نتایج جستجو برای عبارت :

دردا.

دردا.دردا از من.دردا از این عمرهای کوتاه و بی‌اعتبار ما.دردا از نبودن‌ها و رفتن‌ها.دردا از تو که هم نامه‌ی نانوشته خوانی و هم قصه‌ی نانموده دانی.دردا از تو که یادت مونس جانم است.دردا از من که با این همه‌ آدم نمی‌شوم که نمی‌شوم.دردا از من که زندگی می‌کنم برای آن لحظات که حتی با آن «برام هیچ حسی شبیه تو نیست، کنار تو درگیر آرامشم، همین از تمامِ جهان کافیه، همین که کنارت نفس میکشم» هم گریه‌ام بگیرد و غرق لذت شوم، اما برایم این لحظات هم محد
چندین صدا شنیده‌ام اما دهان یکی‌ست!گویا صدای نعره و بانگ اذان یکی‌ست!‌یک‌سوی بر یزید و دگرسوی بر حسین،خلقی گریستند ولی روضه‌خوان یکی‌ست!‌افسرده از مطالعه‌ی زهر و پادزهر،دیدم دو شیشه‌اند ولیکن دکان یکی‌ست!‌در عصر ظلم، ظلم و به دوران عدل، ظلم...در کفر و دین مسافرم و ارمغان یکی‌ست!‌در گوش من مقایسه‌ی خیر و شر مخوان،چندین مجلّد است ولی داستان یکی‌ست!‌دزد طلا گریخت ولی دزد گیوه نه...دردا که در گلوی گذر پاسبان یکی‌ست!‌در جنگ شیخ و شاه،
۵۸- صید او شدم دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت   مار چو دود برسرآتش نشاند و رفت مخمور باده طرل انگیز عشق را     جامی نداد و زهر جداییچشاند و رفت چون صید او شدم من مجروح خسته را       دربحر غم بماند و جنیبت براند و رفت … صید او شدم – دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت – غزل
منبع : فالگیر
آخ خدای من! تکرار دل آشوبی های این دخدر تا کی باید سیاهی های این دنیا را سیاه مشق کند؟
خسته از نجوای خود آزارانه "ببین و دهان به تحسین بگشای"، بال های ترکیده از فهم عظمت نقصان بنشسته بر گردنه ی کردارم را بر سر خاکستر باورم گشوده فریاد دردا دردا درمانا مانا ماناگر به گلو می اندازم.
هان! ای دهل‌چی بختِ برگشته‌ی زندگیِ من! کی نوای "بهاران آمدت" دیگر صرف کاست غم عمو نوروز از فراغ ننه سرما نمی شود؟
کی دستم به قلم می رود تا برای رضای خدا و یکبار هم که ش
دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را             دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز           باشد که بازبینم دیدار آشنا را
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون          نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
زمینه احساسی حضرت زهرا (س)
فاطمیه اول 98
هیئت رایه العباس تهران
حاج محمود کریمی
دردا که پیر گشتم در موسم جوانی

فایل صوتی + متن مداحی در ادامه مطلب ...
(کربلا نصیبتون + شهادت)


متن مداحی:
دردا که پیر گشتم، در موسم جوانی 
این موسم جوانی، این قامت کمانی!

گردون به خون نشیند، چشم کسی نبیند 
ابر سیاه سیلی، بر حُسن آسمانی 
وقتی که باغ می سوخت، بلبل به گریه می گفت: 
آتش زدن ندارد، باغی که شد خزانی 
ما داغدیده بودیم، امت به جای لاله 
هیزم به خانة ما، آ
دانلود آهنگ موهامو زدم یاد دستات تو موهام خفم میکرد من خدای دردم ولی هی دردا دانلود اهنگ ایرانی
Ahang mohamo zadam yad dastat to moham khafam mikard
موهامو زدم یاد دستات تو موهام خفم میکرد؛ من خدای دردم ولی هی دردا | دانلود اهنگ ایرانی
موهامو زدم یاد دستات تو موهام خفم میکرد بهم میاد جلو آینه دیدم خودمو بد نشدم زیاد اون لباسی که تو دوست داشتی نپوشیدم دیگه عکست نیست رو صفحه گوشیمم آخه یه آدم چقدر میتونه بشه بی رحم آخ چه دردایی کشیدم از دستت دیوونه خیلی حرف تو دلمه کس
من همون بیچاره ایم که با 86 درصد زیست و با73 درصد شیمی قراره پشت کنکور بمونم
خدایا خیلی درد داره خیلی 
خیلی درد داره 
هیشکیو ندارم کنارم باشه 
همش باید درد بکشم و درد بکشم 
انقد درس خوندم نیمه نابینا شدم 
خداا چرا انقد نفس کشیدن درد داره؟ 
چرا انقد زندگی کردن درد داره؟ 
دو سال  بدترین دردارو به جون خریدم دو سال تا مغز استخون درد کشیدم 
هنوزم ادامه داره 
همش به خودم میگم محکم باش دختر محکم باشه دیگه چیزی نمونده 
ولی حقیقتش اینه که این دردا هیچ
اگر دستت به دستم هشته می شد
چو تخمی دست زارع کشته می شد! 
به روی سینه صحرای یارت
همانجا قبر فایز بسته می شد
***
خدایا زلف و گردن آفریدی
یقین بهر دل من آفریدی
یقین بهر دل بیچاره فایز
بت پاکیزه دامن آفریدی
***
خداوندا گل ناز آفریدی
تو کبک و بلبل و باز آفریدی
چرا فایز از این دردا نمیرد!
پری رخسار و شهباز آفریدی
اینهمه درد کشیدم اینهمه زجر کشیدم وقتی بقیه داشتن از جوونیشون لذت میبردن من داشتم توی عذاب میسوختم حالا که پیر شدم و دیگه هیچ امیدی به زندگی ندارم و گوشه نشین شدم..  دیگه طاقت دیدن درد بچه مو ندارم 
وقتی یه درد سر باز میکنه بقیه دردا هم بیدار میشن.. این بار سنگین عذاب قلبای همیشه خستست
میدونین چیه من میدونم ک دوسم داره اما دیگ حرفای عاشقونش خوشحالم ننیکنع زیاد فقط ی درد میذاره رد بقیع دردا 
ی درد خیلی عمیق 
نمیدونم چرا اما عجیب دلم چن وقت نبودن میخاد 
نباشم ببینم همه اینا راسته واقعا؟ یا اونی ک من فک میکنم درسته . حقیقتی ک دلم نمیخاد هیچوقت باورش کنم اما
میخاستم اینجا از عشق و عاشقیمون بگم میدونم اما اینا هم جزوشه 
علشقی فقط خنده و خوشحالی نیس 
درد داره خیلیم درد داره اما فک کنم مال من بیشترم هس
متن آهنگ مجبورم از پویا بیاتی
من این دردا رو غصه فردا رو پای کی بنویسم
من از دلتنگی بعد هر آهنگی تو گریه هام خیسم
مجبورم بسوزم با غم این دل خسته
مجبورم
بسازم با این قلب شکسته
مجبورم
حرمت عشق زبونمو بسته
مجبورم تو دل بریزم و بروم نیارم
مجبورم
پا روی شیشه دلم بذارم
مجبورم
منبع : رز موزیک
بی من چگونه رفت؟ مگر دوستم نداشت؟ 
آخر چه خواستم که دگر دوستم نداشت؟
آن اشک‌های شوق در آغازِ هر سلام 
آن خنده‌ها چه بود؟ اگر دوستم نداشت
آه ای دل صبورِ کماکان در انتظار! 
آه ای نگاه مانده به در! دوستم نداشت
کار رقیب بود که نامهربان من 
از روز دیدنش به نظر دوستم نداشت
من تا سحر به گریه و او تا سحر به خواب 
دردا که قدر خواب سحر دوستم نداشت... .
‌سجاد_سامانی
اپیزود اول: حدود یه هفته پیش، یه شب با یاسمن رفتم بیرون. یک ساعت و نیم دقیق، غرق شدم تویِ حرفاش. تویِ درداش. تویِ دردایی که حسشون می‌کردم. که تویِ منم همون دردا ریشه داشتن. همونا چیزایی بودن که باعث می‌شدن ساعت سه شب یهو از خواب بپرم و بزنم زیر گریه. که براش از ریشه‌دار بودن این دردا گفتم. اینکه شاید بزرگتر و عاقلتر شیم ولی نمی‌تونیم ریشه‌ی این دردا رو بِکَنیم و بندازیم دور. چونکه با ریشه‌هایِ خودمون گره خوردن. این گره‌ها هیچوقت باز نمی شن. [L
امشب که با اون یکی صباعه حرف می زدم فهمیدم ما آدما یه درد بزرگیم رو سینه هم! این زبون لعنتی چیه که باهاش می سوزونیم همو؟ حروممون اگه با شکستن دل یکی، خودمونو تو دل یکی دیگه جا کنیم. خیلی وقته قسم خوردم با حال بد یکی گریه نکنم ولی یه سری دردا هستن که درمون ندارن... واقعا ندارن! واقعا نمیشه کاریشون کرد. فاصله چیز وحشتناکیه. فاجعه ست! قیمت خوشحالی امشبش یه بستنی شکلاتی بود که از پسِ از تهران تا سمنان فاصله، نتونستم خوشحالش کنم. چه شبی رو سر می کنه... ل
برا مناسبت های تقویمی فقط روز مادر و روز پدر رو قبول دارم. بقیش سوسول بازیه....
روز دختر... روز جوان... روز پزشک... روز مهندس ... روز کوفت... روز زهر مار... 
+ حتی یک نفر هم بهم تبریک نگفت. به جز یه پیام فوروارد از یه آدم آشغال که نمیدونم چرا از زندگیم و همین پیام های قرنی یکبار حذفش نمیکم! شاید از فرط تنهاییه!!
+ معده دردا شروع شده :(  دیشبم از درد مردم و زنده شدن. 
گندت بزنن دنیا ....
+ یادمه یه وبلاگی یه زمانی پیدا کرده بودم نویسنده اش یک عالمه راه های خودکشی
خیلی حالم بده...
نمیدونم چرا یهو همه دردا باهم حمله میکنن
تنهایی،تیکه های خورد شده قلبم،گریه،دلتنگی، دلتنگی ،دلتنگی...
دیگه دلم هیچی نمیخواد!
شاید اگه اون نرفته بود انقد شرایط بد نبود...
دلم واسه اون دستای کوچولوش تنگ شده
دلم واسه خودم تنگ شده ،واسه خود قبلیم.نمیدونم تو این مدتی که رفته و دیگه ندارمش...چیشدم چرا انقدر عوض شدم
شمار کسایی ک بهم گفتن عوض شدم زیاد شده خودمم دلیل اینهمه تغییرو نمیدونم
حتی نمیدونم چرا دارم اینچیزارو مینویسم!
فقط میت
نمیدونم از کجا باید شروع کنم! 
 
واژه ها ذهنم و پر کردن و درهم پرهم ریختن توی کاسه مغزم و نمیتونم چندتای ناقابلشو جدا کنم و بچینم کنار هم تا بتونم امروزم و توصیف کنم.
 
بخش اطفال برخلاف قشنگی درو دیوارش خیلی زشته، خیلی زشت
فرشته های کوچولویی که به گناه ناکرده گرفتار درد شدن... از امیر عباس کوچولو شش ماه که زیر یه حجم بی رحم از دستگاه بود تا یسنا هفت ساله که طعم زندگی و نچشیده پیوند قلب کرده و حالام مشکل جدید ریه هاش..
 
دختری که بی پدر شد و زجه هاش
نمیدونم از کجا باید شروع کنم! 
 
واژه ها ذهنم و پر کردن و درهم پرهم ریختن توی کاسه مغزم و نمیتونم چندتای ناقابلشو جدا کنم و بچینم کنار هم تا بتونم امروزم و توصیف کنم.
 
بخش اطفال برخلاف قشنگی درو دیوارش خیلی زشته، خیلی زشت
فرشته های کوچولویی که به گناه ناکرده گرفتار درد شدن... از امیر عباس کوچولو شش ماه که زیر یه حجم بی رحم از دستگاه بود تا یسنا هفت ساله که طعم زندگی و نچشیده پیوند قلب کرده و حالام مشکل جدید ریه هاش..
 
دختری که بی پدر شد و زجه هاش
نمیدونم از کجا باید شروع کنم! 
 
واژه ها ذهنم و پر کردن و درهم پرهم ریختن توی کاسه مغزم و نمیتونم چندتای ناقابلشو جدا کنم و بچینم کنار هم تا بتونم امروزم و توصیف کنم.
 
بخش اطفال برخلاف قشنگی درو دیوارش خیلی زشته، خیلی زشت
فرشته های کوچولویی که به گناه ناکرده گرفتار درد شدن... از امیر عباس کوچولو شش ماه که زیر یه حجم بی رحم از دستگاه بود تا یسنا هفت ساله که طعم زندگی و نچشیده پیوند قلب کرده و حالام مشکل جدید ریه هاش..
 
دختری که بی پدر شد و زجه هاش
این که همیشه سردرد با تمام ثانیه هام عجین شده رو حتی سینوزیت هم نمیتونه گردن بگیره، اصلا در توانش نیست.
بعد هر گریه و خنده و عصبانیت و سرما و گرما و هرچیز دیگه ای از نوع عمیقش، یه موجود عجیب الخلقه مثل gollum میشینه روی سرم و با همون استایل ترسناکش شروع میکنه به بردن دستش زیر پوست و استخون جمجمه و بعدش فشار دادن. اونم انقدر عمیق و طاقت فرسا که غیرقابل تصوره...
ولی هنوزم میگم که همه ی این دردا نمیتونه سینوسی باشه؛ یه جایی هجوم فکر و سردرگمی ذهنی باع
این که همیشه سردرد با تمام ثانیه هام عجین شده رو حتی سینوزیت هم نمیتونه گردن بگیره، اصلا در توانش نیست.
بعد هر گریه و خنده و عصبانیت و سرما و گرما و هرچیز دیگه ای از نوع عمیقش، یه موجود عجیب الخلقه مثل gollum میشینه روی سرم و با همون استایل ترسناکش شروع میکنه به بردن دستش زیر پوست و استخون جمجمه و بعدش فشار دادن. اونم انقدر عمیق و طاقت فرسا که غیرقابل تصوره...
ولی هنوزم میگم که همه ی این دردا نمیتونه سینوسی باشه؛ یه جایی هجوم فکر و سردرگمی ذهنی باع
((به نام خداوند مهربان))
 
آخر شدم در این راه ، عاشق تر از زلیخا
پر دردتر ز شیرین... مجنون ترم ز لیــلا
پنهان شدم ز چشمت ، تا راز دل ندانی!
دردا که راز پنهان ، خواهد شد آشکارا...
 
*مصرع آخر تضمین از حافظ است.*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
 

 
این روزا از هر طرف که تصور کنی فشار روم هست. یه وقتا حس میکنم دارم له میشم. یه جاهایی زیادی شونه زیر بار مسئولیت دادم و حالا نمیتونم خودمو یه شبه بیرون بکشم. باید صبوری کنم. و تو این حجم فشار... ترجیح میدم نیم ساعت تو ایستگاه اتوبوس قدم بزنم اما تنها باشم... اما تو فضای بسته نباشم... اما تو محیط تکراری نباشم. 
روحم... جسمم... ذهنم... خسته اس اما هیچ چیزی نیست که دلم بخواد... جز خلسه... مثل اون لحظه ای که صبح از خواب بیدار میشی قبل از این که همه ی دردا و فکر و
مشکل، عشق نیست؛ بلکه مشکل تاکید بیش از حد بر روی عشق در زندگی است؛وقتی بیش از حد بر روی جنس مخالف در زندگی تمرکز صرف داریم و میخواهیم به هر ترتیبی به عشق برسیم ، حالمون خوب نیست و عشق برامون حکم ماده مخدر رو داره تا دردمونو تسکین بده.عشق نباید دوای درد های ما باشه و اگر اینطور باشه و حتی اگر هم بهش برسیم، مطمئنا عشق سالمی نیست و بیمار گونه خواهد بود.هورنای میگوید: در تحلیل روانی بسیاری از زنان به اینجا رسیدیم که این زنان فقط یک فکر را در سر می پ
 
به روز هایی رسیده ام که دیگر،
چندشنبه هایش مهم نیست!
همه ی آدم ها و روزهایش..
همه جمعه شده اند.
 
+چقدر از دنیا و آدماش زده ام.. حتی از آدم خوبا!اصلا همه چی تقصیر این خوباست..
آدم که از بدا انتظاری نداره، همین خوبان که دلتو بی هوا میشکنن، همین خوبان که قلبتو پر پر میکنن! همین قشنگ ها،همین مهربونا، همینا که میتونستن دلخوشی باشن تو دنیا،مرهم باشن واسه دردا.
همین خوبان که داغ به دلت میزارن و نه حتی بد بودن که بتونی چشم بپوشی ودیگه یاد خوبی هاشون نیا
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن ای ساربان فروکش کاین ره کران ندارد چنگ خمیده قامت می‌خواندت به عشرت بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز مست است و در حق او کس این گمان ندارد احوال گنج قارون کایام داد بر باد در گوش دل فر
زمان که میگذره و بالاخره به روزی که ازش می ترسم میرسم و باهاش مواجه میشم پس چرا نباید از زمانی که الان دارم استفاده کنم شاید خیلی چیزا تغییر کرد.
از مریضی که دارم متنفرم باعث شده به خیلی از کارایی که دلم میخواد نرسم نتونم انجامشون بدم باعث شده که نتونم به خیلی از ارزوهام برسم دلم میخواد خودمو بکشم ولی از طرفی هم دلم نمیخواد که بمیرم و میترسم ولی خسته شدم از وضعیتی که دارم!فکر میکنم نباید اصلا متولد میشدم اگه میشد همون موقع که قرار بود سقط بشم
فاطمیه - شهادت حضرت زهرا  (س)
 
در را که با شتاب لگد وا نمی کنند دیوار را که صفحه گلها نمی کنندگلبرگ یاس را که به آتش نمی کشندسیلی نصیب صورت حوراء نمی کنندآتش به درب خانه ی رهبر نمی زنندتوهین به بیت سرور و مولا  نمی کنندبا کودکان خانه که مشکل نداشتندرحمی چرا به گریه ی آنها  نمی کنندمردم به جای بیعت و همیاری امامغربت نصیب رهبر تنها نمی کننددر پیش چشم غیرت مردانه ی کسیحمله به دست و بازوی زن ها نمی کنندزن را به قصد کشت به کوچه نمی زنندجمعی اگر زدند
 
+بهمن تو کانالش نوشته :
 
دلارام فوت کرد...
دلارام گفته بود هزینه ی درمانم تو خارج از کشور حدود 250 هزار دلاره! منم با خنده گفته بودم آدم بمیره به صرفه تره!
من شوخی کرده بودم دختر جون چرا جدی گرفتی!
 
+ماری تو کانالش نوشته :
 
لال شدن مگه همین نیست، دختر مهربون و پرانرژی‌مون رفت.روحت در آرامش باشه دلارام عزیز
 @my_diaryyyyyy
 
+من تو کانالم نوشتم :
 
دارم دق میکنم...باورم نمیشه
روزی ک کانالشو پیدا کردم رفتم و بهش پیام دادم اما جواب نداد. رفتم پی وی بهمن. گفت
۱.گفتی که شاهکار شما در زمانه چیست؟
بالله که زنده ماندنِ ما، شاهکارِ ماست...
۲.کاش ما هم‌ جعبه سیاه داشتیم ، بعد مردن معلوم میشد کی از غم مرده کی از ناامیدی...
۳.دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه‌ی ایام دلِ آدمیان است
ای کوه! تو فریاد من امروز شنیدی
دردی‌ست درین سینه که همزادِ جهان است
#هوشنگ_ابتهاج
۴.‏ما تنها جوونایی هستیم که سی سال بعد نمیگیم ، جوانی کجایی که یادت بخیر...
تو این حال و هوای متشنج تو رو خدا حواستون به حرفایی که میزنید باشه.
خیلی فیلم حوصله سر بری بود ولی دیگه چون قصه مشهوری بود به زور تا آخرشو نگاه کردم که ببینم چی میشه.
 
یه چیزی رو راس می گفت. این که آدم به عشق زنده است.
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود 
 
اما عشق بیشتر به شخصیت خود عاشق مربوطه تا این که عاشق چه کسی میشه. پسره درونش پر از عشق بود واسه همین همه ی این سال ها رو با سرمستی و شادی زندگی کرده بود ولی دختره چون وجودش عاشق نبود یه دفه به نظرش همه اینا توهم اومد و crash کرد! آخر
طبیب راه نشین
کسانی که بهره ای از علم پزشکی نداشتند ،  بر سر گذر مردم می نشستند و به معالجه  بیماران می پرداختند . از زمان های قدیم بوده و جالینوس به این « اطبا» به دیده تحقیر  می نگریسته . حافظ و سعدی ظاهرا با اشاره بنظر جالینوس گفته اند:
طبیب راه نشین درد عشق نشناسد

برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی (حافظ)
متاع من که خرد در بلاد فضل و ادب؟

حکیم راه نشین را چه وقع در یونان؟ (سعدی)

 
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است 
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه ی سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله ی این کهنه کمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است 
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه ی سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله ی این کهنه کمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل
+ یک زمانی که تازه از دانشجو شدنم میگذشت شاید سال اول یا دوم چارتار یکهو مد شده بود. مثل خیلی از مدهای یکهویی اون موقع. شهرام شکوهی و از این قبیل‌ها. ما هم گوش میدادیم. بارونش رو تو بارون. مرا به خاطرت نگهدارش را به وقت دلتنگی‌های خونه و باز آ که جز تو جهان من حقیقتی نداردش در بی‌هدفی‌ها.   
+ آفتاب بی‌رمق روزهای از نیمه گذشته‌ی آذر از روی دسته‌ی صندلی رد شده و پهن کرده خودش رو روی میز و صفحه‌ی لپ‌تاپ رو تاریک کرده. چشم رو تنگ میکنم که ببینم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بی زاریم
نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزم؟
هنگامه ی حیرانی است خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار "آیا" وسواس هزار "اما"
کوریم و نمی بینیم ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی بریم ابریم و نمی باریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیداریم گفتیم که بیداریم
من راه تو را بسته تو راه مر
از زمزمه دل‌تنگیم، از هم‌همه بیزاریمنه طاقت خاموشی، نه میل سخن داریمآوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم ؟هنگامه‌ی حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم ؟تشویش هزار « آیا »، وسواس هزار « اما» ،کوریم و نمی‌بینیم، ورنه همه بیماریمدوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ستامروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریمدردا که هدر دادیم آن ذات گرامی راتیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌باریمما خویش ندانستیم بیداریمان از خوابگفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم من راه
ساعت از هشت شب هم گذشته. لپتاپ را روشن می‌کنم. روی صفحه‌ای که باز است، دکمۀ اف 5 را دوباره فشار می‌دهم. در این چند روز دکمۀ اف 5 لپتاپم به اندازۀ هزار کلیک پیرتر شده. دوباره اف 5 و این‌بار صفحه‌ای آشنا. گوگل دوباره رخ نشان می‌دهد. «دائماً یکسان نباشد حال دوران.»
ساعت از هشت گذشته و خوب که فکر می‌کنم، می‌بینم من هم همچون دکمۀ اف 5 لپتاپ، به اندازۀ هزار کلیک پیرتر شده‌ام. نه، فرسوده شده‌ام. فرسوده کلمۀ بهتری است. نه تنها من، که همه به اندازۀ هزا
ورس اول :
به هر دری زد بن بست بود
همه امیدو گرفتن از اون
همه گفتن ببخشید ولی
همه نامردیا از قصد بود
هرکسی تیکه شو گفت رد شد و
باعث یه درد مفرط شد
سواری گرفتن ازش مفت
دندونا از حرص تو هم قفل
بازم دستاشو مشت کرده
بخت و اقبال بهش پشت کرده
ولی تو این دنیای بی رحم رویاهاش اونو دلشو خوش کرده
توی قانون جنگل شهر زیر سایه ی درختا رشد کرده
هیچ وقت بهش نور نتابیده
مغزشم که یه ریز خطا میده
رفته همه مسیرارو
تو زندگی نزده به کسی نارو ولی
جواب خوبیشو با بدی دادن
خوبم.....بهترم....
حال جسمی با خوردن داروها و رژیم بهتر شد....البته که هنوزم از خورد و خوراک ترس دارم.... مثل مارگزیده ها شدم!!! بعد دلم برای میوه های تابستونی داره ضعف میره در کنارش....
با دوستام بیرون رفتیم.... برای عقد یکی از دکتر جونا که آخر فروردین بوده و خبرمون نکرده بود که عقد کرده کلی گله کردیم.....بعد عکس دیدیم و جیغ کشیدیم.... توی ماشین براش کِل کشیدیم....گفتیم و خندیدیم و عکس گرفتیم...ولی اینقد بد کیفیتن که نگو!!!!
شب هم شام مهمونش بودیم....
....................
 
شرک یه روزی خسته میشه از زندگی جدید و هیاهوی عجیبش و ارزو میکنه همشونو از دست بده اون دلتنگ زندگی گذشته اش میشه و وقتی بدستش میاره تازه یه چیزاییو یادش میاد
الکسشون کلی جلز ولز میکنن برگردن باغ وحش وقتی بالاخره برمیگردن گلوریا میگه نرده های بینمونو یادم نبود
ما فقط قسمتی از خاطرات را بیاد میاریم
 
یه وقتایی یادم میره  چقدر دوسشون دارم یادم میره وقتایی رو که نداشتمشون ! 
نمیدونم چی شد که دیشب یهو دلم ریخت یهو دلم ترسید از نداشتنشون نمیدونم
میترسم. از قوی بودن می‌ترسم. از اینکه بدونم تهِ این ماجرا چیه می‌ترسم. می‌گن «حرفای خوب بزن یارو. الکی خودتو درگیر تیرگی و سیاهی نکن.» ولی نمی‌گنجه‌. این حرفا توو زبونم نمی‌گنجه. من خیلی وقته از یادم رفته چجوری باید حرفِ خوب زد. هرچند از حرفِ خوب زدن هم می‌ترسم. می‌ترسم فکر کنن حالم خوبه و کمک‌م نکنن. من به کمکشون نیاز دارم آخه. به کمکِ همه‌شون. من یه وابسته‌ی کارنابلدِ الکی خوش بودم که نمی‌تونستم بگم بهشون نیاز دارم. اونام هیچوقت نبودن.
تنهایی ...





من خیلی خوب میشناسمش ، چون بیشتر عمرمو باهاش گذروندم .





وقتایی که بفیه نیستن ، تنهایی هست .





تنهایی یعنی خودتی و خودت .






برای ادمای مختلف ، معانی مختلفی داره ؛





برای یکی یعنی دوری از دوستان





برای بعضی یعنی دوری از خانواده





برای بغضی یعنی دوری از همه





برای بعضی هم یعنی دوری از کسی که عاقشقی ...





اما یکسایی هستن ، که همه رو  باهم دارن .






تنهایی یعنی آرامش.





تنهایی یعنی وجود یک نفر.





تنهایی یعنی صدای نفس های یه نفر.




_۹۸/۲/۱۲ ساعت ۱۴/۳۰به محض رسیدن با یه قالیچه و ۹ متر موکت شروع کردم ، بعداز خوردن دو لیوان چایی و سه عدد تخم مرغ، دوباره شروع کردم ۲ تا قالیچه دیگه و  بعد ۲۱ متره دیگه موکت شستم و ۵ تا قالی شستم ۴ تا ۶ متری و یه ۹ متری .... و تا ساعت ۱۸/۳۰ کارم به پایان رسید ولی با دردی روبرو شدم که مرگ رو به چشم دیدم تو تمام عمری که از خدا گرفتم تا بحال اینقدر پشت سرهم تو آب نبودم ، کار یه عمرمو تو سه ساعت و نیم  انجام دادم.... شب از درد زیاد نمیتونستم بخوابم ....
_۹۸/۲/۱۳ و
دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را


دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا




کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

باشد که بازبینیم دیدار آشنا را



ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا



در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل

هَاتَ الصََّبوح هُبََّوا یا ایها السکارا



ای صاحب کرامت شکرانه سلامت

روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را



آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا



در کوی نیک نامی ما را گذر ندا
 
از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریمنه طاقت خاموشی ، نه میل سخن داریم
 
آوار پریشانی‌ست ، رو سوی چه بگریزیم ؟هنگامۀ حیرانی‌ست ، خود را به که بسپاریم ؟
 
تشویش هزار «آیا» ، وسواس هزار «اما» ،کوریم و نمی‌بینیم ، ورنه همه بیماریم
 
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ستامروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم
 
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی راتیغیم و نمی‌بریم ، ابریم و نمی‌باریم
 
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خوابگفتند که بیدارید ؟ گفتیم که بیدار
دانلود آهنگ جدید تی دی و مجهول به نام جریاندانلود آهنگ جریان از  تی دی و مجهول با لینک مستقیم و کیفیت بالا 
یک آهنگ زیبا و جدید از هنرمند محبوب به نام جریان همراه با متن آهنگ 
Download New Music T-Dey & Majhoolcalled Jaryan
دانلود آهنگ جدید تی دی و مجهول به نام جریان
دانلود آهنگ جریان از تی دی و مجهولاین آهنگ را می توانید با دو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ از نیوموزیکفا دانلود نمایید
به همراه متن آهنگ و پخش آنلاین آهنگ جریان از تی دی و مجهول با لینک مستقیم و پرسرعت نیو موزیکف
تو سرم طبل و سنج می‌کوبن
یک‌نفر داد می‌زنه انگار
یک زن از غمِ مردنِ بچه‌اش
پشت هم زار می‌زنه، هی زار

ازدحام صداست تو سرِ من
گرچه لب‌هام قفل و خاموشه
دارم اینجا پر از جنون می‌شم
بی‌صدا، تو اتاقم، این گوشه

درد می‌ریزه از شقیقۀ من
تو یقه‌ام پر شده از این حرفا
دکمه رو وا کنم زمین غرقه
تو همین واژه‌ها، همین دردا

آدما حالمو نمی‌فهمن
حرف من واسه گوش اونا نیس
دکمه رو وا نمی‌کنم، نه! نه!
جای ماهی، تو آسمونا نیس

بهتره غرق شم تو تنهایی
جز
سلام
 خوبید؟ منم خوبم، امشب بعد مدت ها دلم هوایی وبلاگ های قدیمی و کرد من که زیاد سنی ندارم ییست سالمه ولی یادمه دوره ی راهنماییم چقدروبلاگ نویسی مد بود هرکی دلتنگ یکی می شد تو وبلاگش می نوشت امشب به چندتاوبلاگ قدیمی سر زدم یه چیزی بین همشون مشترک بودیه چیزی که منم دارم؛بغض، بغض تنها اشتراک وبلاگ نویس های عاشقانه است ماها نمی نویسیم که کسی بخونه می نویسیم که بغض خفمون نکنه. 
  سخت دلتنگم، بی خبری چه سخته، اینکه الان خوابی یا بیداری، حالت خوب
دانلود آهنگ آخ چه دردایی کشیدم از دستت دیوونه خوب میدونستی که جونم به جون تو بنده | دانلود اهنگ
Ahang akh che dardaei keshidam az dastet divone
آخ چه دردایی کشیدم از دستت دیوونه؛ خوب میدونستی که جونم به جون تو بنده | دانلود اهنگ
موهامو زدم؛ یادِ دستات تو موهام خفه ام میکرد! /// بهم میاد /// جلو آینه دیدم خودمو؛ بد نشدم زیاد /// اون لباسی که تو دوست داشتی، نپوشیدم /// دیگه عکست نیست؛ رو صفحه ی گوشیمم /// آخه یه آدم چقدر میتونه؛ بشه بی رحم؟ /// آخ چه دردایی کشیدم؛ از دستت دیوو
سلام
 خوبید؟ منم خوبم، امشب بعد مدت ها دلم هوایی وبلاگ های قدیمی و کرد من که زیاد سنی ندارم ییست سالمه ولی یادمه دوره ی راهنماییم چقدروبلاگ نویسی مد بود هرکی دلتنگ یکی می شد تو وبلاگش می نوشت امشب به چندتاوبلاگ قدیمی سر زدم یه چیزی بین همشون مشترک بودیه چیزی که منم دارم؛بغض، بغض تنها اشتراک وبلاگ نویس های عاشقانه است ماها نمی نویسیم که کسی بخونه می نویسیم که بغض خفمون نکنه. 
  سخت دلتنگم، بی خبری چه سخته، اینکه الان خوابی یا بیداری، حالت خوب
دیروز با وضع اسفناکی از خواب بیدار شدم. سرم سمت راست سرم و سمت راست گردنم به همرام سمت راست گلوم داشت منفجر میشد. چرا؟ یورو داره گرون میشه!! سعی کردم مقاومت کنم و دکتر نرم و مثل همیشه اما نمیشد، درد به حدی زیاد بوود که هیچ کاری نمیتونستم کنم. خلاصه رفتم دکتر بهش گفتم و تو کمتر از 5 دقیقه برام قرص و شربت نوشت. گفتتم اق من جدیدنا سر دردام زیاد شده و قشنگ از زندگی میندازتم. گفتم چه مدلیه جلوی سرمه و اینا. منتطر بودم بهم خبر بده میگرن گرفتی شاید گرفتم :
شاید مسئله یادگیریه. یاد گرفتن چیزای جدید. اینکه می‌تونم دو ساعت بی‌وقفه علوم‌فنون یا ریاضی بخونم و تست بزنم و خسته نشم، اما اقتصاد بعد از یه ربع خسته‌م می‌کنه. سر کلاس خوبه، همون وقتی که معلم داره درس می‌ده. اما بعد که می‌خوام بشینم بخونمشون، عزا می‌گیرم!
+یه جا نوشته بود: طاقت بیار، پاییز داره تموم می‌شه.
اول با خودم گفتم چه فرقی می‌کنه؟ پاییز با زمستون و تابستون چه فرقی داره وقتی که من همونم و شرایط همونه و همه‌چی همونه؟
اما آره، شاید
گلچین صوتی مراسم فاطمیه اول 1398 هیئت رایه العباس
 دانلود _ شور ( وای فرشته بی پر اومد )
دانلود - جفت ( علمدار حضرت ولی، قاسم سلیمانی )
 دانلود - زمینه ( دردا که پیر گشتم در موسم جوانی )
دانلود - زمینه ( فنا فی‌الله شد اما بقا دارد سلیمانی )
 دانلود - شور ( نذر غمای تو آقا سر و تنم ) محمد کریمی
دانلود  - شور ( قسم به آب چشمه ها ) محمد صمیمی
دانلود  - زمینه ( مدینه غرق شرار و دود است )
دانلود - زمینه ( من از شام زفاف خود فدایی علی بودم )
دانلود  - شور ( یا علی ذات
دلگیر دلگیرم از غصه می میرم مرا مگذار و مگذر
با پای از ره مانده در این دشت تب دار
ای وای می میرم
سوگند بر چشمت که از تو
تا دم مرگ دل بر نمی گیرم
مرا مگذار و مگذر
بلله که غیر از جرم عاشق بودن ای دوست
بی جرم و تقصیرم مرا مگذار و مگذر
آشفته تر زآشفتگان روزگارم
از غم به زنجیرم مرا مگذار و مگذر
با شهپر اندیشه دنیا گردم اما
در بند تقدیرم
مرا مگذار و مگذر
.‌...
بده که رادیو وقتی پشت فرمونی این اهنگ پخش کنه...اونم درست وقتی که مامانت کنارت نشسته و ذره بین گر
چه درد آلود و وحشتناک
نمی گردد زبانم که بگویم ماجرا چون بود
دریغا درد ،
هنوز از مرگ نیما من دلم خون بود …
چه بود؟ این تیر بی رحم از کجا آمد؟
که غمگین باغِ بی آواز ما را باز
درین محرومی و عریانی پاییز ،
بدینسان ناگهان خاموش و خالی کرد
از آن تنها و تنها قمریِ محزون و خوشخوان نیز؟
چه وحشتناک !
نمی آید مرا باور
و من با این شبخون های بی شرمانه و شومی که دارد مرگ
بدم می آید از این زندگی دیگر
ندانستم ، نمی دان
* حالش اینه !!!
* این درحالیه که تقریبا چهار روزه باهم حرفی نزدیم! نه من پیامی دادم و نه اون! البته که حال خرابش به حرف نزدنمون هیچ ربطی نداره! اون مشکلات خودشو داره.. خب منم مشکلات خودمو دارم ولی.. ولی بازم با اینکه دفعه‌ی اولی نیس که چنین شرایطی رو داریم، بازم من انتظار حرف نزدن ندارم..
* الان مغزم به شدت داره شاید و اما و اگر میاره.. من نمیدونم باید چیکار کنم.. بودن من تاثیری واسه حالش نداره.. در واقع بودن من اصلا هیچ تاثیری نداره! الان مغزم میگه نه
یه سری روزام هستن که هیچی دلم نمیخواد مثل امروز...حس میکنم همه باید به یه زمانی تو زندگیشون برسن که از آدمیزاد ناامید بشن. از اینکه هیچ کسی تو دنیا قرار نیست برای فهمیدنشون تلاش کنه. این روزا که هم فشار دانشگاه هست هم فشار روحی بیشتر از هر وقت دیگه به این فک میکنم که هر بار که این اتفاق میوفته دردناک تر از دفه ی قبله و هر بار من عذرخواهی بزرگتری به خودم بدهکارم و هر بار فک میکنم دیگه نمیتونم دووم بیارم اما هر بار دووم میارم هر بار عادت میکنم و ان
دانلود آهنگ کوروش به نام ما زنده ایم
یک اهنگ زیبا و جدید از خواننده محبوب کوروش به نام ما زنده ایم
با کیفیت بالا و لینک مستقیم
Download New Music Korosh Called Ma Zendeim
 
دانلود آهنگ جریان از تی دی و مجهولاین آهنگ را می توانید با دو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ از نیوموزیکفا دانلود نمایید
به همراه متن آهنگ و پخش آنلاین آهنگ جریان از تی دی و مجهول با لینک مستقیم و پرسرعت نیو موزیکفا
[ورس یک]تو خلوت این اشکیکه سرریز شد از بغضیه تصمیم شد ازنو بی تردید بلند شدیه جاده بی مرزی
۱- امروز همایش داشتیم. تا اومدم برسم خونه حوالی ۶ شد. درِ خونه رو که واکردم ، میبینم بوی سوختگی کل خونه رو برداشته. بدو بدو رفتم دیدم که بلههه... امشب واسه شام ذغالِ خالی داریم [خنده]. قابلمه رو گذاشتم گوشه سینک تا ببینم باید چه کنیم باهاش.
حالا این وسط دارم میبینم چی داریم تو یخچال واسه شام که مامان منیژه از راه رسیده و آژیته اومده تو آشپزخونه که واااای... خاک به سرم... یاااادم رفت خاموشش کنم.. یه سر رفتم مسجد نماز بخونم و برگردم... ببین چه کردم با زن
از بچگی ازش متنفر بودما:/مثلا وقتایی که مامانم کدو و بادمجون سرخ میکرد،میم به بادمجونا ناخونک میزد من به کدو ها و خب در این ی مورد همواره توی صلح بودیم خخخخ ولی ی چن روزیه بادمجون نداشتیم و منم هی گیر داده بودم کشک بادمجون کشک بادمجون(شاید به یاد میم که دوره ازم:'() خلاصه از مهربونیشون سوء استفاده کردم تا بالاخره  دیروز مامان مواد اولیه رو خرید ولی خب من چون ناهار ساعت شیش خوردم دیگه شام و کشک بادمجونو بی خیال شدم (: امروزم که مامان گفت ناهار کش
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام و وقت بخیر! به همین سرعت جمعه‌ها با حافظ آخرین جمعه‌ی فروردین سال ۹۹! عجب عمر گران می گذرد...؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

بسم‌الله الرحمن ال
اون روز هم یه روز عادی مثل بقیه ی روزا بود، مثل همیشه آدمی نبودم که با دونستن این که تمام امتحانا داغون بوده،یاشنیدن این که فلانیا پشت سرت حرف میزنن، یا دیدن اونی که میخوای نبینیش، یا حس این که طرفت خودش و برات گرفته یا هرچی، به هم بریزم و قابل شکستن باشم و مثل همیشه فارغ و آسوده بودم.حتی فکرش رو هم نمیکردم و نمیکنم که تونستم با یه جمله‌ی بی‌ربط انقدر بغض کنم، انقدر فرو بریزم و انقدر به نوعی عقده گشایی برسم. عقده گشایی از دردایی که گویا توم تل
این ابرهایِ تیره که بگذشته ست،
بر موج‌هایِ سبزِ کف‌آلوده،
جانِ مرا به‌درد چه فرساید،
روح‌ام اگر نمی‌کُنَد آسوده؟
دیگر پیامی از تو مرا نارَد،
این ابرهایِ تیره‌یِ توفان‌زا
زین پس به زخمِ کهنه نمک پاشد،
مهتابِ سرد و زمزمه‌یِ دریا.
وین مرغکانِ خسته‌یِ سنگین‌بال،
بازآمده از آن سرِ دنیاها
وین قایقِ رسیده هم‌اکنون باز،
پاروکشان از آن سرِ دریاها…
هرگز دگر حبابی از این امواج،
شب‌هایِ پُرستاره‌یِ رؤیارنگ،
بر ماسه‌هایِ سرد، نبیند
اون روز هم یه روز عادی مثل بقیه ی روزا بود، مثل همیشه آدمی نبودم که با دونستن این که تمام امتحانا داغون بوده،یاشنیدن این که فلانیا پشت سرت حرف میزنن، فلان جای سیاست مشکل داره، بهمان جای اجتماع مشکل سازه، فلان کودک تحت ظلمه، یا دیدن اونی که میخوای نبینیش، یا حس این که طرفت خودش و برات گرفته یا هرچی، به هم بریزم و قابل شکستن باشم و مثل همیشه فارغ و آسوده بودم.حتی فکرش رو هم نمیکردم و نمیکنم که تونستم با یه جمله‌ی بی‌ربط انقدر بغض کنم، انقدر فر
اون روز هم یه روز عادی مثل بقیه ی روزا بود، مثل همیشه آدمی نبودم که با دونستن این که تمام امتحانا داغون بوده،یاشنیدن این که فلانیا پشت سرت حرف میزنن، فلان جای سیاست مشکل داره، بهمان جای اجتماع مشکل سازه، فلان کودک تحت ظلمه، یا دیدن اونی که میخوای نبینیش، یا حس این که طرفت خودش و برات گرفته یا هرچی، به هم بریزم و قابل شکستن باشم و مثل همیشه فارغ و آسوده بودم.
حتی فکرش رو هم نمیکردم و نمیکنم که تونستم با یه جمله‌ی بی‌ربط انقدر بغض کنم، انقدر فر
1. دیشب خوابم نمی گرفت. یادم افتاد طی روز یک بیت از یک شعر منزوی را توی گوشی ام سیو کرده بودم. از بی خوابی، موبایلم را برداشتم و شعر کاملش را سرچ کردم. نمی دانم دیشب هر بیت را چند بار خواندم و با خودم زمزمه کردم که امروز یکهو توی مترو به خودم آمدم و دیدم دارم از حفظ می خوانمش ... نمی دانم دیشب چه قدر سر بیت به بیتش ماندم ... فکر کردم ... غصه خوردم ... 
از زمزمه دل تنگیم، از همهمه بیزاریم // نه طاقت خاموشی، نه میل سخن داریم // آوار پریشانی ست، رو سوی که بگری
در مطلبی قبلا راجع به « پیشگویان قلابی ، توهم پیش بینی»  http://blog.ir/panel/pardehpendar/post_edit/221  مطلبی نوشتم ، اکنون می خواهم در این رابطه به چند خبر اشاره کنم . همین «کارشناسان» پیش بینی کرده بودند که در تاریخ 99/2/10 شهاب سنگی به زمین برخورد می کند و زمین را متلاشی می کند . همچنین با استفاده از منحنی ای خبر از کشته شدن  میلیونها نفر در ایران بر اثر کرونا  داده شد. و پیش بینی جنگ یا واقعه ای در آینده نامعلوم  که چقدر کشته و مجروح خواهد داشت . که خوشبختانه همه
 
بسم الله الرحمن الرحیم
کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً بِإِذنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصّابِرینَ
خوشا انان که دایم در نمازند
 
دارم فکر میکنم که قران چقدر ایه های خوبی داره و چقدر به ادم انرژی میده و چقدر ادم های کم لطفی هستیم که خیلی کم استفاده میکنیم از قران و نماز.
البته  انتقاد زیادی دارم برای سیستم اموزشی دینی در مدارس و خانواده هامون به قول استاد پناهیان : (خدایا به خواطر تمام بی نماز ها نماز خون ها رو ببخش ) بله دق
 
 
نازکا نارنجی پوشن
چون نداشتن پارتیه کلفت
راه نمیده بلف لا حرفاش
تنها قلندر شهر اونه 
بیداره سواره جاروش
شهر تمیز 
ولی آدماش نم پس نمیدن
قرضو 
قسطی میدن به عزارییل جون
به جونش کنن
عاشق استقلال
ولی واسه پیروزی
بر نمیداره قدمی
اون نارنجی پوش
عددیه بعده بی نهایت
نهایت نداره
رهبر یا بالا خدمتیش هر کی باشه
میده وظیفه رو انجام درست
کارمندا بیگیرن لنگ جلوش پهن
بکنن
 لپ کلومو بکشه تو خیابون
 ببینن
 
سینما دردا توش اکران نداره
 
توجه جلب 
پوزه خا
اشعار اسماعیل نواب صفا
اشعار اسماعیل نواب صفا
اسماعیل
نواب صفا (۲۹ اسفند ۱۳۰۳ کرمانشاه – ۱۹ فروردین ۱۳۸۴ تهران)، نویسنده،
محقق، شاعر و ترانه سرای معروف و برجستهٔ ایرانی بود. سرانجام چراغ عمر پر
فروغ و پر افتخار استاد اسماعیل نوّاب صفا در ساعت ۱۱ صبح روز جمعه ۱۹
فروردین ماه سال ۱۳۸۴ به خاموشی گرائید و پیکر ایشان در قطعه هنرمندان واقع
در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
اشعار اسماعیل نواب صفا
ای جوانی
 رفتی ز دستم ، در خون نشستم
جوانی، ک
پنجره باز بود و هوایِ خُنکی به داخلِ اُتاق می‌اومد؛ نشسته بودم لبه‌ی پنجره، و با تبسمی به لب، بیرون رو تماشا می‌کردم؛ کمی سَردم بود اما، قصد نداشتم پنجره‌ی اُتاق رو ببندم؛ از اون بالا آدمایی رو می‌دیدم، که توی شهرک، در حالِ رفت‌وآمد هستند؛ پیاده و سواره، یک‌نفره و چندنفره... هر کدومشون یک پوششِ متفاوت داشتن و، مقصدی متفاوت‌تر. با خودم فکر کردم لابد هر کدوم قصه‌ی مخصوص به خودشونو دارن؛ یکی شاده، یکی غمگین، یکی عجوله، یکی کاملا خونسرد،
 
رنگارنگی دنیا گونه
یا آفتاب پرستی
چاق تر میشی روز به روز 
بپرسم شغله شریف 
میکنی چاق کارارو
اخه میخوره به چه دردت
پول بعده مرگت 
سخت میشه حملت
بازی تو نمایش
از لاله خون 
علاجه دردا پول نی به این سو قسم
نداره فایده حسرت یا حسد
ستاره نداری حالا میکنی رصد
آرزو میکنی کاش داشتی بال 
تا این راه 
با این بار 
وسواس
 داری با این
 وسوسه
تا برسی به حق
باید پارو بزنی
اسکناس سهمه تو نیس
باش دست به یقه 
حالا وقته نبشه قبره
نقشه منه حاکمه خیابون
بغضه کلانه
دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینم دیدار آشنا را

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغ
سه سال پیش... توی همین روزهای گرم تابستان بود که تمام دلبستگی ها را گذاشتم و آمدم برای ؟؟؟....دلبسته گی هایم ؟ماه مان خوب م است که هنوز بلد است بگوید برای خودت زندگی کن نه برای بقیه...دلبستگی م آقا جان است که هنوز هر بار با نگاه پر از التماسش به هزار و یک در می زند که شایدپشیمان شوم و.....دلبستگی  م فندوقی مهربان است و که هنوز بعد سه سال منتظر است که من پرونده ام را بگیرم و برگردم....هر بار که زنگ می زند می پرسد عمه کی میای؟...و این سوالش پردردترین سوال
پارسال این موقع توی دلم از خدا یه فرشته کوچولو میخواستم و امسال این فرشته تو بغلمه 
از تقریبا دهم فروردین که بیبی چکم مثبت شد زندگیم عوض شد
امسال برای من پر بود از چالشای مختلف خیلی چیزارو تجربه کردم 
اوایل حاملگی بخاطر حالت تهوع اواخرش بخاطر دندون درد کنار یه عالمه دردی که دیگه جزیی از وجودم شد و اگه یه  روز نمیومد سراغم نگران میشدم درد زایمان و بعد از زایمان بی خوابی و خستگی بی اندازه حالم بد بود ولی جالبیش به این بود که توی همه این شرایط ذ
سلام به همه ی دوستان عزیزم
دیگه باید بدونید من وقتی از این ورا میام که خیلی دلم گرفته باشه و یا کارم لنگ مونده باشه
راستش تو این چند ماه هم اتفاقای زیادی افتاد و من تجربه های کاری جدیدی داشتم ولی بازم به طور رسمی جایی مشغول کار نشدم و انگار کلا باید با شاغل بودن خداحافظی کنم.زندگی متاهلی منو به سمت زندگی دیگه ای سوق میده که دیگه فرصتی برای شاغل بودن نیست.ایشالا چند ماه دیگه میرم سر زندگیم و از اونجاییکه سنم کم نیست باید زودم بچه دار بشم و فکر م
خب احساس افسردگی زیادی میکنم
کلی فکر توی سرم میچرخه و الان هم دوسه قطره اشک چکید 
احساسی شاید بیشتر از دفعات قبل وشاید هم کمتر! اما به هرحال این
چیزی از ماهیت قضیه کم نمیکنه 
به در ودیوارای خونه نگاه میکنم ،به این زندگی که خیلی وقته مرده وحالت
یکنواخت دل مردگی به خودش گرفته.. 
به حوصله ای که دیگه برای تغییر نیست
به بغضی که همین حالا داره خفم میکنه
به سردرد وحشتناکی که هرلحظه انگار قراره سرم منفجرشه
خب وقتی حالم خیلی بده خودمو خفه میکنم با فرن
پرده اول: مجازیات
یکی برام نوشته:
بانو بانو، تو شاهکاری شاهکار!
شاهکار؟ اگر که این دروغ، راست باشه، افتخارش مالِ سازنده‌شه!
فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ
بماند که من از این خطابِ بانو، هیچ خوشم نمی‌آید که هرکی بانو خطابم کرد، پشت بندش خواست بانو خر کند!
پرده دوم: واقعیات
پزشک اداره بهم میگه:
این روزا باید خیلی مواظب خودت باشی! هوا آلوده، ویروسها در حال جولون، بار استرس و فشار عصبی زیاد، شمام که فرسوده !!!
     افسوس که بی‌فاید
پرده اول: مجازیات
یکی برام نوشته:
بانو بانو، تو شاهکاری شاهکار!
شاهکار؟ اگر که این دروغ، راست باشه، افتخارش مالِ سازنده‌شه!
بماند که من از این خطابِ بانو، هیچ خوشم نمی‌آید که هرکی بانو خطابم کرد، پشت بندش خواست بانو خر کند!
فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ
پرده دوم: واقعیات
پزشک اداره بهم میگه:
این روزا باید خیلی مواظب خودت باشی! هوا آلوده، ویروسها در حال جولون، بار استرس و فشار عصبی زیاد، شمام که فرسوده !!!
بماند که دکتر همیشه در
 
  متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



این سکانس از شیار 143 رو یادتونه؟
چند سال بعد از اینکه یونس از جبهه برنگشت و خبری نشد،نامزدش اومد از الفت اجازه گرفت تا ازدواج کنه. الفت اجازه داد چون میفهمید کسی همپای خودش نیست و اونم دوست دا
آدم از یک جایی به بعد خیلی چیزها را می‌فهمد. نه اینکه یک‌جا بفهمد. البته ممکن هم هست در یک دوران، چیزهایی را پشت هم بفهمد. مثل زمانی که فهمیدیم سکس چیست و مادر پدر و سایر فامیل و معلم و مادربزرگ با پدربزرگ و حتی روحانی محل و زنش از آن کارها با هم می‌کنند! چیزی که مد نظر من است بلوغ فکری‌ست. آدم می‌تواند در لحظه رشد کند. می‌تواند لحظه به لحظه رشد کند و به جایی برسد که ببیند والدینش چقدر معمولی و از جنس سایر مردم هستند! یک روزی باید بُتی که از آن
دریافت
لطفا روی دریافت کلیک کنید تا من برگردم!
یک:
بیداری مرا لطفا خواب فرض کن ...
تا ندانم که درد خیانت یعنی چه؟!
دو:
اگر مرا کشته ای چرا هنوز...
وقت راه رفتن ات روی زمین ...
                                        با خدا قهرم؟!
سه:
احتمال حسادت خورشید به من 100 درصد است ...
چون من زیر نورماه شب ها هم عبادت می کنم ...
چهار:
بیرون ام کن از مزار برف با مشت و لگد ...
بهار نیستی اگر صد دسته گل به آب ندهی ...
پنج:
رهایم کن!
به التماس من برای زندانی شدن ...توجه کن ...
یک:
تورا اگر به کفن ... نپیچیده اند ... درد من!
خفته ام درون قبر تو... با کفن!... باور کن!
دو:
پیچید آوای سرمای زمستان ... توی بهار من!
لعنت که غنچه ام! از اجبار گل شدن!...
سه:
اگر خواب دیدم که تو دوباره زنده ای...
دلیل آن که ؛در آغوش می کشم (شبها) خیال تو!
 
 
چهار:
انتقام... کندن رگ من بود از ریشه ی تنم!
تو ... ارزش روح مرا هرگز ... داشتی؟!
پنج:
درسرزمین مرگ ... مرا تاب داده اند ...
من رفتنم به آسمان ... کار هر دقیقه است ...
شش:
مزار شش گوشه ات را دیگر به تن کنم ...
آن پیرهن که
سلاااااااام سلااااااام سلااااااااام سلااااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که اومدم دو نکته کوتاه بگم و برم چون رگ گردنم چند روزیه که بدجور گرفته و نمی تونم سرمو زیاد پایین بندازم چون درد می گیره باید یه خرده بهش استراحت بدم تا خوب شه اما نکات کوتاهی که می خوام بگم یکیش اینه که تو روز حتما سه لیوان آب بخورید... چرا؟؟؟ برا اینکه آب هم پوستتونو خوشگل و صاف و شفاف می کنه و حالت کشسانی اونو حفظ می کنه و نمی ذاره چروک بشه و جوان نگهتون می دار
شنبه عصر:
 
یه چیزی شده. ولی چون از هیچی مطمئن نیستم نمیتونم بگم بده یا بد نیست. 
جواب سونو یه توده با قطر 3 و نیم سانت و طول 5 سانت رو تو liver نشون میده. 
تو سی تی هم مشخصه! اسکن با تزریق بود. قشنگ معلوم بود رنگش فرق داره. البته من ک سرم نمیشه دقیق. 
برا دکتر فرستادم با ایمیل و بهش پیام دادم. پیام داد ک باید برا بیوپسیش برم. :|
+ هر دم از این باغ بری میرسد!! 
+ ولی من حالم خوبه واقعا! چرا اینقد هی به من انگ میزنن. بخدا ظاهرم رو هر کس ببینه اصلا 1 درصد هم نمی
سلاااااام سلااااام سلااااام سلاااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که شنبه یک ربع به هفت بیدار شدیم و آماده شدیم و هفت و نیم رفتیم پایین و سوار گل پسر شدیم و بیست دقیقه به هشت راه افتادیم سمت بیما.رستا.ن البر.ز برا انجام سی.تی.اس.کن من! هشت و یکی دو دقیقه بود که رسیدیم پیمان منو جلو ببما.رستا.ن پیاده کرد و خودش رفت جای پارک پیدا کنه منم رفتم تو و دفترچه مو گذاشتم تو نوبت پذیرش و وایستادم چند نفری جلوتر از من بودند یه زن تقریبا چهل،چهل و پنج سا
شیرین یه
پسرِ هپل هپو به تور زدم می خوام حسابی تیغش بزنم پایه ای؟
-         
مهتاب من کشیدم بیرون دیگه نیستم نمیبینی چادری شدم
-         
اوه اوه منو بگیر! نکبت واسه ما آدم شده؟ ولی حالا
جدا قضیه ی چادر چیه؟ من فک کردم یه ترفند جدیده واسه ی تیغ زدن
-         
نه بابا اینطوری نیست ، قضیش مفصله بی خیال
-         
بی خیال سالاد نمیشه ، تا نگی ولت نمی کنم.
-         
قضیه اینه که من شوهر میخوام
-         
چی؟
-         
همون که شنیدی
کات
نویسنده قل
چهل مناجات عاشقانهرحیم کارگر محمدیاری«سیدی! عبدک ببابک، اقامته الخصاصة بین یدیک، یقرع باب احسانک بدعائه فلا تعرض بوجهک الکریم عنّی و اقبل منّی ما اقول».[1]ای
مولای من! بنده‎ات بر در ایستاده و تو را می‎خواند و درب احسانت را به
مناجات‎هایش می‎کوبد. پس از راه بزرگواری روی از من مگردان و آنچه می‎گویم
بپذیر.خــدایــا بر در تـو بندة تـوسـتهمی خواهان آن گل خندة توستتو روی نازنیـن از مـن مـگـردانبـزرگـی و کـرم زیـبنـدة تـوست«اللهم! إنّی اتوب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها