نتایج جستجو برای عبارت :

18 ساله های از دست رفته -_-

خیلی دنیای بدی شده ....الان که بیست و شش سالمه احساس سیری از دنیا کردم
لعنت به دنیای سرگردون .....یادمه چهارساله بودم هرکی میگفت چن سالته میگفتم هفت سالمه
وقتی هفت ساله شدم به خودم گفتم دیگه بزرگ نمیشم یدفه چشامو باز کردم دیدم شدم هفده ساله
باورم نمیشد الان که بیست و شش ساله شدم دیگه واسم عادی شده هیچ شوقی ندارم میدونم تا چشامو باز کنم شدم شصت ساله
یادش بخیر دوران نادانی کودکی فقط فکر بازی گوشی بودم خیلی دوران شادی داشتم حیفففففف
کاش
اول آدم پی
من براساس سن بلوغ پسران و دختران و همچنین سن یائسگی در زنان و کمی محاسبه به فرمول زیر برای سنی که طبیعت برای ازدواج مردان و زنان مناسب میدونه رسیدم:
 
سن پسر=1.1*(سن دختر)+4
میخواستم ریز محاسباتم رو اینجا بنویسم که دیدم شاید حوصله خواننده سر بره و فقط فرمول نهایی رو نوشتم.
براساس این فرمول طبیعت برای یک دختر:
18 ساله پسر حدودا 23.8 ساله رو مناسب میدونه
20 ساله پسر حدودا 26 ساله رو مناسب میدونه
25 ساله پسر حدودا 31.5 ساله رو مناسب میدونه
30 ساله پسر حدودا 37
با بابا قهر کرده ام . با چشم های اشک بار رفته ام اسمم را از لیست مسافران خط زده ام . درس های جدید را نخوانده ام . کتاب  های غیر درسی ام را هم . دلم به نقاشی کشیدن نمی رود ‌. میزم بهم ریخته و نامرتب است .  دو روز است که دارم جزوه ی فیزیولوژی  را می‌نویسم و هنوز دوازده دقیقه ی دیگرش مانده .  همینجا و در همین دقیقه  ساعت زندگی ام خواب رفته اما روز هایم  با سرعت و بی حاصل  ، میگ میگ می کنند و از کنارم میگذرند‌‌‌‌..... 
◀تصویری که میبینید مربوط به عقد دختر ۹ ساله با پسر ۲۲ ساله هست.طبق گفته پدر و مادر دختر قرار هست این ها شش سال دیگر با هم اردواج کنند. این دو ساکن منطقه بهمئی استان کهگلویه و بویر احمد هستند. دادستانی قوه قضایه به این پرونده رجوع کرده و در دست بررسی هست.از نظر من این نوع ازدواج ها و عقدها در این سن کم بخصوص برای دختر ۹ ساله مناسب نیست.
چه کرده چشم تو این مرد زخم آلود دیرین را
که یادش رفته آن پیمان سنگین نخستین را
من آشوب زمان و کینه افروز جهان بودم
نشانده بر دهانم بوسه هایت مهر تسکین را
هر آنکس که به فتوای من از خود عشق را رانده
بگو باز آورد با احترام این جام زرین را
که من بعد از دو قرن رفته از کاوشگری هایم
ندیدم در خم صد ساله این تلخی شیرین را
دلیلش هیچ چیزی نیست الا عشق الا عشق
به لب هایت اگر می آورد این شعر تحسین را
محمد صادق امیری فر
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد!در دام مانده باشد ،صیاد رفته باشدآه از دمی که تنها با داغ او چو لالهدر خون نشسته باشم ، چون باد رفته باشدامشب صدای تیشه از بیستون نیامدشاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشدخونش به تیغ حسرت یا رب حلال باداصیدی که از کمندت آزاد رفته باشداز آه دردناکی سازم خبر دلت راوقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشدرحم است بر اسیری کز گِرد دام زلفتبا صد امیدواری ناشاد رفته باشدشادم که از رقیبان دامنکشان گذشتیگو مشت خاک ما هم بر باد
در اینکه من فقط تا 18 سالگیم زندگی کردم شکی ندارم.19 و 20 و 21 و 22 و 23 رو پای زیست مزخرف سوزوندم و به شدت بابت این 5 سال از خودم شرمنده ام! 
اصلا حساب کتاب عمرم از دستم در رفته، شناسنامه میگه من 23 سالمه و ظاهرم هنوز یه دختر 18 ساله ست روحیه ام  متغیره وقتی حرف زیست و رشته تجربی میشه انقدر داغون و شکسته و بی رمقه که آدم فکر میکنه همسن جنتی هستش ولی وقتی حرف ریاضی فیزیک میشه همون دختر 17 ساله ست که جنگید برای اول شدن توی رشته اش و اول رشته اش که سهله اول مدر
در اینکه من فقط تا 18 سالگیم زندگی کردم شکی ندارم.19 و 20 و 21 و 22 و 23 رو پای زیست مزخرف سوزوندم و به شدت بابت این 5 سال از خودم شرمنده ام! 
اصلا حساب کتاب عمرم از دستم در رفته، شناسنامه میگه من 23 سالمه و ظاهرم هنوز یه دختر 18 ساله ست روحیه ام  متغیره وقتی حرف زیست و رشته تجربی میشه انقدر داغون و شکسته و بی رمقه که آدم فکر میکنه همسن جنتی هستش ولی وقتی حرف ریاضی فیزیک میشه همون دختر 17 ساله ست که جنگید برای اول شدن توی رشته اش و اول رشته اش که سهله اول مدر
زمان گذشته بعید(گذشته کامل):
خبری مثبت:
برای ساخت ابتدا ریشه فعل را آورده و سپس  پسوندهای زیر را بترتیب برای اول شخص مفرد، دوم شخص مفرد، سوم شخص مفرد، اول شخص جمع، دوم شخص جمع و سوم شخص جمع به ریشه فعل می‌افزاییم:miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + mmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + nmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü  miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + kmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + niz / nız / nuz / nüzmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + ler / lar
مثال:
gitmekرفته بودمgitmiştimرفته بودیgitmiştinر
اینجا مهمونی!
با یه لباس فوق تنگگگگگ...
که نفسمو بند آورده‌..
زیر نگاه گروه ضربت...
و دارم هلاک میشم...
چرا تموم نمیشه ؟
ای خدااااا...
نصیب هیچ کس نکن!
یکی کنارم نشسته که هی واسه نامزدش ویس میفرسته:حوصلم سر رفته!
خب که چی!رفته که رفته !حوصله منم سر رفته!لوووس!
۲ اسفند ماه ۱۳۹۸ همونطور که تصمیم به راه اندازی وبلاگی برای نوشته هام گرفتم، تصادفی همزمان شد با انتخابات مجلس جمهوری اسلامی ایران! 
از سن هشت سالگی برام جوون های ۱۸ ساله جذاب بودن؛ تفاوتی نداشت کسی که تو خیابون میدیدم سی ساله باشه یا ۱۷ ساله! از نگاه کودکی اینجانب، هر آدمی که تو ظاهر موفق به نظر میرسید(البته با تشخیص در سه ثانیه ‌:-! ) آدمی ۱۸ ساله فرض میشد!!!
حدود ۶ ماه از ۱۸ سالگی اینجانب گذشت ولی...
ادامه مطلب
برای زنی تنها در سوگ فرزند مرده اش امشب که تورا در خاک سرد می نَهم زیست یکساله ام با تو دفن میشود و من در پارادوکسِ سوگِ دفن کردنِ زیستِ یکساله ی پر رنجم در خاک غلتیده ام.امشب مشت پر از خاکم را بر سری میریزم که با شال عراقیِ پیرزن های جنوب پوشانده ام و دست بر دهان کِل میکشم برای جوانی و ناکامی اش ‌‌‌...امشب بیست سالگی عزیزم، نهال یک ساله ی دهه ی سوم را خاک میکنم و برای مظلومیت و تباهی اش به سوگ مینشینم.اما صبر کنیدمن میخواهم نوزاد بیست یک ساله ا
ماجرای عقد دختربچه ۹ ساله با جوان ۲۰ ساله/ عاقد: خانواده عروس و ...
https://www.yjc.ir › استان ها › استان‌ها۸ ساعت پیش - ‌در پی انتشار فیلمی در شبکه های اجتماعی از عقد دختربچه حدود ۹ ساله با یک جوان، مسئولان استان کهگیلویه و بویراحمد توضیحاتی ارائه دادند.ماجرای عقد دختربچه ۹ ساله با جوان ۳۰ ساله/ فرمانداربهمئی: ...
https://www.yjc.ir › استان ها › استان‌ها۸ ساعت پیش - ‌در پی بازنشر فیلمی در شبکه های اجتماعی از عقد دختربچه حدود ۹ ساله با یک جوان، فرماندار بهمئی
محال شوند... هانیه عابدینی،۱۶ ساله از شهرری قلب تنـگی درخت، تجهیزات هایش را همه جا ریخت تا به همه ثابت بطی ء بیرونی سبو باران است! نازنین حسن پور، ۱۷ ساله از تهران ملاقات به دیدنت با سایبان آمدم با کرجی برگشتم بهنام عبدالهی از تبریز افت تو سال هاست از چشمانم  محذوف ای؛ برقرار درون مرکز قلبم! نرگس دارینی ،۱۶ ساله از کرج تصویرگری: زینب علی سرلک،۱۶ساله از پاکدشت
قیمت کتاب انسان ۲۵۰ ساله بسیار مناسب بوده و ارزش ریالی این کتاب بالاتر از این حرف هاست.
این کتاب که زندگی سیاسی مبارزاتی ائمه اطهار میباشد، مجموعه سخنرانی های مقام معظم رهبری می‌باشد.
انتشارات صهبا و انقلاب اسلامی ارائه دهنده این کتاب هستند.
تا اینجا صفحه پنجاه که خوانده ام
وه که چه های و هویی است که نوجوان باشی و آزادی خواه و تعالی طلب...یک روح باشی پیچیده شده در یک جسد....یک راه بی نظیر برای ادامه زندگی
درخت نشینی است آن طوری که نویسنده ترسیم کرده است...یادم رفته بود ...یاد یادم رفته بود بچه بودم  و با سپیدارهای مدرسه بابام اینها چه نجواها داشتم....دوستان دراز و سبز و صمیمی ای که این آزادی را داشتند که سر به آسمان سائیده و از آن بالاها خبر بیاورند....
خیلی خوب است...یک عصیان دوازده ساله ی
خرید کتاب انسان ۲۵۰ ساله که شامل ۳ حلقه ویا ۳ جلد میشود، از سمت کتابخوان ها مورد استقبال قرار گرفته است.
این کتاب بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی مبارزاتی ائمه معصومین است که مخصوصاً برای جوان ها راهگشاست.
این کتاب با زبانی آسان و قابل درک نوشته شده و عموم مردم می‌توانند آن را بفهمند.
کتاب را میتوان از انتشارات صهبا و انقلاب اسلامی دریافت کرد.
تنزل پیدا کردم. آپدیت ها همه پاک شده اند. آن همه فیچر که رفته رفته بهبود داده شده بودند، دیگر دیده نمی شوند و مواجه هستیم با نسخه ای که در ابتدا توسعه داده شده بود. شاید زمان خودش خوب بود ولی الان خوب نیست. زیادی ابتدایی است. حتی رقت برانگیز است. انگار یک بچه چند ساله که تازه برنامه نویسی یاد گرفته، کدش را نوشته. پر از باگ است. کر و کثیف است. غیر بهینه نوشته شده.
با این حال، من همیشه سعی می کنم بک آپ بگیرم. البته از هرچیزی که ارزشمند است. بدیهی است ک
یکی از اقوام دور که یه آقای جوان سی و چند ساله متخصص قلب و ساکن امریکاست، چند روز پیش برای دیدن خانواده ش اومده ایران. حالا دو روز پیش تصادف کرده رفته توو کما!
شانسه تقدیره بی احتیاطیه هرچی که هست یعنی بخواد اتفاق بیفته میفته. از اون سر دنیا دنبالت میاد تا یه جا گیرت بندازه :/
منتظر نشوید 63 ساله شوید !
در سال 1977 یک مرد 63 ساله، عقب یک بیوک را از روی زمین بلند کرد تا دست نوه‌اش را از زیر آن بیرون آورد. قبل از آن هیچ چیزی سنگین‌تر از کیسه بیست کیلویی بلند نکرده بود !
او بعدها دچار افسردگی شد‌ ، می‌دانید چرا ؟
چون در 63 سالگی فهمیده بود چقدر توانایی داشته که باورش نداشته و عمرش را با حداقل‌ها گذرانده !
منتظر نشوید 63 ساله شوید ،توانایی انسان نامحدود است ...
مشاوره کودک و نوجوان به منظور ارتقا سطح تربیتی و آموزشی کودکان و نوجوانان می باشد.
مشاوره کودک شامل روانشناسی، و تربیت کودک و مسائل آموزشی پیش از مدرسه و به هنگام مدرسه بوده است.
این بخش در واقع موضوعات روانشناسی کودک و مشاوره تحصیلی را با هم ادغام کرده و با کمک متخصصین کودک و نوجوان به ارائه راهنمایی پرداخته می شود.
در این بخش شما با “دفاتر برتر کانون مشاوران ایران” در حوزه کودک، نونهال و نوجوان آشنا می شوید.
در ادامه نیز جدیدترین روشهای و
مشاوره کودک و نوجوان به منظور ارتقا سطح تربیتی و آموزشی کودکان و نوجوانان می باشد.
مشاوره کودک شامل روانشناسی، و تربیت کودک و مسائل آموزشی پیش از مدرسه و به هنگام مدرسه بوده است.
این بخش در واقع موضوعات روانشناسی کودک و مشاوره تحصیلی را با هم ادغام کرده و با کمک متخصصین کودک و نوجوان به ارائه راهنمایی پرداخته می شود.
در این بخش شما با “دفاتر برتر کانون مشاوران ایران” در حوزه کودک، نونهال و نوجوان آشنا می شوید.
در ادامه نیز جدیدترین روشهای و
یک فلسفه ای هست که اعتقاد دارد مرگ با تولد آدم آغاز می شود. آدم یک جایی همراه با مرگ زاده می شود و آنقدر ادامه می دهد که فقط مرگ می ماند. فکر مرگ از آن جنس فکرهایی است که حداقل در مقطعی از زندگی فکر هرکسی را به خودش مشغول میکند. فکر خودکشی در آدم های کمتری بروز می کند. ولی آدمی را سراغ ندارم که در رابطه با مرگ فکر نکرده باشد.*مناسب ترین ساعت برای شام بلافاصه بعد از شروع شب است. و شام در انتهای شب نه تنها ضرر دارد بلکه ساعت طبیعی بدن را مختل میکند. من
دختر عموی 4 ساله م دور ستونی که درست وسط خونه ی پدربزرگم هست میچرخه
میچرخه
میچرخه
میچرخه
 
مادربزرگم بهش میگه نچرخ حالت بد میشه ها
می ایسته
با حالت پرخاشگری به مادربزرگم میگه :
مگه نگفتم هر وقت دلم واسه مامانم تنگ بشه انقدر میچرخم دور این تا غش کنم ؟
خب مامانم رفته پیش خدا و فکر نمیکنم دیگه برگرده
 
 
 
من ... هزار بار میمیرم و زنده میشم
هزار بار تو دلم میشکنم واسه دل تنهای این بچه
و هزار بار به خودم فحش میدم بابت کارهایی که کردم و مامانمو رنجوندم
معنیِ واقعی کلمه ها ،خود واژه هانیستن بنظرم.پشت کلمه ها
وجمله ها‌ معناهای قابل اعتمادتر‌و‌اصیل تری قایم شده .اون روز تو دفتریادداشتم نوشتم.صبح از خواب بیدارشدم و نوشتم
 نیست،رفته.
معنای این جمله  امروزسه ساله شد
گفتم رفته وزدم زیرگریه.فحش دادم،بیشترگریه کردم،.بعدگفتم به درک که رفته خب چیکارکنم.بعددلم تنگ ش میشد یهو.و خطرناک ترین لحظه هار‌و باخودم داشتم.میگفتی حل میشه،یادت میره،میری پی زندگیت.
حل شد،تو وجودم حل شد نبودنش ،تو کل مغزم پ
ماشینو داده مهدی ببره بنزین بزنه -_-  ده صبح -_-  فاطمه بهم گفت...وقت نشد برم  باهاش دعوا کنم ، دیگه زدیم بیرون با ماشین بابای فاطمه...نامرد ماشین و نمیده بشینم....میگه مگه ماشین باباتم  قرار بود بگیری خودت بشینی؟! 
گفتم نه پس برا جناب عالی داشتم می گرفتم -_-
گفت پس حرص نخور چون ماشینم بود باز با همین میرفتیم خوشگل خانم ://
بابا راس می گفت...ولی فاطمه خوب بودا...اینم از دست رفت -_- همه 18 ساله ها اینجوری از دست میرن یا فقط همین یکیه؟!!!...نه فک کنم همه شون هم
فاطیما برازجانی نخبه هشت ساله آبپخشی در مسابقات محاسبات ذهنی ریاضیات در رقابت با ۱۳ ساله‌ها خوش درخشید.
به گزارش سفیر جنوب؛فاطیما برازجانی نخبه هشت ساله آبپخشی در مسابقات محاسبات ذهنی ریاضیات بار دیگر برتری خود را نشان داد و این‌بار برای ورودی به مسابقات کشوری در مرحله استانی در بالاترین سطح با ۱۳ ساله‌ها به میدان رفت و به راحتی و مقتدرانه پیروز شد و به مرحله کشوری صعود کرد.
فاطیمابرازجانی نخبه ۸ساله آبپخشی در رقابت با۱۳ساله هادربالات
در جامعه امروزی، به اصطلاح تجدد یافته، ازدواج کودکان امری تلقی میشود بسیار قبیح، اما در جامعه ای شبه مدرن مانند ایران، بسیاری ریشه این مسئله را درک نمی کنند. در عهد مدرن، ازدواج یعنی آزار! از همین جاست که عبارت ((کودک آزاری)) پدید می آید.
اما باید با مسئله جدی رو به رو شد، واقیعت چیست؟ سوال را از کودکان بپرسیم. دخترانی که در ۱۳ ساله به پسر های ۱۷ و ۱۸ ساله رفته اند و حتی بیشتر، دخترانی در همین روستاها و مناطق دورافتاده، که از زندگی خودشان راضی ا
چشم بارون زده دیشب به هوای تو نخوابیددل افسون شده ی من غیر تو هیچی نپرسیدوقتی تو بودی کنارم می پریدم تا تو ابرارفتیو رفته از اینجا انگاری صد ساله خورشیدمن یه شاعر ، تو بهانم تویی شعر عاشقانه امشعری که میشه نوشتش با یه دنیا شور و اممیدکاش تو این بغض شبونه توی این دنیا بمونهغم دوریت باز کنارم تا بشه یک کمی خوابیدحسن ناظم ۹۷/۹/۱۰
فکر کن صبح تا شب پیش زنتی و با اون سکس داری اصولا بعد میای ادعای عشق و عاشقی با یه دختر ۲۰ ساله رو میکنی که تو کونش هم جا نداری.چه برسه به قلبش. بعد منتظری تا هر سال تولد اون دختر فامیلتون که رفته  ترکیه و عکسای لختیش تو پیجش هست بشه تا بدویی زودتر از همه تولدش رو تبریک بگی. 
اگه تباه نیستی پس چی هستی؟
کونی.
و باز هم افسوس از کسی که دوستش میداشتم. از دوست داشتن و ...
من یک دختر بیست و چهار ساله ام ...دختری که وقتی در مدرسه ی ابتدایی بود درس خواند تا مدرسه ی نمونه ی راهنمایی قبول شود دختری که وقتی راهنمایی مدرسه ی نمونه قبول شد درس خواند تا دبیرستان هم نمونه باشد وقتی دبیرستان نمونه بود درس خواند تا کنکور دانشگاه علوم پزشکی قبول شود وسرانجام روزی دانشگاه علوم پزشکی قبول شد ...اکنون چه؟
اکنون دختری بیست و چهار ساله و بیکار هستم ...اری میگویند وضعیت بازار کار به هم ریخته است و کسانی که  زودتر از تو فارغ التحصیل
تمام این سفر به جز مسیرهای ترددش با ماشین های آمریکایی و راننده های عراقی، برای من زیبا بود و در خاطرم تا ابد خواهند ماند. خاطره ی اولین سفر به عتبات عالیات و اولین لحظه رو به رو شدن با گنبد طلایی مرقد امام علی علیه السلام از شارع الرسول. آخرین دفعه ای که به زیارت رفته بودم، نُه یا ده ساله بودم؛ با پدر و مادرم رفته بودیم مشهد. طبیعت بچگی، شیطنت و بازی و شادی را می طلبید و من هم که تک فرزند خانواده بودم و از نظر فامیل لوس و ننر تشریف داشتم، از حرم
✨جهت تبیین  آیه «إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ » و مقایسه آن با  «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»✨انسان نسبت به پروردگار خود بی میل است ولی نسبت به امور مادی  که بنا به تصورش خیر است، مشتاق است
ماجرای #درس_اخلاق دختر ۱۱ ساله به مسافران اتوبوس به نقل از حاج آقا #قرائتی:
 در ستاد نماز گفتیم، آقازاده‌ها، دخترخانم‌ها، شیرین‌ترین نمازی که خواندید، برای ما بنویسید. دختری یازده ساله نامه ای نوشت، همه ما بُهتمان زد. دختر یازده
دیروز (ینی همین یک ساعت پیش!!!)نشستم دورنمای بیست ساله آینده ام رو مدون کردم.و بعد به چهار دوره پنج ساله تقسیمش کردم...و بعد برای هر دوره اهداف رو تعیین کردم و بعد سال ۱۳۹۹ و بعد فصل بهار و فروردین و ... تا رسیدم به امروزکلا آدم زیاد برنامه ریزی نیستم و بیشتر ترجیح میدم که کارهام رو فی البداهه پیش ببرم اما این دورنما به من کمک کرد تا بدونم باید تلاشم رو در چه زمینه هایی بیشتر متمرکز کنم...
ادامه مطلب
یک غروب پاییزی، گیج و مبهم گونه از خواب بلند شده بودم.
فاطمه داشت گریه می کرد.
گربه گچی کوچکش از دستش افتاده بود و گوش سمت چپش شکسته بود.
پدرو مادر ما دو تا بچه چهار پنج ساله رو خونه تنها گذاشته بودن.
منم نمی تونستم آروومش کنم.
هعی، درسته پونزده شونزده سال فاطمه رفته اما،
هنوزم وقتی از خواب عصرگاهی بیدار میشم آرزو می کنم ای کاش او زنده بود.
کاش می تونست منو آرووم کنه...
برنامه ای بعنوان نمونه  که برای یک خانواده اسلامی ایرانی طراحی شده شامل : 
برنامه بلند مدت ( ۲۰ ساله)، 
میان مدت (۵ ساله)،
 کوتاه مدت (سالانه)، 
برنامه هفتگی،
شاخصهای ارزیابی
چشم انداز ، بیانیه ماموریت، منشور اخلاقی، راهبردها و ...
۱‌ . ابتدا به ارایشگاه رفته و مانیکور از نوع مخصوص عروس انجام می دهد، سپس یکی از کتاب های قطوووور کتابخانه را برداشته، طوری عکس می گیرد که ناخن هایش کامل بیفتد و سپس در اینستا قرار می دهد
 
۲. یک عدد سیبیل وارد پیج خانوم بازیگر می شود که با ارایش فوووق غلیظ  در اکران مردمی فیلم ارزشی اش شرکت کرده، محوووو تماشا می شود و سپس کامنت میگذارد: اووووو چیکار کردی "آبجی"...!!!
 
۳. پسر ۲۲ ساله ای که فعاااال مجازی ست و از این طریق با صدها دختر روزانه در ارتب
عنوانونامپدیدآور: انسان ۲۵۰ ساله : بیاناتمقاممعظمرهبریدربارةزندگیسیاسی مبازاتیائمهمعصومینعلیهمالسلامگردآوریوتنظیممرکزصهبا ]موسسهجهادی[.مشخصاتنشر: تهران: مؤسسةایمانجهادی، ۱۳90.مشخصاتظاهری:376 ص. شابک: 2- 22- 6275 - 600 - 978 وضعیتفهرستنویسی:فیپاموضوع: خامنهای،سیدعلی،رهبرجمهوریاسلامیایران،1318 
ادامه مطلب
۲۳ سالم که بود فکر می کردم ۲۸ سالگی برای یک دختر یعنی خیلی، یعنی باید به یه چیزایی که معمولا جامعه می طلبه رسیده باشی وگرنه خیلی دیر کردی و دیر شدی!! الان که روی سرازیری ۲۸ دارم آرام آرام سر میخورم، با خودم فکر میکنم که ۳۳ باید همان ۲۸ باشد تنها کمی پخته تر و ناراحت تر به خاطر فرصت های از دست رفته.
******************************* .
 همین. همین کافی‌ست که من به تمامی از کارِ نوشتن ناامید شوم و شده‌ام. دیگر چه بلایی بدتر از این ممکن است سرِ من، سرِ آدمِ از همه‌جا رانده‌ای مثلِ من بیاید.
به هر حال، خودِ من هم از سنگی که پای‌ام بسته خسته ام شده‌ام. یک ملالِ تدریجی که رفته‌رفته بسط پیدا کرد و جمله‌ای که دیشب شنیدم نقطه‌ای شد و نشست تهِ این جمله‌ی چندین و چند ساله.
من و این سنگ سال‌هاست که با هم‌ایم. در ابتدا فکر می‌کردم که من و سنگ‌ام داریم به هم تزریق
علت لجبازی در کودکان 7 ساله چیست؟ این سؤالی است که بسیاری از والدین در اوایل دوران مدرسه فرزندشان با آن مواجه می‌شوند. ممکن است فرزند 7 ساله شما با وجود بزرگ‌تر شدن و رشد شناختی بیشتر در این دوره، رفتارهای ناسازگارانه‌ای از خود نشان دهد که شما را کلافه کند. برای مثال برخی از کودکان 7 ساله دائماً به خاطر هر چیز با والدین خود لج کرده و به آن‌ها پرخاشگری می‌کنند. ما در ادامه این مقاله توضیحات بیشتری در مورد علل و نحوه برخورد با لجبازی کودک 7 س
جنایت هولناک وهابی سعودی علیه کودک 6 ساله شیعی که در مقابل چشمان مادرش وی را سر برید موجی از خشم و تنفر در جهان برانگیخته است و واکنش های خشمگینانه به این جنایت هولناک همچنان ادامه دارد.
قتل فجیع زکریای شش ساله در برابر چشمان مادر 
تصورکن : رفته ها؛ برگردن ! 
یکی از قشنگ ترین و در عین حال دلهره آورترین صحنه‌های غدیر، آنجاست که پیامبر فرمود به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. 
فکر کن، بعدِ یک مسیر طولانی رسیده‌ای به جایی که امیدی برای گذشتن نیست و توانی برای بازگشتن. تشنه‌ای و دلتنگ، گرسنه‌ای و دلتنگ، خسته‌ای و دلتنگ.
 بعد یکی فریاد بکشد به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. آن وقت چشم باز کنی و همه رفته ها را ببینی که دارند، برمی‌گردند. 
عشق رفتهرفیق رفتهبابای رفتهمامان رف
اندام خیالی: مغز ممکن است احساس ها را اشتباه درک کند. اندام خیالی حالتی است که فرد در اندام از دست رفته‌ی بدنش، درد احساس می‌کند. پژوهشگران بر این باورند که بخشی از قشر مخ که اطلاعات اندام از دست رفته را پردازش می‌کرده، اکنون از بخش‌های دیگر بدن اطلاعاتی دریافت و این پیام‌ها را به عنوان پیام اندام از دست رفته تلقی می‌کند.با این حساب فکر کنم بتونیم درد از دست دادن آدمای عزیزمون رو توجیه کنیم. اونا می‌رن و یه بخشی از وجود ما رو با خودشون می‌
من این چند روز فقط برای آرامش روح تو دعا کردم. هرچند اعتقادی به هیچ چیز درست حسابی نداشتی و در تمام عمر بیست و چند ساله‌ی خود ارزشی به مذهب ننهادی و آشفتگی و بیچارگی جداناپذیری وجودت را درگیر کرده بود.دعا کردم که سالها بعد در بهشت دیدار تازه کنیم و تو با نگاه غم‌زده آغوش باز کنی و من به طرفت بدوم.
مرد هندی که 30 ساله مجسمه است
او شش ساعت در روز به طور مداوم بی حرکت و ساکن می ایستد، مردم زیادی تلاش می کنند تا او لبخند بزند، حرکتی کند و یا لاأقل تغییر کوچکی در حالت ایستادن خود بدهد. اما تا به حال هیچ کسی نتوانسته قدرت فوق العاده ی او را برای ایفای نقش یک “مجسمه” در هم بشکند.
 عبدالعزیز اهل کشور هند است و یک شغل عجیب دارد. او بیش از ۳۰ سال است که به عنوان یک مجسمه ی زنده کار می کند و همه ی تلاش او این است که یک مجسمه ی ایده آل و خوب باشد.
ادامه م
21، 21این یک رسم هر ساله است که درب حیاط خلوت کوچکمان را باز کنیم و طنین الله اکبرمانبین صدای مردم، گم شود...و من با تمام وجودماین رسم شیرین را دوست دارمبلکه به آن تعلق دارم...چهل ساله که پای انقلاب اسلامی ایرانبرای رسیدن به تمدن نوین #اسلامیو حقیقت کلمه ی توحیدفریادهاجان هامال هابذل شده...چهل ساله کهسرزندگیامیدو انگیزه ی رسیدنمشق این قطره های نوره...و من دوشادوش مردهایمانیقینم رابه گوش آسمان می‌رسانمکه خداوندبزرگتر است از هر اندیشه ایو خداون
سلام
من یک دختره بیست و هشت ساله هستم که شوهرم الان در سن سی سالگیه، و یک دوست دارم که اون بیست و چهار سالشه. اوایل که با شوهرم ازدواج کردم خیلی دوستش داشتم و همچنین اون هم منو خیلی دوست داشت ولی بعد از مدتی رفته رفته متوجه ارتباط این دوست بیست و چهار ساله م با شوهرم به شکل دوستی شدم تا اینکه متوجه شدم ... !
میتونستم فورا زنگ بزنم به پلیس اون جا ولی دوست نداشتم این کار رو بکنم چون یه بچه کوچیک هم دارم بچه م هم یه کم گیج شده بود، ولی من برای اون ماست
سلام
اسم من مریم است. اردیبهشت امسال 34 سالم شد.
من مهندس کامپیوترم و کارم برنامه نویسیه. حدودا 10 ساله دارم کار میکنم.
فوق لیسانس کامیپوتر ، عاشق درس خوندن (البته 3-4 ساله عاشقش شدم :D )
  واسه سرگرمی تصمیم گرفتم این وبلاگ را درست کنم.
و بعضی روزها بیام حرف دلم را بنویسم.
امیدوارم 100000000 تا دوست مجازی خوب اینجا پیدا کنم.
جسد دختر ۵ ساله بیدگلی در رودخانه علوی پیدا شد↙️ آخرین مفقودی سیل اردهال، ساعت ۳ بامداد در پشت سد کوچک خاکی رودخانه حدفاصل علوی تا علی‌آباد کشف شد.این دختر ۵ ساله که جنازه مادرش نیز چند ساعت زودتر در فاصله ۵۰۰ متر پایین‌تر پیدا شده بود، با تلاش نیروهای امدادی و مردم کشف شد.شایان ذکر است، سیل کم‌سابقه اردهال که به سیل دره قتلگاه مشهور است، حدود ساعات افطار روز هشتم رمضان جاری شد و علاوه بر خسارات مالی، جان یک زن جوان و یک دختر را گرفت.
سلام دختری هستم 20 ساله و مجرد یه خواهر بزرگتر دارم  ک شوهرش بهم نطر داره برام پیامکای عاشقانه میفرسته من بلاکش کردم از همجا و جوابشونو هیچوقت ندادم باهاشون خیلی سرد برخورد میکنم ولی دس برنمیداره میترسم ب خواهرمم بگم زندگیشون بهم بریزه اخه یه دختر ۷ ساله هم دارن چیکار کنم کمکم کنید
دیشب هم اتاقیم حرف هایی زد ک ب شدت منو متعجب کرد!
دختر 31 ساله داره بهم میگه ک با ی پسر 22 ساله اینترنتی آشنا شده و داره میره سر قراار و پسره عاشقش هست!! ینی داریم اصلا؟! پسره ی شهر دیگه س-سال سوم لیسانس. هم اتاقی من دکتری فلسفه داره و داره ارشد مجدد میخونه تو رشته روانشناسی!
انقدر راحت کلمه عاشقم شده رو ب کار می برد ک شاخ هام زده بود بیرون. هر شب ساعت 7 میره پارک لاله. میگفت شب ها اونجا بهتر درس میخونم. ولی دیشب کاشف ب عمل اومد ک اونجا با ی جمع پسرها دو
صدها حادثه توجه‌برانگیز و پر معنی و در عین حال ظاهراً بی‌ارتباط و گاه متناقض با یکدیگر در زندگی موسی‌بن جعفر هنگامی معنا می‌شود و ربط می‌یابد که رشته مستمر جهاد و مبارزه ۲۵۰ ساله ائمه را از آغاز امامت تا لحظه شهادت آن بزرگوار مشاهده کنیم.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۱۶
شهادت امام کاظمعلیه‌السلام را تسلیت می‌گوییم.
من نمیدونم چقدر فشار روی ادمها هست اینجا توی این کشور،
چقدر مگه ادمها سختی میکشن،
که قیافه یه آدم سی و هفت و هشت ساله اندازه یه مرد پنجاه و پنج شش ساله پیر میشه.
 
اصلا من دلیلش رو درک نمیکنم. ظاهرا هیچ درد و رنجی نیستی ولی ادمها مریضی فیزیکی یا روحی روانی دارن.
 
تکلیف کسی که راه رو چهل ساله به طور ظالمانه ای در حق خودش رفته، و زمینه ظلم دیگران در حق خودش رو فرآهم آورده .. و نه کسی می تونه اونو نجات بده و نه به نجات خودش فکر میکنه .. چیییییه؟؟!!! 
کسی که با روش تربیتی مسخ کننده به علاوه جهل و عادت های ویرانگر خودش هر روز ضربه ای مُهلک بر پیکر حیات خودش وارد می کنه، و منفعلانه حیات و زندگی خودش رو دست همه سپرده .. چطور به خودش برمی گرده؟؟؟!!!
 
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْف
 صاحب باشگاه آدم دست و دلبازیه، یه
مرده هر روز میاد بطرای پلاستیکیو‌ جم میکنه و میبره معمولا یه پسر ۸ ۹
ساله هم باهاش میاد، از اون آدمای بدبختن ک هیچی ندارن، نکته بدترش اینه که
امروز با یه پسر دو سه ساله اومده بود، آخه تو که نه پولی داری نه کاری
داری نه هیچی داری از همه بدتر معتادم هستی چرا باید بچه داشته باشی :/
فقر
و بدبختی ازشون میباره اما حداقل دو تا بچه کوچیک داره، اون بچه ها چه
آینده ایی دارن، دلم واسه پسربچه ۲ ساله کباب شد واقعا، زندگ
خدایی شما اصلا تصورش رو هم میکنین که مرد هفتاد و خورده ای ساله احساس داشته باشه، عطش!! عطش جنسی داشته باشه!
 
خدا وکیلی اصلا باورتون میشه؟!
 
من فکر میکردم مردها نهایتا دیگه ته تهش توی 55 همه هوس ها و خیالات و علایق جنسی شون میمیره و تموم میشه!
 
یارو 76 سالشه!
 
نیست ایرانیا و مهاجرا به اینها رو دادن از اول، و همین 80 ساله رو ترجیح میدن به پسرای ناز و ترگل ایرانی،
اینا پررو شدن. وقتی اینا رو اولین بار میشون سر جاشون، قشنگ دوزاریشون میفته که همه این ش
یه دوست جدید چهل ساله پیدا کردم.هم دکتر روانشناسه ، هم مربی ایروبیکه ،  هم سه تار میزنه ، هم مترجم زبانه ، هم خیلی قشنگ و مهربون و پرانرژیه .
فکر کن اگه چهل سالگیم انقد جذاب باشه دیگه واقعا چی میخوام از زندگی
کاش همیشه همینجا اتاق بغلیه ما بمونه وگرنه باز اینجا مثل قبل سرد و پر از غرای اون یکی اتاق بغلی میشه ...
دیشب، رئال مادرید، توی سانتیاگو برنابئو باید به مصاف اوساسونایی می رفت که طی پنج هفته گذشته لالیگا شکست نخورده بود، و رئال در صورت پیروزی می تونست به صدر جدول برسه! اما نکته جالب بازی دیشب، ترکیب ابتدایی رئال برای شروع مسابقه بود. خط حمله رئال رو این بار نه بنزما 31 ساله (که آقای گل لالیگا هم هست) و گرت بیل 30 ساله و ادن هازارد که لوکاس وازکر و لوکا یوویچ 21 ساله و وینیسیوس 19 ساله تشکیل می دادند. و در خط دفاع هم اودریوزولای جوان جای کارواخال رو گرف
خیلی چیزا از یادم رفته، مثلا این که چیا رو دوست داشتم و بچگی‌ام با چیا گذشت. یادم رفته چقدر طراحی کردن و نقاشی کشیدن رو دوست داشتم و معلم‌های نقاشی‌ام تشویق‌ام می‌کردن، انگار که همه‌اش یادم رفته..
راستی یه پیش‌رفت خوب: امروز دوره مقدماتی git جادی رو تموم کردم :)
16 سال بود که میشناختمش.
چندین سال با هم پشت یک میز و نیمکت می نشستیم. یار دبستانی ام بود...
همدیگر را یک مدت طولانی گم کردیم و وقتی دوباره دست هم را گرفتیم، سعی کردیم به هم کمک کنیم.
من یه کار برایش در شرکت خودمان پیدا کردم و او هم مرا به دنیای شگفت انگیزی که آرام آرام برای خودش می ساخت راه داد. راه پر از تلاش و کوشش برای ساختن آینده.
می دانستم که عاشق آمریکا بود. یعنی اینطور بگویم، آمریکا مدینه فاضله اش بود! و چون برادرش هم آنجا زندگی میکرد، دوست د
 
 
 
                                    تفاوت بودجه توسعه ای با بودجه پوپولیستی
     
               محمدرضا منجذب                                                                                                                                                                                                                                                  
                                                                                               ❄️ در بودجه توسعه ای گفته میشود این یک برنامه کوتاه مد
نظر علیرضا جهانبخش در مورد فوتبال ایران
جهانبخش: همینطور پیش برویم حسرت قهرمانی ۱۰۰ ساله می‌شود





بازیکن تیم ملی فوتبال ایران گفت: اگر همینطور پیش برویم حسرت قهرمانی در آسیا برایمان ۱۰۰ ساله می‌شود.
ادامه مطلب
مشاور پرورش شترمرغ
 
 
آزمایش کاربردیمواد آزمایشی شامل 7 خانواده شترمرغ (7نرو 14 ماده) بود که پنج خانواده در سن 7 سالگی و دو خانواده در سن 5 سال بودند. در طول کل فصل تولید مثلی ، پارامترهای زیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت: طول دوره تخم گذاری ، میانگین میزان تخم گذاری ، تعداد تخم های گذاشته شده توسط یک ماده ، نسبت تخم گذاری های تخم مرغ ، وزن و شکل تخم مرغ ، وزن تخم مرغ از دست رفته در جوجه کشی ، لقاح تخم مرغ درصد جنین های مرده و جوجه های غیر قابل استف
ساعت هیفده دقیقه بامداداز آدمی که دو ساله ندیدمش و قبلنم همکلاسی عادیم بوده
توی تلگرام پیام تبریک گرفتم
در حالی که اصلا تولدم نیست
و اصلا آیدی یا شمارمو از کجا آورده
و اصلا از کجا این وقت شب یادش افتاده که به من تبریک بگه؟
قضیه از ریشه و اساس مشکوکه-__-
پ.ن:تازه برام آرزو کرده یه عالمه ساله ام بشم:///!!!
سلااااااااااااااااااااااام
امروز 2 ساله که یه فرشته ی اسمونی اومده تو بیان و اسمش صدرا ـه 
بله برابچ امروز وبمون 2 ساله شده
تو این دو سال داداشای  خوبی پیدا کردم
،رهام جان،سعید جان،مهدی جان،اون یکی مهدی جان،علی جان،اون یکی علی جان،داش ماهان گل،داش،عرفان جان،اون یکی عرفان جان،اون یکی عرفان جان(داش عرفان)صالح جان،صادق جان،ابولفضل جان،اقا اشکان،اقای اشنا،دایی مشتی،اقا مهیار،اقا محسن،اقا رحمت،اقا محمد،دایی مشتی و کسایی که اسمشون یادم رف
دختری 24 ساله و مطلقه هستم، خواستگاری دارم 26 ساله که از ازدواج قبلش دختری سه ساله داره،  در شرکتی که وابسته به بانک هست مشغول به کار هستند، یک بار دیدمش که حس کردم از لحاظ خانوادگی، اخلاقی و مالی هم کفو نیستیم، ولی از این نظر که هر دو دنبال زندگی آرام همراه با بخشش و گذشت هستیم مشترک بودیم.
ضمن اینکه وقتی هر خواستگاری میاد بدون بچه وقتی متوجه میشه که دختر نیستم میره و دیگه پشت سرش رو نگاه نمیکنه!، خواهش میکنم کمکم کنید.
ادامه مطلب
اینقدر فکرم درگیره که حد نداره 
اولین بار تو تاریخ۶ ساله ی وبلاگ نویسیم
تو فاصله ۴ ساعت ۳ تا پست میزارم!!!
بچه ها شاید خیلیا بتونن تو خونه خودشون رو قرنطینه کنن
ولی کار ما ازاون کاراست که نمیشه تعطیلش کرد،و من فردا 
شیفتم!
پس اگه یه وقت اومدید دیدید این پیج ۱ ساله که فعالیت نداره بدونید
کرونا گرفتم مردم!!!!!
میگم یک سال چون امکان داره یهو چند ماه سرم شلوغ شه و نتونم 
بیام ولی یک  سال محاله که به وبم سر نزنم!
 
یه روز یه مرده توى فرودگاه از پشت شیشه به یه هواپیما نگاه میکرد و سیگار می کشید. 
مرد حکیمى به او نزدیک شد و پرسید : چند ساله که سیگار می کشى؟
مرد سیگارى گفت : سى ساله سیگار می کشم. 
مرد حکیم گفت : آیا میدونى باپولى که بمدت سى سال صرف خرید سیگار کردى
اگر جمع کرده بودى
الان می تونستى اون هواپیما رو بخرى؟
مرد سیگارى گفت : اون هواپیماى شخصى خودمه 
مرد حکیم گفت
یه نخ بده تا با هم بکشیم
یه جمله مدام و مدام تو ذهنمهاونجایی که تو سریال دراکولا لوسی از در میاد تو و عشقش اونو با بدنی سوخته و زیبایی از دست رفته میبینه،لوسی میاد نزدیک و مدام میگه منو ببوس و جک که میدونه لوسی خون اشام شده و به این وضع افتاده پسش میزنه و کنت دراکولا از زندگی 500 ساله ش یه جمله رو به زویی میگه:عشق هم روزی به پایان میرسه...و راست میگه راست میگه
راه دشوار است و باید همسفر پیدا کنم عارفی صاحب دل و صاحب نظر پیدا کنم جاده پر پیج و خم است و باید ازآن بگذرم راه را باخوردن خون جگر پیدا کنم هرکدام از همرهانم از مسیری رفته اند کاش از حال رفیقانم خبر پیدا کنم گرچه سرمست از شرابی سرخ و چندین ساله ام باید از این می رفیقی کهنه تر پیدا کنم چون که لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست می روم تا اینکه یاری معتبر پیدا کنم بنده ی آنم که در محراب عشقش روز و شب دست و پا گم میکنم تا بال و پر پیدا کنم یارب از تردام
راه دشوار است و باید همسفر پیدا کنم عارفی صاحب دل و صاحب نظر پیدا کنم جاده پر پیج و خم است و باید ازآن بگذرم راه را با خوردن خون جگر پیدا کنم هرکدام از همرهانم از مسیری رفته اند کاش از حال رفیقانم خبر پیدا کنم گرچه سرمست از شرابی سرخ و چندین ساله ام باید از این می رفیقی کهنه تر پیدا کنم چون که لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست می روم تا اینکه یاری معتبر پیدا کنم بنده ی آنم که در محراب عشقش روز و شب دست و پا گم میکنم تا بال و پر پیدا کنم یارب از تردام
از حاصل عمر به‌هدر رفته‌ام ای ‌دوستناراضی‌ام، اما گله‌ای از تو ندارم
در سینه‌ام آویخته دستی قفسی راتا حبس نفس‌های خودم را بشمارم
از غربت‌ام این‌قدر بگویم که پس ‌از توحتی ننشسته‌ست غباری به مزارم
ای کشتی جان! حوصله کن می‌رسد آن‌ روزروزی که تو را نیز به دریا بسپارم
قبل رفتن بهش گفتم ببین هر جای رو برام صلاح دیدی ترجیح میدم بدترین جای ممکن باشه  میخوام درد ببیینم، میخوام تو یه شهر غریب خدمت کنم . یعنی جوری بود نمیخواستم تو شهر خودم خدمت کنم . هنوزم تو کف خدمت تو یه شهر غریبم ولی هنوز قسمت نشده شاید کاری شاید یه چیز شد بلاخره زمین گرده 
دوست داشتم یکم غریب بودن رو تجربه کنم ولی خو همه چی برعکس شد . افتادم بدترین جای شهر خودم تا یه سری چیزی هارو بفهمم . 
من تا حالا بچه طلاق ندیده بودم ، من گریه های زن جون 18 ساله
با سلام به همگی
پسری ٣١ ساله هستم، با یه دختر خانوم ٢٠ ساله به قصد ازدواج با هم آشنا شدیم، درسته ایشون ٢٠ ساله هستن ولی اندازه یه آدم ٢٧ ٢٨ ساله سطح درک دارن و طرز حرف زدنش هم این رو نشون میده. اخلاق مون خیلی شبیه همه و هم دیگه رو درک میکنیم، حالا دو تا مشکل این وسط هست که از دوستان درخواست کمک دارم؛
اول اینکه ایشون یه رابطه ی عشقی ۴ ساله داشتن که ٨ ماه پیش تموم شده و اذعان میکنه که کاملا فراموشش کرده بدلیل خیانتی که از طرفش دیده.
دوم اینکه ایشون
دیروز، اولین روزه را گرفتم و خدا را شکر با اینکه سرکار شلوغ بودم ولی سرپا بودم
ولی امان از نزدیک های اذان.. یه دفعه یادم افتاد به دعاهای هر ساله ام که هر ساله همون هستن و دلم گرفت. کمرم شکست از درد و بغض های دلم. دعایی که سه ساله برای خودم مدام از دلم میگذره و هنوز هیچی به هیچی . حتی هر روز ازش دورتر و دورتر شدم
دلم شکست و با اینکه هوا خیلی سرد بود اذان را توی حیاط گوش کردم و دلتنگی حتی الانم اذیتم میکنه و‌ مجبور شدم این پست را بنویسم
خدا من سلامتی
نتیجه ی این حال بد چیه؟
نتیجه ی این شیفت رفتن ها چیه؟ 
نتیجه ی کار کردن چیه؟ 
ده ساله میرم سرکار نه جایگاه خودم بالا رفته نه خانواده ام 
نه حتی منطقه ی زندگیم عوض شده 
نتیجه ش چیه؟ 
ترس از شیفتهای بعدی 
که همکارا میگن همه ی شبها شلوغه 
غیر از فرسودگی چی گیرم اومده؟ 
غیر از یادآوری شوهری که قالم گذاشت و دیگه منو نخواست؟ 
فکر کن دیشب یاد آغوش اون م ش ا و ر ه افتادم! آه خدایا اینجا چه خبره؟ بیا و بزرگی کن و رسیدگی کن به حال بد این بنده ات 
می دونم که
اسکار پسر ده ساله‌ایه که سرطان داره و دکتر به زنده موندنش امیدی نداره. مامی صورتی پرستارشه و از اسکار خواسته تا هرروزی برای خدا نامه بنویسه. توی این‌کتاب ما نامه‌های اسکار کوچولو رو میخونیم.
جملات کتاب منو یاد شازده کوچولو مینداختن. به نظر من خیلی خیلی کتاب قشنگی بود. هرچند خب نگاه کتاب به خدا از دید مسیحیته ( تثلیث )، با اینحال قشنگ بود. 
یه اشکال دیگه هم به نظر من این بود که جملات در حد بچه‌ی ۷ ۸ ساله بودن نه ده ساله. بچه‌ی ده ساله دیگه اینج
خیلی عجیب است. شخصیتی که همین دیروز داشتی مشتاقانه داستانش را دنبال می کردی که داشت آموزش می دید و 14 ساله بود تنها با گذشت چند ساعت، اکنون 17 ساله شده و جنگجویی است که در تمام قلمرو نظیری برایش پیدا نمی شود. و جالب تر اینکه خودش معلم است و دارد به دخترک 14 ساله ی دیگری آموزش می دهد...
عجیب است و اعصاب خورد کن. من از بزرگ شدن شخصیت ها متنفرررررم. بیشتر از هرچیز دیگری توی این دنیا. متنفرم متنفرم متنفرم. کاش می شد به نویسنده ها فهماند که لزومی ندارد بات
نشستم گوشه ی استیشن پرستاری و به زحمت تمرکزم رو روی جزوه نگه میدارم...مرد مأمور بیمه برای پرستار صحبت میکنه از اینکه دخترش بیست و یک ساله شد و تصمیم گرفت عروسش کنه.به زنش گفته طی یکی دو ماه بهش آشپزی و شیرینی پزی یاد بده بقیه اش با من!!!!
مرد PHD رشته ای مرتبط به بیمه داره.خوشتیپه و هرروز با کت و شلوار جدید میاد بخش.ماشین خارجی شاسی بلند(!)سوار میشه و از سفر خارجی که تطعیلات عید با خانواده رفته حرف میزنه...
حالا من ماندم و کتاب و جزوه ای که روی میز رها
دوشنبه هفته پیش ، پسر رو بردیم آزمایش خون تا تیروئید و آهن بدنش چک بشه ؛ بخاطر این که رگ دستش خیلی باریک بود مسئول خونگیری سوزنِ آمپول رو که برد داخل همینجور می چرخوند تا رگِ دست پیدا بشه ! نمی دونم شاید این کارش یکی دو دقیقه طول کشید ولی برای من و مادرش خیلی سخت بود چون حسین هم با حالت عجیبی گریه می کرد .
کار که تموم شد و از درِ آزمایشگاه که بیرون رفتیم ، گفتیم چون کلی گریه کرده و انرژی ازش رفته از سوپرمارکت بغل براش آبمیوه ای بگیریم .. مغازه دار
بسمه تعالی...
خبر رو که شنیدم کل دنیام تیره و تار شد...انگار جهان یه لحظه وایساد که من بتونم خبر رو درک کنم...
مامانم گریه میکرد...
تموم جهان هم انگار با من شروع به گریه کرد...

عموی چهل ساله م به دلیل سرطان دستگاه گوارشی فوت کرد...
خیییلی درد کشید...از سال تحویل سال 1397 تا الان درد کشید...
شده بود پوست و استخون...
از همه ی ده تا عموی دیگه م بیشتر دوسش داشتم...
توی ذهنم تموم خاطراتم رژه می رفتن...
و این خاطره از همه پر رنگ تر...:
قبل از اینکه عمل کنه و روده شو برد
سلام
خانمی ۳۶ ساله هستم، یک دختر ۱۵ ساله و یک پسر ۱۱ ساله دارم، همسرم ۳ ساله که اصرار به بچه دار شدن داره، کارگره و درآمد کمی داره در حد ماهیانه ۳ میلیون، من اصلا موافق نیستم و تا حالا مقاومت کردم، ولی همسرم خیلی پیگیره، چند روز پریودم عقب افتاد می خواست از خوشحالی بال در بیاره، والا سر اون دو تا اصلا این طوری ذوق و شوق نداشت ، انگار اجاق کوریم، به چند دلیل بچه نمی خوام؛
اول اینکه سنم زیاد شده و ۳۶ سالگی واقعا سن بارداری نیست، دوم وضعیت مال
 
 
 
دیدار با دختر 37 ساله .....
 
امشب با تعدادی از دوستان خیر، دیداری با دختر 37 ساله ای داشتیم که مشکل بسیار شدید جسمی دارد و همراه با مادرش در خانه ای بسیار  ابتدایی زندگی می کندکلمات نمی توانند نشان دهنده حالت روحی دوستان عزیزم در دیدار با این همشهری معلول باشند.کاش می شد احساس دوستان عزیزم را که به شدت منقلب شده بودند را بیان کنم. والسلام
زندگی نامه کامل شهید محمد حسین فهمیده
رادیوی جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه های خود اعلام می کند که نوجوانی سیزده ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است . امام قدس سره در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر می کنند، جملات معروف خود را پیرامون او می‌فرمایند: رهبر ما آن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تر است، با نارنجک ، خود را زیر تانک
تَحمل حرف های آدمای دورم رو دیگه ندارم ، چون بلد نیستم حمایت کردنو ، بلد نیستم دلیل آوردنو ، بلد نیستم توضیح دادنو...! 
دیگه یکی که با ۴۰ سال زندگی هیچی نمیفهمرو من ِ ۱۹ ساله نمیتونم حالی کنم میتونم؟!
این روزا فقط شنیدم توهین ، تهمت ، این تهمت هایی که میزنیم به آدما یه روزی جوابشو باید بدیم ، هرچی یادمون رفته باشه ، خواهشا خدا نره ، تمام قضاوت هات به آدمایی که نمیشناسیشون خوب اون دنیا یقمونو میگیره...!
این روزا بیش از حد میشه گناه کرد، اونم از نو
ای خدا ! 
من چقدر حرص بخورم...
طرف رفته برای کل خانواده اش از عطاری از این قارچ های گانودرما خریده ، دم کرده به کل خانواده داده ! 
تازه نمیدونست هم اسم قارچ چیه ، من سریع گفتم گانودرما ، چون به خاطر تبلیغات اخیرش راجع بهش خونده بودم ! 
نگم که الآن بچه ی ۴ ساله اشون عین زردچوبه روی تخت icu ئه و کبدش داغون شده دیگه ؟؟؟ 
+از داروهای گیاهی فله ای تا جایی که میتونین استفاده نکنید ! چون دوز دارویی و دوز توکسیک (سمی) مشخصی براشون تعریف نشده ...
لینک دانلود مق
‏پیرزن 73 ساله در هند با لقاح مصنوعی باردار شده و دوقلو زائیده. شوهر 82 ساله اش گفت خوشحالیم. این شوهر فردای تولد سکته مغزی کرد و در بیمارستان بستری شد. ازش پرسیدن اگر بمیری کی از بچه‌ها مراقبت کنه؟ گفته ما چکاره‌ایم؟! همه چیز دست خداست...
[ویدئو ۰:۲۸]
Add a commentمشاهده مطلب در کانال
سلام آقای مدیر من پنج ساله که در مدرسه شما فعالیت میکنم از کلاس 2 تا 6
کلاس دوم آقای اخگر و خانم خاتم نژاد تا خانم افراخته و خانم نایبی من از مدرسه شما راضی هستم و اینجارا خیلی دوست دارم.
می خواهم چیزی را به شما بگویم : من دلم میخواهد که شادی مدرسه ما بیشتر باشد امنیت در مدرسه ما بیشتر شود برای مثال : مدت زنگ تفریح ها را بیشتر کنید در ضمن یادم رفته بود که بگویم که من جز شورای دانش آموزی هم هستم. بریم سر اصل مطلب بچه ها را بیشتر به اردوهای تفریحی ببر
1.دخترخاله ام میخواست واسه بچه هاش بازی فکری بخره.گرون هم بودن.ده دوازده تا بزرگسال جمع شده بودیم دور غرفه ی بازی و داشتیم با اسباب بازی ها بازی می کردیم و دستورالعمل هاشون رو میخوندیم تا بالاخره یه بازی رو انتخاب کرد.فکر کنم فروشنده بعد از رفتن مون نفس راحت کشید.2.قبلش رفته بودیم سینما و یه فیلم دیده بودیم که واسه بچه های 4 ساله مناسب بود.چرا روی پوستر فیلم ها برچسب رده ی سنی نمیزنن خب؟3.مسافرت بودم و کلا یادم رفته بود کاپشنم رو با خودم بردارم و
5 ساله که منزل را ترک وبه خارج سفر کرده به تازگی برگشته ولی به خانه نیامده وبه شهرستان رفته .چیکار کنم. حالا بازم میخاد بره خارج. یه راهنمایی کنید واسه طلاق توافقی چیکار کنم که راضی بشه؟

شما میتوانید بخاطر ترک زندگی مشترک و به استناد شروط ضمن عقد درخواست طلاق یکطرفه هم بکنید.بهتر است حضوری با وکیل مشاوره نمایید.

منبع: سایت وکالت دادراه
من براساس سن بلوغ پسران و دختران و همچنین سن یائسگی در زنان و کمی محاسبه به فرمول زیر برای سنی که طبیعت برای ازدواج مردان و زنان مناسب میدونه رسیدم:
 
سن پسر=1.1*(سن دختر)+4
میخواستم ریز محاسباتم رو اینجا بنویسم که دیدم شاید حوصله خواننده سر بره و فقط فرمول نهایی رو نوشتم.
براساس این فرمول طبیعت برای یک دختر:
18 ساله پسر حدودا 23.8 ساله رو مناسب میدونه
20 ساله پسر حدودا 26 ساله رو مناسب میدونه
25 ساله پسر حدودا 31.5 ساله رو مناسب میدونه
30 ساله پسر حدودا 37
 
 
 
سرهنگ علی راقی رئیس پلیس مترو پایتخت به کلیه شهروندان توصیه کرد، هنگام استفاده از مترو به هشدار‌های اعلامی از سوی بلندگوها دقت داشته باشند و همچنین چنانچه به هر دلیلی دچار مشکلات جسمی هستند از سایر شهروندان یا پلیس مترو در خواست کمک کنند تا دچار حوادث این چنینی نگردند.
 
رئیس پلیس مترو پایتخت از سقوط مرد ۴۴ ساله از سکوی مسافرگیری ایستگاه مترو مصلی و مصدومیت وی خبر داد.
 
سرهنگ علی راقی در تشریح این خبر بیان کرد: ساعت ۳۰ : ۱۶امروز مردی ۴
مرد سالاری نه شاخ داره نه دم.
اینکه یکی باید برای من تصمیم بگیره که با یکی ازدواج کنم
اینکه همیشه من برای برادر و پدرم یک سربارم و اونها موظفن از من مراقبت و نگهداری کنند هر چند من مستقل باشم و شاغل باشم اصلا مهم‌نیست مهم اینه تو با یک مرد فقط میتونی تعریف بشی.
اینکه توی خیابون یک پسر بچه با پررویی تمام به من آزار جنسی میرسونه و من فقط میتونم بزنم زیر گوشش و اگه کسی هم ببینه تقصیر منه که شئونات رعایت نکردم
 اینکه من حق انتخاب برای زندگیم ندارم
وقتی پای فستیوال‌های بزرگ سینمایی به میان می‌آید باید بدانید که اولین فستیوال سینمایی جهان فسیتوال سینمایی ونیز بود که در سال 1932 توسط یک تاجر ثروتمند ایتالیایی به نام جوزپه وولپی و در پاسخ به افزایش محبوبیت فیلم‌های آمریکایی در کشور خود تاسیس شد.رفته رفته فستیوال‌های دیگری در سراسر جهان شکل گرفته که هدف آن‌ها شناساندن و ارج نهادن به فیلم‌هایی بود که در خارج از هالیوود دیده نمی‌شدند، همان هدفی که وولپی در ابتدای تاسیس فستیوال ونیز دا
وقتی پای فستیوال‌های بزرگ سینمایی به میان می‌آید باید بدانید که اولین فستیوال سینمایی جهان فسیتوال سینمایی ونیز بود که در سال 1932 توسط یک تاجر ثروتمند ایتالیایی به نام جوزپه وولپی و در پاسخ به افزایش محبوبیت فیلم‌های آمریکایی در کشور خود تاسیس شد.رفته رفته فستیوال‌های دیگری در سراسر جهان شکل گرفته که هدف آن‌ها شناساندن و ارج نهادن به فیلم‌هایی بود که در خارج از هالیوود دیده نمی‌شدند، همان هدفی که وولپی در ابتدای تاسیس فستیوال ونیز دا
لا لا لا لا .. یه کم دیگه دووم بیار .. یه کم دیگه دندون روی جگر بذار .. مَشکو یکی برده که بر میگرده زود .. وقتی می رفت فقط به فکر خیمه بود .. مده با اشک ، زندگیمو به باد .. آب میرسه اگه خدا بخواد .. عمو رسید کنار علقمه .. صدای تکبیرش میاد .. لالایی عموش رفته آب بیاره .. لالایی عموش رفته آب بیاره .. لا لا لا لا ... منو نکن خونه خراب ... چیزی نمونده عمو جون بیاره آب .. بابات رفته به یاری آب آورش .. داره میاد .. چرا خمیده کمرش ... ؟ علی م داره می زنه دست و پا .. بچه م داره م
هفتم پدر بزرگم، همه بهم گفتن: «غصه نخوریا، مرد باش! باید از این به بعد تو مواظب مامانجونت باشی» چندین ساله غُصّه نخوردم، چندین ساله مَردَم تا دیشب... نصفِ شب که پا شدم آب بخورم، دیدم نشستی روی مبل و پاهات رو دراز کردی. گفتم: «چی شده؟ چرا نخوابیدی؟»گفتی: «از شدت زانو درد خوابم نمیبره!» یه غم به بزرگی کلّ اون چند سال، یه جا، نشست توی دلم...هفته‌ی قبلش که برده بودمت پیش دکتر، گفته بود: «غضروفای مفصل زانوهات از بین رفته. نباید از پله بالا پایین بری. ن
خلاصه خبر: آفتاب نیوز: “پنج روز از غمناک ترین پیک نیک خانواده گذشته است. نانوایی که به همراه خانواده به یک منطقه تفریحی در ارومیه رفته و یک تعطیلات خوشی را سپری…
منبع:https://big-news.ir/غروب-غم‌انگیز-خانواده-یاری-اکیپ٣٠-نفر/
این نوشته در دسته حوادث منتشر شده است.
مشاهده مطلب در کانال
از شدت استرس له لهم! باورم نمیشه تو این شرایط به فکر کلاس مجازی و کوفت و زهرمارن واسمون، یکی نیست بگه تویی که از ۹۰ دیقه، یه ساعتشو اراجیف میگی! یا تویی که نگرانی یه وقت یه ربع آخر رو نمونی تا وقت چاییت نگذره الان واسه ما شدین ... استغفرلله. دستم به هیچ کاری نمیره و راستشو بخوای اینجا نوشتن هم آرومم نمیکنه.‌‌. خیلی خسته ام و له... روزی که اومدم دیدم الف سرما خورده و نگم که چقدر نگران شدم .. امروز بابا سرفه میکنه و با هر سرفه‌ش یه خنجر به قلبم فرو می
فکر میکنید چی شد؟؟؟
همین الآن یه نفر از پنجره خونه مون اومد بالا و از لای پرده داشت تو خونه رو نگاه میکرد!!! چهرش تو تاریکی پشت پنجره مشخص نبود. فکر کردم داداشمه و شوخیش گرفته، ولی شک کردم، آخه داداشم که از خونه بیرون نرفته بود! بدو بدو رفتم تو آشپزخونه و دیدم داداشم اونجاست! بهش گفتم یکی پشت پنجره است!! سریع دوید تو کوچه! ولی طرف در رفت! داداشم گفت یه پسر حدودا 17 ساله بوده
 
یاد داستان اسکارلت (بر باد رفته) افتادم که یه دزدی تو شهر پیدا شده بود که
 
با حضور ماموران مشخص شد، یک قطار باربری حین حرکت با یک جوان 21 ساله برخورد کرده که بر اثر شدت جراحات وارده جان خود را از دست داده است.
 
بر اثر برخورد جوان 21 ساله با قطار باری در گرمدره کرج عابر پیاده جان خود را از دست داد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری پلیس، در پی مرکز اعلام مرکز فوریت های پلیسی 110 مبنی بر برخورد یک قطار باربری با عابر پیاده، بلافاصله ماموران کلانتری 34 گرمدره به محل حادثه اعزام شدند.
با حضور ماموران مشخص شد، یک قطار باربری حین
روزهای آخر مهد کودک...برای دبستان آماده شده ای...
و اصرار داری که هفت ساله ای
به تو می بالیم و از خداوند آرامش و ایمان و پیشرفت تو را می خواهیم.
دیروز از دیدن خورشیدی که بین کوه ها کشیده بودی ذوق مرگ شدم و گفتی از برنامه نقاشی نقاشی یاد گرفته ای. چند وقت قبل هم از روی زیر نویس کیپی که دیده بودی, چند خط شعر برایم نوشته بودی...من به قربان انگشتهای زیبای تو...
منم و پدرت با آرزوهای خوب برای تو... با دعا و خیرخواهی برای لحظه لحظه هایت ...
که خوب باشی...
که خوب
هفت ساله که بودم ، داییِ بزرگم بعد از ۲۵ سال برگشت ایران ، درحالی که به جز یک داماد ، هیچ‌کدام از شوهرخواهرها و زن‌داداش‌ها و برادر و خواهرزاده‌هایش را ندیده بود ، داییِ بزرگم برای ما شکل یک سرزمین کشف نشده بود ، آن سال ، یک اتفاق رویاگونه‌ی عجیب بود که مانندش هیچوقتِ بعد تکرار نشد . هر شب و هرشب خانه‌ی مادربزرگ مهمانی بود و فامیل‌ها و آشناهای دورِ دور حتی، می آمدند و از هر خانواده‌‌ی چهار نفره‌ای دایی‌ام فقط با یک یا حداکثر دو نفرشان ا
زنگ می زنم به عین ..جواب میده که کار دارم کار ضروری که نداری ...میگم نه 
دو قسمت از سریال نهنگ ابی را می ببنم جداب نیست برام .
لیست مخاطب ها را بالا و پایین می کنم 
پیام میدهم به الف . می نویسه رفته پیست اسکی ..
زنگ می زنم به نون ..هنوز درگیر هدیه ولنتاین است و داره میره بیرون ...
زنگ میزنم میم ..رفته سر مرده ها ...حوصله ام سر رفته ..از پنجره ادما را نگاه می کنم که با یه نم باروون وسایل جمع کردند به سمت ماشین ..
به گزینه گلستان شهدا و پیاده روی فکر می کنم ...به

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها