نتایج جستجو برای عبارت :

ابتذال در پایتخت!

به گزارش سایت تفریحی چفچفک برگرفته از هنر زندگی : ابتذال، کلید واژه محبوبی برای منتقدان در فرهنگ، سیاست، هنر، سینما، موسیقی، ادبیات و امثالهم است. مرز بین ابتذال و غیر ابتذال، گاها به قدری ظریف است که تشخیص آن را برای عموم مشکل می کند. گاها، قانون‌گذار هم در
ادامه مطلب
دقیق که میبینم میبینم راست میگفت هر انچه مینویسم مبتذل هست چرا؟
چون ابتذال رو نهادینه کرده ام درونم 
این هم حتی چرت بود نمیخاستم این را بگویم صرفا چون چیزی بود که میشد گفت گفتم ابتذال را دارم بالا میاورم روی این بلاگ چرا 
چرا که نه. واقعن مگر کار دیگری هم میشود کرد باید ادامه داد و مبتذل بود اگر مبتذل نبود پس چه بود اصلا که میگود مبتذل کیست و چیست عامه که مبتذل هستند و مبتذل پسند 
باقی هم که چون میخاهند عامه نباشند ابتذال بقیه رو به سخره میگی
وقتی که هرکسی سعی میکند برای خودش از همخوانی و رقص بچه مدرسه ای ها با اهنگ ساسی مانکن ، تحلیل و تحقیقی ارائه دهد و بعضی ها هم از فرصت استفاده کرده و مطالبه ها و عقده های سیاسی و اجتماعی شان را طلب میکنند او یک جمله طلایی به کار میبرد : جامعه ، جامعه ی عرضه و تقاضاست . 
.
روشنفکران عزیز ، اگرچه سانسور قطعا تبعاتی دارد ، اما باور کنید گوش دادن بچه مدرسه ای ها و به طبع خانواده هایشان محصول سانسور نیست ، محصول آن چیزی ست که امروز جامعه ی ایرانی دچارش
 
می دونید که چقدر شیفته ی فلسفی کردن اتفاقات امداشتم یه تحلیل می خوندم از اوضاع بورس و عجیب منو یاد جایگاه آدم ها انداخت.خلاصشو بخوام بگم می گفت گاها اتفاقات کوتاه مدت ممکنه از روی احساسات کمی بهت سود برسونن ، اما گذر زمان همه چیز رو مشخص می کنهتحلیل طولانی و عمیقی بود.یاد تمام کسایی افتادم که تنها هنرشون ازدواج کردن بوده و به واسطه ی همون صدها هزار فالوور دارن (منظورم رو می دونید)تو دلم گفتم زمان همه چیز رو مشخص می کنهدیر یا زود آدم ها می فهم
رفتار سرخوشانه این بازیگرِ نابازیگر با آن پاکبانِ بینوا مبتذل‌تر و‌حقیرانه‌تر از آن است که گناه شمرده شود و این عمق بیچارگی وضعیت اکنون ما را نشان می‌دهد؛ رشد و گستردگی ابتذال فرهنگی. در این وضعیت امر خطا از آن‌رو که هم خودش و هم عامل آن مبتذل‌اند، گناه شمرده نمی‌شود و در نتیجه خطایی تلقی می‌شود که پاسخ و واکنش به آن از طریق حواشیِ مبتذل‌تر از خود این خطا صورت می‌گیرد. یعنی در وضعیتی مبتذل خطایی مبتذل از فردی مبتذل به تقویت ابتذال می‌
از سوزشِ انطباقِ خود ملموسم. عاصی از یکرنگیم بر پیکرهٔ این نظامِ عرف محور و عاصی از نیمهٔ دیگرِ عرفِ ستیزم. گویی همیشه باید یک انتخاب باشد میانِ ساختاری که دیگران ساخته اند و ما باید مقید به پیروی از او باشیم. اوی بی زمان، بی مکان، بی جنس و بی امان.
سایه های من این مارا در می نوردد و با این ما می ستیزد. از من گریز میزند و به ما می گریزد. انگار که این من برای وجودش کافی نیست. 
انطباقِ خود با موسیقیِ عامه پسند و عامه ستیز، عامه پرور و عامه کش.
به راست
ماجرای واگذاری کانال تلگرامی مکتوبات را شنیدم و خواندم. یکی می‌گفت وحید اشتری دست‌پروده‌ی احمدی‌نژاد است؛ توقعی بیش از این نباید داشت. من اما معتقدم اتفاقا او نتیجه‌ی کارهای روحانی است. طرف بحث مبتذل، آدم را به ابتذال می‌کشاند.
خب راجع به کتاب امیرعلی ق میخواستم نظرمو بگم. بعد فهمیدم من واقعا صاحب نظر نیستم. فقط میتونم بپرسم آیا تو همه‌ی بازه‌های تاریخی ملت‌ها ابتذال‌پسند بودن یا هر چی دورتر میشیم وضعیت خراب‌تر میشه؟ مثلاً مولانا اون موقع مبتذل بوده؟ یا جامعه‌ی اون زمان به هنر اهمیت می‌داده و احترام میذاشته؟
دلمرده‌ام. دلزده‌ام. خسته‌ام. بعضی چیزها مثل خوره روحم را میخورد. گلویم را می‌فشارد. سینه‌ام تنگ میشود. دلخوشی‌ای نمانده. به وجد نمی‌آیم. از نیش و کنایه بیزارم، از دو رویی و حرص و طمع و شهوت، از راحت‌طلبی و تن‌پروری و ساده‌گیری، از ابتذال...
 
- نوشتم و یادم آمد که فرمود فرّ الی‌الحسین...
سجع در لغت به معنای آواز کبوتر و فاخته است [1] و در اصطلاح به همسانی دو فاصله نثر در تک حرف آخر یا یکسانی واژه های آخر قرینه ها در وزن یا حرف آخر (روی) یا هر دوی آنها سجع گفته می شود.
سجع همان آهنگی را به نثر می بخشد که قافیه به شعر ارزانی می دارد با این تفاوت که در نثر عناصری همچون وزن دخالت ندارد.
سجع برای عرب امر شناخته شده ای بوده است زیرا کاهنان و غیب گویان غالباً برای بیان مقاصد خود، گفتار خود را در قالب مسجع بیان می کردند.
نسبت دادن کاهن به پیا
اقا چن روز پیش با تیمور ملقب به سلطان رفته بودم بیرون سلطان یه دوست دختر داره شایدم قراره داشته باشه اسمش ستاره هست من با این ۲ تا رفته بودم بیرون الته فقط این ۲ تا نبودن دیگه علی و علیرضا و یه سری دیگم بودن (ک=میدونم که به درکتون) حالا سلطان رو ستاره که غیرت داره ولی من مث که این قظیه رو خیلی جدی نگرفته بودم هیچی حالا سلطان اصابش خراب شده منم که کلا از فراینده فیرتی شدن خیلییییی عشق میکنم ولی این سری دیگه خیلی جدیه مثل این که .
حالا این سلطان نمی
 
⭕️ #توطئه_کثیف قبل از هر چیز به این فرموده مقام معظم رهبری اشاره می‌کنم که فرمودند: انقلاب اسلامی از قم شروع شد و آنتی تز انقلاب نیز از قم شروع خواهد شد. دشمن برای این امر برنامه‌ریزی‌های زیادی کرده، از مرجعیت خودخوانده بگیر تا به ابتذال کشیدن وضعیت فرهنگی قم و حالا در آستانه
ادامه مطلب
این روزها همه مطلب زیر را سرچ می کنند
پایتخت 6  و یا مثلا بیوگرافی فلان بازیگر پایتخت 6 و .... و یا
اول بهتون بگم برای دانلود خود مجموعه بهتر به سایت شب دی ال سری بزنید
 
دانلود قسمت 5 پنجم پایتخت 6 شش
و مطالب مشابه دیگری مانند این یکی که در آخر همین نوشتار درج می کنم-واقعیت این است که مردم ایران بسیار به سریال دیدنی پایتخت علاقمند هستند و برای ارزش و اهمیتی وصف ناشدنی قائل هستند.
اما وقتی می گوییم پایتخت دیگر عمرش به سر آمده همزمان با اتمامش به دلی
به گزارش سایت تفریحی چفچفک برگرفته از هنر زندگی : ابتذال، کلید واژه محبوبی برای منتقدان در فرهنگ، سیاست، هنر، سینما، موسیقی، ادبیات و امثالهم است. مرز بین ابتذال و غیر ابتذال، گاها به قدری ظریف است که تشخیص آن را برای عموم مشکل می کند. گاها، قانون‌گذار هم در بیان مصداق های ابتذال، سکوت می‌کند و برداشت های متفاوت را رقم می زند. در هر کشوری، مصداق های ابتذال، مطابق با فرهنگ ها و باورهای همان جامعه تعریف می شود و می‌بینیم که در نقطه ای از جهان
بطالت و ابتذال در این دو روز به اوج رسید. چاره چیه دوست دارم گاهی به ابتذال تن بدم البته اگر همیشه دچارش نباشم. هیچ هم حوصله‌ی فرهیختگان و بساطشون رو ندارم. وسعم در همین حده.
راستش کمی پریشونم و کمی از خودم دورم و باز دلم هوایی شده و کسی نیست که حاجت دلم را برآورد. ح را پاک کردم اما ذهنم درگیرشه و دلم می‌خواد بدونم چی می‌نویسه و چه می‌کنه. می‌دونم همش از سر بطالته. 
امروز میم می‌گفت هیچ فکر کردی چرا اینقدر می‌ترسی؟ راستش تا حالا بهش فکر نکرده
للحق
هر از گاهی که در حال گذرم از کوچه و خیابان (و گاهی بر و بیابان) نکته ای نظرم را جلب می کند و با گوشی ارزانم از آن عکس می گیرم. ارزان را از آن گفتم که بهانه ای برای کیفیت پایین عکس‌هایم آورده باشم. اما تا کی می توان سخن را حبس کرد؟ در جست‌و‌جوی هم صحبتی تصویری، حاضر نشدم رو به اینستاگرام بزنم. بگذار بزم ابتذال خانه بر جای خود بماند.
پی نوشت: سعی کردم در نگاهم سخنی باشد. اگر نبود، به بزرگی آن ها که سخنی دارند ببخشید.
سلام امروز ۲۰ فروردین ماه ۹۹، مصادف با نیمه شعبانه.
نیمه شعبانی که به بهانه کرونا متفاوت از هر سال داره طی میشه. نیمه شعبانی که بعد از ۴۰ سال همچنان شهر رو غرق سرور می‌کرد و تقریبا هیچکس نبود که متوجه این روز و مناسبت مقدسش نشه. مقدمات ممنوع! آن چیزی که باعث شد من امروز دست به قلم شوم، ابتکارات و خلق حماسه هایی بود که شاید هیچگاه بوجود نمی آمد یا اگر می آمد به منصه ظهور نمی‌رسید و محلی برای عرضه نبود.
.
در عین حال که هیچگاه نتوانستند مردم را از ب
کپشن‌های اینستاگرام جایگزین وبلاگ‌نویسی شده‌اند
کپشن‌ها انگ ابتذال را از اینستاگرام برداشتند
نوشته‌‌های اینستاگرام اثر عمیقی می‌گذارند که عکس‌‌ها به‌‌تنهایی از پس آن برنمی‌‌آیند.
شامی در رستورانی مجلل، استراحت زیر آفتاب کنار استخر خانگی، جشنی همراه با دوستان، یا تصویری از چهرۀ خود. تا همین چند سال پیش، اینستاگرام فقط جای این‌جور عکس‌ها بود. اما حالا تبدیل شده است به جذاب‌ترین پلتفرم قصه‌‌گویی در اینترنت، که در متن‌های طولا
امروز اکثر ساعت های روز رو خوابیدم انگار که خسته راه های دور باشم و از همه مهتر دنبال راه فراری از دنیا بیدارها بودم. دنیایی پریشان، فقیر، طلبکار، عاشق، پر از غربت، ابتذال، قضاوت، ندیدن و نشنیدنت. 
کاش میگذاشتند یک روز کامل بخوابم و خستگی در کنم.
سینمای ایران و کمدی‌های سخیفی که حسابی می‌فروشند؛
کمدی‌های امروز، به عکس اسلافشان در دهه هشتاد، عمدتاً از بازیگران باکیفیت و سطح اول سینما استفاده می‌کنند و عموماً به دست فیلمسازانی جدی‌تر ساخته می‌شوند.
جایگاه ژانر کمدی را در تاریخ هنر نمی‌توان نادیده گرفت. تاریخ هنر خنداندن در جهان به چند هزار سال قبل باز می‌گردد. از همان ابتدای راه، این ارسطو بود که ژانر طنز را هم‌رده تراژدی و درام دسته‌بندی کرد. طنز اما همواره جزو گونه‌های پر حر
روزهایی هستند مبهم و گنگ - طولانی و بی انتها - شاید خیره به یک نقطه ساعت ها بگذرد و ساعت روی دیوار تنها دقایق محدودی از این زمان طولانی را نشان می دهد- روزهایی پر از حرف های ناگفته حرف هایی که به قول شریعتی تن به ابتذال گفتن نمی دهند- در تمام این روزهای طولانی بی انصاف تنها و در سکوت فقط خداست که می ماند فقط اوست که می داند
همیشه کسی هست
با تو می ماند
میان غربت آن روزهای محال
که هر چه زینت دنیا است غرق دلتنگی است
همیشه کسی هست
پاک تر از یاس
و دلر
دوستی داشتم، سرد بود، با من شاید کمتر، اما با زندگی سرد بود، نفرت در کلامش ریشه دوانده بود. زندگی برایش عذاب بود(در کلامش چنین می‌نمود) پس از چند سال، مقابل تمام عقایدش قرار گرفته بود.
پس از چندسال دوستی، فهمیدم از او پیروی کرده‌ام. راه رفتنش را نفهمیدم، راه رفتن خودم هم یادم رفت. شدم موجودی بی‌شکل! در اوج بی‌شکلیم فهمیدم سال‌هاست دچار تقلیدم؛ جدا شدم از هرکه برایم کبریا داشت. بت‌شکنی کردم.
همان دوست، بیان را مبتذل و روزنوشته‌هایش را ابتذ
هرگز خود را با سوئیس و آلمان مقایسه نکنید زمانی که فلسفه را دور ریخته اید.
در میان مطالب مسخره،تهی و سرگرم کننده ی مجازی زمانی هم به اندیشیدن برای فکرتان اختصاص دهید.
در عصری داریم زندگی میکنیم که تمام شبکه های مجازی به دلیل ماهیت خنده دار،بذله و شوخیشون طرفداران بی شماری دارند و کانال هایی که شمارا با مفاهیم جدید و جدی آشنا می کند درحاشیه قرار گرفته اند،در شرایطی که این کانال های فلسفی هستند که می توانند چهارچوب فکری شمارا به سوی آزادی خوا
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.








دریافت



   



و این گونه به ابتذال فرهنگی رسیدم...
مرا از انبوه کتاب‌هایم می‌شناسند، کتاب‌هایی که خوانده‌ام و عاشقشانم، کتاب‌هایی که از سر اجبار خریدم، کتاب‌هایی که به امانت گرفته‌ام و کتاب‌هایی  که نخوانده‌ام! کتاب‌های نخوانده تکلیفشان مشخص است؛ آنقدر در قفسه می‌مانند تا روزی مرا به خود فرا بخوانند، همان روزهایی که فکر می‌کنیم اتفاقی از قفسه برشان داشتیم و می‌خوانیمشان و تعجب می‌کنیم کلماتش زبان ما شده‌اند و پرده‌دری می‌کنند!!!
بعد از ساعت‌ها یاس فلسفی و نمی‌دانم کاری و غرق
پایتخت در کنار محسناتی که دارد معایب قابل نقدی هم دارد و با توجه به اینکه تخصصی در این حوزه ندارم اما به عنوان یک شهروند مطالبی در ذهن متبادر شده و مرقوم شده است. 
در پایتخت 6 بی ادبی و قبح زدایی شخصیت ها و توهین به ارزشها به جایی می رسد که مطمئنا متولیان امور اگر دلسوز فرهنگ تربیت فرزندان این مرز و بوم باشند باید در آینده جلوی رواج این ابتذال را بگیرند!هر چند بعید است با مدیریت انفعالی که در این بخش دیده می شود،حرکت قابل تاملی دیده شود.به چند س
هرچه فکر می‌کنم که از چه بنویسم چیزی دستگیرم نمی‌شود. انگار که هیچ کلمه‌ای ندارم برای حرف‌زدن. و احساسِ ابتذال می‌کنم. احساسِ ابتذال رنگش زرد است و برای من بوی حماقت می‌دهد. در این لحظه فکر می‌کنم هیچ‌چیزی بدتر از این نیست که احساسِ حماقت کنی. من زود کم می‌آورم، نه؟ چقدر شبیهِ بازنده‌ها شده‌ام. حالا حتّی از اینکه بگویم «چقدر شبیهِ بازنده‌ها شده‌ام» هم نفرتم می‌گیرد.
امروز عصر آخرین قسمت از سریِ مردانِ ایکس را دیدم. لوگان ۲۰۱۷. وقتی ف
به نام خدا
 
«فغان از ابتذال!»
 
بگذارید بگویم که اولین بار این را زمانی شنیدم که یک نرم‌افزار کامپیوتری را بدون محسابات ریاضی و با «برنامه ساز» ساخته بودم. استاد بزرگوار معتقد بودند که نوشتن برنامه بدون داشتن آگاهی آکادمیک از روش مدیریت حافظه و سرعت الگوریتم ها در کامپیوتر، حاصلی جز ابتذال ندارد. دانشگاه مرکز توسعه‌ی نرم‌افزار برای مردم نیست؛ دانشگاه محل توسعه‌ی فرمول برای توسعه‌ی نرم‌افزار است. همان علم برای علم.
 
هنر اما دم دستی تر
همه‌شان قدهایشان بلند است اسمورودینکا.
همه‌شان دراز شده‌اند‌. من اما هنوز شانزده‌ساله‌ام. حالا از همه‌شان کوچکترم. پسرخاله‌ام، برادرِ زن‌داداشم، خواهرِ زن‌داداشم، پسرعمه‌‌ام، همه‌شان یکهو دراز شده‌اند، من اما مانده‌ام همچنان اینجا. در پی تو، که از همان ابتدا دراز بوده‌ای. همه‌شان رفته‌اند پی زندگی‌هاشان، برای خودشان کسی شده‌اند. به دنبال تشکیل خانواده، بچه‌ پس‌انداختن و جمع‌آوری مال دنیا هستند. می‌دانی اسمورودینکا، هم
همه‌شان قدهایشان بلند است اسمورودینکا.
همه‌شان دراز شده‌اند‌. من اما هنوز شانزده‌ساله‌ام. حالا از همه‌شان کوچکترم. پسرخاله‌ام، برادرِ زن‌داداشم، خواهرِ زن‌داداشم، پسرعمه‌‌ام، همه‌شان یکهو دراز شده‌اند، من اما مانده‌ام همچنان اینجا. در پی تو، که از همان ابتدا دراز بوده‌ای. همه‌شان رفته‌اند پی زندگی‌هاشان، برای خودشان کسی شده‌اند. به دنبال تشکیل خانواده، بچه‌ پس‌انداختن و جمع‌آوری مال دنیا هستند. می‌دانی اسمورودینکا، هم
واقعیت این است که من هرچه بخواهم شئونات ادبی را به جا بیاورم، بازهم ابتذال از زیر و بم کلماتم بیرون میریزد. حقیقت این روزها و این سالها تلخی است. یک جور تلخی که تا نسلها زیر زبان همه ما میماند ولی کسی زهره ندارد از آن دم بزند یا لب بگشاید.
من هرچقدر هم بخواهم نبوغ خودم را به حد اعلی برسانم، باز هم فکر یک لقمه نان امانم را میبرد. علم بهتر است یا ثروت؟ نان شب!
هرچقدر هم بخواهم نسبت به دانش حقوق مشعوف محظوظ باشم، باز هم بوی مشئومی زیر اینهمه کتاب قا
چیزی طول نمی کشد تا متوجه شوی همه چیز درباره ی قرارداد هاست،آن هم از نوع خیالی و انتزاعی اش.از تو دعوت میکنند به حرف زدن و خود را در قبال حرف های هیچگاه ناگفته ی تو مشتاق و صبور نشان میدهند و خود را در قالب شنونده ای که با بقیه ی شنوندگانی که تا بحال دیده ای فرق دارد جا میزنند و بسته به حوصله یا هدف مورد نظرشان پیوسته این نقش را بازی میکنند تا به چیزی که خواهان آن هستند برسند یا دست کم با ناامید شدن از تو قید همه چیز را بزنند. درواقع شنیده میشوی ت
همیشه مسائل دور و اطرافم واسم مهم بوده،همیشه سبک و سنگین کردم،همیشه بهش توجه کردم تا در سمت درست وایسم.یه مدت کم آوردم گفتم کون لق همه چی.تو زندگیتو بکن،به آرزوهات برس.یه مدت به ابتذال کشیده شدم.اما یه فریاد همیشه در گلو هست،یه عقده همیشه در وجودت وجود داره.میرسی به جایی که میگی تو این وضعیت هم باید بگم کون لق همه چی؟از گل و بلبل واسه خودم بگم؟نمیدونی باید بیای از خوشی بنویسی یا از درونت که داره فرو میریزه،یهو میبینی داره شرمت میاد.
اینجا وب
 
(بسم الله الرحمن الرحیم)امروزه گروه ها ی مختلفی به عنوان شیطان پرست مطرح هستند که باید گفت این گونه انحرافات نه تنها تازگی ندارد   که بعضی به آن پیشینه هزار ساله می دهند و دلیل آن را پرستش هر موجود دارای قدرت از سوی مردمان هزاران سال پیش و یا وجود دو خدای ضد هم؛ یعنی خدای خیر و شر در اندیشه های پیشینیان می دانند که نمونه آن را در آیین زرتشت و قبل از آن در دنیای مصر باستان و بین النهرین می توان یافت. در دین زرتشت اهریمن خدای شر در کنار اهورا مزد
هفته پیش داشتم در سایت دکتری دانشکده کار می‌کردم و به این می‌اندیشیدم که چند سال دکتری را با حقوق بخور نمیر دانشگاه بسازم و کار نکنم و در عوض تجربه‌ی یک فعالیت لذت‌بخش نسبتاً خالص علمی را داشته باشم و از زندگی لذت ببرم که شاید چنین فرصتی دیگر در طول عمرم به دست نیاید. در همین فکرها بودم که یادم آمد سال دیگر حلما باید برود مدرسه و اگر نتوانیم دولتی بفرستیمش یا نگذارند که بفرستیمش (!) باید خصوصی بگذاریم و هزینه‌هایش کمرشکن!
از طرف دیگر چند رو
هر روز از نشست‌های خبری جشنواره فیلم فجر، خبر جنجال و دعوا بیرون میاد. داریوش ارجمند، ابتذال رو با بیان مبتذلش نقد میکنه و براش کف و سوت میزنن. ریحانه پارسا جلوی کلی دوربین و رسانه و آدم! عشوه خرکی میاد و سوژه توئیتر و اینستاگرام میشه. دستیار حاتمی‌کیا به شکل غیر رسمی جلوی تریبون میاد و داد و فریاد راه میندازه. هادی حجازی‌فر سر اینکه به زبان ترکی توهین شده رگ گردنی میشه. خبرنگارا هم تا میتونن به این جنجال و حاشیه‌ها دامن میزنن. اون طرف، توی
اینکه گاهی دریافت عجیب و بزرگی از یک کتاب نداشته باشی و باز هم حس دوست داشتنت نسبت به آن روان باشد، چیز عجیبی نیست. من عاشق تکه های پازلم. عاشق کنجکاوی کردن و تصویرسازیِ ذهنی. مجموعه نامه هایی که راه طولانی رو طی میکنند و دوستی رو برقرار میکنند با بوی صفحات کتاب. کتابی که جمله هایی که بخواهی زیرشان خط بکشی و برای دیگران نقل قول کنی نداشت اما حس داشت.محض رضای خدا، من باید با یک کتاب فروشی شروع کنم به مکاتبه ی کاغذی. تمبر، پاکت نامه، صندوق پستی، پ
تا الان که این مطلب رو می نویسم
دانلود قسمت 7 پایتخت 6 در شب دی ال
برای دانلود به سایت شب دی ال مراجعه کنید
بهتر است کمی در مورد داستان این مجموعه ی تلوزیونی بدانیم و بفهمیم که چطور شده است
6 قسمت از پایتخت سپری شده و الان برای دانلود قسمت 7 هفتم پایتخت 6 شش از شما میخوام اپیزود ها رو مرتب پیگیری کنید.
راستش بازی نقی معمولی در نوع خودش بی نظیره لهجه ی شمالی پایتخت 6 این سریال رو واقعا جذاب کرده.
یعنی جذابیت سریال به خاطر همین لهجه ی مازندرانی چندین
عشق واژه مقدس و کشتی نجات
به ابتذال کشیده شد برای رفع نیازمان
فریفتیم و فریفته شدیم
دلهای بسیار بردیم وخود دلباخته شدیم
زخمها زدیم و خود زخمی شدیم
چه بسیار زنانی که سالها
یادی را در دلشان زنده نگاه داشتند
حرفهای محبوب را سالها تکرار کردند
از هر کلام دلیلی برای عشق و تقدسش ساختند
هر روز گیسوان خود را بافتند
آراستند و به انتظار نشستند
چه بسیار دیدم مردانی را
در انتظار دیدار معشوقی که هیچگاه نیامد
به امید قهقهه های زنی
کاخها و باغهایی ساختن
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
من از نفوذ در فضای تصمیم سازی تردید ندارم
 
♦️از برنامه ها و تصمیم گیری های این روزها میتوان این ابتذال را کاملا درک کرد.
 
 
وقتی دولتسکایا درباره «مهاجرت درونی» مطلبی نوشت، 160 هزار
کامنت گرفت. یکی گفته بود: «درباره مهاجرت داخلی بسیار با تو موافقم؛ اگر با خودت
یکدل باشی، می توانی از ابتذال اطرافت فراتر بروی». فرد دیگری نوشته بود: «مهاجرت
داخلی حس لحظه است؛ یعنی بتوانی بین همه این اتفاقات، سلامت فکری خودت را حفظ کنی
و با احساس هماهنگی و شادمانی زندگی کنی...».
در #بیانیه_گام_دوم 
بر #امید و 
#معنویت و
#جهاد_علمی
تاکید شده است.
چگونه می توانیم این منویات را محقق کنیم؟
درباره امید، که مقابل آن، ناامیدی است، هجمه رسانه ای بیگانه بر بزرگ کردن عیوب و نقایص و تیتر کردن فسادها و القاء این مطلب است که همه جای ایران پر از فساد است و همه مسئولین فاسدند.
درباره معنویت، که مقابل آن مادی گرایی است، رواج ابتذال و سرگرمی ها با انواع ابزارهای رسانه ای و سینما و سبک زندگی غلط غربی است.
درباره جهاد علمی که مقابلش یا جه
امام علی (علیه السلام)وَ کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِیرٍو چه بسا عقل که اسیر فرمانروایى هوس است؛
برخی عقل ها و اندیشه ها، به جای آنکه در مسیر ترویج مهر و نور باشند، مزدور شیطان هستند تا ترویج خداستیزی کنند.استدلال اقامه کنیم برای عظمت دین و اخلاق نه اثبات درستی بی دینی و بداخلاقی؛فرمول شیمی بنویسیم برای درمان بیماران سرطانی و پوستی و نه ساختن مواد مخدر شیمیایی و سوختن جوانان؛واقعیت زندگی سیاه جنایت کاران فاشیسم و نژادپرست م
 
هرگز خود را با سوئیس و آلمان مقایسه نکنید زمانی که فلسفه را دور ریخته اید.
در میان مطالب مسخره،تهی و سرگرم کننده ی مجازی زمانی هم به اندیشیدن برای فکرتان اختصاص دهید.
در عصری داریم زندگی میکنیم که تمام شبکه های مجازی به دلیل ماهیت خنده دار،بذله و شوخیشون طرفداران بی شماری دارند و کانال هایی که شمارا با مفاهیم جدید و جدی آشنا می کند درحاشیه قرار گرفته اند،در شرایطی که این کانال های فلسفی هستند که می توانند چهارچوب فکری شمارا به سوی آزادی خو
مدت هاست گوشه ای ساکت ایستاده ام و تنها نظاره می کنم. گوشه ای که از آن حرف می زنم صندلی رنگ و رفته ای نیست که آنجا بنشینم و خودم را بالاتر از چند انسان سطح چندمی بدانم و از ابتذال ایشان، از رفتار های سلبی شان، از دیدن بخشی از خودم و حسرت هایم در آینه بدقواره شان صحبت کنم. نه نمی خواهم بزنم زیرش. مدت ها روی همان صندلی نشسته بودم. مدت ها حفره به حفره روحم را بیل می زدم. اما بفهمید چه بلایی سرم آمد. فهمیدم انسان ها تا آگاه به آن سطح بالاتر از خودشان بش
فیلم زیر نظربه تازگی فیلم کمدی زیر نظر به کارگردانی مجید صالحی نمایش شد . سعید الهی منتقد و متخصص سینما در زمینه ی این فیلمنامه :گفته میشه با ۲۰دقیقه سانسور و ۶۵ مورد اصلاحیه!
 
صحنه‌های خنده‌ساز و تیتر فیلم و بازیگران کمدی همش عذر و بهانه است تا دست منتقدان و دلسوزان فرهنگی این مرزو بوم رو ببندن ; تا نتوانند محتوای سخیف فیلم رو به زبون بیارن و فیلم سینه به سینه در بین مردمان تبلیغ بشهو نظیر دهها فیلم مبتذل دیگه فروش میلیارد
من می خواهم زندگی ام بگذرد .من زندگی می کنم برای این که زودتر این بار را به مقصد برسانمنه برای این که زندگی را دوست دارم ."پرویز "حرف های من نباید تو را ناراحت کند .امشب خیلی دیوانه هستم .مدت زیادی گریه کردم .نمی دانم چرا فقط یادم هست که گریه کردم و اگر گریه نمی کردم خفه می شدم .تنهایی روح مرا هیچ چیز جبران نمی کند .مثل یک ظرف خالی هستم و توی مرداب ها دنبال جواهر می گردم .پرویز نمی دانم برایت چه بنویسمکاش می توانستم مثل ادم های دیگر خودم را در ابتذا
این مثنوی حدیث پریشانی من استبشنو که سوگنامه ی ویرانی من استامشب نه اینکه شام غریبان گرفته امبلکه به یُمن آمدنت جان گرفته امگفتی غزل بگو غزلم، شور و حال مُردبعد از تو حس شعر، فنا شد، خیال مُردگفتم مرو که تیره شود زندگانیمبا رفتنت به خاک سیه می نشانیمگفتی زمین مجال رسیدن نمی دهدبرچشم باز، فرصت دیدن نمی دهدوقتی نقاب، محور یکرنگ بودن استمعیار مهر ورزیمان، سنگ بودن استدیگر چه جای دلخوشی و عشق بازی استاصلاً کدام احمق از این عشق راضی استاین عشق
سلام عزیزم، مائده
نمیدونم چطور واژه هارو کنار هم بچینم ولی باید یه چیز مهم بهت بگم. متوجه شدی داری تغییر میکنی؟متوجه شدی مائده یک سال پیش نیستی؟ یا حتی مائده پنج ماه پیش؟ یا حتی تر مائده دوماه پیش؟ عزیزم باید بگم که چقدر ورژن جدیدت رو دوست تر دارم. باید بگم که چقدر روان بودنت درطی زمان رو دوست دارم. دخترکم از این که قوی هستی بهت افتخار میکنم. میدونی که هیچکس در این جهان به اندازه من نخواهد فهمید چه روزهای سیاهی رو گذروندی تا بتونی دوباره به با
 
باسمه تعالییاران پیغمبرحمزهغزل۶
حمزه می باشد رشید و صاحب فهم و کمالجان خود را می دهد، در راه یزدان و وصال
حمزه همراه علی حاضر شود در جبهه هاتا نگردد مصطفی در بند و در رنج و ملال
حمزه می جنگد برای عزت اسلام و دیناز بزرگان قریش است ، مظهر جود و کمال
غیرت و درکش سبب شد تا که او مسلم شودهر که آزارد نبی را، حمزه تازد بی مجال
می زند برفرق دشمن، حمزه با شمشیر هااو شجاع است و مبارز، در رشادت بی مثال
وحشی آرد جگر حمزه برای هند پستمثله کردند آن بدن را، د
باید عوض بشم، تغییر پیدا کنم...
سکوت باید داشته باشم. یکی از احساساتی که این چند روز در من قوت گرفته نیاز شدید به سکوت است. همین برایم کافی است که از همه دور بشوم، نقطه کور بشوم، زنده به کور بشوم، باز مقابلم تویی...
اما خیلی باید حواسم جمع باشد. خدا را شکر که تا به حال در زندگی ام به ابتذال نکشیده ام. باید مراقبت کنم که حق مطلب را ادا کنم، حیثیت ادب را به جا بیاورم. یکی میگفت: فکر کردی فقط عقاید تو درسته؟ فکر کردی فقط تو بلدی؟ سیگار بده سیگار بده. بس
بنده ات هستم خدای بی مثال
بنده ای دلبسته هستم ، کوتِوال
رهروی از رهروان راه تو
دلخور از بیهودگی ها ، ابتذال
قادر و کامل تو هستی مهربان
در نبودت میشوم آشفته حال ،
روبرویم یک فراز تازه است
یاد تو جان مرا سازد زلال
منتظر هستم خدا ، دستم بگیر
لطف خود را کن نثارم ذوالجلال
میدرخشد چشم ها در چهره ات
شبچراغ است و چو یاقوت کمال
عاشق زیبائی و روح توام
خلوتی فارغ ز هر نوع قیل و قال
از لطافت مثل و مانندت کجاست؟
در بزرگی بینظیر و بی زوال
گل خجالت میکشد از حُ
صبر را از شکست خوردن یاد گرفتم. بارها و بارها تمرین ِ باختن می‌کردم. هدف ِ به غایت دوری می‌گذاشتم. و توپ را با جدیت محض به سمتش نشانه می‌رفتم. گاهی حتی توپ به نزدیک ِ هدف هم نمی‌رسید. زنده‌گی‌ام را آن سا‌ل‌ها وقف ِ نرسیدن‌ها کرده بودم. در ساحل اقیانوس آرام، سنگ‌های زمخت ِ بُرنده‌ را روی هم می‌چیدم. شبیه هیپی‌های مسلح گاهی تا نیمه‌های شب. و ساعت‌ها تمرین می‌کردم که از فاصله‌ی ده دوازده متری به هدف بزنم. نمی‌شد. جدیت در شکست ناخودآگاه
آدم بَدِ هم رفت ! دیگه حوصله ی موندن ، نوشتن  اینارو نداشت .  دنیا این مدلی شده تا میای جا میگیری تو دل بچه ها تازه یادت میفته که باید بری و میری که بریُ بری . خسته میشی و تک نخ مونده ی سیگار بَهمن تو از بسته مچاله شده میکشه بیرونُ میزاری رو لب ت و کبریتت  و روشن می کنی  و همچنان کام به کام پستت رو مینویسی ...
پی نوشت :  رو گوش کنیم صدای بیصدایان
نوزده سال حبس بی‌پایان؛ بی‌خداحافظی برادر جان؟!گل همسنگرت چه خواهد شد؟ پرپرش می‌کنند در زندان!همه در خ
هنرمند یا هنر مند ؟؟
به قلم جلیل اقا محمدی
هنرمند یا هنرور؟؟؟
قبل از شروع سخن جای دارد که از محضر هنرورانی که با شرافت در حال کسب روزی حلال و تلاش برای ارتقاء سطح دانش در این حوزه هستند پوزش بطلبم . روی سخن حقیر با معدود افرادی است که جایگاه خود را بنا به دلایلی که ذکر خواهد شد نمی شناسند .
کشور اسلامی ایران به برکت وجود انقلاب اسلامی و دست یابی به استقلال و ازادی درطی ٤٠ سال ، فضایی را مهیا کرد که هرکسی به هر انچه که ارزو دارد برسد.
برخی برای کسب
از باب من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق، نمی توان تغییر جهت
فرهنگی شهرداری در مسیر حفظ ارزش های اسلامی را دید و سکوت کرد.
برنامه های شاد و سالم و معنوی دهه کرامت که هر شب به طور مستمر در
چند نقطه شهر جریان داشت و برگزاری همایش عفاف و حجاب و فعالیت های فرهنگی مرتبط
با آن، جلوه ای شکوهمند از حرکت متعهدانه شهرداری بابل در مسیر اعتلای ارزش های
دینی و منویات فرهنگی مقام معظم رهبری در مواجهه با شبیخون دشمنان اسلام و انقلاب
اسلامی است.
تداوم این جه
- اگر قرار باشدیک خصوصیت را در آدمیزاد نام ببریم که واقعن شگفت انگیزتر از خصوصیت دیگری باشد، به نظر من همان حافظه و خاطره است. قدرت ها، ضعف ها و نابرابری های حافظه از هر چیز دیگری در ما غیرقابل درک تر است. حافظه گاهی خیلی قدرتمند است، فوری به سراغ آدم می آید، گوش به فرمان است... گاهی گیج و سرگشته، و خیلی ضعیف... در مواقعی هم خودسر و غیرقابل مهار!... ما آدمها از هر لحاظ معجزه ی خلقتیم... اما قوه ی یادآوری و فراموشی، دیگر واقعا غیرقابل درک است.
منسفیلد
رحمان 1400خلاصه روایت :رحمان ( سعید آقاخانی ) آبدارچی یک کمپانی است و پزشک معالج به وی اعلام کرده که بزودی از عالم خواهد رفت . از این جهت رحمان فکری به سرش میزند تا از مرگ خویش برای خانواده سودی نتایج نماید ولی . . .کارگردان :منوچهر هادی : متولد سال 1351 در تهران می‌باشد . او در او‌لین سالیان حضورش در سینما تحت عنوان هنرپیشه , دستیار کارگردان و تدارکات عمل میکرد البته در سال 1385 با ساخت اولی فیلمش به اسم « تلاطم » وارد میدان
«من عاشق بویِ گازهای گل‌خانه‌ای‌ام.»  -سارا پیلین
من به این سیاست‌مدار حسودی‌ام می‌شود؛ می‌فهمم حتما یک مشکلی در این‌هایی که می‌بینم، یا شاید خودم، هست که نمی‌توانند از لذتِ قربانی بودن دست بکشند. خب تکلیفت را خوب مشخص کن. اگر روزی با این گازهای گل‌خانه‌ای به سرفه‌ افتادی، جار نزن که رد دستانی روی گلویت مانده‌، آه ببینید چقدر نفس کشیدن برایم مشکل است، برایم دل بسوزانید و نفس مصنوعی لطفا. و قطعا! من خودم را جزء انسان‌هایی نمی‌د
همیشه فکر می‌کردم زمانی که آدم اینستا بشم، در انتهای ابتذال هستم. نمی‌دونم مبتذل شده‌ام یا نه، ولی می‌دونم که چارچوب‌های اینستا داره در ذهنم ریشه می‌دوونه. دارم به کپشن‌های چپ چین اینستا و عکاس باشی بودن و میل به اشتراک لحظه و فیدبک فوری گرفتن عادت می‌کنم. یاد گرفته‌ام از هر چیزی که خوشم اومد، فورا دوربین گوشی را باز کنم و چیلیک چیلیک عکس بگیرم و با ایموجی‌های بی‌ریخت به استوری ملت ریکشن نشان بدهم. خو‌ کردن به اینستا را دوست ندارم. ای
برای طبقه‌ی حاکم یونان و فیلسوفان آن ، فراغت کامل شرط اولیه‌ی هر چیز خوب و زیبا است ، تنها تصرف ارزشمندترین چیزها است که زندگی را شایسته‌ی زیستن می سازد . تنها آنکه مجال دارد می‌تواند به خرد و آزادی معنوی برسد ، می‌تواند بر زندگی فائق آید و از لذات آن کام جوید . رابطه‌ی درونی میان این آرمانِ زیست و موقعیت اجتماعی طبقه‌ی بهره‌خور (رانت‌خوار) آشکار است . آرمان نجابت ، پرورش همه‌جانبه‌ی نیروهای جسمی و روحی ، حقیر شمردن هرگونه‌ی تخصیص محدو
اعتراض من به فیلم رحمان ۱۴۰۰

نقد و بررسی فیلم رحمان 1400
 رژیمی کالا
رحمان 1400
خلاصه داستان:
رحمان ( سعید آقاخانی ) آبدارچی یک شرکت است و پزشک به او اعلام کرده که بزودی از دنیا خواهد رفت. از این جهت رحمان فکری به سرش می زند تا از مرگ خود برای خانواده سودی حاصل کند اما...
کارگردان :
منوچهر هادی : متولد سال 1351 در تهران می باشد. وی در اولین سالهای حضورش در سینما به عنوان بازیگر، دستیار کارگردان و تدارکات فعالیت می کرد اما در سال 1385 با ساخت اولین فیلمش به
شاید بهتر باشه قبل از اینکه دیدگاه خودمو هم راجع به این سوال بگم، نظرمو نسبت به کامنت‌های شما بنویسم. اول تشکر می‌کنم از دوستانی که نظر خودشونو اعلام کردند. دوم اینکه باید بگم هدفم از نوشتن این پست، اصلاح کردن دیدگاه شما راجع به این مسئله نیست. دوست دارم برای پذیرفتن یا رد کردن هرکدوم از بینش‌ها، استدلال مکتوبی برای خودم داشته باشم. مطمئنا شما هم تمام افکارتونو ننوشتید و من با گوشه‌ای از ذهنیت شما نمی‌تونم قضاوت دقیقی راجع به دیدگاه‌تون
با تـوجه بـه آنچه از منظر قرآن گفته شـد، تـولید کنندگان در صـنوف مـختلف بایستی پایـبند به ارزش های اخلاقی در امر تولید بـه شـرح ذیل باشند:
* نـگرش تولید کـننده،برای تولیدات مثبت و ارزشمند و مورد تأکید اسلام باشد
خداوند در آیه 168 سوره بقره می فرماید: (ای مردم، از آن چه در زمین است،حلال و طـیب بخورید،ولی از پی گام های شیطان مروید که او برای شمادشمنی آشکار است. همچنین در آیـه 168 سـوره بـقره می فرماید: (و به یاد آورید زمانی که موسی برای قوم خویش،آب
چه انسان خوشش بیاد یا نه،موجودی اجتماعی،در یک منظومه کیهانی،در یک کره خاکی با تقسیمات کشوری گوناگون با قوانین و سیاست‌های مختلف داره زندگی میکنه.کسی که میگه من سیاسی نیستم نیاز نیست حتما دارای یک منصب سیاسی باشه.همین که تصمیمات عده‌ای دارای منصب سیاسی تمام ابعاد زندگیش رو تحت تأثیر قرار میده یعنی دقیقا وسط بازی هستش و نیاز به یک بینش سیاسی داره و برای اینکه بینش سیاسی درستی داشته باشه باید بدونه در چه برهه‌ای و کجا داره زندگی میکنه 
چه انسان خوشش بیاد یا نه،موجودی اجتماعی،در یک منظومه کیهانی،در یک کره خاکی با تقسیمات کشوری گوناگون با قوانین و سیاست‌های مختلف داره زندگی میکنه.کسی که میگه من سیاسی نیستم نیاز نیست حتما دارای یک منصب سیاسی باشه.همین که تصمیمات عده‌ای دارای منصب سیاسی تمام ابعاد زندگیش رو تحت تأثیر قرار میده یعنی دقیقا وسط بازی هستش و نیاز به یک بینش سیاسی داره و برای اینکه بینش سیاسی درستی داشته باشه باید بدونه در چه برهه‌ای و کجا داره زندگی میکنه 
آدما معمولا دو حالت دارن، یا در حال تولید ارزشن(حداقل به زعم خودشون  ) یا دارن از ارزش‌های تولید شده‌ی بقیه آدما استفاده می‌کنن. حالا چه معنوی و اخلاقی و از نوع احساس و... باشه یا فیزیکی  و جسمی.
مهم اینکه نمیشه فقط تو یکی از این حالتا باشه. حداقل‌ش تو حالت دوم. می‌تونی انتخاب کنی که بری و خودت توی هر زمینه‌ای که علاقه داری سعی کنی بهترینِ خودت باشی و دیگران رو مجذوب کار خودت کنی و بهشون لذت یه اتفاق خوب رو بچشونی، یا اینکه مثل یه آدم روان‌پر
جمشید پوراحمد
و
سگ ، سحر ، شمال
 
رومانهای صد تومنی و مستاجرهای تهرانی و کلیسای عشق یک قصه در سه کتاب ، طبق رسم خویش تا کنون  هرآنچه نوشتم قصه هایش  کاملا واقعی بوده و شاید به همین دلیل موردتوجه قرارگرفته 
صدتومنی اولین رومان من بود و در زمان چاپ چندین ناشر معتبر از آن استقبال  ، اما به نشر هونام واگذار ( آقای مجتبایی ) او هم در زمینه چاپ کم تجربه بود و چون با چاپ صدتومنی  اولین تجربه اش را کسب میکرد به همین دلیل اندازه کتاب کاملا غیر استاندارد
بماند که چقدر فحش خوردم.از دوست آشنا خانواده ! نظرم رو بیان کردم و گفتم عصبانیم و ناراحتم از این اتفاق! از اتفاقات آبان ماه هم عصبانی و ناراحتم !نمیدونم چرا مردم ما میخوان دسته دسته باشن!فکر میکنن اگر کسی طرف اعتراضات رو بگیره یعنی با آمریکا همراهه و اگر طرف سردار رو بگیره یعنی با مشکلات کشور هیچ مشکلی نداره ! عصبانی و ناراحتم ! چون فهمیدم این همه درخواست آزادی بیان کشکه! الکی میگن ما در این کشور آزادی بیان نداریم! مشکل سیاست های غلط نیست! مشکل
امیر المؤمنین فرمودند روزی من و فاطمه خدمت رسول خدا مشرف شدیم و پیامبر را در حالی دیدم که به شدت گریه می کرد.
❓گفتم: ای رسول خدا که جانم به فدای تو باد! سبب گریه ی شما چیست؟ آقا رسول الله فرمودند: ای علی! شبی که مرا به آسمان بردند، زنانی از امتم را در عذاب شدیدی مشاهده کردم. جایگاه آنها برایم ناخوش آمد دلیل گریه ی من به خاطر دیدن شدت عذاب آنها بود.
1. زنی را دیدم که از موهایش آویزان بود در حالی که مغز سرش می جوشید. 2. و زنی را دیدم که به زبانش آویزان
مخاطب این نوشته نویسنده‌هایی هستند که در کانون حوادث نیستند و از سویی با قطع شدن اینترنت احساس خلأ می‌کنند.
 
چند روزی است اینترنت قطع شده است که به قول وزیر جوان، دودش به چشمِ سیستم می‌رود. هم دودِ امنیتی‌، هم دودِ تجاری‌. ولی فرصت مغتنمی است تا بزنیم بیرون. فرصتی است تا بیشتر معاشرت کنیم. هم‌زمان کتاب بخوانیم و راه‌حل چه باید کرد را از بین سیاهی‌های کاغذ و تحلیل‌های تاریخی و مشاهدات خیابانی بیابیم. دیگر کسی نیست که از طرف حکومت یا اپ
رپ در ایران چه می­کند؟
اولین آلبوم رپ که در ایران با مجوز رسمی منتشر شد، «اسکناس» از شاهکار بینش‌­پژوه در 1383 شمسی بود که موضوع عمده آن انتقاد از فاصله طبقاتی بود و چاشنی تغزل و طنز داشت. پس از آن می­توان از سروش لشگری (هیچکس) و یاسر بختیاری (یاس) به عنوان دو رپر مشهورتر نام برد.
در رسانه ملی تنها ترانه­‌هایی که به سبک رپ پخش شده است، ترانه­‌های رضا عطاران در تیتراژ برخی مجموعه‌­های تلویزیونی یعنی «ترش و شیرین» و «متهم گریخت» بوده است. این تر
به‌جز روزی روزگاری هالی‌وود، انگل و آب‌های تاریک را در این ایام قرنطینه تماشا کردم؛ اولی که چندان ارزش توجه ندارد و، به‌گمانم، نقدهای مثبتی که از آن شده‌است و توجهی که به‌آن کرده‌اند، ناشی از نام کارگردان و بازی‌گران درجه‌اولش باشد. با این حال، باید توجه داشت که فیلم از پس معیارهای خودِ تارانتینو برنیامده‌است، وگرنه بازی‌ها و صحنه‌پردازی و فضاسازی و قصه‌ی نیم‌بند و آن خشونت پایانی، که در عین بی‌پردگی تا حدی خنده‌دار هم هست، هما
این روزها که کمتر می‌نویسم و می‌خوانم، احساسِ نیازی شدید را در زیستِ روزمره‌ام حس می‌کنم. انگار کمبودِ چیزی مهم، آزارم می‌دهد. سرم شلوغ‌تر از همیشه است و می‌دانم قرار است شلوغ‌تر هم شود. امروز بعد از یک‌دهه ـ و بیشتر ـ مسیرم به مطبِ یک چشم‌پزشک افتاد. آقای دکتر با لحنی بسیار آرام، طوری که انگار می‌ترسد صدایش را بلند کند، مدام ازم درخواست می‌کرد که از این صندلی روی آن صندلی بنشینم و مستقیم به جلو نگاه کنم. به‌نظرم به‌خاطرِ این دستوردا
شاید چیزی که می‌نویسم رنگی از تو نداشته باشد. همه ما تنها خودمان را میشناسیم و جز خودمان از چیز دیگری قادر نیستیم که حرف بزنیم. دوستی‌هایمان، رفاقت‌هایمان، همه‌چیز فقط برایمان معنادار است چون ما آن‌ها را تجربه می‌کنیم. چون ما هستیم که از پشت چشم‌ها دنیا را می‌بینیم. دلیل اینکه وحشت می‌کنیم یا دوست می‌داریم یا تاریخ جایگزین وحشتِ ما نمی‌شود هم همین است. مهم نیست که روزی استالین مردم را برای کوچک‌ترین حرف‌ها به اردوگاه‌های دورافتاده
چقدر تماشای فیلم دلقک (Joker) جان‌کاه و سخت بود؛ چقدر این فیلم تلخ و خشم‌گین بود؛ و سینما چقدر می‌تواند شورانگیز و خیره‌کننده و تکان‌دهنده و حیرت‌آور باشد. وقتی تماشای فیلم به‌پایان رسید، سرم درد گرفته‌بود؛ کم‌تر فیلمی اثری چنین قدرت‌مند بر من برجای گذاشته‌است.
دلقک شاه‌کاری از بازی تماشایی واکین فینیکس، موسیقی متن شگفت‌انگیز، فیلم‌نامه‌ای استخوان‌دار (متن کامل)، و نگاهی ژرف به‌جهان کنونی بود؛ بازی فینیکس چنان باورپذیر بود، که و
 
هر چقدر هم که از دستاوردها، امیدها، مثبت‌نگری‌ها، فعالیت‌های چشمگیر موثرمان در این ایام قرنطینه بگوییم ( که جا دارد از همین تریبون به همه‌ی دوستان خداقوت و دمتان گرم عرض کنم) این روزها، همه‌ی ما کم و بیش لحظه‌های ناب خلسه‌ای را تجربه‌ می‌کنیم که در این لحظات گرچه ممکن است به ظاهر کار شاقی انجام ندهیم، اما به کشف و شهودهایی در زمینه‌ی ابتذال نائل می‌شویم که شاید در ایام عادی هرگز چنین توفیقاتی نصیبمان نشود. 
بنده هم در این روزها، گاه
چند وقت پیش با سین در مورد موسیقی روز و فاصله عظیمی که از موسیقی خوب گذشته گرفته حرف میزدیم. هر دو موافق بودیم که موسیقی روز خیلی به بیراهه رفته و دیگه خیلی سخت میشه یه آهنگ خوب برای گوش کردن و لذت بردن پیدا کرد. هر دو موافق بودیم دیگه تقریبا هیچ گروهی مثل Queen وجود نداره که آهنگاش آدم رو به وجد بیاره. هیچ گروهی مثل Scorpions وجود نداره که گیتارشون تو گوشهات آتیش به پا کنه. حتی یه سری از سبک ها دیگه به طور کل خواننده متوسطی هم نداره. بیشتر خواننده ها
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست...
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
حافظ
پ.ن: از چیزهایی که در مورد #حاج_محمود_کریمی برام جالبه علاقه و اشرافش بر ادبیات و حوزه شعر فارسی از قدما تا معاصرین هست.از #حافظ و #فواد_کاشانی تا #هوشنگ_ابتهاج و استاد شهریار... این بیت هم از این قبیل اشعار است که استفاده کرده اند.... پ.ن۲: ما سالهاست پای روضه حاج محمود بزرگ شدیم تا الان ... خیلی حق ها به گردن من و امثال من داره این شخص عزیز.اینکه امام حسین رو درست شناخت
پس از سال ها دوری و بعد از مدت ها تلاش برای فراموشی، به واسطه هویت شغلی
جدید، دوباره وارد فضای آکادمیک شدم. سرنوشت انگار روند زندگی مرا به دانشگاه گره
زده بود. من توانایی گریز از دانشگاه را نداشتم و دانشگاه نیز از من. روز اولی که
وارد دانشگاه شدم، غربت عجیبی وجود مرا فرا گرفت. فضاها و کالبدهایی که بین من و
دانشگاه پیوند برقرار می کرد، خالی از همه چیزهایی بود که بدان معنا می بخشید. من
در «وطن خویش غریب»، باید به سوگ همه چیزهایی می نشستم که روح را
در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود.

و کلمه، بی زبانی که بخواندش، و بی اندیشه ای که بداندش، چگونه می تواند بود؟

و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود،

و با نبودن، چگونه می توان بودن؟

و خدا بود و، با او، عدم،

و عدم گوش نداشت،

حرفهایی هست برای گفتن،

که اگر گوشی نبود، نمی گوییم،

و حرفهایی هست برای نگفتن،

حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آرند.

حرفهایی شگفت، زیبا و اهورایی همین هایند،

و سرمایه ماورایی هرکسی به اندازه حرفهایی اس
 
 
این فیلم فرآورده مشترک سینمای جمهوری اسلامی ایران و بالیوود است , سونو نیگام و آرجیت سینگ خواننده ۲ موزیک از ۶ آهنگ این فیلم می‌باشند بخش‌هایی از این فیلم در سرزمین هند انجام شده استراجع‌به دختر ابلیس نوشتن و انتقاد و آنالیز کردن آن عمل هر کسی نیست ; فیلم آنقدر سخیف و بی‌ارزش است که نمی‌دانی می بایست از کجا آغاز به اعلام کردن ایراداتش کنی و تا کجا ادامه دهی . فیلم قربان محمدپور پس از درود بمبئی , توشه دیگر هندوستا
‍ ‍ درود همراهان گرامی#نقد_شعر#انجمن_ادبی_شعر_باران #مدیریت_برنامه:#بانو_مریم_راد#مورخ؛۹۸/۹/۱۰یکشنبه#ساعت_شروع؛(۲۱)♋️☯♋️☯♋️☯دم ظهر، وقت نماز زوالسگی زخمی و لاغر و خسته حالبه مسجد رسید و کنار درشنشست از سر اضطرار و ملالقضارا یکی از بزرگان شهرمی آمد بدان سو به فرّ و جلالبرای نماز و به دنبال اومریدان پی کسب عنوان و مالیکی گشت ناگه دوان از پی اشچو مردان جنگی به قصد قتالبه ناگاه سگ را به سنگی نواختبه دشنام و نفرین از این احتمالکه از پوزه ی س
چند سال پیش با یکی از دوستانم که شهر دیگه‌ای زندگی می‌کرد برنامه کتاب‌خونی داشتم. یک کتاب انتخاب می‌کردیم، زمانی برای خوندنش تعیین می‌کردیم و بعد با ایمیل (اون سال‌ها هنوز خبری از اپ‌های پیام‌رسان نبود) دربارش با هم تبادل نظر می‌کردیم. یکی از اون کتاب‌ها «زناشویی و اخلاق» برتراند راسل بود. الان دیگه حاضر نیستم وقتم را برای خوندن کتاب‌های راسل بگذارم. به نظرم محتوای کتابش به کار همون گزیده‌گویی‌های اینستاگرامی و پیام‌های تلگرامی م
کتاب‌خانه خوبی داشت. چوبی و کاهی‌رنگ
و براق. پنج شش ردیف دراز از کتاب‌های رنگارنگ که هر کدام شده بود شبیه یک جعبه
مدادرنگی. از آن‌جایی‌که عمق کتاب‌خانه زیاد بود، جلوی کتاب‌ها را حسابی شلوغ کرده
بودند. تمام اشیاء تزئینی عالم آنجا نماینده داشتند؛ مجسمه جن آفریقایی، گلدان
کاکتوس‌های مثلثی، اسطوره‌های سِلتی، قاب عکس‌های سیاه‌وسفید، صلیب و تسبیح و
گوشواره، خوشنویسی‌های اعلا و غیرخوانا، کوه آتش‌فشان، نقاشی‌های درِپیت و انواع
سنگ و کل
شش ساله بودم که اولین بار رفتم سینما. قبلترش رو به یاد ندارم. فیلم "کلاه قرمزی و پسر خاله" بود. کلاه قرمزی زل می زد به تلویزیون پشت شیشه مغازه و محو صحبت های آقای مجری میشد. من زل میزدم به پرده ی سینما و محو تماشای داستان پسر بچه ی ساده و خوش باوری می شدم که به مهربونی آقای پشت قاب شیشه ای اعتماد کرد و راهی غربت شد. هشت سال بعد وقتی "کلاه قرمزی و سروناز" ساخته شد باز رفتم سراغ همون پرده جادویی که قرار بود من رو به دنیای آدم خوبا و قصه هاشون ببره. اما
به مناسبت سالروز درگذشت فرخ غفاری
فرخ غفاری را باید از نخستین پیشگامان نقدنویسی و تاریخ‌نگاری در سینمای ایران نامید که سابقه فیلمسازی و مدیریت فرهنگی در رادیو و تلویزیون را در سال‌های پیش از انقلاب در کارنامه هنری و اجرایی خود دارد. غفاری از آغازگران سینمای متفاوت و نوین در ایران به شمار می‌رود که همچنان نام و آثارش، مهجور و فراموش‌شده باقی مانده‌است.
فرخ غفاری، فرزند حسنعلی غفاری (معاون‌الدوله) از رجال سیاسی بنام دوره‌ قاجاریه در ه
(یادداشتی بر فیلم سینمایی بچه
های آسمان به بهانه حضور در جشنواره 555 دانشگاه فرهنگیان، ساخته: مجید مجیدی. نویسنده: سید مهدی کیوان زاده)

مجید مجیدی، کارگردان سرشناس سینمای ایران، متولد
بیست و پنجم فروردین ماه سال 1338 در تهران می باشد. گر چه او تاکنون تنها هشت اثر
بلند داستانی سینمایی ساخته، اما تمام هشت اثر او تماما سینمایی هستند. چرا که
عنصر اصلی و درواقع نقطه قوت فیلم های او عنصر داستان و شخصیت پردازی است که با
همراهی فرم درخشانشان، سرگرمی را
علت تلاش برخی برای خشن نشان دادن چهره اقشار مذهبی چیست؟
ضرورت لبخند و تفریح سالم در کلام رهبری

 
 وقتی غرب متوجه شد
که موج اسلام گرایی حتی به اروپا و آمریکا رسیده دست به کار شد و نوزادی را تربیت
کرد تا چهره‌ای دروغین از اسلام را به نمایش بگذارد. اسم این نوزاد «داعش» بود.
داعشی که ماموریت داشت مسلمانان را افرادی جنگ‌طلب و خشن جلوه دهد. علاوه‌بر
ماموریت داعش، دستگاه‌های تبلیغاتی هم سال هاست تمام قدرت خود را برای تخریب اسلام
ناب محمدی به کار
بارها گفته شده که سینمای کمدی در ایران تبدیل به تکرار شده از سوی دیگر نقدهای منتقدان هم در مواجهه با این آثار تکرار مکررات است، اساسا منتقد وظیفه ای ندارد که درباره فیلم های شبه کمدی مبتذل نقد بنویسد چرا که قطعا نوشتن برای این آثار به ادبیات نقد آسیب می رساند چرا که هر اثر هنری قابلیتِ نقد را ندارد ، زمانی که فیلمساز از ارزش های هنری اش عبور می کند و به سمت خزعبل سازی حرکت می کند چرا باید منتقد وقت بگذارد تا درباره اثر او بنویسد؟ اما نگارنده م
بارها گفته شده که سینمای کمدی در ایران تبدیل به تکرار شده از سوی دیگر نقدهای منتقدان هم در مواجهه با این آثار تکرار مکررات است، اساسا منتقد وظیفه ای ندارد که درباره فیلم های شبه کمدی مبتذل نقد بنویسد چرا که قطعا نوشتن برای این آثار به ادبیات نقد آسیب می رساند چرا که هر اثر هنری قابلیتِ نقد را ندارد ، زمانی که فیلمساز از ارزش های هنری اش عبور می کند و به سمت خزعبل سازی حرکت می کند چرا باید منتقد وقت بگذارد تا درباره اثر او بنویسد؟ اما نگارنده م
          از «قهرمان های ناتمام» تا «زن کامل»
«شبیه ترین فیلم به گزارش یک جشن»، این اولین جمله ایست که توانستم پس از تماشای «خروج» در وصفش بگویم! و اکران آنلاین خروج شاید چراغی  راهی را روشن کند که روزی بتوانیم به چشمانمان را به تماشای گزارش یک جشن هم روشن کنیم! 
در سینمای جهان هم حتی کسی را سراغ ندارم که مثل حاتمی کیا «زن» را آنقدر نزدیک به «حقیقتِ زن» و آنقدر «انقلابی و قهرمان» به نمایش بگذارد. در یک کلام یک «زنِ قهرمان» و بهتر بگویم یک «زن»
                                                                     
                   از «قهرمان های ناتمام» تا «زن کامل»
«شبیه ترین فیلم به گزارش یک جشن»، این اولین جمله ایست که توانستم پس از تماشای «خروج» در وصفش بگویم! و اکران آنلاین خروج شاید چراغی  راهی را روشن کند که روزی بتوانیم به چشمانمان را به تماشای گزارش یک جشن هم روشن کنیم! 
در سینمای جهان هم حتی کسی را سراغ ندارم که مثل حاتمی کیا «زن» را آنقدر نزدیک به «حقیقتِ زن» و آنقدر «انقلابی و قهرمان
فیلم طنز کلمبوسوضعیت سینمای کشور‌ایران هر روز بحرانی تر می شود و هیچ کس نیز نگرانِ این حالت نیست ساخت و نمایش فیلم های کمدی مبتذل در معنای حقیقی کلمه و واژه منجر شده سینمای کشور‌ایران به قهقرا برود , هر بار که فیلم کمدی نمایش می شود و آن را می‌بینیم توبه میکنیم که دیگر به تماشای همچین فیلم های سخیفی نشینیم البته باز نیز گول می‌خوریم و فکر‌می کنیم برای مثال فیلم کمدی کلمبوس زیرا فیلمسازش فیلم های استانداردی در کارنا
سطحی نگریه اگه به موسیقی فقط به عنوان یک هنر نگاه کنیم.موسیقی روح زمانهٔ یک جامعست.موسیقی روانشناسی یک جامعست.
موسیقی نمایانگر احساسات و حالات درونی و دغدغه‌های شخصه.قبل از اینکه نمایانگر حالات درونیه شخص باشه نمایانگر وضع کلی اجتماعی و روانی هر دوره از جامعه هستش.
اگر به موسیقی قبل سال ۱۳۵۷ نگاهی بندازیم میبینیم در اوایل موسیقی سنتی رواج داشت و هر چه به سال ۱۳۵۷ نزدیکتر میشد موسیقی کوچه‌بازاری یا لاله‌زاری رواج پیدا کرد.ترانه کوچه‌ب
رهپویان هدایت: نمایشگاه کتاب در نظر رهبر معظم انقلاب یکی از مهمترین عرصه های
فرهنگی کشور است. امسال هم رهبر حکیم و ادیب ایران اسلامی در نمایشگاه کتاب حاضر
شدند و از نزدیک برخی غرفه ها و انتشارات را مشاهده نمودند.

پایه این نوشتار از  اینجاست که ایشان در یکی از غرفه ها
درباره کتاب پائولو کوئیلو می پرسند این کتاب درباره چیست؟ و فروشنده می گوید
درباره یک سفر معنوی، رهبر انقلاب می فرمایند: اما این نویسنده اصلا اهل معنویت
نیست و نسبتی با معنویت ن
ظاهراً اعتراض به‌افزایش جهشی قیمت بنزین «جمع شده‌است»؛ اعتراضی که نه‌تنها مطالبه‌ی مشخصی نداشت، شعار مرکزی قابل‌ذکری هم نداشت و، در غیاب گزارش‌گری آزاد و منصفانه، معلوم نشد حجم و گستره‌ی آن واقعاً چقدر بود، و نقش‌آفرینان محوری‌اش چه‌کسانی بودند: در واقع، تا جایی که من متوجه شدم، شورش‌مانندی مقطعی بود، که ظاهراً از خشمی گذرا ناشی می‌شد؛ آتشی که تب تندی داشت و، البته، زود به‌عرق نشست.
نکته‌ی مهم در این میان آن است که از افزایش قیمت
رساندن بیشترین خیر چگونه فهم ما را از زندگی اخلاقی تغییر می‌دهد
 
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن/که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
مترجم کتاب در پیشگفتارش این بیت حافظ را نقل‌قول کرده است و می‌گوید در طریق ما غیر ازین گناهی هست! ضرر نرساندن بخشی از اخلاق است اما کافی نیست فردی اخلاقی است که هم آزار نمی رساند و هم از نیکی و خیررسانی دریغ نمی‌کند.دیگردوستی مؤثر هم یک ایده است، هم سبکی از زندگی که در حال رایج شدن در سراسر دنیاست. گاهی اوقات
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- استادمعزز ودانشمند اسلام شناس حضرت ایت الله جناب اقای  علیرضا پناهیان- رحمت الله علیه یک کتاب چه که جزو ژانر وتیپ – بیان معنوی است تحلیلی برنگاه امام رحمت الله علیه-به مقوله هنر ورسانه- است این کتاب چه- با صفحات بسیار کوچک فق 79 صفحه دارد عنوانین بسیار جال وکلیدی دارد- مانند هنر ودرد دین- هنر ودردهای جهانبشریت- یک راهبرد برای عملی شدن هنر متعهد- جلوگیری از ابتذال وغیره ایشان درحقیقت ایات امام راحل علیه
بسته بندیهای جذاب شکلات (بخش دوم)
 
در پست قبل بسته بندیهای جذاب شکلات رو بررسی کردیم در این پست به ادامه آنها می پردازیم:
 
۶. Lapp & Fao
چه لذتی بالاتر از لم دادن و خواندن یک کتاب خوب سراغ دارید؟ خوردن یک کتاب با طعم شکلات!
طراحان آلمانی Studio Chapeaux با الهام گرفتن از ژورنال های مسافرتی به سبک قدیمی و به منظور گرامیداشت یاد و خاطر طرح های اسطوره ای چارلز داروین اقدام به طراحی بسته های شکلات Lapp & Fao کرده است. بر روی هر کدام از این کتاب ها یک شماره درج
بسته بندیهای جذاب شکلات (بخش دوم)
 
در پست قبل بسته بندیهای جذاب شکلات رو بررسی کردیم در این پست به ادامه آنها می پردازیم:
 
۶. Lapp & Fao
چه لذتی بالاتر از لم دادن و خواندن یک کتاب خوب سراغ دارید؟ خوردن یک کتاب با طعم شکلات!
طراحان آلمانی Studio Chapeaux با الهام گرفتن از ژورنال های مسافرتی به سبک قدیمی و به منظور گرامیداشت یاد و خاطر طرح های اسطوره ای چارلز داروین اقدام به طراحی بسته های شکلات Lapp & Fao کرده است. بر روی هر کدام از این کتاب ها یک شماره درج
بسته بندیهای جذاب شکلات (بخش دوم)
 
در پست قبل بسته بندیهای جذاب شکلات رو بررسی کردیم در این پست به ادامه آنها می پردازیم:
 
۶. Lapp & Fao
چه لذتی بالاتر از لم دادن و خواندن یک کتاب خوب سراغ دارید؟ خوردن یک کتاب با طعم شکلات!
طراحان آلمانی Studio Chapeaux با الهام گرفتن از ژورنال های مسافرتی به سبک قدیمی و به منظور گرامیداشت یاد و خاطر طرح های اسطوره ای چارلز داروین اقدام به طراحی بسته های شکلات Lapp & Fao کرده است. بر روی هر کدام از این کتاب ها یک شماره درج
لحظه نوشتن عنوان به این نتیجه رسیدم که قرار است دختر باشی. 
این روزها به دلیلی که نمیدانم چیست، زیاد به این مساله فکر میکنم که چه کارهایی میتوانستم برایت انجام دهم. 
میدانم که کودکی ات پایه تمام موفقیت هایت میشود. اگر ذره ای به ورزش علاقه داشتی، از همان کودکی شروعش میکنیم. به هنر؟ از کودکی. به قلم؟ از کودکی. خودم، هر طور که باشد به عملکرد مربی هایت نظارت میکنم. مطمئن میشوم، به خاطر بی کفایتی آنها، چیزی دلت را نزند. رشته ای را پیدا میکنیم که عاش
بسته بندیهای جذاب شکلات (بخش دوم)
 
در پست قبل بسته بندیهای جذاب شکلات رو بررسی کردیم در این پست به ادامه آنها می پردازیم:
 
۶. Lapp & Fao
چه لذتی بالاتر از لم دادن و خواندن یک کتاب خوب سراغ دارید؟ خوردن یک کتاب با طعم شکلات!
طراحان آلمانی Studio Chapeaux با الهام گرفتن از ژورنال های مسافرتی به سبک قدیمی و به منظور گرامیداشت یاد و خاطر طرح های اسطوره ای چارلز داروین اقدام به طراحی بسته های شکلات Lapp & Fao کرده است. بر روی هر کدام از این کتاب ها یک شماره درج
#یادداشت_1


 

دیگر دیریست که پوچی و پوکی
ادعای توان عملکردی سازمان منطقه‌ی آزاد اروند در تمامی حوزه ها‌ی توسعه و پیشرفت
منطقه‌ای، دست کم به خودِ ساکنان خطه‌ی رنجور و زخمی اروند به اثبات رسیده است و
مدت‌هاست از بازماندگان امیدوار به اثربخشی ساختار و سازمان فعلی در گفتار و
نوشتار فضای رسانه‌ای منطقه اثری به چشم نمی‌خورد، مگر اوقاتی خاص، از جمله موسم
انتخابات و از سوی اشخاصی عمدتاً سیاسی و با اغراض (امراض) سیاسی که خب بماند بحثش.


 

موضوع

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها