نتایج جستجو برای عبارت :

دوازده کاری که قبل از مرگم انجام بدم!

سلام بر بلاگری عزیزی که به وبلاگم وارد شدی و داری این مطلبمو می‌خونی، خیلی خوش اومدی به وبلاگم.
از فاطمه خانم که من رو به چالش "۱۰ کاری که قبل از مرگم که باید انجام بدهم" دعوت نمودند، مچکرم.
۱۰ کاری که قبل مرگم بهتره انجام بدم:
آدم قبل مرگش دنبال دعا و نماز و استغفار و این هاست
ولی دوست دارم بعد مرگم نامی از خودم باقی گذاشته باشم.
ولی این کارها رو انجام داده‌ام که با خیال راحت برم اون دنیا.
۱-خوشحال کردن بنده‌های خدا
۲-یادبگیرم و یاد بدهم یادگرف
به دعوت دوستان عزیزم سیدجواد و آقا حامد همچنین به ایده ی خود سیدجواد، با مطلبی تحت عنوان 10 کاری که باید قبل از مرگم انجام بدم در خدمتتون هستم (سیّد یه تخفیفی می دادی، 10 تااااا :| )
این روزها آدم خودش هم نخواد، بلطف کرونا و استرس هایی که به مردم دنیا وارد کرده ناخودآگاه به یاد مرگ میفته! بدا به حال منی که از این همه اتفاق عبرت نمی گیرم. این چالش فرصت خوبی شد که بیشتر به مرگ و آمادگی قبل از اون فکر کنم.
ادامه مطلب
دانلود اهنگ کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا با کیفیت عالی همراه با تکست
دانلود آهنگ آرش نظم خواه بنام روز مرگم ، دانلود آهنگ غمگین آرش نظم خواه متن آهنگ روز مرگم فرا رسیده است. ... کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها. آهنگ آرش نظم ...
دانلود آهنگ روز مرگم از آرش نظم خواه متن آهنگ غمگین روز مرگم فرا رسیده است همه با جامه های سیاه سرمزارم ... کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها.
آهنگ فوق العاده زیبا احساسی و غمگین یار من دستش توی دست غ
کاش نیومده بودم تهران. متنفرم از خودم به خاطرش. اصلا حالم خوب نیست حتی نمیتونم راجع بهش حرف بزنم. دلم میخواد بمیرم. من حتی عرضه ی مردنم ندارم. حتی مرگم برام اتفاق نمیفته. حتی لیاقت مرگم ندارم. از همه متنفرم. از خودم از دنیا. کاش امشب تموم بشه. اینجا مینویسم شاید فقط خالی شم. وگرنه جای دیگه ای. رو ندارم. نه جاییو دارم نه کسیو. 
من عاشق برنامه ریزی ام. حالا توی هر مسئله ای میخواد باشه بززنامه فردارو اینجا میگم تا یکم شاد تر بشم.
ساعت  شش و بیست و هفت دقیقه بیدار‌میشم تا شش و چهل و شش دقیقه کارای اولیه رو انجام میدم تا هشت برای امتحان میخونم. هشت و پنج دقیقه مدرسه ام. حداکثر ساعت دوازده و ربع برمیگردم خونه. تا یک برنامه میریزم تا سی و یک اردیبهشت. از یک تا چهار درسمو میخونم. از چهار میرم یکم به خودم برسم. حداکثر دو ساعت باید طول بکشه. شش تا دوازده درس میخونم. دوازده میخواب
نگاهی نو به بشارت ابراهیم در سِفر پیدایش:
یکی از پرسش‌های مربوط به آیات 17: 18 و 17: 20 از سِفر پیدایش تورات این است که آیا این آیات را می‌توان اشارت و بشارتی به پیامبر اسلام و دوازده امام شیعیان دانست؟ با تأملی دقیق در دعای ابراهیم برای فرزندش اسماعیل (پیدایش 18: 17) و نیز نحوه‌ی استجابت الهی (پیدایش 20: 17) می‌توان ادعا کرد که خداوند به ابراهیم (ع) بشارت داده که امامت را در پیامبر اسلام و دوازده امام از نسل اسماعیل علیهم‌ السلام قرار دهد. از سویی با ت
۱- خودمو تغییر بدم
۲- دیگرانو تحت تاثیر بذارم
۳- همه رو متحد کنم
۴- محیط زندگی خودمو تغییر بدم و بهتر کنم
۵- تحصیلات دانشگاه رو که تموم کردم بلافاصله کسب و کار هامو راه بندازم
۶- دوستان رو متاثر کنم
۷- کارایی که دلم میخواد! رو انجام بدم
۸- بقیه کارایی که دلم میخواد رو انجام بدم
۹- جلوی کارایی که مفید نیستن یا مضر هستن رو بگیرم
۱۰ - و در آخر: دنیا رو تغییر بدم
نمیدونم چندمیه. ولی شاید دهمین دوازده ساعتی باشه که دارم مداوم کار میکنم.
قراره تا چند روز دیگه این عذاب تموم بشه.
پیشنهادهای کاری بهتر و بهتر هر روز میان سراغ آدم و آدم هِی نمیتونه بهشون نه بگه. برای همینه حتی فرصت ده دیقه استراحت رو هم از آدم میگیرن.
 
میگم یه پیازیم بیاری بدک نیست
با تعجب میگه هر وقت خواستم بیارم میگفتی مسجد میخوای بری مکروهه، حاجی! حکم خدا نکنه عوض شده؟!
میگم نه حکم همانه، ولی پیاز کیلوی دوازده هزارتومن رو کی دیگه از بوش اذیت میشه؟!! خخخخخ
نون پیازم که میگفتن خوب چیزی بوده ها!! همین رو هم دارن از ملت دریغ میکنن.
نمیدونم چندمیه. ولی شاید دهمین دوازده ساعتی باشه که دارم مداوم کار میکنم.
قراره تا چند روز دیگه این عذاب تموم بشه.
پیشنهادهای کاری بهتر و بهتر هر روز میان سراغ آدم و آدم هِی نمیتونه بهشون نه بگه. برای همینه حتی فرصت ده دیقه استراحت رو هم از آدم میگیرن.
این وسط فکر کردن بهش آرامش بخشه
اووووم خب من تا حالا بش فکر نکرده بودم شاید ولی خب در لحظه هر چی که اومدو می نویسم . شاید فکر کنید یه سریش همچی مهمم نیستا ولی خب همینکه حس میکنم بم حال خوب میده می نویسموشون .
۱- رسیدن به تمام اون اهداف و ایده های ثبت شده روی برگم 
۲-خریدن موتور سنگین 
۳-رسیدن به اون نقطه که مامان بابام یه آخیش بگن و کلییییی برا خودشون کیف کنن 
۴- انجام یه کار مانا ، تا بعد از مرگم هعی تکرار بشم و توی ذهن ها باقی بمونم 
۵- خندیدن و خندوندن تا اخرین لحظه
۶- جبران خسا
ده تا خیلی زیاده D: چون فک نکنم کارای زیادی باشه که بخوام قبل مرگم انجام بدم. میمیره آدم راحت میشه دیگه :)))))))  ولی فکر کردن بهش جالبه
۱. نمازای قضامو بخونم  
۲. یه کار مفیدی انجام داده باشم تو زمینه‌ی تحصیلیم. یه قدم علمو جلوتر برده باشم. ولو کوچیک. 
۳. یه بچه تربیت کرده باشم. مهم هم نیست حتماً مال خودم باشه. ولی دوست دارم منو مامان خودش بدونه. 
۴. بتونم کارای بدی که کردمو جبران کنم و بقیه حلالم کنن. 
۵. اطلاعات خصوصیمو پاک کنم و رمز دستگاها و اکانتا
1)یه دختر داشته باشم|بزرگ کنم  اسمشو بذارم رها ^^
2)جلد آخر نغمه آتش و یخو بخونم(این یکی از محالاته البته)
3)نمازای قضامو بخونم(این هم)
4)برم توکیو(این فکر کنم خودش ده مورد داره داخلش. نودل بخورم، شکوفه های گیلاس و هانابی ببینم. از اون لباس مدرسه ایاشون بخرم، برم مانگا کافه و..)
5)همه انیمه های خوب دنیا رو ببینم(ناروتو تو صدر لیسته @_@)
6)یه کلوپ کتابخوانی راه بندازم.
7)رییس شورا بشم و یه سری تغییرات انیمه گونه بدم تو مدرسه(کایچووووو)
8)یه روز برم کتابخو
امروز دوازده ، دوازده، نود و هفت ... نمیدونم چرا ولی دوست دارم تاریخشو:))
من الان باید خواب میبودم، وقت استراحتمِ مثلا نیم ساعت دیگ باید ادامه کارامو میکردم. این گوشیا عجب چیزهای بیخودی هستند.[وی این جمله را مینویسد بارها در روز تکرار میکند باز هم از گوشی استفاده میکند،از رو هم نمیرود]
امسال اسفند خیلی خاصه چون از هر روز هفته چهارتاشو کامل داره:))
خب از اونجایی که میدونین من زندگی رو خیلی دوست دارم
و کاش بشه قبل مرگم کارایی که میخواستم همیشه انجام بدم رو انجام داده باشم
خب اینم لیست من
1. توی هر زمینه ای که حالا کنکور منو واردش میکنه تلاشمو کرده باشم و آدمی شم که به خودم افتخار کنم
( میخواد زبان باشه میخواد هنر باشه میخواد پیراپزشکی یا ... باشه )
2. مستقل شده باشم و خونه ای مطابق سلیقم و ماشین داشته باشم با یه سگ یا گربه خونگی
3. به زبان های انگلیسی و ( آلمانی یا فرانسوی ) و اسپانیایی تسلط داشت
دانلود اهنگ کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا با کیفیت عالی همراه با تکست
دانلود آهنگ آرش نظم خواه بنام روز مرگم ، دانلود آهنگ غمگین آرش نظم خواه متن آهنگ روز مرگم فرا رسیده است. ... کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها. آهنگ آرش نظم ...
دانلود آهنگ روز مرگم از آرش نظم خواه متن آهنگ غمگین روز مرگم فرا رسیده است همه با جامه های سیاه سرمزارم ... کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها.
آهنگ فوق العاده زیبا احساسی و غمگین یار من دستش توی دست غ
بدجوری رو مخمه..
این روان پزشکی..
علاقه م به روانشناسی ..ب موضوعاتش...
اینکه دوس دارم کتاباشو بخونم...
اینکه حاضرم بخاطر یادگرفتن مطالبش برم اونور و بیام و سرآمد باشم و خدمت کنم ...
دوس
دارم کارل یونگ دوم باشم...دوس دارم کتابی ازم باشه بعداز مرگم مص ابراهیم
هادی ک زندگی ادم رو بهتر کنه ....دوس دارم بعد مرگم هم موثر یاشم...
باید بیشتر درموردش تحقیق کنم..
فعلا میدونم ک کلی ایده و فکر اومد ب ذهنم..
کارکردن
توی کلینیک ها ...دعوت کردن یکی ب زندگی بهتر...توسعه
بدجوری رو مخمه..
این روان پزشکی..
علاقه م به روانشناسی ..ب موضوعاتش...
اینکه دوس دارم کتاباشو بخونم...
اینکه حاضرم بخاطر یادگرفتن مطالبش برم اونور و بیام و سرآمد باشم و خدمت کنم ...
دوس
دارم کارل یونگ دوم باشم...دوس دارم کتابی ازم باشه بعداز مرگم مص ابراهیم
هادی ک زندگی ادم رو بهتر کنه ....دوس دارم بعد مرگم هم موثر یاشم...
باید بیشتر درموردش تحقیق کنم..
فعلا میدونم ک کلی ایده و فکر اومد ب ذهنم..
کارکردن
توی کلینیک ها ...دعوت کردن یکی ب زندگی بهتر...توسعه
 
این روزا خیلی به مرگ فکر میکنم...
خیلی زیاد...
به روز مرگم فکر میکنم...
به اینکه در لحطه مرگ چقدر ناتوان و بی دست و پا میشم...
چقدر نمیشه ازش فرار کنم...که یک لحظه تبدیل میشم به تلی از گوشت و استخون که حتی نمیتونه یک میلی متر قدم از قدم برداره...که حتی نمیتونه خودشو از نامحرم بپوشونه که حتی نمیتونه...هیچی!
که مثل این دوستانی که تو هواپیما زنده زنده سوختن...هیچ کاری از هیچ کسی برنمیاد و تسلیم تقدیر الهی میشم...پدر و مادر ..یا بچه و همسر ...شاید!هیچ کس نمیتو
۱- میرم فن ساین بی تی اس و بایسمو بغل می کنم...
۲- میرم تک تک رفیقای بیانم رو پیدا می کنم...عشق جانم که جای خود داره:) ایشون رو پیدا کنم انقدر بوسش می کنم که ذوب شه... ^^ دختر خوشگلمking army رو پیدا می کنم و باهاش کلییی حرف می زنم ❤
۳- میرم پیش تمااام کسایی که اذیتم کردن و ازشون بدم میاد و همه ی احساسمو نسبت بهشون میگم...خسته شدم انقدر تظاهر کردم هیچ حسی بهشون ندارم. ازشون متنفررررممممم
۴- میرم پیش مامان بزرگم اعتراف می کنم کلید کمدی که توش شکلات قایم می ک
یک. همه کتاب‌هایی که می‌خوام رو بخونم. 
دو. کاندید ریاست جمهوری بشم. =)) 
سه. یه روزی بالاخره از خودم مطمئن بشم، به خودم نگاه کنم و بگم که آهان، تو رسیدی، تو تونستی! دیگه لازم نیست جوش بزنی، لازم نیست استرس داشته باشی! (بعید می‌دونم بشه... اصلا کسی هست که همچین روزی رو تو زندگی‌ش ببینه؟ اگه هست که خوش به حالش...) 
چهار. یه کتاب‌فروشی بزنم. 
پنج. یه دختر نوجوون از پرورشگاه بیارم. و اگر تا اون موقع آدم شده بودم و رابطه‌م با بچه‌های بالای سه سال و زیر
امروز رفتم فیزیوتراپی 
بعدش خوب بود تا اینکه عصر رفتم بیرون 
برگشتم خونه درد داشتم تو کمرم. .الان که دوازده شب هست. هم درد رو دارم . 
فکر میکنم . بتونم فردا صبح زود بیدار بشم . اگر بتونم زود بخوابم. 
اگر نه . که مثله بقیه روزها ساعت دوازده ظهر بیدار میشم. و باز یه روز دیگه رو از دست میدم . 
:( فردا عصر هم باید برم باز فیزیوتراپی... 
کاش کس دیگری میشدم ... بهتر قوی تر
در این دنیا که همه سگ دو می زنند تا چیزی بشوند، تو دنبال "هیچ" شدن باش. فانی محض شو. فرض کن مرگ حالا آمده است و تو آرام آرام هرچه داشته داده ای و تمام. نه بسته دل به هیچ کس، نه بسته جان به هیچ جا. رها باید شد ازین همه کثرت، رها. مثل آنکه می گفت، "در عدم افکندم آخر خویش را/ وا رهاندم جانِ پر تشویش را". نیّت کن که می خواهم در بین این همه هیچ نخواهم‌، به هیچ چیز نرسم، هیچ آرزویی، هیچ گفت و گویی، مطلقاً هیچ باشم. آنچه گفته اند و فرض است را انجام دهم و تمام. ت
امروز از اون روزهای لعنتی ه که باید اونقدر خودمو به در و دیوار لحظه ها بکوبم تا رنج درونم به حد قابل تحمل برسه .
از همه ی راهها کمک میگیرم .
قدم میزنم تا بفهمم چه مرگم شده . احساساتی میشم و ...بعد بلند بلند با خودم حرف می زنم .البته نه با خود_ خودم ... و اشک هام روان میشه و می رسه به مویه ...
سردم میشه . چشمام میسوزند. بدنم دچار درد غریبی میشه .
یک تکه کاکائو تلخ برمیدارم تا موقتا گرسنگیم را رفع کنم .میرم سراغ گوشی موبایلم  . عینک میزنم و میام اینجا تا از ا
خیلی فکر کردم که ببینم چه کارهای مهمی وجود دارن که میخوام قبل مرگم انجام بدم. ولی هرچی فکر کردم کمتر به نتیجه رسیدم و به غیر از یه مورد هیچی به ذهنم نرسید. (نپرسین چی) ، در واقع اگه همین الآن بفهمم که باید بمیرم ، بیشتر خوشحال میشم تا اینکه ناراحت بشم که کلی کار عقب مونده دارم.خلاصه اگه بخوام ۱۰ موردو لیست کنم ، اینا هستن ، که درواقع انجام دادن یا ندادنشون اصلا برام مهم نیست ، ولی مینویسم:۱. نوشتن داستانی که چندین ماهه تو ذهنمه و تبدیل کردنش به ف
صدای گوش‌خراشِ ناقوسِ کلیسا را با گوش‌های کورت بشنو! صدای شیهه‌ی کلاغ‌های پیر را با چشمانِ پلیدت ببین! دستانی که به سمتِ پروردگارت برای نابودیِ دیگران دَرهَم گِره کرده‌ای، سَرانجام خرخره‌ی بی‌جانِ دیگری را نشانه خواهد رفت. چه چیزی درونِ تاریکی خرخره‌ی نازکِ تو را نوازش خواهد داد؟ من همان سایه‌ی مرگم که همانندِ بختکی ثقیل، درونِ سیاهی، لاشه‌ی بی‌جانِ تو را با چشمانی باز، نشانه خواهد رفت. چشمان پلیدت را بیشتر باز کن تا دریابی چگونه ب
می توانی هق هقِ خیسِ دخترکی را بشنوی که پشتِ پنجره ی اتاقش ایستاده و نگاهش را دوخته به ستاره هایی که توی آسمان ندارد. ساعت که از دوازده بگذرد دخترک تمام می شود انگار. من مطمئنم توی تمامِ دنیا کسی وجود ندارد که به اندازه ی او دلش از تماشایِ آسمان بگیرد. 
اول:در خوانندگی مهشهور شم
دوم:توی تیم اصلی کاله کاپ بسکتبال برم
سوم:با یکی دوست بشم (لطفا وارد جزئیات نشید)
چهارم:در رشته برنامه نویسی موفق شم
پنجم:اگر کرونا بره صدرا دوستم را ببینم
ششم:وبلاگ زن داداشم معروف بشه
هفتم:داداشم مشکل تنفسیش از بین بره
هشتم:بقیش خصوصیه
بر اساس این که در زمان حال هیچ کار به خصوصی انجام نمی دم، شرکت تو این چالش یکم عجیب غریب واسم به نظر می رسه. می تونیم حداقل از آرزوهامون و کارهایی که دوست داریم انجام بدیم حرف بزنیم اما کی تضمین می کنه تا زمان مرگ دغدغه هامون و افکارمون و آرزوهامون تغییر نکنه؟ حتی منی که زندگیم مثل یه مرداب در حال تبدیل به باتلاقه هم دائم در حال تغییرم... نمی دونم، بریم سراغ کارهایی که الان دوست دارم تا قبل مرگم انجام بدم...
1. سفر، به نظرم اولین حسرت زندگیم رفتن ا
در مقالات قبلی این سایت در مورد نقاط عطف رشدی کودک دوازده ساله صحبت کردیم. در این مقاله در مورد ویژگی های ویزیکی این کودکان بحث خواهیم کرد.
کودک در اینجا تصویری از ویژگی های فیزیکی کودک دوازده ساله نشان داده می شود:
سرعت رشد هم اکنون در سیستم استخوان بندی در حال ادامه ی فعالیت می باشد. ماهیچه ها، که قبلا جزء جدایی ناپذیرسیستم ریتمیک رشد بدن شده بودند، بخشی از عملکرد مکانیکی اسکلت بدن را تشکیل می دهند….
فعالیت های اعضای بدن به صورت ابتدایی شر
1.تو مسابقات جهانی wca شرکت کنم.
2.اولین رکورد زیر 3 ثانیه جهانو بزنم.
3.اینو نمیتونم بگم.
4.اینم نمیتونم بگم.
5.این هم نمیتونم بگم.
6.ابجیمو ببینم.
7.ابجیمو بغل کنم.
8.الکلاسیکو رو از نزدیک ببینم.
9.اریم دوس دارم ببینم
10.ندارم همینا بود
مری معتقده که من ناناحن و بی حوصله ام. ناناحن نه، ولی بی حوصله هستم. میخواست منو ببره بیرون :| بهش میگم ترجیح میدم از بی حوصلگی بمیرم اما دلیل مرگم کرونا نباشه :| ناموسا بیرون نه :|
+ بالاخره بعد مدتها ساعت یه ربع یه شیش پا شدم :)))) ولی باز از ۹ تا ۱۱:۳۰ خوابیدم و مری با قلقلک بیدارم کرد :( #نه_به_خشونت_علیه_پانداها :(
یک:به حالت راضی به خواست خدا بودن نزدیک شم
دو:تحت هر شرایطی تسلیم خواست خدا باشم.
سه:سلامتیمو به دست بیارم، شاید حتی یه روز قبل از مرگم، ولی مطمعنم بدستش میارم. 
چهار:به قرآن تا اونجایی که میشه تسلط پیدا کنم و خیلی هارو به اسلام دعوت کنم. 
پنج:روانشناس موفقی بشم و به هزاران نفر انگیزه بدم. 
شش:بتونم نویسنده موفقی بشم.
هفت:یه مامان فوق العاده برای ستاره باشم. (ستاره هنوز وجود نداره)
هشت:با چند تا خیریه همکاری کنم.
نه:تناسب اندام داشته باشم.
ده:با ر
دوازده جور حرف زدن هستش که گند می زنه به #روابط
شما با همسر، دوست، همکار، همکلاسی، بچه، و هر شخص دیگه ای که باهاش رابطه
دارید و رابطه با اون براتون مهمه:1. نصیحتهای  تکراری و کلیشه‌ای که هیچ راه حلی توش نیست.

2. تذکر مداوم، اون هم از
ادامه مطلب
۱. پدر و مادرمو از خود ، راضی و خوشحال کنم .
۲.طوری زندگی کنم که بعد از مرگ، درخواست برگشت دوباره نداشته باشم .
۳. یه دوش بگیرم و آراسته و مرتب بشم تا کار کسانی‌که می‌‌خوان من رو غسل بدن راحت‌تر باشه.
۴.اتاقمو تمیز کنم ، دفتر یادداشت‌هامو دم دست بذارم تا بعد از من خونده بشه :)
۵.دفتر درد و دلامو قایم کنم ، این مورد بسیار حیاتیه ! 
۶. روی پوشه‌ی نامه‌هام آدرس بزنم تا بعد ‌از مرگم رسونده بشه به‌دست صاحبش ‌.
۷.آدرس و رمز وبلاگمو توی یادداشت‌های
آن‌شکلی تشنه‌ی کلمات مستقیمِ تو ام که هرکس نداند، می‌گوید کلمه‌ای، سیل است بر عطش و آتشِ درونم که تویی ناجی من، پس بده عزیز و بر این ضعیف رحم بیار... اما نیستی. من می‌دانم که کلمه‌ای کافیست تا در این تمنا غرق بشوم. روح آدم که هرچه فروتر رود و بیش‌تر در عمق بماند، خفه نمی‌شود ؛ فقط بیش‌تر دردش می‌آید. حالا تو بیا و کلمه‌ای هم انفاق نکن؟ بدهی، ندهی، مرگم تویی که زنده نگاهم می‌داری.
ریاضی مهندسی اما نشسته میانِ من و تو، بیش از تو عذابم می‌ده
دلار در صرافی بانک ملی ایران امروز ۱۲,۸۴۰ (دوازده هزار و هشتصد و چهل تومان) قیمت خورد که نسبت به روز گذشته گران شد.
به گزارش دنیای اقتصاد قیمت دلار و یورو در صرافی بانک ملی ایران اعلام شد.
براساس نرخ های اعلام شده قیمت خرید دلار آمریکا ۱۲,۸۴۰ (دوازده هزار و هشتصد و چهل تومان) و قیمت فروش دلار آمریکا ۱۲,۹۴۰(دوازده هزار و نهصد و چهل تومان) اعلام شد.
همچنین براساس اعلام صرافی بانک ملی ایران قیمت خرید یورو ۱۴,۱۵۰(چهارده هزار و صد و پنجاه تومان) و قی
دیگر حوصله ام با من همکاری نمی‌کند، می‌دانم خسته است، به استراحت نیاز دارد، اما اکنون، در این سن، نه، اصلا حوصله ی عزیزم، همکاری لازم را با اینجانب به عمل آور، پس از مرگم به اندازه ی کافی وقت برای نبودنت هست.تو با این کم کاری ات به زندگی ام، به خودم ضربه میزنی، نزن جانِ من، نزن
 
پرهیز: بادمجان گوجه عدس سیب زمینی گوشت گوساله تندی شوری ترشی تلخی قارچ فلفل دلمه ای 
 
 
قبل حجامت: دوازده ساعت قبلش لبنیات و کرفس خورده نشه(تا دوازده ساعت بعد) تخم مرغ هم اکیدا از ۲۴ ساعت قبل خورده نشه تا دوازده ساعت بعد 
شام بادمجون گوجه است 
ماست موسیر خریدم دارم می خورم 
مامان یه سیب کوچیک آورد گذاشت برام (دستش درد نکنه میگه طب اسلامی گفته برای وسواس خوبه) 
فردا صبحم 
گفتم غروب برم حجامت 
آخه یکشنبه شب که دکتر بودم گفت الان برو حجامت از او
 مَنْ زَارَنِى بَعْدَ مَوْتِى زُرْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ إِلا فِى النّارِ لاَخْرَجْتُهُ هرکه مرا پس از مرگم، زیارت کند، روز قیامت زیارتش مى‏ کنم و اگر در آتش هم باشد، او را بیرون مى‏ آورم المنتخب للطریحى، ص۶۹ یا علی. التماس دعای مخصوص
امروز حالم بد بود خیلی بد. شب قبل ح به من گفت دیگه پیام نده و زنگ نزن و من بهم ریختم، وسط روز پ و ر ن دیدم و خوابیدم بیدار شدم پیام داده بود، زنگ زدم و حالم بهتر شد. نمی دونم چرا اینقدر به این بچچه وابسته سدم! ده، آخه ۱۰ سال ازم کوچکتره ...
معتاد شدم به گوشی، باید درس بخونم و به زندگیم برسم اما جز به ح نمی تونم به هیچی فکر کنم. لعنت به من با این دلبستگی‌های پیاپی‌ام که با مرگم به پایان میرسه فقط . 
من تقاص چی رو دارم میدم؟ نمی فهمم چمه و چرا اینجور...
استامینوفن کدوئین خوردم، کمی دردش کم شد لیکن نمی‌دانم این تسلی قرص است یا اراده به یه ورش شدنم!
اما راستش سرم که خلوت میشود جای زخم دوباره مور مور می‌شود، تیر نمی‌کشد فقط مور مور نی‌شود و من دارم فکر می کنم که همه‌اش بخاطر علافی بود...
بگذریم...
هی اپ‌ها را بالا و پایین می‌کنم و هی مطمئن می‌شوم بلاکم و باز سراغ اولین اپ می‌روم و تکرار... باید گذشت .. زندکی ادامه دارد بی ح ، م ، آ، و و و اما ح راستش خیلی دوستم داشت حیف شد ... بگذریم برم کپه‌ی مرگم
سای از مصدر سایماخ 
سای یعنی بشمار 
سایماخ یعنی شمردن ، ساییرام یعنی می شمارم.
بیر : یک  ، ایکی : دو  ، اؤچ : سه ،  دورد : چهار  ، بئش : پنج  ، آلتی یا آلتئ یعنی : شش ، یئددئ  یا یِددِ : هفت ، سه ککیز : هشت ،  دوققوز : نه  ، اون : ده 
حالا یازده و دوازده و.... 
ده ، بیست ، سی و... را به ترکی اول گوییم سپس یکانها را 
اون بیر : یازده ، اون ایکی : دوازده ، و.... 
همینطور ایرمی بیر : ۲۱ ، ایرمی دورد : ۲۴ 
ساعت دوازده شب هست و با حوصله دارم لاک میزنم!!! این یعنی حال دلم خوبه :)
ساعت دوازده شب هست و بدون توجه به لرزش دستم و کج و کوله شدنِ لاکم با ذوق به ناخن های قرمزم نگاه میکنم:)
ساعت دوازده شب هست و از مرورِ امروزم لبخند پت و پهن روی لبم جاخوش کرده :)
از یک روز زندگی چی میخوام مگه؟
سرکار با همکارها شوخی میکنم،بچه ها رو با عشق بغل میکنم و از لباس های تک تکشون تعریف میکنم.
خونه مامان بزرگه میرم و دیداری تازه میشه.
برای عیدی خواهرزاده ها خرید میکنم،برای
گفتی: "دوستت دارم." نه... دروغ چرا؟ گفتی: "دوستتان داشتم." بین این دو تا زمین تا آسمان فرق است. گفتی: "من از دوازده سال پیش یک وقتهایی دوستتان داشتم." و نگفتی: "تا امسال... تا همین امروز... تا همین الان." و من نفهمیدم این "یک وقتهایی" دقیقا به کدام روزها برمی گردد! 
به لبخندهایی که  فرو می خوردی و نگاههایی که می دزدیدی و "سلام"هایی که از آنها می گریختی یا به لحظه هایی که محو می شدی در خودت و مرا نه می دیدی، نه می شناختی!
به همه قایم باشکهایی که من چشم نمی گذا
این زیبا بنظر میاد که قضاوت نکنیم، همه رو درک کنیم، هیچ وقت تصمیم نگیریم، همیشه فک کنیم که راه درست معلوم نیست، همیشه فکر کنیم همه حق دارن، همیشه کنار بایستیم، هیچ وقت نتیجه نگیریم،و بمیریم...اما بشخصه ترجیح میدم بعد مرگم به زندگی یه احمق که در حد توانش عمل کرد نگاه کنم تا یه دانا که دامنش رو آلوده عمل نکرد و کنار ایستاد...
خب ددیم دعوت کرد که این چالشو بدم ~¿~
۱. اتاقمو اون مدل کاغذ دیواری که میخوام بزنم 
۲. فن ساین و کنسرت برم 
۳. آلبومای از زمان دبیوت تا آخرین آلبوم رو تمام ورژناشو داشته باشم
۴. دنسر شم 
۵. ددی و مامیمو ببینم 
۶. یه دفعه از نزدیک رامتینو بزنم ()
۷. اتاقمو از زیر بنا مرتب کنم
۸. سرویس اتاق خوابمو عوض کنم
۹. یه عاالمه کیک بستی و نوتلا بخورم ...
۱۰ . با دوستام برم بیرون
 
گفتی: "دوستت دارم." نه... دروغ چرا؟ گفتی: "دوستتان داشتم." بین این دو تا زمین تا آسمان فرق است. گفتی: "من از دوازده سال پیش یک وقتهایی دوستتان داشتم." و نگفتی: "تا امسال... تا همین امروز... تا همین الان." و من نفهمیدم این "یک وقتهایی" دقیقا به کدام روزها برمی گردد! 
به لبخندهایی که  فرو می خوردی و نگاههایی که می دزدیدی و "سلام"هایی که از آنها می گریختی یا به لحظه هایی که محو می شدی در خودت و مرا نه می دیدی، نه می شناختی!  به همه قایم باشکهایی که من چشم نمی گذ
از چند روز پیش شاید نه ام به بعد یا کندی کراش بازی می کنم یا کندی کراش بازی می کنم یا کندی کراش بازی می کنم یا تتریس جورچین می کنم یا وقتی از زور درد گردن دستم را می بندم و آویزان گردنم می کنم و دیگر کار خاصی ندارم انجام بدهم گوله گوله اشکم سرریز می شود. دقیقا هم نمی دانم چه مرگم است. هی به ذهنم خطور می کند اگر چنین بود چنان می کردم. اگر فلان بود بهمان می کردم. اگر می شد.. اگر می توانستم.. و از این دست افکار هی در ذهنم متبلور می شود و از چشمم فرو می چکد.
گفتی: "دوستت دارم." نه... دروغ چرا؟ گفتی: "دوستتان داشتم." بین این دو تا زمین تا آسمان فرق است. گفتی: "من از دوازده سال پیش یک وقتهایی دوستتان داشتم." و نگفتی: "تا امسال... تا همین امروز... تا همین الان." و من نفهمیدم این "یک وقتهایی" دقیقا به کدام روزها برمی گردد! 

به لبخندهایی که  فرو می خوردی و نگاههایی که می دزدیدی و "سلام"هایی که از آنها می گریختی یا به لحظه هایی که محو می شدی در خودت و مرا نه می دیدی، نه می شناختی!  به همه قایم باشکهایی که من چشم نمی گ
غمزه و ناز و ادای تو خوشم می آید،
عفّت و شرم و حیای تو خوشم می آید.
گر دوصد بار مرا طعنه و توهین بکنی،
هم دوصد بار صدای تو خوشم می آید.
پیرو قافیة بیت لب میگونت،
من ردیفم ز قفای تو، خوشم می آید.
چه جفا است بلای غم دیرینة تو،
چه بلا است جفای تو، خوشم می آید.
نرود یاد رخت هیچ گهی از یادم،
دم مرگم ز ادای تو خوشم می آید.
من خوشامد بکنم، لیک نیاید به تو خوش،
خوشی دهر برای تو خوشم می آید
همیشه سومین روز ماه مبارک رو دوست داشتم.
اولین سال هایی که کامل روزه میگرفتم، یعنی حدود دوازده سیزده سالم بود، توی همین روزهای مبارک، پدرم داشت می رفت کربلا.
منم خیلی خیلی دوست داشتم تجربه کنم این سفر رو. یهو رفتم یک گوشه و حرف دلم رو بهش گفتم ولی بی درنگ با مخالفتش رو برو شدم.
فردای اون روز، وقتی ظهر از مدرسه رسیدم خونه پدرم به صورت ناگهانی بهم گفت بریم و این طوری روزه سومین روز ماه مبارک رو توی مسیر کربلا افطار کردم.
و با لطف ارباب و مهربانی پ
Deadly Dozen Pacific Theater – دوازده سرسخت ۲: جنگ اقیانوس آرام نسخه دوبله فارسی یک
بازی تیراندازی تاکتیکی می باشد. داستان آن مربوط به جنگ جهانی دوم قسمت
جنگ آمریکا و ویتنام است. در این بازی ۱۲ کماندو ارتش امریکا وجود دارند که
شما یکی از آنها هستید و رهبری یک تیمی را برای انجام عملیات خاصی که در
مکان های عجیبی مانند گینه نو ،گودال کانال ،ایوجیما و اوکیناوا انجام
میگیرد بر عهده دارید.که البته در جریان بازی فقط یک گروه ۴ نفری حضور
دارند که شما یکی از آن
بعد از مدت ها بالاخره حرف دل و عقلم یکی شد و به خودم جرأت دادم که بیام و درباره ی محبوب جان حرف بزنم،بعد از آخرین باری که اینجا دربارش گفتم دوازده بار دیگه با هم حرف زدیم، از اون دوازده یکیش تبریک سال نو بود و بقیه اش هم من شروع کننده بودم با این مضمون : خوبی؟ اونم جواب میداد و بعد صحبت تموم میشد، من دلمو به همین جواب‌ ها خوش کرده بودم و دیدن هر روزه اش،زل زدن به راه روی رو به روم و دیدن اومدن و رفتنش،وقتایی که من از پله ها میرفتم پایین و اون میوم
بچه دبستانیای دماغو فردا به علت آلودگی هوا تعطیلن:/نمیخوام به این بحث تکراری و کلیشه ای 'دبیرستانی ها ام نفس میکشند و فلان بپردازم
می خوام از این زاویه بهش نگاه کنم که جاش من سال بعد دیگه تو این نظام سر تا سر شت تحصیل نمیکنم، ولی اون بدبختا هنوز سال های نکبت بار زیادی رو پیشرو دارن:)
یعنی واقعا از هیچ چیزی تو دنیا اندازه مدرسه متنفر نیستم از اینکه دوازده سال تو یه نظام غلط با مسئولای مذهبی و تندرو و بی منطق درس خوندم که بار ها و بار ها خوردمون ک
#ناشناسو_بیاب !#ناشناستو_فوبیا !#رد_دادم !خلاصه مطلب: من آقایون و خانمهای زیر رو دعوت میکنم به این چالش، لطف کنن که چند تا اسکرین شات از همه نظرات افراد ناشناسو در اختیار من قرار بدن; سینلوک پوآرو نیستم اگه کمتر از یه هفته پیداش نکنم.صدرا، پیکاچو، بهنامپور، محمد، تقی زاده، نویسنده آشنا، نویسنده ی دیار بی کسی، ابوالفضل، نورا، نیکا، پسرعصبانی(بد) ، خانم میم و رهام، همه BTS دوستان(تعدادشون زیاد بود)، تمام اعضای ویراقالب، و هرکسی که به نحوی این شیا
#ناشناسو_بیاب !#ناشناستو_فوبیا !#رد_دادم !خلاصه مطلب: من آقایون و خانمهای زیر رو دعوت میکنم به این چالش، لطف کنن که چند تا اسکرین شات از همه نظرات افراد ناشناسو در اختیار من قرار بدن; سینلوک پوآرو نیستم اگه کمتر از یه هفته پیداش نکنم.صدرا، پیکاچو، بهنامپور، محمد، تقی زاده، نویسنده آشنا، نویسنده ی دیار بی کسی، ابوالفضل، نورا، نیکا، پسرعصبانی(بد) ، خانم میم و رهام، همه BTS دوستان(تعدادشون زیاد بود)، تمام اعضای ویراقالب، و هرکسی که به نحوی این شیا
دیدین توی تاریخ می‌نویسن که مثلاً پادشاهان قاجار، هر کدوم میانگین 25 سال حکومت کردن؟ هر کی چندسال بالا و پایین، بالاخره توی همین حول‌وحوش فرمانروایی کرده... (غیر از ناصرالدین شاه که گویا بالای نیم قرن پادشاه بوده)من حساب کردم توی دوازده سالی که در بازار کار کشور مشغول به کارم (نکته: اگه بیمه داشتم ده - دوازده سال دیگه بازنشسته می‌شدم!) میانگین هر سه سال شغلمو عوض کردم. اون دو سه سال اول که به تجربه‌اندوزی توی مطبوعات گذشت، بعد سه سال تمام در خ
سلام روز یکشنبه است
آخرین روز تابستون 98
گوشه ی صحن گوهرشاد رو به گنبد تکیه دادم به دیوار
دل نگران اربعینم و امیدوار به امام مهربانی ها
پ.ن 1 : هیچ وقت این گوشه خالی نبود .‌‌‌‌‌‌خیلی ذوق مرگم اینجام
پ.ن۲ : گر چه در خیل تو بسیار به از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر ( خلاصه آقا خودت درست کن) 
پ.ن ۳ : امروز سه تا کلاس اولی داشتیم
محدثه، اگر کسی به خواستگاریت آمد، بهش بگو اگر به اندازه مرگ تو را دوست دارد، بماند. زیرا فردا مرگ عاشقانه ای خواهد داشت.
محدثه، اگر قصد کردی عاشق پسری جز من شوی. قبلش به من تماس بگیر و بهم بگو چگونه خودکشی رو دوست داری. من حتی می خواهم نحو مرگم را دوست داشته باشی.
محدثه، اگر روزی فهمیدی دوستم نداری. بهم نگو و این خیانت را بهم بکن. بگذار روز های بیشتری حس کنم دارمت.
محدثه، اگر ثانیه ای گذشت و دلت برایم تنگ نشد. آرام زیر گوشم بگو. تا آنقد بهت نزدیک ب
این روزا بیشتر از هر چیزی و هر کسی از خودم میترسم...چقدر میتونم پست و بد باشم
پی نوشت:شنیدین بعضی ادما گوشیشون که زنگ پیام میاد ذوق مرگ میشن سریع شیرجه میزنن رو گوشی؟اون منم...حالا ببین یکی بهم زنگ میزنه چقدر ذوق مرگ میشم...ولی مرگم اینه که به یکی زنگ بزنم ...همه اش هم ریشه تو بچگیم داره...بچه بودم یبار زنگ زدم خونه خالم اینا بعد صداهای دخترخاله هامو تشخیص ندادم فکر کردم اشتباه گرفتم و اونا بهم کلی خندیدن...دیگه از اون به بعد نسبت به تلفن زدن فوبیا د
در جهان عشق سلطانت کنم،
آنچه خواهی، جان من، آنت کنم.
جا دهم در مردم چشمم ترا،
تا ز چشم غیر پنهانت کنم.
ریزی باران ملامت بر سرم،
بوسه باران، بوسه بارانت کنم.
 چیده گلهای مراد خویش را،
دسته-دسته زیب دستانت کنم.
پردة دل کرده پای انداز تو،
در دل و در دیده مهمانت کنم.
روز مرگم تو میا، شرمند ه ام،
چون ندارم جان، که قربانت کنم.
 
دانلود آهنگ بابک جهانبخش از خوشی میمیرم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * از خوشی میمیرم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , بابک جهانبخش باشید.
دانلود آهنگ بابک جهانبخش به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Babak Jahanbakhsh called Az Khoshi Mimiram With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ بابک جهانبخش به نام از خوشی میمیرم
هر کسی عاشقه حال منو میدونه بذار کل دنیا بهم بگن دیوونه بهم بگن دیوونهبذار همه بگن
خواستم بدانی که حالا دیگر من مرده‌ام. نه که امروز مرده باشم، چند روزی هست که مرده‌ام، اما وصیت‌نامه‌ام را حالا پس از مرگ می‌نویسم. حالا که چند روزی گذشته و بهتر باور کرده‌ام که مرگ چیست. نه که از قبل به نوشتنش فکر نکرده باشم، که بارها و بارها فکر کرده‌ام که اینجا چه باید بنویسم، اما تا آخرش هم ندانستم چه بنویسم که سزاوار این مرگ باشد. گذاشتم بمیرم و بعد بنویسم. اما حتی حالا هم چیزی فرقی نکرده، وصیت‌نامه‌ام می‌شود همین خزعبلات درهم. اما
آخه خدا... این چه رسمیه؟ 
حتّی نمی‌دونم از چی بیشتر ناراحتم. حتّی نمی‌دونم ناراحت باشم یا نه. کاش مطمئن بودم ازین که اونایی که باید براشون غصه خورد ماییم نه اونا. امّا الآن فقط امیدوارم. یعنی... نمی‌دونم. به خودم باشه، بارها دلم خواسته که بمیرم و بعد مرگم هیچی مطلق باشه. ولی می‌دونم که این خیلی مسخره‌ست. ناراحت‌کننده‌ست. پوچه.
آه. آخه این جوری که نمی‌شه. نمی‌شه این قد الکی باشه که. آه. چقد درد داره. چقد عزیزاشون دارن درد می‌کشن. آخه... آخه این
#اطلاعیه_مهم موسسه مصاف
اجتماع بزرگ مردمی #عید_بیعت با امام زمان علیه السلام
امروز... روز امامت امام زمان ما در پیش است؛ روزی که امام ما منتظر است تا بر اریکه قدرت تکیه بزند، یک به یک به پیشگاه او حاضر شویم و با او تجدید #بیعت کنیم...
اما... دوازده قرن از این انتظار میگذرد. دوازده قرنی که عالم در ورطه آتش و خون و خشونت دست و پا میزند... اما نجات دهنده ای نمی یابد. زیرا صدایش نمیزند
آیا... اگر دوازده قرن پیش همدل و هم صدا در تجدید بیعت با امام زمان خود اج
زمینه روضه ای حضرت رقیه (س)
شب سوم محرم 98
هیئت رایه العباس تهران
محمود کریمی
خدا مرگم بده چه لبهای پر از خونی


 

متن و سبک این زمینه روضه ای زیبا رو در ادامه مطلب ببینید ... کربلا نصیبتون


متن مداحی:

خدا مرگم بده چه لب های پر از خونی
خدا مرگم بده چه موهای پریشونی
خدا مرگم بده چه اوضاعی چه مهمونی
نه فرشی و نه چراغونی و نه سر دارم و نه سامونی
به ما سر زدی سر زده اومدی
کو بدنت مگه پر زده اومدی
بابا نگو که کجا بودی
بابا همه جا با ما بودی
بابا زیر دست و پ
شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد. وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود! ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامی
اینجا مثل قبرستان بی گور شده برایم.تا دست به قلم میشوم اشکهایم سر میخورد روی گونه هایم..
کاش به راحتی نوشتنش بود، مثلا بنویسی آرام باش و آرام شوم.نمیدانم چرا در عین حال که همه چیز معنایش را برایم از دست داده باز هم غمگینم.تمام شب را بیدارم.در همان گروه مجازی نگاه میکنم به کلمات اینو آن.نمیدانم به دنبال چه می گردم.هرچه هست نزدیک نیست.بعد بی حوصله میشوم و سرم را میکنم توی بالشت خودم را میزنم به مردن.حتا پریود هم نیستم..نمیدانم چه مرگم است..
امروز دیر بیدار شدمو تا ظهر خوابیدمو به خاطرش از خودم متنفرم متنفرم متنفرم. :(
خوابم زیاد شده خستگی دست از سرم برنمیداره و نمیدونم چیکار کنم دیشب با این که تا هفت عصر خواب بودم ساعت یک بیهوش شدم بعد فکر کن تا الان خوابیدم یعنی حدود ۱۲ ساعت خواب. حالا میگی نباید از خودم متنفر باشم :((((
به هر حال چاره ای ندارم جز این که پاشمو شروع کنم زمان از دست رفته بیهوده گذشته رو نمیشه برگردوند :( حالا که من این کتابو دوست دارم باید اینجوری بشه؟ بیخیال برم کار ک
هر زمان پدر و مادرم شبیه حرفاشون شدن اون موقع کسیو هم پیدا میکنم که شبیه حرفاش باشه.
هر زمان پدر و مادر اونجور که هستم منو بخوان کسی هم پیدا میشه که اونجور که هستم بخواد منو.
اینکه انقدر ایراد میگیرن ازم به خاطر اینه که آینه ام و خودشونو میبینن. در واقع دارن از خودشون ایراد میگیرن.
فهمیدم که هیچی درست نمیشه و باید اینجوری بگذره تا زمان مرگم.
اجتماع بزرگ مردمی عید بیعت با امام زمان علیه السلام
 
امروز...
روز امامت امام زمان ما در پیش است؛ روزی که امام ما منتظر است تا بر اریکه قدرت تکیه بزند، یک به یک به پیشگاه او حاضر شویم و با او تجدید بیعت کنیم...
 
اما...
دوازده قرن از این انتظار میگذرد. دوازده قرنی که عالم در ورطه آتش و خون و خشونت دست و پا میزند... اما نجات دهنده ای نمی یابد، زیرا صدایش نمیزند.
 
آیا...
اگر دوازده قرن پیش همدل و هم صدا در تجدید بیعت با امام زمان خود اجتماع می کردیم، هر
بنایی
تاریخی که به دلیل سبک معماری خاص بسیار مورد توجه پژوهشگران و باستان شناسان قرار
دارد.تصور عموم بر این است که در بقعه دوازده امام قبرهایی باید وجود داشته باشد
اما هیچ اثری از قبر و آرامگاه در این مکان نیستو هنوز کسی نمی داند علت نامگذاری
این بنا به بقعه دوازده چیست. این بقعه باستانی در سال 429 هجری قمری بر زمین آتشکده
ای که متعلق به دوران ساسانیان است ساخته شده. آن چیزی که این بقعه را از دیگر
آثار تاریخی جدا می کند برپا بودن آن پس از گذشت ه
بنایی
تاریخی که به دلیل سبک معماری خاص بسیار مورد توجه پژوهشگران و باستان شناسان قرار
دارد.تصور عموم بر این است که در بقعه دوازده امام قبرهایی باید وجود داشته باشد
اما هیچ اثری از قبر و آرامگاه در این مکان نیستو هنوز کسی نمی داند علت نامگذاری
این بنا به بقعه دوازده چیست. این بقعه باستانی در سال 429 هجری قمری بر زمین آتشکده
ای که متعلق به دوران ساسانیان است ساخته شده. آن چیزی که این بقعه را از دیگر
آثار تاریخی جدا می کند برپا بودن آن پس از گذشت ه
بنایی
تاریخی که به دلیل سبک معماری خاص بسیار مورد توجه پژوهشگران و باستان شناسان قرار
دارد.تصور عموم بر این است که در بقعه دوازده امام قبرهایی باید وجود داشته باشد
اما هیچ اثری از قبر و آرامگاه در این مکان نیستو هنوز کسی نمی داند علت نامگذاری
این بنا به بقعه دوازده چیست. این بقعه باستانی در سال 429 هجری قمری بر زمین
آتشکده ای که متعلق به دوران ساسانیان است ساخته شده. آن چیزی که این بقعه را از
دیگر آثار تاریخی جدا می کند برپا بودن آن پس از گذشت ه
یک وقتایی مثل الان احساس میکنم کیلومترها با حد و مرز معیارهای انسانی فاصله دارم. به جای صدها موضوعی که فکر کردن بهش در این شرایط کاملا طبیعی به نظر میرسه، نشستم حسرت این رو میخورم که اگه گوشیم رو نمیدادم تعمیر امروز میتونستم صوت دعواشون رو ضبط کنم و از این به بعد هروقت لازم شد برای کسی توضیح بدم چه مرگم هست به جای ساعت ها توضیح دادن و در آخر نفهمیدن طرف، همون رو بدم گوش کنه و خلاص. انصافا تا الان اینجور جامع و کامل دعوا نکرده بودند که تمام 29 سا
The Twelve Tasks of Asterix 1976,دانلود The Twelve Tasks of Asterix 1976 720p,دانلود انیمیشن 12 وظیفه آستریکس,دانلود انیمیشن The Twelve Tasks of Asterix 1976,دانلود دوبله فارسی انیمیشن The Twelve Tasks of Asterix 1976,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی,دانلود کارتون آستریکس با دوبله فارسی,دانلود کارتون دوازده کار آستریکس,دانلود مستقیم The Twelve Tasks of Asterix 1976 1080p,
ادامه مطلب
من که مشغول خودم بودم و دنیای خودم
می نوشتم غزل از حسرت و رویای خودم
من که با یک بغل از شعر سپیدم هر شب
می نشستم تک و تنها لب دریای خودم
به غم انگیز ترین حالت یک مرد قسم
شاد بودم به خدا با خود تنهای خودم
من به مغرور ترین حالت ممکن شاید 
نوکر و بنده ی خود بودم و آقای خودم
ناگهان خنده ی تو ذهن مرا ریخت به هم
بعد من ماندم و این شوق تمنای خودم
من نمیخواستم این شعر به اینجا برسد
قفل و زنجیر زدم بر دل و بر پای خودم
من به دلخواه خودم حکم به مرگم دادم
خونم ا
با چهل و پنج دقیقه مکالمه انگلیسی در هفته، مهارت های زبان انگلیسی خودتون رو ارتقا بدید و از دانشی که دارید لذت ببرید.
 
دوازده جلسه چهل و پنج دقیقه ای در دوازده هفته (9 ساعت در مجموع) فقط هفتاد هزار تومان.
 
برای ثبت نام، باید حداقل در سطح A2 باشید.
 
پس از ثبت نام، در طول هفته رایانامه هایی دریافت خواهید کرد که به شما کمک می کنند خلاق تر فکر کنید و منطقی تر گفتگو کنید.
 
برای دریافت اطلاعات بیشتر، لطفا در WhatsApp به شماره 9201367620 پیام بدید.
وقتی حالم خوبه بیشترازهرچیزی دلم میخواد بنویسم.
غمگینم ، بازم دلم هوای نوشتن داره.
اتفاق جالبی برام میفته میخوام ازش بنویسم.
دلم غرزدن و نق زدن میخواد ، کجا بهتر از وبم؟؟ غرهامو مینویسم
ذوق مرگم دلم میخواد ذوقمو بانوشتن خرج کنم.
بی حوصله ام ، نوشتن چاره دردمه.
به قول میرزامهدی صاحب یک فقره وب " یک مشت حرف های خب که چی گونه" نوشتن دروبلاگ تمرین نویسندگیست!
پس چی؟ بنویسیم!  
کجا؟ در وبلاگ!
کی؟ هروقت شد!!
+ به جان ملانصرالدین ننوشتن و ماهی یک پست گ
سلامبا خواندن برخی سایت ها و اطلاعات حقوقی مهم که در زیر به ان ها اشاره شده امیدواریم بتوانیم به مشکلات شما کمک کرده باشیم .
سایتی در مورد حضانت
حضانت دختر دوازده ساله
حضانت دختر بعد 12 سالگی و توضیحاتی در مورد آن
زندگی بعد از طلاق دختر دوازده ساله
حضانت دختر ۱۲ساله و اطلاعاتی در مورد آن
سایتی در مورد حضانت دختر دوازده ساله
اطلاعاتی در مورد حضانت
حضانت فرزند دختر
سایتی در مورد حضانت دختر
حضانت فرزند دختر بعد از طلاق چگونه است
قانون حضانت فر
یادتونه یه روز نوشت چند مدت پیش.از یه همکلاسی که سر کلاس خوابید و هر و پف و اینا 
جمعه این هفته بله برون همون.تالار هست و همتون دعوتیم.ااین مدت خواستگاریش تا خود بله برون فقط و اینا میخونیم تو مدرسه که حفظ بشیم اونجا خانواده داماد بترکونیم
اینقدر ذوق مرگم که منم براتون

حالا میام اون هم براتون تعریف میکنم.هم مجلس و امروز که برف اومد و تو حیاط مدرسه برف بازی کردیم.فعلا بای بای
رفیق نیمه راه منُ به این چالش دعوت کرده و راسش واقعا چالشه! من تا حالا بهش فک نکرده بودم ، ینی اینطوری تیتر وار^^"و برام دوس داشتنی بود !
 
1- برم آفریقا D: و هند، کوبا، افغانستان،تاجیکستان و...بیشتر توی سفر زندگی کنم.
2-عربی و فرانسه یاد بگیرم.
3-حداقل کمانچه رو بزنم. 
4-دو سه کتابی که دوس دارم ترجمه کنمُ ، ترجمه کنم :/ 
5-یه کارگاه سفالگری داشته باشم .
6-کتابخونه ی خودم اینقد بزرگ بشه که بعدش تبدیلش کنم به کتابخونه ی عمومی و همه ی کتاباشو با سلیقه ی خودم
#اطلاعیه_مهم موسسه مصاف
اجتماع بزرگ مردمی #عید_بیعت با امام زمان علیه السلام
امروز... روز امامت امام زمان ما در پیش است؛ روزی که امام ما منتظر است تا بر اریکه قدرت تکیه بزند، یک به یک به پیشگاه او حاضر شویم و با او تجدید #بیعت کنیم...
اما... دوازده قرن از این انتظار میگذرد. دوازده قرنی که عالم در ورطه آتش و خون و خشونت دست و پا میزند... اما نجات دهنده ای نمی یابد. زیرا صدایش نمیزند
آیا... اگر دوازده قرن پیش همدل و هم صدا در تجدید بیعت با امام زمان خود اج
دیروز دفاع کردم.
تازه به خانه برگشته ایم.
حال عجیب و غریبی دارم.
به شدت تشنه نوشتن و تعریف کردنم.
دنبال فرصتی می گردم که سر حوصله بنویسم.
 
پ.ن: پست را نوشتم و رفتم یک دل سیر گریه کردم:)
دیشب که به علی گفتم بعد از خواندن پستت گریه کردم می گفت شما دخترها چرا اینجوری هستید؟:) حالا بیاید ببیند امشب هم گریه کردم فکر کنم حسابی به من بخندد:)) اینطوری است دیگر! ما دخترها خوشحال شویم گریه می کنیم، ناراحت شویم گریه می کنیم، ندانیم چه مرگمان است هم گریه می کنی
زنگ
درس
فعالیت های انجام شده (تدریس)
فعالیت های خواسته شده (تکلیف)

اول
زبان
امتحان listening و تدریس lessson 4
ازمون 50 تا کلمه

دوم
فارسی
تدریس درس هفت
نوشتن درس 7 در دفتر ، خود ارزیابی در کتاب . شعر علم زندگانی به نظم و نثر در دفتر نوشته شود .

سوم
زیست
پرسش درس دوازده از دو گروه
امادگی برای جلسه بعد

چهارم
قران
چک کردن و جواب دادن به انس با قران های حل نشده .
احتمالا امتحان مفاهیم از کل کتاب
چهل و نه درصد از جست و جو های سئو ی انجام شده در گوگل بدون کلیک باقی می مانند
با این حال ، کلیک هایی که برای نتایج سئو انجام می شود نسبت دوازده به یک دارد .
Rand Fishkin می گوید :
من فکر می کنم سئو کاران و مارکتر ها امروز نسبت به سه سال گذشته در یک موقعیت ترکیبی هستند .
البته این موضوع وابسته به بخشی است که در آن قرار دارند .
او نویسنده و گردآورنده آخرین بررسی گوگل در مورد اطلاعات کلیک سئو در SparkToro است .
او این سخنان را سه شنبه به گرگ سفید گفت .
اطلاعا
دوازده باور "میلیونرساز" وارن بافت
به اعتبار و هویت تون بها بدین.
قدم اول اینه که خودتون رو لایق رویاهاتون ببینین، برای این موضوع باید روی اعتماد به نفس تون کار کنید.
 ارزش آفرینی کنید.نکته: این ارزش آفرینی باید تو دو بعد شخصی و کاری باشه به اینصورت که:در بعد شخصی: باورهاتون رو رشد بدین، دنبال هدف هاتون بگردین و رسیدن به اون ها رو به عنوان ارزش تعریف کنید.در بعد کاری: باید پا به عرصه ی خلاقیت بذارین و شروع کنید به خلق و ایجاد بسترهای کاری جدید،
باز می خواهم از تو بگویم و این تکرار کلمات نیست، عطش عشق هست که می تراود و از درونم می جوشد. نمی دانم، نشمرده ام، نخواهم شمرد. چند بار گفته ام؟ چند بار خواهم گفت؟ که دوستت دارم. بگذار حتی بچه گانه باشد اما بگویم: دوستت دارم. بگذار عادی باشد نه شاعرانه اما بگویم: دوستت دارم. جز خدا چه کسی می داند، بعد از مرگم نگویم؟ دوستت دارم.باران می باربد و من در انتظارم تا اذان بگویند. آنگاه جا نمازم را بر می دارم و به حیاط پشتی می روم و در زیر درخت نارنج با گنجش
مرحوم مرتضوی:
برای دیدن صاحب الامر همچنان که مرحوم مجلسی نیز در حدیثی در بحار ذکر کرده است این عمل را انجام دهد.ابتدا شش عدد نماز دورکعتی بخواند که مجموعاً دوازده رکعت خواهد شد بعد از «حمد» در تمامی رکعات سوره توحید را بخواند سپس صلوات فرستاده و بگوید:«سلام علی آل یاسین ذلک هو الفضل المبین من عند الله و الله ذوالفضل العظیم  امامه من یهدیه صراطه المستقیم قد اتاکم الله خلافته یا آل یاسین (و صلی الله علی سیدنا محمد النبی و آله الطاهرین)» این عم
ببینید کی ریاضی مهندسیشو خوب داده و از جلسه اومده بیرون. نات مهدی! با اینکه دیروز از دوازده و نیم تا شیش و نیم درس خوندیم و یادش دادم چون روی مباحث تسلط کافی نداشت نتونسته بود بنویسه. خیلی غصه خوردم. من خوب دادم تقریبا. زندگی شیرینه و به دل میشینه. به و به.
بی خوابی های ده دوازده سال قبل رو اینجا مینوشتم. توی این دفتر. هنوز دارمش و امروز داشتم نگاه میکردم به اون نوشته ها ... گاهی خوبه آدم برگرده به گذشته... مسیری که طی کردیم رو مرور میکنیم...دوست دارم بدونم ده سال دیگه چه جوری فکر میکنم... خدا میدونه... 
معتادی که میگه من هفت ماه و دوازده روزه پاکم، ناخودآگاه به هفت ماه و دوازده روز قبل فکر می‌کنه. حواسش هست آخرین بار کی بوده. ولی تو نشمار. چون بالاخره به مبدا شمارش فکر می‌کنی. به آخرین بار فکر نکن. چون از این به بعد قراره همین باشه. شمردنش باعث میشه هربار یادت بیاد که قبلا جور دیگه‌ای بوده که الان نیست. نشمار عزیزم نشمار! به زندگی همین امروزت و دغدغه‌هات برای فردا فکر کن. بذار یادت بره. بذار دور بشه. بذار چیزی غیر از این توی ذهنت نگنجه. بذا
ده تا که چه عرض کنم تعدادش خیلی زیاده.من اینا رو توی لیست فانتزیام نوشتم.که یک تعدادیشونو انجام دادم و یه تعدادیشونم هنوز توی لیستمه.فانتزی به نظرم جالبتره تااینکه یه تعداد محدودی کار باشه که بخوام انجام بدم.فرقشم با آرزو داشتن اینه که چیزای عجیب غریبن اغلب.چیزایی که شاید به نظر مسخره پیش و پا افتاده یا سهل الوصول باشن ولی خب واسه من فانتزیه.
1.اهدای داوطلبانه خون   (راستش از خون دادن میترسم خیلی زیاد و واسه یه سرنگ خون دادن حالم بد میشه چه بر
تنها بودم، در اتاقم وا بود خب قطعا.خبر مرگم دو دقه خوابیدم، یه لحظه پا شدم دیدم در اتاقم بسته ست، باز خوابم برد، بیدار که شدم در اتاق باز بود ولی هنوز هیشکی نیومده بود و تنها بودم :)))))
گزینه۱. خاک عالم بر سرم، جنی شدی.
گزینه۲. بسم الله الرحمن الرحیم.
گزینه۳. سنجاق بذار بالا سرت.
گزینه۴. حالا شی ژدی؟
زندگی طبیعی یعنی اینکه اگه توی دوازده سالگی خانواده ات فهمیدن با دیدن یه نفر از جنس مخالف ناخودآگاه قرمز میشی با خاک یکسانت نکنن 
و توی سی و چند سالگی اون لحظه عین پتک نیاد روی سرت و بفهمی تمام این سالها با یه دروغ زندگی کردی
خب زمستونم شروع شد. فقط سه ماه دیگه تا عید مونده که مطمئنم چشم بهم زدن میگذره. دلم میخواد این سه ماه اخر سالو واقعا خوب باشم. یه جمع بندی خوب از سال ۹۸ ام داشته باشم. و اما امروز.  ساعت شیش بیدار شدم اما خوابم برد دوباره تا هشت دیگه نشستم سر کارمو حموم رفتم بزورو که پانسمان کنم رفته بودن کنار. هرچند که خیلی خیلی خوب شده خدارو شکر. موندن جاشم برام مهم نیست هرچی شد. هرچند که مامان براش مهمه و دست از سر من بر نمیداره برای دکتر رفتن. ولی حالا تا اون موق
متاسفانه هنوز چسناله می‌کنم و همچون یک کودک انتظار دارم که مورد توجه آدم‌ها باشم. ولی واقعا من چه مرگم هست؟! چه ویژگی‌های مزخرفی دارم که باعث می‌شود مثل سایر آدم‌‌ها دوست‌داشتنی نباشم؟! چرا همیشه پست‌ها و عکس‌های دیگران پر از کامنت است؟ چرا توییت‌های دیگران مورد توجه قرار می‌گیرد؟ چرا وقتی استوری می‌گذارم که «کی میاد بریم پیاده‌روی؟» نهایتا یک نفر است که می‌آید؟ چرا من مثل بقیه نیستم؟ من کجای راه را اشتباه رفته‌ام؟ کدام بخش از اخ
پیدا شد
رفتم سر کمدا
هر کارتونی که با یه حرکت مثل آدم باز می شد رو باز کردم
بقیه رو جر دادم
هر وسیله ای هم سر راهم بود از اون بالا با حرص پرت می کردم پایین
فرقی هم نمی کرد وسیله خودم باشه یا دیگری
آخرم تو انباری پیداش کردم
نمیدونم چم شده بود یهو انقدر قاطی کردم
یعنی می دونم ها
از بس که هر دفعه من رفتم و خبر مرگم برگشتم دیدم کمد و قفسه و میز و هر کوفتی که دارم زیر و رو شده
هرچی هم میگم به وسایل من دس نزنید یاسین خوندنه
این بارم که دیگه قشنگ کمدم رو در
می خواهید آزمایش خون بدهید، می گویند باید ناشتا باشید. کم کمش
دوازده ساعت غذا نخورده باشید. اگر یازده ساعت لب به غذا نزده باشید می گویند جواب
آزمایشتان دقیق نیست. آن دوازده ساعت قبل هم باید غذای سبک خورده باشید. غذای
سنگین حتی بعد از دوازده ساعت هم ممکن است مانعی باشد از دقت در آزمایش شما و
علائم دقیقی که پزشک باید در وضعیت خون شما تشخیص بدهد.
اگر همه این شرایط را رعایت کردید، حالا از نظر پزشکی، شما خودتان
هستید! پزشک می تواند میزان سلامت یا بی
1-یک دل سیر کافه نشینی بکنم و کافه کتاب بروم و به قدر توان و مکفی بستنی بخورم و نوشیدنی گاز دار سر بکشم.(البته حاصلش کتاب مزخرفی مثل کافه پیانو نشود)
1. هر سال اربعین کربلا باشم.
2-تا حدی که از سرم بیفتد فست فود بخورم، بهترین نوعش را پیدا کرده و با تمرکز بر سرطان به قصد کبد چرب ببلعم.
2. هیچ وقت از ولایت الله خارج نشم.
3-یک شهربازی خوب بروم که وسایلش آن قدر تکان داشته باشند که سلول‌های خاکستری مغزم به خاطر خونریزی صورتی شوند، آن قدر هیجانات شدید باشد
اعتقاد شیعه در مورد انکار هر کدام از دوازده امام علیهم السلام در کلام شیخ صدوق رحمه الله
علامه مجلسی رضوان الله علیه می‌نویسد:
ابن بابویه (شیخ صدوق رحمه الله) در رساله عقاید گفته است که: هرکه دعوی امامت کند و امام نباشد ظالم و ملعون است، و هرکه امامت را در غیر اهلش قائل شود ظالم و ملعون است. و حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرموده است که: هر که انکار کند امامت علی را بعد از من انکار پیغمبری من کرده است و هر که انکار پیغمبری من کند انکار پروردگاری
یکی از دوره‌های زندگیم که دلم میخواد بهش برگردم ده دوازده سالگی بود که عصرای وحشی و دلگیر پاییز از خواب بیدار میشدم و دی‌وی‌دی‌های تن تنو میذاشتم تو دستگاه. جلوی تلوزیون دراز میکشیدم و هربار بلا استثنا غرق جذابیتش میشدم. روزای اینجوری هیچوقت تو زندگی آدم تکرار میشن؟
پیرمرد قبلا سیگارش که تمام میشد از ته حلقش خلط سفت و سبزی روی زمین می انداخت. حالا بعد از هر دو کام محکمی که میگیرد، خلط سفت و محکمی به زمین تف میکند و سیگار با سیگار روشن میکند. 
همانطور که سرش را در میان انبوه دود میدیدم گفت: دیگه حتی حاج خانم هم نزدیکم نمیاد. راضی به مرگم شده پدرسوخته! هرچی میگم بیا نازت کنم، بوست کنم، قربون صدقه ات برم، نمیاد، میگه بخوره تو سرت. به من چه؟ من چکاره ام؟
همین چهارکلام حرفی که زد، به سرفه افتاد و مجبور شد پشت سر ه
ساعت شش از خواب بیدار شدم 
سرحال بودم و هوشیاریم‌سر جاش بود 
کلنجار میرفتم با خودم مگه میشه 
شش صب جمعه بیدار باشی و سرحال !
منی که شنبه تا پنج شنبه رو با خودم جنگیدم تا زودتر از دوازده بیدار شم 
نهایتش رسیدم به ساعت نه و نیم 
واسم قابل باور نبود 
صدایی درونی بهم میگفت بخواب بخواب 
و دوباره خوابیدم 
دوازده و نیم از خواب بیدار شدم 
ولی این بار سرحال نبودم 
انگار دچار کوفتگی شده باشم عضلاتم درد میکرد 
و سوزس شدید ادرار داشتم که
برای اروم کردن

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها