نتایج جستجو برای عبارت :

حرف‌های ناگفته

@the52hertzalone1 چه خوش گفته شاملو “سکوت سرشار از ناگفته هاست”مشکوکم اگر تاریخ ایران زمین ،ناگفته ها را بگوید چرا که لب دوخته ایم در درون در هم آواره ایم به سخت جانی مان این گمان هست که مغرورانه  به روزهای خوش ناکجا امیدواریم...#انتشارات_پنجاه_دو_هرتز_تنهایی#احمدشاملو#گفتند #که#نمی#خواهیم#بمیریم#the52whale#the52hertzalone#the52hertzwhale
بیا بانو ، جهانم را بگیر و  پادشاهی کن 
بروی شانه هایم سر گذار و تکیه خواهی کن 
 
تمام عمر ، من ، محض رضایت سیب چیدم ، حال 
بیا ، این بار ، تو ، محض رضای من گناهی کن
 
بیا این بار تو آغوش خود را سمت من بگشای
مرا سوی بهشت بازوان خویش راهی کن
 
عزیز مصر بودن آرزویم نیست ، باور کن 
اگر از قعر زندانم رهاندی ، حبس چاهی کن
 
برایت روز و شب از گفته هایم شعر می گویم
اگر ناگفته می جویی ، به چشمانم نگاهی کن  
 
سجاد نوبختی
رمان ناگفته ها
دانلود رمان عاشقانه ناگفته ها اثر بهاره حسنی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم
داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد ، آشنایی او با جوان در هواپیما و در مورد زندگی خود ، این داستان را شکل می دهد ...
خلاصه رمان ناگفته ها
با تکان هواپیما از خواب پریدم و کتاب روی پاهایم سر خورد و کف هواپیما افتاد!
خم شدم تا آن را بردارم ... ولی کسی که کن
 
 

ناگفته های سردار از جنگ ۳۳ روزه/ جزئیات جلسه حاج قاسم با رهبر انقلاب در روزهای ابتدایی جنگ ۳۳ روزه 
 
سردار سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی برای اولین‌بار پس از تصدی فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با حضور در یک گفتگوی اختصاصی، به بررسی دلایل پنهان و آشکار جنگ ۳۳روزه پرداخت.

ادامه مطلب
حرفای ناگفته زیاده اما چه فایده داره گفتن این حجم عظیم حرفهاوقتی که مخاطبی که بایدباشد ودیگرنیست...همین که خودکاربه دست میگیرم تا چیزی بنویسم اینقدر غرق خاطرات میشم که دلم میخواخدساعتهای ساعت درخاطرات بمانم وبعدهم به یک خواب عمیق فروبروم به بهانه ی اینکه او رادرخوابهاببینم امادستان او از خوابهای من فرسنگهافاصله دارد...حقیقتا قلب ودل وخوابهاونوشته هاو حرفهام از غم اکنده شده وطاقت هیچ چیزی روندارم ،خداخدامیکنم صداوتصویرش ازذهنم خارج نشو
بعضی تکنیکهای پست مدرن در روانشناسی مانند ایین های باستانی و به گونه ای سحر آمیز هستند، ولی جالب است که اغلب خیلی خوب کار می کنند. یکی از این تکنیکها که برای بخشیدن کمک کننده است، تکنیک "بنویس، بخوان، بسوزان" است که برای حل مسائل تعاملی می تواند کمک کند. 
در این تکنیک فردی که بیشترین مساله را با او دارید و او را نبخشیده اید در نظر بگیرید. آنگاه یک قلم و کاغذ بردارید و شروع به نوشتن نامه به او نمایید. در این نامه همه مسائلی که بین شما پیش آمده و ت
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد...نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم... اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند...یهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند...کاش دیگر باران نبارد!...یا لااقل اگر می‌بارد،...آرام ببارد!... مراعات دل خسته مان را بکند... اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است...خسته از زندگی..از دنیا با
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد...نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم... اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند...یهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند...کاش دیگر باران نبارد!...یا لااقل اگر می‌بارد،...آرام ببارد!... مراعات دل خسته مان را بکند... اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است...خسته از زندگی..از دنیا با
دلم می‌خواد باهات حرف بزنم...قد یه عمر حرف روی دلم سنگینی می‌کنه!دلم می‌خواد باهات حرف بزنماما نمی‌‌دونم چجوری شروع کنم؟از کجا بگم؟چطور بگم؟ که تو دلخور نشی ازمدلگیر نشی...کاش می‌شد حرفامو بریزم توی چشمامتا از چشمام بخونی...کاش...یه کوه حرف روی دلم سنگینی میکنه
دلم می‌خواد باهات حرف بزنم...قد یه عمر حرف روی دلم سنگینی می‌کنه!دلم می‌خواد باهات حرف بزنماما نمی‌‌دونم چجوری شروع کنم؟از کجا بگم؟چطور بگم؟ که تو دلخور نشی ازمدلگیر نشی...کاش می‌شد حرفامو بریزم توی چشمامتا از چشمام بخونی...کاش...یه کوه حرف روی دلم سنگینی میکنه...
حدیث جابری:
چند خطی از خاطرات ناگفته ی جمیله.... 
تیک تاک ... تیک تاک... صدای ضربان قلبم با صدای گذر سنگینِ زمان باهم در می آمیزد تا لحظاتِ پر از استرس زندگی ام را رقم بزند.
باصدای در از جا می پرم....
+جمیله جان... عزیزِمادر... چقدر ماه شدی... ماشاءالله لا حول ولا قوه الا بالله... جانِ مادر! چادرت رو سر کن مهمونا منتظرن. 
ادامه مطلب
سلام
از دفعه پیش که مطلب نوشتم مدت زیادری گذشته ناگفته ها اینقدر زیاد شده که این پست همت بالایی رو برای نوشتن میطلبه ! و قاعدتا تعداد ویرایش بالا.
از نزدیک شروع میکنیم
دیروز نتایج کنکور کارشناسی ارشد اعلام شد امسال چندان براش وقت نزاشتم و انتظار نتیجه خوبی رو هم نداشتم و همینطور هم شد رتبه ۸ هزار ! خیلی بد
سکوت سرشار از ناگفته‌هاست.
در وجود هر کس رازی بزرگ نهان استداستانی ، راهی ، بی راهه ایطرح افکندن این رازراز من و راز تو ، راز زندگیپاداش بزرگ تلاشی پر حاصل است.…..دلتنگی های آدمی را ، باد ترانه ای می خواندرویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیردو هر دانه ی برفی به اشکی ناریخته می ماندسکوت سرشار از سخنان ناگفته استاز حرکات ناکردهاعتراف به عشق های نهانو شگفتی های بر زبان نیامدهدر این سکوت حقیقت ما نهفته استبسیار وقت ها با یکدیگر از غم و شادی
اینم بد دردیه که آدم دیگه هیچ جا دست و دلش به نوشتن نره ...اینکه کلمات رو دریغ کنی ... دیگه دلت نخواد احساس واقعیت رو هیشکی بدونه ... مخفی کنی درون خودت ... گاهی باید مچاله شد یه گوشه ... کتاب خوند ... یا فیلم دید ... یا ساعتها خوابید ... یا سرگرم کار شد ... آنقدر که یادت بره که می تونی چیزی بنویسی یا حرفی بزنی ...
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است ...
 
خب اول یه توضیح بدم*یه چالش میخایم انجام بدیم 
چالش حرف های نگفته...!
حرفا هایی که به خودمون ، دوستامون ، و یا هر کس دیگه ای 
نگفتیم 
حرفایی که بهتر بود گفته نشن 
حرفایی که مونده رو دلت
و ما هر دومون این چالش رو انجام دادیم
ادامه مطلب
باسلام
برخلاف سخنان ناراستی که خوندید یا شنیدید مردمان دشتی فی الحال تاجیک(فارس) اند و چون خودشون از این لفظ استفاده می کنند منم همین و اینجا درج کردم.(ناگفته نماند خودم دشتیاتی ام.)
البته درباره گذشته های دور سخن هاست که ما فعلا با اون کاری نداریم.
در آخر قول از خواجه راز:
ای بسته کمر ز دور و نزدیک
بر قتل تمام ترک و تاجیک
ممنون از اینکه خوندید.
سکوت گنگ:
سکوت ام را ببین
پر است
از ناگفته های نگفته!

پرنده ی دلتنگ:
پرنده ی پر بسته ام
دلتنگ بام تو،
که بر چینم از آن
دانه های عشق را.

شمردن:
بی نهایت
دوست دارم
اما دریغ
که شمردن بلد نیستی!

مرگ کلمات:
میمیرند غریبانه
کلمات ام
در شعر نبودنت.

عشق مرده:
برای عشقی 
که در قلب من مرده است
کسی هست
شمعی روشن کند؟
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
خب  راستش باید بگم قرار از این به بعد بخش جدیدی به موضوعات وب  مون اضافه بشه تحت عنوان نقد و برسی فیلم و سریال و البته نقد شخصیت ها فیلم و سریال ها ! چندی پیش سریالی کره ای به نام ' زندگی خصوصی او ' دیدم که در اون به نکته نسبتا مهمی اشاره شده بود  و اون نکته این بود که " شاید  حرف زدن در مورد یک آثار هنری کار نسبتا آسونی باشه ولی فهمیدن ارزش واقعی یه آثار هنری کار هر کسی نیست "
دقیقا این جمله  تو قسمت نقد و بررسی فیلم و سریال ها هم همین طور و شاید ارز
توی تلگرام یه ربات هست به اسم «حرفتو ناشناس بهم بزن» من متوجه شدم که توی وبلاگ هم میشه همچین قابلیتی رو راه انداخت. شما میدونید که من کامنت ناشناس رو تایید نمی‌کردم ولی امروز یه پست موقت زدم و برای چند ساعت کامنت ناشناس رو فعال می‌کنم؛ به همه خبر بدین بیان[از دوست و دشمن] من امروز می‌خوام حرفای نگفته و ناگفتهء شما رو گوش بدم. امیدوارم تهش روز خوبی بشه برامون :) هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو
نه!
کاری به کار عشق ندارم! 
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم 
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوست‌تر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می‌کند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مُردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می‌گذارم...
تا روزگار بو نَبَرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
قیصر امین پور
نه!
کاری به کار عشق ندارم!
م
ن هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوست‌تر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می‌کند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مُردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می‌گذارم...
تا روزگار بو نَبَرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
قیصر امین پور
همه افراد جامعه اعم از زن و مرد تلاش می‌کنند که چهره زیبایی داشته
باشند. یکی از مشکلاتی که در این بین، این زیبایی را تهدید می‌کند خط خنده
است. می‌توان گفت که بیشتر بانوان و آقایان خط خنده را بر روی چهره خود
دارند و با این مشکل دست و پنجه نرم می‌کنند. البته ناگفته نماند که اگر
دچار این مشکل هستید خوشبختید…! چون شما یک انسان خوشحال و خنده‌رو هستید.
ادامه مطلب
میگن غلظت آلاینده ها دیشب اینقدر توی تهران بالا بوده که باید شهر تخلیه می‌شده. 
ولی آیا دیشب حرفی راجع بهش زده شد؟ البته که نه! 
چون به هزار دلیل ناگفته بهتر بود کسی چیزی نگه و چراغ خاموش منتظر باشن. 
منتظر دلیل هزار و یکم برای تخلیه نکردن شهر.
دلیل هزار و یکم این بود که شاید، فقط شاید بارون بباره... 
فقط میتونم به یه چیز فکر کنم: خدایا، دمت گرم که فقط خودت هوامونو داری... 
چند خطی از خاطرات ناگفته ی جمیله.... 
تیک تاک ... تیک تاک... صدای ضربان قلبم با صدای گذر سنگینِ زمان باهم در می آمیزد تا لحظاتِ پر از استرس زندگی ام را رقم بزند.
باصدای در از جا می پرم....+جمیله جان...  جانِ دلم! چادرت رو سر کن مهمونا منتظرن. _ااااام... چششششم مامان.+سفید بخت بشی گل دخترم چادرم را که تحفه ای باارزش از سفر اربعینت بود، سر میکنم و آرام و باوقار باذکرِ زیرلبِ یازهرا"سلام الله علیها " به دنبال مادر راه می افتم... .
ادامه مطلب
قبل از اون تاریخ دقیق دستم نبود ولی 
این موقع از سال همیشه جادو ی خاصی درونش داشته 
همیشه اتفاقایی افتاده که بجز در تخیل نمیتونستم بهشون فکر کنم 
یه وقتایی باید بیدار بمونی فقط برای اینکه به هیچی فکر نکنی
متن های زیادی که باید بنویسم و دستم به قلم نمیره 
کلی ناگفته و داستان و شعر هست پس ِِ ذهنم که هر شب میرقصن 
ثبت شه به تاریخ دو جای خالی ِِ صندلی های شب قبل از کارگاه هنری .
دو سال گذشت ؟
چجوری میگذره ؟ 
فرمول خاصی داره یا همینجوری هر وقت دلش بخ
براساس آمارهای سال ۲۰۱۷ سازمان ملل در سال ۲۰۰۰، ۲ میلیون ۸۰۳ هزار مهاجر ایرانی در خارج از کشور گزارش شده که در سال ۲۰۱۷ این آمار ۲ میلیون و ۶۹۹ هزار نفر مهاجر ایرانی رسیده است.
ناگفته نماند اکثرکارشناسان بر این آمار و ارقام اتفاق‌نظر ندارند؛ اما همه آنها یک‌صدا از وجود یک نقص جدی سخن می‌گفتند، فقدان آمار دقیق و مطمئن از تعداد مهاجران ایرانی در کشورهای مختلف.
هویت‌ ایرانیان دور از وطن
ادامه مطلب
و من خدا خدا میکنم عروسی پسرعموجان بیوفته بعد کنکور نه قبلش که کل برنامه هام میریزه بهم! :( (عروسی بعد از تموم شدن قضیه ی کروناست) البته ناگفته نماند تاریخ کنکورمونم تغییر کرده و اصلا نمیدونیم کی قراره کنکور بدیم! 
یکی نیست بهشون بگه این همه مدت صبر کردین عد باید بیاین وسط کرونا مزدوج بشین؟! مگه دختره داشت فرار میکرد؟! البته هیچ مراسمی واسشون گرفته نشده فقط صیغه کردن تا بعد که همه چی به روال عادیش برگرده ...
دیگه وقتشه pinterest رو شخم بزنم واسه مدل
با سلام و احترام
 
از امشب ضبط پادکست های صوتی تاریخی را شروع کردم و امیدوارم کانال جدید و خوب ارتباطی برای بیان مطالب تاریخی و ناگفته شده به علاقمندان باشد.
 
اولین پرونده مربوط به بررسی پرونده جاسوسی و نفوذ سیدمحمد رضا سعادتی در سال 1357 و 1358 است که می توانید از اینجا و اینجا این فایل را گوش کنید و نظرات خود را درج نمائید.
افسوس که کسی نیست........افسوس که کسی نیست تاگذشته های پرملالم را از من بگیردوآینده ای پراز شادی را به قلبم هدیه کندافسوس که کسی نیست!تا بار فراق وجدایی را از دوش من برداردوکوله باری از محبت خویش را جایگزین آن کندافسوس که کسی نیست.......از من بخواهد ناگفته های قلبم را که عمریست خک خورده سینه ام شده است را برایش بازگو کنمودر پاسخ عشق بی پایانش را نثار دل بیمارم کند!افسوس.........افسوس که در این روزگار کسی نیستجز سکوت وتنهایی و دلتنگی که عمری گوشه نشین
امروز فردی بهم پیام داد که چند سال پیش وقتی اومد خواستگاری، ادعای عاشق دل خسته بودن داشت، الان پیام داده که شنیدم دکتری می‌خونی، تبریک میگم احسنت! تشویق و ابراز خوشحالی از چیزی که روزی خودش رو بر حق می‌دونست من رو از داشتن و تلاش برای رسیدن بهش منع کنه!! فقط انگار یادش رفته که به قول بافقی: "ما چو ز دری پای کشیدیم، کشیدیم"
سلام ب روی ماهتون..
اول از همه اربعین حسینی رو به همه ی دوستداران امام حسین(ع)تسلیت میگم..
دوم از همه دارم واسه کنکور هنر میخونم بچه ها برام دعا کنین ک تا آخر خوب بخونم و مسئولیت پذیر باشم آخه همسرم تو این راه خیلی حمایتم کرده و دلم نمیخواد ک نا امیدش کنم...همچنین دلم میخواد خانوادم بهم افتخار کنند..ناگفته نماند ک خیلی قبل دو سال کنکور تجربی دادم و هیچی ب هیچی چون برام خیلی سخت بود..خب هنوز تو عقدم و فک کنم این آخرین فرصتم برا پیشرفت کردنه..امیدوار
داداشمو خیلی دوس دارم
توی این اوضاع خریدامونو انجام میده که بابای پیرم یا مامان خانوم مسن و نازم یا من و خواهرام از روستا تا شهر با ماشین خطی جابجا نشیم
خدا خیرش بده
ناگفته نمونه که حتما همسرش  هم کمالاتی داره که داداشم میتونه راحت سمت ما بیاد 
دعا میکنم خدا این لطفتونه جبران کنه و در آینده برای منم فرصت پیش بیاد محبتمو بهش نشون بدم ببخشید بهشون
گاهی اوقات بر سر راه آدمیزاد
آدم هایی قرار میگرند
که فراتر از یک دوست معمولی هستند؛
که می شود با آن ها به هر چیزی بخندی
دوست هایی هستند در زندگی
که بی دغدغه می شود بدون نقاب بر صورت با آنها معاشرت کرد؛
می شود یادت برود که میزبانی یا مهمان!
جایی که هستی خانه اوست یا خانه خودت!
حتی می شود ناگفته های دلت،
آن هایی که جرأت گفتنش به خودت هم نداری، بهشان بگویی
و …
مطمئن باشی می شنوند و نشنیده می گیرند!
چقدر خوبند این آدمها
و چقدر همه ما نیاز داریم
به حد
دلم می خواهد به فراز آسمان ها بروم جایی که با کسانی که دوستشان دارم خوشحال و شاد باشم، دلم می خواهد از چیری نترسم و عشق را به خانه ای هدیه دهم که بسیار دوستش دارم. می خواهم بر روی پیشانیم بنویسم که عشق در سر تا سر وجود من وجود دارد و دلم می خواهد چشمانم را ببندم و تمام حرف های گفته و یا ناگفته ام را به زبان آورم. دلم می خواهد به زندگی ای که در پیش دارم عشق بورزم و خودم را از محیطی که هر لحظه بیشتر و بیشتر مرا در خودش می بلعد رها کنم. من دوست دارم هنو
خبر خووب خبرر خوووب
اگه مثه من یه عالمه از کارهای امسال تون مونده و می خواین تو این دو هفته باقی مونده انجامشون بدین، هرچی زودتر شروع کنید که به سال جدید منتقل نشن
اماا خبر خووووب
من امروز تو امتحان تعلیم رانندگی قبول شدم خداحافظ راننده تاکسی
اما لازمه بگم اگه پدرها نبودن هیچ وقت هیچ دختری رانندگی یاد نمی گرفت♥️
خوش حالم از پس این یکی هم بر اومدم
 #دانشگاه: خوشبختانه انتخاب واحد کردم و امروز رفتم سر کلاس، ناگفته نماند استادی که نمیاد و قلل
هیچ کس هیچ وقت هیچ قصه ای را برای همیشه ناگفته نمی گذارد.
آن که می گوید بعضی حرف ها را دوست ندارد به کسی بگوید ، در حقیقت دوست ندارد به تو بگوید.
آدم تمام فکرهایی که کرده را یک روز می گوید. بالاخره می گوید اما بعدش دوست دارد بقیه فراموش کنند چه گفته است ، آخر آدم رازهایی دارد که نباید کسی بداند ولی ناچار است بگویدشان که خالی شود.
از لبخندهای صبح و انرژی های مثبت تهوع آورش که بگذری می دانی آدم موجود مفلوکی ست. می گوید و می خواهد نگوید.
به خودت فک
هم وطن گرامی،با توجه به عدم شناخت کافی از ویروس عامل کرونا، توصیه های منتشر شده را جدی بگیریم. شاید از طریق هوا و حتی طرق ناگفته دیگر هم شیوع پیدا کند. آنچه ضروریست رعایت موارد بهداشتی با احتیاط کامل و عدم ارتباط با دیگران در عین آرامش وپرهیز از ایجاد استرس و اضطراب است. 
۱: زندگی عجب داستان پیچیده ای داره. عجب ناگفته ها و ناپیدا شده ها! هر روز یه ایده ی جدید، یه تیوری جدید می یاد و یا اینکه بوده و تو تازه پیداش می کنی! اینکه چطور شد که ما این شدیم، رفتارهای ما چطور شکل گرفت! ما به عنوان ادمیزاد، از کجا امدیم و چطور شد که از مرز بی نهایت بد تا مرز بینهایت خوب متنوع شدیم! اصلن مرز خوب و بد چطور شکل گرفت؟ مردم جامعه را می سازند یا جامعه مردم را؟ کدومش اول اگاهانه اتفاق افتاد...زندگی عجب داستان پیچیده ای دارد. 

ادامه مط
چه شد؟ خاک از خواب بیدار شدبه خود گفت: انگار من زنده ام!دوباره شکفته است گل از گلمببین بوی گل می دهد خنده ام!نوشتند چون حرف ناگفته ایگل لاله را بر لب جویبارچه شد؟ باز انگار آتش گرفتهمه گل به گل دامن سبزه زارچنین گفت در گوش گل، غنچه ای:نسیمی مرا قلقلک می دهدزمین زیر پایم نفس می کشدهوا بوی باد خنک می دهدصدای نفس های نرم نسیمبه بازیگری گفت: اینک منم!که با دست های نوازشگرمگلی بر سر شاخه ها می زنم!از این سوره ی سبز و آیات سرخکتاب زمین پر علامت شدهزمی
می فروشند، با ترازویی  که لحظه را اندازه می گیرد.دوره گردهایی در کوچه داد می زنند و آرامش همسایه ها را می گیرند که آرامش بفروشند.
کسی را از خواب زمستانی بیدار می کنند که آرامش، سالهاست ترکش کرده است، فروشنده فریاد می زند: حقیقت می فروشم، رازهای کهنه می خرم! بشتابید، راستی می فروشم، اکراه ناگفته ها را می خرم!
لبخند می فروشم، بیایید توانایی درک آدم می فروشم.
هنوز عابران عبوس از کنارش می گذرند و او با لبخد از یکی می پرسد: چیزی نمی خری؟ به تو رایگا
طی یک عملیات انتحاری، موبایل امیرعباس از وی گرفته شد و به درون کمد قفل دار منتقل شد. از بس که شورش را درآورده بود. از ساعاتی پیش ایشان مهربانتر شده اند. ظرفهای شام را جمع کرده اند. مدام قربان صدقه ی من میروند و مرا میبوسند. چای برایمان ریخته اند و در حرکتی بسیار نادر برای خواهرش کتاب داستان می خوانند. خانه بسیار امن و آرام است و از جیغهای متوالی و صداهای عجیب غریب که حین بازی موبایلی از امیرعباس شنیده می شود خبری نیست. چقدر زندگی شیرین است
+ نا
قدم بر قصر باشکوهش می نهم و حسی عجیب از سوی او مرا در بر می کند.
نسیمی ناآشنا همچون فرمانروای شهر دستانم را لمس می کند. گویی سخنانی ناگفته دارد. .
اینبار به حرم سرای زرینش می نگرم و می نگرم به دروازه های فولادینش که چطور اهالی ایمان و مردم گنه کار را مجذوب خود می کند. می نشینم و باز می نگرم به پسری جوان که بر روی صندلی چرخ دار دستان مادر پیرش را می فشارد و می نگرم به اشک های همان مادرپیر . انگار تمام دنیا با خنجری قلبش را نشانه گرفته بودند و او در ان
یاحق
 داشتم فکر که نه! حس میکردم چه قدر دردناک و زجرناک است که وبلاگ های مورد علاقه ات که خواندن کلمات و نوشته های جاری در آن مغزت را نوازش می دهد، انگار دیگر به روز نمی شوند...
چه بلایی سر این پنجره های دوست داشتنی آورده تلگرام و اینستاگرام و تمام گرام هایی که زندگیمان را در مشتشان فشار می دهند؟
ناگفته نماند به روز شدن وبلاگ هایی که هنوز نفس می کشند به لطف سرانگشتان نویسندگانش، حالم را عمیقا مطلوب می کند. : )
پ.ن1: خدایا وبلاگ های متروکه را دوبار
و فریاد های کشیده نشده
کم کم به چین و چروک های روی صورت تبدیل میشوند
#ساموئل_بکت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
روزهایی هستند مبهم و گنگ - طولانی و بی انتها - شاید خیره به یک نقطه ساعت ها بگذرد و ساعت روی دیوار تنها دقایق محدودی از این زمان طولانی را نشان می دهد- روزهایی پر از حرف های ناگفته حرف هایی که به قول شریعتی تن به ابتذال گفتن نمی دهند- در تمام این روزهای طولانی بی انصاف تنها و در سکوت فقط خداست که می ماند فقط اوست که می داند
همیشه کسی هست
با تو می ماند
میان غربت آن روزهای محال
که هر چه زینت دنیا است غرق دلتنگی است
همیشه کسی هست
پاک تر از یاس
و دلر
ذات الریه چیست 
ابتلا به ذات الریه در فصل هایی که هوای آلوده و سرد دارند موضوع عجیبی نیست. ناگفته پیداست که نرخ ابتلا به ذات الریه در فصل پاییز به مراتب بیشتر از فصل های دیگر است.
اما اساسا ذات الریه چه علائمی دارد و چگونه تشخیص داده می شود؟
 
ادامه مطلب
این ویروس کرونا بد جوری ما رو خونه نشین کرده.
البته بدم نیست . شب عیدی جهت  فریضه ی خانه تکانی در حالت آمادش باش کامل در رکاب همسر عزیز هستیم.
به دور از شوخی توی خونه موندن اولش حال میده ولی وقتی طولانی بشه خیلی خوشایند نیست. مرد باید صبح از خونه بره بیرون دست کم ساعت سه بیاد تو خونه. خسته و کوفته.
ناگفته نماند که ما معلما با خونه نشینی خیلی غریبه نیستیم . نوروز و تابستون خود گواه بر این ماجراست.
ولی خب اونجا آدم تکلیفش را میدونه برنامه ریزی میکن
یه‌مدت آدم به این فکر دخیل می‌بندد که اگر حرفی ندارد، بخاطر تمام حرف‌های ناگفته‌ی درونش است. حالا در بعضی شرایط این صدق می‌کند اما الآن اگر بخواهم منصفانه به ماجرا نگاه کنم، حرفی ندارم چون واقعاً هیچ چیز در ذهنم ندارم. احساس می‌کنم یک جو ارزش در زندگی‌ام جریان ندارد یا حتی نمی‌توانم تحلیل های جالبی از اطرافم ارائه دهم و همانطور که دوست دارم بیان کنم. درواقع نمی‌توانم بنویسم چون چیزی برای نوشتن در ذهنم پرورانده نمی‌شود و باید به حال ای
امشب بالاخره نامه رو شروع کردم.
براش نوشتم که حس ورتر  رو دارم. هرچند که لوته ای رو از دست ندادم.
+ عزیزدلم
برایت خوانده بودم "بنشین رفیق تا که کمی درد دل کنیم/اندازه ی تو هیچکس مهربان نبود/اینجا تمام حنجره ها لاف می زنند/ هرگز کسی هرآنچه که می گفت آن نبود"
یادمه پارسال وقتی نشسته بودیم توی زیرگذر میدون ولیعصر براش خوندم.
حالا میخوام حرف بزنم. می خوام بگم این چهارماه چی بهم گذشت که سکوت کردم و دوباره از همه دورتر شدم.
«٢١»إِنَّ‌ الَّذِینَ‌ یَکْفُرُونَ‌ بِآیاتِ‌ اللّهِ‌ وَ یَقْتُلُونَ‌ النَّبِیِّینَ‌ بِغَیْرِ حَقٍّ‌ وَ یَقْتُلُونَ‌ الَّذِینَ‌ یَأْمُرُونَ‌ بِالْقِسْطِ‍‌ مِنَ‌ النّاسِ‌ فَبَشِّرْهُمْ‌ بِعَذابٍ‌ أَلِیمٍ‌ براستى کسانى که به آیات خداوند کفر مى‌ورزند و پیامبران را به ناحق مى‌کشند و کسانى از مردم را که فرمان به عدالت مى‌دهند مى‌کشند،پس آنان را به عذابى دردناک بشارت ده. نکته‌ها: در تفاسیر کبیر و مجمع البیان و قرطبى مى‌خوا
کتاب رایگان «بیایید برای میهمانی خدا آماده شویم» را که چکیده‌ای است از کتاب «شهر خدا»، می‌توانید از اپلیکیشن اندرویدی طاقچه دریافت نمایید. کتابی است زیبا و خوش‌قلم و پر رمز و راز از حاج‌آقا پناهیان که به نادیده‌ها و ناگفته‌های رمضان، این ضیافت الهی پرداخته است.
لینک دریافت طاقچه:
 https://app.adtrace.io/ca40zbi
 بسم الله
اگر خداوند توفیق دهد و شهید هم نظر کند، کتاب "همیشه مربی" که ناگفته هایی از حیات طیبه و سیره ی تربیتی و فرهنگی "شهید محمد عبدی" است، بزودی آماده ی چاپ و عرضه ی عمومی خواهد شد. کتاب را هم اکون دو تن از نویسندگان خوب کشور در حوزه ی ادبیات پایداری و زندگینامه ی شهدا، آقایان " محمدعلی جعفری" و " میثم رشیدی مهرآبادی" ویرایش میکنند. دعای خیر شما دوستان و عزیزان را خواهانم.
زمانی‌که خودم را به کسی معرفی می‌کنم و می‌گویم که مربی پیلاتس هستم، عکس‌العمل‌ها بسیار دیدنی و متفاوت است. افرادی‌که با این رشته ورزشی آشنایی دارند، همگی ابراز علاقه می‌کنند و برای پیشرفت بیشترشان در پیلاتس سؤال‌های زیادی می‌پرسند. کسانی هم که هیچ آشنایی با این رشته ورزشی ندارند، دائماً سؤال‌های عجیب و غریبی براساس شایعات می‌پرسند. عده‌ای از این افراد ناآگاه می‌گویند: حیف که به‌خاطر آسیب‌دیدگی‌ام هیچ وقت نمی‌توانم پیلاتس کار
سرشت ایرانی در طی زمان و بر اثر عواملی ریشه دار چنان شده که بیشتر گراینده به تفکر اشراقی باشد، نه استدلالی؛ بیشتر عاطفی باشد تا واقع بین. فکر اشراقی یعنی آنکه احساس و جهشهای آنی ذهن بیشتر از تفکر و منطق در داوری و تصمیم گیری مداخله داشته باشند. نتیجه این طبیعت احساسی غلبه افراط و تفریط بر امور است و موجب شده ایرانی یا چیزی را زیاد دوست بدارد یا زیاد دشمن...آنچه برای ما از نان شب واجبتر است گسترش سلطه عقل و ضابطه و قاعده می باشد.
محمّد‌علی اسلام
رشد کار : آنچه در پی خواهید خواند گزارش یکی از خبرگزاری های رسمی کشور درباره کمیت فاجعه نما - و به تعبیر این خبرگزاری نگران کننده ! - حوادث کار در میهن ما است . پیدا است که این قبیل گزارشها خواسته یا ناخواسته یا شاید هم به خاطر برخی معذوریتها به برخی عوامل اشاره می کنند و برخی دیگر را - که عواملی با درون مایه  سیاسی  آنهم در سطح کلان است - ناگفته می گذارند.
ادامه مطلب
چرا علاقه بسیار شدیدی به بعضی پسرها در خودم حس میکنم؟
 
سلام من پسری 21 ساله هستم. از دوران بلوغ علاقه خیلی کمی نسبت به جنس مخالف دارم.با این که چندین بار موقعیت ارتباط با جنس مخالف (درخواست از طرف مقابل) رو هم داشتم اما هر وقت به ارتباط جنسی فکر می کنم حالت تهوع بهم دست میده. ناگفته نماند که علاقه بسیار شدیدی به بعضی پسرها در خودم حس میکنم که تا الان سرکوبش کردم ولی ادامه این روند برایم ممکن نیست.لطفا راهنمایی کنید
ادامه مطلب
بگو به عقربه ها موقع دویدن نیستکه شب همیشه برای به سر رسیدن نیست به خواب گفته ام امشب که از سرم بپردشبی که پیش منی، وقت خواب دیدن نیست من از نگاه تو ناگفته حرف می خوانممیان ما دو نفر گفتن و شنیدن نیست نگاه کن به غزالان اهلی چشممدو مست رام که در فکرشان رمیدن نیست بگیر از لب داغم دو بیت بوسه نابهمیشه شعر سرودن که واژه چیدن نیست برای من قفس از بازوان خویش بسازکه از چنین قفسی میل پر کشیدن نیست تو آسمان منی؛ جز پناه آغوشتبرای بال و پرم وسعت پریدن
امروز صدمین روز از بازکردن وبلاگم گذشته! الان که دارم به اون صد روز فکر میکنم اصلا گذر زمان رو حس نمیکنم. فقط مشکلات و درد هایی که این مدت کشیدم جلوی چشمام ردیف میشن.
من چه نقشه ها که برای وبلاگم نداشتم. چه حرف هایی که میخواستم بزنم. اسم وبلاگمم ناگفته های یک دختر موفرفری هست. میخواستم ناگفته هامو اینجا بزنم.  ولی گاهی اوقات یه مشکلاتی پیش میان، یه اتفاقاتی رخ میدن که مسیر زندگیت رو صد و هشتاد درجه تغییر میدن! زمانی که وبلاگم رو باز کرده بودم ه
رابطه برای من رقص تانگو است. کنش و واکنشی پیوسته. هر قدم من تنها در صورتی معنادار می‌شود که شریکم قدم بردارد. پای‌اش را بگذارد جلو، با فاصله‌ای متناسب از من. اگر شریکم گمان کند عشق، مثل علف هرز خودش رشد می‌کند، هر چه من آفتاب و آب بیاورم و مثل مادر زمین بستر خاک بشوم برایش، بی‌فایده است. حالا گاهی نیمه‌شب‌ها تمرین تانگو می‌کنیم. اگر یکی‌مان اشتباه کند، آن دیگری هم کاری از پیش نمی‌برد. اما صبر لازم است و صبوری لازمه عشق است و عشق مسبب رویش
مغزم درحال ترکیدن است. از دیروز در ذهنم دارم با شخصی صحبت می‌کنم. هی صحبت می‌کنم، هی صحبت می‌کنم و صحبت‌هایم تمامی ندارند. دیشب خوابم نبرد، چون با او حرف می‌زدم. صبح که بیدار شدم، هر لحظه جملاتی در ذهنم ساخته می‌شد. یک مکالمه‌ی ذهنی را می‌نوشتم، حس می‌کردم، یک مکالمه را زندگی می‌کردم و دوباره از اول. دوباره با کسی در ذهنم حرف می‌زدم. حرف‌هایی که مدت‌ها بود پوسیده بودند. حرف‌هایی که حالا فقط در یک روز خاص می‌توانستم تخلیه‌شان کنم. و در
قلبی دارم از جنس سنگ که چند صباحی است به نفس افتاده ، مثل جوجه ای که در سرمای زمستان متولد شده و مادر را در اغوش نگرفته ، صدایی دارم ، سنگین تر از ترافیک های این شهر ، انقدر سنگین که گاهی بر گلویم اضافی میکند،حتی چشمانی دارم ، پر از حرف که اگر گوش خود را به چشمانم دهید کر میشوید، در میان این بازار شلوغ دلی دارم پر از درد که گاهی سنگینی میکند بر وجود خسته ام ...
حرف های ناگفته ای دارم ، گوش خود را به چشم من دهید ...
 
* اگر تو یه شرایطی باشید که نه می
به مربی لیلی میگم: خب این که بچه‌های دیگه همه اینجا شاد هستند که دلیل نمیشه، بچه‌ها متفاوتند (در واقع می‌خواستم بگم هر بچه منحصر بفرد است، ولی کلمه‌اش به ذهنم نرسید، بعدتر دوستی بهم گفت می‌تونستی بگی unique) لیلی در خانه، پارک و خونه همه دوستان و آشنایان خیلی بچه شاد و پر جنب و جوشی است و غذا خوردن رو خیلی دوست داره، وقتی این‌جا پیش شما هیچی نمی‌خوره و همه‌اش می‌خواد بخوابه، برای من نشانه این است که راحت نیست، خوش نیست، و این برای من مهمتر ا
می‌خواهم برایت بنویسم اما واژه‌ها از قلمم می‌گریزند، جمله‌ها نیمه‌کاره می‌مانند و حرف‌ها ناگفته. دیگر نمی‌توانم از چشمانت بنویسم. اعتراف تلخی است اما انگار تو در من مرده‌ای. قلبم تاریک‌خانه‌ای شده بی‌فانوس؛ می‌تپد اما گرم نیست. خیال آمدنت از سر این همواره مست بیدل، پریده. دیگر به این فکر نمی‌کنم که کجایی، دیگر به این فکر نمی‌کنم که می‌شود از خط لبخندهایت شعر نوشت، دیگر به این فکر نمی‌کنم که من چقدر کنار تو زیباترم. رهایت کرده‌ام
روستای  گرداک کوشه
روستایی کوچک و زیبا در حاشیه غربی  رودخانه مهران با مردمانی خون گرم و مهمان نواز!
در این روستا تقریبا 20 خانوار سکونت دارند .
شغل و پیشه اکثر اهالی روستای دامداری و کشاورزی است .ناگفته نماند بیشتر جوانان روستا از تحصیلات بالایی برخوردارند. و برای کسب وکار و رزق حلال به  شهر کوچ کرده اند.' 
 
بچه ها حال می کردند. دست پخت حاج جواد قجه ای حرف نداشت. حسین هم از این که توانسته بود چنین مشکل بزرگی را حل کند، به خود می بالید.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - حمید داودآبادی، نویسنده و رزمنده دفاع مقدس در مطلبی برای شهید قجه ای نوشت: 
ادامه مطلب
         
 
میدانیم کـه خود، حجاب لقای مولاییم و دل از غیر برنتابیده و بـه یگانگی نمی اندیشیم؛ولی قسم بـه حقیقت انتظار، کـه درکنار خُم عشقت بـه صبوری ایستاده ایم.ملامت اغیار و بیگانه پرستان، توان و تاب ما نخواهد ربود اگر چه دل از طعن بد اندیش، می سوزد.در هنگامه ی غیبت کـه از دیده های‌ بی سویمان پنهانی، دردهای ناگفته، توان گفتن؛ چه ان گاه کـه آیی و رخ بـه جلوه آرایی، ظهور تو درمان درد دیرین و مرهم زخم زمان فراق خواهد شد.
 
عیدتان مبارک
 
     اَ
این پاورپوینت در 20اسلاید به شکل کاملاً منحصر به فرد زیبا و کامل طراحی و گرد آوری شده است در این پاورپوینت مطالبی از مبارزات رئیس علی،نقش رئیسعلی دلواری در مبارزات دوران مشروطیت، استبداد صغیر و قیام بوشهر،آخرین بازماندگان رئیس علی دلواری،ناگفته‌های رئیسعلی از زبان آخرین همسرش و سایر مطالب مفید و ارزنده از معتبرترین منبع در این پاورپوینت درج شده است
جهت دانلود فایل کلیک کنید
بعد از مدتها نشستم و گذاشتم که ذهنم هر چه می خواهد دلِ تنگش بباره روی کاغذ (بارش های ذهنی ) ، دغدغه ی اولین پست رمضانی ، اولین سحر و این که چه برنامه ای خواهم داشت ، حسرت دوچرخه ی پدر ، دغدغه ی فراغتی که پُر شده از کار ، نگرانی این که غم دنیا بیشتر از غم آخرت بشه ، که پول و تلاش برای رسیدن بهش جهت زندگیمو تعیین کنه ... 
باید توی ماه رمضون یه آشتی کنون اساسی با دفترچم داشته باشم !
+ اولین حضور با "رفیق" در حرم تا سحر با کلی درد دل های گفته و ناگفته ...
+ نش
دوستان بیانی سلام :)
از بچگیم یادمه اولین روزی که در سال جدید قرار بود بریم مدرسه یا سرکار مادرم ما رو از زیر قرآن رد میکرد و یه کاسه آب پشت سرمون میریخت و با دعای خیر بدرقمون میکرد.
یه صدقه ای هم کنار میذاشت تا بلایا از ما دور باشه

از اونجا که امروز اولین روز کاری و تحصیلی خیلی از دوستان بیانی هست از خدا میخوام در پناه قرآن و سایه لطف اهل بیت علیهم السلام سال پر از خیر و برکت و موفقیت رو شروع کنین .
(البته ناگفته نمونه ما تو تعطیلات هم سرکار میرف
پس ازآن از اشاعه اندروید ۱۰ روی گوشی گلکسی اس ۹، سامسونگ مشغول آزمایش این سیستم عامل روی گلکسی نوت ۹، پرچم دار سال ۲۰۱۸ خود است. انتظار می رود آخرین نسخه ی اندروید با رابط کاربری One UI 2.0 به میدان نمایش شود.البته هنوز مشخص حلق سامسونگ چه زمانی نسخه ی بتای اندروید ۱۰ را بخاطر کاربران گلکسی نوت ۹ منتشر می کند. ناگفته نماند این همدستی ابتدای هفته اطلاع دادن کرد نسخه ی بتای این نرم افزار برای سری گلکسی اس ۱۰ به زودی درون کره جنوبی منتشر خواهد شد.بیش
روستای  گرداک کوشه
روستایی کوچک و زیبا در حاشیه غربی  رودخانه مهران با مردمانی خون گرم و مهمان نواز!
در این روستا تقریبا 20 خانوار سکونت دارند .
شغل و پیشه اکثر اهالی روستای دامداری و کشاورزی است .ناگفته نماند بیشتر جوانان روستا از تحصیلات بالایی برخوردارند. و برای کسب وکار و رزق حلال به  شهر کوچ کرده اند.' 
 
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
 
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
 
گر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
 
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
 
گر چه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد
 
راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد


 + 
یاد بچگی هامون بخیر
امروز بی هیچ مناسبتی، بی هیچ تولد و شهادتی می خواهم با شما حرف بزنم بانوی خوبی ها... 
صدای خواهش مرا می شنوید و تشنه شفاعتم، تشنه این حس عجیب ناب که نسبت به شما دارم، بانوی مهربانی ها، فداکاری ها، زنده کننده تمام زنانگی های ناب و عفیف، و ای معنای ناب مادر. 
نه شما را درست و حسابی می شناسم و نه می شود آن طور که باید شناخت،اما این را خوب میدانم که محبت شما در وجود آدم رخنه می کند، پس حتما روحی بزرگ دارید که این گونه انسان را حیران خودش می کند، نمی خ
#چگونه_برای_رفع_مشکلات#به_حضرت_زهرا_متوسل_شویم⁉️
 
آیت الله قرهی《حفظه الله》:
 
✍طبیعی است وقتی می بینیم که #معصومین می‌فرمایند ما در #گرفتاری‌ها به مادرمان #حضرت_زهرا(س) متصل می شویم و به وی #استغاثه می کنیم، بنابراین به خصوص #نماز_استغاثه به حضرت زهرا(س) بهترین راه برای #توسل است. 
اما #مهم‌ترین راه توسل و #استغاثه به حضرت این است که البته ناگفته نماند انسان تا آنجایی که می تواند نمی گوییم نعل به نعل بلکه می گوییم تا آنجایی که می تواند باید #
۷ روش برای افزایش امنیت حساب گوگل
 ۰
 اشتراک‌گذاری
سرویس های گوگل تقریبا رایگان اند و شما می توانید به کمک آن ها در هزینه های خود صرفه جویی کنید و بهره وری خود را افزایش دهید. ناگفته نماند که گوگل نیز تا حدودی به زندگی خصوصی ما، سرچ ها و خیلی چیزهای دیگر سرک می کشد و این باعث می شود که کمی عصبانی شویم! خب برای این که جلوی این مساله را بگیریم یا حداقل به گوگل بفهمانیم که تو آقا بالاسرما نیستی! می توانیم از ۷ ابزار استفاده کنیم تا امنیت حساب گوگل
کمی از به دنیا آمدنمان گذشته ...
دیگر آنقدرها با خود ناگفته داریم که شروع کنیم به دنبال زندگی گشتن به خیال خود هر ثانیه و هر لحظه ای که می گذرد یک قدم دیگر به یافتنش نزدیک تر می شویم و اینکه گهگاه آن روی خوشش را هم به ما نشان میدهد بر پای این خیال دروغین تصدیق میزند. رو به زندگی و پشت به دنیا زمان دارد برای ما می گذرد و ما هنوز هم محتاجیم به زمان که ببینیم چیزی که هر روز و هر لحظه به آن نزدیک میشدیم مرگ بود، نه زندگی.
آن لحظه است که با خود می گویی: د
کمی از به دنیا آمدنمان گذشته ...
دیگر آنقدرها با خود ناگفته داریم که شروع کنیم به دنبال زندگی گشتن به خیال خود هر ثانیه و هر لحظه ای که می گذرد یک قدم دیگر به یافتنش نزدیک تر می شویم و اینکه گهگاه آن روی خوشش را هم به ما نشان میدهد بر پای این خیال دروغین تصدیق میزند. رو به زندگی و پشت به دنیا زمان دارد برای ما می گذرد و ما هنوز هم محتاجیم به زمان که ببینیم چیزی که هر روز و هر لحظه به آن نزدیک میشدیم مرگ بود، نه زندگی.
آن لحظه است که با خود می گویی: د
بهار دارد تمام می شود. ماه این روزها عجیب زیبا شده است. ساری گلین گوش می دهم و از هزاران حرف ناگفته در گلو رنج می برم. کاش می توانستم سازی بنوازم، نقشی بکشم، آوازی بخوانم. روزها را با سر اومد زمستون زمزمه کردن می گذرانم و شب ها را با گوش دادن به بندر تهران صبح می کنم. بهار سختی بود و گذشت. خوب که گذشت. سال ها بعد از این بهار یاد می کنم. بهاری که ماهش ماه شده بود، که بی نهایت پروانه داشت، بابونه هایش با طروات بود، با مریم و محسن گاپچیکو پلو خوردیم و م
بهار دارد تمام می شود. ماه این روزها عجیب زیبا شده است. ساری گلین گوش می دهم و از هزاران حرف ناگفته در گلو رنج می برم. کاش می توانستم سازی بنوازم، نقشی بکشم، آوازی بخوانم. روزها را با سر اومد زمستون زمزمه کردن می گذرانم و شب ها را با گوش دادن به بندر تهران صبح می کنم. بهار سختی بود و گذشت. خوب که گذشت. سال ها بعد از این بهار یاد می کنم. بهاری که ماهش ماه شده بود، که بی نهایت پروانه داشت، بابونه هایش با طروات بود، با مریم و محسن گوجه پلو خوردیم و من ز
سلام آقای نقاره ها و ناله ها، سلام آقای
گلدسته ها و گلایه ها، سلام آقای صحن ها و صحبت ها و سلام آقای متن های
نانوشته و حرف های ناگفته…
می دانم می شنوی مرا، در سکوت چشم های خیره ی من زیارتِ نامِ تو در امتداد اشک ها ظهور می کند.
یا رضا می گویم و راضی می شوم به دوری راه و دست بر سینه تا آسمان دیدار تو قد می کشم:
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
گویا چند روز قبل، یکی از سانسورچی های اداره کتاب ارشاد، در پی بحثی که پیش اومده، مجبور شده خودش رو لو بده، یعنی اعلام بکنه که یکی از سانسورچی های ارشاد هست. از لابلای حرف ها و صحبت ها معلوم شده که یک عده از همین نویسنده ها و شاعرهای حکومتی کار بررسی (اعلام نظر درباره) کتاب ها رو انجام میدهند. یعنی کتابهای نویسنده جماعت تحویل این دوستان نامحترم میشه و اونها کتاب رو می خونن ببینند قابل چاپ هست یا نه.
ناگفته پیداست که با چه شیوه ی کثیفی سر و کار دا
ته تغاریمان رفته سربازی. فعلا دوره آموزشی را می گذراند. متأسفانه جای دوری افتاده. البته از آنجا که حساسیتهای ما و مادر را می داند زود به زود با خانه تماس می گیرد. گوشی موبایلش را تحویل داده و تنها با معدود تلفن های پادگان می تواند با ما ارتباط بگیرد. به قول خودش باید مدتی را توی صف، منتظر بماند تا نوبتش بشود. شماره پادگان را هم به ما داده که تنها از هفت شب تا نه و نیم شب پاسخگو هستند. امشب تماس گرفتیم، گفتند رفته سر پست! مادر نگران شد. همه افکار من
بررسی کامل و ناگفته های واقعه فتنه کوی دانشگاه، قتلهای زنجیره ای و فتنه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ از زبان دکتر زاکانی ( دانشجوی بسیجی آن سال) در برنامه جهان آرا، عنوان این مطلب که نیروی انتظامی و دانشجویان قربانی گروهی منافق که در آن دوران در مصدر قدرت بودند و از سویی به طور دیپلماتیک کشور را به براندازی تهدید میکردند و از سوی دیگر چماقدارانی را به نام دانشجو به اغتشاش تشویق میکردند تا رد پای خود را از بحران قتلهای زنجیره ای پاک کنند. نقش تاج زاده، گنجی ، خ
 حالا دیگر برای درک قدرت و صلابت محور مقاومت
نه، به اظهارات مقامات بلندپایه حزب‌الله لبنان، حماس و دیگر نیروهای مقاومت نیاز
است و نه، به واقعیت‌های میدان نبرد در تقابل با رژیم صهیونیستی و نیروهای مقاومت
منطقه احتیاج است! تنها با مرور گفته‌ها و ناگفته‌های مقامات تل‌آویو شاهد دست
برتر محور مقاومت و ترس بی حد و حصر صهیونیست‌ها خواهید بود!
ادامه مطلب
زیاران روستایی در راه طالقان با زبان و فرهنگ شبیه طالقان.خوبی اش آب و هوایش است از یک طرف و نزدیکی اش به مرکز شهرستان و به تهران و مرز دو استان البرز و قزوین بودن.
روستایی با قدمت طولانی البته گاهی آش را شور کرده و دهیاری تابلویی بزند که به مبدا تاریخ خوش آمدید این قدر هم قدیمی نیست. مشکل آب دارد و مشکل وقف با آستان قدس رضوی که امید است در دادگاه حل شود و اگر نشد شاید با مذاکره. وقتی ایران اسلامی با آمریکای جنایتکار مذاکره کرد چه اشکال دارد زیار
سلام ...
بله، خیلی گذشت از اون روزی که آخرین ورق این وبلاگ رو سیاه کردم و رفتم که رفتم !
بله می دونم که بزرگترین خیانت رو به خودم، دستم و قلبم کردم! اینکه نوشتن رو گذاشتم کنار ... و چقدر از خودم ناراحتم ...
اونقدر تلخی و شیرینی های زیادی رو زیر زبونم حس میکنم که وقتی میخوام روی کیبورد بیارمشون و بنویسمشون، روی هم تلنبار میشن و ازشون غول بزرگی درست میشه که منو میترسونه ... ! اما خوب چیزی که به خوبی میتونم احساسش کنم، حجم عظیمی از درد و دلامه که دلشون می
ساعت هشت رفتم اورژانس که یک ویزیت کوچیک انجام بدم و برگردم،ساعت 1:30تونستم لش گشنه و شرحه شرحه ی خودم رو برسونم پاویون برای شام...
آآما...مورنینگ رو لغو کردم!!!
خداییش بُرش تا کجا?انقدر برا کارای مریض سگ دو زده بودم که اتند قند عسل با وجود تمام سخت گیری هاش گفت باشه باشه باشه دکتر،لغو!!!تو فقط انقدر جیغ جیغ نکن و من زدم زیر خنده و گفتم ما چاکر شماییم خانم دکتر...یعنی کاری کردم که دکتر از شدت خنده دل درد گرفت و رفت خونه(ناگفته نماند که این خانم دکتر سخ
منی که هیچ علاقه ای به اخبار و سیاست و حتی آب و هوا و فوتبال و غیره ندارم،امروز ی نرم افزار برای با خبر شدن از تمامی اخبار ها دان کردم:/ بعد من نهایت خبر خوندنام مال بچگی هام بود و اونم خوندن صفحه حوادث روزنامه بود که ی جایی دیدم خیلی اوضاع داغونه و روحیمو نابود میکنه دیگه نخوندم:/ به همین جهت هم همیشه بیخیال عالم بودم خخخخ ولی خب عوضش امروز حسابی ضایع شدم چون بلند شدم رفتم مدرسه و بی خبر از تعطیلی توی خیابون یخ زدم چون فقط ی سویشرت پوشیده بودم:/
 یه دختره مانتویی محجبه بودم ، هیچ وقت به چادر به صورت جدی فکر نکرده بودم ، احساس میکردم حجابم رو دارم و البته راحتترم ! میدونستم نگه داشتن چادر خیلی سخته و دردسر داره ! ناگفته نمونه خانواده هم کلا مانتویی هستند ! …
تا اینکه وارد دانشگاه شدم ، از اولین راهیان نور دانشگاه اسفند ۸۹  شروع شد فقط جرقش …
ولی وقتی برگشتم به شهر بازم دیدم  چادر خیلی سخته در واقع میشد گذاشت به پای جوگیری !
عیدش نوروز ۹۰ رفتم اردوی جهادی ! تفکراتم کم کم داشت تغییر میکرد
با هر منطقی خواستی مقایسه کن بین این دو جمعیت تا همه آنچه دشمنان تدبیر کرده بودند و ساعتها اتاق فکرشان و هزینه هایشان ونتیجه آن در نهم دیماه راببینی ، راستی رسانه های پر سر و صدا دیروز چرا لال و ساکت بودند
البته ناگفته نماند که خیلیها حتی در داخل هم معتقدند این تصاویر فتوشاپ بوده و درختهای انسان نما هستند که در هر مناسبتی اعلام حمایت از اعتقادات و نظامشان می کنند و بعضیها که منتخب ملت هم هستند با پررویی تمام هنوز به مذاکره با کدخدا دل بسته ان
معنی گجت ( gadget )
 
ابزارک یا گجت (به انگلیسی: Gadget) به وسائل و تجهیزات فیزیکی کوچک و تازه‌اختراعی گفته می‌شود که در آن‌ها فناوری نویی بکار رفته باشد و برای انجام کارهای مخصوصی بدرد بخورد. مانند
 
    تبلت    تلفن‌های هوشمند    دستگاه پخش ام‌پی۳    قوطی‌بازکن    مسواک الکتریکی    مخلوط‌کن    کف‌زن (The Clapper)    چاقوی چندکاره    موشواره بی‌سیم    پیچ‌گوشتی صوتی    چمن‌زن خودکار
 
البته ناگفته نماند ابزارک ( گجت gadget ) غیر فیزیکی هم داریم
چه حس قشنگیه بعد چندین ماه بشینی یه سریال توپ از بازیگر مورد علاقه ببینی و حسابی حالتو خوب کنه ^_^
خب قبل از هر چیز بگم این پست نه گذارش فیلم و سریال ونه نقد بررسی فقط قرار بیام حس و حالم در مورد سریال جدیدی که دیدم بیان کنم همین ^_^ 
امیدوارم شما از تجربه های خوب تون بهم بگید !
مدت ها بود سریال تاریخی که واقعا بهم بچسبه ندیده بودم .....هر کدام از سریال هایی تاریخی که اخیرا دیدم چند قسمت میدیدم و خیلی زود دراپ میکردم. ولی خب ظاهرا این بار از این خبرا ن
چه حس قشنگیه بعد چندین ماه بشینی یه سریال توپ از بازیگر مورد علاقه ببینی و حسابی حالتو خوب کنه ^_^
خب قبل از هر چیز بگم این پست نه گذارش فیلم و سریال ونه نقد بررسی فقط قرار بیام حس و حالم در مورد سریال جدیدی که دیدم بیان کنم همین ^_^ 
امیدوارم شما از تجربه های خوب تون بهم بگید !
مدت ها بود سریال تاریخی که واقعا بهم بچسبه ندیده بودم .....هر کدام از سریال هایی تاریخی که اخیرا دیدم چند قسمت میدیدم و خیلی زود دراپ میکردم. ولی خب ظاهرا این بار از این خبرا ن
چه حس قشنگیه بعد چندین ماه بشینی یه سریال توپ از بازیگر مورد علاقه ببینی و حسابی حالتو خوب کنه ^_^
خب قبل از هر چیز بگم این پست نه گذارش فیلم و سریال ونه نقد بررسی فقط قرار بیام حس و حالم در مورد سریال جدیدی که دیدم بیان کنم همین ^_^ 
امیدوارم شما از تجربه های خوب تون بهم بگید !
مدت ها بود سریال تاریخی که واقعا بهم بچسبه ندیده بودم .....هر کدام از سریال هایی تاریخی که اخیرا دیدم چند قسمت میدیدم و خیلی زود دراپ میکردم. ولی خب ظاهرا این بار از این خبرا ن
امروز یک‌شنبه است و هنوز سنجش کارنامه‌ی نهایی نداده! :| از اون‌جایی که احتمالا دوباره تا ۱۲ اردی‌بهشت قراره ناپیدا باشم، درصدهای زیبای آزمونم رو براتون می‌نویسم، بیشتر از این حوصله‌ی صبر کردن ندارم. :)
ادبیات: ۵۰ [خاک سیه بر سر تو!]
عربی: ۳۶ [سکوت سرشار از ناگفته‌ها…]
دینی: ۱۰۰ [چون که خیلی مومن و با دین و اینام. :دی]
زبان: ۱۰۰ [واقعا اگه این یکی ۱۰۰ نمی‌شد خیلی زشت و زننده بود!]
زمین: ۱۲ [زیادی هم هست براش!]
ریاضی: ۳۳ [بالاترین درصد کنکورم ریاضی ب
ماه در آن شب تار وهول انگیز، لب فرو بسته بود و مرتب به اطرافش نگاه می کرد.‌تا چشم کار می کرد ، سیاهی بود و ظلمت. ماه ، در حالی که ناگفته های حزن آلودی را در دلش تلمبار کرده بود، بی صدا، رازهایش را بر ریل شب، حرکت می داد.خورشید ، مغرورانه به دنیا چشمک زد و با ناز و ادای خاص زنانه اش، به تماشای جهان مشغول شد. خورشید مغرور، مرا یواشکی می پایید. ( این تنها جمله ایست که ماه ناخدآگاه، از جریان سیال ذهنش به بیرون پرتاب کرد) بخوبی پیدا بود که خورشید، پی به
یکی دیگر از فواید کتاب و کتاب خواندن این است که مطالعه کردن درباره زندگی و دورانی متفاوت با شرایط و زمانه شما باعث می‌شود که بهتر و راحت‌تر با افرادی ارتباط برقرار کنید که با شما متفاوت هستند.کتابی درباره روابط همجنس گرایان واقعا چشم و گوش‌تان را نسبت به این مسئله باز می‌کند؛ کتابی درباره زندگی آفریقایی‌های مقیم پاریس نیز ناگفته های زیادی را اشکار می‌سازد.بعضی کتابها حتی قدرت تغییر طرز تفکر و دگرگونی و همچنین تغییر مسیر را دارند.
 
منب
ممکن است مراقبت از پوست در نگاه اول فقط به معنی استفاده از کرم مرطوب کننده باشد، ولی کسانی که از خشکی پوست رنج می برند، می دانند که این موضوع چقدر می تواند آزار دهنده باشد و تنها با استفاده از کرم ها نمی توان به نتیجه دلخواه رسید. خشکی و پوسته پوسته شدن، چهره زشتی از پوستمان را به نمایش می گذارد و علاوه بر آن ممکن است دردناک نیز باشد. از آنجایی که پوستی که به طور طبیعی خشک است، بر اثر عوامل خارجی می تواند خشک تر هم بشود، مراقبت از آن بسیار مهم اس
این روزها با معضل بیماری و یا میکروب کرونا  که برای همه زبان زد و ترسناک شده است به ایده ای می پردازم بسیار مهم که سالهاست خودم با ان  امیخته شده ام . 
با توجه به لوازمی مثل قیچی , شانه , پیش بند و دستهای الوده و محیط شلوغ ارایشگاهها  که عامل اصلی میکروب و ناقل  بیماری ها  می باشند . چرا که نه  ارایشگر خودتان نباشید  . در یکی از روزها , حدود هشت سال قبل که برای اصلاح به ارایشگاه رفته بودم  شلوغی ارایشگاه  عذابم می داد و تایم زیادی از روز هدر می
 اما از یادها اگر بپرسید، آنچه بیش از هر چیز با جان آدمیزاد آمیخته خاطرات و رویدادهای کودکی‌ست.
گذشته‌ای که گویی در آن یک نفر دسته‌ی آتاری را گرفته و چپ و راست‌مان می‌کرده. و البته ناگفته نماند گاهی هم عقب و جلو! شاد بودیم. هم خودمان بودیم و هم نه! و اگر هم خودمان بودیم در حقیقت خودمان نبودیم و همان گیمر دسته به دست بود که می‌خواست و نمی‌خواست، می‌دید و نمی‌دید، می‌شنید و نمی‌شنید.
مجیز بگویم؛ "وصل بودیم"...
اما ب حکم تقدیر روزی دسته‌ی گیم
امسال به رقم حذف ویزای اربعین باز هم شاهد کم کاریهای شدیدی از طرف پلیس مهاجرت و همچنین سازمان اتباع ایران بودیم.
تا امروز سه شنبه حدود 3 هزار پاسپورت اتباع افغانستانی که حدود سه هفته قبل برای اربعین ثبت نام کرده بودند سرنوشتش معلوم نیست.
امروز در دفاتر کفالت که مسئول ثبت نام و رسیدگی به امور اتباع افغانستانی است ، چشمانی پر از اشک نتیجه انتظار مردم بود.
معلوم نیست که آیا این جمعیت 3 هزار نفری امسال جزو جاماندگان قلمداد میشوند یا در زمره ی زائ
آخ از این رازهای مگو... از این ناگفته‌هایی که هیچوقت گفتنشان نمی‌آید وُ لبت را میدوزد به هم از بس که خروجشان سخت است و شنیدنشان ناگوار.
اشرف مخلوقات که میشوی باید خودت را برای خیلی چیزها آماده کنی. برای حیات، رفاقت، شکست، جان دادن و مرگ... و در دل همه اینها راز مگویی‌ست که سخت میشود زیست و ادامه داد ماموریت اصلی حیات را.
باید دروغ بگویی یا حداقل راست نگویی، باید پنهان کنی یا نشان ندهی، باید شاد باشی یا غمگین نباشی... باید خودت نباشی تا بتوانی در
امسال هم مثل سال قبل حتی یک ساعت هم فیزیک برای تدریس بهم ندادن.
به این بهانه که ما معلم با تجربه در زمینه جغرافیا نداریم!
البته ناگفته نماند از نظر من هم تدریس جغرافیا خیلی راحت تر از تدریس فیزیک هست.(بالاخره باید نکات مثبت را هم دید....)
از طرفی ....
به خاطر مشکلات مالی میخواستم چند ساعتی اضافه کار بگیرم.
ازقضا......
یکی از همکرا به خاطر مشکلاتی مجبور شد از این مدرسه بره و معلمایی که به جاش اومدن یکی از روزای کاریش را نمیتونستن پر کنن. و اون همکارم هم
 اما از یادها اگر بپرسید، آنچه بیش از هر چیز با جان آدمیزاد آمیخته خاطرات و رویدادهای کودکی‌ست.
گذشته‌ای که گویی در آن یک نفر دسته‌ی آتاری را گرفته و چپ و راست‌مان می‌کرده. و البته ناگفته نماند گاهی هم عقب و جلو! شاد بودیم. هم خودمان بودیم و هم نه! و اگر هم خودمان بودیم در حقیقت خودمان نبودیم و همان گیمر دسته به دست بود که می‌خواست و نمی‌خواست، می‌دید و نمی‌دید، می‌شنید و نمی‌شنید.
مجیز بگویم؛ "وصل بودیم"...
اما ب حکم تقدیر روزی دسته‌ی گیم
امروزه با پیشرفت علم و فراگیر شدن شبکه های اجتماعی روز به روز بر تعداد کاربران آن افزوده می گردد، که تمامی این کاربران دارای سلیقه و احساسی متفاوت می باشند، افراد مذهبی نیز مانند تمام افراد دیگر علاقه مند به تزیین پروفایل خود هستند، ما در ادامه نمونه هایی از عکس عاشقانه مذهبی را برای شما عزیزان گرد آورده ایم.
انواع عکس عاشقانه مذهبی زیبا و با احساس
شاید شما از جمله کسانی باشید که دوست دارد پروفایل خود را با حال و هوای دلش هماهنگ سازد و ناگفت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها