نتایج جستجو برای عبارت :

باران می‌بارد و من دلتنگ‌تر از همیشه‌م.

   تعطیلات که طولانی‌تر می‌شوند در رثای دلتنگی می‌نویسم. گاهی حتی افسرده‌تر می‌شوم و فکر می‌کنم که قرار است همه‌ش را در یک حادثه ناگوار از دست بدهم. نیمه‌های شب که می‌گذرد پیام می‌دهم که مطمئن شوم کسی آن‌سوی خط منتظرم است. شاید دیرتر پاسخ بگوید اما همیشه همان‌جاست. قول داده که تا ابد همان‌جا منتظرم بماند.
   تعطیلات طولانی ظاهرا برای جفتمان آزاردهنده‌ست، البته روش‌های مقابله متفاوتی برای کنار آمدن با این پدیده داریم. من سعی می‌کن
موضوع انشا امرو ما این بود(خداییش خیلی بچه گونه اس)
من یه حدودیش که یادمه نوشتم:
باران وقتی می بارد دلتنگی هایت را می شوید و با خود می برد،حس عجیبی دارم وقتی باران می بارد،،،احساس سبکی و آرامش میکنم،این بهترین حسی است که من تجربه کرده ام
دوست دارم باران باشم و ببارم بی آنکه بدانم و بپرسم این کاسه های خالی از آن کیست،باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست

+تو کلاسم نوشتم فک نکنید رفتم از گوگل کمک گرفتم
ولی  خداییش خیلی چرت نوشتم
البته
غصه می‌سوزد مرا، باران ببار کوچه می‌خواند تو را، باران ببار 
 ابرها را دانه دانه جمع کن
بر زمین دامن گشا، باران ببار 
 خاک اینجا تشنه دلتنگی است
آسمان را کن رها، باران ببار 
 باغبان از کوچه باغان رفته است
ابر را جاری نما، باران ببار

+پشت پنجره نشسته ام و باران می بارد
ناودانی چشمانم سرازیر شده است
خیاباندر‌ خیل شکوه بارانچه پرنده هاکه پر می زدند عشق را در آسمانباران که می آیدمی شوم دلتنگدلتنگ بوی خاک دشتدیدن تولد رنگین کمانو قدم زدن با تو در خیابان
باران آمده تا بشوید دستها را!باران آمده تا بشوید غم ها را!
 
به سخره گرفتیم باد راصدای باران گیج کرده بود مراتو محو بارانمن در تماشای توکنار آن کوچه باغمنکنار توتو در کنار منباز و به بازودست در دستچه زیباست کنار حتی خیال توباز هم زندگیباز هم عاشقیحتیقدم زدن تنهایی را در ترانه باران
باران
مثل پنجره دلتنگ ، در انتظار باران
مثل آوای شباهنگ ، در باد های نالان
امشب دلم چه تنها در جنگ نور و تاریک
صبح امیدواری ، آید به سوی ایوان
فکرم بسی شکسته در سایه سار ظلمت
آیینه ی شکفتن ، پرواز وقت باران
دیوانگی چه زیباست در یاس های عاشق
در فکر این جنونم ، تا بوی وصل یاران
کسی اگر که آمد به کلبه ی خرابات 
به او بگو که عینک ، در یاد باد و باران 
 
شاعر:عینک
مثل پنجره دلتنگ ، در انتظار باران
مثل آوای شباهنگ ، در باد های نالان
امشب دلم چه تنها در جنگ نور و تاریک
صبح امیدواری ، آید به سوی ایوان
فکرم بسی شکسته در سایه سار ظلمت
آیینه ی شکفتن ، پرواز وقت باران
دیوانگی چه زیباست در یاس های عاشق
در فکر این جنونم ، تا بوی وصل یاران
کسی اگر که آمد به کلبه ی خرابات 
به او بگو که عیسی ، در یاد باد و باران 
 
شاعر:عیسی کیانی
و خدا دلتنگ بود باران را آفرید...
‏می‌خوام یه پست با مضمون بارون قشنگی که داره میاد بنویسم و بگم:
ببار بارونو
دلم داغونو
نمی‌خوام عشقه
بدونه اونو و...
ولی خب واقعا تو فاز دپ نیستم و اصلا هیچ حس شکست عشقی یا از دست دادن کسی یا نرسیدن به کسی و ... ندارم!
پاییز
وفادار ترین فصل خداست
حافظه ی خیس خیابان های شهر را
همیشه همراهی می کند
لعنتی، هی می بارد و می بارد…
و هر سال
عاشق تر از گذشته هایش
گونه های سرخ درختان شهر را
می بوسد و
لرزه می اندازد به اندام درختان
و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق
برای لمس تن زمین
که گاهی افتادن
نتیجه ی عشق است…
 
آسمان سرِ باریدن دارد
و من دل‌نگران مردمم هستم
یک سر می‌بارد و مى‌پروراند
سرِ دیگر می‌بارد و مى‌میراند
من مانده‌ام بارشش را بخواهم یا نباریدنش را؟!
وقتى نمی‌بارد، زمین تشنه است
تابستان مردم تشنه‌ اند
کشاورزان بى روزى مى‌شوند و
دریاچه‌ها یکى پس از دیگرى خشک
وقتى می‌بارد اما
زمین سیراب مى‌شود، سدها لبریز، فراوانى مى‌آید
کاش آماده‌ى دریافتش بودیم
شاید آنوقت
موهبت باران را سپاس مى‌گفتیم
آسمان کوتاه نمى‌آید 
بى‌وقفه می‌بارد
نمی‌
دلتنگ گذشته‌
دلتنگ خونه مادربزرگ 
دلتنگ جمعه هایی که همه تو خونه مادربزرگ جمع می‌شدیم
دلتنگ بازی با بچه‌های فامیل
دلتنگ آب‌تنی تو حوض
دلتنگ خوابیدن تو پشه‌بند
دلتنگ یه سفره از این سر تا اون سر خونه
و کلی آدم که حالشون خوبه 
که با دیدن هم حالشون بهتر میشه
دلتنگ اون ‌سال ‌هام 
دلتنگ اون روزام
دلم کمی قدیم می خواهد❣️
در سکوت شب نگاهی خسته روئیده
ساز آرامش دل اندوه مردی را نوازش می کند 
چون قطره ی آبی که بر گلبرگ زرد ی ارمیده 
شاپرک ها یاسمن ها را ببین غمگین و دلتنگ اند چرا 
دور از نسیم  عطر  مهر دلگیر و پابندند چرا 
ای آسمان 
باران نمی بارد چرا 
رنگ ظلمت در سیاهی خون می بارد 
پرده ای تاریک و ظغیان در نگه ویرانه رندخارد 
دشنه در قلبم شده اه ای خدای من
لیک من با خشم می گویم 
چشم بر هم می نهم تا بگذرد این روزگار من 
حجت ا باز آی  ببینم  رستگاری  من
شعر خالقی (
باران چت
باران چت
باران چت،چت روم شلوغ باران چت
باران چت,باران چت قدیمی,باران چت اصلی,چت باران,چتروم باران,چت روم باران,باران گپ
بارون چت,چت بارون,بارونی چت,بارانی چت,چت بارانی,بارانچت
مهرباران چت,مهر باران چت,باران گپ,باران چت اصلی,عضویت در باران چت
ناز باران چت,نازباران چت,چت روم ناز باران,باران ناز چت
گل باران چت,گلباران چت,عسل باران چت,عسلباران چت,باران چت
باران چت،قدیمی ترین چت روم ایرانی,مهرباران چت,مهربان چت,چت مهرباران
باران چت
چت با
بی تو...
گیرم که آفتاب بر آید
و از لقاح با افق
در سایه روشن سحر، صبح را بزاید
مرا چه سود!؟
بی تو همه روزهایم 
تاریک است.

باران چشمانم:
چتر چکارم می آید!؟
وقتی که باران
از چشمانم می بارد!!!

سیل:
باران که از نگاهت بارید
تمامِ خاطراتم را
سیل برد

تنهایی مترسک:
کلاغ از مزرعه رفت
و گونه های مترسک
از اشک تنهایی خیس شد

تنهایی اتاق:
چشمهایم در قاب پنجره
هر روز خیره می ماند
به انتهای کوچه
- دلم آمدنت را گواهی میدهد!
اتاق این را می گوید!!!
سعید فلاحی (زانا کور
باران که ببارد دلتنگ می شوم چشمانت را..... آخرین بار که نگاهم به نگاهت گره خورد چشمانت بارانی بود.ب‌اران که ببارد دلتنگ می شوم؛ دلتنگ نگاهت،دلتنگ صدایت،دلتنگ نفس هایت...باران که ببارد شال و کلاه می کنم و دوان دوان خودم را می رسانم به همان قرار قبلی خودمان و منتظر می مانم تا تو با همان ظاهر همیشگی ات بیای و آن گل های زرد زنبق را به سمتم بگیری... و این منم که ذوق میکنم از دوباره دیدنت با آن لبخند همیشگی....بعد هراسان می نشینم پشت دوچرخه ات می گویی بر
دلت به رحم نمی آید زمین ؟ سرد است هوا ...
هنوز قلب ِ زخمی کودکان کرمانشاهی التیام نیافته است ...
هنوز خیلی هایشان ازترس مدام از خواب می پرند ... از خواب می پرند ... از خواب می پرند ...
دلت به رحم نمی آید ؟ 
باران می بارد...
شادی عید و باران را زهر نکن به کاممان ...
ما خیلی خسته تر از آنیم که تو فکر می کنی ...
دلت تا همیشه آرام زمین ..
+
امشب، شب ِمیلاد پیامبر رحمت ، باران بارید ...
درست همان لحظه ای که زیر باران تند ِ حرم حضرت عبدالعظیم ایستاده بودم و دعا می کر
باران میبارید
او با ذوق میان باران میدوید
و دستان کوچکش را میگشود.
و قطرات را در کف دستهای مهربانش جمع میکرد.
و بر سرم میان تنگ آب می ریخت.
چقدر زندان بانم دوستداشتنی ومهربان است.
دلتنگ دریایم اما لبخند عجیبش مرا محسور این تنگ میکند.
مجازات ماهی عاشق اینست!
محبوب من!
شما دست روی هر درختی می‌گذارید بهارنارنج می‌شود.
شما نیستید آسمان بی‌حوصله است، درخت انجیر گیج است.
آینه گریه می‌کند. زیرا که هم من و هم آینه هر دو دلتنگیم.
محبوب من!
از دور شما را می‌بینم. آسمان به حرکت درمی‌آید، ابر می‌شود، باران شورانگیزی می‌بارد. غرق باران می‌شوم.
شما که نیستید، ابر سمی می‌بارد. بارانی که مرا زنده می‌کرد، مسموم می‌کند.
محبوب من!
همیشه همه‌ی مردم از دور شما هستند.
| محمدصالح علا |
در باز شد؛ برپا ! برجا !
درس اول: بابا آب داد، ما سیر آب شدیم
بابا نان داد، ما سیر شدیم
اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان
و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود
و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودیم
 
کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم؛
و در زندگی گم شدیم.
همه زیبایی ها رنگ باخت!
و در زمانه ای که زمین درحال گرم شدن است قلب هایمان یخ زد!
نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته
دیگر باران با ترانه نمی بارد!
 
و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم؛
زرد شدی
بر گر فته از کانال انشا 21 برای
پیدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید   
روزهای بارانی همیشه یک طور خاص‌اند. اصلاً همین که از خواب بیدار شوی و پرده را برای دعوت نور خورشید به خانه کنار بزنی و باران را ببینی، برای شروع یک روز پر از دل‌تنگی کافی‌ست!همین که ببینی آسمان گریه می‌کند و حسابی دلش گرفته یاد بغض کهنه‌ات می‌افتی؛ خصوصاً اگر اول بهار هم باشد. بهار و باران دو یار جداناشدنی‌اند و از ازل پیوندی مقدس با آسمان داشته‌اند. همین ک
‌ وقتی دلتنگ کسی می‌شوی دلتنگ چه چیزی از او هستی؟ دلتنگ شیوه‌ی حرف زدن یا تُن بخصوص صدایش وقتی که نامت را صدا می‌کرد... دلتنگ بوی عجیب تنش یا آنجور که چای‌اش را مزه مزه می‌کرد یا دلتنگ حالِ خودت وقتی کنارش بودی... دلتنگ یک نفر شدن، دلتنگی برای یک سبک خاص زندگی است که فقط متعلق به اوست، یا حتی سخاوتی که وقت مهربانی خرج می‌کند... دلتنگی گاهی چاره ندارد.. خوب است اگر دلتنگ می‌شوید و مورد دلتنگی‌تان در نزدیک‌ترین فاصله یا در امیدوارترین فاصله ا
تو هیچوقت بارانِ اینجا را ندیده‌ای. نمی‌دانی چه بد می‌بارد. نمی‌دانی با غمی که پیچ خورده دور گلو چه کار می‌کند. نمی‌دانی اگر خانه خالی باشد. یک سکوت چسبناک تمام مدت روز با تو باشد. دلتنگ باشی. اندوهگین و پشیمان. صدای باران چطور آدم را بهم می‌ریزد.من تنهایی را می‌شناسم. برای سال‌ها تنها بوده‌ام. اما این حجم تو خالی‌ای که با رفتنِ تو پدید آمده، هیچ حس آشنایی برای من ندارد‌. چرا رفتی؟ چرا من را با سکوتی تنها گذاشتی که گوشم را پر کرده؟ چهار س
بسم الله
نه آذر!؟
چقدر زیاد نبودم!
نه فاطمه؟!
فکر می کردم ته تهش چند ماه
نه حدود یکسال!
حالا شروع کنم؟
برای کی؟!
چرا؟
بذار اینجا مثل این چند ماه خاک بخوره
قلمم خشک شد وقتی دیدم گذشتم با حالم چقدر فرق داره!
از ترس آینده قلمم خشک شده...از ترس اینکه خودم نباشم!
پ.ن:
آن گاه از خودم ترسیدم
که وقتی باران گرفت
زیر چتر رفتم و ترسیدم از خیس شدن!
آن روز فهمیدم با باران غریبه شدم
با زمین قهر کرده ام
و دیگر خودم را دوست ندارم
......
حوالی شهریور
که از قضا باران می ب
این روزها به شدت دلتنگم. دلتنگ بوی آدم‌ها (چطور بی اینکه یک غول آدم‌خوار به نظر برسم این جمله را بگویم؟) و دلتنگ رنگ‌هایی که از ست کردن لباس‌های بهاره به چشم می‌رسند. بسیار دلتنگ گرمای جمع دوستانه‌مان با محمد و عرفان و نگار و یاسی و جواد و طاها هستم و بسیار دلتنگ خواندن با گیتار عرفان یا پیانوی طاها و بسیار دلتنگ خنده‌های متین.
گذشته از تمام دلبستگی‌ها و دلتنگی‌ها، بیش از هر چیز دستان رنده‌ایَم سوگوار لمس نرمی دستانش است و بازوهایم سوگو
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد...نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم... اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند...یهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند...کاش دیگر باران نبارد!...یا لااقل اگر می‌بارد،...آرام ببارد!... مراعات دل خسته مان را بکند... اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است...خسته از زندگی..از دنیا با
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد...نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم... اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند...یهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند...کاش دیگر باران نبارد!...یا لااقل اگر می‌بارد،...آرام ببارد!... مراعات دل خسته مان را بکند... اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است...خسته از زندگی..از دنیا با
 ❆ #شهر:شهری است شبمابین پلک های توچشم که می بندیسیاه می شود شهر روشنم ❆ #دور:ای نزدیکترین دور به منآمدنت را برسانتا جوانی ام دور نشده است ❆ #باران:باران می باردو دلم گرفته تر استاز روزهای بارانی #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
تا همین چند وقت پیش مرتب برنامه‌ی هواشناسی گوشی را چک می‌کردم. برنامه را زیر و رو می‌کردم تا ببینم در هفته‌ی آینده چه روزی باران می‌بارد، کدام سرزمین دور برف و بوران خواهد داشت و شب‌های مهتابی در انتظار کدام جغرافیاست.
این روزها دیگر برنامه‌ی هواشناسی گوشی را باز نمی‌کنم. دل داده‌ام به آفتاب هر روزه و روزهایی که مرتب بلند و بلندتر می‌شوند. این روزها از گذر زمستان خوشحالم. پاییز و زمستان که تمام می‌شوند هرچه باران و غم است، هرچه برف و س
#باران:
بیا باران را 
از انحصارِ چتر 
بیرون بیاوریم
من تشنه ی 
شعرهای بارانی ام

#پنجره: 
شیشه ی پنجره
آبستنِ نبودن های مکرّرت شد
بیا و فارغ کن
این پنجره های پا به ماه را

#خیس:
مزرعه خیسِ باران
و رفت کلاغ
گونه های مترسک
خیس شد از اشک تنهایی 

#شعر:
زنان قبیله ی شعرم
همچنان آبی می پوشند
سرخ می بوسند
شعرم را بر لبهایشان.

#خیال:
بارانِ خیالت می بارد 
یکریز در 
کوچه های خیالم

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_سپکو
@ZanaKORDistani63
سپکوسرای میخانه
کانال شع
✅ ناگهان چقدر زود دیر می شود!در باز شدبرپا! بر جا !درس اول : بابا آب داد ، ما سیرآب شدیم.بابا نان داد ، ما سیر شدیم...اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی‌شانو کوکب خانم چقدر مهمان نواز بودو چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودندکوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیمو در زندگی گم شدیم.همه زیبایی ها رنگ باخت...!و در زمانه‌ای ک زمین درحال گرم شدن است قلب‌هایمان یخ زد!نگاهمان سرد شد و دستانمان خستهدیگر باران با ترانه نمی‌بارد!و ما کودکان د
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
در باز شد... 
برپا !... بر جا !
درس اول : بابا آب داد ، ما سیرآب شدیم.
بابا نان داد ، ما سیر شدیم...
اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان...
و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود
و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند...
کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم
و در زندگی گم شدیم.
همه زیبایی ها رنگ باخت...!
و در زمانه ای ک زمین درحال گرم شدن است قلب هایمان یخ زد!
نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته...
دیگر باران با ترانه نمی بارد!
و
تا همین چند وقت پیش مرتب برنامه‌ی هواشناسی گوشی را چک می‌کردم. برنامه را زیر و رو می‌کردم تا ببینم در هفته‌ی آینده چه روزی باران می‌بارد، کدام سرزمین دور برف و بوران خواهد داشت و شب‌های مهتابی در انتظار کدام جغرافیاست.
این روزها دیگر برنامه‌ی هواشناسی گوشی را باز نمی‌کنم. دل داده‌ام به آفتاب هر روزه و روزهایی که مرتب بلند و بلندتر می‌شوند. این روزها از گذر زمستان خوشحالم. پاییز و زمستان که تمام می‌شوند هرچه باران و غم است، هرچه برف و س
 
 
ماه صفر باشد و
پنجشنبه باشد و
دوستانمان همه مشغول چمدان اربعین بستن و
ما روی تخت روبروی پنجره خوابگاه بنشینیم و پوستر بزنیم برای اینجا و
ساعت شماری کنیم که شب بشود تا برویم و رزق تولدمان را بگیریم از حرف های آن آخوندِ نترس!
باشد که رستگار شویم...
و نترس!
(هرجا باران رحمتی باریدن گرفته روی سر خوبان؛ما پررو پررو و دوان دوان میرویم آن دور و بر ها تا شاید از لطف خدا رطوبتی هم از آن باران بر سر ما بنشیند و بماند...بس که کویریم...هر چه باران می بارد..ن
سه شنبه وسط هفته ایستاده است وتنهایی ازش می باردنه پای رفتن داردنه دلِ ماندن...سه شنبه ها می توانم بفهمم مادر چرا با فروغ اشک می ریزدسه شنبه ها می توانم بفهمم وقتی پدر می گوید از من گذشته استشما فکری به حال باغچه کنید،منظورش از باغچهتنها همان رُز کنار حیاط استسه شنبه ها می توانم بفهمم کجا ایستاده ام و چقدر غمگینم...و من فکر میکنم ،فکر میکنمتو را شبیه سه شنبه ها دوستت دارمانبوهم از دوست داشتنتاماچه دلتنگ ؛سه شنبه ها وسط دوست داشتنت می ایستمتنه
باران از موادّ پرفایده ای است یکی از فایده های  باران سیل است که زمین را تمیز می‌کند یکی دیگر از فوایده های باران باز کردن راه فاضلاب است که هنگامی که باران می بارد بر اثر فشار آب خیابان‌ها پر از لجن می شود و این به نفع پزشکان است چرا که مردم مریض می‌شوند و عده‌ای نیز می‌میرند و وضع مرده شورها مثل دکترها خوب می شود پس برای اینکه فقر از جامعه برود باران می بارد چون عده‌ای غرق می شوند و ان عده پولدار اند پس یکی از راه‌های گذر راه پر رهرو است ا
باران چت
چت باران جز اولین چتروم فارسی از قدیم یکی از بهترین چت روم فارسی است .
باران چت با ادرس جدید افتتاح شد .
ادرس اصلی باران چت در همین پست قرار داده شده است
برای ورود به باران چت اصلی روی تصویر زیر کلیک کنید
باران چت جدید
ادرس اصلی چتروم باران : برای ورود به باران چت قدیمی و باران چت اصلی روی لینک بالا کلیک کنید .
چتروم باران , باران گپ , نازباران چت , باران چت اصلی , باران چت شلوغ , روم باران , نازنین باران چت , باران چت نازی , میهن باران چت , مهر
از بهترین چت های ایران میتوان به چت روم های زیر اشاره کرد
آواز چت , باران چت , ناز چت , گل چت
شما عزیزان نیز میتوانید با کلیک بر روی لینک زیر وارد باران چت شوید
باران چت
 
چت روم باران جز شلوغترین چت روم های ایران است . این چت روم از تمام شهر های ایران کاربر آنلاین فعال دارد .
چت , باران چت , نازباران چت , نازی باران چت , نازنین باران چت , آواز باران چت
 
 
لعنه الله علی آل سعود..
بسم الله الرحمن الرحیم
ان نصر الله قریب..
 
"با ریختن خون عزیز ما، تایید شد انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند. و زنده ماندنش به این خونریزی هاست.
بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا می کند. بکشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود. ما از مرگ نمی ترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید.
برادران!
مردن تهلکه نیست ؛ مردن حیات است . آن عالم ، حیات است ؛ این عالم مرده است . ازمردن نترسید، و نمی ترسیم . آنها باید
انشاهای زیبا و ادبی درباره باران و توصیف این رحمت الهی2 انشای ساده و ادبی کوتاه در مورد زیبایی باران پاییزی و بهاری و توصیف آن، مناسب برای پایه هشتم و نهم که می توانید از آن ها برای نوشتن یک انشای خوب الهام بگیرید.
انشاهای زیبا و ادبی درباره بارانانشا در مورد باران
زمانی که صدای قطرات باران به گوشم می رسد بی اختیار خودم را به زیر آسمان خدا می رسانم تا از بوسه های پروردگار که برای زمینیان می فرستد بی نصیب نمانم!
باران، این رحمت الهی، پیام عش
چت روم باران نیز یک شعبه دیگر به نام باران گپ دارد .
برای ورود به باران گپ اصلی روی لینک زیر کلیک کنید
باران گپ
 
باران گپ اصلی , باران چت قدیم , باران گپ شلوغ , وبلاگ باران گپ , باران گپ چت روم
برای ورود به چت روم باران گپ روی تصویر بالا کلیک کنید و با اولین ورود امتیاز و درجه رایگان هدیه بگیرید
barangap
باران گپ1
بزن باران بزن باران ببر اندوه بی پایان بزن باران دلم تنگهدلم با من سر جنگهبزن باران بزن باران ببر اندوه بی پایان غمم دریا دلم تنهابزن باران ببر غم رابزن باران بزن باران ببر اندوه بی پایان بزن باران دلم تنگهدلم با من سر جنگهبزن باران بزن باران ببر اندوه بی پایان.... شاعر: سحر غم زده
باران چت
سایت تفریحی مجله فان :
چت باران از چت روم های قدیمی و از اولین چت روم های ایرانی است
باران چت با چندین بار تغییر آدرس اکنون با آدرس اصلی در خدمت کاربران ایرانی است
اگر دوست دارید شما هم به جمع بارانی ها بپیوندید و از امکانات فوق العاده چت باران بهره مند شوید با کلیک بر روی تصویر زیر وارد باران چت اصلی شوید
چت باران
اگر واقعا به سایت چت روم علاقه دارید این چت روم بهترین چت روم پیشنهادی مجله فان میباشد
برای ورود به چت روم باران روی تصویر
باران چت
باران فان
باران چت از چت روم های قدیمی و شلوغ ایران است
جهت ورود به چت باران روی تصویر زیر کلیک کنید
 
چت روم باران با کاربران آنلاین بالا محیط امن و صمیمی برای کاربران ایرانی فراهم اورده است
چتروم باران از شلوغترین چت روم های فارسی است
چت باران
fhvhk ]j برای ورود به چت روم باران روی تصویر بالا کلیک کنید
چت روم باران
برای ورود به بزرگترین چت روم روی تصویر کلیک کنید
نازباران چت
ناز چت , باران چت
باران گپ , baranchat
باران گپ نیز از بهترین چت روم
 
اس ام اس زیبای باران و پاییز  
پاییز با چمدانی از خاطره نزدیک است
من و پاییز سال هاست پیچیده‌ایم به هم …
 
♠ اس ام اس زیبای باران و پاییز ♠
 
پاییز مرا عاشق می کند ، باران عاشق تر
حالا تو بگو این باران پاییزی با من چه می کند ؟
 
♠ اس ام اس زیبای باران و پاییز ♠
 
غم انگیز است پاییز
و غم انگیزتر وقتی تو باشی
و من زیر باران برگ ها را با خیالت تنها قدم بزنم …
 
♠ اس ام اس زیبای باران و پاییز ♠
 
این مهر که از راه رسد
دیگر تو را دست باد نمی سپارم ، ب
روزی باران شدیدی می بارید. ملانصرالدین پنجره خانه را باز کرده بود و داشت بیرون را نگاه می کرد. در همین حین همسایه اش را دید که داشت به سرعت از کوچه می گذشت.ملا داد زد: آهای فلانی! کجا با این عجله؟ همسایه جواب داد: مگر نمی بینی چه بارانی دارد می بارد؟ملا گفت: مردک خجالت نمی کشی از رحمت الهی فرار می کنی؟همسایه خجالت کشید و آرام آرام راه خانه را در پیش گرفت. چند روزی گذشت و بر حسب اتفاق دوباره باران شروع به باریدن کرد و این دفعه همسایه ملا پنجره را ب
روزی باران شدیدی می بارید.ملانصرالدین پنجره خانه را باز کرده بود و داشت بیرون را نگاه می کرد.در همین حین همسایه اش را دید که داشت به سرعت از کوچه می گذشت.ملا داد زد: آهای فلانی!کجا با این عجله؟
همسایه جواب داد: مگر نمی بینی چه بارانی دارد می بارد؟ملا گفت: مردک خجالت نمی کشی از رحمت الهی فرار می کنی؟
همسایه خجالت کشید و آرام آرام راه خانه را در پیش گرفت.
چند روزی گذشت و بر حسب اتفاق دوباره باران شروع به باریدن کرد و این دفعه همسایه ملا پنجره را با
هوای امروز تهران بارانی است. خدا کند، هوای همه کشورم بارانی باشد. همه گویا دعای باران خوانده‌اند. باران امروز مثل فراموشی یک غم بزرگ خلسه‌آور است. آرام است و بر همه جا و همه چیز می‌بارد. پشت پنجره می‌نشینم و به آسمان خیره می‌شوم. انگار نه انگار در این دنیا شهری هست، خیابانی هم هست. در این باران، شهر و خیابان دیگر دیدنی نیست. قیر است و سیاه است و آلودگی می‌زاید.
ما آدم‌ها با همه موجودات این عالم یک تفاوت اساسی داریم. آنها باید منتظر بمانند ت
تو بوی خاک باران خورده ای و من نمی دانم که چرا هزار سال است که باران نمی بارد...بیایید کاسه هایمان را رو به آسمان بگیریم که همه ی این ها سزای اعمال من است...
همه ی این ها سزای اعمال من است...همه ی این نیامدن ها،همه ی این ایستادن ها و زل زدن به انتهای جاده ها،تقصیر من است...
من همه ی اشک های منتظران را مدیونم...
من مدیون همه ی گل های نرگسم...مدیون همه ی جمعه های ملتهب...
مرا ببخش...همه ی خاکستری ها تقصیر من است...همه ی دلتنگی های غروبانه...
من مدیون همه ی منتظ
+ وابستگی یا علاقه، کدام حس نسبت به من داری؟
- من به کاکتوس اتاقم علاقه دارم و به لیوان قهوه ام. اما می توانم به جز آنها زندگی کنم یعنی وابسته نیستم.
+ بدون من چی؟
- شما را هیچوقت نداشتم که حس نبودنت را درک کنم.
+ و داشتنم؟!
- داشتنت یک آرزوست نه وابستگی. اگر بهت نرسم میگم به آرزوم نرسیدم ولی اگر وابسته ات باشم اون موقع میگم به زندگی نرسیدم.
+ خوب، تکلیف چیه؟
- مگه منتظری؟!
+ نباشم؟!
- نمی دانستم!
+ بعضی انتظارها بی حس اند. با اینکه طرف منتظره ولی اگه چیز
آخرین ساعت، از آخرین روز، پیش از اتمام هفته‌ای که در تعطیلات به سر بردیم، با اعلام رسمی از یافتن اولین مورد مبتلا به کرونا در اینجا، رو به پایان است. نگرانی از شرایط جاری ایران و وضعیت خانواده و عزیزان یک طرف، آینده نامعلوم برای سفر به ایران و قرنطینه یک طرف دیگر...
دارم به این فکر می‌کنم که چطور هر چیز ساده‌ای در ایران قابلیت تبدیل شدن به بحران دارد، باران می‌بارد می‌شود سیل،‌ نمی‌بارد می‌شود خشکسالی، گران شدن بنزین، دفاع کنیم بحران ا
داستانی سوم:
آسمان ابری است ولی باران نمی بارد.این هوا را دوست دارد.در این هوای زیبای ابری می تواند به راحتی غرق در خیالاتش شود.غرق در خیالات شییرینش.از پنجره به بیرون می نگرد.چه قدر این پنجره را دوست دارد.
-ماکارونی شکل دار رو بپزم؟
این صدا او را از افکارش بیرون می آورد.
-هان؟
-(در حالی که می خندد.)می گم ماکارونی شکل دار رو بپزم؟
-خب اگه دوست داری بپز. :)
-پس می پزم.
می خواهد برگردد و برود که صدایش می زند.
-سیب زمینی سرخ کرده هم درست کن.
بر می گردد و نگ
نم نم باران که می زند، سعی می کنم خودم را داخل کافه ای، لابی هتلی، فروشگاه خریدی یا هر چیز غول پیکری که توی این خیابان بنا شده است بکشانم. توی این دو سال یکبار هم نشده که بخواهم از باران اینجا کیف کنم. عملی که در تمام فرم های حتی کاری آن را لذت بخش ترین کیف دنیا نوشته ام. اما حالا فهمیده ام، باران هر جایی را نمی شود بغل کرد. با هر نم نم بارانی نمی شود بوی کاهگل و نم آجرهای گلی را استشمام کرد. مثل باران های اینجا که هر چقدر هم ببارد هیچ چیزش شبیه بار
باران رحمت

خورشید عالمتاب هنگامیکه بر دریا و رود خانه ها و اقیانوس ها می تابد ، آب ها
تبخیر شده ، به بالا می رود ، و ابر ها تشکیل می شود و باد این ابرها را جابجا
نموده و بر سرزمین های خشک و تشنه ی آب می برد و آنها را سیراب می کند ، اگر شدّت
بارندگی زیاد باشد و باران بسیار ببارد ، تبدیل به سیل شده و هر چه سر راه خود
باشد تخریب و حتی جان انسان ها به خطر می افتد
اما هنگامیکه خورشیدِ لطف و رحمت الهی بر دل مؤمن بتابد ، و در دل مؤمن عشق و
محبت ایجاد کند ، ا
 
 
 
باران معشوقه ی من است / نزار قبانی 
 
دوباره باران گرفتباران معشوقه‌ی من استبه پیش بازش در مهتابی می‌ایستممی‌گذارم صورتم را ولباسهایم را بشویداسفنج وارباران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!باران یعنی قرارهای خیسباران یعنی تو برمی‌گردیشعر بر می‌گرددپاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توستپاییز یعنی مو و لبان تودست‌کش ها و بارانی توو عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کندباران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی سترپ رپه‌ی طبل‌های آف
رئیس دانشگاه علوم پزشکی البرز:
با توجه به اینکه طبق پیش بینی هواشناسی یک سامانه بارشی بعد از چند روز آلودگی هوا وارد می‌شود، شهروندان باید نکات بهداشتی لازم را رعایت کنند تا سلامت آنها به خطر نیفتد.
باران و برفی که بعد از آلودگی هوا می بارد بسیار آلوده بوده و برای سلامتی انسان خطرناک است، بنابراین از شهروندان تقاضا می‌شود در معرض تماس مستقیم با آن قرار نگیرند. /ایسنا
سه شنبه ، ۱۲ آذر ۹۸@IrNews_24
[عکس 800×557]
مشاهده مطلب در کانال
باران چت,چت روم بارن,چت باران
باران چت اصلی,باران چت قدیمی,چت باران,باران گپ,چت روم,چت روم شلوغ,چت روم فارسی
گل باران چت,ناز باران چت,بارانی چت,ناز چت,گل چت
برای ورود به باران چت اصلی کلیک کنید
باران چت اصلی

باران چت  ورود به باران چت

باران چت
گل چت
نازچت
باران می‌بارد. همه چیز زرد و سیاه است. آرزو می‌کنم یک قطره باران باشم. ببارم. بوزم. بیایم پایین. رو تن خشک خیس یک برگ. با او حرف بزنم. حرف بزنم و بشنوم که قطره‌ی زیبایی هستم. تو راهرو دختری می‌بینم که موهاش آبی‌ست. دوست دارم با تو حرف بزنم. به او می‌گویم موهاش زیباست. می‌گردم دنبال اسم آن فیلم که دختر موهاش را آبی کرده که به برگ بگویم آن را ببیند. سُر می‌خورم. برگ رفته است. دنبال او می‌گردم. گم شده است. رفته‌ام. پله‌ها را. سراشیب را. رو به پایین.
امشب پائیز از پنجره ب درون اتاقم خزیده است؛انگشتانم به سرمای مبارک پائیزی منجمد اند.چقدر دلتنگ پائیزم؛دلتنگِ لباس های کاموایی رنگارنگُ سرمای لطیفی کِ بِ پوستم نفوذ می کنددلتنگِ عطر نارنگیِ ناشتاییدلتنگِ آسمانِ آماده شده برای باراندلتنگِ آرشیو موسیقی های پائیزی امپائیز پارسال را وصیت کرده بودم  بپیچانندم در پتویی نازک و بگذارندم در کوچه پس کوچه های بارانی تجریش جان دهم نم نم!اما این پائیز را می خواهم پر از زندگی باشم!می خواهم زیر تمامِ
رمان دلتنگ
دانلود رمان دلتنگ اثر پرنیا اسد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
قصه این رمان می‌تواند ادامه‌ ی عشقی ستایش شده باشد ، عشقی که با استوار بودنش حتی دیواری را مخروب می‌سازد.اینجا ، این عشق وصف نشدنی با شعله‌ های سوزان از عشق و محبت ادامه می‌یابد ، این عشق مبدا تمام دلتنگی ‌های گذشته است ، دلتنگی که هرچه ریشه ‌اش قوی ‌تر شود عشق را بیشتر می‌کند ، دلتنگی که علاوه بر تنگ تر کردن قلب ، برای عشق بیشت
——–| ارائه شده توسط وبسایت متن عاشقانه |—–—

باران که می بارد  دلم بهانه ی تو را دارد
باران که می بارد
دلم بهانه ی تو را دارد ...
یادِ تو و برقِ چشمانت ،
گرمیِ دستانت ، صدای خنده هایت ...
باز دیوانه ام می کند .
تا بحال اینگونه عاشق بوده ای ؟!
که صدایِ باران را
واژه واژه "دوستت دارم" بشنوی ؟
که انگار صدایِ پای تو در این حوالی پیچیده ...
می بینی ؟ 
همه چیز به تو
و عشقِ به تو ختم می شود
بهار، باران و من ...

✍️باران قیصری _ متن عاشقانه _ باران
تاریک است . خیلی تاریک . آنقدر که نمیدانی چشم هایت بازند یا بسته . و نمیدانی کجا هستی . صدای خوردن باران روی شیشه مغزت را پر کرده . این را هم نمیدانی . شاید شیشه دارد به باران میخورد . شاید هم باران به مغزت و احتمالش بیشتر است که شیشه به مغزت . زل زده ای به نقطه ای که نمیدانی چیست . شاید هم با چشم بسته ثابت مانده ای و زل نزده ای . خودت توی آن نقطه ایستاده . آنجا هم باران می بارد . روی آن پل کذایی . میدانی که صبح است . کسی یک بسته قرص توی دستش گرفته . این بار
تنهام و تو سکوت خونه بعد مدت ها دوباره قطعه "باران عشق" رو گوش میکنم و نگم که چقدر حس خوب بهم میده.چقدر لبریز میشم با شنیدنش.مخصوصا اون اولش که صدای دریاست و موج، برای منی که دلتنگ دریا و سفرم.
راستش امروز و امشب یه حس منفی و ناخوشایند داشتم نسبت به اینجا.دلیلش رو هم میدونم.حتی به ترکوندن و رفتن هم فک کردم! ولی خوب قطعا در ادامه دیگه کاری نمیکنم که اذیت شم.من اول از همه اینجا برای دل خودم مینویسم و اینو همش تند و تند به خودم یادآوری میکنم.
+ آلبوم ب
تو را میان درختان سکوتدر رهگذر شاخه های لرزان پیر افراتو را به اسمت صدا کردم:باران.
 
صدای بادمیان سرمای پیچیده در تنمجنگل را مه گرفتهو از دور دست های دور یک قرن پیشمی آید صدای سوت ترنزندگی،قطاریست که در باران می آید.
 
تو را نیافتم دیگرتقدیر،صدای قطاری بود که تو را بردآنکه که در باران آمده بود،باران را با خود برد.
 
هزاران سال بعدخواهد روئیداز تن من پیچکی پای یک افرای گمشده که باز همچنان تشنه شنیدن نام توست:باران....
 
 
#سادگی_دیدار
این روزها،لا به لای خاکستری غمهایمبا هر وزش نسیم میان گیسوانمدلم می خواهد به باران بسپارم خودم رامی خواهم پاک،می خواهم زیبامی خواهم سبز شوم دوباره از میان خاک های باران خورده...
حرف باران چیست؟باران می گوید:سادگی زیباست،و چیست سادگی؟سادگی یعنی موهایت را بسپاری به خیال یک رنگین کمانقدم بزنی صبح را میان مهیا که جیبت را پر کنی از صدای خنده های کودکانه!باران می گوید:بسپار خودت را به زلال سحرگاهی یک بوسه بهاری..‌
من،پله های میان مه
از دیشب یک‌سره باران می‌بارد، هوا سرد و مه آلود است و بوی باران و هیزم سوخته می‌دهد. همان بویی که خیلی دوست دارم. صبح که از خانه بیرون می‌رفتم قطره‌های ریز باران آرام روی صورتم می‌نشست. حالم هنوز خوش نیست. سرم به شدت درد می‌کند. تا الان سه تا مسکن قوی خورده‌ام که افاقه نکرده. سردردم عصبی است. همیشه با یک مسکن ساده خوب می‌شد اما اینبار نمی‌دانم چکار کنم. هفته‌ی بعد را مرخصی گرفته‌ام که بروم سفر. برای فردا بلیط گرفته‌ام. کنار خانواده بودن
اوست خدایی که از اسمان باران فرو بارد تا هر نبات به ان برویانیم و سبزه ها و دانه هایی که بر روی هم چیده شده پدید اریم . و از نخل خرما خوشه های پیوسته بر هم بر انگیزیم . و باغهای انگور ,زیتون و انار که برخی شبیه و برخی نامشابه به هم است خلق کنیم . شما در ان باغها هنگامی که میوه ی ان پدید اید و برسد به چشم تعقل بنگرید که در ان ایات و نشانه های قدرت خدا برای اهل ایمان هویداست. 
قران کریم 
 
 
فصل باران است بارانی شویم / از درون جوشیم و طوفانی شویمبوی خاک و بوی نمناک چمن / کیف دارد زیر باران تر شدندر تمام قطره ها تکثیر شو / زیر باران خدا تطهیر شو . . .
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ اس ام اس روزهای بارانی ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
دمش گرم ، باران را میگویم ، به شانه ام زد و گفت :خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می بارم . . .
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ اس ام اس روزهای بارانی ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
تنها ادامه میدهم در زیر بارانحتی به درخواست چتر هم جواب رد
خواب رشت را دیدم.در میان ابرهای عمیق و باران‌های جادویی اش کنار میدان شهرداری نشسته بودم و بیژن نجدی می‌خواندم.
سبزتر، جادویی‌تر، خنک‌تر از همیشه بود و من رهاتر از هر زمانی، آماده‌ی پرواز

پ.ن: به اندازه‌ی قرن‌ها دلتنگ رشت و عطرش هستم.
نگاه نوکران حتماً به دستان کریمان استنگاه ما شب قاسم، فقط سمت حسن جان استدل نوکر به مولا خوش، دل مولا ... نمی دانمکسی که فکر مولا نیست وقت مرگ نالان استدلیل اشک این شب ها، عزیز حضرت زهرابیا امشب در این هیئت که حالا وقت باران استبیا که قاسمت امشب رجز مثل تو می خواندبیا که قاسمت امشب شبیه رعد و طوفان استعسل می بارد از لب های این شیرِ حسن زادهبه دورش دشمنش ترسیده و از ترس لرزان است
من‌ یک سره مرده‌ام. مرا ببوسند یا بمیرانند. من مرده‌ام. 
انگشتان و تن و ذهنم را می‌کِشم که چیزی بنویسم. میان زمان و مکان کش می‌آیم. مردی می‌آید و مرا می‌بوسد، باران می‌بارد، کسانی دستانم را اطرافشان می‌کشند و گریه می‌کنند، حرف می‌زنم، گوش می‌دهم، اما لامسه‌ی من از کار افتاده‌ست. میان کش آمدن مُرده‌ام و نعشِ من مرا می‌کشاند. و کش می‌آیم.  این حالتی ست که جسمی مرده هنوز موها و ناخن‌هایش رشد می‌کند. بوها از بین رفته‌اند. صداها از بین ر
باران چت
باران چت یکی از چت روم های شلوغ فارسی دارای امکانات پیشرفته پذیرای کاربران ایرانی است . جهت ورود به چت روم باران روی لینک زیر کلیک کنید .
چت باران
با اولین ورود به باران چت و مراجعه به خصوصی مدیران امتیاز و درجه هدیه بگیرید .
باران چت بزرگترین پاتوق دختر و پسرهای ایرانی
از امکانات باران چت ، چت عمومی ، چت خصوصی  ، چت تصویری و چت صوتی  و پروفایل پیشرفته با امکان درخواست دوستی به کاربران دیگر ارسال موزیک و فیلم و فایل و عکس را میتوان نام
در خانه‌ی مادربزرگم، یک خانه‌ی قدیمی در یکی از محله‌های قدیمی یک شهر کوچک قدیمی، زمستان است. شب است. نیمه‌شب است. بیرون باران می‌بارد. از همان باران‌ها که گلی توی در دنیای تو ساعت چند است بهشان می‌گفت بارش. نور زرد رنگ یک آباژور قدیمی، دیوارهای کهنه‌ی ترک برداشته، قالیچه‌ی دستباف قدیمی، بخاری گازی که شعله‌هایش نارنجی می‌سوزد، کتری چدنی ته سوز و قهوه جوش مسی روی بخاری، یک تلوزیون ناسیونال قدیمی خاموش و خاک گرفته گوشه‌ی اتاق، یک چمدان
دلتنگ شده ام !!!
از دلتنگی کسانی که دوستشان دارم...
دلتنگ تمام نبودن ها... 
دلتنگ تمام آرزوهای بر باد رفته یک.پروانه ی پریشان 
که به دنبال هستی خود حول یک چراغ می‌سوزد... 
فقط باید عاشق باشی تا درد سوختن را نفهمی. .. 
شاید پروانه نیز دنبالت می‌گردد ... 
که اینگونه دل ب دریای سرخ می‌زند...

امروز رفتم عمل کردم سرمو...افتضاح بود .واقعا افتضاح.انگار اون امپول بی حسی به درد لای جرز در هم نمی خورد
مردمو زنده شدم تا توده دراومد
کاش تموم بشه این روزا ...خسته ا
:: ای باران...از غصه ام آگاهی
 
هوالودود
 
پنجره را باز بگذار. باید عطر خاک باران خورده و موسیقی قطره ها اتاق را پر کند. باید کمی به خودت استراحت بدهی، مثلا دراز بکشی و چشمانت را ببندی و به هیچ چیز جز باران نیندیشی. نه در دل شعر بخوانی نه برای خودت فکر و استدلال کنی و نه در خاطرات غوطه ور شوى. 
 
دل بسپار به عطر بهاری این بارش... بهار دارد مى رسد. این را من نمى گویم...تقویم نمی گوید... شکوفه ها نمی گویند...امشب این قطره های معجزه گر، که هر یکی رزق جوانه ای
:: ای باران...از غصه ام آگاهی
 
هوالودود
 
پنجره را باز بگذار. باید عطر خاک باران خورده و موسیقی قطره ها اتاق را پر کند. باید کمی به خودت استراحت بدهی، مثلا دراز بکشی و چشمانت را ببندی و به هیچ چیز جز باران نیندیشی. نه در دل شعر بخوانی نه برای خودت فکر و استدلال کنی و نه در خاطرات غوطه ور شوى. 
 
دل بسپار به عطر بهاری این بارش... بهار دارد مى رسد. این را من نمى گویم...تقویم نمی گوید... شکوفه ها نمی گویند...امشب این قطره های معجزه گر، که هر یکی رزق جوانه ای
فرض کنید شبی در جاده‌ای هستید. سوار هرچه که دوست دارید باشید. قطار، خودروی شخصی، اتوبوس مهم نیست. از پشت شیشه‌های باران‌زده که کمی هم بخار گرفته است دور دست‌ها را نظاره کنید. روشنایی شهرهای دور، روشنایی روستاهای اطراف، و روشنایی ماه. من به این روشنایی‌ها،روشنایی محو باران‌زده می‌گویم. روشن اند و روشنایی، امید است. محو اند چون از پشت شیشه‌های بخارگرفته دیده می‌شوند. باران‌زده اند، زیر هجوم قطرات باران ایستاده‌اند و می‌تابند. 
من شبی
آسمان ابریست. باران می بارد. کنار شعله ای گرم عاشقانه می خوانم. خسرو و شیرین را.
"ز سوز عشق بهتر در جهان چیست؟
که بی او گل نخندید ابر نگریست"
راست می گوید شاعر! عشق بهانه ای است برای خندیدن، برای باریدن!
زمستان که می شود ابرها عاشق می شوند. بهانه می گیرند. بغض می کنند. می گریند. گاهی ریز ریز، گاهی هم زار می زنند و شلاق اشک هایشان شلق شلق می بارد. زمستان و عاشقانه هایش را از دست نمی دهم. باران که می بارد پشت پنجره می روم و او را میهمان لحظه هایم می کنم.
Dar Masire Baran,In the Path of Rain 2016,nv lsdv fhvhk,امام رضا,امین زندگانی,انیمیشن,تماشای آنلاین انیمیشن در مسیر باران,حامد کاتبی,حسین عرفانی,دانلود انیمیشن سینمایی در مسیر باران,دانلود در مسیر باران,دانلود رایگان انیمیشن در مسیر باران,دانلود فیلم ایرانی,دانلود فیلم کامل در مسیر باران,دانلود نیم بها,در مسیر باران,رحیم نوروزی,سایت دوستی ها,شوکت حجت,کارتون در مسیر باران,مریم شیرزاد,
ادامه مطلب
کسی دست انداخت و بیرونم کشید از چیزی که اسمش را گذاشته بودم زندگی و چقدر هم که این اسم به این اوضاع نمی آمد. دست هایش را باید روی چشم گذاشت.
اهل ریا باشی یا نباشی، ته دلت می خواهد همه بدانند که تویی! تویی که مهربانی، تویی که این همه دوستش داری، تویی که دلت این همه برای کسی تنگ است و تنگ بوده و اصلا باران هم برای همین چیزهاست که می بارد، برای تو و دلت. آخ از دلم ...
دلم می خواهد بدانی. حالا همه دنیا هم نفهمیدند، تو بدان. باشد؟
یک آهنگ بود میگفت 
I miss you more than I should, than I thought I could 
و خب این منم. امروز اگر سر راهم سبز میشدی محکم بغلت میکردم و میگفتم «ببخشید که نگفتم. من دوستت دارم.» چه میدانم. یک حرکت فیلمی میزدم که اینقدر از من بعید باشد که بدانی دلم بیشتر از آنچه فکر میکردم برایت تنگ شده. غمگین‌تر از اینکه بهت زنگ نمیزنم، غمگین‌تر از اینکه بهم زنگ نمیزنی، غمگین‌تر از همه‌ی اینها این است که رفتم به عکس‌هایت نگاه کنم و خب عکس‌هایت آدمی که من دلتنگش هستم نبودند. من دلتنگ
راهور ناجا:
در محورهای محور اسالم – خلخال در استان اردبیل و درگز-قوچان محدوده گردنه تیوان در استان استان خراسان رضوی بارش برف گزارش شده است.
در اکثر محورهای استان‌های گیلان، مازندران و گلستان بارش باران را شاهدیم.
در استان اردبیل محورهای اسالم – خلخال و گرمی-بیله سوار، استان قزوین محور قزوین-رشت محدوده گردنه کوهین، محور فیروزکوه محدوده گدوک و استان آذربایجان شرقی محور تبریز-اهر مه گرفتگی همراه با کاهش دید گزارش شده است./ایسنا
جمعه ، ۲۴ آ
زندگی درد قشنگی ست که بر باور ما می بارد سرانجام ظریفی ست که در خاطر ما می ماند ...زندگی شوق گلی رنگین است روی سرشاخه امید بر ساقه ی دلتنگ نگاهی که زمان در باغچه ی بینش ما می کارد....
زندگی بارش عشق است بر اندیشه ی ما تابش دوست برای همه وقت بودنش در همه حال ....
زندگی خاطره ی دوستی امروز است ماند در طاقچه ی فرد .
آسمان بارانی استاشک من هم جاری است
شاید این ابر که می نالد و می گرید از درد من است
آخری اخر ابر هم – از دلم با خبر است
شاید او می داند
که فرو خوردن اشک
قاتل جان من است
من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم
اشک خود را که نگه می دارم با یه بغض کهنه
من رهایش کردم باز زیر باران
من به زیر باران اشکها می ریزم
همگان در گذرند
باز بی هیچ تامل در من
سر به سوی آسمان می سایم؛
من نمی دانم…
صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است
 
زیرِ آسمانِ بعد از باران می‌نشینم
چشم بر پاکیِ بی‌انتهایش می‌دوزم
آسمان ، این بی‌نهایتی را از تو گرفته‌است
همانند پهنای بی‌کرانش
باد هو‌هو می‌کند ، طراوتش را احساس می‌کنم
مرا در آغوش می‌گیرد
او نیز ، وسعتِ مهربانی‌اش را از تو گرفته‌ست
همانگونه که سبکی و بی‌رنگی‌اش را
پرندگان نجواکنان پرواز می‌کنند
آری ، پس از باران ، با سرزندگی آواز می‌خوانند
آنها نیز ، آزادی‌شان را در بندِ تو ، یافته‌اند
همانگونه که نغمه‌‌ی شکرگزاریِشان ر
بیشتر از سه ماهه که سفر نرفتم و این برای منِ همیشه مسافر، یعنی بدترین حال دنیا. 
سفر نرفتم و با خوندن سفرنامه‌هام و مرور عکسایی که گرفته بودم دلتنگ و دلتنگ‌تر میشم.
پ‌.ن: حتی یه لحظه فکر این که تلگرامم وصل نشه و متنای قبلی کانالم رو از دست بدم، وحشتناک و غیر قابل تصوره. وصل شه اولین کاری که می‌کنم آرشیو کردن‌شونه :(
پ.ن‌تر: یعنی الان سابسکرایبرای کانالم حالشون چطوره؟ از اون صد و خورده‌ای نفر چند نفرشون پس ذهن‌شون به منم فکر می‌کنند؟ دوستام
در تمام لحظاتی که با من است ،باران می اید،از آن بارانهای بی وقفه ای که حس خنکی را برجای میگذارد، از آن بارانهای که در زیرش کلی خاطره ساخته میشود و از آن بارانهای که آنقدر گونه هایم را می بوسد که سرانجام بارانی میشوم،او تمام حوادث شیرین زندگی ام را در زیر باران ساخت و او بی وقفه بر من می‌بارد و مرا میشوید،روحم، جسم و ... او در این روزها عجیب مونس من شده ،شبها مرا محکم به آغوش میکشد و زیر بارانم میبرد و صبح ها رهایم میکند،او مرا از خودم بیشتر میشن
صدایی نیست، جز سکوت علف های خشکیده. صامت، دست و سر گردان، گاه به این سو گاه به سویی دیگر. به گونه ی عجیبی تمامی بازیگران نمایش در همکاری کامل اند. سنگ های سکون، رود خشکیده، ابرهای گذرنده.
پشت به شیب دراز افتاده ام. همه را واژگونه می بینم. خشکی در بالا و آبی زیر پایم. من زاده ی اینجایم. جای پا سفت نیست، آینده محکم نیست و تنها کمکم نوسان لذتبخشی است میان دو چیز؛ دو ناممکن ناقطعی.
مدتی است کوه کسی را به خود ندیده. کسی شبیه به خود را. تا همذات پنداری کن
دانلود آهنگ جدید حجت اشرف زاده دلتنگ توام
 از موزیک من اهنگ دلتنگ توام که به داد دلم برسی تا عشق تو را نفسی ندهم به کسی با صدای حجت اشرف زاده همراه شعر و کیفیت خوب
شعر : حسین غیاثی | ملودی : محمد محتشمی | تنظیم قطعه : رضا پناهی
 
متن آهنگ دلتنگ توام حجت اشرف زاده
ادامه مطلب
#راز_باران
همه تلاشمبیهودگی فرار از تو بود!تو که تکرار کنان می کشی در من نفسمن در کدامین لحظهدر کدامین شعرتوانسته ام رهایی از تو را ؟
ابعاد شعر منبه پهنای نگاه توستشعری که خواهد رسید در چشمان تو به ابدیتشعری که کودکی خواهد شدو در آغوش تو آرام خواهد گرفت روزی!و من ایمان دارمبه پیامبری دل های ساده!
 
به قلب من بیاور زندگی رابهتر باش با منمهربان‌تر از همیشه هابا من که تو را خوب تر از خودت می شناسم!تو آنقدر نزدیکیکه نفس هایت را من می کشم در خواب ه
پیش بینی 24 ساعته بارش باران و برف
پیش بینی بارش برف و باران برای فردا
در تصویر زیر که مرتبن بصورت خودکار آپدیت می شود می توانید پوشش ابر و باراش برف و باران 24 ساعت آینده ایران را ببینید
توضیحات نوشته های کادر سیاه بالای تصویر از چپ به راست: ساعت ، روز ، ماه (به میلادی) ، سال ، ساعت گرینویچ (GMT)
دلتنگ دوران موفقیتم.
دورانی که همه چیز رو دور بود و از همه نظر خوش میدرخشیدم. همه چیز جور میشد، درس و مدرسه، زبان، المپیاد، قرآن، کنکور.
اگر از لحاظ مالی سبک بودم و وزنی نداشتم اما از لحاظ اعتبار و شخصیت، سنگین بودم و قضیه مالی اصلا به چشمم نمیومد.
دلتنگ عزت و احترام سابقم.
نمیدونم چی شد تا به خودم اومدم، همه چیزو از دست داده بودم و تنها خاطرات شیرین اون روزها برام باقی مونده بود.
حالا باید دوباره از نو حرکت کنم و بسازم انچه باید رو. زندگی امروز
باران که می‌بارد
زمین پر می‌شود
از عطر حضور تو
و خیالت بار دیگر
به سرم می‌زند
زیبا نیست!؟
پاییز باشد
باران بی‌امان ببارد
و تو را ببینم که
آن‌سوی خیابان
در انتظارم ایستاده‌ای
همه جا می‌توان
بوی تو را احساس کرد!
حتی خیابانی که
هرگز قدم نزده‌ایم..
مهران_رمضانیان
یک روزی در زندگی به جایی می رسی که دیگر عشق مفهوم خودش را ندارد. همه چیز کسل کننده می شود. حتّی مرورِ زمان چیزی را تغییر نمی دهد.
من تا پای مرگِ احساسم رفتم و برگشتم. دیگر شبیه کرگدنِ پوست کلفت شده ام. دلم پُر از آن حس هایی است شبیه : به جهنم!
به جهنم که هیچ مشکلی حل نمی شود. به جهنم که عشق از شهر ما رفته. به جهنم که باران به سقفِ خانه ام نمی بارد. به جهنم که درهای بسته را نمی توانم باز کنم. قفل و کلیدِ من کلمات هستند. پیچیده یا ساده. مبهم یا واضح. فرقی ن
تو مرا از دست دادی ای دوست
من که زندگی دارم ای دوست
هرچه از عشقت کنارم ماند
به خودت میسپارم ای دوست
بعد از تو باران هنوز می بارد
بعد از تو این خانه هنوز مرا دارد
در خوابم نمیبینی مثل مرا دیگر
غرور من این جاست تنها نمیمانم
راحت برو بگذر 
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم
همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
نداری ارزش ماندن کنارم را نداری
هیچ نشانی تو از عاشق ها نداری
نه نداری تو دگر در قلب من جا نداری
سکوت گنگ:
سکوت ام را ببین
پر است
از ناگفته های نگفته!

پرنده ی دلتنگ:
پرنده ی پر بسته ام
دلتنگ بام تو،
که بر چینم از آن
دانه های عشق را.

شمردن:
بی نهایت
دوست دارم
اما دریغ
که شمردن بلد نیستی!

مرگ کلمات:
میمیرند غریبانه
کلمات ام
در شعر نبودنت.

عشق مرده:
برای عشقی 
که در قلب من مرده است
کسی هست
شمعی روشن کند؟
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
باران که می بارد، جدایی درد دارد
دل کندن از یک آشنایی درد دارد …
هی شعرِ تر در خاطرم می آید اما
آواز هم بی همنوایی درد دارد
وقتی به زندان کسی خو کرده باشی
بال و پرت، روز رهایی درد دارد !
دیگر نمی فهمی کجایی یا چه هستی …
آشفتگی، سر به هوایی درد دارد
تقصیر باران نیست این دیوانگی ها 
تنها شدن در هر هوایی درد دارد …
#ناشناس
این خیلی تلخه که وقتی آدم غم داره کسی نیست که درکش کنه...
این خیلی تلخه که کسی رو نداشته باشی که بتونه تو رو شاد کنه...
این خیلی غم انگیزه که دیگه کسی رو نداشته باشی که چهارتا خط بنویسه و تو رو شاد کنه...
این خیلی بده که آدم ندونه غم و غصه هاش رو به چه کسی بگه؟
وقتی آدم دلتنگ و دلگیره باید چیکار کنه؟
باران تازه تمام شده است و نم‌نم باقی‌ مانده آرام آرام می‌بارد؛ مادر از شوق باران هوس قلیه ماهی و لَلَک کرده است و حتی با چهره‌ی در هم شده‌ی من هم تغییر عقیده نمی‌دهد.
 به هوای خرید از سوپری جواد از خانه بیرون می‌زنم تا قدمی هم در کوچه‌های باران خورده بزنم؛ باران هنوز نم‌نم در کوچه می‌بارد و سبز پر‌رنگ درختان را پررنگ‌تر می‌کند!
بوی قلیه ماهی و آش رشته و لخ‌لاخ و شله ماهی از اجاق خانه‌ها می‌آید و روز بارانی را دلچسب‌تر می‌کند.
 در س
تصورکن : رفته ها؛ برگردن ! 
یکی از قشنگ ترین و در عین حال دلهره آورترین صحنه‌های غدیر، آنجاست که پیامبر فرمود به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. 
فکر کن، بعدِ یک مسیر طولانی رسیده‌ای به جایی که امیدی برای گذشتن نیست و توانی برای بازگشتن. تشنه‌ای و دلتنگ، گرسنه‌ای و دلتنگ، خسته‌ای و دلتنگ.
 بعد یکی فریاد بکشد به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. آن وقت چشم باز کنی و همه رفته ها را ببینی که دارند، برمی‌گردند. 
عشق رفتهرفیق رفتهبابای رفتهمامان رف
به نام خدا
نامه ای به سردار دل ها
سلام سردار
مدتی است که دیگه نیستی و ماهم دلتنگ . دلتنگ خودت ، دلتنگ اخلاقت ، دلتنگ بودنت ، دلتنگ تهدید هایی که میکردی و دشمن ساکت می شد و می نشست سره جاش ، دل تنگ دیدنت، دل تنگ …    حاج قاسم ما أز یاد نمی بریم زحمت هایی که کشیدی ، مراقبت هایی که برای امنیت ما کردی ، خطر هایی که کردی  و …  با خدا بودی و با خدا جلو می رفتی اما نامرد ها أز پشت زدن . بی جواب نبود ، جواب ان ها را دادیم اما …
   اما ما خودت را میخوایم
    س
دلتنگم و درمانی در راه نیست.               
مثل برفی که دلتنگ تابستانیست
اسفندی که دلتنگ بهاریست
خورشیدی که دلتنگ شبیست 
دلتنگم...
این روز ها خانه صدای پاهایت را کم دارد 
این شبها نمیایی تا کیفت را از دستت بگیرم در آغوش بگیرمت تا همه خستگی هایت از تنت برود 
این روز ها نیستی تا دستانم را بگیری و ساعت ها با هم راه برویم و به قول خودت کمی پدر و دختری با هم گپی بزنیم 
پدر
اولین و آخرین عشق و قهرمان زندگی من اگر میدانستی چقدر  دلتنگتم حتی ثانیه ای صدای
بوی خاک می‌آید، باران می‌آید، گونه‌ام را نوازش می دهد چون مادرم که کیلومترها از او دورم و من جانانه دل‌تنگم برایش‌...
عامدانه زیر بخش‌های مسقف حرم ابوتراب (ع) نمی‌رویم، از این رو دوتایی خیسِ خیس می شویم.
با چشمانی خیس از بارانِ اشک ایستاده‌ایم رو به گنبدش..
می‌گویم چرا ما دو تا این همه دل بسته‌ی بارانیم؟
شیرین می‌خندد و می‌گوید آب که به خاک برسد چه می‌شود؟ 
_خب، می‌شود گِل.
_گِل!! همان گِل بدبویِ متعفن، همانی که من و تو از آنیم..باران که ب


 طعم باران می دهد شعر ترم
واژه ها را سوی رویا می برم
بوی باران شاد و مستم می کند
جان تازه میدمد در پیکرم
می روم تا دشت گلهای بنفش
عطر آن را بهر یارم می خرم
زیر باران یاد یارم می کنم
جز خیالش چون نباشد در سرم
خوش بود باران پاییزی مرا
بی گمان من در بهاری دیگرم
#مریم_حاج_علیان
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا، عشق،
زمین مال من است
چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند،
قارچ های غربت؟
من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟
چشم ها را باید شست،
جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست،
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چتر ها را باید بست،
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را،
زیر ب
باران می بارد...آفتاب از پشت ابرومه مثل فریادی از شادی توی آسمان پخش می شود.قطره ها با حوصله شاخه ها را غسل می دهند...آب و جارویی کرده است افق.کسی قدم به افق می خواهد بگذارد؟
اسفند خانه را می تکاند .....غم به دور، رجز شیطان به دور، ترس دورتر باش....میهمان ممکن است داشته باشیم....
رجب پر باران یعنی همین....از روی حساب کتاب من این سومین رجب پر باران است که داریم....آیا دل از این شکسته تر باید؟ دست از این بسته تر باید؟
هر چقدر طول بکشد آه ...این پرده پرده آخر ا
الان که نشسته ام روی صندلی،انگشت هایم را روی دکمه های کیبورد فشار می دهم و آن بیرون که همچنان باران ریز و یکنواختی می بارد.من به آهنگی که پلی می شود گوش می دهم و همراه با نت های شناور در فضا،روحم را رها می کنم.آی ای دنیا...دنیا..دنیا(ریشه اش هست دَنَیَ/یعنی پست تر)احساس میکنم در بیست و هفت سالگی،چند هفته مانده به تولد بیست و هشت سالگی ام، در دریای خزر غرق شده ام.روی موج ها می رقصم و به این طرف و آن طرف کشیده می شوم.دلتنگم اما یک دلتنگی شیرین است.نزد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

استانداردهای عرضه خوراک عمده