نتایج جستجو برای عبارت :

جسارتشو نداشتم نه بگم این دردسر درست شد

متن اهنگ چتر مهراد جم
یادته یه روز نم نم بارون یه حس عجیب بود بین دوتامونمن و تو و چتر تو دل یه شهر چی به سرش زد رفت دستامو ول کردچی شد که دردسر شدی دل تو از دلم بریدنموندی پای من یه بار همه ی درد من توییچی شد که دردسر شدی دل تو از دلم بریدنموندی پای من یه بار همه ی درد من تویییادته میرفتیم ما همه جا دوتایی یه ساله تنها میرم الان تو کجاییبین این دوراهی تو یه راه جدایی نهچراغا خاموش هوا سرد میخورم غمت هی این همه ندیدمت بازم میگی کمتهمثل یه شهری ام
داشته‌ها و نداشته‌هایم را کنار هم گذاشتم، تصویر جالبی درست شد...
زمان داشتم، حوصله نداشتم ؛ اراده داشتم، باور نداشتم ؛ استعداد داشتم، انگیزه نداشتم ؛ عشق داشتم، معشوقه نداشتم ؛ دوست داشتم، رفیق نداشتم ؛ مادر داشتم، پدر نداشتم...
پ.ن| این روز ها تنها چیزی که از آن انرژی می‌گیرم، هایپ هست! و تنها امیدی که در حال حاضر سراغ دارم پسر دایی مادرم هست. اسمش امیده.
زمان همیشه به تغییر آدم ها کمک کرده! زمانی نمیگذره که میبینیم دیگه اون آدم قبلی نیستیم و یه جورایی فرق کردیم؛ گاهی بهتر و گاهی متاسفانه بدتر!
ولی تو همه ی این تغییرها همیشه حسابم با او فرق داشته و داره و ان شاءالله خواهد داشت!
من هیچ وقت حس و حالم با امام رئوفم عوض نشده 
هیچ وقت دوست نداشتم تو حرم عکس بندازم چون حس میکردم وقتم تلف میشه
هیچ وقت دوست نداشتم جز برای غذا و استراحت و استحمام تو هتل باشم
هیچ وقت دوست نداشتم فقط یه جا بشینم و بعدش پاشم
موندن بین  دو راهی منو میترسونه همیشه..
یه جورایی تطبیق با هرکدوم سخته برام..
و هرکدوم ب اندازه خودشون ریسک پذیر..
ته دلم امید دارم به خودم.. اما یه وقتایی پام ناخودآگاه ممکن فرم تلو تلو شده ها رو بی محابا طی کنه..
این طور بگم ک..
نه هراس..
نه امید..
بلکه ادغام هراس و امید
میشه خلاصه ی  کل حال الانم..
ولی دوست دارم ریسک راه اولی ک خودم خواستمو بپذیرم و برم تو دلش..
مثل جسارت زدن تو دل دریا که میترسیدم..  گریز ناشی از اون احتیاط بود و درست؛ اما تا یه جای
‏چرا همه‌ش ماهواره بر درست میکنیمچرا ماهواره بیار درست نمیکنیممیره ماهواره رو میاره دیگه دردسر هم نداریم 
 
‏هیچ گاه نه به کسی بخندید و نه قضاوتش کنید،هرگز نمی دانید شاید شما هم روزی در همان شرایطقرار بگیرید!
 
این ماهواره هارو باید بدن مادرا پرت کنن تو مدار، قدرت تشخیص پرتاب دمپایی از فاصله دور و برخورد درست بر مدار کله مون وقتی بچه بودیم اینجور جاها به درد مملکت میخوره
 
اسم ماهواره رو گذاشتن ظفر. خب منم بودم افسرده میشدم تو مدار قرار ن
ازدواج دردسر ساز
ازدواج یکی از مهمترین مراحل زندگی هر فردی است.اگر در انتخاب همسر دچار اشتباه شویم زندگی ما نابود می شود و دچار مشکلات زیادی خواهیم شد .پس بهتر است قبل از ازدواج به نکاتی مهم توجه کنید
به ادامه بروید
ادامه مطلب
برای به روزرسانی VCSA، من از IIS استفاده می‌کردم که دردسر نصب و راه‌اندازی سرور مجزا را داشت. به همین منظور، با جستجو در وب متوجه شدم می‌توان از سرور HFS و Offline Bundle ها استفاده کرد. این وب سرور خیلی ساده روی ویندوز کار می کند! بدون نصب و نیاز به کاری خاص!
https://www.rejetto.com/hfs/
۱)ماه رمضان خود را چگونه گذراندید؟
بسیااااار مفید/: صبح رفتم سرکار و بعد اومدم خوابیدم،بیدار شدم افطار کردم و تا دور خودم چرخیدم شده وقت سحری درست کردن،سحری خوردیم و باز خوابیدیم و باز روز از نو و روزی از نو|: و جالب اینجاس که همه اشم خسته ام((:
امسال ماه رمضون اصلا اذیت نشدم،خداروشکر،البته فکر کنم بیشتر بخاطر این بود ک اصن وقتی برای اذیت شدن و اینا نداشتم همه اش یا کار بود و یا خواب(:
برای بعد ماه رمضون یه برنامه اساسی باید بچینم ان شالله(:
۲)هنو
یکی از خوشمزه‌ترین غذاهای ایرانی قورمه‌سبزی است. این غذا که از بچه‌ها گرفته تا بزرگسالان، همه آن را دوست دارند، علاوه بر طعم خاص بوی دلپذیری دارد که نمی‌توان از کنار آن به سادگی گذشت. سبزی قورمه منجمد، محصولی پرکاربرد برای درست‌کردن قرمه‌سبزی است که تا حد زیادی دردسر قرمه‌سبزی درست کردن را کاهش می‌دهد. به این صورت دیگر نیازی به پاک کردن سبزی، خورد کردن و سرخ کردن آن نیست. تنها کافی است سبزی را از بسته خارج کنید و سپس درست کردن قرمه‌سبز
#زندگی_به_سبک_مهدی (۳۹)
گم نشدن در عناوین دنیایی دل دریایی میخواهد و به تعبیر بزرگان اخلاق ابتدا باید آدم شد بعد در اجتماع مسئولیتی را قبول کرد.
یکی از دوستان بخش تبلیغات تعریف میکرد یک روز در حال نصب بنر بودیم که یه بنده خدایی با لباس شخصی بهمون نزدیک شد و گفت: اگر بنر را طرف دیگر بزنید بهتر است، همکارمون که خسته شده بود با لحن بدی گفت: خودمون بهتر می‌دونیم کجا بزنیم! اون شخص هم لبخندی زد و رفت 
یک بنده خدایی اونجا بود ازش سوال کردم این کی بود؟
اوضاع می توانست از این هم بدتر باشد. اگر هیچوقت با گربه ام آشنا نمی شدم، اگر هیچ وقت نمی نوشتم، اگر تحت تاثیر آدم های اطرافم تمام وقتم را به فیلم دیدن می گذراندم، (فیلم دیدن چیز بدی نیست اما علاقه ی من نیست حقیقتا.) اگر نرمالو نبودم، اگر لذت کتاب خواندن یواشکی را درک نمی کردم، اگر نایاب و دست نیافتنی ام را نداشتم، اگر به زور خواهرم باشگاه نمی رفتم، اگر عزمم را جزم نمی کردم برای وبلاگ زدن، اگر خیلی از آدم های اضافه را حذف نمی کردم، اگر خودم نبودم
اوضاع می توانست از این هم بدتر باشد. اگر هیچوقت با گربه ام آشنا نمی شدم، اگر هیچ وقت نمی نوشتم، اگر تحت تاثیر آدم های اطرافم تمام وقتم را به فیلم دیدن می گذراندم، (فیلم دیدن چیز بدی نیست اما علاقه ی من نیست حقیقتا.) اگر نرمالو نبودم، اگر لذت کتاب خواندن یواشکی را درک نمی کردم، اگر نایاب و دست نیافتنی ام را نداشتم، اگر به زور خواهرم باشگاه نمی رفتم، اگر عزمم را جزم نمی کردم برای وبلاگ زدن، اگر خیلی از آدم های اضافه را حذف نمی کردم، اگر خودم نبودم
هر شب
وقتی هم خونه ایم خسته از کار برمیگشت
فرنی و شامی که براش (ّرای خودمون) پخته بودم رو میخورد
 
برام چایی درست میکرد
 
گاهی من براش درست میکردم اون بیشتر پیتزا و استیک درست میکرد
 
و هر شب برای من ازین حرف میزد که دخترای وایت ادمای مزخرفین و میخواد با یه میدل ایسترنی یا اسیایی یا افریقایی دیت کنه.
 
و اگه نشه
میخواد بره همجنس گرا بشه.
 
الان من با کی هر شب حرف بزنم؟
 
من امادگی رفتن به اپارتمان تنهایی رو نداشتم!
 
عمری هم خونه ای داشتم.
 
باید بر
شدیدن فیلم عجیبی بود. تو تلویزیون تیکه هاییش رو دیده بودم ولی بار اولی بود ک کامل میدیدمش... ۲ساعت و ۳۸ دقیقه بود کلش!
ازین فیلماس ک باید ی نفر باید بشینه خعلی شیک و زیاد برات نقدش کنه. ی جاهاییش هم برمیگشت ب داستان هایی از مسیح و آدم و اینا ک خوب من درست اطلاعی نداشتم ازشون و درست نمیتونستم متوجه بشم!
درکل ن خیلی راضی بودن ن خیلی ناراضی!
Ehaam
Taab o Tab
#Ehaam
امشب از دیدنمان 
همه انگشت به دهان می مانند
همه خوب حال مرا 
حالو احوال  مرا میدانند
گل نیلوفر من آتشی تازه بیا برپا کن
من که در تابو تبم تو بتابانو شبم زیبا کن
بیا در شهر دل من پادشاهی کن
این توو این دل من هر چه تو خواهی کن
ای امان ای امان ای امان از منو حالم
وای عجب ماهی
تو چه دلخواهی
تا ابد با من بگو همراهی
عاشقی باتو دردسر دارد
دل تورا امشب زیر سر دارد
به چه شبی بگو امشب مارا می طلبی
بگو همچون من در تابو تبی در تابو تبی
تاج سرم مگ
یه وقتایی آدم با مهربونی زیادش برای خودش دردسر درست می‌کنه.
یه وقتایی باید سخت بگیری، مهربون نباشی
این باعث می‌شه اذیت نشی، خورد نشی، به خودت لعنت نفرستی
این که بعضیا از مهربونیت سوء‌استفاده می‌کنن هم بی‌تاثیر نیست
اما من همیشه خودمو سرزنش کردنم
باید یاد بگیرم مهربونی رو خیلی کم کنم، خیلی
یکی از دغذغه های دانش آموزان محاسبه درصداشون توی آزمون و نمره منفیه! جدای ازینکه دانش آموزا از فرمول استفاده می کنند گاهی اوقات یه نرم افزار می تونه سرعت محاسبه درصد رو افزایش بده تا بدون دردسر چند درصد رو سریع حساب کنید.
برای اینکار از درصد گیری کلاسند استفاده کنید تا بدون دردسر درصدتون توی آزمون های مختلف حساب کنید.
خواستم بگم با شرمندگی فراوان گردشگری علامه هم نظرم رو جلب کرده یعنی خاک بر سر من کنن با این ثبات شخصیت نداشتم. واقعا خودمم نمیدونم کدوم علاقه ام رو باید تو اولویت قرار بدم. تازه از یه طرف به اینم فکر میکنم که میتونم مثل نجمه واحدی جامعه شناسی بخونم بعد ارشد رو مطالعات زنان که بتونم تو یه کشور درست و حسابی بخونمش. بنابراین اصلی ترین سوالم اینه که دوست دارم زبانشناس بشم یا مطالعات زنان دان!:))
واقعا فکر نمی کردم با اون همه عشق و تاکید بر ادبیات حت
تصمیم گرفتم آدم بهتری باشم
و یه چیزی هی توی گوشم میگه برای بدست آوردن چیزایی ک قبلا نداشتی
باید کسی بشی ک قبلا نبودی
+ تو فکر ترک اینجام. شاید ی جای جدید نوشتم.بعد اینهمه سال سخته نمیدونم جسارتشو دارم یا نه!
من ب وبلاگام وابسته ترم تا صمیمی ترین دوستام:/
+ بعد از وبلاگی ک بیشتر از ۴ سال توش مینوشتم و بلاگفا یهویی مثل آب خوردن نابودش کرد حدود ۶ ساله ک اینجا مینویسم... اولش قرار نبود اینجوری بنویسم. آرمان های دیگه ای براش داشتم اما اون روحیه آرمان گ
آیا کسی با ای یو ای باردار شده است ؟
آی یو آی یکی از درمان های ناباروری است که نسبت به روش های مشابه مانند آی وی اف دردسر کمتری داشته و ارزان تر نیز تمام می شود. در برخی از موارد معمولا زوجین با آی یو آی شروع می کنند و اگر از آن پاسخی نگرفتند به سراغ آی وی اف می روند.
هنگامی که آی یو آی را انجام می دهید چه انتظاری باید داشته باشید؟
‏ آی یو آی معمولاً فرایندی بدون درد و کم دردسر است. اگر این فرایند در سیکل طبیعی یک زن انجام شود معمولا به هیچ درمانی
رمان پلیس های دردسر سازدانلود رمان پلیس های دردسر ساز اثر meli770 با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان خارق العاده آترینا برقعی است که بعد از سالها به وطن برمیگردد و کنار دو بردارش زندگی می کند و با رویدادهای تازه ای رو به رو می شود …
 
خلاصه رمان پلیس های دردسر ساز
کودک درون من چون طفلکی در میان آرزوهای من است … او چه معصوم و چه ساده خفته است … او که از من … او که دائم با من است … عشق را در آن دل پاک دیده‌ای ؟
مهاجرت بی دردسر به ۶ کشور محبوب دنیا
گذشتن
از زندگی و خاطرات کشوری که در آن زندگی می کنیم کار آسانی نیست. قوانین
سخت مهاجرتی اغلب کشورهای پیشرفته هم بر این سختی اضافه می کند. در این
مقاله قصد داریم شما را با ۶ کشوری که دردسر کمتری برای مهاجرت و اخذ اقامت
دائم دارند، آشنا کنیم. با الی گشت همراه باشید.



۱- ایتالیا
 
ادامه مطلب
جسارت نه گفتن نداشتم مکافات شد
امیدوارم این قصه اخرین قصه ای باشه که از نداشتن جسارت نه گفتن تو زندگیم ثبت میشه  
مهارت نه گفتن بهرام پور ویدیو هایی هست که در این زمینه بهم پیشنهاد شده
این روزها محیط های کاریم مکررا به من یاداوری می کند که این مهارت را یاد بگیرم
بریم سر خاطرمون ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
من توی کلاس های موسسمون درخواست مرخصی داده بودم بعد از طی یکی دو تا خان موافقت نسبت به مرخصی اعلام شد .
علتش این بود که دچار کمبود زمن شده بو
سفرمان از مریان یکی از ییلاقات تالش شروع میشد و به دران یکی دیگر از ییلاقات تالش ختم میشد. سفر جالبی بود از این نظر که انتظار سرمای به این شدت را نداشتم، انتظار شب را تا صبح از ترس حمله گرگ بیدار ماندن و حواس خودمان را با منچ بازی کردن، پرت کردن نداشتم. انتظار آن دو قطره اشکی که شب در راه طی مسیر ریختم را نداشتم؛ اما هربار همیین غافلگیری ها برایم جذاب است و باعث میشود بیشتر و بیشتر به این سبک سفر کردن ادامه دهم. ساکت تر از قبل شده ام، در بحث های گ
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ حرم مطهر سید الکریم_ دی ماه ۹۸
هق هقِ کودک که از سینه بر آیدروی سرش دست لطفِ پدر آیدجام علی می دهد باده ی نابشعبد چو شرمنده با چشم تر آیدکوهِ عمل بی علی هیچ نیرزدذره به مِهر علی در نظر آیدکاش همین نیمه شب، بر دل زارم...از حرم مرتضی یک خبر آیدشیعه اگر مضطری، قصد نجف کندر نجفش غصه و غم به سر آیددر حرمش باش تا روضه بخوانیم...از غمِ خیرالنساء، تا سحر آیدباز می آید بوی هیزم و آتشباز بوی چادری شعله ور آیدکاش که
عما: چرا این مدت باهام تماس نگرفتی؟ چرا پیغامی نذاشتی؟
ویلیام: ادرسی ازت نداشتم.
عما: خب چرا دنبالم نگشتی؟ تو که پیدا کردن من برات از هر کاری راحت تر
ویلیام: نمیدونم... چون انگیزه ای نداشتم.
عما : (زیر لب گویان) امیدوارم یه روز بیاد که منم دیگه انگیزه ای نداشته باشم. 
این هفته اگه نمیرفتم دانشگاه بهتر بود اصلا! دوشنبه که نرفتیم واسه آلودگی. سه شنبه آز رو نرفتم، هوش رو رفتم که بچه ها گفتن زیاد درس میده و تشکیل ندیم. بعدی رو هم نموندیم و با شیوا رفتیم کافه. هوا خیلیییی سرد بود. ما هم شیک نوتلا خوردیم و براونی شکلات داااغ. 
چهارشنبه که امروز باشه هم کلاس اولی با استاد بد بودم و حوصله هم نداشتم ؛ واسه همین سوالاشو جواب نمیدادم و گوش‌ نمیدادم زیاد. اخر یه سوالو جواب دادم؛ استاد گفت از معدود ادمایی که توی کلاس جوا
یادمه اون روز دلم گرفته بود 
می خواستم های های گریه کنم 
یه بغض وحشتناک داشت خفه م می کرد و دوست نداشتم هیچ کسی رو ببینم
از اون سالن زدم بیرون 
راه رفتم راه رفتم 
یادم نمیاد تونسته بودم جلوی اشکامو بگیرم یا نه 
باز شکست خورده بودم
باز جلوی یه عالمه آدم له شده بودم
فکرای آدما توی سرم می چرخید و لعنت می فرستادم به بخت و زندگیم 
یه لحظه به خودم گفتم آخه تا کی؟ تا کی قراره شکست بخورم و غرورم ریز ریز شه؟ تا کی؟ چند بار؟ من باید درست شم یا ...؟
واقعیت ا
در تمام زندگیم
از ازل
تا الان
من عاشق و شیفته دو نفر شدم
توی کل عرصه رسانه و مدیا و موسیقی و هرچی
کامبیز حسینی وقتی بالای 37 سال بود
مکابیز وقتی بالای 40 سال بود.
به جز این دونفر من هرگز و هرگز به هیچ کسی علاقه نداشتم چه ایرانی چه خارجی.
جفت اینها هم بدبختی رنگ پوستشون خیلی روشنه و حس جنسی نداشتم بهشون. 
تامام.
بسم الله
 
سه روز رفته بودم تالش.بیرون از دنیا.بالای کوه ها.کلبه ای چوبی که با بخاری هیزمی گرم میشد و نان داغی که همان حوالی
می پختند.انگار رفته بودم به گذشته ی بشریت.بی خیال دنیا و همه چیز.گوشی خاموش درون کیف و رخت و خواب و چراغ نفتی.دست خودم نیست.سخت با زندگی شهری کنار می آیم و نمیتوانم خیلی چیز ها را تحمل کنم.این ها بعد از اینکه از تهران رفتم بدتر هم شد.دیگر حتی حوصله ی تهران را هم نداشتم.بوی زندگی میداد این چند روز برایم.انگار دنیا راهش را از م
من خیلی چیزها داشتم که به خاطرش خدا را شاکر بودم،اما خیلی چیزها هم نداشتم.من خیلی دیر به حرف افتادم و زبان حرف زدن نداشتم،من خیلی منزوی بودم و در مدرسه، دوست زیادی نداشتم،من زود به زود  عاشق می شدم و جرات اعتراف نداشتم،من خیلی دلم برای خیلی ها می سوخت ولی جرات انجام کاری برایشان  نداشتم،من از خیلی ها می رنجیدم اما جرات پاسخگویی نداشتم،و مهم تر از همه، من خیلی خیال پردازی میکردم اما جرات عمل نداشتم !...پدرم در آغاز جوانی، در فرانسه سینما خوان
رزومه کاریه که باید زود تر انجامش بدم و کاملش کنم
گزارش کاراموزی رو هم بردم تو چند اسلاید نشون دادم به کنار دستیش استاد گفت ( اتاق اساتید ) نه واقعا یه چیزی یاد گرفته !
:) په نه فکر کردی الکی میرم یه جایی فقط ساعت پر کنم
بعضی جاهاهم سوال های که چندین مدت تو ذهنش از برق قدرت بود رو پرسید براش حل شد
اما خوبی کارشناسی یه چیزی بود که بیشتر منو با فرصت ها حتی ثانیه ها اشنا کرد
که اگه تو بعضی جاها اگه اون کارو و اون حرف رو نمیزدم خیلی برام دردسر و دوبار
از  باخبر شدن تو اخرین ساعات ثبت نام اونم اتفاقی
تا همسفر گیر سه پیچ و پیگیر
تا راضی شدن یهویی بابا با پیشنهاد یهویی استخاره خودش
تا اون استخاره عجیب تری که یهو در اومد
تا لباسایی ک واقعا هیچی نداشتم برای بردن ولی ساکم پرشد!
تا یهویی و بی مقدمه راضی شدن خانم فیاضی برای غیبت فردام
و درمان جامعی که یهو فهمیدم نصفش آفه و افتاد قبل عید
همه همه همه
و خیلی چیزای دیگه ک الان ب ذهنمم نمیرسه....
همه چیز معجزه آسا و یهویی درست شد
فقط این منم که انگار درست ب
از  باخبر شدن تو اخرین ساعات ثبت نام اونم اتفاقی
تا همسفر گیر سه پیچ و پیگیر
تا راضی شدن یهویی بابا با پیشنهاد یهویی استخاره خودش
تا اون استخاره عجیب تری که یهو در اومد
تا لباسایی ک واقعا هیچی نداشتم برای بردن ولی ساکم پرشد!
تا یهویی و بی مقدمه راضی شدن خانم فیاضی برای غیبت فردام
و درمان جامعی که یهو فهمیدم نصفش آفه و افتاد قبل عید
همه همه همه
و خیلی چیزای دیگه ک الان ب ذهنمم نمیرسه....
همه چیز معجزه آسا و یهویی درست شد
فقط این منم که انگار درست ب
مشکل یعنی چی؟
چیزی که ذهن رو به خودش مشغول میکنه؟
چیزی که باعث دردسر میشه؟
چیزی که اگه برطرف نشه باعث دردسر میشه؟
اصلا برطرف کردن مشکل یعنی چه؟
اصلا یعنی چه یعنی چه؟
فاک
آیا روش درستیه هر چیزی که به ذهنت میرسه رو روی یه مدیوم وارد کنی؟
کدوم روش درسته؟ think on paper یا think on brain
همه چیز رو روی ذهن نگه داشتن کار درستیه؟
میدونی هر خط جمله ای که مینویسم انگار داره یه مفهومی/منظوری رو میرسونه. it tries to make a point
ولی به نظر میرسه هیچ کدوم با جملات قبلی یا بعدی ه
   فاجعه درست از آن لحظه‌ای آغاز شد که هیچ دوستی نداشتم. غیر از *، شقا، جواد، محیا و مریم (زیاد به نظر می‌رسند، نه؟)‌ کسی نیست که بتوانم با آن‌ها ارتباط برقرار کنم. همین‌ها هم نیستند. هر کدامشان جایی سرشان به آخوری گرم است و در این لحظاتی که اینجا می‌نویسم کسی در دسترسم نیست. با * حرف زدم، پشیمانم. خیلی چیزها را نمی‌توان بیان کرد. درست مثل همین لحظه. چیزهایی هست که دوست دارم بگویم، چیزهایی هست که از گفتنشان عاجزم و در تلاشی کور می‌خواهم بگوی
دانلود آهنگ علی یاسینی به نام پرواز دانلود کیفیت های ۳۲۰دانلود کیفیت های ۳۲۰ ، ۱۲۸ و این موزیک از رسانه بی موزیکDownload ahang jadid Ali Yasini be name Parvaz دانلود موزیک زیبا و جدید آهنگ پرواز
 
 
دیدمت از دور خسته بود پاهات تا نگاهت کردم وای از اون چشمات
گفتی از دست این آدما خستم زخماتو شستم بالتو بستم
حالا میبینم توی دیوونه فکر پروازی دور از این خونه
نرو زندونیت کنن باز گم نشو تو فکر پرواز نذار بمونه غمت رو دلم عشق دردسر ساز
نرو زندونیت کنن باز گم نشو تو فکر پ
نکاتی که برای یک معامله بی‌دردسر باید بدانیم
بر
اساس این گزارش تنظیم سند در روابط اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی افراد یکی
از زمینه‌های بروز اختلاف و تشکیل پرونده در محاکم است. با وجود قوانین
مناسب در این حوزه، بسیاری از افراد جامعه به دلیل اعتماد به فرد مقابل، از
تنظیم سند رسمی چشم پوشی کرده و با مشکلات زیادی مواجه شده‌اند.
از
نظر قانون، اسنادی که در اداره ثبت اسناد و املاک یا دفاتر اسناد رسمی یا
نزد مامورین
ادامه مطلب
برای ورود به دنیای ماوراء الطبیعه باید اطلاعاتی در این زمینه داشته باشید.
همیشه توی یه کاغذ بنویسید چی میخواین تا بهتر جلو برین. خب سه دسته هستن اونایی که وارد این حوزه میشن:
 
1- اونایی که تفریحانه وارد این دنیا میشن
2- کسانی که به دنبال پول،شهرت و یا هر کار خلاف دیگری هستند.
3- افرادی که به دنبال یادگیری امور ضد جادو و دفع طلسم و باز کردن آن هستند.
 
 خب به نظر میاد گزینه سوم واقا خوبه و اینکه چرا این علوم در دستریس این افراد قرار نمیگیره؟ خب سوا
دانلود رایگان فیلم کمدی دردسر تیفا با دوبله فارسی Teefa in Trouble 2018
فیلم سینمایی دردسر تیفا ۲۰۱۸ با کیفیت 1080p & 720p & 480p
 
 
نام فیلم: دردسر تیفا – Teefa in Trouble | ژانر: اکشن، کمدی، جنایی، عاشقانه | انتشار: 2018
زبان: دوبله فارسی + اردو | مدت زمان پخش: 02:35:22 | کیفیت ویدئو: WEB-DL
حجم: 2.3 گیگابایت + 1.3 گیگابایت + … مگابایت | امتیاز: 7.4 از 10
خلاصه داستان:پس از آنکه تیفا به لهستان میرود تا آنیا را برای ازدواج با پسر بات گانگستر، به پاکستان ببرد، در همین حین با پدربزرگ آ
گفت دوتا فحش درست حسابی بهش بده. زنگ بزن با داد فحش بده و قطع کن. ایشون خیلی بیشعورن.
گفتم اخلاقی نیست زیبنده ی شان من نیست و ...
اما الان که خیلی گذشته میگم چند تا فحش و مقداری داد حقت بود. اما من دلش رو نداشتم. هنوز دوستت داشتم جرئت نمیکردم بهت از گل نازکتر بگم.
امشب حالم بده. خیلی. من چرا هیچی بهت نگفتم؟! مقادیری داد و بد و بیراه بهت بدهکارم. 
لوبیا پلو:
قاطی پلو ها از غذاهای آسون و خودممونی هستن که خیلی هم محبوبن و عموما دوست دارن. از غذاهای خیلی رسمی به حساب نمیان ولی برای وعده های معمولی روزانه خیلی انتخاب های مناسبی هستن. بی دردسر درست میشن و برای وقتایی که نمیدونی غذا چی بپزی واقعا به درد میخورن و انتخاب عالی ای هستن.
از آنجایی هم که لوبیا پلو خیلی پرطرفدار است به طرق مختلف طبخ می شود مثلا با گوشت تکه ای یا چرخ کرده، یک راه دیگر آن هم این است که با مرغ آن را درست کنیم.
لوبیا پلو با
ورقه‌بادمجان یکی از غذا‌های لذیذ و خوشمزه‌ی گیلانیه که فقط کافیه یک دفعه امتحانش کنین تا عاشقش بشین. این غذا علاوه بر طعم محشرش خیلی راحت و بدون دردسر هم درست میشه. امیدوارم درستش کنین و از طعمش لذت ببرین.
مواد لازم:
بادمجان: ۳ الی ۴ عدد
تخم‌مرغ: ۳ عدد
نمک، فلفل و زرچوبه به مقدار لازم

ادامه مطلب
بذارید تمام حسم رو نسبت به این خواستگار بگم 
نه دل ورداشتن دارم و نه دل گذاشتن 
شاید بشه حجم استرسم رو با مقدار استرس پایان نامه ام مقایسه کنم؟ نمی دونم 
مخالفت کامل بابام که میگه اون دفعه مادرت باعث شد به چاه حسین بیفتی و حرف منو گوش نکرد 
این بار هم خودت داری...
بابام میگه بچه اش دردسر میشه برات...
هنوز نشده در مورد بچه ش درست و حسابی حرف بزنیم 
حتی نمی‌دونم چی باید بگم در این مورد...
مامان هم که مخالفه 
و امشب می گفت مطمئنم دخترت انتظار داره من
داشتم پست یکی از دوستان میخوندم اتفاق دیروز یادم اومد 
واقعا کار کردن با مردا سخته البته اگه همه مردا مث بابای من باشن دیروز داشتم برنج و خورشت کرفس درست میکردم بابام گف خب حالا منم فالوده گرمک درست میکنم گفتم باشه و به خیال خودم گفتم ایول به این همکاری! 
چون یادم نبود طبق معمول قراره چی بشه. بابا شروع کرد: گرمک کجاس؟
_یخچال
+بشورش
_باشه
+مخلوط کن کجاس؟
_توی کابینت پایینی
+چجوری کار میکنه؟
_(نشونش دادم)
+قاشق بده :| 
_بفرما
آخرشم ته مخلوط کن کندن خ
خوشحالم که یک وبلاگ دارم.
خوشحالم که این وبلاگ رو دارم.
مغزم خسته است. اطلاعات ورودی پرفشار و پرحجم وارد مغزم شده. فرصت فکر کردن نداشتم. الان که خلوتم برگشته، تحلیلشون سخته. ای کاش می‌شد یه‌جوری بدون حرف زدن حرف زد.
دیالوگ برام سخت شده. سوال می‌پرسن درست جواب نمیدم. این چند روز زنگ می‌زدن برنمی‌داشتم.
افسردگی گرفتم.
بهت عجیبیه.
+ فکر کنم واضح شد که ناراحتی غلبه‌ی خیلی بیشتری داشته. گرچه پشیمانی در کار نیست.
+ هیچ قصد نداشتم در مورد این حجم از
امروز اومدی شیراز.سر حال تر از سری های قبلیت بودی خوشحال بودم عزیزم.اومدی کلی تهمت زدی طبق معمول ک خوش گذشت دیشبو... نمیدونم دیشب چی بود ک باید خوش میگذشته ولی فکر کنم بخاطر نرفتم درمانگاه بود .امروز شنبه بود من رفتم پاپ اسمیر یاد بگیرم از دوستم ک پیش دکتر هست گفت شنبه بیا و اینکه با دکتر صحبت کرده بود برای پورسانتی بعدش هم رفتم بانک.خداروشکر پاپ اسمیر و فیش ها و تاریخ و ساعتش مشخص بود تو کیفم بود.اما دیگه حوصله روبرو کردن نداشتم.بذار ازم متنفر
دانلود آهنگ دیدمت از دور خسته بود پاهات با کیفیت بالا رایگان و لینک مستقیم Mp3
دیدمت از دور خسته بود پاهات | دانلود آهنگ از علی یاسینی
دیدمت از دور خسته بود پاهات تا نگات کردم وای از اون چشمات گفتی از دست این آدما خستم زخماتو شستم بالتو بستم حالا میبینم توی دیوونه فکر پروازی دور از این خونه نرو زندونیت کنن باز گم نشو تو فکر پرواز نذار بمونه غمت رو دلم عشق دردسر ساز نرو زندونیت کنن باز گم نشو تو فکر پرواز نذار بمونه غمت رو دلم عشق دردسر ساز didmt az dv
دارم روزگار غریب قربانی رو گوش میدم و همچنان حسرت میخورم که چرا اون روز کنسرتش رو نرفتم:) ... البته این که خبر نداشتم هم بی تاثیر نیست:) بعدا از استوری های بچه ها فهمیدم:)
 
چه میکنم؟ میخونم، نمیخونم، میخونم، نمیخونم، نمیخونم و بازم میخونم!
یکی از نقاط ضعفم اینه که نمیتونم امتحانی بخونم:/ 
از همه بدتر فراموشیه. میگن طبیعیه و دوره کنی حتما باید! ولی عین آدم دوره نمیکنم که:/ وسط مرور کردن میرم یه درس دیگه و مبحث جدید میخونم و تهش از هیچ کدوم چیزی یاد
داشتم فکر می‌کردم نصف و یا حتی بیشتر از نصف درگیری‌های ذهنی من، ناراحتی‌هام و ضدحال‌هایی که خوردم، به خاطر چیزهایی بوده که نباید می‌دیدم و دیدم. یا نباید می‌شنیدم و شنیدم یا نباید می‌دونستم و فهمیدم.
یکیش همین چهارشنبه‌ای که گذشت. به ظاهر روز خیلی خوبی بود. واقعا هم تا یه جایی روز خیلی خوبی بود. در واقع از حدود ۹ تا ۴ و نیم بعدازظهر روز خیلی خوبی بود، اما ۴و نیم بعدازظهر من چیزی رو دیدم که نباید می‌دیدم. چیزی که نمی‌تونم از ذهنم بیرونش کن
واقعا برای من غیر قابل باوره ، من که تابستون های قبلی کاری جز خواب نداشتم حالا غرق کار هنری شدم 
کار هایی که قرار بود واسه هفته پرورش خلاقیت انجام بدم تا امروز مشغولشونم ..تازه امروز هم قراره برم وسایل مورد نیاز برای ساخت عطر رو بگیرم تا یه عطر دست سازم برای خودم درست کنم..البته اگر توی شهر کوچیک ما داشته باشه 
*با دختر خالم کارت پستال درست کردم که روز بعدش یعنی تولدم بهم هدیه داد.
*به جز برگه هایی که دفعه قبل درست کردم دوتای دیگه هم با سایز A5درس
سال آخر انگار یه حس بیخیالی خاصی داره
پس فردا صبح آفتاب نزده امتحان دارم هنوز شروع نکردم
چرا شیرینی سال اخر باید با پایان نامه و امتحان و کلاس کوفت بشه؟
+ ازونجای که دکتر ط یادش رفته برگه نمره هارو رد کنه بالا پریو قبلیم 0 ثبت شده و یه حسی بهم میگه برام دردسر خواهد شد
+ سه شنبه هفته قبل همه چیز دست به دست هم داد و من اونهمه راه رفتم و پروپوزالمو دادم دست دکتر خ که بصورت اتفاقی حضور و وقت داشت! گفت یکشنبه آینده برم ازش بگیرم و من از شاذی اینکه بالاخ
سال آخر انگار یه حس بیخیالی خاصی داره
پس فردا صبح آفتاب نزده امتحان دارم هنوز شروع نکردم
چرا شیرینی سال اخر باید با پایان نامه و امتحان و کلاس کوفت بشه؟
+ ازونجای که دکتر ط یادش رفته برگه نمره هارو رد کنه بالا پریو قبلیم 0 ثبت شده و یه حسی بهم میگه برام دردسر خواهد شد
+ سه شنبه هفته قبل همه چیز دست به دست هم داد و من اونهمه راه رفتم و پروپوزالمو دادم دست دکتر خ که بصورت اتفاقی حضور و وقت داشت! گفت یکشنبه آینده برم ازش بگیرم و من از شاذی اینکه بالاخ
و ساعت ۴ صبح من به کسی فکر می کنم که به من فکر نمی کن
و حس می کنم خیلی وقت که از ذهنش پاک شدم
به یه دوستی از دست رفته فکر می کنم
و تصمیم اینکه شاید ادامه اون درست نباشه
شاید امتدادش فقط بخاطر اصرار من تا حالا بوده
و بهتر بهش بگم دلم برات تنگ میشه خیلی زیاد ولی قرار توام تبدیل به خاطره ها بشی
خاطره ای که چند سال بعد بگم یادش بخیر امیدوارم سلامت باشه هرجا که هست
من اصرار به موندن ادم ها نداشتم
چون هیچوقت اصرار من هیچ تاثیری نداشته
سلام
من یه پسر حدود 27 ساله و مجردم. با یه دختر خانمی تو دانشگاه همکلاس و بعدش تقریبا اتفاقی حدود 2 سال همکار بودیم. ایشون یه دختر مذهبی و مقیده، دختر خوبی هم هست از نظر اخلاق و رفتار، جای خواهر خودم هم همیشه روابط دوستانه و محترمانه ای با ایشون داشتم طی این سال ها. ولی خب هیچ وقت چیز خاصی بین ما نبوده و رابطه مون صرفا در حد همکلامی ساده و امورات کار و تحصیل مشترک بوده.
در مورد خودم هم، کلا با این که اعتقادات مذهبی ندارم به اون شکل، به دلایل خاص خو
 
طرز تهیه کوکو سبزی
اگه سبزی کوکوی  آماده و خورد کرده داشته باشیم میشه گفت که کوکو سبزی جز آسون ترین کوکوهاست و خیلی خیلی سریع و بی دردسر حاضر میشه و طعم و مزه اش رو هم که دیگه نگم براتون حرف نداره … کوکو سبزی به شکل های مختلفی تهیه میشه گاهی داخلش از گردو و زرشک استفاده میشه و گاهی هم ساده درست میشه

ادامه مطلب
حقیقتش یه چیزی که از هفته پیش سرش حرص میخورم
اینه که
من از محمد یه کمی پول قرض گرفتم. ولی اولا تا اومدم اینجا پول های ایرانم رو دادم همه رو براش انتقال دادن
هم بهم قرض داشت
بهش پول داده بودم و بارها از منجلاب و بدبختی نجاتش داده بودم
ولی دوست داشتم بهش بیشتر کمک کنم.
بدون اینکه دینی به گردنم باشه دوست داشتم اینکارو انجام بدم.
این جدی گرگ زاده هیچ کمکی در این راستا نکرد.
نه تنها هیچ کمکی نکرد
بلکه برگشته عین این عقده ایا ایمیل زده میگه تو با پول پ
هر چیز که در جستن آنم، آنم
بله درست می‌گوید، من خودِ دردم، خود خواستن و نرسیدن، خودِ بیهودگی، دوستی امروز می‌گفت تمایل به پرفکت بودن باگ خلقته، راست می‌گفت چرا تا به حال توجه نکرده بودم که هرچه می‌کشم از این میل به پرفکت بودن است؟ چرا تا به حال هیچ قدمی برای تعادل در خودم بر نداشتم؟ چرا باید همه‌ی زندگی برای این باگ خلقت که کمال‌طلبی‌ست در رنج باشم؟ بس نیست ۳۵ سال که لااقل ۳۰ سالش را در این وضع گذراندم؟
بس است
البته به چندتا 
جدیدا واسم مهم نی به کی چی میگم 
میدونم میتونن واسم دردسر درست کنن
ولی چه اهمیتی داره
میدونم میتونن نمک به زخمم بپاشن 
ولی چه اهمیتی داره
اصن میگم که با تیکه هاشون یادم بندازن که 
مورد مناسبی جهت دوستی نیستن و هیچ کس نیست
یه وقتایی که عصبانیم سیب زمینی سرخ میکنم
هر بلایی دوست دارم موقع خورد کردن سرش میارم 
نا میزون برش میزنم
یا  نصفه سرخ میکنم
من زورم فقط به سیب زمینی میرسه نه آدم
من آدم رفتو آمد با آدما نیستم ))
ولی بلدم چطور
هزار بار پتو رو کشیده بودم روی سرم و گریه کرده بودم . حال و حوصله هیچکس رو نداشتم ، اشتها نداشتم ، حرف نمیزدم ، فقط گریه میکردم . یه روز ، دو روز ، یک هفته ، دو هفته ، یکماه ، دوماه بود که حال و حوصله نداشتم ، دیگه دلم برای هیچ مریضی نسوخت ، دیگه از غم کسی غصه نخوردم ، وقتی رفتم ختم کسی اشکم در نیومد ، حتی ناراحت هم نشدم ! رویه زندگیم تغییر کرد ؟ نمیدونم . ولی دیگه دلم نخواست بگم بخندم ، قرار های دورهمی و بیرون رفتن رو پشت هم کنسل کردم ، یا رفتم مثل جغ
انیمیشن Trouble 2019 با دوبله فارسی,ترابل,تماشای آنلاین فیلم,دانلود انیمیشن ترابل Trouble 2019,دانلود انیمیشن جدید,دانلود انیمیشن دردسر 2019 با دوبله فارسی,دانلود دوبله فارسی کارتون Trouble 2019,دانلود رایگان انیمیشن Trouble 2019,دانلود زیرنویس فارسی Trouble 2019,دانلود فیلم Trouble 2019 زیرنویس فارسی,دانلود کارتون ترابل 2019,دردسر,کارتون ترابل Trouble 2019 با دوبله فارسی,
ادامه مطلب
دیروز غروب نیم ساعتی رو با زن عمو گذروندم. اصلا یه حال خاصی داشت. خیلی عوض شده بود. اون آدم شاد و سرخوش طور ساده، شده بود یه زن جا افتاده و روحانی
بهم گفت بیا با هم نماز بخونیم. نماز خوندیم. اون حسو هیچ وقت نداشتم. یه حسی بود شبیه آخرین گفتگوی یه آدم از زمین با خدا. (البته که منم فکر می کنم که این گفتگو هزار تا شیوه می تونه داشته باشه و هیچ آدمی بی خدا نیست) 
خیلی آرامش داشت. از اینکه عموم اینقدر مراقبشه خوشحال بود. می گفت انگار برگشتم به سی سال قبل و
این روز ها به درجه ای از درک رسیده ام که درک می کنم چقدر دعوا ها،تنفر ها،زشتی ها،پلیدی ها و هر چیز نا مثبتی که در محیط اطرافمان وجود دارد بی ارزش است،زندگی این روز ها برایم شیرین است،اما نه مانند عسل که از بچگی شیرینی اش دلم را زده...سبک بال تر شده ام،آزاد تر،رها تر و همه را مدیونم به آن سپید ریش بالای سرم که همه "خدا" صدایش می زنند:)
+شدیم پیشرفته و حرفه ای تو تئاترمون و بدجور سرمون شلوغ شده:) خدایا ممنون که دارم کم کم برا رسیدن به هدفم رو پای خودم
عشق
نامه ات رسیده است. اصلن چرا باید دنبال هدفی باشی؟ اگر به دنبال این بگردی، هرگز پیدایش نمی کنی، زیرا از ازل در درون جوینده بوده است. 
زندگی بی هدف است، زندگی هدف زندگی است. بنابراین کسی که بی هدف زندگی می کند، حقیقتا زندگی می کند. 
زندگی کن! آیا زندگی به تنهایی کفایت نمی کند؟ میل به داشتن چیزی بیشتر از زندگی، نتیجه به طور شایسته زندگی نکردن است، به همین دلیل ترس از مرگ یقه ذهن آدمی را می چسبد، زیرا مرگ برای کسی که واقعا زنده است چه مفهومی دار
یه بادکنک رو پر از آب میکنیم و به زور می چپونیم توی یک جعبه ...
یه سگ گرگی رو قلاده می زنیم و تربیتش میکنیم تا دست بده ...
یه بچه را که داره اذیت میشه و میخواد داد بزنه که بابا منو نبوس هی سقلمه می زنیم که ای داد بده زشته بذار ببوستت خب ...
دخترمون میخواد وسط خیابون کرکره خنده سر بده . میگیم ای وای زشته مردم چی میگن ...
پسرمون میخواد بجای لباس مجلسی با تیشرت و جین بره عروسی.  میگیم وای آبروم رفت ...
کلا به همه میگیم اونی نباش که هستی چون مموش و حرف گوش کن و
امروز بعد از مدتها تصمیم گرفتم یکم تو جمع بمونم
اینکه قبول کردم با بچه ها برم بیرون 
ده نفر بودیم 
اندازه دفعه های قبل حس اضافی بودن و تنهایی نداشتم و این دلیلش بختر شدن بچه ها نبود تغییرایی بود که یه ترم طول کشید تا کم کم تو وجودم شکلشون بدم درست شبیه سفالگری 
گاهی این حس انزواطلبی میومد سراغم اینکه دلم میخواست تنها باشم اما خب خوب باهاش کنار اومدم 
کنار ده نفر بودن اسون نیست 
و الان دایان داره میخونه تو گوشم ...
بعضی وقتا ارزو میکنم کاش هیچکسیو دورم نداشتم کاش تنهای تنها بودم 
کاش از اون اول اجازه نمیدادم کسی بهم نزدیک بشه
بعضی وقتا داشتن ادمای نزدیک بیشتر از هرچی میتونه بهت اسیب بزنه میتونه فکرتو درگیر کنه میتونه قلبتو بشکنه شاید خواسته و ناخواسته اذیتت کنن
یه وقتایی ادما خیلی دوست نداشتنی میشن
یه وقتایی ارزو میکنم کاش همون ادم گوشه گیر و تنها بودم کاش حتی یبارم کسی در این اتاقو نمیزد و وارد نمیشد کاش هیچ راه ارتباطی با دنیای بیرون نداشتم
 
با توجه به افزایش روز افزون قیمت ارز مخصوصا دلار در ایران، شاید این بالا رفتن دلار برای خیلی از افراد دردسر ساز باشد، اما دسته ای دیگر از افراد هستند که نه تنها این افزایش قیمت ها برای آن ها دردسر ساز و یا همراه با ضرر نبوده است، بلکه کلی هم از این فرصت ها استفاده کرده اند و سود بسیاری برده اند. اگر شما هم جزء آن دسته از افرادی هستید که تمایل دارید از این فرصت پول بسازید و کسبدرآمد دلاری داشته باشید، پس به شما تبریک میگوییم. این مقاله مناسب ش
 
من اگر 79 سال از خدا عمر می گرفتم خیلی هم آدم نیکوکار و خیر و خدمتگزاری به ملت می بودم دیگر از خیر خدمت رسانی !! به مردم در آن سن و سال می گذشتم و می رفتم یکم در لاک خودم و فکر تقسیم دارایی هام و ارث و میراثم بین فرزندانم می افتادم ...یک باغ پسته می خریدم اگر نداشتم! یک تخت می گذاشتم در سایه ی باغ و آنجا پسته می شکستم و جای مردمانی که پسته در ابر آرزوهایشان بود را خالی می کردم!همین جای کسی را خالی کردن خودش امر بزرگی است ... هر کسی دل ندارد در خوشی هایش
کسب و کار خونگی… عجب ایده هیجان انگیزی !ایده کسب و کار خونگی برای خیلی ها هیجان انگیزِ و باحاله… چون وقتی دردسر استخدامِ کارمند، ساعاتِ ورود و خروج و حتی صبح زود بیدار و آماده شدن  برای رفتن به سرِ کار باعث میشه خیلی ها دنبال کارهای بگردند… که تو خونه باشند و البته درآمد هم داشته باشند.
اما واقعا فکر کردید کسب و کار خونگی به همین سادگی هاست؟ خب باید بگم… درست فکر کردید ! واقعا سادست… اما باید بلد باشید چه کار کنید، چطور انجامش دهید و چه کاره
دیشب خوابم نمی برد و به گذشته فکر می کردم.انگار که اینهمه سالو پشت سر نذاشته باشیم، نزدیک بود.
به دوستای دوران کودکی فکر می کردم. دختر همسایه ی مادربزرگ، پسرخاله، دخترعمو. چقدر اون زمان بازی می کردیم.
اون روزای گرم تو کوچه های انزلی. امروز به شکل عجیبی مسیرامون خیلی از هم دور شده.
دختر همسایه ی مادربزرگ مونده تو شهر خودش ما تو شهر خودمون. پسرخاله دلش سنگ شده و صورتش صفحه ی گوشیش. دخترعمو هم ۸سالی میشه ندیدم.شکایت نیست، بیشتر تعجبه. اینهمه تغییر
آخرین تصویری که ازش داشتم جیغ زدن و گریه کردن و فریاد بود.
آرامش نداشتم و همش این حالش جلو روم بود.
هر چی پیام می داد که آرومم و نگرانم نباش هیچ تاثیری نداشت.
می دونستم اونقدر محکم و قوی هست که خیلی زود دوباره بلند میشه و به زندگی ادامه میده و حتی زندگی دو خواهر کوچیکترش و حتی باباش رو سرو سامون میده و نمیذاره غم مادر خانواده شو از پا در بیاره ، ولی تا نمیدیدمش که بازم لبخند میزنه آروم و قرار نداشتم و کلافه و بی قرار بودم. اینکه می دونستم خوب نیست
دانلود آهنگ جدید مهراد جم|چتر + متن + پخش انلاین
♬♪♪♫♪♬
Download New Music By Mehraad Jam called Chatr+Text
Download Ahang Jadid Mehraad Jam |Chatr
 
برای دانلود آهنگ جدید مهراد جم|چتر  لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
♬♪♪♫♪♬
 
متن آهنگ جدید مهراد جم بنام چتر
یادته یه روز نم نم بارونیه حس عجیب بود بین دوتامونمن و تو و چتر تو دل یه شهر چیبه سرش زد رفت دستامو ول کردچی شد که دردسر شدی دل تو از دلم بریدنموندی پای من یه بار همه ی درد من توییچی شد که دردسر شدی دل تو از دلم بریدنموند
اول با پاسخنامه‌ای که شیدا از توی این کانال‌ها گیر آورده‌بود چک کردم ۳ تا درس اول رو، بعد توی دینی و عربی سر یه‌سری سوال‌ها همش اینجوری بودم که کااااامان این عمرا این بشه! نکته‌شو داشتیم اصلا! بعد با یکی از بچه‌ها که دینیشو صد زده (تازه این آدم خیلی جدی نگرفته‌بوده آزمون رو درس نمیخوند و تازه دو هفته‌ست داره میخونه از بعد قرنطینه!) ازش خواستم بفرسته جواباشو. بعد با اون چک کردم که خب شد ۶۸ درصد از ۴۴ درصد و این یعنی اشتباه وارد کردم :") درسته
«ریگ روان» اثر استیو تولتز.
آلدو بنجامین مردیه که در همه‌ی عمرش مثل آهن‌ربا همه‌ی دردسرها و مشکلات رو به خودش جذب می‌کنه، ایده‌های خلاقانه‌ای برای کسب و کار داره که همه درنهایت به بدهکاری ختم میشن و همسرش هم رهاش کرده. لیام، نزدیکترین دوست الدو، بعد از ناکام موندن در زمینه‌ی نویسندگی، پلیس میشه و در همه حال مشغول سرپوش گذاشتن روی اشتباهات و دردسر‌های آلدو استش. و البته درنهایت تصمیم می‌گیره آلدو رو به عنوان سوژه‌ی کتابش انتخاب کنه.
آ
به نام خدای مهربون
چن وقته پیش یه ماجرایی پیش اومد که سه جبهه به وجود آورد
و من توی یکی از اون جبهه ها قرار گرفته بودم
امروز یکی دوماه از اون ماجرا گذشته 
هر کودوم از این جبهه ها فکر می کردن حق با اونهاست و بقیه رو مقصر میدونستند
در حالی که حقیقت این بود که هر سه جبهه دچار سوءتفاهم شده بودن
 
دیشب داشتم به این فکر میکردم که این وسط فقط خدا میدونست که چی پیش اومده 
 
یه لحظه به این فکر کردم خدا چه واکنشی نشون داده با دیدن این قضاوت های ما
و احساس ک
دانلود آهنگ جدید ایهام به نام تاب و تب
امشب از دیدن من همه انگشت، به دهان میمانند
همه خوب حال مرا حال و احوال، مرا میدانند …♪
گل نیلوفر من آتشی تازه بیا برپا کن
من که در تاب و تبم تو بتابان، و شبم زیبا کن…♪
♪♪♪ ♫♫♫ ♪♪♪
بیا در شهر دل من، پادشاهی کن
این تو و این دل من هرچه، تو خواهی کن …♪
ای امان ای امان ای امان، از من و حالم
وای عجب ماهی تو چه دلخواهی تا ابد با من، بگو همراهی
عاشقی با تو دردسر دارد دل تو را امشب زیر، سر دارد …♪
دانلود آهنگ ج
ان شاء الله در رانندگی کسی دچار سانحه نشه ولی در برخوار اگر کسی در جاده های برون شهری دچار سانحه تصادف بشه دو تا دردسر داره .یکی تصادف وسانحه و یکی هم دردسر آمدن پلیس و رفتن به پلیس راه .بله ..برخوار پلیس راه نداره و این گشت هم که داره از پلیس راه شاهین شهر میاد .یعنی کسی اگر مثلا یک کیلومتری کمشچه تصادف جرحی  کرد باید برای کارهاش به پلیس راه مورچه خورت بره ..یعنی نیروی انتظامی شهرستان توانایی راه اندازی پلیس راه نداره ؟ باوجود اتوبان اردستان و
امروز صبح با اکراه بیدار شدم و خواستم برای ادامه کار پریروزم برم کرمانشاه 
خب خیلی زورکی بود و دقیقا دم در تصمیم گرفتم نرم و کار دو نفر از بنده های خدا رو راه بندازم و کار خودم بزارم برای روز شنبه. البته بخاطر بنده های خدا نبود بخاطر خود خودم بود واقعا حوصله  نداشتم خودم رو ماچ کردم و گفتم امروز رو بی خیال من شو عشق دلم خیلی خسته م , و عقلم گفت ایرادی نداره دختر استراحت کن چون اگه با این حال بری بعید میدونم کارت درست شه.
یکسال و نیمه که خریدمش و هیچ اپلیکیشنی رو باز نمی کرد. 
حتی مسیجینگ خودش رو هم باز نمی کرد و سریع می‌بست. 
من هیچ اپی این مدت نداشتم و کاربردش برای من کروم بود و تماس و گالری و دوربین!
رفتم به یکی نشون دادم گفت باید اندرویدتون رو عوض کنید. 
خب منم تنبل‌تر از این حرفها بودم و با همون ساختم.
و برای همین بچه‌ها اصلا سراغ گوشی من نمیومدن چون چیزی نداشت.  
تا همین چند روز پیش که نیم ساعت گل‌پسر این گوشی رو برداشت باهاش ور رفت. 
از اون روز درست شده و م
بی قرارم ....
بنی رو خیلی دوست دارم خیلی دلم براش تنگ شده 
از این همه فاصله می ترسم ، فکر کنم یه هفته س ندیدمش ...
دیشب رفتم حموم الان حال ندارم موهامو شونه کنم،  صورتم رو اصلاح کنم 
یه ژولیده تمیزم
دیشب که باهاش حرف زدم متوجه شدم مامانش در نبود من خیلی ناز پسرش رو می کشه و سبد غذای کارش رو پر از فینگرفود های خوشگل کرده.
در حالی که قبلنا خودش غذا درست می کرد برای سرکار رفتن‌ 
دروغ چرا خیلی خوشحال شدم تو این اوضاع هوای بنی رو داشته و نداشته افسرده ب
پدربزرگم حالش بده
فک و فامیل از یه طرف می رینن به اعصاب بابا
خود پدربزرگم هم از ده طرف
مامانم هم از یه طرف دیگه
مامان دیروز سر صبحونه شروع کرد به تیکه انداختن و نیش و کنایه زدن که خوب بهش نمی رسین و باید براش ال می کردین و بل می کردین و... 
منم دیدم داره رو مخ بابا راه میره اعصابم خرد شد
برگشتم بهش گفتم تو عرضه داری برو به مامان بابای خودت برس
گفت نه من که خودم میدونم عرضه ندارم ولی مثل اینم ادعا ندارم
بعد شروع کرد گریه کردن ‍♀️
گفتم پس وقتی عرضه
هوالرئوف الرحیم
آقا کوکی اسمارتیزی با رضوان درست کردیم با دستور جدید خیلی باحال و عالی.
امروزیه خیلی بزرگ شد. فردا کوچولو تر درست می کنم؛ انشاالله، که بتونم بسته بندی کنم برای فریزر. یه وقت خدا خواست کرونا تموم شد و مام زنده موندیم، پذیرایی کنیم.
بعدشم عصری از کیک باقلوایی دیروز که فریزر بود، برداشتم تو فر داغ کردم، مزه ش واقعا اهورایی شده بود. بح بح ها.
دیگه صبح هم با خواب چرت و پرت از خواب بیدار شدم و حوصله ی خودمم نداشتم. عصری یه ذره با رضا و
واسه ثبت نام یه کارایی با آدم میکنن که اصن پشیمون میشه و میگه
غلط کردم اصن نخواستم بیام پزشکی بخونم
دهنم صافففففف شد از بس دنبال مدارک رفتم و هی اینور اونور منو فرستادن
باز خوبیش اینه که شیراز هستم و یه شهر دیگه نمیخوام برم و دردسر خوابگاه و این کوفتیا ندارم
خب میبنیم که دوباره برگشتیم خوابگاه و باز ... .
 
امروز از خونه که اومدم بیام بیرون تقریبا هیچی پول نداشتم. اسنپ گرفته بودم ولی این پا و اون پا میکردم تا سفر رو تایید کنم چون پولی نداشتم که به راننده بدم . با یه خورده تعلل و وقت تلف کردن مادر ۲۰ تومن پول داد بهم ، فکر میکرد پول نقد ندارم و پولهام توی کارته ولی نمیدونست که هیچ کدوم رو ندارم .
زدم اسنپ دیدم ۷ تومنه ، وقتی اومدم بگیرم دیدم شده ۵ تومن ، اینقدر خوشحال شدم که حد نداشت‌.
۵ تومن اسنپ تا ترمی
آخرین باری که رفتم دندون‌پزشکی ، پنجم ابتدایی بودم. اونم در شرایطی که دکتر محبوبم که تنها کسی بود که من راضی میشدم برم پیشش ، از شهرمون رفت و من موندم و اون دکتری که معروف بود به بداخلاقی. خیلی هم زشت بود و من دوست نداشتم دکترِ زشت دندونامو درست کنه :))) همکارای مامانم ۶ نفری گرفتنم و بردنم اتاق دکتر و یه دندون شیری نیمه لق رو برام کشید و اون آخرین باری بود که من پامو تو دندون‌پزشکی گذاشتم.
ادامه مطلب
وقتی شروع به نوشتن کردم مثل نوزادی بودم که 
تازه از مادر متولد شده باشمقدرت ایستادن نداشتم از خودم نمیتونستم دفاع کنمقدرت تکلم هم حتی نداشتم به همه کلمات بد بین بودمبه ساختار جملات تردید داشتم قلمم با من اصلا دوست نبودکاغذ همیشه با من دوروئی میکردبه همه شعرها شک داشتمبه عشق شک داشتم و ...
بخاطر همین تخلص نارین یازان بمعناینویسنده کوچک برازنده من بود ولی من دختر خورشید و آتشم وسوختن از ازل تا ابد رویای من استمن مثل خورشید خواهم سوخت و از زیب
۱.  باربارا با تزریق انسولین خداحافظی کرد
باربارا از دوران نوجوانی با اضافه وزن درگیر بود. او مدام لحظه ای را به خاطر می آورد که معلم ورزش مدرسه، وزن او را جلوی تمام همکلاسی هایش اعلام کرده بود. باربارا می گوید: ((برای ۲۰ سال تمام، احساس حقارتم را پس از رفتن روی وزنه سرکوب می کردم.)) باربارا به بیماری دیابت نوع ۲ مبتلا شد و مجبور بود برای کنترل قند خون، شروع به تزریق انسولین کند.
تصمیم باربارا برای کاهش وزن از سال ۲۰۰۴ شروع شد ولی جراحی بالون م
قرار بود ننویسم، چهل شماره یا حداقل چهل روز. یعنی قرار بود بنویسم و منتشر نکنم. ولی دیشب خیلی احساس خفقان می‌کردم. دوست داشتم کسی با من حرف بزند و خودم نمی‌توانستم با کسی حرف بزنم. تصمیم گرفتم پستی که می‌نویسم را منتشر کنم و بعد دوباره پی چهل شماره را بگیرم. اما نمی‌توانستم حرف معمولی بزنم، این شد که شروع کردم حرف‌هایم را در شعر ریختن. اینطوری گویا مستقیما با کسی حرف نزده‌ام. اما احساس خفگی بیشتر شد، چون نمی‌توانستم مثل آب خوردن شعر بگویم.
فردا روز سختی‌رو در پیش دارم..
اسم‌ش هست "چِهِلُم" اما من میدونم نیست!
نمیدونم چرا تاریخش رو جلو انداختن ، راستش من از کاره بزرگ‌تر ها سر در نمیارم.
اونا واقعن عجیبن!..
کیا کتاب شازده کوچولو رو خوندن؟ 
اگه اون کتابو خوندی،حتما می‌فهمی چی میگم!:)
ادامه مطلب
پست قبل فقط و فقط برای یاداوری یه چیزایی به خودم بود,یا تلنگر....اما یکی از دوستان عزیزم,کامنتهایی گذاشت که درکل باید بگم مرسی از محبتت عزیزم....و کلا دوسداشتم اینو که بخاطر خوب شدن حال من تلاش کردی و وقت گذاشتی.اما خب یه سری چیزا بود که شما بهش توجه نکردی ,در واقع اینکه میگیم هر ادمی از دید خودش زندگی رو بررسی میکنه همینه دیگه.اما باز هم  میگم,ممنونم از اینکه حالم برات مهم بوده و خداروشکر دوستایی دارم که حال من براشون مهمه.
اونموقع که پست گذاشتم,
شده تا حالا چهره کسی، یک رنگی، رنگ چراغی، دکور استودیو یکی از برنامه ها، صدای یک خواننده، شمارو ببره به یک جاهای خوب؟!
 
خواننده توی استودیو، دکور استودیو و حال و هوای الانم، منو میییبره به اون روزهای قشنگی که داشتم.
 
الان که درست یادم میاد، همون زمان هم حال جسمی سالمی نداشتم...
یادمه توی اوج شیطنت های بچگی یهو حالم بد میشد. 
 
 
خدایا هدفت از آفریدن من چی بوده:)))))
 
شاید باورتون نشه، ولی تا چند دقیقه پیش حالم عالی بود و الان دوباره حالت تهوع گ
جلسه ی سومیه که با خواهرم میرفتم کلاس سوارکاری. اون میره تمرین میکنه و منم یه گوشه ی دنج  میشینم و نقاشی میکنم.
امروز یکی از کارایی که تازه شروع کرده بودم رو برده بودم. هم نقاشی میکردم هم نگاهی به اطراف و اسبها و بقیه آقایون و خانم هایی که اومده بودن واسه تیراندازی مینداختم.
مربی خواهرم یه آقا بود. شاید نظر اول کسی ببیندش فکر کنه شلخته س ولی از نظر من مرد جذاب و خوش هیکلیه. ازش خوشم میاد. وقتی نگاش میکنم یاد یکی از دوستان میفتم. البته کاشف بعمل ا
با توجه به افزایش روز افزون قیمت ارز مخصوصا دلار در ایران، شاید این بالا رفتن دلار برای خیلی از افراد دردسر ساز باشد، اما دسته ای دیگر از افراد هستند که نه تنها این افزایش قیمت ها برای آن ها دردسر ساز و یا همراه با ضرر نبوده است، بلکه کلی هم از این فرصت ها استفاده کرده اند و سود بسیاری برده اند. اگر شما هم جزء آن دسته از افرادی هستید که تمایل دارید از این فرصت پول بسازید و کسب درآمد دلاری داشته باشید، پس به شما تبریک میگوییم. این مقاله مناسب ش
سلام
این چند ماهه ورزش درست حسابی ای نکردم، و خب رژیمی هم نداشتم، چطور میشه برنج و آش و کله گنجشکی و ... دوست داشته باشی و بتونی رژیم بگیری؟
خب میشه 
بدین صورت که یک روز میری روی ترازو و میبینی که وزنت به 73 کیلو و خورده ای رسیده، همونجا از ترس یک سکته میزنی و به خودت قول میدی که وزنت رو بیاری پایین، توی این حین یه آشنا که یه رژیم خوب هم داره به کمکت میاد و نتیجه میشه اینکه امروز صبح ترازو عدد 67.700 رو نشونت میده، اونم طی دو هفته و نیم. و تو مصممی که ای
جلد اول..قسمت هشت
...از زبان جک-واقعا متاسفم نمیدونستم اینقدر گذشته تلخی داری._اره ، خیلی تلخ بود هرکسی که جای من بود الان دیگه شاید مرده بود._بعدش چی شد ؟ بعد از اون وقتی که تورو به بلک ویزارد داد پدرت کجا رفت ؟ الان کجاست؟_بعدش
بلک ویزارد منو به عنوان غرامت از پدرم گرفت ، فکر نمیکردم پدرم منو به
ازای یک صلح به کسی بده ، حالا که چاره ای نداشتم ، من آنقدر ضعیف بودم که
حتی توان دفاع از خودمم نداشتم._درکت میکنم واقعا سخته که پدر پسرشو برای یه صلح اح
تب مذهب‌گرایی زمانی در من خیلی زیاد بود اما صرفا از جوگیری و تقلید بود و نه باور صددرصد قلبی. با گذشت زمان و دیدن خرافه‌گرایی و بندهای سفت و سخت از آن بریدم.
افراطیان اطراف  من را غرب‌زده و بی‌دین می‌دانستند چون رمان می‌خواندم، موسیقی سنتی گوش می‌کردم و عاشق هنر غرب بودم و من اسلام را دین سخت و متحجری می‌پنداشتم.
مدت‌ها اطراف مسیحیت، بودا، زرتشت، هندوئیسم چرخ زدم و خواندم. همه‌شان برایم جذاب بود ولی انگار گوشه‌از آن می‌لنگید و حاضر نب
معمولا خودم دوست ندارم چرا؟
چون همیشه میگم کاش انسان بهتری بودم
معلوم که کمالگرا هستم متاسفانه
ولی یک روزهایی هم هست بشدت خودم دوست دارم
از خودم خوشم می اد
زیر لب هر چند دقیقه یکبار لبخند میزنم
ته دلم قند آب میکنن
شاید بخاطر خودخواهی باشه یا هزار و یک صفت بد دیگه که میشه برای این کارم توصیف کرد
ولی برام مهم نیست
مهم اینکه از عمق قلبم خوشحال میشم
و حتی این حس اعتیاد آوره
مشتاقی به تکرارش
و اون کمک به آدم های دیگه هست
مخصوصا اگه بچه باشن
امروز د
 متن آهنگ هوروش باند تو مرا دیوانه کردی
رفتم از قلب تو انگار فکرتم هرشبو هرجا میره این دل واست هر بار تو مرا دیوانه کردیکاشکی نداشتم تورو از اولشم نبودی تو کاشکی که پیدات نمیشد بد دلمو شکوندی تو نموندی تورفتم از قلب تو انگار فکرتم هرشبو هرجا میره این دل واست هر بار تو مرا دیوانه کردیماهی برکه برقص کام دنیام شده تلخ بیخیال هرچی غصه اس دل به دریا بزناون همه خاطره رو میبرم غرق کنم به چه درد میخوره دریا با کی خلوت کنم.کاشکی نداشتم تورو از اولشم ن
من همیشه به همه میگم میگذره تموم میشه
همون آدما هم به من میگن میگذره تموم میشه
در حالی که نمیدونیم تموم میشه
چند روز پیش که یکی از بچه ها سر جریانات اخیر گفت اعصابم خورده
و بهش گفتم نباشه چون کاری از دستت بر نمیاد و 
تموم میشه.. میدونستم تموم میشه؟؟نه
در واقع فکر میکنم هیچ وقت هیچی تموم نمیشه
امشب  خودمو رو تختم پشت این پرده حبس کردم
و حوصله بچه ها  اتاق رو نداشتم با اینکه میگفتند میخندیدن
و موقعیت دیگه باشه من کلا وسطشونم 
هیچی هم نمیتونه ارو
      یه مدت هم اینقدر قضیه ی بلند کردن شارژر موبایل توی خونه جدی شده بود که مجبور شدم روی آدپتور و سیمش برچسب بچسبونم. یه چند روزی خوب بود و کسی بهش دست نمی زد تا اینکه یه روز که مامان شارژر خودش رو پیدا نمیکرد، آداپتور منو از پریز جدا کرد و خیلی رسمی اعلام کرد "این مال منه". گفتم: نه، مال منه! ببین روش ستاره داره! یه نگاه بهش کرد گفت" حتما خودم روش چسبونده بودم"
به مدد حضرت زهرا سلام الله علیها هیچ مشکلی در صفرا، کلیه ها و طحال وجود نداشت سه دکتر رفتم که هیچ کدام نگفتند چه کار کن تا دردت خوب شود! از آخر طب اسلامی به دادم رسید و با یک روش ساده الان هیچ دردی ندارم .
اگر درد داشتید حوله داغ کنید و روی درد بگذارید و با روغنهای طبع گرم مثل زیتون، کنجد ماساژ دهید.
طب مدرن چیزی جز دردسر ندارد.
 
پارت 1.روزی که جواب های انتقالی اومد خوش حال بودم با اینکه من اینجا و ادماش  رو هیچ وقت دوست نداشتم ولی حداقل میخواستم خوش حال باشم میخواستم به چشم یه خبرخوب یا شایدهم یه معجزه نگاه کنم
پارت2.روز اول دانشگاه شیراز
صبح که از خواب بلند شدم دیدم تویه خونه تاریک و ساکت باید اماده بشم وبرم دیگه نه صدای حدیث میومد که داشت نیمرو درست میکرد و غرمیزد که اسمان دل بکن از این تخت و نه سارایی که هیچ وقت8 کلاس نداشت و حرص مارو درمیاورد که تا لنگ ظهر میخوابید
من همیشه به همه میگم میگذره تموم میشه
همون آدما هم به من میگن میگذره تموم میشه
در حالی که نمیدونیم تموم میشه
چند روز پیش که میثم سر جریانات اخیر گفت اعصابم خورده
و بهش گفتم نباشه چون کاری از دستت بر نمیاد و 
تموم میشه.. میدونستم تموم میشه؟؟نه
در واقع فکر میکنم هیچ وقت هیچی تموم نمیشه
امشب  خودمو رو تختم پشت این پرده حبس کردم
و حوصله بچه ها  اتاق رو نداشتم با اینکه میگفتند میخندیدن
و موقعیت دیگه باشه من کلا وسطشونم 
هیچی هم نمیتونه ارومم کنه
ا
می‌دونی؟ امروز اونقده راه رفتم، که یهو به خودم اومدم و بنر روی پل هوایی رو خوندم و شاید باورت نشه، یه لحظه قفل شدم. اینجا، نزدیک همونجایی بود که آره، که اسمش و سندش و وجب به وجب خاکش رو تصاحب کردی. مگه می‌شه اسم اینا رو بیارن و من هیچی یادم نیاد؟ جی‌پی‌اس زدم و دیدم فقط یه خیابون. رفتم. رفتم. رفتم. در جایگاه مناسبی وایستادم. نت زیادی نداشتم. یه «به‌درک» گفتم. من دنبال نمای خستگی بودم، یه خنده‌ی ***** **** نصیبم شد. نباید اینجوری بنویسم. سانسور می‌

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها