نتایج جستجو برای عبارت :

توظیح درمورد الان و آینده سایت

مطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطلب درمورد راه اندازی اصلی وبلاگمطل
1) درمورد رسم و رسومات به توافق برسید
2)در مورد نوع و نحوه انجام مراسم ها به توافق برسید
3) در مورد محل زندگی به توافق برسید
( زندگی با خانواده یا منزل مستقل)
4) درمورد حق اشتغال،ادامه تحصیل به توافق برسید
5)درمورد اینکه هزینه های دختر در دوران عقد با پسر است یا خانواده دختر به توافق برسید
6)در خصوص سطح رابطه جنسی در دوران عقد به توافق برسید
7) در مورد مدت زمان عقد تا عروسی به توافق برسید
8)درمورد حجاب و اعتقادات  به توافق برسید
9)در مورد رفت و آمد به ت
حتما مشکلات خرید موبایل شمارو هم در فکر فرو برده است . اما امروز یه گروه زدیم ک به شما کمک میکنه 
در این گروه شما میتونید . موبایلی که میخواین بخرین رو مورد بحث قرار بدین و سوالات خود را بپرسید . 
با تجربه ترین افراد در این گروه عضو هستن و مشکلات شمارا پاسخ میدهند . 
شما راحت میتونید با این گروه موبایل مورد نظر خود را بخرین . 
حل مشکلات گوشی خود را هم میتوانید سوال کنید . 
سوالات درمورد روش خرید معتبر گوشی از اینترنت
سوالات درمورد مشکلات فلش کرد
+ فعلا صدها روایت و سناریو از اشخاص و ارگانها و گروههای مختلف، درمورد هواپیما و سقوط شنیده میشه. که هر کی هرکدومو دوس داره انتخاب میکنه، یا سر دوراهیه، یا دنبال حقیقت بیشتر.اما درمورد سیستان بلوچستان، سناریویی نیست. روایت و داستان پیچیده ای نیست. حقیقت پشت پرده و دوراهی ای وجود نداره! یک داستان یک کلمه ای ِ غم انگیز و شرم آور و واضح ، درمورد مردمانی مظلوم و محروم و دوستداشتنی و نادیده گرفته شده. سیل.
 
+ از شما ، دوستانتون ، اقوام ، آشنا ، فامیل
نکاتی مهم درمورد طرز کشیدن خط چشم
بعضی از خانمها دوست دارند که در روز از خط چشم استفاده کنند. استفاده صحیح از خط چشم زیبایی چشمان را چندین برابر میکند و مژه ها ضحیمتر به نظر می آیند. خط چشم به رنگهای مشکی و قهوه ای تیره در دسترس است.

ادامه مطلب
فائزه(+) رو تصور کنید، توی آشپزخونه، درحالی که سعی می‌کنه صداش رو تغییر بده. من(_) نشستم این‌ور هال، و مامان روبروم نشسته.+سولویگ، زود باش، این دستور مامانته!
_یعنی الان تو مامانمی؟
+نه، فائزه مامانته!
_اگه تو نه فائزه‌ای نه مامانم، پس کی هستی؟
+من مامانتم. 
_یعنی فائزه‌ای؟
+نه‌فائزه نیستم، مامانتم. فائزه مامانت نیست. 
_(به مامان اشاره می‌کنم) پس این کسی که اینجا نشسته کیه؟
+منم!
فقط داشتم می‌خندیدم این‌قدر همه‌چی رو پیچوند به‌هم!
پ. ن. اون رو
بولوترین عادم این کره خاکی منم ک الان روی تختم نشستم، خانواده ام توی سالن خونمون پیش همن و باهم حرف میزنن، کلی فکر توی سرمه و نمیدونم باید چیکار کنم و درمورد آینده ام بینهایت گیجم‌. بولو ترین عادم این کره خاکی منم و دارم حس میکنم ک قلبم هم داره آبی میشه...
جملات زیبا درمورد مدرسه شاد☺
برای نمره گرفتن درس نمیخونم درس میخوانیم تا یاد بگیریم
 هیچ وقت نگو نمیتوانم  بگو میتونم و موفق هم خواهم شد
 هیچ  کس نمیتواند به عقب برگردد و شروع تازع ای داشته باشه اما هرکسی میتواند از الان شروع  بکنه  و یه پایان شاد بسازه
درود
روز بخیر دوستان ، مثل همیشه امروز هم برای شما مطلبی درمورد سقف های کاذب آماده کرده ایم و قصد داریم درمورد سقف کاذب تیغه ای برای شما توضیحاتی دهیم .
سقف های کاذب تیغه ای همانطور که از اسم آنها مشخص بوده به صورت تیغه ای ساخته شده اند و جنس آنها از آکوستیک آلمینیومی لوور می باشد که در حوزه سقف های متحرک باز می باشد ، ظاهر دید این سقف ها به صورت پره ای بوده و فضای بین آنها خالی می باشد و همچنین داخل آنها قابل مشاهده خواهد بود
بری دریاف اطلاعات
خب، من کلن آدم حسودی هستم.
درمورد چیزایی که دوستشون دارم، دست‌ودل‌باز و جنگنده‌ام. یعنی اگه از یه‌چیزی واقعن خوشم بیاد دیگه بی‌خیال شدن برام بی‌معنی می‌شه. اما خب، دراین مورد مهربون‌ترم! اگه دیگران هم اون رو داشته باشن، چه دلیلی برای ناراحتی هست؟ خوشحالم می‌‌شم، البته خب اگه لیاقتش رو داشته باشن و قدر بدونن، وگرنه می‌خوام خفه‌شون کنم.
اما درمورد کسایی که دوستشون دارم، به‌طرز نفرت‌انگیزی حسودم! یعنی اگه یه موقعی مثلن عاشق یکی بشم ح
فرقی نمی کند از نگرانی تان درمورد بیرون گذاشتن ناگهانی سروش رفیعی از پرسپولیس حرف بزنید یا از پایین آمدن کیفیت آهنگ های خواننده محبوبتان. از مسئله ورود زنان به ورزشگاه حرف بزنید یا از علایقتان به نحوه برگزاری جشن ازدواجتان. اگر نوشته ی شما در دید باشد، همیشه هستند کسانی که بگویند "سطح دغدغه ت اینه؟"، "الان مشکل جامعه ما اینه؟" و جملاتی از این دست.
کاش این عزیزان خود دغدغه مند پندار بفهمند زندگی جنبه های مختلفی دارد و شدنی نیست آدم بیست و چهار
احضار روح 1 و 2 و 3 ، یک مجموعه فیلم ترسناک می باشد که رکن اصلی داستانش درمورد دو شخص متخصص مسائل ناشناخته می باشد که در قسمت اول به خانواده ای کمک میکنند که خانه تازه خریداری شده اشان تسط شیطان احاطه شده است و آنها را مورد اذیت قرار میدهند ، سری دوم فیلم درمورد یک دخترخانواده است که روحش توسط شیطان تسخیر شده است و در قسمت سوم درمورد دختری است که درموقع عکاسی همیشه یک روح را در عکس های خود مشاهده میکند.
ادامه مطلب
آقا ترم ۲ هم شروع شد و منم از ترمولکی دراومدم هووووورا =||||
درمورد روز اول ترم ۲ و رویش بهمن ۹۸ بعدا میام مفصلللل مینویسم این هفته کلا خیلی کارم زیاده یکم سرم خلوت تر شد بهتون قول میدم کامل میام میگم
الان فقط اومدم که بگم همه چی روبه راهه و خداروشکر برخلاف ترم ۱ که خیلی تلخ شروع شد و روزای اول دانشگاهو واسم زهر کرد ولی ترم ۲ شروعش خیییییلی شیرین و پر از اتفاقات خوب بود ایشالا که آخر ترم هم بیام بگم ترم ۲ خیلی خوش گذشت
آخرین نفسامه و بی تو 
دارم حس می کنم که میمیرم 
 
چقدر حال داد شنیدن این آهنگ بعد از یه خستگی مفرط 
 
واقعا چه تایمهای زیادی رو در طول این زندگانی نکبت بار در آهنگ ها غرق میشدم... خدا من رو نجات داد از غرق شدن! ولی من عادت کردم به اون خودکشی و تباهی
خوبه که مدتهاست با آهنگها فاز نمی گیرم. دچار ناگیرایی شدم. بیماری ناگیرایی!
 
الان با مازیار زدیم و رقصیدیم ... دیوانه وار
 
به هفده هیجده تا خواننده پر و پاقرص نیازمندیم! این یک
دو اینکه کاش اسلحه رو از
انشا کوتاه درباره برف انشا درمورد زمستان پایه هفتم انشا در مورد برف با مقدمه انشای ذهنی درباره برف انشا در مورد زمستان با مقدمه و نتیجه انشا درباره روستا در زمستان انشا در مورد کوهستان برفی انشا در مورد یک روز سرد زمستانی
ادامه مطلب
 
نامزد من یه قل همسان داره که همزمان با ما نامزد کرد. داشتیم با نامزد برادر نامزدم که می شه جاریم درمورد اینکه واسه تولدشون چی کار کنیم صحبت می کردیم و به این نتیجه رسیدیم که چقدررر اخلاقا و عادت هاشون شبیه همه و ما چقد تو این مدت خوب شناختیمشون.
ذوق کردم همینجوری الکی بابت همین پیام.
 
 
اگه درمورد نحوه سورپرایز کردن و کادوهایی که آقایون ساده و بی ریا دوست دارن ایده ای دارین خوشحال نی شم بگید :)))
امتیازش تو IMDb اینه: 8.5/10
یادتونه قبلا سریال فارگو رو دیده بودم؟ اینم یه چیزی تو مایه های همونه... درمورد یکی از پرونده های جنایی که توی آمریکا بوده و اینا... فارگو درمورد قتل بود و از اول میدونستیم چیشده و کار کی بوده و تا عاخر سیزن یک داشتیم روند پیدا شدن و تموم شدن پرونده رو میدیدیم ک از نظر من اصلا چیز جذابی نبود! دیگه یه جاهایی برام مهم نبود ک کی کجاست و چیکار میکنه... فقط میخاستم بگیرنش تموم شه بره:))
ولی این سریال درمورد یه پرونده تجاوزه. داست
«من منچستر‌یونایتد را دوست دارم» اثر مهدی یزدانی خرم.
این کتاب به سبک کاملا متفاوتی نوشته شده. داستان‌های متوالی و تو‌در‌تو درمورد افراد مختلف که ممکنه درمورد هر شخصیت و حادثه‌ی کتاب فقط چند خط نوشته شده باشه و درنهایت آدم‌ها و حوادث متفاوتی به‌طور زنجیروار به هم مرتبط شدن. کتاب، حوادث دهه ۲۰ و ۳۰ ایران رو به تصویر میکشه. از اشغال ایران توسط متفقین تا نخست‌وزیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد. فضای جامعه در اون سال‌ها به تصویر کشیده شده. از سلط
سر سفره داشتن درمورد سیبیل گذاشتن و سبیل زدن و اینا حرف میزدن که بعضی مردا میاد به بعضیا نه و چقدر تغییر میکنن وقتی بعد یه مدت سبیلشونو میزنن.انقدر حرف زدن درمورد این موضوع منم یهو دلم خواست سبیل بزارم:/.بهم میاد ینی؟؟؟!

امشبم فهمیدم من یه وقتایی چقدر گرسنه میشم:/ سه تا بشقاب غدا خوردم.حالا دیگه اخراش بود مردا بلند شده بودن مامانا داشتن راجب بزرگ کردن بچه هاشون حرف میزدن و من همونجا بود که فهمیدم چقدر کودکی دردناکی داشتم و از اینکه الان زندم ک
مزیت این دوران اینه که هر روز یه سری پزشک متخصص مرتبط و نامرتبط به ویروس توی بیمارستانها رو میبینم و حین تایم چایی یا آشنایی یا نهار، ویزیت هم میشم. البته اونام درمورد یه سری چیزا سوالاتشونو میپرسن.تا الان از نظر خون ، قلب، مغز و اعصاب ، پوست ، داخلی ، گوارش و ارتوپدی ، ویزیت شدم . اگه این چند روز ، یه متخصص ارولوژی و گوش و حلق بینی هم بخوره بهم، دیگه سرویس کامل میشم :-))میدونم، چکاپ «چشم» مونده. ایشالا شنبه، شیفت بیمارستان فارابی ام.
 
چند دقیقه پیش جلد دوم آنا کارنینا هم به اتمام رسید. همین الان که این جمله تموم شد یادم افتاد برم در کتاب ظرافت جوجه تیغی اظهار نظرها درمورد آنا کارنینا رو ببینم. اما از اینجا به بعد اسپویل:
خیلی ناراحت شدم که آنا خودش رو کشت و بدتر اینکه در لحظات اخر پشیمون شد. هرچند قبلا هم پشیمون شده بود اما نهایتا این کارو کرد. در کل اوایل از این رمان خسته شدم بودم انا از اواخر جلد یک علاقمند شدم و مطمئنا این رمان رو با تداعی چای و شب های پاییز به یاد خواهم اور
ملت کی میخوان بفهمن وقتی به من پیام میدن و سین نمی کنم
یعنی دوس ندارم سین کنم
لازم نیست بیان اس هم بدن که برو فلان کوفت رو چک کن
بهمان درد رو چک کن
اومده پیام داده فلانی واس تولدت فلان چیزو استوری کنم؟
قبلا یه بار گفتم نمیخوام اصلا کسی استوری و اینا بذاره
بعدم الان انتظار داره مثلا چی جوابشو بدم ؟
وای آره خوبه دستت درد نکنه خیلی خیلی ممنونم؟
خدایا من چرا انقدر در همه زمینه ها ریدم
اگه بی منته دیگه گفتنش چیه؟
بعد میگین مثبت درمورد شون فکر کن و ف
بازم فرصتی دست داد برای شروعی مجدد ... :
 
الان که انگشتانم توان و فرصت دارد بنویسد از تو ...
الان که دلم می تونه هواتو بکنه ...
الان که عقل و ذهنم می تونه تصمیم بگیره کردن هواتو ...
الان که زبونم میتونه بگه السبلام علی الحسین ...
الان که گوشام میتونه بشنوه مداحیتو ...
 
عاقا بذار یه سلام بدم از راه دور ...
 
السلام علیک یا اباعبدلله ...
 
سلام به شاه از ططرف ذره ی ناچیز روسیاه ... 
 
حیف کاری کردم که جواب سلامتو نمی شنوم آقا ... .
_"این"م یکی از اون آدمایی بود که همه فکر می‌کردن عاشقشم. نمی‌دونم چرا همیشه همین مدلیه؟
+شاید خیلی درموردش حرف می‌زدی مثلا.
_نه بابا! اگه نصف اون زمانی که درمورد هیک حرف می‌زدم درمورد"این" یا پسرعموم حرف زده بودم! گوشاشونو بسته بودن انگار. البته منم شکایتی نداشتم، به شرطی که هی به زور نگن آره، تو از فلانی خوشت میاد و...
+حالا "این" چه شکلی بود؟
_هوم، چه جوری بگم خب؟ منو یاد شان مندز می‌نداخت.
یهو نگام افتاد به صورتش و دیدم چشماش گرد شده. در عرض دو
سلام.امشب اومدیم خونه دادا.اینجا می خوابیم که مواظب خونه و بزها باشیم.این خونه با آدم حرف میزنه...خاطره میگه از آدما...گاهی تولد و شادی به رخ میکشه و گاهی نبودن ‌ها رو به رخم میکشه...خاطرات ۲۱شهریور سال نود...خیلی روشن و واضح تو ذهنم میان.ترسناکه اینجا راستش همیشه ترسناک بود حیاط خیلی بزرگش و الان با حرفایی که زندایی گفته درمورد جن و اینا برا هممون ترسناک تر شده.پنجشنبه تولدم بود.۲۳ ساله شدم.الان ۲۳ سال و سه روزمه حدودا...خواهرم به خالم گفته بود ک
70 سال عمر با سگ دوئی و زندگی متوسط تقریبا رو به بالا و با کلی عقده و رویا ی به سرانجام نرسیده !
یا 
30،35 سال عمر که توش به همه چیزهایی که خواستی رسیده باشی .. ببین همه چیز .... حتی اون مدال !!!
+همین الان فیلم 8mile تموم شد و داره تیتراژپایانیش پلی میشه !
+از باشگاه میام و دستگاه و شام و فیلم و مسواک !
و خدا میدونه چه بلایی قراره سر خودم بیاره ! خدا رحم کنه ..
این شیر بیدار شده !
به وقت الان ..
همین الان نه الان !
دیروز با دوست هلندیم که آروم‌ترین و خویشتن‌دارترین آدمیه که تو عمرم دیدم حرف میزدم. میگفت من نمیفهمم آدما چطور اینقدر آرومن؟ اگر الان که ظرفیت تخت‌های ICU پر شده وقت پنیک کردن نیست، پس کی وقتشه؟ گفت نمی‌فهمم آدما چطور هنوز ریلکس میرن بیرون از خونه و بچه‌هاشونو میبرن پارک بازی کنن در حالی که بار پیشینی که مدارس تعطیل شده، زمان جنگ جهانی دوم بوده!!
بهش گفتم شماها که بحران ندیدین، ما هم که دیدیم این یکی ابعادش فرق داره واسمون. (تو بخش شیطانی و
من فیلمهای وحشتناک زیادی دیدم  یکیش که زمان بچگی دیدم درمورد یه نوزاد عجیب الخلقه ای بود که وقتی به دنیا اومد همه پزشکا و مامایی که به دنیاش آوردنو کشت حتی پدر ومادرش و همونطور چار چنگولک میکرد و همه رو میکشت متاسفانه اسمش فیلم رو یادم نیست کسی اگه این فیلم رو دیده واسمشو میدونه ممنون میشم که بگه .
یکی دیگش هم در مورد یه زن فوق العاده سنگ دل بود که اول طعمش رو به یه ترفندی میکشه تو خونش بعد دست و پاش رو به فجیع ترین وضع
میشکنه وشکنجه میده وبعد ب
سلام من طاها هستم و مدیر این وبلاگ و بازی های PSP را دوست دارم .
یکی از بازی هایی که من ان را خیلی دوست دارم بازی:Harvest moon:hero of leaf valley «برداشت ماه : قهرمان دره برگ» هست  که در این جا درمورد همین بازی می نویسم .
نکته اول : کپی برداری ممنوع!
نکته دوم : سوالی درمورد بازی داشتید حتماً بپرسید.
نکته سوم : نظر بگذارید .
ادامه مطلب 
ادامه مطلب
سلام به دوستان  همونطور که گفتم سایت دائمی هستش. دراول فقط اخبار برنامه هروز و آنالیز امتحان ها خواهد بود  اما بعد بخش فیلم . اهنگ. اخبار تراکتوری ها. عجایب علم و تاریخ . وبه روز رو اظافه خواهم کرد که در مورد گوشی. بازی وغیره خواهد بود .  خدافظ
سال قبل هم همینطور شد. در چشم بر هم زدنی سه هفته از اولین ماه سال رو هم پشت سرگذاشتیم.
یادمه قبل عید همش داشتیم روزها رو میشمردیم که چقدر طول میکشه برسیم به پیک این بیماری همه گیر -اسمش رو نبر- و اوضاع روبراه میشه.
الان دیگه یک هفته هم از اون نقطه ی پیکی که ترسیم کرده بودند هم گذشته.
الان دو ماه هست که سوار اتوبوس نشدم. من مسافت های توی شهر رو با اتوبوس جابه جا میشم.
الان دو ماه هست که اون مسیر خلوت همیشگی رو پیاده روی نکردم.
الان دو ماه هست که کتابف
کسی آهنگ عاشقانه تحصیلی نداره؟ درمورد شکست درسی مثلا... !
 
 
پ. ن. اول: می‌دونم هنوز فعالیتی نکردم که کسی از اینجا با خبر بشه و الان اینو ببینه، ولی خب، خواستم یه جایی اعلام کنم که یکی از بدترین آزمون‌های عمرم رو دادم، حالم رو هم حسابی داغون کرد، البته شاید چون حالم داغون بود خراب کردم، درهرصورت فکر می‌کردم قراره برم بترکونم. هیچی اصلا، تا دوهفته بعد خدا بزرگه، بریم برای بعدیش.
پ.ن. آخر. می‌ترسم کسی رو دنبال کنم، احساس می‌کنم باید یه مدت این
توی راه تماما اشک میریختم از اینکه چرا اینقد زندگی به من سخت میگیره چرا اینقدر من در اذیتم چرا اینقدر حال من حاد و بده ؟ اینقــدر علامت سوال تو ذهنم میومد و هر علامت یه اشک میومد پایین هربار میگفتم دختر محکم باش کنارت کلی آدم نشسته با خودشون درموردت چی میگن حالا بعد باز با خودم میگفتم آخه اونا که تو زندگی من نیستن اونا که جای من نیستن پس دلیلی ام نداره بخوان فکری بکنن درمورد من ...
فقط میدونم این حال من منو میخواد که حال خودم رو خوب کنم منم که ا
قبلا یک بنده خدایی که الان اسمشون یادم نمیاد گفته بودن که گردشگری از خانه ما آغاز میشه الان ما در حالی که کنج خونه نشستیم رفتیم کره شمالی این هم گردشگری حساب میشه ؟؟ راستی الان از ما عوارض خروج از کشور نمی گیرن؟شوخی و مسخره بازی نیست که خلاصه الان شرایط یک کشور دیگه رو داریم تجربه میکنیم دیگه
سمینار چیست؟
 
بسیاری از ما وقتی مقابل عناوینی چون همایش، سمینار، ورکشاپ و … قرار می‌گیریم، معنی آن‌ها را دقیقا نمی‌دانیم. مثلا شما فکر می‌کنید معنی سمینار چیست؟
در واقع سمینار به نوع خاصی از رویدادها گفته می‌شود که در آن یک یا چند نفر سخن‌ران و ارائه‌دهنده‌ی اصلی وجود دارند و درمورد یک موضوع خاص صحبت می‌کنند. معمولا در سمینارهای موفق، سایر شرکت‌کنندگان نیز در بحث اصلی مشارکت می‌کنند و ارائه‌دهندگان اصلی بیش‌تر نقش تسهیل‌گر و هد
چتای قدیمی‌م با کارلا رو می‌خونم. اولاش برای هم استیکر می‌فرستادیم که پکاش رو اون یکی هم اد کنه، معمولا my little pony و ever after high. بعد شده از این کلیپای کوتاه درمورد دوستی و... تک و توک درمورد مدرسه و دوستامون. بعد آهنگ برا هم می‌فرستادیم با هشتگ میس‌ یو. از یه جایی به بعد چتامون انگلیسی شده، چون جفتمون می‌خواستیم زبانمون تقویت شه. بعد آپدیت از سلبریتیا و فول‌آلبومای وان‌دی و تیلور. بعد حوصله‌مون از انگلیسی حرف زدن سر رفته و برگشتیم به زبان مادر
انشا در مورد نسیم بهاری متن در مورد فصل بهار انشا در مورد بهار کلاس ششم جملات زیبا در مورد بهار انشا درباره بهار با رعایت مراحل نوشتن توصیف شکوفه های بهاری انشا درمورد بهار مقدمه بدنه نتیجه متن عادی درمورد بهار
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
سال سوم دبیرستان بودم.دیگه تو مدرسه.ی جدید جا افتاده بودم و میز یکی مونده به آخر میشستم.من علی‌بابا فریور و سقا،ممد خلج هم اگه حال داشت میومد و میشست میز جلویی من و علی‌بابا.
اون روزا زندگی ساده بود.برای همه‌مون.مثلا علی‌بابا دنبال پول سیگار و پک بود و ته دغدغه ذهنیش المپیاد ادبی بود.یا فری(فریور)میخواست بره هنرستان.منم فقط سر کلاس ادبیات و هندسه گوش میدادم و بقیه کلاسا یا چرت میزدم یا با علی بابا چرت و پرت میگفتیم.کارمون شده بود درمورد فین
همه چیز درمورد ارتودنسی نامرئی
 
  
ارتودنسی نامرئی یک درمان ارتودنسی نوآورانه است که جایگزین ارتودنسی سنتی است
 
همه لبخند خوبی می خواهند ، اما بسیاری از ما برای رسیدن به آنجا به کمک نیاز داریم. تعدادی از مردم با ارتودنسی نامرئی که اینویزیلاین نیز نامیده می شود موفق به داشتن لبخند زیبا می شوند.
ادامه مطلب
انشا درمورد مادر با مقدمه بدنه و نتیجه انشا در مورد مادر با مقدمه بدنه نتیجه انشا درباره مادر کلاس هفتم انشا مادر ابتدایی انشا عادی درمورد مادر انشا در مورد مادر پایه هفتم مقدمه در مورد مادر انشا در مورد مادر به زبان ساده
ادامه مطلب
نام وبتون:اشتهاژانر: #فانتزی ، #عاشقانهمنتشر شده از #lezhinوضعیت: #پایان_یافتهخلاصه:درمورد پسری درمورد دوهیونه که از طرف بچه های کلاس مورد آزار قرار می گیره و همچنین خوب نمی تونه راه بره .یه شب که داشته به خونه بر می گشته همکلاسیش بنام آجی رو می بینه که داره یه مرد رو میخوره. فردای اون روز که میخواسته خودکشی کنه (به خاطر زورگویی و اینجور چیزایی که براش پیش اومده ) که آجی نجاتش میده و بهش میگه که تو خونی داری که اگه بخورمت قدرتمند میشم و برای اینکه ب
امروز برایتان برنامه ای آماده کردیم که با استفاده از آن میتوانید درمورد مواد مخدر اطلاعاتی بدست آورید.
{برای دانلود فایل برای کامپیوتر کلیک نمایید}
پلتفورم: کامپیوتر
رمز فایل زیپ: spaceship.blog.ir
این فایل ساخته شده توسط خود تیم اسپیس شیپ میباشد.
+ موارد تایید شده کرونا تا مرزهای ایران اومده ، داخل ایران تا الان چند مورد خیلی مشکوک در چند شهر داشتیم. تهران رو خودم توی بیمارستان دیدم. حالا توی ایران هم یا واقعا تایید نشده ، یا تایید شده ولی بخاطر مصلحت نظام (!!!) و عادت همیشگی، صبر میکنن سه روز دیگه اعلام میکنن. در هرصورت کرونا وارد ایران خواهد شد. پس، فقط موارد بهداشتی و مراقبتی رو رعایت کنید ، چون واکسنی در دسترس نیست. 
+ در مورد انتخابات مجلس حرف زیادی نمیشه زد. حتی درمورد رای دادن یا ندا
به دام افتادم :- 
بالاخره امروز، اینجا، در این سایت گروهی، اولین پستم رو نوشتم.
پروژه  «ناخلف» که فعلا با وبلاگش راه افتاده، بنظرم مجموعه خوبی بشه، افراد حاضر در مجموعه هم افراد فوق العاده ای هستن. قرار شد توی پست های اول که الان دوتاش نوشته شده، درمورد همدیگه بنویسیم. خداروشکر هنوز درمورد من ننوشتن :-) امیدوارم، من که کوچیک ترین عضوم، هم بتونم وقت بذارم و خوب بنویسم و هم این مجموعه تاثیر خوبی روی خواننده ها داشته باشه.
آدرس اینستاگرام هم راه
این چند روز بیشتر از این که در گیر زندگی باشم درگیر مرگ بودم. مرگهای زیادیا برای خودم به تصویرکشیدم اما بیشتر درگیر این دوتا شدم تصادف با اتوموبیل، سرطان. همیشه فکر میکنم نمیتونم مرگ بدون درد داشته باشم  ترجیح میدم موقع تصادف با اتوموبیل دوماه برم توکما بعدم اعضای بدنم اهدا بشه، درمورد سرطانم همینطور دوست دارم دیر تشخیص داده بشه وفقط دوماه فرصت داشته باشم، بعد ازهمه ی اینها نشستم و اروم اروم برا خودم اشک ریختم.امروز وقتی داشتم دراین مورد ح
واقعا چرا آخه؟!!
الان خیلی بی پولم و درسته که این حس بی پولی رو بارها در زمان های گذشته تجربه کردم
اما
الان در این سن، این همه بی پولی سخته واقعا
چی کار کنم که دوست دارم یه سری چیزا داشته باشم. چی کنم؟ الان این زیاده خواهیه ؟ یا چیز مهمی نیست، واجب نیست و چیزای مهمتری وجود داره یا انسان در درخواستاش سیری نداره یا اینا زیاده خواهیه یا خیلی های دیگه بودن که همینایی رو که الان دارم رو نداشتن یا این شرایطی که الان دارم آرزوی کس دیگه است؟ یا چی؟!!!
واق
و وقتی اون حرفا رو شروع بکنم
قطعا باید براشون یه برچسب جداگانه انتخاب بکنم و تا آخر عمرم درمورد این
موضوع بنویسم ..... ولی تا میام بنویسم .... میگم نه بیخیالش .... تو سایت
جدید بنویسشون ! الان خوددرگیری سایتی_ وبلاگی گرفتم ‍♀️‍♀️
من
اتاقم تو تابستون از بقیه نقاط خونه ۱۰ درجه خنک تره ... بعد نصف شب بقیه
گرمشونه ولی هوا برای من عادیه ... اونا میرن کولر روشن میکنن ... و اتاق
من هواش دقیقا مثل اواسط آبان میشه .... و با افتخار اعلام میدارم که بنده
دارم س
یکی از بزگترین علایق تنهایی های من خواندن کتاب، موسیقی و البته دیدن فیلم هست. معمولا با انجام هرکدام از کارهای بالا، برای مدتی هرچند کوتاه به فکر میرم و تصمیمات بلندمدت و یا غالبا کوتاه مدت میگیرم. اما دقیقا همین چند لحظه قبل با دیدن این فیلم که یک رویداد واقعی را به نمایش درمیاره، نه حال خوبی دارم و نه برای لحظاتی به فکر فرورفتم، اینبار حتی تصمیمی هم ندارم. (شاید تصمیمی که گرفتم اینه که الان میخوام بعداز مدتها اینجا درمورد این فیلم بنویسم.)
انشا درمورد ماهی در حوض قالی غیر طنز
ماهی در حوض قالی یعنی چه
انشا درباره ی ماهی در حوض قالی طنز وغیر طنز

معنی ماهی در حوض قالی

انشا طنز درمورد سایه ی آدم
انشا در مورد سایه ادم
انشا ایستادن توی صف
انشا در مورد انتقال خون
من تلویزیون نمی‌بینم ، همه ی آگاهی و خبری که من از وضعیت اطرافم دارم از چنلای یوتیوبه که گهگاهی اعلانش منو کنجکاو میکنه. و الان یه ویدیو دیدم مال دوم دسامبر بود ، ینی دیروز . و من واقعا تهوع دارم . این موضوع میدونید باعث شد که هر دفه که میام که یه حرفی از زندگیم بزنم تو این وبلاگ که بقیه میبینن ، واقعا یجورایی خجالت بکشم که تو چرا میخوای از خودت حرف بزنی؟ چه اتفاقاتی برای آدمای اطرافم افتاده و من می‌خوام درمورد خودم حرف بزنم. باید خفه شم . چطور
من تلویزیون نمی‌بینم ، همه ی آگاهی و خبری که من از وضعیت اطرافم دارم از چنلای یوتیوبه که گهگاهی اعلانش منو کنجکاو میکنه. و الان یه ویدیو دیدم مال دوم دسامبر بود ، ینی دیروز . و من واقعا تهوع دارم . این موضوع میدونید باعث شد که هر دفه که میام که یه حرفی از زندگیم بزنم تو این وبلاگ که بقیه میبینن ، واقعا یجورایی خجالت بکشم که تو چرا میخوای از خودت حرف بزنی؟ چه اتفاقاتی برای آدمای اطرافم افتاده و من می‌خوام درمورد خودم حرف بزنم. باید خفه شم . چطور
رور روانشناسهبا اینکه بخاطر کنکور یه ترم مرخصی گرفتم ووالان ترم سه محسوب میشم و تمام فکرو تمرکزمو رو رشته جدید گذاشتم
ولی دوست دارم در آینده یه روانشناس خوب باشم آرامش بدم و حس اعتمادو در طرفم ایجاد کنم
رفتار معقولی داشته باشم
به یه برنامه خاصی برسم برای زندگیم
هدف درستی داشته باشم
اینقدر خودمو با بقیه مقایسه نکنم
اینقدر فکر منفی نکنم
استرسی نباشمو خونسرد باشم
آدم برای اینکه به بقیه آرامش بده باید از خودش شروع کنه دیگه:)

+درمورد پست قبلی ک
یه زمانی آرزوم این بود وضع زندگیم بشه اینی که الان هست
ولی الان اون حس لذتی که اگه اون موقع میداشتمش رو بهم نمیده
یه جورایی حالت قدر ندونستنه:)
دلم میخواد امتحانا تموم شهو بشینم به کارو زندگیم برسم یکم سرو سامون بدم وضع زندگیمو
ولی هنوز 5 تا امتحان دادم از 16 تا:))
+برای سلامتی همه مریضا دعا کنیم خصوصا سرطانیا:)
++دارم میذارم موهام بلند شه از یه بند انگشت الان رسیده به یک وجب^-^
خاله ی بابا دیروز مرد
امروز خاکسپاریشه
مامانم 7ونیم صبح سر صبحونه به این بهونه یادش افتاده باز بشینه برام وصیت کنه
جلو خودش با سکوت و خنده ای که عصبیه بیشتر ردش میکنم
اونم فک می کنه من الان چقدر به شخمم ام باز ادامه میده
 
اما الان از وقتی رفتن تا الان یه بار تف انداختم تو هوا
الانم نشستم گریه میکنم :/
بعد میان میگن چه مرگته؟ چرا افسرده ای؟ چرا عصبی ای؟ 
به‌نظرم یک حقیقت درمورد آقایون وجود داره واونم این هستش که
باهرررر قیافه وتیپ وظاهر وموقعیتی که باشن ،معتقدن دست رو
هرر دختر همه چی تمومی بذارن نه نمیشنون و ازخداشونم هست و
افتخار میکنن همچین پسری دومادشون بشه 
+نمیدونم این اعتماد به نفس کاذبشون ازکجا میاد واقعا؟؟ 
یامثلا ی عده با اعتماد بنفس خیلی بالایی موقع شماره دادن بدون اینکه تو آینه
به خودشون نگاهی بندازن ،میفتن دنبال دخترای جذاب و بعداینکه طرف
گفت ن ، ی تیکه ای هم میندازن به طرفو م
کتاب ساختمان ها چگونه عمل میکنند نوشته ادوارد الن یکی از کتاب های مرجع برای کنکورست این کتاب رو ازون جهت توصیه میکنم حتما بخونیدش که تغریبا 90 درصدش درمورد دروس فنی سازه تنظیم شرایط صوت و نور و تاسیسات و ...است. و میشه گفت درمورد همچی توش توضیح داده و میشه بعنوان ی درک کلی و عمومی از همه ی دروس فنی مطالعش کنی.و حتی مطالبی در مورد درک عمومی معماری درش وجود داره... حتما بخونیدش...موفق باشید.ع گ
 
با کسی حرف می‌زدم که از رشته‌ای که قرار است در دانشگاه بخوانم می‌پرسید. گفتم روان‌شناسی. همان‌طور که هر کسی به آدم می‌رسد و فکر می‌کند در مورد رشته‌ای که در نظر داری بیشتر از تو اطلاعات دارد (منکر این نیستم که خیلی‌وقت‌ها دارند و استفاده می‌کنم)، شروع کرد به گفتن اطلاعات پراکنده‌ای درمورد روان‌شناسی. مثلاً فرق روان‌شناس با روان‌کاو! به من یادآوری کرد که نمی‌توانم در آینده قرص تجویز کنم. گفتم بله، می‌دانم. گفت با مدرک کارشناسی می‌ت
میخواهم برم دور، خیلی دور، یک جائی که خودم را فراموش بکنم، فراموش بشوم، گم بشوم، نابود بشوم...
میخواهم از خود بگریزم و بروم خیلی دور...
#صادق هدایت
 
اممم... با قسمت نابود شدنش فقط مخالفم:))))
میشه یه کوله پر از وسایل مورد علاقمم یعنی کتابا و مداد رنگیام همراه ببرم؟
تا چند وقت پیش همش فکر میکردم این کشور دیگه جای زندگی نیست، چون نمیتونم بیشتر ادماشو درک کنم! اما الان با ماجرا‌ی کرونا، خبرای بدی که از گوشه و کنار دنیا درمورد فقر، کمبود غذا و... توی ک
بسیاری از افراد اخیراً از من درمورد تفاوت های تبلت های گرافیکی و قلم های دیجیتالی سوال کرده اند ، زیرا آنها خودشان اینقدر سخت خوانده اند و هنوز نمی دانند کدام یک از اهدافشان متناسب است. انتخاب ابزار مناسب برای کار ضروری است مگر اینکه بخواهید برای خودتان کار کنید – شما یک صفحه …The post قلم دیجیتال یا نمودار قرص؟ از ابزار مناسب برای کار استفاده کنید appeared first on باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب.
via باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب https://ift.tt/2A4Uzvk
مشاهده مطل
| سر کلاس آئین دانشجویی بودیم. از این کلاسهای گفتگو محور که همه باید صحبت کنن. درمورد مهارت ها بود اون جلسه.هرکسی یه چیزی میگفت و اینکه چقدر این روزها سخت میگذره،ادم ها تعارفین، رودروایسی زیاد میکنن، خیلی ها منفعل شدن و زندگی ها سراین انفعالی که به خشم میرسه از هم میپاشه، خیلی ها خودکامه شدن، خیلی ها نمیتونن نه بگن و...
مسائل به شدت مهمی بودن اما من اهمیتشونو نمیفهمیدم. اینقدر که وسط کلاس رو کردم به استاد و گفتم این چیزهایی که اینقدر الان در حا
سلام
من برگشتم!!
اینم از آخر سربازی!
توی یه جزیره فوق حساس و امنیتی و فعالیت های سربازی زیاد و همچنین رد یه پیشنهاد کاری از اونجا اومدم خونه و واقعا خوشحالم.
الان چند وقته ناراحتی ندارم.
الان چند وقته خوشحالم.
الان چند وقته دنیا برام رنگارنگ شده!
الان چند وقته دارم به پیشرفت فکر میکنم دارم به روایت نصر فکر می کنم.
الان چند وقته که غمی از رفتن یکی از خوشحالی هام ندارم، چون دلایل خوشحالیم اینقدر زیادن که یکیش بره، بقیشون جاشو پر میکنه.
الان دارم س
سلام به همگی
چند وقتی بود که تصمیم داشتم مطلبی در مورد اردوهای جهادی و گروه های جهادی و چرا ما به این گروه ها نیاز داریم و چطوری عضو آن بشیم...و اطلاعات کاملی درمورد نوع فعالیت این گروه ها بنویسم تا دوستان عزیز بیشتر باهاش آشنا بشند مخصوصا الان که فصل جهادی و گروه های جهادی در اسفند ماه شروع به برنامه ریزی و عضوء گیری جهت اردوهای جهادی نوروزی انجام می دهند...درکل امیدوارم که مطلب مفیدی واستون باشه و سئوالاتی که دارید رو پاسخ بده.
ادامه مطلب
ادا
این دنیا ی مدال المپیاد، ی کنسرت جولیا پطروس و سه هزار دلار پول بهم بدهکارهپ.ن۱:میخواستم بنویسم کنسرت جولیا پطروس با دوست دختر مهربون لبنانیم بعد دیدم من ک اهل اینجورکارا نیستمپ.ن۲:بعد کنکور یادم بندازید ی مقایسه درمورد کنسرتهای اونا و کنسرتهای ما داشته باشم و ی بخشایی از کنسرت ۲۰۱۶ش روبذارمپ.ن۳:اینکه چرا الان نمیذارم یکیش بخاطره اینه ک درس دارم میخونم ودوم اینکه آهنگه عربی با لهجه لبنانیه و احتمالا عربی‌تون اندازه من خوب نیس(صرفا واسه ش
دیشب بعد از مدت ها یه دل سیر با پشمک حرف زدم. از هر دری.
بهش گفتم که اگه می تونست حرف بزنه، قطعا راه حل همه مشکلای من رو می دونست، چون پشمک تنها کسیه که بی سانسورترین نسخه منو دیده. چیزی درمورد من نیست که ندونه، حتی چیزایی که روم نمی شه یا نمی تونم توی دفتر خاطراتم بنویسم. الان هفت هشت ساله که داره نگام می کنه و باهام حرف می زنه. اون موقعی که افسرده بودم و حالم بد بوده، اون بوده که همه حرفا و گریه هام مو به مو گوش داده. آره، خیلی دوسش دارم، خیلی زیاد
Idontwannabeyouanymore(دیگه نمی خوام توباشم)
بیلی آیلیش درمورد این ترانه می گوید:این آهنگ درمورد اینه که واقعا از خودت متنفر باشی
Don't be that way
اینطوری نباش
Fall apart twice a day
که روزی دوبار از هم بپاشی 
I just wish you could feel what you say
من فقط آرزومه که بتونی اونچه که گفتیو حس کنی
Show, never tell
نشون بده،ولی هیچ وقت بازگونکن
But I know you too well
اما من میدونم که تو خودتم خیلی خوب در جریانی
Got a mood that you wish you could sell
یه حالتی که دلت میخواد می تونستی از شرش خلاص شی 
If teardrops could be bottled
اگه قطره ه
 

بسم الله الرحمن الرحیم
امام علی (ع) می‌فرمایند:
گذشت ایام، آفاتی در پی دارد و موجب از هم‌گسیختگی تصمیم‌ها و کارها می‌شود
خلاصه بهتون بگم...در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست...ببین...یعنی در انجام کارهای خوب و سخت قبلش اصلا روش فکر نکن...تا تصمیم گرفتی عمل کن.
 
مثلا به تصویر بالا دقت کن...میگه تا اراده کردی از 5 تا 1 بشمر و بعد یک تکونی به خودت بده..نذار فرصت از دست بره...چون ذهنت جلوی تو رو میگیره
خودمو مثال میزنم...امروز ظهر خواستم مطلب بنویسم...تا
 

بسم الله الرحمن الرحیم
امام علی (ع) می‌فرمایند:
گذشت ایام، آفاتی در پی دارد و موجب از هم‌گسیختگی تصمیم‌ها و کارها می‌شود
خلاصه بهتون بگم...در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست...ببین...یعنی در انجام کارهای خوب و سخت قبلش اصلا روش فکر نکن...تا تصمیم گرفتی عمل کن.
 
مثلا به تصویر بالا دقت کن...میگه تا اراده کردی از 5 تا 1 بشمر و بعد یک تکونی به خودت بده..نذار فرصت از دست بره...چون ذهنت جلوی تو رو میگیره
خودمو مثال میزنم...امروز ظهر خواستم مطلب بنویسم...تا
سلام
همه چیز از جمله«جمع‌های بیشتر از چهار نفر رو نمیتونه تحمل کنه شروع شد.»بهش که فکر کردم دیدم درسته.فرقی نمیکنه ادمای این جمع کی باشن انگار تجمع بیشتر از چهار نفر برای من قغله.حالا کاری که من کردم این بود که این عدد رو به یک تقلیل دادم.تحمع بیشتر از یک نفر قفل شد.فعلا باید سعی کنم با خودم کنار بیام و کنار اومدم.بجای نفر دوم یا سوم یه چیز دیگه اضافه کردم.
هفته‌ی گذشته سعی کردم یه چیزایی رو تجربه کنم.دور شدن و فاصله گرفتن از آدما یکیشون بود.دی
خب من الان بیکارم و یه معلمه بیکار فقط میتونه به شاگرداش گیر بده:/
اونم یه معلمه تنبل:/
به هرکى که الان حاضر باشه و تا یه ساعت اینجا وایسه باهم زر... اهم حرف بزنیم یه بیست میدم:/
منفى هاشم تا الان میبخشم:/
تازه اگه بیشتر وایسین نمره هاى بیشترى بهتون میرسه... 
 
 
 
خداییش وایسادین چرتو پرتامو میخونین؟
در کل اینهمخ زر زدم بیاین باهام حرف بزنین:/
 
 
 
 
خب بیاین کلاسو برگزار کنیم..
می‌دونی یکی از خوشبختی‌هایی که ادامه تحصیل بهم داده و کاملا تو زندگی شخصی و مخصوصا کاریم احساسش می‌کنم این حرفی برای گفتن داشتنه. و نه هر حرفی. حرفی که پشتش کلی سند و مدرک مستدل هست و می‌تونی با اعتماد به نفس بزنیش و باهاش آدمایی رو که باید، قانع کنی. البته سعی کنی قانعشون کنی، چون خب طرف مقابل همیشه حق انتخاب داره حتی مستدل‌ترین چیزها رو بپذیره یا نه. ولی همین که امکانش برام هست، خیلی حس خوبی بهم میده. الان که درمورد موضوعی با رئیس مخالفم،
سلام من امروز براتون یک ماشین زمان دارم . گفتم مخترعم البته دارن روش کار می کنن ام این یکی زهنی است.الان می خواهیم بریم توی ماشین زمان فکرش را بکن که به 15سال بعد برویم چه اتفاقی می افتاد.من که میشد25سالم بعد مثلا باید الان برم دانشگاه هیچی هم بلد نیستم بدبخت شدم فقط باید دانشگاه رو دور بزنم فرار کنم برم پیش ماشین زمان تا برگردم به15 سال پیش اگر الان برم 15 سال قبل به موقع میرسم به کلاس چهارم که وقتی 10 ساله بودم.
سلام من امروز براتون یک ماشین زمان دارم . گفتم مخترعم البته دارن روش کار می کنن . این یکی زهنی است.الان می خواهیم بریم توی ماشین زمان فکرش را بکن که به 15سال بعد برویم چه اتفاقی می افتاد.من که میشد25سالم بعد مثلا باید الان برم دانشگاه هیچی هم بلد نیستم بدبخت شدم فقط باید دانشگاه رو دور بزنم فرار کنم برم پیش ماشین زمان تا برگردم به15 سال پیش اگر الان برم 15 سال قبل به موقع میرسم به کلاس چهارم که وقتی 10 ساله بودم.
خب یادتون هست که من خونه ی مامان اینا مستقر شدم؟:))
الان باز تنهام...
عصر حیاط رو شستم و بعد نشستم گوشه ی حیاط کتاب خوندم ....
الان هم نماز خوندم و از تاثیر کتابی که خوندم چند خط توی سررسیدم نوشتم....
کتاب سکوت و جدل آخراشه و الان واقعا دلم میخواد برای مدتها حرف نزنم:)
این کتاب رو تموم میکنم و کتاب توکل و آرامش رو از پاتوق کتاب میخرم...
می‌خوام خودم رو ببندم به رگبار احساسات فوق العاده:)
جای همگی خالی:))
TM Bax
Lazemami
#TMBax
تورو دیدم زدم قید سارا مونا و هنا
قید همه دخترا 
محو تو امشب فنام
روانیتم من الان
تورو دیدم زدم قید ساناز نیلو و رعنا
قید همه دخترا
محو تو امشب فنام
روانیتم من الان
Ola mami
لازممی
دورم پره
ولی لازممی
Ola mami 
لازممی 
لازممی
مهم نیست، چیتم و کیتم من
تورو دیدم و الان روانیتم من
مهم نیست، چیتم و کیتم من
تورو دیدم و الان روانیتم من
همه نگاهت میکنن یواشکی
وقتی حواست نی
من که پررو ام روی تو زومم
انگار واسه منی
پ نه پ لعنتی بدن و ساختی تو واسه
امروز اومدم پیش مادر بمونم. 
چقدر این خونه بدون آقام دلگیره. ازون موقع تا الان فقط نشستیم پای تلویزیون. 
نه تلفن میتونه این دلگیری رو رفع کنه نه هیچ چیز دیگه. آدم دلش میخواد این خونه شلوغ باشه.
الان میفهمم آقام تو این دو ماه چی کشید. حداقل قبل کورونا پا میشد میرفت مغازه.
چقدر پیری سخته.
آدم چشم انتظار این و اونه.
الان اگر خونه بودم با مهدیار بازی میکردم بعدم پا میشدم میرفتم بالا اینترنت بازی.
اما الان یادم نمیاد با اینترنت در حالتی که خونه بودم
درود روز بخیر دوستان ، مثل همیشه امروز هم برای شما مطلبی درمورد سقف های کاذب آماده کرده ایم و قصد داریم درمورد سقف کاذب تیغه ای برای شما توضیحاتی دهیم .
سقف کاذب سازه پنهان : تایل سازه مخفی از جنس آلومینیوم Clip in system در اندازه های متنوع یکی دیگر از سقف های شبکه ای از متریال فلز است که سپری آن غیر قابل رویت می باشد. در شبکه سقف کاذب سازه پنهان در درون مقطع های زیرسازی بدون فاصله و درست در کنار هم جا می گیرند.

سقف کاذب سازه پنهان
بقول یه بزرگی، سینما یه قوانین و استانداردهایی داره که البته خیلی انعطاف پذیره. بر اساس اوناست که تعیین میشه یه فیلم خوبه یا بد. پس فقط با بررسی اون موارد شامل فرم و محتوا و... میشه گفت «سینما» درست اجرا شده یا نه. اما داستان سلیقه و گیشه فرق میکنه. ممکنه یه فیلم سبُک و بی ارزش (از نظر سینمایی) خیلی فروش داشته باشه، و بالعکس. پس چیزایی که من میگم یا شما درمورد فیلمها میگید، از نظر خودتونه. یه نوع دیدگاه و سلیقه ست. و ممکنه از نظر بقیه همون باشه یا ک
خَیرُ بَیتٍ فِى المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُحسَنُ إِلَیهِ وَشَرُّ بَیتٍ فِى المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُساءُ إِلَیهِ أَنَا وَکافِلُ الیَتیمِ فِى الجَنَّةِ هکَذا؛بهترین خانه هاى مسلمانان خانه اى است که در آن یتیمى باشد و به او نیکى کنند و بدترین خانه هاى مسلمانان خانه اى است که در آن یتیمى باشد و با او بدى کنند، من و سرپرست یتیم در بهشت مانند دو انگشت همراهیم.
 
موسسه خیریه بیت الکوثر زنگی آباد
شماره حساب بانک کشاورزی :603247
شماره ک
دریافت
متن:
ای ناله به جایی نرسیدن تا کی؟     وز باغ حضور، گل نچیدن تا کی؟
آه ای گل سرخِ مانده در خیمۀ سبز      دیدن همه را، تو را ندیدن تا کی؟
بله قسمتی از اول طرح مشکل داره و طرح خیلی جالبی نشده.(شاید بشه گفت:حیفِ شعر)(ن1)
پی‌نوشت: اگه می‌خواستم از خودم و حالم بگم واقعا نمی‌دونم از کجا و چطور باید شروع می‌کردم و ادامه‌ش می‌دادم.(ن2)
پی‌نوشت2: اره وقتایی هم هست که غم میاد، ولی دیگه اصلا برام جالب نیست که بیام اینجا بروز بدم. حس می‌کنم یه جور مظلو
یه بار توی وبلاگ محمدرضا شعبانعلی خوندم که گفته بود در مدت زمانی که یک درونگرا به این فکر میکنه که آیا به کسی درخواست دوستی بده یا نه یا چطور اینکار رو انجام بده یه برونگرا یک یا چند رابطه رو تموم کرده ! حالا جمله دقیقش رو نتونستم پیدا کنم ولی مضمون حرفش همین بود و از این دست و اون دست کردن درونگراها برای انجام کارها میگفت و اینکه شاید بهتره گاهی موشکی عمل شه در کارها و زیاد وسواس به خرج ندیم  درمورد عاقبت کار و سخت نگیریم. گاهی به بهانه های مخت
سلام مائده عزیزم؛
امروز سوم دی هست و یکم داره سریع میگذره. خب، بعضی وقتا انقدر دلشوره میگیرم که ریفلاکس میکنم و تقریبا هیچ غذایی نمیتونم بخورم و به این فکر میکنم که اگه با همین روند پیش برم تا آخر کنکور کاملا به وزن ایده آلم میرسم، هرچند متاسفانه هنوز ورزش تو برنامه م ثابت نشده و این جالب نیست که من همش خونه م. چون هم هم برای روحیه و هم جسمم نیاز به خارج شدن از این محیط دارم.
[یادم اومد که قرار بود با یکی از دوستام درمورد دوران جمع بندی مشورت کنم
این وبتون فعلا ترجمه نمی شود
قسمت های ترجمه شده به طور کامل در سایت قرار داده شد
نام وبتون:اشتهاژانر: #فانتزی ، #عاشقانهمنتشر شده از #lezhinوضعیت: #پایان_یافتهخلاصه:درمورد پسری درمورد دوهیونه که از طرف بچه های کلاس مورد آزار قرار می گیره و همچنین خوب نمی تونه راه بره .یه شب که داشته به خونه بر می گشته همکلاسیش بنام آجی رو می بینه که داره یه مرد رو میخوره. فردای اون روز که میخواسته خودکشی کنه (به خاطر زورگویی و اینجور چیزایی که براش پیش اومده ) که آج
5 روز تعطیلیم دبیرمون میگفت بعد عید باید بیاین ماهم کلی دعوا کردیم گفتیم نمیایم ک برا کنکور بخونیم...
اونم میگفت الان برنامه اونجارو بخونین...یکی نیس بگه اخه الان ادم حس درس خوندن دارههههههههههههههههه؟!!!!!!!!!!!
اومدو کرونا گرفتیم مردیم بعد چع کنیم؟
جمع سه نفره‌ی من و الی و امین که کف کانون ولو شدیم و می‌خندیم و چیپس و ماست موسیر میخوریم و حرفای جدی درمورد روابط و شخصیت من می‌زنیم. اینجا مکان امن منه‌. سه تایی دور هم بشینیم و شعر بگیم و از بودن در کنار هم لذت ببریم :) صنعتی جز لعنتی بودنش این چیزای قشنگم واسه من داره.
یک جایی تو جرعت این را پیدا میکنی که کاری که از آن می‌هراسی را انجام دهی. در اصل یک جایی بالاخره به مرحله ای می‌رسی که دلت تنگ شود برای کاری که از انجام آن هراس داری. بهتر است بگوییم یک جایی به این نتیجه می‌رسی که هراس انجام کار مذکور توهمی بوده که مغزت به دلیل دامن زدن به تنبلی برایت ساخته.
 
 
پیشرفت در هر چیزی به صورت یک جهش اتفاق می‌افتد. البته ایجاد شدن آن جهش مراحلی دارد که بسیار طولانی اند و طی کردنشان بس طاقت فرساست. برای همین احتمال جا
بچه ها سلام.
من از ساوه و از خونه ی خواهرم دارم پست میذارم.
 
احوالاتم بد نیست الان.
اومدم گزارش تکمیلی بدم و برم.
اولا که من واقعا خوشحالم شماها هستیدااااا
که دلگرمم میکنید و به ادامه تشویقم میکنید.اصلا نمیتونم بگم چقدر بخاطر تک تک کامنتای پست قبل تو دلم آرامشه.
خوب از جمعه ی گذشته که سیاوش اون حرفها رو زد تا همین پریشب که دوباره پیام بده زندگی یه جور عجیبی گذشت.نیمه تاریک ، نیمه روشن....
بعد این وسط یه بار سر ساوه اومدن من دلش میخواست دعوا راه ب
چگونه با کودکان درمورد احساساتشان حرف بزینم؟
چقدر پیش آمده از کودکتان بپرسید مدرسه چه خبر بود و چه کارهایی کردی ولی جوابی جز «خبری نبود به جز درس» نگرفته باشید؟ چقدر پیش آمده گزارش یک اتفاق مثل دعواهای کودکانه را از مدیر و ناظم مدرسه شنیده باشید و از کودکتان نه؟ اگر شاهد این نوع برخوردها بوده‌اید، نگران نباشید! شما تنها نیستید و اگر همین الان اقدام کنید قطعا اعتمادی را بین خود و کودکتان شکل می‌دهید که راوی تمام اتفاقاتش برای شما خواهد بو
من واقعا نمیتونم تحمل کنم و اذیت میشم..بنابرین ترجیح میدم با کسی در مورد حالم صحبت نکنم..یعنی در واقع باید بگم هرچی تا الان صحبت کردم بسّه. این موضوعو با بحث عوالم سه گانه انسان که استاد تازه گفته؛تونستم الان توضیح علمی!!!(اعتماد نکنیدا یوقت : دی)بدم وگرنه قبلا فقط میدونستم خوشم نمیاد حرف دلمو زیاد به دوست و رفیق و اشنا بگم..البته الان معمولا وقتی با کسی درد و دل میکنید بعد از ورود حرفها از گوشش؛نمیزاره وارد عالم ذهنش بشه و از گوش دیگر خارجشون م
همین الان داداشم اومد یه جعبه دستش بود، بازش کرد پر از چیزای دخترونه! گفت به کسی نگو ولی دارم برا خانومم از الان کادو جمع میکنم ! اول قند تو دلم آب شد! بعد با خودم گفتم بابا مسخره تو به فکر نتایج کنکورت باش! بعد دیدم به اون دختره حسودیم شد بابا :/ داداش خودمه اصلا!
جمعه عصر بود و خسته از کار هفتگی بودیم. بنا به روال معمول رفتیم کافه‌ی دانشگاه.  بوی الکل که همه جا رو پر کرده بود اذیتمون می‌کرد ولی به خاطر سردی هوا تصمیم گرفتیم داخل بشینیم. bitterballen و سیب‌زمینی سرخ‌کرده و آبجو و آب پرتقال. مثل همیشه. روز معمولی بود و حرفای معمولی می‌زدیم. بر خلاف همیشه سه نفر بیشتر نبودیم: من و یک پسر یونانی و یک دختر هلندی. نمی‌دونم بقیه داشتن چی کار می‌کردن. قرار بود نیم ساعتی استراحت کنیم و پاشیم بریم. ولی اینقدر بحث فر
آدم باید خوشحال باشه؟ آدم باید تو زندگیش لذت ببره؟ آدم باید چه‌جوری باشه دقیقا؟ چی درسته؟
من الان لذت یک غمی رو می‌خوام که بشینه تو دلم و درام کنه تو خیال و زندگی رو رنگ بزنه. من الان دلم لذت عشق می‌خواد، آره همون که جز هورمون نیست. من الان دلم نوشتن می‌خواد از این زندگی از منی که دلم حواسش داره پرت میشه. اما کجا؟ من که کسی رو نمی‌بینم بشه باهاش عاشقی کرد. کاش س کمی وا میداد. اما همون بهتر که عاقله. من دلم می‌خواد کسی به عشق و دوست داشتن من احت
به نام خدا
قلم را بر قلب سفید کاغذ می گذارم و موضوع انشایم را با پرواز شروع می کنم درمورد آزادی و رهایی می نویسم و درمورد اینکه اگر می توانستم پرواز کنم چه می کردم و پیش چه کسانی میرفتم.
شاید پیش خورشید می رفتم و دلیل روشنایی گرمی اش را می پرسیدم و کمی از نور و گرمی آن قرض می گرفتم و به دل تاریک بعضی از انسان ها می دادم.به ابرها می گفتم تا کمی از اشک های خود را بر روی زمین خشک و ترک خورده کویر بریزند تا کویر هم طعم تازگی را بچشد.
بر روی رنگین کمان می
یوقتایى بیتابى، دلتنگى، بی قراری،  خلاصه از این حس سیاه زشتا یهو آخر شبى  میاد سراغم .مثل همین الان، زور میگه ،نمیزاره بخوابم. 
هرچقدر بهش بی توجه میشم بیشتر  خودشو نشون میده.
یوقتای مثل الان چشمام تار میشه  و غم عالم چمبره میزنه و انگار نفس کشیدن سخت واسم....
یوقتایی  زمان سخت و بد میگذره؛مثل الان.
یوقتایی اونقدر   دلم گرفته اس که نه‌میتونم  ازش بگم نه بنویسم ، غصه توی دلم  این موقع ها به جای لبم  از چشمام میزنه بیرون ،مثل همین الان.
میرم‌ک
کتاب سنگی بر گوری ، نوشتهٔ جلال آل احمد
 
ما سنگ هارا با خودمان واکنده ایم و تن به قضا داده ایم و سرمان را به کارمان گرم کرده ایم.
 
کدام ایده آل است که ارزش یک تن آدمی را داشته باشد تا بتوانی خودت را فدایش کنی.
 
 
جلال آل احمد اومده با طنز خیلی چیزا گفته. خب این کتاب درمورد بچه دار شدن جلال و سیمین هست. ولی خیلی جدیه. به قول استادم کسایی که طنازن جدیترین آدم هان. ییه همچین چیزایی. ولی کتاب قبلی که دست یکی از بچه ها بود اون سانسور داشت. ولی این یکی م
سلام به وبلاگم و سلام به کسانی که گذرشون موقع قدم زدن بین صفرو یک ها به اینجا می افته :) 
(همیشه میخوام متفاوت باشم )
نظرات پستهای قبل رو الان تایید کنم و جواب بدم خیلی زشته؟!
در این حد ناامید از اطرافیانم که خودم استوری گذاشتم ملت یادشون بیوفته تولدمه
یادش بخیر پارسال تو وبلاگِ پاراگرافِ اقایِ قاسمی  صحبت شد که امسال 14خرداد خیلی خفن میشه عید فطر و سالگرد رحلت امام یکی هست و یه چندتا اتفاق دیگه هم صحبتش شد برای سال98.
خب قربون خدا و ماه برم که رخ
یک سوال درمورد امام زمان (عج) دارم میترسم بپرسم.
لطفا اگر کسی که عالم و اهل دانش و اندیشه است -و میتونه همراهیم کنه ، قضاوتم  نکنه و
 پاسخی با زاویه دید خودش و همینطور نسبت به مطالعاتش به من بده- در اینجا حاضره، حمایتم کنه.
این بار مطلبم رو تو صفحه ی خودم ارسال نمیکنم.
این یک ساختار شکنی است. این مطلب من نه رمز داره و نه عمومی. 
 به صورت خصوصی و انبوه تقدیم میشه.
منتظرم . لطفا!.
پینوشت: لطفا منو ببخشید من از قبل میدونم که این سوالم رو باید از کدام  د
نزدیکِ مرگ به عبد الملک مروان گفتند که 84 ساله هستى، الان حالت چطور است؟
گفت:
الان معناى این آیه قرآن را که مى‏فرماید :
« وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى »
و [ لحظه ورود به جهان دیگر به آنان خطاب مى‏شود : ] همان‏گونه که شما را نخستین بار [ در رحم مادر تنها و دست خالى از همه چیز ] آفریدیم .
خوب درک مى‏کنم. الان برایم روشن شد که تمام این جاه و جلالى که در اختیار ما بود، خیال بود و خیال بود و خیال.
دوست داشتم به جاى این که شاه این مملکت باشم، دو عدد گوسف
دیروز اینقدر از حوزه آزمون تا خونه ایسگا گرفتیم و مسخره بازی در آوردیم که الان عذاب وجدا گرفتم اصلا :////
+
بی نهایت خسته م ولی نمیتونم بخوابم...
++
دلم محرم رو میخواد :(
+++
اون تک بیت هارو هم بخونید :)
++++
الان چنتا آهنگ دیگه میزارم تو موزیک باکس :)
سلام! خیلی دوست دارم همه ی دوستان شرکت کنند. البته این دوست داشتن من دلیل بر این نیست که حتما شرکت کنید.
دو تا سوال میپرسم و از شما خواهش میکنم که به دو سوال پاسخ بدید. 
اصلا انتظار جوابِ منطقی ندارم. هدف میزانِ سنجشِ تخیل، و قدرتِ طنزپردازیِ دوستانه و بس.
لطفا شرکت کنید. ناشناس رو فعال میذارم ولی ترجیحم اینه که خصوصی جواب بدید ولی ناشناس نه. نظرات هم پس از تأیید نمایش داده میشوند.
+این ناشناس رو برای دوستانی که قصد اهانت دارن باز میذارم . چون خی
انشا درباره عاقبت فرار از مدرسه صفحه 81 پایه نهم
انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه انشا درباره عاقبت فرار از مدرسه انشا درباره ی عاقبت فرار از مدرسه انشا کوتاه در مورد عاقبت فرار از مدرسه انشا عاقبت فرار از مدرسه انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه در قالب خاطره انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه طنز انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم انشا درمورد عاقبت فرار از مدرسه با قالب داستان انشای عاقبت فرار از مدرسه
 
دیروز با بابام نشسته بودم و صحبت ا
اینجا رو که می ساختم می خواستم هر جور که شده به جایی برسم که الان هستم و به جرئت می تونم بگم از همون روز اول ساخته شدن اینجا تا همین الان همه اش در حال تکاپو بودم. اما حالا وقت تغییره. اسم اینجا رو باید عوض کنم و قالبش رو. باید نسبیت رو واردش کنم و طیف باشم نه صفر و یک.
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">











امسال دومین تولدشه که نیست ... تو یک ماه مشترک به دنیا اومدیم 
خیلیدلم براشتنگ شده ... این اهنگ(
این حجم از بی حوصلگی و غمگین بودن فقط بخاطر اینه که امروز نه صداش رو شنیدم، نه تماس تصویری، نه عکس و نه حتا چت....
وقتی زیادی دلتنگ میشم معمولا اینجوری میشم که کلا به اون فرد فکر نمیکنم دیگه
الان ک تو همه ی افکارم پس زمینه هستی چطور میتونم؟
چقدر احساساتم عمیق شده...
+ ۹۵ تا از اون سوالایی ک ازش پرسیده بودم از دفترچه پاکنویس کردم برای استفاده عمومی اطرافیان.... تازه کلی چیزا یادم میومد ک پرسیدم و تو دفترچه نبوده!
چقدر حرف زدیم....چقدر کنار هم بودیم....
ته این نوشته ها، سرمو میگیرم بالا و به خاطر خودم، چشم توو چشم ِ همه دنیا گریه میکنم.از دست دادن،ترک کردن دوست داشتن ها،درجا زدن،ترسیدن،نفهمیدن،خواستن،همه اشون برای منن البته نه منِ الان،من الان فقط خسته اس،دلم گریه کردن چایی داغ ۱۲ ساعت خوابیدن درس نخوندن وقت گذرون و بی وقفه قدم زدن میخاد.الان بیشتر با خانواده وقت میگذرونم پیش دوستام شاد ترم و همه چیزای قدیمو فراموش کردم،پوسته ی امروزم با دو سال قبل فرق داره،قشنگ تره:)حتی تو نوشته هامم مع
این هفته ی خوابگاه خیلی یه جوری میگذره. از شنبه اش معلومه. با این که تازه از خونه اومدم؛ دلم میخواد زود برگردم. دلم چای خوردنای این موقع و توی حیاط نشستنامونو میخواد؛ نه اینکه الان توی اتاق توی خوابگاه، روی تخت، توی تاریکی، گوشی دستم باشه و عین جغد به سیاهی های دور و برم خیره بشم :)
وقتی به فردا فکر می کنم یه جوری میشم :|
حالا باز الان قابل تحمل تره، دوره ی امتحانا خیلی بدرترم میشه. بچه های اتاقمون امتحاناشون خیلی زودتر از من تموم میشه، من می مون

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کار نشدنی