نتایج جستجو برای عبارت :

ایمان خواستگار در چه حدی باید باشد؟

خواستگار صوری برای دختران در قبال دریافت پول!
خراسان نوشت:
به تازگی صفحاتی در فضای مجازی در حال فعالیت هستند که خدمتی غریب و بدیع ارائه می‌دهند؛ ارسال خواستگار صوری به تمام شهرهای ایران!
بهانه این اجاره خواستگار، که با هزینه‌ای بالای صدهزار تومان انجام می‌شود نیز کسب آبرو و اعتبار بین اقوام و آشنایان بیان شده است.
در واقع فردی به عنوان خواستگار پا پیش می‌گذارد تا خانواده دختر بتوانند به دیگران اعلام کنند که دختر آن‌ها نیز خواستگار دار
دختره نوشته ۵۰۰ تا خواستگار داره 
 
 
 
 
 
 
من هر چی فکر میکنم میبینم ۵۰۰ تا خواستگار خیلی زیاده،
فکر کنم باباش اینو گذاشته تو دیوار...
‌.....................................................................................
اوضاع مملکت دارد بسویی پیش میرود که 
 
 
 
شبهای جمعه اموات برای ما فاتحه می خوانند
 
 
 
شادی روح زنده ها الفاتحه......
 
عروس بزرگه رو به همگی : 
حتی من همین الانش هم خواستگار داشتم !! 
عروس وسطی : منم منم اینقدر خواستگار داشتم و الانم دارم !!
عروس کوچکه : منم داشتم ولی نه الان ! تا قبل ازدواج خواستگار داشتم الان دیگه خواستگار ندارم و خوشحالم من باب این ! 
برادران گرامی همه سکوت نموده و به این حرفا فقط گوش نموده !
من تو اتاق بودم و تو دلم گفتم : مثلا که چی این حرفا الان چه معنا دارد ؟ الان شما هر کدومتون شوهر دارین جلوی شوهراتون اینا رو میگین میخواین چی رو ثابت کنید
نزدیک ۶صبح است و من هنوز توی تخت از این پهلو به آن پهلو می شوم. چند هفته ای است سرم شلوغ تر از قبل شده. بیشتر پول در می آورم. چند موقعیت کاری خوب را رد کرده ام و ایضا چند خواستگار خوب تر را. می دانید برعکس آدم های دیگر پول و کار و خواستگار همیشه دنبالم می آیند. مامان می گوید چرا مثل بقیه دخترها رفتار نمی کنی. باید از خدایت باشد که هر چه سنت بیشتر می شود خواستگار بیشتری پیدا می‌کنی! غمگین می شوم که چرا برای مامان یک دختر عادی نیستم. چرا هزار سال است ت
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
سلام
من ترم آخر کارشناسی‌ام، کنکور ارشد امسال ثبت نام کردم ولی انگیزه و حوصله ارشد خوندن ندارم، از طرفی خواستگار زیادی هم ندارم. دلیل من واسه عدم تمایل به ارشد، ازدواج نیست بلکه می خوام برم سرکار، اون هم معلمی که خیلی دوستش دارم و حس می‌کنم رسالتی هست که باید هر چه زودتر انجامش بدم...
اما خانواده م میگن برو ارشد بخون که توی دانشگاه خواستگار پیدا کنی!، حق دارن نگران هستند چون بقیه دختران واسه شون حداقل ماهی یه خواستگار میاد ولی من سالی سه تا
من یه دختر 24 ساله هستم و معلم. 
از نظر قیافه عادی و از نطر وضع مالی خانوادگی متوسطیم . 2 خواهر و 1 برادر بزرگتر از خودم دارم که‌ هیچ کدوم از اون ها ازدواج نکردن. اون ها هم تأ حدودی شاغل هستند. شاید خیلی از شما فکر کنید که‌ دختر معلم خواستگار زیاد داره اما این موضوع اصلا در مورد من‌ درست از آب در نیومده! تا 2 سال قبل خیلی به‌ ازدواج فکر نمیکردم و همین باعث شد که‌ اون تعداد کمی خواستگار رو هم که‌ داشتم جواب رد بدم، البته خیلی ناراحت نیستم چون آمادگ
کتاب باید كسی از میان ما به كشتن كتاب برخیزدشاعر: فرهاد وفایی

چشم هایششروع ویرانیو من آن دورترین شهر زیر آوارمکه هیچ ، هیچ ، هیچامیدِ نجاتم نیست
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 
http://www.nashreshani.com
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
اگر به همسر یا خواستگار خود شک کرده اید که در مورد موضوعی به شما دروغ می گوید و قصد دارید بفهمید آیا واقعا دروغ می گوید یا نه این مقاله را دنبال کنید . در این مقاله روش های تشخیص راست یا دروغ بودن گفته های افراد را می آموزید .
 
ادامه مطلب
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
دلایل خواستگار نداشتن دخترها چیست ؟
 
1- هیچ مردی کامل نیست :اگر شما از آن دسته از دخترها هستید که برای مرد مورد نظرتان چک لیستی از ویژگی ها شامل : شغل ، دیدگاه ، شخصیت ، خانواده ، مدل ماشین ، درآمد و … را درست کرده اید باید بدانید ممکن است تا آخر مجرد بمانید چون هیچ مردی کامل نمی باشد .
ادامه مطلب
سلام
من به این که سن ازدواج رفته بالا کاملا واقفم و حالا به دلایل مختلف که موضوع بحثم نیست، ولی به نظر شما اینکه یکی میاد میگه چرا هیچ کسی منو نمیگیره یا چرا هیچ کسی نمیاد خواستگاریم یا کجا برم شوهر پیدا کنم ... یه خورده نازیبا نیست؟  همه ی جذایبت یک خانم مگه به غرورش نیست ؟ مگه به مستقل بودنش نیست؟ 
بازم میگم همه دل شون میخواد ازدواج کنن . به مرد و زنش هم ربطی نداره. ولی اینکه یه نفر علنا بیاد بگه  هیچ کسی منو نمیگیره ، جز اینکه یه تصور بد تو ذهن
همیشه به ازدواج فکرمیکردم ولی دلم نمیخواست تا قبل از تموم شدن دانشگاه وارد این مسائل بشم.هر وقتی هم که کسی ازم میپرسید چرا شوهر نمیکنی سریع میگفتم مگه من چندسالمه؟!تقریبا از ۱۳سالگی خواستگار داشتم ولی به هیچکدوم اجازه ی اینکه رسما بیان خونمون خواستگاری رو نمیدادیم و منم نمیدونستم اصلا مراسم خواستگاری چیه و چجوری برگزار میشه.یه روز مامانم شروع کرد به حرف زدن درمورد ازدواج و اینکه برای دختر فلانی خواستگار اومده و اون هم بااینکه سنش کمه قبو
سلام به همه
دلم گرفته و شب های بسیاریه که با گریه میخوابم و روز همه ش افسرده و دل مرده ام، جریان از یک خواستگاری شروع شد؛
من دختری بودم که خواستگار کمی داشتم، فقط یک دونه خواستگار رسمی رد کردم، اونم در سن کم و چون واقعا هیچ چیزی از زندگی مشترک حالیم نبود، ولی بعد اون نمیدونم چی شد هیچ وقت خواستگاری نداشتم و اصلا به چشم نمیومدم، انگار خدا بختم رو بست و از نگاه جنس مخالف منو انداخت، تو مراسمات و دانشگاه با اینکه همه میدونستن چقدر خوش اخلاقم ول
سلام 
راستش این چیزی که میخوام بگم شاید بهش بخندید یا ...، اما واقعا برام دغدغه شده و کلافه ام کرده... من یه دختر دم بختم با خانواده ای با آبرو و با شخصیت که واقعا تو  زندگیم آرامش دارم و کلا خانواده خوبی دارم الحمدلله... اما روم نمیشه خواستگار تو خونه راه بدم و یه جورایی خجالت میکشم ...
خونه مون نوسازه و داخلش خوبه اما بیرونش!، یعنی چطوری بگم..!؟، نمای بیرونش خوب نیست و هر چی به بابام میگم نماش رو درست کن اما...، تا حالا صد بار هم خواهر و برادرهام  به
این ایمانی که در خواستگار از طرف دین ملاک شمرده شده در چه حدی است؟ برای روشن شدن بحث مثالی میزنم؛
آقایی رو در نظر بگیرید که نماز نمیخوانند ولی روی حلال و حرام خیلی حساس هستند، آیا همین شاخصه حلال و حرام برای با ایمان بودن ایشان کافی نیست یا حتما باید نماز بخوانند ؟
تا به حال از چندین استاد این سوال رو پرسیدم و جواب آنها این بوده که نماز خیلی مهم است کسی که نماز نخواند مورد مناسبی نیست ولی اگر این اهمال در سایر امور دینی اش باشد که به زندگی مشت
انتخاب همسر از بین چند خواستگار خوب
 
 
 
انتخاب همسر خوب
 
شاید داشتن چند خواستگار بطور هم زمان، احتمالا در آغاز امر ظاهرا جذاب و شورانگیز به نظر برسد. ولی درواقع چنین موقعیتی چالشی بزرگ برای یک دختر است. سختی این حالت در این است که وی از بین چند مورد ازدواج، باید یک فرد را برای ادامه روابط و تشکیل زندگی مشترک انتخاب کند و تصمیم گیری و انتخاب در این وضعیت میتواند اسان نباشد.
ادامه مطلب
سلام.من دختر هستم 28 ساله و شاغل . از یک طرف دوست دارم ازدواج کنم از طرف دیگه وقتی خواستگاری میاد کلا حالم خراب میشه و از ازدواج فراری میشم.
وقتی اون خواستگاری به سرانجام نمیرسه ی نفس راحت میکشم. از خودم تعجب میکنم که چرا اینطوریم؟ کلا وقتی خواستگاری نیست دنبالشم. وقتی پیش میاد افسرده میشم و میخوام زودتر تمام بشه.
اضطراب شدید میگیرم . من باید چیکار کنم ؟ ممنون میشم راهنماییم کنید.

مطالب مرتبط :
چرا ازدواج سخت شده و چرا خیلی ها خواستگار کم دارن
سلام 
من دختری ۲۹ ساله هستم و میخوام به موضوعی اشاره کنم که ندیدم اینجا ازش حرفی شده باشه.  ۶ ساله خواستگار دارم، اما به خاطر این که قیافه‌ شون به دلم نمی‌نشست، نتونستم ازدواج کنم، من به دنبال پسر خوشگل نیستم، همین که به دلم بشینه کافیه، این مشکل اکثر دخترهاست، هر وقت خواستگار میاد کفری می‌شم از این که چرا این بار هم نشد انتخاب کنم؟ 
خود پسرها هم رعایت نمی‌کنند که باید یه سنخیتی بین ظاهر، فرهنگ و سواد هر دو طرف باشه، و میرن خواستگاری د
سلام دوستان عزیز
صحبتی که دارم یه درخواست هستش از کسانی که تو موقعیت شبیه خانواده من هستن ممنون میشم بهش توجه کنید .
یه خانواده 6 نفره هستیم، 3 تا خواهر دارم و پدرم بشدت تعصبی ،من دختر دوم خانواده هستم و شاغلم، 23 سال دارم، همه خواهرها 3 سال با هم اختلاف سنی داریم، خواهر بزرگترم هم شاغل هستش، برای ازدواجش خواستگار داره اما خیلی مشکل پسنده و اگه خواستگاری برای ما بیاد علنا مخالفت میکنه، یعنی کسی جرات نمیکنه بگه خواستگار دارم. 
یه دختر جوون باید
سلام 
من یه دختر 25 ساله ام، در مورد عدم توانایی در تصمیم گیری، اون هم در این سن میخوام صحبت کنم. میخوام یه سناریو تکراری از همه خواستگاری های رسمیم رو تعریف کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
من با یک پسر شروع کردم به صحبت کردن، من گوش میدم، آشنا میشم، در نهایت هیچ تصمیمی نمیتونم بگیرم و چون نمیتونم تصمیم بگیرم رد می کنم... و این چرخه ادامه دارد ...
یا یه چرخه دیگه رو تعریف کنم پسره میاد ازش خوشم میاد منتها به خاطر ترس از اینکه نکنه اشتباه میکنم یهو پشی
سلام دوستان
من حدود دو سال با دختری بودم و رابطه ما فراز نشیب هایی داشت، ولی در کل خوب بودیم. ایشون در این مدت خواستگارهایی داشتن ولی همه رو رد میکردن تا اینکه خواستگار براشون اومد و پدرشون گفتن باید ازدواج کنید، با وجود مخالفت دختر پدرشون گفتن باید ازدواج کنی وگرنه قید خانواده ت رو باید بزنی ، دختر مورد علاقه بنده هم از یه مرحله ای کم آورد و گفت دیگه نمیکشم تو هم برو تا از دست من و خانوادم راحت بشی ولی هر چی گفتم بمون گفت نه دیگه نمیتونم.
ببین
بارها در خانواده برتر سواالاتی از خانم ها مطرح شده که چرا خواستگار میره و برنمیگرده، یا اینکه چرا خواستگار برام معرفی میشه اما خواستگاری نمیان؟! میخوام تجربه خودم رو بگم. شاید پاسخی باشه برای دخترانی که براشون سواله.
سال گذشته برادر ما، دختر خانمی رو جایی دیده بود و پسندیده بود، (شناختش در حد فقط اسم، فامیل،آدرس خونه، سلام و خداحافظ بود). اومد به خانواده اطلاع داد و گفت یک همچین فردی هست، برید ببینید آمار بگیرید چه جوریاست و این ها کی هستند
دوسم داره خیلی ...
وقتی امروز گفت خواستگار اومده برام و من گفتم جوابت چی بوده ،بعد چند دقیقه جواب داد ،تو این تایم واقعا پریشان شدم  ،من که هی اذیتش میکردم که زودتر ازدواج کن برو و کلی سر به سرش میزاشتم ولی فهمیدم یه حسی دارم بهش ...ولی 100 درصد مطمعن نیستم ،پس مثل قبل آرام میرم جلو ببینم چی پیش میاد.
تو این 6 ماه طوری تغیرر کرده که اصلا قابل تصور نیست اوون فرد 6 ماه قبل کجا و این کجا ،آدم جدید شده
نمی دونم چی منو دوست داره ،کلی خواستگار خوشتیپ و پولد
سلام
به خاطر ترس از خیانت همسر حاضر به ازدواج نمیشم
هیچ وقت نتونستم مرد ها و زن هایی را که خیانت میکنن رو درک کنم. خوب راستش من هر وقت این جور اخبار را شنیدم زجر کشیدم ولی همیشه سکوت کردم، حالا میشه بگین چه طور میتونم این مشکل را حل کنم؟ چون واقعا احساس تنهایی میکنم ولی همین ترس باعث رد کردن خواستگار میشه.
چه طور میشه یه مرد واقعی را از بقیه تشخیص داد؟، خودم باید چه کارهایی انجام بدم تا این زجر را نکشم ؟، آیا درسته بگم مردانی که اهل دوستی با جن
سلام
من آرشیو خانواده برتر رو می خوندم خیلی سوالاتی دیدم که یه دختر مذهبی کجا بره که خواستگار مناسب براش پیدا بشه که جواب ها مسجد و هیئت و این جور جاها بود.
ولی سوالی ندیدم که یه دختر غیر مذهبی باید کجا بره که دیده بشه، من خودم دختر ۲۱ ساله ای هستم، ظاهر خوبی دارم و خدا رو شکر زندگی خوبی داریم، خانواده و وضع مالی خوب، از فامیل ها هم خواستگار دارم ولی ازدواج فامیلی رو اصلا نمی پسندم به جز اقوام کسی نیست که منو ببینه نه اطراف مون نه دانشگاه، چون ر
سلام به همه کاربران محترم خانواده برتر و تمام کسانی که این پست و میخونن
یکی دو سالی هست که توی خانواده برتر هستم با نام کاربری zahra.khanom ، من دختری هستم مذهبی و چادری که ۱۹ سالمه و چند وقت دیگه میرم تو بیست سال، چهره م اون طوری که بقیه میگن خوب و جذابه، قدم هم متوسط، هیکلم هم وخوب و پر، (البته با باشگاه رفتن ساختمش! ، عینکی و دانشجو هستم.
چند وقتی هس که خیلی ذهنم درگیر خاستگار و خاستگاری شده، شاید بخندید ولی تا حالا واسه ازدواج کردن، تفریبأ خیلی ن
سلام
دوستان بنده دختری هستم که قراره برام خواستگار بیاد؛
ما خیلی کم جمعیتیم، برای همین اومدم اینجا تا نظرات شما رو هم بدونم و برادری هم ندارم که از دید مردونه خودش منو راهنمایی کنه.
چیزی که ذهنم رو درگیر کرده چند تا سوال زیره که هم پسرها هم خانوم های باتجربه لطفا جوابم رو بدین:
1- موقع ورود خواستگار و خونواده شون بهتره من هم همراه خونواده م به استقبال برم یا بعدا بیام واسه خوش آمد گویی؟ 
خونه ما یه جوریه که اگه بخوام از اتاق بیرون بیام درست رو
سلام به دوستان خانواده برتر
من دختر ۲۱ ساله و دانشجوی ترم سه مشاوره  هستم، پدرم در نوجوانی من فوت شد و من با مادرم زندگی میکنم. راستش سوال من در مورد ازدواج هستش. من تو شرایطی هستم که هم تنهایی خیلی بهم فشار میاره و هم نیاز های جسمی خودم رو دارم. 
از طرفی یه مساله ای هست که من به دلیل اضطراب زیادی که دارم حتی میترسم که خواستگار راه بدم چون عزت نفس پایینی دارم و روم نمیشه رو در رو با خواستگار حرف بزنم و بخاطر همین مادرم هم که این قضیه رو میدونن نظ
کی گفته سن یه عدده؟بازیکن های فوتبال هر چه قدر هم که خوب باشن از یه سنی به بعد دیگه نمیتونن اون بازیکن سابق باشننمونه اش همین رونالدو که کسی نمیتونه انکار کنه بازیکن بزرگیه ولی پرز احساس کرد دیگه مثل سابق نیست و فروختش به یوونتوس و تو یووه هم افتش مشهودهبرای خانم ها تو یه بازه سنی خیلی خواستگار میاد ولی اگه خواستگارها رو رد کنن دیگه معلوم نیست خبری از خواستگار باشهبرای اقایون هم تا یه سنی ذوق و شوق ازدواج رو دارن وقتی سنشون از یه بازه ای گذشت
سلام
۲۷ سالمه. مدتی با دختر آشنا شدم و قصد ازدواج باهاش رو دارم. موردی که هست اینه که من سطح سوادم دیپلمه و کارگرم. ایشون درسش خوبه. یعنی خیلی خوبه. معدل سال آخر دبیرستانش شده ۱۹ و ۷۵. این طور که پیداست میخواد درسش رو ادامه بده و دانشگاه بره و در آینده شغلی پر درآمد از طریق رشته ای که میخواد بخونه داشته باشه. در تصمیمش هم جدی هست.
الان موردی ذهنم رو مشغول کرده، این که اختلاف سطح سواد در آینده مشکل ساز نمیشه؟، نشه اون طوری که بخواد خودش رو بالاتر ب
ساعت نه شب بود . از خانواده خواستگار هنوز خبری نبود ‌. طاقت پدر جان طاق شده بود ، رو به مادر کرد و گفت : شاید نمی خواهند بیایند . حدود ساعت ۱۰ بود که بالاخره خواستگار ها آمدند ؛ از چهره پدر داماد چیزی معلوم نبود اما معلوم بود که مادر داماد دلش راضی به این وصلت نیست . خواهر داماد را هم اگر کارد می زدی خونش در نمی آمد . آقا جان کلی از کمالات عروس خانم گفت  . مادر جان هم چشم به گل های فرش دوخته بود تا از نگاه های سنگین خواهر و مادر داماد در امان بماند ؛
میخواستم از دوستان نظر بخوام
به نظرتون برای آشنایی غیر سنتی به جز محیط دانشگاه و کار چه جاهایی مناسبه؟
چه جوری باید غیر سنتی آشنا بشیم و آشنایی هم در حد یک سری اطلاعات باشه و بعد خانواده رو در جریان بذاری. مثلا یک سری کلاس ها یا مکان ها و کانون هایی که قشر تحصیل کرده و جوان فعال هستند کجاهاست؟ و به نظرتون چقدر امکان آشنایی غیر سنتی وجود داره؟، یا باید چطوری برخورد کنیم وقتی با این موارد مواجه شدیم. 
من دختر چادری ام، قبلا از این موردها توی دا
برخلاف شبهای ماه رمضون هر سال که تا سحر بیدارم، امشب تصمیم گرفتم بخوابم.
دو ساعت گذشته و من خوابم نمیبره. این پشه ی بوق هم راحتم نمیذاره و تلاش های من برای کشتنش بی نتیجه مونده.
خسته ام از خواستگار رنگ رنگ
پس کجا هستی تو ای یار قشنگ؟
همین الآن سرودمش!
خدایا!
کجاست همون که عاشق منه؟ که تو می بینیش و من نمی بینم!
امان از این اشتباهیا...
سلام
می خواستم بدونم سر کتاب باز کردن و گرفتن دعاهای قرآنی برای ازدواج کار درستیه؟
من اصلا به این چیزا اعتقاد نداشتم... ولی چند بار اتفاق افتاده که خواستگار میاد و چند جلسه میگذره و همه چی خوب پیش میره و کسی که کوتاه میاد هم منم. و خواستگارها در پی جلب رضایت من... اما دقیقا وقتی که فکر میکنم دیگه وقتشه جواب بله قطعی بدم بدون اینکه دلیلش رو بفهمم طرف میذاره میره. فقط یه خداحافظی ساده میکنن بدون اینکه دلیلی بگن. منم روم نمیشه بپرسم چی شده.
یا مثلا ا
من ۳۱ سالم هست یه خواستگار دارم که شرایطش بد نیست، ایشون دو ماه قبل از اینکه به من پیشنهاد ازدواج بده بینی شو جراحی کرده، من با این مساله واقعا مشکل دارم ایشون دماغش واقعا مشکل  خاصی نداشته الان هم نسبتا طبیعی هست ولی خب چون صورتش ظریفه و الان هم بینیش کوچیکه من اصلا خوشم نمیاد. 
البته بهش نگفتم چون قصد دارم نکات منفی شو بهش بگم احتمالا میگم بهش. ایشون هر مساله ای رو من عنوان کنم در جهت اصلاح اون تلاش میکنه ولی این یکی رو که نمیتونه دیگه کاریش
سلام دوستان 
من دختری ۲۶ ساله از یه شهر بزرگ هستم که لیسانس پرستاری دارم و طرح میگذرونم، پدرم کارگر و از نظر مالی سطح پایین هستیم ولی در ازدواج من سخت گیری نمی کنم اصلا برام مادیات مهم نیست این دوره پسرها خیلی سخت میگیرن.
من موارد زیادی خواستگار داشتم ولی هیچ کدوم حتی زنگ نزدن جواب بگیرن هر چی هم فکر میکنم میبینم من چه مشکلی دارم برای همین اینجا دارم پیام میذارم که از شما نظرات تون رو بپرسم از نظر ظاهری خوشگل هستم ولی از لحاظ جثه ریزه میزه هست
سلام
1- آیا این ظلم به زن نیست که:
در وضعیت فرهنگی تک همسری کنونی ، این امر کاملا مشهود و بدیهی است که یک مرد دارای یک نوع شرایط می تواند بین صدها و یا هزاران زن دارای همان شرایط انتخاب کند ولی یک زن با همین شرایط باید منتظر پسندیده شدن یک نفر بماند و اگر چنین اتفاقی افتاد اما این خواستگار باب میلش نبود ممکن است شانس ازدواج را برای همیشه از دست بدهد.
سلام
یه چیزی منو تو زندگیم آزار میده، خیلی وقته این صفحه رو دنبال میکنم دیدم خیلی ها از مشکلات شون صحبت کردن منم گفتم مشکلی که دارم رو اینجا بگم ...
من دختری هستم که دارم وارد سن ۲۶ سالگی میشم، دو سه سال پیش یه خواستگار فامیل داشتم ردش کردم، پدرم خیلی بهم فشار آورد جواب مثبت بدم چون مورد مناسبیه، ولی من هیچ علاقه ای به این خواستگار نداشتم، ترسیدم تو زندگیم اثرات منفی بذاره نخواستم گند بزنم به زندگی خودم و یکی دیگه .
همه گفتن علاقه بوجود میاد بع
سلام
دختری بین 25 تا 28 سال هستم که دو هفته پیش برام یک خواستگار اومد. پدرش دوست بابام بود. خواستگاری به درخواست خانوادم بیرون از منزل برگزار شد.
ایشون خواستگار دومم بودن. قد 160. مثل خودم . لاغر. ولی خوش قیافه بود. کارش طوری بود که اصلا مرخصی نداشت. بعضی اوقات شب ها باید میرفت سرکار. ماهی 3 تومن درآمد. خونه و ماشین داشت. پدر معتاد ولی کار کن بود و خانواده پولدار. 
سطح پوشش خواهرانش به ما نمیخورد. من اهل پوشش و حجابم ولی چادری نیستم و آستین بلند و شال م
پارسال عید:
 
اپیزود اول:
مامانم یه روز درحالیکه تو اشپزخونه داشت چایی میریخت و صورتش هم اون ور بود گفت اگه یه خواستگار برات بیاد که بگه قبلش باهم آشنا بشیم بیرون بریم نظرت چیه؟
من: :|
مامانم: البته ما الردی ردش کردیم (لبخند ملیح راضیانه) (حالا مامانم انگلیسی نمیگه وسط حرفاش، ولی درکل :دی)
 
ظاهرا خواهر مادر خواستگار مربوطه از همکارای دخترخالم بوده و عنوان کرده پسر اوشون هم تهران تحصیل و کار نموده، لذا درخواست آشنایی دادن که پسره تو تهران با من
میخواهید ازدواج کنید ولی چرا خواستگار ندارید؟ پیشنهادات دوستی زیادی داشته اید ولی کسی برای خواستگاری نمی آید؟ با اینکه خوشگل هستید هنوز خواستگار ندارید؟ آیا بخت شما بسته شده است؟ در این مقاله به این سوال بزرگ “چرا خواستگار ندارم” می پردازیم.
چرا خواستگار ندارم؟ مقصر کیست؟
دامنه مقصران این اتفاق بسیار گسترده است. برخی افراد نابرابری درآمد و ثروت را سرزنش می کنند، برخی دیگر انگشت خود را به سمت کاهش اعتقادات مذهبی می دانند و برخی دیگر شغ
سلام دوستان 
دختری ۲۱ ساله هستم در آستانه ازدواج، مشکلی که ذهن من رو درگیر کرده خواهرم هست که ۱۰ سال پیش ازدواج کرد و دقیقا در سن من شوهرش که به خواستگاریش اومد یه آدم باشخصیت خیلی محترم بود که به شخصه من خیلی براش احترام قائلم.
همون موقع خواهرم گفت نمیخوام چون با ظاهرش مشکل دارم اما همه گفتن ظاهر و مال چند ماه اول زندگی عادی میشه و از این حرف ها، بالاخره بعد از چند ماه با صحبت های مادر و پدرم قبول کرد و عقد کردند، اوایل عقد که اصلا میگفت روم نم
هرگز فکر نمیکردم،
سر اینکه فکر میکنم که توی مثلا جامعه غرب اینقدر به مرد فشار میارن و اذیتش میکننش و این انصاف نیست،
یا مثلا سر نحوه نگاهم به دنیا،
اینقدر ادم و مخصوصا پسر از من خوششون بیاد!
هر شبی که مهمونی میرم به این میرسم.
درسته که خدا به بعضیا نه قد میده نه هیکل نه قیافه نه پول، ولی میبینی یهو یه طرز تفکر میده و سر همون خواستگار میاد واسه ادم :))
 
خنگولتونم :)
دختری هستم که بین ٢٠-٢٥ سال، مشکلم مثل خیلی از دخترهای دیگه متاسفانه اینه که خواستگار ندارم! اما جالب اینه تا یک سال قبل کلی خواستگار داشتم اما یهو کلا قضیه کنسل شد، توی این یه سال و خردی کلا ٤-٥ نفر بودن که اصلا قضیه جدی نشده دو نفر شون هم که از طرف خانواده ی پسر منتفی شده. 
این وضعیت خیلی اعصابم رو خورد میکنه به خصوص تا یه کم چهره م ناراحت باشه پدر و مادرم سریع فکر میکنن من غصه ی ازدواج میخورم! و نگاه و حرف هاشون ترحم آمیز میشه، توی چشم های باب
سلام
بنده مجردم و تجربه ای ندارم. اما از دوستان متاهل زیاد شنیدم که در زندکی مشترک، خانواده همسر خیلی مهم هستن. گفتن اگر چه با همسرشون شناخت کامل داشتن، سال ها بعد از آشنایی و ... ازدواج کردن و همسران شون معیارهاشون رو دارن، (حتی ازدواج های فامیلی)، اما اختلافات و تفاوت ها خانوادگی ارتباط شون رو با شوهران شون تحت الشعاع قرار داده. میگن که فقط خود فرد کافی نیست و خانواده ش خیلی مهمن و اون ها اشتباه شون این بوده که تا قبل عقد با خانواده خواستگار ز
اولین باری که برایم خواستگار آمد، دقیقا یادم نیست ۱۹ یا ۲۰ ساله بودم...کمتر؟ بیشتر؟ انگار یک عمر گذشته، در حالی که همین حالا من در آستانه ۳۱ سالگی هستم.
ماجرا از این قرار بود که وقتی از دانشگاه برمیگشتم توی مسیر از جلوی مغازه ی استاد علی بنا رد میشدم. استاد علی که همه اوسا علی(بدون سیلاب و تاکید روی عین علی) صدایش میزدند، پسر دایی مادربزرگم بود اما با مادرم مثل خواهر و برادر بودند. طوری که من که انقدر روی پوشاندن مو و مچ دست ها و... از دید نامحرم
دختری 33 ساله و مجرد هستم با  چهره ای  متوسط و قد بلند و باریک، دارای تحصیلات عالیه، به تازگی شاغل شدم. چقدر باید امید داشته باشم و چقدر احتمال داره که خواستگار مجرد سر راهم قرار بگیره؟!، که هم  با سن من سازگار باشه و  هم  طرف سابقه رابطه ها نامشروع و دوستی ها عمیق و طولانی با دحتران نداشته باشه؟، و یا متاهل نباشه؟ (مطلقه بدون فرزند یا با سابقه  نامزدی و عقد مشکلی نیست ولی  بقیه روابط با اعتقادادتم جور در نمیاد!).
شرایط مالی خاصی ندارم مهریه 14 س
وقتی 22 سالم بود با یکی از آشنایان مون که نزدیک چهل ساله بود داشتیم در مورد ازدواج صحبت میکردیم، موضوع سن  مناسب ازدواج بود که من گفتم برای دختر تا 25 سال و برای پسر نهایت تا 29 خوبه. اونم گفت من که 35 سالگی ازدواج کردم چطور؟، منم گفتم خیلی دیره 35 سالگی.
اون روز رو دقیقا یادمه، یه کم رنگ صورتش پرید و بحث رو خاتمه داد و بلند شد رفت حس کردم ناراحت شده ولی زیاد برام مهم نبود چون  فکر میکردم صرفا نظر شخصی مو گفتم و قضاوت نکردم و کار خاصی نکردم ازمن پرسید
اگر از فهم و شعور دختری خوشتون بیاد اما زیبایی اش 55 باشه از 100... چیکار میکنید؟
مخصوصا که مادرتون مخالف باشه و بگه اصلا خوشم نیومد و صدتا ایراد روی ظاهر بزاره و براش هم اصلا شعور و فهم مهم نباشه.
یعنی مهمه اما همه رو یه جا با هم میخواد.
خب اون دختری که خوشگله صدتا خواستگار رنگ و وارنگ داره، هیچوقت زن پسر آس و پاسی مثل من که هیچکس پشتش نیست نمیشه. نمیدونم چرا به این چیزا فکر نمی کنند!
سلام 
من علی ۲۹ سالمه، خیلی جاها خواستگاری رفتم، ظاهرم بد نیست، همه میگن معمولیه، قد بلند هم هستم، اما لاغر اندام، نزدیکه به ۱۷ جا خواستگاری رفتم اما از این ۱۷ جا فقط ۲ نفر به دلم نسبتا نشستن که اون ها هم خانواده هاشون به علت اینکه شغلم شهر دیگه هست میگن نه. 
تو اون شهر با یه دختر آشنا شدم البته اتفاقی از نظر من که به دل نشستن کافیه اما ظاهرش بهتره ، البته شاید چون به دلم نشسته میگم.
سنش ۲۲ ساله، دانشجو هستن اما پوششون خیلی آزاد هست و تو آیدی ت
سلام
سوالی از خانوم های خانواده برتر داشتم در مورد شغل خواستگار.
خب الان دیگه همه میدونیم تو شرایط فعلی یکی از موانع اصلی ازدواج مساله اشتغال جوانانه، برای همین این نظر خواهی رو میخوام انجام بدم تا برای ما پسرها بهتر معلوم بشه که خانم های حاضر در این جا با چه شغل هایی و چه میزان حقوقی کنار میان.
خانوم ها بیزحمت اول یه توضیح کوتاه در مورد خانواده خودتون بدین، مثلا شغل پدر و موقعیت اجتماعی و مالی خانوادتون و ...، تا برامون معلوم بشه خانومی که دا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت همه دوستان
دختر و پسری برای ازدواج به هم معرفی شدن که دارای این ویژگی ها هستند؛
پسر خوب و با اخلاق، اهل تلاش و کار، و از نظر جسمی هم خوب هست.
دختر محجوب و مهربان، یک سال بزرگتر از آقا پسر، مدرک دختر فوق لیسانس و پسر دیپلم ، خانواده دختر از لحاظ مالی بهتر از پسر ، از نظر جسمی هم دختر چهره و اندام معمولی دارن، با توجه به اختلافاتی که هست به نظرتون ادامه آشنایی به صلاح هست؟
ممکن هست با این شرایط اقتدار و تکیه گا
سلام دوستان عزیز
من دختری ۲۲ ساله هستم، به تازگی خواستگاری برام اومده که خود آقا پسر از هر نظر پسر خوبی هستن و هیچ کس هیچ بدی در مورد ایشون نمیگه، اما متاسفانه خانواده چندان مناسبی ندارن، حرف پشت شون زیاده (خواهرهاشون)، و تا اون جایی که من خبر دارم مادرشون هم خانوم صاف و صادق و یه رنگی نیستن.
من واقعا موندم چیکار کنم، از یه طرف خودشون گناهی ندارن و شرایط شون کاملا با من جوره از یه طرف هم از نظر خانوادگی به هم نمیخوریم و همچین چیزهایی برای ما پذ
هفت برتری امیر المومنین علیه السلام در کلام حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله (به روایت اهل تسنن)
حافظ ابی نعیم محدث و عالم بزرگ اهل تسنن روایت کرده است:
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی حُصَیْنٍ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَضْرَمِیُّ، ثَنَا خَلَفُ بْنُ خَالِدٍ الْعَبْدِیُّ الْبَصْرِیُّ، ثَنَا بِشْرُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْأَنْصَارِیُّ، عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ، عَنْ مُعَاذِ بْنِ
داستان عشقی غیرممکن که زاده ی انتقام است. میران بعنوان تاجری وارد
شهر میشه و مراوداتش رو با خانواده ی شاداوعلوها بیشتر وبیشتر میکنه و در
نهایت نوه ی نصوح شاداوعلو(ریّان) رو خواستگاری میکنه. از اوجاییکه ریّان
نوه ی تنی نصوح نیست و میران خواستگار واقعا خوبی محسوب میشه نصوح نوه ی
دیگه اش رو بهش میده و میران که هدفش انتقامه قبول میکنه …
مدتهاست که 
نمی دونم چطوری بنویسم 
مدتهاست یعنی چند وقت? روزها? هفته ها? ماه ها? 
نمی دونم 
اما انگار حس می کنم 
نمی دونم 
اول اینکه خیلی از چیزای دنیا برام الکی شده 
دوم اینکه ازدواج همچنان یه رویاست اما دیگه باورم شده که دیری نپاید که نیازم تمام بشود 
دیگه تو فامیل پدری چون تا حد خوبی (خوب برای خودم) احترام دارم احساس آدم بودن می کنم 
این حس رو تو خانواده ی خودم اون قدری که میخوام، ندارم
در فامیل مادری هم کم دارم اما هست 
در محل کارم هم خیلی ک
زمان دانشجویی، اردوی مشهد، خوابگاه....
شما اصلا رعایت نمی کنید، خوابگاه یعنی هماهنگی یعنی رعایت حال همو کردن،من باید زود بخوابم وشماها اصلا اهمیت نمیدید،اینم مثل فرهنگ آپارتمان نشینی ِ ، ولی متاسفانه....
سکوتِ همه و خجالت زدگی....
من: خوابگاه یعنی هماهنگی، رعایت حال همو کردن، مثل فرهنگ آپارتمان نشینی، ولی متاسفانه شما برخلاف جمع هستین و از بقیه انتظار دارین رعایت کنن، چرا شما خودتون رعایت نمی کنین و ازبقیه انتظار دارین!؟
از آشنایان بود اون خ
با سلام خدمت کاربران عزیز
من یه دختر شهرستانی ام، تحصیلکرده و چهره زیبایی هم دارم، اما بی نهایت مشکل پسندم، رو قیافه فوق العاده حساسم به راحتی کسی به دلم نمیشینه، الان ۳۲ سالمه ولی بالا رفتن سنم نظرم رو تغییر نمیده که مشکل پسندیم رو کنار بذارم.
ماهی یکی دو تا خواستگار دارم دو سالی هم هست که بیکارم و خونه نشین شدم، خلاصه اینکه هر کی میاد خواستگاریم تا به دلم نشینه، بهترین موقعیت رو هم که داشته باشه ردش میکنم، تا اینکه جدیدا یه خواستگار واسم ا
لام بنده ۳۲ ساله و دارای شغل رسمی. خواستگاری دارم که ۳۴ سالشونه و دانشحوی ارشد هستن ولی شغل و درآمدی ندارند. هیچ سرمایه ای هم نداشتند. قبلا فوق دیپلم فنی با زحمت بسیار و چند ترم مشروطی گرفتند و دو سه سالی مشغول به کار شدند ولی چون اون شغل را دوست نداشتند رها کرده به سربازی رفتند و دوباره وارد دانشگاه شدند و یکی از رشته های انسانی در حیطه علوم تربیتی را تا فوق لیسانس خوندند. من به خاطر نداشتن شغل و درآمد نمیدونم چه جوابی بهشون بدم. سه چهار ماه هم
با سلام
بنده پدرم اعتیاد داره ...، جوری هم  نیست که خیلی ضایع باشه ...، میخواستم بدونم این موضوع رو چه زمانی بهتره به خواستگار بگم؟، یا اصلا باید بگم؟، واقعا نمیدونم ممنون میشم راهنماییم کنید
امیدوارم نظرات تون رو بهم بگین چون واقعا جوابش رو نمیدونم ...
مرتبط:
آقا پسرها، تا چه حد معتاد بودن پدر دختر براتون مهمه؟
خواستگارهام به خاطر اعتیاد پدرم منصرف میشن
ازدواج یک نظامی با دختری که پدرش زندان بوده
به خواستگاری دختری که باباش اعتیاد و سوء سابقه
سلام
من یه دختر 23 ساله هستم، راستش من از بچگی به یکی از آشناهامون علاقه زیادی داشتم و همیشه خودم رو کنار اون تصور میکردم، تا اینکه بزرگ شدیم و به اصرار مادرش و شاید علاقه خودش اومدن خواستگاری، اما خانواده م گفتن نه، بدون اینکه از من نظر بخوان، ولی خوب حس میکنم اصلا بهم علاقه ای نداره چون خیلی سرده باهام و دیگه بعد جواب نه هیچ اصراری نشد از طرف شون.
ولی من دوسش دارم، میدونم پسر خوبی نیست و به درد من نمی خوره، تا اینکه 6 ماه پیش یه خواستگار برام ا
وقتی   جایگاه سوم شخص مفرد به خودم میدم و تمام اتفاقات را مرور میکنم ،اینکه پسری حدود ۷سال خواستگار دختری  که،  دختر  هربارِ  بهش جواب منفی داده،پسری که عاشقِ و دختری که هیچ علاقه ای نداره ، منطقم میگه به اون دختر بگو  فرصت شناخت و زمان بده به این پسر  .اما...اما وقتی میشم خودم ،میشم بهامینی که از سال ۹۲ تا الان نمیدونم چند بار اما همیشه به خواستگاری های این فرد جواب رد داده و مجدد چند روزی این پسر دوباره خواستگاری کرده،ذهنم قفل میشه و احساسم
باسلام
در مجلس خواستگاری چه طوری دادن آزمایش ایدز رو بیان کنیم که به طرف مقابل و خانواده اش بر نخوره؟، چون یه مساله ی حیاتی محسوب میشه و درصد افراد مبتلا به این بیماری داره روز به روز زیادتر میشه ...، میخواستم از اعضای خانواده برتر بپرسم چطوری منه دختر بیان کنم که بریم این آزمایش رو هم کنار آزمایش ازدواج بدیم که به طرف مقابلم برنخوره و ناراحت نشه؟!
سپاس گزارم
مرتبط با بیماری های آمیزش جنسی:
لذت آنی به بهای چه قیمتی؟
در مورد Genital  warts (زگیل تناسل
توی ایران
یه خواستگار داشتم
که قیافه ش دقیقا شبیه قاتل های زنجیره ای بود
 
استخدام دولت بود
 
مثلا مدیر بخش بازرگانی کوفت و زهرمار فلان شرکت ملی.
 
جدا شبیه قاتلا بود.
 
جشماش خیلی ورقلمبیده بود و خونی
 
واقعا میترسیدی ازش.
 
داداش پای خانمش رو از اون قسمت ساق شکسته بود یه بار از بس کتکش زده بود.
 
تهرانی بودن.
 
خانمش شهرستانی بود.
 
برای همین بابای من مخالف صد در صد دادن دختر به یه تهرانی بود.
 
همیشه میگفت بری دیگه برای همیشه رفتی. ساده ای، هر ب
سلام
من یه دختر 24 ساله هستم. از نظر دیگران زیبا هستم و خیلی هم به خودم می رسم. خانواده خوش نامی و ثروتمندی هم دارم، پدرم و برادرهام تو بازار مغازه دارن، اینا رو گفتم که از شرایطم آگاه بشید. 
اما مشکلی که دارم اینه که خیلی کم خواستگار دارم، یعنی تا حالا فقط سه نفر اومدن خواستگاری که اونم بعد شب خواستگاری رفتن و و پشت سرشون رو نگاه نکردن. من همیشه برام جای سوال بود با این شرایط چرا انقدر کم خواستگار دارم تا اینکه آقا پسری که تو دانشگاه باهاش آشنا
بیمارستان که بودم بچه ها یه روز‌همگی اومدن ملاقاتم، یعنی بخش و گذاشته بودن رو‌سرشونا...هر چی ام‌تذکر‌ میدادم که بابا نصف این بیمارستان منو میشناسن و یه کم آبروداری کنید اصلا حالیشون نمیشد.
چند بارم پرستار اومد تذکر داد ولی دقیقه ساکت میشدن و دوباره شروع میکردن:/ تا اینکه یهو یه دکتر اومد تو اتاق :|دکتر خودم نبود ،تا حالام ندیده بودمش ، اومد و کلی هم احوالپرسی کرد ، معلوم بود منو میشناسه، چون حال عمو رو ازم پرسید ، منم گفتم من باید حالشونو از
وقتی خیلی یهویی تو ساعت استراحتم، زندگیمو مرور میکنم وتوخاطراتم غرق میشم و خودمو اطرافیانی که به نوعی در خاطره هام نقش دارن یا نه!فقط از تو خاطره هام رد شدن اونم به اشتباه یا با بودن خودم کنارشون، به عنوان یه دلگرمی یه مُسکن، شدن یه خاطره کم رنگ حتی یه گوشه ای از ذهنم، با خودم میگم؛کاش آدما، تو زندگیشون، هیچوقت عاشق کسی نشن که بعدها، با یادآوری اون شخص،حالشون از خودشون بهم بخوره!یه وقتایی اشتباهی، آدمای اشتباهی رو دوست داریم، امیدوارم هیچو
من یه پسرم و سی و شش سالمه، دو تا خواهر بزرگتر از خودم دارم که مجرد هستند، باور کنید حتی از فکر کردن به ازدواج و خوشبخت شدن و مسایل جنسی خجالت میکشم، چطور میتونم بی خیال شون بشم و برم دنبال عشق و عاشقی خودم، اینقدر دعا کردم که خواهرام ازدواج کتن که خسته شدم .
گناه من چیه که خواهرانم چند تا خواستگار داشتن و به خاطر بی پول بودن شون ردشون کردن و الان هم دیگه کلا خواستگار ندارن، از زمین و زمان گله دارم و عقده ای شدم . 
ای کاش حداقل یه داداش داشتم ت
سلام خدمت همه ی دوستان گلم
یه چند وقتی می خواستم در مورد ازدواج باهاتون یه کم درد و دل کنم و یه سری تجربیاتم رو باهاتون در میون بذارم.
خیلی از پسرها مثل من مجردیم و شرایط ازدواج نداریم، بخاطر همین هم جرات خواستگاری رفتن نداریم...، یه عده هم که طرف شون رو پیدا کردند منتها یا دست شون خالیه یا خواستگارشون دستش خالیه، با این اوضاع و احوال موندن چیکار کنند... ،یه عده از دخترها هم سن شون رفته بالا یا خواستگار رد می کنند یا کلا خواستگار ندارند... حالا تک
بسم الله الرحمن الرحیمتا شغل مناسب ، خانه مناسب و ماشین مناسب پیدا نکنید ازدواج نمی کنید؟نه؟تا شغل مناسب ، خانه مناسب و ماشین مناسب نداشته یاشند ، بعنوان خواستگار قبولشان نمیکنید؟نه؟بترسید از این سبک زندگی که در حال ترویجش هستیدبترسید از بلایی که بر سر نسل جوان می آوریدبترسید از بلایی که بر سر نسل آینده می آوریدبترسید ار بلایی که بر سر انقلاب می آوریدثمرات اشتباهاتتان را در اطرافتان نمیبینید؟
من به این سبک زندگی شما معترضم!
 
 
عنوان رو اینطوری (با لهجه شیرازی) بخونید: khob namshe die! 
هر سری میگم برم اینو بنویسم اونو بنویسم. باز ک میکنم اینجا رو اصلا دیه حوصلم نمشه! D:
+دلم درد میکنه از صبح! 
+ امتحان عالی بود...
+ مقاومت خوبه!
+آموزش داره اذیتم میکنه. خیلی هم زیاد! 
+ مواد دندانی خیلی سخته. پاسی 12 است خاک تو سرش. پارسال 10-12 نفر افتادن. علوم پایهههه :(((
+ کاکوی عزیزم با هر نفسم به یادتم. اصلا مگه میشه نبود؟ 
+ خاله کوچیکه تو این وانفسا میخواد خواستگار بیاره... فدای دل خجسته همتون بشم م
 بعد از اون جدایی دیگه نمیخواستم زنده باشم  من دو سال پیش اولین رابطه عاطفیم رو شروع کردم، 6 ماه اول رابطه خیلی پر شور و حرارت بود اما یک روز بدون مقدمه به من گفتن که من دیگه نمیخوام با تو باشم، تو دیگه انتخاب من نیستی و همه چیز روی سر من خراب شد. اونقدر حالم خراب بود که احساس کردم دیگه نمیخوام توی این دنیا زندگی کنم.کارم به دکتر اعصاب و روانشناس رسید. یک هفته گریه میکردم، غذا نمیخوردم و فقط داروی اعصاب میخوردم.چند روز بعد اون آقا ازم خواست برگر
سلام خدمت دوستان عزیز
من سوالم اینه که خدا که میدونست آقایون به طوری فطری از قیافه یه دختر خوششون میاد، پس چرا واقعا چرا من و اون هایی که از زیبایی هیچ بویی نبرده ایم رو این جوری آفریده ؟
من قبلا آرایش میکردم، اما متاسفانه پوست صورتم حساسیت داره به لوازم آرایش و رفتم دکتر پوست و نزدیک 200 هزار تومان پول دکتر دادم و دکتر بهم گفت پوست تو حساسه دیگه نباید آرایش کنی . 
پسران واقعا حاضرین با دختری که هیچ چیز خاصی تو صورتش نیست ازدواج کنید، معلومه که
من هی میخوام تو ماه رمضون گناه نکنم، غیبت نکنم اما نمیذارن! بابا به پیر به پیغمبر ما دخترا دیوونه نیستیم و با پسرا هیچ مشکلی نداریم، اونان که ما رو دیوونه میکنن! ملت روانی ان بخدا! 
اومدم خونه مامان میگه یکی واسه امر خیر زنگ زده بود... میپرسم چی کاره س؟ میگه نظامیه... با اینکه دل خوشی از این نظامی ها ندارم (بخاطر یه خواستگار سمج) اما باز دلم قنج (غنج؟!) میره واسه این شغل (عرق ملی)! گفتم بگو حتما بیان :) چند ساعت بعدش که نشسته بودیم تلفن زنگ زد! اونا کا
وقتی خیلی یهویی تو ساعت استراحتم، زندگیمو مرور میکنم وتوخاطراتم غرق میشم و خودمو اطرافیانی که به نوعی در خاطره هام نقش دارن یا نه!فقط از تو خاطره هام رد شدن اونم به اشتباه یا با بودن خودم کنارشون، به عنوان یه دلگرمی یه مُسکن، شدن یه خاطره کم رنگ حتی یه گوشه ای از ذهنم، با خودم میگم؛کاش آدما، تو زندگیشون، هیچوقت عاشق کسی نشن که بعدها، با یادآوری اون شخص،حالشون از خودشون بهم بخوره!یه وقتایی اشتباهی، آدمای اشتباهی رو دوست داریم، امیدوارم هیچو
سلام به خانواده برتری ها عزیز
من یک سوال داشتم در مورد آقایون، دلیل سوالم هم یه خواستگاری هست که باعث شده این سوال تو ذهنم شکل بگیره.
ایشون کلا دستانش و بالای سینه اش که دیدم خیلی کم مو  هستن، همچنین ریش و سیبیل خیلی کم پشتی هم دارن، الان برام سوال شده کم مو بودنش ربطی به هورمون های جنسی داره؟
یعنی چون هورمون جنسی کمی داره یا میل جنسی پایینی داره باعث شده که کم مو باشن؟، یا کم مویی ربطی به میل جنسی نداره؟
مرتبط با مسائل جنسی در خواستگاری:
چگو
سلام
من دختر معمولی هستم از نظر سطح خانواده و تحصیلی، کارشناسی ارشد مهندسی تموم کردم، یک کار نیمه وقت دارم، سرم به کار و زندگی خودمه، اهل دوستی و ... نیستم، شدیدا هم احساس نیاز میکنم که ازدواج کنم. هم از نظر تمایلات جسمی و هم روحی.
دوست دارم کنار کسی باشم و دوست دارم در 30 سالگی مادر شده باشم،27 سالم هست، از سمت خانواده هم دارم کم کم داره بهم فشار وارد میشه که برای چی ازدواج نمیکنم، دارم دچار افسردگی میشم و روحیه ام ضعیف شده.
خواستگار قبلا بیشتر
همیشه فکر میکردم جواب مثبت دادن به پیشنهاد ازدواج کسی کار سختیه ولی حالا فهمیدم جواب منفی دادن هم همونقدر سخت میتونه باشه...برای فردا با جناب خواستگار قرار گذاشتم که خیلی ملایم بگم ما خیلی فرق داریم..اخرشم تیر خلاصو بزنم و از طلاق خواهرم بگم و شرط حق طلاقو براش بذارم و اینکه من حتما میخوام از شهر غریب برم...امیدوارم دیگه خودم خیلی شاد و خوشحال به من جواب منفی بده...انقدر استرس دارم که از وقتی که زنگ زد دارم عق میزنم...اصلا درکش نمیکنم که داره ذوق
سلام
من یه دختر چادری هستم، نمیدونم کجای راه رو اشتباه دارم میرم که یه دونه خواستگار هم ندارم، ولی پیشنهاد دوستی دارم، منظورم شماره دادن و ارتباطات بعدش هست. خب وقتی یه پسری دنبالت راه میافته که شماره بده یعنی یه سری ویژگی های داری که واسه جنس مخالف جذابه، ولی خب نمیدونم چرا پیشنهاد ازدواج ندارم ولی پیشنهاد دوستی دارم.
همه ش هم با آدمای درب و داغون، مثلا این لات های کوچه خیابون که عوضی بودن از سر و‌ روشون میباره، راننده های تاکسی، مرد ۵۰-۶۰
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه. 
نمیدونم چرا همیشه یه جای کار میلنگه یه بار همه چی درست باشه سر جای خودش. 
هر بار خواستگار میاد یه اصل اساسی رو نداره. یه بار میاد استقلال نداره و مردانگی نداره. یه بار یکی میاد اعتقادات نداره. البته اینا همشون خوبن ولی خب به من نمیخورن. با یکی مثل خودشون خوشبختن. 
منم همین طور
مثل خودم کجایی؟ نیومدی دیر شد.
دارم به این فکر میکنم هر بار که من مجرد بمونم خوشبتت ترم یا با این مورد برم جلو. و هر بار به مجردی می رسم. 
مج
سلام دوستان عزیز ...
من یه دختر ۲۶ ساله هستم، یه خواستگار دارم که پسرعموی منه، چند بار اومدن و رفتن و با جواب منفی من مواجه شدن، من هیچ علاقه ای به این خواستگار ندارم، هیچ حسی تو این ده سال که اومدن رفتن تو وجود من نسبت به ایشون پیدا نشده.
چند روز پیش اومدن و من باز ردشون کردم، با خودم که خلوت میکنم میگم زندگی که توش هیچ احساسی از طرف من بوجود نیومده، چه جور میشه شکل بگیره، هم من اذیت میشم، هم اون گناه داره، ازدواج بچه بازی نیست که ریسک کنم و بگم ش
در زمان‌های نه چندان دور در جلسات خواستگاری اول از  همه از محاسن اخلاقی و تحصیلات  داماد سخن می‌گفتند و بعد به سراغ پول و خانه می‌رفتند اما حالا از ثروت و خانه می‌پرسند و بعد به سراغ خلقیات خواستگار محترم می‌روند
جامعه ایران عوض شده است انسانیت توسط پول دفن شده است چه بسا پدر مادرهایی که آرزو داشتن فرزندانشان تحصیل کرده و مهندس دکتر و...شوند
جامعه ای که در آن پول مردم و معلمان بالا کشیده میشود تنها یک نظر دارد اونم  اینکه نظر مردم مهم نیست
خب ساعت نزدیک ۳ شبه....به یه جمع بندی کامل و تصحیحات نوشتاری برای پایان نامه م رسیدم و فقط موند منابعم که خب باید بشینم و طبق اصول مرتبشون کنم.....بقیه رو برای استادهام فرستادم و خوشم میاد استادمم مثه خودم شب نشینه!!!! همین شبی جوابگوم بود....
نوشته بودم که میخوام دفاع کنم شهریور و گفت فرم رو بگیر پر کن برام بفرست....الهی شکر....معجزه ی شکرگزاری همچنان با منه....
امیدوارم مساله ای برا پایان نامه پیش نیاد و دیگه این چند روز بدون هیچ استرسی بگذره برام توی
سلام
آقا من یه سوال دارم شاید جالب باشه و شایدم مسخره اما واسه من مهمه سوالم. من یه پسرم با پوست سفید. خیلی شیر برنج نیستم ولی در حد دخترها سفیدم...!
بعد من تو دانشگاه یک سری دخترها رو میبینم یه روز سفیدن، یه روز سیاهن، آخر من نفهمیدم اینا رنگ پوست واقعی شون چیه؟، سفیدن و برنزه میکنن؟، یا سبزه هستن و سفید کننده میزنن؟، شاید بگید این چه موضوع مسخره ایه و نژاد پرستیه و اینا ولی به نظرم اگر یه دختر سفید بگیرم واسه آیندم بهتره. 
فقط میخواستم بپرسم که
بسم الله مهربون :)
اولین بار کی دیدمش؟ خونه ی عمه ی بزرگم. از اهواز اومده بودن. باباش که میشه پسرعموی بابام رو قبلا زیاد دیده بودم، چندباری اومده بود خونمون، میدونسته م یه پسر داره که داروسازه ولی خودش هیچ وقت نیومده بود شهر مادری من! دومین بار کی دیدمش؟ عروسی دخترعموم. یه پسر با موها و چشم های قهوه ای که خیلی خاکی و مهربون بود‌. حالا پسرعموی بابام زنگ زده و منو برای همین پسرش خواستگاری کرده!
امیدوارم خدا به من رحم کنه با شرایط الانم، خصوصا که م
در زمان‌های نه چندان دور در جلسات خواستگاری اول از  همه از محاسن اخلاقی و تحصیلات  داماد سخن می‌گفتند و بعد به سراغ پول و خانه می‌رفتند اما حالا از ثروت و خانه می‌پرسند و بعد به سراغ خلقیات خواستگار محترم می‌روند
جامعه ایران عوض شده است انسانیت توسط پول دفن شده است چه بسا پدر مادرهایی که آرزو داشتن فرزندانشان تحصیل کرده و مهندس دکتر و...شوند
جامعه ای که در آن پول مردم و معلمان بالا کشیده میشود تنها یک نظر دارد اونم  اینکه نظر مردم مهم نیست
  بی‌حجابی با انگیزه شوهر یابی

انگیزه برخی از دختران ساده‌اندیش که به بی‌حجابی[1]، خودنمایی و دلبری از جوانان و مردان روی می‌آورند، این است که می‌خواهند برای خود، خواستگار پیدا کنند تا با او ازدواج کنند. این‌گونه افراد غالباً مورد سوءاستفاده جنسی مردان بلهوس قرار می‌گیرند و به هدف خود نمی‌رسند.

ادامه مطلب
مناظره حضرت آقا امام صادق علیه السلام با ابو حنیفه در مورد بطلان قیاس
شیخ مفید رضوان الله علیه روایت کرده است:
محمد بن عبید، عن حماد، عن محمد بن مسلم قال: دخل أبو حنیفة على أبی عبد الله علیه السلام فقال له: إنی رأیت ابنك موسى یصلی والناس یمرون بین یدیه فلا ینهاهم، وفیه ما فیه فقال أبو عبد الله علیه السلام: ادع لی موسى، فلما جاءه قال: یا بنی إن أبا حنیفة یذكر أنك تصلی والناس یمرون بین یدیك فلا تنهاهم، قال: نعم یا أبه إن الذی كنت اصلی له كان أقرب إ
کلیک کنید
5
[ T y p e h e r e ]
همسایهی پری
-صورتت که ای ....بدک نیست چرا شوهر نمیکنی آمارش رو دارم توی
محل هم کم خاطر خواه نداری....؟حداقل شوهرت واست موبایل
میخره....
با این حرف مژگان اخم هایش را درهم کشید.نمیدانست این دختر چرا
اینقدر از تحقیر کردن او لذت میبرد....مژگان که سگرمه های درهم اورا دید
با دست های بزرگش محکم به پشت او زد و گفت:
-بی خیال بابا ... خودم واست میخرم...!
پریناز از شدت درد صورتش در هم شد وزیر لب نالید:
-آخ.... پشتم ،دختر عجب دستهای بزرگ و سنگینی
همیشه ی خدا آرزو داشتم وقتی صبح ها از خونه می خوام بزنم بیرون و برم سرکار، کرور کرور خواستگار پشت در خونمون غش کرده باشن. حالا کرور کرور هم نه لااقل یک نفر باشه که قلبش واسم بتپه و از سیریش بودنش چندشم بشه! ولی زهی خیال باطل.
فقط یه ممد خمار بود که 18 سالگیم عاشقم شده بود و هر وقت من از محله رد می شدم دوستاش با مشت میزدن تو پهلوش. اونم چشماشو به سختی باز می کرد و نهایت عشقش رو با حلقه حلقه بیرون دادنِ دود سیگار به سمتم نشون می داد. بعد ها که ممد خمار
یه جریانی رو بگم پاشم برم پی بدبختیام
اقا نمیدونم چندنفر از اونایی که سال گذشته درباره خواستگار خفن پست گذاشتم هنوز هستن ولی یه چیز شنیدم پرام ریخت
گفته بودم بورسیه است
الان با خانمش(بله ازدواج کرد☺) رفتن سوئد،البته نمیدونم از شرایط بورسیه اش استفاده کرده یا نه ولی درهرحال☺
مامانم چیکار میکنه؟؟با خنده اینارومیگه و یهو وسطش میگه حالا به پ فکر کن(مامانم قصدش از گفتن اینا شوخیه و خودش یکی از مخالفین پروپا قرص ایناست)حالا حوصله داشتم درباره
با تموم احساسم داد میزنم ..."برو ولی همه در ها رو پنجره ها رو وا میذارم تا که بیای ...خورشید و ماه رو حتی خدا رو قسم میدم خیلی زیاد تا که بیای ‌‌‌...ینی میشه بیای ؟؟؟"و اتاق مرتب میکنم واسه پذیرایی از کسی که قراره بیاد ولی تو نیست ...که مامان در رو باز میکنه میگه:" اونی که قراره بیاد گربه اس؟که از پنجره بیاد تو؟در میزنه ...باز میکنیم ...میاد عین آقاها میشینه تو خونه دیگه ...!این شعرا چیه میخونی؟؟؟در ضمن خدا رو قسم میدی بده ...خورشید و ماه چه صیغه ایه؟"
بغض
ما که بچه بودیم و حالت ازدواج داشتیم، مادرمان می‌ گفت باید برات یکی را نامزد کنیم تا از این حالت به آن حالت تغییر کنی.
 
١- منتها ما که نامزد کردیم قصه شد و بابای دختره در نهایت ما را تأیید صلاحیت نکرد و دخترش را نداد.
 
٢- ما که از نامزدی خوشمان آمده بود، دوباره اعلام کاندیداتوری کردیم و باز نامزد کردیم. منتها دختره این‌بار قصه کرد و گفت تو نمی‌ توانی یک زندگی را بچرخانی، چون همۀ‌اش ‌داری دور خودت می‌چرخی.ما جواب دادیم نه پس، دور تو بچرخم، م
مسائلی که حتما باید به خواستگار گفته شود
1.وضعیت مالی :باید توجه کنید که وضعیت درآمد شما و مقروض بودنتان از جمله مسائلی هستند که باید قبل از جدی تر شدن رابطه به طرف مقابل بگویید . حتی اگر نگویید او خودش خواهد فهمید بنابراین بهتر است خودتان اینکار را بکنید .
 
2.رابطه های قبلی تان :توجه کنید که طرف شما حق دارد بداند شما قبلا چه نوع رابطه هایی داشته اید . البته نباید جزئیات روابط قبلی خود را بیان کنید . بیان کلیت روابط قبلی کفایت می کند . اینکه روابط
و من تصمیممو گرفتم 
اشکمم ریختم 
گرچه هنوز بغض دارم 
اما پاییز عقلشو به احساسش غالب می کنه 
و تو فروردینی هستی 
و اون پسرک همکارم هم فروردینیه 
و لابد شماها فکر می کنید که یه دختر تو خونه مونده رو خر میتونید بکنید 
نه عزیزم 
نه 
پاییز از حسین که کار داشت لگد خورد 
که حسین خودش بابت کارش سرشکسته بود 
و تو بابت بیکاریت سرشکسته نیستی 
و امشب به من گفتی شما اگه میخواین ناز بیارین خانمِ ....(فامیلیم) که خوب مجبور نیستین و با اجبار نمیشه...
و بعدتر که
از طرف خانم ها چند تا خواستگار داشت. مستقیم به او گفته بودند آن هم وسط دانشگاه. وقتی شنیدم گفتم: چه معنی داره یه دختر بره به یه پسر بگه قصد دارم باهات ازدواج کنم،اونم با چه کسی! اصلا باورم نمی شد. عجیب تر اینکه بعضی از اونها مذهبی هم نبودند...
روایت عاشقی شهیدمحمدخانی
همسرشهید
@modafeanharam77
هر موضوع به یک الی چندین پست متصل است، که با کلیک یا اشاره روی آن ها می توانید به پست های مربوطه دسترسی پیدا کنید.
در صورتی که مایل هستید موضوعات پیشنهادی خود را مطرح بفرمائید تا بعد از بررسی، در صورتی که پست های مرتبطی در خانواده برتر یافت شد به لیست زیر اضافه شوند.
اعتقادی:
حضرت فاطمه (س) - نماز خوب خواندن - طلسم شدن - توکل به خدا - نفرین کردن - 
خودسازی:
عزت نفس - 
تحصیلات:
آینده شغلی فیزیوتراپی -
تناسب اندام:
روش های چاق شدن -
انتخاب همسر:
استخاره
علی از داداش کوچیکه یک سال و چند ماه بزرگتره 
امروز می گفت خانم فلانی شبکاریاتو اول ماه دیگه بردار 
عزیزم 
الهی بگردمت 
من جای شبکاریامو ننوشتم گلم 
خدا کنه همون ۵ تایی که خواستم رو بیشتر نذاره :/ ای خدا بیشتر نذاره من ازت خواهش می کنم :( 
دیگه 
یه خواستگار زیادی باکلاس! یعنی دیگه خیلی فوق تصور باکلاس! دیروز اومدن بخش دنبال پزشک یا کارمند میگشتن بچه های واحد دا. منو گفتنش الهی قربونتون برم که اینقدر خوبید و مثل همکارای بالین نیستین که اجق وجقا
خیلی دلم میخواد اون نظریه پردازی رو که میگفت "دخترا بخاطر اینکه خواستگار ندارن ازدواج نمیکنن" رو پیدا کنم و جفت دستامو ببرم بالا و محکم بکوبم تو فرق سرش و بگم خاک تو اون سرت با این نظریه ای که دادی... (اصلا عصبانی نیستم) ... اینو همینجا داشته باشین تا بگم قضیه چیه...
ایرانی جماعت برخلاف کُره ای جماعت که تو سری خور خوبی هستن به هیچ وجه زیر بار حرف زور نمیرن... شاید با چرب زبونی بشه یه ایرانی رو (بلانسبت همه) خر کرد اما فقط کافیه بهش بگی تو "باید" فلان کا
من خواستگاری دارم که پزشکی میخونه و از نظر خانواده، خانواده ی معتقد و خوبی داره اما با توجه به اینکه تفکر جامعه در مورد پزشکان به خاطر عملکرد نادرست بعضی از اون ها خوب نیست، نمیدونم تا چه حد میتونم به ایشون اعتماد کنم و میترسم که این تفکر در زندگی ما اختلال ایجاد کنه.
من به پول ایشون نیازی ندارم و  از نظر موقعیت اجتماعی در جایگاه خوبی هستم و نمیخوام به خاطر اینکه پزشکه بگم حتما همین باشه چون پول ملاک اصلی من نیست و بیشتر میخوام که به طرف مقابل

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها