نتایج جستجو برای عبارت :

راهش اینه

بی تفاوت نباش جانم که بی تفاوتیت من را
منزوی
دیوانه
گوشه گیر
دلگیر
بازنده
افسرده
بی حس
پراز بغض 
و به طور حال بهم زنی من را حال بهم زن میکند..
طوری که باورت نمیشه این منم...
عزیزترینم هنوز نتوانستی به طور کامل میزان تنهاییم را بفهمی که 
اینطور درحین پراحساس نشان دادن،که پشت آن نقابت یک سردی و بی احساسی ای که وجود دارد،
که من آن را کاملا واضح میبینم...
بله،من میفهمم که سعی داری خودت را کمی ازمن رها سازی اما این راهش نیست
فقط میتوانم بگویم این راهش
در روایت دارد که:
پس از آفرینش بهشت، چبرئیل گفت:
پروردگارا! کدام بشر است که به چنین مهمانخانه ای نیاید؟!!!
ندا رسید: نگاه راهش بکن...
دید در راهش گودالها و خار وخاشاکها و غول ها و... یعنی چه محرومیتهایی...
باید پانزده ساعت شکمش را بگیرد
زبانش را کنترل کند
شب کوتاه بین الطلوعین خوابش لذیذ و برخاستنش طاقت فرساست ولی باید نماز صبح را بخواند.
راه بهشت است.
باید پول را از دلش کنده باشد یک پنجم منافعش را بدهد
گفت: اگر این راه بهشت است، مشتری اش کم است!!!
همت
کتاب این راهش نیست نوشته ی اریک بارکر توسط نشر کوله پشتی منتشر شده است. این کتاب از پرفروش ترین عناوین نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۷ محسوب می شود. اریک در پی تببین راه رسیدن به موفقیت است. به نظر شما چرا هر آنچه در مورد موفقیت می دانیم عمدتا اشتباه است؟ آنچه در پس پرده وجود دارد چیست؟ بارکر در پی یافتن پاسخ این چرایی هاست.
موفقیت در زندگی، کار و روابط آرزوی هر انسانی است و خوشبختانه امروزه منابع و مراجع بسیار زیادی برای دستیابی به این امر مهم در دس
کتاب این راهش نیست
دانلود PDF کتاب این راهش نیست
تنها سایت ارائه دهنده ی فایل پی دی اف PDF کتاب غلبه بر عزت zwnj;نفس پایین با CBT (درمان شناختی - رفتاری) توجه : این فایل بر روی تمامی گوشی ها و سیستم های کامپیوتری به صورت نامحدود قابل اجرا می باشد . توجه : از مجموعه ی بی نظیر محصولات دیگر ما نیز دیدن نمایید PDF کتاب این راهش ...
دریافت فایل
دانلود کتاب این راهش نیست - اریک بارکر - کتابراه https://www.ketabrah.ir › روانشناسی › موفقیت اریک بارکر در کتاب این راهش نیست ، ا
دانلود آهنگ سینا پارسیان – این که راهش نیست
Download New Music Sina Parsian – In Ke Rahesh Nist
 
 
دانلود آهنگ سینا پارسیان این که راهش نیست

 
دانلود آهنگ سینا پارسیان این که راهش نیست
متن آهنگ سینا پارسیان با نام این که راهش نیست
 
با دلم هرچی میتونستی بد بودی بازی و بهتر بلد بودی
پیش من بودی اما عاشقم هرگز بودی اما حیف فقط بودی
زندگی شاید تموم شده واسه من بی تو شایدم مردم نمیدونم
بی هوا شاید به عشقت بیشتر از صد بار هی زمین خوردم نمیدونم
توی دنیا هیچ عذابی واسه م
دانلود آهنگ سینا پارسیان – این که راهش نیست
Download New Music Sina Parsian – In Ke Rahesh Nist
 
 
دانلود آهنگ سینا پارسیان این که راهش نیست

 
دانلود آهنگ سینا پارسیان این که راهش نیست
متن آهنگ سینا پارسیان با نام این که راهش نیست
 
با دلم هرچی میتونستی بد بودی بازی و بهتر بلد بودی
پیش من بودی اما عاشقم هرگز بودی اما حیف فقط بودی
زندگی شاید تموم شده واسه من بی تو شایدم مردم نمیدونم
بی هوا شاید به عشقت بیشتر از صد بار هی زمین خوردم نمیدونم
توی دنیا هیچ عذابی واسه م
.
هر گروهی که بیایند ملتی را احیاء کنند، آنها را از جهل و فقر و بدبختی نجات دهند، مالک دلها و روحها و عقیده‌های آن مردم خواهند شد. پس با این وضعی که پیش آمده ما باید در کمال وضوح این خطر را پیش‌بینی کنیم که در آینده مالک نسلهایی که بعداً خواهند آمد نخواهیم بود. راه مبارزه با این خطر چیست؟ آیا راهش این است که طبق معمول نقش منفی بازی کنیم و جار و جنجال راه بیندازیم که خیر، یونسکو حق ندارد مسلمانها را تعلیم دهد، سایر سازمانهای  جهانی حق ندارند؟ ر
دانلود PDF کتاب این راهش نیست
تنها سایت ارائه دهنده ی فایل پی دی اف PDF کتاب غلبه بر عزت zwnj;نفس پایین با CBT (درمان شناختی - رفتاری) توجه : این فایل بر روی تمامی گوشی ها و سیستم های کامپیوتری به صورت نامحدود قابل اجرا می باشد . توجه : از مجموعه ی بی نظیر محصولات دیگر ما نیز دیدن نمایید PDF کتاب این راهش ...
دریافت فایل
مردم ایران سالهاست دارن تاوان بی کفایتی مسئولان اقتصادی رو میدن
جنابان نمی توانند ارزش پول ملی رو حفظ کنن و سال به سال که هیچ جدیدا روز به روز پول ملی بی ارزش تر میشه در نتیجه مجبورا کالا و خدمات رو گرانتر کنن تا در اصل متعادل بشه (سیاست تعادل بخشی در اقتصاد)
بابا کاری که شما می کنید همه بلدن دیگه این همه دبدبه و کبکبه و عنوان نمی خواد که
وایسا ارزش پول ملی بیاد پایین تر و تو هم قیمت ها رو بکش بالا
 
در مورد بنزین هم داستان همینه
چند سال دیگه باز
پسر آیت‌الله بهجت :مرحوم پدرم، همیشه در مسائلی که پیش می‌آمد از مادر خانواده حمایت می‌کرد تا احترام او در خانه حفظ شود. حتی به شوخی هم می‌گفت: رئیس ایشان است. او معتقد بود اگر می‌خواهید زندگی دوام داشته باشد راهش این نیست به هر چیزی پاسخ و واکنش نشان دهید.
مهدی قمی هیأتی نبود. دل سوخته ی امام حسین و کربلا نبود. درس نخوانده بود. شیشه بری داشت. چند سالی از عمرش معتاد بود. چند باری توی ان ای شرکت کرده بود و باز همان آش و همان کاسه. شاید آن پسری که پول جشن پاکی را داده بود مواد خریده بود، خودش بود. شاید هم نه. به گفته ی خودش توی هیأت مسجد محله شان هم راهش نداده بودند ولی هر هفته یا یک هفته در میان کامیون عمویش را برمی داشت و بار می زد سمت ایلام. خودش را هر طور بود می رساند کربلا. شاید توی یک سال بعد سقوط صدا
تحقیر راه تربیت نیست.نمیدونم این موضوع چقدر در بین خانواده های مختلف وجود داره. منکه هربار خواستم دربارش حرف بزنم، گفتن "تحقیر؟! این اصلا تحقیر نیست. این حرف ها توی همه ی خانواده ها وجود داره!"خانواده تا چه اندازه میتونه به اسم تربیت و نصیحت، فرزند خودش رو تحقیر کنه؟ مقایسه کنه و سرکوفت بزنه؟ تنها نتایجی که این کار ها دارن پایین اومدن اعتماد به نفس و عزت نفس فرزند و منفعل شدنش هست و در نتیجه خانواده فکر میکنه روش تربیتیش جواب داده و خیلی درسته
زیر جاهای پای عمیق به تنهایی پژمرده میشد.در باد سرد زمستانی، تنفس های سفید پراکنده و قطره اشک های یخ زده.پایان این فصل کجا بود؟نکنه که تا ابد ادامه داشته باشه..توی این طوفان یخ زده از خونی که ریخته شده بود به رنگ سرخ دراومده بود.کی به جز خودش میتونست همه ی اینها رو انجام بده؟دلش میخواست یه موج گرم و عمیق توی اقیانوس بیکران باشه و بدون توقف حرکت کنه..حرکت کنه و دیگه هیچوقت برنگرده.غروب هزاران خورشید رو به تنهایی تماشا کرد و حالا قلبش احساس سنگی
پول برای اینکه حالتون رو خوب کنه همینطوری کاری از دستش بر نمیاد، باید خودتون حال دلتون خوش باشه، حال و هوای خوب داشته باشین، پول فقط میتونه موقعیتایی رو برامون ایجاد کنه که ازش لذت ببریم، باش هیجان رو بچشیم.. پس پول برای ساختنِ حالِ خوش نیازمندِ مقدمه ست...
ولی خبر خوب این
حالِ خوش داشتن نیازی به مقدمه ای به نامِ پول نداره، فقط باید یاد گرفت راهش رو :)
 
 
نه. نباید. نباید حتی از شعاع پانصد متری اش بگذری. نباید یک لحظه، فقط یک لحظه احتمال برود که تو را دیده است. اصلش تو را برای دیده نشدن آفریده اند. ببیندت که چه بشود. که اوقاتش تلخ شود؟ که راهش را کج کند؟ که احساس نا امنی کند؟ که کلا اتفاقی نیفتد؟
راستی نکند واقعا کلا اتفاقی نیفتد. هیچ وقت هیچ اتفاق خاصی نیفتد. تا انتهای نامعلومش همین طور پیش برود.
 
● موضوع انشاء به پسرها :  فکر کن ۲۵ سالته.
پی نوشت ها:▪ اوکیا نام یکی از شخصیت های سریال های ترکی است...
▪ تصویر اصل انشا به نظرم جالب تر بود تا اینکه متنش رو بنویسم.
▪ به نظر درک اینکه در بازیهای کبدی قهرمانی زنان آسیا در گرگان، مربی تیم دختران تایلند که مرد بوده ، را برای اینکه تو سالن راهش بدن روسری سرش میکنن سخت تر از این انشاست .
 
 البرت چه زیبا میگوید .... 
انگاه که عشق تو را میخواند ، گام به راهش نده ! هر چند راهی پر نشیب . انگاه که تو را در گستره بال هایش پناه میدهد ، تکمین کن ! هر چند تیغ پناهش جانکاه . انگاه که با تو سخن اغاز کرد بدو ایمان بیاور ! حتی اگر اوای او رویای شیرینت را در هم بکوبد ، مانند باد شرطه که بوستانی را ...   
               هر چند که این سخن البرت عجیب باشد اما من ان را دوست دارم .. نمیدانم چرا ؟؟ :)  
                                                                         
 وقتی کمترین بیماری در جسمت پدید می آید به هر دری می زنی تا مداوایش کنی!
اما وقتی در روحت احساس درد و ضعف و کمبود می کنی آیا راهش را بلدی؟" وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً " اسرا/82خداوند متعال قرآن را برای درمان دردهایمان نازل فرموده. کافیست به طبیب و نسخه اش ایمان داشته باشیم.
پسرک در گوشه ای به انتظار نشسته بود... روزها و سالها و قرن ها...در انتظاری طولانی ...
تا روزی جوانمردی را دید...
جوانمرد گفت که رسیدن تنها در حرکت کردن است... نه در گوشه نشینی و به انتظار نشستن...
و پسرک برخواست تا راهش را آغاز کند... راهی برای رسیدن...
در دیدار اقشار مختلف مردم: همه ملتهای مسلمان باید از فلسطینیها حمایت کنند. البته من عقیده ام این است که سازمانهای مسلح فلسطینی خواهند ایستاد؛ راهش مقاومت است/ از همه افراد فلسطینی الاصل، از هر مذهبی -چه مسلمان،چه مسیحی وچه یهودی- نظرخواهی بشود و نظام مورد قبول آنها سر کار بیاید/ امیدواریم شما جوانان آن روز را ببینید و ان شاءالله خواهید دید در بیت المقدس که این قدر برای آنها مسئله مهمی است، نماز خواهید خواند.
امکانات تهران را نمی‌توانم انکار کنم. بهترین دکترها در این شهرند. تو برای خرید مایحتاج زندگی در تهران گستره‌ی وسیعی از انتخاب داری. می‌توانی در تهران به راحتی گم شوی و احساس امنیت داشته باشی... این شهر به طرز عجیبی با مهاجران از شهرستان آمده‌ی خود از نظر اقتصادی مهربان است. با مهاجران خارجی‌اش هم نسبت به سایر نقاط ایران مهربان‌تر است. همه چیز در تهران متمرکز شده است. آن قدر همه چیز در تهران است که عملا شهرهای دیگر سایه‌ای از شهرند. آن قدر ه
فراتر از آنکه خانواده‌ای  از ولادت فرزندی که مدت‌ها چشم به راهش بوده اند شادمان شوند، انتشار شرح صحیفه ما را به شوق نشاند و چشم‌هامان را روشنایی داد. چقدر شکرگوی پروردگارم هستم که سهمی هرچند بسیار کوچک و ناچیز در به بار نشستن این نهال نوپای پرشکوه داشته‌ام.
الحمدلله
 دستانی که ردشان روی گلوی خیال مانده و صدای تپش چیزی شبیه به قلب در کف پاها که جا باز کنند برای عقل . این چیزی بود که از من خواسته بودنند. جایی که تنها حیات غیرمادی در زندگیم رویا بود؛ اما رویاهای آشفته ی گرگ و میش صبح چیزی را بازگو می کرد که تا مدتها آن را جایی دور تر از گوش هایم دفن کردم که مبدا خیالاتی شوند. 
"اما عشق راهش را پیدا میکند" . این چیزی که بود که چشم هایم خواندند و من نمیدانم چرا قلبم تندتر زد و چشم هایم پر از اشک شد.  انگار صدای تپش ها
 دستانی که ردشان روی گلوی خیال مانده و صدای تپش چیزی شبیه به قلب در کف پاها که جا باز کنند برای عقل . این چیزی بود که از من خواسته بودنند. جایی که تنها حیات غیرمادی در زندگیم رویا بود؛ اما رویاهای آشفته ی گرگ و میش صبح چیزی را بازگو می کرد که تا مدتها آن را جایی دور تر از گوش هایم دفن کردم که مبدا خیالاتی شوند. 
"اما عشق راهش را پیدا میکند" . این چیزی که بود که چشم هایم خواندند و من نمیدانم چرا قلبم تندتر زد و چشم هایم پر از اشک شد.  انگار صدای تپش ها
ناشناس ها گاهی آدم های دوست داشتنی هستند؛ فقط راهش رو درست بلد نیستن
چند وقته منو میشناسی؟ شاید دوست داری حرفی بهم بزنی ولی مراعات یه چیزایی رو میکنی و نگرانی که از کوره در برم؟ حالا امروز تصمیم گرفتم امکان ارسال کامنت ناشناس رو فعال کنم
حرفتو ناشناس بهم بزن
فقط آروم بزنید
دلا فرزانگی کردن مهم استخدا را بندگی کردن مهم استچه مدت زندگی کردن مهم نیستچگونه زندگی کردن مهم استدلا این زندگی جز یک سفر نیستگذرگاه است و راهش بی خطر نیستچو خواهی با صفا باشی و صادقبه جز راه خدا راهی دگر نیستغم بیچارگان خوردن مهم است
دلی از خود نیازردن مهم استچه مدت زندگی کردن مهم نیستچگونه زندگی کردن مهم استدلا با نفس جنگیدن مهم استعیوب خویش را دیدن مهم استخطا باشد ز مردم عیب جوییخطای خلق بخشیدن مهم استدلا درد آشنا بودن مهم استبه مردم ع
اینکه الان اینطوری میکنن بده، زشته حق داری ناراحت بشی، اما خوب فکر کن، قبلا کم باهات مهربونی نکردن، کم سنگ صبور نبودن کم تلاش نکردن که بهت خوش بگذره، یادت میاد؟ خوب فکر کن قبلا نشده که خودتم اشتباه کنی؟ نشده رفتارت زشت باشه؟
اونا آدمن، اتو هم همینطور 
میبینی همه ممکن الخطاییم به شرط مجازات
از خودت شروع میکنی؟ دوس داری شروع کنی جبران کردن اشتباهات خودت ؟ این به سعادتمندیت نزدیکتر نیست ؟
اینطوری قشنگتر و شایسته تره درسته؟
آفرین که این راهو ا
بازی است گاهی کار نوشتن، جمله‌ای آدم می‌نویسد، بعد یکی دیگر تا آن جمله‌ی اول را توجیه کند، مکانی شکل می‌گیرد یا آدمی سر بر می‌آورد که باید راهش برد. خوب، همین‌طور‌ها درگیر می‌شوی و یک دفعه می‌بینی که داری برای بودنت توجیهی می‌تراشی، سرپناهی می‌سازی تا ظلمت آن‌سوی این منظومه‌ی شمسی یا بگیر کهکشان شیری را مهار کنی یا حداقل ظلمت درون خودت را، بعد می‌بینی باز جایی رخنه‌ای هست. همین‌طورها است که مدام باید نوشت، قمار است این کار، برد هم
جوانی با دوچرخه اش با پیرزنی برخورد کردو به جای اینکه از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جایش بلندشود، شروع به خندیدن و مسخره کردن او نمود؛سپس راهش را کشید و رفت! پیرزن صدایش زد و گفت: چیزی از تو افتاده است.جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پیرزن به او گفت: زیاد نگرد؛ مروت و مردانگی ات به زمین افتاد و هرگز آن را نخواهی یافت..
"زندگی اگر خالی از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هیچ ارزشی ندارد""زندگی حکایت قدیمی کوهستان است!صدا می کنی و می
دانلود اهنگ قلب من شادمهر عقیلی
دانلود اهنگ شادمهر عقیلی بنام قلب من
دانلود اهنگ جدید شادمهر قلب من
دانلود اهنگ شادمهر هرکسی راهش سمت من افتاد
دانلود اهنگ شادمهر راهشو بستم
دانلود البوم قلب من شادمهر
دانلود اهنگ شادمهر عقیلی سرنوشت
دانلود ریمیکس اهنگ قلب من شادمهر
-آنارشیسم یعنی چی؟
+نظر خودت چیه
-یعنی هرج و مرج
+نه
-پس چی
+بین علما اختلافه
-به نظر خودت
+یعنی نفی هرگونه سازماندهی بیهوده
-یعنی قانون جنکل
+قانون جنگل مگه چشه. توی جنگل شکار و شکارچی مشخصه، جنگل ها مرز ندارند، توی جنگل هر کس به اندازه نیازش بر میداره، توی جنگل هر کس سر جای خودشه، توی جنگل هر چقدر بدوی نتیجه اش را میبینی، توی جنگل دسته و خانواده روابطشون مستحکمه، توی جنگل اختلاف طبقاتی جایی نیست (البته یه سری میمون مثل خود ما هستند که از این داس
قدم اول کسب آگاهی می باشد؛ یعنی قبل از هر چیز باید فکرهای منفی را شناسایی کنید و تلاش کنید مثبت فکر کنید.
البته یادتان نرود این کار ابتدا خیلی سخت است و نباید ناامید شوید.
ولی وقتی راهش را پیدا کنید، براحتی می‌توانید این کار را انجام دهید.
در نتیجه اگر سال‌هاست با افکار منفی زندگی کرده‌اید، انتظار نداشته باشید طی یک شب از شر آنها رها شوید، زیرا این افکار به دلایل مختلفی ایجاد می‌شود که باید با شناخت دقیق با آنها روبه‌رو شوید.


ادامه مطلب
 
 
 بدیه لال شدن، گاهی لالمونی گرفتن، اینه که تو نمیدونی چی بگی، از کجا شروع کنی، گاهی نمیتونی گاهی بین اینکه میخوای یا نه می‌مونی، از تکلّم افتادی اینقدر حرف نزدی، اینقدر اثر نیش و کنایه بقیّه روی خلق‌الله رو دیدی محتاط شدی، اخلاقی میخوای رفتار کنی که نشی یکی لنگه بی چاک دهن‌ها، بعد همه فکر میکنن هیچی هم برای گفتن نداری، همه بلبلن تو کلاغی، فکر میکنن نیاز به هم صحبت هم نداری کلّا، کم کم خودت می‌مونی و خودت و میبینی راهش اینه فقط با خودت
من عاشق شدم وگرنه این بی قراریم دلیل دیگری ندارد. من عاشق شده ام وگرنه این هوس ناتمام حرف زدن با محدثه چیست؟! من عاشق شدم وگرنه این دلیل خوشحالی، این میل بوسیدن برای چیست؟! من عاشق شدم و دیگر نه می خواهم و نه می توانم باز گردم به تنهایی خویش، محدثه من، این بینوا عاشقت را در تنهایی خود جا می دهی؟! از من دور هستی و خداوند در فکر است که تو را چگونه خلق کرده است که بنده سر به راهش را اینچنین از او غافل کرده ای. باز می گویم: دوستت دارم. با اینکه نوشتنش ه
آدمای کمال گرا همیشه دنبال تغییرات بزرگن که بتونن از نو شروع کنن یا دنبال تغییرات بزرگ ایجاد کردن که فکر کنن مفیدن. ولی مساله اینه همین تغییرات بزرگ نهایتا با کارای کوچیک انجام میشه... این همونجاییه که کمال گراها دچار اشتباه میشن... اونا معنای کار کوچیک رو نمیفهمن و نمیدونن تاثیرش چقدر زیاده... تهش میشن اهمال کار... راهش اینه که خودمون رو با تغییرات کوچیک راضی نگه داریم و اسنمرار داشته باشیم روشون تا کم کم تغییرات بزرگ سر و کله شون پیدا بشه.
گوگل نیست پست‌هام بی‌عکس شدن 
شب به پایان راهش نزدیک می‌شودما راهرگز خوابی نیست.بیدار می‌مانیم تا سپیده‌دمان.منتظر می‌مانیمتا خورشید چکش‌اش رابر تارک خانه‌ها بکوبد.منتظر می‌مانیمتا خورشیدچکش‌اش رابر پیشانی و قلب‌هایمان بکوبد.آنقدر بکوبدتا صدا شود.تا شنیده شود.صدایی دیگرگونه.چرا که سکوتپر از صدای گلوله‌ی اسلحه‌هایی‌ستکه نمی‌دانیم از کجا شلیک می‌شود.
یانیس ریتسوس
بپذیری که این دنیا پر از ناخوشایندی هست و ما آدما کم و زیاد، زشتی داریم. بعدش راه بیفتی دنبال یادگرفتن زیبایی. راه بیفتی خود اصیلتو پیدا کنی. قاعدتا باید بشه که پیداش کرد... باید بشه که زیبا بود.
یه چیزی ته ذهنم می گه اگه نشه چی؟ واسه همین می خوام برم بخوابم... ولی الان می گم که اگه هم بشه چی؟ راهش از کدوم طرف می گذره؟ باید پیداش کرد.
باید تا قبل اینکه بمیریم، زیبا شده باشیم. وگرنه که تو بدبختی مردیم. و تمام شده رفته. از روحانیت می آد... از ابعاد روحان
به همه‌ی لحظه‌های زندگی‌ام فکر می‌کنم که احساس کرده‌ام تنهای تنهایم. و بدحال و پریشان بوده‌ام.به همه‌ی چیزهایی فکر می‌کنم که برای گذر از پریشانی‌ها و سرگشتگی‌ها خودم را به آن‌ها سرگرم کرده بودم. فیلم‌ها و آهنگ‌ها و فکرها و مسخره‌بازی‌ها و هر چیز دیگر.اما هر بار به این فکر می‌کردم که به چه راهی بروم که از این حال پریشان، برای همیشه خلاص شوم؟
به دنبال یک درمان قطعی و همیشگی بودم. دنبال یک راه تماما درست. دنبال یک نفر که بدانم حرفش برای
O ses türkiye میبینم و به این فکر میکنم کی میشه بدون استرس بشینم این برنامه رو ببینم! وای وای وای نگم از kuzey yildizi که نمیتونم ببینمش بعد کنکورم جبران میکنم همه ی اینارو مونتظیر باش✌
ساعت خوابمو تو این دو روز یه جورایی تونستم تنظیم کنم! شب و روزم مشخص نبود! از فردا هم قراره رو این پروسه کارکنم که بعد کتابخونه 1 ، 1.5 ساعت خواب بعدش دوباره درس ...
بچه ها شماهم اگه خواستین خودتونو به چیزی عادت بدین یا عادتی رو ترک کنین باید وقت بزارین چند روز ... مثلا من خودم
97 تمام شد.
با یک سال تحویل نصفه شب و بی خوابی تا صبح و کسالت اول فروردین.بازگشت به خانه و یله شدن زیر آفتاب ظهر بهار و بوی مادر و خانه و نان.نشستن پیش پدر و حرف های خوب زدن.
من بلدم با دخترها خوب باشم.یعنی راهش را پیدا کردم.کافیست آن ها را بفهمی و به آن ها فضا بدهی تا خود را ارائه دهند.چیزی که مدت ها کسی به آن ها نمیداده.دوم اینکه باید نشان بدهی که آن ها را میمفهمی .یعنی اهمیت میدی و به تفاوت ها احترام میگذاری.این یک راز بزرگ است.هیچ وقت نباید بگویی د
سلام
دین برنامه برای رسیدن به خود خود خدا
دین برنامه نیست برای اعمال خوب انجام دادن
دین برنامه ای است برای به خدا رسیدن سر راهش هم  کار خوب انجام  بدیم..
اینکه این طور برامون  تعریف نکردند ویا به ذایقه ما خوش نمیاد،بخاطر اینکه خیلی ها غرق این دنیا و اینکه میخواهیم خودمون خدایی کنیم،دین تا جای قبول داریم که با خواست و ارزوهای ماهماهنگ  باشه
شک نکن بیدارم 
آره خواب یه جاده دوره
واسه منی که یه راه صاف یه خواسته بوده!
.....
چون تو بودی که تو تقویمام که تغییرا رو کاشتی
واسه رسیدن یه مسیر طولانی داشتی :)
نه عزیزم یادت باشه یاده من نمیره!
باید پیش من بمیره!
.....
نتونستم کلاس شجاعی رو کامل گوش کنم چون به شدت مغزم کار نمیکرد دوست داشتم فقط با صدای بلند بخندم!بس که نخوابیده بودم!
بعد که تونستم سه چار ساعتی بخوابم مغزم باز شد!
اومدم تو اتاقم پشت میزم نشستم و نوشتم....تمام کارایی که باید بکنمو نوشتم
متن آهنگ آونگ محمد بیباک
من حرفای تو رو ، جایِ تو رو از یاد نمیبرم
میام میرم یادِ تو رو ، عکسای تو رو با خودم میبرم
جمعه ظهر ، خاطرات دوره شد توو همش بودی تو
این دنیا سُرِ سُر ، توو راهش نشی گم
بی من نری تو ، مال همیم چون
چی کار کردی با منِ مغرور ، نه راحت میذاریم نه مجبور
ادامه مطلب
‍میگویند در ۱۰۰ سال پیش در بازار تهران واقعه عجیبی اتفاق افتاد و آن این بود که یکی از دکانداران به نام حاج شعبانعلی عزم سفر کربلا نموده و دکان را به دو پسرش سپرده و روانه میشود.بعد از چند ماه که مراجعت میکند میبیند که پسرانش دکان را از وسط تیغه کشیده اند و هر نیمی را یکی برداشته و به کسب و کار مشغول است.چون خواست داخل شود راهش ندادند و در سوال و جواب و گفت و گو که این چه کاری است که شما کردید پسرانش میگویند:حوصله نداشتیم تا مردن تو صبر بکنیم سهم
یگانه راه ایجاد برادری و وحدت معنوی
ما صورتاً از جهات گوناگونی اتحاد داریم ; 
۱_همه از فرزندان آدم و حوا هستیم
۲_ همه از جمله امت نبی اکرم (ص‌)هستیم.
۳_همه هموطن هستیم و کشورمان ایران است.
لیکن برای حل مشکل،وحدت صوری کافی نیست،بلکه آنچه لازم است ایجاد اتحاد و وحدت معنوی است که یگانه راهش هم آن است که عقاید تفویض،بدا،تبرا و تقیه را کنار گذاشته و حقانیت صحابه خصوصاً خلفای اربعهش و ازواج مطهرات و اهل بیت را یکصدا اقرار کنیم و بدان معتقد شویم. و دس
خواهری جای مادری بوسید
چه قدر بوسه در گلو داری
قحط آب است ولی کمی خونست
شکر حق که تو وضو داری
***
بعد اکبر چقدر بی تابی
بعد سقا چرا شکستی تو
دل زینب پر از تلاطم شد
گره معجرش که بستی تو
***
ذوالجناحت نمی رود چون که
دخترت گرفته ست راهش را
بوسه می زنی او را، صورتش
معجر و چادر سیاهش را
***
السلام علیک یا مظلوم
همچو ناجیه پر غم و محزون
گونه هایت به خاک غلتیده
مثل بسملی شدی در خون
***
ساعت حدود سه ته گودال
مادری می رسد سراسیمه
ساعت حدود سه ته گودال
می نشیند به
Won't you stay alive?
I'll take you on a ride
I will make you believe you are
LOVELY
Lovely
Twenty one pilots
یه دونه از اینا لطفا :)
و کاش می‌تونستم گاهی اینو به بعضیا بگم، کاش می‌تونستم این کار رو برای بعضی آدمای زندگی‌م انجام بدم، هرچند راهش رو بلد نیستم. 
+ دلیل این که کامنتای بعضی پست‌ها رو می‌بندم، اینه که نمی‌خوام حالت الزام ایجاد کنم، چون گاه‌گداری برای خودم پیش میاد که حس می‌کنم حتما باید یه چیزی بگم. ولی اگه حرفی داشتید، قسمت "هست آیا سخنی با سولویگِ" اون بالا، همیشه به روی همه
تماشای داستان زندگیِ آدم های طبقه ی محرومِ این جامعه ی آلوده به بی عدالتی ، دردناک است و غم آلود .
کیارستمی این درد لاعلاج را به وسیله ی یک قهرمان کوچک به تصویر می کشد.
زندگی ملال آور و حسرت بار کودکی که عاشق فوتبال است و برای این عشق همه کار می کند . انگار که توپ وسیله ای است برای رهایش او از تبعیض و تنبیه و بی تفاوتی و فقر و هزار درد دیگر . .
او که می داند خیلی چیزها را در زندگی از همین کودکی اش باخته ، نمی خواهد از عشقی که همچون مرهم است برایش دل
دلِ مِرگان می‌خواست برخیزد و برود روی گونه‌ی پسرش را دزدانه ببوسد . اما چیزی مثل لایه‌ای نامرئی مانعش می‌شد . از اینکه محبت خود را بنمایاند شرمنده بود . مِرگان چنین بود . مهر خود را نمی‌توانست به‌سادگی بازگو کند . عادت نداشت . شاید چون بروز دادن عشق ، فرصت می‌خواهد . گه‌گاه هم اگر مِرگان گرفتار قلب خود می‌شد ، ثقل خشک و خشنی سد راهش بود . پس بیانِ مهر گویی خود بیگانه‌ترین خصلت او شده بود . گرچه جوهر مهر ، عمیق‌ترین خصلت مِرگان بود . به‌جای ه
در راه جهنم بودم، در آغاز نا امیدی ها،گرفتار در تاریکی تکرارها و خسته از آزار دهنده ترین دروغ هابی هوا آمدی،بر قلب نا بینایم کوفتی، رخ محبوبت را نمایاندی و دوباره دلم را عاشق کردی.عاشق حال و هوای بهشتیانت، در مسیری که راهش را مدت ها پیش به روی خود بسته بودم.میدانم نرفته ای و همین گوشه کنار،منتظر برگشتن تمام وجودم هستی.  وجود بی مقداری که با آنهمه عظمت و اعتبار و بزرگی ات، مهربان تر و عاشق تر از همه ی عشق ها صدایش کرده ای و بی جوابت گذاشته.آمدی
صبح داشتم ویزاهای کانادا و استرالیا را برای اقامت موقت زیر و رو می‌کردم. این که در چه مشاغلی درخواست دارند و بر اساس نیازهایشان نمره‌دهی می‌کنند و مهاجر می‌پذیرند. نکته‌ی جالب برای من دادن امتیاز ویژه به جغرافیاهایی بود که محبوب نیستند. ایالت‌های سردسیر کانادا، سرزمین‌های روستایی و دور از دسترس غرب استرالیا و... این‌ها جغرافیاهایی بودند که در حالت عادی شاید کمتر کسی دوست‌شان داشته باشد. اما این کشورها سعی می‌کردند با دادن برخی امتیا
امروز برای اولین بار از رمز پویا استفاده کردم... با خودپرداز فعالش کردم. اپش رو نصب کردم و باید بگم که خوشم نیومد. برای منی که کُندم یک دقیقه فعال بودنِ این رمز عصبی کننده است! از قدیم گفتن که عجله کار شیطان است. بلی ؛)
چرا نباید بتونن امنیتش رو تامین بکنن؟! چرا آخه!
با ذوق غیرقابل وصفی رفتم که نت بخرم و از دست این دیتای باتری خور راحت شم که خورد تو ذوقم. فکر کن بسته ای که همیشه می خریدمش دیگه وجود نداره به جاش با همون قیمت می تونم از بسته ای استفاده
فقط میخوام بدونم کجایی:)فقط...میخوام بدونم تو این هوای سرد بهار کجایی...میخوام بدونم سال نوتو کجا بودی...آخه...واقعا دلت میاد؟...مامانت...انقد گریه کرده بود صداش میلرزید...اونا که هم سن تو نیستن درکت کنن...انقد دوسش داشتی که به خاطرش همچین کاری کنی؟فکر نکنم...و جای سختش همینجاست...کی داره آزارت میده...کی مجبورت کرده....اینا میگن....:)برگرد خونه...توروخدا برگرد...انقد حماقت نکن...زندگیتو خراب نکن...هرچی هست این راهش نیست...یه اسم بهم دادن...گفتن پیش اونی...انقد
“ربنا آتنا ” نگاهش را *
آن دو تا گرگ دل سیاهش را
“و قنا “من عذاب شبهایی
که نبینیم روی ماهش را …
و از آن عطر در گریبانش
و از آن موی نیمه عریانش …
و از اینکه خدای نا کرده
گم کند توی شهر راهش را …
و از آن فلفل سیاهی که
روی لب های آتشین دارد …
و از آن قامتی که پیشش سرو
به زمین می زند کلاهش را …
و از آن دامنی که کوتاه است
و از آن بوسه ای که دلخواه است
و از آن چشم های خونریزی
که به جنگ آورد سپاهش را …
و از آن دلبر جسوری که
و از آن موی لخت بوری که
حلقه اندا
بسم الله
 
سه روز رفته بودم تالش.بیرون از دنیا.بالای کوه ها.کلبه ای چوبی که با بخاری هیزمی گرم میشد و نان داغی که همان حوالی
می پختند.انگار رفته بودم به گذشته ی بشریت.بی خیال دنیا و همه چیز.گوشی خاموش درون کیف و رخت و خواب و چراغ نفتی.دست خودم نیست.سخت با زندگی شهری کنار می آیم و نمیتوانم خیلی چیز ها را تحمل کنم.این ها بعد از اینکه از تهران رفتم بدتر هم شد.دیگر حتی حوصله ی تهران را هم نداشتم.بوی زندگی میداد این چند روز برایم.انگار دنیا راهش را از م
 
قدم اول کسب آگاهی می باشد؛ یعنی قبل از هر چیز باید فکرهای منفی را شناسایی کنید و تلاش کنید مثبت فکر کنید.
البته یادتان نرود این کار ابتدا خیلی سخت است و نباید ناامید شوید.
ولی وقتی راهش را پیدا کنید، براحتی می‌توانید این کار را انجام دهید.
در نتیجه اگر سال‌هاست با افکار منفی زندگی کرده‌اید، انتظار نداشته باشید طی یک شب از شر آنها رها شوید، زیرا این افکار به دلایل مختلفی ایجاد می‌شود که باید با شناخت دقیق با آنها روبه‌رو شوید.
برای مثال اگ
خب من برای راه‌اندازی سناریوی تست‌امون یک ماشین دیگه با مشخصات زیر آماده کردم که به عنوان مقصد ازش استفاده کنم:
همیشه یک DBA قبل اینکه گلدن‌گیت رو راه‌اندازی بکنه باید نقشه راهش رو بکشه و قوانین نامگذاری‌های سرویسها و مسیرهاش رو هم مشخص و داکیومنت بکنه
من نقشه راه سناریوی تستمون رو با Microsoft Visio به صورت زیر کشیدم:

ادامه مطلب
بی شک یکی از بهترین نرم افزار های ویرایش عکس فتوشاپ هستش گاهن میشه باهاش طراحی نیز کرد مثلا برای بازی خودتون کاراکتر طراحی کنید و غیره ..
این نرم افزار که حاصل تلاش کمپانی شرکت ادوبی میباشد ( Adobe ) که یک شرکت خیلی معروفی است و تمرکز اصلی این شرکت ساخت نرم افزار های گرافیکی بوده است مانند ( فتوشاپ . ایلوستریتور و ... )
آموزش فتوشاپ خیلی آن چندان که فکر میکنید سخت نیست!
به طوری که اگر شما فتوشاپ رو دست بچه بدید به اسم یه بازی باهاش کار کنه بعد از یه مد
بی شک یکی از بهترین نرم افزار های ویرایش عکس فتوشاپ هستش گاهن میشه باهاش طراحی نیز کرد مثلا برای بازی خودتون کاراکتر طراحی کنید و غیره ..
این نرم افزار که حاصل تلاش کمپانی شرکت ادوبی میباشد ( Adobe ) که یک شرکت خیلی معروفی است و تمرکز اصلی این شرکت ساخت نرم افزار های گرافیکی بوده است مانند ( فتوشاپ . ایلوستریتور و ... )
آموزش فتوشاپ خیلی آن چندان که فکر میکنید سخت نیست!
به طوری که اگر شما فتوشاپ رو دست بچه بدید به اسم یه بازی باهاش کار کنه بعد از یه مد
مهر 91 بعد از یه تابستون جانفرسا به اینجا رسیدم
به همینجایی که امروز رسیدم
اون موقع فکر کردم ازین بدتر دیگه وجود نداره و کاش همون لحظه دنیا برای من تموم بشه و فردا رو نبینم
الان ولی میدونم فردا و فردا و فردا ها رو متاسفانه میبینم...
شیش سال اون سنگی که اون موقع غلطید و سقوط کرد با سرعت سر راهش هر نقطه اتکایی رو نابود کرد و یه تنهای تنهای تنها بر جا گذاشت...
اونروز بعد از یه تلفن فقط میخواستم راه برم و ...
امروز سی ساعت نخوابیدم و با همون آدم از صبح تا
چند تا از دوستانِ وبلاگی، پویش راه انداختن که «بیانِ» بابا رو از خواب زمستونی بیدار کنن. مطالبی هم نوشتن و پیشنهادهایی که ان‌شاءالله به مقصود برسه.
اما نظر خودم...راستش استفاده‌ من از مدیوم بلاگ، تا حدِ زیادی جنبه‌ی سرگرمی و عادتی داره. همونطور که نمیدونم چرا هنوز وبلاگ می‌نویسم نمیدونم تا کی قراره وبلاگ بنویسم. فقط وقتی حالم خوب یا بده میام می‌نویسم و میرم. همین قدر باری به هرجهت متاسفانه. پس انگیزه‌ای برای هول دادنِ بیان برای رفع کاستی
صبح وقتی رفتم دیکشنری اکسفورد یادگار از سالهای موسسه رفتن رو از توی کمد بردارم که تمریناتم رو حل کنم چشمم خورد به کتابای داستان انگلیسی ای که برای کلاس پارسال خریده بودم البته قبلا از کنسل شدنش. راستش وقتی دیروز ازش پرسیدم موقع برگشت سر راهش کتابم رو میتونه بگیره و با طعنه و پوزخند جواب داد تو هم که همه ش داری کتاب زبان میخری احساس کردم دوباره مثل اون سالها افتادم اون هم خیلی بدتر. جوری که برای بلند شدن باز ده سال دیگه وقت میخوام. اما صبح که ب
سلام
من مغازه دارم، یه ماهی میشد یکی از دخترهای همسایه مون وقتی از جلو مغازه رد میشد دائم نگاه میکرد و وقتی من متوجه نگاهش میشدم سریع نگاهش رو میدزدید، حتی وقتی تو اتوبوس از جلو مغازه رد میشد بازم نگاه میکرد، من اوایل کاری نداشتم فکر میکردم شاید از رو کنجکاوی و از این حرفاست، ولی وقتی دیدم هی تکرار میکنه کم کم منم علاقه مند شدم بهش.
رفتم بهش پیشنهاد دادم که میخوام بیشتر آشنا بشم شمارم رو دادم بهش ولی زنگ نزد، دیگه از جلو مغازه هم رد نمیشد، منم
 
باسمه تعالینیایشزیارت عاشوراغزل۲
گفت باقر این زیارت را برای مسلمینلعن کرده ظالمین و غاصبین و ناکثین
بر شمارد ظلم ها را بر ولایت این دعاخوانده گردد روز عاشورا و ایام حزین
شیعیان بر صحت آن می کنند اصرار هامی شود تاکید بر راه حسین و نفی کین
اجر و پاداش قرائت بس مهم است و عظیمتوصیه گردد زیارت بر عموم و مومنین
آل مروان و زیاد و خانمان ظلم و جورمی شوند لعنت بر آنها، تا قیامت در زمین
مهدی موعود آید، منتقم باشد امامنیست رأفت از برای مارقین و قاتلی
#زندگی_به_سبک_مهدی (۴۳)
بعضی ها خیلی زود قلق زندگی را یاد میگیرند نه آنها که بروند کتاب موفقیت در  بیست و یک روز یا پولدار شدن در شش ماه را بنویسند . قورباغه قورت دادن و جا به جا کردن پنیر که قلق زندگی نیست . نهایتش تکنیک زندگیست .
 قلق فراتر از اینهاست . مثل یک قفل که قلقی دارد . همه چیز به ظاهر سالم است اما تا وقتی که قلقش را ندانی ، نمیتوانی بازش کنی . بعضی ها خیلی زود این قلق دستشان می آید و مهدی یکی از آنها بود .
ته کلاس می نشست ، اوایل به خاطر قد ب
کالای ایرانی مصرف کنیم. تصمیم بگیریم؛ مؤسّسات بزرگ، خود دولت، دیگران، همه تصمیم بگیرند که از کالای [ایرانی حمایت کنند]. ما تعصّب علیه دیگران نداریم، نمی‌خواهیم دشمنی کنیم؛ ما می‌خواهیم فرزند خودمان، جوان خودمان و کارگر خودمان را وادار کنیم به کار؛ می‌خواهیم او را سرگرم اشتغال کنیم، می‌خواهیم او را از مضرّات بیکاری نجات بدهیم. بیکاری خیلی مضرّات دارد؛ مضرّات اجتماعی دارد، مضرّات امنیّتی دارد، مضرّات اخلاقی دارد، انواع و اقسام مضرّات د
محصول:ایالت متحده امریکا
زبان:انگلیسی
زمان:45 دقیقه

سال انتشار:2018
کیفیت:720


سبک:ماجراجویی . درام . فانتزی . ترسناک . رازآلود
بازیگر:Kaylee Bryant . Matthew Davis . Danielle Rose Russell . Aria Shahghasemi
داستان :دختری به نام هوپ میکلسون که یه سه رگه خوش آشام/گرگ و میش نما می باشد سعی میکند راهش را در زندگی و در دنیایی که در آن زندگی می کند پیدا کند اما . . .


ادامه مطلب
گیر کرده ایم توی گلوی خلقت،
آب زیاد باشد سیل می آید،
کم باشد دچار خشکسالی میشویم...
مدیریت غلط انسانی خودمان را به ریش خدا نبندیم،
تفکر کنیم تا بار دیگر که نظام بی نقص خلقت دارد راه خودش را میرود،
جلوی راهش نباشیم که استخوان هایمان را خرد کند...
دوستان!با ایشالله ماشالله نمیشود کشور داری کرد... 
{تمثیلات و مثال های مهدوی - شماره 33}
 
انتظار با طعم فوتبال
 
اگر کسی فوتبال رو بلد نباشه، اصلاً به هیچ تیم دسته چندم هم راهش نمیدن چه برسه به تیم ملی. فقط کسانی به تیم ملی و تیمهای بزرگ راه پیدا میکنن که یک سر و گردن از بقیه بالاترن.
کسی هم که از فرهنگ انتظار چیزی بلد نباشه، اصلا نمیشه به او منتظر امام زمان گفت. البته هر منتظری هم افتخار پوشیدن لباس تیم منتظران ظهور را به دست نمیاره. بهترین یاران و «کادر اصلی» امام زمان، زُبده ترین منتظران در عصر
روز گذشته پسرم رو بردم به خانه بازی محبوبش تا هم لذتی برده باشه بعد از یک هفته ی پر از اتفاق، و هم روز کودک برنامه ویژه ای داشته باشه.
شلوغی فضا کمی اذیتش کرد و من اولش تو ذوقم خورد زمانی که گفت بریم خونه! پیش خودم گفتم ای بابا من هرکاری میکنم خوشحال بشه باز یه چیزی میشه ناراحت میشه :(
ولی بعد گفتم من یکی از هدفهام آشنا کردن برنا با فضای بازی همراه با بچه های دیگه و یاددادن چلنجهاش و نحوه برخورد با اونها به برناست.
موبایل رو گذاشتم تو کیف و کنار بر
دویست سال پیش دو دوست همسفر شده بودند از کوهها و دشتها گذشتند تا به جنگلی پر درخت رسیدند کمی که در جنگل پیش رفتند صدای خرناس یک خرس قهوه ایی بزرگ را شنیدند صدا آنقدر نزدیک بود که آن دو همسفر از ترس گیج شده بودند یکی از دوستان از درختی بالا رفت بدون توجه به دوستش و اینکه چه عاقبتی در انتظار اوست دوست دیگر که دید تنهاست خود را بر زمین انداخت چون شنیده بود خرس ها با مردگان کاری ندارند خرس که نزدیک شد سرش را نزدیک صورت مسافر بخت برگشته روی زمین کرد
دیروز با یک تازه آشنایی سکس چت داشتم و سبک شدم. هورمون‌هام بهم ریخته و دچار شیدایی جنسی‌ام. شب غمی از دوری ح داشتم. و در کل دیروز افسرده حال بودم چون خسته‌ام از این علافی. بی‌هدفی، بی‌برنامگی.
میم میگه باید هدف داشته باشی و مدام بهش فکر کنی، اینجور که چه چیزی تو رو می‌تونه به هدفت برسونه؟ الزاماتش رو دنبال کنی؟ هدف مثل خوره به جونت باشه.
راستش فعلا هدفم دکتری و رفتن از ایران هست. و در مرحله‌ی بعدی داشتن تزهای بزرگ در فلسفه. چطور له اینها بای
سلام
امروز یاد یه خاطره افتادم که باعث شد دوباره خودم رو پیدا کنم:داخل زیارتگاه عباسعلیِ کرمان نشسته بودم که دوتا آدم پاک رَوان(دیوانه) پشت سر هم اومدن داخل اولی که یه کلاه خاکستری سرش بود به دوّمیه گفت:( کفشات رو بُکُن داخل پاکت، بیار تو چون اینجا میبرنش.) دوّمیه گفت:(هی خدا بزرگه.)،اولی یکم فکر کرد و همون دم در گفت:(خدا خیلی بزرگه اما بنده های خدا خیلی بزرگ نیستن.) دومی که کاملا قانع شده بود، دستش رو آورد بالا و گفت:(واقعا درست گفتی.) بعدش بیچاره
گرچه یاران باوفا باشند تنهایی خوش استخلوت خاموش من با یار رویایی خوش است
گرد افلاکی چو بر دوش من و تو ریختهبی‌نیاز از خلق دون این طرز آقایی خوش است
با شریکان نهان بنشسته در بغداد روحبا تو تا دارالسّلام این رقص شیدایی خوش است
عشق را تا نام بردم جنگ‌ها آغاز شدگه مسلمانی به راهش گاه ترسایی خوش است
دیدمش صبح عدم تقدیر آدم می‌نوشتچون رسیدم گفت از تو باده‌پیمایی خوش است
کفر را بالاتر از ایمان مفتی رتبه استتا ندیدی اولیا معشوق هرجایی خوش است
حلم
گاهی آدم میفهمد که چیزی اشتباه ست.چیزی درونش درست کار نمیکند،مثل سنگریزه هایی که در مسیر رود اختلال ظریفی ایجاد میکنند.اگر روال هرروز زندگیت را پیش بگیری و چشم هایت را به آن مسئله ببندی، خب این هم یک راهش ست.من اما سکوت میکنم. میگذارم افکارم که آرام شدند،سنگریزه ها خودشان را نشان دهند. گاهی درون نگری دردناک میشود. گاهی مواجه شدن با خود سخت میشود. اما قطعا برای باز کردن هر گره ای اولین مرحله "دیدن" آن گره ست.با توجیه مسئله یا فرار از آن چیزی تغ
با لافکادیو در مورد کمال گرایی صحبت میکردم و خیلی خوب توصیفش کرد و حتی گفت چرا ما کمال گراها اهمال کار میشیم و البته درمانشم گفت و اون این بود که : 
"راهش اینه که خودمون رو با تغییرات کوچیک راضی نگه داریم و استمرار داشته باشیم روشون تا کم کم تغییرات بزرگ سر و کله شون پیدا بشه." 
منم به جهت اینکه دیگه خسته شدم از اوضاع بی طاقتی و درجا زدن خودم تصمیم گرفتم به حرفش عمل کنم و این تمرین استمرار رو عملی کنم توی زندگیم با یه سری کارای ریزه میزه، به همین
         گزیده ایے از فصل دو
    داشت براه خود ادامہ مےداد‌ کہ ماشینے از پشت سر سریع بسمت او آمد راهش را سد کرد و سہ جوان از آن پیاده گشتند و بدورش حلقہ زدند. قلبش تند تند بہ تپش افتاد‌ و اندامش از ترس بلرزه درآمد؛
   -اینها از جان من چہ مےخواهند؟!... خداوندا خدایا... شجاع باش؛ آنها نمےتوانند بہ تو آسیبے برسانند. فریاد بکش؛ جیغ بزن؛ کسے پیدا مےشود و آنها را از تو دور مےسازد. خدا با توست؛ خدا مراقب توست؛...
   و این جملاتے بود کہ در آن لحظہ مدام از ذهنش
#مراقبت_از_چشم ✨
برای انجام یک دوره آموزش #غواصی رفته بودیم قشم.
چند روزی که گذشت و جاهای مختلف رفتیم و یه دوری تو پاساژا زدیم و در نهایت شب آخر می خواستیم بریم یکى از مراکز خریدِ معروف قشم .
به مسعود گفتم که بیا باهم بریم خرید من هر چی گفتم پاشو بریم، نمیومد و دلیلشم نمی گفت.
و از اونجایی که اگه نمیومد به ما هم خوش نمی گذشت به حاجی گفتم که مسعود نمیاد؛ شما بهش بگی نه نمیگه.☝️
بعد از گفتن حاجی، بلند شد
 وباکمال عصبانیت به من گفت
#اگه‌بیام‌و‌به
میگوید بی تو میمیرم.هیچ کس باور نمی‌کند.ولی او میمیرد.خودکشی میکند و خودش را نشان میدهد و خلاص میشود.و ب بقیه گزینه های روی میز توجه ندارد.یکی از گزینه های مهم این است که بماند و بسوزد بسازدوبا  بازی روزگار پیش برود.اما نباید آن آدم سابق باشد.نباید ضعف نشان دهد بایدقوی شود.بماند ببیند آنهایی را که ترکش کردن زیر دستش شده انداز او پایین ترن.و ذلیل شده اند.باید نشان دهد در باره او اشتباه کرده اند..ولی مرگ فقط مردن جسم نیست!روزی دختری پسری را ترک ک
خانمِ شماره یک:
دست کم سی سال را داشت. موهایش را سشوار کشیده و رنگ کرده بود. رنگش انصافا رنگ تک و جدیدی بود. شاید نسکافه ای، ولی خیلی زیباتر از آن. یک کلاه پشمی سفید و سیاه سرش کرده و جلوی در واگن منتظر ایستاده بود تا به سرعت از قطار بیرون برود. همه نگاه ها سمتش بود. خیلی جدی و واقعی هیچ روسری، شال یا مقنعه ای سرش نبود. حتی دور گردنش هم نبود که بگویم مثلا برای چند دقیقه خودش را خلاص کرده و بعد باز حجاب سرش می گذارد.
از پله های ایستگاه که بالا می رفتی
*توقف ممنوع*
 سوره_کهف آیه ۱۴
وَرَبَطنا عَلی قُلُوبِهِم اِذ قاموا فَقَالوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وُ الاَرضِ لَن نَّدعُوَا مِن دُونِهِ اِلٰهاً لَّقَد قُلنا اِذاً شَطَطا
و ما به دلهایشان نیرو و استحکام بخشیدیم، آنگاه که آنان بپا خاستند و (بر خلاف عموم مردم) گفتند: پروردگار ما همان پروردگار آسمان‌ها و زمین است، هرگز جز او‌ (کسی را)‌ به خدایی نخواهیم خواند، چرا که در این صورت حرف خطایی گفته ایم.
 تفسیر_و_توضیح
در آیات سوره کهف و همچنین ای
به نام خالق بی‌همتا
الهه باران به کوچه دلش رسیده بود و ندای شوری جدید را به وجود بی‌قرارش می‌رساند. ندایی که
تمام حس‌های عالم را یکجا به دلش سرازیر می‌کرد. احساساتی درهم که از هیچ کدام سردرنمیآورد.
سردرگمیش سر به فلک کشیده و درست در نقطه اوج، معلق رهایش کرده بود.
بریده از راهی که نمی‌دانست انتهایش قرار است به کدامین مقصد گره بخورد خود را به نقطه‌ای
نامعلوم تبعید کرد تا شاید در دوران اسارتی که خود به وجودش تحمیل کرده، به چیزی برسد که بای
معنی دعای رهبر معظم انقلاب در حق سردار سلیمانی 
 رهبر معظم انقلاب اسلامی در نمازی که صبح امروز بر پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی اقامه کردند، دعایی خواندند که ترجمه آن به شرح زیر است:
اللّهُمَّ انّ هولاء المُسَجّون قُدّامَنٰا عبادک ‌‎ ‌‏وَابْنُ عبادک وَابْنُ امائک نَزَلَوا بِکَ وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ[خداوندا این کفن‌شدگان که در پیش پای ما قرار دارند، بندگان تو اند و فرزند بندگان تو و فرزند کنیزان تو اند. نزد تو فرود آمده و ت
با سلام خدمت همه عزیزان 
من از بچگی تو زمینه های مختلف دارم شعر میگم و میخوام از استعدادی که دارم درآمدی به دست بیارم، ولی راهش رو بلد نیستم.
از طرف دیگه تو یه خانواده سنتی و شهر کوچیک زندگی میکنم و دسترسی به محافل ادبی ندارم با این شرایط ممنون میشم اگه از راهنمایی شما استفاده کنم.

مرتبط:
گوشه دنج میخانه نتوان برد، آن گنج امانت که در نزد تو باشد
نظر و عقیده شما درباره این شعر چیه؟
ادامه مطلب
مرد زاهدی که در کوهستان زندگی می کرد؛ کنار چشمه ای نشست تا آبی بنوشد و خستگی در کند. سنگ زیبایی درون چشمه دید، می دانست این سنگ باید گرانبها باشد پس آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد. در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی با حالت ضعف افتاده بود. کنار او نشست و از داخل خورجینش نانی بیرون آود و به او داد. مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد. نگاهی به زاهد کرد و گفت: "آیا آن سنگ را به من می دهی؟" زاهد ب
بسم رب الشهدا و صدیقین
 
✨سال روز شهادت شهید تهرانی مقدم✨
                    (۲۱ آبان ۱۳۹۰)
 
سردار سرلشکر حسن تهرانی مقدم از بنیانگذاران اصلی صنایع موشکی جمهوری اسلامی و بنیانگذار توپخانه و موشکی سپاه در دوران پر افتخار هشت سال دفاع مقدس و مسئول سازمان خودکفایی و تحقیقات صنعتی سپاه پاسداران بود که در چنین روزی به فیض شهادت رسید.
او ۲۵ سال از عمر بابرکت خودرا در ایجاد و توسعه این بخش از توان دفاعی قرار داد و به عنوان «#پدر موشکی ایران» لقب گرف
دوستای خوب، میشه چند تا نکته بگم در مورد اینستاگرامم.
در مورد پیج شخصیم:
 
لطفا اگه از وبلاگ منو میشناسید، و فالو می کنید و من قبول نمی کنم، راهش هی دوباره و سه باره و چهار باره فالو کردن نیست، راه ساده ترش معرفی خودتون به صورت یک پیغامه که بعد احتمال بیشتری وجود داره من قبول کنم.
 
لطفا اگه یک بار منو آنفالو می کنید، دیگه تصمیم نهایی باشه، وقتی هفته ی بعد و یا سه هفته بعد، باز میاید فالو می کنید و دوباره آنفالو، برام ناراحت کننده ست. (اینو وقتی
در روزگار نوجوانی و جوانی که بسکتبال تمرین می‌کردم، یکی از همکلاسی‌های ما نیز با ما تمرین می‌کرد. کلاً چند نفر بودیم که زمین و زمان را به هم می‌ریختیم و این‌قدر پیش ناظم مدرسه می‌رفتیم که توپ بسکتبال بگیریم، که نمره‌ انضباط‌مان را همیشه کم می‌کرد.
این هم‌کلاسی‌مان، از نظر ژنتیکی بنیه خیلی قوی داشت. می‌گفت از روزگار کودکی، به او روزانه یک لیتر شیر و 250 گرم گوشت می‌دادند. چون اصالتاً اجدادش به قفقاز بر می‌گشتند، از نظر ژنتیک نیز قوی بو
“ربنا آتنا ” نگاهش را 
آن دو تا گرگ دل سیاهش را
“و قنا “من عذاب شبهایی
که نبینیم روی ماهش را …
و از آن عطر در گریبانش
و از آن موی نیمه عریانش …
و از اینکه خدای نا کرده
گم کند توی شهر راهش را …
و از آن فلفل سیاهی که
روی لب های آتشین دارد …
و از آن قامتی که پیشش سرو
به زمین می زند کلاهش را …
و از آن دامنی که کوتاه است
و از آن بوسه ای که دلخواه است
و از آن چشم های خونریزی
که به جنگ آورد سپاهش را …
و از آن دلبر جسوری که
و از آن موی لخت بوری که
حلقه اندا
خداحافظ سالار
زندگی نامه و خاطرات سراسر رشید اسلام شهید حاج حسین همدانی از زبان همسر او پروانه چراغ نوروزی
تاریخ مطالعه 1398/5/3
کتاب خداحافظ سالار را سه چهار روزه خواندم به راستی این زندگی نامه شهدا به ما زندگی کردن می آموزد، جورج مارتین نویسنده آمریکایی در جایی از او خواندم که گفته بود:هر کس کتاب می خواند هزاران زندگی را قبل از مرگ خود تجربه  میکند و آن کسی که کتاب نمی خواند فقط یک زندگی را تجربه می کند.
به راستی با خواندن این کتاب با حاج حسین
عزیزم واقعا نمی دانی چقدر احمقی یا اهمیتی نمی دهی؟..عزیزم میشود دهانت را ببندی بوی گندش نوعی سلاح کشتار جمعی است!این همه  ریده ای که بگویی شاش داری.. عق نمی زنی؟عزیزم هزار بار دستت را در سوراخ مار غاشیه چرخاندی یکبار نمی خواهی پونه بکاری؟نمی خواهی بفهمی بابا این راهش نیست؟ میدانی تو نمی خواهی اوضاع را تغییر دهی فقط میخواهی خشم خودت را ارضا کنی...تظاهرات میکنی می ایند اتش میکشند و میکشند و میبرند و میزنند بعد هم پرونده ی قضایی را با گل سرخ تقدی
ازتاریخ 1398/5/9 شروع ودر تاریخ 1398/5/11تمام میشود.

1-یک خروس در بام خانه ای که شیب دو طرف دارد، تخم میگذارد.این تخم از کدام طرف می افتد؟

2-کاسه چینی، ابش دورنگه، رو اتش میذاری، یخش میبنده.

3-شخصی میخواهدبه روستایی برود.برسر راهش دوقبیله هستند که یکی از انهاافرادش راستگو،ودیگری افرادش دروغگو هستند. ان شخصدر راه به یک نفر میرسد ومیخواهد راه درست ده را از او بپرسد.ولی نمی داند که او جز قبیله راستگو هاست یا دروغگو! چه چیزی بایدازاوبپرسد،تا با توجه به پ
درباره‌ی گیاهخواری پرسید. بعد درباره‌ی موضوعات مختلف صحبت کردیم؛ اینکه کلبه‌ای در دل طبیعت دست و پا کرده و برای خودش مرغ و خروس دارد و بعد از پایان رابطه‌اش با ح، با هیچ دختر دیگه‌ای سکس نداشته. ما هیچوقت صمیمی نبودیم. گفت که دوست دارد گیاهخواری را امتحان کند و دکتر گفته که احتمالا با این وضعیت قلبش و بیماری نادری که دارد نهایتا تا 10 سال دیگر زنده بماند... ناراحت‌کننده بود. چندین بار سه نفری بیرون رفته بودیم و آخرین بار را یادم هست که به مو
بهترین کلمه ای که به ذهنم رسید این بود:
terrorize کردن.
اینجور ادمها،
همونا که تو پست قبلی گفتم
شما رو خاموشا ترور میکنن
 
یعنی یا باید توی گنگ اونها باشین
و لی لی به لالاشون بذارین و برای شما مبصری کنن
 
و هرچی میگن بگین چشم
 
یا شما رو از بین میبرن
 
چه سکوت کنین
چه اعتراض
چه انتقاد
چه هرچی
 
راهش اینه که کلاااااااااااااااااا ایگنور کنین اینها رو
 
یعنی نه درباره شون حرف بزنین
نه باهاشون حرف بزنین
نه هیچی.
هیچی.
 
هم ونه ای من، همون که اقای مسن بود و
امسال توی انتخابات شرکت نکردم.
همه هم می گفتن شرکت کن ولی گوش نکردم.
یه دلیل داشتم که به نظر خودم قانع کننده بود.
ما برای اعتراض به وضع موجود هیچ ابزاری نداریم.
اگه بریزیم تو خیابون که یه سری اغتشاش‌گر و فرصت طلب و معاند میان وسط کار رو خراب میکنن و نهایتا نتیجه ی عکس می ده . ما میشیم بده کار و دولت میشه طلبکار.
صدامون هم که به جایی نمی رسه.
تنها راهش همین شرکت نکردن توی انتخابات هست.
اگه شرکت کنیم میگن اینا که همیشه در صحنه هستن. چه گرونی بشه چه ا
بابام رفته مثلا به بهانه ی آشتی کیک گرفته و حتی یه کلمه حرف هم نزده. برداشته گذاشته رو میز و به هلیا گفته برو به مامان و هیوا بگو اگه دوست دارن بیان!!!!!!!!!!!!! خودشم با قیافه ی اخم کرده کیک رو بریده بود و داشت میخورد!
خیلی بهم برخورد! خیلی خیلی خیلی!
شاید بگید دیوانم ! شاید بگید چقدر خودخواهم! اما من میدونم که بابام این قیافه ها رو فقط واسه ما میگیره! اگر کس دیگری غیر ما اگه قد یه سوزن ازش دلگیر بود تمام توانش رو به کار میبرد که از دلش دربیاره! اما به م
بله بله بله 
اینجانب رفتم اندروید استودیو رو از یه سایت ایرانی دانلود کردم حدود یک گیگ بود و نصب کردم و موقع اجرا متوجه شدم که یه چیزی به اسم SDK لازم داره
رفتم که اونم دانلود کنم دیدم که ای داد بی داد حدود 13 گیگه و چون ما اینترنت خیلی خیلی پر سرعت و خیلی خیلی نامحدودی داریم گفتم حسش نیست بمونه بعد!!!!
نتونستم توی بازار این SDK ها رو پیدا کنم و یه فروشنده بهم گفت که تنها راهش دانلود کردنه
دوباره دست به دامن اعضای گروه های تلگرامی شدم و یک نفر راهنما
سلام دوستان
دخترم و من صنایع غذایی خوندم. تا الان که 29 سالمه پدرم اجازه کار نمیده برم تو شرکت و کارخونه کار کنم، میگه راهش دوره، محیطش مردونه ست و ...، هر موقع گفتم اخم کرد و ناراحت شد، پارتی هم نداریم که برامون کار خوب پیدا کنه.
با توجه به اینکه من نه کار دولتی دارم، پرستار و دکتر و ... هم نیستم که کار مستقل بکنم، منی که چهار سال درس خوندم بیکارم، چیکار کنم؟
لطفا نیاید بگید آرایشگری و این ها که ای کاش از اول میرفتم دنبالش، الان میخوام مستقل بشم،
 
من اصلا به روی خودم نمیارم...
از احساس گذشته و حماقتام و صبوریای اون.‌..
یادش که میافتم شرمنده میشم که چقدددد بیشعووور بودم...چقدددد‌نمیفهمیدم این راهش نیس ...نه که کار خطای افتصاحی ازم سر به بزنه هاااا...ولی سوتی و کثافت کاری زیاد داشتم...و وقتی یه سال گذشت دیگه رفتم تو سکوت مطلق و قایم باشک بازی ...نباشی‌،هستم!باشی ،میرم!نمیخوام چشمم به چشمت بیوفته...همین!نه تو ...نه هیچ کس دیگه!
....
فقط گفت رماناتو خوندی؟گفتم رمان؟
گفت آره دیگه اونروز تو کلاس ...
سلام
دین یعنی چی؟؟سوم دبیرستان خواندید ولی یه تعریف خودتون بگید
آیا شما به این دنیا اومدید کار خوب انجام بدید با خطوط قرمزتون بعد برید؟؟همین که ادم خوبی باشید کافیه؟
واما پاسخ
دین برنامه برای رسیدن به خود خود خدا
دین برنامه نیست برای اعمال خوب انجام دادن
دین برنامه ای است برای به خدا رسیدن سر راهش هم  کار خوب انجام  بدیم..
اینکه این طور برامون  تعریف نکردند ویا به ذایقه ما خوش نمیاد،بخاطر اینکه خیلی ها غرق این دنیا و اینکه میخواهیم خودمون خ
وقتی داشت لباس میپوشید صداش زدم: "من میرم بیرون از راهش میرم خونه آ با هم بریم پیاده روی" هیچی نگفت و سریع رفت بیرون... رفت خونه خواهرش تا با هم برن خونه یکی دیگه از فوامیل عزیز تر از جونش...درست وقتی که رسیدم خونه ی آ و با مادرش گرم صحبت بودیم گوشیم زنگ خورد و با اینکه هندزفری توی گوشم بود از صدای دادش مادر و دختری که از یه دنیا بیشتر دوستشون داشتم از جا پریدند: " تو غلط کردی رفتی اونجا... برو خونه... همین الان..." از شدت نفرت و خجالت عرق سرد روی پیشونی
یه کلیپ از سخنرانی های رائفی پور رو میدیدم(نقد فیلم جنگ جهانی z)
یه بخشی از کلیپ یه انفجار هسته ای از فیلم رو نشون میده بعد میگه ببینید الان چه قدر قشنگ ربط این انفجار با ایران رو به شما القاء میکنن
بعد دوباره در ادامه فیلم میبینیم که روی صفحه موبایل کلمه رادیوم نوشته میشه رائفی پورم میگه خیلی جالبه که کلمه رادیوم شما رو یاد ایران میندازه
من موندم واقعا چرا باید کلمه رادیوم ما رو یاد ایران بندازه؟
هیچ کسی هم تو اون جلسه نمیگه جناب رائفی پور وا
از مترو که پیاده بشوم، یک پیاده روی نسبتا طولانی، یک مسیر سنگفرش شده که از پارک(زمین بازی کودکان) می گذرد و عرض یک کوچه را باید طی کنم. اگر از curfew جا مانده باشم، باید با قدم های بلند و سریع مسیرم را طی کنم. اگر وقت به اندازه کافی داشته باشم، هوا خنک باشد، فردا امتحان نداشته باشم، با قدم هایی آرام و بی خیال راه می روم. بعضی وقت ها، حتی برمی گردم و با احتیاط پشت سرم را چک می کنم. اگر کسی نبود، زیر سایه ی درخت های توت که بالای پیاده رو را سقف سبزی بسته
تا حالا تقریبا چهار، پنج نفر توی اینستاگرام بهم گفتن که خیلی مبهمم و امروز هم نازنین گفت با این‌که وبلاگم رو می‌خونه، باز هم مبهم و گنگ میام به نظرش؛ گفت یه جورایی همه‌شون رو می‌شناسم در حالی که هیچ کدومشون من رو نمی‌شناسن و باید بگم که این در مورد دوست‌های نازنین نیست فقط. من خیلی‌ها رو اینطوری می‌شناسم و خب نمی‌دونم چه جوری اون‌ها هم باید من رو بشناسن. خودم تا حالا این‌قدر دقت نکرده بودم بهش. ولی دیشب سارا هم تو پست معرفی از من و آرمین
توضیحات
یادگیری مهارتی است که میتوانید آن را افزایش دهید، تنها راهش این است که روش هایی که به درد شما می خورند را تشخیص دهید.
هر چه بیشتر از مغزتان کار بکشید، عملکرد بهتری خواهد داشت.
اما چطور میتوانیم مهارت یادگیری خود را افزایش دهیم؟
منبع: عینکی
 

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها