نتایج جستجو برای عبارت :

اشتباه کردم، کمک کن جبران کنم

آیا شما اشتباه جبران نشدنی تو زندگیتون داشتین؟! ایا تا به حال با دستای خودتون به خودتون آسیب زدید؟!
آیا تونستین تا جایی که میتونین سعی کنید برای خودتون جبران کنید و از دل خودتون در بیارین؟! آیا بعدش خودتون رو بخشیدید؟؟!
+ برام بنویسین. من هم تو پست بعدی راجع به خودم مینویسم...
گاهی کار اشتباهی می کنی و پشیمان می شوی. شاید راه جبرانی باشد برای جبران این اشتباه. اما گاهی این اشتباه را تکرار می کنید. بارها تکرار می کنی. در این صورت چطور ممکن است راهی برای جبران اشتباه وجود داشته باشد؟
دلم می خواهد به او بگویم من را ببخشید به خاطر تکرار اشتباهم. ناراحت نباشد به خاطر ناراحتی که من برای او پیش آوردم. می دانم اشتباه می کنم. می دانم آخر هر اشتباهم به بد سرانجامی می رسد نمی دانم چرا هی تکرارش می کنم. امیدوارم او انقدر بزرگوار و
خدایا خدایا پس تو کجایی ؟من کجای کار اشتباه کردم که دستانت را از من دریغ کردی ؟خدایا من کجای کار اشتباه کردم که دیگر تو را در قلبم احساس نمیکنم ؟خدایا من کجای کار اشتباه کردم که دیگر "الا بذکر الله تطمئن القلوب" هم به دلم آرامش نمی دهد؟خدایا من کجای کار اشتباه کردم که مسحق چنین مجازاتی شدم؟هر چه بیشتر نشانی تو را می جویم کمتر به مقصد می رسم و گم می شومدر خلوت من هیچ کس نیست .........خدایا آرام کن این دریای طوفانی دلم راقایقم دارد غرق می شود ،آخر تح
چند روزه دارم به این فکر میکنم کهماها چقدر اشتباه میکنیم ؟!قبول داریمشون ؟!جبران میکنیم یا نه ؟!در مورد خودم اگه بخوام بگم ، آره من خیلیییییی اشتباه میکنم متاسفانه ولی جالب اینه که نود و نه و نود ونه صدم درصدش غیرعمدیه ! فرض کن ! من ندونسته اشتباه میکنم ؛من ندونسته دل کسی رو میشکونم ؛من ندونسته ... خب بعدش ؟!وقتی که شبا میخوام سرمو بزارم روی بالشت ،هزاربار خودمو میبرم به دادگاه ذهنم ؛هزاربار خودمو مواخذه میکنم ؛هزاربار خودمو سرزنش میکنم ...حت
 
راه درازی در پیش دارم ،
سه سال ناسازگاری و آزار و اذیت رو نمیشه یک روزه جبران کرد .
یا شاید اصلا نشه جبران کرد 
 
خودم کردم که لعنت بر خودم باد .
اون روزی که فرقِ بین مرد و نامرد رو نفهمیدم
و نمک خوردم و نمکدون شکستم ،
اون روزی که خامِ حرفهای یه انسانِ پست و آشغال شدم ،
فکرِ این روز رو نکرده بودم .
اشتباه کردم حالا هم باید تاوانش رو بدم . . . 
 
 
به نام خدا
این روزا حس درماندگی و تنهایی بیشتر از هر چیزی گلویم را می فشرد.
کاش زمان به عقب بر می گشت و هرگز با مردی که نامش حالا در شناسنامه ام است پای سفره عقد نمی نشستم.
اشتباه بزرگی کردم که جبران شدنی نیست.
مدام در دعای مشلول می گویم یا راد ما قد فات.
 
یعنی ای کسی که انچه را که از دست رفته بر می گردانی. اما نمی دانم این بار چگونه می خواهی نجات دهی این بنده ات را...
با این دو تا اتفاق مشخص شد کاری که برای رضای خدا باشه مونده گار تره و خدا بدون جواب نمیزاره
این چند وقت که ترک گناه کردم و یه جورایی مواظب بودم دست از پا خطا نکنم همیشه منتظر این بودم خدا برام جبران کنه. یه جورایی داشتم معامله می کردم (نمیدونم معامله کردن با خدا درست هست یا نه )
ولی با اتفاقی که دیروز افتاد فهمیدم کارم فوق العاده اشتباه بود. یه ضد حال عجیبی خوردم
ولی خیلی وقته کارهایی که برای دیگران انجام میدم همه برای رضای خداست توقع ندارم کسی
بیخود نیست من این دانش آموز رو خیلی دوست دارم...امید یکی از دانش آموزهای به شدت آقا و درس خون و مؤدب ِ کلاس.ولی خیلی استرسیِ.چهارشنبه هفته قبل فقط 2دانش آموز زرنگ کلاسم عالی بودن و امید جزئشون نبود.چهرش وقتی بهم نگاه میکرد دیوونم میکرد، پر از حرف بود پر از ببخشید، پر از جبران میکنم پر از شرمندم.منم واسه اینکه عدالت داشته باشم نتونستم فرقی بین اون و بقیه بذارم ،هرچند دلم میخواست.قرار شد جلسه بعد همون 2 دانش آموز زرنگ،درس بپرسن و نمره بدن.یعنی صا
من جنگنده‌ی جنگی بودم که وجود نداشت. میخواستم جون بدم تو جنگی که وجود خارجی نداشت. من رو چی چیده بودم این همه خواستنت رو؟ رو یه فرض اشتباه؟ امید اشتباه تر؟ چرا فکر کردم میتونم عاشقت کنم؟ چرا فکر کردم دوسم داری؟ واسه چیزی تلاش می‌کردم که اصلا واسه من نبود. قلبت.
اشتباه بزرگم اومدن به این دانشگاه بود
اشتباه کردم
باید با اقتدار و با عزت میومدم سمت علاقه ام ، نه اینجور
کم کاری کردم 
سنم هر روز داره بیشتر میشه ، توان اینکه بخوام بشینم دوباره برا کنکور بخونم رو ندارم ، اما بشدت دوست دارم بشینم بخونم و شر همه چیز رو بکنم 
اما میترسم ، از شرابط کنکور میترسم
 
کاش کسایی کنکور ریاضی دادن میومدن حتی اگه شده بطور ناشناس بهم میگفتن ، سطح سوالا و کنکور و نتایج چجور بوده :)
 
 
خب؛ بیا اعتراف کنیم.
من باورم نمی‌شه که این همه اشتباه رو فقط توی بیست‌ویک هفته انجام دادم. واقعاً باورم نمی‌شه! آخه ببین از کجا تا کجا! خودکرده رو تدبیر نیست...
+ وسط کنکور، یه‌بار نشستم از دوران طفولیت تا لحظه‌م رو چک کردم و دیدم همه‌ش تباهه. واقعا دوست داشتم ریستارت بشه :)) بعد کنکور، تمام گذشته رو گذاشتم کنار و دوباره شروع کردم. اما حالا هم می‌بینم حجم اشتباهاتم واقعا زیاده و دوست دارم که باز همه‌چی ریستارت بشه و از نهم شهریور، روز قبولی
سه شنبه بدترین دعوای عمرم رو با داداشم کردم،ما معمولا فوش هایی که بهم میدیم از بیشعور تجاوز نمیکنه،یعنی من اینقدر عصبی بودم هرچی از دهنم درومد بارش کردم والدینمم که همیشه دخالت میکردن از شدت وحشتناک بودن اوضاع هیچی نمیگفتن فقط یه گوشه وایستاده بودن تا در صورت کتک کاری احتمالی جدامون کنن
به صورت جدی نود درصد تقصیر داداشم بود اون ده درصد اشتباه منم این بود که بهش اعتماد کردم!!
ببین یکی از وسیله هاش دست منه و خونه رو زیر رو کرده دنبالش منم در ح
دانلود آهنگ جدید
باید اینو میفهمیدم از اون اول دلت خوشحال نبود با من
من خودم کردم که لعنت بر خودم باد به این آتیش زدم دامن
تو به شوخی همه حرفاتو بهم گفتی من ساده نفهمیدم
توی قلبت هیچ جایی نبود واسم من فقط برای هیچ و پوچ جنگیدم
فکر میکردم شوخیه وقتی میگی دوسم نداری
شوخیه وقتی میگی کی از سرم دست بر میداری
فکر میکردم که ته دلت بهم علاقه داری اشتباه میکردم
من برات غریبه بودم اشتباه کردم بازیچت بودم فقط تورو سرگرم کردم
حالا میرم تا روزای خوبت برگر
اومده طلاق بگیره .
+ بهش میگم چند تا بچه داری ؟ - میگه یه پسر یه دختر 
+ میگم ! ببین میدونی بچه ی طلاق شدن چیزه خوبی نیس کلا 
- میگه اون از مامانش اینم از بچه هایش دیگه برام مهم نیس . 
+ میگم نگو ببین این بچه ان اذیت نکن ، اشتباه های خودتون رو فدای بچه هاتون نکنید . 
- میگه من خسته شدم و دیگه حوصله این زن رو ندارم . 
+ میگم ببین تو ازش دو تا بچه داری و اون مادر دو تا بچس .
حرفم رو بردم سمت چرا ،  + چی شده چرا میخوای طلاق میخوای بگیری ؟ 
- خیانت  :( 
+ میگم که ب
سلام مامان عزیزم 
هیچ وقت بهت نگفتم  که بهترین و عزیزترین کس من تویه دنیای . مادر تو را چه طور خدا خلق کرد که اینچنین مهربانی .. بعضی وقت ها فکر می کنم که  آیا  کسی شبیه تو در این دنیا هست .. خورشید ماه آسمان و فرشته ها در مقابل مهربانی تو کمر خم کرده اند ... مادر من، تو شبیه هیچ کس نیستی ،تو یه نشانه هستی .. تو نشانه خدا بر روی زمینی ، کلام تو ،رفتار تو .. خدای من را فریاد میزند، وجودت مثل آب زلالی است که با دیدنت .. شنیدنت  بوییدنت تمام غصههایم می رود
جوون تر که بودم، مثلا ترم پنج لیسانس، وقتی یک روزم تلف میشد، به خودم می گفتم اشکال نداره، فردا جبران می کنی.
واسه نیم ترم ریاضی مهندسی، دو روز وقت داشتم که روز اولش فقط پنج ساعت درس خوندم.
همین انگیزه دادن و جبران کردنه باعث شد که روز دوم دوازده ساعت درس خوندم و اون امتحان رو ماکس کلاس شدم.
الان این یک هفته رو هیچ کار نکردم.
امیدوارم جبران کنم...
 
نوتیف Web MD برام اومده بود و فاصله ی بین دو کلاس رو با خوندنش سپری کردم. 
مطلبش جالب بود و کوتاه. نوشته بود تخمک میگرده از بین اون همه اسپرم، بهترین رو از لحاظ محتوای ژنومی برمیداره، صرفا اتفاق و احتمال نیست، تخمک هوشمندانه عمل میکنه...
خلاصه ی مقاله این بود. 
همین جور که داشتم درمورد این سلکتیو عمل کردن یه سلول فکر میکردم، پروفایل نرگس رو دیدم. دختری که در آستانه ی طلاقه. آستانه که چه عرض کنم کار تمومه. انتخاب اشتباه، کارهای اشتباه، بچه دار شدن
چند روز پیش وبلاگ رو باز کردم ، و عنوان پست قبلی رو ، که "شُکر" بود ، به اشتباه "شِکَر" خوندم.و این اشتباه چقدر به کامم شیرین اومد.
آخه همون امتحانی که ازش می ترسیدم و نسبت بهش نا امید بودم رو خوشبختانه با موفقیت پشت سر گذاشتم و مرحله ی اولش رو قبول شدم.
عناوین اصلی کتاب : اشاره؛ پیشگفتار؛ بخش اول: آثار و تبعات منفی گناه و معصیت؛ بخش دوم: راهکارهای جبران گناه و معصیت ؛ فهرست منابع و مآخذ؛ فهرست منشورات مسجد مقدّس جمکران مشخصات کتاب: عنوان و نام پدیدآور : آثار گناه در زندگی و راه جبران علی اکبر صمدی مشخصات نشر : قم : مسجد […]
نوشته دانلود کتاب آثار گناه در زندگی و راه جبران اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
خودم رو گذاشتم جای خانواده مسافرین هواپیما....
یکبار وقتی خبر سقوط هواپیما رو شنیدم و فهمیدم همه سرنشینانش جان باختند... من مردم... 
بعد چند روز باخبر میشم که عزیزانم اشتباهی مردند! 
اینبار اما بارها از داغ این درد میمیرم و زنده میشم و هیچ چیزی آرومم نمیکنه ... 
فکر کن بخاطر یه اشتباه 
یک اشتباه
پشت این یک اشتباه هزاااااار اشتباه من و شما پنهان شده!
هزااااار اشتباه من و شما پنهان شده!!
این بار نشستم لب یکی از پنجره‌های دانشکده، ته یه راهروی خلوت که کلاساش خالین، ولی بچه‌ها گروه گروه نشستن پیش هم، کاراشونو می‌کنن. داشتم یه اپیزود از پادکست رادیو پ. گوش می‌دادم، حرفاش شبیه حرفایی بود که خودم امروز و هر روز و همیشه بهش فکر می‌کنم، یا حرفایی که با بچه‌ها می‌زنم. برای ب و ب هم فرستادم و برای الف.
دیشب وقتی ذهنم درگیر بود، به خودم گفتم عصر برگشتنی از دانشگاه، میرم بلوار، لبه‌ی یکی از سکوهای حاشیه پارک می‌شینم و به آدم‌ها نگ
 
محو جمال یارم ومحتاج یک نگاهجز عشق وی به دلم نیست هیچگاهترسم عنایتی نکند از کرم به منبر من که بنده ام به درش صبح وشامگاهیا از دمش بمیرم ویا زنده از می اشوآنگه به ره درآیم از این در به خانقاهکردم خطا وجرم فزون وامید هستیکجا ببخشدم زکرم زین همه گناهلعل لبش که دید ونشد مست جام وییعنی که ناظمی نکند هیچ اشتباه
- "بهم گفت هر کس تو زندگیش فقط یه بار میتونه بزرگترین اشتباهش رو انجام بده! سعی کن اون اشتباه تو این سِن نباشه!"این بخش از صحبت هاش خیلی درگیرم کردداشتم فکرمیکردم که چطور میشه که آدم میدونه داره اشتباه میکنه اما با علم و یقین بزرگترین اشتباه زندگیش رو مرتکب میشه :||
یه حس درونی میگهتو نمی تونی، دیر به خودت اومدی و دیر شروع کردی، خیلیییی دیرِ برای جبران و رسیدن به موفقیت
اما یه حس دیگه میگه
اگه تو واقعا بخوای، اگه هدفت برات مهمه، توی این زمان کم هم میتونی همه چیزُ جبران کنی...تو میتونی عالیترین بشی...

#کی بشه این ناامیدی و این بی انگیزگی از زندگی من بره بیرون...:/
##من میتونم! میتونم بشم اون چیزی که میخوام و اون چیزی که ازم توقع دارن(از خودم توقع دارم)
به قدری برای ما سخت شده که یه نفر اشتباهشو قبول کنه که وقتی گفتم:
"اره راست میگی، اشتباه کردم، باید فکر کنم ببینم چطوری میتونم درستش کنم" 
طرف باور نمیکرد :| میگفت نه شما ناراحت شدی از حرفم :)) معذرت میخام :))
میگم نه بابا اشتباه بود واقعاً میگم.  میگه نه من نباید میگفتم، ببخشید :| 
 
 
 
وقتی افسرده میشم هیچی برام مهم نیس
برام مهم نیس مامان کدو میگیره حلوا شو درست میکنه
برام مهم نیس تو اونشب ماکارونی نخوردی
برام مهم نیس دو کیلو اضافه کردم
برام مهم نیس هنوز اجرا ها و مومنتا و ریکشنا رو ندیدم
مهم نیس صورتمو پاک نکردم
مهم نیس پوست موز نزدم
مهم نیس پستام چقد لایک میخوره
مهم نیس تو چرا یه قرنه آن نمیشی
مهم نیس شام چی داریم..
مهم نیس .. هیچی!
مهم اینه که من اشتباه کردم..
بدم اشتباه کردم..
و یه دونه اشتباهم نکردم
پشت سر هم کردم..!
فقط کردم
جایی که صبر آدم لبریز میشه برای هرکس یک حد خاصی داره ... و دیروز صبرمنم از حد گذشت ... اینکه تو بخش تحمل کنی تا استاد بیاد بالا سرت و هربار دو ثانیه بیشتر برات وقت نگذاره ناراحت کننده اس البته نه از روی عمد بلکه به علت زیاد بودن دانشجوها و خواسته هاشون ... آخرش به جایی می رسه که گرفتی که با کلی زحمت از کام برداشتی و سر تحلیل لثه بخیه زدی با یک بخیه جدید اشتباه بخیه های دیگه ش باز بشه ... اونقدر اعصابم خورد شد که تمام کار رو به استاد سپردم و خودم دوست دا
فکر می‌کردم بزرگ می‌شم، درست می‌شه دیگه..  بالاخره من که آدم خوبی ام! من که بزرگ شم مثه بقیه اشتباه نمی‌کنم..
هرچقدر بزرگ‌تر شدیم، کم‌اختیار تر شدیم. اشتباه‌تر شدیم..
هرچقدر خاستیم بلند شیم، بیشتر فشارمون دادن که «بشین سر جات!».
اون دست بچگونه‌ای که از آب بیرونه و کمک می‌خواد، کم مونده که بره زیر آب و اونم پیر بشه.
یادمه وقتی پسرم نوزاد بود دعوایی کردم و خیلی دلم میخواست با پسرم درباره اش صحبت کنم تا سبک بشم. ولی میدونستم این کار تجاوز روحی هست و گذاشتن بار به این سنگینی که خودم تحملش رو ندارم، رو شونه های ظریف اون طفل لطیف اشتباه جبران ناپذیری هست. خلاصه با اینکه میدونستم تو نوزادی متوجه حرف های من هم نخواهد شد، کار درست رو انجام دادم و از همون روزهای اول مشکلات رو به عشق کوچکم منتقل نکردم.
چندی پیش متوجه شدم برنا حتی اگه به ظاهر مشغول کاری هست، تک تک کل
♦️خدا رحمت کند ، شاعر انقلابی ، آقاسی می گفت :
اگر نماز قضا بشه میشه جبران کرد اگر روزه قضا بشه میشه جبران کرداگر ...
ولی اگر ولایت قضا بشه ، نمی شه جبران کرد 
یکبار در سقیفه قضا شد ، حضرت زهرا (س) را شهید کردند ،یکبار در صفین قضا شد ، حضرت علی (ع) را شهید کردند .یکبار در کوفه قضا شد ، تابوت امام حسن (ع) تیرباران شد.یکبار در کربلا قضا شد ، بر پیکر امام حسین (ع) اسب تازاندند.
مواظب باشیم ولایتمان قضا نشود .
سلام خدمت همه خانواده برتری های عزیز
من همسری دارم که به دلیل تربیت اشتباه و الگو برداری از پدرشون یه رفتار اشتباهی دارن، اونم اینه که وقتی از کسی خطا و اشتباهی ببینه حتی اگه کوچیک و کم اهمیت باشه شروع میکنه به توهین و تحقیر و سرزنش ...
در مورد من حساس تر هم هستن و اگه حرفی بزنم یا کاری کنم که از نظرش اشتباه باشه شروع میکنه به داد و بیداد کردن و در حالت خوبش کلی تحقیر و سرزنش، مثلا میگه نفهمی! حالیت نمیشه! چطور تحصیل کردی و بهت مدرک دادن! و ...
(یه ن
اشتباه کردم، ترسیدم نکنه کارها خراب شود فاجعه ای درست شود پس چیزی نگفتم خنده هایم را پنهان کردم نکنه به کسی بر بخورد پس دردها را فرو خوردم دردها عمیقتر شد تا اینکه از همه کناره گرفتم چون نقش دیگران را در اشتباهات نادیده گرفتم وفداکاری های بی موردی در حق دیگران  کردم که اول از همه به خودم لطمه میزد خود را ناقص یافتم چونکه چیزی برای عرضه به دیگران نداشتم بلکه همه چیز را در درونم ریخته بودم پس سکوت کر کننده ای رخ داد که دیگران را اذیت میکرد این س
فرزام:فکر کنم من مقصرم نه؟؟  من:ها؟نه چیزه یعنی فکر کنم من اشتباه کردم آخه داشتم با موبایلم صحبت میکردم., فرزام:ولی اشتباه از من بود که یه دفعه ای جلوتون پیچیدم.   کارتش رو بیرون آوردو به من داد و گفت:من الان وقت ندارم کارت خدمتون باشه با من تماس بگیرید.  من در حالی که هاج و واج مونده بودم گفتم:بله ممنونم.
ادامه مطلب
سلام
دوستان باهام تماس گرفته بودند،ولی من حوصله گوشی نداشتم جواب ندادم..
شب برا اینکه تمرکز به اتفاقات افتاده ندم،با گوشی سرمو مشغول کردم.
خوب دیدم نمیشه..امروز سعی کردم ،با دوستان صحبت کنم..تازه فهمیدم و درک کردم ،دوستام که عزیزشون از دست دادند،میگفتند نمیتوانند ،صحبت کنند ،چرا..
از هرچی هست نفس ادم میگیره..
می گفتند،مرگ برادر کمر ادم می شکنه،نمیفهمیدم..ولی فهمیدم..
می گفتند خاک سردی میاره..نمیفهمیدم..فهمیدم...
ناراحتیم فقط فقط از اینکه تمری
♦️پانزده اشتباه جبران ناپذیر مدیران!
 
1نداشتن هدف، برنامه و چشم انداز مشخص2نداشتن نظم در کارها و زمان3بی توجهی به قوانین و مقررات4خود محوری و اعتقاد نداشتن به مشورت در تصمیم گیری5اعتماد نکردن به کارکنان و تقسیم کار6عدم استفاده از مدیران شایسته به جای افراد نزدیک و تملق گو7بی توجهی به موفقیت و پیشرفت های کاری کارکنان8دور بودن از کارکنان و اختصاص ندادن وقت خود به آن ها9جدیت بیش از اندازه در مدیریت و برخورد با کارکنان10مقاومت در برابر تغییرات1
من راز یکی از دوستانم را فاش کردم و بعد از
فهمیدن گناهم پشیمان شده و توبه کردم. از آنجایی که این کار حق الناس غیر
مالی ست و مطرح کردن آن با دوستم موجب کینه و دشمنی می شود، نمیدانم چکار
کنم و چطور حلالیت بطلبم. آیا طلب مغفرت و انجام اعمال صالح برای دوستم
کافی ست؟ و آیا می توانم برای جلوگیری از انتشار این مطلب و حفظ آبروی
دوستم، حرفم را پس بگیرم و بگویم که دروغ گفته بودم؟

 
پاسخ:

اینکه افشای اسرار دیگران کار بسیار ناپسندی بوده و شما اشتباه کر
تا گلالودم ماهیتو بگیر بیا این آلوده ماهی رو ببین که چجوری جا گذاشتیش رو زمینمن واسه تو قید دریارو زدم به درو دیوار تنگت میزدم تو بیابون دلت نفس زدمدریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها بغلم کن بغلم کن بین نامردا من تک نندازدریا اشتباه کردم که از دست تو سر خوردم توی این مرداب با این آدما بر خوردم بد کم آوردم
بیا و این پخش پلارو تو جمعش کن دوریت داره بد میسوزونه تو کمش کنمن گم شدم تو دل بی رحم زمونه بیا و این دیوونه رو تو باورش کندریا بغلم کن بغلم کن ک
شب بود و از بالای مُبل چشمم افتاد به برادرم که غرق دنیای خودش توی موبایلش سیر میکرد...ویرم گرفت که تمام قلقلک هاش رو جبران کنم و فورا دست بردم زیر گلوش...از جا پرید و خواست به شوخی جبران کنه و انقدر قلقلکم داد تا گریه کردم...
میدونه چقدر این کار برام دردناکه و بارها بهش گفتم به بدن من دست نزنه و بارها بهم گفته تو آدم سرد و بی احساسی...دیشب ناخواسته اشکهام ریختن و بُهت زده بهم نگاه کرد.بغلم کرد و بوسیدم و عذر خواهی کرد و انقدر نگاهم کرد تا مطمئن بشه ن
سر کلاس سر اینکه خراب کرده بود کل فابریانو رو و مجبور بود دوباره هزینه کنه و خب قیمتشم تقریبا بالاست تو این وضع اقتصادی براشون،عصبی شدم.نگاش کردمو گفتم  چیکار کردی!گفت ببخشید اشتباه کردم. منم که به خاطر خودش ناراحت بودم گفتم،اشتباه کردی اشکالی نداره ولی اینکه اشتباهتو ادامه دادی اشکال داره. الان پیام داده حرف خودمو تکرار کرده ،یه لحظه حس کردم چقدر خوبه که حرفام ملکه ذهنشون میشه
خب اومدم اعتراف کنم. اعتراف کنم که اشتباه کردم. نشستم یه قسمت دیگه از سریال دیدم. طاقت نیاوردم. و نتونستم درست از صبح کار کنم زمانو از دست دادم. خب جدا از اون من نت خطمم هست اونوقت پول گوشیمم زیاد میاد. دیوونگی بود کارم. یعنی خودم هیچ لذتی نمیبرم یعنی در لحظه چرا ولی این فقط وقت گذروندن. بیهوده گذروندن. دلم نمیخواد زمانمو اینجوری از دست بدم یعنی آدم باید دیوونه باشه تا زمانی که داره رو اینجوری هدر بده. الانم ساعت حدودای سه هست. خیلی دیر شده خیلی
امشب سگ شدم
میدونم تقصیر هورمونام بود، اما باید کنترل میکردم خودمو
سر یه چیز مزخرف قشقرق به پا کردم 
داد و هوار
و پنج دیقه نشد که فهمیدم چقدر کارم اشتباه بود
وقتی به این فکر کردم که هم سن و سالام یه خونه و زندگی رو میچرخونن از خودم بدم اومد
من هنوزم بالغ نشدم
متاسفم
واقعیت این است
که اگر در زندگیتان اشتباه نمی کنید مطمئن باشید که جز مردگانید در غیر اینصورت
شما زنده اید و اشتباه هم میکنید مهم اشتباه کردن یا نکردن شما نیست مهم رفتار ما
بعد از یک اشتباه است اول از همه عبرت و درس مربوط به آن اشتباه رو بگیریم و با
خودمان مهربانتر باشیم و خودمان را ببخشیم و در آخر در کمال پر رویی اشتباه را
فراموش کنید گویی که اصلا آن را انجام نداده اید و بدانیم که اشتباهات هیچ چیز از
ارزش هایمان را کم نمی کند و ما همچنان خودمان
زود قضاوت نکن !!!از اواخر سال ۹۷ تا به امروز چندین‌ مورد پیش اومده که افرادی رو در درون خودم قضاوت کردم که بعد متوجه شدم که اشتباه بوده و بعدش حس خیلی بدی رو تجربه کردم.این اخلاق بدی که تازگی خیلی روش زوم کردن رو اینجا ثبت میکنم تا دیگه تکرار نکنم :)
هنگامی که شما پی به اشتباه خود بردید. پیشه صحیح و مسئولانه این است که اشتباه خویش را بپذیرید. و در چنین مواقعی پاسخ عواقب کارتان می‌تواند گذرگاه حلی برای برون رفت از این اشتباهات باشد. نوع اشتباه خود را تشخیص دهید و خویش را برای رویارویی با آن حاضر کنید. در این مورد با طرف روبرو خود گفتگو کنید و از اشتباهی که چهره گرفته است، عذر خواهی کنید. سپس موقعیت را ترک کنید تا کمی اوضاع آرام شود.
 
تشخیص اشتباه 
شما باید خودتان را برای گونه ها سرزنش‌ها آ
چن وقت پیشا برای اردوی دختران آسمان باید  با مادر تماس می گرفتیم. و وسایل اردو و شرایط اردو را براشون می گفتیم زنگ زدم به یکی از مادر  سلام علیک کردم  گفتم شما خانم باقری هستید گفت بله ..باهاش حرف زدم کلی  و شرایطا گفتم  فرداش خانم جعفریان گفت چرا با یه مادرا تماس نگرفتی .. گفتم چرا تماس گرفتم .... یه بار دیگه می خواستیم بیرون بریم زنگ زدم به همون شماره.. گفت ببخشید اشتباه تماس گرفتید  قبلا هم اشتباه تماس گرفته بودید(خوب خانم حسابی چرا اون سری نگ
از نوشتن ادامه ی سفرنامه منصرف شدم.چون اتفاق خیلی خاصی هم در ادامه نیافتاد.دیگر نه مثل قبل جزیره را بهترین جای دنیا می‌دانستیم و نه از تفریحاتش،لذت خاصی می‌بردیم.با تحقیقاتی که بعدا انجام دادیم فهمیدیم که احتمالا آن زهرماری ای هم که کشیدیم،ماری جوانا نبوده!یا اگر بوده هم دوز بسیار بالایی داشته!در هر صورت کش دادن بیشتر موضوع،بیهوده است.
همیشه عادت دارم خاطرات تمام سفرهایم را مکتوب کنم.مثل خیلی های دیگر.ولی قصد نوشتن خاطرات این سفر خاص را ه
اگرچه متناسب شدن معمولا برای مردان آسان‌تر از خانم‌هاست اما هنوز هم چند اشتباه رایج وجود دارد که شما آقایان در باشگاه مرتکب می‌شوید. من با چند کارشناس در مورد اشتباهات تمرینی متداولی که مردان انجام می‌دهند و می‌تواند مانع کاهش وزن آن‌ها شود، صحبت کردم.
ادامه مطلب
 
ما برای درد کشیدن آفریده شدیم 
اشتباه کردیم که خیال میکردیم روزی تو ایوون خونه‌ای گرم میشینیم و به روزهای سخت گذشتمون فکر میکنیم و با خودمون میگیم که ارزشش رو داشت
اشتباه میکردیم که فکر میکردیم روزی کسی که عشق رو برای ما معنی کرده رو در آغوش میگیریم و یادمون میره تنهایی چقدر سخت و جانکاه بود ، یادمون میره چقدر مردیم تا یه بار زنده شیم
اشتباه میکردیم که تو رویا میدیدیم که دلمون گرم شده ، پشتمون گرم شده ، خیالمون گرمه 
بهار اشتباه بود ، سال
نمیدونم اصلا چجور باید توضیح بدم.....
ولی واقعا غلط کردم واقعا غلط کردم
هیچ وقت بع کسی ترحم نکنید هیچ وقت به کسی که نمک نشناسه به کسی که کثافطه اینکارو نکنید.. 
خدایا خودت کمکم کن خواهش میکنم خداجووون.
از شریف ،شرافت و از کثیف ،کثافت بهت میچسبه ،دقت کنید حتی به چه کسی سلام میکتید...
بیمه مسئولیت حرفه ای سردفتران از زیرشاخه های بیمه مسئولیت ایران بوده ، که به موجب آن شرکت بیمه ایران متعهد می شود تا خسارت های مالی ناشی از مسئولیت سردفتران و دفتریاران را در قبال مشتریان جبران نماید.
هیچ انسانی از اشتباه مبری نبوده و ممکن است به دلایل مختلفی در حرفه ، شغل و یا مراحل زندگی خود دچار اشتباه شود که می بایست مسئولیت اشتباه خود را پذیرفته و در جهت جبران آن بکوشد. این امر برای سردفتران و دفتریاران دفاتر ثبت اسناد رسمی نیز صدق می ک
شرلوک و جان در اتاق نشیمنشان و بر روی صندلی های همیشگی شان نشسته اند.
جان:اعتراف کن که اشتباه می کردی دیگه. :)
شرلوک:آه جان.محض رضای خدا بس کن.
جان:دیدی اشتباه کردی و من درست می گفتم.(در حالی که سعی می کند صدایش را به صدای شرلوک شبیه کند.)چه فایده داره که بدونم زمین دور خورشید می گرده یا خورشید دور زمین.(بعد می خندد.)
دوباره ادامه می دهد:
-دیدی اطلاعات نجوم توی بازی بزرگ به کمکت اومد؟دیدی اطلاعات ستاره شناسی چه قدر مفیدن؟اگه راجع به اون ستاره نمی دو
خداوند آرامشی عطا فرما تا بپذیرم، آنچه را که نمی توانم تغییر دهم شهامتی عطا فرما تا تغییر دهم، آنچه را که میتوانمو دانشی عطا فرما تا تفاوت این دو را بدانم پروردگارا مرا فهم ده تا متوقع نباشم، دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند آمین ؛)
 
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط 
عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط 
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط 
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط 
همچو وحشی رفت جانم درهوایش حیف،حیف خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط 
+وحشی بافقی
+ شاعر عنوان: صائب تبریزی
یه سنی هست که آدم خیلی سریع تغییر میکنه البته شایدم در مورد همه اینطور نیس و واسه هر کسی یه جوریه. ولی خب واسه خود من این تغییرات سریع خیلی جالب و شگفت انگیز بود و هست. 
وقتی دو سال گذشته ی زندگیم نگاه میکنم، اینقدر تغییرات زیاد و سریع میبینم که با خودم Holy F.u.ck 
یادم نمیاد اولین مطلبم رو توی این بلاگ کی نوشتم و چی بود و اصلا علت اینکه اومدم سراغش چی بود، ولی اینو میدونم که از اون روز تا الان خیلی چیزا عوض شده.
شاید شروعش به خاطر یه مثلا عذاب وجدان
هرچی هم که با خودت عهد و پیمون ببندی که دیگه کتاب نخری، وقتی ببینی انقلاب کتاب بساط کردن پنج تومن، هوایی می‌شی. مثل معتادی که جنس ارزون ببینه، با کله می‌ره می‌گیره تا بکشه و شارژ بشه و هرچی درس و قول توی دوره‌های NA بوده رو فراموش می‌کنه؛ منم امروز تا به خودم اومدم دیدم دو زانو نشستم روی زمین و اصلا حواسم به کثیف شدن شلوارم نیست و دارم کتابا رو شُخم می‌زنم..
قرآنِ انگلیسی و رباعیات خیام و پیامبرِ جبران خلیل جبران، شکار امروزم بود. از اون شکا
به نام "او"
 
آمدم خودم را قربانی کنم که جبران کنم...
 
که نگذارم کسی کاری که من کرده ام را بکند...
 
خودم را تندیسی کرده ام از عبرت... که دیگران شبیه من نشوند...
 
به او گفتم نکن... چیزی هست در جهان که اگر خاموش شود دیگر هیچ شادی ای را احساس نخواهد کرد..
 
و کاش خاموش نمیشد...
 
تمام شد... باید تمام میشدم...
 
"مسافر"
یه حس بد تمام وجودمو گرفته
مث ی بختک روی قفسه سینه م
چرا مهدی مثل یه کوه آتش فشان یهو منفجر شد امشب؟
چرا انقدر تو دلش از خانواده من کینه س
چرا انقدر دیر و سخت فراموش میکنه؟
الان طرف منه اگر یه روز نظر من مخالفش باشه چی؟ اون موقع از منم کینه میگیره؟
چرا وقتی عصبانی بود هیچکدوم از حرفای من حالشو عوض نکرد؟
چرا جملات محبت آمیزمو ندیده گرفت؟
چرا براش مهم نبود که بهش گفتم منو چجوری صدا کنه؟
چرا برداشتن اینهمه مرز براش مهم نبود؟
دارم اشتباه میکنم؟
ان
فقط خدا میدونه چند بار تا حالا گفتیم مهم نیست و بعدش زدیم زیر گریه 
پس فردا یک سال از شروع زندگیمون میگذره 
این یکسالی که گذشت روزای سخت کم نداشت ... روزایی که شبا از استرس خوابم نمیبرد و ساعتها گریه میکردم 
روزایی که هیچ امیدی به آینده نمونده بود برام 
حالا هم روزام پر از استرسن ... پر از سردرگمی 
هر روز پر از اتفاقاتیه که میخواد بهم بفهمونه اشتباه کردم 
هر روز آدمایی جلوی چشمم رژه میرن که برد کردن تو بازی زندگیشون 
من اما نمیدونم اشتباه کردم
۱۰ اشتباه وحشتناک در اسباب کشی در این مقاله ۱۰ اشتباه وحشتناک در اسباب کشی مورد بررسی قرار می گیرد ، برای آشنایی بیشتر توصیه می کنیم تا پایان این بحث را دنبال کنید. اسباب کشی می تواند یکی از استرس زا ترین وقایع زندگی باشد که ما تجربه می کنیم. بسیاری از اشتباهاتی که […] ۱۰ اشتباه وحشتناک در اسباب کشی
منبع : سپند بار
اوضاع هیچوقت بهتر نمیشه. فقط از یه مشکل و مسئله ، به بعدی می‌رسیم و همینطور ادامه داره. من دیگه به بهبود امیدی ندارم، فقط سعی میکنم و امیدوارم قدرتم بیشتر بشه که بتونم راحت تر تحمل کنم. هفته قبل یه کار خیلی اشتباه کردم و حس می‌کنم همه چیزایی که با زحمت زیاد ساخته شده بود رو خراب کردم. اون روز هیچوقت از ذهن ما پاک نمیشه.
لطفا اشتباه نخوانید!
می نویسم تنگ بخوانید تنگمی نویسم کشتی بخوانید کشتیحتی می گویم کشتی بزرگی در دریا نمایش دادندولی دریا اسم سالن بود، پس بخوانید کشتی
می نویسم غیبت بخوانید زندان بخوانید سیاهی بخوانید نفرین هیچ شباهتی نیست؛این تاریکی یک موضوع کاملا روشن است ولی باز اشتباه می خوانیم و می گوییم غیبت؛ یعنی میشود همین طور ادامه داد، یعنی شلوغش نکن اینجوریاهم نیست
عجیب است این اشتباه خواندنلطفا غیبت را اشتباه نخوانید!
در حالی که مردم سعی می کنن جشن عروسی رو تو یه شب خلاصه کنن..اما عمه خانم بنده پنج شبه که ما رو اسیر خودش کرده :).هشتصد نفر امشب شب حنابندون دعوت بودیم و خلاصه که خیلی خسته ایم..عمه ام قبل عروسی بهم گوشزد کرده که به جبران عروسی دخترش که نرفتم باید این چند شب رو حسابی بترکونم!من :/ هععییی
امشب یکی از  طبق های لباس و رخت عروس رو من حمل کردم..چقد دنگ و فنگ داره این عروسی..نکات خانم و آقای فیلم بردار که هیچی دیگه!
دیشب هم تا سه نصف شب میوه آرایی کردم و برن
هفته ی قبل فکر می کردم دارم بدترین جمعه ی عمرمو میگذرونم.امروز فهمیدم اشتباه کردم.از صبح تلویزیون روشنه و دائم یه خبر تکراری پخش میشه.از صبح تو اتاقمم و دارم فیلم میبینم که نشنوم.چند ساعت پیش رفتم یه قلپ چای بخورم و نتونستم تحمل کنم.رفتم قرصمو بخورم که قرص اشتباهی خوردم.فقط دلم میخواد فرار کنم.برم جایی که تلویزیون نباشه.تا این همه وقاحت و حماقت رو با هم نبینم و نشنوم.قاعدتا باید آدمی هم نباشه.
هفته ی پیش دکتر بهم  گفت ممکنه به خاطر دارویی که ب
پستی گذاشته بودم که کمی قبولش داشتم کمی نه ، احساس کردم بودنش نمک پاشیدن رو زخممونه در این شرایط و حذفش کردم.
آقا ما همه ممکن الخطا هستیم فقط گفتم یادمون باشه در این مسائل فعلی از نظر منو شما ممکنه کسی اشتباه کرده باشه ممکنه از نظر خودش و دیگری خیر فقط گوشه ی ذهنمون داشته جز ائمه ی اطهار هیچ کسی معصوم نیست 
 
به زندگی ام می اندیشم،ایستاده در سایه ی شهر ستارگانِ بالا سرم،به فراموش می اندیشم،من دیگر تو را فراموش کردم! نه بخاطر اشتباه تو،بخاطر اشتباه خودم...تو آدمِ اشتباهیِ زندگی من بودی و همچنان هستی
به زندگی ام می اندیشم،ستاره ها چشمک می زنند و این من هستم که می شنوم آوای city of stars را در سرم،به زندگی ام می اندیشم...به آنچه پایان یافته
این منم و ثانیه هایی می گذرند،این منم،شروع کننده ی زندگی جدید!
City of stars,are you shining just for me?:)
داشتم شربت پرتقال میخوردم...شربتو غلیظ ریخته بودم..هی آب بستم بهش که شیرینیش کم بشه..هی آب بستم هی آب بستم...به جایی رسید که دلم درد گرفت و این یعنی که دیگه بسّهبا خودم فکر کردم که رابطه هم همینطوره...اولش غلیظ و در شور شروعش میکنی، همه چیز رنگیه همه چیز قشنگه..بعد یواش یواش اشتباها و اختلافا نمودار میشن..هی آب میبندی به رابطه که از حجمش کم نشه..اما شیرینیش کم میشه ...و الخ ..تا جایی که میگی «دیگه بسسسه».رابطه صحیح؟همونقدر که به آبِ شربت توجه میشه، ش
برای میم نوشتم: «فکر می‌کنم بهتره تمومش کنیم. به زور نمی‌شه.» دو نقطه‌ ستاره فرستاد. بعد دو نقطه دو ستاره فرستاد.
چیزی نگفتم. چند بار رفتم تو چت‌باکسش و چند خط تایپ کردم و بعد نتونستم به «چه فایده؟» جواب بدم و پاک کردم. نوشتم که شرمنده‌ام و ناراحتم که این‌قدر بی‌فایده‌ام. نوشتم که دوست داشتم با هم بمونیم ولی من اشتباه‌ترین آدمی هستم که هر آدمی می‌تونه باهاش باشه. نوشتم فایده‌ای نداره ولی اصرار دارم بدونی دوستت دارم. و خواهم داشت. نوشتم و
‌تعریف:
تایید  طلبی  یعنی  انجام  رفتاری  با  زیر  بنای  مهر  طلبی
علت :
در  زمان  کودکی  منو  به  خاطر  ماهیت  انسان  بودنم  دوست  نداشتند  بلکه  به  خاطر ؛نمره  بیست  دوست  داشتند ، به  خاطر  نقاشی  خوب  دوست  داشتند ، کسی  نگفت  در  هر  صورت  تو  باارزشی  چه  نمره  خوب  بگیری ، چه  نگیری
منم  شروع  کردم  به  انجام  کارها  ورفتارهایی  که  باب  میل  دیگران  بود  تا  از  این  طریق  توجه  و تایید و محبت  آنها  را  به دست آورم  
دلیل  دوم
 هر روز از نوشتن طفره میرم، به امید اینکه فردا حالم بهتر بشه و مجبور نباشم حال بدم رو هیچ کجا ثبت کنم. اما روز بعدش با آشفتگی بیشتری از خواب بیدار میشم. تصمیم گرفتم نوشتن رو هم امتحان کنم، خدارو چه دیدی، شاید جواب داد.
امروز روز سختی بود. تمام روز رو فقط بدون هیچ کنترلی اشک ریختم. انقدر سخت بود که اون وسطاش داشتم فکر میکردم ممکنه اصلا آخرش رو نبینم... 
و حالا اینجا نشستم و با چشمایی که میسوزن و ورم کردن، دارم حال این روز بد رو ثبت می‌کنم.
من دوستش
درباره‌ی غرور، گمان می‌کردم زیادی مغرورم و ناراحتش بودم! اما حالا می‌دونم هیچ وقت زیاد نبوده و اشتباه می‌کردم. من هر جا حس کردم دانسته‌هام محترم شمرده نشده پای غرورم وسط اومده. من به اندازه سوادم مغرورم و لاغیر! برای کلمه‌ی "اندازه" بسیار احترام قائلم. راضیم از خودم..
تعریف:
تایید  طلبی  یعنی  انجام  رفتاری  با  زیر  بنای  مهر  طلبی
علت :
در  زمان  کودکی  منو  به  خاطر  ماهیت  انسان  بودنم  دوست  نداشتند  بلکه  به  خاطر ؛نمره  بیست  دوست  داشتند ، به  خاطر  نقاشی  خوب  دوست  داشتند ، کسی  نگفت  در  هر  صورت  تو  باارزشی  چه  نمره  خوب  بگیری ، چه  نگیری
منم  شروع  کردم  به  انجام  کارها  ورفتارهایی  که  باب  میل  دیگران  بود  تا  از  این  طریق  توجه  و تایید و محبت  آنها  را  به دست آورم  
دلیل  دوم :
ع
بعد از اینکه فایل ترجمه شده رو نگاه کردم و در نهایت تعجب دیدم که فقط اسم و فامیلم درست نوشته شده؛ برای اقای محترم نوشتم که مردممون به حرام خوری عادت کردن.
توی ریزنمرات ارشدم همه ی نمرات اشتباه وارد شده.
توی دانشنامه به جای her نوشتن his.
یهویی وسط ریز نمرات یه درس اصلا وارد نشده.
ظاهرا بعضی جاها که ترجمه براشون سخت بوده ترجمه نشده.
اسم دانشگام اشتباه نوشته شده.
و هزار تا ایراد ریز و درشت دیگه.
 
دوباره خودم از نو نشستم همه رو درست کردم تا بهشون بگم
روزی یک معلم در کلاس ریاضی شروع به نوشتن بر روی تخته‌سیاه کرد:
9 × 1 = 79 × 2 = 189 × 3 = 279 × 4 = 369 × 5 = 459 × 6 = 54
وقتی کارش تمام شد به دانش‌آموزان نگاه کرد، آن‌ها دیگر نتوانستند جلوی خود را بگیرند و شروع به خنده کردند.
وقتی او پرسید چرا می‌خندید،یکی از دانش‌آموزان اشاره کرد که معادله اولی اشتباه است.
معلم پاسخ داد: "من معادله اول را عمدا اشتباه نوشتم، تا درسی بسیار مهم به شما دهم... دنیا با شما همین‌گونه رفتار خواهد کرد."
همان‌طور که می‌بینید من 5 معادل
می دونی کلا توی ساختمونمون همسایه بد زیاد داریم
ولی این یکی فرق می کن
فرقش اینکه اگه ما خارج از ایران بودیم حتما گزارش کودک آزاریشون میدادم
مادر خانواده عصبیه بچه سه یا چهار سالشون بشدت کتک میزن
و اصلا بچه رو تربیت نمی کنن
یعنی خودشون تربیت ندارن که بچه بتون یاد بگیره
دو هفته پیش دوباره اون زن عصبی بود کلی جیغ و عربده و شکستن وسایل خونه داشت
و شوهرشم مثل خودش داد میزن
کلا داد زدن بلدن نه حرف زدن
من یکبار بهشون  اعتراض کردم که خب جلوی جیغ زدن ب
وقتى اسم وبلاگ رو اینجورى انتخاب کردم دیگه از دیگران چه انتظاریه منو ببینن! من واقعیم منظورمه، نه مادر کسى یا دختر کسى ، منى که کلى احساس تلنبار شده ى تاریخ گذشته رو با خودم اینور اونور میکشم، منى که تمام تلاشمو میکنم خواسته هامو توى مشکلات همیشگى زندگى گم و گور کنم! منى که وقتى دلم میگیره به رگ زدن فکر میکنم بس که نا امیدم از بودن! منى که یه روزى عاشق شده بود ولى ...
نمیدونم انتخابم اشتباه بود یا همه ى اون تلاشهایى که واسه تایید شدن میکردم، اون
از ساعت یک و این حدودا که خواستم بخوابم
تا الان نتونستم بخوابم
هزار و یک عدد فکر در ذهن من
دارم چیکار میکنم؟ 
اشتباه کردم؟
چیکار کردم؟
همه شون برمیگرده به چی؟ به یه بی توجهی!
چرا این همه دارم فکر میکنم؟
از خودم متحیرم
یه آم نرمال نیستم
همه رفتارام وحشیانه
صبح فیزیو دارم و هنوز نخوابیدم
ادامه مطلب
یکی از دوستام همیشه این تاریخ تولدا رو اشتباه میکنه
دیروز کلی پیام تبریک تولد فرستاد
منم دیدم اینبار راست گفته اذیتش کردم گفتم: باز تو اشتباه کردی امروز تولد ... است تولد من هشت روز دیگست
اونم برگشت گفت: اسکولم کردین؟ قبل تو به اون فرستادم اونم گفت تولد توئه که بالاخره تولد کدومتونه؟؟
من :/
اون ://
 
من که میدونستم ایشون همیشه تاریخا رو اشتباه میکنه
نصف روز بیرون بودیم، اونم بود، مثل مجسمه ۴ ساعت کامل بی تحرک زل زده بود به روبه روش!
همه‌ش فکر میکردم نکنه روباته؟! برعکس اون، من توی این ۴ ساعت اصلا آروم نداشتم...
بعضی وقتها یک کلمه میتونه تلنگر بزرگی برای ماهایی که گاهی توی خواب زمستونی فرو رفتیم یا قدم های اشتباه برمیداریم باشه!
فردا واسمون مهمون میاد احتمالا خیلی بمونن، میخوام اشتباهاتمو جبران کنم!
واسه خودمو، خودش، کیف پول خریدم:) ولی قول دادم دیگه هیچوقت از این کارا نکنم!!! (هدیه دادن مم
خیلی وقتها شده که ما خیری به یه نفر رسوندیم با نیت « برای رضای خدا» اما اگه 
از همون آدم ضربه ای بخوریم اول چیزی که  بذهنمون می رسه اینه :
«بشکن این دست که نمک نداره» یا «کلا من شانس ندارم به هرکس خوبی کردم 
بدی دیدم».
 
دوستان مهربان بودن عالیه اما عالیتر اینه که از محبتی که کردیم رد بشیم.
 
و دریافت کننده ی  محبتمون را مدیون ندونیم.
چون ما کاری برای او نکردیم که انتظار پاسخ از او داشته باشیم.
 
اینکه اخلاقا، جواب محبت ،محبته درسته. 
اما ما با طر
آدمیزاد اشتباه میکنه. من نباید از خودم توقع صد بودن داشته باشم. نه از خودم و نه از دیگران. ولی اشتباهو ادم یه بار میکه بار دوم اشتباه نیست خریت. بدی قضیه اینجاست نفهمی اشتباه کردی یا کجای کارت غلط بوده. من از این میترسم. اما چیکار میشه کرد. رویاها یه روزه محقق نمیشن. آدم تو مسیره. مسیرم صاف نیست حداقل برای من ممکنه زمینم بخوره. ولی باید بلند شد حتی اگه پات شکسته. میخوام دوباره بلند بشم. وایسمو راه بیفتم دوباره برای رویاهام تلاش کنم. بقیه برای اشت
با مغازه دار خیابونمون دعوام شد:/
اول یه چیز بگم این اقا کلا بی اعصابمه جوری که داداشم میگه ازش نخرید نکنید و چندین بار هم خودم دیدم با این شرکتایی که براش وسیله میارن داره دعوا میکنه:/
خب ماجرا من چیه؟
اقا من چندتا وسیله برداشتم گذاشتم روی پیشخوان بعد هی صبر کردم تا قیمت رو بگه بهم(مثل اکثر مغازه هایی که رفتم)بعد نگاش کردم بهم گفت چیه!!!
گفتم میشه اینارو برداشتم حسابشون میکنید
گف کارتتو بده من تو ذهنم حساب کردم همه مشتریا اول کارتشونو میدن 
من
میخواستم بی خیال شم 
اما نمیشه 
این روزا منو یاد روزای پیش دانشگاهی میندازه
همه وضعیتشون از من بهتره 
نمیدون معیار های من اشتباه بودیا بقیه دارن جو الکی میدن 
حس همون گمشده رو دارم که همه چیزو گم کرده ...
نه واقعا نمیخوام ناشکردی کنم ولی وقتی این چیزار میشنوم نگران آیندم میشم
انگار همه حواسشون بوده به یه موضوع و فقط من فکرشو نکردم 
نمیدونم چرا اینطوری شد 
ولی همه چیز خیلی عجیبه 
تو بگو من عجله کردم ؟ تاوان چیزی رو پس میدم ؟ اشتباه کردم ؟ جایی
پاورپوینت جبران ساز در سیستم های قدرت فرمت فایل دانلودی: .pptxفرمت فایل اصلی: pptxتعداد صفحات: 15حجم فایل: 320 کیلوبایت قیمت: 12000 تومان 
دانلود پاورپوینت با موضوع جبران ساز در سیستم های قدرت،
در قالب pptx و در 15 اسلاید، قابل ویرایش، شامل:
 
مقدمه
عبور توان راکتیو در سیستم قدرتتوان راکتیو و جبران‌سازی و کنترل توان راکتیو
انواع جبران‌سازی
جبران‌سازی انفرادیجبران‌سازی گروهیجبران‌سازی مرکزیجبران‌سازی مخلوط
جبران‌ساز SVC
 
 
بخشی از متن پاورپوی
میخوام اعتراف کنم اشتباهات زیادی کردم ،تو یه مقطع زمانی که به شدت اوضاع زندگیم وخیم بود به ادمهایی اعتماد کردم که گرگهایی در لباس میش بودند چون فقط گوش شنوا میخواستم این بین دوستان خوبی هم بودند ولی سر لج و لجبازی با دنیا و اینکه حقم رو باید از دنیا بگیرم اشتباه هایی کردم که الان که بهش فکر میکنم از خودم خجالت میکشم ومی پرسم چرا اجازه دادم ادمهای گرگ صفت وارد زندگیم بشن
تجربه تلخی بود که باعث شد بزرگ بشم 
باعث شد تنهایی و شرایط سخت زندگیم رو
الان نه حالم بده
نه حسم خرابه
نه افسردگی دارم
نه در گیر مشکل خاصی هستم
 
خیلی منطقی و اروم دارم به این فکر میکنم که من چقدر با یک سری رفتار ثابت اشتباه ادم هایی زیادی رو ناامید کنم
 
ندادن محدودیت بهشون در رفتار با خودم
نذاشتن محدودیت برای خودم در رفتار باهاشون
دست پایین گرفتن خودم و عملا پایین اوردن خودم
 
توی این سه رفتار، سومی رو به مرور کم و کمتر کردم
اما دوتای اول به قوت خودش باقیه متاسفانه
 
 
توی مهمترین ارتباط هایی که دارم (داداشم، همسر
امروز بر عکس ظاهرش روز شلوغی بود. اشتباه کردم دیر بیدار شدم همینجوری وقتو هدر دادم. اما گذشت دیگه. کمک مها کردم نهار درست کردم بعد رفتم بیرون اومدم کنج دنج جدیدمو چیدم یعنی اتاقو مرتب کردم یسریاش وسایل من بود که ولو بود. هنوز جارو نکردم بابا خوابه. الان میخوام بشینم کتابمو بخونم مهام رفته بیرون دوستشو ببینه مامانم خونه باباحاجی بابا هم که خوابه. خودممو تو. امروز ۲۲ امه باورم نمیشه چقدر زود گذشت من هیچکار نکردم شهریور :/ داره تموم میشه حتی جز ک
 مسئولیت محض بانکها برای جبران خسارت افراد ثالث بر اساس تبصره ۵ ماده ۵ مکرر قانون جدید چکاثبات تقصیر بانک برای جبران خسارت لازم نیست بر اساس تبصره ۵ ماده ۵مکرر بانک یا موسسه اعتباری حسب مورد مسئول جبران خساراتی خواهند بود که از عدم انجام تکالیف مقرر در این ماده و تبصره های آن به اشخاص ثالث وارد گردیده است.بنابراین در صورت عدم اجرای به موقع یا ناقص قانون بدون دلیل موجه،افراد زیاندیده می توانند نسبت به طرح دعوا و مطالبه ضرر و زیان علیه بانک ه
توجه توجه:سوالی که درباره ی زنبور ملکه بود جزء امار حساب نمیشه!
.
.
پاسخ ها:
سوال اول:  زگ تون/استودیو زگ
سوال دوم: زنده شدن زنش
سوال سوم:2020
سوال چهارم: 4 تا (ویز،نورا،پلگ،تیکی)
...
خلاصه:
قهرمانان(تمام سوال ها)                         سعود یافتگان(با یک پاسخ اشتباه)                              حذف شدگان(ممکن است برگردند)
       حامد و شاه                                           *** /سوفیا/امیررضا/سالم/لایلا                                        فاخر/رینانورا/sogand/ ...
چن روزی میشی ک عادت کندنشونو ع سر گرفتم..:)
باید برم دوباره کچل کنم ..
تولد دلاراس فردا ...
شاید براش تولد گرفتم ...
قلبم پره خونه و نمیتونم حتی یه لبخند بزنم..
من اشتباه کردم...
تو رابطه رفتنم اشتباه بود...
راه برگشتنی نیس و خودمم دیگه فقد میخوام بگذرم...
من همینم ..
همیشه ادم بده منم ...
همیشه بدترین کارا رو من میکنم :)
حقمه:)
مدارا کردنمه ک بم ضربه میزنه..
باید صگ شم ...خیلی بدتر ع ادمای دورم :)
باید صگ شم ک بفمی صگا ن تنا زوزه میکشن 
حتی ادم میدرن :)
 
متنفرم ع
غرورش، عاشقم کرد
همان روزی که قهوه می خورد،
و من را که کنار میزش ایستاده بودم،
با گارسون اشتباه گرفت!
آری!
مغرور بود اما ،
زیبایی اش بر غرورش
چیره بود.
حال او را کنارم دارم.
فروتنی اش متعجبم میکند!!
از او پرسیدم:
غرورت کجا و خاکساری ات چرا؟!
چه زیبا گفت برایم:
<در این دنیای گرگ ها،اگر مغرور نباشی،تو را با بره ی خود،اشتباه گیرند،>
ادامه ی حرفش متعجب ترم کرد؛
<همان طور که من تو را با گارسون اشتباه گرفتم،مغرور باش.>
جا داره بگم تیکه بارونش کردم، با رعایت مبادی ادب تازه :)
منطقش رو بردم زیر سوال، و قضاوت‌هاش رو هم مسخره کردم چون اشتباه بود. کلا خیلی راضیم از این نوع بحث کردن. فکت می‌گفت، می‌گفتم می‌دونم خودم و واقعا می‌دونستم. ادعا می‌کرد، با حرف‌ها و کارهای قبلی خودش ادعاش رو می‌بردم زیر سوال. روی مسند قضاوت هم که نشسته بودم :))
 
یه پادکست هم پیدا کرد، شب‌های کابل. :)) 
 
شب‌ نخوابیدم و الان خوابم‌ نمیاد. هیجان زده م‌. شاید برم درس بخونم.
 
من اشتباه کردم. اشتباه کردم که امروز خانه را جارو کشیدم؛ آشپزخانه را تمیز کردم؛ ناهار پختم؛ آن مقاله‌ی کوفتی را بالاخره کامل خواندم؛ پادکست گوش دادم و حالا بی تو، نشسته‌ام یک گوشه و قهوه می‌خورم. خانه‌ای که تو در آن نباشی، گیرم که برای من تمیز باشد و بوی عود، خوش‌بویش کند؛ وقتی نفس تو در آن نباشد، چه فایده؟ مقاله‌ای که برای تو تعریف نکنم و اول تا آخرش را نقد نکنی، به درد کدام علم می‌خورد؟ بی تو غذا خوردم و سریال دیدم؛ همه‌‌ی موادش به اند
..."به یاد می آورم زمانی را که برایت ارزشمند بودم،نه اشتباه میکنم!مگر اصلا روزی برایت ارزش داشته ام؟به خاطر دارم لحظاتی که مرا میخواستی،نه اشتباه میکنم!مگر اصلا لحظه ای خواهان من بوده ای؟در خاطرات عاشقانه ای که باهم داشته ایم میپویم،نه اشتباه میکنم!مگر خاطره ی عاشقانه ای باهم داشته ایم؟"...
از ربکا میپرسم و میخواهم برایم بگوید دلیل این وصف های اشتباه چیست،ربکا لبخند میزند و آرام میگوید چه قدر بی رحمانه.
+چه قدر بی رحمانه؟همین؟دیوانه شدن آن ه
بله محبت می کردم
ولی به چه کسانی؟
به کسانی که با من هم سلیقه باشند
در واقع اون هایی که من رو تایید کنند!
 
این محبت نیست
این کاسبی و خودستایی است
 
دلم می خواد روزی برسه که آدم ها رو بدون محاسبه بخوام
هنر اینه به کسی محبت کنی که اطمینان داری نمی تونه جبران کنه
 
در نتورک مارکتینگ وقتی یک نفر را بارها پیگیری کرده ایم و نتیجه ای نداده است، چه کار باید بکنیم؟در این پست در مورد این موضوع صحبت میکنیم.❗یک اشتباه بزرگبعضی
از نتورکرها میپرسند: "من یکی از دوستانم را 58 بار پیگیری کردم و به
روشهای مختلف با او صحبت کردم ولی حاضر نشد کار کند.باید به او چه بگویم؟"⁦⚠️⁩کاری که باید انجام دهید این است که دیگر به او چیزی نگویید! تقریبا آن بنده خدا را روانی کرده اید!
ادامه مطلب
بعد از انتشار نامه گروهی از سینماگران برای اعطای مرخصی به محمد امامی(متهم پرونده بانک سرمایه) انتقادات زیادی از این نامه صورت گرفت و حتی تعدادی از امضاکنندگان منکر امضای این نامه شدند. مهدی سحاده‌جی رییس صنف فیلمنامه‌نویسان خانه سینما اما اولین کسی است که اشتباهش در امضای این نامه را قبول کرده. این سینماگر به تسنیم گفت:« اشتباه کردم زیرا حساسیت افکار عمومی را به عنوان رئیس یک صنف نادیده گرفتم و الّا حتی یکبار با محمد امامی دیدار نداشته‌ا
اینکه الان اینطوری میکنن بده، زشته حق داری ناراحت بشی، اما خوب فکر کن، قبلا کم باهات مهربونی نکردن، کم سنگ صبور نبودن کم تلاش نکردن که بهت خوش بگذره، یادت میاد؟ خوب فکر کن قبلا نشده که خودتم اشتباه کنی؟ نشده رفتارت زشت باشه؟
اونا آدمن، اتو هم همینطور 
میبینی همه ممکن الخطاییم به شرط مجازات
از خودت شروع میکنی؟ دوس داری شروع کنی جبران کردن اشتباهات خودت ؟ این به سعادتمندیت نزدیکتر نیست ؟
اینطوری قشنگتر و شایسته تره درسته؟
آفرین که این راهو ا
وقتی که راه نمی روی زمین هم نمی خوری. این "زمین نخوردن" محصول سکون است نه مهارت.
 
وقتی تصمیم نمی گیری وکاری نمی کنی،مسلما اشتباه هم نمی کنی؛ این "اشتباه نکردن" محصول انفعال است نه انتخاب.
 
خوب بودن به این معنی نیست که درهای تجربه را برخود ببندی و فقط پرهیز کنی؛ خوب بودن در انتخاب های صحیح ماست که معنا پیدا کرده و شکل می گیرد.
 
اشتباه کنید اما آن را مجددا تکرار نکنید!!
 
املای ننوشته غلط هم ندارد...
یکی از عادت‌هایی که تقریبا اکثریت ما کم یا زیاد در خود داریم ندیدن اشتباهات خود است. در حالی که در دیدن اشتباهات دیگران بسیار تیزبین هستیم و هنوز اشتباه انجام نشده، ما آن را به دیگران متذکر می‌شویم. همین الان که به خودم نگاه می‌کنم، می‌بینم عادت‌های اشتباهی دارم که در چند سال گذشته همراه من بوده است اما انگار نه انگار که این کار اشتباه است با اینکه کلی هم نسبت به خود سخت‌گیر و حساس هم هستم. داشتم فکر می‌کردم که چرا تلاشی برای تغییر آنها ن
خدا خیلی حواسش به بنده هاش هست ..
 
ادعونی استجب لکم .. توی تمام لجظه لحظه های عمر آدم صادقه 
گره های زندگی آدم .. اونجاهایی که با حساب و کتاب خودش فکر میکنه هیچ چی سر جاش نیست
فقط وقتی حل میشه که نگاهش عوض بشه
 
داشتم ترجمه می کردم با همکاری جناب محترم گوگل، همراه همیشگی و راهبر ما در فضای پربرکت مجازی (به رسم تقوا) 
همچنین جمله انگلیسی رو هم توی ذهنم ترجمه کرده بودم .. البته با کمی بی دقتی، به اشتباه .. (یه عبارت ساده بود!) .. فقط محض احتیاط با گوگل مش
مدت هاست ذهنم درگیره ...
اگر من ازدواج کنم ، دل کسی میشکنه از من ؟!
هرکی تا الان پیام داده برای خواستگاری از دانشگاه ، رد شده ...
ولی سه موردشون خیلی عجیب و درحالی که بهم ربط نداشتن ، گفتن که ما تا ده سال دیگه هم صبر میکنیم (که البته حرف مفته ! )
ولی سوالم اینه که اگر اتفاقی افتاد و من ازدواج کردم ، دل کسی میشکنه و آهش منو میگیره ؟!!!
تا الان هم واقعا عشق رو توی زندگیم تجربه نکردم ...
دلم هم نمیخواد ازدواج کنم اما بالاخره زندگیه و ممکنه موردی پیش پیاد که
من هم کنکور هنر داده بودم
بسکه تعداد دختر ها زیاد بود فک کردم محل کنکور اشتباه اومدم
چند بار رفتم از نگهبانی پرسیدم 
گفتن هر دو گروه همینجاست
بعد یه پسره رو نشون داد که دنبال اون برو 
منم دوییدم به پسره برسم 
چند بار هم صدا کردم آقا 
انگار نه انگار 
تا اینکه رسیدم بهش فهمیدم اونم دختره
کلی هنگ کردم 
تازه به عمق نکته رشته هنر پی بردم
وارد سالن شدم 
دیدم جمعیت زیادی دختر تو راهرو هستن 
من با اینکه شماره اتاقمو پیدا کردم 
باز خجالت می کشیدم برم
اشتباه و خطا بخش بلامنازعه ی زندگی هستند .
نمیشه بدون خطا و اشتباه رشد کرد و به واقعیت زندگی نزدیک شد .
حذف هر انچه که روند طبیعی زندگیه باعث میشه ما درجا بزنیم مثل دروع ناخواسته؛ خطا و اشتباهات و ...
آدمی که هرگز اشتباه نکنه یعنی هیچوقت هیچ کاری نکرده !
آدمی که هرگز خواسته و ناخواسته دروغ نگفته یعنی وجود خارجی نداره یا خیلی زود از زندگی حذف شده !
روح وحشی
+وجدان کمک میکنه به سلامت از خطا و اشتباه بسوی واقعیت عبور کنی .
وجدان کمک میکنه از دروغ عمدی
1_۱۶ روزه یه وعده غذایی کامل نخوردم. یا یه ملاقه سوپ بود یا یه تیکه نون و پنیر
سلامتی بهترین نعمت. چند وقت پیش وقتی بعد خوردن غذا حالت تهوع می گرفتم متوجه شدم 
معدم تحمل غذای چرب و سنگین رو نداره.برای همین سعی کردم این چن وقت سبک بخورم تا یه مقداری حالم بهتر بشه.امروز می خواستم برم دکتر، یکم بهتر بودم غذا با حجم کم،  ولی دو بار هم بین روز غذا خوردم.مدام شکم قار و قور می کنه:( تلافی این چند روز سبک خوردن رو می خواد جبران کنه 
2_دلم می خواد برم یه جا و
 
 
خدایا خدایا پس تو کجایی ؟من کجای کار اشتباه کردم که دستانت را از من دریغ کردی ؟خدایا من کجای کار اشتباه کردم که دیگر تو را در قلبم احساس نمیکنم ؟خدایا من کجای کار اشتباه کردم که دیگر "الا بذکر الله تطمئن القلوب" هم به دلم آرامش نمی دهد؟خدایا من کجای کار اشتباه کردم که مسحق چنین مجازاتی شدم؟هر چه بیشتر نشانی تو را می جویم کمتر به مقصد می رسم و گم می شومدر خلوت من هیچ کس نیست .........خدایا آرام کن این دریای طوفانی دلم راقایقم دارد غرق می شود ،آخر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها