نتایج جستجو برای عبارت :

شهریورِ نودوهفت

خوش اومدی به دنیا نفس من..
فرشته کوچولوی بهشتی..
یه ماه زودتر زمینی شدی
و حالا دو روزِ کنارت عشق میکنیم..
هنوز باورم نمیشه میتونم بغلت کنم.. نگاهت کنم..
زندگی منی..
زهراسادات قشنگم..
لحظه لحظه خداروشکر میکنم که تا اینجا هوامونو حسابی داشته..
دوستت دارم.. قد تموم دنیا..
.
به تاریخ تولدت چهارشنبه.هفده.بهمن.نودوهفت.
گزارش تصویری از تیم شهرستان اقلید باشگاه آسیا (برادران مسموعی) در تاریخ ۱۶ و۱۷ اسفندماه نودوهفت شرکت در مسابقات بین‌المللی کرمان باحضور کشورهای عراق،عمان،افغانستان، آذربایجان و ایران که تنها نماینده فارس تیم اقلید خوب درخشیدند و دستاورد هنرجویان با هفده شرکت کننده شش نفر مقام دوم وهفت نفر مقام سوم بوده ودرآخر تشکر میکنم از جناب آقای مبارکی ریاست محترم هیأت استان با حمایت خوب ایشان مایه دلگرمی تیم های استان می باشند.
بسم الله الرحمن الرحیم
در پی سوالات دوستان و اظهارنگرانی نسبت به وضعیت سلامت استاد فاطمی نیا به اطلاع عزیزان می رسانیم، حال عمومی استاد خوب است ولی ضعف ناشی از مشکلات شیمی درمانی دارند. 
ضمن تشکر از همه دوستان برای عافیت و سلامتی ایشان التماس دعا داریم.
 ۲۸ خرداد ۱۳۹۸
خاطرنشان می شود استاد فاطمی نیا از اوایل زمستان نودوهفت دچار بیماری شده اند و تحت درمان می باشند
 
اسفند نودوهفت،بعد از یک سالِ پرفراز و نشیب.پس از اتفاقات زیاد و فرساینده ى اون سال،سعى کردم لابلاى هیاهو و شلوغیاى اون ماه گم بشم.سعى کردم فراموش کنم و اینجوری کل سال رو پشت سر بذارم.
اسفند عزیزم انقدر شلوغ و پرشور و شوق بود که حواس منو پرت کنه.انقدر خسته میشدم که فرصت فکر کردن به هیچکس و هیچ چیزی رو نداشتم،و این بهترین فرصت ممکن براى فراموشى بود.
بهرحال به دلایل زیادی بهم شوک وارد شده بود،و به زمان نیاز داشتم براى رسیدن به تعادل و تسکین.
اس
راستش این شب‌ها که دیر می‌خوابم، نصفه‌شب‌ها را همش با خاطرات گذشته سپری می‌کنم و هراتفاق کوچکی مرا یاد قبل‌ترها می‌اندازد.
مثل همین الآن که با خواندن یک توییت، یاد شهریور سه سال پیش افتادم، روز آخری که در خانه بودم و قرار بود فردایش بروم خوابگاه!
آن‌ شب نرگس خانه‌مان بود، جواب کنکورش آمده بود و قبول نشده بود، نرگس به‌خاطر خانواده‌اش مدام رعایت می‌کرد و دوست‌نداشت دانشگاه آزاد برود، وقتی دید سازمان نه‌ چندان محترم سنجش بی‌رحمانه ن
صدای گوش نواز قطرات باران ، چون زیباترین موسیقی ها مژده آغاز خرداد را میدهند
چه شود ماهی که روز اوش با هدیه پربرکت حق تعالی آغاز شود
نسیمی میزند و بوی خوش نا به همراه نغمه بی نظیر باران دست و دلم را سوق میدهد سمت نوشتن، روزی که بارانیست واژه ها شاعر میشوند و سطرها عابد
می سرایند مثنوی عاشقی بنده و معبودش را، میزایند داستانی عاشقانه تر از روایت شمس و مولانا
در هرکدام تکه ای از روحم را به امانت گذاشته ام شاید... برای روز مبادا
روزی که دلخسته بودم
الیاس یالچینتاش در روز هفتم ماه مارس سال 1989در خانواده ای پرجمعیت در شهر ارزنجان  در منطقهآناتولی شرقی ترکیه به دنیا آمده است. او چهار برادر و یک خواهر دارد که خود آخرین فرزند خانواده است.و خواهرش یک نوازنده ی گیتار است.تحصیلات ابتدایی خود را در ارزنجان به اتمام رساند و در سن یازده سالگی با خانواده به استانبول مهاجرت کردند.و به دلیل علاقه ی شدید به هنر نوازندگی و خوانندگی ادامه تحصیل نداد و تا مقطع دبیرستان در آنادولو کوچوک چکمجه تحصیل کرد.ا
گاهی از خودم تعجب می‌کنم. چه شد در همین مدتِ کوتاه که این‌قدر تغییر کردم؟ حالا مسیری که به دلِ تاریکی می‌رفت را دارم قدم قدم برمی‌گردم عقب. می‌دانم که دانسته پیش می‌رفتم. می‌دانم که می‌دانستم دارم چه می‌کنم. می‌دانم که فهمیده بودم انتهای تاریکی چیزی جز تباهی نبود. و باز هم به پیش رفتن‌ام در فراموشی ادامه می‌دادم.
«خاکستر» را با شوق می‌گیرم توی دستم. خوب جلدِ آبیِ فیروزه‌ای‌ش را از نظر می‌گذرانم. صفحۀ اولِ کتاب را باز می‌کنم و به گوش
سلام 
قطع شدن اجباری یک هفته‌ای نت باعث اتفاقای جالبی شد.مثلا از اون ول گشتن‌های بی‌هدف و بی‌جهت اینستاگرامی بیرون کشیدم و الان تصمیم گرفتم هر وقت خواستم وقت هدر بدم پادکست گوش بدم بخاطر همین هر روز دانشگاه که میرم یه پادکستی حالا هر چی دانلود کنم و تو راه گوش میدم!
تصمیم گرفتم تی ای بشم!!فیزیک۴ یا کوانتوم!(البته اگه موافقت کنن)
حرف حساب:
امروز داشتم فکر میکردم که آیا احتمال و قوانینش چیز چرتی هستن یا نه و وقتی از بچه‌ها پرسیدم کسی موافق حر
اسماعیل، اسماعیل همه‌اش تقصیر توست که هوای پیدا کردنت را در سرم انداختی تا در اولین روز زمستان نودوهفت راهم را بکشم و بروم جایی که همیشه از خود گذر انقلاب دوست‌ترش داشته و دارم؛ آن‌جا که دوران دانشگاه پناهگاهم شد از بابت پیدا کردن ممنوع‌ها، نیست‌ها، نگردها. آن‌جا که کتاب‌ها کهنه‌اند و گذر سال‌ها را می‌شود در عطف‌ها و جلدهایشان تماشا کرد، نشان دست‌به‌دست شدن‌هایشان را حتی. آن‌جا که مدام دلم می‌خواسته و می‌خواهد بین مردها یا بهتر
تقریبا دو یا سه سالی است که ایرانی‌ها نام روغن درخت چای به گوششان خورده و هر روز هم سایت‌ها و منابعی که در آن به فواید روغن درخت چای برای پوست و مو اشاره می‌کنند بیشتر برمی‌خوریم و حتی پزشکان هم آن را توصیه می‌کنند.
 اما آیا واقعاً روغن درخت چای خواص فوق‌العاده‌ای که برایش ذکر می‌شود را دارد؟ آیا تحقیقات علمی قابل استنادتأثیرگذاری روغن درخت چای برای بهبود جوش‌های صورت به اثبات رسانده است؟ در این متن با استناد به مقالات علمی دارای اعتب
در این مقاله قصد داریم به دو موضوع بسیار مهم  در مورد هدف بپردازیم:
۱-چگونه به رؤیاها و آرزوهایمان برسیم؟
۲-چگونه درراه رسیدن به آرزوها و رؤیاهایمان شادباشیم؟
چه چیزی می‌تواند از این بهتر باشد هم به آرزوهایمان برسیم و هم درراه رسیدن به آن‌ها لذت ببریم و شادباشیم. خوب بیایید تا شروع کنیم
 
می‌خواهم سؤالی از شما بپرسم:چه اتفاقی باید بیفتد که یک کارمند بعد از ۲۱ سال کار دریکی از معتبرترین ارگان‌های دولتی با حقوق خوب تصمیم می‌گیرد کارش را ره

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کرج بوران