نتایج جستجو برای عبارت :

داشتنت

❆ دوست داشتنت:
 
دست خودم نیست!جلویش را نمی توانم بگیرمهر جا که باشدفرقی نمی کند!دوست داشتنتاز من سر ریز می شود. #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_کوتاه┏━━━━━━━━━━•┓@ZanaKORDistani63@mikhanehkolop3https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
وقتی میگویم دوستت ندارم دروغ نیست ادا نیست برای حسرت خوردن تو نیست البته راست هم نیست ها ولی حس منه...حسی که تو اون لحطه دارم نسبت بهته نمیدونم چند روز این حس ادامه پیدا میکنه نمیدونم چند روز میتونم دوستت نداشته باشم بعدش دوباره دوستت داشته باشم ولی چیزی که میدونم اینه که برایند همه ی این حس ها به سمت دوست داشتنت میل میکنه...دلم برای اینجور داشتنت تنگ نمیشود ولی دلم برای اون جور که میخواستم داشته باشمت تنگ میشه...
وقتی میگویم دوستت ندارم دروغ نیست ادا نیست برای حسرت خوردن تو نیست البته راست هم نیست ها ولی حس منه...حسی که تو اون لحطه دارم نسبت بهته نمیدونم چند روز این حس ادامه پیدا میکنه نمیدونم چند روز میتونم دوستت نداشته باشم بعدش دوباره دوستت داشته باشم ولی چیزی که میدونم اینه که برایند همه ی این حس ها به سمت دوست داشتنت میل میکنه...دلم برای اینجور داشتنت تنگ نمیشود ولی دلم برای اون جور که میخواستم داشته باشمت تنگ میشه...
همه چیز شکل بهار است. گنجشک ها آواز می خوانند‌‌. خانه به هم ریخته و خالی از فرش است. عطر گوجه پلوی مامان خانه را برداشته. هوای کرمان گرم است. آفتابی است. درخت خرمالو نزدیک به جوانه زدن است. چند روز دیگر خانه مرتب می شود. سین های سفره هفت سین را تهیه می کنیم و باغچه را هرس می کنیم. خودم را در آیینه نگاه می کنم و به امسال فکر می کنم. به امسال که جز دوست داشتنت، سخت و باشکوه دوست داشتنت هیچ نداشت‌‌. اگر دوست داشتنت نبود آبان و دی و بهمن و اسفند را چگو
قلبم گنجایش دوست داشتنو نداره. دوست داشتنت رو خنده ی رو لبام کرده. اشکِ تو چشام. شده دلگرمی تموم سیاهیام. من اگه نداشتمت دل به چی خوش میکردم؟ چجوری میشد وقتی یکی ازم میپرسه کی واقعا دوستت داره جوابشو بدم؟ کی جز تو انقدر امنیت داده بهم که هیچوقت نترسم از از دست دادنت. نترسم که نکنه جوری باشم دوستم نداشته باشی. که همیشه یه دلیل واسه خندوندن برام داشته باشی. واسه اشکایی که از شوقه. من داره قلبمو سیاهی پر میکنه. روح نمیبینم تو خودم دیگه. تو اما همو
من را دوست داشته باش؛در امتدادِ زمان،از شکوفه بارانِ درخت هاتا عرق ریزانِ گل هااز خش خشِ زرد و نارنجی ها زیرِ قدم هایِ دخترکان عاشقتا نفس هایِ گرم پسرک رویِ دستهایِ از سرما قرمز شده معشوقش...من را دوست داشته باش؛اندک و فراوانش مهم نیست،من را در گذران فصل هاهمچون روزِ اول دوست داشته باش...با هر بوسه ؛حسی شبیه اولین بوسه را تویِ رگهایت حس کنو با هر بار دیدنمبازفکر کنکه معشوقت حتمااز جایی جز زمین آمده...من را دوست داشته باش؛در امتدادِ شبهایِ طول
گلشیفته تو گوشم میخونه و اشکه که تو چشمام دویده. تلگرامو باز کردم به امید اینکه پیامی داشته باشم ازت. و هیچ. نیستی. آخرین پیامم که به طرز مسخره‌ای نوشتم عصر بخیر سین خورده و بعد اون هیچ. اینا ناله‌های آخره اما. نمیذارم دوست داشتنت زمینم بزنه. دوست داشتن واسه زمین زدن نیست که، واسه بلند شدنه، واسه هر چیه جز این چیزی که توش گیر کردم. که اصلا پشیمون شدم از زدن اینجا. گفتم اینجا رو زدم که ازت ننویسم، ولی همش شده تو. که بیشتر پرو بال دادم به فکرا و حس
نگارِ مامان ! 
امروز از صبح داشتم توی دلم باهات حرف میزدم.آره .... تو دلم قربون صدقه ت میرم،به فکرتم با اینکه هنوز توی بغلم نیستی.با فکرت لبخند میزنم.حتی امروز نتونستم با دیدن اون عروسکِ دلبرِ پشت ویترین،مقاومت کنم.عروسک با چشمای خوشگل و لپ های قرمزش به من خیره شد و گفت من برای نگارم !
لبخند زدم.رفتم داخل فروشگاه و خریدمش.برای تو..

نگارم ..گاهی مثلِ حالا ،،که با همه ی وجودم آرزوی داشتنت را دارم؛از بی رحمی دنیا میترسم و دلم برای معصومیت تو میگیرد
سه شنبه وسط هفته ایستاده است وتنهایی ازش می باردنه پای رفتن داردنه دلِ ماندن...سه شنبه ها می توانم بفهمم مادر چرا با فروغ اشک می ریزدسه شنبه ها می توانم بفهمم وقتی پدر می گوید از من گذشته استشما فکری به حال باغچه کنید،منظورش از باغچهتنها همان رُز کنار حیاط استسه شنبه ها می توانم بفهمم کجا ایستاده ام و چقدر غمگینم...و من فکر میکنم ،فکر میکنمتو را شبیه سه شنبه ها دوستت دارمانبوهم از دوست داشتنتاماچه دلتنگ ؛سه شنبه ها وسط دوست داشتنت می ایستمتنه
وقتی بعد از سه سال منو با اسمم صدا زدی انگار واسه اولین بار شده باشم یکتا، یکتای تو ... خودم رو از بیرون می‌دیدم که لُپ‌هام گل انداخته و چشم‌هام برق میزنه و یه شوقی دویده تو وجودم که آروم و قرار رو ازم گرفته. همیشه ادعا داشتم بلد واژه هام ولی تو با نگاهت با کلماتت با مدل دوست داشتنت، یه جوری منو زیر و زبر میکنی که لال ترین میشم. اصلا تو که باشی، یادت که باشه، خیالت که جا خوش کنه من هول‌ترین و دست و پا چلفتی‌ترین معشوقه عالم میشم. باش... انقدر باش
میخام بدونم اون لحظات به چی فکر میکردی که همه خوبی ها
همه خوشی هامون
یادت رف؟
فک کنم حالا معلوم شد که چرا به این حال و روز افتادی
چرا همه ازت ناراحتن
حیفم میاد
به اون دیقه ها و ثانیه هایی که صرف دوست داشتنت کردیم..
که بقیه کارامون به کنار..
بی خیال
فقد بیا و حداقل
الانش به خاطر اون خوشیامون
در حق همدیگه بدی نکنیم
 
وقتی بعده یه روز عجیب و نسبتا خوب نصف شب یادش میوفتی و مث سگ اشک میریزی و نمیدونی باید چیکار کنی و پناه میاری به وبلاگ :))))
نقش بازی نکن دختر چرا نمیتونی خودت باشی!
حاجی،من ضعف میکنم واسه داشتنت.
من مثل یه قوطی خالی اب معدنیم که انتظار داشتم با چایی داغ پرم کنن.
همینقد مفلوک.
اینکه دوستت دارم سرمایه ی تو هست.
هربار که می بخشمت دارم از دوست داشتنت بهای خطات رو می پردازم.
حواست هست داره از سرمایه ت کم میشه؟ 
چقدر خسته ام. انگار نه انگار شروع مسیر هست.
راستی این همه بی رحمی و بی انصافی حالت رو خوب میکنه؟
پشت همین سه نقطه ها میمونه...
کنارت میمونم حتی اگه...
.
دوست داشتنت را جار نمیزنم!
میترسم از شکستن سکوت شب
میترسم حواسِ ماه، پرت ماهِ من شود!
میترسم از چشمک ستاره ها
از زمزمه ی باد در گوش ابر ها
میترسم از تو بگویند باهم
و من تو برای خودم
و فقط برای خودم میخواهمَت...!
داشتم به این فکر میکردم کهاگر سالها بعد برم به خواستگاری بپرسنداماد چیزی مصرف میکنهخودم رک و راست بهشون بگم کنیازی نیست تحقیق کنیدمن اعتیاد دارم، ۱۸ سالم بود معتاد شدمبه دو قرنیه‌ی چشم یک دختر، که دختر شما نبود...اگر اینجام بخاطر دل مادرمه، من خوب میدونم ک آدم معتاد نباید بره خواستگاری
آهنگ بسیار زیبایی از Laura PausiniLaura Pausini - Non ho mai smesso   هرگز دست نکشیدم...Mi ritrovo qui su questo palcoscenico, di nuovo ioMi ritrovi qui perché il tuo appuntamento adesso è uguale al mioدوباره خودم را روی این صحنه می یابمدوباره خودم را اینجا می یابمزیرا حالا وعده ملاقات تو مثل من استHai visto il giorno della mia partenzaNel mio ritorno c'è la tua poesiaStare lontani è stata una esperienza, comunque siaروز ترک گفتن مرا دیدیدر بازگشتم شعر تو هستدور بودن تجربه ای بود اگرچه اینطور هستNon ho mai smesso di amare teNon ho mai tolto un pensiero a teNon ho mai smessoهرگز از دوست داشتنت دس
احساسم را به دار آویخته ام
انتظار برای لحظه ای نگاه تو
آب می کند شمع سوزان درونم را
واژه های دوست داشتنی
سالهاست که به حبس ابد محکوم شده اند
احساسم را به دار آویخته ام
هنگامه های دوست داشتنت
نگاهم کور می شود
پشت تبلور یک حس مبهم
و تو را تکرار میکنم
در آهستگی زمان
احساسم را به دار آویخته ام
سهم من از تمام تو
آرزوی تک واژه های پر از ابهام بود
حرف هایی که فاصله دار
حس بی جان مرا خراش می داد
پ ن: به وقت فراموشخانه
نگارِ مهربونم سلام.
امروز که دارم برایت دومین نامۀ‌ام را می‌نویسم در هفت هزارو هشتصد و شصت‌مین روز از زندگی خودم هستم، و حالا روزهایم در کنارِ تو یکی یکی رقم می‌خورند، و این عینِ خوشبختی‌ست.
پارسال همین موقع‌ها و قبل از عیدِ نوروز بود که از تنهایی‌ام و از نبودنت نوشتم. نوشتم: «که مگر می‌شود بی تو در دلِ من بهار شود. مگر می‌شود تو نباشی و سبزه‌ای چِشمک زنان سَر از دلم در بیاورد، و ماهی‌ای شنا کنان در اعماق دلم بخندد؟ باید باشی و بتکانی دل
چگونه باور کنم نبودنت را در کنارم..آنگاه ک دلهره هایم را با قطره اشکی  تسکین میبخشی و خودت را نشانم میدهی..مگر میشود امشب رااحیا گرفت و یاد خطاهای تا همیشه توامان با خود نکرد....
دیگر لحظه ها هم از پس مکث های طولانی خوشبختی در وجودم به این مصیبت تن داده اند..
نه....کمی صبر کن یا صبار...
 
خوشبختی را چیزهای دیگری معنا میبخشد..چیزهایی از جنس تو  و داشتنت...
ای بی نهایت..تا منتها الیه بودنم را در کنار خودت رقم بزن...
بسم رب الرفیقامیرحسین خیلی سال پیش می گفت که هروقت میاد پیشتون، شما رو مادر صدا میکنه! یادمه چقدر اون موقع به این صمیمیت قبطه خوردم. خوش به حال امیرحسین. خوش به حال همه پسرهای شما...پ.نحتما اگر امشب بودی کلی خوشحال بودیم. حتما میلاد عمه جانمان بهانه ای میشد برای بیشتر دوست داشتنت. حتما..بگذریم.
خواهر عزیزتر از جان! فقط ای کاش بودی...
✍️نامه ای به مادرم ...سلام مادراول نامه ام به نام خدا ...خدایی که بهم نشون دادی مهربونهخدایی که بهم نشون دادی چقدر بخشندس.و اما بعد ...مادرم من پسرم آسمان به زمین بچسبد زمین به آسمان ...درست یا غلط غرور مردانه ام اجازه نمیدهد همیشه موقع دیدار مانند کودکی تورا در آغوش بگیرم و از داشتنت لذت ببرمولی خدا میداند دلم آنقدر برای نوازش کردن موهایم با دستانت تنگ است که نمیشد نوشت ...مادرم آنقدر فهیمانه مرا تربیت کردی که امروزه وقتی کسی از من تعریفی میکن
دوباره درست همینجا ک حس میکردم کاملا تموم شدی برام،
دستم دوباره لغزید روی پروفایلت!
و دلم دوباره لرزید....
چرا هربار یه نکته جدید کشف میکنم؟
الان ک کاملا نا امیدم از داشتنت
این چ کار مسخره ایه ک با زندگیم دارم میکنم؟؟
چرا با دستای خودم دارم نابود میکنم آیندمو؟
تو خوب.تو دوست داشتنی.تو برای من معیار تموم!
وقتی نمیشه ینی نمیشه!!!
چرا انقدر دیوونه بازی میکنم؟!
ا اخه شمارتم اینهمه وقته پاک کردم!
چرا تو سرچ تلگرامم میاد اسمت
چرا اراده ندارم
چرا بازم
الهی و سیدی و مولای
من آدم خوبی نیستم
من اصلا کسی نیستم
اندوخته ای ندارم
الهی
تو خود شاهدی
که از بلای موجود هیچ شکایتی ندارم
جز آنکه از نعمت حضور در جمع بندگان خالصت
که نگاه در چهره هایشان محبوبم را به خاطرم می آورد محروم شده ام
و توفیق حضور در هیئت را از دست داده ام.
مولای من
در این شبها از هیچ چیز جز دلتنگی بر امام زمانم (عج) شکابت ندارم
گناهکارم
چشمانم آلوده به گناه و اعمالم پر از سیاهیست
اما چه کنم؟!
با محبت حسین(ع) 
با دلتنگی بر امامم؟!
ای محب
این اولین باره ازت حرف میزنم
میدونی خیلی دوستت دارم؟
نه به فکرهای چرت و پرتم اهمیت بده نه به رفتار احمقانه ام
اینا همش چرت و پرته...چرت و پرت محض
مگه میشه تو باشی و من نخواسته باشمت؟
مگه میشه تو وجودم اروم اروم رشد کنی و من دوستت نداشته باشم؟
تو ارزشمندترین هستی منی حتی اگه به زبون نیارم...حتی اگه دیگران فکر کنن از داشتنت ناراحتم...
تو همه وجود منی دختر قشنگم...
تو برای من عزیزترین عالمی اصلا مهم نیس که چون دختری دیگران نمیخوانت تو پاره تنی منی هم
برای پسری که پایان عشق را فقط در مرگ می بیند حال اگر بگویی می روم. سزاوار مُردن نیست؟! من از دوست داشتنت می گویم اما تو از بی حس بودن فریاد می زنی! من از ماندن می نالم تو از تمام شدن دم می زنی! قبل از تو من شکسته بودم حال اگر تو بگذری با خاکستر قلبم چکار کنم؟!  می پرسم چرا چمدان بسته ای؟ می گویی: نمی دانم. می پرسم چرا نمی مانی؟! می گویی: نمی دانم. جواب دل را چه دهم؟! بگویم برای چه دلیلی تنها مانده ای؟ اشک می ریزم از این بخت سیاهم، اشک می ریزم نه برای ما
چه بی لیاقت!
چه احمق!
می دانستی که اگر میموندی و من دوست میداشتم چه لذتی می بردی!!
الحق که راست گفتن خلایق هر چه لایق!
اگر به من اجازه دوست داشتنت را می دادی، دیگه اجازه نمیدادم این حجم از آشفتگی تو چشمات بمونه. دیگه اجازه نمیدادم که بی قرار برنامه های زندگیت باشی، حیف واقعا که احمق بودی.
از دست دادی کسی که تمامش را به نامت میزد..
و برایت جان فشانی میکرد..
تو کجایی وقتی اشکمو به خاطر دوست داشتنت درمیارن؟ وقتی میخوان به جای من ازت انتقام بگیرن درحالی که من بخشیدمت و رهات کردم تو کجایی ساعت سه و پونزده دقیقه شب؟ به چی فکر میکنی؟ با کی حرف میزنی؟خوابی؟ بیداری؟ روزات چجوری تموم میشن؟ امتحانات چجوری پاس میشن؟ تو کجایی الان که هم باید به خاطر جدا شدن ازت زجر بکشم هم به خاطر اینکه یه دوست روانی دارم که سر تو اذیتم میکنه؟ تو کجایی که بهت غرشو بزنم تو کجایی که حرفمو گوش کنی بگی چشم هرچی تو بگی تو کجایی ک
برف چه خواهد کرد با این کهنه‌زخم‌ِ عیمقِ در هر به‌ چاقورسیده‌استخوان، ریشه دوانده؟ مسیحایِ سپیدِ سرمایش، نفسی تازه بر مرده‌قلبم خواهد داد یا بهمنِ خوشِ خاطراتش خواهد زدود از تمام دل و جانم، یادِ تمامِ آن سرد‌‌زمستان‌هایِ تاریکِ بی‌درمان را... چیزی نیستم جز فروپاشی میان این و آن؛ رفت‌وآمدِ مکررِ میانِ پژمردگی روح و فرسایشِ تن. چیزی نیستم جز ضرورتِ کلمه‌وار از حلقومی خارج شدن و عدم تمایلِ روایت‌ها به بیان. برف چه خواهد کرد با این کهن
از وقتی که بهش گفتم از زندگی من برو بیرون، مثل من که از زندگی تو خیلی وقته رفتم بیرون و تمام این سالها رد پایی بودم که خاک روم رو پوشونده بود.. از وقتی که بهش گفتم بسه گول زدن، گول خوردن، بسه فکرت، دردت، بسه نگه داشتنت یادگارِ نوجوونیِ من. از اون روز که ممنوع کردم خودم رو انگار سختش شده تکرار اون کنار گذاشتی که بلد بود. حالا من موندم و زبونی که نمیچرخه بگه به یارِ مهربونِ همیشه در صحنه م و دستی که نمیره پاک کنه اون یادگار نوجوونی رو از همه در هایی
سلام به همه
امروز جمعه چهارم مردادماه است.
چند عکس از پسر گلم داشتم که بزارم. عنوان را نمیدانستم چه انتخاب کنم.
پسرم طاها جان ، هر روز که می گذرد و تو بزرگ و بزرگتر می شوی من و مادرت خوشحال و شادتر می شویم و از خود می پرسیم کی حرف زدن را آغاز خواهی کرد . کی جیش داشتنت را خواهی گفت که دیگر نیاز به پوشک کردنت نباشد. هرچند که گهگاه که بدون پوشکی بارها با اشارات و علائم جیش داشتنت را به ما می فهمانی و هربار که تو را بیرون میبریم خبری نیست که نیست. انگار
 
باید اهل عمل باشی تا بفهمی چه می‌گویم .در کار ، امروز را به فردا مسپار .حرف حرف بوسیدن است . حرف آغوش است .بحث عوض کردن خاک گلدان کنار پنجره است .حتی دم کردن چای با عطر دارچین .محبوب من ، نیت نزدیکی به توست و هر چه که به داشتنت مربوط می‌شود .#مریم_قهرمانلو
تنگنا؛
دختری است مثل من که
جز نوشتن بلد نیست شکل دیگری دوست داشتنت را در بوق و کرنای کند!
تنگنا؛
دفتر نوشته های من است که اسمت را،سرمشق تمام خط هایش نوشته ام...
تنگنا؛
منم که خنده واشکم همه وابسته به حال توست...
باغم تو تمام غم دنیا برسرم خراب میشود و
باخنده هایت شادی تمام وجودم رافرامی گیرید...
تنگنا؛
حال من است که نمیتوانم فراموشت کنم...
تنگنا؛
منم که دلم مرگ میخواهد و میترسم بعد از مرگِ من، تنها بشوی...
برای دوست داشتنت
محتاج دیدنت نیستم اگرچه نگاهت آرامم می کند.
محتاج سخن گفتن با تو نیستم اگرچه صدایت دلم را می لرزاند.
محتاج شانه به شانه بودنت نیستم اگرچه برای تکیه کردن، شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است.
اما
دوست دارم بدانی حتی اگر کنارم نباشی ؛ بازهم نگاهت میکنم ، صدایت را می شنوم و به تو تکیه میکنم !
 
++ دست خطم تعریفی نیست اما انصافا عکاس خوبی هستم:)
 
 
عیدت مبارک 
تو وقتی دوسم داشتی زندگی یه جور دیگه بود. انرژیهایی که میومدن حرفایی که میشنیدم بادهایی که بهم میخورد ساعتهایی که میگذشت همشون بوی عشق میدادن . 
تو اگه دوسم داشتی حالم خوب میشد قلبم شکسته نبود. اینقد عشق و گدایی نمیکردم. وقتی دوسم داشتی نگاه کردنات بغل کردنات دست گرفتناتم فرق داشت. زنده بودن. با دوس داشتنت خیلی کارا میتونستم بکنم بدون اون حتی نمیتونم بخندم. 
منو ببین که چقد شکننده ام با ۳ روز حرف از نخواستن و دوست نداشتن بزرگترین
                                  


صداى تلوزیون بلند بودشنیدم که مجرى گفت:براى هم دعا کنیم خدا بهمون سلامتى بدهکه بالاترین نعمته…و من فکر کردمکه بدون محبتتحتى سلامتى هم به دردم نمیخوره…که بالاترین نعمتمحبت توست…که اصلا دوست داشتنت نشونه ى سلامتیه...برامون دعا کنخدا بالاترین نعمتمون روروز به روز بیشتر و بیشتر کنه،روز به روز دلبسته ترِ تو باشیم…
دیوونه موهاشو چه طور بسته دلم می خواد دم رفتن شوخی شوخی موهاشو بچینم  یادگاری نگه دارم یا عیکنشو  بدزدم حیف که روی موهاش حساسه و بدون عینکش نمی تونه ببینه 
باید ازش بخوام یه چیزی بهم یادگاری بده خوب داره برای همیشه از ایران می ره پی رویاهاش نمی خوام جلوش رو بگیرم می دونم که دلم براش تنگ می شه می دونم بعد از رفتنش خالی می شم اما دقیقا چون دوستش دارم باید بذارم بره 
 
عجب سرسختی دختر...  دلش با رفتنم نیست اما کاش یه چیزی می گفت خودخوری نمی کرد با
در زیباترین عاشقانه های جهانهمیشه "قلب"یک زن در میان است!زن اگر نباشد  پرنده ی شعر در شاخه های دفتر هیچ شاعری پر نمی زند...❣
 
 
 
 
 
عاشقانه هایم را بخوان و بدان؛دوست داشـتن،نه عقل میشناسد،و نه منطق ..فقطیکـ "مـن" میخواهد،و یکـ "تــو" ...
 
❤️❤️❤️
 
 
 
 
همه چیز ؛از یک دوست داشتن ِساده شروع شد!تو گفتی:”دوستت دارم”و من تا عشقتا بی نهایتتا خدا پرواز کردم....❤️
❤️
 
 
 
و گاهی قشنگ ترین ترانه ی جهان،همان ترانه ای ستکه تو با مداد رنگی چشم های قش
من دلتنگ توام
دلتنگ دوستی که روزی کنارم می نشست، هرچند من حرف نمیزدم اما درد دلهای تو مراهم آرام میکرد.
وامروز تمام آن دوستی فقط شده سلام. بله. نه...
و فراتر از اینها فقط سکوت و سکوت
حتی دیگر نگاه دوستانه ای نیست که دلم را گرم کند به داشتنت
و باز هم افتاده ام در قصه ی فراموشی اجباری
باید فراموش کنم تمام لحظه های شیرین با تو بودن را، تمام لبخندها و نگاههای گرمت را و تمام شیطنتهای دوستانه ات را که لبخند را به لبانم می آورد و ذره ذره محبت را در دلم می
دوسِت دارم اما از خودم میپرسم چقدر دلم میخواد پسرم شبیه تو باشه؟ تصورش میکنم و خودِ کمالگرام رو میبینم که دلم میخواد یه جنتلمنِ واقعی بار بیارم. از اونا که لباسای شیک میپوشن. همیشه شق و رق راه میرن، کفشاشونو واکس میزنن، براشون مهمه که همیشه بوی ادکلن بدن، آداب معاشرت با خانوما رو بلدن...
بعد یادم می افته انقدر شیک بودن رو نه از من میتونه یاد بگیره نه از تو... تا میام خودمو پشیمون کنم از دوست داشتنت، چشمات که یادم می افته، به خودم میگم: ای بابا...
سلطانِ قلبم
 یادِ حرم هواییم میکنه ، هرروزِ هرهفته
 خدا امام رضاییم میکنه 
عِطر ضریحت دوباره کربلاییم میکنه... 
ضامنِ آهو 
می دانی؟حسابِ دوست داشتنت
با تمام حساب و کتاب های دنیا فرق دارد ...
تو یک چیز دیگری! 
میدانی امسال میخواهم برایم جورِ دیگری معجزه کنی ، میشود به تو نزدیک ترشوم؟! 
امسال هرطور شده منو بیار پیشِ خودت، معجزه کن:)
مَن پارسال ۹ مرداد روبروی باب جواد ازش کلی چیز خواستم ، یه گوشه نشستم ، دونه دونه خواستم التماس کردم ، گریه کردم ،
وقتی به شپش موجود در خوابگاه فکر می‌کنم، تمام تنم شروع به خاریدن می‌کند.
احتمالا دوست داشتن هم چیزی شبیه به همین است. 
وقتی به تو فکر می‌کنم، تمام سلول‌هایم با فریاد دوستت دارم، میخوانندت و خواهان داشتن تو هستند.
چیزی شبیه به یک تلقین و توهم فکری است انگار‌‌.
شپش باعث خارش می‌شود. پس وقتی به آن فکر کنی، خارش شدیدی را حس می‌کنی. تو هم باعث دوست داشتنی، یعنی وجودت باعث می‌شود که دلت بخواهی کسی را دوست داشته باشی. پس وقتی به تو فکر می‌کنم، ن
گفته بودی اینجا رو میخونی...
پس همین جا میگم برات... 
از رو در رو گفتن راحت‌تره برام... تو هم هر وقت خوندیش یه ندا بده بهم...
.
میدونی زندگی ماها رو عوض میکنه... همین خود من... همین خود تو...
این بخشی از زندگیه... بخشی از بزرگ شدن ماست... و حتی گاهی انتخاب ماست این تغییرات... 
هر چی که باشه من همیشه سعی کردم احترام بذارم به همه این تغییرات... چون بنظر خودت اینجوری حالت بهتر بود...
ولی من دلم تنگ میشه برای همه اون شور و حال و شوق و ذوقی که داشتی... برای همه حرف زد
خانومم دوست دارم .  شدی خانوم خونم. شدی خانوم من. 
خانومم الهی فدای خندیدنت بشم که دنیارو با خنده هات کنار خودم عوض نمیکنم. خانومم به امید صبح بخیر تو چشامو باز میکنم به امید داشتنت نفس دارم. خانومم خانومم الان خونه بابات رفتی و من اینجا دارم مینویسم  .  الهی دورت بگردم. خانومم هیچکس معنی چشماتو جز من نمیدونه...مال خودمه.. فقط با من حرف میزنن چشمات. دارمشون ..
 خیلی دلم واسش تنگه...بخدا هیچکس نمیدونه دلتنگی هرروز من ینی چی....
اگه بیتاب میشم درمونم
+ وابستگی یا علاقه، کدام حس نسبت به من داری؟
- من به کاکتوس اتاقم علاقه دارم و به لیوان قهوه ام. اما می توانم به جز آنها زندگی کنم یعنی وابسته نیستم.
+ بدون من چی؟
- شما را هیچوقت نداشتم که حس نبودنت را درک کنم.
+ و داشتنم؟!
- داشتنت یک آرزوست نه وابستگی. اگر بهت نرسم میگم به آرزوم نرسیدم ولی اگر وابسته ات باشم اون موقع میگم به زندگی نرسیدم.
+ خوب، تکلیف چیه؟
- مگه منتظری؟!
+ نباشم؟!
- نمی دانستم!
+ بعضی انتظارها بی حس اند. با اینکه طرف منتظره ولی اگه چیز
بنظرم اگر کسی را دوست داشته باشید نمی توانید سکوت کنید. من چند بار خواستم مدتی سکوت کنم اما نتوانستم. نمی دانم اگر چیزی نمی گفتم، می آمد و می پرسید: محمد اتفاقی افتاده؟! نمی دانم فقط می دانم سکوت الان اش تحمل ناپذیر است. چیزی نمی گوید، فقط گوش میگیرد. اگر چهره به چهره بودیم می دانستم بیابم این سکوت اش چه معنی را می دهد اما الان برایم غیرقابل تشخیص است. نمی خواهم بپرسم: اتفاقی افتاده؟ می خواهم‌ در انتظار بشینم و من بگویم او بشنود. او روزی سکوت اش
بیست دقیقه روز یکشنبه  نهم تیر 98 ...
قبل هرچی..حرف اول ..حرف اخر....دوست دارم تا ابد
فردا میرم واسه زندگیمون ....تار موهات کنار کنار کنارکنار منه ..مث تموم تو... میرم واسه ساختن زندگیمون...میرم با همه وجودم  بجنگم واسه شنیدن صدای تند خوش قلبت....واسه داشتنت...با تموم دلخوشی تو...ب امید تو...ب هوای تو...به هوای تو که همه داروندارمی....واسه شنیدن " آخیش" گفتنت
فردا کنارمی ...باهم میریم واسه زندگیمون با دل تنگ تنگ اما خوش خوش خوش...
دنیام
میبوسمت...ببوس منو
منو راه
اجازه میدهی آرزویت کنم؟
من از خیرِ در آغوش گرفتنت گذشتم... بگذار دلخوشِ رویاهایم باشم بگذار همه بگویند "بیچاره دیوانه شده"
من کاری با این حرف ها ندارم فقط میخواهم صبح ها زودتر از تو بیدار شوم موهایت را شانه کنم دکمه های پیراهنت را ببندم دستم را روی صورتت بکشم.. وای دستم را رویِ صورتت بکشم... یعنی تا این حد اجازه دارم در رویاهایم نزدیکت شوم؟ 
من اصلا از تو توقعِ محبت هم ندارم میدانی دوست داشتنِ تو نیازِ من است مثلِ نیازِ ماهی به آب من بدون دوست دا
نفهمیدی چقدر دوستت داشتم... چندساله که دارم عذاب میکشم دارم میسوزم هیچکس نفهمید هیچکس ندید تو هم ندیدی نامرد
دیگه نمیکشم بسمه
دیگه نمیخوام به توی نامرد فکر کنم اصلا چرا باید بهت فکر کنم وقتی حاضر نشدی یه کم از اون غرور لعنتیت بگذری
لعنت به خودت و غرورت
ببین چیکارم کردی... من نمیزاشتم اشکمو حتی مادرم ببینه،الان دارم تو خیابون اشک میریزم و از تو مینویسم
کاش به جای این مردم تو این اشکارو می‌دیدی شاید یه ذره میفهمیدی حال خرابمو... 
خسته ام از تو ا
خدایا بارها توی قرآنت برای وصف بنده های خوبت می گی: ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون. ترسی ندارن، غمی ندارن. وقتی داشتن تو اینقدر به آدم قدرت میده چرا ما برای داشتنت تلاش نمی کنیم؟؟؟





+مومن باید این مدلی باشه


پ.ن: دعا کنیم برای همدیگه، دعا کنیم تا بشیم اون چیزی که خدا دوست داره بشیم..
متن آهنگ مال من باش امین ستوده
 حس عالی بهم دست میده وقتی دستاتو میگیرم
تویی ایده آل منی مثل تو هیچ جا ندیدم
(مال من باش میخوام با تو باشم جونم
میخوام عشقم باشی تا تو باشی خوبم2)3
هی شبا به فکر تو باز بیخوابم
باز به فکر داشتنت من میخوابم
بیا مال من باش نکن منو هوایی
میدونم توام مثل من منو دوس داری.
(مال من باش میخوام با تو باشم جونم
میخوام عشقم باشی تا تو باشی خوبم2)2
آماده میشم بخوابم، عینکم رو از روی چشمام برمیدارم، با دوتا دست چشمامو نوازش میکنم. نگاه میکنم به عینکی که میزارم داخل قاب، لبخند میزنم، بعضی وقتها همین عینک وجه تمایز من با بقیه بوده؛ آهان همون دختر عینکی رو میگی؟! همیشه یه نشونه هایی هست برا تفکیک آدما از هم. قد، رنگ چشم، رشته تحصیلی، شغل و موقعیت اجتماعی و هزارتا مشخصه دیگه. از یه جایی به بعد همه چیز تغییر میکنه، اینکه همون دختر عینکی، اون دختر چشم رنگی، بابا اون دختر قدبلنده یا دختری که ک
هر چه که به دست باد سپرده شود زیباست؛ مثل آن شال قرمز من، وقتی که دور شدنت را می‌دید.
مثل تو، که در غروب آخرین چهارشنبه سال، می‌رفتی که بروی.
مثل من، که هنوز وسط پیاده‌روی روبروی پارک لاله ایستاده‌ام و سرم را پایین گرفته‌ام و دست‌هایم را مشت کرده‌ام و فشار می‌دهم و انگار باد صدای کاوه آفاق را می‌آورد که می‌خواند: حالا که آزاد و رها ...
مثل بازی موهایم در باد، که بعد چند سال، برای اولین بار تا روی شانه‌ام بلند شدند، وقتی بی‌خیال و رها خودم
احساسم را به دار آویخته ام
انتظار برای لحظه ای نگاه تو
آب می کند شمع سوزان درونم را
واژه های دوست داشتنی
سالهاست که به حبس ابد محکوم شده اند
احساسم را به دار آویخته ام
هنگامه های دوست داشتنت
نگاهم کور می شود
پشت تبلور یک حس مبهم
و تو را تکرار میکنم
در آهستگی زمان
احساسم را به دار آویخته ام
سهم من از تمام تو
آرزوی تک واژه های پر از ابهام بود
حرف هایی که فاصله دار
حس بی جان مرا خراش می داد
پ ن: به وقت فراموشخانه
میدونی حس میکنم باید یه چیزی بگم...یه چیزی بنویسم...یه چیزی تو گلوم شبیه یه غده داره هی بزرگ و بزرگ تر میشه و بعد شکل غم تو چشمام خودشو نشون میده...حس میکنم باید حرف بزنم،اونقدر حرف بزنم که اشکم سرازیر شه و بشوره غم توی چشامو....میدونی من خودمو میشناسم،وقتی جلوی آینه می ایستم میفهمم که چند وقتیه هیچ برقی تو چشام نیست...بهم میگفتی وقتی میخندم چشامم میخنده...اما ببین...چند روزیه که چشام نمیخنده....نمیدونم چرا ته نوشته هام همش باید به تو ختم شه...شاید چو
پیش از این فکر می کردم که از همه ی چیزهای یادآور رفتنت متنفر خواهم شد. از سالی که در آن می روی. از روزش. حتی از قرآنی که لابد پس از رفتنت پخش می شود... واقعا نگران بودم. از اینکه از سوره ی یاسین و الرحمن و حشر و واقعه و مومنون که همه شان یادآور تو بودند بدم بیاید.. پیش از این خیلی فکرها می کردم.. اما خیلی هاشان آن طور نشد که گمان من بود. 
شبی که رفتی، پنجشنبه بود. نزدیک های سحر جمعه. من بعد از نفس آخرت رسیدم بالای سرت. دستت در دست خودم سرد شد.. اما من از ش
عزیزم یادت نمی آید مرا؟
بگذار بهت بگویممن همان دختر دلبر لر عاشق کش عیار پریوشت هستمچهره ام را خوب ببین!چشمانم سبز است ، همان چشمانی ک اولین بار توی پیاده رو های ارم بهشان زل زدیدستانم را تماشا کن ، همان دستهایی که گفتی بودی طراوتشان از گل های امارت فیل بیشتر استلبخند هایم را ببین ، درست مثل گذشته همانقدر پهن و عمیق دندان هایم نمایان می‌شود و تو لبخند میزدی " آخ دندان‌های سفیدش"قصه ی دوست داشتنت را جار زده بودمدر کوچه ها و خیابان ها ، در دشت
همیشه دلم میخواست آهنگ مورد علاقه م رو بذارم و در حالی که انگشتهام از مستی افکارم تلو تلو میخوره برا تو بنویسم...
هی واژه بچپونم توی حلقوم افکارم و هی شعر نشخوار کنم
ولی حیف و صد حیف که شاعر نبودم
من هیچوقت نفهمیدم چرا قافیه باید جور بشه
یا چرا باید ردیف بشه
من فقط میخواستم از تو بنویسم 
مگه شعر همون احساس هجوم آورده به فکر و انگشتها نیست؟
خب من هم وقتی می نوشتم درست همینجوری میشدم
پس چرا هیشکی به من نگفت شاعر؟
چرا کتابی از من چاپ نشد؟
من که سرا
       بشنوید    

فقط کرونا تو زبونش نمیچرخه میگه یورونا
     آنها می گویند من دردی ندارم (وزارت بهداشت را میگه)
چون گریه ی من را ندیده اند
می گویند عزادار نیستم
  چون شیونم را ندیده اند (منظورش اینه که کیت ندارند)
 
مرده ها ساکتند
چون حجم دردشان در صدا نمی گنجد (آره دیگه نمیتونن بگن ما بر اثر کرونا مردیم)
مرده ها ساکتند، 
چون غم و اندوهشان در صدا نمی گنجد
 
افسوس.. یورونا (همون کورونا).. من را به رودخانه ببر
مرا در پناه ربوزوات بگیر
    چرا که دارم
در آن دفترچه ی سبز آبی ، امروز ثبت شد ؛
اولین تار موی سفیدِ نوزده سالگی ۹۹/۲/۳.
نمیدانم برای چه تاریخی منتظر دومی و سومی اش باشم !
.
نوشته بودم که :
"قلبی نیست که در مسیر آرزوهایش باشد و رنج نکشد و چه رنجی شیرین تر از این ؟! "
نمیدانم چند ساله بودم که از خِیرِ وسیله ای که برایم عزیز بود گذشتم ، اما برای همان بارِ اول به من فهماند که ؛ رها کردن و وصل نشدن به طناب های جدا ناپذیرِ وابستگی ، لذتی دارد آنم چندین برابرِ تمامیِ کسب کردن ها و داشتن ها . 
و در 
در آن دفترچه ی سبز آبی ، امروز ثبت شد ؛
اولین تار موی سفیدِ نوزده سالگی ۹۹/۲/۳.
نمیدانم برای چه تاریخی منتظر دومی و سومی اش باشم !
.
نوشته بودم که :
"قلبی نیست که در مسیر آرزوهایش باشد و رنج نکشد و چه رنجی شیرین تر از این ؟! "
نمیدانم چند ساله بودم که از خِیرِ وسیله ای که برایم عزیز بود گذشتم ، اما برای همان بارِ اول به من فهماند که ؛ رها کردن و وصل نشدن به طناب های جدا ناپذیرِ وابستگی ، لذتی دارد آنم چندین برابرِ تمامیِ کسب کردن ها و داشتن ها . 
و در 
متن ترانه آران به نام گل خونه

تا وایسی رو پاهات ریختم زندگیمو تا گل شدی دیدم چیدن زندگیمو سرتو گیج رفت حواست پرت شد حالت بهتر از روزای قبل شد گفتم خوب میشه همینجا میمونه همه چی عوض شدزخمیه راهیم من میباختم ک نبازی نخواستم خونه بسازیم روی اب اگه برگردی پیشم واس تو گلخونه میشم دارم از ریشه میسوزم زیر خاکخودت بیا خاطره هاتو نمیخوام بیا بیین ک من بی تو روزی 100دفعه زمین میخوره شده ی ادم بد بی خودهرکاری کردم واس داشتنت هیچ جوره تورو نمیشناختمت کاش
اینکه گاهی دریافت عجیب و بزرگی از یک کتاب نداشته باشی و باز هم حس دوست داشتنت نسبت به آن روان باشد، چیز عجیبی نیست. من عاشق تکه های پازلم. عاشق کنجکاوی کردن و تصویرسازیِ ذهنی. مجموعه نامه هایی که راه طولانی رو طی میکنند و دوستی رو برقرار میکنند با بوی صفحات کتاب. کتابی که جمله هایی که بخواهی زیرشان خط بکشی و برای دیگران نقل قول کنی نداشت اما حس داشت.محض رضای خدا، من باید با یک کتاب فروشی شروع کنم به مکاتبه ی کاغذی. تمبر، پاکت نامه، صندوق پستی، پ
رمان اینجا که من ایستاده ام
نویسنده : شهرزاد شیرانی
ژانر : عاشقانه
خلاصه:
این داستان در مورد زندگی متفاوت دختریه که با آدمهای خوبی رو به رو نمیشه و سعی میکنه با احساسات و اتفاقهای بد زندگیش کنار بیاد و از آدمهایی که دوستشون نداره دوری کنه اما اونطور که دوست داره پیش نمیره و البته این خیلی هم برای اون بد نمیشه… برای باد خواهم گفت ، برای همه آنچه از دست داده ام ، نخواهم جنگید ، برای روزهای بر باد رفته ام گریه نخواهم کرد ، اما امروز ، برای داشتنت
از حال و احوال این روزها اگر پرسی، نه ابری و بارانی، نه بادی و طوفانی، که آلوده است کأنهو هوای دودی و آلودۀ تهران. آدم‌های این روزها؟ همه به جز معدودی، شیفتۀ خودند و خصم آدمیزاد. کاری که دوست دارم؟ خلوتِ با خویشتن و صلۀ ارحام. کاری که دوست ندارم؟ ملاقات با آن‌ها که پیش از این از ایشان زخم خورده‌ام و زبانم یارای پاسخ دادن به بی‌حرمتی‌هاشان را نداشته؛ هرچند سکوتم را از روی «توسری‌خوری» دانسته‌اند، نه حرمت نگه داشتن و ادای احترام. چه چیز آرا
به هنگام گفتن دوست داشتنت، از مردمک چشمم خبر نداشتم. مثل اینک که می‌نویسم و می‌دانم نانوشته بهتر است باز از مردمک چشمم بی‌خبرم. تو مردمک چشم منی. اگر از تو بخواهم بگویم از ایستگاه باید بنویسم. ایستگاه انتظار تا بیایی، ایستگاه خوشبختی تا بنشینی و آن لحظه من از خزیدن نرم نرمکت در آغوشم بی انتها شوم. ایستگاه برای یکی رفتن است برای دیگری آمدن. برای من پیش و پس از تو  یک خیابان بود که صبورانه انتظار اتوبوس را می‌کشید.من اما بی‌صبرانه منتظر تو بو
سلام مامانم .سلام مامان جونم 
اینقدر این چندروزه متنه قشنگ وحرف قشنگ راجع به مادر خوندم که اعتمادبه نفسما از دست دادم برای اینکه واست نامه بنویسم مامان
خیلی برام دوست داشتنی هستی نماد مهربونیه وگذشتی 
هنوز خیلی جوونی اگه من پیرت نکنم مثل همیشه زیبا وخاص
همیشه دلم خواسته برات خیلی کارا بکنم وهربار یه طوری شده که نشده.
بچم هنوز دعاکنبزرگ بشم وبزرگیتا حس کنم لااقل یه کار بزرگ برات بکنم
حرفهای من ساده است این سادگی را خودت بهم یاددادی  ازبس ک
دانلود آهنگ ندیم ملکه احساس
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * ملکه احساس * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , ندیم باشید.
 
دانلود آهنگ ندیم به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Nadim called Malakeye Ehsas With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه ندیم به نام ملکه احساس
کم کم قلبم ببین میزنه چه تند تندپیشم باشو حالو هوامو عوض کنعادت دادی من دیوونه رو بهچشای نازو مهربونت خیلی میخوامتبا دل من راه بیا
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
به دوست داشتنت مَشغولم ..همانند سَربازی که سالهاستدر مَقرّی مَتروکهبی خبر از اَتمامِ جنگنگهبانی میدهد ...
من اما فکر میکنم
 تو عاشق خوبی برای من هستی ،
 آنقدر خوب که بتوانم دوست داشتنت را فریاد بزنم 
و به بودنت افتخار کنم.... 
عاشق خوبی هستی
 چون میتوانی هربار که دیدی أم 
دست خالی نیایی ،
 شاخه گلی برایم بخری
 و خوراکی ها و کتاب های مورد علاقه أم را توی کیفت قایم کنی تا بگردم ،
 پیدایشان کنم
 و جیغ های بنفش بکشم،
پا به پای شیطنت هایم بدوی
 و به نفس نفس بیوفتی اما گلایه نکنی ، 
خرابکاری هایم را با عشق ببینی ،
 در مقابل عصبانیتم لبخند بزنی 
و بگویی چق
متن دوست داشتن خیلی زیاد
در این مطلب از سایت جسارت مجموعه شعر و متن و جملات و اس ام اس دوست داشتن را برای شما فراهم آورده ایم.امیدواریم که مورد توجه قرار گیرد.
مجموعه شعر و متن و جملات و اس ام اس دوست داشتن خیلی زیاد
دوستت دارم هایت را به کسی نگو
نگه دار برای خودم
من جانم را برای شنیدنش کنار گذاشته ام
جملات دوست داشتن خیلی زیاد
تمامِ آن چیزی که درباره‌ی تو در سرم هست،
ده‌ها کتاب می‌شود،
اما تمام چیزی که در دلم هست،
فقط دو کلمه است،
دوستت دارم
سلام هادی من،خدای کوچک من
تنهامردزندگیم..توقطعا یه شاهکاربراقلب من میمونی وهستی
نمیدونم چجوری این همه دوست داشتنت رو تحمل کنم میدونی چیه من هرروز که میگذره ازتو پرمیشم من لبریز توام ،هادی من جونم 
فقط وفقط برام همیشه سوال میمونه که چرا،چرا،چرابا اینکه میگفتی وهنوزم میگی که دوسم داری وعشقی که ب من داریوبا کسی تجربه نکردی
چرا نمیتونی پای دلت وایسی؟؟چرا به حرف بقیه ای؟؟،اصلا بخاطر من نه!بخاطرخودت..هیچوقت نمیبخشمت هادی هیچوقت باید جواب این
ذهنم مشغول بود. نمی دانستم باید حرف های تجمع یافته را بگویم یا نه. اما می دانی که من اهل نگفتن نیستم. گفتم و چه خوب کاری بود گفتن شان. هنوز جمله ام تمام نشده بود که کلمات آغشته به حمایت و مهربانی ات احاطه ام کرد. گفتی و آرام شدم. گفتی و دلم گرم شد از داشتنت. گفتی و اشک صورتم را پوشاند از درک کردنت. گفتی و جوانه های به بار نشسته مان بیشتر ریشه دواندند در درونم. تنها چیزی که توانستم در پاسخ به صدای گرمت بگویم این بود که "امروز نیمه اردیبهشت است!"
"نیمه
سلام
 خوبید؟ منم خوبم، امشب بعد مدت ها دلم هوایی وبلاگ های قدیمی و کرد من که زیاد سنی ندارم ییست سالمه ولی یادمه دوره ی راهنماییم چقدروبلاگ نویسی مد بود هرکی دلتنگ یکی می شد تو وبلاگش می نوشت امشب به چندتاوبلاگ قدیمی سر زدم یه چیزی بین همشون مشترک بودیه چیزی که منم دارم؛بغض، بغض تنها اشتراک وبلاگ نویس های عاشقانه است ماها نمی نویسیم که کسی بخونه می نویسیم که بغض خفمون نکنه. 
  سخت دلتنگم، بی خبری چه سخته، اینکه الان خوابی یا بیداری، حالت خوب
1. ی روزی یکی بهم گفت برای داشتنت و این که دوست منی نماز شکر خوندم ولی ...
احتمالا این حرف رو به هزار نفر دیگه هم زده
اگر اینجایید و یکی هست که این رو بهتون گفته بدونید که چرت گفته :دی
 
2. دوستی دارم به شدت مذهبی و از خانواده خیلی خوب و اصیل و انصافا خوش قیافه. تعریف میکرد خواهرش ی خواستگار داشته و همه چی اوکی بوده و معرف خیلی خوبی داشته و قرار عقد و ... گذاشته شده. ولی این دوست ما دلش شور میزده باز. بدون اطلاع خانواده خودش یک روز پا شده رفته محل کار پس
دنیا محل بده بستونه عزیز!
من به زندگی با سلام و صلوات اعتقادی ندارم.
یک بار، دو بار، ده بار با حال خوبت به دیگران حال خوب می دی.
 صد بار چشماتو می بندی و فرقی نمی کنه طرف با خودش و تو چند چنده عشق و صفا و صمیمیت رو نثارش می کنی. 
هزار بار نگاه به غرورت نمی کنی، نگاه به ذاتت می کنی، نگاه به دوست داشتنت می کنی، نگاه به ارزش طرفت می کنی، نگاه به باورهات می کنی و پا پیش می گذاری.
بلاخره یک روز خود دنیا بهت می گه هوووی چه خبرته؟ خود دنیا می زنه به شونه ات
دختری از برادرش پرسید عشق یعنی چی ؟
 برادرش گفت : عشق یعنی تو هر روز شکلات مرا از کیفم بر میداری
 و من هر روز باز هم شکلاتم رو همونجا میزارم
*
*
*
*
*
از دوست داشتنت برایم همین بس که فهمیدم معنای دوست داشتن را …
راستی “دوستی” چه قدر می ارزد ؟ قدر یک کوه طلا ؟ یا که سنگی سر راه ؟
چه تفاوت دارد ؟ کاش هر قدر که هست از ته دل باشد ..
*
*
*
*
برادر مثل هر پسری که نزدیک توست، نیستبرادر بهترین دوست استممکن است از تو بزرگ تر یا کوچک تر باشداما اهمیتی ندارد، او بهت
دانلود آهنگ رامین بی باک – فرصت
Download New Music Ramin Bibak – Forsat
 
 
دانلود آهنگ رامین بی باک فرصت

 
دانلود آهنگ رامین بی باک فرصت
متن آهنگ رامین بی باک با نام فرصت
 
دوست داشتنت مثل خون تو رگ هامه خودت بگو جز تو کنار کی جامه
یه اعتیادی که نمیشه ترکت کرد آرامش محضم به زندگیم برگرد
بیا برگرد و به آغوشم عادت کن بیا منو راحت کن از این همه درد
خودتو برسون تا وقتی که فرصت هست تا من نرفتم از دست بیا و برگرد
بیا برگرد و به آغوشم عادت کن بیا منو راحت کن از این همه
دانلود آهنگ رامین بی باک – فرصت
Download New Music Ramin Bibak – Forsat
 
 
دانلود آهنگ رامین بی باک فرصت

 
دانلود آهنگ رامین بی باک فرصت
متن آهنگ رامین بی باک با نام فرصت
 
دوست داشتنت مثل خون تو رگ هامه خودت بگو جز تو کنار کی جامه
یه اعتیادی که نمیشه ترکت کرد آرامش محضم به زندگیم برگرد
بیا برگرد و به آغوشم عادت کن بیا منو راحت کن از این همه درد
خودتو برسون تا وقتی که فرصت هست تا من نرفتم از دست بیا و برگرد
بیا برگرد و به آغوشم عادت کن بیا منو راحت کن از این همه
دانلود آهنگ رامین بی باک – فرصت
Download New Music Ramin Bibak – Forsat
 
 
دانلود آهنگ رامین بی باک فرصت

 
دانلود آهنگ رامین بی باک فرصت
متن آهنگ رامین بی باک با نام فرصت
 
دوست داشتنت مثل خون تو رگ هامه خودت بگو جز تو کنار کی جامه
یه اعتیادی که نمیشه ترکت کرد آرامش محضم به زندگیم برگرد
بیا برگرد و به آغوشم عادت کن بیا منو راحت کن از این همه درد
خودتو برسون تا وقتی که فرصت هست تا من نرفتم از دست بیا و برگرد
بیا برگرد و به آغوشم عادت کن بیا منو راحت کن از این همه
دانلود آهنگ بهنام بانی عاشقم کرده
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * عاشقم کرده * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , بهنام بانی باشید.
دانلود آهنگ بهنام بانی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Behnam Bani called Ashegham Karde With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه بهنام بانی به نام عاشقم کرده
باور کن همه جا شده با تو بهشتیه چیزا رو نمیشه نوشت تا یه روزی برسی بهشیه چیزایی مث همین عشق یه چیزایی مث هم
 
تنها کسی هستی که می تونم براش حرف بزنم
البته خیالت راحت، دیگه مثل قبلاً برات درد دل نمی کنم و وقتت رو نمی گیرم
خدا می دونه این چند وقت چی بر من گذشته
یه جایگزین ساختم؛ 
تایپ می کنم
با تاریخ و عنوان
تایپ و ذخیره و تمام
تمام
یعنی فراموش می کنم
فقط می نویسم که به آرامش برسم
مثل الان که دارم می نویسم
ولی بعضی چیزها رو نمیشه اینجا نوشت
 
بماند
 
اینو گوش کن؛
امروز دخترم یه بحران شدید داشت که تمام روز باهاش درگیر بودم
و عصر کلا خواب رفتم
بیدار که شدم
خانم ف تو کسی بود که منو به شغلی که عاشقانه دوسش داشتم رسوندی.البته قبل از تو بابام.چون بابام بود که من رو معرفی کرد.ولی خانم ف بود توکلی برای من زحمت کشید و صبوری کردی تا جا بیفتم.من رسما هیچ چی بلد نبودم ولی تو با عشقی که انگار من فرزندتم سعی کردی من رو رشد بدی.خانم ف من همیشه ازت متشکرم.
نگارا تو دوستی بودی که من لازم داشتم.از همه لحاظ.به خاطر تمام چیزهایی که بهم یاد دادی.به خاطر تغییر دادن سبک زندگیم و به خاطر تمام مهربونی هات ازت متشکرم.
آتنا
وقتی خیلی یهویی تو ساعت استراحتم، زندگیمو مرور میکنم وتوخاطراتم غرق میشم و خودمو اطرافیانی که به نوعی در خاطره هام نقش دارن یا نه!فقط از تو خاطره هام رد شدن اونم به اشتباه یا با بودن خودم کنارشون، به عنوان یه دلگرمی یه مُسکن، شدن یه خاطره کم رنگ حتی یه گوشه ای از ذهنم، با خودم میگم؛کاش آدما، تو زندگیشون، هیچوقت عاشق کسی نشن که بعدها، با یادآوری اون شخص،حالشون از خودشون بهم بخوره!یه وقتایی اشتباهی، آدمای اشتباهی رو دوست داریم، امیدوارم هیچو
سلام
 خوبید؟ منم خوبم، امشب بعد مدت ها دلم هوایی وبلاگ های قدیمی و کرد من که زیاد سنی ندارم ییست سالمه ولی یادمه دوره ی راهنماییم چقدروبلاگ نویسی مد بود هرکی دلتنگ یکی می شد تو وبلاگش می نوشت امشب به چندتاوبلاگ قدیمی سر زدم یه چیزی بین همشون مشترک بودیه چیزی که منم دارم؛بغض، بغض تنها اشتراک وبلاگ نویس های عاشقانه است ماها نمی نویسیم که کسی بخونه می نویسیم که بغض خفمون نکنه. 
  سخت دلتنگم، بی خبری چه سخته، اینکه الان خوابی یا بیداری، حالت خوب
تو تنها کسی هستی که روزی خدا پنجره اتاقش را باز کرد و پروازت داد روی زمین
در مسیر راه کم کم بال هایت از بین رفت ...
شکل زیبایی گرفتی
تو شدی تنها کسی که وقتی روی زمین راه می رود ، باران نعمت خدا
از بازترین پنجره ها ، زمین را رنگارنگ می کند!
تو آمدی تا بگویی قشنگ ترین لحظه ها را می شود
در کنار تو سپری کرد ...
فقط کافی هست قدر خود را بدانیم؛)
اصلا اگر تو نبودی در دانه بودن هم معنا نداشت...
عزیز خانه بودن رنگی نداشت ...
تو انتظار خوش آب و رنگ مادر هستی
که چشم
وقتی پیشت نیستم عکس هامونو نگاه می کنم. عکس ها مثل نون هاییه که میذاریم توی فریزر. اما خوبیشون اینه که تموم نمیشن تا وقتی مزه ی اون لحظه ها زیر زبون ذهنمون باشه 
خنده های واقعی ، من با تو واقعی می خندم و عاشق خندیدن هاتم
اما تو وقتی خوابی ، وقتی حواست نیست ، وقتی توی فکری ، وقتی نگرانی باز هم دوستت دارم‌. وقتی از دور میای وقتی نزدیکی ، همیشه دوستت دارم.
 
بعید می دونم حتی خودم و خودت هم دقیقا یادمون بیاد چه قدر روزهای عجیب غریبی از سر گذروندیم. ا
وقتی خیلی یهویی تو ساعت استراحتم، زندگیمو مرور میکنم وتوخاطراتم غرق میشم و خودمو اطرافیانی که به نوعی در خاطره هام نقش دارن یا نه!فقط از تو خاطره هام رد شدن اونم به اشتباه یا با بودن خودم کنارشون، به عنوان یه دلگرمی یه مُسکن، شدن یه خاطره کم رنگ حتی یه گوشه ای از ذهنم، با خودم میگم؛کاش آدما، تو زندگیشون، هیچوقت عاشق کسی نشن که بعدها، با یادآوری اون شخص،حالشون از خودشون بهم بخوره!یه وقتایی اشتباهی، آدمای اشتباهی رو دوست داریم، امیدوارم هیچو
عاشقی بلدی می خواهد؟
می گویند: عاشقی بلد بودن می خواهد؛
وقتی به خود آمدم که دیدم دیگر کسی را اندازه اش دوست ندارم
جاهای زیبا فقط همانها بود که با او طی کرده بودم.
بهترین غذاها ، همانها بود که با او خورده بودم.
بهترین آهنگها همان بود که با او شنیده بودمشان.
بهترین اشعار همانها بود که او برایم سروده بود.
زیباترین و آهنگین ترین ترانه ها، همانها بود که او با صدای دلنشینش در گوشم زمزمه کرده بود.
نمیدانم
تا به خودم آمدم دیدم هر آنچه دارم، همان
عکس پروفایل شاد عاشقانه جدید 98 با متن زیبا
گاهیمجبوریم از یک روز شروع کنیمبه فراموش کردنبه روی دلمانبه روی خاطراتمانو به روی زندگیمان نیاوریمکه اصلا کسی را داشتیمکه اصلا کسی را دوست داشتیم

دل را سر شوقی
اگرم هست
تو آنی …

عشقت نهایتی ندارد
من هر روز دوست داشتنت
را تمرین می‌ کنم
برای بیشتر عاشقت بودن


تو را فراسوی انتظار می‌ خواهم
آن سوتر از خودم
و آنقدر دوستت دارم
که دیگر نمی‌ دانم از ما دو تن
کدامیک غایب است
عکس پروفایل شاد 2018
آدم بزرگ‌
ای عزیز ترینم! با بغضی که از پس سالیان با هم بودن تنها مونس شب‌های تاریکم گشته، برای تو می‌نویسیم از لحظات دلگیر چند قدم دور بودنت.می‌نویسیم از هوا که چه عجیب سرد می‌شود بدون هرم نفس هایت.عزیزکم! قلب کوچکت اگر مرا در آغوش نگیرد در وجود تیره خود غرق می‌شوم وهیچ‌کس را یارای آن نخواهد بود که منِ به قول تو بسیار ضعیف را خلاصی بخشد.جانِ دلم!می‌خواهم بگویم که اگر تو نباشی یانگ من ین درونش را می‌بلعد،روزهایم همه شب می‌شود،آبراکساز دیگر خداوندگ
بعد از مدت ها اومدم بنویسم!
این مدت که ننوشتم برا این بود که حال خوبی نداشتم!و ندارم...!یعنی ناراحت و اینا نیستما...اما یه حال عجیبیه!
از شبی بگم که تا 7 صبحش بیرون بودم با دوستام!شبی که قدر بود و تهرانی که عجیب بود!
امامزاده صالح کلی ادم بودن که داشتن گریه میکردن و تو سرشون میزدن...چند قدم اینور تر باغ فردوس اجرای موسیقی زنده گیتار الکتریک داشتن!
و کلی ادم که شب بیرون بودن...
و چیز هایی که دیدم!
و انتظار برای طلوع توی بام تهران....سرما...بچه های پایه...
ا
عکس چندماهگی‌ات، محصور در قابی کوچک جلوی یکی از قفسه‌های کتابخانه‌ی کوچکمان خودنمایی می‌کند. هر روز چند ثانیه‌ای به عکس خیره می‌شوم و از دوست داشتنش، از دوست داشتنت قلبم لبریز می‌شود. هم‌زمان از فکر کردن به روزهایی که در زندگی هم نبوده‌ایم  نازک می‌شوم. می‌دانم عجیب است اما دلم می‌خواست کنار تو و با تو تجربه می‌کردم همه‌ی اولین‌ها را. اولین‌ها یگانه‌اند. اولین‎‌بار که باران را می‌بینی. اولین‌بار که می‌روی پشت پنجره و می‌بینی
دانلود آهنگ سامان جلیلی عاشقتم | متن و بهترین کیفیت موزیک
ترانه ای بسیار زیبا و شنیدنی از خواننده سامان جلیلی با نام عاشقتم همینک از رسانه بزرگ جاز موزیک
Exclusive Song: Saman Jalili – Asheghetam With Text And Direct Links In jazzMusics
متن آهنگ عاشقتم سامان جلیلی»───♫♫●|●|●♫♫───«
این که هنوز عاشِقَم و این که هنوز به یادتم … !این که هنوز یه جا دارم حتی توی خیالتماین که دارم غرورمو بدون تو میبازم … !من که هنوز با همه چی به خاطرت میسازم … !»──|♫●|──«هنوزم بهت وفادارم ه
سلام... از آخرین باری که باهات درد دل کردم خیلی سال میگذره. بچه که بودیم حرف زدن ساده تر بود، خب... چون کسی رو جز تو نداشتم که بخوام بگم چی داره بهم میگذره اما این روزا چیزی بیشتر از دو تا گوش شنوا و دو تا چشم بینا که به خوشگلیِ چشمای شکلاتیِ تو شاید نرسن نیاز دارم! و اونم یه لبه واسه این که جوابمو بدن! آخه میدونی شقایق... آدم بزرگ ها اغلب مشکلاتشون بزرگتر از خودشونن! و برای حلشون نیاز به همفکری دارن.
هنوزم که هنوزه میدونم اگه زل بزنم تو چشمات خودت سی
فلانی،برو ‌ببین چی شدکه تو ان دیگری نشدی...؟
برو‌ مرور کن ببین چی به سر دلت گذشته که داره به هر
بهونه ای برای نگهداشتن خودش چنگ میزنه. دلی که یکروز سفت نشسته بود سرجاش اقایی  میکرد ،دلبری میکرد ،برا دل دلبر جا خوش کرده بود....
 حالا نشسته روبروی اویش ،هوایش ابری و‌ گرفته میشود
،بارانی ازاشک نم یاید چون غرورش اجازه نمی دهد 
بگوید حالا دوست دارد حتی جای ان دیگری باشد،بارانی نمیابرد اما بغضی سنگین
درگلویش دارد داد میزند که من میخواهم برگردم اقا
صبحت بخیر

صبحت بخیر اولین لحظات با اولین" صبحت بخیر" ....
اولین صبح بخیرت بامن ...
دیر فهمیدم که چرا همواره جا ماندم ..
چرا همیشه دیر رسیدم ...و چرا حسرت دیر "دیدنت" را عمری بجان خسته خریدم ...
حسرتهایم از غفلتم بود ...از خواب بی خبری و بی خیالی ...وقتی چشمهایم مست خواب بود، چشمهای او بیدار ..وقتی هرشب  در اندیشه ام تصویر نادیده ات  را ترسیم می کردم  اندیشه اش هر روز وجودت را رصد می کرد ..! 
وقتی در خواب روی محوت را می دیدم و قلبم به خواهش *یک‌لحظه* دیدنت
دلم یک عاشقانه به سبک فیلم دلشکسته میخواهد، تو آن مَرد مؤمن خجالتی باشی که پیراهن های یقه دیپلٌمات میپوشد و همیشه تَه ریش دارد، رنگ تسبیح هایش را با انگشترش سِت میکند و خوب بودنش به همه ثابت شده است من آن دخترِ بدقِلق و حاضرجواب که به محبوبیت و مهربانی أت حسودی میکند و گاهی تورا از دور زیر نظر میگیرد ، حجابش کامل نیست و اعتقادش خیلی چیزها کم دارد .
 بعد یکجور که اصلا فکرش را نمیکنی عاشقم شوی، آنوقت هیچ چیز سر جای خودش نباشد، هر روز که میگذرد ب
جایی برای خودم نوشته بودم: بهار که از راه برسد قرار خواهم گرفت. آهنگ های بهاری گوش می دادم، تا بهار دلنشین آمده سوی چمن می خواندم و گوشه گوشه ی کتاب هایی که می خواندم، می نوشتم: من بهارم، تو زمین...

برنامه می ریختم که:امسال بیست کتاب می خوانم، امسال فیلم های بهتری می بینم، امسال زبان انگلیسی ام را کامل میکنم، امسال بیشتر می نویسم، امسال بهترخواهم بود، خوب تر، امسال تو را کمتر دوست خواهم داشت، امسال کمتر دلتنگت خواهم شد، امسال بهار که بیاید فرا
دانلود آهنگ جدید مهراد جم بنام دلی + متن +پخش آنلاین
♬♪♪♫♪♬
Download New Music By Mehraad Jam Called DELI+Text
 
♬♪♪♫♪♬
برای دانلود آهنگ دلی از مهراد جم به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
متن آهنگ جدید مهراد جم بنام دلی
خیلی دوست داشتم هر شب تو فکرتم که چی خوبه حالت
شاید من بد بودم نکردم خوشحالت تو که نفهمیدی کی واست میمونه
بم گفتی دیوونه ولی خدا میدونه که من دلی دوست داشتمت
آرزومه داشتنت کی تو رو نخواستمت بمون تو تو قلبم
قلب من بی رحمه میفهمه ولی عشق تو رو
من ن
جایی برای خودم نوشته بودم: بهار که از راه برسد قرار خواهم گرفت. آهنگ های بهاری گوش می دادم، تا بهار دلنشین آمده سوی چمن می خواندم و گوشه گوشه ی کتاب هایی که می خواندم، می نوشتم: من بهارم، تو زمین...

برنامه می ریختم که:امسال بیست کتاب می خوانم، امسال فیلم های بهتری می بینم، امسال زبان انگلیسی ام را کامل میکنم، امسال بیشتر می نویسم، امسال بهترخواهم بود، خوب تر، امسال تو را کمتر دوست خواهم داشت، امسال کمتر دلتنگت خواهم شد، امسال بهار که بیاید فرا
راه را روشن و واضح ساختی و جانشینانی اختیار کردی و نگهبانی پس از نگهبان و از زمانی تا زمانی دیگر و برای برپا داشتن دینت و حجتی بر بندگانت برای اینکه حق از جایگاهش برداشته نشود و باطل بر اهل حق پیروز نگردد.(فرازی از دعای ندبه)حواست هست و خیالم راحت است.حواست هست و من بدون نگرانی کتاب می خوانم و داستان می نویسم و با دوستانم می خندم.به گلدان ها اب می دهم و شب قبل از امدن پدر به خانه برای خستگی هایش چای دم می کنم.
وقتی حواست هست ته دلم ارام است.همه چی
از پنجره تاکسی به رفت و آمد آدمها به شلوغی خیابان نگاه میکردم.خیابانی که میدانستم دیگر نباید در آن به دنبالت بگردم.آسمان گرفته و ابری بود باران شدید میبارید.دستم را زیر چانه‌ام زدم سرم را به پنجره تکیه دادم.اول خودمان از هم جدا شدیم،بعد هم دلهامون...شاید هم...برعکسنمیدانم کجایی،نمیدانم حالت خوب هست یا نه؟(با اینکه امیدوارم باشد)اما باید بدانی دوریت بدجوری مرا از پا درآورده.من توی این شهر  هر روز دنبالت میگردم،دلم با دیدن هر دختری که موهایش
راه را روشن و واضح ساختی و جانشینانی اختیار کردی و نگهبانی پس از نگهبان و از زمانی تا زمانی دیگر و برای برپا داشتن دینت و حجتی بر بندگانت برای اینکه حق از جایگاهش برداشته نشود و باطل بر اهل حق پیروز نگردد.(فرازی از دعای ندبه)حواست هست و خیالم راحت است.حواست هست و من بدون نگرانی کتاب می خوانم و داستان می نویسم و با دوستانم می خندم.به گلدان ها اب می دهم و شب قبل از امدن پدر به خانه برای خستگی هایش چای دم می کنم.
وقتی حواست هست ته دلم ارام است.همه چی
بزرگترین دستاوردِ سال گذشته م این نبود که زبان خوندنم، معدل الف آوردنم، پول خرج نکردن و پس انداز کردنم به نتیجه رسید و تونستم اینجایی باشم که الان هستم. بلکه این بود که به اهمیت وجود تضاد تو زندگی پی بردم. تازه فهمیدم اینکه میگن «اگه ما زشتا نباشیم شما خوشگلا به چشم نمیاین» یه شوخی بی مزه نیست (یه شوخیِ خیلی بی مزه س!) بلکه به یه حقیقتِ مهم در زندگی اشاره داره، که هر چیزی در کنارِ متضادشه که به چشم میاد.
«اگه همخونه ای دارم که هزار جور قانون و مق
دیشب هی تو رو مثال می‌زد.
میگفت خودتو منزوی نکن.میگفت مثلا من و تو خیلی خوبیم.
گفت ازت فاصله نگیرم.
البته اون که نمیدونه من چجوری دوست دارم.هر چی داشتم خودمو قانع می‌کردم که خب باید از خیرت بگذرم خراب شد.دلم برات غنج می‌ره.برای نگاهت.برای اون تکونی که به ابروت دادی وقتی داشتی منطقی تحلیل می‌کردی.برای رنگ پیرهنات.برای اون دریای احساسی که هستی و اون چشمای عمیق گیرات که کوچکترین جلوه شه.دلم داره صورتشو با ناخوناش چنگ میندازه از بی‌قراری برا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

turshi