وقتی یک موضوعی توی اینستاگرام ترند می شود، همه دربارش حرف میزنند.فرقی نمیکند،همه..
دیروز دوتا متن خواندم که چرا باید روز دختر داشته باشی؟ چرا روز دختر از روز زن متفاوت است؟
دلم میخواهد اینجا فریاد بزنم که:
از نظر علمی...از نظر جنسیتی..از نظر فیزیک..از هر نظری که بخواهی بهش فکر کنی دختر با زن فرق دارد.و این فرق داشتن آن فرق
داشتن به معنای تبعیض و اسارت نیست.نوشته بود دخترها توی شهر در امنیت نیستند، از نگاه مردها،از حرفهایشان ،از رفتارهایشان
و من
پوستِ شیرِ ابی را گوش میدادیم. برای تمامِ شبهایی که بیدار بودیم و فکر میکردیم و فکر میکردیم. به تکتکِ آدمهای آمده و نیامدهی زندگیهامان. به آدمهایی که مدعیِ دوست داشتنمان بودند، به آدمهایی که دوستمان داشتند و نمیدانستیم، به آدمهایی که در گذرِ روزها گم شدند، به آدمهایی که پاییز رفتند و برگشتنشان را کسی ندید، به چشمانِ درشتی که برای همیشه بسته شد، بدونِ اینکه برای آخرین بار قطرههای زلالِ اشکهای همیشگیاش را از نگا
بسم الله
چهارشنبه راه افتادیم طرف خوزستان شب رسیدیم. شوش ، دزفول و شوشتر را گشتیم و جمعه برگشتیم . شلوغ بود و گرم ولی خوب بود . امشب بر می گردم طالقان :| :/
+ این سفر را می خواستم به خاطر یک جا که همیشه دلم می خواسته ببینم نروم ! سازه های آبی شوشتر . نمی دانم چرا از دیدنش هراس داشتم یا چیزی شبیه دل آشوبه یا غم یا دلتنگی ، نمی دانم ...
رفتم ، دیدم، شگفت زده شدم و دلم تنگ شد . من فقط یک عکس دیده بودم !
آنوقت از ما می خواهند که طرز فکرمان را عوض کنیم و به زند
وقتی برای
اسبابکشی رفتیم و خانهی خالی شده را دیدم با خودم گفتم انگار قبلا این خانه
بزرگتر به نظر میرسید! خانه با وسایل بزرگتر به نظر میرسد.
ماها که
به دنیا دل بسته ایم نگاهمان به دنیا مثل خانهی با وسایل است ولی کسی
که دل بستهی دنیا نیست، دنیا را به سان خانهای بدون متعلقات و زینتهای آن
میبیند.
ولی در کل
اسبابکشی خر است:|
این چند
روز که ما نبودیم چه گذشت؟
نام کتاب : دختر شینا
نویسنده : بهناز ضرابی زاده
انتشارات : سوره مهر
توضیحات :
این کتاب خاطرات قدم خیر محمدی کنعان در کنار همسر شهیدش حاج ستار ابراهیمی هژیر است که از زمان ازدواج تا زمانی که خبر شهادت همسرش را میدهند و سختیهای بعد از شهادتش را را شرح می دهد این کتاب دارای ۲۶۳ صفحه و مناسب گروه سنی ( د و ه ) یا همان کلاس هفتم تا دوازدهم می باشد
قطعه ای از کتاب :
سر ظهر بود و داشتم از پله های بلند و زیادی که از ایوان شروع می شد و به حیاط ختم میشود
دانستنی؟
آیامیدانید؟ احتمال دارد درسال 6000میلادی علم به حدی پیشرفت كند كه خودرو ها دیگر استفاده نشوند و انسان توسط موج برروی زمین باسرعت بالا حركت كند!!!!!!!!!!
آیامیدانید؟ ترانزیستور قطعه ای الكترونیكی است كه توسط این قطعه انقلابی درجهان ایجادشد وباعث بوجود آمدن عصر اطلاعات وارتباطات شد.تمام وسایل الكترونیكی ارتباطی برای ایجاد ودریافت امواج ازاین قطعه استفاده میكنند.
آیامیدانید؟اگر از زمین فراتر وبسیار زیاد دور شویم آسمان ها را به صورت
در انتخاب رشته قبل از هر چیز لازم است انگیزه واقعی خود را از این که میخواهید ادامه تحصیل دهیم مشخص کنیم.
برای این کار باید مواظب باشیم تا خودمان را گول نزنیم یعنی با خودمان خیلی روراست باشیم چراکه ما با شناخت واقعی انگیزه خود میخواهیم سرنوشت زندگی خودمان را رقم بزنید اما چگونه می توانیم انگیزه خود را مشخص کنیم؟
معمولاً مهمترین چیزی که می تواند انگیزه ما را مشخص کند طرح این سوالات و پاسخ واقعی ما به این سوال است مثلاً اینکه از خودمان بپرس
سی روز میخواهیم روزه بگیریم
روزه ای که قرار است حالمان را خوب کند
بیاییم سی کار خوب را هم کنارش تمرین کنیم !
هر روز یک کار
یک روز دروغ نگوئیم _به خدا ،به خودمان، به دیگران
یک روز مهربان باشیم با خودمان با دیگران
یک روز ببخشیم خودمان را و دیگران را
یک روز آرام باشیم از عصبانیت دوری کنیم
یک روز لبخند بزنیم و متبسم باشیم چه در آینه چه در برابر نگاه دیگران
یک روز بد هیچ کس را نخواهیم حتی دشمنمان
یک روز بد هیچ کس را نگوئیم حتی بدخوا
نباید منتظر ماند تا اتفاقات خوب , از بی زاویه ترین نقطه آسمان بیافتند روبرومان و با لبخند نگاهمان کنند , نه! باید بلند شد و فکری برای نوع نگرش کرد . حتی اگر اتفاق خوب هم نیافتند اطرافتان , شما یک فیلسوفید . قاعده فیلسوف بودن همین است که به چیزهایی بیاندیشیم که برای مردم حل شده است.
کاش میشد دلی را نشکنیم .....کاش میشد مغرورانه به ان شکستن نبالیم..... کاش میشد فقط امروزرا نبینیم و نگاهمان را وسعت ببخشیم.....کاش میشد فردایی بهتر نه فقط برای خودمان بلکه برای همه ارزو کنیم... کاش توان ان را داشتیم که به گذشته بازگردیم و دلهای شکسته را بند بزنیم..... کاش فراموش نکنیم هیچ دل شکسته ای مانند روز اولش می شود...هنوزم مثل بچگیامو هرکیو که بیشتر باهامون بازی میکنه رو بیشتر دوسداریم
ادامه مطلب
تصور ما از خدا، انسانی است مثل خودمان. با همین محدودیتها، مشکلات، نقصها و ناتوانیها و کمبودها. نه حتی انسان موفقتر، ثروتمندتر و قدرتمندتری. یعنی این طوری است که چون ما باید برای رسیدن به هدف الف، از پیچها و بلندیها و تاریکیهایی بگذریم که برایمان سخت به نظر میرسد، خدا هم برای رسیدن به این هدف، دقیقا باید از همین مسیر رد شود و برای او هم به همین اندازه سخت است؛ پس ناتوان است و لاجرم یکی است شبیه خودمان و دلیلی برای اعتماد یا علاقهٔ
نهی از اعتماد بیجا حتی به نزدیکترین افراد
ثقة الاسلام کلینی و ابن شعبه حرانی رضوان الله علیهما روایت کردهاند:
محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن علی بن إسماعیل، عن عبد الله بن واصل، عن عبد الله بن سنان قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: لا تثق بأخیك كل الثقة فإن صرعة الاسترسال لن تستقال.
امام صادق علیه السلام فرمودند: حتی به برادرت اعتماد كامل و تمام (بدون ملاحضه) مكن؛ زیرا زمین خوردن ناشی از اطمینان كردن، قابل جبران نیست.
الکافی، تالیف ثقة
یک روزی هم رسید و یک نفر آمد و دو زانو کنارمان نشست، بعد سرش را کج کرد و توی چشمهایمان زل زد، نم اشک را که دید چشمهایش لرزید و بعد گفت که او هم مثل دل ما دلش تنگ است، گرفته است، غصه دارد.
بهمان گفت صبر کنیم...
از شما چه پنهان این روز ها همه بهمان میگفتند صبر کنیم...
اما هیچ کس قبل از گفتن چشمهایش نلرزیده بود...
اما قبل از گفتن هیچ کس دل ما نلرزیده بود...
از آرامشی که گرفته ایم ترس برمان داشته که این بار نکند پیرتر شویم...
فرار کردیم.
انتظار را به ترسِ نشد
بعضی از ما آدمها عادت کرده ایم که مدام سوزن به خودمان بزنیم، هر بار جیغی بکشیم و با خودمان این طور تصور کنیم که لابد جایی که نشسته ایم بد است. غافل از اینکه تا عادتمان را کنار نگذاریم هر جای دیگری هم که بنشینیم چیزی نگذشته صدای آخمان بلند می شود.
برای حفظ آرامش درونی باید خودمان باشیم و نقاب هایی که به صورتمان زده ایم را برداریم.
در بسیاری از مواقع با رخ دادن یک اتفاق ناگهانی، خودمان را گم می کنیم و آنقدر استرس و نگرانی را به درونمان راه می دهیم که هیچ فردی با هیچ راهی نمی تواند کمکمان کند.
یکی از واقعیت های زندگی که باید آن را بپذیریم همین تنهایی هایمان می باشد.
دغدغه و مشکلاتی که خودمان به تنهایی آن ها را به دوش می کشیم و آن قدر سنگینی بار آن ها آزارمان می دهد که خسته و کلافه روزهایمان
من، من نوعی، همه ما غم و غصههایی داریم، مشکلات و گرفتاری و خلاهایی داریم که هرروز به تنهایی یا حداقل در فضای کوچکتر مثلا خانواده با آن دست و پنجه نرم میکنیم. انسانیم چدن که نیستیم، این همه مشکلات و فشارهای اقتصادی و ناامیدی و ترس و تردید در عنفوان جوانی داریم تحمّل میکنیم، خدا نکند بیماری یا فقدان عزیزی هم رخ دهد... انسانیم، برای خودمان هم درد مستقیم نباشد میبینیم، حرص میخوریم، درد دیگری را بر روی دردهای خودمان احساس میکنیم... حالا شما نگاه
میخواهم ویروسی دست ساز ،به وجود آورم
بر عکس کرونا
روح
روان
احساس
را مورد هدف قرار دهد
مجبورمان کند
مواظب روحمان باشیم
احساسمان را مراقبت کنیم
هر روز با قربان صدقه رفتن، و دوستت دارم گفتن به خودمان وجودمان را ضد عفونی کرده و جلا دهیم..
دُز محبت به خودمان هر چه بیشتر باشد بهتر.اینطور خطر کمتر تهدیدمان میکند
این ویروس دشمن بی احترامی به خودمان است
دشمن اینکه بفهمد قدر خودمان را نمیدانیم یا چپ به خودمان نگاه کرده ایم.
بر اساس این ویروس هیچ کس
همه بازیچه شدیم و همگی بازیگربر خودی دشمن و بر دشمن خود یاریگرشده بیگانه خودی ، هرکه خودی بیگانهداده ترس از تو مرا ، از من و تو آن دیگرکرده اند حیثیت مام وطن را تاراجاف به آنان که ز دشمن شده ما را بدتراز بد حادثه در دام بلا افتادیمغیرِ تدبیر و خرد نیست نجات از این شر درد ما از خودمان است نه از بیگانهبارالها بکن اوضاع زمان را بهتر .https://t.me/ahmadyazdanypoem
من خوابی دیدم.در آن خواب یک سال زندگی کردم.در آن خواب تو بودی.همانطور که در بیداریام هستی.تنها با یک تفاوت، تو دوستم داشتی و من هم دوستت داشتم.
عجیب است.در بیداری ما دو غریبهای آشناییم که گاهی نگاهمان در هم گره میخورد و در دنیای خواب ما هم دیگر را دوست داشتیم.
بعد از بیداری طول کشید تا به خاطر بیاورم دنیای واقعی کدام است.در خواب و بیداری دست و پا میزدم و گیج بودم.
در آخر با تلخی به خاطر آوردم.واقعیت دنیاییست که نه تو مرا دوست داری و نه م
شاید خودمان مقصر این وضع شدیم
اگر شاکر بودیم« لأزیدَنّکُم» آیه قران هست، یعنی خدا هم نعمتها را فراوان میکرد
ناشکری کردیم و قدر ندانستیم
زیارت ممنون، صله رحم ممنوع، رو بوسی و حتی دست دادن با کسیکه بهشت زیر پای اوست هم ممنون....
خدایا ما را به خودمان وا مگذار.....
یک توصیه این است که هم دستگاههای مدیریتی، هم اساتید، در داخل دانشگاهها خودباوری را ترویج کنید. جوانی که تحت تربیت و تحت آموزش و تعلیم شماست، باید به خود اعتماد داشته باشد. بحثِ این نیست که شخصی به خودش اعتماد دارد، بحثِ این است که ما به خصال ملی خودمان، به امکانات ملی خودمان، به ذخائر فرهنگی خودمان، یک اعتماد به نفس عمومی داشته باشیم که به آن گفتیم اعتماد به نفس ملی - این حالت بایست در یکایک جوانهای ما بروز پیدا کند؛ یعنی جوان ما وقتی ک
میگفت: من اصلا تا حالا توی عمرم وضو نگرفتم. بلد هم نیستم!
گفتم: پس بفرمایید اینهمه ما دیده ایم که به نماز می ایستید، بدون وضو بوده است؟
گفت: نه جوان. من نماز هر سه وقت را با غسل جنابت میخوانم. تا حالا هم نماز قضا نداشته ام...
+ما از اسلام، هیچ نمیدانم. هیچ! با این کارها خودمان را مسخره کرده ایم. بیخود خودمان را در معرض تلف قرار داده ایم.
اصلا دچار پوچی شده ام. میخواهم مغزم را از کله ام دربیاورم و پرتش کنم جلوی سگ!
ما دچار نوعی اسکیزوفرنی پارانوید هستیم
نه از آن نوع که صدای اضافه بشنویم یا چیز اضافه ای ببینیم یا لمس کنیم
ما خودمان را دچار اسکیزوفرنی میکنیم
در دنیای اسکیزوفرنی زندگی میکنیم و به خیال خودمان بزرگ و مهم میشیم
به خیال خودمان کارهای بزرگ می کنیم و بی هیچ مشکلی در آن دنیا پیش می رویم
اما وای به حال روزی که دیواری در دنیای واقعی باشد که در دنیای ما وجود ندارد
وقتی به ان دیوار بخوریم دیگر راهی برای مقابله نمیابیم چرا که دیوار را در دنیای خود ن
واقعیت این است
که اگر در زندگیتان اشتباه نمی کنید مطمئن باشید که جز مردگانید در غیر اینصورت
شما زنده اید و اشتباه هم میکنید مهم اشتباه کردن یا نکردن شما نیست مهم رفتار ما
بعد از یک اشتباه است اول از همه عبرت و درس مربوط به آن اشتباه رو بگیریم و با
خودمان مهربانتر باشیم و خودمان را ببخشیم و در آخر در کمال پر رویی اشتباه را
فراموش کنید گویی که اصلا آن را انجام نداده اید و بدانیم که اشتباهات هیچ چیز از
ارزش هایمان را کم نمی کند و ما همچنان خودمان
وصایت امیر المومنین علیه السلام آخرین واجب الهی
ثقة الاسلام کلینی رضوان الله علیه روایت کرده است:
قال عمر بن أذینة: قالوا جمیعا غیر أبی الجارود - وقال أبو جعفر علیه السلام: وكانت الفریضة تنزل بعد الفریضة الأخرى وكانت الولایة آخر الفرائض، فأنزل الله عز وجل " الیوم أكملت لكم دینكم وأتممت علیكم نعمتی " قال أبو جعفر علیه السلام: یقول الله عز وجل: لا انزل علیكم بعد هذه فریضة، قد أكملت لكم الفرائض.
امام باقر علیه السلام فرمودند: واجبات یكى از پس دی
آدم هایی که ما را رنج می دهند ، خیلی اوقات رنج کشیده هایی هستند که از زخم های خودشان نتوانستند عبور کنند .
اروین یالوم
+رنج ها میتوانند از جانب بیرون باشند اما بزرگترین رنج ها را خودمان به خودمان می دهیم !
رنج هایی زاده ی رفتارمان
رنج هایی زاده ی ذهن بیمارمان
رنج هایی برای تنبیه خودمان
رنج هایی برای انتقام
و ...
++مدتی است دچار عزیزی هستیم که سخت رنج مان می دهد . شاید دلیلش همین باشد . نتوانسته است از رنج هایش عبور کند .
سعی میکنیم درک اش کن
نویسنده : اشکان ارشادی
این آیه خیلی کوتاهه ولی پر از معنی! واقعا دوست حامی نمانده! دل شکستن شده هنر همه!
بقول شاعر :
تا توانی دل به دست آر
که دل شکستن هنر نمی باشد
قوم الظامین نباید باشیم که اگر باشیم نسلهای خودمان را از بین می بریم.
چند بیت آخر را حتما بخوانید :
مقصود خداست با توانایی های خودمان ، خودتان بخوانید.
خیالی بخارایی با دوبیتی ها بخوانید.
زمان ما آهنگران میخواندش!
ادامه مطلب
شاید که سفره های پر از نان برای بعد
در خانه فقر آمده ، ایمان برای بعد
یک روز دوست پشت در خانه اش نوشت
ما خسته ایم ، دیدن مهمان برای بعد
یک کوچه در کنار من کودکی بکش
تصویر مرد پیر خیابان برای بعد
جا مانده است دفتر فریاد در حیاط
فرصت دهید ، بارش باران برای بعد
هرگز کسی ندید که یخ زد نگاهمان
هرگز کسی نگفت زمستان برای بعد
پرواز ، این همیشه ترین ، پیش روی ماست
یک عمر پشت میله های زندان برای بعد
شاید برای بعد ، کسی از تبار من
بهتر ب
جوری بـاش که دوست داری
و راهی را بـرو که حالت را بهتر می کند.
به اینکه دیگران دربـاره تو چه فکری می کنند،
فکر نکن ما اینجا نیستیم که بـاب میل دنیا و دیگران باشیم.
ما آمده ایم تا خودمـان،
تعبیر رویـاهای خودمان، و برای خودمان باشیم
صبح سه شنبه بخیر
[ویدئو ۰:۴۱]
مشاهده مطلب در کانال
اگر همچنان در گذشته باقی بمانیم و همچنان افسوس بخوریم و یا حتی مغرور گذشته باشیم، قطعا ره به جایی نخواهیم برد. زندگی مانند رود در حال حرکت است و باز نخواهد ایستاد. ما نباید نگاهمان به گذشته باشد. گذشته گذشته است. خوب یا بد دیگر بر نمی گردد. ولی آینده از آن ماست. اگر بتوانیم به خوبی برنامه بریزیم و برای آینده مان خوب فکر کنیم، قطعا دچار پشیمانی کمتری می شویم.
ولی برنامه ریزی باید تا حد ممکن واقع گرایانه باشد. بر اساس داشته ها و پله به پله
می ت
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
اگر بخواهیم با خودمان کمی صادق باشیم، تنها دستاورد ما در زندگی، توسعهی مدل ذهنیمان است.
ما بخش عمدهای از زمان خود را صرف زندهمانی میکنیم: درس خواندن، دانشگاه رفتن، شغل پیدا کردن، ازدواج کردن، فرزند دار شدن، رفاه، تامین سرمایه برای بازنشتگی و به جا گذاشتن میراث برای خرید یک گور مناسب و در شأن خودمان، همه از جنس زندهمانی هستند.
همهی اینها قرار است انجام بشوند تا
ادامه مطلب
ملت عزیز ایران عیدتان مبارک
رهبر معظم انقلاب سال ۱۳۹۹ را سال «جهش تولید» نامگذاری کردند
چون حکمت انتظارمان امّید است هر ساله نگاهمان به یک خورشید است
تکرار شعار سال بی حکمت نیست... پیروزی ما در جهش تولید است
چقدر درد ناک است این مشکل که همیشه برای فرار از دست یک آدم
به آدم دیگری پناه برده ایم .
اعتیاد به آدمها بدترین نوع اعتیاد است !
ریچارد یاتس
+هیچ وقت کسی نمیتواند حالمان را خوب کند اگر نیاموخته باشیم که قبل از آن خودمان حال خودمان را خوب کنیم .
آدم ها حالشان کلهم خراب است . آن وقت تو از این چاله میپری توی آن چاه !!!
++و این اشتباهی است که همه ی ما حداقل یک بار دچار ویروس اش شده ایم . ویروس اعتیاد به آدم ها . بعضی زود خلاص میشوند و بعضی با نشئگی و خماری اش
قصه های ستون انقلاب
حوصله اش سر رفته بود و با کنترل افتاده بود به جان شبکه ها ، همه برنامه ها یک موضوع داشتند، انقلاب..میزگرد انقلابی، شعر انقلابی، سریال انقلابی ... ، که یک صدا پرتش کرد به سالهای دبیرستان
ای ایران ای مرز پرگهر ای خاکت سرچشمه هنر
سر کلاس نگاهمان پی صدای پشت در بود تا معلم پرورشی وسط فرمول های ریاضی و بیت های ادبیات صدایمان کند و بگوید: ببخشید اجازه است زهرا برای تمرین سر
زندگی سلااااااااامعنوان اولین مطلبم را زندگی سلام گذاشتم تا به تو دوست خوبم نوید بدهم که میشود هر لحظه به زندگی سلامی دوباره داد و غرق در سلامتی و خوشبختی بود اگر یاد بگیریم از هرآنچه خداوند رحمان در اختیارمان قرار داده درست استفاده کنیم و همسو باشیم با طبیعت وجودی خودمان و بیرون از خودمان؛ در واقع کافیست آداب صحیح استفاده از هر آنچه هست را بیاموزیم و به کار ببندیم، آنگاه شاهد بارش معجزه های بزرگ الهی در زندگی مان خواهیم بود.
خودارزشمندی
افرادی هستند که در روابط عاطفی به طرف مقابل میچسبند
و این به خودارزشمندی برمیگردد.
وقتی شریک عاطفی مان را بیشتر از خودمان دوست داریم با مشکلات بزرگی روبه رو می شویم.
باید یاد بگیریم نه تنها از باهم بودن لذت ببریم،بلکه از تنهایی مان هم لذت ببریم.
نه تنها با شریک عاطفی زمان مان را بگذرانیم بلکه یک زمانی را هم به خودمان اختصاص دهیم.
باید یاد بگیریم در روابط عاطفی اول خودمان را دوست داشته باشیم.
اطلاعات بیشتر در کلیپ زیر :
ادامه مطلب
خانمِ شیرزادِ عزیز،این فقط تو نبودی که همیشه همه چیز را با هم اشتباه میگرفتی و بعد هِرهِر میزدی زیر خنده!خیلی از ماها هم تقریباً شبیه تو هستیم و همیشه در زندگیمان چیزهای ساده ای مثلِ:هدف و آرزو ! گَند زدن و تجربه کردن ! عشق و اختلالات هورمونی ! اُمیدواری و فریب دادن به خودمان ! انعطاف پذیری و سُست عنصری را با هم اشتباه میگیریم و بعداً هِرهِر میزنیم زیر خنده !خنده های تلخ...خنده هایی که تلخی اش را فقط خودمان میفهمیم و بَس!
شَک به دوست داشتنی بودنمان و به اینکه آیا به اندازهی کافی، کافی هستیم!
دریغ که میکنند، هر چند سال هم که بگذرد، هر سنی هم که پیدا کنیم، باز شک میکنیم. شک به خودمان، به حرفهایمان به تصمیمهایمان و به هدفهایمان.
دریغ که میکنند، شک شروع میشود.
و آرام آرام دایرهی شک بیشتر میشود.
اول به دوست داشتنی بودنمان و بعد به دوست داشتنِ آدمها نسبت به خودمان.
و مدام از خودمان میپرسیم:
آیا واقعا مرا دوست دارد؟
تمام این سرگشتگی برمیگردد به یک سوال اساسی
#نگرانِ حرفِ مردم اگر نبودیممسیرِ زندگیمان طورِ دیگرى رقم میخورددوست داشتن هایمان را راحت تر جار میزدیملباسى را بر تن میکردیم که #سلیقه ى واقعیمان بودآرایشى میکردیم که دوست داشتیمدلمان که میگرفت، مهم نبود کجا بودیم،بى دغدغه اشک میریختیمصداى خنده هایمان تا آسمانِ هفتم میرفتبا پدر و مادرمان دوست بودیمحرفِ یکدیگر را میخواندیم#نگرانِ حرفِ مردم اگر نبودیم،خودمان براى خودمان چهارچوب تعریف میکردیمروابطمان را نظم میدادیمدخترها و پسرهایمان
کالای ایرانی مصرف کنیم. تصمیم بگیریم؛ مؤسّسات بزرگ، خود دولت، دیگران، همه تصمیم بگیرند که از کالای [ایرانی حمایت کنند]. ما تعصّب علیه دیگران نداریم، نمیخواهیم دشمنی کنیم؛ ما میخواهیم فرزند خودمان، جوان خودمان و کارگر خودمان را وادار کنیم به کار؛ میخواهیم او را سرگرم اشتغال کنیم، میخواهیم او را از مضرّات بیکاری نجات بدهیم. بیکاری خیلی مضرّات دارد؛ مضرّات اجتماعی دارد، مضرّات امنیّتی دارد، مضرّات اخلاقی دارد، انواع و اقسام مضرّات د
خودم را به دستش سپردم، در آغوشش آرام گرفتم، نگاهمان در هم گره خورده است، پلک نمیزند،من در این نقطه از جهان، در آغوش معبودم، درگیر احساس خوشبختی غیر قابل وصفی هستم، معبود من، مرا رها نکرده است، در این زمان، مرا محکم تر به سمت خودش می کشاند، دلم ضعف میرود، چشمانم را آرام روی هم می گذارم، نفسم را حبس میکنم، می خندد،شیرین می خندد، میتوانم احساسش کنم، رد انگشتانش را روی دستم میبوسم، دنبالش میکنم، دستانش را میفشارم، سرم را به سینه اش میچسبانم و غ
همه مان بدونِ استثنا داریم پیر می شویم
و به سمتِ پایانِ خودمان می رویم .حواسمان اما نیست ! دل می شکنیم ،
قضاوت می کنیم ، عذابِ جانِ هم می شویم
و خودمان و دیگران را برایِ بیهوده ترین مسایل و چیزها می رنجانیممایی که قرار نیست بمانیم ،مایی که به جرمِ میوه ی ممنوعه ای که
نباید می خوردیم ، تبعیدمان کردند ،از جایی که ندیده ایم ،به جایی که نخواهیم ماند ،و در زمانی که نمی دانیم !کاش کمی بیشتر حواسمان به هم باشدما اینجا به غیر از خودمان ،و خدایِ نا
هو الرزاق
نجوایی شبانه در گوش خدا
با یک حساب سرانگشتی از گذران عمرمان میبینیم که همه مان از سر صبح تا دل شب مثل کره زمین دور خودمان میچرخیم. از این طرف به آنطرف، ازاینجا به آنجا؛ زمین و زمان را زیر و رو میکنیم: برو، بیا، بخر، بخور، ببر، بیار و......
تماااااام این کارها برای این است که همه مان به دنبال زیادتر کردن "سهم" خودمان از این دنیا هستیم. حالا این سهم یا پول بیشترهست، یا شغل بهتر، یا خانه بزرگتر، یا دوستهای فراوان تر، یا تفریح و لذت بیشتر، یا
با نگاه انسانشناسانه،از من اگر
بپرسید استادمان چگونه تا انتهای تباهی رفت؛پاسخ من «اعتماد به نفس بیش از حد» است.
نجفی باهوش بود و متاسفانه این را «میدانست». همیشه حس عجیبی از کنترلِ کامل بر اوضاع
داشت. همیشه همهی جوابها را میدانست. بر قلهی هوش و منطق نشسته بود و فکر میکرد
آنجا جایش امن است. «ولی در این جهان، هیچجا برای فرزندان آدم امن نیست.» دکتر نجفی
بیماری آدمهای مطمئن را داشت: مطمئن به خودشان،به هوششان،مطمئن به این که این
سلام
وقتی جامعه اصرار به نفهم بودن دارد، پس طبیعی است که انفجارات و عربده زدن نَران و ماده گان در چهارشنبه آخر سال نمونه پیشرفت و تمدن تلقی شده و اصرار به قرنطینه و #در_خانه_بمانیم عقب ماندگی تلقی شود
کمی به خودمان بیاییم و کرونا را جدی بگیریم. اگر به خودمان و ملتمان ارزشی قائل نیستیم اقلا به دولت منتخبتان ارزش قائل باشید.
استقلال اقتصادی داشته باشیم
اگر ما در هجوم اقتصادی هم واقع شدیم که هجوم اقتصادی اسباب این بشود که وابسته به یک کشور دیگری باشیم، این هم یک وظیفه شرعی است که ما باید خودمان را نجات بدهیم. هر که ازش هر کاری میآید راجع به #اقتصاد باید بکند. ننشیند یک طبقه [که] یک طبقه دیگر بکند. رعیتها کم کاری نکنند. آنهایی که در کارخانهها کار میکنند کم کاری نکنند، سستی نکنند✊ما باید کوشش کنیم و اقتصاد خودمان را خودمان اداره بکنیم
امام خمینی(ره) | ۵ دی ۱۳۵
خانمِ شیرزادِ عزیز،این فقط تو نبودی که همیشه همه چیز را با هم اشتباه میگرفتی و بعد هِرهِر میزدی زیر خنده!خیلی از ماها هم تقریباً شبیه تو هستیم و همیشه در زندگیمان چیزهای ساده ای مثلِ:هدف و آرزو ! گَند زدن و تجربه کردن ! عشق و اختلالات هورمونی ! اُمیدواری و فریب دادن به خودمان ! انعطاف پذیری و سُست عنصری را با هم اشتباه میگیریم و بعداً هِرهِر میزنیم زیر خنده !خنده های تلخ...خنده هایی که تلخی اش را فقط خودمان میفهمیم و بَس!
یه متن قشنگ از دوست
به روزرسانی را که فقط برای انواع بازی ها، نرم افزارها و برنامه های کامپیوتری نگذاشته اند گاهی هم آدم ، باید افکارش را به روز کند!طرز فکرش را ارتقا بدهدحال و هوایش را تازه کند مثلا دور بریزد تمام خاطراتی را که تکرارشان چیزی به جز غم و اندوه نداردرها کند بعضی وابستگی ها را که حال و روزش را به هم میریزند افسوس ها را غصه ها را نگرانی ها را و تمام تلخی هایی که بوی کهنگی گرفته اندگاهی باید یک گوشه ی دنج نشستزندگی را نو کرد و یک "من" تازه ساختبا با
ما مردم یک روز صبح بیدار شدیم دیدیم همانهایی که تا دیروز چشممان به دستشان بود..که باهاشان نرمش می کردیم قهرمانانه و غیر قهرمانانه....که به روزی افتاده بودیم که چشممان به دهنشان بود....فاش رسمی گستاخ مرد بیابانگرد مجاهدی را زده اند که چهار دهه است ما خوابیم و او به جای ما بیدار است....اصلا یک جورهایی از خودمان داشت بدمان می آمد وقتی زدیم بیرون . زدیم به تشییعش که خودمان را اولا تبرئه کنیم و ثانیا اگر مرد باشیم جامعه را به کنش متقابلی وادار کنیم......
چگونه خودمان باشیم ؟ سوالی که از ابتدای دوران بلوغ ذهن افراد را به خود درگیر میکند و تا زمانی که به پاسخ آن نرسند به آرامش درونی دست نمییابند. هر چند صرف دانستن پاسخ کافی نیست و لازم است آن را در زندگی خود به کار ببرید. برای آنکه خودتان باشید در واقع باید اصیل بودن را یاد بگیرید. برخیها به شما میگویند «من اصلا نمیدانم از زندگی چه میخواهم و مجبورم همیشه برای دیگران فیلم بازی کنم». عدم خودشناسی و برای دیگران زندگی کردن، معضل بزرگیست ک
اول صبحی سر پیچی قبل از ایستگاه تاکسی نگاهمان به هم گره خورد.
او هم مثل من گویا بی حوصله بود و دست هایش را بی تعلق بودند.
هردو سوار یک تاکسی شدیم و کنار هم نشستیم.
هردو همزمان خواستیم کرایه تاکسی را پرداخت کنیم و از این همزمانی هردو با هم دستمان را به عقب کشیدیم.
من اجازه دادم او ابتدا کرایه اش را پرداخت کند و او هم وقتی در حال پیاده شدن از تاکسی بودم در را برایم نگه داشت.
همه چیز داشت خوب پیش میرفت که ناگهان مسیرمان از هم جدا شد!
اون به سوپرمارکت
خیلی ساده است.
خودتان آن کار را انجام دهیددر نتورک مارکتینگ افراد برای ما کار نمیکنند و ما رئیس کسی نیستیم که به آنها کاری را بگوییم و آنها هم بگویند چشم و انجام دهند.اگر خودمان کارهای لازم را انجام نمی دهیم، هرگز نباید انتظار داشته باشیم کسی در مجموعه ما آنها را انجام دهد.باید از خودمان شروع کنیم.
ادامه مطلب
باد ابر را هل داد، ابر پشتک چابکی زد و دوباره سرجایش برگشت، خورشید برق نور را همهجا پخش میکرد، و آسمان، آسمان به ما نگاه میکرد. ما هم به آسمان. ما، جداجدا برای خودمان فکر میکردیم. فکرها و نالهها و نوشتهها و زمزمهها، قدمزدنها و دنبال دویدنها، شککردنها و لرزیدنهای همهمان در هر گوشهای، به آسمان میرفت تا رشته شود. طلایی و نقرهای. آنگاه یک روز صبح خنک یا یک شب طولانی؟! تو یک رشتهی نامرئی در دستت داشتی، که شاید آن سرش در دست
باد ابر را هل داد، ابر پشتک چابکی زد و دوباره سرجایش برگشت، خورشید برق نور را همهجا پخش میکرد، و آسمان، آسمان به ما نگاه میکرد. ما هم به آسمان. ما، جداجدا برای خودمان فکر میکردیم. فکرها و نالهها و نوشتهها و زمزمهها، قدمزدنها و دنبال دویدنها، شککردنها و لرزیدنهای همهمان در هر گوشهای، به آسمان میرفت تا رشته شود. طلایی و نقرهای. آنگاه یک روز صبح خنک یا یک شب طولانی؟! تو یک رشتهی نامرئی در دستت داشتی، که شاید آن سرش در دست
بارها افراد خیرخواه و دلسوز گفتهاند و بنده هم تأیید میکنم که تحریم در موارد بسیاری به سود کشور است، به سود ملّت ایران است، این را افراد دلسوز و علاقهمند و مطّلع بیان میکنند. بله، تحریم یک مشکلاتی را ایجاد میکند؛ تحریم مبادلات بانکی، تحریم نفتی و غیره ممکن است یک مشکلاتی را به وجود بیاورد امّا در نهایت به نفع کشور است.یکی از مسئولین کشور میگفت که در یک جلسهی خارجی، یک نفر از سیاستمداران خارجی به ما میگفت آقا! شما در دوران تحریم توانستید
کاری به پیشرفتهتر بودن یا نبودن جوامع غربی نسبت به خودمان نداریم. واقعیّت این است که آنها به هر حال نسبت به ما تسلّط دارند. راه نجات از این تسلّط چیست؟ پاسخ سنّتگرایان مشخّص است: بازگشت به داشتههای خود و مقابله با دادههای بیگانه؛ امّا سؤال مهم این است که: مگر ما در ابتدای تسلّط غربیها بر خودمان، از داشتههای فرهنگ و تمدّن بومیمان بیگانه شده و به غربیها گرایش داشتیم که حالا با بازگشت به آن بخواهیم از چنگال غرب خلاص شویم؟؟
موضوع، ک
پدر و مادرمان، تا یک دورهای پدر و مادر ما هستند، و از یک سنی به بعد، ما پدر و مادرِ پدر و مادرمان میشویم.
باید مدام حواسمان باشد که زیاد قند و چربی نخورند، روزه نگیرند، با آن پادرد و کمردردشان کار سنگین نکنند، به جان خانه نیوفتند، و از ساعت قرصهایشان نگذرد. بهانه که میگیرند، آرامشان کنیم و لجبازیهایشان را نادیده بگیریم. ما با هر «آخ»ای که میگویند، هر دندان یا تار مویی که از دست میدهند، مجازات میشویم؛ بابت جوانی که از آنها مکیدیم
حضرت آیتالله خامنهای: «شرارت آمریکا به دلایل مختلف بیشتر است، مخصوص این شخصی هم که حالا در رأس دولت آمریکا است، نیست، بلکه سیاستشان این است. به من گزارش دادند که در همین قضایای اخیر، کنگرهی آمریکا در سالهای ۹۶ و ۹۷، ۲۲۶ طرح و لایحه علیه جمهوری اسلامی، یا تصویب کرده، یا ارائه کرده! ۲۲۶ طرحِ ضدّیّت و خباثت علیه جمهوری اسلامی. حالا البتّه اینجا من یک گِلهای هم از مجلس خودمان بکنم: مجلس شورای اسلامی خودمان چند طرح و لایحه در مقابل خباثتها
گاهی هم اینجوری میشود. نشسته ایم در ملکوت خودمان و حس می کنیم چقدر خوب بوده ایم... چقدر جفا رفته به ما. چقدر سخت گذشته.
در
چنین حالی با خودم بودم. پرسیدم خدا جان! جایی که ایستاده ام صحیح هست؟
گفت: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ
مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ.
+ و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست نمى دارد.
+
خیلی جاها فکر کرده ایم خوبیم...
دروغ گاهی اوقات یک جمله یا حرف نیست. دروغ ممکن است فعالیتی باشد که ما خودمان را مشغولش می کنیم تا برای مدتی از درد و رنج زندگی فرار کنیم. اما این فرار چیزی از حقیقت درد کشیدن ما تغییر نمی دهد، اگر آن فعالیت را حذف کنیم دوباره با حقیقت وجودی مان رو به رو می شویم ما از هر چه هم فرار کنیم از "خود" راه گریزی نخواهیم داشت.
راه حل چیست
راه حل فقط یک چیز است، جستجو کردن درون مان، برای یافتن خودمان. اگر خود حقیقی مان را پیدا نکنیم، در سرگشتگی و حیرت با پای
محصول عمدهی دیگر ماه رمضان، تقواست؛ که فرمود: «لعلّکم تتّقون». «دستی که عنان خویش گیرد»؛ معنای تقوا این است. عنان دیگران را گاهی درست میتوانیم بگیریم؛ اگر بتوانیم عنان خودمان را بگیریم، خودمان را از چموشی، از وحشیگری، از عبور از خطوط قرمز الهی باز بداریم، این هنر بزرگی است. تقوا یعنی مراقبت از خود برای حرکت در صراط مستقیم الهی؛ یافتن علم و معرفت و بصیرت، و بر اساس علم و معرفت و بصیرت، حرکت کردن.
سلام من دیروز تئاتر شما رادیدم.راستش اول فکر کردم موضوع تئاتر درباره وقایع کربلاست.وقتی وارد سالن شدم فهمیدم موضوع نمایش،کربلای زمان خودمان است.روزهایی که باید به خودمان محک بزنیم که کجای این واقعه هستیم آیا با حسینیم یا خدانکرده مقابل حسین.آیا زرق وبرق و یاتهدیدهای لشکر کفر ما را فریب میدهد.یا با عزم استوار پشت سر رهبرمان میمانیم.کشور ما از این جابرهای گمنام زیاد دارد.همانطور که در نمایش اشاره شد این انقلاب معجزه است.متن کار شما بسیار عا
نیروهای خودمان مرتب ارتش عراق را بمباران می کردند. جنگ توپخانه ها بود و شلیک توپ ها گوش آدم را کر می کرد. یک بار هوا پر از هواپیماهای خودی شد ... از دور یکی ار جوان های روستا از کوه بالا آمد. تا به ما رسید، پرسید: «هواپیماهای خودمان را دیدید؟ آن هلی کوپترها را می بینید؟ این هلی کوپترها مالِ خلبانان خودمان شیرودی و کشوری هستند. خلبانان واردی هستند، خدا پشت و پناهشان باشد.»
وقتی کمی نشست، هلی کوپترها بنا کردند به بمباران عراقی ها که در روستای گور
بهترین برخورد با همسر خودشیفته
مهم ترین ویژگی افراد خود شیفته خودمحور بودن و خودخواه بودن است
همه ما خودمان را دوست داریم و بدون اینکه متوجه باشیم سعی می کنیم در هر کاری منافع خودمان را در نظر بگیریم. این موضوع طبیعی است اما مشکل زمانی ایجاد می شود که بعضی از ما بیش از حد به فکر منافع شخصی و نفع خودمان هستیم به گونه ای که نمی توانیم به منافع دیگران هم فکر کنیم و ترجیح می دهیم همه چیز همیشه مطابق میل خودمان پیش برود.
ادامه مطلب
اما از یادها اگر بپرسید، آنچه بیش از هر چیز با جان آدمیزاد آمیخته خاطرات و رویدادهای کودکیست.
گذشتهای که گویی در آن یک نفر دستهی آتاری را گرفته و چپ و راستمان میکرده. و البته ناگفته نماند گاهی هم عقب و جلو! شاد بودیم. هم خودمان بودیم و هم نه! و اگر هم خودمان بودیم در حقیقت خودمان نبودیم و همان گیمر دسته به دست بود که میخواست و نمیخواست، میدید و نمیدید، میشنید و نمیشنید.
مجیز بگویم؛ "وصل بودیم"...
اما ب حکم تقدیر روزی دستهی گیم
قصه، درست از جایی شروع میشود که تعادل زندگی بهم میریزد. کم پیش میآید این بهمریختگی، دست خودمان باشد. اما برقراری تعادلِ دوباره دست خودمان است. سرشتِ حقیقی ما در همین بهم ریختگی برملا میشود. پایان قصه، رستگاری باشد یا افول، تراژدی یا کمدی؛ این را کنشها و واکنشهای ما تعیین میکنند «هنگام فشار».
این برش را ببینید+
.........................
سلام
اما از یادها اگر بپرسید، آنچه بیش از هر چیز با جان آدمیزاد آمیخته خاطرات و رویدادهای کودکیست.
گذشتهای که گویی در آن یک نفر دستهی آتاری را گرفته و چپ و راستمان میکرده. و البته ناگفته نماند گاهی هم عقب و جلو! شاد بودیم. هم خودمان بودیم و هم نه! و اگر هم خودمان بودیم در حقیقت خودمان نبودیم و همان گیمر دسته به دست بود که میخواست و نمیخواست، میدید و نمیدید، میشنید و نمیشنید.
مجیز بگویم؛ "وصل بودیم"...
اما ب حکم تقدیر روزی دستهی گیم
خودتان آن کار را انجام دهیددر نتورک
مارکتینگ افراد برای ما کار نمیکنند و ما رئیس کسی نیستیم که به آنها کاری
را بگوییم و آنها هم بگویند چشم و انجام دهند.اگر خودمان کارهای لازم را
انجام نمی دهیم، هرگز نباید انتظار داشته باشیم کسی در مجموعه ما آنها را
انجام دهد.باید از خودمان شروع کنیم.
ادامه مطلب
با هر بار رفتن کسی از زندگیمان حفرهای در قلبمان ایجاد میشود؛ یک جای قلبمان سوراخ میشود و هیچ بُتُن و سنگریزهای نمیتواند به شکل اول در بیاوردش؛ شاید فوراً دست به کار شویم تا جای خالی ِ نبودنش را جور ِ دیگری پر کنیم؛ آدم ِ جدیدی را بنشانیم سر جای او و بگوییم جایش را پر کن.روزها میرود و آدم جدید میشود یک دوستداشتنی ِ جدید؛ جای آدم قبلی را پر نمیکند اما جوری کنارمان میماند که تحمل یک حفره در قلبمان را سادهتر میکند؛ بعد، یک ر
ما دخترا هیچوقت برای رسیدن به آرزو هایمان منتظر کسی نبودیم هیچوقت خودمان باورمان نشده جنس دومیم ضعیفیم هیچوقت نتوانستیم خودمان را قانع کنیم بخاطر نگاه کسی توی خیابون نخندیم لباس های رنگی نپوشیم آزادانه و باشوق روی جدول راه نرویم ما دخترها تا دلتان بخواهد چیزی هایی که حقمان بوده را نداشتیم به اسم دختر بودن کار هایی که دوست داشتیم را نکردیم و برای چیزی به نام آبرو خیلی دخترانگی ها نکردیم ولی هنوز دلمان خوش است به گل های روی لباسمان
به
واقعیت این است که بسیاری از ما، در برهههایی از زمان، درگیر حسهایی منفی از این نوع میشویم و از خودمان و وضعیتمان گله داریم و نمیدانیم که چگونه از حال بد به سوی حال خوب قدم برداریم؛ اما آیا میدانید که برای رسیدن به یک حال خوش و فرار از این احساسات منفی، تنها یک دقیقه زمان نیاز است؟ یک دقیقه زمانی که باید به خود اختصاص داد؟ کافی است که یک دقیقه توقف کنید، نگاه کنید و خوب گوش بدهید و سپس از خودتان بپرسید که بهترین کاری که اکنون میتوانم ا
نگاه کردن به ظاهر زندگی دیگران و تصور اینکه آنها عالیترین شغل و شادترین روابط را دارند یا پول بیشتر و قیافهی بهتری دارند، کار آسانی است، اما این مقایسهها همیشه منصفانه نیستند، زیرا تکتک ما انسانها در جایگاه خودمان منحصر به فرد هستیم و استعدادها، ترسها، تمایلات و اهداف خودمان را داریم.
راهها و شیوههای کسب احساس شادمانی
* هرگز از پرسیدن باز نمانیم* احساس ناامیدی را از خودمان دور کنیم.* ضعفهای خودمان را بپذیریم و نقاط قوت خود را تقویت کنیم.* از مطلقگرایی دور کنیم و با خودمان صادق باشیم.* در گذشته زندگی نکنیم و در زمان حال شنا کنیم.* در کمک کردن به دیگران پیشقدم و گذشت داشته باشیم.* مانند کوه استوار باشیم و بیشتر به زندگیمان برسیم.* یادگیری را فراموش نکنیم و روی مواردی که کنترل آنها را داریم متمرکز شویم و به هنگام روبر
بحثی بین ما و همکارمان پیش آمده و ناگهان از کوره در میرویم و فریاد میزنیم. به همسرمان حرفهایی میزنیم که بعداً قادر به دفاع کردن از آن نیستیم. همه اینها، یعنی ما قادر نیستیم وقتی که خشمگین میشویم، خودمان را کنترل کنیم و همین ماجرا، ریشهی بسیاری از مشکلات ماست. راههایی برای کنترل این حالت وجود دارد که در ادامه به آن میپردازیم.
۱. قبل از صحبت کردن، فکر کنید.
خیلی اوقات براحتی حرفهایی میزنیم و خیلی زود هم از گفتنشان پشیمان می
ما از شهر گریخته بودیم و به جنگل پناه آورده بودیم، خزیده بودیم لابهلای علفها، توی لانهٔ کلاغها، میان ریشهٔ درختها.
ما از شهر گریخته بودیم و به رودخانه پناه آورده بودیم. با موجها همراه شده بودیم. از شیب آبشار سقوط کرده، درحالی که با اولین جوانههای درخت گردوی پیر وداع میگفتیم؛ جایی در حوالی پیچ دوم رودخانه میان گل و لای گیر کرده بودیم.
ما از شهر گریخته بودیم و به دریا پناه آورده بودیم، بهسوی دور ترین جزیرهها در عمیقترین اقیان
زهرمار این روزها سوشال مدیاست. داریم راه خودمان را می رویم و غم های خودمان را میخوریم که یهو ناغافل این افعی از ناکجا آباد، نیش به جانمان می زند و زهرش را می پاشد توی رگ هایمان. وگرنه که من داشتم توی دل خودم برای یکی از 2499 بیمار تحت پوششم که مری اش تازگی ها سرطانی شده غصه می خوردم و کاری به کار کسی نداشتم و اصلا خبرم نبود که حالا فلان جای تهران یک پسرک جوان بسیجی 19 ساله شهید شده و اصلا کی بوده و چه شکلی بوده. حالا ولی به لطف این مار خوش خط و خال
شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مُرد ...
تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم، اهمیت خواهند داشت، آن هم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست. تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانهای از این حقیقتاند.
ما غبارهای کیهانی بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهی آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم. عظمتی
چه ساده بودیمکه باورمان شده بود"از محبت خارها گل میشوند"یادمان نبود که خیلی وقت استکه دیگر ضرب المثل ها اعتباری ندارند!آنقدر یک طرفه محبت کردیمو بی محبتی دیدیم که خشک شدیم،یادمان رفت قبل از هر محبتیبه ظرفیت مخاطبمان توجه کنیم؛و الکی کسی را که ارزش ندارد بزرگش نکنیم’که نتیجه ی این بزرگی میشودحقارت خودمان...بیایید به هم قول بدهیمکه به اندازه ی آدم ها کاری نداشته باشیم،بعضی ها کوچک بمانند بهتر است،و خودمان را زیر سایه پوشالیبی ظرفیت ها دفن ن
تعجبی ندارد اگر همه (یا اکثر) پستهایم تعلق پیدا کند به علی کوچولو، چرا که این روزها همه ی ثانیه ها و لحظه هایم به او تعلق پیدا کرده.
و فقط باید یک مادر باشید و یک پسر شیرین و مهربان و نق نقو مثل علی کوچولو داشته باشید تا بفهمید چقدر این تعلق خوشایند و دوستداشتنی ست.
می گویند مهر مادری، جلوه ی کوچکی از مهر خداست. هرچند قابل مقایسه نیست ولی از خیلی جهات در درجه های پایین تر شبیه است.
گاهی که علی کوچولویم مشغول بازی و سربه هوایی خودش است،
مثلا د
ما تنها یکبار در این دنیا زندگی میکنیم، که آن هم در چشم به همزدنی به پایان میرسد. همهی ما به شکلهای مختلف خودمان را مجبور میکنیم در شرایطی که دوستش نداریم بمانیم اما ریسک ِ تغییر را به جان نخریم.
کاش یادم بماند که؛ اگر غذایی را دوست ندارم، از خوردنش دست بکشم.
اگر اسمم را دوست ندارم، با انتخاب ِ اسم جدید از تمام اطرافیان بخواهم مرا آنگونه که خودم میخواهم صدا بزنند.
اگر شغلم را دوست ندارم، در اولین فرصت نامهی استعفایم را روی می
اینکه دور و بر خودمان را ببینیم یا نبینیم کاملا در اختیار خودمان است . البته دیدن به این معنی است که حس کنیم. وگرنه صرف اینکه ببینیم مورد نظر نیست.
وقتی می بینیم به آن فکر می کنیم و اثرگذار هم خواهیم بود. وقتی نمی بینیم هیچ فکری هم در آن خصوص نمی کنیم.
وقتی در جامعه ای افراد نمی بینند آنگاه موثر هم نمی باشند. برای دیدن هم نیاز است که اطلاعات داشت. حتما برای شما نیز بارها اتفاق افتاده است که چیزی را شنیده اید ولی متوجه عمق آن نشده اید نه اینکه آن
انگار همهٔ دنیا آمده بودند تا شاهد ماجرا باشند.
صدای تقتقی بلند شد و همهمه ها خوابید. جلسهٔ دادرسی شروع شد.
قاضی بیرحم حکم کرد، محکومم کرد به مرگ؛ به جرم تباه کردن زندگی خودم. دوباره همهمهها بالاگرفت. کسی از سمت چپم برخواست، اجازه گرفت و با صدای رسا شروع به صحبت کرد: "دنیاهای رنگین محکوم به مَحو شدن نیستند، فقط متناسب با رنگ، بغض رو باید نقاشی کرد!" نگاهش کردم، همهچیزش برایم آشنا بود، چشمانش، صدایش، چقدر شبیهام بود؛ او اصلا خودِ خودِ م
یکی از تجربه های جالب دوران قرنطینه، کتابخوانی دونفره در خانه ی ما بود. یک کتاب را برمی داشتیم و هر کدام بخشی از آن را برای دیگری می خواند. و البته بیشتر وقت ها جان می خواند، چون صدایش قشنگ تر است. یک کار ِجالبتری هم انجام دادیم؛ از خودمان فیلم گرفتیم. صدایمان را ضبط کردیم و بعدش نشستیم به تماشای خودمان. خودمان را گوش کردیم!! حس ِخیلی عجیبی داشت. لااقل برای من که اینطور بود! انگاری تازه خودم را می دیدم. از چشم دیگری به خانه مان، رفت و آمدمان،
همهی ما به دنبال یک سری از ویژگیهای خوب در طرف مقابلمان هستیم و هر یک از ما معیارهای خاص خودمان را داریم، اما یک سری از این معیارها تقریبا مشترکاند و بیشتر افراد بر سر آنها اتفاق نظر دارند. همهی ما به دنبال یک سری از ویژگیهای خوب در طرف مقابلمان هستیم و هر یک از ما معیارهای خاص خودمان را داریم، اما یک سری از این معیارها تقریبا مشترکاند و بیشتر افراد بر سر آنها اتفاق نظر دارند. بعضی از خصوصیات نیز منفیاند و دوست داریم آ
پیش نویس : می خواهم بگویم حرکت کردن گاهی درد دارد. که با داشتن امید (ایمان ، باور) این درد قابل تحمل و گاهی غرور آفرین می شود.
گاهی هدفی در زندگی نداریم - یا هدف شفافی در زندگی نداریم.
انسان هستیم ، خوبیم ، خودمان را دوست داریم ، خطایی هم نکرده ایم که از خودمان دلگیر باشیم.
که حتی معتقدم که اشتباه کردن بخشی از فرآیند یادگیری است . خوشا بحال کسی که زودتر اشتباهات زیادی را مرتکب شود و البته با هدف یادگیری و نه با هدف گذراندن وقت و یا ...
اما وضعیت موج
ما همهمان تنهاییم، نباید گول خورد. زندگی یک زندان است، زندانهای گوناگون. ولی بعضیها به دیوار زندان صورت میکشند و با آن خودشان را سرگرم میکنند، بعضی میخواهند فرار بکنند، دستشان را بیهوده زخم میکنند، و بعضیها هم ماتم میگیرند. ولی اصل کار این است که باید خودمان را گول بزنیم، همیشه باید خودمان را گول بزنیم، ولی وقتی میآید که آدم از گول زدن خودش هم خسته میشود.[1]
[1] صادق هدایت، گجسته دژ، از مجموعۀ سه قطره خون.
تاکید رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خلافت امیر المومنین پس از خود (به روایت اهل تسنن)
ابن ابی عاصم شیبانی از علمای اهل تسنن روایت کرده است:
۱۱۸۸- ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّی، حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِی عَوَانَةَ، عَنْ یَحْیَی بْنِ سُلَیْمٍ أَبِی بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لِعَلِیٍّ: " أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی، إِ
عدهای چنان از جای نجفی نبودن به وجد آمدهاند
که او را با مسیح اشتباه گرفتهاند، میگویند حالا که او خواسته است اعتراف کند،
پس بزرگی فرماید به جای تمامی مردان قاتل نفس، به جای تمامی مردان خائن به همنفس،
به جای تمامی کله گندههای هرگز سر به زیر نینداخته، به جای تمامی ریش پروفسوریهای
به ریش مردم خندیده، به صلیب کشیده شود. و عدهای چنان از جای نجفی بودن به وجد
آمدهاند که گناه او را به گردن گرفته و منتظر رهایی گردن اسماعیل، نبریدن تیغ
وقتی برای کشته شدن یک فرد نظامی اون همه ایرانی اومدن بیرون
و فریاد زدن مرگ بر آمریکا
وقتی که این همه جوون ایرانی توی خاکمون کشته شدن
من میگم مرگ بر خودمون
که با سکوتمون این وضع رو ادامه دادیم
موقعی که بلا سر خودمون اومد و کمکی نبود و صدایی نبود
تازه میفهمیم ایرانی یعنی چه
تا بلا سر خودمون نیاد ... هیچ نمیفهمیم که چرا
مرگ بر خودمان
ما باید مواظب ایران خودمان باشیم.اگر مواظب ایران خودمان نباشیم دشمنان ایران کشور ایران را تصرف می کنند و از بین میبرند.ما باید مثل حاج قاسم سلیمانی شجاع باشیم و با دشمنان ایران بجنگیم. البته از کشورهای مظلوم هم دفاع کنیم مثل حاج قاسم سلیمانی.جلوی داعشی ها از ایران و کشورهای دیگر مظلوم دفاع کنیم مثل حاج قاسم سلیمانی.حاج قاسم سلیمانی کشور های زیادی را از دست داعش نجات داد. مثل لبنان و سوریه و عراق و فلسطین.حاج قاسم درست است شهید شد به دست آمریک
مردم به سه دسته تقسیم می شوند: بد بین، خوش بین و واقع بین ما از کدام دسته ایم؟!تلنـگـــــری به خودمان
✳️در دنیای قضاوت ها، تنها به این نکته توجه می شود که «دیگران بر اساس نظر ما چگونه اند؟»؛
فردی در ترافیک جلوی ما بپیچید «احمق» ما که جلوی دیگران می پیچیم «زرنگ»
کسی جواب تلفن ما راندهد «بی معرفت»ما که جواب ندهیم «گرفتار»
فرد بلندتر از ما «دراز» کوتاهتر از ما «کوتوله»
همسری که زیاد محبت بخواهد «وابسته»ما بیشتر بخواهیم «بی احساس»
همکار جزئ
"... برای شما و برای تمامی کاستالیاییها فقط یک خطر در کمین نشسته است ، ما ناگزیر هستیم هر روز از خودمان پاسداری کنیم و مواظب خودمان باشیم . روحِ ولایت (آموزش) و نظام ما بر دو اصل بنیاد گرفته است : بر عینیت و عشق واقعی به تحصیل و مطالعه ، و بر پرورش خِرد استغراق و هماهنگی . برای ما متعادل ساختن این دو یعنی عقل و دانش و سودمند و ارزشمند بودن برای نظام ، اصل است . ما علوم و نظامها ، مقررات و پژوهش را ، البته هرکدام بشیوهی خاص خود ، دوست داریم ؛ اما د
کارد بزنند، خونم در نمیآید...هر از گاهی یک صیحهای میکشم که مگر میشود کسی چنین بیمهابا بتازد؟ غدبازیام گرفته است و گرنه بجای قورت دادن بغض، میگذاشتم اشکهایم پایین بیاید..( نمیدانم چرا هر وقت دلم میخواهد فریاد بزنم، کنارش گریهام میگیرد؟ )بگذریم...اینجا چرا دارم اینها را میگویم؟ سوال بجاییست. هیچ وقت نباید فکر کنیم ما خوبیم، ما برای آدمهایی که اطرافمان کافی هستیم... بعد خیال کنیم در بحرانها ما همیشه پیششان بودیم... اگر ک
امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامى رونق و زرق و برق کاخهاى سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینى آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهاى دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درک شهادت روزشمارى مىکند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمىشناسد. و ما باید در جنگ اعتقادىمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.
صحیفه امام
اگر شما بخواهید یک لیست از کارهایی که نباید انجام داد تا به محیط زیست آسیب وارد شود تهیه کنید بدون شک تمامی کارهایی که به غلط ما در چهارشنبه سوری انجام می دهیم در آن لیست پیدا خواهد شد. از دود ناشی از آتش زدن پلاستیک و کاغذ و چوب و لاستیک گرفته تا بقایا و زباله هایی که از این شب به یادگار می گذاریم و درست زمانی که از پایان این جشن باستانی ابراز شادمانی می کنیم افرادی برای آنچه ما جشن گرفته ایم باید شبانه روز تلاش کنند تا تنها بتوانند خسارات بصر
//قابل اجرا در تمامی گوشی های اندروید///بیاموزید چگونه هوشمندانه "نه" بگوییمدر
فرهنگ ما، معمولا نه گفتن کار ساده ای نیست. گاهی فکر می کنیم با انتخاب
خودمان در نظر دیگران خودخواه به نظر می رسیم و گاهی خودمان را مسئول زندگی
دیگران می دانیم و می خواهیم نقش فرشته نجات را بازی کنیم.در اغلب
مواقع، گمان می کنیم باید به همه درخواست های دیگران پاسخ مثبت دهیم تا
بتوانیم آنها را در کنار خودمان داشته باشیم و رضایتشان را جلب کنیم اما
چنین تصوری، کاملا ا
امشب شب ضربت خوردن امام علی است. داستانش را همهمان بارها شنیدهایم. این روزها اما خیلی به آن فکر میکنم. امیرالمومنین بود، حاکم حکومت اسلامی بود، شخص اول مملکت و جانشین پیامبر بود. با این حال ابن ملجم خیلی راحت آمد داخل مسجد و هنگام سجده فرقش را شکافت. عجیب نیست؟ با اینکه میدانست چقدر مخالف و دشمن دارد، عجیب نیست که هیچ نگهبانی دم در نبود؟ عجیب نیست که بادیگارد و محافظ نداشت؟ اصلا عجیب نیست که خودش شخصا امامت نماز صبح را بر عهده داشت؟ ن
سود سبدگردانی چقدر است؟
آیا اصلا ارزش دارد که سرمایه خودمان را به سبدگردان بسپاریم؟ بهتر نیست آنرا در بانک قرار دهیم و خیال خودمان را راحت کنیم؟شاید سبدگردانی برای شما مفهوم ناآشنایی به نظر برسد اما با خواندن این راهنما از سایت بورسینس و تماس با یک سبدگردان حرفهای کاملا در مورد این موضوع اطلاعات کافی را کسب خواهید کرد.
اگر بخواهیم در یک کلام سود سبدگردانی را بگوییم، سود سبدگردانی متغیر است، چون بورس غیرقابل پیشبینی است و نمیتوان سود
منِ احساساتی را که میشناسید... منِ چشمهای همیشه پر اشک. منِ همیشه نگران. منِ عاشق چشمها. منِ مردهی دوست داشتن و دوست داشته شدن. من را میشناسید؟
من همانم که عاشق دید و بازدیدم و لبخند زدن و دستها را به گرمی فشردن. عاشق در آغوش گرفتن و در آغوش حرف زدن. عاشق بیرون رفتن و کمک کردن و قدم زدن...
اما این روزها... این روزها جور دیگری شدهاند. هر کدام باید دور خود حصاری بسازیم. حبابی شاید... برویم درون حباب های خود ساخته، به خودمان فکر کنیم و خودمان
پاشو برویم این اطراف دوری بزنیم. مهم نیست چه ساعت روز است و هوا چطور است و نمیدانم باد چه قدر تند و سرد است و فلان و بیسار. برویم و بگذاریم کمی از این حالت تکراری خارج شویم. کمی خلاف همیشه باشیم. و کمی از همه چیزهای مزاحم اطراف دور شویم تا بتوانیم روی فکرهای اصلیمان و هدفهای اصلیمان متمرکز شویم. کمی خودمان باشیم و بگذاریم طبیعت ما را در آغوش خود محکم بفشارد.
ما همیشه از مسئولین و دولت و متعلقاتش گلهمندیم اما غافلیم از اینکه این مسئولین هم از خودمان هستند. و حالا ما کهایم؟ ما همانهایی هستیم که در شرایط بحرانی ماسک و الکل و مواد ضدعفونیکننده را احتکار میکنیم و یا اگر احتکار نکنیم آنها را چندین برابر قیمت اصلیاش میفروشیم. ما همانهایی هستیم که میرویم داروخانه و میگوییم «بیستتا الکل بدهید» بدون اینکه فکر کنیم میشود کمتر خرید تا بقیه هم بتوانند استفاده کنند. ما همانهایی هستیم
هنوز هم شهادت مےدهند اما به "اهل درد" نه به بے خیال ها... فقط دم زدن از شهــــدا افتخار نیست... باید زندگےمان حرف مان نگاهمان لقمه هایمان رفاقتمان و... هم بوی شهدا را بدهد.. بیاد نزدیک به ۵۰شهید فاطمیون، ۶شهید حزب الله وشهیدزنجانی بفرستیم الفاتحه مع الصلوات الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
لحظه ای با شهدا
@mdafeaneharam2
هفت برتری امیر المومنین علیه السلام در کلام حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله (به روایت اهل تسنن)
حافظ ابی نعیم محدث و عالم بزرگ اهل تسنن روایت کرده است:
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی حُصَیْنٍ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَضْرَمِیُّ، ثَنَا خَلَفُ بْنُ خَالِدٍ الْعَبْدِیُّ الْبَصْرِیُّ، ثَنَا بِشْرُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْأَنْصَارِیُّ، عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ، عَنْ مُعَاذِ بْنِ
یک روز نگاه کردم و دیدم قطره ای نفت نداریم، سوز سردی می آمد. توی کوه، سرما تن را می سوزاند. با خودم فکر کردم که چه کار کنم. نمی خواستم از کسی هم نفت قرض بگیرم. نفت برای همه مهم بود و در آن سرما حکم کیمیا را داشت. رفتم سمت کوه. پارچه ای دور دستم پیچیدم و بنا کردم به چیدن چیلی. صبح بود و هوا سرد. علیمردان را فرستادم تا منقلی از روستای نزدیک بخرد. تا برگشت، چیلی ها را دسته کردم. چوب ها را آتش زدم و زغال که شدند، آنها را ریختم توی منقل و بردم توی چادر گذاش
درباره این سایت