نتایج جستجو برای عبارت :

نامه ای خواهم نوشت

گفتی ازباران بسازم دفتری خواهم نوشتاینکه من راتاکجاهامی بری خواهم نوشتچشمهای توخدای حرفهای تازه اندکفرراباواژه های دلبری خواهم نوشت کنج لبهایت بهشتی گم شده رسوای منوقتی لبخندتورامثل پری خواهم نوشتبوسه بامن بوسه است ایینه باتصویرتوعشق دارددرمیانش داوری خواهم نوشتاینکه من مردابم اری خط به خط کهنگیتوبرایم دفترنیلوفری خواهم نوشتدرمیان دستهای کوچم جای تو نیستمن تمامت رابرای دیگری خواهم نوشتموج زیبای نگاهت ناگهان تردیدشدباتودارم حرفه
 علی بن محمد نوفلی گوید محمد بن فرج من گفت   حضرت بوالحسن  امام هادی ع بمن نوشت ای محمد  کارهایت را بسامان رسان و مواظب خود باش من مشغول سامان دادن کارم بودم و نمیدانستم مقصود حضرت از انچه بمن نوشته چیست که نگاه مامور امد ومرا از مصر دست بسته حرکت داد  وتمام داراییم را توقیف کرد  8 سال در زندان بودم سپس نامه ای از حضرت در زندان بمن  رسید که ای  مجمد یر سمت بغداد منزل مکن نامه را خواندم و گفتم من در زندانم و او بمن  چنین مینویسد این موضوع شگفت ا
مامون بحضرت نامه یی نوشت ودر خواست کرد حضرت در پاسخ  او نوشت در خواست کرد حضرت در پاسخ او نوشت من فردا بحمام نمیروم  وعقیده ندارم تو و فضل هم فردا بحمام روید مامون دو مرتبه دیگر بحضرت نامه نوشت  امام رضا ع باو نوشت یا امیرالمومنین من فردا حمام نمیروم زیرا دیشب پیغمبر ص در خواب بمن فرمود ای علی فردا فردا حمام نرو و من عقیده ندارم که تو و فصل هم  فردا بحمام روید مامون بحضرت نوشت شما راست مبگویی و پیغمبر ص هم راست فرمود من فردا حمام نمبروم و فضل خ
من شروع میکنم به نامه نوشتن. نمیدونم چی پیش میاد و چی پیش نمیاد. لااقل حرف هام رو بهش میزنم. خواسته ام براورده نشه، تون یه تغییری میکنه. حرف هایی رو میخونه که تا حالا نخونده. به چیزهایی میرسه که تا حالا نرسیده. شاید برای من همون آش و همون کاسه باشه، اما امید دارم برای اون افق جدیدی روشن بشه.
یعنی می شود فردا بیایم برای این پست پی نوشت بزنم که اصلاحات فصل چهار و پنج تمام شد؟
خدایا لطفا بشود...:)
 
یک چهارم پی نوشت:))))
یک چهارم کارم دیروز تمام شد، یک چهارم بعدی هم به نظر می رسد امروز تمام شود! بله طبق معمول کار چهار روزه را یک روزه تصور می کردم و نمی شد که بشود:)
دوروز دیگر می آیم پی نوشت می زنم ان شاالله:)
 
این هم پی نوشت:) بالاخره کار این دو فصل تمام شد. تحلیل بخش کمی و بخش کیفی پایان نامه ام.
من اینجام تو خونمون توی راه پله رو به روی یه لپ تاپم براتون تایپ میکنم . این جا همون جای که حس نوشتن پیدا میکنم به زودی از قطعه های کوچیک خونه و شهرم براتون عکس خواهم گرفت و راجب خیلی چیزها خواهم نوشت این روز ها حس میکنم دارم یه نفس درست درمون می کشم . 

یه لپ تاپ ، هارد اکسترنال  همین

پی نوشت اول : این جا خیلی بهم ریختس راستش نمیدونم من باید جمع کنم یا مامان :| فردا یه کارش میکنم .
پی نوشت دوم : اون کسیه ها برنج " سبز بهار " تو تصویر بالا می بینید جز ا
یاسر خادم وریان بن صلت  گوید چون خلیفه معزول امین پسر هارون در گذشت وامر خلافت برای مامون مسقر شد نامه ای بامام رضا ع نوشت و انحضرت را بخراسان   طلبید امام  رضا ع بعللی تمسک میفرمودو عذر میخواست مامون پیوسته بانجضرت نامه مینوشت تا انحضرت دانست ه چاره یی نداردو او دست بردار نیست لذا از مدینه  بیرون شد و ابو جعفر امام نهم ع  هفت ساله مامون بحضرت نوشت راه کو هستان وقم رادر پیش نگیر  بلکه ازراه بصره و اهواز و فازس بیا شاید مقصودشاین بود که انحضر
از آرمان می‌نویسم...
آرمان همان واژه‌ای که با آ‌ن بزرگ شدیم.
چشم که به جهان گشودیم جهان هارمونی ارزش‌هایش را برایمان دیکته کرد...
آموخت ورای من و منیت من را.
آموخت می‌توانم همه را من ببینم یا من را همه.
آموخت از شادیِ همه، همه شاد بودن را. از دردِ همه، همه درد بودن را.
آموخت من نبودن را و همه بودن را...
ای کاش ما غرق در معنی بودیم، غرق در بودن بودیم.
ای کاش در لغت‌نامه‌هایمان واژه‌هایی برای شرمسار بودن از وجودشان نداشتیم.
ای کاش زنده بودیم به
وشاء گفت: حسین بن علی به من گفت من ودائیم اسماعیل بن الیاس درسفرحج بودیم، نامه ای به ابوالحسن امام کاظم علیه السّلام می نوشتم، دائیم نوشت: من دختران زیاددارم، پسری ندارم، مردان طایفۀ ماشهیدشده اند،زنم راکه حامله است درخانه باقی گذاشته ام، تودعاکن که بچه اوپسرباشد ونامی برای اوبنویس که درپاسخ نوشت قدقضی…
ادامه مطلب
قهرمان افسانه ای تنیسهنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد.طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.
یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود: "چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟"آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:...
در سر تا سر دنیا
 
 
 
ادامه مطلب
من اما می‌دانم که روزی، نه چندان دیر، لابلای بیهودگیِ روزها و بی‌فایدگیِ شب‌هایم، مجبور خواهم شد همان کلماتی را برایت بنویسم که "احمد عارف" برای "لیلا"ی دوست‌داشتنی‌اش نوشت: پس می‌خواهی ازدواج کنی؟ حتما عاشقش شده‌ای. امیدوارم خوش‌بخت بشوی." تف....
نمیدانم در نامه ی اولش به وزیر جوان ارتباطات چه نوشته بود و چه انتقادی کرده بود و چه طرحی داده بود که شخص وزیر جواب نامه اش را با پستچی فرستاده بود و از او تشکر کرده بود و عنوان کرده بود که مطالبش را برای معاون فن آوری و نوآوری اش ارسال کرده است!
+ سنجاق شود به پست رها
بعد نوشت: استوری کرده است که از دفتر وزیر باهاش تماس گرفتند و اعلام کرده اند پیشنهادهایش پذیرفته شده و دعوت به همکاری نموده اند.
ابهام 0 از 4
پسر پشتِ میز تحریرش نشسته بود و نامه‌ای می‌نوشت
ولی تا به پایانِ نامه می‌رسید مجبور می‌شد کاغذ نامه‌اش را دور بیاندازد و عوض کند
نه به این خاطر که کلمات را اشتباه می‌نوشت
مشکل کاغذش بود که از اشک خیس می‌شد
یک دفعه دستانش قفل شد
قلم از دستش افتاد روی کاغذ
سرش را عمود به سمتِ سقف گرفت
دهانش باز شد و دودی از دهانش بیرون آمد و هالۀ سیاه رنگ بزرگ و بزرگ‌تر شد
دست و پا در آورد و شبیهِ شبحِ انسانی سر افکنده را درست کرد
پسر برگشت و از بی
نویسنده: Alison Green /مترجم: مریم مرادخانی /منبع: the Cut : مشاور عزیز، یک ماه پیش از کارم استعفا دادم و حالا دنبال کار جدید هستم. بلافاصله بعد از استعفا، فایل رزومه‌ام را که مدت‌ها از نوشتنش می‌گذشت اصلاح و به‌روز‌رسانی کردم. سعی کردم تمام نکات رزومه‌نویسی را رعایت کنم. اما شنیده‌ام که بد نیست در کنار رزومه، یک نامه معرفی هم به کارفرماها بفرستیم. اصلا نامه معرفی چیست و چطور باید آن را نوشت؟
پاسخ: دوست عزیز، نامه معرفی سندی است که در کنار رزومه ارس
اصرالدین شاه قاجار در ماه مبارک رمضان نامه ای به مرجع تقلید آن زمان میرزای شیرازی به این مضمون نوشت :من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخود آگاه دستور به قتل افراد بی گناه میدهم لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرمایید!آیت الله العظمی میرزای شیرازی در جواب ناصرالدین شاه نوشت:
ادامه مطلب
همه تان میدانید الان در ساحت مقدس یک دانشجوی کشاورزی هستید. حالا فکر کنید من یک کاغذ داده ام دستتان ، بالایش هم نوشته ام: پر کردن این پاسخ نامه به پایان نامه من کمک شایانی میکند. خلاصه که بیایید جواب این بچه ی دانشجوی کشاورزی علاقه مند به گرایش گل های زینتی را بدهید! گل مورد علاقه تان چیست؟ 
پی نوشت: حالا البته که من برای پایان نامه نمیخواهم. در چند و چوند کارم سرک نکشید دلبندانم، خلاصه اش اینکه میخواهم کسب و کار اینترنتی راه بندازم و به آرا مر
پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
 پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .
- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
 
 
 
 
ادامه مطلب
پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود.
تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
“پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت.
من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا
مشاوره انجام پایان نامه
انجام پایان نامه ارشد و انجام پایان نامه دکتری برای بسیاری از دانشجویان یک دغدغه اصلی در دوران تحصیلات تکمیلی به شمار می آید، بسیاری از دانشجویان در مسیر انجام پایان نامه خود نیاز به همراهی و مشاوره متخصصین این حوزه پیدا می کنند.
این مشاره شامل مراحل مختلفی می باشد از قبیل:
انتخاب موضوع
فصل اول پایان نامه
فصل دوم پایان نامه
فصل سوم پایان نامه
تحلیل آماری پایان نامه
نتایج پایان نامه و غیره
نویسنده: Alison Green /مترجم: مریم مرادخانی /منبع: the Cut : مشاور عزیز، یک ماه پیش از کارم استعفا دادم و حالا دنبال کار جدید هستم. بلافاصله بعد از استعفا، فایل رزومه‌ام را که مدت‌ها از نوشتنش می‌گذشت اصلاح و به‌روز‌رسانی کردم. سعی کردم تمام نکات رزومه‌نویسی را رعایت کنم. اما شنیده‌ام که بد نیست در کنار رزومه، یک نامه معرفی هم به کارفرماها بفرستیم. اصلا نامه معرفی چیست و چطور باید آن را نوشت؟
پاسخ: دوست عزیز، نامه معرفی سندی است که در کنار رزومه ارس
" خواهرشوهر چی کار می‌کنه؟ [همراه با خنده‌ی طعنه‌وار.] "
در راستای سوالاتی که این روزها ازم پرسیده می‌شه؛ باید عرض کنم خدمت‌تون که این چیزا گفتن نداره، ولی در حال برنامه‌ریزی یک قتل تروتمیز هستم. قطعاً تا الان هویت مقتول رو حدس زدین.
 
 
پی‌نوشت: واقعاً خواهرشوهرها فشار زیادی ُ تحمل می‌کنن. بیاین تمیز کنیم این تاریخِ خراب‌مون ُ. 
پی‌نوشت دو: لعنتی! این اولین‌باره که یک صفت این‌قدر پررنگ می‌شه که روی اسم‌م سایه می‌اندازه. آه.
پی‌نوشت
⬅️ وصیت نامه رسمی:سند رسمی است و در دفتر اسناد رسمی تنظیم می شود. اعتبار بالایی دارد و البته هزینه آن هم از دو نوع دیگر بیشتر است.⬅️ وصیت نامه سری:سند رسمی نیست و می تواند به خط هر کسی باشد، اما باید به امضا وصیت کننده برسد. حتما باید در اداره ثبت اسناد به امانت گذاشته شود.⬅️ وصیتنامه خود نوشت:سند رسمی نیست و توسط خود فرد نوشته می گردد و در صورتی معتبر است که تمام آن را وصیت کننده با خط خود نوشته، تاریخ (روز/ماه/سال) زده و امضا نموده باشد.
عزیزم!
دوتا خبر بد دارم و یه خبر خوب.
خبر بد اول اینه که پایان‌نامه ام اصلا پیش نمی‌ره و حسابی خسته‌ام کرده لعنتی.
خبر بد دوم اینه که امروز رفتم قیمت دوربین‌ها رو دیدم، باورت می‌شه دوربین 33 میلیونی هم داریم؟ حتی گرون‌تر از این هم هست! با این شرایط فعلا نمی‌تونم دوربین بخرم.
اما خبر خوب اینه که شوهرت انقدر به خودش و توانایی‌هاش ایمان داره که مطمئنه یه پایان‌نامه خیلی خفن می‌بنده و یه دوربین خیلی خفن هم می‌خره. بعد یه روز که با هم رفتیم سفر
داشتم فکر می‌کردم خوبه بعضی وقتا برای همسرم نامه بنویسم! بعد به این فکر کردم که چیا میشه نوشت؟ آخه ماهایی که به لطف تکنولوژی دم به دم با هم در ارتباطیم و از همه‌ی اتفاقات خبر داریم چه چیزی برای نوشتن توی نامه داریم؟ بعد فکر کردم خب میشه از نامه برای زدن حرف‌هایی که ناگفته می‌مونه استفاده کرد. البته فراموش نشه که نامه نوشتن رو برای خودِ «نامه نوشتن» دوست دارم! فکر می‌کنم می‌تونه اتفاق قشنگی باشه. و بعد توی ذهنم شروع به نوشتن کردم. چیزهای زی
..آخر این بغض خفی را علنی خواهم‌ کردو حرم سازیتان را شدنی خواهم‌کردمن به تنهایی از این جام نخواهم‌نوشیدهمهٔ اهل جهان را حسنی خواهم‌کردتا همه مردم دنیا بچشند از کرمشهمه را از نظر فقر، غنی خواهم‌کردهمه‌جا از حرم خاکی او خواهم‌گفتکربلا را و نجف را مدنی خواهم‌کردمیشود دید چه خون دلی از غم خوردمسنگ دل را که به یُمنش یَمنی خواهم‌کردآرزو نیست، رجز نیست، من آخر روزیوسط صحن حسن سینه‌زنی خواهم‌کرد
سید محمد رضا موسوی 
 
.................................
شای
رهروان خسته را احساس خواهم داد 
ماه های دیگری در آسمان کهنه خواهم کاشت 
نورهای تازه ای در چشم های مات خواهم ریخت 
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد 
سِهره ها را از قفس پرواز خواهم داد 
چشم ها را باز خواهم کرد ... 
*
خواب ها را در حقیقت روح خواهم داد 
دیده ها را از پس ِ ظلمت به سوی ماه خواهم خواند 
نغمه ها را در زبان چشم خواهم کاشت .
گوش ها را باز خواهم کرد ...
*
آفتاب دیگری در آسمان ِ لحظه خواهم کاشت 
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد 
سوی خورشیدی
شما تا ابتدای تابستان سال بعد می‌توانید از غم‌نامه‌های من در فراق حضرت یار بهره ببرید!
پ.ن: پس از چند صباحی اندیشه در احوالات عجیب خویش یافتم که لختی باید از فکر خانم الف برون آیم بلکه بتوانم تصمیمات مهم زندگی خود را بگیرم! فلذا از غم‌نامه هم خبری نیست و منتظر نباشید.
پ.ن: من از آن ترسم که این شوق فراوان من به وصال، مبدل به سکون عجیب در وصال گردد! پس بر آن گشتم که این شوق را فرو نهم و عاقبت را به ایزد منّان بسپارم.
پ.ن: به فزونی پی‌نوشت‌ها خرده
بسم الله الرحمن الرحیم
به علت دلایل غیر قابل ذکر از گذاشتن متن اصلی معذوریم.
این پست فقط پی نوشت دارد.
پی نوشت: دلم میخواد وقتی میرم بیرون یه قاشق با خودم ببرم چشای بعضی هارو از کاسه درآرم...
بعدا نوشت:شب رغبت هاست چه رغبتی بهتر از خواست ظهور یوسف گمگشته ی مان...
اللهم عجل لولیک الفرج
درباره ی سفر به شیکاگو مفصل خواهم نوشت اما الان لازم دارم درباره ی خبر مهمی که تازه گرفتم، بنویسم. در کمال تعجب، امروز نامه ی تایید ویزای دانشجوییم رسید!!! بهمون گفته بودن بین 9 تا 13 ماه ممکنه طول بکشه و من خودم رو آماده کرده بودم برای از دست دادن ترم اول و حتی کل سال اول. هفته ی پیش صدام زدن واسه انگشت نگاری و امروز نامه ی تایید اومد. در اینکه خوشحالم شکی نیست اما شوکه شدم. راستش باید اعتراف کنم که ته ته دلم دوست داشتم این تعطیلات سرخوشانه بیشتر
بعد از این به ندرت اینجا مینویسم شاید هم حالا حالاها ننویسم و بیشتر در وبلاگی جدید خواهم نوشت...
با آدرس جدید دنبالتون میکنم تا اگر خواستید دسترسی داشته باشید بهم...
ممکنه یه مقدار طول بکشه تا همه رو دنبال کنم
التماس دعا
بعدا نوشت:تا دو سه روز آینده اگر کسی تمایل داشت آدرسم رو داشته باشه و من دنبالش نکرده بودم همینجا اعلام کنه تا ترتیب اثر بدم...
 
 
* پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .
 
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
 
"پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم،  چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت.   من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگ
 
 
* پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .
 
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
 
"پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم،  چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت.   من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگ
با روزه  عصبانی میشم
ناصرالدین‌شاه قاجار در ماه رمضان نامه ای به مرجع تقلید آن زمان میرزای شیرازی به این مضمون نوشت:
که من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بیگناه میدهم؛ لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرمایید!
میرزای شیرازی در پاسخ به ناصرالدین شاه نوشت:  بسمه تعالی حکم خدا قابل تغییر نیست. لکن حاکم قابل تغییر است. اگر نمی‌توانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حکومت پایین بیا تا شخص با ایمانی د
سالیان دراز جستجو کردمروزها و ماهها و سالها بر من گذشتندبا زنان بسیار سخن گفتمخواستم تا کلید فتح قلب زنان را فاش کنندو راز عشق بر من آشکاردر جستجوی تو از آنان نشانت را گرفتمچون از تو گفتمحسادت کردند و آن هنگام که از تمنای دیدارت گفتم ملامتم کردندچون نزدیک شدند بوی تو را استشمام کردندو چون در چشمانم نگریستندتو را دیدند که در چشمانم منزل کرده بودینشسته بر تخت فرمانرواییچون شهبانویی که همه در خدمت و طاعت او بودندقلبم حریم و منزلگاه تو بودپش
اکونومیست: ارزشمند ترین منبع دنیا دیگر نفت نیست، بلکه داده‌ است
هفته نامه اقتصادی اکونومیست انگلیس در گزارشی در باره ارزشمندترین منابع دنیا نوشت: دیگر نفت ارزشمندترین منبع دنیا نیست و بلکه داده (data) مهمترین و ارزشمندترین منابع محسوب می شود.
این هفته نامه نوشت: دردنیای امروز کمپانی های بزرگی مانند گوگل، آمازون، اپل، فیسبوک و مایکروسافت ارزشمند ترین بنگاه‌های اقتصادی هستند. سودهای آنها سرسام ‌آور بوده و در مجموع ۲۵ میلیارد دلار سود خالص
اکونومیست: ارزشمند ترین منبع دنیا دیگر نفت نیست، بلکه داده‌ است
هفته نامه اقتصادی اکونومیست انگلیس در گزارشی در باره ارزشمندترین منابع دنیا نوشت: دیگر نفت ارزشمندترین منبع دنیا نیست وبلکه داده(data) مهمترین وارزشمندترین منابع محسوب می شود.
این هفته نامه نوشت: دردنیای امروز کمپانی های بزرگی مانند گوگل، آمازون، اپل، فیسبوک و مایکروسافت ارزشمند ترین بنگاه‌های اقتصادی هستند. سودهای آنها سرسام ‌آور بوده و در مجموع ۲۵ میلیارد دلار سود خالص در
اکونومیست: ارزشمند ترین منبع دنیا دیگر نفت نیست، بلکه داده‌ است
هفته نامه اقتصادی اکونومیست انگلیس در گزارشی در باره ارزشمندترین منابع دنیا نوشت: دیگر نفت ارزشمندترین منبع دنیا نیست و بلکه داده (data) مهمترین و ارزشمندترین منابع محسوب می شود.
این هفته نامه نوشت: دردنیای امروز کمپانی های بزرگی مانند گوگل، آمازون، اپل، فیسبوک و مایکروسافت ارزشمند ترین بنگاه‌های اقتصادی هستند. سودهای آنها سرسام ‌آور بوده و در مجموع ۲۵ میلیارد دلار سود خالص
گر تو می خواهی، نمی خواهی مرا، خواهم ترا،
سال و ماه و روز و شب تنها ترا خواهم، ترا.
تا به حسن دیگری خواهم، که بینم روی تو،
در دعا و در نمازم از خدا خواهم ترا.
جز وفا چیزی نخواهم از جهان عشق تو،
از جهان ب یوفا، ای بی وفا، خواهم ترا.
خون بها از تو نم یخواهم، بیا، خونم بریز،
در بهای جان خود، ای بی بها، خواهم ترا.
تا ز من بیگانه ای، بیگانه ام از عقل خویش،
با دل دردآشنا، ای آشنا، خواهم ترا.
هر نفس دارم هوس، باشی تو با من همنفس،
در نفسهای پسینم چون هوا خوا
⭕️ اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان در واکنش به اقدامات اخیر رییس جمهور ترکیه و اتفاقات پیرامون این اقدامات به آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل متحد نامه نوشت و مخالفت خود را با این اقدام اعلام کرد.
مشروح متن نامه و خبر: لینک
ادامه مطلب
 مردی از مسلمانان مدینه به شخصی بدهکار شد و نتوانست قرض خود را ادا کند، از طرفی طلبکار اصرار داشت که او قرضش را بپردازد، آن مرد برای چاره‌جویی به حضور امام حسین علیه‌السلام آمد.
 هنوز سخنی نگفته بود که امام حسین علیه‌السلام دریافت او برای حاجتی آمده است. برای اینکه آبروی او حفظ شود، به او فرمود: «آبروی خود را از سوال و درخواست رویاروی  و مستقیم نگهدار، نیاز خود را در نامه‌‌ای بنویس که به خواست خدا آنچه تو را شاد کند، به تو خواهم داد.»
او در
تقویم شیعه
دوازدهم ذی القعده
نامه‌ی حضرت مسلم علیه السلام به امام حسین علیه السلام
در این روز یا سیزدهم ذی القعده‌ی سال ۶۰ هجری قمری حضرت مسلم علیه السلام ۲۷ روز قبل از شهادتش نامه‌ای برای امام حسین علیه السلام نوشت و به آن حضرت خبر داد که اهل کوفه بر طاعت شما اجتماع نموده‌اند و منتظر آمدن شما هستند و در قسمتی از نامه چنین نوشتند:
«۱۸۰۰۰ نفر از اهل کوفه با من بیعت نموده‌اند. هنگامی که نامه‌ی من به شما رسید در آمدن تعجیل کنید، و السلام علیک
همکاری داشتم که دهه  هشتم زندگی خود را سپری می کرد... 
یک روز در دفتر کارمان در لابلای حرف هایش حرف های شیرینی را بازگو کرد و دلم نیامد  از آن حرف ها نوشته ای را انجا نگذارم.
میگفت :
 کودکان را مستقیم نصیحت نکنید. معمولا ما آدم ها از نصیحت مستقیم خوشمان نمی آید.
  می گفت "با رفتار خود فرزندانم را نصیحت می کنم"
و اگر میخواهی به آنها بفهمانی که کتاب بخوانند ، خودت کتاب بخوان 
خودن سیگار نکش تا آنها سیگار نکشند
خودت مشروب ننوش تا او ننوشد.
خودت زیبا س
یکی از توانگران بصره، شبی عثمان بن حنیف (فرماندار بصره) را مهمان کرد و مجلسی را
به خاطر وی ترتیب داد. گزارش این ضیافت به گوش حضرت (ع) رسید و امام (ع) فوراً
نامه‌ای را به عثمان بن حنیف نوشت: "ای پسر حنیف! شنیده‌ام، مردی از متمکنان اهل
بصره تو را به مهمانی فراخوانده و تو هم دعوت او را پذیرفته در حالی که طعام‌های
رنگارنگ و ظرفهای بزرگ غذا یکی پس از دیگری پیش تو قرار داده شده... آگاه باش! هر
پیروی را پیشوایی است که به او اقتدا می‌کند و از نور دانش او
یعنی می شود فردا بیایم برای این پست پی نوشت بزنم که اصلاحات فصل چهار و پنج تمام شد؟
خدایا لطفا بشود...:)
 
یک چهارم پی نوشت:))))
یک چهارم کارم دیروز تمام شد، یک چهارم بعدی هم به نظر می رسد امروز تمام شود! بله طبق معمول کار چهار روزه را یک روزه تصور می کردم و نمی شد که بشود:)
دوروز دیگر می آیم پی نوشت می زنم ان شاالله:)
سابقه نداشته اینجوری بشه یه ویروس خیلی  باحال از یه حشره مرموز که تازه هشدارش تو سیما شروع شده و من هم جزو اولین نفرات گیرنده هستم . صورتم به گا رفته پوستم به تف بنده انقدر خارش صورت گرفتم که فقط دارم از صورتم به جای پوست های زخمی آبه مایل به زرد دارم جدا میکنم . 
پ نوشت : 50 ت برای سه دقیقه پول ویزت دکتر پوست :(
پ نوشت : حشره ، پروانه و... هر موجود  دیگه که شب و روز تو خیاباون ولن دست نزنید و حتی نزارید روتون بشینن در صورت نشستن به زودی به چیز خواهید ر
به نام او
بازم مینویسم همونطور که در دفتر های خاطراتم نوشتم و در وبلاگ های قدیمی ام میدونم یه روز اگر عمری باشه بازم این نوشته هارو خواهم خوند و اون روز خیلی هاشو اصلا یادم نمیاد در چه حالی نوشتم امروز که اینو مینویسم اتفاق بزرگی رخ داد خیلی بزرگ
میدونم سالها ازش خواهد گذشت ولی فراموش نخواهد شد شاید روزی جراتشو کنم واضح ازش بنویسم ولی امروز اینو میدونم بیش از این دلم راضی نیست اگر عمری باشه وبلاگو کم کم مطالبشو تخصصی تر خواهم کرد و در مورد با
اوایل بهم می گفت آجی
بعد شد مامان
بعد تر آله
فکر می کنین چند وقته چی صدام می زنه؟ نامه!
 
+تو خونه ما، آدم بزرگا هم مثل بچه ها حرف میزنن.حالا گفت و گوی  این چند وقت  اخیر این طوری صورت می گیره:نامه یه چای میریزی برامون؟ نامه میای بریم بیرون؟ گوشی رو بده به نامه.نامه کجایی؟نامه کجا میری؟!
*نامه صورت دیگری از فاطمه است که خواهرزاده ی دو ساله ام مرا صدا میزند :)
++اون یکی خواهر زاده ام که بزرگتره بهم میگه: خاله فاطمه..اما وقتی خیلی دوستم داره و میخواد
بسم الله الرحمن الرحیم و بذکر ولیه.کمتر از 10 روز پیش نوشتم که مرا هر کجا ببری خواهم رفت و دعایی نمی کنم، امیدی ندارم و بعد در حال نوشتنشان اشک ریختم. در خیال، درِ خانه ی ولی تو را محکم زدم، چند بار پشت سر هم. هر بار محکم تر. باور نداشتم که پشت در بمانم. در خیالم در اوج سرما در باز شد و من به داخل خانه هدایت شدم. به من قهوه ی عربی تعارف کردند و بعد ... امام آمدند. من اشک ریختم و هیچ نگفتم. چند دقیقه ای سکوت کردم و بعد هق هق من فضای خانه را پر کرد. گفتم و ش
( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود)
 
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است
 
که در زمان ناصرالدین شاه ،دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود
و بسیار بسیار آدم فقیری بود.
 
یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد.
 
نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود.
 
 
مضمون این نامه :
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
خدمت جناب خدا !
 
سلام علیکم ،
اینجانب
ادامه مطلب
کاغذ های سفید را از کیفش بیرون کشید و کیفش را روی زمین انداخت. به سرعت به سمت میزش که گوشه اتاق بود رفت و صندلی را عقب کشید. پشتی صندلی به دیوار گچی برخورد کرد و کمی گچ رو زمین ریخت.
روی صندلی نشست. قلمش را در دست گرفت و شروع به نوشتن کرد.
موضوعی نداشت، فقط نوشت.
هرچیزی را که می‌توانست نوشت، هرچیزی که توی مغزش بود را روی کاغذ ریخت. انگار هرلحظه گلوله‌ایی به مغزش برخورد می‌کرد و محتویات مغزش روی کاغذ می‌پاشید.
درد دستش را نادید گرفت، خط به خط و ک
سلام. 
چنگیزخان از مردم آسیای میانه بود و نمی دانست که برای آنکه کوکب اقبال بر روی شانه‌هایش بنشیند باید تا پنجاه سالگی صبر کند. چنگیزخان سالها در حصار کوه و بیابان جنگید و بعداز کشتار بازرگانانش و پررویی ها و یاوه گویی های گوجلوک خان قراخاطایی و همچنین نامه های قره خان از سرزمین قره خانیان ، عزم را جزم کرد تا هر دوی آنان سرجای خود بنشاند. چنگیزخان نامه ای به گوجلوک مسیحی که مسلمانان را می کشت تا طوایف چینی های سیاه را جایگزین آنان کند نوشت :
نامه نهم:
مریم عزیزم ؛ باور کن آینده من بدون تو تصور نمی‌شود. تو رخنه  کرده‌ای در تمام ثانیه‌هایِ زندگی‌ام. تو این روز‌ها احساس می‌کنم که بیشتر دوستت دارم. روز‌هایی که چشم‌هایِ انسان‌ها راحت‌تر از قبل برای همیشه بسته می‌شود!
تو برایِ من همیشه آن تک گُل مریمی که مواظبش خواهم بود و پایِ وجودت را با دوست‌داشتنی زلال و شفاف نمناک خواهم کرد تا رشد کنی و هر دویمان را برسانی به حقیقت عشق.
نامه نهم:
مریم عزیزم ؛ باور کن آینده من بدون تو تصور نمی‌شود. تو رخنه  کرده‌ای در تمام ثانیه‌هایِ زندگی‌ام. تو این روز‌ها احساس می‌کنم که بیشتر دوستت دارم. روز‌هایی که چشم‌هایِ انسان‌ها راحت از قبل برای همیشه بسته می‌شود!
تو برایِ من همیشه آن تک گُل مریمی که مواظبش خواهم بود و پایِ وجودت را با دوست‌داشتنی زلال و شفاف نمناک خواهم کرد تا رشد کنی و هر دویمان را برسانی به حقیقت عشق.
یا سبحان
 
از امروز قصد دارم کمی تغییر فاز بدهم. تا الان هرچه نوشته ام، صرفاً تمرینی  بوده برای ورزش قلم و پرورش خیال ادبی؛ اما از امروز، علاوه بر شیوه ی قدیم، بر سبیل تازه ای خواهم نوشت و آن، فلسفی نوشتن است و در حقیقت، فلسفه یعنی یافتن حقایق با یاری عقل. به یاری خدا، اولین گام این راه سخت را در پست بعدی خواهم برداشت. البته، شما بزرگوار نیز، باید هم نوا با بنده یاعلی بگویید و عشق را آغاز کنید... 
 
+ قبلا گفته بودم که باید مثل بچه ی آدم فقط و فقط د
نکات مهم در نگارش پایان نامه کارشناسی ارشد عبارتند از:
در ابتدا قبل از نوشتن پایان نامه، باید از سایت دانشگاه خود فرمت نگارش پایان نامه را دریافت کنید. این فایل حاوی اطلاعاتی مهمی از قبیل سایز و نوع فونت ­ها، فهرست بندی، صفحه بندی و... می باشد که در نگارش پایان نامه به آنها نیاز خواهید داشت.
عنوان و موضوع پایان نامه را در صفحه نخست باید به صورت خوانا نوشت.
نوشتن مقدمه و خلاصه ای از موضوع پایان نامه ضروری است.
فصل اول شامل اطلاعاتی محتوایی از پر
خب بعد از مدت ها وقت آن شد یک پس دیگر درباره انجام پایان نامه برای شما عزیزان بنویسم که اینار رشته حسابداری را برای شما انتخاب کرده ایم.
دوستان زیادی از ما سوال کردند که کسانی که در رشته حسابداری مشغول به تحصیل هستند چگونه می توانند یک پایان نامه خوب بنویسند؟
قبلا هم گفته ایم فرق نمی کند که چه رشته ای می خوانید و باید برای انجام پایان نامه خود وقت کافی بگذارید زیرا همه چی به پایان نامه شما دارد و اگر بخواهید یک جای خوب استخدام شوید، حتما باید
گمانم با پست قبلی‌ام ریدم. در واقع باید بیشتر به این موضوع فکر می‌کردم و برای ارسالش دست نگه می‌داشتم. تنها منظور بنده این بود که روزمرگی‌هایِ یکی دو خطی‌ام را در کانال خواهم نوشت و مسائلی که مهم‌تر و جدی‌تر و خصوصی هستند همچنان در وبلاگم نوشته خواهند شد. درباره‌ی کپشن‌های اینستا هم باید بگویم که هرآنچه که بنویسم را هم در اینستا و هم در وبلاگ منتشر می‌کنم. حقیقت این است که گاهی خسته می‌شوم! از سردرگمی، از زندگی، از کرختی و از آدم‌ها خس
بشنوید
این تمام روزهای من، و تمام روز من است.
دیگر نخواهم نوشت. می‌دانم که این، عذاب بزرگی‌ست برای کسی که معتاد نوشتن است. من هفته‌ی سوم را می‌خواهم. و تا بدان نرسم، نخواهم نوشت.
بگذار در این آخرین کلماتم - امیدی به رسیدن، به فهمیدن، به چشیدن هفته‌ی سوم ندارم - از تو یادی کنم. همین بس، که مرا، رویای مرا، خواسته‌های مرا، فهم مرا، انتظارات مرا، توانایی مرا، ترس‌های مرا، امید مرا، وجود مرا ربوده‌ای. مرا بی هیچ پایی رها کرده‌ای و می‌گویی برو.
می‌دانم، خیلی وقت بود ننوشته بودم. دست و دلم نمی‌رفت به نوشتن، و هنوز هم نمی‌رود. ولی هفته‌ی پیش به خودم آمدم و دیدم بلاگ را باز کرده‌ام و می‌نویسم. نوشته‌ی بیو را تازه به روز کردم، بیست و سه ساله به جای بیست و دو. با چند ماه تاخیر. ولی چرا ننوشتم؟ چرا ا می‌نویسم؟ آیا بیشتر خواهم نوشت؟ راحت‌تر است که جوابی ندهم. اینجا خانه‌ی من است، می‌توانم حتی سال‌ها خالی بگذارمش و هر از چند گاهی برگردم و دستی به سر رویش بکشم. این کنترل نسبی روی داشته‌
با نگاهی که تو داری بر من ،من از این قاعله رد خواهم شدتو زمن فاصله می گیری ومن  باز ازاین فاصله رد خواهم شدگرچه تاراج نگاه تو شده ،عمر ناچیز من وهستی منمن به یک ذره ی لطف تو مگر، باز از این قافله رد خواهم شددستهایت پرمهر ،دیدگانت پرنور،مقدمت عاطفه از جنس بلورباز هم با طپش قلب تو من، از در عاطفه رد خواهم شد
خبر بمامون رسید  فضل بن ذوالر یا ستین باو گفت یا امیرالمو منین اگر امام رضا با این وضع  بمصلی  محل نماز عید  رسد مردم فریفته او شوند  و صلاح اینستکه از او بخواهی برگردد  مامون بسوی  حضرت کس فرستاد ودر خواست بر گشتن کرد  اما رضا کفش خود را طلبید سوار شد و مراجعت فرمود 8 یاسر خادم گوید چون مامون از خراسان بعزم بغداد بیرون رفت و فضل ذوالریاستین هم بیرون رفت ما نیز همراه امام رضا  ع بیرون شدیم در یکی نامه یی برای فضل بن سهل از برادرش حسن بن سهل امد
ارنی انظر الیک...
پی نوشت:
یادمه بهش گفتم می خوام بهت هدیه بدم اما دستم بهت نمیرسه
گفت به جای من بده به کسایی که منو دوست دارن
فلیصل شیعتنا 
الان یادم افتاد وقتی به خیالم خواستم چنین کاری بکنم باز هم با دعوت نامه او اجازه پیدا کردم و از طرف آستان او راهی شدم
چرا همیشه یک قدم جلوتری...
1. نامه راجع به لایحه بودجه
2. نامه نخست به رئیس محترم جمهور
3. نامه به رئیس محترم مجلس دربارۀ تعارض منافع عمومی و خصوصی پزشکان
4. نامه دوم به رئیس محترم جمهور (نامه تبیینی مربوط به مورد 2) دربارۀ راهکارهای کوتاه و میان مدت دربارۀ بهبود محیط کسب و کار
سلام خدمت دوستان عزیز و همراه همیشگی وبلاگ ما. در این پست قصد داریم راجب ویژگی یک پایان نامه خوب صحبت کنیم که چه کارهایی باید انجام دهید و چگونه می توانید در نوشتن یک پایان نامه حرفه ای موفق باشید.
همانطور که می دانید یک پایان نامه خوب مقاله بیس است. یعنی اینکه شما براحتی باید بتوانید از یک پایان نامه مقاله در سطح بین المللی استخراج کنید.
دومین نکته اینکه پایان نامه شما نباید عنوان تکراری داشته باشد و کاملا باید نو و دست اول باشد.
سوم نکته پای
چندی پیش، وحید جلیلی، نامه‌ای در انتقاد از حسین محمدی، که رابطِ نهادهای فرهنگی با آیت‌الله خامنه‌ای‌، و یکی از معاونان بیتِ اوست، نوشت، تا مسائلی را به‌زعمِ خود موشکافی کند. می‌دانید که چنین کاری در این مملکت جرم بزرگی‌ست، چراکه اگرچه مطمئنا تمامی رئیس جمهورهای همه کشورهای همه دنیا، -به جز بشارجانِ اسد!- یک مشت حرامزاده آلوده به حیله و کثافت‌اند، رأس اداره این مملکت یک شبه‌معصوم است که نوچه‌هایش معتقدند چشم بصیرت دارد و بنابراین هی
اصرالدین شاه قاجار در ماه مبارک رمضان نامه ای به مرجع تقلید آن زمان میرزای شیرازی به این مضمون
نوشت :من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخود آگاه دستور به قتل افراد بی گناه میدهم لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرمایید!آیت الله العظمی میرزای شیرازی در جواب ناصرالدین شاه نوشت:بسمه تعالی حکم خدا قابل تغییر نیست لکن حاکم قابل تغییر است اگر نمیتوانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حکومت پایین بیا تا شخص با ایمانی در جایگاه تو ق
چه برایم به جا گذاشته‌ای؟ که درونش هنوز غوطه ورم
این تمام غنیمتم از توست: نامه‌هایت، امید مختصرم
همه را از برم، قلم به قلم، واژه‌های تو آسمان من است
گفته‌ای از گذشته‌ها بگذر من ولی با تو باز همسفرم
می‌کشم بر تنی که می‌لرزد، یک به یک این حروف روشن را
چه حقیرند پیش این خورشید، همه ابرهای روی سرم
واژه هایت مرا بغل شده‌ و در دلم لحظه لحظه حل شده‌ و
قطره قطره مرا عسل شده‌اند، در گلوگاه بغض‌های ترم
این که تکثیر می‌شود در من، سرطان طلایی کلمات
شهرو
لغت‌نامه دهخدا
شهرو. [ ش َ ] (اِخ ) شهربانو زنی زیبا از کشور ماه آباد (= ماد) بود که شاه موبد شیفته ٔ او گردید و از او درخواست که به ازدواج وی درآید و شهربانویش گرداند. شهرو بپاسخ گفت که مویش بسپیدی گرداییده و از او فرزندان آمده است و چون «ویرو» پسری دارد آنگاه شاه با او پیمان کرد که اگر دختری آورد او را به زنی به وی دهد. پس از چند سال شهرو دختری آورد که او را «ویس » نامید و به دایه سپرد و این دایه او را با خود به سرزمین خویش «خوزان » برد. دایه سرپ
کتاب طُرقهشاعر: وحید جلالی

از گلی رنگ و بو نمی خواهماز کسی پرس و جو نمی خواهممی نشینم به کنج خلوت خویشبعد از این های و هو نمی خواهمهر کس از هر کسی که پیغامیمی رساند، بگو نمی خواهمآرزو هم سراب موهومی استمن دگر آرزو نمی خواهمچیزی از بختِ مضحک مستپستِ بی آبرو نمی خواهممن دگر بعد از این خودم رابا آینه رو به رو نمی خواهماو که دیگر مرا نمی خواهدمن خودم را چو او نمی خواهمچشم در چشم آینه تا چند؟ من چیزی جز از او نمی خواهم
برای تهیه ی این کتاب می توان
وقتی کوه گم شد: کسی که روی کوه را هم کم کرده است، بخوانید روایت زندگی اش را.
وقتی کوه گم شد: بهزاد بهزادپور
معرفی:
کوه گم نمی­ شود. محکم و پابرجاست. قهرمان جوان این کتاب کاری کرده ­است که کوه هم مقابلش به شکوه قد علم می­کند. اما امان از وقتی که قهرمان خواستنی داستان دزدیده می­شود. . .حیف است پهلوان کشورت را نشناسی.
خلاصه:
این کتاب ماجرای عاشقانه متفاوتی است بین یک پسر کتاب فروش و یک دختر نوجوان.پسر نامه هایش را پشت کاغذهای باطله می نوشت، کاغذهایی
به فصل زیبای پایان نامه نزدیک شدم. یعنی رسیدم
اون نمره زیبا و قشنگی که سر درس سمینار گرفتم باعث شد از هرچی پایان نامه است زده بشم
حالا چاره ای نیست دیگه
بریم ببینیم تهش چی میشه
هر الاغی هم از راه میرسه میپرسه پایان نامه ام رو چی کار کردم
آقا جان سخته ننوشتم!
کلا من آدم کارهای سختم
انجامشون نمیدم!
انقدر عصابم خورده که به همه چیز و همه کس فحش میدم :)
یا ستار العیوب
 
یه دندونم درد میکنه.قبلا درستش کردم. اما دوباره خراب شده به گمانم این قبلا که میگم منظورم 8 سال پیشه. 
تو این کرونایی دندون درد چی میگه
خدایا....
 
 
پی نوشت
امون از خواب های پریشون دختر...
یک خواب هایی میبینم این مدت که قشنگ کابوس... 
خواب ها هم کفاره گناها میشه حساب بشن خدای خوبم؟
 
پی نوشت 2
در مورد ماهیت درد فکر میکنم... 
درد چیزیه که روح حسش میکنه. نه جسم... حتی درد جسمانی. 
به خاطر همین بدنی که روح ارتباطش باهاش قطع شده (بدن فرد مرد
اگر شما برای دوستی از جون و دل مایه گذاشته باشین و اونوقت متوجه بشین یه جایی طرف باهاتون رو راست نبوده چه میکنین؟
خواهشا دوستانی که این پست را میخوانند جواب بدهند. 
پست رمزدار بعدی بیشتر در این باره خواهم نوشت.
+ نظرات بدون تایید نشان داده میشود
ادعا می کنم با قدرت
و ایمان دارم با تمام وجود
که 
یادگیری با نوشتن اتفاق میفته
با نوشتن
...
زندگی نامه ی موفق ها رو نخون، بنویس
کتاب های خوب رو نخون، از روی آن ها بنویس
مطالب عمیق و تاثیرگذار رو نخون، از روی آن ها بنویس
به تراک های آموزشی گوش نده، وقتی گوش میدی بنویس
خان دایی عزیزم،سلامامیدوارم حالا که نامه را گشوده و مشغول خواندن آن هستید،حال و احوالتان خوب و اوضاع بر وفق مراد باشد.سال نوی شمسی تان مبارک باشد و در سال جدید سلامتی و موفقیت در ایستگاه های قطار زندگی انتظار کشتان باشند.خان دایی جان، لابد از دیدن اسم خواهرزاده تان شگفت زده شده اید و بلند فکر کردید: « نکنه برای کسی اتفاقی افتاده؟!» و منشی تان در جواب گفته: « حتما باید اتفاقی افتاده باشه که یه خواهرزاده یادی از خان دایی اش بکند؟!» البته خوب که
#حدیث_مهدوی 
امام هادی(ع)
«علی بن مهزیار می گوید: به خدمت امام هادی علیه السلام نامه نوشتم و از «فرج» پرسیدم، در جواب نوشت:- «اذا غاب صاحبکم عن دار الظالمین فتوقعوا الفرج».- «هنگامی که صاحب شما از جایگاه ستمگران ناپدید شود، منتظر فرج باشید».
اثباة الهداة/ ج3/ ص479 و کمال الدین/ ص380
سلام.
من مهسا پوست فروش دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه دین دانشگاه تهران و در حال کار کردن روی پایان نامه ام هستم.این وبلاگ را برای سمت و سو دادن به نوشته هایم منتشر کردم و امیدوارم کم کم بتوانم به عنوان یک مربی فلسفه برای کودکان تجربیاتم را نیز بنویسم ولی فعلا در حد یک فعال فبکی محسوب می شوم.در هر حال این وبلاگ را به عنوان انگیزه ای برای نوشتن پایان نامه ام که در این حوزه است ساخته ام.بعدها بیشتر از خود و حال و هوایم خواهم گفت :)
یک تیتر بزرگ:    رازهایتان را بگویید،رازهای گفتنی تان ربگویید...با خودش گفت الان پر می شود از حس های عاشقانه مثلا: دوستش دارم...باید بهش بگویم که دوستش دارم..نمی داندکه دوستش دارم..باهم قرار ازدواج گذاشتیم...
نوشتند..خواند..آتش گرفت...فکرش..خیالش...گیج بود..گفت از سر شیطنت چه حرف ها می زنند..راه رفت..نفس عمیق...باز نوشتند..گریه اش گرفت..گفت این ها که رازهای نگفتنی بود چرا گفتید...ردشد..بی خیال..ایستاد..اشک..بغض...گفت..باید می نوشت..شایدکسیحواسشجمعشد..شاید
در آینده و توی زندگی مستقلی خودم،هیچ وقت گشنه نمی مونم...ولی آخر سر بر اثر یک بیماری که سر و تهش به معده بر میگردد خواهم مُرد-_-
پی نوشت:درسته از آشپزی متنفرم ولی دیگه قاطی کردن چهارتا چیز که آخرش خیلی بدمزه میشه ولی از گشنگی داری میمیری و مجبوری بخوریش که کاری نداره..‍♀️
داییم اینا این دو سه روزو شیراز بودن و خونه ی ما.
امشب با هم رفتیم کوه دراک، خیلی سرد بود و نشد زیاد از ماشین پیاده شیم. البته میشد پیاده شدا، ولی زیاد باد میومد و همه ترسیدن سرما بخورن و قیدشو زدن. ولی من یادِ سرمایِ ناکجا افتادمو دوست داشتم تو همون باد بشینم و سرما رو تا تَه احساس کنم.
بعد از این مطلب سریع میخوابمو ظهر که بیدار شم هیفدهمه. و یه چشم که رو هم بزارمو باز کنم رسیدیم به انتهای آبان. برجِ 9 شروع خواهد شد پس بزودی. موندم تصمیمِ غیر مترق
سفارش رساله
انجام پایان نامه ارشد و انجام پایان نامه دکتری برای بسیاری از دانشجویان یک دغدغه اصلی در دوران تحصیلات تکمیلی به شمار می آید، بسیاری از دانشجویان در مسیر انجام پایان نامه خود نیاز به همراهی و مشاوره متخصصین این حوزه پیدا می کنند.
این مشاره شامل مراحل مختلفی می باشد از قبیل:
انتخاب موضوع
 نگارش پروپوزال
فصل اول پایان نامه
فصل دوم پایان نامه
فصل سوم پایان نامه
تحلیل آماری پایان نامه
نتایج پایان نامه و غیره
من این ها را نمی خواهم، زمین ها را نمی خواهمزمان ها را و دین ها را، کمین ها را نمی خواهم 
من از این خطّه بگذشتم، ز ما و من رها گشتمرهای قریه و دشتم، غمین ها را نمی خواهم
ز زیبایی و رعنایی دلم تنگ آمد و دیگرفریبا را و رعنا را،‌ متین ها را نمی خواهم
ز چرخ فصل بگسستم، فرا جستم چو بنشستمخلاص خویش بربستم، قرین ها را نمی خواهم
به گوشم زنگ بالا زد که بر شو وقت پرواز استمرا چون رقص نرمین است خشین ها را نمی خواهم
مبارک بادِ این پیر عجوزین را نخواهم گفتکه
وقتی کوه گم شد: کسی که روی کوه را هم کم کرده است، بخوانید روایت زندگی اش را.
وقتی کوه گم شد: بهزاد بهزادپور
معرفی:
کوه گم نمی­ شود. محکم و پابرجاست. قهرمان جوان این کتاب کاری کرده ­است که کوه هم مقابلش به شکوه قد علم می­کند. اما امان از وقتی که قهرمان خواستنی داستان دزدیده می­شود. . .حیف است پهلوان کشورت را نشناسی.
خلاصه:
این کتاب ماجرای عاشقانه متفاوتی است بین یک پسر کتاب فروش و یک دختر نوجوان.پسر نامه هایش را پشت کاغذهای باطله می نوشت، کاغذهایی
آشنایی با بخش نامه های نهج البلاغه (نامه شناسی نهج البلاغه)
 
تعداد نامه‌ ها
موضوع نامه ها
طولانی‌ترین و کوتاه‌ترین نامه ها
مخاطب نامه ها
نامه های مشهور
ترتیب نامه ها
زمان و مکان نامه ها
 
لطفا کلیپ رو در "ادامه مطلب" ببینید و به دوستانتون هم ارسال کنید
ادامه مطلب
یک زمانی، در دوران خیلی نوجوانی، به واسطه شرکت در مسابقات وبلاگ نویسی و رتبه اول کسب کردن، متعلق شدم به این آستان و این مجال ، برای نوشتن حرف ها، درد ها، بی حوصلگی ها و... یا خوبی ها، خوشی ها، البته اگر اصل چراغ خاموش را رعایت نخواهم کردن!!!
آن موقع ها کسی بود به نام لیلای مجنون، اسم وبلاگش بود، که البته هرچه گشتم پیدایش نکردم تا از متن هایش برایتان بنویسم بدانید چه مجنونی بود برای خودش!!!
تا آنجایی که یادم می آید، معشوقش، دقت کنید، معشوقش رهایش
پایان نامه یکی از واحدهای درسی در دانشگاه است که شما باید حتما برای فارغ التحصیل شدن باید آن را به نحو احسن انجام دهید. انجام پایان نامه حقوق یکی از دشوارترین پایان نامه ها در رشته انسانی است و به صورت کامل توضیح می دهیم که چگونه باید انجام دهید. این مقاله بخشی کپی شده از موسسه انجام پایان نامه مشاوران تهران است که در ادامه به آن می پردازیم.
ادامه مطلب
بسمه تعالی
 
به متین؛
درباره اندیشه، فرم و تحول ایماژ ها
 
 
نوشته زیر انضمامی ترین نوشته ای است که تا الان نوشته ام و فکر می کنم نوشتن آن در این دقایق، ضروری ترین کاری است که می توانستم انجام دهم.
هیچ چیزی را نمی توان انضمامی تر از مسئله ای که در مورد آن خواهم نوشت پیدا کرد. در واقع ما در مورد مسائل انضمامی به طور بسط یافته ای دچار توهم هستیم. آن چیزهایی که تاکنون انضمامی فرض می شدند در میان هاله های غلیظ انتزاعیات، هیجانات و احساسات جا گرفته ا
مطمئنا فرداها ای کاش هایی فکرم را پر کنند که دیروزها اگر بودند..فرداها دغدغه هایی خواهم داشت که دیروزها فقط برنامه بودند..فردا من خودم را دوست خواهم داشت!خود آینده ام را!..درحالیکه نفرت تنها واژه ایست که از خود گذشته به یاد دارم...دیدی متفاوت خواهم داشت مانند سهراب سوار بر قایق که آینده ام را با آن بسازم...اینده ای پر از هیجان... پراز عشق...پر از بودن...و آینده ای پر از امید...اینده ای که حتما می اید و آینده ای که هست!
فردا ها کمین کرده اند... فرداها منت
آیدا! بگذار بی‌مقدمه این راز را با تو در میان بگذارم که من، در عشق، بیش از هر چیز دیگر، بیش از لذت‌ها، آتش و شور و حرارت آن را می خواهم؛ بیش از هر چیز، بی‌تابی‌ها و بی‌قراری‌هایش را طالبم... سکوت تو، شعر را در روح من می‌خشکاند. شعر، زندگی من است. حرف‌های تو مایه اصلی این زندگی است و مایه‌های اصلی این زندگی می‌باید باشد. 
اگر به تو می‌گویم که آیدا! این همه اصرار که به تو می‌کنم تا به حرف بیایی، در واقع تنها برای حرف زدن تو نیست، برای آن است ک
به رسم ادب، سلامبا تشکر فراوان از دو بزرگوارِ عزیز، دختر خرداد و جَوون تنها که بنده رو به این چالش دعوت کرده بودند و متاسفانه بنده یه مدتی نبودم و کلاً دیر رسیدم ولی چون قول دادم نوشتم :)ای کاش می شد همه حرف ها رو مو به مو نوشت و اسم برد و بعد واقعاً به گذشته برمی گشتم :)سلاماین نامه هیچ وقت به دستت نمی رسد الا به واسطه ی معجزه و اگر معجزه شود نمی دانم این نامه در چه سنی به دست تو می رسد. این نامه را برای سن ۱۲ سالگی ات می نویسم، خوب می دانم حرف گوش ک
سلام دوستانمطابق رسم هر سالهو با توجه به اهمیت دانشیک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت استان شاالله بر ان شدیم بسته های نوشت افزار جهت دانش اموزان نیازمند تهیه نماییم.با کمک خیرین و همت جوانان انقلابی  بسته های نوشت افزار به دانش آموزان نیازمند اهدا گردد....اجرتان عندالله
در آستانه سال تحصیلی
سلام دوستانمطابق رسم هر سالهو با توجه به اهمیت دانشیک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت استان شاالله بر ان شدیم بسته های نوشت افزار جهت دانش اموزان نیازمند تهیه نماییم.با کمک خیرین و همت جوانان انقلابی  بسته های نوشت افزار به دانش آموزان نیازمند اهدا گردد....اجرتان عندالله
در آستانه سال تحصیلی
دیشب گردنبدم را باز کردم، توی لیوانی که خاطره برایم رویش را با ویترای موج و ماهی کشیده گذاشتم و لیوان را توی قفسه کتاب‌هایم. گردنبندم شکل خیلی ساده‌ای دارد، یک توپ کروی که رویش نگین‌های کوچک دارد و وسطش خالیست، همانجایی که یک زنجیر ساده از آن عبور می‌کند. وقتی سوم راهنمایی بودم خریدمش. با پول جایزه‌های مسابقات مدرسه و استانی و کشوری که می‌رفتم، و البته مامان و بابا هم کمی از پولش را کمکم کردند. از وقتی خریدمش، یادم نمی‌آید از گردنم بازش
خان دایی عزیزم،سلامامیدوارم حالا که نامه را گشوده و مشغول خواندن آن هستید،حال و احوالتان خوب و اوضاع بر وفق مراد باشد.سال نوی شمسی تان مبارک باشد و در سال جدید سلامتی و موفقیت در ایستگاه های قطار زندگی انتظار کشتان باشند.خان دایی جان، لابد از دیدن اسم خواهرزاده تان شگفت زده شده اید و بلند فکر کردید: « نکنه برای کسی اتفاقی افتاده؟!» و منشی تان در جواب گفته: « حتما باید اتفاقی افتاده باشه که یه خواهرزاده یادی از خان دایی اش بکند؟!» البته خوب که
سلام خوده 10 ساله ام :| من از 20 سالگی دارم نامه send  میکنم . خوده 10 ساله ام اول از همه با هیچ کسی تو زندگیت تو همون دوران خیلی صمیمی نشوو و این صمیمت رو به عشق و نفرت تبدیل نکن چون به مدت 10 سال باز نمیتونی به همچین روز ها فکر نکنی پس از همون اول ولش کن . هیچ دِینی واسه کسی نداشته باش ، زیاد تو افکار پلید غرق نشو زیاد به چه کنم چه کنم فکر نکن غرق میشی ، برو باشگاه ثبت نام کن ( کیک بوکسینگ یا هر چیزی بتونی انرژی بی نهایتت رو خالی کنی ) از همه مهم تر سایت ها پ
بله من به نقطه ضعف بزرگی در رابطه با خویشن خویش پی برده ام و آن ناتمام رها کردن کار هاست. برای همین تصمیم گرفتم قدم اول را بردارم و یکی از اولین کار هایی که برای همیشه ناتمام رها کرده ام را تمام کنم؛ نتیجه را در ادامه همین پست خواهم نوشت.
آنتونی ۴۰ ساله بود که دکترها به وی گفتند، یک سال دیگر بیشتر زنده نیست؛ زیرا توموری در مغز خود دارد. وی بیشتر از خود نگران همسرش بود که پس از وی چیزی برای وی باقی نمی گذاشت. آنتونی قبل از این هرگز نویسنده حرفه ای نبود، اما در درون خود میل و کششی به داستان نویسی حس می کرد و می دانست که استعداد بالقوه ای در وی وجود دارد. بنابر این تنها برای باقی گذاشتن حق الامتیاز نشر برای همسرش پشت میز تحریر نشست و شروع به تایپ کرد. او حتی مطمئن نبود که آیا ناشری حا
نامه رسان نامه ی من اورسان
کنج قفس مانده غزل گو رسان
نام و نشانی که همان کوی عشق
شرح پریشانی وهمگوی عشق
نامه رسان درچوزدی وانکرد
پشت دراو هست که حاشانکرد
اول ازاورخصت اعجاز کن
نامه رسان نامه ی من باز کن
نامه ی من را همه ازرو بخوان
ازغم وازغصه ی آهو بخوان
زنده مرادر،دمِ در خاک کن
اشک من واشک خودت پاک کن
(علی خودى آغمیونی)
دیروز حرم رفته بودم، برای زیارت و برای تحقیقات. پروژه درس تاسیسات الکتریکی من، نورپردازی بناهای مذهبیه، که توش حرم حضرت معصومه (س) رو به عنوان یه نمونه موردی بررسی می‌کنم. از تمام گوشه و کنار حرم و نورپردازی‌هاش عکس گرفتم، و می‌خواستم که روی سقف حرم هم برم و از گنبد عکس بگیرم. تا دفتر مدیریت حرم رفتم، و برای من توضیح داد که باید از دانشگاه برای حراست مرکزی حرم نامه بیاری، تا اونا به ما نامه بدن و اجازه بدیم با یه خادم بری روی پشت بوم، اونم فق
تقویم شیعه
هفتم رجب
طلب امام رضا علیه السلام برای ولایتعهدی
در هفتم رجب سال ۲۰۰ هجری قمری، مامون (لعنت الله علیه) برای امام رضا علیه السلام نامه‌ای نوشت و در آن نامه امام رضا علیه السلام را برای ولایتعهدی به مرو احضار کرد.
تقویم شیعه، نوشته استاد حجت الاسلام عبد الحسین بندانی، صفحه ۱۸۹
در تاریخ ذکر شده است که امام حسین علیه السلام، برای رفع مشکل بی آبی، اقدام به حفر چاه کردند ولی دشمن وقتی متوجه این کار شد از ادامه حفر چاه جلوگیری کرد.
مثلا در کتاب «الفتوح» آمده است که:چون این خبر به عبیدالله زیاد رسید در ضمن نامه ای به عمرسعد، از او خواست که نگذارند اهل بیت امام حسین(علیه السلام) به آبی دست پیدا کنند و در نامه اش نوشت: «به من چنان رسانیده اند که حسین(علبه السلام) و یاران او چاه ها حفر کرده و آب بر می دارند، به همین جهت امکان هی
سلام خدمت دوستان گرامی. مقاله امروز در مورد انجام پایان نامه دکتری است که چگونه انجام می شود و چه منابعی نیاز است. بنده خودم چند سال کارم انجام پایان نامه دکتری بود که برای دیگر دانشجویان انجام می دادم و حالا می خوام اطلاعاتم رو به صورت رایگان در اختیار شما بزارم تا خودتان براحتی صفر تا صد پایان نامه را انجام دهید.
 
- انجام پایان نامه دکتری
- نوشتن پنج فصل و چگونگی پیدا کردن منبع
- چگونه نوشتن عنوان مناسب
- نوشتن پروپوزال با بالاترین کیفیت.
من در خط به خط دفتر چشمان تو یک دنیا مکر و حیله‌ی عاشقانه می‌بینم!
گویا که مردمک چشمانت دانه، پلک و مژ‌ه‌هایت دام و چشمان من بی‌تاب هم صید...
.
پی‌نوشت: تا میای که خودت رو قانع کنی که سمتش نری، آروم آروم از کنارت رد میشه و میگه که من هنوز هستم! اگه میتونی منو بگیر!!!
پی‌نوشت: به قابلیت تشخیص فقط با احساس حضور رسیدم!
چه خوب بود اگر همه چیز رو میشد نوشت . اگر میتوانستم افکار خودم را به دیگری بفهمانم میتوانستم بگویم . نه یک احساساتی هست.. یک چیزهایی هست که نه میشود به دیگری فهماند.. نه میشود گفت .. ادم را مسخره میکنند....هر کس مطابق افکار خود دیگری را قضاوت میکند.زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است
-صادق هدایت
برای دانلود فایل های مورد نظر بر روی گزینه زیر کلیک کنید
کلیک کنید...

دستورالعمل سیستم بهای تمام شده + دستورالعمل تنخواه گردان + دستورالعمل آموزش کارکنان + دستورالعمل انبارگردانی + آئین نامه وام کارکنان + آئین نامه معاملات + آیین نامه مرخصی ها + آئین نامه ماموریت + آئین نامه مالی + آئین نامه دستمزد + آئین نامه حضور و غیاب + آئین نامه تنخواه گردان + آئین نامه تسهیلات رفاهی + آئین نامه اموال + آئین نامه استخدام

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عسل عصاره