نتایج جستجو برای عبارت :

خودستائی به افسار

نمیدونم چه مرگمه
افسار پاره کردم
چرت و جمله ی قصار نمیگمآ
به معنی واقعی کلمه افسار پاره کردم
خشم و عصبانیت داره توم غوغا میکنه
کلا رد دادم
کاش حساب و کتابی نباشه و با مرگ همه چی تموم شه 
یه هیچ مطلق
در اون صورت کاش بمیرم
دلم عدم ه کان لم یکن میخواد
‌برم یه جایی که خودم باهام نباشه
از این خوده لعنتی بیشتر از همه چی رنجورم
خسته از شکست های پیاپی... وقتی به خود فکر می کنم به جز تنها جنگیدن با هیولاهای زندگی چیزی به خاطر ندارم.من در ترک عادت از خودِ سابقم، بیزاری جستم، اما ...درست مثل سردار شجاعی بودم که بالاخره یک روز خستگی بر او غالب شود.عمری جنگیدن و خلاف جریان روزگار بر اسبی تاختن...به یکباره افسار اسب را رها کردم.کنار گوش اسب نجوا کردم: برو سفید...هرجا تو بروی می آیم.
سفید راه افتاد ،به سمت انتهای دشت سرسبز... چهره ام رفته رفته درهم می شد. اینجایی که مرا می برد جای
گفته بودم بی تو میمیرم ولی اینبار نه
گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار نه
هرچه گویی دوستت دارم بجز تکرار نیست
خو نمیگیرم به این تکرار طوطی وار نه
تا که پابندت شوم از خویش میرانی مرا
دوست دارم همدمت باشم ولی سربار نه
قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان
بار دیگر میکنم خواهش ولی اصرار نه
گه مرا پس میزنی گه باز پیشم میکشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار نه
میروی اما خودت هم خوب میدانی عزیز
میکنی گاهی فراموشم ولی انکار نه
سخت میگیری به من با این ه
مولانا در مثنوی داستان شیخی را تعریف می کند که در تاریکی دم صبح افسار الاغش را جلو حمام به مردی که چهره اش نمایان نبود سپرد و به حمام رفت، وقتی برگشت دید که افسار الاغش در دست دزد معروف ده است و شروع کرد به داد و بیداد. دزد گفت چرا داد و بیداد می کنی؟
شیخ گفت ای دزد نابه کار افسار الاغ من در دست تو چه می کند؟
دزد گفت تو خود در تاریکی الاغت را به من سپردی. تازه مرا از کارم باز داشتی و حالا داد و بیداد هم می کنی.
شیخ پرسید: پس چرا الاغ را ندزدیدی؟
دزد گ
نقل است ساربانی در آخر عمر خود،شترش را صدا می‎زند و به دلیل اذیت و
آزاری که بر شترش روا داشته از شتر حلالیت می طلبد. یکایک آزار و اذیت‎هایی
که بر شتر بیچاره روا داشته را نام می‎برد. از جمله؛ زدن شتر با تازیانه،
آب ندادن ، غدا ندادن، بار اضافه زدن و …. همه را بر می‎شمرد و می‎پرسد آیا
با این وجود مرا حلال می‎کنی؟شتر در جواب می‎گوید همه اینها را که گفتی حلال می‎کنم، اما یک‎بار بامن کاری کردی که هرگز نمی‎توانم از تو درگذرم و تو را ببخشم.سار
Bike Unchained 2 نسخه دوم از بازی فوق العاده زیبا و محبوب دوچرخه سواران افسار گسیخته از استودیوی بازی سازی Red Bull برای اندروید است که به صورت رایگان در گوگل پلی عرضه شده و به درخواست شما عزیزان جدیدترین آپدیت اش به همراه دیتا برای دانلود عرضه گردیده و پیش روی شماست!
 

ادامه مطلب
 سلام ، آهنگ افسار محسن چاووشی رو گوش دادید ، آهنگ خیلی قشنگ و احساسی هست. متن آهنگ براتون آوردم
متن آهنگ افسار از محسن چاوشی و سینا سرلک
گفته بودم بی تو می میرم ولی این بار، نه گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار، نه هـــرچه گویی دوستت دارم به جز تکرار نیست خو نمی گیرم به این تکرار طوطیوار، نه تا که پا بندت شَوَم از خویش می رانی مرا دوست دارم همدمت باشم ولی سر بار، نه قصد رفتن کرده ای تا باز هـم گویم بمان بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار، نه گه مرا پس
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
مولایمان امام امیرالمومنین علی علیه الاف السلام میفرمایند
(با تغافل کردن در امور پست و کوچک به بر قدر و منزلت خودتان افزون کنید)
در کتاب المستطرف داستانی در خصوص پادشاهی بهرام چنین میخوانیم
(بطور خلاصه نوشته ام)
روزی بهرام به عزم شکار با گروهی از رجال بخارج شهررفت از دور شکاری دید،و تنها به دنبال آن رفت . در راه چوپانی دید افسار اسبش را به او داد و گفت نگه دار اسب باش تا ... استراحت کنم
چ
انسان دو وجه دارد.
وجهی علیه او و وجهی همراه او
تمام بیچارگی و بدبختی ما انسان‌ها سر رفت و آمد میان این سر و آن سرِ وجودمان است.
ما شبیه ژله‌ای هستیم که یک لحظه آرام و قرار نداریم.
گاهی علیه خودمان می‌شویم و گاهی له.
سر در گمی وقتی پایان می‌پذیرد که انتخاب کنیم در کدام جبهه ثابت بمانیم.
میانه ماندن دردی دوا نمی‌کند.
می‌شویم مثل مجنون و شترش که مجنون به هوای منزل لیلی سوارِ شتر بود و حرکت می‌کرد اما ماده شتر در فکر بچه‌اش بود. مجنون از خود بیخ
دارم تمام سعی‌م رو میکنم که حتی اسمش رو هم سرچ نکنم و افسار افکار و احساسات‌م رو ندم دستش. به هرحال همیشه باید برای بدترین چیزها آماده بود.انتظارِ کشنده‌ای‌یه رو دارم تجربه میکنم.میدونم آخرش هم چیزی میشه که تو میخوای اما کمکم کن. خیلی.
توصیه م اینه توی چت تلگرام قبل از اینکه دستانتون جلو جلو افسار ذهنتون رو بدست بگیره، به این فکر کنید قراره این آدم صمیمی رو حالا حالاها ببینید و دوباره هم کلام بشین با هم. اونوقت از خجالت این فکر، این اعترافات زیبا رو تو خلوت هم تکرار نمیکنین چه برسه به جلوی طرف.*تو این یکی مورد قابلیت حذف پیام و کلییِر هیستوری تلگرام به داد آدم میرسه واقعا.
چه غریب ماندی ای دل...نه غمی..
نه غم گساری..
نه به انتظار یاری...
نه ز یار انتظاری...
#ابتهاج
پر از سه نقطه ام...
پر از مکث..
مکث برای زیستن...
و یا نزیستن..
میخوام سه نقطه هایم را پرت میکنم از زندگی ام بیرون ...
و افسار زمانی که دارم رو به دست بگیرم...
نمیدونم چه قدر به خط پایان مونده...
و یا چه قدرش رو طی کردم...
فقط میخوام همونی بشم که باید باشم...
همونی که واقعا هستم...
روی یک موضوع خیلی مهم تمرکز کرده‌ام؛ اینکه افسار فکرم به دست خودم باشد. رنج می‌کشم از اینکه حرف‌ها و قضاوت‌های آدم‌‌ها می‌تواند روحم را خسته کند. که به آنها، ورای آنچه سزاوارش باشند، اهمیت می‌دهم. شاید کم‌فعالیتی و خلوت بیشتر این روزها هم، به این حساسیت‌ها دامن زده است. ولی نباید، نباید ضعیف باشم. 
اگه تو اون سنی که باید جهاد اکبر داشته باشی، سنت که بالاتر رفت جهادت میتونه اصغر باشه! چون با تلاش هات یاد گرفتی چطور یه ویژگی و کار خوب را در وجودت زنده کنی ... اگه یکم کج رفتی ، زودتر و راحت‌تر میتونی گوش خودت را بپیچونی و بکشیش تو راه!
+البته که باید همیشه حواست جمع باشه
سنت هرچی کمتر باشه سبک تری...سبک که باشی راحت تر از خدا اطاعت می کنی
و...
 
 
 
دانلود سریال Breaking Bad ( افسار گسیخته )
 
به پایان رسیده
 
نام سریال : Breaking Bad
ژانر : جنایی ، درام ، هیجان انگیز
امتیاز : 10 / 9.5 | از ‎‎1,16,628 رای
سال : ( 2008 – 2013 )
خلاصه داستان : داستان سریال درباره یک معلم شیمی میانسال است که متوجه می شود که دارای سرطان ریه است و ۲ سال بیشتر وقت برای زندگی ندارد. او که وضع مالی خوبی ندارد و دارای همسر و پسری معلول می باشد، به این فکر می افتد که باید قبل از مردن زندگی خانواده خود را تامین کند. پس با توجه به آشناییش به علم
 
 
دانلود سریال Breaking Bad ( افسار گسیخته )
 
به پایان رسیده
 
نام سریال : Breaking Bad
ژانر : جنایی ، درام ، هیجان انگیز
امتیاز : 10 / 9.5 | از ‎‎1,16,628 رای
سال : ( 2008 – 2013 )
خلاصه داستان : داستان سریال درباره یک معلم شیمی میانسال است که متوجه می شود که دارای سرطان ریه است و ۲ سال بیشتر وقت برای زندگی ندارد. او که وضع مالی خوبی ندارد و دارای همسر و پسری معلول می باشد، به این فکر می افتد که باید قبل از مردن زندگی خانواده خود را تامین کند. پس با توجه به آشناییش به علم
۱ - نشسته بودم ته اتوبوس ، دو تا دختر همسن و سال خودم کنارم نشسته بودن . هندزفری مو از کیفم درآوردم روبان دورش رو باز کردم ...
دخترا به هم نگاه کردن زدن زیر خنده !! چند دقیقه بعد یکیشون به اون یکی گفت دستم خشک شده بزار کرم بزنم و لوسیون ۲۵۰ میل عش رو از کیفش درآورد ...
.
۲ - میگه افسار که از دستت در رفت دیگه هیچ جوره نمیتونی جمعش کنی ...
کی این جماعت مذکر میخوان بفهمن زن اسب و الاغ نیست که افسار داشته باشه ؟؟
.
۳ - نمیگم از کِی ولی ازون به بعد دیگه مرگ هیچکس
. .:❌کدام مبارزه با فساد؟رانت،تبعیض و فساد ،با سیاست های نئو لیبرالی تربیت شدگان شرق و غرب  به صورت افسار گسیخته در نظام ریشه دواندهزندگی اشرافی برخی مسئولین جوری شده که طاقت خوردن یک وعده غذای ساده رو هم ندارن و علنی کنایه میزنند!اما!
ادامه مطلب
روی یک موضوع خیلی مهم تمرکز کرده‌ام؛ اینکه افسار فکرم به دست خودم باشد. رنج می‌کشم از اینکه حرف‌ها و قضاوت‌های آدم‌‌ها می‌تواند روحم را خسته کند. که به آنها، ورای آنچه سزاوارش باشند، اهمیت می‌دهم. شاید کم‌فعالیتی و خلوت بیشتر این روزها هم، به این حساسیت‌ها دامن زده است. ولی نباید، نباید ضعیف باشم. نباید کم ظرفیت باشم.
 
 
دونالد ترامپ تهدید کرده بود در صورت اقدام نظامی علیه منافع آمریکا، 52 نقطه را در ایران هدف قرار می‌دهد؛ با این حال پاسخ کوبنده شب گذشته ایران باعث شد ترامپ با عقب‌نشینی آشکار، از تمایلش به همکاری با ایران در دغدغه‌های مشترک سخن بگوید!
 
ادامه مطلب
۱.جای پایم را روی رکاب محکم می‌کنم. افسار را در دست مشت شده ام فشار می‌دهم. دست چپم را روی گردنش میگذارم. چشم هایم را می‌بندم. نفس هایم را با او هماهنگ می‌کنم.
۲.عرق دست راستم را با شلوارم خشک میکنم. جای خودکار را میان انگشتانم تنظیم میکنم. روی دسته ی صندلی قوز می‌کنم. فکرم را جمع می‌کنم. تمام تمرکزم را جمع می‌کنم. حواسم را در یک نقطه متمرکز می‌کنم.
۱-۲.با افسار رام شده میان مشت هایم، ضربه ای بر گردنش می‌زنم. لحظه ی پرواز. چند بار تعادلم را رو
اگه تو اون سنی که باید جهاد اکبر داشته باشی، سنت که بالاتر رفت جهادت میتونه اصغر باشه! چون با تلاش هات یاد گرفتی چطور یه ویژگی و کار خوب را در وجودت زنده کنی ... اگه یکم کج رفتی ، زودتر و راحت‌تر میتونی گوش خودت را بپیچونی و بکشیش تو راه!
+البته که باید همیشه حواست جمع باشه
سنت هرچی کمتر باشه سبک تری...سبک که باشی راحت تر از خدا اطاعت می کنی
و...
 
این جهاد اصغر اون جهاد اصغر نیست منظورم جهاد سبکتر با رنج کمتر هست
حال دلم همونجوره که می‌خواستم. تپش، آشفته حالی، نازک خیالی. ولی بسه. نه ح و نه هیچ کس دیگه ای و هیچ چیز دیگه ای نمی‌تونه چیزی که می‌خوام رو بهم بده. راستش حتی میم. میم هم برام یک عادته، یک مفر، یک جایی برای نفس کشیدن و موندن و زندگی کردن. من چی می‌خوام؟ عقل. بله عقل. عقلانیت رو ترجیح می‌دهم به زیبایی و هیجان خیال. باید که پایم بند شود به عقل، باید افسار بدهم دست عقلانیت. تا این دل افشار گیرد آشفته حالی اگرچه نیکو اما درد بی درمان خواهد بود. و مگر
این جراحی های افسار گسیخته زیبایی امری عادی نیست، از وجود یک ژانر گسترده شخصیتی در جامعه حکایت می کند که در آن آن زیبایی همه چیز است... کسانی که با جراحی های زیبایی پی در پی ارزشمندتر می شوند و کسانی که این ارزش را می پذیرند...  شمار فراوان هر دو دسته تلنگری هستند بر این که باور کنیم جامعه ای هستیم که هر روز از ارزش های معنوی دور تر می شویم...  معنویت زیر تیغ هیچ جراحی شکل نمی گیرد، کاش برگردیم به ارزش های ماندگار...
به قول فاضل نظری :
زیباییِ امروز
راستش اگرچه پریود آمد و حالم به وضع معمولش بازگشت اما دلم گرفته و شاید دلتنگی و دلگرفتگی از ویژگی‌های معمول روانم باشد. باز دلم یکی را می‌خواهد، یکی دوستم بدارد و دوستش بدارم. و لعنت به این خواسته‌ی محقق نشدنی. باید تلاش کنم خواستنی‌هایم را انتخاب کنم نه بدست تقدیری‌ِ این دل بی‌صاحاب معلق باشم. 
ولی خب فی‌الحال کاش یکی بود. یکی که هیچ وقت نبود و نخواهد بود. من از زندگیم راضیم اما خیالم افسار گسیخته‌ است و این باگ زندگی‌ست به قول آن رفیق و
انسان علاوه بر جنبه مادی و جسمی، دارای جنبه معنوی و روحی هم هست و هر یک از آن ها در رسیدن به کمال مطلوب خود، برنامه های خاصی احتیاج دارند . یکی از برنامه هایی که جنبه معنوی دارد، تقوا و پرهیزگاری است . به این معنا که اگر انسان بخواهد خودش را از جنبه معنوی ارتقاء دهد و به عالم طهارت و رفعت متصل کند، اولین چیزی که باید بدان ملتزم بشود، جلوگیری از افسار گسیختگی خود است . او نباید خود را سرگرم لذت های جسمی و شهوات بدنی کند
ادامه مطلب
امام صادق ع فرمود چون میان دو نفر نزاعی در گیرد دو فرشته فرود ابند و بانکه سفیه و مبیخرداست گویند هرچه خواستی گفتی خودت لایق انچه گفتی هستی وکیفر گفتار تراخواهی دید وبه بردبار گویند صبر کردی و حلم نمودی  اگرحلمت را بپایان رسانی خدا ترا میامرزد و سپس فرمود ولی اگر شخص بردبار جواب اورا پس دهد اندو فرشته بالا روند    مردی بحضرت ابوالسن ع عرضکرد مرا سفارشی نما فرمود زبانت را نگهدار تا عزیز باشی  افسار خود را بدست مردم مده که خوار وزبون شوی 
بزن باران بزن...
بغض سنگین ابر افسار گسیخته فلک را یکریز بریز
و دستان تیره و سرد آسمان را
که چون تازیانه ای بر پیکر کودکان معصوم است
بر خانه های ترک خورده تنهایمان بکوب.
دیگر از طغیان و عصیان تو باکی نیست
نه... دیگر کسی شاکی نیست!
چراکه سیلاب
 دل ندارد،
احساس ندارد
انصاف ندارد
و نه وجدان را بلد است.
بزن باران، که پیش از آمدنت، ما سیل غم را دیده ایم
و درد را چشیده ایم،
آه که من از هجوم آنهایی که ناجوانمردانه 
خانه ی دل را ویران می کنند، بیش از ویران
خوراک روح که عوض شود
هربلایی برسرت می آید
جوری که دیگر نمی فهمی 
چرا همان آدمِ سابق نیستی!!!!
برسرِ روح هایمان چه آمده
که بهترین شب و روزهایِ سال
می آید ومی رود
و ما نفهمانه رد می شویم
از تک تکِ خوراکی های روح!
روحِ آلوده خور
ناپاک تر از آن است که
اینگونه واردِ رمضان الکریم شود...
شنیده های روح مان غیرالهی
گفته هایش شیطانی و عبث;
نگاه هایش حسرت و حسادت
و فکروخیالش افسار گریخته....
اینهمه را چقدر به دوش باید کشید؟!
اما بااین همه وصف
استغفار وغفران
سف
♪♬♬♪چه شود دوست شوی دست در این دست کنی حبیب من♪♬♬♪
♪♬♬♪چه شود نیم نگاهی به این عاشق سرمست کنی مرا مست کنی♪♬♬♪
♪♬♬♪دل به دلت داده منم منم پای تو افتاده منم منم دلبر دل برده تویی تویی عاشق دیوانه منم منم♪♬♬♪
♪♬♬♪دل من افسار ندارد درگیر تو است دیدم آن چشم تورا چشمانم مست شد است♪♬♬♪
♪♬♬♪دل به دلت داده منم منم پای تو افتاده منم منم دلبر دل برده تویی تویی عاشق دیوانه منم منم♪♬♬♪
♪♬♬♪دل من مست کن و دست در این دست کن و زیر و رو
مردی بحضرت الولحسن ع عرضکردم مرا سفارشی نما فرمود زبانت را نگهدار تا عزیز باشی و افسار خودرا بدست مردم مده که خوار و زبون شوی 5 رسول خدا ص بمردی که خدمتش امد  فرمود نمیخواهی ترا بامری  رراهنمایی کنم که خدا بسببان بهشت برد عرضکردچرا یا رسول الله فرمود از انچه خدا بتو داده بده عرض کرد اگر خودم از اینکه باو دهم نیازمند تر باشم چکنم فرمود مظلوم را یاری کن عرضکردم اگر خودم از انکه یاریش کنم نا توانتر باشم چکنم فرمود کا ری براینادان کن یعنی نادان ر
مزایا :
0- کنترل و سلطه بر منابع و تجمیع منابع
1- سلطه بر مردم با کنترل دبی آب 
2- بستن تنگه ها و گذرگاهها و کوره راه ها و کمک به چاه کن ها
3- ساخت کانالها تونلها و را ههای ارتباطی دومنظوره و چند منظوره 
عوارص :
0- هزینه زیاد
1- تبخیر آب
2- سیل افسار گسیخته 
بدلیل تجمع گل و لای در زمین های اطراف سد و سخت شدن آن در طول زمان بعد از یک بارش طبیعی آب در زمین فرو نمی رود و سیل جاری خواهد شد و مناطقی که چند هزار سال زیر آب نرفته بود به ناگهان اسیر سیلاب می شود .
به
چه انتظاری داری  از کسی که دلش دم به دم هوای کودکی هایش را می کند؟کسی که دلش پر می کشدبرای دوچرخه سواری ها،لی لی کردن ها،دویدن ها و برف بازی کردن های دوران کودکی...چه انتظاری داری از من؟منی که هر شب دلم هوای پشت بام خوابیدن ها و شمردن ستاره های چشمک زن شش سالگی ام را می کند؟هر روز هوس بستنی خوردن های سر ظهر و چرخیدن میان باغچه ی حیاط و بساط خاله بازی بین دو درخت گردو و انگور وسط حیاط خانه جان به سرم می کند...چه توقعی داری از من؟که بازیگر بازی پرته
ای جان پاک چنگ‌زن، شوریده‌ی نیرنگ‌زناین خوابها را هیچ کن، این شیشه‌ها بر سنگ زن
بی‌رنگ ناب دلربا، ای تاب بی‌تابی‌نماای سازه‌ی ناسازها، زان رازها آهنگ زن
شد برملا اسرار ما، شد بر هوا هر کار ماافسار ما شد دار ما، این نبض و این آونگ زن
قبض است جانها باز کن، خاموشی‌ات آواز کنبر خانه‌مان پرواز کن، در سینه‌هامان چنگ زن
آن شعله‌ی حق بر کشان، بی‌بالها را پر کشانبی‌راهها را در کشان، بی‌عشق‌ها را زنگ زن
ای ماه در بازار شو، ای سینه در پیکار ش
انسان علاوه بر جنبه مادی و جسمی، دارای جنبه معنوی و روحی هم هست و هر یک
از آن ها در رسیدن به کمال مطلوب خود، برنامه های خاصی احتیاج دارند . یکی
از برنامه هایی که جنبه معنوی دارد، تقوا و پرهیزگاری است . به این معنا که
اگر انسان بخواهد خودش را از جنبه معنوی ارتقاء دهد و به عالم طهارت و
رفعت متصل کند، اولین چیزی که باید بدان ملتزم بشود، جلوگیری از افسار
گسیختگی خود است . او نباید خود را سرگرم لذت های جسمی و شهوات بدنی کند،
باید خود را بزرگتر از آ
اسحاق جهانگیری از کمبود اختیاراتش در دولت گله کرد و گفت :من تا این لحظه اجازه برکناری منشی خودم را نداشته‌ام، پس از من انتظار نداشته باشید که وکیل و وزیر را تغییر دهیم.
اسحاق جهانگیری در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ به عنوان کاندیدای پوششی روحانی وارد عمل شد و در دفاع تمام قد از او سنگ تمام گذاشت ؛به گونه ای که برخی اصلاح طلبان را به فکر تغییر نامزد اصلی خود وا داشت .
او خود را فرمانده اقتصاد مقاومتی دانست و گفت : من فرمانده اقتصاد مقاومتی هستم. ر
لابلای مجسمه هایم منم
خیره به پیکره هایی با چشمان از حدقه درآمده
به دهان های کج و چهره های جذامی شان
خیره به دستانی به حجم انسان بزرگ،بی مخاطب
که بی شباهت به من نیست
جز درد چه دیده ام من
جز پریشانی و آوار
جز بند و افسار
جز ایام کسالت بار
پیرزنی خمیده رو به آسمان
مردی خسته با چشمانی کور
و ازدحام پیکره های کوچک و بزرگ در سکوت
جز شب چه دیده ام من
جز فاصله چه بوسیده ام من
چون آینه در برابر هم خیره به همیم در کوچه ی مرده گان
بی انتظار رهگذری
بی انتظار
بزن باران بزن...
بغض سنگین ابر افسار گسیخته فلک را یکریز بریز
و دستان تیره و سرد آسمان را 
که چون تازیانه ای بر پیکر کودکان معصوم است
بر خانه های ترک خورده تنهایمان بکوب.
دیگر از طغیان و عصیان تو باکی نیست                                            
نه... دیگر کسی شاکی نیست!
چراکه سیلاب
 دل ندارد،
احساس ندارد
انصاف ندارد
و نه وجدان را بلد است.
بزن باران، که پیش از آمدنت، ما سیل غم را دیده ایم
و درد را چشیده ایم،
آه که من از هجوم آنهایی که ناجو
بزن باران بزن...
بغض سنگین ابر افسار گسیخته فلک را یکریز بریز
و دستان تیره و سرد آسمان را 
که چون تازیانه ای بر پیکر کودکان معصوم است
بر خانه های ترک خورده تنهایمان بکوب.
دیگر از طغیان و عصیان تو باکی نیست                                            
نه... دیگر کسی شاکی نیست!
چراکه سیلاب
 دل ندارد،
احساس ندارد
انصاف ندارد
و نه وجدان را بلد است.
بزن باران، که پیش از آمدنت، ما سیل غم را دیده ایم
و درد را چشیده ایم،
آه که من از هجوم آنهایی که ناجو
درد دارد توی تنم می‌پیچد. نیاز دارم که دردمند باشم. من با این احساس زنده ام و یا به این احساس نیازمندم. روزها و شب‌ها از پی هم می‌آیند. روزگار دارد از طریق میم همه‌ی وجودم را توی صورتم می‌پاشد. 
از خودم خسته‌ام، تاب خودم را ندارم و تحمل به دوش کشیدن کثافت درونم بسم بود دیگر چه نیاز بود اینجوری توی صورتم بخورد.
دارم می‌فهمم که زندگی از من بازیگر می‌خواهد، صادق باشم کثافتم و کثافت باشم به من باز می‌گردد این من. دارم بالغ می‌شوم، دارم فکر می
این اولین تلاش جدی من برای بلاگر بودن است. قبلتر حدودا یک سال پیش همین موقع ها بود که از طریق همین وبسایت وبلاگی ساختم اما هرچه با خودم کلنجار رفتم نتوانستم مطلبی در آن منتشر کنم. شاید به اندازه ی کافی دیوانه نشده بودم. دیوانه از نوشتن در اینستاگرام... فقط فکر میکردم بلاگر بودن قشنگ تر از اینستاگرامر بودن است. البته که هست اما این دلیل کافی نبود. دلیل لازم و کافی اش دیوانه شدنم بود از اینستاگرام. چیزی که امروز به آن رسیدم. خیلی وقت است که خسته ام
نوبخت با اشاره به پرداخت چهار هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان یارانه طی شب گذشته گفت: امروز با مشاهده وضعیت مردم در جنوب استان کرمان متوجه شدم که درآمد برخی خانواده های این منطقه وابسته به یارانه هاست و از این رو به پرداخت یارانه ها افتخار می کنم.
اسبی در مسابقه پیشی گرفت. مردی از شادی بانگ برداشت و به خودستائی پرداخت .کسی که در کنارش بود گفت :مگر این اسب از آن توست؟ گفت : نه ؛ لیکن افسارش از من است(عبید زاکانی)
گُفت دَردُ دِل کُن که سَبُک شویامّا به جُرمِ بلایشفسون ریختدِل از افسار شِکاندسنگینی اوفتاد و دردُ دِل رابه که گویم که خیالِ حیله مکند؟دردُدِل کردمرنج ،سَبُک بودافسارِ دِلم به همان بند ِ سبُک خاطر آسوده بود..از بلایی که حدس زدمبر دلم نشستای یار دیگر صحبت از بلا مکنتلقینِ بَد کجا و جادو ی حُقّه بازان کجا؟این راه را سخت است و غریبباید خوش داشتو همه جا دَرَش به خُدای سازنده اش اعتماد داشت..دردِ دَردُدِلی بر دِلم نشست که..من از درد گفتم و قاضی ک
از سرِ شب، غربت و دلشوره ام بسیار شدغصه ی یک عمر، بین سینه ام انبار شدخواب بودم، غافل از احوال خود، تا ناگهانبا صدای ناله ای محزون، دلم بیدار شدناله می فرمود: یا عَطشان... بُنیَّ یاحسیناز همین ناله، دو چشم عرشیان خونبار شدچشم وا کردم لباسی غرق خون دیدم به عرشتا نظر کردم بر آن، از گریه چشمم تار شدآی نوکرها میان سجده، شکر حق کنیدباز هم ایام خوبِ نوکری تکرار شدپیرهن مشکیِ ما تعظیم راه کربلاستعلتش این است در چشمانِ دشمن، خار شدنام شیرینت، رسولِ
مثل اکثر مواقع خوابم میاد بشدت
سردرد
چشم درد
خستگی
ولی خوابم نمیبره ک نمیبره ک نمیبره!
+ پریشونم
+ از بچگی همیشه ساده بودم. راحت گول میخوردم.باور میکردم اعتماد میکردم
الانم همش خوشبینم. اکثر توهینا رو نمیفهمم. تیکه هارو ب فال نیک میگیرم
گاهی فکر میکنم احمق تر از خودم وجود نداره
همیشه یکی بهم میگه هوی فلانی! فلان کس با اون حرف و کارش فلان منظورو داشتا!!!
میگم ن! اینطوری نبود! بعد میبینم نظر همه اینه تازه شک میکنم
بعد مدتها فکر کردن میفهمم راست میگ
مثل اکثر مواقع خوابم میاد بشدت
سردرد
چشم درد
خستگی
ولی خوابم نمیبره ک نمیبره ک نمیبره!
+ پریشونم
+ از بچگی همیشه ساده بودم. راحت گول میخوردم.باور میکردم اعتماد میکردم
الانم همش خوشبینم. اکثر توهینا رو نمیفهمم. تیکه هارو ب فال نیک میگیرم
گاهی فکر میکنم احمق تر از خودم وجود نداره
همیشه یکی بهم میگه هوی فلانی! فلان کس با اون حرف و کارش فلان منظورو داشتا!!!
میگم ن! اینطوری نبود! بعد میبینم نظر همه اینه تازه شک میکنم
بعد مدتها فکر کردن میفهمم راست میگ
از بدو تولد، طفل شروع به ساخت منِ خود، و شکل دهی روابطِ من با دنیای
بیرون می کند. نفس در پیدایش و شکل گیری وام دار بدن است، اما این به آن
معنا نیست که نفس معلول بدن باشد. بدن ،زمینه ی ظهور نفس را فراهم می کند
لکن نفس در بقاء و دوام مستقل از بدن و شرایط بدن است. نفس یا منیّت، صرفا
متاثر از بدن یا دنیای درون نیست. بلکه شدیدا از محیط خارجی و دنیای بیرونی
هم اثر می پذیرد. پنج سال اول طفولیت دورانی کلیدی و سازنده در نفسانیتِ
فرد است. شکل گیری منیّتِ ط
م. ع داشت حرف می زد. زنده و پرشور در اینستاگرام. کاملا جدی با لبخندی که همیشه دارد.  
کامنت های روی تصویر مرا به می خنداند؟ می گریاند؟ احساسی ترکیب از این دو داشتم. او کاملا حرفه ای و جدی برای مخاطبانش حرف می زد مخاطبانش هم می نوشتند: چطور رفتی خارج؟ دندونات چقدر سفیدن! موهات رو چیکار می کنی! و ...
کامنت هایی از این دست که اصلا با موضوع سیاسی او قرابت نداشت. مخاطبانش این گونه آدم هایی هستند. آدم هایی که نیاز به افساری دارند که کسی باشد آنها را دنبال
من یادمه اون روزا چه مزه‌ای بودن، یادمه باروناش از همه‌ی بارونا بارون‌تر بودن، شجریان از همیشه‌ش شجریان‌تر بود، دل من از همیشه‌ی همیشه‌ش نازک‌تر. یادمه مسیرا رو، پیاده‌رویا رو‌. یادمه تو رد شدن از چهارراه‌ها چی می‌خوندم، و چقدر می‌خواستم از شیشه‌ی بالا کشیده‌ی تاکسیا بپرم بیرون و پام برسه به یه دنیای دیگه. هیچ پاییز دیگه ای اونقدر خنک و خوشبو نبود، هیچ پاییز دیگه‌ای اونقدر بی‌خوابی همراه با هیجان و عشق و ترس و غم به خودش ندید، حت
صدا های درون مغزم دارند دیوانه ام میکنند:/
من را از کار انداخته اند:/کاملا....
مثل ادم معتادی ام که از خماری وا رفته  و میخواهد پایش را حرکت دهد و نمی تواند...راکد و بی مصرف! در نهایت هم همه به او میخندند و میگویند احمق نمی تواند خودش را جمع کند...
معتاد چه شده ام؟
خمار که شده ام؟
نمیدانم..
من هیچی نمیدانم...
میگویند سعادت در جهالت است، این است سعادت من؟این کلافگی و سقوط بدون انتها؟
واقعا دنبال چه ام؟
هزار تکه شده ام و هر تکه ام ساز متفاوتی میزند،از چن
صدا های درون مغزم دارند دیوانه ام میکنند:/
من را از کار انداخته اند:/کاملا....
مثل ادم معتادی ام که از خماری وا رفته  و میخواهد پایش را حرکت دهد و نمی تواند...راکد و بی مصرف! در نهایت هم همه به او میخندند و میگویند احمق نمی تواند خودش را جمع کند...
معتاد چه شده ام؟
خمار که شده ام؟
نمیدانم..
من هیچی نمیدانم...
میگویند سعادت در جهالت است، این است سعادت من؟این کلافگی و سقوط بدون انتها؟
واقعا دنبال چه ام؟
هزار تکه شده ام و هر تکه ام ساز متفاوتی میزند،از چن
خدایا چیزی به نام من وجود ندارد چون من از خودم چیزی ندارم
همه چیز توئی و از توست
جسم است که تو داده ای
قدرت است که تو داده ای
تنها چیزی که من دارم و از قضا آن را هم تو داده ای، اختیار است و من با اختیاری که تو داده ای افسار مابقی داده هایت را در دست دارم.
خدایا من ماموری بیش نیستم.
توئی مدیر و مدبر و اداره کننده ی امور و منم مامور اجرا و واسطه تحقق اراده تو.
خدایا توفیقی ده که لایق واسطه بودن و ابزار تحقق اراده ی تو باشم و امانتی را که ابزار انجام ما
 
  از آخرین جمعه وهفته ی پایانی آبان ماه نود و هشت حرف و حدیث بسیاری باقی خواهد ماند . هر چند اینترنت مسدود و باقی پیام رسان ها هم فیلتر شده است اما ما مستقیما می بینیم و می شنویم و با گوشت و روح و جان مان حس می کنیم در اطراف مان چه می گذرد. و در یاد و خاطرمان خواهد ماند چه کسانی با وعده ی خروس قندی احساسات ما را جریحه دار کردند. یادمان خواهند ماند که آنها چقدر زندگی و ارزش حیات ما را دست کم می گیرند و با وعده ی مقرری ماهیانه ای ناچیز که نمی تواند ح
نِمِسیس (به یونانی: Νέμεσις) (به انگلیسی: Nemesis) در اساطیر یونان الههٔ نیک و بد، عدالت و انتقام بود. تندیس و معبد او در روستای رامنوسیا واقع در شمال آتیک است و به همین علت با نام رامنوسیا (به انگلیسی: Rhamnusia) نیز شناخته می‌شود.او به عنوان دختر زئوس یا اکئانوس شناخته می‌شود، اما برطبق هزیود او فرزند اربوس و نوکوس (شب) بود. او مجازات‌کنندهٔ عاشقان بی‌وفا و قانون‌شکنان و مغروران بود. نمسیس به مانند یک زن جدی دارای بال، که در دست چپ خود یک
چرا باید سریال شهرزاد را تماشا کرد؟چرا خیلی ها آن را تماشا کرده اند؟
چرا این الگو هنوز برای ساختن سریال جواب می دهد؟
شهرزاد به جز قطعاتی که محسن چاووشی خوانده چه قسمت جذابی دارد؟ گیرم بازیگرانش همه درجه یک و خوب هم هستند در کارشان، اما تا کی باید در این داستان های ملو درام عاشقانه با یک نقاشی تارخی از یک دوره که پشت زمینه این نمایش می شود باقی ماند؟ چرا هیچ کس نمی خواهد یا نمی تواند حرف بیشتری از این داستان های فرضا تاریخی بیرون بکشد؟ 
سازنده
گُفت دَردُ دِل کُن که سَبُک شویامّا به جُرمِ بلایشفسون ریختدِل از افسار شِکاندسنگینی اوفتاد و دردُ دِل رابه که گویم که خیالِ حیله مکند؟دردُدِل کردمرنج ،سَبُک بودافسارِ دِلم به همان بند ِ سبُک خاطر آسوده بود..از بلایی که حدس زدمبر دلم نشستای یار دیگر صحبت از بلا مکنتلقینِ بَد کجا و جادو ی حُقّه بازان کجا؟این راه را سخت است و غریبباید خوش داشتو همه جا دَرَش به خُدای سازنده اش اعتماد داشت..دردِ دَردُدِلی بر دِلم نشست که..من از درد گفتم و قاضی ک
به نظر شما اتفاقی است که همین نقد فیلم‌های شلخته‌ای که نوشته‌ام در صدر گوگل باشد؟
من اولین نقد فیلمی که نوشتم coco بود و سایت inaghd بازنشرش کرد و زمان خودش هم اولین نتیجه گوگل بود.
نقدی هم بر دو سریال چرنوبیل و افسار گسیخته نوشتم که الان وقتی توی گوگل سرچ کنید بعد از زومجی می‌آیند. بله درست است که سئوی سایت ویرگول خیلی مهم است ولی آخر ۱۰۰ تا مطلب مشابه در همان ویرگول هم پیدا می‌شود.
فکر کنید اگر امثال من در کار فرهنگی ایمان بیشتری داشتند و با نظ
دنیای مجازی همون جور که از اسمش معلومه دنیای مجازی من و خیلی از آدم های دیگه تلقی میشه . اینجا برداشت های کوتاهی از ذهن افسار گریخته نوشته می شه که و یه قسمت کوتاه از زندگی اون فرد هستش که دوست داره اونورو به اشتراک بزاره . گاهی وقتا خوشی هامون رو به اشتراک میزارم که بگم مثلا ما خوشیم  :))  . گاهی وقتی ها از کلافگی ها از رسیمان های در هم تاخته می نویسیم . این ها تنها بخشی از زندگی رومزه هست که اشتراک پیدا میکنه زندگی روزمره فراتر از این حرف هاست . ل
هر وقت خیلی ناراحتم و یا خیلی خوشحالم پناه می برم به نوشتن. یک جایی شنیده بودم که می گویند نوشتن افیون است! جماعتی که اهل نوشتن هستند از جمله خودم وقتی مدتی نمی نویسم تمام تنم نه، بلکه تمام وجودم درد می کشد..! برای آرام شدن و رام کردن ذهن افسار گسیخته ام باید به نوشتن پناه بیاورم...
حجم وسیعی از نوشته هایم مربوط می شود  به همین دو بخش (ناراحتی - خوشحالی) از زندگی ام! آن هم درست زمانیکه دنیا را سفید یا سیاه می بینم! (البته حدود یک سال می شود که سعی کر
لوگان به خاطر نمایش خشونت افسار گسیخته خود مورد توجه و تمجید قرار نگرفت، حتی اگر درجه بندی R باعث بیشتر جدی گرفته شدن فیلم شده باشد، اما بازهم آن تنها نکته مهم فیلم نیست. این اثر با انتخاب لحنی تاریک و سیاه از زندگی شخصیتی خاص خود را منحصر به فرد کرد. لوگان ساخته جیمز مانگولد با تجزیه شخصیت ولورین احساسات، حس اساطیری یک ابرقهرمان و قصه گویی درست پیرامون یک شخصیت کامیک را با هم بر انگیخت تا بتواند یک کلیت چشمگیر شکل دهد. جیمز مانگولد برای ساخت
امروز بعد از یه ماه و اندی رفتم خونه‌ی خودم. نمیدونستم الف برگشته. بوی فرندش هم تو اتاق خواب بود. دلم برا الف و ف و زندگی اونجا و محیط اونجا و پارک اونجا و همه‌چیز تنگ شده. فکر می‌کنم که اون‌ها هرگز دل‌تنگ من نمی‌شن. مثل خیلی آدم‌های دیگه که حس دل‌تنگی درشون کم‌رنگه یا شاید این حس راجع به آدم‌ها و موقعیت‌های اندکی درشون برانگیخته میشه. در من پر‌رنگ‌ه و سعی می‌کنم این حس رو زندگی کنم. چون یکی از حس های قشنگ زندگی منه و دوستش دارم. جایی ای
درتمنای توام......به قول بزرگ خدا=اگر کسی فقط به من بیندیشد و همیشه و همه جا مرا ستایش کندهرانچه که ندارد به او خواهم بخشید و از انچه دارد مراقبت خواهم کرد... و زندگی در گذر است و ما گاهی سر خط هستیم و گاهی پایان جاده ای که حتی تا نا کجا اباد هم نمیرود....فقط تو میمانی و حسی که دستخوش ملایمت ها نا ملایمات این افسار گسیختگی بی مانند است... اخر حرف شاعری پیر  شاید این است=عاشق میمانی میروی گنج در دستان معشوق است پس نمیگیری و می مانی تا ابدیت!... روبه رویم
دیروز مربی بدمینتون می پرسد چرا چند جلسه نیامده ام. می گویم: رفتم فیلم ببینم. با تعجب می گوید: مگر تحریم نبود، همکار دخترم که تدوینگر است گفته که همه چیز را تحریم کردیم و نرفتیم.
 گفتم: والا من که کاری به سیاست نداشتم و فقط رفتم و چند تا فیلم دیدم و هر جا هم که رفتم شلوغ بود. 
 همین. فقط همین چندتا جمله را رد و بدل کردیم. مسلما نه او حس من را میفهمید و نه من حس او را.
ولی  نام جشنواره واقعا مسخره شده وقتی فیلمها مملو است از بدبختی و دنیای واقعی هم پر
کسایی مثل من که تاریخ هنر رو تا حدی ادامه دار خوانده باشند. می دونن که در وهله ی اول انسان تعجب میکنه از تاریخ پیچیده و به شدت پیشرفته هنر، به مرور این تعجب جایش رو به تفکر و دنبال علت های معمولی گشتن میده و کم کم تفکر در سطح معمول جوابگو نیست... از یه جایی به اون ور پی میبری که قطعاتی کمه. یا قطعاتی اشتباهه. قسمت هایی از تاریخ هنر اون چیزی نیست که اینگار در واقعیت صورت گرفته..... یه چیزایی جلوی چشم هست که نباید باشن... ازه یه جایی به اون ور پی میبری ک
گاهی خواب اذیتم میکنه . تو بحرانی ترین موقعیتها از چیزهایی خبردار میشم که فهمیدنش به صلاح نیست و دنیای واقعی حجاب شده برای دیدنش ولی روح آشفته ی من میره و تو عالم رویا و به حقیقتی که از دید پنهانه نزدیک میشه. اون شبا از خوابیدن هم میترسم.
مثلا دوسال پیش که قرار بود جلسه بعدی خواستگاری رسمی و نهایی باشه و نهایت یک جلسه تا بله برون بمونه، تماس سه روز به تاخیر افتاد و من تو آشوب افتادم؛ شب خواب دیدم همه نشستیم و خواهر بزرگش درباره گذشته من با تردی
اجاره انبار کوچک تهران
به دلیل رشد افسار گسیخته قیمت‌ها، اجاره ملک در مناطق صنعتی تهران افزایش بسیاری داشته که چالش جدیدی را برای صنعتگران به وجود آورده  و باعث شده تا آن‌ها به شهرک‌های صنعتی اطراف تهران یا مناطق دیگر مهاجرت کنند.اجاره انبار کوچک تهران در مناطق مرکزی شهر مانند بازار که تعداد کسبه بیشتری در آن مشغول به کار بوده و نیازمند انبار هستند پر رونق تر می باشد ولی با این حال اجاره انبار کوچک تهران در تمامی مناطق میسر می باشد و قیم
قبل نوشت:با همان مطلع پست قبل این مطلب جدید را شروع کردم! 
از یک جایی به بعد در زندگی، آدم ها نمی خواهند دیگر شبیه آدم های دو و بر خودشان باشند. می خواهند خودشان باشند. اما آن یک جایی به بعد کی اتفاق می افتد یا این که خود بودن یعنی چه؟ یک لحظه یا تعریف خاصی ندارد. اصلا نمی شود گفت که این خود فرد است که تصمیمی می گیرد که شبیه بقیه آدم ها نباشد یا این همان آدم های دور و بر هستند که او را به این تصمیم می رسانند؟
با نپذیرفتن قواعد بازی دو امکان ایجاد می
زنگ زدم امسالم کارگر بیاد برا تمیز کردن خونه.
وقتی رسید گفت وسایل به من میدین؟ منم رفتم دستکش نو و دستمالا و مواد شوینده رو آوردم.
نیم ساعتی که گذشت دیدم بنده خدا رو سرامیک آشپزخونه و سنگ ، پاش هیچی نیست
گفتم دمپایی نمیخوایین؟
گفت: چرا. اولش گفتم وسایل بدین. ندادین گفتم حتما ندارین.
دمپایی پامو دراوردم دادم بهش و خودم رفتم دمپایی قدیمی مامانو پوشیدم .
موقع غذا گفت شهرشون کار فصلی هست.مثلا برداشت قارچ. یه روز 300 کیلو!!!! برداشت میکنه، 90 تومن بهش م
کسایی مثل من که تاریخ هنر رو تا حدی ادامه دار خوانده باشند. می دونن که در وهله ی اول انسان تعجب میکنه از تاریخ پیچیده و به شدت پیشرفته هنر، به مرور این تعجب جایش رو به تفکر و دنبال علت های معمولی گشتند میده و کم کم تفکر در سطح معمول جوابگو نیست... از یه جایی به اون ور پی میبری که قطعاتی کمه. یا قطعاتی اشتباهه. قسمت هایی از تاریخ هنر اون چیزی نیست که اینگار در واقعیت صورت گرفته..... یه چیزایی جلوی چشم هست که نباید باشن. که اگر هستند چجور بوجود اومدند..
این اولین تلاش جدی من برای بلاگر بودن است. قبلتر حدودا یک سال پیش همین موقع ها بود که از طریق همین وبسایت وبلاگی ساختم اما هرچه با خودم کلنجار رفتم نتوانستم مطلبی در آن منتشر کنم. شاید به اندازه ی کافی دیوانه نشده بودم. دیوانه از نوشتن در اینستاگرام... فقط فکر میکردم بلاگر بودن قشنگ تر از اینستاگرامر بودن است. البته که هست اما این دلیل کافی نبود. دلیل لازم و کافی اش دیوانه شدنم بود از اینستاگرام. چیزی که امروز به آن رسیدم. خیلی وقت است که خسته ام
وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ
و اگر می‌خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا می‌بردیم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گ
۱. توی کل عمرم، در مجموع، اینقدر دروغ نگفته بودم که امروز گفتم. چه بد کرداری ای چرخ...
۲. اینجا رسماً یه روز درس نخونی، دوهفته ول معطلی! برای همین، چون تجربه نمودم و دیدم که با یک روز درس نخوندن، رسماً توی چهارجلسه شیمی و فیزیک، نقش سیب‌زمینی رو داشتم، فلذا اومدم افسار زمان رو بکشم. و اینگونه شد که من دوونیم هفته‌ست که شیشه‌ساعتم ترک داره و هیچ دفتر مناسبی برای جزوه‌نویسی ندارم. و هیچ وقت آزادی هم ندارم که انجامشون بدم. چقدر جذاب :| 
۳. لابی د
فعالیت در بورس نیز مانند هر کسب و کار دیگری، یک سری اصطلاحات تخصصی دارد و بدون­ شک اشنا نبودن فعالان بازار سرمایه با اصطلاحات بورسی بازار، برای آنان پیامد مناسبی نخواهد داشت؛ به مانند سوار کاری که با زین اسب و افسار آن آشنا نباشد.
 
EPS چیست؟
EPS یکی از کاربردی ترین اصطلاحات بورسی در بین سرمایه گذاران تازه کار و حرفه ای است. هرجا که وضعیت سهام یک شرکت از طرف سرمایه گذاران و تحلیلگران بازار مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد به شکل مستقیم یا غیر مست
وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ ۗ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ ۖ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ
 
و باز کافران (به طعنه) می‌گویند که چرا از خدایش بر او آیت و معجزه‌ای فرستاده نشد؟ (باید بدانند که) تنها وظیفه تو اندرز و ترسانیدن (خلق از نافرمانی خدا) است و هر قومی را (از طرف خدا) رهنمایی است.
 
هان !
بدان که آن مهدی موعود فضایی اسیر چنگال دجال است تا وقتی که خلایق خرند و برای حود رئیس انتخاب می کنند تا افسار ایشان
خراب شد. کاملاً خراب شد و رفت کنار، ولی نباید این پایانش می‌بود. شاید باید قشنگ‌تر، به‌یادموندنی‌تر و یا... هرچی. دیگه مهم نیست.دنیا دور سرم می‌پیچه. به همه درباره جاذبه زمینی که حسش می‌کنم گفتم. خیلی‌اوقات توی زندگیم هست، که زمین جاذبه‌ش چندبرابر میشه، و روح و جسمم رو پایین می‌کشه. نمیدونم چجوری میشه توصیفش کرد. یه‌چیزی شبیه روح‌خوار‌های هری‌پاتر.حس آدمی رو دارم که کلی افسار دستشه، و باید همه اون‌هارو همزمان کنترل کنه. خانم فالکن ب
0. اخرین روز ماه رمضان به این شیوه گذشت...که هول هولکی سحری خوردم و تا ۷ صبح بیدار بودم...
۸ تا ۱۰ خوابیدم و بعد کمی به کارها رسیدم...
عصر کمی دراز کشیدم و شب به خانه استاد دعوت شدیم برای اولین بار...
به مقصد که رسیدیم نیم ساعتی از افطار گذشته بود...
از خدمتکار استاد یک فنجان اب داغ گرفتم و با شکلات افطاری خوردم...
تا کنون که ساعت از ۱۲ گذشته افطاری نخورده ام هنوز...
البته استاد با چای و نوشیدنی و تنقلات در خدمت بود...
کلی حرف زدند و زدیم...
بعد هم خسته و کوف
1.این یک ماه گذشته، بقدری افسار زندگیم از دستم خارح شد که حتی روم نمیشه در موردش بنویسم. به معنی واقعی کلمه خودمو ناامید کردم ولی خب هنوز امید به جبرانش دارم:))
2. صد گیگ اینترنت و دو روز وقت دارم:)) پیشنهادی چیزی اگه دارید بگید
3. اون عمه ی پانم رو یادتونه میگفتم میخواد پناهنده شه؟ اون کار رو نکرد ولی عوضش واسه دخترش از یکی از دبیرستانای کانادا پذیرش گرفته میخوان اون طور برن. پسرش خیلی از راه بدره و نمیدونم اونو میخواد چیکار کنه، شوهرشم که یه طرف-_
پادشاهی از وزیرش پرسید: بگو خداوندی که تو می پرستی چه می خورد، چه می پوشد و چه کار می کند و اگر تا فردا جوابم نگویی عزل می گردی.... وزیر سر در گریبان به خانه رفت. وزیر غلامی داشت که وقتی او را در این حال دید پرسید که او را چه شده؟ او حکایت بازگو کرد. غلام خندید و گفت: ای وزیر عزیز این سوال که جوابی آسان دارد. وزیر با تعجب گفت: یعنی تو آن را می دانی؟ پس برایم بازگو . اول آنکه خدا چه می خورد؟ -غم بندگانش را، که می فرماید من شما را برای بهشت و قرب خود آفرید
دانلود آهنگ جدید محسن ابراهیم زاده داد و فریاد
Download New Music Mohsen Ebrahimzadeh – Dad o Faryad
[ پخش کامل ترانه در سایت – دمو آهنگ در ادامه مطلب منتشر شد ]
 
دانلود آهنگ جدید محسن ابراهیم زاده داد و فریاد با لینک مستقیم
 
متن آهنگ داد و فریاد از محسن ابراهیم زاده
 
سر من داد بزن داد و فریاد بزن تو فقط برگرد خونهتو اگه جار بزنی این دلو افسار بزنی از عشق چی میمونهدل تو رام نبود این دل من دام نبود خواب هر شبم یه خواب پریشونهبه دلم دست نزن آخ منو هی پس نزن دیگه بعد از
در شبی از شبها ملا نصرالدین وزنش کنار هم نشسته بودند و از هر دری حرف می زدند همسر ملا پرسید : تو می دانی که در آن دنیا چه خبر است و بعد از مرگ چه بلایی سر ‌آدم می آورند ؟ ملا گفت : من که نمرده ام تا از آن دنیا خبر داشته باشم ولی این که کاری ندارد الان به آن دنیا می روم و صبح زود خبرش را برای تو می آورم .زن ملا خوشحال شد و تشکر کرد . ملا از جا بلند شد و یکراست به طرف گورستان رفت و توی قبری خالی دراز کشید آن قبر از آخرین قبرهای گورستان بود و کنار جاده قرا
اینکه بفهمیم ما بنده خدا هستیم و یا بنده غیر خدا به راحتی یک نگاه کردن به تعلّقات و آروزهای قلبی ماست، که ببینیم دلمان در بند چیست و یا در بند کیست.دلی که در بند پول به دنبال پول و دلی که در بند ماشین است به دنبال ماشین و همینطور دل مشغولی‌ها و هوس‌بازی‌هایی که ممکن است دل ما رو پر کرده باشد و افسار بر گردنمان انداخته و ما را به این سو و آن سو و از این خیال به آن خیال می‌کشاند.البته نباید از این نکته هم غافل باشیم که پول و ماشین و هر خواسته قلبی
 دوره 12 قدم عباس منش
 
 
مقدمه دوره ۱۲ قدم 
 دوره‌ی یک ساله‌ی۱۲ قدم‌، ایده‌ای از طرف خداوند بود که‌، به من الهام شد تا زندگی به سبک قوانین خداوند‌ را تمرین کنیم‌، شیوه‌ی «طی شدن تکامل درباره هر خواسته‌ای» را یاد بگیریم و نتایجی با ثبات و ادامه دار در تمام جنبه‌های زندگی ایجاد کنیم. زیرا موفقیت پایدار وقتی به‌وجود می‌آید که‌، این روند تکاملی طی شود.
تا وقتیکه درباره‌ی هر خواسته‌ای تکامل‌ات را طی نکنی‌، تغییری بنیادین در باورهای
دسترسی سریع و حمل‌ونقل آسان از ویژگی‌های بارز خرید و رهن و اجاره ی  املاک صنعتیجاده مخصوص کرج است چرا که این منطقه صنعتی داخل تهران  مستقر است و همچنین راه‌های ارتباطی بسیار گوناگونی به نقاط مختلف شهر تهران دارد که باعث شده تا این منطقه صنعتی بسیار متمایز از سایر مناطق دیگر باشد؛  اما نکته اینجاست که به دلیل رشد افسار گسیخته قیمت‌ها، اجاره ملک در این منطقه افزایش بسیاری داشته که چالش جدیدی را برای صنعتگران به وجود آورده  و باعث شده تا آ
برخیز ابن ملجم!
برخیز که این جماعت لیاقت داشتن امام را ندارند؛
جماعتی که یک روز خلافت را به او تحمیل کردند؛ خلافتی که در نگاه او از آب بینی بز بی‌ارزش‌تر بود. اما همین که زمام امور را به دست گرفت، رهایش کردند و تنهایش گذاشتند...
برخیز ابن ملجم! ای شقی‌ترین اشقیا!
بگذار مردم غم نداشتن و نبودن امام را بفهمند. بگذار مردم بفهمند وقتی امام نباشد، ظلم افسار پاره می‌کند و فقر، بیداد. بگذار رسم این دنیا را بشناسند. اینکه اگر قدر امام درک نشود؛ خدا مرد
اول: جلب توجهانسان‌ها معمولاً در فضای مجازی عجیب و بدجنس می‌شوند. این پدیدۀ عجیب در نخستین روزهای شبکه همه را متعجب کرده بود و تا کنون هم تأثیری شگرف بر دنیایمان گذاشته است. بدجنسی به چیزی مانند نفت خام برای شرکت‌های رسانۀ اجتماعی و دیگر امپراطوری‌های جهت‌دهندۀ رفتار تبدیل شد، شرکت‌هایی که فوراً افسار اینترنت را به دست گرفتند، چون اینترنت به بازخوردهای رفتاری منفی دامن می‌زد.چرا این بدجنسی اتفاق می‌افتد؟ بخواهم به‌طور خلاصه بگویم،
نامردی خیلی زشته خیلییی...خیلی بده انقدر مرد نباشی که پای عهدی که بستی بمونی..خیلی بده یذره مرام دربرابر ینفر که باهات حداقل همخونه ست نداشته باشی که غلطی ‌که کردی و فکرایی که تو سرته رو بهش بگی...
واقعا برام سوال که چجور یه آدم میتونه انقدر پست باشه که چشمشو رو تمااام عشق و علاقه ها و زحمت کشیدنها و خون دل خوردنهای یه زندگی ببنده و گول چهارتا ظواهر رو بخوره و خیانت (حتی درحد چت) بکنه اونم با کسی که از ذاتش کاملا خبر داره...؟؟!!!! یه آدم چقدر میتونه
در زمان های بسیار قدیم بعد از اینکه انسان توانست فلزات را آب کرده و با آن ابزار آلات زندگی خود را بسازد واژه ی “یراق” برای افسار و زین متصل به اسب و چهارپایان استفاده میشد.
بعد از گذشت زمان و به وجود آمدن انواع سلاح ها ، “یراق” به مدل خاصی از سلاح گفته میشد که در زمان استفاده از جنگ ابزار های فلزی مثل شمشیر و نیزه از آن استفاده میشد.
امروزه به ابزارات فلزی که با ذوب کردن فلز و شکل دادن با قالب ساخته شده و آبکاری میشوند  “یراق” گفته میشود .
همی
شهوت نوشتن ماه هاست که خوره ی جانم شده و من همه ی این مدت
دست بسته میان جدال عقل معاش و این شهوت افسار گسیخته آونگ شده ام...
ماه هاست که رنگ رخسارم سِر درونم را حاشا میکند،
ماه هاست که واژه ها مغزم را میدان مین کرده اند و با هر انفجار
دارد چیزی درونم فرو میریزد...
ذهنم برهوت شده انگار و تهش به خودم میگویم نوشتن دلیل می خواهد که من ندارم...
نه اینکه نبوده باشد،انگار از دست رفته...
اصلا نداشتن با فقدان فرق میکند،
نداشتن انگار از ازل بوده اما فقدان از
شهوت نوشتن ماه هاست که خوره ی جانم شده و من همه ی این مدت
دست بسته میان جدال عقل معاش و این شهوت افسار گسیخته آونگ شده ام...
ماه هاست که رنگ رخسارم سِر درونم را حاشا میکند،
ماه هاست که واژه ها مغزم را میدان مین کرده اند و با هر انفجار
دارد چیزی درونم فرو میریزد...
ذهنم برهوت شده انگار و تهش به خودم میگویم نوشتن دلیل می خواهد که من ندارم...
نه اینکه نبوده باشد،انگار از دست رفته...
اصلا نداشتن با فقدان فرق میکند،
نداشتن انگار از ازل بوده اما فقدان از
خب این هم از عید و تعطیلات
روزهای عجیبی بودند،باران هایی رو تجربه کردیم که نفهمیدیم عذابن یا رحمت
از طرفی خیلی ها آواره و داغدار شدند،از طرفی زمین ها و رودها و سدها پر از آب شدند....
توی فضای مجازی عده ای آه و ناله میکردن و از خدا شکایت میکردن
عده ای از درد مردم طنز ساختند و خندیدن
عده ای این مصیبت هارو ربط دادند به شعارهای مرگ بر فلان و فلان و گفتند انرژی منفی همین شعارها دامنمون رو گرفته
عده ای در جوابشون فیلم هایی از سیلهای کشورهای دیگه به خص
به آخرین‌های ۹۷ هم رسیدیم، هر چند که هیچ دو لحظه‌ای مثل هم نیست و هر آن در حالِ تجربه‌ی آخرینی هستیم!
۹۷من با ۹۶ام و با قبلی‌های آن متفاوت بود همانطور که هیچ دو لحظه‌ای شبیه هم نیست، اما جنس تفاوتش در دردی بود که قطعا #توفیق_اجباری بوده برای وسعت روح! برای امتحان ادعاهایم! برای شناخت خود و بازشناخت آن! 
در تک تک روزهایی که بر ما می‌گذرند کم نیستند اتفاقات شیرین و قطعا هستند لحظات تلخ! اما این نگاه ماست که به این شیرینی‌ها و تلخی‌ها ضریب می
• به طرز عجیبی افسار همه چیز دستته و دستت نیست . به طرز عجیبی هر اتفاقی میتونه تقصیر خودت باشه میتونه نباشه . به طرز عجیبی میتونی هم موقعیت رو درست کنی هم میتونی دست نخورده نگهش داری . به طرز عجیبی از این همه اختیار نامحدود محدود میترسم . میخواین عمق ماجرا رو درک کنید؟! یاد اینترنت نامحدود محدود  مخابرات بیفتین ؛ البته اگه بشناسین . 
• دارم یه سریال خیلی قشنگ رو میبینم ، سریال آبکی نیست ؛ یعنی نمیشه بعد از اولین قسمتش کل داستان رو حدس زد ، قش
یسئَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کبِیرٌ وَ مَنَفِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَکبرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَ یسئَلُونَک مَا ذَا ینفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِک یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الاَیتِ لَعَلَّکمْ تَتَفَکَّرُونَ‏.(۱)درباره شراب و قمار، از تو می‏پرسند، بگو: «در آن دو، گناهی بزرگ، و سودهایی برای مردم است، و[لی‏] گناهشان از سودشان بزرگتر است. »۱

از جمله گناهان کبیره از نظر دین اسلام خوردن مشروبات الکلی است.
در ادامه کارهایی را که در دوران پیری از انجام دادن شان پشیمان خواهید شد را برایتان آورده ایم تا هر چه زودتر برای داشتن یک زندگی شادتر، دست به کار شوید.
 
- در خانه ماندن و سفر نکردن
شما در سفر چیزهایی می‌آموزید که نه پدر و مادر و نه معلم مدرسه‌تان به شما یاد نمی دهند. سفر تجربه‌های جالبی را در اختیارتان قرار می‌دهد که هیچکسی قادر به تعلیم آن نخواهد بود. 
 
- برای خود تصمیم نگرفتن
اگر افسار زندگی تان را به دست دیگری داده اید یا زمانی که می خواهی
 
 اگر شما هم مثل من پر از استرس، سردرگمی و اضطراب های شدید هستید، شاید یکی از بهترین روش ها، این باشد که مدتی مدیتیشن کنید، مدتی ساکت شوید و فقط بنشینید، آن موقع است که دانستن ها شروع می شود، می فهمید یاد میگیرید و احساس می کنید که بیدار شده اید.
مدیتیشن چیزی نیست جز تسلط یافتن به ذهن تان.
 
حقیقتاً تمایلی نداشتم در مورد مراقبه بنویسم اما مطلبی شنیدم که رویم تاثیر گذاشت، اینکه یک نفر گفت در مورد هرچیزی که گرفتارش هستی حرف بزن و تولید محتوا کن.
بسم رب الزهرا(س)
از دیدگاه علم روانشناسی:
با‌ نگاه کردنی که اسلام آنـرا حرام و دارای اشکال اعلام کرده ، می بینیم و با این دیدن در بلنــد مدت ، چشم به نگاه کردن های متفاوت و مکرر عادت میـکـند ، حیـــا و قبح چشــم چرانی در وجود ما شکســته خواهد شد ، و دل به سمت خواستن پیش میرود و در این حین احتمال دلبسته و شیفته شدن با افزایش تعداد دفعات نگاه کردن بالا میــرود و تبدیــل به فکر و دل مشــغولی میشود ؛ این قضیه زمانی بسیار مخرب خواهد بود که فرد ، متأه
خرید و فروش املاک صنعتی در دنیای امروز به‌عنوان یک تخصص کاملا حرفه‌ای زمینه‌ساز رشد و توسعه اقتصادی است. از این رو کشورهای پیشرفته دنیا با اهمیت بخشیدن به این نوع از فعالیت اقتصادی اتفاق‌های خوبی را در حوزه صنعتی رقم زده‌اند. حوزه املاک صنعتی در کشور ما  به دلیل ناشناحته بودن برای اکثر افراد جامعه مغفول مانده و کمتر به آن پرداخته شده است.اما خب با وجود شهرک های صنعتی در اطراف تهران مانند شهرک صنعتی پرند،شهرک صنعتی عباس آباد و جاده مخصو
دیروز دوتا پیام(عکس نوشته) در یافت کردم اینستا، مبنی بر این که بعضیا رفیق/دوست نمیشن بلکه خون میشن میون رگات ... خب برام جالب بود دو تا پیام اینجوری تو یک روز با یه محتوا بعد گفتم حتماً باز چالشی چیزیه یا امروز مناسبت، که دیدم خبری نیست. 
خوش حال گشتیم  گفتم اگر پیام سومیم بدن یعنی من واقعاً رفیق و دوست نمیشم ... همون خونم توی رگ   متاسفانه دیگه همچین پیامی دریافت نکردم.
که باعث شد دوباره یاد این حکایت بیفتم (یعنی خدا وکیلی از کل ادبیات فارسی همی
سوال اینکه سرمایه گذاری در بورس چگونه است
 همیشه با افزایش تورم و رشد ارزش دلار در بازار ایران رابطه مستقیمی داشته است. در این مقاله سعی می شود نگاهی سیستمی به این سرمایه گذاری داشته باشیم و ببینیم در فضای تورمی با چه رشد منطقی از سرمایه شما در بیرون از بازار بورس سرمایه شما سربه سر خواهد شد.با ما همراه باشید
رشد شاخص بورس ایران از واقعیت تا توهم
شاخص بورس به عنوان یک دماسنج، وضعیت اقتصاد آن کشور را مشخص می کند. در حقیقت اگر اقتصاد را به یک ان
 
همه ی دیروز بد حال بودم و بی قرار و گریان و رنجور و عوضی!دم غروب خودم را بردم بیرون و برایش بلیت سینما خریدم.آدامس دارچین و یک تکه کیک شکلاتی.یک فنجان قهوه ی لاته هم سفارش دادم که دختر کافه دار سینما یک لیوان بلور اندازه ی پارچ، لاته آورد برایش.خودم فیلم را دید و مثل همیشه کی مرام را نپسندید و عوضش دولتشاهی و پیرمرد بازنشسته ی معلم که پدر بود را پسندید و سری تکان داد.پسر جوان صندلی کناری کل فیلم را با موبایل حرف زد. یک جا طاقت خودم طاق شد برگشت
این روزا هر طور که هست سرم رو به کار گرم می‌کنم.هشت و نیم - نه صبح می‌زنم بیرون می‌رم سر کار، تقریبا هشت شب برمی‌گردم. تا یه استراحت کوچیک کنم و یه سریال ببینم نصفه شب شده و باید بخوابم.اگه کار نباشه می‌شینم سر پروژه و خودم رو خوب مشغولش می‌کنم. البته اونم ددلاینش سه چهار روز دیگه‌س. باید یه سرگرمی جایگزین پیدا کنم. آها البته یادم به پروژه کارشناسی نبود! شاید فردا باز بشینم سر اون. یا بعد از ددلاین. هر وقت که کاری نداشتم. هر وقت دیدم فکرم داره
این روزا هر طور که هست سرم رو به کار گرم می‌کنم.هشت و نیم - نه صبح می‌زنم بیرون می‌رم سر کار، تقریبا هشت شب برمی‌گردم. تا یه استراحت کوچیک کنم و یه سریال ببینم نصفه شب شده و باید بخوابم.اگه کار نباشه می‌شینم سر پروژه و خودم رو خوب مشغولش می‌کنم. البته اونم ددلاینش سه چهار روز دیگه‌س. باید یه سرگرمی جایگزین پیدا کنم. آها البته یادم به پروژه کارشناسی نبود! شاید فردا باز بشینم سر اون. یا بعد از ددلاین. هر وقت که کاری نداشتم. هر وقت دیدم فکرم داره
کتاب «یک روز دیگر»، روایتی ساده و دلنشین از پسری است که با روح مادرش ملاقات می‌کند. دیشب خواندن این کتاب را تمام کردم. کتاب احساسات آدم را نسبت به پدر و مادر و رفتارهای خودش برمی‌انگیزد. برای من، مطالعه کتاب چیز هیجان‌انگیزی نداشت و درواقع هیجان‌انگیز بودنش در ساده بودن روایت و پیش پا افتاده بودن موضوعش بود: بی‌توجهی‌های ما به پدر و مادر و مهر فراوان آن‌ها به ما. 
من همیشه با این سؤال درگیر بوده‌ام که وظیفه واقعی‌ام نسبت به پدر و مادرم چ
چند روزی هست که خبر گم شدن دوربین‌ِ فیلم‌برداری‌شان پیچیده ، همسایه‌‌ی تقریبا جدیدمان را می‌گویم ، گویا دوربین در خانه و جایی جلوی دید قرار داشته است و کسی آمده و برده است! البته همه‌ی این‌ها را خودش می‌گوید؛ می‌گوید که دوربین کنار تلویزیون بوده است و حالا نیست ، تمام سوراخ سُمبه‌های خانه را زیر و رو کرده است ولی دریغ ، پول نقد هم در خانه داشته است اما حتما دزد محترم وقت پیدا کردن آن‌ها را نداشته و فقط دوربین را برداشته و متواری شده اس
دیروز رفتیم خرید
مامان اول برد که خریدای منو انجام بدیم که لابد دهن منو ببنده دیگه صدام در نیاد
یه بارونی و یه پالتو و یه مانتو سنتی گرفتم
گفت مانتو دانشگاتم بذار ماه بعد بخر
گفتم اوکی چون همینا رو هم فک نمی کردم که اینطور یه جا واسم بگیره
بعد رفتیم دنبال کارای بابا
وقتی بابا رفته بود ماشین رو بیاره و من و مامان رو دو تا صندلی تو پیاده رو نشسته بودیم
خیلی شیک و محترمانه بهم فهموند که خل و چلم و باید برم پیش مشاوری چیزی
شوخیم نمی کرد
با کمال دست

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها