نتایج جستجو برای عبارت :

سراغ دارید؟

خسته ام، خیلی..
.
.
.
" فردا سراغ من، بیایک روزِ، زیبا سراغ من، بیا
امروز از هم گسستم اگهبال و پر شکستم وبه پرتگاه غم رسیده گام‌های من"
.
.
.
«دست میزنمپا میزنمدل رو به دریا میزنمگاهی به پسگاهی به پیشگاهی هم درجا میزنم"
.
.
.
" آدم بدون غم، نمیشهراه بی پیچ‌و‌خم، نمیشهآرزوی کم، نداریمآرزو که کم، نمیشه"
وقتی حنیف توی چشم های آراز زل زد و گفت:
سر نخواستنت دعواست.
آراز شکست و خرد شد.
میشکنیم و میمیریم اگر یک روز بهمان بگویی سر خواستنت اصلا دعوایی نیست.برو سراغ یک خدای دیگر.برو سراغ همان آدمهایی
که حرف های دلت را زیر گوششان زمزمه کردی و آنها هم..برو سراغ در هایی که زدی و هیچکدام در خانه من نبود
الهی هیچ وقت توی دم و دستگاه خداییت به ما نگویی: سر نخواستنت دعواست
در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور: در بین این توقعات بی مورد [اروپاییها]، انگلیس خبیث دزدی دریایی میکند و کِشتی ما را میدزدد؛ جنایت میکنند و شکل قانونی به آن میدهند.جمهوری اسلامی و عناصر مؤمن نظام، این خباثتها را بی جواب نمیگذارند.۳/سر سفره اصحاب ثروت و قدرت تا میتوانیم حاضر نشویم. این موجب دور شدن از توده و عامه مردم است/ از رفتن سمت صاحبان قدرت و ثروت و کسانی که زبان چرب و نرم دارند پرهیز کنید. بعضی از این نودولتها که به ثروت رسیده اند و دنبال یک
‏گاهی آدم به یه سراغ گرفتن ساده ست که زنده اس، اینکه بفهمه واسه یکی مهمه، اینکه بفهمه بود و نبودش واسه یکی فرق داره، اینکه بدونه بین اینهمه آدم جور و واجور لااقل تو دل یکی جا داره، سراغ بگیرین از آدمایی که دوسشون دارین نزارین از درون بمیرن.چه حرف جالبی!!! نذاریم از درون بمیرن...!
«٨٥»وَ مَنْ‌ یَبْتَغِ‌ غَیْرَ الْإِسْلامِ‌ دِیناً فَلَنْ‌ یُقْبَلَ‌ مِنْهُ‌ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ‌ مِنَ‌ الْخاسِرِینَ‌ و هرکس غیر از اسلام به سراغ دینى دیگر برود،پس هرگز از او قبول نمى‌شود و او در قیامت از زیانکاران خواهد بود. نکته‌ها: از جمله‌ى «یَبْتَغِ‌» ،استفاده مى‌شود که مراد آیه،کسانى هستند که اسلام به گوش آنها رسیده،ولى آن را رها کرده و به سراغ دیگر
ادامه مطلب
دیگران وقتی در پرتو اسلام کوششی و جنبشی در راه اقامه حق و عدل تحقق نیافتند، نه تنها آنها سراغ ما و اسلام ما نمی آیند، بلکه مردم خود ما هم سراغ جایی می روند که می تواند ادعا کند در راه اقامه عدل قدمهای تحقق یافته مؤثرِ مثمرِ ثمر برداشته است. بیخود هم رفقا نیایید دور هم بنشینید که چه کنیم که جوانانمان منحرف نشوند. جوان با همان فطرت و بینش فطری اش خواستار عدل است.
صبوری نیز راه گریه را بر من نمی گیردکسی راه مسافر را دم رفتن نمی گیردمرا آنگونه می خواهی که می خواهی، چه می خواهی؟غباری را که توفان نیز بر دامن نمی گیرد؟من از ترس جدایی حرف هایم را نخواهم خوردصدای کوه، زیر ریزش بهمن نمی گیردتو در هر جامه ای باشی به چشم عشق زیباییکسی که اهل دل باشد سراغ از تن نمی گیردامان از دل که می گوید بزن بر طبل رسواییولی دیوانگی های مرا گردن نمی گیردمرا چون دیگران دلخوش به تنهایی مکن ای عشقکه تنهایی در این دنیا تو را از من
 
 
 
 .مرتب گوششون میکنم :جمعه، آینه، کودکانه، مردتنها  و آوار، آوار، آوار! صدبار فکرکنم گوشش کردم.عجیبه  شعرش! انگار شهیار قنبری شرایط منو داشته وقتی برای این کار شعرشو سروده! داره فرهاد از زبون من حرف میزنه: توهم با من نبودی!
حالم خوش نیست. به هر دری میزنم بیفایده ست. انگاری منو جادو کردند. بسراغ هرکسی که میروم مرا پس میزند .بلافاصله عین کسیکه اعصابش خرد بشه وبره سراغ سیگار،منهم سراغ موسیقی میرم. 
با هوش ذاتی و دقت عجیبی که انگار یکی از آپشن های چشم هاش بود -چون وقتی می خواست پشت جسمت، لا به لای روحت را کنکاش کند، حالت چشم هاش عوض می شد- بعد از یکی دو جمله ی کوتاه و ظاهرا ساده فهمید من شیفته ی کشف کردنم. همین جا بود که دانه ریخت. خیلی محتاط. چون هنوز نمی دانست من از آن دسته احمق هایی هستم که شجاعانه به سراغ تجربه های جدید و کشف های تازه می روند یا از آن دسته احمق هایی هستم که دلشان ضعف می رود برای سرک کشیدن و مزه کردن و پرده برداشتن و لمس لذت
بلاخره باید از یه جایی شروع کرد
هربار خواستم شروع کنم و بنویسم وثبتش کنم تا حافظم پاکش نکنه،مثل همیشه یه کار دیگه پر رنگ تر میشد و اولویت پیدا میکرد
تا میومدم سراغ خودم،باز قهر کرده بود و همه چیزو پاک کرده بود و مثل همیشه،پشتمو کرده بودم به خودم و دهن کجی میکردم 
ولی خب باید از یجایی شروع کنی وبیای سراغ خودت،حست
بجای قهر کردن ببینی چته
الان نمیدونم چم هست
ساعت ۵.۲۳ فقط میدونم یه چیزی توی دلم میلوله و نیمچه ارامشمو گرفته و مثل همیشه اروم و قرا
سلام
اگر پسری که از همه لحاظ خوب باشه و قصدش اومدن و خواستگاری کردن باشه و اسم بذاره روتون، همه جا پخش بشه، بعد اون پسر یهو هوای عشق قبلی بزنه به سرش، و تو رو خورد کنه جلو فامیل که باز یاد عشق قبلیش افتاد و رفت سراغ همون، بعد اگه اون جور نشد و باز بیاد سراغ شما چیکار میکنین؟ 
صبر میکنین بیاد بعد بگین نه که بیشتر حالش جا بیاد؟ یا قبل اینکه بیان میگید نه. یا اینکه اینقدر دوستش دارین که نمیگید نه، فقط ازش می پرسی چرا این کار کردی، اگر کسی بوده چرا س
اون خواستگاره که مادربزرگم پیدا کرده بود، داستانش تو کل فامیل پیچیده.
حالا همه فکر می کنند که ما پاشنه درب خونه همسایه مادربزرگ رو درآوردیم و اون ها بازم جوابشون منفیه.
در همین حین، مامانم یه حرکت عالی زده.
امروز به صورت نامحسوس پاشده رفته سراغ یک گزینه جدید.
از قضا دیده و پسندیده.
فردا هم می خاد بره سراغ مادرش و باهاشون مطرح کنه.
البته من فکر می کنم دختره خودش خبرداشته از ماجرا، چون پالس های مثبتی فرستاده.
ادامه ماجرا رو حتما براتون می نویسم.
رهبر انقلاب:
برادران! مراقب شیطان باشیم، در بهترین حالات، شیطان می‌آید سراغ انسان. در وقت نماز شب که مشغول عبادتید، مشغول تضرّعید، همان وقت شیطان می‌آید سراغ شما. بستگی دارد که من و شما چه‌جور آدمی باشیم؛
یک وقت ما را وسوسه می‌کند بوسیلۀ عُجب،یک وقت ما را وسوسه می‌کند بوسیلۀ ریا،یک وقت وسوسه می‌کند بوسیلۀ ایجاد شک و تردید در این کاری که داریم می‌کنیم.
بارها عرض کرده‌ایم این که شیطان در قرآن کریم این‌همه اسمش تکرار شده، چه اسم شیطان، چه
دنیای مد و لباس هر روز تجربه های تازه ای از سر می گذراند که بعضی هایشان باقی می مانند و بعضی های دیگر از جانب مشتری ها پس زده می شوند و به پستوی تاریخ می پیوندند. یکی از قوانینی که از ابتدای صنعت مد وجود داشته «قاعده سه رنگ» است؛ به این معنی که سعی کنید در استایلتان بیشتر از سه رنگ به کار نبرید؛ در غیر این صورت به قول معروف «شنبه، یکشنبه» می شوید. بنابراین اگر موقع انتخاب کیف و کفش زنانه و پیراهن سراغ دو رنگ رفته اید، برای ست کردن زیورآلات می توا
چه نسلی بودیم، جوانی نکرده قدم گذاشتیم به میان سالی، روح مان در همان دوران کودکی مانده همان دوران که خوشی اکتسابی نبود و ذاتی بود ولی جسممان می تازد به سمت پیری که باور اش نمی کنیم، آدم مثل قورباغه است وقتی کم کم پیر می شود وقتی لحظه لحظه سردی پیری سراغ اش می آید و گرمی جوانی را به محیط می دهد پیر می شود و باور می کند پیر شده اما وقتی آخرین خاطره گرم اش کودکی است و ناگهان وارد برهه سرد میانسالی می شود گذر زمان باور اش نمی شود می خواهد از این ورطه
آیا عقل در فهم مطالب استقلال دارد؟
جواب: بله.
دلیل حلّی این مطلب کمی طولانی است و به مباحث علم حضوری باز می گردد.
امّا دلیل نقضی:
1. اگر عقل انسان استقلال نداشته باشد، چه چیزی حجیت قرآن کریم و احادیث را اثبات می‌کند؟
حقیقت این است که بدون پذیرش استقلال عقل، حجیت قرآن کریم و احادیث نیز قابل اثبات نیست.

سوال: اگر عقل مستقل است، چه دلیلی وجود دارد که به سراغ قرآن کریم و احادیث برویم؟
پاسخ: عقل خودش درک می کند بعضی از مسائل را نمی فهمد، برای همین به
امروز خواب موندم باز هشت و نیم بیدار شدم:( اما جا نمیزنم میشینم کار میکنم احتمالا تمام شبو بیدار میمونم چون هم باید کتاب بخونم و هم مابینش زبان. یه خورده اسنرس دارم اما اهمیتی نداره من همیشه شب امتحانی بودم :دی با این حال دوست دارم فردا بشه که قراره کتاب بخرم. تازه تکلیفای زبانم هست. خدا چرا من اینقدر سرخوشم یه هفته گذشت خیلی کم کار کردم همرو گذاشتم واسه امروز :/ دیگه کاری نمیشه کرد. بهتر بیشتر از این لفتش ندم برم شروع کنم به هر حال تا نیمه شب وقت
بالاخره جم و جور میشم تا برم سراغ نتایج
وارد سایت میشم و موقع وارد کردن مشخصات دعا دعا میکنم
خدایا از هزار بیشتر نشه دیگه میشه که بشه؟!
فاصله بین زدن اینتر و باز شدن صفحه هزار سال برام میگذره
و سرانجام کارنامه اعمالم رو می بینم 
اسکرول ریزی می کنم و درصدهام رو می بینم
نفس عمیقی می کشم و می رم سراغ قسمت رتبه
رتبه:ششصد(و خورده ای!)
خوابم یا بیدار؟! خدایا مرسی!
و یه تشکر ویژه از خودم((((:
خب بریم سراغ درس عربی که خیلیا ازش مینالن 
درس عربی همونطور که خدتونم شاید فهمیدین یجورایی خاصه !
برای همین باید نحوه مطالعشم خاص باشه
میخوام یه روش عالی برای مطالعه عربی بهتون یاد بدم که خیلی خیلی آسون یادش بگیرید
پس بریم سراغ یادگیری عربی به روش رتیه های برتر
ادامه مطلب
در زمان‌های نه چندان دور در جلسات خواستگاری اول از  همه از محاسن اخلاقی و تحصیلات  داماد سخن می‌گفتند و بعد به سراغ پول و خانه می‌رفتند اما حالا از ثروت و خانه می‌پرسند و بعد به سراغ خلقیات خواستگار محترم می‌روند
جامعه ایران عوض شده است انسانیت توسط پول دفن شده است چه بسا پدر مادرهایی که آرزو داشتن فرزندانشان تحصیل کرده و مهندس دکتر و...شوند
جامعه ای که در آن پول مردم و معلمان بالا کشیده میشود تنها یک نظر دارد اونم  اینکه نظر مردم مهم نیست
♪♬♬♪اومده اون روز که حتی فکشرم حالمو بد می کرد♪♬♬♪
♪♬♬♪حواست نبود به من، لعتی دیدم♪♬♬♪
♪♬♬♪دلت داشت به چشماش التماس می کرد دیگه دستت رو شد♪♬♬♪
♪♬♬♪از تمام خاطراتی که با من داری دور شو♪♬♬♪
♪♬♬♪خوبی مثل اینکه زدبه چشمات کورشد♪♬♬♪
♪♬♬♪دیگه نبینمت فقط دور شو♪♬♬♪
♪♬♬♪حال منو نمی دونی تمی تونی که بفهمی♪♬♬♪
♪♬♬♪میگیره آهمو زندگیت ببین الان داری می خندی♪♬♬♪
♪♬♬♪واسه من کاری نداشت بخوام مثل تو امشب بایکی♪♬
در دهکده ای دوردست زمین لرزه شدیدی رخ داده بود و تعداد زیادی کودک بی سرپرست مانده بودند. این کودکان در معیت یک بزرگتر پای پیاده به سمت مدرسه شیوانا به راه افتادند و بعد از هفته ها پیاده روی و سختی سرانجام به دهکده شیوانا رسیدند. سراغ مدرسه را گرفتند و پشت مدرسه منتظر ماندند تا برای کمک به آنها چاره ای اندیشیده شود. اتفاقا وقتی کودکان به مدرسه رسیدند ، شیوانا در دهکده نبود و تا یک هفته هم نمی آمد. مردم دهکده قرار گذاشتند که هر کسی یک یا چند تا از
در زمان‌های نه چندان دور در جلسات خواستگاری اول از  همه از محاسن اخلاقی و تحصیلات  داماد سخن می‌گفتند و بعد به سراغ پول و خانه می‌رفتند اما حالا از ثروت و خانه می‌پرسند و بعد به سراغ خلقیات خواستگار محترم می‌روند
جامعه ایران عوض شده است انسانیت توسط پول دفن شده است چه بسا پدر مادرهایی که آرزو داشتن فرزندانشان تحصیل کرده و مهندس دکتر و...شوند
جامعه ای که در آن پول مردم و معلمان بالا کشیده میشود تنها یک نظر دارد اونم  اینکه نظر مردم مهم نیست
ناز روشنی زعفرانلو متخصص اعصاب و روان و روان‌ درمانگر درباره اوتیسم یا اختلال طیف درخودماندگی اظهار کرد: اوتیسم یا اختلال طیف درخودماندگی که با نام اختلاف نافذ رشد هم شناخته می‌شود، گروهی از سندروم‌های عصبی رشدی است که توارث چند ژنی دارد، مشخصه اصلی اوتیسم اختلال در  ارتباطات اجتماعی و رفتار‌های محدود و تکراری است، بر اساس انجمن تشخیصی روانپزشکان آمریکا اختلال آسپرگر، اختلال فروپاشنده کودکی (سندروم هلر) و سندروم رت هم در گروه اختلال
حضرت آیت ا... دستغیب(ره) می‌فرمودند: روز اول ماه که می‏خواستم شهریه طلاب را
واریز کنم، پول‌ها را شمردم و متوجه شدم که یازده هزار و پانصد تومان آن کم است. من
در بازار افراد ثروتمند آشنا سراغ نداشتم و اگر هم سراغ می‏داشتم بنایم بر آن نبود
که از کسی تقاضا کنم. در اتاقم تنها نشسته بودم؛ عرض کردم: خدایا! خودت می‏دانی بنا
ندارم به سوی غیر تو دست دراز کنم و حال هم امید و اطمینانم به توست. لحظاتی بیش
نگذشت که درب منزل را زدند. یک نفر برای حساب وجوهات
وقتی شرایطش پیش
اومد که فیلم های مورد علاقمو که چندین ماه پیش لیست کردم رو ببینم، دیدم واقعا
دیگه هیچ حس و اشتیاقی واسه دیدن اون فیلم ها ندارم اما این رو خوب یادمه که چقدر
مشتاق تماشای اون فیلم ها بودم و حتی توی یه کاغذ نوشتم و به داداشم دادم که واسم
بیاره اما خب نشد و من هم تلاشی واسه دیدن اون فیلم ها نکردم و به طور اتفاقی رفتم
سراغ فیلم ممنوعه و رقص روی شیشه و این جور سریال های خانگی. و نمیدونم از کجا
شروع شد که به صورت اتفاقی رفتم سراغ فیلم ها
اول چند تا نکته بگم بعد بریم سراغ ماجرای کارآموزی
اول اینکه یکی-دو روز تب داشتم که با سرم و کپسول ایبوپروفن فعلا الحمدالله وضعیت بهتری دارم.
دوم اینکه قالب رو تغییر دادم و اسمم رو از پایین پست‌ها برداشتم و قسمت نظرات رو از زیر پست‌ها برداشتم و عنوان وبلاگ رو عوض کردم؛ صرفاً جهت ردگم‌کنی! بلکه کارساز افتد!
سوم اینکه الان یه جوری نفخ کردم که هر کی ندونه فکر میکنه 5 ماهه حامله‌م! لااقل خودم که همچین حسی دارم :)
خب بریم سراغ ماجرای کارآموزی...
میش
 
یه چیزایی تو زندگی هست که متخصص لازمه، هر چی خراب شد یه تعمیرکار داره یه کسی که بلده حلش کنه و کارش اینه حالا یه وقتایی متخصصه میتونی خودت باشی حتی اما وقتی یه مشکل بزرگتر که هیچ عقلی اونو نمیتونه حل کنه پیش میاد، از اونا که دستت به هیچ جا بند نیست و فقط و فقط خدا میدونه و بس میریم سراغ توسل ازش میخوایم و واسطه میاریم، سراغ کتابهای دعامون میرم و از این و اون میپرسیم چی کنیم که حل شه چی خوبه براش و منتظر میشینیم که معجزه شو ببینیم ... نمیدونم چ

بعد از شکست عشقی سراغ این کارها نروید
  
یکی از مهم‌ترین راه‌کارها برای فراموش کردن غم‌ها و پیدا کردن روحیه‌ای با نشاط، سرشلوغی است
 
هزاران بار برای هزاران نفر این اتفاق افتاده، که در میانه مسیری که به نیت ساختن آینده‌ای مشترک با کسی قدم برداشته‌اند، متوجه می‌شوند اختلافات و ناسازگاری‌هایی که باهم دارند آن‌قدر جزیی به نظر نمی‌رسد که بتوان از آن‌ها چشم‌پوشی کرد و تا آخر عمر با آن‌ها ساخت.
ادامه مطلب
 
 
آرامش گُلیدر این هوای سرد پاییزی خیلی‌هایمان بعد از چای می‌رویم سراغ دمنوش‌های گرم و فوق‌العاده متنوعی که مناسب هوای سرد روز‌های پیش رو هستند و برای دورهمی و شب‌نشینی شب‌های بلند این دو فصل سرد بسیار کارآمدند. دمنوش گل و گیاهان آرام‌بخش و تسکین‌دهنده درد. چه بخواهیم چه نخواهیم طب سنتی کم و بیش وارد زندگی‌های امروزی شده و افراد زیادی ترجیح می‌دهند برای یک درد کوچک دارو‌های مسکن نخورند. به همین دلیل به دنبال راه‌های طبیعی و سالم‌
مرحوم آقای آخوند می فرمودند دلم به حالش سوخت، یک مرتبه جرقه ای در ذهنم برق زد و سخنی به زبان آوردم که نه در کتابی دیده بودم و نه در معالجات اطباء سراغ داشتم، فقط نوعی تفرس و تیمن نسبت به سنت پاک پیامبر بزرگوار اسلام (ص) بود. آنگاه که خداوند متعال می خواهد نطفه زهرای مرضیه منعقد گردد، از سوی خداوند متعال به پیامبر خودش ابلاغ می گردد چهل روز از همسر و خانواده خودش دوری گزیند و پس از چهل روز به سراغ خدیجه برود. این جدایی و فاصله انداختن لابد نکته ا
یه چیزیو یادم رفت بنویسم: موقع خوندن آنا کارنینا وقتی که کم کم داشتم از این کتاب لذت میبردم؛ دچار حس دوگانه‌ای شدم. هم میخواستم این کناب تموم شه برم سراغ بقیه کتابها و هم اینکه خیلی خوشم اومده بود ازش و میخواستم ادامه دار باشه و حالاحالاها بخونمش . عجیب بود. در نهایت پی بردم که شاید این کتاب لذت بخشه و خوشم میاد و فلان اما بالاخره باید تموم شه تا برم سراغ کتابای دیگه که اونا هم لذت بخشن و شاید لذت بخش تر هستن و جذاب و جدید و خلاصه تجربه بعدی.
و ا
سلام.ظواهر امر می‌گه توی جامعه‌شناسی دیدگاهی وجود داره که می‌گه: ما سر گذاره‌ای که ارائه شده بحث نمی‌کنیم. ما برای متوجه شدن هر گزاره‌ای به سراغ روندی که اون گزاره رو ساخته می‌ریم. و سعی می کنیم اون روند رو مشاهده کنیم و خودمون مشاهده‌ش کنیم و ازش حرف بزنیم. تکرار مشاهده‌ای هم که کسی قبلن اون رو مشاهده کرده اون رو به تجربه‌ی زیسته‌مون اضافه می‌کنه و همین باعث می‌شه ما درک کنیم که این دیدگاه چی می‌خواد به ما بگه و طبق این درک مشاهده‌گر
ده‌بیست گیگ، کورس از MIT و مکتب‌خونه گرفتم دیشب. یه کورس ماشین‌لرنینگ گرفتم. مال شریف. خیلی خوبه. حرکت جالب دیگه شریف این بود که ریسورس‌ها و تکالیف و برنامه‌درسی و ایناش رو، تو سایت هر دانشکده میذاره. راحت میتونم یه سه‌واحدی ماشین‌لرنینگ رو بگذرونم.
پیش‌نیازاش لینیرالجبرا و آمارواحتماله. و بازم میلنگم توشون. امیدوارم به واسطه دوست داشتن این کورسه، بشینم جبرخطی و آمار‌و‌احتمال بخونم.
کورس نوروی MIT هم کامل گرفتم. کندلم تورقی میکنم گه‌گا
 
ای خدای بزرگ اکنون که به سراغ تو می آیم از تو هیچ انتظاری ندارم. آنچه کرده ام فقط به خاطر عشق به تو بوده است. احساس وظیفه می کردم و انجام دادم، از تو هم هیچ انتظاری ندارم. فقط به سراغ تو می آیم. نمی دانم آن کرده ام مقبول نظر تو بوده یا نه؟ نمی دانم آزمایشی که گذرانده ام رو سفید شده ام یا نه؟
 
به هر حال در این عالم جز عشق و محبت به بزرگی و عظمت تو محرک دیگری نداشته ام ... از هیچ کس و هیچ چیز انتظاری ندارم. به آنچه کرده ام و آنچه داشته ام مغرور نیستم و
#مرادریاب
رفتی،اما انگار دریا همچنان رو به روی من است!با همان موج هایی که دوست داشتی!با ماهیکه می درخشد میان سیاهی آسمانآنقدر نزدیک است خیالت به خیالممثل ستاره های چسبیده به افقو انگار،هر لحظه خواهد افتادچون فانوسی میان قایق ماهیگیران!
 
 
اینجاکنار ساحل،می رقصند امواج بر روی ساحلو نسیم‌ هایی که هشدار می دهند مرا:کنار ساحل،به صدای دریا گوش بده، تنها به صدا!
آدم ها،/همه این آشناها که می شناسیممی روند،و می روند چون موج ها،زندگی کوتاه است!و ب
213بدون وقت قبلی جایی نروید! 
در
آیه 53 سوره مبارکه «احزاب» آنجا ملاحظه فرمودید «یا أَیُّهَا الَّذینَ
آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى
طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ»
فرمود شما هر وقتی بخواهید خدمت حضرت بروید، باید وقت قبلی بگیرید، این ‌طور نیست که سرزده به سراغ حضرت بروید.
اصلاً
ادب دینی این نیست که انسان بدون وقت قبلی به سراغ کسی برود، اگر بدون وقت
قبلی به سراغ کسی رفت و صاحب‌خانه عذر داشت، وقت
امروز درباره یک پست جدید به نام ویژگی های رفتاری انواع معلم ها در مدرسه خدمت شما امدم. اول برای اینکه سراغ مطلب بریم فقط اینو بگم فقط قصد شوخی با معلم های مدرسه خودم رو دارم وقصد بی احترامی به انها رو ندارم. خوب داشتم می گفتم معلم اولمون فامیلش معینی است از سال اول کلاس هفتم همه بچه ها گفته بودند که این معلم خیلی سخت گیر است ولی خیر اشتباه کردند چون هر کسی که درس هایش رو بخونه باهاش کاری نداره یک روز یکی از بچه های کلاس که خیلی تنبل است داشت در ح
امروز درباره یک پست جدید به نام ویژگی های رفتاری انواع معلم ها در مدرسه خدمت شما امدم. اول برای اینکه سراغ مطلب بریم فقط اینو بگم فقط قصد شوخی با معلم های مدرسه خودم رو دارم وقصد بی احترامی به انها رو ندارم. خوب داشتم می گفتم معلم اولمون فامیلش معینی است از سال اول کلاس هفتم همه بچه ها گفته بودند که این معلم خیلی سخت گیر است ولی خیر اشتباه کردند چون هر کسی که درس هایش رو بخونه باهاش کاری نداره یک روز یکی از بچه های کلاس که خیلی تنبل است داشت در ح
دوتا امتحان اولم غولن :| تمام فرجه رو من داشتم امتحان اول رو میخوندم تا الان.امروز اومدم سراغ امتحان دومی و با دیدن حجم و سختی مطالب چنان استرسی گرفتم که بیا و ببین.در حدی که امروز و  فردا رو کلا میخوام اونو بخونم
من نمیدونم چرا میانترم میگیره وقتی حذفی نیست :/
این دوتای اولی که اتفاقا همین هفته ی اینده هستن رو بتونم با موفقیت بگذرونم احساس میکنم بچه هامو فرستادم سر خونه زندگیشون :/ و بقیه امتحانهام در مقابل این دوتا مثل مسافرتهای دوران بازنشس
امروز درباره یک پست جدید به نام ویژگی های رفتاری انواع معلم ها در مدرسه خدمت شما امدم. اول برای اینکه سراغ مطلب بریم فقط اینو بگم فقط قصد شوخی با معلم های مدرسه خودم رو دارم وقصد بی احترامی به انها رو ندارم. خوب داشتم می گفتم معلم اولمون فامیلش معینی است از سال اول کلاس هفتم همه بچه ها گفته بودند که این معلم خیلی سخت گیر است ولی خیر اشتباه کردند چون هر کسی که درس هایش رو بخونه باهاش کاری نداره یک روز یکی از بچه های کلاس که خیلی تنبل است داشت در ح
امروز درباره یک پست جدید به نام ویژگی های رفتاری انواع معلم ها در مدرسه خدمت شما امدم. اول برای اینکه سراغ مطلب بریم فقط اینو بگم فقط قصد شوخی با معلم های مدرسه خودم رو دارم وقصد بی احترامی به انها رو ندارم. خوب داشتم می گفتم معلم اولمون فامیلش معینی است از سال اول کلاس هفتم همه بچه ها گفته بودند که این معلم خیلی سخت گیر است ولی خیر اشتباه کردند چون هر کسی که درس هایش رو بخونه باهاش کاری نداره یک روز یکی از بچه های کلاس که خیلی تنبل است داشت در ح
جدیداً حالم که خوب نیست، بغض که می‌کنم، فهمیده که نمیشم، سر اون آدم مقابلم که دلم می‌خواد جیغ بکشم، note گوشیمو باز می‌کنم و میرم سراغ ترانه‌هام. همه‌شو اونجا خالی می‌کنم؛ ادیت می‌کنم، می‌نویسم، و اون وقت دیگه تنها نیستم.
انصافا این چند وقت دچار کم خوابی ک نه ولی خستگی مضاعف شدم
میام خونه
تف تو ریا نمازی بر بدن زده
عصرانه ای میل نموده 
و ب سراغ رختخواب رفته
و ب مدت یکی دو ساعت بیهوش شده
سپس بیدار شده 
سریالی دیده
غذایی خورده
و دوباره بیهوش شده
 
شکرت خدا
حجت الاسلام محسن قرائتی:
امروز ما به تألیف ۱۳۰ عنوان تفسیر قرآن کریم در عرصه‌های مختلف دانشگاهی مانند حقوق، امور نظامی، روانشناسی نیاز داریم تا بتوانیم در این عرصه‌ها به نیاز جامعه پاسخ دهیم. 
۴۲ رادیو در زمان دفاع مقدس به امام توهین و از صدام تمجید می‌کردند؛ آیا امروز در جهان امام آبرو دارد یا صدام؟
این روزها شاهد رگبار شبهه‌ها هستیم
عمر شما مبلغان موضوع است پس حق ندارید برای سپری کردن آن از دیگران تقلید کنید و باید بیشتر از دروس حوزه ر
نام کتاب : ساعت ۱:۲۵ دقیقه شب به وقت شام
نویسنده : اسماعیل امامی و مریم احدپور
انتشارات : سوره مهر
توضیحات :
این کتاب خاطرات اسیر آزادشده  ایرانی  است عادل خانی که در سال ۱۳۴۴ در مشکین شهر استان اردبیل به دنیا آمده است ایشان در مناطق جنوب و غرب رو در روی عراقی‌ها ایستاد و در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۵ در منطقه حاجی عمران اصیل شد و بعد از( ۴ سال و ۳ ماه و ۵ روز ) به رهن خود بازگشت این کتاب ۱۶۷ صفحه و مناسب گروه سنی ( د و ه ) یا همان کلاس هفتم تا دوازدهم می باشد
عرض سلام خدمت همگی
دختری هستم 23 ساله و فارغ التحصیل رشته مهندسی در مقطع کارشناسی. بر خلاف رشته دانشگاهی که دارم، هیچ علاقه ای به مهندسی ندارم. استعداد من در طراحی، نقاشی، چیدمان اشیاء و مسائلی از این دست هست. 
طراحی چهره رو بلدم و مدت کوتاهی هست که در حال فراگیری نرم افزار فوتوشاپ به صورت خودآموز هستم. تصورم این هست که کارهای گرافیکی انجام بدم و تا حدودی با گرافیست بودن آشنا بشم. ولی در کل خیلی سردرگمم و نمیدونم واقعا چه کاری درسته؟
در هنر بای
نمیدونم این چندمین نفری شد که گفت نوشته هات قشنگن . خزعبلاتی که زیباست؟ 
 ولی وقتی این آدم یعنی ع.ی که من به عنوان یک انسان چقدر چقدر قبولش دارم بیاد سراغ پست های قدیمی رو بگیره یه چیز عجیبیه . اونقدر عجیب که حالا دارم خیلی عمیق بهش فکر میکنم .
تنهایی تلفنی‌ست که زنگ می‌زند مدامصدای غریبه‌ای‌ست که سراغ دیگری را می‌گیرد از منیک‌شنبه‌ی سوت‌وکوری‌ست که آسمان ابری‌اش ذرّه‌ای آفتاب نداردحرف‌های بی‌ربطی‌ست که سر می‌برد حوصله‌ام را
تنهایی زل‌زدن از پشت شیشه‌ای‌ست که به شب می‌رسدفکرکردن به خیابانی‌ست که آدم‌هایش قدم‌زدن را دوست می‌دارندآدم‌هایی که به خانه می‌روند و روی تخت می‌خوابند و چشم‌های‌شان را می‌بندند امّا خواب نمی‌‌بینندآدم‌هایی که گرمای اتاق را تاب نم
دیشب که حالم گرفته بود یادم افتاد کسیو ندارم یعنی برام بیشتر ملموس شد،
اما یه عده هنوزم هستن که موقعی که کارشون لنگ یاد من میوفتن، حالا هر کی
به یه نحوی، نمیگم آدمیم که به یاد همه هستم اما حداقل وقتیم کارم لنگه
سراغ کسی نمیرم خودم با مشکلم کنار میام...
معمولا اینجوریه که وقتی با مشکلی روبرو میشم خودم به تنهایی دنبال راه حل میگردم و اغلب تنهایی راه حل رو عملی میکنم. تا حالا که به این روش عمر گذروندم. فکر کنم این جور بار اومدم که کمتر سراغ راه حل های گروهی میرم یا شایدم به این دلیل که هیچ وقت نمی تونم به کسی اعتماد کامل داشته باشم. 
دوستی داشتم که هر وقت به یه مشکل بر میخورد، هر چند کوچک و دم دستی زود میرفت سراغ دیگران ازشون کمک می خواست. مثلا توی کار آزمایشگاهی سریع می رفت سراغ دانشجوهای دکتری
امروز صبح که تصمیم به انتشار این پست گرفتم، چند دقیقه‌ای فکر کردم که به جای واژۀ پادکست باید از چه واژه‌ای استفاده کنم؛ راستش هرچه فکر کردم، به نتیجه‌ای نرسیدم و به همین خاطر در ادامۀ پست از همین واژۀ پادکست استفاده می‌کنم تا شاید روزی روزگاری ترکیب مناسبی برایش پیشنهاد شد. و امّا پست:
رادیو دست‌نوشته‌ها اولین پادکستی بود که آن را دنبال می‌کردم. نخستین آشناییم با این پادکست، نخستین قسمت از روایت چهل سال موسیقی ایران بود؛ که در آن سحر سخ
آقا در ابتدای جلسات درس خارج فقه خود، به شرح یک حدیث اخلاقی می‌پردازند. «خدمت به مردم» موضوع شرح حدیثی اخلاقی از پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم (۱) است: هر کسی بیشتر خدمت کند، این شخص اولای به سیادت است؛ بنابراین برای اینکه بفهمیم سید قوم کیست، سراغ حسب و نسب و اسم و عنوان نرویم؛ بلکه برویم سراغ اینکه ببینیم چه کسی بیشتر به این قوم خدمت می‌کند، او سید قوم است.۱۳۹۲/۱۱/۳-رهبر انقلاب
(۱) و عَن النَّبیّ صلّی‌الله‌علیه‌وآله أَنّ
وقتی عشق به سراغ‌ات می‌آید، رستم دستان هم که باشی زمین‌گیرت
می‌کند؛ از هر چه جز معشوق، جدا می‌شوی و بعدتر دوباره با او سر بلند می‌کنی و به اوج می‌رسی. عشق‌های
این زمانه معلوم است چه حالی دارند، تقلبی و تاریخ‌مصرف‌گذشته؛ سراغ‌ات که بیاید
مسموم می‌شوی و بعدتر بالا می‌آوری روی هر چه و هر که دم دستت است.
با این تفاوت که پس از به‌بودی‌یِ نسبی، دیگر از هرچه عشق و عاشق و معشوق است حذر
می‌کنی و دورشان را خط قرمز می‌کشی.

در این زمانه‌ی مسموم
سلام کنم یا نکنم! آخه اومدنی که رفتنی داره، دیگه سلام نمی خواد. یعنی تا بخوای سلام کنی باید خدافظی رو شروع کنی. 
دلم تنگ شده بود. برای فضایی که خودِ خودِ هستم. بدون روتوش، نقاب و هر پوششی مزخرف دیگه ای که آدمو شکل دیگه ای تحویل دیگران میده!
زندگی فاجعه بار این روزها ادامه دارد. یعنی زندگی هر طور شود، فقط ادامه داشتن را بلد است. چه از آسمان سنگ ببارد، چه اتش و کرونا و موشک!
راه خودش را می رود. فقط نمی دانم احساس هم دارد که گاهی دلسرد شود، خسته شود ا
بزار بی مقدمه یه سوال بپرسم ازت
اگر یه خانوم یا آقای ثروتمند باشی به قدری که هر کس به پولی احتیاج داشته باشه اول سراغ شما بیاد.....
یه روز بشه خبر داربشی پسرت یا دخترت به یه پولی احتیاج داشته ولی به تونگفته حالا به هردلیلی......
احساست چیه؟میشه احساست را بامن درمیون بزاری 
این اتفاق همین نزدیکیها افتاده ،میخواستم نظرت را راجع بهش بدونم
حالا یکی داراییش فقط ثروتشه اما من کسی را میشناسم که درهرزمینه ای که فکرکنی بالاترین تخصص را داره ویه جورایی د
یه مرضی هم هست که میری سراغ خاطره های قدیمی، بدترین ها رو انتخاب می‌کنی و لحظه به لحظه اش رو با خودت مرور می‌کنی. عکس ها رو می‌بینی یا حرفای رد و بدل شده رو مرور می‌کنی. انقدر توی خاطرات فرو میری که نمی‌فهمی چند دقیقه است داری گریه می‌کنی... 
خالی شده‌ام. از فرودگاه برگشته‌ام و خواب به چشم‌هایم نمی‌آید. در فرودگاه به محسن گفتم دلم نمی‌خواست موقع خداحافظی گریه کنم. گریه کردن موقع خداحافظی یعنی اضافه کردن یک نگرانی به نگرانی‌های مسافرِ در حال رفتن. گفت اتّفاقاً خوش‌حال‌کننده هم هست. من خوش‌حال می‌شدم اگر خواهری داشتم که آن‌قدر دوستم داشت که حالش زمانِ رفتنم چنین می‌شد. خواستم بگویم خب تو هم عین برادر منی و فلان. دیدم نه. این جایگاه در ذهنم مختصّ یک نفر است و باقی، هرقدر هم ک
پادکست موسیقی متن گپ دایو
بررسی موسیقی متن فیلم بابل
پادکست فارسی موسیقی متن گپ‌دایو در قسمت سی‌ام این مجموعه پادکست‌ به سراغ
موسیقی فیلم بابل به عنوان یکی از فیلم‌های تأثیرگذار تاریخ سینما رفته
است.
فیلم های تارانتینو
پادکست گپ‌دایو در قسمت سی‌ و یکم سراغ یکی از کارگردانان تأثیرگذار تاریخ
سینما رفته و به بررسی فیلم های کوئنتین تارانتینو پرداخته.

سبک آهنگ سازی کیتارو
پادکست فارسی گپ‌دایو در قسمت بیست و نهم رویکرد تازه‌ای در ساخت
نمیدونم چندمیه. ولی شاید دهمین دوازده ساعتی باشه که دارم مداوم کار میکنم.
قراره تا چند روز دیگه این عذاب تموم بشه.
پیشنهادهای کاری بهتر و بهتر هر روز میان سراغ آدم و آدم هِی نمیتونه بهشون نه بگه. برای همینه حتی فرصت ده دیقه استراحت رو هم از آدم میگیرن.
 
بشقاب های سفره پشت بام: کتابی که روشن می کند ذهن های خاموش را.
بشقاب های سفره پشت بام : محسن عباسی ولدی
معرفی:
سوال داشت… آمد خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: آقا چرا شیطان فقط سراغ ما شیعیان می آید وما را گمراه می کند؟امام فرمودند: “خانه ایی است که دو اتاق دارد یکی پر از جواهرات واتاق دیگر پر از وسایل شکسته وخراب .اگر دزدی بیاید به کدام اتاق میرود؟” عرض کرد: به اتاق جواهراتفرمودند: شیعیان ما چون جواهراتند، به این دلیل است که  شیطان به سراغ
+به وقت شنبه دوازده بهمن ماه
با تلفن صحبت میکردم ،هردو افتاده بودن روی فاز شیطنت و سربه سر گذاشتن من.
من دارم تلفنی حرف میزنم و اون دو  با من در حال جنگ‌،دیگه نمیشد  ادامه بدم ،از زهرا عذر خواهی کردم و به زهرا  گفتم بعدا خودم تماس میگیرم.
هردوشون دعوا کردم  و تنبیه شدن به یه ربع رفتن داخل اتاق ، رفتم سراغ تلفن و زنگ زدن دوباره به زهرا ،صدا به گوشم میرسه مامان ازشون میخواد بیان بیرون هر دو با مظلوم‌نمایی میگن:  عمه   گفته یه ربع بمونیم اتاق،آر
دوباره باید از اول شروع کنم
یک برنامه دقیق از همونایی که باید بدویی تا بهش برسی بنویسم و خودمو عادت بدم به کار کردن
یک مدت خیلی عالی روی ریل افتاده بودم و عین چی :)) کار میکردم
الان چند وقتی هست که به زور باید کنده بشم و برم سراغ انجام کاری و مثل چی :)) در حال بخور و بخواب و گیم بازی کردن هستم
امیر مومنان فرمودند:آنچه را که مردگان دیدند اگر شما می دیدید، ناشکیبا بودید و می ترسیدید، و سخن حق رامی شنیدید و فرمان می بردید.ولی آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشیده است، و نزدیک است که پرده ها فروافتد. (مرگ به سراغ شما آید و پشت پرده غیب را مشاهده کنید) #نهج‌البلاغه #خطبه20
همه‌ش ۱۴ سالم بود.
آنهمه بلا از زمین و آسمان بر سرمان آوار شد. 
کاش هرگز بی خوابی های شبانه دیگر سراغ من نیایند. چه لذت بخش بود اگر پاکنی وجود داشت که بخش هایی از زندگی را پاک و در نهایت نابود می‌کردیم و می‌توانستیم به مغزمان دسترسی داشته باشیم و بخشی از خاطره هارا از فایل گذشته مغزمان پاک می‌کردیم.
 
 
نمیدونم چندمیه. ولی شاید دهمین دوازده ساعتی باشه که دارم مداوم کار میکنم.
قراره تا چند روز دیگه این عذاب تموم بشه.
پیشنهادهای کاری بهتر و بهتر هر روز میان سراغ آدم و آدم هِی نمیتونه بهشون نه بگه. برای همینه حتی فرصت ده دیقه استراحت رو هم از آدم میگیرن.
این وسط فکر کردن بهش آرامش بخشه
 
مردم به امرایشان شبیه ترند تا به پدرانشان.
وقتی مسئولین با هم دعوا می کنند، وقتی مسئولان سراغ اشرافی گری و تجمل می روند، وقتی مسئولان فامیل های خودشان را سر کار می آورند این فرهنگ به مردم هم منتقل می شود.
در ماجرای گرانی غیرمعقول قیمت بنزین تا کنون هیچ از مسئولان ارشد کشور حاضر به پذیرش مسئولیت آن نگردیده و هر یک به نوعی سعی در شانه خالی کردن از این تصمیم و اقدام نمودند. با این وصف نباید از جامعه انتظار داشت که مسئولیت گریزی، ترس و دروغ را مذ
کیک آناناس
برای درست کردن کاراملش احتیاج داریم به نصف پیمانه شکر قهوه ای و50 گرم کره یە کمپوت آناناس وبرای کیک آرد یک ونیم پیمانە آرد کرە 100 گرم ,نصف پیمانه آب کمپوت آناناس, بیکینک پودر یک ق چ نمک یک پنس تخم مرغ دوعدد و برای وسط کمپوتها آلبالو یا گیلاس
اول فر رو روشن می کنیم بعد می ریم سراغ درست کردن کارامل روی گاز کره وشکر قهوه ای رو باهم می زایم تا شکر آب شه و حبابهای یز کنه قالب سلیز 20-23 رو کمی چرب می کنیم وکارامل رو توش پهن می کنیم بغ ورقه های ک
خب قراره سهمیه بدن ! خیلیم عاااااالی ! پارسال به یه استان دادن اون بلا سر رتبه ها اومد امسال 24 استان! خیلییییییی عالی شد اصلا ! خاعک تو سرتون که آینده ی بچه ها واستون مهم نیس ! جالبیش اینه این سهمیه تا کنکور 1401 ثابته و ادامه داره !
خب دیگه تکلیف همه چی معلوم شد باید کم کم برم سراغ درس و مشقم ...
✍داوداحمدپوربسم الله الرحمن الرحیممردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود:
پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.
ادامه مطلب
امروز به زور پاشدم و به زورتر رفتم سراغ کار! اما قراره از فردا ۸ صبح پاشم انشاا... . بدون مقاومت و اینا ، یه چند روز زور بزنم زود پاشم دیگه اوکی میشه. اون سه تا کلمه رو! زود روز زود. دیگه اینکهههه امروز کیک پختم خوشمزه بود نسبتا فقط چند تا مشکل داشت. دلم دفعه دیگه کیک داغ میخواد فقط .خب همینا فعلا.
امروز چهارتا کتاب سفارش دادم دوتاش فارسی که میشه منطق نوشتهٔ محمد رضا مظفر و دیگری هم در باب دوستی نوشتهٔ دومنتنی و دوتای دیگه که انگلیسی هستن هری پاتر جلد یکش و ماتیلدا ^___^ حالا لابد میگی نه به منطق خوندنت نه به ماتیلدا خوندنت :دی خب چون سطح زبانم هنوز مونده که بیاد بالا باید به کمک کتاب خوندن بهترش کنم و یاد بگیرم حرف زدن رو اینو یه عزیزی بهم گفت و یادم داد در نتیجه باید کتابهایی رو بخونم که برای بچه ها و نوجوانها نوشته شدن و سخت نیست متنشون
 
 
گرداوری نظرات دانش اموزان کنکوری در مورد مشاور های مختلف کنکور برای شناخت بیشتر سایرین.......کاری از وب سایت انگیزش
 
 
 
سینا رهبری ,کلاس دهمی تجربی , استان کهکیلویه و بویر احمد
فردی با فن بیان فوق العاده,بهترین راهنمای تحصیلی از نظره من.....البته من اول وقتی به سراغ ایشون اومدم مقداری وسواس داشتم و بعدش ایشون رها کردم و سراغ مشاوره های دیگه ای هم برای مشاوره رفتم ولی دروغ نگم همشون از نظر علمی ضعیف تر از اقای عباسی بودن....الانم با افتخار دوب
قرار بود تا هشتم فروردین یازدهم رو تموم کنم
نهم،یه روز دیرتر آزمون غیر حضوری رو بدم و برم سراغ دهم
امروز 14 فروردینه و کلی درس باقی مونده از یازدهم رو با دهم یکی کردم
و شروع کردم به خوندن دهم:|
یه معجزه نیازه که من بتونم تا آخر فروردین پایه رو تموم کنم...
لعنت به این گشادی
تابه حال شده بری دانشگاه وبگن استاد نیومده؟
خوب اصولا اینجور وقتا چی کار میکنی؟
چه احساسی داری خوشحال میشی یا ناراحت یا کلا بی حسی؟
دانشجو که اسمش روشه یعنی کسی که دنباله دانشه؟
جوینده هم یابندس درسته؟
 دانش جو هم جوینده دانشه پس پیداش میکنه
اماخوب اینجادانشجوها چنددسته میشن
یه عده که فقط برا سرگرمی وپرکردن وقتشون اومدن دانشگاه
پس استاد بیاد ونیاد فرقی واسشون نداره به هرحال وقتشونا یه جوری تو دانشگاه میگذرونن
تازه هرجوردلشون بخواد نه د
«٢٧١»إِنْ‌ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ‌ فَنِعِمّا هِیَ‌ وَ إِنْ‌ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ‌ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ‌ مِنْ‌ سَیِّئاتِکُمْ‌ وَ اللّهُ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ خَبِیرٌ اگر صدقات را آشکارا بدهید،پس آن کار خوبى است،ولى اگر آنها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید،پس این براى شما بهتر است و قسمتى از گناهان شما را مى‌زداید و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید آگاه است. نکته‌ها: امام باقر علیه السلام ذیل ای
این پست موقت رو برای چند عزیزی که به وبلاگم سر زدن و سراغ رمز رو گرفتن مینویسم. 
دوستان فعلا قصد ندارم به کسی رمز بدم. ولی مطالب اولیه وبلاگ تا همین چند وقت پیش بدون رمز هست میتونین بخونین.
فکر هم نمیکنم به کسی رمز بدم متاسفانه. اما ممنونم که به وبلاگم اومدین :)
راستی شعر چیست؟
آیا شعر جز ثبت لحظه های حس شده است؟
آیا شعر جز حسی است که در لحظه ها اتفاق میافتد؟
لحظه هایی که شعر به سراغ شاعر میآید چه لحظه هایی است؟
آیا آن لحظه ها به اختیار شاعر است؟
وقتی نوجوان بودم همیشه از خودم میپرسیدم که چرا همه شاعر نیستند؟
چرا بعضیها میتوانند دنیا را شاعرانه ببینند و بعضی نمیتوانند؟
و بعد به خودم میگفتم کاش همه شاعر بودند.
آن وقت از خودم میپرسیدم لحظه هایی که شعر به سراغ شاعر میآید شاعر چه حالی دارد؟
به نقل از جعفر
 
درمان دل درد و تهوع 
وقتی حس شکم درد به سراغ شما می‌آید، سخت است که به آن فکر نکرده و روزتان را ادامه بدهید . فرقی نمی‌کند که چه چیزی باعث به وجود آمدن این درد شده است، فقط می‌خواهید هرچه سریع تر از شر آن خلاص شوید . اگر معده‌تان اذیتتان می‌کند، می‌توانید برای آرام شدن درد راه‌های زیر را امتحان کنید :

ادامه مطلب
چرا فرهنگ اعتراض رو بلد نیستن بعضی مردم؟ بابا جمع کنید خودتونو با آتیش زدن اموالی که پولش از جیب خودمون میره چیزی درست میشه؟؟!!
همه اینا به کنار اینترنت چرا قطعه هنوز؟؟؟ حس کره شمالی بودن رو دارم که فقط سایتای داخلی رو میتونیم استفاده کنیم:/
کسی جایی رو سراغ داره که نیمه دوم فصل سوم اتک آن تایتان رو دانلود کنم؟ سایت ایرانی ای که فیلتر یا بسته نباشه:(( 
بدترین وجه اشتراک من و بنی تمایل به خودکشی هست 
و همدیگرو عمیقا درک می کنیم 
وجه اشتراک دیگه ای که داریم اختلال add هست که دوتامون دچارش هستیم 
من دیر این بیماری رو متوجه شدم و از مخفی کاری خوشم نمیاد و به او هم گفتم, و بن هم گفت خب منم این مشکل رو دارم و حتی سراغ شیوه های درمانیش رفته بود.
وجه اشتراک دیگه ای  که داریم تمایل به تاریکی هست 
و حساس بودن به نور 
به زودی تولد ل هست
به عنوان کادو میخوام برم یه تیکه لباس واسه بچه ی نداشته ش بخرم :)
اگه چیزی مسخره تر از این سراغ دارین بگین

پی نوشت1:وقت تنگه و دست و بالم بسته
وگرنه کادو تولد واسش شوهر پیدا می کردم می بردم
پی نوشت2:ایده ی تبریک مبریک هم داشتین با کمال میل پذیرا هسدم
جالبه وقتی سراغ یه نفر که با هاش قطع ارتباطیم مریریم و چکش میکنیم. دو تا اتفاق رخ میده احتمالا 
اول اینکه ما حرص میخوریم‌ 
چرا؟
چون که ما داریم به اون فرد طبق قانون بازی های روانشناسی اپتیاز میدیم و اون پاسخی نمیده احتمالا چون اصلا ما رو نمیشناسه.
دو اینکه یاد اتفاقات گذشته ممکنه عصبیتون کنه.
بهر حال به قول دکتر چاووشی زندگی پر از ابهامه.
مهم اینه که خودتون رو باهاش تطبیق بدین.
انعطاف پذیر باشین
دو روز پیش، حکم سنگین 18 سال زندان برای برخی فعالان کارگری، در رابطه با پرونده اعتراض کارگران هفت تپه، منتشر شد و  واکنش های زیادی برانگیخت. ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه، نیز درخواست برگزاری هر چه سریع تر و منصفانه دادگاه تجدیدنظر حکم ها را داشت، که امید به شکسته شدن این رای ها را افزون کرد. در جایی خواندم که کاش رئیسی، کمی ریشه ای تر برخورد کند و به سراغ قاضیانی برود که در سال های گذشته،. حکم های سنگینی را برای کنشگران سیاسی، مدنی و صنفی صا
وردی، جادویی جنبلی جهت خوب شدن حال هوا، اگه سراغ دارید خریداریم :|
یعنی بابای ما رو درآوردم.
قشنگ هی از طبقه‌ی دوم به حیاط، نیم ساعت فوقش کاشتن بذر و این چیزا، بارون، دوان داون همه‌ی وسایل رو جمع کردن و دویدن به طبقه‌ی دوم.
نیم ساعت بعد هوا خوبه
و دوباره همه‌ی اون سطر مذکور تکرار می‌شه
نیم ساعت بعد هوا خوبه
و دوباره...
خدایا، به این بنده‌ی بدبختت رحم کن :((
روده‌هایم به هم می‌پیچید. در روزهای عادی هم با خوردن سس دل‌پیچه می‌گیرم. پیش خودم چه فکری کرده بودم که با معده‌ی خالی و آن هم وسط سفر، سس سیر خوردم؟ که به لطف ظرف سس و اصرار من برای نگرفتن پلاستیک، جهت کمک به کره‌ی زمین، سس ریخت داخل جیب پالتوی نازنینم و دستکش‌هایم هم سسی شدند. این سندروم روده‌ی تحریک‌پذیر هم از آن بیماری‌های مزخرف است. البته بیماری که به کل مزخرف است. اتوبوس هرجا که نگه داشت پیاده شدم و اول از همه رفتم سراغ توالت. آن هم چ
در خطاطی، خط معلی را جور دیگری دوست دارم. عجب که چه اسمی روی این خط گذاشته‌اند. هم از جهت معنای باطنی فوق العاده ای که در پست قبل توضیح دادم، هم به جهت ترجمه تحت‌اللفظی. همان‌طور بلند، رفیع و برافراشته. کاملا مطابق با واقعه کربلا. چند سال پیش به عشقِ خط معلی رفتم حوزه هنری. از رفتنِ مستقیم به سمت معلّی کمی هراس داشتم. به چشمم سخت می‌آمد. دوست داشتم منِ هنرنخوانده، پایه‌ی هنری، کشیدنی و نوشتنی‌ام را قوی‌ کنم بعد بروم سراغ معلی. ولی نه با سبک
 
 
حیف که در آسانی‌ها تو را فراموش می‌کنیم!چقدر بد است که وقتی گرفتاریم به یاد تو می‌افتیم؛
تا مشکلی، مرضی و یا گرفتاری دیگری به سراغمان امده ، سراغ دعا و توسل به درگاه تو را می‌گیریم. غافل از اینکه تو همان خدایی هستی که آسانی‌ها در سایه‌ی لطف تو  آسان شده‌اند؛ وگرنه همان رفاه و گشایش‌ها می‌توانست تبدیل به گرفتاری و مشکلات بزرگی شود.
 
 
 
 
 
 
 
ویلا در شمال یا زمین در شمال؟
اگر می خواهید در شمال کشور ملکی خرید نمایید و یا اطلاعاتی در خصوص فروش و خرید زمین در گیلان و مازندران کسب نمایید .حتما این مقاله می تواند برای شما مفید و حائز اهمیت باشد .سوالی که عموما ذهن مخاطبان خرید ملک در شمال درگیر کرده این است که سراغ خرید ملک در شمال بروند و یا خرید ویلا  و اینکه چه مناطقی از شمال برای خرید ملک مناسب تر هستند .با توجه به اینکه ویلای آماده جهت فروش در شمال کشور نسبت به زمین های آماده فروش بس
اینستا را باز می‌کنم. دور عکس پروفایل دوست‌پسر سابقم نوار سبز است که نشان می‌دهد محتوایی را مخصوص Close Friends به اشتراک گذاشته. دور عکس کراش سابقم صورتی و نارنجی‌ست که نشان می‌دهد محتوایی را به صورت عمومی به اشتراک گذاشته. به نظر شما اول سراغ کدام می‌روم؟ بله، قطعا کراش سابقم!
 فکر تو همیشه به دنبال مهم‌ترین کارى خواهد بود که آن را یافته. اگر تمرکز ندارى، از همین کشف کن که تو کارى مهم‌تر براى خود سراغ دارى، پس یا به آن بپرداز و یا اهمیت کارى را که به آن مشغول هستى، براى خودت تحلیل کن تا فکرت با تو همراه شود که در این لحظه و با این بینش تو مى‌توانى سریع و صحیح حرکت کنى. 
(استاد و درس / علی صفایی حائری)
استامینوفن کدوئین خوردم، کمی دردش کم شد لیکن نمی‌دانم این تسلی قرص است یا اراده به یه ورش شدنم!
اما راستش سرم که خلوت میشود جای زخم دوباره مور مور می‌شود، تیر نمی‌کشد فقط مور مور نی‌شود و من دارم فکر می کنم که همه‌اش بخاطر علافی بود...
بگذریم...
هی اپ‌ها را بالا و پایین می‌کنم و هی مطمئن می‌شوم بلاکم و باز سراغ اولین اپ می‌روم و تکرار... باید گذشت .. زندکی ادامه دارد بی ح ، م ، آ، و و و اما ح راستش خیلی دوستم داشت حیف شد ... بگذریم برم کپه‌ی مرگم
سلام به تمامی خوانندگان.
اخیرا بهم پیام داده شده که اگه میشه شخصیت های داستانتو بیشتر معرفی کن. میخواستم در جواب اون پیام بگم که بعد از تمام شدن کتاب اول(که الان فصل یازدهمه  و بیست فصل داره)،میرم سراغ یه داستان دیگه که به همین داستان مربوطه و به معرفی شخصیت های داستان میپردازه.
مرسی که این مطلب رو خوندین
این زبان رو میکرسافت یا مایکروسافت یا حالا هر کدوم ساخته و جز زبان های سطح بالا شمرده میشود 
 
من اولین زبان برنامه نویسی رو سی شارپ انتخاب کردم چون از خانواده سی بود سه تیر زدم البته قبل از این هم یکم با سی پلاس پلاس اشنایی کوچکی داشتم من باید بگم که به عشق بازی سازی برنامه نویس شدم :)
خب چرت و پرت بسه دیگه بریم سراغ دوره آموزشی مان که دیر نشده 
کتری رو گذاشتم روی گاز تا بعد از تمرین سه تار ، چای بخورم و درس بخونم...
خونه جمع و جوره...
۴شنبه برام مهمون میاد و من تا ظهر ۴شنبه خونه نیستم دیگه... 
فقط مونده لباسها رو از روی بند جمع کنم و ظرف های آشپزخونه رو جا به جا کنم...
باید برای فردام سالاد هم درست کنم...
اون طالبی ها رو هم یکیش رو پوست بکنم ببرم تو کشیک فردا بخورم...
اه...
لعنتی‌...
یهویی چقدر کار شد :))) 
من برم سراغ کارهام وقت نیییست   
نماز خواندن آرومم می‌کنه، ولی عشقی به خدا ندارم؛ در واقع باهاش قهرم.ش
من پاک بودم، خودم رو پاک نگه داشته بودم، حق من نبود بعد این همه دعا یه آدم ناپاک نصیبم کنه.. حتا پسرهای مذهبی و مدعی هم از همون اول سراغ دخترایی می‌رن که چیتان پیتان می‌کنند و حجاب ندارن.. حفظ حجاب برای ماها چه معنی می‌ده؟ قربانی کردن زندگی‌مون برای خدایی که سودش به دشمنانش بیشتر می‌رسه تا پیروانش.
از حجم بیکاری و بی‌نتی تمام عکس و ویدیو و داکیومنتای تلگرامو چک کردم و اضافیشو پاک کردم و امشب هم رفتم سراغ آدیوها. اول اینکه به این نتیجه رسیدم اونقدری هم که فکر میکردم صدام داغون نیس و اگه عمری بود و دوباره نت وصل شد برنامه اینه که به همه ویس بدم و همه مجبورن تحمل کنن تا بفهمن رئیس کیه.و دوم اینکه اصلا یادم نبود ویسای این یارو هم رو این گوشیمه و دچار یاس فلسفی یا حتی افسردگی حاصل از شکست عشقی شدم.
 
باید گفت اعتیاد چیز بدی است.خیلی بد! برای مثال در خانه نشسته اید و معتاد ها را در تلویزیون در اخبار20:30 را نگاه میکنید.و همراه با خانواده، فحش های آب نکشیده خود را حواله معتادین میکنید،ای...چرا رفتی سراغ مواد مخدر و از این حرفا؛ ولی کجای کاری که الان فقط معتاد مواد مخدر نداریم!
ادامه مطلب
مادر آرام در اتاق را باز کرد خدای من این عروسک کوچک من است. که امروز این‌قدر بزرگ و زیبا شده، چشمانش می‌بارید هم از شوق هم از دل‌تنگی رفتن اون، دختر ناگهان در آینه ی مقابلش مادر را دید برگشت زن جلو دوید و محکم اورا بغل کرد: خوشحالم دخترم که زنده ماندم و امروز را می‌بینم. امروز حاصل  بیست سال زندگی و عشق او  ، به خانه ی  بخت می‌رفت.  زن روی ابرها قدم برمی داشت. فرانک پنج سال بیشتر نداشت که همسرش از داربست  سقوط کرد و تنها فرزندشان فرانک شد تنها
بعد از چند سال دلم تنگ شد برای فضای نوشتن در وبلاگ. به این فکر می کردم که چقدر فضاهای مجازی دیگر که دقیقا منظورم اینستاگرام و تلگرام است، هیچ کدام از چیزهایی که می خواستیم را بهمان نداد و همین چیزهای خوبی هم که وبلاگ داشت ازمان گرفت.
داشتم دو دو تا چهار تا می کردم که دارم با گذاشتن وقت زیاد در فضای اینستاگرام چه چیزی می دهم و چه چیزی می گیرم.
_ دوست دارم تاثیرگذار باشم؟ نمی توانم. چون به خاطر انبوه اطلاعات و داده ها، حجم کوچک محتوایی که من تولید
وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ و براى انفاق، به سراغ بى ارزش آن نروید در حالى که خودِ شما، (به هنگام پذیرش اموال،) حاضر نیستید آنها را بپذیرید.(بقره/267)قرابت آنچه برخود می پسندی برای دیگران نیز بپسند(نامه ۳۱ نهج البلاغه)
خرید و فروش خودرو دست دوم یکی از روش های مرسوم نقل و انتقال خودرو است که در همه جای جهان مورد استفاده قرار می گیرد. اساسا همه افراد قدرت خرید خودروی صفر و کارنکرده را ندارد و به همین علت سراغ خودروهای کارکرده و دست دو می روند. البته هستند بسیاری که می توانند یک خودروی صفر بخرند، اما ترجیح می دهند از مزیت های یک ماشین کارکرده بهره ببرند و سراغ ماشین صفر نمی روند. آنچه باعث می شود که فرد به سمت خرید یک ماشین کارکرده یا یک خودروی صفر برود، اولویت ب
من هیچ وقت سراغ نواختن سازی نرفته بودم و حس‌های جمله نشدم رو با نواختن جبران نکرده بودم. مثل بعضی که می‌نوازن و از صداش حظ می‌برن من بلد نبودم سازی بنوازم. حالا اما دست‌هاش رو می‌گیرم و نگران حس‌های جمله نشدم نیستم. حالا می‌نوازم. کلاویه‌های دست‌هاش رو از بَرَم..  
گفت هفته‌ی پیش سراغ عکس‌هایش را گرفته. پسرش را وادار کرده آلبوم را بیاورد و عکس‌ها را یکی‌یکی نشانش بدهد. سرآخر، یکی را برای اعلامیه‌ی ترحیمش انتخاب کرده. قلبم از درد مچاله شد. تماشای کسی که روزگاری که خیلی هم دور نیست، آن‌جور باجذبه و ابهت بود و حالا ضعیف و نزار، روی تخت چشم‌انتظار مرگ دراز کشیده از توانم خارج بود. به میم گفتم برویم.
عجیب دلــم گرفته اونم یهویی خیلی حس بدی بود خیلی نمیدونم چجور و از کجـــــا آمد سراغ من آخه!
خدایـــا هیچ وقت حال منو توی محرم این مدلی نکن روزای محرم همش حس غروب جمعه های پاییزی داره دلــــتم بگیره فکر کن چه بلایی سرت میاد !!
از اینکه بی اعصاب میشم یوقتـــایی واقعا غیر قابل باوره! و بســـــیار ناراحت کننده است...

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

test