شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم
وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت
شهید راه نابودی اسرائیل
شهید محمد مهدی ل
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفتگویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفتبس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفتعشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد
از دل نرود هر آنکه از دیده برفت / مانده به دلم همچو ایمیلان درفت
CC شدم و به سمت دیگر رفتی / غافل شدهبودم ز حقوقی نفتی
گشتی به سرم نقطهی مرجع زان رو / دیگر نرود ز سر به دل یک مهرو
گاهی ز رقیب در خیالم نالم / گاهی زخیال فارغ از احوالم
از دل برود هر آن که از دیده برفت / لکن چه کنم خیالش از دیده نرفت
لابد که پرستیژ ندارد سحرت / سحر از سر من نشد ز شب تا سحرت
حتی نروی ز دیدهام تا بروی / از دل که عجیب سمت او میگروی
خامش شو غریب بندهاتی ور نه / شد آب رخت
دیده مکر آدمی را تا عدم شیطان گریخت،
در نبرد خودستایی ننگ از میدان گریخت.
تاب و تب از من برفت و هم طبیب از من گریخت،
درد آمد یک زمان و از تنم درمان گریخت.
کم شود روزی ز عمرم، کم نگردد غصه ام،
سنٌ من بالا برفت و عمر من پایان گریخت.
بخت بگریزد ز ما و صبر بگریزد ز دل،
اشک حسرت با الم از دیده گریان گریخت.
گر شود عریان درختی، سایه بگریزد ز او،
گه حیا هم از خجالت از تن عریان گریخت.
تا به کی جان را نگه داریم در زندان تن،
جان که یک آزاده بود، آخر از این زندان
گسترش ضرب المثل از دل برود هر آنکه از دیده برفت+عکس پروفایل
سایت تفریحی » کد تولز ابزار وبلاگ » سایت سرگرمی
در این پست از سایت کد تولز انشا ضرب المثل از دل برود هر آنکه از دیده برفت و گسترش از دل برود هر آنکه از دیده برفت, داستان و مفهوم یا ریشه ضرب المثل از دل برود هر آنکه از دیده برفت به طور مفصل همرا با بازنویسی به صورت جامع مطالعه می کنیم.
سوالات و موارد بررسی شده شامل موضوعات:
گسترش از دل برود هر آنکه از دیده برفت
معنی شعر از دل برود
خر برفت و خر برفت و خر برفت
یا
دست افشانی ما در جشن رفتن اداره کل هفتاد ساله راه و ترابری از شاهرود
قدیم تر ها که ماشین و قطار و طیاره نبود؛ قاعدتا، "اداره کل راه و ترابری" و "فرودگاه بین المللی" هم همینطور؛ مردم با خر و اسب و قاطر و شتر رفت و آمد می کردند. در این میان "خر" وسیله نقلیه مناسبی برای مسافت های کوتاه بود. یعنی حکم "پراید" امروز خودمان را داشت. به همین علت روستاییان برای رفت و آمد به شهر و بازار از "خر" استفاده می کردند. شتر و اسب هم در مسیر
در دومین جلسه این دوره که جهت آشنایی اعضا کودک با یکی ازمیراث ارزشمند شعر و ادب پارسی برگزار می گردد، دو داستان موسی و شبان و خر برفت و خر برفت، از سری کتابهای داستان های زیبای مولوی توسط اعضاء جمع خوانی گردید. این اثر اقتباسی است از کتاب مثنوی معنوی که توسط آقای پرویز امینی به نگارش درآمده است و تصویرگر آن فرهاد جمشیدی می باشد.
مجموعه پایتخت ، به هنجار شکنی خود در حوزه اجتماع،اخلاق و حتی مذهب ادامه می دهد.و تا کنون هیچ اعتراضی از متولیان مذهبی ، و اخلاقی شنیده نشده است ، شاید به این خاطر که در شرایط فعلی کرونایی مردم نیاز به خنده دارند!!و اگر چنین باشد که واویلاست!
دروغگویی های پی در پی به یکدیگر ، تمسخر واجبات دینی ، استهزاء گویش مازندارنی ، عادی جلوه دادن منکرات اخلاقی، دختر بازی و اخاذی یک فرد بی ادب که مدافع حرم بوده است،خلف وعده وبی توجهی به حق الناس ، فحاشی به ی
زهرای بابا سلام
امشب شب چله بود و چه شبی شد امشب!
مثل همه مناسبتها دوست نداشتیم جایی باشیم اما انگار برایمان چیده شده بود که باشیم. خبر تعطیلی آلودگی هوا سبب شد شبانه قصد سفر کنیم. امروز هم بیاییم و دیداری کنیم و فاتحه ای و دعایی.
امشب آقاجانت خوشحال بود که فرزندان و نوه هایش پیرامونش بودند. همه قسم تدارک دیده بود و همه چیز به خوبی و خوشی پیش می رفت. وقت فال حافظ شد و به ترتیب بزرگی هر کس فاتحه ای می خواند و نیتی می کرد. کلی اسباب شادی شده بود
وقتی معرفی مولانا حرام می شود.
چند سال پیش در یکی از مراکز آموزشی ، در کلاس فارسی عمومی ، بحث مولانا و مثنوی مطرح شد.
سوال کردم:
چند نفر مثنوی را مطالعه و با مولوی آشنایی دارند؟
آشنایی در حد کلاس های دبیرستانی بود.
دوباره سوال کردم ، چند نفر کتاب مثنوی را دیده اند؟
فقط یک نفر پاسخ داد : در کتابخانه این کتاب را دیده است ؛ اما مطالعه نکرده است.
بحث به شمس تبریزی کشیده شد و دوباره سوال کردم: کسی با شمس تبریز
امّا اصل بت پرستیدن میان خلق آن بود که به
روزگار آدم علیهالسلام فرزندان وی همه مسلمان بودند مگر فرزندان قابیل که کافر
بودند. مسلمانان ایشان را مهجور داشتندی و ایشان را فراپیش پدر نگذاشتید تا آدم را
وفات آمد. فرزندان قابیل خواستند که فرا کالبد آدم آیند، مسلمانان نگذاشتند. ابلیس
ایشان را صورتی کرد مانند آدم و در میان ایشان بنهاد و ایشان آن را بپرستیدن گرفتند
تا به روزگار ادریس علیه السلام. چون ادریس برفت شاگرد وی که خلیفت وی بود، صورت
کرد ما
کانال ما در سروش دنبال کنید گاهگاهی که دلم میگیرد پیش خود میگویم انکه با خود دل من برد هنوز یاد کند از دل بیچاره ی من؟گفته بودند که از دل برود انکه از دیده برفت رفتی و یادت هست که چه کردی بامن؟سالهاست که از دیده ی من رفتی حیفدلم از مهر تو اکنده اس هنوز.....و خدا میداند که تو یادت با کیستدلم ارام بگیرانکه جانت را سوختحال عشقش دگریست........ارسالی #نفس
بگرفته عشق، ما را؛ ملک وجود و آنگه؛
عقل آمده که :ما نیز هستیم کدخدائی!
....
از دور دیدمش خِردم گفت :دور از او
دیوانه میکند خِرد دوربین مرا...
....
اگر هلاک خودم آرزوست ...منع نکن
مرا که عمر چنین در ملال میگذرد
....
برفت دوش خیالش ز چشم من ،چه کند؟
مقام بر لب دریا نمیتواند کرد...
....
تاراج کرد دین و دل از دست عاشقان
سلطان نگر!که مایه مشتی گدا ببرد!
....
هجر خوش باشد اگر چشم توان داشت وصال
درد سهلست گر امید دوائی باشد
+همه ابیات از عبید زا
غزلیات حافظغزل شماره ۳۶۷فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیمکه حرام است می آن جا که نه یار است ندیمچاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنمروح را صحبت ناجنس عذابیست الیمتا مگر جرعه فشاند لب جانان بر منسالها شد که منم بر در میخانه مقیممگرش خدمت دیرین من از یاد برفتای نسیم سحری یاد دهش عهد قدیمبعد صد سال اگر بر سر خاکم گذریسر برآرد ز گلم رقص کنان عظم رمیمدلبر از ما به صد امید ستد اول دلظاهرا عهد فرامش نکند خلق کریمغنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباشکز د
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جانها
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها
آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمانها
گر در طلبت رنجی ما را برسد
یار با ما بیوفایی میکند/ بیگناه از من جدایی میکند
شمع جانم را بکشت آن بیوفا /جای دیگر روشنایی میکند
شاید خداحافظی با صمیمی ترین دوستت که مثل دو تا خواهر با هم بودی سخت باشه. دوستی که از همه چیز زندگیت خبر داره و تو اونو مثل خواهرت دوست داری.
ولی بدتر از اون خداحافظی اینه که ببینی بعد دوری زیاد از هم، بعد اون همه مهر و محبتی که بینتون بوده، اون تو رو کنار میذاره و دیگه سراغی ازت نمیگیره و تو رو بلاک میکنه و به همین راحتی تو رو فراموش
در ایامی نه چندان پیش از این تر سه خواهر بودی اندر شهر دختر
دو خواهر از یکی دیگر بزرگتر یکی کوچکتر از آن هر دو خواهر
پدر بر هر سه عاشق تر ز مجنون به عشق دختر کوچک که برتر
ز عشق بیش او بر دخت کوچک دو خواهر دوست تر میداشت مادر
پدر چون رخت از این دنیا بدر کرد حکومت گشت اندر دست مادر
ز ثروت آن دو خواهر را فزون داد نصیب دختر کوچک که کمتر
چو آن دختر برفت از پیش مادر به شوهر خار شد زآن کار مادر
تمام عمر با ای
بسم الله الرحمن الرحیم
جوانی برسید به درویشی و گفت
ای بدبخت روزگار بر تو خفت
همه وقت در مسجد زار می زدی
به تکه نان خشکی گاز می زدی
به جرعه آبی راضی بوده ای
به زیر فقر قناعت کرده ای
مگر نمی دانی جوهر مرد کار است
مرد بی جوهر پست تر از حیوان است
برای چه هی ناله می کنی
شب تا صبح عبادت می کنی ؟
صوفی گفت بدبخت روزگار بر تو خفت
صبح تا غروب مدام کار می کنی
برای مال دنیا زجر می کشی
برای این دنیای فانی زحمت می کشی
شب تا صبح هم که خوابی
مثل مرده ای می مانی
تو
شاید به تو حسی دارم و بی رحمانه در حال انکار آنم
شاید علاقه ای به من داری و هزار و یک اما و اگر در ذهنت می چرخد
شاید هیچ کدام از ما این حس غریب اما آشنا را جدی نگیریم
یا شاید در حال حاضر همین احساسات، بازی و واکنش هورمون هاست
اما اگر روزی رسید و دستانت در دستانم بود، اگر روزی نوشته هایم را میخواندی، اگر روزی فرا میرسید که کنارم قدم برمیداشتی دوست دارم برایت تعریف کنم:
"امروز بعد دیدنِ دوباره ات پس از روزهایی که برای من بمثل سالها گذشت، دوباره دل
ببینید تو رو خدا، با چه مشقاتی مطالعه میکنم!
به یاد آن سالهای دور برق رفته! چقدر امروز یاد گذشتهها زنده میشه!
+ فلاش گوشی رو روشن کردم تا بتونم شمع روشن کنم. کبریت زدم خاموش شد، ناخودآگاه آوردمش نزدیک گوشی که با نور فلاش روشنش کنم که نچنچ مهندس رو در پی داشت :|
قصۀ هجرت رسول صلی الله
امّ مَعبد زن بود در میان بیابان، او را پسری بود نام او مَعبد. رسول او را پرسید که در میان بیابان چه میکنی؟ گفت: «مرا شوهریست رمهدار. رمه را دور ببرده است و من با پسر افگار اینجا بماندهام که شل است و مُقعَد برجای بمانده.» رسول گفت ترا هیچ چیزی هست؟ گفت: «مرا این بزی پیرست و لاغر نمیتواند رفت با رمه اینجا بمانده.» رسول مر ابوبکر را گفت رضی الله عنه که آن بز را به من آر، بیاورد. رسول دست به پشت او فرو آورد، آن بز شیر آور
امام صادق ع فرمود مردی از اصحاب پیمغمبرص حال زندگیش سخت شد همسرش گفت کاش خدمت پیمغمبر ص میرفتی وازاوچیزی میخواستی مرد خدمت پیغمبر ص امد وچون حضرت اورا دید فرمود هرکه از سوال کند باو عطا کنیم وهر که بی نیازی جوید خدایش بی نیاز کند تا سه بارانمرد
چنین کرد سپس برفت وکلنگی عاریه کرد و بجانب کو هستان شده بالای کوه رفت وقدری هیزم. برید وبیاوردو به نیم چارک ارد فروخت وانرا بخانه برد وبخوردفردا هم رفت و هیزم بیشتری اورد. و فروخت و همواره کار می
چند روز بود دوباره مانیتور لپتاپم خراب شده بود، امروز بردمش تعمیر و باز رفتم مرکز تبادل کتاب، دامن از دست برفت و اینا رو خریدم :دیچند وقت پیش دربهدر دنبال یه جمله، بیت و ... بودم که بنویسم اول یه کتاب و پیدا نشد. امروز پیدا کردم ولی دیگه دیر شده، ایشالا کتاب بعدی :دی نکته آخر اینکه فریدون دختری به اسم بهار داره و شعر فریدون پر از بهارهمن با خیال خویش،با خوابهای رنگین،با خندههایِ دخترِ دردانهام «بهار»با آنچه شاعران به بهاران سرودهاند؛
فتی و دل ربودی یک شھر مبتلا را/تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما رابازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند/چون ناخن عروسان از ھجر تو نگارا!ای اھل شھر ازین پس من ترک خانه گفتم/کز نالهھای زارم زحمت بود شما رااز عشق خوب رویان من دست شسته بودم/پایم به گل فرو شد در کوی تو قضا رااز نیکوان عالم کس نیست ھمسر تو/بر انبیای دیگر فضل است مصطفا رادر دور خوبی تو بیقیمتند خوبان/گل در رسید و لابد رونق بشد گیا راای مدعی که کردی فرھاد را ملامت/باری ببین و تن زن شیرین خوش لق
من خودم حجاب رو دوست دارم. همینطور، اگه بخوام ازدواج کنم، دختر باحجاب رو واقعاً بیشتر میپسندم.اما،نمیفهمم این همه سختگیری حکومت روی حجاب واسه چیه. چرا مثلاً دختری که داور شطرنجه و خارج از کشور عکسای بیحجابش منتشر شده، باید بترسه بیاد ایران، در حالی که ملت توی خیابونای تهران به معنای واقعی کلمه بیحجابن؟ چرا نمیتونیم قبول کنیم که خیلی چیزا دیگه مثل قبل نیست؟ چرا همیشه سعی میکنیم پوستهی یه چیزی رو نگه داریم، در حالی که میدون
علی بن محمد نوفلی گوید محمد بن فرج من گفت حضرت بوالحسن امام هادی ع بمن نوشت ای محمد کارهایت را بسامان رسان و مواظب خود باش من مشغول سامان دادن کارم بودم و نمیدانستم مقصود حضرت از انچه بمن نوشته چیست که نگاه مامور امد ومرا از مصر دست بسته حرکت داد وتمام داراییم را توقیف کرد 8 سال در زندان بودم سپس نامه ای از حضرت در زندان بمن رسید که ای مجمد یر سمت بغداد منزل مکن نامه را خواندم و گفتم من در زندانم و او بمن چنین مینویسد این موضوع شگفت ا
قصه دار ندوه
یک
اهل مکه چون دیدند که عرب در دین محمد همیآیند و دین وی هرروز قویتر همیگردد گفتند تدبیر کفایت شرّ وی باید کردن پیش از آنکه کار از دست درگذرد. و ایشان را دارِنَدوهای بود تدبیرها و مشورتها آنجا کردندی. قصد آن کردند. در راه که میشدند ابلیس ایشان را پیش آمد برهیئت پیری اعوَرِ عصای بدستِ پشت دوتاهِ چیزی سبز در گردن افگنده و تسلیج در دست و لب همیجنبانید گفت: «صنادید قریش، کجا همیخرامید؟» گفتند: «انجمنی خواهیم کرد در حدیث
قصه دار ندوه
یک
اهل مکه چون دیدند که عرب در دین محمد همیآیند و دین وی هرروز قویتر همیگردد گفتند تدبیر کفایت شرّ وی باید کردن پیش از آنکه کار از دست درگذرد. و ایشان را دارِنَدوهای بود تدبیرها و مشورتها آنجا کردندی. قصد آن کردند. در راه که میشدند ابلیس ایشان را پیش آمد برهیئت پیری اعوَرِ عصای بدستِ پشت دوتاهِ چیزی سبز در گردن افگنده و تسلیج در دست و لب همیجنبانید گفت: «صنادید قریش، کجا همیخرامید؟» گفتند: «انجمنی خواهیم کرد در حدیث
تفاوتی نکند قدر پادشایی را
که التفات کند کمترین گدایی را
به جان دوست که دشمن بدین رضا ندهد
که در به روی ببندند آشنایی را
مگر حلال نباشد که بندگان ملوک
ز خیل خانه برانند بینوایی را
و گر تو جور کنی رای ما دگر نشود
هزار شکر بگوییم هر جفایی را
همه سلامت نفس آرزو کند مردم
خلاف من که به جان میخرم بلایی را
حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر
به سر نکوفته باشد در سرایی را
خیال در همه عالم برفت و بازآمد
که از حضور تو خوشتر ندید جایی را
سری به صحبت بیچ
گَر به چُوگان کَفَش بخت رساند سَرِ مامی نَهد بر سَر ما دستِ فَلَک افسرِ مادر طواف حرم کعبهٔ کوی تو برفتهمچو مُرغِ کفِ بازیچه طفلان برِ ماگر نداری سَرِ آبادی دل های خرابکو کجا رفت و چه شد رَحم به چشم تر مانالهٔ ما نَبُود از سِتَم بخت٘ نگونروی ما شد سیه از تیرگی اخترِ ماباشد از دوست عجب آنکه کند سِیر جهاننکند میلِ تماشای سرِ بسترِ ماسرِ کاری نَبُود هیچ به اَبنای زمانگر لبالب شود از دختر زَر ساغر ماخشک شد خشک ز بی آبی الطاف بُتاننَخل امّید دل
به نام خالق بیهمتا
# مجالس+
# دیوارنوشت
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
بهغمزه مسئلهآموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صیاد
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عارفان پی
برای زبان آموزی نشسته بودم پای ویدئویی در یوتیوب، که رسیدم به این جمله:
your brain is very good at throwing away things it doesn't need
این جمله در پاسخ به این پرسش بود که چرا لغاتی را که حفظشان کردهایم سریع از یاد میبریم. و این عبارت صحیح از نظر من بسیار جامعتر از آن بود که تنها منحصر به مدیریت حافظه باشد.
بعضی از قوانین اگر چه به ظاهر برای توضیح پدیدهای خاص در یک رشته بیان میشوند اما با صرف نظر از جزئیات و فرمولها، میتوان به آنها دیدی جهان شمول داشت، یکی از
عکاس: حمیدرضا محمدزاده (Hamidreza Mohammadzadeh)
خاک به ظاهر سرسبز
سهراب که رندانه برفت،
قایقش را هم برد/
حال، من ماندم و این خاکِ به ظاهر سرسبز/
سبز، رنگِ همه زیبایی هاست؛
نتوان دامن این پاک، نجاست، آلود/
چاره ای اندیشم/
قایقی خواهم شد،
خواهم افتاد به آب،
بازوانم پارو،
ناخدایم رود،
دور خواهم شد از این خاک کبود/
می روم تا که به سهراب بپیوندم و بس/
راستش بین دوست داشتن یا نداشتنت موندم ! یه روزایی که چشم باز می کنم و شعله خوشرنگ و آبی بخاری رو میبینم و ناامیدانه و اخمالو تخت گرم و نرمم رو ترک میکنم و شروع میکنم لایه لایه لباس روی هم پوشیدن و چاقی عجیبی از وجودم به نمایش میذارم و بعد توی سوز سرد صبح میرم تا سر خیابون که یه تاکسی محض رضای خدا منو سوار کنه و بعد اگه به موقع برسم به مقصد با دماغی قرمز پا به محل کارِ شبیه یخچالم میگذارم اون موقع ها اصلا دوستت ندارم و این دوست نداشتن میاد
سلام
تبریک میگم سال نو رو و آرزوی سلامتی و برکت و شادی میکنم برای همه تون
من یه دختر جوانم و عزیزی رو در زندگیم داشتم، خوبی ازش زیاد دیدم بخاطر همین همیشه به نیکی ازش یاد میکنم. علاقه زیادی بین ما بود طوری که همه اطرافیان مون میدونستن و این یه حس دو طرفه بود این رو مطمئنم...
اما حدودا سه سال میشه که زندگی جدایی بین مون انداخت... قدیم ها میگفتن از دل برود هر آنکه از دیده برفت ولی واسه من اینطور نبود و فهمیدم حسی که واقعی باشه از بین نمیره و به زمان
آورده اند سه مرد حجاب کرده و از معبری پر آمد و شد عبور می
کردندی. یک بازرگان و یکی ملک زاده ای ستبر، یکی پاسبان کتاب. قرار همی
نهادند که کدامینشان شهره ی شهر است و نزد عوام نامورتر.بازرگان حجاب از رخ برکشید و ناگاه خلق به سمتش روانه شد و شکوهیدندش؛ تبسمی بر لب گزارد و بر خودستایی آغازیدن نمودندی.از
این سپس، ملک زاده آهنگ برکشیدن حجاب کرد؛ پرده تمام از میان نرفته بود که
جماعت بر وی رهسپار شدند و چندی خویش انداز ستاندند و مجیزش گفتند. ملک
زاده
گسترش ضرب المثل از این گوش میگیرد واز آن گوش در میکند+عکس
در این نوشتار جامع و کامل از بخش انشا , سرگرمی و تفریحی سایت کد تولز انشا از این گوش میگیرد واز آن گوش در میکند و گسترش ضرب المثل از این گوش میگیرد واز آن گوش در میکند, داستان و مفهوم یا ریشه ضرب المثل از از این گوش میگیرد واز آن گوش در میکند به طور مفصل همرا با بازنویسی به صورت جامع مطالعه می کنیم.
آنچه در این مقاله می خوانید شامل موارد زیر است:
گسترش ضرب المثل از این گوش میگیرد
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
وان جا به نیک نامی پیراهنی دریدن
گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن
گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدن
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
گویی برفت حافظ از یاد شاه یحیی
یا رب به یادش آور درویش پر
چو
خورشید رخشان بگسترد نور
سیاهی برفت و زما گشت
دور
مؤذن بر آورد بانگ اذان
که ای مسلمین تمام جهان
کنون وقت دیدار با داور
است
چه هنگام خواب اندر این
بستر است
بپا خیز از خواب ناز ای
عزیز
وضو گیر با آب پاک و
تمیز
بصورت بریز آب و انگه
بگو
که یا رب نگه داریم
آبرو
به وقت شستن دستان دعا
کن
خداوندا مرا از بد جدا
کن
چو مسح سر کشیدی بانگ
بردار
منم عاصی ولی نام تو
ستار
گناهانم اگر مستور
داری
پسر نوح به خواستگاری دختر هابیل رفت.دختر هابیل جوابش کرد: نه!هرگز همسری ام را سزاوار نیستی،تو با بدان بنشستی و خاندان نبوتت گم شد...تو همانی که بر کشتی سوار نشدی و خدا و فرمانش را نادیده بگرفتی و به پدرت پشت کردی ، به پیمانش و پیامش نیز!!غرورت غرقت کرد و دیدی که نه شنا به کارت آمد و نه بلندی کوه ها !پسر نوح گفت: اما آن که غرق می شود ، خدا را خالصانه تر صدا می زند ، تا آن که بر کشتی سوار است .من خدایم را لابلای توفان یافتم، در دل مرگ و سهمگینی سیل.دخت
و امّا قصۀ موسی علیهالسلام
امّا مرگ موسی: موسی را علیهالسلم مناجاتگاهی بود که وی آنجا با خدای مناجات کردی. روزی در راه میشد ملکالموت علیهالسلام او را پیش آمد گفت: «السّلام علیک یا کلیمالله.» موسی گفت: «و علیک السّلام تو کیای؟» گفت: «من ملکالموت.» گفت: «چرا آمدی؟» گفت: «تا ترا جان بردارم.» موسی گفت: «نه به حاجت از تو درخواسته بودم که پیش از آنکه جان من برگیری، به روزی چند مرا خبر کن تا من مرگ را بسازم؟» ملکالموت گفت: «من ترا خبر ک
من خیلی وقت پیش اینجوری فکر میکردم که:
هرچی از عمر رفاقته بگذره،ریشه اصلی رفاقته خشک و خشک تر میشه!
همیشه همچی اولش قشنگه! زمان باعث خشکیدگی میشه.
اما شاید شما با کسی دوست باشید و این دوستی شما بعد از گذشت سالها پایدار باشه .
ممکنه مخالف نظر من باشید اما از نظر من دوستی های پایدار از این دو حالت پیروی میکنن و بخاطر همینه حس میکنیم پایدار هستن:
1: دوری و دوستی: بعضی از دوستی ها ماهستن که ممکنه، 7
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیر است و بیبنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق میبینم
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جا
یخده مدیری تو پس زمینه:
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
این نوشابه سپرایت رو بزن به سلامتیه همــــه شب جمعه های مظلومانهمون :))حوصله فیلم دیدن هم ندارم امشب
اینستا و تلگرام و..
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیر است و بیبنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق میبینم
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من ج
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجلالله فرجک
سلام ووقت بخیر! آخرین جمعهی ماه شعبان و در اولین شب از ماه مبارک رمضان و تفالی دیگه به دیوان حافظ؛ از تمامی دوستانم و مخاطبین کیمیا، برای لحظات ناب و تکرارنشدنیای که به فضل الهی توفیق لمسکردنش رو خواهند داشت، التماس دعا دارم؛ بسمالله...
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن ب
انجمن رهپویان هدایت:ا ز دل نرود اگر چه
از دیده برفت
حضرت علی (ع) لباس خود را وصله می زد و جامه وصله دار می پوشید و می
فرمود:«یخشع له القلب و تذل به النفس و یقتدی به المؤمنون:
(جامه کهنه قلب را خاشع کند و
نفس را خوار میکند و مؤمنان بدان اقتدا کنند.
امام خمینی (ره) نیز با
شناخت جامع و کامل راه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، در مبحث ساده زیستی هم
به مانند اولیاء خداوند عمل نموده و زندگی بسیار ساده و بدور از تجمل را چه در
دوران تبعید و چه در دور
شیعه را شوق تماشای رخ جانان استاشک شوقش ز دو دیده به روی دامان است
بر لبش خنده و از دیده ی او اشک روانقلب او شاد از این واقعه صد چندان است
خبری تازه به راه است خبر دار شویدباغ دل خرم و لبها همگی خندان است
گام بگذاشت به دنیا چو حسین ابن علی(ع) گل لبخند شکوفا به لب انسان است
غصه ها بار سفر بست و برفت از دل ماشادی از مقدم او در دل ما مهمان است
دردمندان جهان مژده که درمان آمدنام او بر همه آلام بشر درمان است
دیگر از ظلمت شب ها خبری نیست که نیستروی او م
(زمانی که دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم هنوز آشکار نشده بود) مسلمانان براى خواندن نماز به درّه ها و کوهها می رفتند و در خفاء و پنهانى نماز می خواندند.
پس روزى همچنان که سعد بن ابى وقاص با جمعى از مسلمانان مشغول نماز بودند چند تن از مشرکان سر رسیدند، و بدانها که مشغول نماز بودند ناسزا گفته و بر این کارشان آنها را ملامت و عیبجوئى کردند.
سخن دنباله پیدا کرد و کم کم کار به زد و خورد کشید پس سعد بن ابى وقاص با استخوان فک شترى که در آنجا افتاده بود
توبه جناب فیض کاشانی اعلی الله مقامه از فلسفه و تصوف
فیض کاشانی داماد و بهترین شاگرد ملاصدرا بود که در اواخر عمر خود از روش صوفیانه توبه کرد و بازگشت؛ بنا بر این صوفی خواندن وی پس از تصریح او به ندامت و پشیمانی ناصحیح است.
او در رساله الانصاف مینویسد:
نه متکلمم و نه متفلسف و نه متصوفم و نه متکلف بلکه مقلد قرآن و حدیث و تابع اهل بیت آن سرور (علیهم السلام)، از سخنان حیرت افزای طوایف اربع ملول و بر کرانه، و از ما سوای قرآن مجید و حدیث اهل بیت (علیه
دانلود فیلم نیوکاسل کامل [خرید قانونی فیلم]
در تاریخ امروز از سایت کد تولز مطلب “دانلود فیلم نیوکاسل Newcastle movie” از بخش فیلم ایرانی کد تولز آماده کرده ایم. فیلم ایرانی نیوکاسل هم اکنون به پخش نمایش خانگی رسیده است. در ادامه با ما همراه باشید تا اسامی بازیگران فیلم نیوکاسل و خلاصه داستان فیلم نیوکاسل + لینک خرید قانونی فیلم نیوکاسل را بررسی کنیم. این فیلم ایرانی با کیفیتهای: دانلود فیلم نیوکاسل کامل , دانلود فیلم نیوکاسل کم حجم , د
چه کسی گفته که محتوی مشتری ندارد؟ همین خود من تا حالا کلی سفارش محتوی گرفتهام!
چند وقت پیش خویشاوند همسرم پیام داد که: میشه درباره بابام یه مطلب بنویسی؟
گفتم: قربان رویت من که پدر شما را ندیدهام و حس خاصی نسبت به ایشان ندارم، مطلب خنک و بیمزهای میشود. شما بنویس که پر احساس و جگرخراش شود، من ویرایش میکنم.
جواب داد که: آخه تو قشنگتر مینویسی!
گفتم: خب حالا برای چه کاری میخواهی؟
گفت: برای پیج اینستاگرامم!
یکبار هم آشنایی پیام داد
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجلالله فرجک
سلام
وقت دوستان بخیر! حرف خاصی ندارم جز تفال به دیوان جناب حافظ شیرازی
بسمالله...
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
بسمالله الرحمن الرحیم
به مژگان سیه کردی هزارا
تقدیم به روح بلند استاد سیدهادی خسروشاهی(ره)
خسرو فقه و دیانت
ای دریغا رفت ماه از آسمان
کوچ کرد از باغ و گلشن باغبان
چهره پوشانید ناگه آفتاب
شد نهان در خاک بحر بیکران
خسرو فقه و دیانت خرگه از
خاکدان برچید و شد خلدآشیان
هادی ره بود در طی طریق
اهل معنا را بزرگ کاروان
در مسیر اتحاد مسلمین
با جمال الدین[1] همی همداستان
مرسل اسلام در دربار پاپ[2]
مصلح فرزانه و نیکوبیان
خانه اش را در به روی خلق باز
با همه مانند بابا مهربان
یار صدیق امام و رهبری
مایه دل
برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را هر ساعت از نو قبلهای با بتپرستی میرود توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را مِی با جوانان خوردنم باری تمنا میکند تا کودکان در پی فتند این پیر دُردآشام را از مایه بیچارگی قطمیر مردم میشود ماخولیای مهتری سگ میکند بلعام را زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا میکشد کز بوستان باد سحر خوش میدهد پیغام را غافل مباش ار عاقلی دریاب اگر صاحب دلی باشد که نتوان یافتن د
تقدیم به روح بلند استاد سیدهادی خسروشاهی(ره)
خسرو فقه و دیانت
ای دریغا رفت ماه از آسمان
کوچ کرد از باغ و گلشن باغبان
چهره پوشانید ناگه آفتاب
شد نهان در خاک بحر بیکران
خسرو فقه و دیانت خرگه از
خاکدان برچید و شد خلدآشیان
هادی ره بود در طی طریق
اهل معنا را بزرگ کاروان
در مسیر اتحاد مسلمین
با جمال الدین[1] همی همداستان
مرسل اسلام در دربار پاپ[2]
مصلح فرزانه و نیکوبیان
خانه اش را در به روی خلق باز
با همه مانند بابا مهربان
یار صدیق امام و رهبری
مایه د
دانلود فیلم نیوکاسل کامل [خرید قانونی فیلم]
در تاریخ امروز از سایت کد تولز مطلب “دانلود فیلم نیوکاسل Newcastle movie” از بخش فیلم ایرانی کد تولز آماده کرده ایم. فیلم ایرانی نیوکاسل هم اکنون به پخش نمایش خانگی رسیده است. در ادامه با ما همراه باشید تا اسامی بازیگران فیلم نیوکاسل و خلاصه داستان فیلم نیوکاسل + لینک خرید قانونی فیلم نیوکاسل را بررسی کنیم. این فیلم ایرانی با کیفیتهای: دانلود فیلم نیوکاسل کامل , دانلود فیلم نیوکاسل کم حجم , دانل
حکایت هارون با دو زاهد رفتن هارون به نزد "عمری"هارون الرشید یک سال به مکه رفته بود (حرثه الله تعالی). چون مناسک تمامی گزارده آمد و بازنموده بودند آنجا دو تن اند از زاهدان بزرگ. یکی را ابن سماک گویند و یکی را ابن عبدالعزیز عمری. و نزدیک هیچ سلطان نرفتند. [هارون] فضل ربیع را گفت: یا عباسیر و وی را چنان گفتی. مرا آرزوست که این دو پارسا مرد را که نزدیک سلاطین نروند ببینم و سخن ایشان بشنوم و بدانم حال و سیرت و درون و بیرون ایشان. تدبیر چیست؟گفت: فرمان،
توهم و توسعه
در باب ابتلا به اقسام" خودشیفتگی"ها و گرفتاری مردم به توهم دانایی و دینداری وتوانایی و....که سرطان جامعوی محسوب می شود و باعث افت حرکت درست جامعه در مسیر توسعه ی همه جانبه می گردد.
دو نکته برایم حایز اهمیت است نخست نحوه ی دچارشدن به بیماری ویا "ادله ی ابتلا به سرطان".
و سپس درمان بیماری یا راه های برون رفت از "بحران توهم".
در آسیب دیدن جامعه سالم به آفت توهم چند مولفه قابل بررسی است
ابتدا سلامت آموزه ها وسپس روش کارکرد ناشران ومجریا
آن متمکن هدایت، آن متوکل ولایت، آن پیشوای راستین، آن مقتدای راه دین، آن سالک طیار، مالک دینار رحمة الله علیه، صاحب حسن بصری بود و از بزرگان این طایفه بود. وی را کرامات مشهور بود و ریاضات مذکور، و دینار نام پدرش بود، و مولود او در حال عبودیت پدر بود. اگر چه بنده زاده بود از هر دو کون آزاده بود. و بعضی گویند مالک دینار در کشتی نشسته بود، چون به میان دریا رسید، اهل کشتی گفتند: غله کشتی بیار.
گفت: ندارم.
چندانش بزدند که هوش از او بیرون رفت. چون بهوش آ
میانِ ریتا و چشمانم… تفنگی ست. و آنکه ریتا را میشناسد، خم میشود و برای خدایی که در آن چشمان عسلی ست نماز میگذارد!… و من ریتا را بوسیدم آنگاه که کوچک بود و به یاد می آورم که چه سان به من درآویخت. و بازویم را، زیباترین بافته ی گیسو فرو پوشاند. و من ریتا را به یاد می آورم به همان سان که گنجشکی برکه ی خود را به یاد می آورد آه… ریتا میان ما یک میلیون گنجشک و تصویر است و وعده های فراوانی که تفنگی… به رویشان آتش گشود! نام ریتا در دهانم عید بود تن ریتا در
علی معنای عشق آفرینش
علی آن شیر میدان شجاعت علی آن مظهر زهد و عدالت
همان سرچشمه علم و فضایل به آن زیبا ترین شکل و شمایل
علی دریای علم بیکران ها که بود آگه به راه آسمانها
علی زیبا ترین نام دو عالم علی اولی ترین اولاد آدم
علی آن اولین مرد مسلمان که در جانش نشسته نور ایمان
به سیزده سالگی بهر پیمبر(ص)
به نام خدا
وقتی پیشینیان ما با تلاش پی گیر خود ارزش ها را به ما رسانده اند چه می شود که ما نیز خدمتی شایسته به جامعه اسلامی ارائه کنیم تا هم خود بهره بریم و مردم موحد و خدا پرست دنیا نیز با کلام خدا و هنرنمایی او آشنا شوند.
دیگران کاشتند و ما خوردیم *** ما بکاریم و دیگرا بخورند
در این زمینه داستانی بخوانیم از جامع التماثیل:
آوردهاند که عبدالملک سالی به حج رفته بود بعد از فراغ از حج پرسید که در مکة معظمه در این زمان زاهدترین و عابدترین خلق کیست گ
این خون جاودانه
7267
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. اسلام را از اول ورق میزنم. یک اُمّیِ امین، در غار حرا، برانگیخته میشود؛ بعثت. دست به دعوت پنهانی و سپس فراخوان آشکار میزند. هر کس به او ایمان آورَد، مسلمان میشود؛ جامعهی مسلمین با ۳ نفر آغاز شد. اندکاندک به این عدد افزوده شد. ۱۳ سال درازا کشید. اما هنوز محمد امین (ص) بر اشراف و اعیان و جاهلیت مکه پیروز نشد؛ دست به زور هم نزد. پس از تبعیدکردن مسلمین به شِعب (=درّه) ابیطالب، اینک نقشه
امروز مرخصی گرفتم. مدیرم کمی بدقلقی کرد اما آخرش موفق شدم امروز رو مثل هر روز شب نکنم. بیشتر از همه می خواستم همین رو ببینم. سیر تبدیل شدن روز به شب، جریان هوا و از همه بیشتر تغییر رنگ نور آفتاب روی برگ درخت ها. صبح دیر بیدار شدم. حنا رو بردم حموم. خندیدیم. لباس پوشیدن رو تا جایی که می شد طول دادم. یادم رفته بود چطور برای دانشگاه رفتن باید حاضر بشم. فرقی هم نمی کرد فقط می خواستم شالی که پرستو های آبی داشت سر کنم. توی آینه کوچک شهر کتاب که امتحانش ک
باسمه تعالی
دید موسی یک شبانی را به راه
کو همی گفت ای خدا و ای اله
تو کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم کنم شانه سرت
ای خدای من فدایت جان من
جمله فرزندان و خان و مان من
تو کجایی تا سرت شانه کنم
چارقت را دوزم و بخیه زنم
جامه ات شویم شپش هایت کشم
شیر پیشت آورم ای محتشم
ور تو را بیماریی آید به پیش
من تو را غمخوار باشم همچو خویش
دست ِ کت بوسم بمالم پای کت
وقت خواب آید بروبم جا
بازهم رفیق همیشه در صحنه
دیروز نوبت دکترم بود و باید همراه میداشتم و نداشتم از بی همراهی گله کردم، مریم که کلا یکم دلامون بهم تلپاتی داره زنگ زد و گفت همراهم میاد، اینکه همراه ندارم و به کسی رو نمیزنم فقط بخاطر فکر خودمه که میخوام مزاحم کسی نشم، بنده خدا از شب قبل اومد خونه مادرش خوابید که خونه هامون نزدیک همِ، پنج صبح از خواب بیدار شد اماده بشه یک ربع به شیش از خونه زدیم بیرون
انقدر عجله داشتیم رفتیم واگن اقایون و من که شرح حالم و پر نکرده ب
ادامه قسمت اول
روز دیگر هر که از آنجا گذشت
چشم خود بر هم نزد وانجا نشست
هر یکی فریادی از روزن کشد
ولوله در کوچه و برزن کشد
عاقلی گفتا که این مرد شریر
بیشک از جان خودش گردیده سیر
همهمه گردد که او دیوانه است
همچو شیطانی ز حق بیگانه است
چون یکی گفتا، که ای آدم نما
راز و اسرار خودت، افشا نما
از چه رو داری تو آتش را به کف
گو تو شیطانی، و یا اصحاب کهف
گفت ای پیران حق ای عاقلان
جملگی باشید ، همچون اَحولان *
هر که در دستم نبیند انبری
شیهه ای از دل ک
ادامه قسمت اول
روز دیگر هر که از آنجا گذشت
چشم خود بر هم نزد وانجا نشست
هر یکی فریادی از روزن کشد
ولوله در کوچه و برزن کشد
عاقلی گفتا که این مرد شریر
بیشک از جان خودش گردیده سیر
همهمه گردد که او دیوانه است
همچو شیطانی ز حق بیگانه است
چون یکی گفتا، که ای آدم نما
راز و اسرار خودت، افشا نما
از چه رو داری تو آتش را به کف
گو تو شیطانی، و یا اصحاب کهف
گفت ای پیران حق ای عاقلان
جملگی باشید ، همچون اَحولان *
هر که در دستم نبیند انبری
شیهه ای از دل ک
یه سوال
وقتی تو یه بازه امتحانی هستی چیکار کنیم حالمون عوض شه؟؟؟؟
خب من یه جواب دارم براتون به طور خلاصه بگم رندم واک ولی من اینجا نیستم که خلاصه بگم :) پس
1- صبح پامیشید میرید یکی از اون امتحان هایی که درگیرشی رو میدی چه بهتر که ریض فیز هم باشه و خب حالا یا راضی یا نا راضی میای بیرون :)
2- تعدادی از دوستان پیدا میشن که از تصمیم شما برای بیرون رفتن و ناهار استقبال میکنن و خب راه میفتید و از اینجاست که استراحت شروع میشه. حالا بهترین وسیله نقلیه چیه
دانلود فیلم نیوکاسل کامل [خرید قانونی فیلم]
در تاریخ امروز از سایت کد تولز مطلب “دانلود فیلم نیوکاسل Newcastle movie” از بخش فیلم ایرانی کد تولز آماده کرده ایم. فیلم ایرانی نیوکاسل هم اکنون به پخش نمایش خانگی رسیده است. در ادامه با ما همراه باشید تا اسامی بازیگران فیلم نیوکاسل و خلاصه داستان فیلم نیوکاسل + لینک خرید قانونی فیلم نیوکاسل را بررسی کنیم. این فیلم ایرانی با کیفیتهای: دانلود فیلم نیوکاسل کامل , دانلود فیلم نیوکاسل کم حجم , د
---------------------------حکایت بهلول و جنید بغدادیشیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او، شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی هستی؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی. فرمود تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد میکنی؟ عرض کرد آری..بهلول فرمود طعام چگونه می خ
شعر در مورد بلبل
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد بلبل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
بغیر از گل که خندد در چمن بر گریه ی بلبل نپندارم که در گیتی لب خندان شود پیدا
شعر بلبل
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه تست
شعر در مورد بلبل
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند نای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
شعر
بسم الله الرحمن الرحیم
فضیل بن عیاض، پیش از آن که با شنیدن آیه اى از آیات قرآن توبه کند راهزن بود.وى در بیابان مرو خیمه زده بود و پلاسى پوشیده و کلاه پشمین بر سر و تسبیح در گردن افکنده و یاران بسیار داشت، همه دزد و راهزن.هر مال و جنس دزدیده شده اى که نزد او مى بردند، میان دوستان راهزن تقسیم مى کرد و بخشى هم خود برمى داشت.
روزى کاروانى بزرگ مى آمد، در مسیر حرکتش آواز دزد شنید.ثروتمندى در میان کاروان، پولى قابل توجه داشت.برگرفت و گفت در جایى پنه
#دوستان عزیزی که نماز و روزه و ختم قرآن قضای اموات(ره) برگردنشان میباشد می توانند با مراجعه به منوهای بالای صفحه وبلاگ وارد گزینه نماز و روزه استیجاری شوند واین دین بزرگ را از خود ساقط کنند.. /\ /\
امام محمد باقر علیه السلام در هفتم ذی الحجه سال 114 و به قولی در ربیع الاول و یا ربیع الثانی سال 114 به شهادت رسید. گفته شده که آن حضرت را حاکم مدینه ابراهیم بن ولید بن عبدالملک بن مروان به زهر شهید کرده است و به نظر می رسد اینکار به امر هشام بن عبد
استاد لطفا یه کتاب بهم معرفی میکنید؟ چرا معرفی کنم؟ چون چند وقتیه هیچ کتابی سیرم نمیکنه، ولع عجیبی دارم، همینطور میخوام ببلعم کتابها رو اما همین که یه ذره جلو میرم کنارش میذارم و میرم سراغ یه کتاب دیگه. چرا فکر میکنی باید کتاب بخونی؟ میدونم این از درد نفهمیدنه... این نفهمیدن و نادانی داره دیوونم میکنه استاد. چجوری به چنین کشفی رسیدی پروفسور؟ :) خب استاد ... نمیدونم... اما همش احساس میکنم باید یه دوره فقط بخونم و بخونم که یه سری
استاد لطفا یه کتاب بهم معرفی میکنید؟ چرا معرفی کنم؟ چون چند وقتیه هیچ کتابی سیرم نمیکنه، ولع عجیبی دارم، همینطور میخوام ببلعم کتابها رو اما همین که یه ذره جلو میرم کنارش میذارم و میرم سراغ یه کتاب دیگه. چرا فکر میکنی باید کتاب بخونی؟ میدونم این از درد نفهمیدنه... این نفهمیدن و نادانی داره دیوونم میکنه استاد.
چجوری به چنین کشفی رسیدی پروفسور؟ :) خب استاد ... نمیدونم... اما همش احساس میکنم باید یه دوره فقط بخونم و بخونم که یه سری
سالروز شهادتجانسوز نهال گلشن دیننور دیده ى زهرا سلام الله علیهاسپهر دانش و بینششاهدِ کوچکِ کربلاامام محمد باقر (ع) تسلیت باد.
شهادت امام باقر علیه السلام
پرش به ناوبری پرش به جستجو
تقویم هجری قمری
روز واقعه:7 ذی الحجه
سال 114 هجری قمری
امام محمد باقر علیه السلام در هفتم ذی الحجه سال 114 و به قولی در ربیع الاول و یا ربیع الثانی سال 114 به شهادت رسید. گفته شده که آن حضرت را حاکم مدینه ابراهیم بن ولید بن عبدالملک بن مروان به زهر شهید کرده ا
دیشب با دوتا از هماتاقیام رفتهبودیم الکی مثلا جشن خیریهی آوات که کانون هلال احمر دانشگاه برگزار میکنه. میگم الکی مثلا جشن، چون به همایش شبیهتر بود تا جشن. تنها اتفاق فانی که افتاد حضور گروه موسیقی بُمرانی بود، بقیهاش کلا اعصاب خردی بود. آخر برنامه هم یه گروه موسیقی که بچههای سرطانی و نابینا و... بودند چندتا قطعه اجرا کردند که اون هم بد نبود. و البته یکی از آهنگا تصنیف «سرای امید» بود که کلی من رو به فکر فرو برد و خب خیلیهاتون احت
اهمیت علم و دانش
من بتو از علم بگویم سخن ** علم چو آید بتو گوید چه کن
علم سوی در اله (الله) برد ** نه (که) سوی نفس و مال و جاه برد
ای عزیز: بدان که بندگی و طاعت از علم حاصل میشود و علم بیعمل بکار نیاید.
و حق تعالیم در کلام خود فرموده
« فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُو » سوره هود آیه 14
بدانید (قرآن) تنها با علم الهى نازل شده و هیچ معبودى جز او نیست!
توضیح : بدانید که آن چه اول فرمودهاند از علم الله تعالی آن ب
اهمیت علم و دانش
من بتو از علم بگویم سخن ** علم چو آید بتو گوید چه کن
علم سوی در اله (الله) برد ** نه (که) سوی نفس و مال و جاه برد
ای عزیز: بدان که بندگی و طاعت از علم حاصل میشود و علم بیعمل بکار نیاید.
و حق تعالیم در کلام خود فرموده
« فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُو » سوره هود آیه 14
بدانید (قرآن) تنها با علم الهى نازل شده و هیچ معبودى جز او نیست!
توضیح : بدانید که آن چه اول فرمودهاند از علم الله تعالی آن ب
ایران زمین از دیرباز مهد تفکرات عرفانی و تاملات شرقی بوده است . یکی از بزرگان نام آور این سرزمین ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و یا مولوی رومی نیز نامیده می شود . عنوان رومی از آن رو است که وی سالیان دراز در مملکت روم سکونت گزیده بود و از قرن هشتم نیز بدان شهرت یافته است .
مولانا در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شده است .پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی است که به بهاء الدین ولد معروف شده است . و نیز او را با لقب س
خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی فرزند بهاءالدین معروفترین شاعر عارف قرن هشتم و یکی از چهار تن از بزرگترین شاعران ایران است که معروف جهان شدهاند. در باب این استاد فناناپذیر و بینظیر که او را لسانالغیب و ترجمانالاسرار لقب دادهاند اشارتهائی در بسیاری از کتابها مانند تذکرهالشعراء دولتشاه سمرقندی که بعد از فوت اوست تا مجمعالفصحا و ریاضالعارفین تألیف رضاقلی خان همه مشتمل بر نام و شرح مختصری از حالات وی میباشد ولیکن هیچ
درباره این سایت