نتایج جستجو برای عبارت :

مادر بزرگم همیشه.

زن 
 
 
ﺑ ﺁﺯﺍﺭ ﺗﺮﻦ،
ﺑﺎ ﻨﺘﺮﻝ ﺗﺮﻦ،
ﺧﻮﺵ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺗﺮﻦ،
ﻏﺮ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﺮﻦ،
ﻭ ﺑ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺗﺮﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﻭ ﺯﻣﻦ است!
البته تا ﻭﻗﺘ ﻪ ﻻ ﻧﺎﺧﻨﺶ ﺧﺸ ﻧﺸﺪه 
 
....................................................................................
‏خونه مادر بزرگم بودیم برق رفت بابام گفت برو ببین شاید فیوز پریده
 
 
 
 
 
مادر بزرگم گفت نمیخواد بری بعد گوشیشو برداشت گفت نه برق محل رفته چون وای‌فای همسایه‌ هام خاموش شده
 
 
پشمای کل خانواده با هم ریخت
 
 
مادر بزرگم همیشه میکرده نجوای با اوهر لحظه در حال گریه ، هر لحظه در حال یاهومادربزرگم همیشه مثل گل ها غرق او بودچون گلاب شهر کاشان اشک هایش را می افزودبا تو در روز تولد با تو در روز شهادتبا تو میکرده است نجوا گاه در باب الجوادتیا جواد و یا جوادش لحظه ها را می نوردیداسم فرزندش رضا بود و تو را در اوی می دیدگاه با ابن الرضا میکرد نجوا گاه باباشگاه با موسی کاظم ، یا رضا گاهی نواهاشیادم آمد روز باران ، خانه مادربزرگمخواستم از او بگوید دستمایه تا سر
سلام
 ام روز ظحر بعد از ابنکه ناحار خوشمزه ی مامان صادات را با پدر ومادرم وبا دوتا از برادر هایم خوردم    من امروز یک غذای خوشمزه خوردم ما کارانی  بود امروز مادرم توی غذا شاهکار کرده بود  چون مادرم  امرو ز دو نوع غذا درست کرده بود  یک ماکارانی ساده ویکنوع کوکو ماکارانی درست کرده بود  ومن از هر دوی آن ها خوردم  وهر دوی
آن هارا دو ست داشتم بعد از غذا پدرم لباس های  کاری اش  راپوشید  وبا ما شین از خانه رفت بی رون  ومن با دو تا برادر هایم  نشستم و
یکی از بهترین خاطرات ما مربوط میشه به چهارشنبه سوری هایی که مادر بزرگ به تعداد بچه ها و نوه ها و عروس ها و دامادها، اینطوری تخم مرغ رنگ میکرد و بعد از درکردن ترقه و پریدن از آتش، پس از صرف غذایی محلی به نام “شش انداز”، هر کس به قید قرعه یک تخم مرغ برمیداشت...نخ و پوست پیاز را از دور تخم مرغ باز می کرد و با دقت به تصاویر چاپ شده روی تخم مرغ، نگاه می کرد و با توجه به آرزوهای خود، فال خوش می زد...مادر بزرگم متخصص تفسیر تصاویر روی تخم مرغ چهارشنبه سوری
.مادر بزرگم از آن دسته آدم هایی است کِ دوست دارد سر هر موضوعی تو را بِ چالش بکشد و تو مشتاقانه دوست داری چالش را ادامه بدهیبا وجود تمام بحث های بی پایانِ عمرش از عمق قلبم دوستَش دارمدوست داشتنش را از پدرم آموخته ام !اولین زنِ چشم سبز زندگیِ من کِ در ابتدایی ترین خاطرات کودکی ام گمانم این بود کِ دنیایش را سبز می بینداولین ناجیِ من از در های بسته ی حمامِ تاریکزنی کِ با شوق بِ داستان های جنُ پری اش گوش میدادم و شب های ترس را پیش خودش می خوابیدمُ با
مادر بزرگم بسیار صبور و آرام بود. خیلی از اوقات که همه برای موضوعی پر پر میزدند او با آرامش کنار بساط سماورش مینشست و یک قاشق دارچین و نبات داخل استکان چایی اش میریخت و آرام آرام هم میزد.
صدای جرنگ جرنگ قاشق اش توجه همه را به خود جلب میکرد...
ادامه مطلب
قبل از عید با مادرم رفتیم خونه مادر بزرگ 
عکس دایی ام رو دیورا دیدم که قدیمی بود
البته همه خانواده ما احترام خاصی برای دایی مان قائل بودیم و هستیم و خواهیم بود
مادر بزرگم گفت: آره این عکس دیگه قدیمی شده
منم پیش خودم گفتم حتماً یه عکس باید ازشون طراحی کنم و به دست شون برسونم 
ادامه مطلب
 
اهل بودن
  تو زاده بارانی!         بارانی که همیشه می شوید تنهایی های مرا.
تو از جنس ابری     همان ابری که مادر تمام  رنگین کمان هاست!
         تو آبی بلند یک لالایی،            مثل آوازی که مادر بزرگم، آخر شب ها در چشمان بیخوابم می ریخت!
تو ساده ای       مثل یک خواب خوش بهاری        ساده،           صمیمی،                  زیبا                    شک دارم که مثل یک شکوفه،                                نکنه تو زاده فروردینی؟!
تو هر
دریای شوکتی که به دنیای باور استاز منتهای عشق مصفای مادر استآن عطر بی بدیل که بر تارک گل استیک قطره از حضور مطلای مادر استدر واژگان کلام محبت شنیده ایاین نام زیب زیور زیبای مادر استآن در عصمتی که به عالم نشانه استاز غمزه ی نگاه وتمنای مادر استعشقی که جملگان به پناهش قدم زننداز سایه سار مقدم زیبای مادر استآن جنتی که جمله زنامش قلم زننددر زیر گام ها وقدم های مادر استناظم به قصد حرمت مادر بگو به بانگآری بهشت زیر قدم های مادر است
سایه ی تو بر سر ما سقف این کاشانه می شدخانه تنها با صدای خنده ی تو خانه می شد
شور و شوق بچگی لنگ صدای قفل در بودخانه با پیچیدن عطر تنت دیوانه می شد
یک بغل احساس بودی ساده و بی شیله پیلهتوی آغوش تو آدم یک شبه پروانه می شد
بی گمان حجم حضورت بیشتر از یک نفر بودبی تو این خانه وگرنه این قدر تنها نمی شد
پشت ما همواره مثل کوه بودی، کاش امشبسنگ قبر تو برای بغض هامان شانه می شد
#علی_اصغر_طلوعیدی ۹۸
۱: غزل رو به عشق پدر بزرگم «حاج ولی» نوشتم.
۲: اگر زحمتی نیست
خانه که60سال خالی بود . اسمم افسانه هست
 اونایی که اعتقاد دارن داستان رو بهتر درک میکنن .
مورخ 1386/10/19تصمیم گرفتیم خانوادگی به دیدار پدر بزرگم که در شمال کشور زندگی میکنه بریم شب رسیدیم پدر بزرگم منو خیلی دوست میداشت. کنارش نشستم اسرار کردم که فیلم ترسناک نگاه کنیم که پدر بزرگم نیشخندی زد،
ادامه مطلب
پدر و مادر پدرم در قید حیات نبودند. مامان هروقت میرفت خونه مامان بزرگم دو سه روز بمونه بابا به من میگفت مامانت که نیست بچه یتیمم.
بابا اهل ابراز احساسات کلامی و پرحرفی نبود اما با هیچ کس هم اندازه مامان حرف نمیزد. بزرگ تر شدم و فهمیدم آدم برای کسی که دوستش داره همیشه حرف داره. 
قدر بدانید!
قدر داشته هایتان را بدانید!
قدر آدم های خوب زندگیتان را
قدر سلامتی و آرامشتان را بدانید!
اتفاقا دنیا زود در مقابل عدم قدر دانی
واکنش نشان میدهد و آن را از شما میگیرد!
حالا میخواهد سلامتی باشد
یا یک آدمی که شما او را خیلی دوست دارید!
یک چیز دیگر هم بگویم
تو را به خدا قدر پدر و مادرتان را بدانید
شاید بزرگ ترین و تکرار نشدنی ترین نعمتی که
در اختیار هر آدمی قرار داده اند
همین وجود پدر و مادر است!!
+ بچه که بودم بعد از مرگ مامان بزرگ ( مادر
سلام دوستان
پیشاپیش ممنونم ازتون بابت وقتی که میذارین برای خوندن پستم.
من چند وقتی هست که شدیدا به دختر داییم علاقمند شدم. تقریبا دو سه سال پیش که من اصلا تو فاز عشق و عاشقی نبودم از طریق مادر بزرگم که مادر پدر اون دختر خانوم میشن بهم خبر رسید که فلانی چند تا خواستگار داره و پسر عموهاش هم خواستگارشن و چند تا غریبه هم البته هستند.
ولی ایشون گفته که اگه پسر عمه م بیاد خواستگاریم جوابم مثبته و من این ها رو نمی خوام (منظورش از پسر عمه منم). ولی من اص
گاهی دلم پر می کشد ، تا بام مادر عائشه(رض)تا بشنود از قدسیان ، پیغام مادر عائشه(رض)محبوبه ای خیرالوراء ، تسکین درد مصطفی(ص)آرامش پیغمبر(ص) از ، آرامش مادر عائشه(رض)تدوین بشد از مادرم ، فقهی که از احمد شنیدصدها روایت نقل و شد ، از کام مادر عائشه(رض)هرکس که دارد در دلش ایمان به الله و رسول ، حرمت کند باید که او مقام مادر عائشه(رض)طعنه به پاکان می زند خفاش تاریکی شب ، تا کور و می گردد ز نور تام مادر عائشه(رض)طبق گواهی خدا ، ایشان بری از توهمت استاز آنچ
آباد عالم ما، از یک دعای مادر،
صد سد ره شکسته از یک صدای مادر.
شیر سفید او شد شعر سفید شاعر،
بالا نبوده شعری از الّه های مادر.
گر بخت خود بیابیم در عالم حوادث،
در عالم دل ما خالی است جای مادر.
غرق گنه شود دهر از آب دیده او،
اشکی اگر بریزد از دید ه های مادر.
خوشبخت عالمستیم از هر کلام نیکش.
حرف خوشی نیابیم اندر بهای مادر.
 راضی از این جهان و راضی ز خویش باشیم،
راضی ز ما خدا هم، باشد دعای مادر.
جنّات نقد آدم باشد کنار مادر،
جنّات هر دو عالم در پیش پای
اتفاقی که اخیرا حالم را بهتر کرد دیدن چهره و شنیدن صدای یک دوستِ تازه است که از دریچه آن ماهپاره (به قول مادر بزرگم) با موسیقی جدید گروهشان به اسم "دی بلال" پخش شد. موسیقی به زبان بختیاری است، خواننده خانم است و صدایی به‌شدت عجیب و گیرا دارد، و هر لحظه من را بیشتر برای نوشتن در اینجا در موردش تهییج کرد.
بشنوید "موسیقی دی بلال از گروه ارغوانه" را.
#داستان_کوتاه‌مادر نابینا کنار تخت پسرش در شفاخانه نشسته بود و میگریست ...فرشته ی فرود آمد و رو به طرف مادر گفت: ای مادر من از جانب خدا آمده ام. رحمت خدا بر آن است که فقط یکی از آرزو های ترا برآورده سازد، بگو از خدا چه میخواهـی؟مادر رو به فرشته کرد و گفت: از خدا میخواهم تا پسرم را شِفا دهد. فرشته گفت: پشیمان نمیشوی؟ مادر پاسخ داد: نه!فرشته گفت: اینک پسرت شِفا
ادامه مطلب
خیلی سال بود که دلم میخواست برم به مامان بزرگم ( پدری ) سر بزنم ولی نمیشد یکی از دلایلش هم شاید این بود که با فامیل پدریم در ارتباط نیستم، البته بجز پسر عمم.
دیروز بهم پیام داد که مامان بزرگ حالش بده و بیمارستان بوده، منم سریع زنگ زدم، عموم خونشون بود و خیلی خوشحال شد صدام رو شنید. با مامان بزرگم که حرف زدم خیلی خوشحال شد و کلی گله کرد که چرا نمیریم بهش سر بزنیم، صداش خیلی مریض بود، بهش گفتم مامانی صبر کن من هفته دیگه میام ببینمت.
امروز صبح پسر عم
اینجانب در حالی که دارم کتابام رو جمع جور میکنم و دنبال منابع امتحان جامع میگردم و اعصابم از نبودن نت به شدت خرد شده، نمیتونم چندتا مقاله ای که میخوام رو سرچ کنم نشستم حساب کردم ببینم چند ساله سر و کارم با درس و کلاس و مدرسه و دانشگاهه یهوو دیدم بیست و چند ساله که من سرو کارم با کتاب و درس بوده یاد دعای مادر بزرگم و بحثم باهاش افتادم راهنمایی بودم فکر کنم ، مادر بزرگم همیشه دعااا میکرد ننه الهی نون روزی بشی  یه روز گفتم ننه نون روزی شدن  یعنی چ
هفتم پدر بزرگم، همه بهم گفتن: «غصه نخوریا، مرد باش! باید از این به بعد تو مواظب مامانجونت باشی» چندین ساله غُصّه نخوردم، چندین ساله مَردَم تا دیشب... نصفِ شب که پا شدم آب بخورم، دیدم نشستی روی مبل و پاهات رو دراز کردی. گفتم: «چی شده؟ چرا نخوابیدی؟»گفتی: «از شدت زانو درد خوابم نمیبره!» یه غم به بزرگی کلّ اون چند سال، یه جا، نشست توی دلم...هفته‌ی قبلش که برده بودمت پیش دکتر، گفته بود: «غضروفای مفصل زانوهات از بین رفته. نباید از پله بالا پایین بری. ن
پدر بزرگم خیلی اهل شعر بود اصلا همین اهل شعر بودن ماها همگی از سمت پدر بزرگم به ما رسیده است همچنان که خطش خیلی بد بود همین بد خط بودن ماها هم از پدر بزرگ به ارث رسیده است و بسیار هم ولخرج و دست و دلباز بود و همین ولخرجی ها و بی حساب و کتاب بودن های خانواده ماها همگی از پدر بزرگ رسیده است هیچ وقت هم در خانه اش را نمیبست همیشه باز بود به شدت هم چایی بود اگر کسی میگفت چایی نمیخورم به فحش هایش مبتلا میشد که تو آدم نیستی که چایی نمیخوری  در اوووج خستگ
تنها عشقی که تاریخ انقضا نداره مادر است
مادر یعنی تمام دلخوشی یک انسان
مادر یعنی بهونه زندگی کردن
مادر یعنی تمام امید و آرزوی یک انسان
کاش در این قطار زندگی که بلیط برگشتی هم نداریم مادرمان همیشه در کنارمان باشد تا برای دردهایمان آرامشی باشد
بابای بابام رو خیلی دوست داشتم... یه زمانی باهم تویه خونه زندگی میکردیم اونا طبقه بالا ما پایین... یه مغازه خیلی کوچیک داشت،هرروز عصر برگشتنی منو صدا میکرد یه ابمیوه ای ادامسی بهم میداد گاها که خسته بود و به زور تا خونه میومد بهم پول میداد :) فوق العاده دوسش داشتم، عاشق رییس جمهور اذربایجان بود همیشه میگفت بیا بزن الهام اوف رو ببینم:))) مامان بزرگم فیلمای ترکیه ای میدید بعدا که بخاطر سرطان فوت کرد بابا بزرگم همیشه بعد اینکه اونی که خودش دوس داشت
برای مادر بزرگم
مرا از یاد مبر بانو
در این شب های دلتنگی
بشکن بغض گلویت را...
هم آهنگ شو تو با نجوای همدردی
بخوان از شوق روییدن
بگو از فصل جوشیدن
****
سکون سرد این رویا
مرا از عشق نافرجام لبخندت
مرا از درد
مرا از رنج
مرا از ماتم شب های بی خوابی
رها سازد.
به من مگو که برگردم میان حیرت مرداب
مخواه سرود جدایی را برایت ساز و نی بخشم.
****
خداحافظ مگو بانو
سرود غم مخوان بانو
در این شب های دلتنگی
چشمان خسته ی سردی 
به یادت اشک می ریزد. 
تو ای بانوی خویشانم...
انشا درمورد مادر با مقدمه بدنه و نتیجه انشا در مورد مادر با مقدمه بدنه نتیجه انشا درباره مادر کلاس هفتم انشا مادر ابتدایی انشا عادی درمورد مادر انشا در مورد مادر پایه هفتم مقدمه در مورد مادر انشا در مورد مادر به زبان ساده
ادامه مطلب
سلام به همگی،
من پدر بزرگم، چندین ساله که دیالیز می کنه. پدر بزرگم به من گفت برو تجربی، دکتر شو، بعد یک چیزی اختراع کن یا یک درمانی پیدا کن که دیگه بیماران دیالیزی نیاز به دیالیز نداشته باشن.
این حرف پدر بزرگم واقعا منو ناراحت کرد. به خودم اومدم، دیدم که راست میگه بابا بزرگم. بیماران دیالیزی واقعا خیلی اذیت می شن. چند سال گذشت و من رفتم رشته تجربی و تمام تمرکزمم گذاشته بودم روی کلیه ها تا بالاخره یک راهی پیدا کنم. درس زیست شده بود درس مورد علاق
آخ مادر، مادر، چگونه توانستی این همه رنج را تاب بیاوری و دیوانه نشوی؟ چگونه صدای شکستن استخوان‌هایت را شنیدی و دم برنیاوردی؟ چگونه پسرِ شیرخواره بر دوش به دیدار مردت رفتی که آن‌سوی میله‌ها از درد شلاق‌های شب، می‌نالید؟ چگونه لب به شکوه نگشودی؟ چگونه روزگار، زخم بر زخمت افزود و تو تاب آوردی؟ چگونه آخر؟ چگونه آن همه زخم ِ زبان و توهین را نادیده انگاشتی و انگار نه انگار برخاستی و روز از نو ادامه دادی این زندگی را؟ چگونه به این انباشت انبوه
پدر بزرگم خیلی اهل شعر بود اصلا همین اهل شعر بودن ماها همگی از سمت پدر بزرگم به ما رسیده است همچنان که خطش خیلی بد بود همین بد خط بودن ماها هم از پدر بزرگ به ارث رسیده است و بسیار هم ولخرج و دست و دلباز بود و همین ولخرجی ها و بی حساب و کتاب بودن های خانواده ماها همگی از پدر بزرگ رسیده است هیچ وقت هم در خانه اش را نمیبست همیشه باز بود به شدت هم چایی بود اگر کسی میگفت چایی نمیخورم به فحش هایش مبتلا میشد که تو آدم نیستی که چایی نمیخوری  در اوووج خستگ
مامان‌بزرگم بدون عصاش اومده بود پیشمون وقت رفتنش دیدم با خودش عصا رو نیاورده گفتم می‌خوای باهات بیام مامان‌جون؟گفتش نه آخه دلم نمی‌آد بهت بگم دستمو بگیری دلم نمی‌آد بهت بگم پاشی باهام بیای.من؟توی اون لحظه فقط دلم می‌خواست جهان از اول شروع شه مامان‌بزرگم مثل قبلش باشه بتونه بدون عصاش راه بره بدون کمک من راه بره.دلم می‌خواست یکم روی احساساتم کنترل بیشتری داشته باشم که با شنیدن این حرفا جلوش نزنم زیر گریه!ولی داشتم گریه می‌کردم و جهانم
از همون بچگی هام یادمه تو خونه مون دعوا بود، دعوای پرهیجان و پرطرفدار مادر شوهر و عروس ...، آره مادرم با مادر بزرگم نمی ساخت، دلیلش هم شاید خودتون بتونید حدس بزنید حداقل اگه  تجربه ش رو نداشته باشید.
چند تا سریال ترکی دیده باشید میتونید حدس بزنید، اونم اینه دخالت مادر شوهر در نحوه زندگی عروس و روابطش با شوهرش و  نحوه خونه داری و بچه داری...
بگذریم سرتون رو درد نیارم، میرم سر اصل مطلب؛
همیشه ترس اینو داشتم مادر بره یعنی یه صبح بلند بشم ببینم ماد
‍ "از کسانی که می کوشند
آرزوهایت را کوچک
و بی ارزش جلوه دهند،
دوری کن
افراد کوچک
آرزوهای دیگران را
کوچک می شمارند،
ولی افراد بزرگ به تو می گویند که 
تو هم میتوانی بزرگ باشی"
مارک تواین
اول از همه با یک روز تاخیر عیدتون رو تبریک میگم :) امیدوارم واقعن این همه سختی ارزشش رو داشته باشه و به چیزی که به خاطرش روزه گرفتین، برسین...
امروز واسه من شلوغ پلوغ بود. از صبح که بیدار شدم یهو هوس دلمه برگ مو کردم. خودم نشستم و یه عالمه با برگ های درخت انگور تو حی
حرف زیاد هست و گله ها و دردها و اشک ها و سوزِ دل ها و آه که در سینه نهفته اما بی هیچ کدومشون و بی هیچ مقدمه ای میدونم هرچند که رهگذری هستی و شاید به تصادف پنجره ی کلبه ی مجازآبادی من به روت باز شده اما تمنا دارم برای خوب شدن حال یک مادر دعا کن.+مادر تکه سهم زمینی فرزند آدم است از خدا.
سلام به همه برتری ها
میخواستم از دوستانی که وقتی بچه بودن مادرشون شاغل بوده چند تا سوال بپرسم. خیلی ممنون میشم که به سوالاتم پاسخ بدین:
1. شغل مادرتون چی بود و ساعت کاریش چقدر بود و برنامه شون برای انجام کارهای خونه چگونه بود؟
2. اینکه دلیل مادر شما برای سرکار رفتن چی بود؟، مثلا مسائل مالی خانواده یا استقلال خودشون یا پرشدن وقت و سرگرمی.
3. آیا در دوران کودکی احساس خلاء عاطفی یا کمبودی که ناشی از شاغل بودن مادر باشه به طوری آرزو میکردین کاش مادر
سلام
امروز وقتی ازخواب بیدار شدیم وبعداز صبحانه خوردن کارهایمان را کردیم واز خا نه رفتیم بیرون ومادرم رفت که برایدایی من مایه ی لبا شویی بخرد ولی تمام کرده بودوبعد امد تا باهم  با اوتوبوس برویم خانه ی مادر بزرگ چون من عسر نوبت دکتر دندان پزشکی داشتموبرای اینکه کسی نبد تا بچه ها را نگه دارد رفتیم انجا تا ما در بزرگم بچه هارا نگه دارد  وقتی رسیدیم به انجا  لبا س هایمان را اوز کردم  یعنی کردیم وبعد کمی  میوه خوردیم وبعد مادرم رفت کمک مادربزرگ
طبل بزرگم خیلی قشنگه
وقتی که می‌زنم این‌جور صدا می‌ده:«بوم بوبو بوم بوبو بوم بوبو بوم بوبو بوم بوم بوم».ویولونی دارم خیلی قشنگهوقتی که می‌زنم این‌جور صدا می‌ده«دیریری دیریری دیریری دیریری دی ری ری».شیپوری دارم خیلی قشنگهوقتی که می‌زنم این‌جور صدا می‌ده«دودورو دودورو دودورو دودورو دو دو دو».پیانویی دارم خیلی قشنگهوقتی که می‌زنم این‌جور صدا می‌ده«دنگ‌دد دنگ‌دد دنگ‌دد دنگ‌دد دنگ دنگ دنگ».اسب سفیدم خیلی قشنگهوقتی که راه می‌ره ای
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مادر... همو که بار ها گفتیم از او و بار ها قلم زدیم از او؛ اما هیچگاه نتوانستیم کنه وجود او را درک کنیم؛ همانند کودکی که دستش به بالای طاقچه نمی رسد. مادر نه فرشته است، نه پری و نه انسان؛ مادر، مادر است؛ همو که خدایش آفرید تا فردوس برین را به پایش بریزد.
مادر، فانوس فروزان آویزان بر دیوار خانه است؛ می سوزد و می سازد برای ما؛ اما به چشم نمی آید. تا هست، بودنش برای کسی تفسیر نمی شود. برای فهمیدن روشنایی و گرمای حاصل از سوختن مادر
این #کتاب سال ۷۶ چاپ شد و تمام اشعار #شعرای_ایرانی پیرامون #مادر را گردآوری کرده است. جز پنج اثر، هرچه #شعر پیرامون #مادر است نوعا اثر #شاعران_قرن_چهاردهم_هجری یعنی #قرن_معاصر است و از عصر #رودکی تا پایان قرن سیزدهم، تنها از #خاقانی_شروانی، #نظامی و #سعدی، شعری پیرامون #مادر خواهید خواند! و اگر از آن بزرگان هم این پنج اثر مشاهده نمی شد، یقین می بردم که #شاعران پیش از قرن معاصر، ابدا طعم مهر #مادر را نچشیده اند!___#مظاهر_مصفا :راستی مادر! از تو بهتر کیس
اگر از من بپرسند که دستاورد نیم قرن زیستن ات چیست خواهم گفت :
به تمامی زیستن در لحظه . بی گذشته و بی آینده ! زیستنی سراسر لذت !
شیره ی وجودی زندگی را از پستان روزگار مکیدن !
و چه لذت مشترکی . همچون کودکی که به سینه ی مادر چسبیده و با ولع عصاره ی عشق مادر را به درون می کشد و مادر ...
مادر از این مصرف شدن لذت می برد ...

روح وحشی
+لحظه ها تنها المان های واقعی زمان هستند و باقی فریب ذهن .
امشب یه شب باشکوه و تکرار نشدنی بود برام!
داییم ضبط صوت قدیمی مادربزرگم رو برده بود تعمیر کرده بود و امشب همه دور هم نشستیم و به نوار کاست های قدیمی گوش دادیم.
وای که چه صداهایی!
انگار دیگه تو این دنیا نبودم و با یه ماشین زمان، به گذشته سفر کرده بودم. گذشته ای که درش من هنوز متولد نشده بودم!
در تمام طول زندگی، از پدربزرگم و دایی بزرگم هیچ سهمی جز چند تا عکس نداشتم. چون قبل از تولدم دنیا رو ترک کرده بودن.
اما امشب!
امشب برای اولین بار، از تو اون نوا
#مادر
مادر، اسوه ی تکرار نشدنی تاریخ بشریت که مانندش، بی مانند است!
مادر، مبهم ترین واژه ی هستی است. واژه ای که عالمیان از یافتن معنی آن عاجز شدند، زیرا که واژه ها برای توصیفش نا چیز بودند!
او اسطوره ایی بود که هیچگاه شرح کامل فدا کاری هایش ثبت نگردید و صرفا خاطره شد…
ادامه مطلب
 
 
اگر چه اشک گرمی ارمغان آورده ام مادرنسیم سردم و بوی خزان آورده ام مادرنیاید کس به استقبال من زیرا که می سوزدز هرُم شعله ای کز سوز جان آورده ام مادربه این بی دست و پایی بی پر و بالی نمی دانمچه باعث شد که رو در آشیان آورده ام مادراگر من زنده برگشتم ز صحرای شهادت هاز صدها مرگ تدریجی نشان آورده ام مادررهانیدم ز طوفان ستم ها کاروانی راکه اینک بی برادر کاروان آورده ام مادرحسینت را نیاوردم من و از داغ جانسوزشدل خونین و چشم خون فشان آورده ام مادرب
بیسکویت مادر قدیمی‌ترین بیسکویت‌ تولیدشده در ایران است که از سال ۱۳۳۷ توسط شرکت ویتانا تولید می‌شود. بر روی بسته‌های این بیسکویت تصویر یک مادر به همراه نوزاد خود دیده می‌شود. شعار این بیسکویت برای سال‌ها این بود:
مهر مادر، شیر مادر، بیسکویت مادر
در ایامی نه چندان پیش از این تر        سه خواهر بودی اندر شهر دختر
دو خواهر از یکی دیگر بزرگتر            یکی کوچکتر از آن هر دو خواهر
پدر بر هر سه عاشق تر ز مجنون         به عشق دختر کوچک که برتر
ز عشق بیش او بر دخت کوچک          دو خواهر دوست تر میداشت مادر
پدر چون رخت از این دنیا بدر کرد      حکومت گشت اندر دست مادر
ز ثروت آن دو خواهر را فزون داد       نصیب دختر کوچک که کمتر
چو آن دختر برفت از پیش مادر          به شوهر خار شد زآن کار مادر
تمام عمر با ای
روز مادر...
امسال دومین سالی که به معنای واقعی مامان شدم.
خدایا خیلی ازت ممنونم که منو به بالاترین درجه مقام یک زن رسوندی.
مادر بودن یعنی همه چیز...
وقتی مادر میشی تازه معنای اصلی خیلی چیزها رو می فهمی، دیدت و دریچه نگاهت به دنیا عوض میشه و اون وقت دنیارو خیلی قشنگتر می بینی و قشنگتر می خواهی.
الهی شکر.
ادامه مطلب
تحقیق کردم دیدم هیچ روزی به اسم روز مادر بزرگ نداریم. فک کردم وووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
وووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
به این نتیجه رسیدم که 18 مرداد یا 9 اگوست رو به عنوان روز مادر بزرگ نام گذاری کنم.
 
 
 
 
 
 
 
 
همتون موظفید پست بذارید و تبریک ب
علت فاسد شدن شیر مادر چیست ؟
شیر مادر یکی از بهترین غذاها برای کودکان است که خاصیت فراوانی در رشد فکری وجسمی کودک دارد . در دوران شیر دهی زنان باید رژیم غذایی مطلوب داشته باشند تا شیرشان از کیفیت بالایی بر خوردار شود اما برخی عوامل باعث می شوند تا شیر مادر فاسد شود با این عوامل آشنا شوید.
چه چیزهایی شیر مادر را فاسد می کند؟
یکی از بیشترین غصه های مادران بعد از زایمان این است که آیا شیر خوب و کافی برای تغذیه نوزادم دارم؟در این مطلب سعی کردیم
یاد دعوا های مامان بزرگ خدابیامرزم و بابابزرگ افتادم. موقع دعوا، مامان بزرگم قهر میکرد و می رفت برای خودش یه چیزی درست میکرد تنهایی میخورد:) و به بابابزرگمم تعارف نمیکرد. بابابزرگمم پا میشد میرفت مغازه. شب که برمی گشت، همه چیز عوض می شد. انگار نه انگار که اتفاقی افتاده. مامان بزرگم کتش رو در می آورد، بابابزرگ می رفت وضو می گرفت و شامشون رو میخوردن. کلی هم قربون صدقه من می رفتند.
یادم میاد چند باری هم مامان بزرگ تهدید به طلاق گرفتن کرد:))) . خیلی ه
سلام
امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم خانهئ مادربزرگم بودم و وقتی از خواب بیدار شدم مادر بزرگ من هنوز خواب بود ولی پدربزرگ من بیدار بود و داشت صبحانه اش را می خورد و من با تلویزیون آنجا خودم را سرگرم کردم تاکه
 
مادربزرگم از خواب بیدار شد  وبعد از یکم کار برای من باتخم مرغ بومی یک تخمرغ  بومی درستکرد  وبعد من ومادربزرگم دوتایی نشستیم روی میز وبا فلفل ، نمک ، ونارنج صبحنیمانراخوردیم وبعد ازصبحانه من یک زنگ به خانه زدم  وبعد ازمادربزرگم خداحا
علت فاسد شدن شیر مادر چیست ؟
شیر مادر یکی از بهترین غذاها برای کودکان است که خاصیت فراوانی در رشد فکری وجسمی کودک دارد . در دوران شیر دهی زنان باید رژیم غذایی مطلوب داشته باشند تا شیرشان از کیفیت بالایی بر خوردار شود اما برخی عوامل باعث می شوند تا شیر مادر فاسد شود با این عوامل آشنا شوید.

ادامه مطلب
علت فاسد شدن شیر مادر چیست ؟
شیر مادر یکی از بهترین غذاها برای کودکان است که خاصیت فراوانی در رشد فکری وجسمی کودک دارد . در دوران شیر دهی زنان باید رژیم غذایی مطلوب داشته باشند تا شیرشان از کیفیت بالایی بر خوردار شود اما برخی عوامل باعث می شوند تا شیر مادر فاسد شود با این عوامل آشنا شوید.

ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید عماد ایزد خواستی به نام مادر
متن آهنگ جدید مادر - عماد ایزد خواستی
Скачать новую песнюEmad IzadKhasti Madar
Текст песни Madar Emad IzadKhasti
خونه بهشته با حضور تو مادرРайский дом с твоей мамой
دنیا کنار تو خوب و آرومه مادرМир рядом с тобой добрый и материнский
چادر نمازت بوی گل میده مادر

ادامه مطلب
در رحم مادر خداوند بچه را در آبی بسیار شور قرار داده تا جسمش تمیز بماند و مادر سنگینی بچه را کمتر احساس کند، و خداوند روزیِ جنین را از طریق بند ناف که به مادر وصل است به او می‌رساند.
پس اگر مادر در غذا خوردن کوتاهی کند از غذای جنین چیزی کم نمیشود.
بخاطر وجود غده هایی که با گرفتن مواد لازم از دندانها و استخوان مادر غذای جنین را تأمین میکند و به همین دلیل است که مادران با پیشروی در سن، دندان و پا و زانو درد میگیرند، و در آخر میگویند: زن زودتر از مر

حق پدر و مادر
⬅️ برگرفته از کتاب حسنات و سیئات نوشته استاد حسین انصاریان
✍️ از رسول خدا(صلی اللّٰه علیه و آله و سلم) درباره حق پدر و مادر بر فرزندان سوال شد، در جواب فرمود: «هُما جَنّتک و نارُک؛ پدر و مادر بهشت و جهنم تو هستند.»  
✍️ نوع رفتار با پدر و مادر در سرنوشت انسان نقش تعیین کننده‌ای دارد. خوش رفتاری با آن‌ها سعادت دنیا و آخرت و بد‌رفتاری با آن‌ها شقاوت دنیا و آخرت را به دنبال دارد. رضایت خداوند در گرو رضایت پدر و مادر و خشم و غضب
سلام به همگی
دختر خاله ی من از مادر بزرگم و مادرم فشار خون به ارث برده. یک بازه ی زمانی ای رو یادمه که دختر خالم همش غش می کرد و یک جا یک دفعه پس می افتاد. من راستش با دختر خالم بزرگ شدم چون مامانم و خالم هر روز پیش هم بودن. دختر خالم خیلی اهل مسخره بازی در آوردن بود. یک بار یادمه که خونه مادر بزرگم، طبقه بالا خونشون بودیم که یک دفعه دختر خالم افتاد روی زمین. منم سریع داد زدم تا از پایین مامانم و خالم بیان بالا. مامانمو خالم داشتن داد می زدن: چی شده چ
سلام نارین جان .. راستش رو بخوای یک اتفاقی برام افتاد که  اولش باورم نشد 
 توی یکی از پستات برات نوشته بودم که " ارزوی پذیرایی از عزاداران امام حسین رو دارم" همون شب عمم اومد و بعد مراسم روضه خوانی بهم گفت که فردا شب پزیرایی از عزاداران با خانواده مایه و من هم جزو افراد چایی گردان هستم ..انقدر خوشحال شدم که نگو و نپرس
راستش اولین چیزی که به ذهنم اومد پست تو بود .دیشب که پذیرایی میکردم از خدا خواستم حاجت تو رو هم بده 
راستی واسه حرم امام رضا هم ب
دخترکی دو سیب در دست داشت مادرش گفت : یکی از سیب هاتو به من میدی ؟ 
دخترک یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید !سیمایش داد می زد که چقدر از دخترکش نا امید شدهاما دخترک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت : بیا مامان!این یکی شیرین تره!!!!!!
مادر خشکش زد ...چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود ...! 
هر قدر هم که با تجربه باشید ، قضاوت خود را به تاخیر بیاندازید و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد .....
یکی از علتهایی که بچه های در سن نوجوانی به پدر احترام نمی گذارند، وحتی به پدر بی احترامی می کنند، وجلوی روی پدر می ایستند،اینست که:پدر به زن خود که در واقعمادر بچه هاست،بی احترامی ،میکند،وشخصیت اینزن که الان مادر این بچه هاست را خورد کرده،چون در نگاهاین بچه ها این مادر مقام بالایی دارد،ولذا اگر بچه ها ببینندهر کسی ،ولو پدر،به مادرشان بی احترامی کند،جلوی او می ایستند،ولذا روانشناسان میگویند:پدریکه ۱۰درصد مادر را تحقیر کند،به میزان ۸۰در
امروز روز مادر است و همچنین عید را هم باید تبریک گفت.
دیشب که به مادرم زنگ زدم و تبریک گفتم بعد از قطع کردن تلفن، فکرم رفت به سمت اون‌مادر‌هایی که تنها فرزندشون رو برای دفاع از این خاک و بوم به جبهه‌ها فرستادن و هنوز بعد از چندین سال برنگشتند. حتی یک مزار هم ندارند ... 
و شاید هم در خواب و یا عالم رویا فرزندشون روز مادر را تبریک گفته ...
شیر مادر یکی از بهترین غذاها برای کودکان است که خاصیت فراوانی در رشد فکری وجسمی کودک دارد . در دوران شیر دهی زنان باید رژیم غذایی مطلوب داشته باشند تا شیرشان از کیفیت بالایی بر خوردار شود اما برخی عوامل باعث می شوند تا شیر مادر فاسد شود با این عوامل آشنا شوید.
 
ادامه مطلب
دکتر گفته بود "بدنم به #سروتونین و #دوپامین و #استیل_کولین نیاز داره" و من هم همون روز و همون ساعت بهش گفته بودم #مامان_بزرگ می گه "وقتی دل آدم می گیره، به یکی نیاز داره که بشینه کنارش تا با هم چایی بخورن و اگه چایی شون کنار هم سرد بشه یعنی خیلی همدیگه رو دوست دارن. یعنی هرچی چایی سردتر، عشق و علاقه ی بین اون‌‌ دو نفر بیشتر".مامان بزرگ خوب نمی شنید، یعنی تقریبا چیزی نمی شنید و لب خونی می کرد. توی دنیای مامان بزرگم پزشک ها کاره ای نبودن. مامان بزرگم
هفت ساله که بودم ، داییِ بزرگم بعد از ۲۵ سال برگشت ایران ، درحالی که به جز یک داماد ، هیچ‌کدام از شوهرخواهرها و زن‌داداش‌ها و برادر و خواهرزاده‌هایش را ندیده بود ، داییِ بزرگم برای ما شکل یک سرزمین کشف نشده بود ، آن سال ، یک اتفاق رویاگونه‌ی عجیب بود که مانندش هیچوقتِ بعد تکرار نشد . هر شب و هرشب خانه‌ی مادربزرگ مهمانی بود و فامیل‌ها و آشناهای دورِ دور حتی، می آمدند و از هر خانواده‌‌ی چهار نفره‌ای دایی‌ام فقط با یک یا حداکثر دو نفرشان ا
ارغوان با صدای هزار هزارتا گنجشگ که داشتن جان عشاق شجریان رو زمزمه میکردن بیدار شد، رفت کنار پنجره و صورتش رو چسبوند به شیشه و گرمای صورتش  شوق زندگی رو انژکسیون کرد تو رگ سرد پنجره، پنجره جونگ رفت و کم کم رنگهای مداد رنگی برگ درختا رو نقاشی کردن، رنگ کردن.
برگشت نشست روبروی آینه و زل زد تو قاب عکس، زل زد تو چشمای ارسلان که تو عکس نشسته بود روی کنگره دیوار و دست دراز کرده بود سمت ارغوان.
گره موهاش رو باز کرد و ریخت روی شونه هاش، تمام برفی که آسم
نقد مستند مادر جبهه‌ ها به کارگردانی شهرام میراب اقدم؛
مستند مادر جبهه‌ ها روایت زندگی نخستین زنی است که پس از آزادسازی خرمشهر، وارد خاک این شهر شد. در این مستند مرحومه زهرا محمودی به روزهای آغازین جنگ و اشتیاق خود برای رفتن به خط مقدم جبهه اشاره می کند.
«مادر جبهه‌ها» به کارگردانی شهرام میراب اقدم، مستندی کوتاه و باکیفیت است که زندگی بانو زهرا محمودیه و اقدامات این مادر ایثارگر و شجاع ایرانی در ایام دفاع مقدس را مورد بررسی قرار می‌دهد.
«
آخرین روز مدرسه تمام شود و بوی نان پنجره ای های مادربزرگ، تا سر کوچه بیاید. برایم پیراهنی سفید با آستین های پف و سارافون جین خریده باشند و کفشهای بندی قرمز که دلم برایش غنج برود و کتاب قصه ی "دخترک دریا" با جلد شمیز... پدر بزرگم زنده باشد و سنگک بدست وارد خانه مان شود و پشت سرش "مادر بزرگ" با خنچه ای بر سرش از عیدی های رنگارنگ ما دلم شمعدانی های سرخ کنار حوض مان را میخواهد بنفشه ها و اطلسی ها و "مادرم" صدا کردنِ عاشقانه ی پدرم را... دلم تماشا میخواهد!
خواب دیدم مامان بزرگم حالش خیلی بد بود همونطوری که داخل بیمارستان دیدمش نمیتونست حرف بزنه فقط با چشماش بهم التماس میکرد که کمکش کنم 
تو خوابم به همین حالت بود
یه حالت التماس که فقط عموم زنده بمونه 
منم تو خواب از اینکه میدونستم عموم میخواد بره گریه میکردم
خیلی خواب تلخی بود 
ولی کاش فقط خواب بود 
وقتی از خواب پریدم صورتم خیس شده بود پاشدم که عمو رو بغل کنم ولی نبود...
الان  ده ساله که عمو نیست
خیلی زیاد دلتنگشون هستم .......
از اینکه رفتم بیمارس
سلام
امروز وقتی از خواب بیدارشدم شنیدم که مادرم میخواهد برود وبرود حلیم ونون تازه بخرد وبیاید تا باهم ودورهم صبحانه بخوریم و پدرم از کارمادرم خوشش امد و گفت: علی هم  با خو دتببر تا دست تنها هستی وبعد مادرم گفت باشد   وبعد هم من هم رفتم تا لباس بپوشم و تا دنبال مادرم برو م 
منو مادرم ام روز یک پیاده روی اساسی کردیم  و مادوتا اول رفتیم حلیم گرفتیم و بعد رفتیم نون سنگک برای صبحانه گرفتیم  و بعد رفتیم خانه و یک صبحانه ی درجه یک خوردیم.
یه کم بعد از
پروفایل روز مادر
وقتی چشم به جهان گشودم قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شد و با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پر مهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد مادر عزیزم ای بهترینم ای کسی که به بودنش افتخار و غرور می‌کنم از ته قلبم می‌گویم روزت مبارک
ادامه مطلب
مادر عزیزم 
           تورا با جوهر زر می نویسم
                                               شبیه در و گوهر می نویسم
                                                                           درون دفتر شعرم همیشه                                    
                                                                                                             به جای عشق ، مادر می نویسم 
افزایش شیر مادر
بدن زنان طوری طراحی شده است که هنگام بارداری و قبل از زایمان تغییرات لازم برای تولید شیر در بدن مادر انجام می‌شود. درست بعد از اینکه نوزاد شما متولد می‌شود،
 میزان شیر تولید شده بدن مادر کمی بیشتر از ۲۸ گرم است که به آن آغوز می‌گویند. سپس در هفته اول پس از زایمان زمانی که کم کم شیر مادر از حالت آغوز به شیر تغییر پیدا
 می‌کند، افزایش محسوسی در میزان شیر به وجود خواهد آمد. بسیاری از زنان در روز پنجم پس از زایمان بیش از ۵۰۰ میلی
  چند شب پیش حساب کردم دیدم عموی بزرگم ۱۹ نوه دارد. سریع با بابا تماس گرفتم و گفتم: حاجی تکلیف زمین های ارثی تان را سریع تر مشخص کنید. پرسید: چرا؟ گفتم: اگر این وسط دعوایی چیزی شد، بزن بزن که هیچ، این همه آدم اگر بخواهند روی ما تُف هم بیاندازند، بی برو برگرد غرق می شویم.
این خاطره را دوستم که روحانی بود برایم تعریف کرد بنده از قول او نقل می کنم او می گفت:در مجلسی تعدادی از آشنایان دور هم نشسته بودیم یکی  از بنده سوال کرد اکنون کجا مشغولی ؛من گفتم در فلان روستا کار تبلیغی میکنم .مادر زن بنده که مثل همه ی مادر زنها رابطه ی خوبی با داماد عزیزش نداشت به من گفت آنجا هم مثل اینجا به آخوندها فحش می دهند ؟ بنده ی حقیرگفتم آخه اینم شد سوال همه جا مثل هم است  من نمی دانم پشت سرمان چه می گویند اما جلو ی رویمان فحش مادر زن می
دیشب یه مقدار کم تحمل بودم و الکی ناراحت می شدم معلوم نبود دقیقا ریشه این حسم چی بود . و امروز صبح همین طوری یک حدیث کسا خوندم و کلی گریم گرفت ( کم پیش میاد گریم بگیره ) و الآن حالم خوبه . می دونید این دقیقا مثل چی میمونه ؟ مثل یک مریض که نمی دونه دردش چیه و میره دکتر . و دکتر هم یک آمپول بهش می زنه که مریض اصلا ازش خبر نداره ولی خوب میشه ...
+ چند هفته پیش مادر بزرگم به رحمت خدا رفتن ، اگه ممکنه براشون فاتحه ای بخونید ...
اون کودکی که در وبلاگِ مرحومم از
طبق معمول این مدت رفته بودیم خونه مامان بزرگم. بعد از شام نشسته بودم پیش مامان‌بزرگم و داشتیم صحبت میکردیم که دختر دایی و پسر داییم اومدن نشستن جفتم.
پسرداییم گفت: آجی ببین این جمله که میگم درسته؟
و چهارتا کلمه ی انگلیسی رو با تلفظ درست و غلط پشت سر هم ردیف کرد. 
از حق نخوایم بگذریم باید گفت خوب بود تقریبا، هرچند که جمله ش نه فعل داشت، نه گرامر درست و نه اون معنی ای که براش در نظر داشت. به هرحال که ذوقش رو کور نکردم و بعد از تشویقش بهش گفتم باید
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام مادر
آهنگ زیبا و خاص در موزیکِ تو : ♫ دانلود آهنگ مادر
Download New Music BY : Aron Afshar | Madar With Text And 2 Quality 320 And 128 On Musiceto
متن آهنگ مادر آرون افشار
♬♬♬
مادرم حرفی بزن که تشنه لالایی ام من که جان میدم برایت همدم تنهایی اممن همیشه کودکم آغوش تو جای من است من اگر خوبم دعایت پشت دنیای من استبوسه بر دستان گرمت میزنم شاه دلم با حضورت خانه روشن میشود ماه دلمهرچه میخواهد دلم پیش تو پیدا میشود این همه خوبی چه جوری در دلت جا میشود
تک

با شوهر بچه ننه‌تان چه کنید؟
  
تسلیم همه‌ی خواسته‌های همسر خود نشوید
 
ازدواج با یک مرد بچه ننه خیلی هم بد نیست. مردی که با مادرش خیلی صمیمی است، ویژگی بدی ندارد، بلکه مردی که انگار بدون نظر و اجازه‌ی مادرش نمی‌تواند کاری بکند، مشکل ساز است.
ادامه مطلب
چگونه شیر مادر تولید میشود؟







شیر مادر، شیری است که از پستان مادر برای فرزندش بدست می‌آید
 
زمانی که
کودک شما به دنیا می آید بافت غده ای سینه ممکن است تا دو برابر بزرگتر
شود. اما میزان شیر مادر از زنی به زن دیگر متفاوت است. این اتفاق می تواند
در اواسط یا اواخر حاملگی رخ دهد، و یا حتی بعد از اینکه کودک متولد شد.
ادامه مطلب
مادر بزرگ مادریم همیشه میگفت:مریم جون بعضی غم ها هم هستن که ریشه تو جونت دارن مادر،هرروز رشد میکنن و ریشه میدوونن.شاخو برگشون از تو نگات از چشات میزنه بیرون،ریشه شون میپیچه دور قلبت،بعضی وقتا خودت هرروز آبش میدی ،هرروز تقویتش میکنی،ولی همیشه هم این آبپاشه دست تو نیست،گاهی هم یکی دیگه این کارو برات میکنه!میگفت آبپاش رو ندین دست آدمای اطرافتون،بکَنین این علف هرز غم رو از تو دلاتون!بردارین دستتونو از گردن غم،میگفت شب که همیشه شب نمیمونه.شب
از این غربی بازی‌هایی که یک روز را در تقویم برای بزرگ‌داشت اختصاص دهیم، خوشم نمی‌آید. بهانه‌ای می‌شود برای آنکه بگویند ما تمام حق را ادا کردیم. چرا طلب کار هستید؟ یک روز به نام‌تان زدیم دیگر چه  می‌خواهی؟
در تمام موارد آدم این چنین حسی را دارد. حتی وقتی که روز مادر می‌گیریم احساس می‌کنیم که با دادن یک گل تمام حقوق مادر را ادا کرده‌ایم و تنها باید در همان روز مادر به فکر مادر بود.
به هر حال یک روز در تقویم‌مان روز قلم نام گرفته است و ما نا
از این غربی بازی‌هایی که یک روز را در تقویم برای بزرگ‌داشت اختصاص دهیم، خوشم نمی‌آید. بهانه‌ای می‌شود برای آنکه بگویند ما تمام حق را ادا کردیم. چرا طلب کار هستید؟ یک روز به نام‌تان زدیم دیگر چه  می‌خواهی؟
در تمام موارد آدم این چنین حسی را دارد. حتی وقتی که روز مادر می‌گیریم احساس می‌کنیم که با دادن یک گل تمام حقوق مادر را ادا کرده‌ایم و تنها باید در همان روز مادر به فکر مادر بود.
به هر حال یک روز در تقویم‌مان روز قلم نام گرفته است و ما نا
چشم هایم را که باز می کنم هنوز منگ هستم انگار در آسمان هستم و فضای بازی آسمان را حس می کنم احساس فرود نرمی به من دست می دهد و از آسمان انگار به زمین می آیم در آخر وقتی در تشکم می افتم می فهمم کجا هستم به سقف نگاه می کنم که بالای سرم است و فرقی با باقی سقف ها دارد انگار قدیمی تر صمیمی تر یا همچین چیزی است بلند می شوم و تشکم را جمع می کنم کمی کتاب می خوانم و در آن فرو می روم تا صبحانه را با پدرم برادرم خواهرم مادرم مادر بزرگم بخوریم ولی خودمانیم ها صب
افسردگی مادر چه تأثیری بر اعضای خانواده دارد؟ مادر یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین عوامل بر روی سلامت فرزند می‌باشد. مسلم است که وقتی مادر شرایط روحی نامساعدی داشته باشد، فرزند نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد. افسردگی مادر از همان دوران بارداری تأثیرات خود را بر روی جنین می‌گذارد و باعث اختلال در رشد جسمی و روانی کودک می‌شود. همچنین افسردگی مادر بر روی رفتار، روان و تعاملات اجتماعی فرزندش تأثیر می‌گذارد و در نهایت باعث می‌شود که احتمال مب
مادر سلام...من بیش از آنچه تصور می کردم،بی تابم...دست کم حالا ک هنوز نرفتهفکرش را نمی‌کردم که چشم هایم ببارند...مادرامشب همه از رخسارمحال درونم را فهمیدند...من از ناشکری بیزارمو شوقی در درونم دارماز تجربه ی این دلتنگی ها...هر کس رنجی دارد و چ نیکو که رنج منفراق باشدنه چیز دیگر...مادربی قرارم...بغض دارم...اشکبارم...و این را به کسی جز شمانمیخواهم بگویم...*گفت: یابن الشبیب....پس بگو حال زینب(سلام الله علیها)لحظه ی دور شدن از اربابشچگونه بود؟آهههه.....آه از
حال مادر جان خیلی بد بود ، فریبا گریه می کرد و به آقای دکتر بد و بیراه می گفت . دیشب زنگ زده بودند ، اما هنوز خبری از آقای دکتر نبود . فریده لیوان آب را داد دست فریبا و آرام گفت : برسونمش بیمارستان ! معلوم نیست آقای دکتر کدوم گوریه ؟!  هنوز حرف فریده تمام نشده بود که صدای فریبا بالا رفت : خدا لعنت کنه ! زنگ بزنیم اورژانس بیاد ! که صدای زنگ در آمد . غوغایی به پا شد و آقای دکتر و فریبا افتاده بودند به جان همدیگر . حواس کسی به مادر جان نبود ، که به سختی می
مادرم  درس   مهربانی   را
از  برایم  چه  خوب  معنا   کرد
آنکه با حرف های ساده خود
طبع   شعر   مرا   شکوفا   کرد
مادرم،  آب   بود   و   آیینه
خویش را  نزد خویش  پیدا کرد
روز و شب  در  کنار  گهواره
کار  امروز   و   کار   فردا   کرد
روشنی بخش جان من مادر
دل  من  را  به  رنگ  دریا  کرد
کوله باری   ز  نور  از  امید
از    برای    سفر    مهیَا    کرد
زیر  اقدام   او   بهشت  برین
برگه اش  را  خدای  امضا  کرد
هر که از مِهر  مادری  سرشار
وصف خورشید  ع
✍ برادرکشی مقابل چشم مادر
⬅️ پسر نوجوان در دعوای خانوادگی و مقابل چشمان مادرش برادر بزرگ ترش را کشت.
◀️ صبح سیزدهم  بهمن سال ۹۷ زن و مردی که بسیار هراسان بودند پیکر نیمه جان پسر ۲۰ ساله شان به نام اردشیر را به بیمارستان الغدیر منتقل کردند و مدعی شدند خانه شان در تهرانپارس  از سوی چند مرد ناشناس مورد حمله قرار گرفته و او زخمی شده است . اردشیر تحت درمان قرار گرفت اما به خاطر بریدگی عمیق در سینه اش تسلیم مرگ شد .
◀️ بدین ترتیب، پلیس در جریان پر
✍ برادرکشی مقابل چشم مادر
⬅️ پسر نوجوان در دعوای خانوادگی و مقابل چشمان مادرش برادر بزرگ ترش را کشت.
◀️ صبح سیزدهم  بهمن سال ۹۷ زن و مردی که بسیار هراسان بودند پیکر نیمه جان پسر ۲۰ ساله شان به نام اردشیر را به بیمارستان الغدیر منتقل کردند و مدعی شدند خانه شان در تهرانپارس  از سوی چند مرد ناشناس مورد حمله قرار گرفته و او زخمی شده است . اردشیر تحت درمان قرار گرفت اما به خاطر بریدگی عمیق در سینه اش تسلیم مرگ شد .
◀️ بدین ترتیب، پلیس در جریان پر
نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست .لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.
ادامه مطلب
الان یه خورده دیروقته برای بیرون بودن.   اما برای بیمارستان بودن زمان عجیبی نیست..     دو سه روزیست خانمی مادر شد.. و آقایی پدر!   چه ذوق زده اند از فرزند اول.   اما همه چیز به همین دلخوشی نمیگذرد و سختی های خودش را دارد..   مثلا ممکن است مادر مجبور به سزارین شده باشد..  و حالش هم  هر روز به شکل عجیبی خوب نباشد.. و هر بار تمام خانواده و جمعی نگران که خدایا خدایا به حال این مادر و پدر و این بچه رحم کن..  و از درگاه خداوند کریم و رحیم طلب شفا عاجل داشته
الان یه خورده دیروقته برای بیرون بودن.   اما برای بیمارستان بودن زمان عجیبی نیست..     دو سه روزیست خانمی مادر شد.. و آقایی پدر!   چه ذوق زده اند از فرزند اول.   اما همه چیز به همین دلخوشی نمیگذرد و سختی های خودش را دارد..   مثلا ممکن است مادر مجبور به سزارین شده باشد..  و حالش هم  هر روز به شکل عجیبی خوب نباشد.. و هر بار تمام خانواده و جمعی نگران که خدایا خدایا به حال این مادر و پدر و این بچه رحم کن..  و از درگاه خداوند کریم و رحیم طلب شفا عاجل داشته
اگر از من بپرسند که دستاورد نیم قرن زیستن ات چیست خواهم گفت :
به تمامی زیستن در لحظه ... بی گذشته و بی آینده ! زیستنی سراسر لذت !
شیره ی وجودی زندگی را از پستان روزگار مکیدن !
و چه لذت مشترکی . همچون کودکی که به سینه ی مادر چسبیده و با ولع عصاره ی عشق مادر را به درون می کشد و مادر ...
مادر از این مصرف شدن لذت می برد ...

روح وحشی
+لحظه ها تنها المان های واقعی زمان هستند و باقی فریب ذهن .
++همین ؛ این لحظه ؛ امروز . این همان چیزیست که میخواهم ! 
بگذار در همین ل
سلام. معمولا در بعضی ازدواج ها دلجویی از پدر و مادرِ شوهر خیلی مفیده.  ارتباط زن وشوهر با پدر و مادر و برادر و خواهرِ شوهر باید طوری باشه که بعدا در بلند مدت دچار مشکل نشوند.؛  پس:اولا توکل به خدا باید کرد.هر روز از خدا مهربان خواست که روابط (بین شما و همسرتون و  با پدر مادر ) ‌ را تنظیم کند که بسیار موثر است.- محبت به اندازه و به جا به همسر و پدر مادر همانقدر که ممکن سخت باشد، موثر است اما شیرینی خود را دارد، و حداقل اول زندگی و بعد آسان می شود ، ق
مادر مرکزی ترین نقطه پرگارم
مادر مسئولیتش از همه سنگین تره
اون داره امید رو تو خونه نگه می داره
هر روز که خدافظی میکنم منتظرم که بگه به سلامت
و قسم به لحظه ای که میگه به سلامت همه ی تلخی های زندگیم از بین میرن
ببخشید مادرم 
ببشید اگه ناراحتت کردم
ببخشید اگه صدام بلند شد
ببخشید اگه به خاطر من مجبور شدی از بهشتت دل بکنیو بیای به جهنم من
ببخشید
و هزاران بار ببخش منو
مامان دوست دارم❤
روزت مبارک
دلایل کم شدن شیر مادر
  
دلیل کم بودن شیر مادر
 
بیش تر مادران در دوره ای از شیردهی و به خصوص ابتدای شروع آن، در خصوص کم بودن میزان شیر خود برای نوزادشان دچار شک میشوند. در بیش تر موارد، نوزاد شیر کافی اخذ میکند که نباید مضطرب باشید یا مشکل کم بودن شیر مادر قابل حل است، ولی در بعضی موارد هم، کم بودن شیر مادر میتواند بچه را در معرض خطر سوءتغذیه قرار دهد. بدین ترتیب لازم و ضروی است که این مسئله به وسیله پزشک کودک مورد بررسی قرار بگیرد. در این مطلب
علت فاسد شدن شیر مادر چیست ؟
شیر مادر یکی از بهترین غذاها برای کودکان است که خاصیت فراوانی در رشد فکری وجسمی کودک دارد . در دوران شیر دهی زنان باید رژیم غذایی مطلوب داشته باشند تا شیرشان از کیفیت بالایی بر خوردار شود اما برخی عوامل باعث می شوند تا شیر مادر فاسد شود با این عوامل آشنا شوید. 
چه چیزهایی شیر مادر را فاسد می کند؟
یکی از بیشترین غصه های مادران بعد از زایمان این است که آیا شیر خوب و کافی برای تغذیه نوزادم دارم؟در این مطلب سعی کردیم
به نام اوی من و تو ...
یادش بخیر!روز عقد آبجی منیژه، مامان خیلی ذوق زده بود. راه و بیراه اسفند دود میکرد و آیت الکرسی میخواند.یادمه، خان عمو که جعبه های میوه را آورد و چید کنار حوض، مادر دوید توی اتاق و گفت: منیره جان! پاشو مادر، پاشو بیا توی حیاط میوه هارا باهم بشوریم، وقت نیست ها...
با مادر کنار حوض فیروزه نشستیم. مامان نمیتونست ذوق و شوقش را مخفی کند. مُدام حرف میزد و بی جهت لبخند میزد و دعامیکرد.بهم گفت: بعد از رفتن بابات این حوض هم انگاری دلش گر
جوانی وارد سوپر مارکت شد ومشغول خرید بود که متوجه کسی شد که سایه به سایه تعقیبش میکنه رو برگرداند زن مسنی را دید که زل زده وی را نگاه می کرد جوان پرسید: مادر چیزی شده که مرا اینطور دنبال میکنی خانم با اشک گفت: تو شبیه پسر مرحومم هستی وقتی مرا مادر صدا زدی خاطرات پسرم را تجدید کردی جوان گفت: خانم این روزگاراست وسنت حیات، یکی میره یکی میاد شما هم خودتو ناراحت نکن.
ادامه مطلب
بیخیال پراید ۹۰ میلیونی!
خط فقر شده ۹ میلیون !!
از اون فقر ۹ میلیونی بدتر ذهن فقیر منه که هیچکدوم از شغل هایی که تا الان برای خودم تصور کردم ۹ میلیون درآمد نداشته:/
فقط بچگیا مثل خیلی از پسرای دیگه دوست داشتم خلبان میشدم، فکر کنم اون حقوقش ۹ میلیون بود:)
کاش برگردم به همون بچگیا که دغدغه بزرگم مشقام بود!
فاطمه الگوی هر زن یاکه نام مادر است/چون بهشت جاودانه زیرگام مادر است/پیش حق محبوب باشد حضرت خیرالنساء/رحمت حق هم فراوان پشت بام مادراست/دختر احمد همیشه کوثرپروردگار/ارزش انسان سراسرسوی جام مادراست/در ولایت محوری شدجانفدای مرتضی/ازبصیرت جاودانه این پیام مادراست/شیرپاکش هدیه داده چون سعادت رابه ما/مرتضی تاروز محشرهم امام مادراست/کودکان رادرس داده کربلایی مسلکی/با ولایت تا شهادت هم مرام مادر است/مادرپاک وبهشتی زحمتش بسیارهست/نسل الگوی ول
مادر رضایی مادرم کرونا گرفته.........
تستش مثبت شده
مادر نگرانه
دیشب تا دو بیدار بود
هرشب خواب مادرمو میبینم
این حقم نیست بخدا
که بعد از هر خوابی زجرکش شم که ندارمش
که مادر واقعی من نیست
که باید در ارزوی اغوشش بسوزم
ماه
اخ ماه!
میکشه منو اخر
دیشب بحث دختر بود گفنم میخوای چشاش چه رنگ باشه؟
گفت نمیدونم
گفتم من عسلی دوس
گفت اره چشمای منم عسلیه
دلم رفت واسه این جملش
اخ الهی من دور چشای خوشگلت بگردم
نفس من
چقدر دوسش دارم.......
مادر را باید قاب کنی و در امن‌ترین کنج دلت روی طاقچه بگذاری
مادر اگر فقط مادرت باشد که جای خود، وای به روزی که همه کس ات مادرت باشد 
وای به روزی که مادرت مادرش را از دست داده باشد و تو بخواهی برایش مادری کنی 
وای به روزی که رفیق و همدم و یار روزهای سختت شود 
اونوقت باید توی حساب زندگیت پس‌اندازش کنی چون حضورش بدجوری پررنگه و اگر یه خار به پاس فرو بره میخوای دنیا نباشه 
امیدوارم به پای هیچ مادری حتی خار هم نره 
سلامتی همه مادرها که موجودات عجی
وقتی همه خانواده من جمله مادر هوس حلوای محلی میکنن ، اینطور میشه که دقیقا 
در غروب روز پنجشنبه (شب جمعه)  حلوای دوست داشتنی مادر و کل خانواده
با هنرمندی :دی واران درست میشه و فاتحه ی نثار مادر و تمام اسیران خاک میشه ⚘
البته موقع پخت حلوای محلی یاد همه شما دوستان بیانی بودم :))
اینم حلوای محلی مون‌ تقدیم به شما دوستان :)
فاتحه هم خوندم برای بعضی از دوستان که بهشون برسه :دی (دور از جونتون ) 

هرگونه سفارش و ارسال به تمام نقاط کشور :دی پذیرفته می‌ ش
نه فقط شبه عبایی مشکیستکه سرت بندازی و خیالت راحت 
که شدی چادری و محجوبه!
چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد
قاعده ، رسم ، شرایط دارد
شرط اول همه اش نیت توست …
محض اجبارِ پدر یا مادر
یا که قانون ورودیه دانشگاه است
یا قرار است گزینش شوی از ارگانی
یا فقط محض ریا شایدم زیبایی،باکمی آرایش!
نمی ارزد به ریالی خواهر …
 چادر مادر من فاطمه، شرطش عشق است
عشق به حجب و به حیا
به نجابت به وفا
عشق به چادر زهر اکه برای تو و امنیت تو خاکی شد
تا تو امروز شوی راحت
ومن به خلق عشق فکرمیکنم...به خلق لبخند...به خلق زندگی...
یه حسی گف چرا همش به بدی ها فکر میکنی؟
به این فکر کن که مثلا جون یک پدر رو نجات بدی و اون به خانواده ش برگرده ...
یک مادر زنده بمونه و فرزندی بی مادر نشه...
یک بچه به دنیا بیاد...یکی که خدا خلقش کرده ...
+دلم آرومه...آروم...
جوانی وارد سوپر مارکت شد ومشغول خرید بود که متوجه کسی شد که سایه به سایه تعقیبش میکنه رو برگرداند زن مسنی را دید که زل زده وی را نگاه می کرد جوان پرسید: مادر چیزی شده که مرا اینطور دنبال میکنی خانم با اشک گفت: تو شبیه پسر مرحومم هستی وقتی مرا مادر صدا زدی خاطرات پسرم را تجدید کردی جوان گفت: خانم این روزگاراست و سنت حیات، یکی میره یکی میاد شما هم خودتو ناراحت نکن.
 زنه در حال رفتن بود که از جوان درخواست کرد دوباره وی را مادر صدا کند. جوان صدا زد ما

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها