نتایج جستجو برای عبارت :

به روزم نیامدی .

به تصور بیا , تویی که به دل نقش می کشم  همه شب را خیال خوش ز تو آ غوش می کشم    در هراسم که فاتحش زند آتش به پایتخت  از تو در جانم آتشی ست که چنین شعله می کشم    با سرابی که تشنه ام به جنونم کشانده ای  چه خوشم من که بی توام که غمت دوش می کشم    در رهایی مرا بخواه که خودم بند می شوم  تو نباشی به سادگی ز خودم دست می کشم  بی تو شاید که مرده ام زنده ای مثل مرده هام  بین این مرگ و زندگی نفسی سرد می کشم    تو بلایی به جان من به خیالی که از تو ماند  و به
  همه دردم، همه داغم، همه عشقم، همه سوزم 
همه در هم گذرد هر مه و سال و شب و روزم
 وصل و هجرم شده یکسان همه از دولت عشقت
 چه بخندم، چه بگریم، چه بسازم، چه بسوزم
 گفتنی نیست که گویم ز فراقت به چه حالم
 حیف و صد حیف که دور از تو ندانی به چه روزم 
 
#روضی_الدین_آرتیمانی
از سرنوشت خویش در آزار بوده امعاشق ولی رها رغم یار بوده امشب‌های من همه طی شد به بی کسیلیکن رهین عشق وغم یار بوده امروزم به شام حسرت لبخند ماند وبسیا همنشین این دل غمبار بوده امفردای من چه می شود از این همه خیالرسوا شوم اگر که عشق خریدار بوده امناگه به آسمان خیالم وزید عشقضمناً به طعنه گفت که ناچار بوده امصاحب کرامتی به دلم پا نهاد و گفتآصف بیا که بهر تو من یار بوده امیاران به لحظه ای به دلم عشق جان گرفتنالید دل که بی تو گرفتار بوده امروزم بسی
انتظار نداشتم ولی بابام به مناسبت روزم واسم کیک فوندانت که روش استتوسکوپ بود خرید !
واسه اینکه از دلم دربیاره ! مامانم واسم عطر خرید ! یکی از عطر هایی که قبلا داشتم و تموم شده 
بود و اونم خوشحالم کرد
جدا ذوقشو کردم و میخوام اون شب رو فراموش کنم یا لااقل تو ذهنم کم رنگش کنم
 
چند تا از دوستای مجازی و واقعی روزم رو بهم تبریک گفتن ولی مستر شین نگفت
دلم میخواست اونم تبریک بگه ، یا شایدم چون پارسال بهم تبریک گفته بود توقعم زیاد شده ...
 
مسئول های کتاب
تا این‌جا روزم چندتا دعوا و دلخوری با دو نفر دیگه در پی داشته. البته الف توی آخرین دعوا ازم معذرت خواهی کرد ولی من هنوزم با بغض نشستم و نمی‌تونم حواسم رو جمع کنم. از سین به‌خاطر حواس پرتی اش عصبانی شدم و اونم ناراحت شد از رفتارم. وضعیت امتحانام هم خوب نیست. امتحان عملی رو نسبتا خوندم و بلدم اما تئوری هیچ در هیچ. به‌خاطر اینکه دانش قبلی اش رو ندارم. فردا هم نمی‌تونم قسمت آخر گیم او ترونز رو ببینم. شایدم تایم ناهار به‌جای درس خوندن اون رو ببینم
دانلود آهنگ جدید غمگین و احساسی بسیار زیبا از مهدی جهانی به نام اگه بودی حال و روزم با الانم خیلی فرق داشت با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang age bodi halo rozam ba alanam kheili fagh dasht
دانلود آهنگ اگه بودی حال و روزم با الانم خیلی فرق داشت (مهدی جهانی)
اگه بودی حال و روزم با الانم خیلی فرق داشت غم تو از دل من اینجوری زندونی نمیساخت♫♪✌
افتادم این گوشه ی دنیا تک و تنها دلم تنگ تو که نیستی چی قشنگه توی این دنیای بی رنگ♫♪✌
منو ول نکن
من از قهوه به عنوان ابزار تهدید استفاده می‌کنم. چون چندین روزه که آفتاب رو ندیدم و شب و روزم یکی شده اگه روزها بخوابم، شب هم می‌خوابم و کل روزم می‌ره. از طرفی من روزها نمی‌تونم بیدار بمونم چون نیاز دارم که حداقل چهار یا پنج ساعت در سکوت مطلق زندگی کنم و از این عن‌بازی‌ها. خلاصه که حیات کاری و اجتماعیم به شب بنده. اما دلمم برای تختم زیاد تنگ میشه و چشمام بازی درمیاره. این جور رقت‌ها یک لیوان قهوه غلیظ دم می‌کنم و میذارم جلوی چشمم. نمی‌خورم!
ای عاشقان ای عاشقان زنجیر پای خود منم
تن خسته ام همچون شرر شوق فنای خود منم
راه گریز از این قفس بر من نمی بندد کسی
بر پای تاول دیده ام بند وفای خود منم
آئینه چشمان او صد رنگ بازی میکند
گر من سیه روزم بدان رنگ بلای خود منم
چشم امید از یاری یاران جانی بسته ام
در خلوتی بی مدعا دست بدعای خود منم
در بی نیازی های من همت اگر نازد روا
در خلوت بی خویشتن درد آشنای خود منم
آئینه چشمان او صد رنگ بازی می کند
گر من سیه روزم بدان رنگ بلای خود منم
آئینه چشمان او ص
دانلود آهنگ امین بانی دلیل + متن اهنگ 
Download New Music Amin Bani – Dalil
دانلود آهنگ جدید امین بانی به نام دلیل با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ از تهران دانلود
ترانه : فرید احمدی   موزیک : امیر توسلی
متن آهنگ دلیل امین بانی 
اگه زنده موندم دلیلم تو بودیتا اینجا رسوندم دلیلم تو بودیاگه بی هوا توی آتیش چشماتخودم رو سوزوندم دلیلم تو بودی
چی اومد به روزم واسه تو مهم نیستمیرم یه روزم واسه تو مهم نیستتو عشقت خودم رو به آخر رسوندمعزیزم هنوزم واسه تو مهم نیست
متن و تکست آهنگ رعنا سیاوشی به نام نمک گیر
متن آهنگ:

نمیشه بی تو دست به سر کنم
یه لحظه خواباتو یا که رویاتو
دست خودم نیست
تو واسه من خود نفس شدی
نمیدم به هیچکس یه نفس جاتو
یه نفس کم نیست
چه سخته زندگی بی تو نرو یه خواهش
تو یکی بی رحم نشو که بی تو
حال و روزم گفتنی نیست
تلاشت واسه رفتنت بیخوده عزیزم
واسه رفتن دیر شده نرو که
خاطراتت رفتنی نیست
چه سخته زندگی بی تو نرو یه خواهش
تو یکی بی رحم نشو که بی تو
حال و روزم گفتنی نیست
تلاشت واسه رفتنت بی خوده ع
دانلود آهنگ سیامک عباسی من دیوانه نیستم
ترانه و آهنگ بسیار زیبا و شنیدنی من دیوانه نیستم با دو کیفیت اورجینال 128 و 320 و لینک مستقیم و پخش آنلاین
Download New Music By Siamak Abbasi Called Man Divane Nistam

متن اهنگ من دیوانه نیستم سیامک عباسی :
واسه این همه نا امیدی دعا کن دعا کن فقط کم نیارم عزیزمجونم جونم جونم جونم نه اونقدر که از عشق چیزی ندونمنه اونقدر که عین خیالم نباشه نه اونقدر که بی تو بخوام و بتونمای عشق ببین دلم شکسته از این شبای خسته از این همه جداییای عشق خر
 
من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا
زندگی با تو، برای تو را انگار فراموش کرده ام...
زندگی نیست این که ما داریم...
همین است که هر روزم یک قدم رو به عقب است؟
که پشت هم دارم دور و دورتر میشوم؟
که تمامی ندارد اشتباهاتم؟
یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن ...
 
 
دیروز این متن رو توی کانال سوته دلان خوندم و من رو به فکر فرو برد...
امروز صبح که داشتم با طاها سر مشق نوشتن بحث میکردم یهو یاد این متن افتادم...
اولش گفتم واقعا این موضوع اهمیت داره که من دارم بخاطرش طاها رو ناراحت می کنم؟
بعد گفتم اصلا چی توی این دنیا ارزش این رو داره که بخاطرش بحث کرد...
بعد کم کم به این نتیجه رسیدم که من هنوز به لطافت نرسیدم و باید هرجور شده این لطافتی که آیت الله فاطمی نیا گفتند رو توی خودم ایجاد کنم...
پس خودم رو آروم کردم ،یهو
تن و بدنم می لرزد، وقتی میبینم گنجشک ها از سرمای زیاد، خودشان را روی سیم برق ها باد کرده اند!
ترس این را دارم که ناگهان بترکند. به طور بیمارگونه ای کل روزم را به این موضوع فکر میکنم. شاید اینها مقدمه مرضی سمج باشد، شاید اینها همه نشانه است!
سالها پس از انتظار این روزها که جز گذشته ای در آینده نیستند، در زمان حال، می پرسی از حال و روزم.
من آن روزها منتظر تغییر بودم و هیچ. تو دیگر دنبال چیز تازه ای نباش. هر بار به ناچار و بیشتر به اختیار، عقب رفتم و قدم های وارونه ام خوب از پس ویرانی خویشتنم بر آمدند.
ادامه مطلب
ابر سیاه شب ظلمانیمسینه ی دریائی طوفانیمخشم فرو خورده ای از حاکمانزلزله سان موجب ویرانیمهر شب و روزم شده یک واقعهمثل هوای بد و بحرانیمدامن هرکس که بگیرد پَرَمشعله ی سرکش و پشیمانیمبگذر و از خانه ی قلبم برودرد فراگیر و پریشانیمپای خودت را بکش ای بی وفاعاشق سرخورده ی ایرانیم .
امین بانی دلیل
دانلود آهنگ جدید امین بانی به نام دلیل
Download New Music Amin Bani - Dalil


اگه زنده موندم دلیلم تو بودی تا اینجا رسوندم دلیلم تو بودیاگه بی هوا توی آتیش چشمات خودم رو سوزوندم دلیلم تو بودیچی اومد به روزم واسه تو مهم نیست بمیرم یه روزم واسه تو مهم نیستتو عشقت خودم رو به آخر رسوندم عزیزم هنوزم واسه تو مهم نیستواسه تو مهم نیست ...تو بیداری شاید که بی خواب میشم تو فکر منی تو که بی تاب میشمولی این تصور فقط یک خیاله فقط یک خیاله که اونم محالهچی
امین بانی دلیل
دانلود آهنگ جدید امین بانی به نام دلیل
Download New Music Amin Bani - Dalil


اگه زنده موندم دلیلم تو بودی تا اینجا رسوندم دلیلم تو بودیاگه بی هوا توی آتیش چشمات خودم رو سوزوندم دلیلم تو بودیچی اومد به روزم واسه تو مهم نیست بمیرم یه روزم واسه تو مهم نیستتو عشقت خودم رو به آخر رسوندم عزیزم هنوزم واسه تو مهم نیستواسه تو مهم نیست ...تو بیداری شاید که بی خواب میشم تو فکر منی تو که بی تاب میشمولی این تصور فقط یک خیاله فقط یک خیاله که اونم محالهچی
امین بانی دلیل
دانلود آهنگ جدید امین بانی به نام دلیل
Download New Music Amin Bani - Dalil


اگه زنده موندم دلیلم تو بودی تا اینجا رسوندم دلیلم تو بودیاگه بی هوا توی آتیش چشمات خودم رو سوزوندم دلیلم تو بودیچی اومد به روزم واسه تو مهم نیست بمیرم یه روزم واسه تو مهم نیستتو عشقت خودم رو به آخر رسوندم عزیزم هنوزم واسه تو مهم نیستواسه تو مهم نیست ...تو بیداری شاید که بی خواب میشم تو فکر منی تو که بی تاب میشمولی این تصور فقط یک خیاله فقط یک خیاله که اونم محالهچی
امین بانی دلیل
دانلود آهنگ جدید امین بانی به نام دلیل
Download New Music Amin Bani - Dalil


اگه زنده موندم دلیلم تو بودی تا اینجا رسوندم دلیلم تو بودیاگه بی هوا توی آتیش چشمات خودم رو سوزوندم دلیلم تو بودیچی اومد به روزم واسه تو مهم نیست بمیرم یه روزم واسه تو مهم نیستتو عشقت خودم رو به آخر رسوندم عزیزم هنوزم واسه تو مهم نیستواسه تو مهم نیست ...تو بیداری شاید که بی خواب میشم تو فکر منی تو که بی تاب میشمولی این تصور فقط یک خیاله فقط یک خیاله که اونم محالهچی
سلام دوست دارم بنویسم
از حال و روزم بگم
ولی وقتی می بینم هیچ تغییری نکردم
وقتی می بینم هر روز یه مدلم و حالم دگرگونه
از خودم بدم میاد
دوست ندارم بنویسم و یه عده رو ناراحت کنم
یه عده رو به این فکر بندازم که با خودشون بگن این عفت اصن معلوم نیس باخودش چند چنده
برام دعا کنید حا دلم خوب بشه
ابر سیاه شب ظلمانیم
سینه ی دریائی طوفانیم
خشم فرو خورده ای از دشمنان
زلزله سان موجب ویرانیم
هر شب و روزم شده یک واقعه
مثل هوای بد و بحرانیم
دامن هرکس که بگیرد پَرَم
شعله ی سرکش و پشیمانیم
بگذر و از خانه ی قلبم برو
درد فراگیر و پریشانیم
پای خودت را بکش ای دوست ، من
عاشق سرخورده ی ایرانیم .
.
سبک شور امام حسین(ع)_ ایام اربعین
■ ---------------------------- ■
 
پُرِه از تلاتمه دریام
نم نم بارونیه چشمام
دائما ذکر شب و روزم
اربعین حرم بیام آقام
 
الان درست چند ساله
منتظرم هرساله
زیارت تو باشم
که افضل اعماله
 
 
حسین منه دیوانه
حسین پی میخانه
حسین مستم عمری
حسین از مِی جانانه
 
○ حسین سیدی جانان ○
 
تویه رویایِ منِ ارباب
ضریح جدید تو ارباب
شب و روزم دار طی میشه
با یه عکس کربلات ارباب
 
یه عمریه تو رویام
ضریح تو میبینم
یه روزی از این روزا
کربلاتو میب
هوالرئوف الرحیم
تعطیلات چهار روزه برای ما که خیلی خوب بود.
رضا خونه بود و تمام تلاشش رو کرد که بهمون خوش بگذره.
نماز رو رفتیم مصلی که عالی بود.
شبم با مامانش بودیم که جز جمله ی آخر، مابقیش خوب بود.
یه روزم رفتیم پارک شهروند و تا نصف شب اونجا بودیم. 
دیروزم که پارک یاس.
خیلی خوب بود. الهی شکر.
   مادرم استعداد عجیبی در ایجاد تنفر من خودم دارد. هر روز که از خواب بیدار می‌شوم اولین چهره‌ایست که می‌بینم و شب موقع آخرین تصویری‌ست که از روزم برایم باقی می‌ماند. هر روز که بیدار می‌شوم از خودم و از او متنفرتر می‌شوم.
 
از عشق تو لبریزممی بارم و می ریزمدوریست رقیب من با هجر گلاویزم
با یاد تو سرمستموز بودن تو هستمقدیسه ی زیباییای وسوسه انگیزم 
روزم به امیدت شبهر شب به امیدت روزبا فکر و خیالت مناز غیر تو بگریزم
بردی ز حقیرت دلکردی به دلم منزلاز شوق رضای تو سر رفته و سر ریزم
در خویش تورا بینمدر من نبود جز توقند است مزاج من ای ابر شکر ریزم 
من رخت سفید عشق بر تن زده ام ای جاناز اینهمه زرق و برق غیر از تو بپرهیزم
برای دیدن روی تو ای یار
به غربت سالها بودم گرفتار
ندیدم روی ماه نازنینت
ندیدم رنگ آرامش به یک بار
شب و روزم عجین با میگساری
و لایعقل بفکرت بوده هربار
اسیر روزگاران بوده از تو
نبود م راحتی در خواب و بیدار
شد هر تاری ز گیسویت برایم
طنابی که کشاندم تا سرِ دار
در آن غوغای عقل و عشق، آخر
حقیقت روبرویم شد پدیدار
رسیدم من به عشق خود سرانجام
شدم عاشق به روی عشق این بار
برای دیدن روی تو ای یار
به غربت سالها بودم گرفتار
ندیدم روی ماه نازنینت
ندیدم رنگ آرامش به یک بار
شب و روزم عجین با میگساری
و لایعقل بفکرت بوده هربار
اسیر روزگاران بوده از تو
نبود م راحتی در خواب و بیدار
شد هر تاری ز گیسویت برایم
طنابی که کشاندم تا سرِ دار
در آن غوغای عقل و عشق، آخر
حقیقت روبرویم شد پدیدار
رسیدم من به عشق خود سرانجام
شدم عاشق به روی عشق این بار
فکر کنم تنها کسی که حال دلمو میدونه حافظه..هر بار تفال میزنم انقدر قشننننگ حالو روزم و احساساتمو توصیف میکنه که ذوق میکنم امشب هم روی مود خیره به افق وبی انگیزگی بودم...یه تفالی زدم و الان با لبخندی گنده در خدمتتونم...انگار باید یکی اون حرفا رو بهم میزد که حافظ عزیز زحمتش رو کشید... شما هم یه فاتحه نثارش کنید و باهاش صحبت کنید..ضرر نداره
برای دیدن روی تو ای یار
به غربت سالها بودم گرفتار
ندیدم روی ماه نازنینت
ندیدم رنگ آرامش به یک بار
شب و روزم عجین با میگساری
و لایعقل بفکرت بوده هربار
اسیر روزگاران بوده از تو
نبود م راحتی در خواب و بیدار
شد هر تاری ز گیسویت برایم
طنابی که کشاندم تا سرِ دار
در آن غوغای عقل و عشق، آخر
حقیقت روبرویم شد پدیدار
رسیدم من به عشق خود سرانجام
شدم عاشق به روی عشق این بار
کوتوال
جوون تر که بودم، مثلا ترم پنج لیسانس، وقتی یک روزم تلف میشد، به خودم می گفتم اشکال نداره، فردا جبران می کنی.
واسه نیم ترم ریاضی مهندسی، دو روز وقت داشتم که روز اولش فقط پنج ساعت درس خوندم.
همین انگیزه دادن و جبران کردنه باعث شد که روز دوم دوازده ساعت درس خوندم و اون امتحان رو ماکس کلاس شدم.
الان این یک هفته رو هیچ کار نکردم.
امیدوارم جبران کنم...
 
تو این همه خستگی که این روزا با هیچی از تنم بیرون نمیره، روزایی رو یادم میاد که فقط با خوندن یه جمله از تو انرژی کل روزم تامین میشد. پس اون همه انرژی الان کجاست؟ پس قانون پایستگی انرژی به چه دردی میخوره اگه قرار باشه با رفتنت کل قوانین فیزیک رو زیر سوال ببری لعنتی؟
چند سالی میشه مریضی های مختلف دچارم اما حداقل یه روز درمیون روزه میگرفتم ولی امسال یه روزم نمیتونم روزه بگیرم
همون خدایی که روزه رو واجب کرده، برای فرد بیمار حرام کرده... 
خوش بحالتون که میتونید از لحظه به لحظه این ماه استفاده کنید... 
ماهم وقت سحر و افطار حسرت میخوریم و سیر میشیم... 
شب بود و کنار جوی تنهایی ها
من خسته ترین آدم دنیا بودم
در سیل عظیم خاطره غرق شدم
وابسته ترین آدم دنیا بودم
شب ، پر زد و در خط افق روز آمد
من بودم و تنهایی و چشمِ خوابم
خورشید کنار من نشست و من باز
ماندم چه بگویم تز دل بی تابم
روزم به سر  آمد و دوباره شب شد
اما من آزرده به نور آغشته
هرشب که دوباره آمد و روز شده
داغ و غم من مثل خودش یخ بسته
میدونی ما آدما وقتی حالمون بده،وقتی ناراضی ایم از خودمون خیلی خطرناک میشیم...چرا؟چون اون حس رضایت درونی رو نداریم دیگه...از خودمون راضی نیستیم ...برنامه ها درسا و کارامون به درستی پیش نمیره...اونی نشدیم که میخاستیم...هر کی پناه میبره به یه چیزی ...که خودشو سرگرم کنه که یادش بره ...که خودشو شاد نگه داره...یکی با سیگار یکی با سکس یکی با خوردن بیش از حد ...دیگری با خوابیدن ...من خودم؛حرف میزدم ...از برنامه هام حرف میزدم...از خودم ک میخام چی بشم حرف میزدم انگ
ری ری امروز رفت برا مامانش کادو بگیره، منم امروز رفتم برا مامانم گل خریدم و عاشق گلفروشی شدم، صبا هم رفت سر خاک مامانش... ۱۶ اسفند میشه یک سال. و جواب من برای همه «صبا چرا نیومد کلاس؟» ها افتادن دفتر کتابام رو زمین بود و خم شدن برای برداشتنشون و دیگه هیچوقت پا نشدن.
+ به چوب شور پیشنهاد ازدباج بدم یا زوده؟
+ خرس و شکلات بخوره فرق سرتون که پدر مارو در آوردین :)))
+ مچ دستم تا فردا وقت داره خوب شه، در غیر اینصورت میرم خونه بابام.
فقط خواستم بگم ببین چه به روزم اومده که دیگه با تیزاتیدین هم خوابم نمی بره:/ :))بی سابقه است واقعا. قبلا با یک چهارمش، ۲۴ ساعت می افتادم و الان یدونه اش یه ساعت هم نمیشه..
پ.ن: فردا سروش مصاحبه داده و از یه طرف امیدوارم بترکونه، از  یه طرف دوست دارم قبول نشه. لعنت بهت واقعا، چی می شد میومدی تهران؟:))
تمام روزم رو به این امید سر میکنم که ساعت دوازده نیمه شب بشه،لای پتوی چرک مُردم بلولم و خواب از این دنیا رهام کنه...
 
~دیشب با جدیت از این حرف میزدم که باید بعد امتحان دستیاری بجنبم و زود شروع طرح بزنم تا قبل شروع رزیدنتی کمی پول در بیارم و از این فلاکت در بیام...خندید و گفت یعنی دیگه مطمئنی که قبول میشی?...یک لحظه وحشت کردم و با حیرت نگاهش کردم...خدای بزرگ من از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم...
 
 
بده ساقی دمی جامی از آن مخمور مستانهاز آن جامی که می سازد مرا از خویش بیگانهبده کامی مرا آخر از آن مجنون نما افیونکه می سوزد دلم از غم زهجر روی پروانهبیا جانم بگیر آخر که من شرمنده وعاصیشدم از هجر روی گل چو بلبل مست و دیوانهطریق دیگرم بنما که یابم گنج پنهانیروم راهی که امیدی بیابم اندر این خانهبنوشم جرعه ای زآن می ،همان جام سعادت پیکه امید شب و روزم شده محبوب بتخانهسعادت یافتی آخر چو این پیک سروش آمدتبسم کن براین (ناظم)شدی واصل به جانانه
قرار بود تا کارم تموم نشده، نیام که به خودم جایزه بدم! چند روزم نیومدم و بکوب نشستم سرش. ولی فقط تونستم دو/هشتمش رو انجام بدم. خسته شدم. نمیخوام ناامید بشم... ولی وقتی اومدم یه سری هم بزنم دیدم "یک پاسخ جدید" دارم.... اخمام (بشکل فکر کردن) رفت تو هم گفتم "من کجا کامنت بی پاسخ داده بودم اخیرا؟!"
ادامه مطلب
متن آهنگ فرصت رامین بی باک
نیستی شب و روزم خاطره بازی شدقلبت به این دوری چجوری راضی شددلتنگم و شب گرد تو هر خیابونیدلتنگ تر میشم روزای بارونیاشکایی که توو بارون گم میشهرو گونم یعنی به من برگردیعنی نمیتونم گرماتو کم دارهآغوشِ سرده من
ادامه مطلب
روز اول چالش رو با دو رویکرد میتونم توصیف کنمرویکرد عادلانه و کمال گرایانه از دیدگاه کمال گرایانه درواقع هیچ دست اوردی نداشتم چون حتی ابتدای روزم با نقص شروع شداز دیدگاه عادلانه چهارساعت تلاش کردم حتی با وجود نقص و ضربه های سنگینش.اشتباهم خیلی زیاد مربوط میشه به
زیاد خوابیدن
و استفاده زیاد از گوشی
و زود خسته شدن و
بیش از اندازه تفکرات کمالگرایانه داشتن!
مثلا من بگویم:
منع خویش از گریه و زاری نمی آید ز من 
طفل اشکم خویشتن داری نمی آید ز من 
یا بگویم:
مشعلی در دست بادم حال و روزم خوب نیست
در دل آتشفشان هم این چنین آشوب نیست
و تو بگویی:
 هان مشو نومید چون واقف نیی از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
یا چه می دانم مثلا بگویی: 
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند...
و من روشن شوم، لبخند شوم، جوانه امید در دلم شکوفه بدهد!
 
* لاهوتی.     
رهی، انسیه سادات هاشمی، حافظ  
 
دیروز اولین روز دانشگاه بود
استادا مهربان و خوب بودن و با اینکه دوتا از کلاسا زود تعطیل شد باز هم خسته شدم (شب قبلش دیر خوابیدم)
جزوه اقتصاد خردو با بدترین دستخط ممکن نوشتم به امید اینکه بعدا خوشگل بنویسم!!  
برسیم به بحث مضخرف غذای سلف که یک دونه کوکو بود:// من نمیدونستم وقتی دارم رزرو میکنم کوکو رو باید چند تا بزنم و الان برام عبرت شد
در کل دیروز روز خوبی بود بعد دانشگاه هم دوستمو دیدم و روزم پر از شادی شد *-*
چهار روز پیش،هزاروهشتصد کیلومتر دورتر از خونه،از خواب بیدار شدم .بعد ازینکه چشمام به نور اتاق عادت کرد،
گوشیم رو برداشتم و چک کردم.تو دایرکت اینستاگرام یه پیام از میم داشتم.
رو استوریم ریپلای زده و نوشته بود: "عزیزم ممنون بابت عکس های قشنگ و انرژی مثبتی که بهم میدی.ان شاءالله که خدا،زودتر سعادتِ کامل رو نصیبت کنه" با خوندنِ پیامش لبخند زدم..از تهِ دلم آمینِ بلندی گفتم و روزم ساخته شد..
حالا ازون روز دارم به "سعادت کامل" فکر کنم..به بنده هایی که
شنبه شارژر جدیدم رسید ... بد نبود ولی خب مثل مال خودمم نبود! 
امروز بابام شارژر گم شدمم پیدا کرد:/
همیشه ی خدا وقتی بابا جایی رو مرتب میکنه، یه چیزی گم میشه! اون روزم مهمون داشتیم و من خونه نبودم، بابام مرتب کرده بود اتاقمو. و خب نتیجه ش گم شدن شارژر بود. 
به هر حال خوشحالم شارژرم پیدا شد ^__^ (حقیقتش تعلق خاطر عجیبی به وسایلم دارم! حتی بهترشم بهم میدادن، بازم همون شارژر خودم فقط میتونست خوشحالم کنه:/)
اقا من به طور خیلی خیلی وحشتناکی پنج روز رو تو کل سال دوست دارم دوست که نه در واقع عاشق این پنج روزم 
اگه هر کسی هم باعث بشه این پنج روز ثانیه ای داغون بشم تا چندین سال بعدش تو ذهنم حک میشه اون رفتارش و دیوونم میکنه و خب تا حالا هیچ وقت نشده بدون داغون شدن این روزا رو بگذرونم اما خب بازم عاشقشونم 
یکی از اون پنج روز چهارشنبه سوریه اه
درستش این بود که من الان از ذوق ناشی از فردا شب در حال متلاشی شدن باشم نه اینکه یه پست مملوء از غر رو بنویسم
تازه ه
خواب بد و سختی دیدم. خواب دیدم با بابا بخاطر حجابم درگیر شدم و از خونه بیرونم کرده بی جا شده بودم و جایی نداشتم برم می‌خواستم شبا برم تو مسجد دانشگاه بخوابم و حال بد و مستاصلی داشتم اون حال به بیداریم منتقل شده و الان هیچ حال خوشی ندارم. یحتمل بخاطر پریود هم هست. هرچی که هست دیر بیدار شدم ساعت ۷ شده و من راستش ۵ بیدار شدم و تنبلی کردم... حال و حوصله‌ی هیچی رو ندارمحتی ح .. کاش بزرگتر بودم و مستقل بودم.. دارم دری وری می‌گم دیگه برم حموم کنم و زور بز
نور سرخ رنگی، سنگ فرش کوچه‌مون رو می‌پوشونه
من تو مسیر می‌ایستم و نگاه می‌کنم 
تا اینکه ناگهان تو از دوردست‌ها به یادم میای 
دوباره مسیری که گم کره بودم رو پیدا می‌کنم
فاصله‌ی زیاد بینمون نباید مهم باشه
چون همیشه قلب‌هامون کنار هم هستن
هرچقدر هم از هم‌دیگه دور بشیم
هیچ‌‍وقت فراموش نمی‌کنم
ذوق و شوق اون روزم رو 
رویایی که من و تو داشتیم
خورشید تاری که تو آسمون سرخ رنگ در حال غروبه
یادم می‌اندازه که باید ادامه بدم و خودم باشم
   اگر نوشته هاـ چرندیات ـ اینجا باب میل شما نیست و به رده های ارزش گذاری شما یک قسمت جدید به نام گوه دونی مطلق اضافه کرده ببخشید، ما اون زمانا که بلاگستون ها از تهران بیشتر جمعیت داشتن و حرف های رد و بدل شده توش از آرشیو ملی رادیو هم بیشتر بود، شاشمون هنو کف نکرده بود‌!
    حقیقتا من از اون دسته اول هشتادیا هستم که اسم نسلمون رو ننگین کرده ام و عین این حرفا، بجای کاخ نشینی امثالهم، کوخ نشینی رو رفیق هر روزم انتخاب کردم، من از اون دسته ام که نه م
سلام
این سخنرانی رو سفارشی گوش بدین...
سخنرانی حاج آقا عالی هستش در شب تاسوعا، در دفتر حضرت آقا!
اولش شاید زیاد جذاب نباشه براتون ولی آخرش انقدر قشنگ مطلب رو جمع می کنند، حیفه نشنوید! از دستش ندیدن.
صوت رو از اینجا می تونید دریافت کنید....
صوت سخنرانی شب تا سوعای حسینی
+ وقتی حال و روزم خوش نیست هر چی کامنت کمتر بزارم بهتره! می ترسم تلخی کلامم دوستان رو آزار بده... از این جهت تلاشمو می کنم بخونمتون اما نظر ندم!
شب نیز شد از آه جهان سوزم، روز
شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم
اکنون نه شبم شب است، نه روزم روز
#باباافضل_کاشانی
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
امروز دیر بیدار شدم یعنی ساعت هشت درسته میتونست دلیلی باشه برای خراب شدن کل روزم اما فکر کن چی پیدا کردم. حدس بزن. یه مقاله از استادم که نخوندمممممش. باید پیرینتش بگیرم مها میگه یازده بریم که غذارو هم بگیریم. اما الان نشستم پای لپ تاپ و گفتم تا اون موقع هرچقدرشو که شد بخونم. اینقدر هیجان زدم که نمیتونم. باورم نمیشههههه. این خوشیارو از من نگیر. اسمش هست انتقال موضوع ، عکس ، واقع گرایی که تو حرفه عکاس ده منتشر شده. بریم امروزو پیش ببریم که کلی کار
دوست دارم فردا بگم علی بیا
تو هم با من بیا...بیا با من باش
بیا باهم بریم شیطنت کنیم
بخندیم....
برای یک روزم که شده همه چیز رو فراموش کنیم
شاد باشیم فارغ از همه چیز و همه کس
من خیلی چیزا رو با تو تجربه کنم...
خوشحال باشم
و تو....آزاد باشی....
رها باشی....
چه به حال روزمون میاره این کمبودا
که من کمبودامو باهاش جبران میکنیم
و اون یه جا دیگه پناه اورده
گاهی ما خودمون سرنوشتمون رو عوض میکنیم....
دوست دارم برای یکبارم که شده پا بذارم روی همه چیز
و اون کاری رو بکن
تو این هیری ویری مریض شدم امروز -_-
یکی از بچهای کلاس مریض شد خییییلی بد ، سه روزم گواهی برا غیبت داشت ولی هر سه روزشو اومد .. اونم بدون ماسک=/
اول که داد به بغل دستیش ، حالام من .. هرچیم بش میگم یه ماسک بزن انگاری با دیواری:/
خلاصه که اگه کرونا بود و مردم ، حلالم کنین..
من بازم شروع کردم این دفعه با جدیت بیشتر. خب فکر کنم از این آدماییم که هر روز صبح که شروع میشه یه روز جدیده برام و روز که تموم میشه پایانشه. برنامه ام رو یه خورده جا به جا کردم. ورزش رو از روزای زوج آوردم روزای فرد. اینطوری دو روزم در هفته پره و میتونم بعدش کارای سبک ترمو تو خونه انجام بدم و پنج روزم خالی برای کتابخونه رفتن و کار کردن. سخت کار کردن. وقتی هدف داری نباید وقتو تلف کنی باید فقط انجامش بدی و امیدوار باشی که حتما اتفاق میفته. مهارو که دی
از اونجا که واضحا به اینترنت معتاد شدم این چندوقت و متدای همیشگیم هم جواب نداده و همچنین یازده به بعد مطالعه مفید چندانی ندارم ، تو اون تایم میام و از روزم میگم. اینطوری نه میل شخصیم به حرف زدن رو سرکوب کردم و نه از حد مجازم تو استفاده از نت تجاوز!
البته من همیشه از روزانه نویسی های "رفتم خونه خاله ، اونجوری کردم ، اینجوری شد" بدم میومده...ولی خب...تجربه‌ست دیگه!من هیچوقت اینطور ننوشتم ولی شاید جالب باشه واقعا! بهرحال من با هدف مشخصی دارم اینکار
مسترم رفت بیمارستان و من باز تهنا شدم :(
کاش این ده ماه انترنتی هم زود تموم شه بره پی کارش :( دلم میخواد یه دل سیر کنارش باشم :( حتی نمیتونیم بریم خونه ی مستر اینا :( دلم واسشون تنگ شده :( مخصوصا واسه بابا
امروز سعی کردم برنامه هامو کامل کنم حدود چهل پنجا درصدشو نوشتمتا آخرشب تکمیل میشه دیگه از شنبه باز بریم سر درس و مشخشمون ... بریم ببینیم امسال رتبه ی 8000 رو میتونیم 80 کنیم یا نه! :)
بازم من حوصلم رفت :( هعیییی خدا ...
این چن روزم گوشی زیاد دستم بود و همش
آخه این دل لامصب چیه ؟! چی میگه ؟! چی می
خواد که ما رو آواره کرده . یه روز شور میزنه ، یه روز تنگ میشه ، یه روز
می گیره  ، یه روز سنگ میشه و یه روزم میشکنه. آخه اصلا این دل کجاست ؟! من
که فکر می کنم دلی که حالات بالا براش پیش میاد همون قلب نیست و تو مغز
آدمه . یه بار تو این وبلاگ گفتم ، اگر دل و عشق و علاقه تو مغز نیست چرا
پس آدمی که حافظه اش رو از دست میده ، عشق رو هم فراموش می کنه و یارش رو
یادش نمیاد ؟!
نمی دونم . واقعا نمی دونم
. فقط این و می دونم که
اینقدر هر وقت حالم بد بوده اومدم اینجا نوشتم، که این مدت که حالم خوب بود حاضر نبودم بیام اینجا که اون حال بد برام یادآور نشه..
ولی دلم برای نوشتن تنگ شده و دوست دارم از حال و روزم بنویسم که بعدها یادم نره خاطراتم رو!
خوشی های دوران قرنطینه، هر وقت دلت میخواد بخوابی هر وقت دلت میخواد کار میکنی.. بعد یه مدت خسته میشی.. دلت نظم و صبح زود بیدار شدن رو میخواد.. بعد که این اتفاق میفته، دوباره خسته می شی!
شاید زندگی همینه! یه مدت با یه چیزی حال میکنی و بعد
متن آهنگ پریزاد از علیرضا روزگارعکس حالم رو به حالت بوی عطر آخرین دیدارمونو میده شالتتو به یادش من به یادت من نمیدونم کی جام دل بسته به چشمای نازتخنجرت تا استخوانم رفته عشقم اما درد اونو هم من دوس دارممن شبو روز غصه دارم من شبو روزم هنوزم واسه خندت بی قرارم

ادامه مطلب
همیشه دلم میخواست برای ثانیه به ثانیه روزم برنامه داشته باشم و کلا زندگیم چهارچوب درستی داشته باشه و روزم با علاقه مندی هام پر بشه و حالا به اون نظم رسیدم؛ صبح ها قبل از طلوع خورشید بیدار میشم و لباس ورزشی مشکی هامو میپوشم و میرم برای دویدن روزانه بعدش تو راه برگشت به خونه نون بربری تازه میخرم بعضی روزا خامه عسلی میخورم بعضی روزام املت :)
بعد از دوش گرفتن آماده میشم برم سرکار 4 روز اول هفته رو صبح ها توی پژوهشگاهم با دانشجو های ارشد و دکترام سر
همیشه دلم میخواست برای ثانیه به ثانیه روزم برنامه داشته باشم و کلا زندگیم چهارچوب درستی داشته باشه و روزم با علاقه مندی هام پر بشه و حالا به اون نظم رسیدم؛ صبح ها قبل از طلوع خورشید بیدار میشم و لباس ورزشی مشکی هامو میپوشم و میرم برای دویدن روزانه بعدش تو راه برگشت به خونه نون بربری تازه میخرم بعضی روزا خامه عسلی میخورم بعضی روزام املت :)
بعد از دوش گرفتن آماده میشم برم سرکار 4 روز اول هفته رو صبح ها توی پژوهشگاهم با دانشجو های ارشد و دکترام سر
سطح انرژی به شدت افت کرده و نمیدونم علتش چیه شاید دلیلش اینه که دوباره خیلی وقته خوب نخوابیدم.
یه خستگی مسخره توی تنم هست و نمیدونم چجوری میشه رفعش کنم. 
امروز از وقتی بیدار شدم روی تختم دراز کشیدم و کتاب های رنگارنگی که توی قفسه هست رو نگاه میکنم و فکرم هزار جای دیگه ست.
شاید نباید امروز رو سخت بگیرم و بذارم به ولو شدن روی تخت بگذره!
شایدم باید سخت بگیرم و پاشم برم زیر آب سرد تا هوشیار بشم و نذارم روزم تلف شه!
کاش تصویر قوی تر و منظم تری از خودم
 
 
خب! این وبلاگ قراره که چی باشه؟ قراره یه جایی باشه که روند فکری من، و چیزایی که برام مهم‌ان توش نوشته بشن و یه تمرینی باشه برای نویسندگی‌ام. بازتابی باشه از هر روزم.
قرار نیست که از توش هیچ شاهکار، و هیچ ناتور دشتی در بیاد. قراره که یه جا برای حرف زدن و لذت بردن از نوشتن باشه، همین و بس.
اسمش چرا رواقه؟
این وبلاگ از نظر سنتی رواق نیست، مجموعه فضای شکل گرفته از تکرار طاق‌ها نیست. نه قراره وامدار سنت باشه، و نه وامدار تجدد - بلکه این اسم به روا
پای تو گیرم من یه چند وقته که بعد رفتنت دریا نمیرممیترسم آخه بی هوا بارون بیاد دست کیو باید بگیرمهر شب تو رویام من تو رو میبینمت میگی کنارم خوبه حالتمیخندی و باز من گلای صورتی میذارم عشقم روی شالتبزن بیرون از تنهایی برگرد کنارمهمونم که برای دیدن تو بیقرارمنرو از روزگارم که من طاقت ندارممنم مثل تو به تنها شدن عادت ندارم
.
.
دوستت دارم
خیلی وقته عمر من شدی نفسم به نفست بند شده
نمیتونم بدون حس حضورت تو زندگیم زندگی کنم
یک روز شادم
یک روز غمگین
ح
از غروب مدام پشت سیستمم بابت ساخت یه وبسایت آکادمیک.
با اینکه سال هاست وبلاگ دارم اما کار کردن با سیستم وبلاگ خارجی ها برام سخت بود!
بعد از ساعت ها تقلا کردن و امتحان کردن سیستم وبلاگ های مختلف، برگشتم به همونی که از ابتدا انتخابش کرده بودم:))
تا رنگش رو تنظیم کنم و قالبش رو در بیارم بیش از نصف روزم رفت اما راضی ام! چون فردا میتونم جلوی یه بخش دیگه از کار تیک بزنم! 
+فقط چه حیف که بدجنسا نمیذارن آدم دامین خودشو داشته باشه:/ ماهی ۱۵ دلار حدودا میگ
امتحان جراحی دارم 24 ام..روز بعدشم باید پروپوزالمو تحویل بدم...صبحآم بخش اطفالم و 2-3 روز درمیونم عصرآ کشیک..پشت بند امتحان جراحی 3-4 تا امتحان دیگه ام درام..و تازه بعد از اون باید بشینم واسه غول آخر ( امتحان پره اینترنی ) بخونم...ب معنای واقعی کلمه دارم دچار واپاشی مغزی و روحی و جسمی میشم...
عملا وقت استراحت کردن ندارم ..تو دو هفته اخیر حداکثر تایم خواب شبانه روزم 5 ساعت بوده..دقیقا تو سخترین مرحله این بازی ام..مدام با خودم میگم نمیتونم ببرم..امکان ندار
دوستم چند دست ( ده دوازده دست !!!) لباس مجلسی نو داشت گفت برام بذار تو دیوار ببینم فروش میره ... یکی یکی لباس رو چیدیم رو مبل عکس گرفتیم فرستادیم... 
تا دلتون بخواد اقایون باهاش تماس گرفتن گفتن عکس از لباس تو تنت بفرست ببینیم!!!!!!!!!
بگذریم که هر روزم ده نفر زنگ میزنن قربون صدقه ش میرن!!
اخه چرا؟!
واقعا چرا؟!
یه اقایی زنگ زده میگه دامنه دقیقا تا کجای زانوئه؟! بالای زانو؟؟ زیر باسن؟! 
واقعا مونده بودیم جفتمون !!
زنگ زده میگه تو رو شادی روح امواتت برو پاک
متن آهنگ اگه بودی مهدی جهانی
اگه بودی؛ حال و روزم با الانم خیلی فرق داشتغمِ تو از دل من؛ اینجوری زندونی نمی ساختافتادم این گوشه ی دنیا تک و تنها، دلم تنگ…تو که نیستی؛ چی قشنگه توی این دنیای بیرنگمنو ول نکنمن این گوشه ی دنیا تک و تنهامن دیوونه از این دنیا فقط دستاتو می خوام
ادامه مطلب
* وقتی آتیش می افته به زندگیم و به خدا میگم خدایا چرا با من این کارو می کنی ... و مداح می خونه : " أتسلّط النار علی وجوه خرت لعظمتک ساجدة " ( آیا آتش را بر چهره هایی که در برابر عظمتت به سجده افتاده اند مسلط می گردانی ؟ ) . اون وقته که می فهمم نباید تقصیرا رو بندازم گردن خدا ...
** خیلی توی زندگیم این تلاشِ خدا رو دیدم که سعی می کنه این آیه رو هر چه بیشتر بهم تفهیم کنه : " لکی لا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم ... " ( تا به خاطر آنچه از دست دادید ناراحت
نزدیک دو هفته س که شب و روزم جانسون با هم عوض شده، خانم کوچولو شبا تا ساعت یک بیداره ، منم با خاموشی باتری ام مجبورم بیدار بمونم
از اون ور تا ساعت ۹صبح می‌خوابه ولی من بعد نماز در تدارک صبحانه هستم
و وقتی بیکار میشم اونم از خواب بیدار میشه و دوباره همون پرسه طی میشه تا بعد از ظهر که خودمم در حین خواباندن خانمی خواب میرم .
این اتفاق باعث شده من هیچ وقت کامل به کارهام نرسم ، و مهم تر اونم اینکه برنامه زندگیم بهم خورده و گیج و گیجم.
وقتی خواب بچه تن
کیکی است که آرام خواهرم دیشب فاصله ی بین ۱۲ شب تا۴صبح برام درست کرده
و ۴ صبح با صدای آرامِ آرام خانوم، و عطر مطبوع کیک، بیدار شدم، هم خودم هم اون موجود ناشناخته ی درونم که عاشق کیک و شیرینیجاتِ
روزم که خیلی عالی شروع شد خداروشکر.....امروز کلا روز خوبیه
 
یه راه برای نشون دادن محبت به عزیزان، همینه، راحته، آقایونم میتونن انجام بدن ظاهرش ممکنه جذاب نباشه، ولی خیلی خوشمزه ست هرچند من ظاهرش دوس دارم
ادامه مطلب
راستش نمیدونم چی بگم،من خیلی بدهکارم به تئاتر،به هنر،به خانه جوان و از همه مهم تر به استاد ش.ل کلی بدهکارم،من مدیونشون هستم که منو با دنیای بیرون آشنا کردن،بهم اجازه دادن به خیلی از ترس هام غلبه کنم،بهم اجازه دادن 6 ساعتِ تمام با دوستای تئاترم باشم درحالی که بدونم اونهمه پسر رو چطور ببینم و نگاه های برادرانه ی اونارو درک کنم،من عاشق این جمع هام وقتی هیچ ترسی ندارم و از لحظه به لحظه ی باهم بودن ها لذت می برم...می خوام بگم،من امروز 6 ساعت از روزم
O ses türkiye میبینم و به این فکر میکنم کی میشه بدون استرس بشینم این برنامه رو ببینم! وای وای وای نگم از kuzey yildizi که نمیتونم ببینمش بعد کنکورم جبران میکنم همه ی اینارو مونتظیر باش✌
ساعت خوابمو تو این دو روز یه جورایی تونستم تنظیم کنم! شب و روزم مشخص نبود! از فردا هم قراره رو این پروسه کارکنم که بعد کتابخونه 1 ، 1.5 ساعت خواب بعدش دوباره درس ...
بچه ها شماهم اگه خواستین خودتونو به چیزی عادت بدین یا عادتی رو ترک کنین باید وقت بزارین چند روز ... مثلا من خودم
یادمان باشد که هرروز صبح زود حداقل 5 دقیقه از خدایمان بخاطر داده ها و ندادهایش شکرگذار باشیم .من این را میدانم که هر موقع شروع به کارم کردم و گفتم خدایا به امیدتو کار مهرسازی هم را شروع میکنم و از خودت رزق خودم و پرسنل مهرسازی زمان را میخوام و آن هم که برایش کاری ندارد تا به فکر میوفتی که به زبان بیاوری، بدون شک قبل از به زبان آوردن سرازیر میشود. چه کسی بهتراز این، بی منت و بدون تعلل و وقفه (دوستت دارم خدا)
 
دیروز روز خوبی بود.  تونستم کار کنم تقریبا. فصل اول کتاب بارت فوکو آلتوسر رو خوندم که در مورد مقاله بارت به اسم از اثر تا متن بود بعدش خود مقاله رو هم خوندم. امروزم بخش دومو دارم میخونم در مورد نیچه ، تبارشناسی ، تاریخ فوکو هست. تا شب ببینم چقدر میتونم کار کنم. 
باباجی هنوز اینجاست احتمالا تا عصری میمونه. حیف میشه که بره. زندگیمون یه ذره قشنگ تر شده بود از یکنواختی درومده بود. دیروز فقط زبان رسیدم اضافه بر کتابم بخونم و پیاده روی رفتم امروز باید
از بس که از فراق تو دل نوحه گر شده
روزم به شام غربت و غم تیره تر شده
آزرده گشت خاطرت از کرده های من
آقا ببخش نوکرتان دَردِسَر شده
تنها خودت برای ظهورت دعا کنی
وقتی دعای من ز گنه بی اثر شده
از شام هجر یار بسی توشه می برد
آنکس که اهل ذکر و دعای سحر شده
بودم مریض و روضه ی تو شد دوای من
حالم به لطفتان چقدر خوب تر شده
رفت از نظر محرّم و آقا نیامدی
حالا بیا که آخرِ ماه صفر شده
بعد از دو ماه گریه به غم های کربلا
حالا زمان ندبه به داغی دِگر شده
یَثرب برای فا
به نام خداوند جان آفرین
گاهی وقتها آدمها انقدر دلشون میگیره که میخواند سر به بیابون بزارند
جوری که هیچ وقت به اونجای که بوده برنگرده که اعصاب روانش خراب بشد چند وقتی میشد که منم این حال روزم شده همش تو فکرم خودم را به یه کاری مشغول کنم که اعصابم بهتر بشد اما اما ای دل قافل هرچه دارم شنا میکنم به ساحل برسم بدتر دارم دور میشم دور دور  خدایا تو کمکم کن که از این منجلاب بیرون بیام من خدای  من تو بزرگی تو کریم هستی تو رحیمی تو بزرگی قادر توانا یا رب
پسری کوتاه قد با عینک ته استکانی، که صدایی با تن بسیار پایین و خش دار دارد و لباس های رنگ و رو رفته ای به تن دارد از مراجعه کنندگان ثابت دفتر ماست، هفته ای چند بار برای ثبت دادخواست و تجدید نظر و واخواهی و ... به دفتر ما مراجعه می کند. دلم برایش خیلی می سوزد، نمی دانم چطور دوچار بدهی شده است و اینقدر پرونده در دادگاه دارد. کاش هر چه زودتر مشکلش حل شود. برخی از مراجعه کنندگان ما قیافه های خفن دارند، نگاهشان خبیث و ظالمانه است ولی این یک مورد با بق
 
این چند وقت خیلی با هم حرف نزده بودیم. بیشتر به این دلیل که من حوصله هیچ کس رو نداشتم. در واقع حال و روزم اجازه نمیداد عادی باشم. دلم براش تنگ شده بود. عکساشو فرستاد. بیشتر تنگ شد، شایدم بیشتر دلم گرفت...
زیر یکی از عکسهای خودش نوشته:
من و شما تو قلبم ❤
مبهوت این عاشقی مطهرشم...
عکساش، خودش، پر از پاکی و نجابته...
 
بهش نگاه میکنم و انگار معصومیت از دست رفته خودم یادم میاد
میگم سالگردشه، میگه آره پارسال همین تاریخ ها بود که اومدی.
چه سالی!
میگم سخت
از من نپرس چه خبر؟
جز تو چیزی مهم نیست
چون تو شیرین ترین خبرم هستی
و گنجینه های دنیا بعد از تو
ذرات غبارند
از وقتی تو را شناختم
رویای سپیده دم و سیمای گل و رنگ درختان را به یاد ندارم
صدای دریا و نوای موج و آوای باران را به یاد ندارم
ای تقدیری که در روحِ روح خانه کرده ای و شکل زمان را ترسیم می کنی
و روزم را با تار و پود عشق می بافی
از من نپرس که چه خبر؟
| سعاد الصباح |
از اول تعطیلاتم یه کتاب تموم کردمدومی رو در حال خوندنم
گواهینامه گرفتم
هر روز ساز تمرین میکنم
یه نیمچه مسافرت رفتم
هر روز همه مجازی جات رو شخم میزنم
و کلی با دوستام زر میزنم
چند روز رو مشغول طراحی و اجرای سقف اتاق بالا بودم :دی
امروزم رفتم رنگ درست کردم و سقفه رو رنگ کردم
فردا میرم یه دست دیگه م رنگش میکنم
بعد میریم تو کار آشپز خونه
دو روزم هست که زبان کار میکنم
ولی هنوووز
احساس میکنم اونطور که باید از تابستونم استفاده نمیکنم
داره هدر میره☹️
میشد اینقدر به خودم سخت نگیرم
میشد شب و روزم یکی نشه
خیلی واکنش زیادی داشتم 
خیلی از همه چی که داشتم میساختمو نابود کردم خاک شون کردم
من رو خیلی اذیت کردن هیچوقت نمیتونم ببخشمشون هیچوقت خدا ازشون نگذره .....
چقدر بده که سعی میکنم احساسی رو در خودم ایجاد کنم که فک میکنم بعدش برندم ... مثلا گاهی فک میکنم اگه بیخیال باشم نتیجه بد میشه بعدش خودمو مسترس میکنم .... گاهی فک میکنم من هر وقت انتظار چیزیو میکشم بد میشه 
بعد میخام خودمو بزنم به بیخیالی ....
ای
آینه را برداشته‌اند. همانکه قبل از دستشویی رفتن توی آن نگاه می‌کردی، نقاشی بالش با این خطوط درهم سیاه را نظاره می‌کردی، توی آینه می‌خندیدی و به خودت اطمینان می‌دادی چقدر با همین لبخند کوچک زیباتری. 
بعد تا دستشویی لبخند می‌زدی، با لبخند &^ $#@! و در راه برگشت برای آینه چشمک می‌زدی که "دمت گرم روزم را ساختی". 
حالا آینه را برداشته‌اند. شاید چون گوشه‌اش شکسته بود. شاید هم چون بالشتشان نقاشی‌ها را به هم میزده. 
اما می‌دانی آینه جان، قصه ای
یکی بیاد حال و روزم رو ببینه بهم می خنده!دارم صفحه تقدیم پایان نامه رو می نویسم و زارزار گریه میکنم!از احساس خودم و جملات قشنگم برای پدر و مادرم
من همونی ام که وقتی داستان می نویسم برای شخصیت های داستانم گریه میکنم!وقتی می میرن یا تصادف می کنن.چون می بینمشون و حسشون می کنم!
الانم هی در وصف خانواده گرامیم دارم م ینویسم و از این همه احساسم گریه می کنم!
خنده داره نه؟؟؟؟
پ.ن:کلاس روانشناسیمون تموم شد .به مناسبت پریروز! کیف کادو دادن و بیات بی شرف  زو
از اونجایی که میدونستم رستاک تاثیر زیادی تو فاز غم گرفتنم داره به خودم قول داده بودم تا یه مدت گوش ندم بهشدیشب سارا یه آهنگ از اشوان فرستاد  :|||| دهنش سرویس. قفل شدم روش دیگه
اول اینکه فرستادمش واسه اون عوضی
صبح چشمام باز نشده پلی کردم باز
اونم که هنو سین نزده
ته واکنشش یه "هوم"عه دیگه به هرحال
.
.
کاش میشد یه زندگی اجتماعی جدید برا خودم جور کنم
.
.
تو بلد نبودی این آدم مغرور و..
نبودی جاش یهو بندازتت دور و..  (انقد جذاب میگه بننندازتت دور :|  )
.
.
دیشب
من امشب دختر غمگینی هستم که برای اولین بار بازی روی گوشیش نصب کرده و ساعتها نشسته به بازی...
دختر غمگینی که نمیدونه خوشبخته یا نه؟
دختر غمگینی که نمیدونه عشق توی قلبش هست یا نه؟
موفق هست یا نه؟
زیر پاش مهم هست یا نه؟
تو روابط اجتماعیش موفق هست یا نه؟
دختر غمگینی که اینقدر دور بوده و اینقدر محکم به نظر رسیده که روزهاست مادرش بهش زنگ نزده....
دختری که توی این روزای بهار هیچ حس درس خوندن نداره...به خودش میگه بیش از ۲۰ سال درس و کارت در صدر افکار و دغد
دانلود آهنگ جدید امید آرین به نام میدونی
متن آهنگ جدید میدونی - امید آرین
Скачать новую песнюOmid Ariyan Midooni
Текст песни Midooni Omid Ariyan
نمیشه که نباشی عشق دلم بدون تو میمره قطعا دلمТы не можешь умереть без моей любви
میگیره اگه یه روزم نباشی ولم کنیو بریو جداشیОна говорит, что если ты однажды не отпустишь меня
میدونی تو واسه دلم یه دونه ای تو همیشه تو قلبم نمونه ای

ادامه مطلب
ازت چیزی نمیپرسم با این که شدم با این همه غصه هم آغوش ●♪♪ ♥‿♥ ♪یکی باید میومد توی دنیات که با قدرت بتونی ردشی از روش !!!♪ ♥‿♥ ♪ازت چیزی نمیپرسم با این که چشای هر دوتامون گریه داره !!!♪ ♥‿♥ ♪چه میدونه کسی شاید یه روزی بازم همدیگرو دیدیم دوباره !!!♪ ♥‿♥ ♪یه روزی میشه که مثل من اینجا ♫♪ ♥‿♥ ♪
تو هم با غصه هات هم تخت میشی !!!♪ ♥‿♥ ♪من انقد مرد بودم که ببینم تو داری با کسی خوشبخت میشی !!!♪ ♥‿♥ ♪نه با فکر من آروم میشه دنیات نه با فکر تو آرو
تمام کشور من کاظمین کوچک مردی ست
که در هر گوشه ای از خاک ایران بارگاهی داشت
تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد
تو حول حالنایی حال و روزم با تو بهتر شد
تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی
تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی
کنون دریای طوفانی ست ایران ناخدایی کن
نمک گیر تبار توست این کشور دعایی کن
دلم روشن نگاهم گرم حالم احسن الاحوال
به لطف روضه های تو چه سالی می شود امسال
که ایران در تو میبیند بهار سرزمینش را
کنار سفرهء باب الحوائج هفت سینش
بسم‌الله...
سلام!
+
کرونا که اپیدمی شد، مدرسه‌ها را هم از ما گرفت. حالا فکر کنم یک هفته است سر کلاس نرفته‌ام و در به‌ترین حالت یک هفته‌ی دیگر هم تعطیل‌ایم. (امسال باید قید کمال‌گرایی‌م را بزنم در سیلابس درسی!)
بچه‌های مدرسه تعداد زیادی‌شان من را در فضاهای مجازی‌ نمی‌شناسند. من برایشان یک هم‌درسِ ادبیات و روان‌شناسی هستم که می‌روم و می‌آیم؛ در حد یک زنگ.
دختری دارم که بسیار مودب است.
من را دی‌روز در اینستاگرام پیدا کرده و پیام داده:
 
-
وای باورم نمیشه دوباره اوکی شدمو نشستم سر کارام. دیگه خوابم نمیادو حواسم جمه. دوباره زبانهامو دست گرفتمو میخونم. اینجور وقتاها وقتی حالم خوب میشه واقعا یه قدر شناسی زیادی نسبت بهش دارمو همش فکر میکنم نباید فرصت رو از دست بدم. امیدوارم همینجوری بمونم. من ترجیح میدم بی خواب بشم نه پر خواب :/ پر خوابی خیلی بده باورتون نمیشه هرکاری میکنی نمیتونی بیدار بمونی و پاشی.
دلم میخواد یروز برم نیویورک یه روزم پاریس این دوتارو خیلی دوست دارم. یعنی میشه؟می
امروز روزم قشنگ بودبه قشنگی وقتی که به ایده‌ی تو دیوانه‌وار میخواستم پاهایم را در شن‌های کویر و خنکیِ آب‌های دریا فرو ببرم...به قشنگی وقتی که دل بستم به لقبِ شبدر سبزِ چهاربرگِ سحرآمیزی‌ که تو به من تحفه کردی...به قشنگی وقتی که کوفته‌های خاصِ دست پختِ دلپذیرت را زیر زبانم فراموش‌نشدنی دیدم...و به قشنگی وقتی که تو را دیدم...جیغ بزنم تا احساساتم دنیا را فرا بگیرید؟!من با دیدنِ تو،با خودم و‌ دنیا رفیق‌تر شدم و حالا چیزِ ارزشمندی برای محافظتی
سلام
من فکر می کنم راهم را پیدا کردم. الان در مرحله حساسی از زندگی هستم که تکلیفم با خودم روشن شده.
 
دیگه میدونم دنبال چی هستم و میدونم میخوام چکار کنم.
 
کتاب "جادوی هدف دار کردن زندگی" از برایان تریسی خیلی روم تاثیر گذاشت تا بالاخره از بلاتکلیفی در اومدم.
 
من فکر می کنم اینکه آدم بدونه دنبال چی هست  و چی میخواد، خودش مساله خیلی مهمیه. خیلی مهم. شاید مهمترین مساله زندگی.
 
این روزها سعی می کنم هدفدار برم جلو. از کارهای غیر ضروری اجتناب می کنم.
ک
من برای رسیدن به مقصد هر روزم سه تا تاکسی سوار میشم.امروز اما عجیب شروع شد. تاکسی اولی بیشتر ازم گرفت به بهونه ی گرونی بنزین.تاکسی دوم هزینه ی روتینش رو به بهونه ی خورد نداشتن بیشتر از یه خانم مسن گرفت. تاکسی سوم، دو برابر ازم پول گرفت و وقتی پرسیدم که گروه شده؟ چنان بله ی محکمی گفت که ترجیح دادم بحث نکنم. نمیدونم چند درصد ماها تو سختیا پشت همیم.اما همینکه هر روز داریم حق هم رو ضایع میکنیم، از هم سوء استفاده میکنیم به بهونه های مختلف، انگار پشتم
سلام
رها واقعا تو با من چه کردی حالم از خودم بهم میخوره ،تنهایی و زندگی بدون تو داره نابودم میکنه طاقت دوریت رو اصلا ندارم عاشقی فقط درد و عذابه .حالم خرابه جدایی رو نمیتونم تحمل کنم . این روزا بدترین روزای عمرمو دارم یپری میکنم .حالمو فقط تو میتونی خوب کنی . کار هر روزم شده گوش دادن ب اهنگ های تو ، دیدن کلیپ های تو و  عکسای تو .اشک هایم اجازه نوشتن بیشتر رو نمیده .اخرین چتمون
از الان دارم فکر میکنم که آیا میتونم پدر خوبی برای بچه هام بشم یانه ؟ باخودم فکر میکنم که چطور بچه هامو تربیت کنم چطوری بهشون یاد بدم که 
چطوری از پس مشکلاتشون بر بیان .چیکار کنم که وقتی یه راهی رو اشتباه رفتن یه کاری رو اشتباه کردن همراه با تنبیه نباشه که اونا از من فراری باشن یا از من مخفی کاری کن فکر کنند من دشمنشونم با مخفی کاری خودشونو تو دردسر نندازن .و بعد از انجام اون کار پشیمونی براشون به بار نیاد.
فکر میکنم به اینکه نکنه عادات بد منو ب
مادرشوهر زنگ زده و برای ابراز همدلی میگه: همش میگم خوب شد نیروانا وقتی رفت تهران و اونجوری گیر کرد اینا هنوز نگفته بودند که وضعیت اینقدر خرابه وگرنه کلی استرس می کشید!
میگم: خوب اگر گفته بودند اولا به احتمال خیلی زیاد اون همایش کنسل می شد (همونطور که همایش های مهمتری بعدش کنسل شدند). دوما اونقدری واجب نبود و اگر میدونستم اوضاع اینطوره اگر کنسل هم نمیشد من نمی رفتم. سوما من نزدیک یک ماهه که هر روزم با استرس گذشته؛ چون یکی میگه 14 روز ممکنه بدون ع
منم و خجلت بسیار، حلالم فرمادر شبِ آخر دیدار حلالم فرمااولین بار شده آمدی و پا نشدمحال و روزم شده دشوار، حلالم فرمابوسه بر گونه ی من؟! نه... فراموشش کنصورتم خورده به دیوار، حلالم فرمااز سپیدی رخم نیست خبر، رنگِ کبود...بر رخم گشته پدیدار، حلالم فرماچادرم سوخت پدر، صورت خود را بگذار...روی این دامنِ گلدار، حلالم فرمانه مرا موی بلند و نه تو را پنجه ی نازبگذر از موی من اینبار، حلالم فرماسنگ خوردم سرِ بازار که سنگت نزنندسنگ خوردی سرِ بازار؟! حلالم ف
با وجود اینکه فاصله سنیمون خیلی زیاده ولی یه عالمه کار جذاب هست که میتونیم باهم انجام بدیم و کلی بهمون خوش بگذره :)مثل وقتایی که جشن می گیریم...مثل وقتایی که پارک رو متر می کنیم و کلی عکس می گیریم!مثل اون روزایی که کلی مغازه میگردیم دنبال یه مدل بستنیه خاص :)میدونی چیه!اونقدری دوستت دارم که وقتی کنارمی باز دلم برات تنگ میشه :)
من فقط منتطر اون روزیم که تو به هدف قشنگت برسی...من فقط منتظر اون روزم که بگی نبات دیدی موفق شدم!بعدش من محکم بغلت کنم بگم م
من ازغم عشق تو وین  حال دگردارمعشق است وفراق تو من شوربه سردارمرفتی وبه هجرتو می سوزم ومی سازملیکن زفراق تواشکی به بصر دارمیکتا گهر نازم من دل به تو می بازمیک مرحمتی جانا چون دیده تردارممن درطلبت حیران گمگشته وسرگردانرفتی وبه راه تو من دیده به در دارمازغصه هجرانت پشتم زجفا خم شدضمنا تو بیا بنگر دستان به کمردارمشش گوشه شده قلبم ازغربت هجرانتای جان توبیا بنگر شش گوشه جگردارمروزم شب تاریک است ای مه تودرآ ازابرحالا که دراین ظلمت من میل سحردا
از دیشب فقط به تیتر فکر کرده‌ام و نکته قابل توجهی برای گفتن ندارم. تیتر گویای همه چیز هست. سال‌های قبل فکر میکردم روز تولد نشان‌دهنده چگونگی گذشت سال بعد خواهد بود، همان افکار پوچی که ادم دوست دارد بهشان دامن بزند. بهترین روز تولدم سال قبل بود که الان با نصف بیشتر ان ادم‌هایی که روزم را ساختند قطع رابطه کرده‌ام. امسال هم یکی دیگر بود که با قطع ارتباط دراماتیکم، از ان جایی که یک رگ دیوانگی بسیار کلفت دارم و دراماکویین باسابقه‌ای هستم روز ت
از جمعه عصر تا همین چند دقیقه پیش، یه امیدواری خیلی کوچیک‌برام درست شده بود و دقیقا یکی از ویژگی هایی که بهش گارد دارم و میترسیدم، دوباره اومده به سمتم!!! خدایا از خیر این ویژگی بگذر و اونی باشه که من دلم میخواد
قشنگ فس شدم.. قرار بود بیام و ‌از تدارک روز شیراز که م زحمت کشیده بود بگم که حسش پرییییید
ساعت 00:40 نوشت: مثلا اومدم حالمو جا بیارم، زولبیا بامیه خوردم و دل دردم بیشتر شده. روزه زودتر از اونی که باید، بی جونم کرده
با ناراحتی و غیظ دستی به
رویای با تو بودن را نمیتوان نوشت، نمیتوان گفت و حتی نمیتوان سرود. با تو بودن قصه ی شیرینیست به وسعت تلخی نداشتن و...و من همچون غربت زده ای در دامان بیکران دریای بی کسی به انتظار ساحل نگاهت مینشینم و میمانم تا ابد و تا وقتی شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشویند و چه احمقانه و چه مشتاقانه در انتظار آن روزم یاد تو پرچم صلحیست میان هجوم بی امان این همه فکر ولی در هیاهوی بی نغمه ی وجودم کسی فریاد میزند. یک روز میاید که من دیگر دچارت نیستم، از ص

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها