نتایج جستجو برای عبارت :

از وقتی رفتی ایستگاه های صلواتیتم رفته!

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد!در دام مانده باشد ،صیاد رفته باشدآه از دمی که تنها با داغ او چو لالهدر خون نشسته باشم ، چون باد رفته باشدامشب صدای تیشه از بیستون نیامدشاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشدخونش به تیغ حسرت یا رب حلال باداصیدی که از کمندت آزاد رفته باشداز آه دردناکی سازم خبر دلت راوقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشدرحم است بر اسیری کز گِرد دام زلفتبا صد امیدواری ناشاد رفته باشدشادم که از رقیبان دامنکشان گذشتیگو مشت خاک ما هم بر باد
زمان گذشته بعید(گذشته کامل):
خبری مثبت:
برای ساخت ابتدا ریشه فعل را آورده و سپس  پسوندهای زیر را بترتیب برای اول شخص مفرد، دوم شخص مفرد، سوم شخص مفرد، اول شخص جمع، دوم شخص جمع و سوم شخص جمع به ریشه فعل می‌افزاییم:miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + mmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + nmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü  miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + kmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + niz / nız / nuz / nüzmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + ler / lar
مثال:
gitmekرفته بودمgitmiştimرفته بودیgitmiştinر
اینجا مهمونی!
با یه لباس فوق تنگگگگگ...
که نفسمو بند آورده‌..
زیر نگاه گروه ضربت...
و دارم هلاک میشم...
چرا تموم نمیشه ؟
ای خدااااا...
نصیب هیچ کس نکن!
یکی کنارم نشسته که هی واسه نامزدش ویس میفرسته:حوصلم سر رفته!
خب که چی!رفته که رفته !حوصله منم سر رفته!لوووس!
تصورکن : رفته ها؛ برگردن ! 
یکی از قشنگ ترین و در عین حال دلهره آورترین صحنه‌های غدیر، آنجاست که پیامبر فرمود به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. 
فکر کن، بعدِ یک مسیر طولانی رسیده‌ای به جایی که امیدی برای گذشتن نیست و توانی برای بازگشتن. تشنه‌ای و دلتنگ، گرسنه‌ای و دلتنگ، خسته‌ای و دلتنگ.
 بعد یکی فریاد بکشد به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. آن وقت چشم باز کنی و همه رفته ها را ببینی که دارند، برمی‌گردند. 
عشق رفتهرفیق رفتهبابای رفتهمامان رف
اندام خیالی: مغز ممکن است احساس ها را اشتباه درک کند. اندام خیالی حالتی است که فرد در اندام از دست رفته‌ی بدنش، درد احساس می‌کند. پژوهشگران بر این باورند که بخشی از قشر مخ که اطلاعات اندام از دست رفته را پردازش می‌کرده، اکنون از بخش‌های دیگر بدن اطلاعاتی دریافت و این پیام‌ها را به عنوان پیام اندام از دست رفته تلقی می‌کند.با این حساب فکر کنم بتونیم درد از دست دادن آدمای عزیزمون رو توجیه کنیم. اونا می‌رن و یه بخشی از وجود ما رو با خودشون می‌
خیلی چیزا از یادم رفته، مثلا این که چیا رو دوست داشتم و بچگی‌ام با چیا گذشت. یادم رفته چقدر طراحی کردن و نقاشی کشیدن رو دوست داشتم و معلم‌های نقاشی‌ام تشویق‌ام می‌کردن، انگار که همه‌اش یادم رفته..
راستی یه پیش‌رفت خوب: امروز دوره مقدماتی git جادی رو تموم کردم :)
از حاصل عمر به‌هدر رفته‌ام ای ‌دوستناراضی‌ام، اما گله‌ای از تو ندارم
در سینه‌ام آویخته دستی قفسی راتا حبس نفس‌های خودم را بشمارم
از غربت‌ام این‌قدر بگویم که پس ‌از توحتی ننشسته‌ست غباری به مزارم
ای کشتی جان! حوصله کن می‌رسد آن‌ روزروزی که تو را نیز به دریا بسپارم
زنگ می زنم به عین ..جواب میده که کار دارم کار ضروری که نداری ...میگم نه 
دو قسمت از سریال نهنگ ابی را می ببنم جداب نیست برام .
لیست مخاطب ها را بالا و پایین می کنم 
پیام میدهم به الف . می نویسه رفته پیست اسکی ..
زنگ می زنم به نون ..هنوز درگیر هدیه ولنتاین است و داره میره بیرون ...
زنگ میزنم میم ..رفته سر مرده ها ...حوصله ام سر رفته ..از پنجره ادما را نگاه می کنم که با یه نم باروون وسایل جمع کردند به سمت ماشین ..
به گزینه گلستان شهدا و پیاده روی فکر می کنم ...به
حس یه فوتبالیست مدافع رو دارم که خیلی وقته به گل زنی می کنه . اما از اونجایی که مدافعه موقعیتش تقریبا هیچ وقت واسش پیش نمیاد . تا اینکه یه روز جلوی یه تیم خیلی مهم ، به طور شانسی یه موقعیت گلزنی به دست میاره .اما اونقدر تو نقش دفاعیش فرو رفته و که طبق عادت فقط توپ رو پاس میده به مهاجم تیم . مهاجم توپ رو گل می کنه یا نه ؟ اصلا مهم نیست . بعد بازی مدافع تازه متوجه میشه کهخودش می تونسته موقعیت رو گل کنه ولی اینقدر تو نقشش فرو رفته که حتی آرزوش تو مهم تر
 دانلود قسمت ۱۱ سریال از یادها رفته ,
دانلود قسمت یازدهم سریال از یادها رفته , دانلود قسمت 11 سریال از یادها
رفته , از یادها رفته قسمت 11 , از یادها رفته قسمت 11 یازدهم , دانلود
قسمت یازدهم 11 سریال از یادها رفته , دانلود قسمت یازدهم 11 سریال از
یادها رفته با کیفیت , دانلود قسمت 11 سریال از یادها رفته با کیفیت 1080p ,
سریال دلدار - قسمت 11 ,
دانلود قسمت 11 سریال از یادها رفته با لینک مستقیم
دانلود رایگان سریال از یادها رفته قسمت یازدهم با کیفیت عالی 720p
دان
از صبح که بیدار میشم تازمانی که خوابم ببره مدام دارم  تو ذهنم حرف میزنم لحظه هایی که صحبت کردن ذهنم تموم میشه زمان هایی که دارم با کسی حرف میزنم برای همین وقتی میام اینجا دیگه نمیدونم باید از چی بگم از حرفهای تو مغزم، از حرفهایی که به دیگران میزنم از چیزهایی که میخام از چیزهایی که میخاستم نشده از چیز هایی که نمیدونم میخام یانه از.... هیچی ندارم برای نوشتن.
اگر کسی مرا خواست 
بگویید رفته باران ها را تماشا کند
واگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن طوف
حتی اگر شمارش روزهای هفته از دستت رفته باشد، که می‌دانم رفته، اما...
صبح جمعه را با دست و پا زدن در بیم‌هاو امیدهایش، عصر جمعه را با‌ دلتنگی های خفه کننده اش و پایان جمعه را با افسردگی مزمن و غیرقابل درمانش خواهی شناخت...
این هفته هم تَه کشید.
میدونی! چیزی که اذیتم میکنه اینه که آدمای رفته ی زندگیم، قبل از اینکه رفتنشون رو ببینم یا باور کنم، رفته بودن. رفته بودن و من باور نداشتم که رفتن. راستش دیگه موندن بقیه رو هم باور ندارم. کاش اگه قراره برن، قشنگ برن. با خداحافظی برن. برای همیشه برن. حالا بیشتر به عباس معروفی حسودیم میشه واسه اون لحظه ش که نوشت: 
لعنت به رفتنت
 که قشنگ میروی.

+ این پست رو دو سال پیش نوشتم. دو خط آخرش. آه! 
ما اهل دانش رفته رفته به هر چه اهل ایمان است بدگمان شده ایم. و این بدگمانی،  ما را رفته رفته به نتیجه گیری هایی باژگونه ى نتیجه گیری های روزگاران پیشین رسانده است :یعنی هر جا که قوت ایمان بسیار به نمایش گذاشته می شود  حکایت از ضعف برهان دارد و ناممکنی درونمایه ایمان .ما هیچ انکار نمیکنیم که ایمان مایه سعادت است بلکه درست به همین دلیل بر آن ایم که ایمان چیزی را اثبات نمی کند.ایمان قوی که مایه ی سعادت است بر انگیزنده ی شک نسبت به درونمایه ی ایمان
یه مدت بود تو سامانه تغذیه نمیتونستم وارد شم
نماینده پیگیری کرد فهمید یکی از بچه هامون رفته رمزا مونو سر خود تغییر داده
نماینده رمز جدید رو اعلام کرد
دیدم باز وارد نمیشه
گویا عنتر خان رفته باز رمز جدیده رو هم تفییر داده :/
یعنی کرم پیش اینا لنگ میندازه
شما را یادم رفته بود. اصلا آن روز سخت را یادم رفته بود. از قلم افتاده بودید که این روزها این همه سخت گذشته بود به من. فراموشتان کرده بودم که رنجم این همه بزرگ شده بود برایم. که خیال برم داشته بود درد طاقت فرسا میکشم. چه خوب که یادم افتاد به شما. وسط جشن تولد. درست وقت درآوردن کیک از جعبه، دلم رفت برای شما. 
+ سلام خدا بر زینب کبری 
 
-سرم درد میکنه. گیج میره. تهوع دارم. فشارم رفته بالا.
+اسهال و دلپیچه ای چیزی ندارین؟ (همزمان فشار میگیرم)
- اصلا. فقط اون روز گفتین فشارت بالاس(۱۳).الان باز رفته بالا.
+فشارتون ۱۲ هست خوبه. براتون دارو مینویسم.
- پس قرص اسهال هم بنویس‌. دیروز اسهال داشتم.
 
علی زند وکیلی بر باد رفته
دانلود آهنگ جدید علی زند وکیلی به نام بر باد رفته
Ali Zand Vakili - Bar Bad Rafte
ترانه : حسین غیاثی ؛ موزیک : علیرضا افکاری و ؛ تنظیم : اشکان آریا و وحید طاهرخانی
+ متن ترانه بر باد رفته از علی زند وکیلی
بهشتم گم شده بر باد رفته / صدام کن اسم من از یاد رفته
صدام کن بی صدات از دست میرم / نذار از ترس تنهایی بمیرم
 

ادامه مطلب
جوان، امید به کلی از خلق منقطع کرده و مال و جاه رفته و قبول نمانده و دین به دست نیامده و دنیا رفته، به هزار نیستی و عجز در مسجدی خراب شد و روی برخاک نهاد و گفت: «خداوندا! تو میدانی و می‌بینی چگونه رانده شدم و هیچ کسم نمی‌پذیرد و هیچ دردی دیگر ندارم الا درد تو و هیچ پناهی ندارم الّا تو»
~ تذکرةالاولیا
 
صندلی آمفی تئاتر دارای ویژگی هایی است که کیفیت و قیمت صندلی را تعیین می کند. ما در این پست عنواین مربوط به ویژگی های صندلی آمفی تئاتر را بیان می کنیم.
جنس پروفیل بکار رفته در صندلی آمفی تئاتر
جنس رویه صندلی آمفی تئاتر
کیفیت رویه صندلی آمفی تئاتر
فوم بکار رفته در صندلی
دسته های صندلی آمفی تئاتر
کفی صندلی آمفی تئاتر
پشتی صندلی آمفی تئاتر
یراق آلات مورد استفاده در صندلی آمفی تئاتر
نوع رنگ بکار رفته در صندلی
جنس و نوع پلاستیک یا چوب بکار رفته د
خیلی دنیای بدی شده ....الان که بیست و شش سالمه احساس سیری از دنیا کردم
لعنت به دنیای سرگردون .....یادمه چهارساله بودم هرکی میگفت چن سالته میگفتم هفت سالمه
وقتی هفت ساله شدم به خودم گفتم دیگه بزرگ نمیشم یدفه چشامو باز کردم دیدم شدم هفده ساله
باورم نمیشد الان که بیست و شش ساله شدم دیگه واسم عادی شده هیچ شوقی ندارم میدونم تا چشامو باز کنم شدم شصت ساله
یادش بخیر دوران نادانی کودکی فقط فکر بازی گوشی بودم خیلی دوران شادی داشتم حیفففففف
کاش
اول آدم پی
دیشب خواب دیده یک پسر کوچک در بغل دارد. از خواب پریده، دیده بچه کنارش نیست. هول کرده و توی سرش زده که کجا رها کردم این بچه را بی شیر و غذا؟ بعد به خودش آمد. آرام نشست توی رختخواب. گفت فکر کردم یادم رفته بچه‌م رو. گفت بعضی وقت‌ها هم خواب می‌بینم‌ دختر خانه‌ی آقامم در باغ و دو سه روز یادم رفته غذای گاو و گوسفندها را بدم.
زلف تو داد مرا بر بادمده زلفت را بر باداین دل بر باد رفته من رامده بیش از این بر باددنیا را با خطی سرخکردی شیدای خود در بادلیلی و مجنون ندارد دنیاهرکه تو را دید رفت بر بادبگذار بگویند بیگانگانهرکه دید تو را،رفت بر باد
+گاهی چنان غرق در بوی تو میشوم که فراموش میکنم دنیایی در بیرون از این حرم دلی که ساخته ام در جریان است،دنیایی فارغ از تو و دلگرفته ای به بهانه ی تو
ای کاش درست مینوشت خرکسی را که گفت زمان درمان دردهایمان میشود
حالمون بد شد از بدحالی :/
هی  میخونه: میرن آدما 
کجا میرن  ؟ جایی رو ندارن که برن ؟
+میان خوبه  :)
بقول شاعر که میگه :
اومـدی صــداتو قربون 
اون همه وفــا تو قربون :))
امروز کلی وب نوشت خوندم که همه رفته بودن ،الهی که هیچ وقت هیچکس نره ، بمونین کنارهم .
نظرسنجی: 
اکثر رابطه هایی که از بین رفته بخاطر اینکه .............
علائم استرس و اضطراب  برای شما چی بوده؟؟
برادرم یک هفتس گوشاش وز وز میکنه از شدتش جیغ میزنه و ما پا به پاش گریه میکنیم دکتر متخصص و فوق تخصص گوش رفته چیزی نبوده!
مغز و اعصاب و ام آر آی رفته همه چی عادی بوده و سالم
۴روزه خوب بود نفس میکشیدیم اما  امروز باز شروع شد
 
شاید از استرس و اضطراب باشه!شما تجربه ای دارید؟؟
این روزها که از بحران اولیه مورد خیانت قرار گرفتن گذر کرده ام، در حال بازیابی پیوندهای از دست رفته ام با دنیای اطرافم هستم. در حال دوباره دیدن هستم و هیچ چیز همان شکلی نیست که قبل از این بود.
هنوز زود است که بخواهم نتیجه بگیرم که ایا این درد و این رنج برای من باعث رشد خواهد شد یا نه، اما تمام چیزی که میدانم این است که من از این بحران، عبور خواهم کرد.
دانلود آهنگ علی لون و آریا به نام یادش رفته
Download music From Ali Loven & Aria - Yadesh Rafte
دانلود آهنگ علی لون و آریا به نام یادش رفته
دانلود آهنگ علی لون و آریا به نام یادش رفته با دو کیفیت 128 و 320
برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید...
ادامه مطلب
توی تاکسی نشسته بودم که راننده نگه داشت و دختر نوجوانی با حالتی مضطرب داخل آمد و نشست. تا در را بست، بوی آرایش غلیظ و لایۀ ضخیم کرم فضای کوچک تاکسی را پر کرد. هنوز چند متری بیشتر راه نیفتاده بودیم که گفت: "آقا! نگه دارید، شرمنده، یادم رفته کتابم رو بیارم"!! عازم کلاس زبانی_چیزی بود. با این حال کتاب یادش رفته بود، ولی کرم یادش نرفته بود. به کجا می رویم؟!
روزی که همدیگه رو دیدیم من مارکوپولویی بودم واسه خودم. کلی این ور دنیا رفته بودم، کلی اون ور دنیا. مثلا کوله‌باری از تجربه بودم برا خودم.
روزی که همدیگه رو دیدیم ندرتا پاش رو از شابدوالعظیم اون ور تر گذاشته بود الا ۲۸ صفرها که مشهد‌الرضا می‌رفت مستضعفی.
یه عمره هم رفته بود طلبگی. که اونم از قدیم گفتن کبوتر با کبوتر، حاجی با حاجیه!
ازدواج که کردیم جامون رو عوض کردیم، جبر محیطی!
این روزا من تو خونه‌ام با بچه‌ها. ندرتا پام رو از شابدوالعظیم اون
آتشی در خاک غربت بود و منبوده ام در خانه امّا بی وطنرفته ام در آتش امّا زنده امامتحان پس داده ای سوزنده امیاد من آمد سیاوش بی گناهرفته در آتش و بیرون شد چو ماهاو درون آتش سوزنده رفتبا حیا وارد و از آن زنده رفتدیدم آتش بهر جانش سرد شدرد شد او ، در پشت پایش گرد شدمانده ای در خویشتن ، درمانده ، پستبار تهمت استخوانم را شکستدر میان ترس آرامش کجاست؟کنج آرامش ورای ترس هاست#احمد_یزدانی
با بابا قهر کرده ام . با چشم های اشک بار رفته ام اسمم را از لیست مسافران خط زده ام . درس های جدید را نخوانده ام . کتاب  های غیر درسی ام را هم . دلم به نقاشی کشیدن نمی رود ‌. میزم بهم ریخته و نامرتب است .  دو روز است که دارم جزوه ی فیزیولوژی  را می‌نویسم و هنوز دوازده دقیقه ی دیگرش مانده .  همینجا و در همین دقیقه  ساعت زندگی ام خواب رفته اما روز هایم  با سرعت و بی حاصل  ، میگ میگ می کنند و از کنارم میگذرند‌‌‌‌..... 
   
   
رفته بودم مسجد نماز بخونم، رفتم توو فکر که باید یه پولی جور کنم برم یه کاپشن بخرم، کاپشنی که میپوشم واقعا دیگه رنگ و رو رفته اس.
به خدا گفتم خدایا ردیف کن یه جوری پولشو!   
نماز خوندم و اومدم بیام بیرون ، کفشامو که از جا کفشی در آووردم، دیدم چندین ماهِ میخوام یه جفت کفش بخرم :|   
با خودم گفتم پول کاپشن رو جور کنم، کفشارو چی کار کنم ؟؟؟
   
    
#سالهای_صبوری
   
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یاصاحب الزمان ارواحنافداه♥️
یاصاحب الزمان عادت کرده ایم به نبودنت،به شکستن دلت...!!!
عادت کرده ایم که هرروز از شیطان پیروی کنیم و از شما غافل باشیم!!!
عین بچه های کوچک نمیفهمیم که اگر میدانستیم الان شما در کنار ما بودین..!!!
نه حوصله صبح زنده داری داریم و نه حوصله درد و دل باشما!!!
یادمان رفته کی هستیم،ازکجاآمده ایم،درکجاییم و به کجا میرویم...
یادمون رفته شما کی هستین!!!
یادمون رفته داریم چیکارمیکنیم،بندگب شیطا
زهرا جان سلام
کجایی بابا که این قدر دور از دسترسی؟ دور از دسترس ولی نزدیک.کجاست آنجا؟
نه نشانی و نه خبری! آخر کجا رفته ای که انگار سالهاست رفته ای اما با هر نگاه به عکس و فیلمت انگار همین جایی اصلا جایی نرفته ای.انگار پیش کسی هستی و قرار است برگردی.آخر این واژه مرگ چه می کند با آدمها که این طور بینمان جدایی می افکند. بابا جان! این چه دنیایی است که رفته ای؟هر چه فکر می کنم نمی توانم ماهیت آن دنیا را درک کنم.چرا یک ذره  فقط یک ذره از آنجایی که هستی ن
خالم با خانواده رفته روسیه(همون که گفتم خیلی ایراد گیره و اینا).این خالم به شدددت مذهبیه و ازینا که جلوی بابای منم چادر میپوشه و به مامانمم همیشه برای چادر گیر میده:/ خلاصه خاله جان رفته اونور و چادر کلا به فراموشی سپرده شده و با یه مانتو جینگیلی می‌گرده اونورا.فک کنم فقط مردای ما خار دارن://
من‌ یک سره مرده‌ام. مرا ببوسند یا بمیرانند. من مرده‌ام. 
انگشتان و تن و ذهنم را می‌کِشم که چیزی بنویسم. میان زمان و مکان کش می‌آیم. مردی می‌آید و مرا می‌بوسد، باران می‌بارد، کسانی دستانم را اطرافشان می‌کشند و گریه می‌کنند، حرف می‌زنم، گوش می‌دهم، اما لامسه‌ی من از کار افتاده‌ست. میان کش آمدن مُرده‌ام و نعشِ من مرا می‌کشاند. و کش می‌آیم.  این حالتی ست که جسمی مرده هنوز موها و ناخن‌هایش رشد می‌کند. بوها از بین رفته‌اند. صداها از بین ر
انگار کن نیشتری به دست گرفته باشم و مدام به قلبم بزنم. این نیشتر کلمه‌های توست. تکه‌‌های قلبم دوباره جوش خواهند خورد ولی این دل از همین حالا از دست رفته.
یک روز صبح که با صدای آقای "اثاث منزل خریداریم" بیدار شدم، تمام خاطرات و نشانه‌های تو را به عنوان خرده ریز منزل، و قلب خودم را به عنوان آهن‌آلات آهن‌ضایعات به او می‌فروشم و باقی عمرم را با خیال راحت می‌خوابم.
به "یا مجیب الدعوات" که رسیدم یاد خودمان افتادم.ما عابدانِ نافهمِ متوقع، فقط از تو انتظار داریم. تو را پیش از خدایی، همان "مجیب الدعوه" می‌دانیم.به همین سبب چنین مقام الوهیت را غصب کردیم و در مقابلت شاخ و شانه می‌کشیم و عتابمان را به سوی تو روانه می‌کنیم.یادمان رفته که بخوانیمت تا اجابتمان کنی. یادمان رفته که "ادعونی استجب لکم"..
انگار کن نیشتری به دست گرفته باشم و مدام به قلبم بزنم. این نیشتر کلمه‌های توست. تکه‌‌های قلبم دوباره پیوند خواهند خورد ولی این دل، از همین حالا از دست رفته است.
یک روز صبح که با صدای آقای "اثاث منزل خریداریم" بیدار شدم، تمام خاطرات و نشانه‌های تو را به عنوان خرده ریز منزل، و قلب خودم را به عنوان آهن‌آلات آهن‌ضایعات به او می‌فروشم و باقی عمرم را با خیال راحت می‌خوابم.
‏یه پسر دایی دارم۱۲سالشه
مامانش بهش گفته موقعی که برگه امتحانتو خواستی تحویل بدی فلان آیه رو بخون بعدش فوت کن
بعد این طفلکی فکر کرده گفتن تُف کن

خلاصه امروز از مدرسه زنگ زدن به خونشون
مامانش رفته مدرسه میگه گفتن که
نه تنها رو برگه خودش

رفته رو برگه چن نفر دیگم تف کرده 
‏یه پسر دایی دارم۱۲سالشه
مامانش بهش گفته موقعی که برگه امتحانتو خواستی تحویل بدی فلان آیه رو بخون بعدش فوت کن
بعد این طفلکی فکر کرده گفتن تُف کن

خلاصه امروز از مدرسه زنگ زدن به خونشون
مامانش رفته مدرسه میگه گفتن که
نه تنها رو برگه خودش

رفته رو برگه چن نفر دیگم تف کرده 
‏یه پسر دایی دارم۱۲سالشه
مامانش بهش گفته موقعی که برگه امتحانتو خواستی تحویل بدی فلان آیه رو بخون بعدش فوت کن
بعد این طفلکی فکر کرده گفتن تُف کن

خلاصه امروز از مدرسه زنگ زدن به خونشون
مامانش رفته مدرسه میگه گفتن که
نه تنها رو برگه خودش

رفته رو برگه چن نفر دیگم تف کرده 
اینروزا بیشتر از کرونا نگران اعتماد از دست رفته، انسانیت از بین رفته و همدلی بر باد رفته‌ی بین آدما هستم.
چه راحت ازشون میگذریم و زیر پا لهشون میکنیم
دیر یا زود این مشکل میخواد حل بشه ولی دیگه چطوری مثل سابق میخواییم بهم اعتماد کنیم و دوباره همون آدمای سابق باشیم و کنار هم زندگی کنیم؟
چطوری دوباره سرمون رو بالا بگیریم و به ایرانی بودن و فرهنگ و اصالتمون ببالیم؟
ماسکها رو برداریم تا چهره واقعیمون دیده بشه.
بیایید با هم مهربونتر باشیم.
یه ضرب
چه کرده چشم تو این مرد زخم آلود دیرین را
که یادش رفته آن پیمان سنگین نخستین را
من آشوب زمان و کینه افروز جهان بودم
نشانده بر دهانم بوسه هایت مهر تسکین را
هر آنکس که به فتوای من از خود عشق را رانده
بگو باز آورد با احترام این جام زرین را
که من بعد از دو قرن رفته از کاوشگری هایم
ندیدم در خم صد ساله این تلخی شیرین را
دلیلش هیچ چیزی نیست الا عشق الا عشق
به لب هایت اگر می آورد این شعر تحسین را
محمد صادق امیری فر
به جهنم که نیستی! مگر مغول ها یک قرن ِ تمام حمله نکردند؟ مگر نگذشت!؟ نبودن ِ تو هم می گذرد! به هیچ کجای جهان هم بر نمی خورد؛ فقط یک تکه از دل ِ من کنده می شود و از دست می رود! فدای سرت، مگر نه!؟ به جهنم که نیستی، کافه گودو هست، فرانسه با شیر، تابلوهای ساموئل بکت، ماشین تحریر شکسته و خرابِ آن گوشه هستند؛ می شود بنشینم پشت یکی از میزها و شعری خط خطی کنم بر کاغذی! به جهنم که هرگز این نوشته را نمی خوانی! ژوزف تورناتوره و جیم جارموش اصلا همه ی فیلم هایشان
ای میان‌رفته بیا تا به میان بنشینیدر دلم نیم‌شبی باز عیان بنشینی 
مشق خم کردن جان دادی و سی سال گذشتحال خوش باش که در قوس کمان بنشینی
بنده‌ی عشق کجا حجره‌ی زهّاد گرفتگفت بهتر که به بازار و دکان بنشینی
گفتی و نیست مرا با دگران الفت حرفاگرم حرف تو باشد به زمان بنشینی
متفرّق‌شده از خویشم و پیدایم نیستتا بیایی به سر منبر جان بنشینی
گفتگوهای من و عشق به هر گوش رسیدبخت این بود که در گوش جهان بنشینی
حلمیا سهم تو از کون و مکان هیچکسی‌ستتا که بر سی
دومین بهترین سایت محبوب ایران سایت دیجیکالا هست. این سایت که توسط برادران محمدی تأسیس شد، در ابتدا کار خود را با مقایسه محصولات دیجیتالی مثل موبایل و لپ تاپ آغاز کرد.سپس در سال 1385 شروع کرد به فروش این نوع محصولات. رفته رفته محصولات این فروشگاه اینترنتی بیشتر و بیشتر شد و حتی فروش خودرو هم از طریف این سایت صورت گرفت.
ادامه مطلب
گفت پایش خواب رفته است، بدجنسی‌ام گل می‌کند، می‌روم که پایش را له کنم، یک پایش را بالا می‌برد، گمان می‌کنم باهوش‌تر از آن است که همان پای خواب رفته‌اش را بالا برده باشد، روی پای دیگرش نشانه می‌روم، نشانه‌ام و خودم هر دو به خطا می‌رویم، آن پای دیگرش مصنوعیست. می‌گوید یک وقت فکر نکنی ناظم هستی مرا تنبیه کرده و یک پا در هوا نگاهم داشته، آن پایم را دادم تا این پایم روی خاک وطنم باشد. نگرانش نباش پا هم مثل ناخن پا در خواهد آمد اما اندکی طول م
▪️وسعت دید خانمها:
 
دیدن یک تار موی شرابی روی کت شوهر !!!
ندیدن تیر برق موقع رانندگی!!!
 
 
 
 
 
 
 
▫️وسعت و دقت دید اقایون
 
ندیدن تغییر رنگ موی خانم هاشون از مشکی پر کلاغی به بلوند
 
دیدن خراش یک سانتی روی رنگ ماشین زیر گلگیر سمت راست
......... 
پسر خالم رفته مُکبر نماز جماعت شده 
سر رکوع یادش رفته چی بگه...گفته دولا شید...
 
 
 
امام جماعت:
 
صف اول :
 
صف دوم :
 
صف سوم :
 
صف چهارم :
 
متاسفانه صف پنجم در قید حیات نیستند
 
.
تو این سرنوشتِ شومم حرفا و رفتارای تو زندگی رو غیرقابل تحملتر کرد. بعضی حرکات و حرفات بدجور رفته تو مخم. دهنت باز میشه یا شرایط انجامش پیش میاد میتونم هوار بکشم. خیلی اذیتم میکنن خیلی. 
 
من دیگه یه روانی ام . چیزی که تو رو ازم دور کنه تحمل نمیکنم. به هر چیزی ممکنه گیر بدم تا شاید تو با دلجوییت بتونی یه مرهم به زخم دلم بزنی.
تا حالا که هر بار بهانه آوردم نمک پاشیدی شاید دیگه مرهمات تموم شده. شاید برای من 
متن ترانه علی زند وکیلی به نام بر باد رفته

بهشتم گم شده بر باد رفتهصدام کن اسم من از یاد رفتهصدام کن بی صدات از دست میرمنذار از ترس تنهایی بمیرمدلم آواز کولی وار میخواد دلم آغوش گندم زار میخوادمن از دلبستگی ها زخم خوردم دلم یه عشق بی آزار میخوادخواب دیدم آسمون از چشم ماه افتاده بودخون من از گوشه ی چشم تو راه افتاده بودخواب دیدم سایه ای بودم که همراهی نداشتتوی خوابم یه فرشته بال هاشو جا گذاشتچه حالی داره حس پر کشیدن یه دریارو یه جرعه سر کشیدن
شبیه کشتی در گل نشسته آرامم به دست موج بلایت به میل خود رامم من آن کسم که خودم را نمی شناسم هم و بی تو پاک شد از ذهن عالمی نامم برایم ارزشی افزون تر از خودم داری به جان خریدمت ای تلخی سرانجامم اگر که رفته ای از یاد دوست یعنی مرگ به خاک سرد غریبی فرو شد اندامم ز رنگ موی سیاه تو شب پدید آمد که مثل هم شده اوقات صبح و هر شامم دریغ هر چه سرم رفته از دل خود رفت زمانه خون دل تنگ ریخت در جامم تنم سلامت و روحم هزار تکه شده ز , زهر تلخ است
کوله‌ام رو جمع کردم که برم کرمانشاه... دلم گرفته از غروبی... نمی‌دونم چرا... شب با خودم فکر می‌کردم که الان باید یکی بود که هی پیام می‌داد و می‌گفت می‌خوای برسونمت تا ترمینال؟ باید یکی بود که وسایلم رو جمع می‌کرد و قایمکی تو کوله‌ زهوار در‌رفته‌ام چند تا خوراکی می‌ذاشت و توی راه پیام می‌داد که از جیب بغلی بردار بخور ضعف نکنی... باید یکی بود که دلش گوشه اتاقش تنگ می‌شد برای نبودنم. برای رفتنم. باید یکی بود که گوشه ذهنم درگیرش بود و گوشه ذهنش
#روز_دانشجو/ طنزاین که میبینی کنون چون لاله خوش‌بو شدهخرزده تا لایق عنوان دانشجو شدهکل فامیلش کل ممتد کشیدند از خوشیتا خبر آمد زمان ثبت نام او شدهاو خودش یک پا نیوتن بود اما ای دریغسیب ها کلا کمی گندیده و کرمو شدهکنترل سی، کنترل وی، اند تحقیقات اوستگاه حتی دیده ام محتاج بر آندو شدهخواسته رنگ‌سیاسی هم بگیرد یک کمیگاه با کیهان و گه با آرمان همسو شدهاکس روزی موج بود، حالا ببین در خوابگاهسخت محبوب است نام گونه ای دارو شدهاز حراست تا که با اذن ا
منتظرم از یه شرکت ک رفته بودم مصاحبه باهام تماس گرفته بشه
طبق گفته خودشون قرار بود این هفته باهام تماس بگیرن اما امروزم گذشت و کسی نه بهم ایمیل زد نه باهام تماس گرفت
حتی ایمیل نزدن ک بگن رد شدی و بیخود دلخوش نباش
مصاحبه تو نظر خودم برعکس مصاحبه های قبلی ک رفته بودم خوب پیش رفت اما...
دراز کشیدم تو تخت و گرمای بعدازظهر تهران رو تحمل میکنم و با خودم میگم این کار هم نشد بعدش چی کار کنم?
واقعا چی کار کنم؟
ماسک زغال چیست؟
اگر این روزها نگاهی به ترکیبات به کار رفته در محصولات زیبایی بیندازید، در بسیاری از موارد می‌توانید نام زغال را نیز مشاهده کنید. زغال فعال اخیرا به یکی از مهمترین مواد به کار رفته در محصولات آرایشی و بهداشتی تبدیل شده و از پاک کننده‌های صورت تا انواع ماسک زغال ، شامپو، صابون و اسکراب‌ها را در بر می‌گیرد.
ادامه مطلب
دومین بهترین سایت محبوب ایران سایت دیجیکالا هست. این سایت که توسط برادران محمدی تأسیس شد، در ابتدا کار خود را با مقایسه محصولات دیجیتالی مثل موبایل و لپ تاپ آغاز کرد.سپس در سال 1385 شروع کرد به فروش این نوع محصولات. رفته رفته محصولات این فروشگاه اینترنتی بیشتر و بیشتر شد و حتی فروش خودرو هم از طریف این سایت صورت گرفت.
 برای ورود به دومین بهترین سایت ایرانی کلیک کنید
شاخص کل بورس تهران  امروز با رشد 9010 واحدی به رقم 322059 واحد رسید. در میانه بازار بر تعداد عرضه ها افزوده شد اما رفته رفته تعادل دوباره به بازار برگشت.
 ارزش معاملات خرد در بورس تهران امروز معادل 1891 میلیارد تومان به ثبت رسید..
 خالص تغییر مالکیت بورس تهران: 251 میلیارد تومان حقوقی به حقیقی
در دیدار دست اندرکاران کنگره ملی ۶۲۰۰ شهید استان مرکزی صبح امروز در محل برگزاری این همایش منتشر شد: خاطرات پدران و مادران شهدا و همسران شهدا، چیزهایی است که مثل جواهر قیمتی در دسترس ماست که اگر غفلت کنیم، از دست ما خواهد رفت، کما اینکه خیلی از آنها از دسترس ما رفته؛ بسیاری از پدران شهدا، مادران شهدا از دنیا رفته اند؛ بسیاری از آنها دچار فراموشی شده اند، در حالی که هر شهیدی، یک مجموعه درس است برای هر کسی که در حال آن شهید تدبّر کند.
 
HUBLOT BLACK CAVIAR BANG
یکی از گرانترین ساعت های مچی جهان است ساعتی اســت و بسیار پیچیده که از ظاهر ان نیز می توان به پیچیدگی ان پی برد. در این نوع ساعت فلزی بکار رفته است که از طلا است و باعث افزایش قیمــت ان شده است.پوشش این نوع ساعت از طــلای 18 عیار است. کلی المــاس در این ساعت لاکچری زیبا بکار رفته است و قیمت ان حـــدود 1 میلیون دلار تخمین زده شده. این ساعت برنــدی است معروف که شگفتی افرینی جدید در بازار ساعــت در سالهای اخیر شده است و با وجود الماس و
یادم رفته بود که افتاب ساعت 11 و 12 که خودشو از پنجره تا وسط های فرش میکشونه، چه ارامشی داره. یادم رفته بود که صدای دمپایی های مخصوص مامان تو اشپرخونه، چه ارامشی داره. اره، خونه همین شکلیه. خونه باید همین شکلی باشه. از تموم اون سرعت دیوانه وار همه چیز، فرار کردم و اومدم تو نقطه امنم. همون مبل همیشگی، همون کوسن همیشگی و اره همون بهترین ادم های دنیا. 
 
اگر کسی مرا خواستبگویید رفته باران ها را تماشا کندو اگر اصرار کردبگویید برای دیدن ِ طوفان هارفته است !و اگر باز هم سماجت کرد بگوییدرفته است تا دیگر بازنگردد ...  #بیژن_جلالی
 
 
پ .ن : 
دوستی میگفت چرا پست های کوتاه و مختصر میذاری و نوشته های خودتو کمتر انتشار میکنی ! خواستم بگم من دلنوشته زیاد دارم ,دلنوشته های طولانی و بلند بالا ولی خوب مخاطب من متن کوتاه بیشتر ترجیح میده و براش وقت میذاره .
اگه بگم هنوزم دنبال جایی ام بتونم محتویات ذهنمو با
 
اگر کسی مرا خواست
بگویید رفته باران ها را تماشا کند
و اگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن ِ طوفان ها
رفته است !
و اگر باز هم سماجت کرد 
بگویید
رفته است تا دیگر بازنگردد ...  #بیژن_جلالی
 
 
پ .ن : 
دوستی میگفت چرا پست های کوتاه و مختصر میذاری و نوشته های خودتو کمتر انتشار میکنی ! خواستم بگم من دلنوشته زیاد دارم ,دلنوشته های طولانی و بلند بالا ولی خوب مخاطب من متن کوتاه بیشتر ترجیح میده و براش وقت میذاره .
اگه بگم هنوزم دنبال جایی ام بتونم محتویات ذهنم
آنکه راه بسیاری رفته می‌پندارد که هیچ نرفته، آنکه راه اندکی رفته می‌پندارد بسیار رفته و به آخر خطّ نزدیک است. آخری نیست، هم این و هم آن هیچ است. هیچ کمالی نیست، که هماره پلّه‌ای بالای پلّه‌هاست. لیکن آنکه می‌پندارد هیچ نرفته فروتن است و به بلوغ رسیده، و آنکه می‌پندارد بسیار رفته متکبّر و کودک است. 

این که دیگران را به راه خود بیاورم کودکی‌ست. این که دیگران را به راه خود وانهم و زندگی و مردمان را و طریقه‌ی جنبش جان‌ها را به راه خویش نظاره
آهنگ ای که رفته باخود محمد اصفهانی از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
دانلود آهنگ محمد اصفهانی به نام تو رفتی
دانلود آهنگ جدید محمد اصفهانی تو رفتی Download New Music مجموعه محمد اصفهانی با نام بزرگی دانلود آهنگ محمد اصفهانی با نام صورت کن که.
ادامه مطلب
سلام خدمت دوستان گل
من ۲۱ سالمه، امسال سال آخر پرستاری ام، تقریبا یک سال پیش یکی از همکلاسی هام که ازم یک سال بزرگتره و موقعیت خوبی داره، بهم ابراز علاقه کرد و رسما خواست که به خواستگاری بیان. منم چون پارسال کمی دو دل بودم جواب منفی بهشون ندادم و جواب مثبت هم ندادم گفتم فعلا نمیتونم چیزی بگم . 
رفته رفته بهشون علاقه مند شدم، پسر به روز و باکلاسیه، خیلی هم متین و آقاست و تو این یک سال که شماره منو داره حتی یک بار هم نشده مزاحمت ایجاد کنه یا پیامی
من رفته بودم که نیام دیگه.هفته پیش همینجوری اومدم سر بزنم یهو با کلی نظر مواجه شدم..فک کن یکی از دوستات که سال اول کارشناسی انصراف داده بود رفته بود و چند سال ازش بی خبر بودم و تنها شماره ای که ازش داشتم خاموش بود
کلی پیام داده بود حالا منم چند روز سر نزده بودم
خلاصه ایمیل دادم بهش و شمارمو گذاشتم براش
باز من چند روز منتظر 
که چهارشنبه پیام داد و خلاصه به هم رسیدیم
میگم بهش وبلاگ منو چطوری پیدا کردی؟
میگه یه بهشت یادم بود سرچ کردم
*امروز یعنی دی
از اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، آریایی‌هایی به سوی فلات ایران (ایران‌زمین) مهاجرت کردند.
در این دوران تمدن‌های دیگری نیز در گوشه‌گوشه ایران وجود داشتند که با ورود آریایی‌ها (به گفته تاریخ رسمی غرب‌نگاشته)، یا زیر تیغ آریایی‌ها جان سپردند، یا با ازدواج‌هایی که انجام شد، در آنان مخلوط شدند. از این رو این تمدن‌ها رفته‌رفته نابود شدند.
ادامه مطلب
رفتم اداره با آقای فلانی کار داشتم، نبودش، پرسیدم: کجاس؟
یکی سر صندلی نشسته بود، گفت:عموش رحمت خدا رفته!
پرسیدم  آقای بهمانی؟
گفت : داییش فوت کرده!
گفتم جناب فلانی کجان؟
گفت:داداشش فوت کرده!
گفتم خانم فلانی چه؟
گفت : باباش فوت کرده!
گفتم استاد فلانی کو؟
گفت : دومادش فوت کرده!
 سرتون رو درد نیارم، سراغ هرکسی که گرفتم ، یکی شون فوت کرده بود !!آخرش فهمیدم همه با هم فامیلن و فقط یکی به رحمت خدا رفته!
بچه که بودم، پدرم یک قلاب بافندگی کوچک داشت که یادگار کارگاه تولیدی‌اش بود. هوا که سرد می‌شد، مادر لباس‌های زمستانی‌مان را از داخل کمد، لای رختخواب یا از چمدان  بیرون می‌آورد و آن‌هایی را که نخشان در رفته بود به پدر می‌سپارد تا با قلابش آن‌ها را رفو کند.
پدرم که زمانی کارگاه بافندی داشت، طوری لباس ها را رفو می‌کرد که از بیرون هیچ نشان نمی‌داد که زمانی نخش در رفته و حالا تعمیر شده است.
اما وقتی از داخل به لباس نگاه می‌کردی، جای جایش پر ا
یک نخ آرامش دود می کنم به یاد نا آرامی هایی که از سر و کول دیروزم بالا رفته اند !
یک نخ تنهایی به یاد تمام دل مشغولیهایم !
یک نخ سکوت به یاد حرفهایی که همیشه قورت داده ام !
یک نخ بغض به یاد تمام اشکهای نریخته !
یاد آن روزها بخیر که هیچ سیگاری تا دلت رضایت نمیداد نمیسوخت ولی از وقتی رفته ای با اولین کام قلبم هم میسوزد...
قسمت نشد تا در کنار هم بمانیمقسمت نشد تا در هوای هم بمیریمتا سرنوشت ما جدایی رو رقم زدای یار عاشق از جدایی ناگزیریمفرصت نشد غمگین ترین آواز خود رادر خلوت معصوم چشمانت بخوانمفرصت نشد غمگین ترین آواز خود رادر خلوت معصوم چشمانت بخوانمصد سوز پنهان مانده در سازم که یک شببا گریه در چشمان گریانت بخوانمآیینه ام چین خرده از رنج جداییاز تو سرودن یعنی فصل آشناییتو رفته ای تا صد بهار ارغوانیبعد از تو دشت و خانه را بر بگیردبعد از تو ای عاشق ترین هر کوچه
فردا می خواهیم برویم سیزده بدر؟
خبرنگار شبکه خبر : شهر پلدختر دچار ابگرفتگی شدید شده و مردم به کمک نیازمندند .
فردا می خواهیم برویم سیزده 
خبر نگار شبکه خبر : هموطنان عزیز شدت ابگرفتگی به حدی است که مردم خانه خود را رها کرده و به مناطق بلند تر رفته اند
فردا می خواهیم برویم
خبرنگار شبکه خبر : بعضی از هموطنانمان در سیلاب گرفتار شده اندو به بالا پشت بام ها رفته اند.
فردا می خواهیم 
خبر نگار شبکه خبر : جناب استاندار با توجه به اخباری که رسیده است که
معنیِ واقعی کلمه ها ،خود واژه هانیستن بنظرم.پشت کلمه ها
وجمله ها‌ معناهای قابل اعتمادتر‌و‌اصیل تری قایم شده .اون روز تو دفتریادداشتم نوشتم.صبح از خواب بیدارشدم و نوشتم
 نیست،رفته.
معنای این جمله  امروزسه ساله شد
گفتم رفته وزدم زیرگریه.فحش دادم،بیشترگریه کردم،.بعدگفتم به درک که رفته خب چیکارکنم.بعددلم تنگ ش میشد یهو.و خطرناک ترین لحظه هار‌و باخودم داشتم.میگفتی حل میشه،یادت میره،میری پی زندگیت.
حل شد،تو وجودم حل شد نبودنش ،تو کل مغزم پ
روغن ار کارتل توسط پمپ روغن (اویل پمپ)کشیده شده وبه کانال های ثابت میل لنگ(یاتاقان های ثابت)منتقل میگرددوبه سر تاسر یاتاقان ها انتقال پیدا کرده وسپس به فیلتر روغن رفته و تصفیه میشود.سپس از طریق کانال متحرک و کانال اصلی به سمت میل سوپاپ رفته و پس از چرب کاری میل سوپاپ به روی سر سیلندر میرود و باعث چرب و روان کاری اسبک های سوپاپ می گردد و سپس از طریق مجراهای بازگشت سرسیلندر به درون کارتل بر میگردد.
خستگی تا کجا؟!
قدیمی ها میگفتند آدم خیلی هم بیخواب باشد، آفتاب که میزند و هوا روشن میشود، بدن رفته رفته رها میشود و به خواب میرود. 
من میدانم، جنایتی زیر پوست من درحال وقوع است که مرا به کلی از چرخه انسانی و زیستی ام خارج کرده است. وگرنه مغز خر هم بود تا به حال میفهمید که آفتاب زده است. مگرنه؟ ساعت ۹ صبح است...
از همه چیز متنفرم. از اسمم گرفته تا هرچه به من وابسته باشد. حتی از جان کندن های ننه در یک متری خودم هم بیزارم. 
یک نفر بیاید آسمان را تا کند،
ته تغاریمان رفته سربازی. فعلا دوره آموزشی را می گذراند. متأسفانه جای دوری افتاده. البته از آنجا که حساسیتهای ما و مادر را می داند زود به زود با خانه تماس می گیرد. گوشی موبایلش را تحویل داده و تنها با معدود تلفن های پادگان می تواند با ما ارتباط بگیرد. به قول خودش باید مدتی را توی صف، منتظر بماند تا نوبتش بشود. شماره پادگان را هم به ما داده که تنها از هفت شب تا نه و نیم شب پاسخگو هستند. امشب تماس گرفتیم، گفتند رفته سر پست! مادر نگران شد. همه افکار من
دانلود آهنگ دلم که رفته از دست یجوری عاشقی؛ میدونی خنده های تو برام تک یه دونس سینا درخشنده موزیک ایرانی
Ahang delam ke rafte az dast yejori asheghi midoni khandehaye to baram tak ye donast az Sina Derakhshande
دانلود اهنگ دلم که رفته از دست یجوری عاشقی؛ میدونی خنده های تو برام تک یه دونست
عشق یعنی با کسی باشی که دنیاشی ...♪
عشق یعنی تو فراتر از یه رویا شی ...♪
عشق یعنی که برات از همه دل کندم ...♪
این خوبه که فقط واسه تو میخندم ...♪
دلم که رفته از دست یجوری عاشقی که عشق تو واسه نمونه است ...♪
مید
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
******************************* .
 همین. همین کافی‌ست که من به تمامی از کارِ نوشتن ناامید شوم و شده‌ام. دیگر چه بلایی بدتر از این ممکن است سرِ من، سرِ آدمِ از همه‌جا رانده‌ای مثلِ من بیاید.
به هر حال، خودِ من هم از سنگی که پای‌ام بسته خسته ام شده‌ام. یک ملالِ تدریجی که رفته‌رفته بسط پیدا کرد و جمله‌ای که دیشب شنیدم نقطه‌ای شد و نشست تهِ این جمله‌ی چندین و چند ساله.
من و این سنگ سال‌هاست که با هم‌ایم. در ابتدا فکر می‌کردم که من و سنگ‌ام داریم به هم تزریق
نه معشوقه ای سیاسی بودی 
نه پنجه در پنجه با سرطان 
نه با مین رفته بود
پاهایت 
نشسته بودی
در ایوانی سنتی 
گونه هایت گناه بود 
دست هایت گناه
چشم هایت گناه 
نمیتوانم در پارک های تهران آرام بگیرم 
دو نفر 
چند نفر 
چندین نفر 
یک دیگر را شکل مه و دره در آغوش کشیده اند
و ما سالهاست مرده ایم 
سالهاست
پشت پنجره ها
پشت سیم های رابط 
صداهایمان همدیگر را در آغوش می کشند 
بگذار لااقل فکر کنم
معشوقه ای سیاسی هستی 
سرطان هم داری 
و پاهایت با مین رفته اند. 
آب تصفیه کن آکوا یکی از بهترین و معروف ترین برندهای موجود تصفیه آب می باشد. این محصول تمام استانداردهای لازم و تاییدیه ها و مجوز ها را کسب کرده است و تمام مراحل طراحی و تحقیق و توسعه را در آمریکا طی کرده و در تایوان مونتاژ می شود. سیستم به کار رفته در این دستگاه اسمزمعکوس و بعضی مدل ها یووی استریلیزر کننده آب و همپنین قلیایی است که باعث می شود طی فرآیندی دقیق ناخالصی ها از بین رفته و مولکول های اشبا شده و اشباع نشده از هم جدا شوند. آب تصفیه کن آک
مرد-(حرف‌هایش تمام شده. مضطرب ایستاده. کتش را روی دست هایش جابجا می‌کند.)
زن-حالا برگشتی که چی بشه؟ (صدایش بلندتر می‌شود) آدمی که رفته، رفته. همینقدر ساده. تو کجا بودی (بغض، صدایش را می‌لرزاند) اون شبی که من فکر می‌کردم خونه‌ی دستای من، جیب اون بارونی کاراملی اته و وقتی از روی چوب لباسی برش داشتی و تا نزده گذاشتیش توی اون چمدون، گفتم آواره شدم. تو رفتی. صد بار توی سرت، چمدونات رو بسته بودی و رفته بودی. وقتی که دیگه نمیومدی کنارم توی بالکن(به یک
توی فصل پروازبازم دل شکستهپرنده نشستهنشسته همونجاهمونجا که بغضشتو روزای سرماهمیشه شکستهیه روز خزونییه مرغ شکاریزد و جفشو بردهمین شاخه بودشهمین شاخه ای کهکنارش ، شکستهغم و غصه هامونصداشون سکوتهبا چشمای بستهبازم میشه پر زدبازم میشه سر زدولی باز خیالیبه روزای رفتهبا یه ذهن خستهچرا هیچ عقابیسراغش نمیاداخه این پرنده دلش اونو میخوادیه جفت خیالی یه دنیای دیگهیه روز خزونیپرنده که رفته
تا اینجا صفحه پنجاه که خوانده ام
وه که چه های و هویی است که نوجوان باشی و آزادی خواه و تعالی طلب...یک روح باشی پیچیده شده در یک جسد....یک راه بی نظیر برای ادامه زندگی
درخت نشینی است آن طوری که نویسنده ترسیم کرده است...یادم رفته بود ...یاد یادم رفته بود بچه بودم  و با سپیدارهای مدرسه بابام اینها چه نجواها داشتم....دوستان دراز و سبز و صمیمی ای که این آزادی را داشتند که سر به آسمان سائیده و از آن بالاها خبر بیاورند....
خیلی خوب است...یک عصیان دوازده ساله ی
زک تصمیم داشت برگردد آمریکا. میخواست برای دکترا اپلای کند. تابستان مادربزرگش فوت شده و برای همین رفته بود خانه. بعد از دو سال. و حالا می‌گوید پشیمان است از برگشتن. تابستان که رفته آمریکا دیده دیگر نمی‌تواند آنجا زندگی کند. حالا می‌خواهد همین‌جا بماند.
همیشه فکر میکردم خوش به حال آن‌هایی که از کشورهای جهان اول هستند. آن‌ها همیشه بدون نگرانی برمی‌گردند کشورشان. انگار اشتباه می‌کردم. مهاجرت چیز عجیبی است. به قول زک نه اینجا هیچ‌وقت خانه‌ا
کتاب رفته ام از خویششاعر: صنم نافع

فقط انگار در این شهر دل من دل نیستکم به رویام رسیده ست، خدا عادل نیست؟نا ندارم که برای خودم اقرار کنم:ترک تو کردن و آواره شدن مشکل نیستلوطیان خال بکوبید به بازوهاتانته دریای غم کهنه ی من ساحل نیستفلسفه، فلسفه از خاطره ها دور شدیعلتی در پسِ این سلسله ی باطل نیستاشک می ریختم آن روز که بی رحم شدیتا نشانم بدهی، هیچ کسی کامل نیست!
 
‌برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
ه
خواهرم میگه امروز خواب بودم، بیدار که شدم دیدم بره‌ی ناقلا هم کنارم خوابه. رفتم تو آشپزخونه دیدم ظرفا رو شسته، سه تا تخم‌مرغ بدون روغن! واسه خودش پخته، دو تاشو خورده و یه دونه‌ی باقی‌مونده رو گذاشته تو یخچال، بعد هم اومده کنار من خوابیده!
کلا همیشه بچه‌ی عجیبی هست، حالا امروز عجیب‌تر هم بوده :) یک مورد هم قبلا از این کارا کرده. نصف شب بی‌خواب شده، بلند شده رفته تو آشپزخونه واسه خودش لوبیا گرم کرده، سفره پهن کرده، بعد به دلیل نبودن نون، لوب
وقتی شخصی دندان طبیعی خود را به دلیلی از دست می‌دهد به فکر راه حلی برای جایگزینی دندان از دست رفته می‌افتد. پس از مراجعه به دندانپزشک معرفی بیمار به متخصص ایمپلنت اقدام به کاشت ایمپلنت دندانی می شود و این بهترین جایگزینی برای دندان از دست رفته است اما متخصص ایمپلنت خوب چه کسی است و چه خصوصیاتی دارد، در ادامه با ما همراه باشید.
 
ادامه مطلب
متن آهنگ جدید از یادها رفته با صدای حجت اشرف زاده

روز و شب به یاد عشقت ای یار همدم صدای گریه و بارانم 
 رفتم از یادت اما ای عشق تا ابد بیاد تو میمانم 
 عشقت را رها نکردم دست از پا خطا نکردم جز اسمت صدا نکردم 
 تا ناز تو را خریدم دل از هر کسی بریدم عشق دیگری ندیدم 
 خورشیدی شدی در هر روز من دور سرت بگردم 
 زیبایی این جهان را در چشمت خلاصه کردم
 جانا به تمام دنیا از عشق تو گفته بودم
 افسوس عاشقم نبودی از یاد تو رفته بودم 
 عشقت را رها نکردم دست از
من بر عکسِ همه؛ پشتِ خنده هام، غمه!●♪♫تو؛ بر عکسِ منی…●♪♫شادیوُ غمگین میزنی!●♪♫ولی تو فوقش آخرش؛ میگی کلاه رفته سرش!●♪♫باشه کلاه رفته سرم ؛ولی تورو از رو می بَرم!●♪♫خط وُ نشون کشیدم؛ که خدایی نکرده دیدم●♪♫چشام دیگه تورو نبینه…●♪♫آره! دوری وُ دوستی همینه…●♪♫خاطرت؛ هنوز عزیزه…●♪♫ولی از فکری که مریضه؛ بهتره دوری باشه…●♪♫
شعر ، ملودی : محسن یگانهنه که یه عشقِ زوری باشه…●♪♫هوایی شدی…●♪♫خواستی؛ که قلبموُ دورش کنی…●♪
ای وای بر اسیری ... کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد... صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها... با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم... چون باد رفته باشد

این شعر خیلی زیباست... اما هیچ وقت نتونستم با تمام اشعارش همراه بشم...
نمی تونم اسیری رو تصور کنم که در دام مانده باشه بعد از یاد رفته باشه... صیاد هم رفته باشه...
راه نداره...
فقط توی عشق های زمینی ممکنه این اتفاق بیفته...

نمیدونم از عقل خودم بنالم یا از این شعرا... درکشون نمیکنم...
من اصلا انسان خشکی نیستم اما
عسل می بارد از لب ها، چه شیرین ست مردن ها
دعا می جوشد از خیمه، میان چادر زن ها
تنی تب کرده در خیمه، سری بی تن شده آن سو
و قاسم میل میدان دارد و  مولا تک و تن ها
خلاصه بی زره آمد شبیه حضرت حیدر
به بابای حسن رفته، چه شیرین ست رفتن ها
میان رفت و آمد ها کسی ورد زبانش من
و قاسم بر زمینش زد، امان از کبر دشمن ها
خود ازرق به میدان شد که من جنگ آورِ رزمم
ذبیح دست قاسم شد، اسیر آن همه فن ها
دم میدان علمدار و صدای آفرین قاسم
همه محو تماشایش، چه شیرین ست دیدن ها
برای خرید یک سری ظروف مسی به بازار رفته بودم.
قیمتهای این ظروف واقعا بالا رفته و برام جالب بود.
قیمت لیوان مسی از هجده هزار تومان شروع می شد و تا سی هزار تومان میرسید.
قیمت یک جای میوه ای بزرگ تقریبا چهارصد هزار تومان بود
قیمت یک پارچ آب را تقریبا یکصد و بیست هزار تومان 
 
چیزی که با توجه به مقایسه قیمتها مشاهده کردم حدودا بیست درصد قیمتها از داخل شهر پایین تر بود
البته توصیه می کنم به بازار سید اسماعیل بروید. قیمتهاش بهتره و مس فروشهای بیشتری
تنزل پیدا کردم. آپدیت ها همه پاک شده اند. آن همه فیچر که رفته رفته بهبود داده شده بودند، دیگر دیده نمی شوند و مواجه هستیم با نسخه ای که در ابتدا توسعه داده شده بود. شاید زمان خودش خوب بود ولی الان خوب نیست. زیادی ابتدایی است. حتی رقت برانگیز است. انگار یک بچه چند ساله که تازه برنامه نویسی یاد گرفته، کدش را نوشته. پر از باگ است. کر و کثیف است. غیر بهینه نوشته شده.
با این حال، من همیشه سعی می کنم بک آپ بگیرم. البته از هرچیزی که ارزشمند است. بدیهی است ک
در مورد معنی نام آلتین کش مطالب زیادی گفته شده است.این نام در گذر زمان تغییراتی کرده است.مثلا اینطور گفته میشود قبلا آلتون کوش یا آلتون کوشک بوده که رفته رفته به شکل امروزی درآمده است.یا عبارت آتش کوه را نیز در بعضی از  گفت و گو ها شنیده ایم.یا داستان سرداری سلجوقی به نام آلتین.
اگر کمی دقت کنیم متوجه میشویم که کلمات آلتین و کش ریشه ی ترکی دارند مگر اینکه روزی خلاف آن ثابت شود!پس فکر میکنم قوی ترین پاسخی که در مورد مفهوم نام آلتین کش وجود دارد ا
توی خوابم نگاهش می‌کردم. وسایل‌م رو مرتب می‌کردم و نگاهش می‌کردم. می‌خواستم چیزی بهش بگم. همه می‌دیدن چه اخمم رفته توی هم و اشاره می‌کردن که نگو، زشته. مهمونه. شاید خودش یادش رفته، یادآوری نکن...
نگاهش کردم. نشسته بود مبل کنار در تراس. توی شلوغی داشت به چیزی که شنیده بود یا شاید خودش تعریف کرده بود، می‌خندید.
از دهنم پرید. پرسیدم "می‌دونی بعدش چی می‌شه؟"
جمله و نیم جمله‌های بعدی یکباره سر ریز شدن. "... می‌دونی بیدار که بشم، تو نیستی؟"
[از جای
روند فراموشی در حال شدن ..دارد کم‌کم می‌رود. چیزی که از ابتدا هم می‌دانستم. قرار نبود بماند، که اگر ماندنی بود مثل میم خاک می‌خورد. حالم گرفته است، بغض دارم و اشک توی چشمانم حلقه زده و از گوشه‌ی پلک می‌غلتد و پایین می‌رود. حدس است که جایی مشغول است یا واقع بین شده یا ... هرچه هست در دام فراموشی‌ام و ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد.. در دام مانده باشد صیاد رفته باشد ...
عشق و صید و اینها کجا بود آخر ؟ همه‌اش کشک.. همه‌اش دوغ .. همه اش هورمون‌های ن
می‌گفت: «فکر کن نه خانی آمده و نه خانی رفته. فراموشش کن و برگرد به جریان عادی زندگی.»
گفتم: «اتفاقاً هم خانی آمده و هم خانی رفته. راستش همینی که می‌بینی درست جریان عادی زندگی است.» و بعد فکر کردم اگر فقط مفهوم یک چیز را در زندگی خوب یاد گرفته باشم، آن مفهوم شکست است. بار اولی نبوده که طعم شکست را چشیده‌ام و بار آخر هم نیست. و اینکه من هم مثل هر انسانی از باختن و شکست خوردن ناراحت می‌شوم و اعصابم تیزتیزی می‌شود و چند روزی عقربه‌های رفتار و کردا
-رفته بودیم تبریز این چند روز تعطیلی رو 
میخواستم بنویسم، زیاد ، ولی مگه همین سه تا کلمه بس نیست؟ "رفته بودم تبریز" ... 
- شاید اگه مردم کلیبر برن دیگه حوصله شمال رو نداشته باشن. بهشته ... بهشت واقعی... 
- تبریز قشنگ تر از تصورم بود . مگه میشه قشنگ نباشه؟ 
- تهران و تلخکامی من مانده است کاش، تبریز دیگری و شکر ریز دیگری
انشا ریشه هایش در ابر فرو رفته است انشا ص 96 پایه نهم انشا در مورد درختی که شاخه هایش روی زمین گسترده شده است انشا در مورد درختی که پا در هواست انشا صفحه ۹۶ نگارش نهم انشا صفحه 93 نهم انشایی درمورد درختی که پادرهواست انشا تخیلی درباره درخت
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
تو‌ دوران خدمتم یه همخدمتی داشتم به اسم مهرداد که حسرت نوع خدمت کردنش رو میخوردم
یه سری باهاش بحثم شد که البته مقصر اون بودخلاصه یه دو سه روزی اصلا با هم صحبت نمیکردیم بعدم دیدم یه چند روزیه نیستمن چند روزی رفتم مرخصی و بعد این چند روز صبح که میخواستم برم ستاد یه بچه ها رو تو اتوبوس دیدم که بهم گفت قضیه مهرداد رو شنیدی؟من بهش گفتم پافنگ شده؟میگم ازش خبری نیستشدوستم هیچی دیگه نگفتوقتی رفتم ستاد به هم اتاقیم گفتم جریان مهرداد چیه؟برگشت گفت به
ساختمون دوتا کوچه اون‌طرف‌تر خیلی سریع بالا رفته و نمای سنگ‌شده‌اش از توی بالکن مشخصه؛ مثل هر برنامۀ دیگه‌ای بخش‌بخش پیش رفته و به نتیجه رسیده. نمی‌دونم شاید سازندگان این ساختمون هم دارن کم‌کم فراموش می‌کنن که چه ذوقی برای اجرایی شدن این برنامه داشتن؛ مثل من که تو روزمرگی فراموش می‌کنم دارم بخش‌بخش برنامه‌هام رو جلو می‌برم و نمی‌تونم از بیرون ماجرا بهش نگاه کنم و مثل قدیم ذوق کنم. گاهی دعاهام رو فراموش می‌کنم و حواسم نیست که هر بو
دوستم رفته دکتر، و تشخیص دادن که باید سریع جراحی بشه.
پس بهش نوبت دو سه ساله ندادن.
 
و کیستش رو بدون تزریق بیهسی یا بی هوشی برداشتن.
 
دو بار از حال رفته و یه بار بیهوش شده و بقیه اون ساعت رو داد زده.
 
میفهمین؟
 
همین کانادا.
 
همین جا.
 
الان میفهمین من چرا تا میتونم دکتر نمیرم؟
 
چون دیوونه خون هست ازین لحاظ.
 
خدا اون روزو نیاره تو مریض بشی.
 
گرچه من میفهمم که شماها قبول نمیکنین حرف منو و فکر میکنین چرت و پرت میگم.
 
ولی همین دیروز زار زار گریه م
جلال مقامی که به گفته‌ی خودش حدود پنج سال می‌شود از دنیای دوبله دور است، با یادآوری آثار مطرحی که دوبله کرده است، می‌گوید: مردم در خیابان‌ها و کوچه و پس‌کوچه‌ها بیشتر راجع به «دیدنی‌ها» با من صحبت می‌کنند تا آثار دوبله و یادشان رفته که من دوبلور بودم؛ در حالی که من دلم برای فیلم‌هایی که دوبله کرده‌ام تنگ شده است.
ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها