نتایج جستجو برای عبارت :

قصه مادر بزرگ صبور و آرام

مادر بزرگم بسیار صبور و آرام بود. خیلی از اوقات که همه برای موضوعی پر پر میزدند او با آرامش کنار بساط سماورش مینشست و یک قاشق دارچین و نبات داخل استکان چایی اش میریخت و آرام آرام هم میزد.
صدای جرنگ جرنگ قاشق اش توجه همه را به خود جلب میکرد...
ادامه مطلب
هر چقدر که می‌توانی صبور باشآرام و صبور...نه اینکه غصه‌ها را رج به رج، ردیف به ردیف، بچینی توی دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری و آنـوقت بگویی که صبورم...!
"صبور باش" یعنی:آنقدر فیــتیله‌ی چراغِ توکلت را بالا بکشی، که نور آرامش حضورشتمام دلت را روشن کند...تمام دلت را به امید فردا که نه،به امنیت همین لحظهبه شیرینی همین الانروشنِ روشن کند...بگذار گریه‌هایت که تمام شد،آفتاب مهربانی‌اش بتابد به گوشه گوشه‌ی دل و جانت...
آرام بگیر که خدا همیشه به موقع و
من امشب زیاد گریه کردم
یکیش به خاطر این بود درک نمیکنه بابعضی کاراش چقد ما اذیت میشیم و ذره ذره پیر میشیم
بعدش دیگه همینجور هی اشکام میومد
الانم ی وبلاگ رو یکی ازبچه ها بهم معرفی کرد،خانمه مادر ی بچه نه ساله اوتیسمیه که شوهرشم فوت کرده
گریه کردم چون قدر مادر رو هرچقد بد باشه نمیدونم.. گریه کردم چون خیلی کم طاقتمو صبور نیستمو باکوچیکترین
چیزی بهم میریزم.. گریه کردم برای دل صبور این خانم.. وخجالت کشیدم ازخودم ورفتارام
خدایا هممون رو عاقبت بخیرک
تحقیق کردم دیدم هیچ روزی به اسم روز مادر بزرگ نداریم. فک کردم وووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
وووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
به این نتیجه رسیدم که 18 مرداد یا 9 اگوست رو به عنوان روز مادر بزرگ نام گذاری کنم.
 
 
 
 
 
 
 
 
همتون موظفید پست بذارید و تبریک ب
می روی قدری آرام ترروی نی آرام مادراز دل گهواره رفتیروی نی الله اکبرسایه می اندازی روی سر منسرو قدت رو نیزه گل پسر منیک شبه مردی شدی دلاور منبسته شده چشمات ای وایمادر فدا لب هات ای وایمیوفتی از بالا ای وایپیش سر بابات ای وایعلی لای لایآب که شد بعد از تو آزادآتشی بر جانم افتادآب رسید اما تو رفتیای خدا ای داد ای بی‌ دادبس که به دنبال نیزه دویدمبس که به روی خود پنجه کشیدماز بغل نیزه تا خدا رسیدمگهواره شد دستم ای وایدنبال تو هستم ای وایمی‌شد خدا
من دلتنگ توام
دلتنگ دوستی که روزی کنارم می نشست، هرچند من حرف نمیزدم اما درد دلهای تو مراهم آرام میکرد.
وامروز تمام آن دوستی فقط شده سلام. بله. نه...
و فراتر از اینها فقط سکوت و سکوت
حتی دیگر نگاه دوستانه ای نیست که دلم را گرم کند به داشتنت
و باز هم افتاده ام در قصه ی فراموشی اجباری
باید فراموش کنم تمام لحظه های شیرین با تو بودن را، تمام لبخندها و نگاههای گرمت را و تمام شیطنتهای دوستانه ات را که لبخند را به لبانم می آورد و ذره ذره محبت را در دلم می
زن سینی چای را بهانه کرد و کنار مرد نشست ، مرد اخبار را بهانه کرد و از زن فاصله گرفت . زن نزدیک شد و آرام دست مرد را گرفت ، مرد بی حوصله دست از دست زن کشید . زن حرف زد ، مرد سکوت کرد . زن خندید ، مرد سرد بود . زن مادر شد ، مرد عاشق . زن تنها شد ، مرد نفهمید . زن پیر شد در آینه ، مرد نبود .  زن رفت ، مرد سرش را بر گرداند ، تنها مانده بود میان یک قبرستان بزرگ ، و عکس زن که به او لبخند می زد‌ . مرد گریه کرد ، دیر شده بود ؛ زن خندید ، تنهایی تمام شد . مرد فریاد زد
حال مادر جان خیلی بد بود ، فریبا گریه می کرد و به آقای دکتر بد و بیراه می گفت . دیشب زنگ زده بودند ، اما هنوز خبری از آقای دکتر نبود . فریده لیوان آب را داد دست فریبا و آرام گفت : برسونمش بیمارستان ! معلوم نیست آقای دکتر کدوم گوریه ؟!  هنوز حرف فریده تمام نشده بود که صدای فریبا بالا رفت : خدا لعنت کنه ! زنگ بزنیم اورژانس بیاد ! که صدای زنگ در آمد . غوغایی به پا شد و آقای دکتر و فریبا افتاده بودند به جان همدیگر . حواس کسی به مادر جان نبود ، که به سختی می
خبر نگاراعزامی صدا سیما:
حاج خانوم چند تا اولاد دارین؟
پیرزن:5 تا بچه داشتم!
-مگه الان دیگه نداریشون؟
نه مادر،2 تاشون اسیر شدن،3 تاشون مفقود الاثر!
-ماشالله به این شیر زن صبور!
مادر جان کدوم منطقه اسیر یا مفقود شدن؟
 
 
2 تاشون دخـتر بودند؛شوهر کردن اسیر شدند
3 تاشون پــسر بودن؛زن گرفتند مفقود الاثـــــر شدند
ما دردهایی داریم که نمی‌شود به هر کسی گفت. یا حتا نمی‌شود به هیچ‌کس گفت. اما نمی‌شود. دل آدمی می‌ترکد از نگفتن‌ها. سنگی می‌خواهد صبور. چاره چیست از بی‌سنگی و بی‌صبوری...
این‌جا را می‌نویسم و می‌چسبانم بالای صفحه. برای تو که مثل منی. خسته و دلگیر از گیر و دار روزگاه بی‌مروت. از زخم‌های خورده. از عذاب زخم‌های زده...
می‌توانی مثل من بنویسی همین پایین. شناس یا ناشناس، خصوصی یا عمومی فرقی نمی‌کند، انتخاب با خودت. این پست یک سنگ است. یک سنگ صبو
 برخی والدین از لجبازی و شیطنت کودکان شاکی هستند. کودکان دو نیاز دارند. شیطنت زیاد احساس گناه به همراه دارد، چون می دانند مادرشان ناراحت می شوند. کودکان عاشق مادرشان هستند حتی در اوج شیطنت چون می دانند مادر با کتک زدن آن ها آرام میشوند نیاز به کتک زدن ارضا می شود او کتک می خورند تا مادر آرام شوند.
 
مسئله دوم ارتباط مادر و فرزند است این توجه هم مثبت و منفی است اما اگر لاین ارتباطی از نوع توجه منفی است یعنی زمانی باشد که کودک در حال شیطنت است. ای
دریای شوکتی که به دنیای باور استاز منتهای عشق مصفای مادر استآن عطر بی بدیل که بر تارک گل استیک قطره از حضور مطلای مادر استدر واژگان کلام محبت شنیده ایاین نام زیب زیور زیبای مادر استآن در عصمتی که به عالم نشانه استاز غمزه ی نگاه وتمنای مادر استعشقی که جملگان به پناهش قدم زننداز سایه سار مقدم زیبای مادر استآن جنتی که جمله زنامش قلم زننددر زیر گام ها وقدم های مادر استناظم به قصد حرمت مادر بگو به بانگآری بهشت زیر قدم های مادر است
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام مادر
آهنگ زیبا و خاص در موزیکِ تو : ♫ دانلود آهنگ مادر
Download New Music BY : Aron Afshar | Madar With Text And 2 Quality 320 And 128 On Musiceto
متن آهنگ مادر آرون افشار
♬♬♬
مادرم حرفی بزن که تشنه لالایی ام من که جان میدم برایت همدم تنهایی اممن همیشه کودکم آغوش تو جای من است من اگر خوبم دعایت پشت دنیای من استبوسه بر دستان گرمت میزنم شاه دلم با حضورت خانه روشن میشود ماه دلمهرچه میخواهد دلم پیش تو پیدا میشود این همه خوبی چه جوری در دلت جا میشود
تک
        زن سینی چای را بهانه کرد و کنار مرد نشست ، مرد اخبار را بهانه کرد و از زن فاصله گرفت . زن نزدیک شد و آرام دست مرد را گرفت ، مرد بی حوصله دست از دست زن کشید . زن حرف زد ، مرد سکوت کرد . زن خندید ، مرد سرد بود . زن مادر شد ، مرد عاشق . زن تنها شد ، مرد نفهمید . زن پیر شد در آینه ، مرد نبود .  زن رفت ، مرد سرش را بر گرداند ، تنها مانده بود میان یک قبرستان بزرگ ، و عکس زن که به او لبخند می زد‌ . مرد گریه کرد ، دیر شده بود ؛ زن خندید ، تنهایی تمام شد . مرد فر
پدر بزرگ در یکی از روستا های کوچک غرب اصفهان زندگی می‌کرد.همان جا با مادر بزرگ ازدواج کرد.پدر بزرگ از خودش هیچ نداشت.با مادربزرگ در یکی از اتاق های خانه ی پدرش زندگی شان را شروع کردند.پدربزرگ فقط یکی دو ماه به مکتبِ آن زمان رفته بود.از بچگی کار می‌کرد.روی زمین مردم هم کار می‌کرد.مثلا روی زمین پدرِ مادر بزرگ.روزانه مزد می‌گرفت.گاهی هم کمک بنا می‌شد.با همین دو کار که برای هیچ کدامشان دوام و تضمینی نبود،زندگی خود را می‌گرداند.
پدر بزرگ می دوید
دلم می خواهد حرف بزنم ولی حرفام تکراریه ...
امروز بیست روز شعبه اقای ف تمام شد ...یه فکرایی گاهی تو ذهن ام میاد که از خودم ناامید میشم ..
من صبور بودم یا نبودم ..به هرحال دوست داشتم صبور باشم ولی الان سرریز شده ام ...یه مسیر طولانی راه رفتم والکی مغازه ها را نگاه کردم که حواسم پرت شه اما نشد ...
متن ترانه آرون افشار به نام مادر

مادرم حرفی بزنکه تشنه لالایی اممن که جان میدمبرایت همدم تنهایی اممن همیشه کودکم آغوش تو جای من است من اگر خوبم دعایت پشت دنیای من استبوسه بر دستان گرمت میزنم شاه دلم با حضورت خانه روشن میشود ماه دلمهرچه میخواهد دلم پیش تو پیدا میشود این همه خوبی چه جوری در دلت جا میشودمادر همه جان و تنم شوق نفس کشیدنم به موی تو قسم تویی تویی همه جان و تنممادر همه جان و تنم شوق نفس کشیدنم به موی تو قسم تویی تویی همه جان و تنمماد
مادر سلام...من بیش از آنچه تصور می کردم،بی تابم...دست کم حالا ک هنوز نرفتهفکرش را نمی‌کردم که چشم هایم ببارند...مادرامشب همه از رخسارمحال درونم را فهمیدند...من از ناشکری بیزارمو شوقی در درونم دارماز تجربه ی این دلتنگی ها...هر کس رنجی دارد و چ نیکو که رنج منفراق باشدنه چیز دیگر...مادربی قرارم...بغض دارم...اشکبارم...و این را به کسی جز شمانمیخواهم بگویم...*گفت: یابن الشبیب....پس بگو حال زینب(سلام الله علیها)لحظه ی دور شدن از اربابشچگونه بود؟آهههه.....آه از
میدونی اخرین جمله ای که دیشب بهت گفتم چی بود؟!
تو چشمای قشنگ و مهربونت نگاه کردم، دستمو روی سینه مردونت گذاشتم و بهت گفتم؛ تو چون خودت را داری، نمیدانی نداشتن یکی مثل تو یعنی چه
اینقدر به من نگو آرام باش، صبور باش
بیشتر از این در توانم نیست...
تو را خانه ای هست: داستان زندگی شیخ بهایی عالم بزرگ تشیع
تو را خانه ای هست : کامران پارسی نژاد
بریده کتاب(۱):
از کلبه خارج شد. شمس الدین محمد مانده بود به دنبال همسرش خارج شود یا عبدالصمد را آرام کند. او را در آغوش گرفت. مادر بازگشت. ظرف را روی زمین گذاشت. بچه ها به داخل ظرف سرک کشیدند. پدر متحیر و آرام خود را به ظرف رساند. سه گلوله برفی درآن بود._فرزندانم،این آرد است. پخت آن خیلی طول می کشد. تا من برایتان نان بپزم، شما بخوابید. من بیدارتان میکنم…
 
ا
مشاورهٔ تربیتی
پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به مادری حیرانپرسش:مادر جوانی هستم. در تربیت پسرم با مسئلهٔ تاسف‌باری مواجه شده‌ام. به خاطر این مسئله، بسیار نگران و غمگینم و برایش اشک می‌ریزم.پسر ٨ ساله‌ام از حدود ٢ سال پیش تاکنون چندین بار از کیف من دزدی کرده است. به‌تازگی متوجه شده‌ام که از جیب پدرش نیز پول‌ برمی‌دارد. از همان اوایل که متوجه دزدی‌اش شدم، به‌شدت تنبیه‌اش کردم، اما الان به این نتیجه رسیده‌ام که تنبیه سودی ندارد. درمانده
انگار که با سرانگشت‌هایت بال کاشته باشی روی شانه‌هایم، تمام من میل به پروازه و پرواز. من با تو یاد گرفتم و می‌گیرم. رشد کردم و بزرگ شدم و میشم. صبور و آرام موندن، توکل و تلاش کردن، محبت و عشق و مهر بی‌دریغ داشتن. مردِ من، من همراه تو دارم زندگی کردن یاد می‌گیرم. دلم به چیزی وسط قلبت قرصِ برای ساختن؛ که بمونه بین خودم و قلبت. نشود فاش کسی..
گاهی دلم پر می کشد ، تا بام مادر عائشه(رض)تا بشنود از قدسیان ، پیغام مادر عائشه(رض)محبوبه ای خیرالوراء ، تسکین درد مصطفی(ص)آرامش پیغمبر(ص) از ، آرامش مادر عائشه(رض)تدوین بشد از مادرم ، فقهی که از احمد شنیدصدها روایت نقل و شد ، از کام مادر عائشه(رض)هرکس که دارد در دلش ایمان به الله و رسول ، حرمت کند باید که او مقام مادر عائشه(رض)طعنه به پاکان می زند خفاش تاریکی شب ، تا کور و می گردد ز نور تام مادر عائشه(رض)طبق گواهی خدا ، ایشان بری از توهمت استاز آنچ
نشانه های انسان صبور
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: 
علامَةُ الصّابِرِ فِى ثَلاثٍ: اَوَّلُها، اَنْ لایَکْسِلَ، وَالثَّانِیَةُ، اَنْ لایَضْجُرَ، وَالثّالِثَةُ، اَنْ لایَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ عز و جل لاِنَّهُ اِذا کَسِلَ فَقَدْ ضَیَّعَ الْحَقَّ وَ اِذا ضَجِرَ لَمْ یُؤَدِّ الشُّکْرَ، وَاِذا شَکا مِنْ رَبِّهِ عز و جل فَقَدْ عَصاهُ
نشانه انسان صبور در سه چیز است:◽️۱ـ اینکه کسل نمی‌شود.◽️۲ـ دل تنگ نمی‌شود.◽️۳ـ از پروردگارش شکایت نم

همه خواسته ها زمان دارند.
هدف های بزرگ، مانند دویدن هستند!
برای رسیدن به هدف های بزرگ، باید تلاش های کوچک را جدی گرفت. 
برای دویدن، ابتدا باید راه رفت،
سپس قدم ها را تند کرد
و بعد دویدن را رقم زد...
دویدنِ ناگهانی و بدون مقدمه، هر کس را از نفس می اندازد.
آرام آرام پیش روید تا مدار تان تغییر کند
از هر مرحله لذت ببرید و هماهنگ با خلقت هستی باشید.
 
 
 
یه مدت از بیماری بابا که گذشت (هنوز برای بیماری اش و چرا او مبتلا شده) گریه می کردم تا یک روز به خودم آمدم و مادر را تماشا کردم که شب ندارد روز ندارد گریه هایم بیشتر شد. انگار ناتوانی ام دو برابر شده بود و من شخصی بودم که اندیشه و دستهایش برای کمک ناتوان و ضعیف بود. آرام آرام به خودم آمدم و یاد گرفتم حالا که مادر مراقب پدر است من هم باید مراقب مادر باشم. خواسته هایش را عملی کنم. کمک دستش باشم. گاهی برنامه ناهار و شام بیرونی داشته باشیم . گاهی پاس
مشاورهٔ تربیتیپاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به مادری حیران
پرسش:مادر جوانی هستم. در تربیت پسرم با مسئلهٔ تاسف‌باری مواجه شده‌ام. به خاطر این مسئله، بسیار نگران و غمگینم و برایش اشک می‌ریزم.پسر ٨ ساله‌ام از حدود ٢ سال پیش تاکنون چندین بار از کیف من دزدی کرده است. به‌تازگی متوجه شده‌ام که از جیب پدرش نیز پول‌ برمی‌دارد.از همان اوایل که متوجه دزدی‌اش شدم، به‌شدت تنبیه‌اش کردم، اما الان به این نتیجه رسیده‌ام که تنبیه سودی ندارد.درمانده و
آباد عالم ما، از یک دعای مادر،
صد سد ره شکسته از یک صدای مادر.
شیر سفید او شد شعر سفید شاعر،
بالا نبوده شعری از الّه های مادر.
گر بخت خود بیابیم در عالم حوادث،
در عالم دل ما خالی است جای مادر.
غرق گنه شود دهر از آب دیده او،
اشکی اگر بریزد از دید ه های مادر.
خوشبخت عالمستیم از هر کلام نیکش.
حرف خوشی نیابیم اندر بهای مادر.
 راضی از این جهان و راضی ز خویش باشیم،
راضی ز ما خدا هم، باشد دعای مادر.
جنّات نقد آدم باشد کنار مادر،
جنّات هر دو عالم در پیش پای
 
خرید عروسک انار نمدی طرح مادر بزرگ
عروسک انار نمدی طرح مادر بزرگ یکی از سمبل های شب یلدا که یک ایده ی بسیار جالب برای طراحی و دیزاین سفره شب یلدا می باشد . جنس محصول نمدی ، کیفیت دوخت مناسب بوده و در آراستن میز شب یلدا بسیار پر کاربرد خواهد بود.
سلام دوستان گلم لطفاً این متن رو بخونیدچقدر قشنگه.......دلگیر مباش..!از مرغانی که نزد تو دانه خوردند و نزد همسایه تخم گذاشتندایمان داشته باش روزی بوی کبابشان به مشامت خواهد رسیدصبور باش،صبر اوج احترام،به حکمت خداستدنیا دو روزه،یک روز با تو،یک روز بر علیه تو ،پس ناامید نشو،زمان زود میگذرد،بی بی ها هم یک روز نی نی بودن،فقط گذر زمان نقطه هایشان را جابجا کردهجنگل هم باشی با بریدن درخت هایت بیابان میشویفراموش نکن نیلوفر جایزه ی ایستادگی مرداب اس
جایت اوج است و از این فاصله کوتاه قدم
و نگاهت به من افتاد که در جزر و مدم 
 
هر که خوبست خدا دارد و بد شیطان را
من ولی با که بسازم که نه خوب و نه بدم
 
از دل خویش صدای کمکی می شنوم
که به فریاد خودم هم نرسیده مددم
 
مرده یا زنده اگر عشق نباشد یکی است
سر سودا به تنم نیست در این جسم بدم
 
در سقوطش رود از پلک اگر از چشم افتاد
بسته از جنس دل او شده سنگ لحدم
 
دو نفر می شوم آن دم که تو را می بینم
گفته ام با دل بی تاب صبور بلدم
 
یک نگاهت بس و کافی ست که دیوانه
♫ دانلود آهنگ مادرم حرفی بزن که تشنه لالایی ام من که جان میدم برایت همدم تنهایی ام به نام مادر با صدای آرون افشار به همراه متن ترانه و بهترین کیفیت
Download New Music BY : Ali Aron Afshar | Madar With Text And 2 Quality 320 And 128 On Musiceto
متن آهنگ مادر آرون افشار
♬♬♬
مادرم حرفی بزن که تشنه لالایی ام من که جان میدم برایت همدم تنهایی اممن همیشه کودکم آغوش تو جای من است من اگر خوبم دعایت پشت دنیای من استبوسه بر دستان گرمت میزنم شاه دلم با حضورت خانه روشن میشود ماه دلمهرچه میخواهد
مادر که قند خون دارد و آسم و باید خیلی التماس خدا کنیم که کرونا نگیرد، خوابیده. راحت و آرام. حمید که آرزوی هر روزم برآورده شدن آرزوهایش است و چقدر درد میکشم از اینکه با این همه ظرفیت، محدود شده به این همه محدودیتِ اطراف و اطرافیانش، خوابیده. پدرم، مرد بزرگ زندگی ام که نگران موهای سفید شده ی سر و صورتش هستم و چروک های کنار چشمش و این همه اصرارش برای هنوز هم کار کردن و استراحت نکردن، استراحت کرده. آبجی کوچیکه که تو راهی دارد و همین روزها باید برو
یکی از علتهایی که بچه های در سن نوجوانی به پدر احترام نمی گذارند، وحتی به پدر بی احترامی می کنند، وجلوی روی پدر می ایستند،اینست که:پدر به زن خود که در واقعمادر بچه هاست،بی احترامی ،میکند،وشخصیت اینزن که الان مادر این بچه هاست را خورد کرده،چون در نگاهاین بچه ها این مادر مقام بالایی دارد،ولذا اگر بچه ها ببینندهر کسی ،ولو پدر،به مادرشان بی احترامی کند،جلوی او می ایستند،ولذا روانشناسان میگویند:پدریکه ۱۰درصد مادر را تحقیر کند،به میزان ۸۰در
#داستان_کوتاه‌مادر نابینا کنار تخت پسرش در شفاخانه نشسته بود و میگریست ...فرشته ی فرود آمد و رو به طرف مادر گفت: ای مادر من از جانب خدا آمده ام. رحمت خدا بر آن است که فقط یکی از آرزو های ترا برآورده سازد، بگو از خدا چه میخواهـی؟مادر رو به فرشته کرد و گفت: از خدا میخواهم تا پسرم را شِفا دهد. فرشته گفت: پشیمان نمیشوی؟ مادر پاسخ داد: نه!فرشته گفت: اینک پسرت شِفا
ادامه مطلب
امروز یه مطلبی خواندم از اینستا ارگانیک مایندد که بنظرم خیلی جالب و ضروری بود:
تغییرات شخصیتی بسیار بسیار بسیار با کندی می‌توانند صورت بگیرند؛صبور باش.
هیچ راهی برای موفقیت نیست، جز بارها شکست.
قرار نیست در زندگی موفقیت آمیز هیچ اضطراب و استرسی نباشه، بلکه برعکس چالش های بیشتر و سخت تری در بر داره.
قدر بدانید!
قدر داشته هایتان را بدانید!
قدر آدم های خوب زندگیتان را
قدر سلامتی و آرامشتان را بدانید!
اتفاقا دنیا زود در مقابل عدم قدر دانی
واکنش نشان میدهد و آن را از شما میگیرد!
حالا میخواهد سلامتی باشد
یا یک آدمی که شما او را خیلی دوست دارید!
یک چیز دیگر هم بگویم
تو را به خدا قدر پدر و مادرتان را بدانید
شاید بزرگ ترین و تکرار نشدنی ترین نعمتی که
در اختیار هر آدمی قرار داده اند
همین وجود پدر و مادر است!!
+ بچه که بودم بعد از مرگ مامان بزرگ ( مادر
پدر و مادر بلاتکلیف، بچه های بلاتکلیف تر!
یادمه ویشکا آسایش می گفت، پسرم می گه تو خونه ای که پدر و مادر بزرگ نشن، بچه ها هم بزرگ نمی شن.
دردم اینه
درد بدتر از اون سرزنش های پدر و مادر برای اشتباهات  و اخلاق و رفتار و شخصیت بد و ناموفقی و لوزر بودن بچه هاست.
پدر و مادری که خودش بلاتکلیف و معطلن، بچه ها رو هم بلاتکلیف و معطل میکنن. حتی اکه خود بچه اراده کنه برا موفقیت، نمیذارن و یه وزنه هستن برا پیش نرفتن بچه ها.
گاهی میگم بی خیال بشم و هیچ برنامه ای
سنخیت و همتایی
زنی، کودک خردسالش را در پشت بام، تنها رها کرد و مشغول کارهای روزمره شد. کودک آرام آرام در پشت بام به حرکت در آمد تا به لبهٔ بام رسید، از لبه بام هم به روی ناودانی که در آنجا بوده، خزید و به انتهای ناودان که رسید، مادر متوجه خطر شد. 
این صحنهٔ بسیار خطرناک، مادر را مضطرب و نگران کرد که مبادا کودکش از پشت بام به زمین بیفتد. 
مادر پریشان، این طرف و آن طرف رفت؛ اما کاری از دستش بر نیامد و راه چاره ای به فکرش نرسید. نمی دانست چگونه فرزن
سلام مادر جانم...بهترین همدم و مرهمکه مقامت بلند استاما برای ما بنده های سیاه سوخته همارزش قائلی...اصلا گاهی خودت پا پیش میگذاریو دست دل لجبازم را می‌گیریمی‌کشی تا آغوشت...و من یکباره غرق نور می‌شوم...آن لحظه هایی که تنهای تنها میشومو دوست دارم هیچکس صدای قلبم را نشنود...مادراز شما چه پنهاندیشببه اندازه تمام روزهایی که گریه نکرده بودمآرام شدم.دیشبحال همان دختر بچه ی ساده ای را داشتم که هرگاه دلش میگرفت، هیچکس را نمیخواستمی‌رفت توی کمدزانوه
بانو جان
ای کاش میشد بدایت هر روز بنویسم که چقدر در لحظاتی تو را مطالبه میکنم
تو را برای همفکری
تو را برای اینکه سر بر بالین بگدارم‌ ارام شوم و دوباره شروع کنم
همچون کودکی که دوان دوان و گریه کنان به مادر خویش پناه میبرد آرام میگیرو و دوباره
بانو جان 
چه کنم با این بی تابی و تمنای دلم
ای کاش فقط میدانستی که این یک تمنای هزار تو برتوست 
که جز خدای تو و با دستان تو آرام نمیگیرد
بانو جان
دریابم مرا
بسم الله
سلام هدهدجان،
سیمرغ می نویسد:
داشتم به کار دنیا می اندیشیدم. هرقدر که پیش می رویم داشته های مختلفی از دنیا را تملک می کنیم.
وقتی کودکیم تنها دارایی مان پدر و مادر و سلامت جسم و جانمان است.
اما آرام آرام دنیا روی خوشش را به ما نشان می دهد.
کم کم پر و بال می گیریم. مال و اموالی جمع می کنیم. خانه ای می خریم. خانواده تشکیل می دهیم.
فرزند می آوریم. کاری می کنیم و خلاصه حسابی دنیا پای ما بند خودش می کند.
آرام آرام وقت دل کندن از دنیای ساخته مان، پ
از این غربی بازی‌هایی که یک روز را در تقویم برای بزرگ‌داشت اختصاص دهیم، خوشم نمی‌آید. بهانه‌ای می‌شود برای آنکه بگویند ما تمام حق را ادا کردیم. چرا طلب کار هستید؟ یک روز به نام‌تان زدیم دیگر چه  می‌خواهی؟
در تمام موارد آدم این چنین حسی را دارد. حتی وقتی که روز مادر می‌گیریم احساس می‌کنیم که با دادن یک گل تمام حقوق مادر را ادا کرده‌ایم و تنها باید در همان روز مادر به فکر مادر بود.
به هر حال یک روز در تقویم‌مان روز قلم نام گرفته است و ما نا
از این غربی بازی‌هایی که یک روز را در تقویم برای بزرگ‌داشت اختصاص دهیم، خوشم نمی‌آید. بهانه‌ای می‌شود برای آنکه بگویند ما تمام حق را ادا کردیم. چرا طلب کار هستید؟ یک روز به نام‌تان زدیم دیگر چه  می‌خواهی؟
در تمام موارد آدم این چنین حسی را دارد. حتی وقتی که روز مادر می‌گیریم احساس می‌کنیم که با دادن یک گل تمام حقوق مادر را ادا کرده‌ایم و تنها باید در همان روز مادر به فکر مادر بود.
به هر حال یک روز در تقویم‌مان روز قلم نام گرفته است و ما نا
از بزرگ شدن خوشم میاد 
کلی حس و حالای ادم تغییر میکنه 
هرچی بیشتر به جلو میری بیشتر یاد میگیری،بیشتر کنار میای و خودتو وفق میدی بیشتر لذت میبری،صبور تر میشی
بزرگ شدن چیز باحالیه؛ازش خوشم میاد
مثل دیدن یه نوازنده که لباسای مشکی براق پوشیده لاک مشکی زده گوشاش پر از گوشوارست و کلی انگشتر داره و گیتار الکتریک میزنه و بالا پایین میپره 
مثل گوش دادن به راک میمونه^^
هی دنیا ! حواست هست که تو چه قدر به ماها بدهکاری و عین خیالت نیست؟
 کلی روز خوب بهمون بدهکاری،  به من یه جور ، به اون پسر فارغ التحصیل بی کار یه جور ، به اون مرد 50 ساله که در آستانه ی دهه ی ششم زندگیش پشتوانه ی مالی نداره یه جور ، به اون بچه ی پشت کنکوری که آینده ی مبهم گذاشتی تو کاسه اش یه جور ، به اون مادر صبور که پای قد کشیدن فرزنداش از خودش مایه میذاره یه جور...
تو به مردم ساکن این مختصات جغرافیایی بیشتر  از جای دیگه بدهکاری ! و خب ذاتت هم درست مث
اسم یه کتاب قصه‌ی معروفِ زمان کودکیمون‌ بود. یه تراژدی دردناک. شما هم اونو داشتید؟
جزء به جزء با تموم نقاشیاش عین روزِ روشن یادمه. اینقدر موقع خوندنش ناراحت می‌شدم که دلم می‌خو‌است بپرم توی قصه و اون دختر عوضیه رو یه کتک اساسی بزمم؛ بعدم به اون آقای شاهراده بگم چطور اینقدر خر بودی :)) بعدم اون دختر مظلوم رو بغل کنم و یه دل سیر برای همه‌ی بغضاش گریه کنم...
می‌خواستم‌ ببینم توی همین روزا، کسی‌ از شما با درشکه‌‌‌ی زیباش قصد نداره بره شهر؟ اگ
انشا  درباره مادر
                             
سرم را نه ظلم می تواند خم کند، نه ترس و نه مرگ” سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادر عزیزم.
مادرم ای کسی که از راحتی و آسایش خود بریده ای و آن را در جهت بزرگ کردن من داده ای! ای کسی که وجود مقدست برایم همه چیز است، دوستت دارم.
مادر گوهری گرانبها، زیبا و مقدس است.
بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه ی چادر 
ادامه مطلب
تنها عشقی که تاریخ انقضا نداره مادر است
مادر یعنی تمام دلخوشی یک انسان
مادر یعنی بهونه زندگی کردن
مادر یعنی تمام امید و آرزوی یک انسان
کاش در این قطار زندگی که بلیط برگشتی هم نداریم مادرمان همیشه در کنارمان باشد تا برای دردهایمان آرامشی باشد
زن دوان دوان ، رسید جلوی خانه خدا و محکم به درب کوبید ؛ پشت سرهم و محکم . دقایقی گذشت و درب آرام باز شد . زن پرید داخل و صدا کرد : خدایا ! پسرم در تب می سوزد . خدا که از پشت پنجره ابر ها را تماشا می کرد ، با نگاه مهربان ، به زن خیره شد . زن نزدیک شد و زانو زد : خدایا کمکم کن ! خدا داستان او را گرفت و او را بلند کرد و گفت : هدیه کوچکی بود که برای تجربه زندگی به تو بخشیدم اما امروز .......... زن اشک هایش سرازیر شد ، دست از دست خدا کشید ، به زمین افتاد و در میان آه و
همچون ما ،که گاهی میخواهیم از مسئولیتهائی که پروردگار بر دوشمان میگذارد بگریزیم.
خداوند او را نظاره میکرد به کشتی سوار شد با خود گفت : از این شهر به جائی دور میروم . باش که آرامش یابم.دریا دچار طوفان شد و امواج، کشتی راچون پر کاهی به هر سومیکشیدند.
همچون طوفان هایِ زندگی ما که گاهی پشت سر هم نازل میشوند.کسانی که در کشتی بودند هر یک خدای خود را می طلبیدند و دست به دعا بر داشتندیونس در خواب بود همچون ما که در خواب غفلت فرو می رویم
او را گفتند : خدا
انشا درمورد مادر با مقدمه بدنه و نتیجه انشا در مورد مادر با مقدمه بدنه نتیجه انشا درباره مادر کلاس هفتم انشا مادر ابتدایی انشا عادی درمورد مادر انشا در مورد مادر پایه هفتم مقدمه در مورد مادر انشا در مورد مادر به زبان ساده
ادامه مطلب
اگر تو فاطمه نبودی با آن عظمت دست نیافتنی و من هم حسن نبودم با این قلب رقیق و دلِ شکستنی، باز هم سفارش تو مادر – گریه نکردن – عملی نبود. اگر من تنها یک فرزند بودم – هر فرزندی – و تو تنها یک مادر بودی – هر مادری – در حال ارتحال، باز هم به دل نمی شد گفت که نسوز و به چشم نمی شد گفت که آرام بگیر و اشک مریز. چه رسد به این که تو فقط یک مادر نیستی، تو فاطمه ای!
 
+ کشتی پهلو گرفته - سید مهدی شجاعی
ترس از یک اتفاق مثبت یا منفی، حتی اگر بهترین و زیباترین اتفاق زندگیت هم باشد، گاه تمام وجودت را تسخیر میکند. اگر ندانی چطور با ترس و دلهره هایت روبرو شوی، و اگر کسانی را نداشته باشی که آرام به تو گوشزد کنند که چقدر از پتانسیل ها و قدرت خودت غافل مانده ای، ترس چون موریانه ای میشود که به زندگیت میزند و نابود میکند تمام لحظاتت را. باید قوی بود، باید با ترس ها روبرو شد و باید آنقدر صبور بود تا زمان بگذرد و بگذرد و خیلی چیزها را در ظرف خود حل کند.
آخ مادر، مادر، چگونه توانستی این همه رنج را تاب بیاوری و دیوانه نشوی؟ چگونه صدای شکستن استخوان‌هایت را شنیدی و دم برنیاوردی؟ چگونه پسرِ شیرخواره بر دوش به دیدار مردت رفتی که آن‌سوی میله‌ها از درد شلاق‌های شب، می‌نالید؟ چگونه لب به شکوه نگشودی؟ چگونه روزگار، زخم بر زخمت افزود و تو تاب آوردی؟ چگونه آخر؟ چگونه آن همه زخم ِ زبان و توهین را نادیده انگاشتی و انگار نه انگار برخاستی و روز از نو ادامه دادی این زندگی را؟ چگونه به این انباشت انبوه
قبل از عید با مادرم رفتیم خونه مادر بزرگ 
عکس دایی ام رو دیورا دیدم که قدیمی بود
البته همه خانواده ما احترام خاصی برای دایی مان قائل بودیم و هستیم و خواهیم بود
مادر بزرگم گفت: آره این عکس دیگه قدیمی شده
منم پیش خودم گفتم حتماً یه عکس باید ازشون طراحی کنم و به دست شون برسونم 
ادامه مطلب
امروز بین دو کلاس در راهروی دانشگاه، مادری نزد من اومدمادری که سن زیادی نداشت اما فرسودگی و غم دنیا رو در چشم هایش می دیدم
دستانی کارکرده
صورتی چروکیده
جسمی فرسوده
...
از بزرگ کردن سه فرزند به سختی گفت
از همسری که فقط پول به خونه آورده و پدری نکرده
و از دختری که عروس کرده بود اما شوهرش اون رو کتک شدید میزده
...
گریه کرد
اوج غم یک مادر رو دیدم
و 
سوختم که گفت
شما خودت فرزند داری
محاله نازکتر از گل بهش بگی
چطور تحمل کنم تن کبود دخترم رو
...
گفت چه کنم
بزرگ ترین قاره کره زمین =اسیا(44میلیون کیلومتر مربع )
بزرگ ترین اقیانوس =کبیر یا آرام (166میلیون کیلومتر مربع )
بزرگ ترین شبه جزیره جهان =عربستان(3183100کیلومتر مربع)
بزرگ ترین جزیره جهان =استرالیا (7682300کیلومتر مربع)
بزرگ ترین دریای جهان =مدیترانه (2966000کیلومتر مربع)
بزرگ ترین دریاچه جهان =خزر یا مازندران (371795کیلومتر مربع)
بزرگ ترین خلیج جهان =مکزیکو
طولانی ترین رود جهان =نیل (6600کیلومتر)
پر آب ترین رودجهان=آمازون
بلند ترین آبشار جهان =انجل در ونزوئلا (
احساس از همان ابتدا کودکی بازیگوش بود ...
نیاز به تربیت داشت ....
کم کم بزرگ شد ...
بزرگ و بزرگ تر ...
دیگر شب ها بی تابی خود را نگه می داشت و اشک میریخت ولی بقیه را خواب زده نمی کرد ...
یاد گرفت که باید برای ابراز وجود و خواستگاری از دختری که نامش عاطفه بود اول از پدر و مادر خود اجازه بگیرد ...
پدر و مادر احساس ؟
آری ....
پدر و مادری که احساس را در دامان چشمان فروافتاده ی خود پروراندند ... 
حال باید برای فرزند خود به خواستگاری عاطفه بروند .... 
عاطفه را از مدت
حرف زیاد هست و گله ها و دردها و اشک ها و سوزِ دل ها و آه که در سینه نهفته اما بی هیچ کدومشون و بی هیچ مقدمه ای میدونم هرچند که رهگذری هستی و شاید به تصادف پنجره ی کلبه ی مجازآبادی من به روت باز شده اما تمنا دارم برای خوب شدن حال یک مادر دعا کن.+مادر تکه سهم زمینی فرزند آدم است از خدا.
امیر بیدار بود. اما بیداری‌اش آن‌قدر غیرعادی بود که وقتی خوابید ...

تصویر از مادر امیر آرام آرام به سمت امیر می‌رود
امیر! امیر! پشت در با تو کار دارن. پاشو ببین کیه؟
امیر ملحفه را کنار می‌زند و ساعت گوشی را می‌بیند
(با طلب‌کاری می‌گوید) مگه من دیشب نگفتم هشت منو بیدار کنین کار دارم؟
تصویر انگشت جواد که دوباره زنگ می‌زند و با گوشی شروع می‌کند به تماس گرفتن
الو سلام.. خوب هستید شما؟... خیلی ممنون... آره ما تا نیم ساعت دیگه می‌رسیم، فعلاً آقا دو
خوابیدن در خیال آغوش مادر
این عکس تکان دهنده توسط یک عکاس عراقی در یک یتیم خانه گرفته شده است. این دختر کوچک هرگز مادر خود را ندیده است… بنابراین روی زمین نقشی از مادر ترسیم کرده و در آغوش آن آرام گرفته است. شکرگذار آنچه دارید باشید و قدر آنرا تا وقتی که از شما گرفته نشده است بدانید زیرا وقتی می فهمید که دیگر دیر شده است.
 
الهم عجل لولیک الفرج.آمین
 
سلام 
خانمی هستم سی و چند ساله که دارای دو فرزند، یکی دختر و یکی پسر که از بچگی پیش مادر شوهرم بزرگ شدن. منو شوهرم صبح ها میرفتیم سر کار، مادر شوهرم از بچه هامون مراقبت میکرد.
مشکلی که دارم اینه که بچه هام اصلا از خانواده من خوش شون نمیاد، هر وقت که میخواییم بریم خونه مامانم اینا بچه ها یا نمیان یا به زور و اعصاب خورد کنی میان، چیکار کنم با خانواده منم راحت باشن، یعنی راحت بیان خودشون بگن بریم خونه مادر بزرگ، بیشتر دوست دارن برن خونه مادر شوهرم
 میگفت :من آخرین عروس بودم ،بدون هیچ دلیلی  تو سرم میزد ومیگفت خاک تو سرت:|
چند باری خوابم برد ،نتونستم برای همسرم چایی درست کنم ،از سماور اونا چایی ریختم ،با کلی اخم منو از کارم پشیمون کرد
میگفت سالها بعد که مستقل شدیم وقتی خونشون میرفتیم باید جلوی در بچه رو خودم بغل میکردم چون اگر بچه ها رو تو بغل پدرشون می دید ناراحت میشد ...
و...
حالا که من عروسش شدم خیلی درک بالایی داره و از تمام بچگیام با خوش اخلاقی گذشت میکنه...
اخلاق بد دیگران شما رو میسازه
به دنیا آمدم. پیرمردی درویش از کنارم رد شد. به صورتم نگاهی انداخت. گریه‌ام بند آمد. برایش لبخند زدم. لبخند از لبش رخت بربست. به مادرم گفت. «این دختر پستی و بلندی زیادی دارد. دل پاک و بی‌آلایشی دارد. اما رنگ عشق را هیچ وقت نخواهد دید. زندگی بی‌عشق، بی‌معناست. تا در گهواره است و رنج عشق را به خودش نکشیده، ببرید و جایی سر به نیستش کنید. دردش کمتر است و زجر نمی‌کشد».
مادرم هیچی نگفت. نگاهش کردم. گرمی نگاه و امیدش، آرام آرام از گونه‌اش سرید. ریخت روی
 ببین، اصلا کاری ندارد. دستت را در سینه می بری، آرام دلت را بر می داری و می آوری بیرون، آرام !!! بعد آرام صابون را رویش میمالی .زیاد نماند که دلت را خشک می کند . بعد زیر آب ولرم کف ها را می شوری.حالا دل صابون زده ات را آرام می گذاری سر جای قبلی اش . می بینی؟ به همین  ساده گی به همین تلخ مزگی :) 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مادر... همو که بار ها گفتیم از او و بار ها قلم زدیم از او؛ اما هیچگاه نتوانستیم کنه وجود او را درک کنیم؛ همانند کودکی که دستش به بالای طاقچه نمی رسد. مادر نه فرشته است، نه پری و نه انسان؛ مادر، مادر است؛ همو که خدایش آفرید تا فردوس برین را به پایش بریزد.
مادر، فانوس فروزان آویزان بر دیوار خانه است؛ می سوزد و می سازد برای ما؛ اما به چشم نمی آید. تا هست، بودنش برای کسی تفسیر نمی شود. برای فهمیدن روشنایی و گرمای حاصل از سوختن مادر
 بسم رب الفاطمه الزهرا
گاهی از اینکه شما را مادر خطاب میکنم ازینکه هی خودم را به شما منسوب میکنم ازینکه با پررویی تمام اسم خودم را دختر بی بی گداشته ام ازین دست بالا گرفتن خودم ...میخواهم بمیرم،بمیرم بابت این جسارت
من از کجا؟دختری شما از کجا؟
من غبار قدم فضه تان هم نیستم مادر جان چه برسد به دختر شما!!!
 
وقتی به شما می‌اندیشم، از دست‌های تهی خویش شرمسار می‌شوم و بغضی که هر از گاهی میهمان گلوی خشک و گرفته‌ام است، آرام‌آرام می‌شکند و بر پهنای
 بسم رب الفاطمه الزهرا
گاهی از اینکه شما را مادر خطاب میکنم ازینکه هی خودم را به شما منصوب میکنم ازینکه با پررویی تمام اسم خودم را دختر بی بی گداشته ام ازین دست بالا گرفتن خودم ...میخواهم بمیرم،بمیرم بابت این جسارت
من از کجا؟دختری شما از کجا؟
من غبار قدم فضه تان هم نیستم مادر جان چه برسد به دختر شما!!!
 
وقتی به شما می‌اندیشم، از دست‌های تهی خویش شرمسار می‌شوم و بغضی که هر از گاهی میهمان گلوی خشک و گرفته‌ام است، آرام‌آرام می‌شکند و بر پهنای
آرون افشار – مادر
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام مادر
Aron Afshar – Madar

دانلود آهنگ آرون افشار به نام مادر
 
متن آهنگ مادر از آرون افشار
 
مادرم حرفی بزن که تشنه لالایی ام من که جان میدم برایت همدم تنهایی اممن همیشه کودکم آغوش تو جای من است من اگر خوبم دعایت پشت دنیای من استبوسه بر دستان گرمت میزنم شاه دلم با حضورت خانه روشن میشود ماه دلمهرچه میخواهد دلم پیش تو پیدا میشود این همه خوبی چه جوری در دلت جا میشودمادر همه جان و تنم شوق نفس کشیدنم ب
متن آهنگ حواس پرت از آرش صبور
من با تو حس عاشقونه قدر تو رو این دلم میدونهنزدیک تو بودن که یه دنیاست تو نباشی هم فکرت اینجاستوقتی که به تو پرته حواسم می ارزه یه دنیا حس خواصمبا من اگه سخت نمیشه راهت واسه من بمون که میخوامت

ادامه مطلب
یا رحمان 
من یه آدم زود رنجم و آرام و البته خسته ... 
من یک فاطمه ی خسته م این روزا تا یک فاطمه ی خوشحال 
حالم از این روزا داره بهم میخوره اما مجبورم به اظهار خوب بودن ... 
من جایی باختم که فکرکردم دارم به آرزوهام میرسم ... 
من خیلی وقته صبر کردم و خسته شدم 
اما انگار باز هم باید صبور باشم 
و تنها تو خدای مهربان من از دل ها و رفتار ها و قصد های آگاهی 
و دلم فقط به بودن خودت گرم میشود از سردی این روزها 
موقعه ظرف شدن بهت گفتم پناه من فقط خودتی خدا 
و تا
این #کتاب سال ۷۶ چاپ شد و تمام اشعار #شعرای_ایرانی پیرامون #مادر را گردآوری کرده است. جز پنج اثر، هرچه #شعر پیرامون #مادر است نوعا اثر #شاعران_قرن_چهاردهم_هجری یعنی #قرن_معاصر است و از عصر #رودکی تا پایان قرن سیزدهم، تنها از #خاقانی_شروانی، #نظامی و #سعدی، شعری پیرامون #مادر خواهید خواند! و اگر از آن بزرگان هم این پنج اثر مشاهده نمی شد، یقین می بردم که #شاعران پیش از قرن معاصر، ابدا طعم مهر #مادر را نچشیده اند!___#مظاهر_مصفا :راستی مادر! از تو بهتر کیس
اردیبهشت را می شود،آرام آرام عاشقی کرد...اردیبهشت را می شود آرام آرام مُرد..!به من باشد میگویم هیچ عشقی نباید توی اردیبهشت تمام شود، هیچ دلی نباید توی اردیبهشت بگیرد، تنگ شود...اصلا" اردیبهشت را باید دوباره از نو عاشق شد!بهار باید اول جاده ی دل بستن ها باشد، اول عاشقی کردن ها...آن
زمان که دلت و احساست بنفش ملایم است و دنیا مثل رنگین کمان چند رنگ عشوه
میاید و چشمک میزند، اردیبهشت را باید روی دور آهسته زندگی گذاشت و زندگی
کرد...اردیبهشت را باید ا
اگر از من بپرسند که دستاورد نیم قرن زیستن ات چیست خواهم گفت :
به تمامی زیستن در لحظه . بی گذشته و بی آینده ! زیستنی سراسر لذت !
شیره ی وجودی زندگی را از پستان روزگار مکیدن !
و چه لذت مشترکی . همچون کودکی که به سینه ی مادر چسبیده و با ولع عصاره ی عشق مادر را به درون می کشد و مادر ...
مادر از این مصرف شدن لذت می برد ...

روح وحشی
+لحظه ها تنها المان های واقعی زمان هستند و باقی فریب ذهن .
#مادر
مادر، اسوه ی تکرار نشدنی تاریخ بشریت که مانندش، بی مانند است!
مادر، مبهم ترین واژه ی هستی است. واژه ای که عالمیان از یافتن معنی آن عاجز شدند، زیرا که واژه ها برای توصیفش نا چیز بودند!
او اسطوره ایی بود که هیچگاه شرح کامل فدا کاری هایش ثبت نگردید و صرفا خاطره شد…
ادامه مطلب
الان ساعتهاست در مورد نوشتن برای ماد فکر می کنم اما دریغ از نوشتن حتی یک خط، قطعا که تشکر از مادر با هزاران جلد کتاب هم ممکن نیست. 
هنوز چند روزی بیشتر از فوت مادربزرگ مهریان همسرم نگذشته و ذهنم همچنان درگیر نبود او، یادم نمیره زمانی که قرار بود برای خدمت سربازی به  کرمان اعزام بشم حدود دو سال پیش همراه همسرم برای خدا حافظی پیش مادر بزرگ خانمم رفتیم، چه لحظاتی بود،
پیرزنی مهربان و هرچند فرتوت که با کوله باری از عشق و تجربه روی تخت خودش نشسته
 
 
اگر چه اشک گرمی ارمغان آورده ام مادرنسیم سردم و بوی خزان آورده ام مادرنیاید کس به استقبال من زیرا که می سوزدز هرُم شعله ای کز سوز جان آورده ام مادربه این بی دست و پایی بی پر و بالی نمی دانمچه باعث شد که رو در آشیان آورده ام مادراگر من زنده برگشتم ز صحرای شهادت هاز صدها مرگ تدریجی نشان آورده ام مادررهانیدم ز طوفان ستم ها کاروانی راکه اینک بی برادر کاروان آورده ام مادرحسینت را نیاوردم من و از داغ جانسوزشدل خونین و چشم خون فشان آورده ام مادرب
یکی از بهترین خاطرات ما مربوط میشه به چهارشنبه سوری هایی که مادر بزرگ به تعداد بچه ها و نوه ها و عروس ها و دامادها، اینطوری تخم مرغ رنگ میکرد و بعد از درکردن ترقه و پریدن از آتش، پس از صرف غذایی محلی به نام “شش انداز”، هر کس به قید قرعه یک تخم مرغ برمیداشت...نخ و پوست پیاز را از دور تخم مرغ باز می کرد و با دقت به تصاویر چاپ شده روی تخم مرغ، نگاه می کرد و با توجه به آرزوهای خود، فال خوش می زد...مادر بزرگم متخصص تفسیر تصاویر روی تخم مرغ چهارشنبه سوری
بیسکویت مادر قدیمی‌ترین بیسکویت‌ تولیدشده در ایران است که از سال ۱۳۳۷ توسط شرکت ویتانا تولید می‌شود. بر روی بسته‌های این بیسکویت تصویر یک مادر به همراه نوزاد خود دیده می‌شود. شعار این بیسکویت برای سال‌ها این بود:
مهر مادر، شیر مادر، بیسکویت مادر
مطابق ماده ۱۱۷۱ قانون مدنی در صورت فوت یکی از پدر یا مادر حضانت با دیگری است. بنابراین با فوت پدر نگهداری طفل با مادر است. عنایت داشته باشید که اگر پدر بزرگ پدری فرزند در قید حیات باشد ولایت با اوست. ولی نگهداری و حضانت با مادر است. پدر بزرگ در صورتی می تواند سلب حضانت مادر کند که ثابت کند نگهداری و مراقبت او به صلاح و مصلحت فرزند نیست و مادر فاقد صلاحیت لازم است.ماده ۴۳ قانون حمایت خانواده مقرر کرده است: «حضانت فرزندانی که پدرشان فوت شده با ماد
آرام آرام ، باران ، تند تند میشدداشت تمام خانه های که با کاغذ ساخته بودم نم میکشیدتمام جوهر دوستت دارم هایی که روی دیوار هایش نوشته بودم حالا یک مشت اشک بودداشت آرام آرام، تند میشدحس کردم دلی آن دور هازیر خروار ها خاک دفن شدبه دستان باران قاتلبه دستور دنیای نامردچشمان من نظاره گر تمام رفتن هایت هست و میماندتا دلت میخواهد بروچتر را هم با خودت ببرزمین خیسی که نفس می‌کشیدیک فرق با صورت خیس من داشتمن نفس نمیکشیدمهیچبی هیچ ترسی از مردنبه خدا قس
در ایامی نه چندان پیش از این تر        سه خواهر بودی اندر شهر دختر
دو خواهر از یکی دیگر بزرگتر            یکی کوچکتر از آن هر دو خواهر
پدر بر هر سه عاشق تر ز مجنون         به عشق دختر کوچک که برتر
ز عشق بیش او بر دخت کوچک          دو خواهر دوست تر میداشت مادر
پدر چون رخت از این دنیا بدر کرد      حکومت گشت اندر دست مادر
ز ثروت آن دو خواهر را فزون داد       نصیب دختر کوچک که کمتر
چو آن دختر برفت از پیش مادر          به شوهر خار شد زآن کار مادر
تمام عمر با ای
خیره شو 
اتفاقات بزرگ آرام رخ می دهد 
مصل عشق های عمیق 
سریع نیستند 
شاید فکر کنی همه چیز ساکن است 
اما باید خیره شوی 
تا لحظه لحظه حرکتش را ببینی و کیفش را کنی 
آرام باش 
دوست داشتن صبوری می خواهد 
تمرین اهتسگی می خواهد 
 
 
 
 
 
مثل یک طلوع 
مثل یک غروب 
مثل یک سال نو شدن که از فروردین تا فروردین هر روز هروز ارام ارام اتفاق می افتد و در یک لحظه نتیجه حاصل می شود 
در یک لحظه روز می شود و دیگر شب نیست 
در یک لحظه ماه پشت اببر ها می رود و کم کم پنه
روز مادر...
امسال دومین سالی که به معنای واقعی مامان شدم.
خدایا خیلی ازت ممنونم که منو به بالاترین درجه مقام یک زن رسوندی.
مادر بودن یعنی همه چیز...
وقتی مادر میشی تازه معنای اصلی خیلی چیزها رو می فهمی، دیدت و دریچه نگاهت به دنیا عوض میشه و اون وقت دنیارو خیلی قشنگتر می بینی و قشنگتر می خواهی.
الهی شکر.
ادامه مطلب
یه علامت سوال بزرگ گوشه ذهنم قرار گرفته...اتفاقات، صداها، جنگیدن‌ها مدام مرور می‌شود...هر بار یک جواب پیدا می‌کنم، بعد دست می‌کشم بر دلم که ببین چه خوب شد...کمی آرام میگیرد، نق و نوقش را کم می‌کند اما دوام نمی‌آورد و دوباره...بین همه جواب‌ها، یکی هست که بیشتر راضی‌اش می‌کند"اگر حکم، حکم خداست... اگر او از همه بیشتر بنده‌هایش را دوست دارد... اگر او حواسش بیشتر از همه جمع است... پس یقینا کله خیر... پس در دل این غصه‌ها خیر هست..." بعد که این‌ها
عادت داشت مدام برود قبرستان. چند ماهی یکبار، ماهی یکبار، این اواخر هفته‌ای یکبار می‌رفت قبرستان. رفیق از دنیا رفته‌ای داشتیم که غم از دست دادنش برای او هیچ جوره فروکش نمی‌کرد. می‌گویند سوگ از دست دادن یک عزیز اگر بیشتر از شش ماه طول بکشد یعنی باید بروی یک فکری به حال خودت بکنی. بروی پی دوا و درمان. دوا و درمانش این بود که مدام برود قبرستان. سرش را می‌انداخت پایین و آرام آرام طوری که پا روی سنگ قبر عزیز کسی نگذارد راه می‌افتاد سمت قبر رفیقش.
دانلود زیرنویس فارسی فیلم I Am Mother 2019
I Am Mother 2019 Farsi Subtitle
معرفی بیشتر فیلم من مادر هستم :
فیلم I Am Mother محصول کشور استرالیا و به کارگردانی Grant Sputore می باشد که در سال ۲۰۱۹ منتشر شده است. فیلم من مادر هستم ۲۰۱۹ در قالب ژانر های درام، علمی تخیلی و معمایی به تولید رسیده است و نویسندگی آن بر عهده کارگردان می باشد. همچنین از ستارگان این فیلم می توان به کلارا روگارد، رز بیرن و هیلاری سوانک اشاره کرد که به ایفای نقش پرداخته اند. فیلم I Am Mother داستان دختری جوان
هیچوقت نمیتونم آدمهایی رو درک کنم که بین خانواده خودشون و همسرسون فرق میذارن نمیفهمم مگر مفهموم مادر و پدر فرق داره؟مگر نه اینکه هر مادر و پدری برای خوشبختی فرزنداشون از جوانی و لذت های خودشون خیلی وقت ها میزنن تا ما به جایی برسیم 
مگر غیر از اینه که هر مادر و پدری همیشه پست و تکیه گاه بچه هاشون هستند !
هرچقدر که والدین شما برای شما زحمت کشیدن قطعا والدین همسرتون هم برای همسرتون زحمت کشیدن و شده همین فردی که قرار شده زندگی و آینده شما رو تامی
هیچوقت نمیتونم آدمهایی رو درک کنم که بین خانواده خودشون و همسرسون فرق میذارن نمیفهمم مگر مفهموم مادر و پدر فرق داره؟مگر نه اینکه هر مادر و پدری برای خوشبختی فرزنداشون از جوانی و لذت های خودشون خیلی وقت ها میزنن تا ما به جایی برسیم 
مگر غیر از اینه که هر مادر و پدری همیشه پست و تکیه گاه بچه هاشون هستند !
هرچقدر که والدین شما برای شما زحمت کشیدن قطعا والدین همسرتون هم برای همسرتون زحمت کشیدن و شده همین فردی که قرار شده زندگی و آینده شما رو تامی
با یک تلفن، رشته افکارت پاره میشود...
نظم فکری و برنامه ریزی روزانه ات بهم میریزد...
آنطرف خط، غریبه نیست و آشناست...
چاره ای نداری که پاسخگو باشی....
او هم گناهی ندارد...
امیدش، گوش شنوایش و محرم اسرارش تویی...
به تو نگوید به که بگوید...
درست است که غم وغصه اش را همراه با یک سطل بزرگ آب یخ بر روی سرت آوار میکند...
و تو میمانی و یک سطل آب سرد ریخته بر روی مغزت...
چه کنم؟ 
دنیا همین است....
بالا دارد...پایین هم دارد....
باید صبور بود....باید منتظر بود...باید تحمل ک
عمری به آرامش خوابیدیم و تو شدی حافظ امنیتمان در حالیکه روی کوه ها و تپه ها به دنبال شهادت میدویدی...سرانجام وقتی که ما هنوز در خواب بودیم شهادت, تو را در آغوش کشید و زمان خواب آرام تو هم فرا رسید....سردار... آرام بخواب  که پیکر در خون طپیده ات نیز آرامش را از چشمان از حدقه بیرون زده ی دشمنانت ربوده و خواب را برایشان حرام کرده است. سردار .... آرام بخواب که علمت بر زمین نخواهد ماند... امشب مهمانی عرشیان است و اندوه فرشیان. یارانت به استقبال آمده اند و م
به نام او...
امروز با محمد رفتم پیش مشاورش و فهمیدم خیلی بی حوصله تر از اونم که بخوام دوباره به کنکور فکر کنم...
واقعا این بی صبری از کجا میاد؟
همیشه دلم میخواست یه آدم صبور و قوی و محکم باشم که در مقابل مشکلات نلرزه و همه بتونن بهش تکیه کنن!
کاش بتونم یه مادر قوی باشم...
این چند روز هوا گرم بود و کسل کننده و منم مدام فیلم میبینم و کم کم چشم هام دارت اذیت میشن!
حرف های کمتری برای گفتن به دوست هام دارم و همه سرشون به کار خودشون گرمه و کسی احوال مارو نمی
علت فاسد شدن شیر مادر چیست ؟
شیر مادر یکی از بهترین غذاها برای کودکان است که خاصیت فراوانی در رشد فکری وجسمی کودک دارد . در دوران شیر دهی زنان باید رژیم غذایی مطلوب داشته باشند تا شیرشان از کیفیت بالایی بر خوردار شود اما برخی عوامل باعث می شوند تا شیر مادر فاسد شود با این عوامل آشنا شوید.
چه چیزهایی شیر مادر را فاسد می کند؟
یکی از بیشترین غصه های مادران بعد از زایمان این است که آیا شیر خوب و کافی برای تغذیه نوزادم دارم؟در این مطلب سعی کردیم
میدانی، من زندگی ام را این طور آغاز کرده بودم. این طور که نه پشت به پشتِ هم، که شانه به شانه راه برویم. دویدن نه، دقیقاً خودِ راه رفتن مد نظرم بود، آرام آرام، پیوسته، گاهی خسته، گاهی شکسته. اینکه شانه به شانه از هر راهی دقیقاً هر راهی عبور کنیم. سخت شد؛ نه؟ کلمات بار معناییِ خاصی به خواسته ها می دهند.
من زندگی را این طور آغاز کرده بودم که هر راهی را با تو شانه به شانه طی کنم. نه تنها، نه فقط راهِ انتخابیِ من و نه فقط راه انتخابیِ تو و نه حتی راهی را

#دلنوشته_برای_مادر_شهید_زینلیانتظار مادر به پایان رسید! در لابلای اخبار متعدد ظهر دیروز خبر درگذشت مادری در بادرود مخابره شد.دقیق که شدم دیدم مادر شهید جاوید الاثر علی زینلی آسمانی شده.مادری که با همه مادران شهدا  یک فرق اساسی داشت و آن این بود که مادران شهدا از شهیدشان  پیکر مطهری آمد و مرقدی برایشان ساخته و شب های جمعه برای درد دل به مزارشهیدشان می رفتند و می روند،اما مادر شهید جاوید الاثر علی زینلی (۳۸سال) در حسرت حتی یک پلاک از علی عزی
چیزی که این روزا مدام به خودم میگم اینه که تو دیگه بزرگ شدی!
تا الان هرچی بقیه رو دیدی و خودتو ندیدی بسه!
گور بابای حرف و فکر مردم
و... پدر و مادر گرچه که خیلی عزیزن و احترامشون واجب اما بعضیاشون هیچ وقت راضی نمیشن کاملا جز اینکه تو یه عروسک کوکی باشی تو دستشون..
چه حُسن ختامی شده است در اتاق من، دار قالی مادر با فکر پریشان من با هم پرونده‌‌شان بسته می‌شود. این آخرین دار قالی مادر است و او دیگر بازنشسته می‌شود. چه روزها از کودکی تا به امروز او نقش از پی نقش و گره از پی گره نزده است. چه ترانه‌های عاشقانه مثل همین دیشب در آخرین رَج این قالی، پای این دارها نخوانده است. بچه که بودم کنارش می‌نشستم و با سرعت لاک‌پشت‌گونه قرمزها و سبزها و سفیدها را می‌داد تا من بزنم با همان چاقوهای دسته چوبی گرد. در واقع آ
علت فاسد شدن شیر مادر چیست ؟
شیر مادر یکی از بهترین غذاها برای کودکان است که خاصیت فراوانی در رشد فکری وجسمی کودک دارد . در دوران شیر دهی زنان باید رژیم غذایی مطلوب داشته باشند تا شیرشان از کیفیت بالایی بر خوردار شود اما برخی عوامل باعث می شوند تا شیر مادر فاسد شود با این عوامل آشنا شوید.

ادامه مطلب
علت فاسد شدن شیر مادر چیست ؟
شیر مادر یکی از بهترین غذاها برای کودکان است که خاصیت فراوانی در رشد فکری وجسمی کودک دارد . در دوران شیر دهی زنان باید رژیم غذایی مطلوب داشته باشند تا شیرشان از کیفیت بالایی بر خوردار شود اما برخی عوامل باعث می شوند تا شیر مادر فاسد شود با این عوامل آشنا شوید.

ادامه مطلب
نماز قضای پدر و مادر
۱. بر پسر بزرگتر واجب است که نمازهایی که از پدر و مادرش فوت شده و از روی طغیان و نافرمانی نبوده، بعد از مرگ آنها به جا آورد، بلکه اگر از روی طغیان و نافرمانی هم ترک کرده باشد بنابر احتیاط مستحب باید به همین طور عمل کند.۲. اگر پدر یا مادری اصلاً نماز نخوانده باشد بنابر احتیاط واجب در این صورت هم قضای نمازها بر پسر بزرگتر واجب است.۳. منظور از پسر بزرگتر، بزرگترین پسری که بعد از مرگ پدر و مادر در حال حیات است می‌باشد، بنابراین
دانلود آهنگ جدید عماد ایزد خواستی به نام مادر
متن آهنگ جدید مادر - عماد ایزد خواستی
Скачать новую песнюEmad IzadKhasti Madar
Текст песни Madar Emad IzadKhasti
خونه بهشته با حضور تو مادرРайский дом с твоей мамой
دنیا کنار تو خوب و آرومه مادرМир рядом с тобой добрый и материнский
چادر نمازت بوی گل میده مادر

ادامه مطلب
در رحم مادر خداوند بچه را در آبی بسیار شور قرار داده تا جسمش تمیز بماند و مادر سنگینی بچه را کمتر احساس کند، و خداوند روزیِ جنین را از طریق بند ناف که به مادر وصل است به او می‌رساند.
پس اگر مادر در غذا خوردن کوتاهی کند از غذای جنین چیزی کم نمیشود.
بخاطر وجود غده هایی که با گرفتن مواد لازم از دندانها و استخوان مادر غذای جنین را تأمین میکند و به همین دلیل است که مادران با پیشروی در سن، دندان و پا و زانو درد میگیرند، و در آخر میگویند: زن زودتر از مر

حق پدر و مادر
⬅️ برگرفته از کتاب حسنات و سیئات نوشته استاد حسین انصاریان
✍️ از رسول خدا(صلی اللّٰه علیه و آله و سلم) درباره حق پدر و مادر بر فرزندان سوال شد، در جواب فرمود: «هُما جَنّتک و نارُک؛ پدر و مادر بهشت و جهنم تو هستند.»  
✍️ نوع رفتار با پدر و مادر در سرنوشت انسان نقش تعیین کننده‌ای دارد. خوش رفتاری با آن‌ها سعادت دنیا و آخرت و بد‌رفتاری با آن‌ها شقاوت دنیا و آخرت را به دنبال دارد. رضایت خداوند در گرو رضایت پدر و مادر و خشم و غضب
 
  از یک گوشه شره می کند. آرام آرام راه باز می کند و از دیوار تازه رنگ شده پایین می آید. گاهی تند و گاهی کُند. پلک هایم سنگین می شود و دیگر سیاهی است و تاریکی .  
  سعی می کنم چشمهایم را باز نگه دارم . اما چقدر توان دارم ؟ تا چه مدت می توانم مقاومت کنم؟ گیج و گنگ صفحه ی مانیتور را نگاه می کنم و فقط دلم می خواهد بخوابم .
  سقف توالت چکه می کند. بالش ام خیس می شود. چکه های آب از گوشه ی چشمم راه می کشند رو به پایین .  مادر گریه کرده است . پدر شب به خانه نیامد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها