نتایج جستجو برای عبارت :

59: دهم فروردینمو جادو کردن انگار. همین‌.

دانلود آهنگ جدید احلام به نام جادو
دانلود آهنگ جدید احلام به نام جادو با لینک مستقیم
دانلود آهنگ جادو از احلام از سایت ملودیک
جادو میکنی‌ دل میبری هر بار چه سادهمنو میکشونی دنبال خودت پایه پیاده
انگار شده ترفند همیشت با نگاهی‌منو جا میذاری منو میکاری منو پشت دوراهی
جادو داره چشمات اون نگاه گیراتدلو بردی ازم گذاشتی این دل و زیر پاهات
درگیره نگاتم، محو خندهاتمجذابه چقدر لهجه تو جذب صداتم
دانلود آهنگ احلام جادو میکنی
از بچگی همیشه دلم می خواست یه روز یه چراغ قدیمی و عتیقه پیدا کنم،نازش کنم و یهو یه غول چراغ جادو ازش بزنه  بیرون و سه تا از آرزو هامو برآورده کنه
واسه همین همیشه همه قوری ها و کتری ها و ظرف های قدیمی خونمون رو ناز میکردم⁦‍♀️⁩
اما الان که به اون زمان فکر میکنم،با خودم میگم که اگه اون غول چراغ جادو جلوم ظاهر میشد،چه آرزویی باید می کردم؟!
ازتون میخوام برای چند دقیقه بهش فکر کنین...اگه یه روز یه غول چراغ جادو سه تا ارزوتونو بخواد برآورده کنه،چه آ
برای شروع این وبلاگ 
 
پلیکیشن Beauty Plus: کارخانه سلفی‌ سازی!فرض کنید که یک سلفی از خود یا با دوستان‌‌تان گرفته‌اید٬ اما حس می‌کنید که یک چیزی کم دارد. چیزی خاص و متفاوت. کمی جادو. کمی Blur. کمی خیال! اما وقتی که عکس را می‌بینید٬ هیچ‌کدام از این موارد را مشاهده نمی‌کنید و درمی‌یابید که تنها یک تصویر خشک‌ و خالی گرفته‌اید. آخر باید چکار کرد؟ این‌طوری‌که عکس‌ها را نمی‌توان حتی نگاه کرد؟ باید یک جادو و جنبلی رویش انجام شود؟ اما چگونه؟
لینک دا
این کتاب به تازگی چاپ شده. فک کنم یا متعلق به دیزنی هست یا از هزار و یک شب باز سازیش کردن ولی کتاب حدود یک یا دو سال پیش چاپ شده. زبان کتاب انگلیسیه.
خلاصه:
وقتی علائدین، یک دزد خیابانی، جن چراغ جادو را ازاد میکند، میبیند که ارزوهایش به حقیقت میپیوندد. ولی نیرو های شیطانی نقشه های دیگری برای چراغ جادو دارند. ایا او میتواند از چراغ جادو و شاهزاده جازمین و علاقه اش به او محافظت کند؟
 
دانلود کتاب
ادامه مطلب
اگر زندگی این همه جادو نداشت؟ اگر شاخهٔ نوجوانهٔ امروز، فردا شکوفه نمی‌داد؟ اگر آسمان آفتابی یکباره ابری نمی‌شد؟ اگر شهر باران‌زده و طوفان‌دیده، پر از پروانه‌های رنگی نمی‌شد؟ اگر بعد از سکوت و غم، صدا و ساز و خنده نبود؟ اگر پسِ هیاهوی عاشقی، آرامش و قرار نبود؟ اگر بعد از تکرار و تمرین، مهارت و دانایی نبود؟... زندگی به گذرِ خیال‌انگیزش زیباست.
فرشته‌های کوچک عشق، من، کی سبکی بال‌هایتان را حس می‌کنم؟
Aladdin and His Magic Lamp 1970,Aladdin and His Magic Lamp 1970 1080p BluRay,دانلود Aladdin and His Magic Lamp 1970 720p,دانلود انیمیشن علاءالدین Aladdin and His Magic Lamp 1970,دانلود زیرنویس فارسی,دانلود کارتون علاء الدین و چراغ جادو,دوبله فارسی,دوبله فارسی کارتون Aladdin and His Magic Lamp,علا الدین و چراغ جادو,علاءالدین,قصه‌های هزار و یک شب,کیفیت بلوری,
ادامه مطلب
دانلود کتاب مرجان جادو کیفیت عالی
دانلود
کتاب کمیاب مرجان جادو خود آموز علوم غریبه,کتاب طلسم و آموزش دعانویس
مرجان جادو.یکی از بهترین کتاب ها در زمینه طلسم و دعا نویسی به زبان فارسی
بهمراه کدها و رمزها و طلسم ها.مرجان جادو معروفترین کتاب طلسم و دعانویسی
کتاب بسیار ارزشمند و کمیاب مرجان جادو که بزرگ ترین و بهترین کتاب در زمینه علوم غریبه میباشد که شامل1273 صفحه است.
همراه رمز یاب حروف ( این کتاب بعضی از کلماتش بصورت رمز نوشته شده)
فرمت : PDF
نوی
جادو کی قدیم کتاب کتاب سحر و جادو قدیمی که
توسط باوادیال نگاشته شده است و برای انواع موارد خیر و شر جدایی، دوستی،
محبت، رزق و روزی،کارگشا،زبان بند ،تیربند ، تیغ بند،چشم بندی و انواع
طلسمات قدرتمند خفیه و قویه ساحران پاکستانی است اصل این کتاب بسیار قدیمی و
مربوط به 7 قرن پیش میباشد
ادامه مطلب
هری پاتر و سنگ جادو اولین رمان از هفت رمان مجموعه داستانهای هری پاتر است. کتابی که آغاز پادشاهی این مجموعه رمان بر بازار کتاب بود. نویسنده انگلیسی این کتاب خانم جی کی رولینگ با نگارش این مجموعه داستانها توانست یکی از ثروتمندترین زنان انگلستان بشود. این رمان در تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۹۷ با عنوان هری و سنگ جادو منتشر شد که تحسین منتقدین و فروش بسیار زیادی را در بازار جهانی تجربه کرد. این مجموعه رمان به 67 زبان زنده دنیا ترجمه شده است. و حدود 450 میلیون ن
ای نگاهت از شبِ «باغ نظر»، شیرازتردیگران نازند و تو از نازنینان، نازترچنگ بردار و شب ما را چراغان کن، که نیست-چنگی از تو چنگ‌تر، یا سازی از تو سازترقصه‌ گیسویت از امواج تحریر «قمر»هم بلندآوازه‌تر شد، هم بلندآوازترگشته‌ام دیوان حافظ را، ولی بیتی نداشت-چون دو ابروی تو از ایجاز، با ایجازترچشم در چشمت نشستم؛ حیرتم از هوش رفتچشم وا کردم به چشم‌اندازی از این بازتراز شب جادو عبورم دادی و دیدم نبود-جادویی از سِحر چشمانِ تو پُراعجازترآن که چشم
صمیمانه میخوای کاری انجام بدی . 
شور و حال و اون حس درونی قوی داره از پا درت میاره .
اما کار اساسی از دستت بر نمیاد .
انگار دست و پات توی پوست گردوست !
خب اون جمله ی کلیشه ای که میگه "همیشه کاری هست که بشه انجام داد " را قبول دارم اما ...
گاهی واقعا دل ات میخواد یک کار بکر انجام بدی . کاری که در جهت حل مشکل یک حرکت موثر باشه .
روح وحشی
+اوضاع لرستان بحرانی ه . کاش چراغ جادو داشتم !!!
هیچی بدتر از این نیست که بخوای اما نتونی کاری انجام بدی !
شاید بعضی ها بگویند این سکانس شاید کاملاً هم مرتبط با قضایای جادو و جنبل نباشد، اما شکی نیست که در نگاه اول یاد ساحره های پیر با بینی زشت و کلاه عجیبشان که معمولاً پای دیگ در حال درست کردن افسون یا معجونی هستند خواهیم افتاد. در نقاط شمالی منطقه Grizzlies East و تقریباً بالای حرف N از عبارت Ambarino در نقشه وجود دارد. اگر به داخل دیگ کمی بیشتر دقت کنید متوجه جوشانده شدن چند عدد چشم و سایر اعضای چندش آور خواهید بود؛ جالب است که می توانید از این افسون بنوشید
وزن شعر:
"مَفعولُ مَفاعیلُ فَعولُن، مَفعولُ فَعولُن"
خورشید، نهان گشته ز انظار، انگار نه انگار
ماییم همان قوم گرفتار، انگار نه انگار
مستانه به دنبال گناهیم، در ظلمت چاهیم
او مانده ولی منتظر یار، انگار نه انگار
جز جرم و خطا هیچ نداریم، شرمنده ی یاریم
خون شد دل زهرایی دلدار، انگار نه انگار
در نافله اش فکر احباست، آن قدر که آقاست
انگار نبودیم خطاکار، انگار نه انگار
گفتیم عزدار بتولیم، با آل رسولیم
گفتند خوش آمد به گنهکار، انگار نه انگار
شب ها
Aladdin and the Wonderful Lamp 1982,BluRay,VHSRip,انیمیشن ژاپنی,خانوادگی,دانلود انیمیشن Aladdin and the Wonderful Lamp 1982,دانلود رایگان,دانلود کارتون جدید,دانلود مستقیم انیمیشن Aladdin to Mahou no Lamp 1982,دوبله انگلیسی,دوبله فارسی,علاء الدین,علاءالدین و جراغ جادو,
ادامه مطلب
 
 
 
 .مرتب گوششون میکنم :جمعه، آینه، کودکانه، مردتنها  و آوار، آوار، آوار! صدبار فکرکنم گوشش کردم.عجیبه  شعرش! انگار شهیار قنبری شرایط منو داشته وقتی برای این کار شعرشو سروده! داره فرهاد از زبون من حرف میزنه: توهم با من نبودی!
حالم خوش نیست. به هر دری میزنم بیفایده ست. انگاری منو جادو کردند. بسراغ هرکسی که میروم مرا پس میزند .بلافاصله عین کسیکه اعصابش خرد بشه وبره سراغ سیگار،منهم سراغ موسیقی میرم. 
"جادو، دستگاه ابلیس است و چیزی نیست جز فریب حواس و قوای ذهنی. اما اعجاز نمودِ قدرت پروردگار است به دستِ حبیبش. سحر و جادو کاری می کند که تو اشکال را به شکلی دیگر ببینی و این خطای چشم های توست. اما اعجاز در ماهیّت اشیا اثر می گذارد و ذات آن ها را تغییر می دهد."
+ اقیانوس مشرق - مجید پورولی کلشتری
صوفی و چراغ جادو نویسنده: ابراهیم حسن بیگی انتشارات: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
صوفی و چراغ جادو : اگر هدفی در سر داری و هنوز قدم در راه نگذاشتی کتاب را بخوان!
 
صوفی و چراغ جادونویسنده: ابراهیم حسن بیگیانتشارات: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
معرفی:
اگر این داستان رو بخونی مطمئن میشی یک نوجوان “می تونه” به هدف هاش برسه اگر تلاش کنه!
خلاصه:
صوفی پسرکی ترکمن از خانوده محروم است که پدرش کارگر است و روی زمین ارباب کشاورزی می کند. او ب
بعضیا خیلی جادوگرن از راه دور چشم میزنن یعنی کافیه عکس طرف رو بهش بدی بعد میبینی از زن و زندگی و حساب و کتاب و کار میاندازنش ما دیگه همجوره شو دیده بودیم که نزدیک بشن ولی از راه دور و صفحه مجازی ندیده بودیم آخه وقتی من طرف رو نمیشناسم و باهاش حرف نزدم و راه هم دوره چطوری منو جادو میکنه این دیگه از جاش دررفته و خعلی حرفه ای باید باشه و اینکاره حالا اگه همدیگرو از نزدیک دیده بودیم مثلا ایام قدیم میگفتن همسایه سمت چپی همسایه سمت راستی قوم خویش و د
Ali Yasini
Engar Na Engar
#AliYasini
رد که میشی از اینورا تند میزنه قلبم
یجوری میخوامت که نمیخوام هیشکیو بعدا
همش لجبازی داری تو منو بد بازی دادی
 نمیدونی با اون چشات بد نازی داری
همش لجبازی داری تو منو بد بازی دادی
 نمیدونی با اون چشات بد نازی داری
از دست این اداهات وای ای وای 
میبینی منو ولی خب انگار نه انگار
از دست این اداهات وای ای وای 
میبینی منو ولی خب انگار نه انگار
اینجوری که توعزیزی واسه دلم هیچکسی نبوده 
اولین دفعه که دیدم با خودم گفتم این همونه
تو
دانلود زیرنویس فارسی فیلم Aladdin 2019
دانلود زیرنویس فارسی علاءالدین
Download Zirnevis Farsi Film Aladdin 2019
هماهنگ با نسخه BluRay,Web-dl,BrRip 720p,480p,1080p
 ژانر : انیمیشن | کمدی | خانوادگی | فانتزی | موزیکال | عاشقانهزمان انتشار : 24 می 2019 (آمریکا) زبان : انگلیسیمحصول کشور : آمریکاکارگردان : Guy Ritchieستارگان : Will Smith, Mena Massoud, Naomi Scottخلاصه فیلم به زبان فارسی : داستان فیلم “علاءالدین” که بازسازی انیمیشنی به همین نام محصول سال 1992 است، بر روی یک ولگرد خیابانی به نام علاءالدین تمرکز د
شنیده اید می گویند آدم جادو می شود؟
جادوی یک موسیقی که به سختی می فهممش ،به زبان بیگانه ای فریاد می زند ، مرا گرفت..
در خودش حبس کرد و من شروع کردم به رویا بافتن..
خواننده داشت از یک خداحافظی عاشقانه میگفت و من به رویاهای شیرینی دست انداخته بودم که شاید قرار است برایش زندگی کنم..
خواننده داشت از یک شروعی میگفت که پایانش از پیش نوشته شده است و من داشتم از یک پایان به سوی شروع بی نهایتی خط می کشیدم..
شبیه دو آدم شده بودیم که رو به رو هم نشسته اند و به
چگونه دیگران را عاشق خود کنیم؟
 
چگونه دیگران را جذب خود کنیم؟
روش های عاشق کردن دیگران!
چگونگی جذب افراد با ذهن
برای جذب افراد از چه کارهایی باید دوری کرد
 
 
دانلود رایگان برنامه
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
شگردی برای جادو کردن دیگران - بیتوتهwww.beytoote.com › khanevde-m › technological-magicothersچگونه بدون کلافگی و خستگی در خانه بمانیم؟ ... شگردی برای جادو کردن دیگران ... اگر مایل باشیم تاکسی یا چیزی را به خود جذب کنیم باید به آن عشق بورزیم. و البته ...
طلسم عاشق کردن –
انگار فلسفه ی جهان جور دیگری است، انگار مهربانی برای انسان ارزشی نیست، انگار وفاداری برای دوستی کافی نیست، انگار جهان از خیالات خالی ست، انگار خوشبختی را آرامش بسنده نیست، در حالی که جهان همان بازی بچگیست.
+با ارزش ترین چیز در زندگی به نظر شما چیه؟
دانلود آهنگ جدید احمد کسایی جادو
دانلود آهنگ احمد کسایی به نام جادو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده جادو با صدای احمد کسایی از جوان ریمیکس
موزیک : محسن میدانی
Download New Music Ahmad Kasaei – Jadoo

کاربران عزیز هم اکنون می توانید موزیک جدید احمد کسایی را دانلود کنید.
ساخته جدید احمد کسایی در تاریخ ۱۶ تیر منتشر شد.
اثر جدید این خواننده، جادو نام گرفته است.
موزیک این اثر از محسن میدانی می باشد.
امیدوارم
انگار روی آبم. وقتی ایستادم و راه می‌روم شناورم. دراز که می‌کشم مثل کشتی آبکش شده غرق می‌شوم. انگار زیر آبم. همه چیز از این پایین متلاطم و درهم برهم است. سرم از فشار آب درد می‌گیرد. روی پا هم که باشم انگار دریا زده‌ام، تهوع امانم نمی‌دهد. هر چی قرص دکتر دفعه پیش داده بود خوردم اما هنوز سرگیجه دارم. بنشینم سرگیجه هیچکاک را ببینیم شاید افاقه کرد.
همه به دعا و جادو اعتقاد دارند! مگه شما نداری؟
مراجع خانمی مذهبی با مدرک لیسانس ، با این فکر که خانواده همسرم برای ما دعای مهر و محبت گرفته اند و وقتی من وارد خونه میشم حس خوبی ندارم مثل همه خونه های دیگه!
به شدت بر این اعتقاد هست که دعانویس و جادو بر روند چرخ زندگی ما تاثیر داره و هر زمان می‌تونه زندگی ما رو دگرگون کنه.
یکی از تکنیک های به چالش کشیدن افکار ناکارآمد این هست که از وی بپرسیم چه شواهد و مدارکی برای تایید این فکرت داری؟ هر بار این سو
حالا درست یک هفته شده که صدایت را نشنیدم بابا جانم.. اما همچنان خوشبختم که چشمانت را دارم.
بغضم بند نمی آید. تحمل نمی کنم. این انتخاب من است! قبلا هم گفته بودم. تو خط قرمز منی. همان نقطه ضعفی که آدم ها اگر با آن امتحان شوند کم می آورند. به خودت هم گفته بودم که تو همانی. تعجب کردی و جدی نگرفتی درست مثل اینکه دارم مزخرف می گویم. یادت هست؟ حالا که این همه در سکوتی حرف هایمان یادت می آید؟ 
-"خدا غول چراغ جادو نیست که هر چه تو می خواهی بدهد.."
عزیزم من دلم م
این روز ها ساختار و معنای همه چیز در ذهنم بهم ریخته حواسم پرت چیز هایی میشود که نمیدانم برایم همه چیز در عین تکرار عجیب شده انگار دلم نمیخواهد حتی دنبال این باشم که چرا نبودنم با بودنم به معنای واقعی کلمه یکیست چرا حتی انگار نیستم انگار نفس نمیکشم 
ته ذهنم مرور میکنم که خب اهمیتش چه میتواند باشد   لابد همان هیچ همیشگی 
سلام 
امشب خیلی دلم برات تنگ شده ... 
دوست داشتم بیاد دیونه بازی های قدیم زنگ میزدم بهت ساعت ها باهم حرف میزدیم ... 
انگار نه انگار که اتفاق خاصی افتاده انگار نه انگار دوسالی دیگه از هم دور شدیم ..انگار نه انگار عوض شدیم و راهمون از هم دور تر ... 
و انگار نه انگار که ادم دیگه ای تو زندگیمون باشه ... 
تو بگی زهرا ...‌من تو دلم ذوق کنم بگم جونم بگو ... تو هم بکی هیچی ... 
خخ یادش بخیر زنگ میزدی چیپس میخوردی حرص منو در میوردی ... البته تو یه خورده بی معرفت بودی
- اینجا حریم دروازه است. ازین سر تا آن سر. سه تخته‌سنگِ بزرگ را ایستاده سمت چپ می‌گذارید و سه‌تای دیگر را به همان سیاق در منتهی‌الیهِ سمتِ راست. 
+ به چشم! آهای! سنگها را بکشید.. این یک، خوب است، حالا دو، مراقب باشید فاصله نیفتد! حالا س..
- اینکه شش‌تا شد!
+ باید سه‌تا می‌شد، مطمئنم دو تخته بیشتر نگذاشته بودیم! 
- شش‌تاست!
+ ب..ب..ب..بله، بله..!! دستور چه می‌فرمایید..
-  خب جابه‌جایشان کنید!
+ این از اصل کار سخت‌تر است سرکار، مو لای درز هیچ کدامشان نم
Harry Potter and the Philosopher’s Stone (هری پاتر و سنگ جادو) نسخه دوبله فارسی یک
بازی ویدیویی اکشن و ماجراجویی می باشد که بر اساس رمان جی.کی. رولینگ
ساخته شده که بر همین اساس فیلمی بر همین موضوع ساخته شده است.
این
داستان به دنبال شخصیت اصلی هری پاتر است که متوجه می شود یک جادوگر است و
به مدرسه جادوگری هاگوارتز فرستاده می شود جایی که او و دوستانش آموزش
جادو می بیند. این بازی شخص ثالث می باشد و بازیکن کنترل Harry Potter را
از دیگاه شخص سوم دارد.
ادامه مطلب
محصول:ایالت متحده امریکا
زبان:انگلیسی
زمان:-

سال انتشار:2015
کیفیت:720


رده سنی:تصمیم گیری با والدین
سبک:درام . فانتزی
بازیگر:Olivia Taylor Dudley . Jason Ralph . Stella Maeve . Hale Appleman
داستان :کاراکتر مرکزی داستان این سریال، کوئنتین کولد واتر، جوانی است که بدنبال یافتن و حضور در دانشگاهی در نیویورک که مختص سحر و جادو می باشد. کوئینتین، جوانی باهوش که از استعداد بالایی برخوردار است و همیشه با دید متفاوتی به دنیای اطرافش نگریسته. او عجیب غریب و یک جورایی هم آدم غیرقاب
توی جلسه آخر مشاوره، جادو رو پیدا کردم .انقدر این حس برام شیرینه و بهم قدرت میده که حتی دلم نمیخواد در موردش با کسی صحبت کنم .حتی مشاورم.فکر نمیکنم روحشم خبر داشته باشه که توی این جلسه به آرامشی رسیدم که سالهاست دنبالشم .یه قدرت محض.اینکه درسته همه چیز افتضاح به نظر میاد اما منم که میتونم این افتضاح رو بهتر یا بدتر کنم.
انگار نیاز داشتم یکی بهم بگه ببین تو قرار نیست مثل دیگران ازدواج کنی .محکوم به ازدواج نیستی .میتونی چشمت رو باز کنی و هر وقت او
ورلکوک چیه؟
ورلکوک یک تفکر است،جامعه ای که از متفکران،جادوگران و اشخاص دیگر تشکیل شده،
من رهبر انها هستم،قوانین را طرح می کنم.
اگه براتون سوال بود که ورلکوک چیه؟ کلمات کلیدی زیر را سرچ کنید:
ویکا،نکرونومیکون،جادو،کراو ماگا،کاراگاه،تعوری توطعه
دانلود آهنگ جدید حامد رنجبر جادو
دانلود آهنگ حامد رنجبر به نام جادو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده جادو با صدای حامد رنجبر از جوان ریمیکس
تنظیم: مسعود جهانی
Download New Music Hamed Ranjbar – Jadoo

آهنگ جدید حامد رنجبر را می توانید هم اکنون از جوان ریمیکس دانلود نمایید.
آهنگ جدید حامد رنجبر، جادو نام دارد.
تنظیم این قطعه به عهده، مسعود جهانی می باشد.
پیشنهاد ویژه دانلود : (با تنظیم : مسعود جهانی)
دانلو
احساس میکنم این چند روز از خودم دور شدم. خودمو گم کردم و نمیدونم چجوری باید برگردم بهش. شایدم همینجوری که کم کم کار میکنم دوباره خودمو پیداش کنم. پیداش کنم و دو دستی بچسبم بهش تا گم نشه دوباره. حس گندی دارم. حس عقب موندن. حس غربت. حس... نمیدونم باید چجوری توصیفش کنم فقط میدونم غمگینم. خیلی غمگینم. غمگینم که پیداش نمیکنم. دلم تنگ شده. احساس میکنم این وضعیت رو دوست ندارم. کلی حرف دارم که دلم میخواد بگم اما دستم به نوشتنشون نمیره. نه به نوشتن و نه به
اپیزود اول: از ماشین پیاده می‌شم و می‌بینمت. دیشب بهم پیام دادی و قرار شد امروز صب بریم بیرون. پیاده می‌ریم تا پارک. پاکتِ وینستونتو درمیاری و ازم می‌پرسی سیگار می‌کشم یا نه؟ می‌گم تقریبا تو ترکم ولی روزی دو، سه تا فک نکنم برام مشکلی درست کنه. ساعت هشتِ صب وسطِ پارک سیگار می‌کشیم و بهم می‌گی ازم خوشت میاد. می‌گی که باهم باشیم و قبول می‌کنم. انگار زندگی رفته رو دورِ تند.
اپیزود دوم: ناهار باهم می‌ریم بیرون و تو راه برام از روزایِ سیاهِ زند
اپیزود اول: از ماشین پیاده می‌شم و می‌بینمت. دیشب بهم پیام دادی و قرار شد امروز صب بریم بیرون. پیاده می‌ریم تا پارک. پاکتِ وینستونتو درمیاری و ازم می‌پرسی سیگار می‌کشم یا نه؟ می‌گم تقریبا تو ترکم ولی روزی دو، سه تا فک نکنم برام مشکلی درست کنه. ساعت هشتِ صب وسطِ پارک سیگار می‌کشیم و بهم می‌گی ازم خوشت میاد. می‌گی که باهم باشیم و قبول می‌کنم. انگار زندگی رفته رو دورِ تند.
اپیزود دوم: ناهار باهم می‌ریم بیرون و تو راه برام از روزایِ سیاهِ زند
دلم یک دنیای دیگر می‌خواهد. دنیای کتاب‌ها. دنیای قصه‌ها. دنیای جن و پری و جادوگر و غول و اژدها. دنیای اِلف‌ها و ارک‌ها و هابیت‌ها. دنیایی که در آن جادو واقعی باشد. جادو کار کند. بشود ریشه‌ی مهرگیاه را گذاشت توی ظرف شیر و گذاشتش زیر تخت بیمار و هر روز دو قطره خون ریخت توی آن ظرف تا بیمار شفا یابد. دنیایی که در آن همه چیز با خواندن یک ورد، با تکان دادن یک تکه چوب، با یک حرکت دست زیر و رو شود. دنیایی که ته مصیبت‌اش باریدن زالو یا ماهی ماکرل و سارد
یه روزایی انگار کل رخت‌شور خونه های عالم جمع شدن تو دلت و خانم هایی با لباسای سفید هی چنگ میندازن به دلت، هی چنگ میندازن و هی لباساشون قرمز میشه از خون جگر...یه روزایی انگار سر تموم شدن ندارن، حتی اگه خورشیدو بذاری تو جیبت و زل بزنی به آسمون، هوا آبی مایل به نارنجی میمونه که میمونه... یه روزایی انگار واقعا غروب جمعه خودشو بهت نشون میده تا دست کم نگیری اون روزارو...
پیش نوشت: در بخشی که با عنوان« نامه ها »شروع اش کرده ام، با خودم نامه نگاری می کنم. هر چند در تمام نامه ها مخاطب دوست عزیز و گرانقدر من است که احتمالا هر آدمی از اطرافیان و حتا آنانکه نمی بینم و نمی شناسم هم می توانند بود. نامه یک حرف است که وقتی نوشته شد و از دست نویسنده بیرون رفت به بی نهایت آدمی نوشته شده که هر کدام شاید در گوشه ایی از ذهن نویسنده جا خوش کرده اند و او در آنی که می نویسد، همه را یکجا و با هم به یاد می آورد و با آنها در گفت و گو باز م
انگار که یادم برود ... 
کلافه بود، خسته هم بود؛ ولی برای کمک به رفیقش مانده‌بود. سیم بُکسل‌ را بست و پشت فرمان نشست. هر دو با هم گاز دادند ولی قرار نبود دویست‌وشش صندوق‌دار سفید به آن راحتی از گل در بیاید. از ماشین پیاده شد؛ حالا یک چرخ خودش هم گیر بود. ندیدم پاکت سیگارش را کِی و از کجا درآورد ولی فهمیدم فقط یک نخ دارد؛ بعد از شروع‌شدن پُک‌ها، پاکت را انداخت روی برف. 
انگار که یادم برود و بعد یادم بیاید ...
دوباره چند ساعت غرق شدم. این روزها زیاد
جادوگر یا افسونگر کسی است که جادو می‌کند. باور به سحر و جادو و اینکه کسانی توان استفاده از انواع خاصی از قدرت فوق‌العاده دارند در بسیاری از فرهنگ‌ها در سراسر جهان از دیرباز تا به امروز یافت می‌شود و در پی آن پیروی یا نفرت از جادوگران نیز همواره وجود داشته‌است.
 
سردرگمی بسیاری در تعریف و شناخت جادوگران در زمینه‌های تاریخی، انسان‌شناسی، مذهبی و اساطیری مختلف وجود دارد. اعتقاد به جادوگری معمولاً به عنوان نوعی ایدئولوژی فرهنگی تلقی می‌ش
جادوگر یا افسونگر کسی است که جادو می‌کند. باور به سحر و جادو و اینکه کسانی توان استفاده از انواع خاصی از قدرت فوق‌العاده دارند در بسیاری از فرهنگ‌ها در سراسر جهان از دیرباز تا به امروز یافت می‌شود و در پی آن پیروی یا نفرت از جادوگران نیز همواره وجود داشته‌است.
 
سردرگمی بسیاری در تعریف و شناخت جادوگران در زمینه‌های تاریخی، انسان‌شناسی، مذهبی و اساطیری مختلف وجود دارد. اعتقاد به جادوگری معمولاً به عنوان نوعی ایدئولوژی فرهنگی تلقی می‌ش
صبح زود با آفتاب درخشانشجادو‌ی کویری و خاکستری و خلوتاتوبوس ساکت که همه مسافرانش خواب بودندصدای لئونارد کوهنهمه چیز می توانست وب باشد اماموجود کریهه با نگاهی شیطانی که تا عمق وجود را به اتش می کشاند و هرم جهنمی اش حال آدم را بد می‌کرد.برخورد وحشتناکی که در برابرش مرگ را باید طلب کنی
فریاد و بغضی که خفه شد 
و پانیک اتک وحشناک و تنهایی
لعنت...
Here am I ترجمه دلنشین لبیک است. 
انگار یک دوست قدیمی دست بگذارد روی شانه‌ات و بگوید روی من حساب کن. 
انگار یک رفیق با معرفت وقت به هم ریختگی اوضاع، جلو بیاید و بگوید من که نمرده‌ام، هستم. 
انگار وقت یارکشی و تنها ماندن، یک آشنا از راه برسد، سینه سپر کند که من اینجایم، با تو ... 
وقت یار کشی برای پسرهات می‌شود روی ما حساب کنی مادر؟ 
+ ز تن مقصرم از دولت ملازمتت؛ ولی خلاصه جان خاک آستانه توست
+ روزهای احلی من العسل رجب گوارای وجود...
+ المستغاث بک یا ص
در خصوص ادیان و علوم الهی بایستی بگویم نتایجی شبیه علم دارد و حکمت و فلسفه نیز در ان نقشش پیداست اما تفاوتی که با علم و دانش دارد این است که همواره جلوتر از علم و دانش است و خبر از آینده هایی می دهد که برخی از آن آینده ها نه با علم قابل اثبات است و نه با حکمت و فلسفه.... با این حال هزاران سال است که ادیان مصرانه بر ان نظریه ها تاکید دارد و کوتاه نیامده مانند زندگی پس از مرگ و زنده شدن دوباره مردگان و حیات بعد از مرگ... یا مبحث خوردنیها که چرا بعضی خور
در برابر احساس ناگوار تنهایی، ضعف، دلتنگی، عصبانیت، بی‌صبری و هزار احساس دیگر که آنقدر در هم رفته اند که نمی‌شود برایشان اسم گذاشت، من صبور نیستم و نبوده‌ام انگار همواره پی تو گشته ام تا شاید بیایی و با جادو...می‌گویی اما کاری از من ساخته نیست، راست می‌گویی! صادقانه و شفاف.
اما من...
بهتر است کمتر شام بخورم، شب ها را بخوابم، از شبکه‌های اجتماعی کمتر استفاده کنم، مشورت کنم و سر خودم را شلوغ کنم تا این احساسات مجال بروز نداشته باشند یا کارها
خواب رشت را دیدم.در میان ابرهای عمیق و باران‌های جادویی اش کنار میدان شهرداری نشسته بودم و بیژن نجدی می‌خواندم.
سبزتر، جادویی‌تر، خنک‌تر از همیشه بود و من رهاتر از هر زمانی، آماده‌ی پرواز

پ.ن: به اندازه‌ی قرن‌ها دلتنگ رشت و عطرش هستم.
دانلود آهنگ اندی به نام جان جانان از رسانه تک موزیک
شما میتوانید آهنگ جان جانان از اندی را همین الان دانلود کنید و گوش کنید و لذت ببرید
Download New Music Andy – Janeh Janan
ویکی پدیا
 
متن آهنگ آندی به نام جان جانانم
جان جانانم وصله ی جانم
در تلسم دختر شاه پریانم
جان جانانم گل خندانم
منو جادو کن برقص ای ماه تابانم
جان جانانم وصله ی جانم
در تلسم دختر شاه پریانم
جان جانانم عشق سوزانم
منو جادو کن برقص ای ماه تابانم
جان جانانم نور چشمانم
ای گل شقابق دشت های ایرا
بچه ها این کامنت ها رو کی میذاره؟
آخری رو مینویسم:
 
تنهایی صرفا عدم وجود آدمها نیست (اسم من)
امکان داره خیلی دوست داشته باشی، آدمهایی که اصلا درکت میکنن،
ولی وقتی کسی نباشه نوع دغدغه ذهنی تورو بفهمه، نوع برداشت تو از جهان، نوع خواسته های تو از دنیا، نوع دیدگاه تو به مسائل، اونوقته که تنهایی.
 
اگه کسی که اینها رو مینویسه خود واقعیش رو معرفی کنه به من، به من لطف میکنه. چه دختر باشه چه پسر چه ترنس. دوست میشم باهاش.
فقط میخوام بدونم کار کی هست.
 
مت
این روزها هر صفحه ای رو در تلگرام یا اینستا باز میکنی یا داره در مورد طلسم و جادو وانواع فال صحبت میکنه یا مراقبه و مدیتیشن و در قبال آموزش و یا انجام درمان یا جادو مبالغی رو بسته به عوامل مختلف از مردم طلب میکنن و وای به حال اونایی که تو دام این جور افراد گیر میکنن . دوستان این صرفا یه نصیحت برادرانه هستش ، باور کنید شمس برای آموزش ۲۴ ساعته ۷ روز هفته از مولوی پولی طلب نکرد باور کنید برای آموزش سرش منت نزاشت ، اینو بدونید که برای رسیدن به یگانه
خیلی ساده و یهویی، انگار که کسی غبار رو از تنم میتکونه، رها شدی از من، رهاشدم از تو و پخش شدی توی هوا. هضمش و حتا فکرش هم عجیبه که دیگه این وویسها و این صداها واین طرز بیان کلمه ها چقدر نا آشنان برام.انگار هیچوقت نمیشناختمت...
دارم فکرمیکنم که چی شد! هیچی یادم نیست.تو شیفت دیلیت شدی انگار.هیچی ازت یادم نیست..بدون هیچ حرفی و هیچ حسی ترکت میکنم..دلم شکسته و حتی یادم نیست که چرا!
اما یادم هست که تو هیچوقت منو جدی نگرفتی، درست مثل مرگ که هیچوقت زندگی ر
به تو که فکر می کنم
انگار در درونم هزاران پرنده مهاجر شروع به پرواز می کنند کرمِ شب تابی بی تاب می شوم و شروع می کنم در روز تابیدن
سقف اتاقم انگار بلند تر می شود و انگار که آسمان شده و هزار غروب در من به یک باره طلوع می کند
به تو که فکر می کنم دخترکی در من گویی ایستاده و قطعه ای گوش نواز از موسیقی صدایت را با پیانو می نوازد صدایم کرده ای نه؟
صدایم کرده ای...
بسم الله
 
امشب مستند "نان گزیده ها" راجع به کارگران هپکو رو دیدم و بغض کردم.اولش بغضم به خاطر روزهای خوبِ از دسته رفته ی این خاک به خاطر دزدی های ناتموم این آدم ها بود.ولی بعدش بغضم به خاطر ناتوانی خودم بود.که انگار هیچ کاری از دستم برنمیاد و فردا صبح همه ی این ها از یادم میره.از یادم میره و انگار اصلا وجود نداشته.میرم گم میشم تو زندگیِ پر از هوس و لذتِ خودم.انگار نه انگار که کلی آدم همین امشب شب رو با عذاب گذروندن و من هیچ کاری براشون نکردم.یه جا
این روزا خیلی قاراش میشه همه چی انگار بهم ریخته
روزای خیلی مهمیه انگار...
یه تیکه از دلم تو حرمه
یه تیکه ش تو بیمارستان
یه تیکه اش تو یه شهر غریب پیش یه عزیز
یه تیکه ش تو جلسه خواستگاری ودرگیر سئوال جواب
...
کار حسسسابی سنگین شده و نفس آدمو میبره
و امروز یه ضربه ی سنگین انگار از خواب بیدارت میکنه!
... هم رفت!
باتعجب و بهت میپرسی اونکه چیزیش نبود! اما او رفته بدون دلیل قانع کننده ی پزشکی
میخوای بگی هنوز زود بود اما زبونت نمیچرخه چون در هر حال مرگ از ر
یه نسیم خنکی از پنجره میاد و می‌خوره بهم و حس می‌کنم هنوز صبحه. حس می‌کنم هنوز یه عالمه زمان دارم. حس می‌کنم یه پنج‌شنبه‌ی معمولی بعد یه هفته‌ی شلوغه که وقت دارم به کارهام برسم. پشت میزم نشستم و پاهام رو بغل کردم و به سوال تمرین فکر می‌کنم. آهنگ‌هایی که قدیم‌ترها بارها و بارها گوششون می‌دادم رو گوش می‌دم. آرامش عجیبی دارم. این جوری نیست که حالم خوب یا بد باشه؛ ولی انگار حالم رو هر جوری که هست پذیرفته باشم و باهاش دوست شده باشم. انگار با
بسم الله...
نمیدونم یهو چی شد که برام عادی شد خیانات...
بی رگ شدم...
بی تفاوت شدم...
یا نه دلم آروم شده که بهم نگفته ولی پشیمونه...
هی راه به راه آه میکشه که انگار ناراحته منو شکونده...
کاش میومدی و ازم دلجویی میکردی که میدونم در حقت خیانت کردم...
میدونم ظلم کردم...
میدونم نابودت کردم...
اما پشیمونم،منو ببخش...
تکرار نمیکنم، قول میدم...
ولی نگفتی...
ظاهرا آروم و شادم اما
دلم پره از یه غم بزرگ از یه بغض بزرگ که منتظر بهانه س بترکه...
تو خلوتم گریه میکنم تا آروم
یه روزی میاد که دیگه دلت برام نریزه
که یادت نیاد تولد من چند پاییزه
هر کدوم از ما کنار یکی دیگه خوشبخته
چیزی که امروز باورش واسه هر دومون سخته
یه روزی میاد سالی یه بارم یاد هم نیایم
از گذشتمون جز فراموشی هیچ چیزی نخوایم
از تو فکر ما خاطراتمون میتونه رد شه
بدون اینکه حتی یه لحظه حالمون بد شه
فکر نکردن به خاطراتمون رو بلد میشیم
میبینیم همو از کنار هم ساده رد میشیم
انگار نه انگار به من میگفتی بی تو نابودم
انگار نه انگار یه روزگاری عاشقت بودم
میبی
 
⚘﷽⚘
بلا پشت بلافتنه پشت فتنه صداے استغاثه‌ے جهان به گوش میرسد انگار دارند همه تو را صدا میزنندکجایے یوسف فاطمه(س)؟کجایے منجے موعود؟
دارند جهـان راضدعفونے میکنند نیمه شعبان همکہ در راه هستــانگار صداےِ پاےِ دلبر مےآید . . .
در افق آرزوهایمتنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم.
☜ ⚘باولایتــ تاشهادتــ⚘ ☞
امروز برای بنی یه کتاب بابا حیران گرفتم 
کتاب دسته دوم بود از این کتاب های دستفروش های کنار خیابان
سه تا کاغذ دعا لای کتاب پیدا کردم 
گرخیدم و پاره ش کردم و تو سطل زباله گذاشتم 
حالا خدایی نکرده این رو همینجوری برای بنی می فرستادم فکر میکرد دنبال دعا و جادو...خب برم اومد
ضبدر یک فروشگاه اینترنتی است که از سال 96 ایده اون کلید خورد و تقریبا از اوایل سال 97 راه اندازی و شروع به کار کرد مالکت این برند و وب سایت متعلق به فروشگاه جادو گیمز است . جادو گیمز که قبل از فعالیت حرفه ای ضبدر با سابقه فروش انواع کنسول های بازی ، عناوین بازی به صورت دیسک و اکانت قانونی و انواع لوازم جانبی گیمینگ و همچنین خدماتی از قبیل نصب بازی ها به صورت دیجیتالی و تعمیرات تخصصی کنسول های بازی فعالیت میکرد ، پس از راه اندازی وب سایت ضبدر ، هم
 دانلود بازی Harry Potter and the Philosopher’s Stone نسخه فارسی

Harry Potter and the Philosopher’s Stone (هری پاتر و سنگ جادو) نسخه دوبله فارسی یک
بازی ویدیویی اکشن و ماجراجویی می باشد که بر اساس رمان جی.کی. رولینگ
ساخته شده که بر همین اساس فیلمی بر همین موضوع ساخته شده است.
این
داستان به دنبال شخصیت اصلی هری پاتر است که متوجه می شود یک جادوگر است و
به مدرسه جادوگری هاگوارتز فرستاده می شود جایی که او و دوستانش آموزش
جادو می بیند. این بازی شخص ثالث می باشد و بازیکن کنترل Harry
 دانلود بازی Harry Potter and the Philosopher’s Stone نسخه فارسی

Harry Potter and the Philosopher’s Stone (هری پاتر و سنگ جادو) نسخه دوبله فارسی یک
بازی ویدیویی اکشن و ماجراجویی می باشد که بر اساس رمان جی.کی. رولینگ
ساخته شده که بر همین اساس فیلمی بر همین موضوع ساخته شده است.
این
داستان به دنبال شخصیت اصلی هری پاتر است که متوجه می شود یک جادوگر است و
به مدرسه جادوگری هاگوارتز فرستاده می شود جایی که او و دوستانش آموزش
جادو می بیند. این بازی شخص ثالث می باشد و بازیکن کنترل Harry
 
دوست داشتم که دل خوشی داشته باشم ، مثل اون آدمایی که تو برنامه‌های شبکه نسیم ، رو ردیف‌های مرتبی کنار هم مینشینند و یک لبخند رضایت روی صورتشان دارند و هی دست میزنند و هی با صدای بلند میخندند . انگار که اصلا مال این ورها نیستند . انگار از سیاره‌ی دیگری آمد‌ه اند
دستم گرفته نشد. نجاتی نبود. نه حتا پایانی و سیاهی بی اتمام از پس آن و حس
رهایی ناشی از نیست شدن. نه، یک ادامه ی کشداری ک روی زمین سخت انگار با
صورت می کشانندم. و ردی خونین باقی مانده از آنچه ک پیموده ام. و این همه
اش نیست. ک انگار با حفظ سمت قربانی، انگار جنازه ای هم بسته اند بر پام.
جنازه ای ک جدا نمی شود. قدم هایم اضافه بر وزن متعفن وجودم، بدن مرده کسی
را هم به دنبال خود می کشد و او حتایک لحظههم نمی رود. راه نجاتی نیست، این
یک سرنوشت سیزیف وار اس
از بیمارستان برگشتم و لباس درآورده در نیاورده دوشی گرفتم و توی تخت ولو شدم.استرس درس هایی که این یک و نیم روز نخواندم در خواب رهایم نکرد...حالا بیدار شده ام و ترکیب سکوت خانه و موهای نم دارم که بوی شامپو میدهند با صدای هو هوی باد کولر مرا نه که یاد چیزی بیندازد،انگار دقیقا بُرد به سالهایی که دم ظهر تابستان داغ میرفتیم استخر و بعد با موهای نم دار جلوی کولر ولو میشدیم...
حسش انقدر عجیب است و انگار یک دلتنگی خاصی دارد که مرا یک ساعت است در تخت نگه د
مرد رعیت چنان باولع کار میکرد که جانش خیس عرق شده بود.
انگار که وضو گرفته بود، غسل کرده بود!
 
 
+من هم امیدوارم که حال شما خوب باشد. امیدوارم که زحمت مردم ما تلف نشود. همین الان که اینها را مینویسم، در دلم آشوب است. به قول ننه انگار تو دلم رخت میشورن!
آیا چشمان تو حقیقت را به من میگوید؟ یا زندگی از ابتدا چیزی دیگر بوده است؟ 
اینکه دوستت دارم سرمایه ی تو هست.
هربار که می بخشمت دارم از دوست داشتنت بهای خطات رو می پردازم.
حواست هست داره از سرمایه ت کم میشه؟ 
چقدر خسته ام. انگار نه انگار شروع مسیر هست.
راستی این همه بی رحمی و بی انصافی حالت رو خوب میکنه؟
اون لحظه ای توی زندگی که 
جایی که انتظارشو نداری یه مهربونی قشنگ میبینی
و روحتو لمس میکنه جوری که برای زندگی مشتاق میشی
انگار پاداش همه سختی های زندگیتو میگیری.
انگار خدا نگاهت کرده.
دلم برات تنگ میشه. 
ولی اشکالی نداره.
بیا با هم گریه کنیم
دیشب که رسیده ام خونه شام و بعد خواب تا ساعت 6 صبح هرچی فکر میکنم به این سوال دکتر رفسنجانی که من چی کار میتونم کنم ؟ و چه کارهای از دستم برمیاد ؟ هیچ چیزی به ذهنم نمیرسه !!!! اون شب که حرف زده این کلی به ذهنم چیز رسید و گفت اره همینه ولی خوب الان هیچ انگار مرده ای بیش نیستم
یه وقتایی هم هست اعصابت از همه چی گرفته از کوچیک ترین رفتارها هم بد برداشت میکنی ،میزنی کانال بی خیالی انگار نه انگار زندگی ای در جریانه.
ولی از کسی ناراحت شدید یا مزاحم شده حتما بهش بگید.
اکثر وقتا میدونم چی جورری خودم رو از مشکل بکشم بیرون ولی راستش الان نمیدونم.
او ظالم بود 
دیگر شُده بود عادت ما
دیگر جایِ شکایتی انگار نبود
در بین مردم فقط به اندازه ی حرف و حدیثی جای داشت و نقل غیبتها 
 
کم کم، کم کم
زندگی که جریان داشت
بُرد با خودش به دنبال جریانِ ...نبودن.. 
 
..... و دیگر واقعا نبود
هیچ حسی هم انگار نبود و انگار مینمود به نبودن نیز
انگار....
 
عِـــشق.. 
 
شده است طعمه ی حرف
حرفِ دوست داشتن 
و انگاری از هوس
 
 
...ادامه دارد..
او ظالم بود
و عشق سکوت کرد به حُرمتش 
برای بقایی انفرادی 
اما
فقط بقاء..
 
   او بهان
 
We never got the timing right,
I shot him down and he did the same to me.
 
جملات زیبا رو دارم جمع آوری میکنم.
 
حقیقتش نمیدونم چرا تا این چنین جمله هایی رو میبینم سریع مینویسم.
 
انگار یه چیزی گوشه ذهنمه، که حتی نمیدونم چی هست و از کجا میاد.
 
ولی انگار یه تیکه هست توی زندگی من که هنوز دنبال اینم که اون قطعه، اون تیکه رو پیدا کنم و بذارم سر جاش.
حسابی گریه میکنم اونقدر که وقتی خودمو توی آینه ی دستشویی نگاه میکنم نمیشناسم . با احتیاط و مردد چراغ آینه را روشن میکنم تا با خودم روبرو بشم و چی میبینم ؟!
چشم های درشت متورم .
مردمک رنگ باخته .
عنبیه کاملا عسلی .
نوک دماغ قرمز .
موهای ژولیده .
شیر آب سرد را باز میکنم و چند بار آب را به صورتم میپاشم . موهام را مرتب میکنم و به رسم کودکی هام یک وری میبافم .
زل میزنم به خودم و میگم فکر کردی الان یک فرشته از آسمون نازل میشه و میگه بیا بغلت کنم و اشک هات را
آن حکایت که یکی بر سر شاخ بن می‌برید را شنیده‌ای حتما؛
آنکس منم.انگار کن کسی را که به خیال خود، خشت روی خشت می‌گذارد به امید ساختن، اما خشت از ستون بر می‌دارد برای ساختن دیوار؛آن کس منم.انگار کن کسی که آتشی افروخته است برای گرم شدن، اما سرمایه‌اش را می‌سوزاند؛آن کس منم.گویند رو سیاهی به ذغال می‌ماند،سیاهیِ آن ذغال منم.
به نام او...
فردا برای بار هزارم برمیگردم تهران و امشب باز انگار اخرین شبی عه که تو خونم!
با اینکه تا دیروز هم دلم میخواست برم تهران؛حالا انگار دلم میخواد ساعت ها دیرتر بگذرن زمان کش بیاد تا میتونه...
مامان که غصه میخوره دلم میریزه...یا حتی بابا وقتی هی تکرار میکنه که داری میری دیگه هاا...
دلم میگیره از نبودن خودم!
زندگی نامرد ترین چیزه
یه چیزیو بهت میده و بهش عادت میکنی و مجبوری واسه بهتر شدنش ازش دور بشی و سختی بکشی و...
فردا این ساعت ها تنهام...
هم
همچون گنجشکی که زیر رعد و برق و غرش آسمانزیر برگ درختی مینشیند
خودش را جمع و جور میکند 
و بی خیاااالِ هر دلهره و نگرانی 
به چکیدنِ قطرات باران از نوک برگ بالای سرش خیره می شود...
چقدر باران صبورش کرده
انگار نه انگار تا قبل از آن
لحظه ای روی سیم های برق خیابان بند نمیشد...
عید غدیر
مهمان شهدا
به صرف چای و دوحبه قند از بچه های تفحص
#افسر مولا
نمیدونم براتون پیش اومده یا نه ؟!
یه وقتایی هست که هیچ کجا احساس آرامش نمیکنم و اروم نمیگیرم 
دقیقا مثل الان 
هیچ مکان و شخصی نمیتونه منو آروم کنه حالم رو خوب کنه 
فکر میکردم دوری از خونه‌ای که بیشتر وقتم رو با پسر تنهایی اونجا سپری میکنم بتونه کلی حالم رو بهتر کنه
اما انگار نه! 
اصلا انگار که دنیا دیگه مال من نیست ...
از ۱۸ سالگی که رد می‌شی، دیگه می‌افتی تو سرازیری. انگار نه انگار که تا دیروز دبیرستانی بودی. انگار نه انگار که نیاز داشتی یکی مراقبت باشه. بعد یهو چشم باز می‌کنی می‌بینی نه تنها ۲۰ رو هم رد کردی، بلکه ۲۱ سالگیت هم تموم شده و وارد ۲۲ شدی. لحظه‌ی بدیه وقتی به این فکر می‌کنی که دیگه کم‌کم باید مسئولیت زندگیت رو قبول کنی و رو پای خودت بایستی، چون با هر دین و ملیتی حساب کنی دیگه بزرگسال به حساب میای!
اینا دیگه کلیشه شده از بس که گفتم... از بس گفتم ک
در فضای وبلاگ، کانال، توییتر، اینستاگرام، غریبم. انگار همه‌ی خوانندگانم برایم غریبه‌اند. هر کجا که می‌نویسم ناراحتم، انگار که دارم روی دیوار خانه‌ی همسایه می‌نویسم. اگر ننویسم در خودم نابود می‌شوم و اگر بنویسم، تنهایی‌ام دو چندان می‌شود. از هر فضایی گریزانم و به هر فضایی وابسته.
+ من از زندگی تو هوات خسته‌م
در کنار آنهایی باش که نور می‌آورند و جادو می‌کنند، آنها که با چوب جادویی کلام، گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه خودشان تو و جهان را متحول می‌کنند و همه بازی‌ها را به هم می‌زنند. 
 
کسانی که قصه‌های زیبا می‌گویند و تو را به چالش می‌کشند و تغییرت می‌دهند. کسانی که به تو اجازه نمی‌دهند که خودت را دستِ‌کم بگیری و افق زندگی‌ات را کوچک بپنداری. این جادوگران با قلب‌های تپنده و پر شور، خوانواده اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی.
 
 
ویلفرد پتر
زمان به عقب برگشته انگار. همان مکان، کنار همان اشخاص، در حال انجام دادن همان کار، لبخندهایی به گرمی گذشته... جای خیلی ها خالیست اما به یادشان هستیم. برایشان دعا می کنیم و خواسته هایشان را بازگو. جایشان خالی است اما یادشان فراموش نشده و نمی شود. اینجا دنیای آرامش است و تا دلتان بخواهد وقت دارید برای درد و دل کردن. اینجا همه اشک می ریزند و دیگر کسی متعجب نگاهتان نمی کند اگر گریه کنید. اینجا همه صمیمی اند در حالی که هیچکس اسم بغل دستی اش را نمی داند
شیخو هدایت کردند پشت سرم با این توجیه که اگه وسط نماز برا امام اتفاقی افتاد شما باشین!!تا حالا اینجور حس نکرده بودم که دنیا چقدر راحت قراره بعد از ما به کار خودش ادامه بده!!!!که انگار نه انگار چون مایی نه روز و روزگاری که دقیقه ای پیش وجود داشته ایم!!+ وقتی ما رو ذره ای جدی نمیگیره، چرا ما باید اینقدر دنیا رو جدی بگیریم؟!غیرتم گل کرد!! خخخخ
دیدین گاهی بعضیا یه مدلی هستن که انگار همیشه بیدارن؟ هر چی میگی هم میشنون هم متوجه میشن؟ در مقابل یه عده هستن که انگار هر چی میگی حواسشون نیست فقط به فکر خودشونن یا تو هپروت سیر میکنن میشنون جواب میدن ولی انگار نیستن
 منظورم اونایی نیست که مثلا خیلی خیلی ناراحتن و تو یه برهه ای حواسپرت میشن منظورم یه ویژگیه که همیشه همراهمون داریم
من اونایی که به نظرم میرسه مینویسم شما هم هر چی به نظرتون میرسه به منم بگین ممنون میشم
ادامه مطلب
اینستاگرام ام رو بستم. انگار یه بار سنگین از روی دوشم برداشته شده باشه. انگار از یه دنیای شلوغ که پر از آدم هست خلاص شده باشم. یجور حس آزادی دارم. الان جایی هستم که هیچکس منو نمیشناسه. اونجا شلوغ بود. مثل یه مهمونی پرهیاهو که همه رو میشناسی و مجبوری صحبت کنی. اتفاقا مخصوصا استوری از خودمم گذاشتم آخرش میخواستم ببینم چه حسی داره وقتی میان عکستو میبینن. یجور حس بلاهت یا نه یه جور بی قیدی بود در نظرم. نمیدونم چجوری بگم حسمو. ولی خلاص شدم ازش. از این
یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر می شه. غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم…
منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم … پوووف! منشی ناپدید می شه…


ادامه مطلب
به نام او
چند روزی میشه که اومدم خونه و همه چی مرتبه به جز خودم.
و دوباره شروع یک جنگ نابرابر با خودم بر سر موضوعی نامعلوم.
خسته از فضا های مجازی
با خودم به مشکل خوردم و دلم میخواد دور شم از همه!
دلم تنهایی قدم زدن تو انقلاب زیر بارونو میخواد که یه نسیم خنکی هم بیاد و صدای خش خش برگا زیر پام...
هوا اینجا خنکه دو روزه.سرده درواقع!
دو سه هفته دیگه عقد دختر عممه و بی خیالم نسبت به همه چی!
انگار ک بدم اومده از همه چیز و از همه کس.
انگار از خودم جدا شدم و دا
پرهام تا من رو دید بغلم کرد گفت دخترم چی شده! چرا پشت پلکت دستمال کاغذی چسبیده؟ تو که میگفتی فقط وقتی به دنیا اومدی گریه کردی و بس.
دیدنش حلواست؛ حرفهاش قند مکرر. پسرک انگار نه انگار ده سال از من کوچیکتره. مردی شده برای خودش و برای همه ی ما. میشه مثل یک درخت در سایه ش نشست و آرامش گرفت. میشه بهش تکیه کرد.
زمان به عقب برگشته انگار. همان مکان، کنار همان اشخاص، در حال انجام دادن همان کار، لبخندهایی به گرمی گذشته... جای خیلی ها خالیست اما به یادشان هستیم. برایشان دعا می کنیم و خواسته هایشان را بازگو. جایشان خالی است اما یادشان فراموش نشده و نمی شود. اینجا دنیای آرامش است و تا دلتان بخواهد وقت دارید برای درد و دل کردن. اینجا همه اشک می ریزند و دیگر کسی متعجب نگاهتان نمی کند اگر گریه کنید. اینجا همه صمیمی اند در حالی که هیچکس اسم بغل دستی اش را نمی داند
مثل روزهای کودکی که از خواب بعد از ظهر چشم هایم را باز می‌کردم و می‌دیدم همه قبل از من بیدار شده‌اند و دارند بساط چای بعد از ظهر را فراهم می‌کنند یا حتی چایشان را هم خورده‌اند.
و من یک جورهایی حس غافلگیر شدن نه چندان دوست‌داشتنی بهم دست می‌داد و نه دلم میخواست بلند بشم و با اون ماجرای نصفه نیمه مواجه بشم نه دوست داشتم بخوابم دوباره.یا مثل روزی که به کلاس دیر می‌رسیدم و تا آخر انگار حالم خوش نبود.
امروز همه‌اش همین حس و حال را دارم.نمیخواه
متن آهنگ میدونستم امو باند
میدونستم که دروغ بودن همه حرفات میدونستم خوبفکر اینکه تو نباشی یه لحظه کنارم منو میترسوندچقده زود همه حرفا و قول و قرارات از یادت رفتمن آرومم با خودم تنها تو این خونه تو خیالت تختمیدونستم اگه هرجایی باشی تو بی من حرفی از من نیستکنار تو چه باشم چه نباشم انگار منو یادت نیستمن هنوزم که هنوزه مثل قدیما عاشق تو هستم.نمیدونم گناهم چی بوده که تو قلبت زده شد از مندوست دارم ولی انگار دل تو با من نیست میدونم اگه رفتنی باشم ک
این ماه عجیب دلم میگیره همیشه،شهر بین پارچه های مشکی حس و حال عزا میگیرهانگار یه نفر همین امروز ترکمون کردههمه رفت و آمد ها و فعالیت‌های روزانه رنگ غم میگیرن.انگار یه پودر سیاه ریخته میشه رو سر شهر که فعالیتش رو مثل موج روی دریا شناور و کند میکنه.یاد اون محرمی میفتم که تو برف میرفتیم دسته ها رو میدیدم...انگار خیلی ازون روزا گذشته،مامانم میگه مدرسه نمیرفتی اون موقع هنوز....................................................................................
امیدوارم این ماه بهانه ای
دختری هستم که بعد از ۵_۶ ماه توی خانه ای که ترسِ تنها ماندن در شب داشته ، تنها شده و توی تاریکی مانده. کمتر از چهل روز تا دفاعش فاصله دارد، بند اتصال به تمام  ادم های احمق و بیخود زندگی را بریده، ۹ کیلو لاغر تر از ۴ ماه قبل است، از قوی بودن خسته شده، پارادوکسیکال ترین و سورئال ترین روزها را پشت سر گذاشته، با پشت دست چپش توی دهان خیلی ها که حرف مفت زده اند کوبیده، کلمه هایش تمام شده و همچنان درصدد روشن نگاه داشتن تمام مشعل های امید توی دلش است . 
 
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد / چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد 
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت / آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد 
اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار / طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد 
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر / وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد 
ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب / نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد 
آن که پرنقش زد این دایره مینایی / کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد 
فکر عشق آتش غم در دل
یه دوستی داشتم که از دوران دبستان میشناختمش
میدونستم آدم یه روئیه دوست خوبی بود
بود میفهمین؟؟خونشون دقیقا کوچه ی روبروییمون بود
امروز از جلوی کوچشون رد شدم یهو یادش افتادم
تا وقتی که بود انگار نه انگار
انگار خودمون آخرین اولویت بودیم اصلا جزو اولویت ها نبودیم
هی میگفتم همش من میرم پیشش اون چرا سر نمیزنه
تو این یه سال آخر شاید یکی دوبار دیدمش
سر همین همش من میرم پیشش چرا اون نمیاد
(نه اینکه نخواد بیاد نه اتفاقا رفتنی نمیذاشت برگردم)
و تهش با
 
 امروز داشتم فکر میکردم که اگر مثلا چراغ جادو داشتم چه آرزو یا آرزوهایی میکردم .
اولش فکر کردم یک آرزو برای حال و روز بشر بکنم . به هر چی فکر کردم گفتم نه بذار یک ارزوی بزرگتر و مهم تر بکنم . هر چی پیش رفتم دیدم لیست بدبختی های بشر خیلی بلند بالاست . آقا غوله فوقش بگه 3 تا آرزو بکن !
پس سعی کردم خودخواه باشم و فقط به خودم و عزیزانم فکر کنم .
تنها چیزی که در مورد خودم یادم اومد این بود :
 
شب ها راحت بخوابم .
جان مادرت نگو نمیشه !
 
 
 
* گاهی ذهنم خیلی زیاد شلوغ میشه.. انقد شلوغ که نمی‌دونم واسه هر فکری که تو ذهنمه باید چیکار کنم و چه تصمیمی بگیرم! این روند تا جایی پیش میره که همه‌ی فکرام گره میخورن بهم و نهایتا پرتشون می‌کنم یه گوشه و خودمو می‌زنم به اون راه.. انگار نه انگار که اصلا چیزی بوده:/
ادامه مطلب
قبل از اون تاریخ دقیق دستم نبود ولی 
این موقع از سال همیشه جادو ی خاصی درونش داشته 
همیشه اتفاقایی افتاده که بجز در تخیل نمیتونستم بهشون فکر کنم 
یه وقتایی باید بیدار بمونی فقط برای اینکه به هیچی فکر نکنی
متن های زیادی که باید بنویسم و دستم به قلم نمیره 
کلی ناگفته و داستان و شعر هست پس ِِ ذهنم که هر شب میرقصن 
ثبت شه به تاریخ دو جای خالی ِِ صندلی های شب قبل از کارگاه هنری .
دو سال گذشت ؟
چجوری میگذره ؟ 
فرمول خاصی داره یا همینجوری هر وقت دلش بخ
ناگهان خود را پیدا کنی، در معمولی ترین جایی ک شاید باید باشی ولی، انگار عجیب شده باشد این "بودن". و چیزی از اعماقِ متعفن درونی ک از آن نفرت داری، فشار می آورد و انگار می خواهی چیزی را بالا بیاوری؟ دیوار ها نزدیک تر شده اند و آن رنگِ زرد چندش آور، از همیشه زرد تر شده است و نفست تنگ می شود. ساعت رویِ دیوار، چ بد می نوازد. دقت کردی؟ می شنوی و سرت چقدر گیج می رود و فکر می کنی ک چ عجیب است، ایستادن. برای ساعت ها، ماه ها؟ و ناگاه لحظه ای، و فقط انگار برای ث
این عکس اولین عکسی بود که هزارو هشتادو شیش روز پیش گذاشتم پروفایل وبلاگم 
داره سه سالش میشه 
این سه سال چقدر اتفاقا افتاد 
چقدر زمان چیز عجیبیه 
نمیدونم 
قبلنا حس جا موندن داشتم 
الان ناامیدی 
کاملا میدونم نباید اجازه بدم ناامیدی رخنه کنه تو وجودم 
و میدونم باید اسوده خاطر تر پیش برم 
اما انگار یه چیزی تو دلم سنگینی میکنه 
انگار منو به سمت انزوا و سکوت سوق میده 
انگار قرار نیست چیزی بهتر بشه 
کاش میتونستم یه قسمتایی از حافظمو شبا خالی کنم
اوایل نوشتنم نمی‌آمد و‌بعد یکهو به خودم آمدم و دیدم رمز را فراموش کرده‌ام.اول چندتا از چیزهایی که به خاطرم میرسید را امتحان کردم و‌بعد خواستم تا برایم لینک ‌تغییر پسورد بفرستد بعد دیدم رمز ایمیلم هم در خاطرم ‌نمانده ،بعد هم تسلیم‌شدم و‌ رها کردم...
امشب بین انجام کارهای معمولی چراغی روشن شد و‌ حافظه‌م احیا.و حالا اینجام،بازهم غریبانه با صفحه‌ی سفید کلنجار میروم.
امشب لئو حالش خوب نبود و من مانده بودم و‌ناتوانی این دست‌های سیمانی.
اوایل نوشتنم نمی‌آمد و‌بعد یکهو به خودم آمدم و دیدم رمز را فراموش کرده‌ام.اول چندتا از چیزهایی که به خاطرم میرسید را امتحان کردم و‌بعد خواستم تا برایم لینک ‌تغییر پسورد بفرستد بعد دیدم رمز ایمیلم هم در خاطرم ‌نمانده ،بعد هم تسلیم‌شدم و‌ رها کردم...
امشب بین انجام کارهای معمولی چراغی روشن شد و‌ حافظه‌م احیا.و حالا اینجام،بازهم غریبانه با صفحه‌ی سفید کلنجار میروم.
امشب لئو حالش خوب نبود و من مانده بودم و‌ناتوانی این دست‌های سیمانی.
سلام !! حال شما؟!
اونطوری ک گفتی 
اگه نخونده باشی و نفر 13 عم شده باشی 
معنیش اینکه یا خیلی خوب دادی الا رغم نخوندنت 
یا سوالا اسون بوده 
یا اینکه بچه های دیگه هم نخوندن
یا اینکه بچه های دیگه هم شبیه من و توعن و اونقدراهم شاخ نیستن 
منم 15 عم امتحان دارم :)
پسر حواست ب عمومیا هم باشه ها 
یوخ ب خودت نیای ببینی فارسی و عربیت جا مونده ها
پنجره‌ی اتاق من تهِ این کوچه‌ی زشته. همونی که چند تا درخت کچل داره. یه صداهایی از تو کوچه میاد. صدای جذاب یه مرد. شایدم صدای یه مرد جذاب. صداهایی شبیه دعوا. این وقت شب. شایدم سحر. پنجره رو باز می‌کنم. بوی بادمجون سرخ شده میزنه تو دماغم. من همیشه از این پنجره بوی زندگیِ همسایه‌ی طبقه‌ی پایینِ ساختمونِ بغل رو می‌شنوم. گاهی بوی غذا، گاهی سیگار. چون ما تهِ یه کوچه‌ی بن‌بستیم و خونه‌ی همسایه تو موقعیت قائم به خونه‌ی ما قرار داره. مرد جذاب روی مو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها