نتایج جستجو برای عبارت :

کم کردن زحمت

همکاران عزیز  قدردان حضور سبزتان  در دوره ضمن خدمت استاندارد مهارتهای آموزشی هستیم. از همکاران هنرستان شهیده سهام خیام به پاس زحمت میزبانی و تمامی کسانی که متحمل زحمت شدند بالاخص  اقای بنی هاشمی بواسطه قبول زحمت مدرسی تشکر ویژه داریم. گروه حسابداری
خدا به رهبری طول عمر با عزت  عنایت فرماید که ظاهرا آقای رئیسی را به ریاست قوه قضاییه انتخاب کردند و زحمت ایشان و  برخی برادران مذهبی حامی ایشان  را برای دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری  از سر ما کم کردند . توجیه کردن این عده برای مناسب نبودن آقای رئیسی ،کاری بسیار سخت و تقریبا غیر ممکن بود.
میگه من از صفر شروع کردم دستامو گذاشتم رو زانو هامو بلند شدم، شب بیداری کشیدم، زحمت و زحمت و زحمت.. 
اره تو کار کردی، ولی اگه به واسطه اینکه بابات پولدار بود آشناهای پولدار نداشتی کسی طراحی ویلاشو میداد دستت؟ اگه بابات برات دفتر گرون قیمت نمیخرید مشتری های لاکچری میومدن سراغت؟ ایا همه ادما میتونن با لیسانس دانشگاه ازاد، برند بشن؟ اگه لباسات لاکچری نبود و گوشیت آیفون نبود میتونستی پروژه های دریاکنار رو برداری؟ اصلا تو دریا کنار راهت میدادن
اگه زحمتی نیس فردا از 8 صب بیدار شید برید رای بدیدیه زحمت دیگه هم بکشید درست انتخاب کنیدبعد مدعی نشید که چرا چنینه و چنانه و مجلس مون انقد فاسده و از این حرفاپ.ن: آقایون داداشاگفته باشماینجی واس من که نیس کهواس همه ی ماسشرکت کنیدون تو انتخاباتپ.ن2: هر کس خسته میشه وایسه تو صف بگه تا براش جا بگیرمپ.ن3: اگه دیدید فردا یکی اومد بغلتون کرد تعجب نکنیدیکی از کاندیدا هاس که اومده رای جمع کنهپ.ن4: من که این دوره نمیتونم برم رای بدم ولی شما اونجا نایب الرا
اینترنتی که جنابِ جهرمی بصورت رایگان !! و تا پایانِ سال !!! برامون تدارک دیده منو یاد روزگارِ اینترانتیِ ابان میندازه.بزرگوار اومد زحمت بکشه ولی به واقع مارو انداخته تو زحمت.بس که هی مجبور میشم برای خطم بسته بخرم.قدرتی خدا بعد از خرید بسته میبینی اینترنت خط هم سرعت نداره!نمیدونم جریان از چه قراره خلاصه.
یعنی چنان هدیه ای دادن که اصلا نتونستیم ازش استفاده کنیم.اینجاست که باید گفت :
مرا به خیر تو امید نیست جهرمى،شر مرسان !!!!
 
حرف ها دارم،ایا بزن
 
 
 
 سلام دوست خوبم ازت میخوام با دقت این متنو کامل بخونی، شاید خوندن این متن آینده تورو تغییر بده.
همیشه از بچگی وقتی صحبت پول میشد به فکر این بودم که بی زحمت پول در بیارم، البته الان فهمیدم بی زحمت بی زحمتم نمیشه ولی خیلی فرق داره شما چقد برای پولی که درمیارید زحمت میکشید.
به عنوان مثال توی یک شرکت همه ساعت 8 صبح میان سر کار و ساعت 2 ظهر میرن خونه اما آیا کار آبدارچی، منشی، نیروی خدماتی، حسابدار و مدیر عامل شرکت یکسان است؟
خیر به هیچ وجه.
حال
 
من خیلی بدهکارم...
بخاطر همه عرق های نریخته، کارهای نکرده، زحمت های نکشیده
بخاطر همه نقص هایی که باید برطرف میکردم و نکردم
بخاطر همه وقت ها و انرژی ها و فرصت هایی که تلف کردم
بخاطر همه عادت ها و خصلت هایی که باید ایجاد میکردم و نکردم
بخاطر همه وقتهایی که ناامید شدم
بخاطر همه وقت هایی که مقاومت نکردم و تسلیم شدم
بخاطر همه بارهای روی زمین مانده ای که برنداشتم
 
بخاطر اینکه باور نکردم مهم ترین جای زمین ایستادم...
 
 
و قطعا لیاقت این شاهراهی که ب
کار هست اما برای کسی که سطح توقع و انتظارش رو پایین بیاره. شغل هست برای کسی که همت و پشتکار به خرج بده و در مسیرش و انتخابی که انجام میده ثابت قدم باشه.

بزرگ ترین عامل بیکاری انتظارات و توقعات ماست، ان هم انتظارات یک طرفه. می خواهیم بدون تلاش و زحمت، بدون درد سر درآمد آن چنانی داشته باشیم.
بله اگر توقعات را پایین بیاوریم اگر حاضر شویم به خود زحمت دهیم و تلاش را متقبل شویم بی نهایت مشغله و کار وجود دارد. کافیست خود را از اسارت فکر و اسارت محدود فک
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری



خودت را وقف هر چه کنی، باخته ای چه بسا بعد یک عمر دویدن و بدو بدو وقتی تازه میخوای به اون خواسته ها برسی، وقت کوچ هم برسه و سهمت از این دنیا هیچ باشه. دنیا در هر صورت رنج داره و سختی و هیچ ثباتی هم تو کارش نیست و ما هم از ایستادن در مقابلش عاجز.
بارها و بارها و بارها به این مسئله فکر کردم که برای چی و کی باید این همه زحمت رو به دوش کشید؟ خیلی وقته به این جواب رسیدم که، اونی
درست است که می گویند بهشت زبر پای مادران است .
مادری که مانند یک صدف مروارید را با تلاش و سختی فراوان در دل خود نگه می دارد.
سعی کنیم مادران را بابت تمام زحمت هایی که می کشند ،با یک کادو خوشحال کنیم .
حتما نباید کادو یک وسیله باشد ؛همین که از آن ها از ته قلب بابت زحمت هایشان تشکر کنیم برای آن ها از صد ها کادو با ارزش تر است .
امید وارم مادر های تمام شما سالم و سلامت باشند .
پس باید همیشه قدر مادر ها را دانست.
خسته ام ... خیلی خسته ... از زندگی و همه ی آدمها خسته ام ... دیگه نمی خوام برای زندگی تلاشی بکنم ... حتی آینده ی بچه هام هم دیگه برام مهم نیست ... دیگه اینهمه زحمت و تلاش و بدو بدو بسه ... وقتی آدم اینهمه زحمت می کشه و همش بی نتیجه می مونه ... وقتی حتی نزدیک ترین آدمهای اطرافمون هم قدر نمی دونند و نمی فهمند ... یعنی فاتحه همه چی خونده شده ... 
از قدیم و ندیم گفتند برای کسی بمیر که برات تب کنه ... و من توی این دنیا هیچ کسی رو ندارم که برام تب کنه ! هیشکی رو ندارم ...
اونایی که به روحانی یا همون حسن فریدون رای دادین ، دست شما درد نکنه.خیلی زحمت کشیدین. امروز با سیاست های غلط دولت منتخب شما بقیه باید پاسوز انتخاب شما باشه.اون از گرانی های 96 ، بنزین 3 برابری بعنوان عیدی در شب میلاد و دیگه چی میخواد بشه ؟
 
رئیس جمهوری که اینقدر مردمش رو لایق ندونست ، حالا حداقل همونهایی که بهش رای دادن چون بقیه شون که ادم نبودن ، نیومد باهاشون صحبت کنه و اکثرا سخنگوش رو میفرسته .خلاصه اینکه خیلی زحمت کشیدین هر چند که تقصیر شما
سلام عزیز دلم:)
 دیروز اولین روزی بود که تنهات گذاشتم و رفتم دانشگاه، طبق گفته امام علی (ع) از چیزی که تصور میکردم آسون تر بود ولی بازم سخت بود دل کندن از روی ماهت و کنترل کردن دلنگرانی هام، اما اینجور که مادرخانومی گفتن بغیر از یک ساعت برای تو هم روز سختی نبوده و پسر خوبی بودی خداروشکر :))) 
آهان گفتم مادرخانومی، یادت باشه مادرخانومی خیلی برات زحمت کشیدن وقتی بزرگ شدی حتما براشون جبران کنی اون یکی مامان بزرگت هم خیلی برات دعا کردن خیلی نگران ب
مشهد، شهر طلای سرخ در شرق ایران زمین است که این محصول مهم هم سبب رونق صنعت
و بازرگانی شده و هم به یکی از پرطرفدارترین سوغات های مشهد تبدیل شده است. برای
تهیه این زعفران خیلی از مسافران و گردشگران به زحمت می افتند تا زعفرانی با کیفیت
و مرغوب پیدا کنند. اما این زحمت از دوش مسافران برداشته شده است زیرا هتل های
مشهد به خدمات خود، فروشگاه های عرضه زعفران مرغوب را نیز اضافه کرده اند. پس دیگر
نیاز به نگرانی درباره کیفیت محصولات یا پیداکردن یک مرکز فر
هیچوقت نمیتونم آدمهایی رو درک کنم که بین خانواده خودشون و همسرسون فرق میذارن نمیفهمم مگر مفهموم مادر و پدر فرق داره؟مگر نه اینکه هر مادر و پدری برای خوشبختی فرزنداشون از جوانی و لذت های خودشون خیلی وقت ها میزنن تا ما به جایی برسیم 
مگر غیر از اینه که هر مادر و پدری همیشه پست و تکیه گاه بچه هاشون هستند !
هرچقدر که والدین شما برای شما زحمت کشیدن قطعا والدین همسرتون هم برای همسرتون زحمت کشیدن و شده همین فردی که قرار شده زندگی و آینده شما رو تامی
هیچوقت نمیتونم آدمهایی رو درک کنم که بین خانواده خودشون و همسرسون فرق میذارن نمیفهمم مگر مفهموم مادر و پدر فرق داره؟مگر نه اینکه هر مادر و پدری برای خوشبختی فرزنداشون از جوانی و لذت های خودشون خیلی وقت ها میزنن تا ما به جایی برسیم 
مگر غیر از اینه که هر مادر و پدری همیشه پست و تکیه گاه بچه هاشون هستند !
هرچقدر که والدین شما برای شما زحمت کشیدن قطعا والدین همسرتون هم برای همسرتون زحمت کشیدن و شده همین فردی که قرار شده زندگی و آینده شما رو تامی
 
خیالش شبیه یک دمل چرکین چسبیده است به بیخ گلویم
و رهایم نمی کند. دارد خفه ام می کند.
به زحمت نفس می کشم. به زحمت حرف می زنم.
صدایم توان بیرون آمدن از حلقومم را ندارد.
تارهای صوتی ام خش دار و ضعیف و کمرنگ شده اند.
اما حرف می زنم. باید حرف بزنم.
اگر چیزی نگویم این دملِ چرکین رشد می کند و بزرگتر می شود
و نابودم می کند. نگفتن همین قدر تلخ است که گفتن سخت...
اما چه قدر فرق است بین گفتن و نگفتنِ چیزهایی
که دارد خفه ات می کند؟چیزهایی تشنج آمیز و دردناک که اگ
#یادش_بخیر
در سال های گذشته آقا مهدی خیلی دوست داشت از اربعینی ها در مسیر پیاده روی باشه ، ولی می گفت همسر محترمشون یک سال زحمت کشیده و با تمام مشکلات وسختی ها روبرو بوده ، می گفت که لیاقت کربلا رفتن رو ایشون دارن و با این کار می خواست گوشه ای از زحمت های ایشون را جبران کرده باشه . 
پس این ایام را در خانه می ماند و بچه داری می کرد تا همسرشون به همراه خانواده به کربلا مشرف بشن .
تا اینکه سال گذشته محمد آقا ( فرزند آخرشون ) به دنیا اومده بودن و خانومش
#یادش_بخیر
در سال های گذشته آقا مهدی خیلی دوست داشت از اربعینی ها در مسیر پیاده روی باشه ، ولی می گفت همسر محترمشون یک سال زحمت کشیده و با تمام مشکلات وسختی ها روبرو بوده ، می گفت که لیاقت کربلا رفتن رو ایشون دارن و با این کار می خواست گوشه ای از زحمت های ایشون را جبران کرده باشه . 
پس این ایام را در خانه می ماند و بچه داری می کرد تا همسرشون به همراه خانواده به کربلا مشرف بشن .
تا اینکه سال گذشته محمد آقا ( فرزند آخرشون ) به دنیا اومده بودن و خانومش
تولد گل دختر، روز جمعه هفده بهمن برگزار شد..
با تم خرگوشی مامان ساز.. یه ریسه و سه تا بادکنک و کیک خرگوشی دست ساز ِِ بی بی اش.
با حضور عمه هاش و شب با خانواده خودم..
با مقداری حواشی..
امیدوارم دل کسی نشکسته باشه و کسی تو زحمت بی جا نیفتاده باشه..
من نیتم تماما خیر بود و واقعا توقع کادو نداشتم..
سعی کردم به ساده ترین شکل ممکن جشن بگیرم..
ولی خب به این نتیجه رسیدم که سال دیگه لااقل به اسم "تولد" برنامه ای نگیرم.. برای هیچ کدوم مون..
امسال چون اولین تولد دخت
" زندگی این است که بمیرید ولی فائق باشید و مردن این است که زنده باشید ولی تو سری خور! " (نهج البلاغه)
اساسا روح که بزرگ شد تن به زحمت می افتد ، وقتی روح بزرگ شد جسم و تن چاره ای ندارد جز آنکه دنبال روح بیاید به زحمت بیفتد و ناراحت شود اما روح کوچک به دنبل خواهش های تن می رود و هر چه را که تن فرمان بدهد اطاعت می کند ،روح کوچک به دنبال لقمه ای برای بدن می رود اگر چه از راه دیوزگی ، تملق و چاپلوسی باشد !
آن تنی که در زیر سم اسبان قرار می یرد جریمه روح بزرگ
 
درآمد رشته های مختلف علوم پزشکی در حال حاضر (97-98) چقدر است ؟
درآمد رشته های مختلف علوم پزشکی در حال حاضر چقدر است ؟ برای پزشکی قبول شدن باید زحمت زیادی کشید و این رو هیچ کس نمیتونه انکار کنه . برای قبولی دندانپزشکی ، داروسازی وسایر رشته ها هم باید زحمت کشید و تنها کسانی قبول میشن که با علاقه زیاد برای رسیدن به این رشته ها تلاش می کنند . 
ادامه مطلب
چندین سال پیش که سرایه دار بودم یکی از همسایه‌های مرد را می‌دیدم که با دوتا عصا با زحمت زیادی  رفت و آمد می‌کرد.   خیلی دلم به حالش می‌سوخت تا اینکه یک روز دلم را زدم به دریا و در مورد فلج بودن دوتاپاهایش از او پرسیدم
ادامه مطلب
تاریخ فراموش نخواهد کرد که صاف کردن موهام یک ساعت و نیم به طول انجامید. خب خدایا تو که به ما چارتا دونه شیوید دادی میذاشتی همونجوری صاف بمونن چرا زحمت کشیدی ما رو ببعی کردی؟ -_-
+ دارم میرم پیششون ^_^ 
+ بعد از مدتها لاک صورتی ^_^ 
 
عَنِ الْإِمَامِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام عَنْ آبَائِه علیهم السلام عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ الدِّینُ الَّذِی نُلَازِمُهُ وَ نَدِینُ اللَّهَ تَعَالَى بِهِ وَ نُرِیدُهُ مِمَّنْ یُوَالِینَا لَا تُتْعِبُونَا بِالشَّفَاعَةِ.
وسائل الشیعة، کتاب الجهاد، أبواب جهاد النفس، باب وجوب الورع، ح21
امام هادی علیه السلام به نقل از پدران خود، از امام صادق علیه السلام فرمود: با ورع و باتق
سلام
اول خدمت خانم ها عرض کنم بنده آدم شکمویی نیستم ولی اعتقاد دارم زن آیندم باید آشپز باشه ، چند روز پیش خونه دوستم که تازه ازدواج کرده مهمون بودم، چشمتون روز بد نبینه، البته دست خانمشون درد نکنه زحمت افتاده بود، ولی کاش زحمت نمی افتاد، کاش اون شب میگفتم رژیم دارم ،کاش اون شب به اون خونه نمیرفتم و باز میگم کاش 10 سال غذای سربازخانه رو میخوردم ولی اون خورشت سبزی رو نمیخوردم.
باور کنید انگار به جای سبزی از جلبک های دریایی استفاده شده بود ، بو و
اردیبهشت برای این که ثابت کنه چیزی از فروردین کم نداره با برف شروع کرده 
بابا به خدا تو همون وسطت ماه رمضون داشتی ما حساب کار دستمون اومده بود 
لازم نبود این همه خودتو تو زحمت بندازی که :دی
خبر رسیده خرداد و تیر از الان رفتند کلاسهای فشرده غافلگیرسازی
 ابوهاشم گوید خدمت حضرت رضا ع بودم و از عقل و ادب گفتگو میکردیم حضرت فرمود ای ابو هاشم.عقل مو هبت خدا است وادب با رنج و سختی بدست اید پس  کسیکه در کسب ادب زحمت کشد انرا بدست ارد و کسیکه در کسب عقل  رنج برد بر نادانی خویش افزاید 
گفتگو من و فکرم
- حدودا یکساعته از کمر درد خوابیدم.. 
+چرا کمردرد؟؟!!
-چون شستن دیوارای حمام مونده بود و امروز این کار را انجام دادم ولی توی این خم و راست شدنها، کمرم بدجور گرفت
+اخه برای کی؟ برای چی؟ برای کسانی که اصلا حالیشون نیست و حتی نمی فهمند تمیز شده یا نه
- :/
+ بی مسئولیتی و تحقیر و کِنِف کردنت را تا کی میخوان ادامه بدن و بهشون توجه نکنی و با بغض و اشک توی خلوت خودت سر کنی؟؟
تا این ساعت حتی کارای روتین خودت را انجام ندادی
- دیروز، یه ناهار نپخ
هفته بعد سه تا میانترم دارم :/ دوتای اونا تو یه روز برگزار میشه. در وصف یکی از امتحانا، گفتن انقدر سخته که استاد حتی زحمت تصحیح کردن و محاسبه نمره ها رو به خودش نمیده. ضربه نهایی اون‌جا وارد میشه که آخر هفته باید برم مهمونی خانوادگی :(
امشب یه حرکت گروهی عظیم رو که تیم براش  ۲۰ روز  زحمت کشیده بودو نابود کردم :((((((
و الان نمیدونم چه کار باید بکنم 
حس قاتل بودن دارم قاتله یه نحزت 
نمیدونم واقعن و فقط ناراحتم  بد ترش اونجاس که حتی تنبیه هم نمیشم و در عذاب وجدان خواهم سوخت 
با سلام
هر وقت اسم کنکور میاد لذت میبرم چون هیچ امتحانی مثه کنکور برام جذاب نیس. رقابت سخت باعث میشه آدم بیشتر از تواناییش زحمت بکشه. شاید خیلی ها حالشون از کنکور بهم بخوره. ولی من ازش لذت بردم. انشالله که کنکور ۹۸ برای بچه های ریاضی، تجربی و انسانی مطابق میلشون باشه.
یا حق
وبسایت پرووب پلاس زحمت کشیدن قالبی رو با مشخصاتی که داده بودم طراحی کردن و قرار دادن که خیلی با این کار بنده رو شرمنده کردن و تشکر میکنم.
قالب هم انصافا زیبا بود، بک گراند عالی، افکت هم عالی، توی ریسپانسیو هم عکس رو خوب نشون میداد. اما یکسری جزئیاتش هنوز جای کار داشت و سعی کردم کمی شخصی-سازی ترش کنم (در حدی نیست که دوباره زحمت بدم بهشون خودم باید یذره بالا پایین کنم طبق وسواسهای معمول! :)..) ولی  فعلا من همون قالب خودمو گذاشتم تا یکمی روی قالبی ک
خعلى وقت پیش btsموزیک ویدئوblood sweet and....رو منتشر کرد
معنی،،خون اشک عرق
ک برگرفته از ضربالمثل قدیمی و اصیل ایرانیھ
معنی
3تاچیزو تو ھمین دنیا تاوانشو حتمن میدى   خون،اشک،عرق/منظور ،،مثلا پول کارگریو ک زحمت کشیده و عرق ریخته بخورى

حالا بگین بازم بدبختیم
کپی باذکر منبع مجازه
چرا دروغ؟
دروغ هایی داریم که معمولا اونها رو روانشناسی موفقیت هم میگن...
پس واقعیت چیه؟؟؟
این که بشین تو خونه فقط فکر خوب کن و رویا پردازی و مثبت اندیشی و قانون جذب و.... همشون دروغ هستن زمانی که:
فقط به امید این باشین که فقط فکر و حرف خوب و نشستن یکجا و رویا پردازی یک روزی جواب میده...

اصلا جواب نمیده و نخواهد داد...تاثیر داره اما به اون چیزی که میخواهی اصلا نمیرسی
پس چکار کنیم؟؟؟

راهکارش سادس : اگه میخوای با خودت صادق باشی علاوه بر اینکه داری فکر
ممنون من که خیلی زحمت کشیدی و خیلی درس خوندی و اصلا نخوابیدی تا این دوهفته عالی باشی:) میدونم از شدت نشستن های مداوم کمرت ناقص شده و از نخوابیدن چشمات لوچ و له و لورده شده...
تچکرات من؛) 
با نمرات عالی جز حسن تا الان معدلمان ۱۹ و خورده است ! خدا کند حسن ! مارا نیندازد...! زهرمارمان میشود:/ هم من،هم نمراتم،هم کارنامه ام...!
مرد رعیت چنان باولع کار میکرد که جانش خیس عرق شده بود.
انگار که وضو گرفته بود، غسل کرده بود!
 
 
+من هم امیدوارم که حال شما خوب باشد. امیدوارم که زحمت مردم ما تلف نشود. همین الان که اینها را مینویسم، در دلم آشوب است. به قول ننه انگار تو دلم رخت میشورن!
آیا چشمان تو حقیقت را به من میگوید؟ یا زندگی از ابتدا چیزی دیگر بوده است؟ 
در سالهای قبل به دفعات بازیگرانی که حتی به طور سطحی هم از دین شناختی ندارند . به خود زحمت داده و به مقدسات دینی که بر پایه علم الهی  ونبوی است تعرض  کرده اند.حساب آنان جداست . اما گله از  مسئولانی است که این هنجار شکنی را تحمل می کنند.
در ابتدا چرا باید به این بازیگران میدان داد. بازیگر قحطی اومده
ترس از تنهایی ...

یه روز یه کسی
گفت: صحبت های خود کوته کنید
پند را در جان و در دل ره کنید
گر کمالم با کمال انکار نیست
ور نیم این زحمت و آزار چیست؟
اگر فکر میکنید با شماست و میخواین مشارکت نکنید سخت در اشتباهید 
شما صحبت های خود را بکنید
ببینید عمو چقدر خوب میگه:
دریافت
{تمثیلات و مثال های مهدوی - شماره 34}
 
جاده اتوبان
 
فرض کنید کاروانی در سنگلاخها و کویرهای خشک وحشتناک، سالهای زیادی با زحمت فراوان حرکت کرده تا خودش را به جاده اتوبان وسیع آسفالته رسانده است و تازه میتواند با سرعت زیاد در اتوبان به راهش ادامه دهد.
این جاده اتوبان، توسط امام زمان افتتاح خواهد شد و تازه بشر در راه رشد و سعادت، میتواند با سرعت حرکت کند. در آن زمان استعدادهای انسان ظهور میکند و دانشی که بشر تاکنون داشته، در مقابل استعدادهایی که
با سلام خدمت همکاران محترم
چند روزی است که برخی مدارس در هنگام ورود به سناد با پیام خطای امنیتی روبرو می شوند جهت رفع این مشکل در مرورگرهای خود این تغییرات را انجام دهید تصویر از گروه تلگرامی گرفته شده است و زحمت تهیه این تصویر همکار زحمت کشمان خانم رحیمی کشیده اند بر حسب مرورگری که استفاده می کنید طبق تصویر تغییرات را انجام دهید
تو خونه تاپ و شلوارک نپوشین!اگه میپوشین، نرین دم در کفشارو مرتب کنین...!
یهویی باد میزنه در بسته میشه، پشت در میمونین! باید برین از همسایه چادر و پیچ گوشتی بگیرین اونوقت (اگه شانس بیارین کسی تو راه پله نباشه و خانمش درو باز کنه) و خودتون به زحمت درو وا کنین...!
وسواس مرتب کردن نداشته باشین...! 
شهید رضا رحیمی خرسند در آبانماه سال 1336 در روستای صالح آباد در حومه شهر تهران در خانواده مذهبی و زحمت کش متولد شد. هنگامیکه شش ماهه بود، به همراه خانواده اش جهت تأمین زندگی در جنوب تهران، نازی آباد ساکن شدند.
شهید رحیمی خرسند در آغاز کودکی بسیار زحمت کش و کوشا بود. اعتقاد داشت که کار کردن و از دست رنج خود امرار معاش نمودن عبادتی بس بزرگ است. او از همان زمان که توانست به موقعیت خویش در جامعه پی ببرد. به کار کردن پرداخت و زندگی و مخارج تحصیلش را فر
کار سختی نیس نگار. اونقدرام کار سختی نیس. فقط باید رومون رو زیاد کنیم و تو چشم ادما بهشون یاداوری کنیم چه قدر خودخواهن! 
آه بعضا کم مونده بریم در توالت و ماتحتشان را هم بشوریم که به زحمت نیافتند!
 
+بیان دارد دستی دستی خودش را کم رونق تر میکند! این گیر وگور تایپ کردن کامنت و پست ها برای چیست دقیقا؟ 
اوضاع هیچوقت بهتر نمیشه. فقط از یه مشکل و مسئله ، به بعدی می‌رسیم و همینطور ادامه داره. من دیگه به بهبود امیدی ندارم، فقط سعی میکنم و امیدوارم قدرتم بیشتر بشه که بتونم راحت تر تحمل کنم. هفته قبل یه کار خیلی اشتباه کردم و حس می‌کنم همه چیزایی که با زحمت زیاد ساخته شده بود رو خراب کردم. اون روز هیچوقت از ذهن ما پاک نمیشه.
سلام و عرض خدا قوت خدمت اهالی قرنطینه خانگی :دی 
امیدوارم حالتون خوب باشه . 
 
بچه ها حوصله شما هم سر رفته یا فقط حوصله من اینطوریه؟
 
عنوان : بیانه دیگه عنوان میخواد :دی آدمو مجبور میکنه یه چیزی بنویسه :دی دیگه شما هم ببخشید با دیدن عنوان زحمت رنجه فرمودید ویه تک پا اومدید وب من وسرکار رفتید :دی
خوشبختانه یا بدبختانه قبول نشدم :(
از اونجایی میگم خوشبختانه چون هیچوقت به حکمت خدا شک نداشتم و ندارم  ... برای همین ناراحت نشدم ...
من زحمت کشیدم نشد،  حالا نه به اون شدتی که تو ذهن شما ممکنه شکل گرفته باشه....
از اول که جوابمو دیدم فقط خندیدم چون برام غیر قابل باور بود قبول نشدنم ...
ولی احساس میکنم دعای بابام گرفت.... خلاصه پنج میلیون پرید از این بیشتر اعصابم خرد شده:/ (این پنج میلیون بعداز اعلام نتایج اولیه حرفش به شد ولی نشد دیگه )
یکی دیگه از مسائ
فکر می کنم به این که اولین بار کی با دل کندن آشنا شدم...ذهنم میره به سال های نوجوونیم... اون موقع ها لذت نقاشی را دوست داشتم و دنبال می کردم...باب راس قلموشو با مهارت روی بوم حرکت میداد... کلی ظرافت به خرج میداد
بعد
یهو
یه قلمو برمی داشت و میزد وسط اون همه طرح و رنگی که کلی زحمت کشیده بود برای کشیدنش ... یه جیغ و چند بد بیراه نثارش میکردم که ای بابا این همه زحمت کشیدی چرا زدی خراب کردی ...بعد منتظر میشدم واسه حاصل نهایی ،حاصل عالی میشد ...میفهمیدم چقدر ا
سالهاست که با رنج و سختی زندگی کرده
طوری که خودش .. نمی دونم باور داره یا نه!!
کمرش دو تا شده
برای دیدنش رفته بودیم، بدون اینکه از ما بخواد که براش کاری انجام بدیم (حق بزرگیْ، به گردن ما داره )، می خواد کلی خودش به زحمت بندازه 
 
 
الان توی سی سی یو بستریه ..
خدایا حداقل آرامش رو به این مسافر قدیمی .. عطا کن، که این روزها خستگی راه رو از تن ببره ..
God, those frickin' butterflies in my stomach...
برام دعا کنید، خیلی استرس دارم.
هم فوق‌العاده امیدوارم و هم فوق‌العاده ناامید. و احتمالا لیاقتش رو ندارم و خیلیا هستن که خیلی بیشتر از من تلاش کردن و زحمت کشیدن، اما آرزو که بر جوانان عیب نیست، هست؟ 
ما ارباب سرنوشت خودمان هستیم.یعنی وظیفه ای که برای ما مقدر شده بیش از توانمان نیست.درد ها و زحمت ها فراتر از مقاومت ما نیست.تا وقتی به هدف ایمان داشته باشیم: تا وقتی
خواستی
شکست ناپذیر برای پیروزی داشته باشیم، پیروزی از ما روی بر نمی گرداند.
 
چرچیل
لعنتیعذاب وجدان دارم
خانوادم خسته شدن.
و من دلم نمیخواد برای اینکه خودم خوش باشم یا جایی باشم که دلم میخواد ، اونا به زحمت بیفتن
مادامی که لذت من در گرو اذیت شدن اوناست نمیخوامش
دو راه دارم.یا خودم کامل مسئولیتش رو بپذیرم.یا برم.
اول ای جان، دَفعِ شَرِ موش کن
بعد از آن در جمع گندم کوش کن
 

بردگی (استثمار)
آزادی

کلمه‌ی استثمار به معنی این است که میوه‌ی باغ کسی را دیگری بچیند.(به زور یا کلک)
آزادی دو مدل دارد: یکی آزادی از بردگی دیگران(آزادی اجتماعی)؛ دوم رهایی فرد از عادتهای منفی خودش(آزادی معنوی)

 
ناجی انسان
در آزادی اجتماعی: رهبران اجتماعی
 
در آزادی معنوی: وجدان، انصاف، دیانت


 
با توجه به شعر بالا، یک چاله چوله‌هایی در درون ما ممکن است به وجود آمده باشد که این همه
حقیقتا یه دوره‌ای فکر می‌کردم توانایی‌های (محدودی) که دارم همه از سر تلاش و مطالعه و زحمت و مشقت خودمه و مامان و بابا چون به اندازهٔ من کتاب نمی‌خونن یا قد من درگیر فیلم و مجله و فناوری و... نیستن، پس اصولا نقش خاصی هم نداشتن تو شکل‌گیری ویژگی‌های احیانا مثبت شخصیتیم.
جدا متاسفم برای خودم با این افکار ابلهانه.
سلطان محمود غزنوی، پیری ضعیف را دید که پشتواره خار میکشد، بر او رحمش آمد گفت:ای پیر دو سه دینار زر میخواهی یا درازگوشی یا دو سه گوسفند یا باغی که به تو دهم، تا از این زحمت خلاصی یابی؟پیر گفت: زر بده تا در میان بندم و بر درازگوش بنشینم و گوسفندان در پیش گیرم و به باغ روم و به دولت تو در باقی عمر آنجا بیاسایم.سلطان را خوش آمد و فرمود چنان کردند...@
جلال‌الدّین همایی، ادیب و نویسندهٔ فارسی‌زبان، در فرهنگستان زبان و ادب فارسی (فرهنگستان یکم، سال ۱۳۲۲) دربارهٔ موضوع «زبان فارسی زبان دانش و فناوری نیست» سخن ایراد کرد و از اینکه دانشمندان و علمای قدیم تمام همّ خود را در تدوین و تکمیل زبان و ادبیات عرب مبذول داشته و به زبان فارسی چندان اعتنا نکرده‌اند، انتقاد کرد. اما اینک فارسی با پشتکار همان دانشمندان در ایران تبدیل به زبان علمی شده است. این انتقاد به جامعهٔ علمی گیلکی‌زبان نیز وارد ا
استاد داستان پیام داده انتظار میره امسال به جای چیزهای دیگه ...برای هم کتاب ارسال کنیم به عنوان عیدی تا هم مطالعه کنیم و هم این روزها مفید باشه برای همه...
منم جواب دادم...واقعاااا انتظار میره استاد!بی زحمت امضا هم بکنید کتابو برام!
و استاد فقط سکوت...فقط نگاه...
 
گفت از تنهایی نمی ترسی؟
گفتم احساس تنهایی نمیکنم. ولی جمع گاهی خسته م میکنه و نیاز دارم بخزم در خودم تا سکوت بهم آرامش بده.
مامان و مریم و منصوره دوشادوش هم ده سال تلاش کردن کمکم کنن از رستوران و سینما و کنسرت و سفر و خرید به تنهایی _و بدون حضور دیگران هم_ لذت ببرم.
اونچه به زحمت آموختم نقطه قوت بزرگی شده که آغوش آرامش بخش من هست.
 
علی اقا یه ادم مهربونه. او خیلی خانوادشو دوست داره. علی اقا دو تا پسر
و دوتا دختر داره. او می گه:من خیلی همسر و بچه هامو دوست دارم و برای
اینکه در رفاه وا سایش باشند هرکاری می کنم. علی اقا راست می گه. او
یک کارگر رحمتکشه و برای خانواده دوست داشتنی خودش روز تا شب
زحمت می کشه و عرق می ریزه تا نون حلال به دست بیاره و سر سفره زن
و بچش بذاره و اونا رو خوشحال کنه.
همسر و بچه های علی اقا خیلی بهش افتخار می کنن و اونو دوست دارن.
 
خداوند هم خیلی علی اقا ر
 ✍یک کارهایی انجامش همیشه خوب است، اما در این ماه به انجامش ویژه تر تاکید شده. مثل همین که رسول رحمت فرموده اند: "در ماه رمضان صله رحم به جا بیاورید" پس اگر کاری از دستت برای قوم و خویشت بر می آید به حرمت همین ماه برایش انجام بده اما نکند به جای صله و هدیه، برایش زحمت و دردسر ببری. می دونید چقدر صله رحم برکات و رزق و روزی را زیاد می کنه . پس یا علی مددبحارالانوار، ج۹۳، ص۳۵۷ ┄┅┅❅❅┅┅┄ 
 
سلبریتی های دلسوز که سفرهای خارجی شون تو  اوج  مشکلات مردم سیل زده قبول باشه ، واجبات مالی شرعی و قانونی خودشون رو اعم از مالیات و خمس  بپردازند کافیه و لازم نیست برای جمع کردن پول از مردم زحمت بکشند که برخی شون یک سال آنها را نگه دارند، بعد بخوان سالن تئاتر بسازند؛ به اندازه کافی ارگان های جمع کننده کمک ها از مردم داریم.
http://ziarani1.blog.ir/
بازی death strangie باید گفت که واقعا بازی پیچیده است و کوجیما واقعا خیلی زحمت کشیده.بازیگران چون نور من ریواس،مدز میکسن،گیرمو دل تورو،مارگارت کوالی،تروی بیکر و...هستند.فقط میتوانم بگویم که این بازی در جهان دیگر است و شما باید در این جهان سخت ماموریت خود را انجام دهیم.
یه نادونی رفته تو وب صدرا به عنوان ناشناس داره حرف مفت میزنهبرید پیداش کنیدخودش که میگه دو نفرهبگذریمبعد از یافتنش به من بگین تا مژدگانیتونو بدم+ دایی مشتی زحمت بکش با جعبه مهماتت افقیش کنیم+ عرفان جان ببخشید که تو چت روم من اشتباها بهت اتهام زده شدهمه ی کامنتای چت رومو پاک کردم+ صدرا بگو ببینم منظور اون یارو از سین هه منم؟
خب به سلامتی رسیدیم به سر پایینی آبله مرغون. یعنی دهنم سرویس شد از این آبله مرغون.. وای خدای من خیلی رو اعصاب بود. الان به دونه های روی بدنم نگاه میکنم جیگرم کباب میشه. همش دون دون شده
اول از همه فاطمه گرفت.. بعد سه هفته من و مامانم گرفتیم. هنوز فالل نگرفته..
بنده خدا بابا چقدر زحمت منو کشیدن این چند روز.
الان چشمام درد میکنه نوموخوام چیزی بنویسم.
بای
دیروز تصمیمات مهمی تو زندگیم گرفتم. تصمیم گرفتم انقدر احساسی نباشم یه کم به حرف عقلم گوش بدم هر چی ضربه می خوریم از دلمونه. چی؟ آره قبول دارم هر چی خوشبختی هم هست از آرامش دله ولی باید نقطه تعادل رو پیدا کنیم.
دیشب با عمه اینا و عمو اینا رفتیم پارک شام خوردیم. زن عمو زحمت شام رو کشیده بود. کلی هم بدمینتون و والیبال بازی کردیم. خیلی خوش گذشت اما چشمتون روز بد نبینه. اخرش پام گیر کرد تو چاله وسط چمن و الان مچم به شدت درد می کنه.
بچه‌ها این متنی که اینجا می‌ذارم کپی هست و همه می‌دونن که من مطالبم رو خودم می‌نویسم. برای همین باید برای خوندنش زحمت بکشید و برید ادامه مطلب.اما یه چیزی که توی پست قبل ننوشتم: اون تسبیح، تسبیح حاج قاسم بود که به اندازه یک عکس گرفتن و یک دور تسبیح حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها گفتن به دستم رسید.
ادامه مطلب
خوشبختانه یا بدبختانه قبول نشدم :(
از اونجایی میگم خوشبختانه چون هیچوقت به حکمت خدا شک نداشتم و ندارم  ... برای همین ناراحت نشدم ...
من زحمت کشیدم نشد،  حالا نه به اون شدتی که تو ذهن شما ممکنه شکل گرفته باشه....
از اول که جوابمو دیدم فقط خندیدم چون برام غیر قابل باور بود قبول نشدنم ...
ولی احساس میکنم دعای بابام گرفت.... خلاصه پنج میلیون پرید از این بیشتر اعصابم خرد شده:/ (این پنج میلیون بعداز اعلام نتایج اولیه حرفش پیش اومد ،ولی نشد دیگه )
یکی دیگه از
من حدود دو سال برای کنکور زحمت کشیدم آن اول ها که شروع کرده بودم یک دانش آموز متوسط در مدرسه تیزهوشان  بودم که مهارت تست زنی ام در حد متوسط هم نبود
درس هایم خیلی خوب نبود اما اعتماد به نفس خوبی داشتم و آتش عشقی در درونم همواره روشن بود عشقی که از کودکی آن را در دل داشتم و آن هم پزشک شدن بود
ادامه مطلب
خوشبختانه یا بدبختانه قبول نشدم :(
از اونجایی میگم خوشبختانه چون هیچوقت به حکمت خدا شک نداشتم و ندارم  ... برای همین ناراحت نشدم ...
من زحمت کشیدم نشد،  حالا نه به اون شدتی که تو ذهن شما ممکنه شکل گرفته باشه....
از اول که جوابمو دیدم فقط خندیدم چون برام غیر قابل باور بود قبول نشدنم ...
ولی احساس میکنم دعای بابام گرفت.... خلاصه پنج میلیون پرید از این بیشتر اعصابم خرد شده:/ (این پنج میلیون بعداز اعلام نتایج اولیه حرفش پیش اومد ،ولی نشد دیگه )
یکی دیگه از
این که هر احمقی نوشتن تواند نه تنها نوشتن بلکه اندیشین را تباه خواهد کرد! 
نیچه
روزگاری نوشتن در دسترس همه نبود، نه کاغذ به این شکل در دسترس بود، نه سواد سهل الوصول بود! 
"سواد" کالایی "لوکس" و مختص اغنیا جامعه بود.  نوشتن اگر در کار بود باید روی پوست آهو یا پاپیروس انجام می شد و پر زحمت بود. 
تکثیر کتاب ها با زحمت زیاد و با گرفتاری همراه بود. 
همین مساله باعث شده بود برای هر موضوع پیش پا افتاده ای انسان دست به قلم نبرد و  این زحمت را به خودش هموار
با این اوضاع اقتصادی آدم نمیدونه با پس اندازی که داره چکار کنه؟
روز به روز ارزش پولی که براش زحمت کشیده شده داره میاد پائین. نمیدونم بگم تبدیلش کنه به سکه طلا یا یه خونه نقلی توی مناطق پائین شهر!

برم قسمت سوم فصل هشت گیم آف رونز رو ببینم
رابطه های خدایی
انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، کسی است که در روابط اجتماعی خویش با
دیگران بر اساس ارزش های خدا پسندانه رفتار کند. حضرت علی علیه السلام
درباره ویژگی های انسان کامل در روابط اجتماعی فرمودند:

«مردم را با لقب های زشت نمی خواند، همسایگان را آزار نمی رساند، در
مصیبت های دیگران شاد نمی شود، در کار ناروا دخالت نمی کند و از محدوده حق
خارج نمی شود. اگر خاموش است، سکوت او اندوهگینش نمی کند و اگر بخندد، آواز
خنده او بلند نمی شود. اگ
برای ارائه امروز کلی زحمت کشیده بودم.
حدودا راضی هستم . هرچند استاد نذاشت وقت رو خوب مدیریت کنم و همه ی سرفصل هایی که اماده کرده بودم رو ارائه کنم . ولی مجموعا راضیم.
برگشتنی از دانشگاه دوست میخواست تخم مرغ بگیره ، منصرفش کردم که یه همبر بخوریم و بریم. به جای حدودا هفت هشت تومن مجبور شدم ۱۵ تومن هزینه کنم . 
و حالا منم و۲۵ تومن.
 
خدایا کمکم کن.
حقیقت این است که بسیاری از دانش آموزان درست درس خواندن را نمی دانند. بسیاری از آنها کلی تلاش میکنند و زحمت می کشند اما زمان یادآوی مطالب دچار مشکل می شوند. در یک مطالعه خوب و سازگار با کشفیات علمی بهتر است موارد زیر را مد نظر داشته باشیم تا ضمن یادگیری صحیح، فراموشی را به حداقل برسانیم.
این که چه کسی هستید را ارزش‌هایی که حاضرید برایشان زحمت بکشید، مشخص
می‌کند. افرادی که از تحمل زحمت در باشگاه لذت می‌برند، کسانی هستند که به
هیکل خوب می‌رسند. کسانی که از کار هفتگی زیاد و سیاست بازی‌های نردبان
ترقی سازمانی لذت می‌برند، کسانی هستند که خود را از آن بالا می‌کشند.
کسانی که از استرس‌ها و عدم‌قطعیت‌های سبک زندگی هنرمندان لذت می‌برند
هستند که دست آخر آن را زندگی می‌کنند و هنرمند می‌شوند.


مارک منسون*: همه دنبال چیزی هستن
مخصوص اونایی که به هر طریقی در خونه ای زندگی می کنن که ظرفای مصرفیشون رو کس دیگه (مادر، همسر یا ...) میشوره.
فصل هندونه شروع شده. تا وقتی مادرم سر پا بود، ظرفا رو خودش می شست. من هندونه خور قهاری هستم و کل بهار و تابستون قوتِ غالبِ من هندوانه ست. در این حد که گاهی یه هفته میشه که نهار و شام نون و پنیر هندونه یا بعضا طالبی خوردم بدون حتی یک وعده غذای گرم. یک راه ساده برای اینکه نشون بدین حواستون به زحمتای مادر هست، اینه که حواستون به هسته هندونه ها ب
خدایا!میدونم خودم که تو این دو هفته باید تلاش بیشتری می کردم. باید زحمت بیشتری می کشیدم. میدونم نتونستم شکر نعمتت رو به جا بیارم.
تسلیم!
خدایا! ولی بذار امشب و فرداشب بتونم خودمو برا مهمونیت آماده کنم.
این دفعه هم بگذر از سر تقصیرات من سر تا پا گناه ...
شیرینی عفوت رو بهم بچشون. بذار دوباره بتونم برا نمازشب بیدار شم.
خدایا ... .
یک سری حرف و حدیث هست که آدم تا با چشم خود نبیند نمی تواند باورش کند. یعنی هیچ رقم توی مخ آدم نمی گنجد. وقتی هم که با چشمان خودش می بیند باز هم باورش نمی شود. مگر می شود ساعت یازده شب دختری با پسری که هیچگاه او را ندیده قرار بگذارد، همدیگر را با نشانی و کلی زحمت پیدا کنند، بعد از این وصال شیرین از هم با فاصله بنشینند و از هم خجالت هم بکشند؟! به خداوندی خدا تا همین دو شب پیش فکر می کردم همه این حرف ها چاخان است! اصلا دختر بد، بابای لعنتی این دختر کدام
پول
واژه مهم در زندگی
اما پول خوش قیمت داره
باید ببینی به ازای دریافتش چیکار کردی
زحمت کشیدی؟
تلاش کردی؟
هنرتو خرج کردی؟
نون بازوتو خوردی؟
یا 
ببخشید
مردی و دزدی کردی؟ حالا یکی مال مردم میدزده و یکی از تویه محل کارش
زنی و زیپ شلوارتو باز  کردی؟؟؟ حالا یکی تو خیابون وای میسه و میشه ج ن ده و یکی محل کارش به رییسش سرویس میده
به ازای همش پول گیرمون میاد ولی بترس از روزی که فاش بشه
تصورش سخته
 
ما عاقبت پیر خواهیم شد
گاهی به پای هم، گاهی به پای دیگران
این حسی بود که در حین خواندن مادام بوواری داشتم.
 
+من مدتی بود حال خوشی نداشتم. درسهای دانشگاه را به زحمت زیاد پیش میبردم و اصلا کتاب نمیخواندم. از خدا میخواهم که دیگر هیچوقت به این حال و روز دچار نشوم. من بدون خواندن، بدون نوشتن و خیالبافی کردن هیچ خواهم شد.
کتاب خواندن مثل این میماند که نویسنده بشکن بزند و ما برقصیم. اینچنین سمفونی شورانگیز!
امروز صبح خواب می‌دیدم جلسه‌ی دفاعم هست،اونم کجا؟ خونه‌ی بابا اینا!  ورژن قدیمی خونه‌شونم بود  قبل از بازسازی. با هال کوچیکش و بخاری گوشه‌ی هال. داورهامم دکتر ت دو نقطه و دکترمیم بودن. بعدش پایان‌نامه‌ای که من داده بودم دستشون که بخونن چه شکلی بود؟ یه چرک نویس تمام عیار:)با دست نوشته شده و به شدت شلخته و خط خطی و یه جاهاییش هم خالی گذاشته بودم که بعدن بنویسمشون!( همون جاهایی که تو واقعیت هم ناقصه). مهرداد هم با کت وشلوار و خیلی مودب یه گوشه
 
جان منست او هی مزنیدش
آن منست او هی مبریدش
آب منست او نان منست او
مثل ندارد باغ امیدش
باغ و جنانش آب روانش
سرخی سیبش سبزی بیدش
متصلست او معتدلست او
شمع دلست او پیش کشیدش
هر که ز غوغا وز سر سودا
سر کشد این جا سر ببریدش
هر که ز صهبا آرد صفرا
کاسه سکبا پیش نهیدش
عام بیاید خاص کنیدش
خام بیاید هم بپزیدش
نک شه هادی زان سوی وادی
جانب شادی داد نویدش
داد زکاتی آب حیاتی
شاخ نباتی تا به مزیدش
باده چو خورد او خامش کرد او
زحمت برد او تا طلبیدش
 
مولانا
آشنایی با دبی | منهتن خاورمیانه
دبی، نام شهر و بزرگترین و پرجمعیت ترین شیخ‌نشین (استان) در امارات متحده عربی است که در ساحل جنوب شرقی خلیج فارس جا خوش کرده است. این شهر زیبا و مدرن همچنین یک شهر جهانی و مرکزی تجاری در منطقه غرب آسیا محسوب می شود. دبی گرچه پیشینه چندانی ندارد و به زحمت می توان قدمتش را به دویست سال پیش نسبت داد؛ اما درایت حاکمانش سبب شد تا سیری صعودی را طی کند و بتواند از هیچ، همه چیز بسازد و به یکی از محبوب ترین شهرهای گردشگری
 
این تئاتر یک دوست است که به سختی توانسته تئاترش را روی صحنه ببرد اما از شانس خورده به ماجراهای اخیر و هیچ وسیله ای برای تبلیغ در اختیار ندارد.
امیدوارم کمک کنید تا این تئاتر که زحمت چند جوان است دیده شود.
در این اوضاع تنها کاری که ازم برمی آید همین است.
از دوستان اینجا، می‌شه بدونم که چه کسانی تهران زندگی می‌کنند؟ در حال حاضر سؤال یا زحمت و درخواستی ندارم. در آینده ممکنه یک مزاحمت کوچک برای کاری داشته باشم. 
کامنت‌ها تأیید نمی‌شن برای راحتی شما. اگر کسی مایله لطفاً پاسخ بده.
بچه خانوم مدیرمون به دنیا اومد ، کل معلما و کادر مدرسه یه گروه زدن و پول جمع کردن که براشون هدیه یچیزی بخریم. یکی از معلم ها مسئول خرید شد. امروز عکس کادو رو گذاشتن تو گروه، دو تا النگو.
نمیگم غلط یا درسته ولی فقط داشتم با خودم فکر می‌کردم چقدر کار درستیه که یه بچه کوچولو موچولو با یه فطرت پاک رو از همون اول درگیر طلا و زیور آلات و مادیات و اینا کنیم؟
من بودم برا مامانشون یچیز قشنگ به درد بخور میگرفتم که این همه زحمت کشیده. یا حتی برای دوتاشون :)
ما هیچ نیازی به دانستن برنامه‌نویسی و یا کد‌نویسی هم نخواهیم داشت و کلیه مراحل ساخت یک سایت واکنش‌گرا (Responsive) و کاملا پویا (Dynamic) را به همراه مزایای متعدد دیگری از جمله امنیت، سرعت و پایداری بالا که برای SEO بهینه شده را بدون کمترین زحمت انجام می‌دهیم.
با آموزش طراحی سایت بدون کدنویسی امکان پذیر هست.
وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد.حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد.
 
برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز.
ادامه مطلب
امسال من و محیا خیلی گزیده سراغ فیلم‌های #جشنواره_فیلم_فجر رفتیم. چون طبق لیست منتشره از خبرنگاران، ما مطابق بند فلان و ماده فلان با درخواست‌مون برای حضور در کاخ رسانه‌ها رد شد. بگذریم... من با توجه به فیلم‌هایی که دیدم، این آثار رو شایسته جایزه گرفتن و اگر در طی سال اکران شدن، دیده شدن می‌دونم.شماره یک: #شبی_که_ماه_کامل_شد / به خاطر سکانس‌های نابی که #نرگس_آبیار براشون خیلی زحمت کشیده و اشک‌مون رو توی سالن درمیاره. به همراه بازی فوق‌العاده
اجرای ارکستر متروکه فعلا متوقف شده و منی که از همه بیشتر خواهان لغو شدن این نمایش بودم الان بی‌حس نشستم یه گوشه. زحمت زیادی کشیده شد براش. حیف بود.
دو روزی میشه که مهدی اومده. دیشب صالح و ملی و سجادم بودن. دلم بسیار برای الهه تنگ شده. همزمانی برگشتن بچه‌ها و بازارچه ارتوان باعث شد دلتنگی غریبی رو حس کنم.
کاغذ کادو و نخی که گرفته بودم بی‌استفاده افتادن گوشه‌ی اتاق.

پ.ن همین الان مکالمه‌ی تلفنیم با مهدی تموم شد.
سرکار خانم علیجانی کار مبتکرانه و بسیار کارآمدی انجام داده و کتب عربی دبیرستان را به صورت ورد در اختیار دبیران گرامی قرار داده اند. ضمن تشکر از زحمت فراوان ایشان فایل آن را در اختیار کاربران گرامی قرار می دهیم.
دریافت فایل
درهنگام جنگ به خاطرداشته باش که لباس وزره سنگین منجربه دفع ضربات وهمچنین افزایش هزینه انرژی میشود.این سخن راشمرهنگامی به زبان آورده بودکه سرحسین رابه زحمت بریده بودچون سرحسین رابریدهرجاکه خون حسین میریخت زمین گلگون میشد.سررادرتوبره گذاشت درحین راه خولی سررادزدیدوبه خانه بردودرتنورپنهان نمود.شمرعصبی بودسرنبودکه پولش راازیزیدبگیردومداوم لشگریان خودراوارسی مینموددربعضی مواقع بدست خودسرسربازهارامیبریدتابگویداینان هم همدستان حسین
هنوز خنکای باد کولر بزرگ محل اسکان تمام وجودم را پر نکرده بود که کسی دوان‌دوان از پشت سر صدایم کرد که "خانم الف! برای ناهار چی می‌خورید؟"! با تردید جواب دادم که فرقی ندارد و من همه‌چیز خوارم! خندید و همین سوال را از هم اتاقیم هم پرسید و در کمتر از یک ثانیه بحث بین اینکه قرمه سبزی‌های رستوران سرکوچه خوب نیست و فلافل هم برای شام در نظر گرفته شده، منجر شد به نتیجۀ جوجه کباب برای ناهار ظهر.
 
نشستم به مرور امتحان ساعت چهار. هنوز قضیۀ "ناهار چی می‌خ
دولت روحانی زحمت کشیده و فیلم گاندو سانسور کرده چون موضوع مربوط به جاسوس هایی هستن که در دولت ایشون نفوذ کردند!
ضمن تشکر از ایشون بابت اینکه جامه عمل رو از تن تمام وعده هاشون مثل عدم سانسور و فیلترینگ و ورزشگاه و... در آوردن و اونو لخت مادرزاد ول کردن بین ملت ایران باید بگم که داداچ پیاز شد دونه ای ۱۴۰۰ تومن دیگه چی از جان ما میخوایی؟!

ادامه مطلب
وقت‌هایی که می‌گن تو و داداشت شبیه همین، می‌خوام یه آتش گنده درست کنم، و قدم‌رو، آروم، تنها و با سری پایین از شرمندگی برم وسطش، چهارزانو بشینم و منتظر بشم کامل بسوزم تا دیگه اثری ازم توی این دنیا نَمونه! یعنی می‌خوام بگم این‌قدر از خودم بدم میاد توی این شرایط، حتی اگر این حرفشون در جهت یک تعریف ازم بوده باشه!
 
پ.ن: به طبیعت هم فکر کردم، قبل از این که برم یک روبات آتش‌نشان با سنسوری‌، چیزی می‌سازم که آتش رو خاموش کنه. مزاحم آتش‌نشان‌های
                    
درباره دختری به نام اگنس که پدرش یک کشیشه و مادرش علارغم مخالفت خانواده ثروتمندش با این کشیش ازدواج کرده و الان دو تا دختر داره. اگنس با توجه به اوضاعی که دارند، تصمیم می گیره معلم سرخونه بشه اما همه چیز به این سادگی ها که اون فکرش رو می کنه، نیست و علاوه بر مشکلاتی که تو این راه داره، آدم های زیادی هم نیستن که بتونه با اون ها معاشرت بکنه...
تقریبا همیشه از خوندن کلاسیک ها لذت بردم. اگنس گرِی هم نمی گم خیلی لذت بخش بود ولی کتاب
                    
درباره دختری به نام اگنس که پدرش یک کشیشه و مادرش علارغم مخالفت خانواده ثروتمندش با این کشیش ازدواج کرده و الان دو تا دختر داره. اگنس با توجه به اوضاعی که دارند، تصمیم می گیره معلم سرخونه بشه اما همه چیز به این سادگی ها که اون فکرش رو می کنه، نیست و علاوه بر مشکلاتی که تو این راه داره، آدم های زیادی هم نیستن که بتونه با اون ها معاشرت بکنه...
تقریبا همیشه از خوندن کلاسیک ها لذت بردم. اگنس گرِی هم نمی گم خیلی لذت بخش بود ولی کتاب
تلفن همراه پیرمردی که در اتوبوس کنارم نشسته بود زنگ خورد.
به زحمت، تلفن را با دستهای لرزان از جیبش در آورد..
هرچه تلفن را در مقابل صورتش، عقب و جلو برد، نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند. رو به من کرد و گفت: ببخشید ، چی نوشته؟ .
گفتم:  همه چیزم  ..
پیرمرد با وجدی کودکانه گفت: الو سلام عزیزم …
دستش را جلوی تلفن گرفت و با صدای آرام و شادی مضاعف به من گفت:
همسرم است…
عاشق شدن آسان است آنقدر که همه انسانها توان تجربه کردن آن را دارند.
مهم عاشق ماندن اس
مطالبی برای تفکر مجدد
غنی کردن روزها مثل کتاب خواندن وقت سپری کردن با دوستان و ...
برای خودت آب پرتقال بگیر مربا بپز و ... اهل زندگی باش
شغل: کار در یک دفتر کوچک معماری کار در دفتری که پروژه شهری انجام میدهد مثل طرح های جامع و اینا و البته یادت باشه که تزت باید پروژه ی سربازیت رو کاور کنه
نسبت ما با دین: من یتوکل علی الله فهو حسبه من یتق الله یجعل له مخرجا و این قبیل مضامین بوس
جمله بابا: کار کردن درس خوندن زحمت کشیدن بیمارستان ساختن!
بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می‌گوید: فردا به فلان حمام برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.
به نزدیک حمامی رفت و گفت: کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و... 


ادامه مطلب
امروز 
آخرین جلسه کلاس کتاب نویسی بودکلاس پر از خاطره وحسهای خوبیه.
امروز آقای دکتر زحمت کشیده بودن برای هر کدوم از ما یکی از کتابهاشون را آورده بودن جالبتر اینکه با شناختی که از ما داشتن یک صفت اخلاقی ما را در کتاب نوشته بودن برای من نوشتن
تقدیم به دوست قهرمان واثرگذارم،سرکار خانم فرزانه احمدی ،بهت افتخار می کنم بانوی قدرتمند
98/10/2
خدایا شکرت 
اوقاتی هست که دلم جوری میگیرد و حالم آنگونه دگرگون میشود که دیگر زمام از دست خارج میشود.. نمیدانم به چه کسی رو بزنم، با چه کسی صحبت بکنم، خجالت میکشم، نمیخواهم باعث ملال کسی بشوم، بیش از این زحمت و بار کسی باشم.. حالم بهم میخورد، بهم میخورد زمینم تار میشود آسمانم و از دست میرود زمان... حتی الا بذکرالله هم انگار افاقه نمیکند... کاش صاحب نفسی بود به او رو میزدم، نمیدانم شاید یکی از شما که از سر اتفاق هم میخوانید یا دنبال میکنید هم دعایتان بگیرد.. خد
روزهای زیادی توی امسال داشتم که اتفاقات خوبی توشون افتاده؛ اتفاقاتی که براشون ماه‌ها نقشه کشیده‌م و برنامه‌ریزی کردم، ولی موقع محقق شدن‌شون آدم یک لحظه خوشحاله و بعد می‌ره سراغ نقشه‌ی بعدی. 
وقتی داشتم به بهترین روزهای امسال فکرمی‌کردم، اولین چیزی که بدون زحمت یادم اومد، روز نامزدی برادرم بود. هیچ دلیل دراماتیکی پشت قضیه نیست. فقط این‌که اون روز من و ف. از فرط خندیدن به برادرم کم مونده بود کف زمین دراز بشیم. 
 
دیروز سر مسئله‌ای از این که آقای همسر این زحمت من رو ندید و یک مورد ضعف کار رو به روم اورد، ناراحت شدم. بعد شروع کردم به فکر کردن به کارهایی که می‌کنم و آقای همسر توجهی نمی‌کنه، بعد چند تا از کارهای ساده‌ای رو که هر روز انجام میدم و شده جزو کارهای روزمره اما کلی ارزش داره و حواسش نیست، برا خودم لیست کردم. اما یهو یه جرقه تو ذهنم زده شد که چقدر خودت حواست به کارهای روزمره و ساده‌ای که آقای همسر هر روز انجام میده هست؟!!!
روزه آن نیست که همسایه ی ما می گیردیا که ارباب هوس ران شما می گیردروزه آن است که مسکین سحری ناخوردهبا همان معده ی خالی ز غذا می گیرد
 
 
روزه آن نیست که این ماه به عنوان رژیممالک چاق شکم گنده ی ما می گیردروزه آن است که با پیکر بی بنیه ی خودمفلسی از سر ایمان و صفا می گیرد
 
 
روزه آن نیست که چون مرد ریاکار گرفتمی کند اخم و چنان سگ پر و پا می گیردروزه آن است که هر باربر گرسنه ایزیر بار غم و اندوه و بلا می گیرد
 
 
روزه آن نیست که آقای خبیث الوکلایا که

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها