش جدا شم و سراغ یه اشتباه دیگه‌ای برم. این زندگی همینجوریش تکراره و نیاز نیست من به تکراری شدنش بیافزایم. پس تلاش می‌کنم قانع بشم و تلاش بیهوده نکنم. مح رو بی اندازه دوست دارم چون عجیب شبیه من
آخر دل است این
دل چون توان بریدن ازو مشکل است این
آهن که نیست جان من آخر دل است این
من می شناسم این دل مجنون خویش را
پندش مگوی که بی حاصل است این
جز بند نیست چاره ی دیوانه و حکیم
پندش دهد هنوز، عجب عاقل است این
گفتم طبیب این دل بیمار آمده ست
ای وای بر من و دل من، قاتل است این
کنت چرا نهیم که بر خاک پای یار
جانی نثار کردم و ناقابل است این
اشک مرا بدید و بخندید مدعی
عیبش مکن که از دل ما غافل است این
پندم دهد که سایه درین غم صبور باش
در بحر غرقه ام من و ب
بسم الله الرحمن الرحیم
تصمیم گرفتم برای کتابخون شدن!
برای شکستن عقاید خودم!
که البته نه کتاب خون شدن کار شاخیه و نه شکستن عقایدم!
این شهر پر شده از مردم کتاب به دست با انواع و اقسام مدارک!
پر از کسایی که عقایدشون رو میشکنند تا به هدفشون برسن!
ان شاالله که منتهی بشه به عاقل شدن!
به ساختن عقایدی محکم تر تا یه دیوار بلند و محکم بکشم بین خودم و عقاید مردم شهرم!
یه محدودیت واسه امنیت:)
و یه نیم نگاه از امام زمانم(عج) تا بشه مهر تایید :)
یا الله یا الرحمن 
یکی از مسائل مهم تو هر ازدواجی ، انتخاب مورد مناسبه.
موردی که هم کف باشه،  اخلاق و ایمان داشته باشه...
موردی که ان شاء الله زندگی باهاش موجب عاقبت به خیری بشه و قرب الی الله 
پیدا کردن مورد مناسب تو ازدواج تعددی اهمیت خیلی بیشتری پیدا می کنه
بحث هماهنگی بین همسران و بچه ها هم بوجود میاد
برای همین انتخاب خیلی مهم می شه.
مدتیه با یه خانم خوب و عزیزم صحبت داشتیم
به نظر خانم خوب و عاقل و با ایمانی میان.
من که دوسش دارم
امیدوارم آنچه خیره اتفاق بیافته
گاهی وقت ها پیش می آید که درجایی یا درمواجه با کسی نمی دانیم چه رفتاری انجام دهیم که مناسب ودرست باشد.یک انسان عاقل می داند که بی اعتنایی به احساسات دیگران‌‌،کاری زشت و ناپسند است و سرچشمه بسیاری از مشکلات روزمره میشود.
معاشرت در لغت به معنی آمیختن،باهم زیستن،باهم گفتن وشنیدن و...است.آدم ها برای اینکه منظورشان را بهتر به هم برسانند وراحت تر باهم زندگی کنند آداب و رسومی را بوجود می آورند.بعضی از این آداب ورسوم برای نشان دادن دوستی واحترام و
متن تصنیف غزلی از مولانا جلال الدین رومی
ما همگان محرمیم آنچ بدیدی بگوای شه و سلطان ما ای طربستان مادر حرم جان ما بر چه رسیدی بگونرگس خَمار او ای که خدا یار اودوش ز گلزار او، هر چه بچیدی بگوای شده از دست من چون دل سرمست منای همه را دیده تو آنچ گزیدی بگوعید بیاید رود عید تو ماند ابدکز فلک بی‌مدد چون برهیدی بگودر شکرستان جان غرقه شدم ای شکرزین شکرستان اگر هیچ چشیدی بگومی‌کشدم می به چپ می‌کشدم دل به راسترو که کشاکش خوش است تو چه کشیدی بگومی به ق

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها