نتایج جستجو برای عبارت :

وانمود به حال خوب

‏همیشه خوب بودن، آدما رو پرتوقع میکنه 
‏تا جایی ک دیگه ناخودآگاه نمیتونن بهت حق ناراحت شدن بدن!
به من حق ناراحت شدن نمیدن چون خودم خمیشه وانمود کردم خوبم
و دوست نداشتم کسی از چیزی که تو دلم هست اطلاع داشته باشه 
متاسفانه 
ولی من خودم رو تغییر میدم انسان ها قابل تغییر هستن
من فکر کردم بلدم. بلدم که وانمود کنم. 
اما انگار اون شب، یه چیزی شکست. یه چیزی که احتمالا درست نمی‌شه، حداقل نه به این زودی. دلم نشکسته، نه، نمی‌دونم چیه که خرد شده و وجودم رو خرده‌شیشه پر کرده. اما هرچه‌قدر هم که بگم و بخندم و تشکر کنم و تعریف کنم، اون چیزی که خرد شده انگار قرار نیست برگرده. من خوبم. من خوبم. من خوبم. 
+تو هم همین‌طور، می‌شه محض رضای خدا دست از وانمود به شناختن من برداری؟ تو هیچی راجع به من نمی‌دونی، هیچی. علاقه‌ای هم ندارم ک
پدر من پارسال مرد. مادرم می‌گه بهترین کار اینه که وانمود کنم هیچ وقت دوستش نداشتم و اون هم هیچوقت دوستم نداشته. اون وقت دیگه حالم بد نمیشه.گفتم: این کار رو میکنی؟آره.فایده‌ای داره؟فکر کنم آره.مادرم میگه باید وانمود کنیم اصلا نبوده، باید فکر کنم چیزهایی که ازش یادم میاد همه‌اش خواب و خیاله.فایده‌ای داره؟فکر کنم آره. گاهی مطمئن نیستم چیزی که ازش یادمه واقعیته یا خیال. تو هم باید امتحان کنی. ضرر نداره که.
بندبازان/ دیوید آلموند/ ترجمه شهلا انت
شاید یه عده هنوز خجالت بکشن از گفتنش. یا یه عده احساس
کنن واقعاً بزرگ شدن. یا یه عده مخالف باشن با این کار یا یه عده واقعا
بزرگ شده باشن!
ولی نمیدونم از کی و از کجا یاد
گرفتم با خودم صادق باشم و طور دیگه ای وانمود کردن، اسمش بزرگ شدن نیست. لااقل برا من. یاد گرفتم اینکه سوزن بزنم به بادکنک دلم و مستقیم سوت بکشم
و خالی شم و بگم که فلان نقطه ضعف رو دارم، خیلی بهتر از اینه که به همون
حالتِ باد کرده، رفتارایی رو نشون بدم که داد میزنن اون نقطه ضعف رو د
همه چیز عادی می شود. یا لااقل من سعی می کنم اینطور‌ وانمود کنم. سعی میکنم برایم مهم نباشد در زندگیش چه خبر است. یا اینکه من تنها شده ام. سعی میکنم انقدر دورم را با پسر شلوغ کنم که به خودم ثابت کنم به او نیاز ندارم. ولی راستش را بگویم، هر روز صبح که بیدار می شوم یک لحظه به این فکر میکنم که دیگر نیست، و خیلی برایم غیر قابل باور است.
کسی که من هستم، کدومه؟اونی که خودم فکر می کنم هستم؟
اونی که بقیه می بینن؟
اونی که بعضیا می بینن؟
یا شاید اونی که هیچ کس نمی بینه، حتی خودم؟
هنوز دارم با خودم کلنجار می رم. واقعا "من" کیه؟
تو کتاب مطالعات پارسال نوشته بود که خصوصیات ظاهری مون هم جزئی از هویتمون هستن. ممکنه تغییر کنن، اما ما همونیم. به نظرم منطقی نیست. مثل این می مونه که بگیم سیب گرده. اما ممکنه یه چیزی گرد نباشه، ولی هنوز سیب باشه. نمی دونم چه جوری منظورمو برسونم. سولویگ لاغره. این
ارزش بعضی چیزا با به زبون آوردنش از بین می‌ره. این آخرِ بدبخت بودنه که به کسی بگی گاهی حالم رو بپرس.همیشه دیدن یه پیام ناگهانی، شنیدن یه سلام بی‌هوا، از آدمی که انتظارش رو می‌کشی، می‌تونه حال و روزت رو عوض کنه.گاهی آدم، خودش رو گم و گور می‌کنه، فقط به این امید که یه نفرِ «مشخص» سراغش رو بگیره. بر خلاف تصور، خوشحال کردن آدمِ غمگین خیلی سخت نیست، فقط کافیه وانمود کنی به یادش هستی.
دو سال پیش هم رییس دانشگاه وقت، خلاقیت به خرج داده بود و با اعضای گروه ها به صورت جداگانه جلسه تشکیل می داد و نقطه نظراتشون رو شنود می کرد
اونوقت زمان جلسه کی بود؟؟
عد تو ماه رمضون :/
یعنی گذشته از این که؛
 طبق معمول تو جلسه ما گفتیم و رییس هم وانمود کرد که شنیده ولی مثل همیشه، هیچ خبری از جامه عمل پوشیدن هیچکدوم از پیشنهادات ما و قدمی در راستای کاستن ی کدوم از دغدغه های ما نبود
مهم تر از همه اینا این که:
ماه رمضون بود
و ما حتی نتونستیم یک موز برد
حجت‌الاسلام حسن روحانی در مراسم بهره برداری از «ترمینال-گالری سلام» فرودگاه امام خمینی (ره) گفت: امروز روز فرخنده‌ای است، زیرا در شرایطی که دشمنان می‌خواهند وانمود کنند ایران نمی‌تواند توسعه و پیشرفت داشته باشد، علیرغم میل آنها ما شاهد تحرک تازه در اقتصاد کشور عزیزمان ایران هستیم.
ادامه مطلب
اول اینکه اینجا شبیه بلاگفا نیست  و من گیج شدم. دوم اینکه دوست دارم حرف بزنم ولی فقط میتونم جملات غیر مرتبط بهم بسازم. سوم اینکه خب کی یه ساعت بعد ساختن وبلاگش چندتا پست میذاره. چهارم اینکه من خیلی خیلی مضطربم و برای همین دارم انقدر چرت میگم. خدایا. من خیلی استرس دارم. میدونی چند روز پیش نوشته بودم اضطراب بدترین حس منه. یعنی خب من میتونم ناراحت باشم و غذا بخورم، گریه کنم و درس بخونم، خجالت بکشم و حرف بزنم ولی وقتی استرس دارم فقط زیر پتو دراز میک
از قرار معلوم قرنطینه و تعطیلی دانشگاه حالا حالا ها سرجاشه!!
میانترما که از ۱۷ خرداد تا آخر تیر به صورت آنلاین و کلاسای عملی به صورت فشرده در مرداد و پایان ترما هم به صورت حضوری همون مرداد
ترم آینده هم همچنان دانشگاه تعطیله و به صورت مجازیه =(( آخرش دکتر بیسواد نشیم صلواااات!!
چقدر دلم تنگ شده واسه اوایل ترم ۲
میخواستم ترم ۱ رو فراموش کنم و وانمود کنم ترم یک از ۲۶ بهمن شروع میشه ولی چقدر حیف شد =((
نیمی از نگرانی ها و اضطراب های ما مربوط به نظر دیگران است، بنظر من نظر دیگران تصوری خام یا یک وهم است که هر لحظه می‌تواند تغییر کند.نظر دیگران به نخی بند است و ما را برده ی آنان می کند. برده ی نظراتشان و بدتر، برده ‌ی آنچه وانمود می‌ کنند به نظرشان می‌ رسد.
میشود لحظه ای خصوصی تر فکر کرد
به لحظه ی خداحافظی
حتما رفتن های آخرِ شب حال و هوای دیگری دارد...
مثلا تو فکر میکنی قبل رفتن که همه خواب هستند چایی بگذاری و شاید بهانه ای باشد که چند لحظه ای کنار هم بنشینید..
معمولا اینطور وقت ها مرد ها از زمان برگشتنشان حرف میزنند...به اینکه قول میدهند طولانی نباشد..چشم به هم زدنی سفر تمام میشود..
اما تو بازهم آرام نمیگیری...
حتما قبل اینکه ساکش را ببندی مطمئن میشوی که همه چیز را گذاشته ای اما باز خیالت راحت نمیشود.
میتوان خیلی راحت خاطرات آدم های ساده را تغییر داد.
اگر چندبار زیر گوششان دروغی بخوانی و وانمود کنی که حقیقت همان است که تو میگویی، خاطراتشان را ( فقط به خاطر تو ) عوض می کنند، اشک هایشان را به دست فراموشی سپرده، رنج هایی که کشیده اند را به دست باد می سپارند و همان تصویری را در ذهنشان می سازند که تو میخواهی.
آدم های ساده را خیلی راحت می توان گول زد.
مایه اش یک زبان چرب و نرم است که خامشان کند و تا ابد مریدت شوند.
و چه قدر این آدم های ساده زیادند. آدم
 *چهار نون راهگشا برای رابطه خوب و ایجاد آرامش که باید به آن توجه داشت:* *نبین* *نگو* *نشنو* *نپرس* *درچه مواردی ،چگونه؟* *یکم = نبین* *۱- عیب مردم را نبین* *۲- مسائل جزئی در زندگی خانوادگی را نبین* *۳-کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام میدهی نبین* *۴-گاهی باید وانمود کنی که ندیدی (اصل تغافل)* *دوم = نگو* *۱- هرچه شنیدی نگو* *۲-به کسی که حرفت در او تاثیر ندارد نگو*
ادامه مطلب
 
«نیمی از نگرانی ها و اضطراب های ما مربوط به نظر دیگران است... ما باید این خار را از بدن خود بیرون بکشیم».نظر دیگران تصوری خام یا یک وهم است که هر لحظه می‌تواند تغییر کند.نظر دیگران به نخی بند است و ما را برده آنان می کند. برده نظراتشان و بدتر، برده ‌آنچه وانمود می‌ کنند به نظرشان می‌ رسد. درمان شوپنهاور#اروین_د_یالوم
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «شهادت حاج قاسم سلیمانی، زنده بودن انقلاب در کشور ما را به رخ همه‌ی دنیا کشید. عدّه‌ای میخواستند وانمود کنند که انقلاب در ایران از بین رفته است، مرده است، تمام شده  امّا شهادت او نشان داد که انقلاب زنده است.» ۱۳۹۸/۱۰/۲۷
مطلبی رو چند روز پیش پست کردم و به واسطه عذاب وجدان لحظه ای پاکش کردم. جالب اینکه تو همون لحظه کوتاه یه نفر لایکش کرد. اما سیر اتفاقات این چند وقت باعث شد بفهمم عذاب وجدانم بی دلیل نیست و کاملن حق دارم که همچین چیزی رو حس کنم. اینکه مدتی میشه به طرز عجیبی به ناراحتی و اندوه دیگران اهمیت نمیدم و بعد ازینهمه، حتا نمیتونم وانمود کنم برام مهمه. تو پست قبلی نوشته بودم اگه سمانه چهار پنج سال پیش بود، باید به این حالت بی حسی و خودخواهی که الان دارم افت
امروزه بعضی از خانواده ها این مشکل را درخانواده دارند که همسرشون به سیگار یا مواد اعتیاد دارد و از این مشکل ناراحت اند و بسیار رنج میبرند و روز به روز در زندگی ناامید تر و بی انگیزه تر میشوند.
شما باید همون اول که میخواستید بایکدیگر ازدواج کنید باید این موضوع را جدی میگرفتید و یا اگرهم میگفتید که همسرمان از ما پنهان کرده بود باید بیشتر راجب به همسرتون تحقیق میکردید و تحقیقاتتون را گسترده تر میکردید اما حالا که این کار را انجام نداده اید باید
میگفتن توقعم از دوستی زیاد بوده. زیاده. آره که بود. سیزده سال تو چندصدتا کتاب دنبال واژه دوست گشته بودم. ورق زده بودم و خیال پردازی کرده بودم. یه موجود پرفکت ساخته بودم و تو! تو! توی لعنتی که الان ازم متنفری از خدات بود که اون باشی. پس وانمود کردی که بودی و وقتی ماسکت شکست هردومون شکست خوردیم. وقتی سعی کردیم خورده هاش رو جمع کنیم دستامون زخمی شد. زانو زدم جلوشون و سعی کردم جمعشون کنم وقتی داشتی سرم داد میزدی و ملامتم میکردی. اخرم یه لگد زدی به همش
مسائل روز کشور و جامعه را هر روز می‌بینم، اما مجبورم برخی اوقات آبکی بنویسم و وانمود کنم: همه چیز خوب و گل‌وبلبل است!
قوانین وبلاگ‌نویسی هیچ وقت روشن و شفاف نیست که بدانیم خطوط قرمز انتقاد و مطالبه‌گری تا کجا هست که اگر چیزی نوشتیم، مصداق برچسب خوردن‌های ناجور! و خدای نخواسته چوب در آستین کردنمان نشود!
به خودم قول داده بودم در مورد هر موضوعی دو پاراگراف بنویسم، اما نمی‌دونم در این مورد می‌تونم اصلا بیشتر از یک جمله بنویسم یا نه.
ما وقتی که خیلی کوچیکیم- شاید مثلا تا پنج سالگی- فکر می‌کنیم توان هر کاری رو داریم- فکر می‌کنیم همه‌توانیم. برای ما نمیشه معنی نداره، باید بشه چون ما می‌خوایم.
اما امان از وقتی که ما بخوایم و نشه: لایه لایه انکار می‌تراشم و خودمون میریم اون وسط می‌شینیم و وانمود می‌کنیم که ما درد نمی‌کشیم. وانمود می‌کنیم همه چی
حیطه حل مسئله در کودکان 4 ونیم ساله
پیش از پاسخ دادن مطمئن شوید که هر فعالیت را در مورد فرزندتان مشاهده یا تجربه کرده اید .١- زمانی که یک شی را به کودک نشان می دهید و می گویید"این چه رنگیه؟"
آیا اوپنج رنگ مختلف مثل قرمز ، آبی ،زرد،سیاه(مشکی)،سفید یا صورتی را نام می برد؟
تنها در صورتی که کودک نام پنج رنگ را به صورت صحیح بکار برد،پاسخ "بله" را علامت بزنید .٢-آیا کودک با پوشیدن لباس های دیگران و "ادا درآوردن" وانمود می کند کسی یا چیزدیگری است؟
برای مث
بعد عمری پا شدم رفتم کلاس زبان آخرش این شد ! 
معلمه یه طوری رفتار می کنه که انگار من اصلا وجود ندارم 
من واقعا می خواستم تو کلاس شرکت کنم , به سوال ها جواب می دادم,سعی می کردم حرف بزنم 
اما انگار من اضافی ام 
امروز از بس دستم رو بالا بردم برای جواب دادن که خسته شدم 
نمی خواد من حرف بزنم 
با اینکه ردیف اول می شینم وانمود می کنه منو نمی بینه 
جلسات قبل هم که هنوز ممنوع الصحبت نشده بودم یه اشتباه جزیی هم داشتم میزد تو حرفم 
در حالی که برای بقیه ی کلا
همان‌جور که هستی باش و وانمود نکن شخص دیگری هستی. خودت باش، حتی اگر خود واقعی‌ات به‌نظر دیگران عجیب است.خجالت نکش اگر به‌جای تماشای فیلم‌های جدید هالیوودی، هنوز طرفدار
انیمیشن‌های دیزنی هستی یا اگر هنوز هم مشتاقانه پشت ویترین اسباب‌بازی
فروشی می‌ایستی و عروسک‌ها را تماشا می‌کنی.خودت باش نه آن‌چه دیگران هستند. از این‌که هنوز به اسب تک‌شاخ و فرشته‌ی نجات اعتقاد داری شرمنده نباش.به ندای درونی‌ات گوش کن. همانی باش که آفریده شده‌ای
بعد از چند هفته اصرار من، همسر بعد از چکاپ دستمان را میگیرد و با هزار بدبختیِ ترافیک و جای پارک و دوندگی و وای دیر میشه، میرسیم به سانس ساعت ده و ۵۰ دقیقه. البته با چند دقیقه تاخیر. همسر دل خوشی از فیلم‌های ایرانی ندارد و این بار هم با روی گشاده به خاطر من می‌آید. چکارکنم که سینما بدون حضرتش به من نمی چسبد وگرنه با رفقا می‌رفتم.  می نشینیم به تماشا و فیلم هی جلو می‌رود و من هی توی دلم حرص میخورم که لااقل این بار فکر میکردم فیلم طوری باشد که او ه
"جاش" میگفت بدم میاد از این آدمای الکی خوش...
ولی گاهی فکر میکنم، نه تنها الکی خوشی، بلکه حداقل وانمودش هم بد نیست...









متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
اکثر آدما دچار نوعی مرضن
اصرار میکنن بیان تو زندگیت
اصرار میکنن که بمونن
و بعد مدام آزارت میدن
از مواضع خودشون بهیچ وجه حاضر نیستن پایین بیان اما انتظار دارن تو خیلی از ارزشهاتو زیر پا بذاری به خاطرشون!!
حالا این خاطر معلوم نیست تا کی قراره باشه اصلا؟؟!!
طوری وانمود میکنن که فقط خودشون درد کشیدن یا گرفتاری دارن و اون گرفتاریا هم خیلی بزرگن و میخوان تمام غم و غصه هاشونو رو سر شما خراب کنن و شما هم باید هرطوری و به هر قیمتی شده حالشونو خوب کنین.
وایسادم کنار در فست فودی و وانمود کردم دارم با گوشی کار می کنم.- یه تیکه مرغ بندازیم واسه اش؟+ خَری ها! آخه کی به گربه غذا می ده؟! گربه باید آشغال بخوره! باید سرش رو بکنه توی جوب و هرچی گیرش اومد بکنه توی شکمش!از جاش بلند شد و یه خورده مرغ گرفت توی دست چپش تا در رو باز کنه و بندازه بیرون. رفیقش لباسش رو کشید و گفت: نمی خواد حالا حامی حیوانات باشی. من و تو باید غذا بخوریم که هر روز مثل سگ داریم کار می کنیم.- گشنگی انسان و حیوون نمی شناسه! گشنه که باشی، ا
زمانی که یونانیان پس از ده سال محاصره قلعه تروا نتوانستند آن را به تصاحب آورند اسبی چوبین و میان تهی ساختند و بسیاری از جنگجویانشان در درون آن پنهان شدند سپس یونانیان این اسب چوبین را در کرانه تروا رها کردند و وانمود کردند که می‌خواهند به محاصره پایان دهند، چیزی نگذشت که اهالی تروآ اسب چوبی را به عنوان غنیمت جنگی به قلعه آوردند سپس جنگجویان یونانی در تاریکی شب از شکم اسب بیرون آمدند و دروازه ی شهر را گشودند تا تمامی ارتششان به داخل قلعه نفو
 
روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید.آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد.
پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت.
اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردا
گیر کرده تو دلم که بگم از ام شهرآشوب متنفرم و هیچوقت نبخشیدمش 
و بیشتر بدم اومد چون فکر کرد چون شوهر کرده و زاییده پس برتره و حق داره هرچی به ذهن کثیفش و دهن ....ش رسید بهم بگه و فکر کن که کوچیکتره! 
و از خودم ناراحتم چون اون ع ن یی جوری وانمود کرد که خودمم هوا ورم داشت نکنه تقصیر منه و اومدم تو وبم پست حلالیت گذاشتم و اوشون چی کار کرده بود؟ در وبشو تخته کرده بود رفته بود طاقچه بالا گذاشته بود و یکی هم اومده بود تو خصوصی منو زیر شکنجه روحی گذاشته بو
بعضی وقتها انسانها عجیب تبدیل به گاو میشوند. و معمولا مرور زمان است که این موضوع را آشکار میکند. این گونه از گاوها معمولا چشمانشان را روی دریا میبندند و برای شیرجه زدن به سمت فاضلاب میروند. معمولا برای تحریک کردن حسادت شیر، میروند با کرکس برنامه‌ی دوستی میریزند. این گونه گاوها علاقه‌ی شدیدی به قلقلک دادن رگ غیرت دیگران و بازی کردن با غرور آنها دارند و از این کار لذت میبرند.امروز داشتم با ماه صحبت میکردم. او که خودش برای من انسانی خاص بود به
به دعوت نبات خدا 
 
ضمن اینکه از ایشون بابت دعوتشون تشکر می کنم . میریم سراغ ده کار:
1- یاد گیری غواصی وشنا کردن زیر آب واز منظره زیر دریا لذت بردنه 
2- اینکه یه شخص معروف بشم منتهی معروف ناشناس چرا که وقتی مخفی باشم زندگی خودمو میکنم و مجبور نیستم اونجوری که نیستم وانمود کنم
و راحت واسه خودم زندگی کنم و معروفیتمم دارم .( البته شاید محقق نشه وتلاشمو میکنم )
3- ایران گردی 
4- آموزش تیر اندازی رو یاد بگیرم 
5- فیلم هایی رو که دوست دارم ببینم وهنوز ندید
زندگی به یه جایی میرسه که دیگه حوصله طفره رفتن، مراعات نمودن و وانمود کردن رو نداری... اونجاست که فکر میکنی واقعا اصلا لازم بود یه چیزایی رو هی دید و ناراحت شد، ولی انقدر تحمل کرد که به حتی بالاتر از اینجات برسه؟!! اصلا لازم بود هی از این مسیر غلط رد بشی و بگی درست میشه، بگی همه‌جا همین طوره و غیره...اونجاست که پاک‌کنت رو برمیداری و با خودت، آدما و اشیا صادق تر میشی... اونجاست که میگی باید اون جمله ی «پنج شنبه های بیمار» رو از قفسه کتاب خوابگاه پا
میخوای راستشو بدونی ?من ازین لحظه ،ازین آدم ، ازین کشور ، ازین آدما، ازین زندگی ، ازین بسته بودن ، ازین قفس ، ازین جدا بودن ، ازین به حساب نیومدن ، ازین چشمایی که میبینم ، ازین صداها ، ازین نرو ،نبین ، نخون ،نکنا ، از سخنرانی ، از سخنرانی ، از سخنرانی، از جمله ی دوستت دارم، از دلم برات تنگ شده ها ،از دلم برات تنگ نمیشه ها،از دلم برات تنگ میشه ها ، از تلقین تفاله ی فکر متعفن دیگران ، از تقلید، از ادا درآوردن ، از نقش بازی کردن،ازفکر متعفن دیگران ،
 
نیمی از نگرانی ها و اضطراب های ما مربوط به « نظر دیگران » است ، ما باید این خار را از بدن خود بیرون بکشیم !نظر دیگران ، تصوری خام یا یک وهم است که هر لحظه می‌تواند تغییر کند . نظر دیگران به نخی بند است و ما را برده ی آنان می کند ؛ برده ی نظراتشان و بدتر ، برده ‌ی آنچه وانمود می‌ کنند به نظرشان می‌ رسد !
#اروین_د_یالوم
امشب به زور خودم ُ کشوندم پای ورزش. مطمئن بودم یه چیزی روی شونه‌هام نشسته و پام ُ سنگین می‌کنه. از اون وقتایی نبود که روانشناسان می‌گن خلاف نظر اون غول روی کول‌تون رفتار کنید. چون اون موضوع افسردگی نبود. 
توی یوتیوب دنبال ویدیو در مورد سرطان می‌گشتم واسه زیرنویس زدن، به صفحه‌ی دختری برخوردم که از سال پیش سابسکرایب‌ش کرده بودم. اون موقع آخرین ویدیویی که ازش دیده‌بودم، گریه می‌کرد و می‌گفت سرطان‌‌ش برگشته، امسال دیدم که یک‌سال گذشته ا
من یک عدد مادربزرگ دارم که نه تنها تو آزربایجان متولد شده بلکه 99.9 درصد از زندگی ش رو اون جا گذرونده
حالا چند روزی مهمون ماست تو تهران..این مادربزرگ من سواد نداره و یه کلمه هم فارسی بلد نیست.
 
این چند روزی رو که خونه ماست رو شب ها میشینه با مادرم سریال ستایش رو می بینه....کسی تا حالا سیر داستان فیلم رو براش توضیح نداده اصلا فصل های قبلش رو هم ندیده و مهم تر ازهمه فیلم رو هم کسی براش ترجمه نمیکنه اصلا ولی..
 
تمام جزئیات فیلم رو میدونه همه چی رو کامل
سلام.
این نوشته ها و مطالب وبلاگ قبلیم، تو اینترنت وول می زنن. می لولن و هستن و وقتی یادم بره وبلاگ داشته ام یا بمیرم، روشون خاک می خوره مثل یه صندوقچه ی قدیمی.
دیشب ل اینجا بود. وقتی بهم رسیدیم، هر دو اصبانی بودیم. اون اصبانی از شلوغی قطار و روز پر کارش، من غمگین و عصبانی از ظعف کاریم و رفتار ل که وانمود کرد روزمره اش جدی تر و پر کار تره تا روز مره ی من.
امروز که رفت، خواستم نامه ی انگیزه ام را بنویسم برای دانمارک تا درخواست بورسیه کنم. سه خط نوشتم
داستان : قسمت 18 کرگدن درخصوص رها بوده (سارا بهرامی) که با همراهی دوستانش توانست نوید (مصطفی زمانی) را پیدا کند اما متوجه شد که او هیچوقت آن چیزی که وانمود می‌کرده نبود. نوید بخاطر بدهی خواهرش نازنین (ستاره پسیانی) مجبور شده با ونوشه معامله‌ای کند که باعث خیانت به دوستانش می‌گردد.
بازیگران : بانیپال شومون, هدی زین‌العابدین, الهام کردا, مصطفی زمانی, سارا بهرامی, ستاره پسیانی, پانته‌آ پناهی‌ها, کاظم سیاحی.
 
دانلود در ادامه مطلب
ادامه مطلب
یک موجوداتی توی دنیا وجود دارن به اسم : دانشجویِ مذکرِ دختر-ندیده.
این موجودات عملکرد غریبی دارند.
یعنی شما مثلا ممکنه شما به صورت کاملا اتفاقی و درحالی که دیرتون شده، سوار یک تاکسی بشید که قراره جلوی در دانشگاه پیاده تون کنه و از قضا کنار شما یکی از همین موجودات نشسته باشه.
شما هم از همه جا بیخبر، خیلی casual - وار و با ولوم نسبتا آهسته ازش میپرسین که کرایه چنده؟ و طرف به طور خیلی جدی ( درحالی که سعی میکنه وانمود کنه صدای شما رو نشنیده، به کوه های
من همین هستم که هستم. وانمود نمی کنم به چیز دیگری بودن. به آدم ها محبت می کنم، حتی اگر در رابطه با دوستانی فراموش می شوم. حتی اگر خاک می خورم و دفن می شوم، ذره ای نمی گذارم طاقچه ی دلم غبار بگیرد از آدمها... بزرگ شده ام! بله، نشانه ی بزرگ سالی است که در برابر فراموشی و بی تفاوتی، رنج نمی کشیم...
امروز که تلفن را بر می داشتم تا از کسی خبری بگیرم، راستش، از خود خجالت کشیدم. همیشه من بودم که دنبال برقراری هر گفت و گویی بوده. من تماس گرفته ام، من پیام داده
می‌فرمایند که:«تو فقط وقتی به خواسته‌های خانواده‌ت اهمیت میدی که خواسته‌های اونا در جهت خواسته‌های خودت باشه. در واقع تو چارچوب ذهنی‌ای که برای خودت ساختی، خانواده هیچ جایگاهی نداره، مگر این که به واسطه‌ش به خواسته‌های خودت برسی» بعد در ادامه می‌فرمایند که:«تو آدم خیلی قانعی هستی و من هیچ وقت ندیدم خواسته‌ی زیادی از خانواده‌ت داشته باشی.» و بعد از مطرح کردن چند تا موضوع دیگه ادامه می‌دهند:«تو هنوز هم بابت اون موضوع ناراحتی و حالت و
سلام به همه عزیزان خانواده برتری ...
من حدود 1 سال و خورده ای میشه که خانواده برتر رو میشناسم و روزی بین 3 تا 5 بار میام اینجا تا از مطالب عزیزان استفاده کنم. من رضا هستم و احتمالا کسی منو نشناسه چون زیاد اینجا کامنت نمیذارم.
مشکلی که بهش برخوردم اینه که ممکنه به زودی ها ازدواج کنم و البته تمام معیارام رو که زیر و رو کردم دیدم یه معیار عجیب دارم و هر چی سعی میکنم وانمود کنم مهم نیست نمیشه ...
من برام خیلی مهمه که همسرم یه آشپز خیلی درجه یک باشه که بت
1.دخترخاله ام میخواست واسه بچه هاش بازی فکری بخره.گرون هم بودن.ده دوازده تا بزرگسال جمع شده بودیم دور غرفه ی بازی و داشتیم با اسباب بازی ها بازی می کردیم و دستورالعمل هاشون رو میخوندیم تا بالاخره یه بازی رو انتخاب کرد.فکر کنم فروشنده بعد از رفتن مون نفس راحت کشید.2.قبلش رفته بودیم سینما و یه فیلم دیده بودیم که واسه بچه های 4 ساله مناسب بود.چرا روی پوستر فیلم ها برچسب رده ی سنی نمیزنن خب؟3.مسافرت بودم و کلا یادم رفته بود کاپشنم رو با خودم بردارم و
سر کلاس ۱۲ تجربی بودم و مشغول درس دادن که معاون وارد کلاس شد و از من اجازه خواست چند دقیقه زمان کلاس را به او اختصاص دهم تا با دیدن ناخن بچه ها نمره ی انضباط بچه ها را بدهد! دانش آموزان غافلگیر شدند و هیچ راه فراری نداشتند. برخی علاوه بر ناخن بلند داشتن، لاک جیغ هم زده بودند‌.
معاون ردیف کنار دیوار را چک کرد. در این بین زهرا از دانش آموزان خوب کلاس برای اینکه معاون گیر به ناخنهای بلندش ندهد با ایما و اشاره از من اجازه خواست تا از کلاس خارج شود. ص
بسم الله الرحمن الرحیم
 
صفحه تاریخ پهلوی در اینستاگرام با انتشار عکس نوشتی با عنوان " آیت الله مدرس و رضا خان کند ذهن" نوشت:
"مدرس نماینده با شهامتی که تا دوره ششم قانونگذاری آراء درجه نخست تهران به وی تعلق داشت در پایان انتخابات دوره هفتم، چنین وانمود کردند که حتی یک رای هم در صندوق به نام وی نبوده، که خوانده شود. وی ضمن نطق مبسوطی که راجع به انتخابات دوره هفتم ایراد کرد، اظهار داشت: اگر باور کنیم که تمام مردم تهران به من رای ندادند، ولی خودم
بابابزرگم خان روستا بود. یه روز که با هم تنها بودیم، داستان اسلحه‌اش که به زور ازش گرفته بودن رو برام تعریف کرد. گفت بعد انقلاب هرچی اسلحه بود جمع می‌کردن، خان و غیر خان هم فرقی نمی‌کرد براشون، من هم یه اسلحه دست‌سازِ قدیمی خوشگل داشتم که باید می‌دادمش می‌رفت. گذاشته بودمش توو گنجه توو زیرزمین خونه، یه جورهایی گنج زندگیم بود. هرازگاهی می‌رفتم و اسلحله‌ام رو برمی‌داشتم و تمیزش می‌کردم، بعد باهاش سقف و کف و دیوارهای زیرزمین رو هدف می‌گ
آخرین باری که با حال آشفته‌م باهاش حرف زدم بهم گفت:
امیدوارم روزی انقدر حالت خوب بشه که به حال این روزات و اشتباهاتت بخندی. 
عینا همین جمله رو گفت.
امروز، حال بهتری دارم. پیام‌های پنج ماه گذشته‌م با یکی از دوستای مشترکمون رو می‌خوندم و فهمیدم خیلی ساده دچار بدگویی بعد از تموم شدن یک رابطه عاطفی شدم. با وجود اینکه شرایط خاصی داشتم، به خودم اجازه ندادم روی اشتباهم سرپوش بذارم: از کاری که کردم پشیمونم ولی می‌تونم بفهمم چرا این کارو کردم. می‌ت
برای دانلود فیلم ترانه ای عاشقانه برایم بخوان با لینک مستقیم همین الان
کلیک کرده و از دیدن این فیلم زیبا نهایت استفاده را ببرید
ترانه ای عاشقانه فیلمی جذاب است
و سکانس های جذابی دارد
در این فیلم نوع برخورد بازیگران با یکدیگر متفاوت است
متفاوت از این جهت که زیر بار زور نروند
و نسبت به هم بی تفاوت نباشند
فیلم زیبای یک ترانه ی عاشقانه حسی متفاوت را القا میکند
و به مخاطب وانمود می کند که نباید دشوار فکر کنیم
بگذریم 
این فیلم در ترکیه ساخته می شو
یه قسمتی از فرهنگ ایرانی بودن هست که واقعا مسخرس. به نام لاپوشونی کردن.
مثل احمقا وانمود کردن به اینکه همچی چقدر خوبه.
مثلا یارو پست گذاشته با چادرش که ادم باید جوری زندگی کنه که بودنش چیزی به این دنیا اضافه کنه و هر خر و الاغی رو هر چقدر که منفور بوده فالو کزده و اینا. خب بخش مذهبی بالاشهری شهر ما معمولا اینشکلین.
من از یسریا خوشم نمیاد. میدونم دردشر درست کنن آزار دهنده هستن و مریض روانین. خب قطعا اونا رو فالو نمیکنم و خودشونم جر بدن طرف شون نمی
اول فکر می‌کردم خیلی خوب و دقیق دوروبری‌هام رو می‌شناسم و تا عمق مناسبی از افکارشون نفوذ دارم.
بعد نتیجه گرفتم نباید خیال کنم همه رو می‌شناسم و قبول کنم ممکنه آدما حیلی با اون چیزی که فکر می‌کنم فرق دارن.
حالا چی؟ حالا فکر می‌کنم اگه همه ذهنیتام رو معکوس و قرینه کنم، نتایجی که حاصل می‌شه خیلی به واقعیت نزدیکه.
هرچی بزرگتر می‌شم بیشتر می‌فهمم هنوز خیلی بچه موندم.
پ. ن. اول. از خوبیا بزرگ شدن هم اینه که می‌تونی عوض عقده‌های کودکیت رو دربیا
طرز تهیه ژله آبجو (سورپرایزی)ژله آبجو یه ژله سوپرایزی و جالبه که میتونید برای مهموناتون درست کنید و اونا رو شگفت زده کنید ! درست کردنش خیلی خیلی راحته ..
این یه ژله جالب و ساده واسه اذیت کردن مهمون بیچاره س !! اگه مذهبی باشه و بگین آب جو هست یا … میتونین وانمود کنین که میخواین رو سرش بریزین ! بدین ترتیب که:
در حرکتی ناگهانی لیوان رو روی سر مهمان عزیز کج میکنید…. مهمان جیغی زده و خود رو کمی جمع میکنه !! چشمهاش رو برای لحظه ای بسته و آماده ناسزا گفتن
ژله آبجو یه ژله سوپرایزی و جالبه که میتونید برای مهموناتون درست کنید و اونا رو شگفت زده کنید ! درست کردنش خیلی خیلی راحته ..
این یه ژله جالب و ساده واسه اذیت کردن مهمون بیچاره س !! اگه مذهبی باشه و بگین آب جو هست یا … میتونین وانمود کنین که میخواین رو سرش بریزین ! بدین ترتیب که:
در حرکتی ناگهانی لیوان رو روی سر مهمان عزیز کج میکنید…. مهمان جیغی زده و خود رو کمی جمع میکنه !! چشمهاش رو برای لحظه ای بسته و آماده ناسزا گفتن میشه !! بعد میبینه که خبری نیس
به یه چیزی پی بردم...
آدما نمیتونن تا ابد وانمود کنن ...تظاهر کنن...به چیزی که نیستن!به حسی که ندارن!
یه روزی ...یه جایی "تقش درمیاد!"
میگن جاهایی که پوسته زمین نازک تره ...با فعل و انفعالات هسته و گوشته زمین امکان آتش فشان زیاده...میگن جزیره هایی هستن که با همین آتش فشانا از دل اقیانوس بیرون میزنن...میگن پیوسته توی زمین جوش و خروشه...میگن مواد مذاب فقط راه واسه بروز پیدا نمیکنن...
منم میگم بعضیا مث من ...داریم تظاهر میکنیم همه چی آروم شده...و یهو ...یه جایی
صبح ساعت شیش از خواب بیدار می‌شی تا تمرینای ریاضی رو بنویسی. اصلا کی می‌دونست که تمرین ریاضی داریم؟
ابرا اومدن پایین. پایین پایین. تو ابرا راه می‌ری تا برسی به مدرسه. تیکه‌های کوچیک یخ می‌ریزن رو سر و صورتت. چه ناز، چه قشنگ. 
می‌رسی. حالا کی می‌دونست که می‌تونی هم عاشق ریاضی باشی و هم پنج بار یه سوال رو حل کنی و به نتیجه نرسی، چون هر بار به جای معکوس، عددا رو قرینه کردی. که می‌تونی هر بار چرت‌و‌پرت بنویس چون چشمات آلبالوگیلاس می‌چینن و من
طرز تهیه ژله آبجو (سورپرایزی)ژله آبجو یه ژله سوپرایزی و جالبه که میتونید برای مهموناتون درست کنید و اونا رو شگفت زده کنید ! درست کردنش خیلی خیلی راحته ..
این یه ژله جالب و ساده واسه اذیت کردن مهمون بیچاره س !! اگه مذهبی باشه و بگین آب جو هست یا … میتونین وانمود کنین که میخواین رو سرش بریزین ! بدین ترتیب که:
در حرکتی ناگهانی لیوان رو روی سر مهمان عزیز کج میکنید…. مهمان جیغی زده و خود رو کمی جمع میکنه !! چشمهاش رو برای لحظه ای بسته و آماده ناسزا گفتن
سلام سال تو مبارک ببخشید که دیر گفتم و بذارید پای درس خوندن واینا
* سال ۹۸ خیلی سال خوبی نبود شاید تعداد لبخند ها به ۸ نرسه ولی سعی خودمو میکنم که بکم
۱-هوا بوی بهشت میداد بزرگ ترین لذت دنیا از نظرم اون لحظه قدم زدن توی آون کوچه پس کوچه ها بود که بوی بهار نارنج میداد و با کسی که وقتی باهم میتوانم خودم باشم و حسابی درونم لبخند میزد
۲-پیدا کردن همین آدمی به عنوان دوست به موهوبت الهی بود و من یکی مثل خودمو پیدا کردم و آون لحظه خیلی خوب بود
۳-تو پانسی
تواناییهای کودکان 24 ماهه در حل مسئله
حیطه حل مسئله پیش از پاسخ دادن مطمئن شوید که هر فعالیت را در مورد فرزندتان مشاهده یا تجربه کرده اید .
 
١-پس از اینکه کودک می بیند که شما با مداد یا خودکار خطی از بالای کاغذ به
طرف پایین رسم می کنید،آیا با کشیدن خطی در هر جهت ،از شما تقلید می
کند؟در اینجا خط خطی کردن مدنظر نیست و پاسخ "بله" به
آن تعلق نخواهد گرفت.
 
٢-بدون اینکه نحوه انجام کار را نشان دهید آیا کودک برای بیرون انداختن چیزی به
اندازه نخود یا لوبی
خدا می داند چه قدر دلم برای عذرای قبلی تنگ شده ...
عذرا ای که مدت هاست در وجودم مرده ، همان عذرایی که قد تمام روزهای زندگی ام دلم برایش تنگ شده ، عذرایی که مینوشت ، میخندید، می خواند... این روزها از همه ی اینها دلسرد شده ، این روزها میخندد اما نه دیگر همچون گذشته...
همه میپندارند من عذرای گذشته ام اما حقیقت این است که عذرای کنونی نمیداند چرا،شاید فقط دارد وانمود میکند از همه چیز  دلسرد است و نسبت به همه چیز بی انگیزه ، اما میترسد از این همه دلسردی
من به دل دیوونم یاد دادمنترسه از تنهاییمن سی سال تنها بودممنو نترسون از تنهاییتو منو دوسم نداشتی آخر یه شب منو تنهام گذاشتیتو ناز کردی من منت کشیدم برای آشتیمن که جز تو کسیو ندارم ولی چرا تورم ندارمچرا تورم ندارم چرا تورم ندارم ...چه کاری با من نبودنت کرد چی مونده از تو به جز یه سردردتو کردی بهم پشت ببین دلم رو زد کشتغم تو بسه برام برای هفت پشت ...من وانمود کردم دردم نیومد اما درد پیرم کردبه چشماش چند روز خیرم کرد بعد رفت تحقیرم کردتو منو دوسم ن
به حقیقت یکی از دلگیرترین شباییه که تا حالا تجربه‌اش کردم.نمیدونم این خورشید چه نیرویی داره که دقیقا وقتی غروب میکنه کل انرژی هستی رو میبره با خودش...
شب دلگیریه واقعا...یکی از دوستام فارغ‌التحصیل میشه این ترم و میره،بعدشم میره سربازی انگار.پست خدافظی که گذاشت عجیب دلم گرفت.یه حساب سر انگشتی کردم و دیدم پنج یا شیش نفر دیگه هم هستن که امسال میرن،چند نفر از بهترین آدمایی که تازه باهاشون آشنا شده بودم و خاطرات خیلی خوبی داشتم باهاشون.
دل حرف من
ه. از خودم می‌پرسم که آیا واقعا دوره‌ی عشق‌های بی‌حساب و کتاب تموم شد؟ آیا سنِ مسابقه برای زودتر پول پیدا کردن و تاکسی رو حساب کردن، تموم شد؟ آیا روزایِ ست نبودن و وقتی که عجله دارین، برای کمک ظرفای خونه‌ش رو شستن؛ تموم شد؟
دیروز که نشسته‌بودم روی صندلی، اون‌پسره‌ی جدید توی ارکستر با ریش و سیبیلایِ تازه پر شده‌ش نگاهم می‌کرد، محتویات معده‌م به سمتِ دهنم هجوم میاورد و وانمود می‌کردم نمی‌بینمش و همه‌ی چیزایی که در برخورد با این موجود
این روزا حس میکنم کلمه ها میچسبن به دیواره های مغزم و بیرون نمیان. با این کاردک های مخصوص باید به جونشون بیفتم و از دیواره ها جداشون کنم و بریزشون داخل گلوم تا بلکه چندتا کلمه از دهنم بیرون بیاد.
و مامان همه اش فکر میکنه من ناراحتم و مدام ازم می پرسه ناراحتی؟ و من که دارم کم کم کنترلم رو از دست میدم با اخم جواب میدم نه ناراحت نیستم. و بعد از خودم متنفر میشم که چرا اینطوری جواب مامان رو دادم... 
 
کل تعطیلات بین دو ترم رو یا به صورت پارت تایم رفتم س
توانایی حل مسئله در کودکان 27 ماهه
کودکان در 27 ماهگی در توانایی حل مسئله دارای ویژگیهای خاصی هستند
اگر پاسخ شما به 50 یا بیش از 50 درصد موارد منفی بود حتما با متخصص گفتاردرمانی و کاردرمانی مرکز جامع گفتاردرمانی و کاردرمانی تبریز تماس بگیرید.
حیطه حل مسئله پیش از پاسخ دادن مطمئن شوید که هر فعالیت را در مورد فرزندتان مشاهده یا تجربه کرده اید .
 
١- آیا کودک وانمود می کند که اشیاء چیزهای دیگری هستند؟برای مثال ،آیا کودک یک
فنجان را روی گوشش گرفته و
پیشینه حمله نظامی به هواپیمای مسافری 
پس از اعلام رسمی ستاد کل نیرو‌های مسلح کشور مبنی بر خطای انسانی و شلیک موشک به هواپیمای اوکراینی، برخی رسانه‌های بیگانه و افراد مغرض با بزرگنمایی این حادثه تلاش کردند آن را به ابزاری برای تخریب نیرو‌های مسلح تبدیل کنند و اینگونه وانمود ساختند که اشتباه در چنین امری غیرممکن است. حال آنکه مروری گذرا بر حوادث رخ داده نشان می‌دهد که در نیم قرن اخیر بیش از ۴۰ مورد سقوط هواپیمای مسافربری بر سر شلیک نظامی
Conglomerate, my beloved queen!
Don't you worry 'bout a thing, I' ve got your back now, and I will never let go till the day I die. And even then, I will always be here with you, I will always be by your side. You know that, right? 
My love, don't let them make you small, they will never be able to bring you down. You are way stronger than any of them will ever be. 
Conglomerate, don't ever think that they are better than you, 'cause they're not. You are full of love, full of joy and anger and sorrow. You have everything anyone's ever felt throughout the history all to yourself; in your heart. You know better than anyone what it means to truely LIVE.
I know the stories you're keeping in your heart, I know the pain they are causing you. All those stories from the past and from the future.
  
دخترا خیلی نازک هستن حواستون بهشون باشه
از اون چیزی که وانمود میکنن نازک ترن
قلبشون پاکه و قهر میکنن و خودشونم نمیدونن
واسه چی قهر کردن و زود برمیگردن به حالت اولشون
              
                          لوس های باباتون روزتون مبارک
صبح با صدای تند پَرپَر و کشیده شدن ناخن های دو تا بچه قمری روی قرنیز پشت پنجره بیدار شدم، لابد سر دان هایی که قبلا ریخته بودم دعوای شان شده بود.  صدای خراشناک کارگذاشتن چند تیر آهن توسط کارگرها در ساختمان نیمه سازی که یکهو سر بر آورده می آمد آن یکی شان که با کلاه زرد آن بالا در طبقه ی چهارم ، پنجم ایستاده بود اگر نور کمتر می شد  می توانست من را ولو شده روی تختخوابم ببیند .با اینهمه ملحفه را کشیدم روی سرم و لنگ و پاچه ی لختم را پوشاندم . حس بدی ست ک
صبح با صدای تند پَرپَر و کشیده شدن ناخن های دو تا بچه قمری روی قرنیز پشت پنجره بیدار شدم، لابد سر دان هایی که قبلا ریخته بودم دعوای شان شده بود.  صدای خراشناک کارگذاشتن چند تیر آهن توسط کارگرها در ساختمان نیمه سازی که یکهو سر بر آورده می آمد آن یکی شان که با کلاه زرد آن بالا در طبقه ی چهارم و پنجم ایستاده بود اگر نور کمتر می شد  می توانست من را ولو شده روی تختخوابم ببیند .با اینهمه ملحفه را کشیدم روی سرم و لنگ و پاچه ی لختم را پوشاندم . حس بدی ست ک
✅‍ جوانمرد قصاب را می شناسید؟
*مترو تهران ایستگاهی دارد*
*به نام جوانمرد قصاب.*
این جوانمرد شهید:
۱. همیشه با وضو بود.
۲. می گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟
می گفت: الحمدلله. ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه.
۳. هیچ کس دو کفه ترازوی  عبدالحسین را مساوی ندیده بود. سمت گوشت، همیشه سنگین تر بود.
۴. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت می خواست عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت:
«برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست».
۵. وقتی می شناخت که مشتری فقیر است، نم
دانلود اهنگ جدید مهدی احمدوند + متن اهنگ به نام جنون با کیفیت ۱۲۸ 
متن آهنگ جنون از مهدی احمدوند
♭♬من به دل دیوونم یاد دادم نترسه از تنهاییمن سی سال تنها بودم منو نترسون از تنهایی♭♬تو منو دوسم نداشتی آخر یه شب منو تنهام گذاشتیتو ناز کردی من منت کشیدم برای آشتی♭♬من که جز تو کسیو ندارم ولی چرا تورم ندارمچرا تورم ندارم چرا تورم ندارم  ...♭♬چه کاری با من نبودنت کرد چی مونده از تو به جز یه سردرد♭♬تو کردی بهم پشت ببین دلم رو زد کشتغم تو بسه بر
پای تخته بودم و داشتم درس میدادم.
یهویی یکی از بچه ها از ته کلاس گفت : تیچر اجازه؟
گفتم : بله؟
گفت : تیچر یه مساله ای رو میخوام بگم. البته چیز خیلی بزرگی نیستا!! ولی خب یه سوسک اینجاست. میشه بیایین برش دارین؟ ولی فکر کنم مرده باشه ...
+++++
خب، باید بگم که من قطعا گزینه مناسبی برای برداشتن یک سوسک از روی زمین نبودم و نیستم!!
اصولا توی خونه این ته تغاریه که وظیفه خطیر مقابله با هجوم سوسک ها رو به عهده داره. یعنی اینطوری که من یهویی میبینیم یه سوسکی داره ا
سلام 
میخواستم بپرسم شما اگه یه آدمی که چند سال پیش باهاش ارتباط تون قطع شده، ناگهانی سر و کله ش پیدا بشه و اولش وانمود کنه دلش براتون تنگ شده، ولی بعدش معلوم بشه ازتون میخواد کاری براش انجام بدین چه جوری ردش میکنید که ناراحت نشه، فرض کنید به هر دلیلی مایل نیستین اون کاری که میگه رو انجام بدین. 
ببینید من 3 سال پیش به مدت 6 ماه یه جایی کار کردم و با یه دختری دوست بودم، اون جا بعد هر دومون تقریبا همزمان تسویه کردیم و اومدیم بیرون و دیگه همدیگه رو
انگار دیگه منو نمی‌بینی. انگار دیگه صدام رو نمی‌شنوی. انگار با خورده‌شیشه‌های رابطه‌مون تنهام گذاشتی تا بمیرم. من هنوز دارم با دستای زخمی جمعشون می‌کنم و تو دیگه نیستی که نشونت بدم. باد میاد. سردمه. تو لباسم جمع میشم و لبم رو‌ گاز می‌گیرم و می‌جوم. به پشت می‌افتم رو زمین و به تصویر مات ستاره‌ها خیره می‌شم. سایه کارهایی که برای دانشگاه باید می‌کردم رو افکارم افتاده و سنگینشون کرده ولی تمرکز کافی برای رسیدگی بهشون رو ندارم. گیجم و‌ نمی
سلام دوستان
دختری ۲۷ ساله هستم و شاغل، چند سال پیش درگیر یه پسری شدم و حس هم دو طرفه بود، اما درست وقتی رابطه مون داشت به اوج خودش میرسید متوجه خیانت اون آدم شدم و وقتی به روش آوردم به جای اینکه تلاش کنه قضیه رو درست کنه با لجبازیش کار رو بدتر کرد، یعنی اولش که مطرح کردم باهاش گارد گرفت منم رابطه رو با وجود علاقه ی زیادم تموم کردم، بعد ها متوجه شدن که اهل روابط متعدد بوده و فهمیدم انتظار وفاداری از این آدم رو نباید داشته باشم.
بعد چند ماه این پس
حیطه حل مسئله در کودکان 48 ماهه یا 4 ساله
پیش از پاسخ دادن مطمئن شوید که هر فعالیت را در مورد فرزندتان مشاهده یا تجربه کرده اید .
١- زمانی که یک شی را به کودک نشان می دهید و می گویید"این چه رنگیه؟"آیا اوپنج
رنگ مختلف مثل قرمز ، آبی ،زرد،سیاه(مشکی)،سفید یا صورتی را نام می برد؟ تنها در
صورتی که کودک نام پنج رنگ را به صورت صحیح بکار برد،پاسخ "بله" را علامت بزنید .
٢-آیا کودک با پوشیدن لباس های دیگران و "ادا درآوردن" وانمود می کند کسی یا چیز
دیگری است؟ بر
✅نکته طلایی چهاردهم: برخورد غیر مستقیم‌
⬅️رفتار ناپسندى که از فرزند خویش مى‌بینید به روى وى نیاورید زیرا گاهى اوقات باید تغافل نمود؛ یعنى وقتى والدین فهمیدند که فرزندشان، مرتکب کارى قبیح شده است، خود را به نداستن بزنند؛ اما سعى را بر آن دارند که به نحو خردمندانه‌اى این مشکل را برطرف کند.⬅️یکی از بهترین روش‌ها برای برخورد غیر مستقیم، استفاده از قصه و حکایت و داستان است.⬅️والدین باید با نقل یک قصه به کودک وانمود کنند که هر کس فلان کار
بسم الله الرحمن
الرحیم-نظریات شخصی است-جناب اقای وزیرامور خارجه المان در کنفرغنس مطبوعاتی بعضی
موارد صدایش ازته چاه می امد وروحیهاش راباخته بود وخبرنگاری سئوالی کرد که روحیه
پیدا کند از جمله  درباره اسرائیل ایشان
فرمودند که درباره اسرائیل سابقه تاریخی دارد-وقابل بحث نیست- خوب فلسطین سابقه
تاریخی -  ومذهبی دارد که جای بحث نیست-
اتفاقا قران مجید همین حرف را میزند که دوگوره موحدین وغیرموحدین- هردو اصولی
وبنیاد گرا میشود وخداوندمنان بین این
کمال پرهون روانشناس و مشاور درباره دروغ گویی کودکان و علت آن اظهار کرد: دروغ گویی دربین کودکان خردسال نیز تا حدودی شایع است و کودکان معمولاً در سن پیش دبستانی، بین دو تا چهار سال، دروغ گفتن را شروع می‌کنند.
این روانشناس بیان کرد: دروغ گفتن در کودکان خردسال به ندرت باعث نگرانی می‌شود، در حقیقت دروغ گفتن برای کودکان خردسال چیزی غیر عادی نیست و شواهد پژوهشی نشان داده است که این رفتار‌ها در واقع یک نقطه عطف مهم تحولی نیز محسوب می‌شود.
او ادامه
سلام
مطلبی که امروز میخوام ارائه بدم، مشکل جمعیت قابل توجهی از جهان ماست، چیزی که توی پسر ها بیشتر وجود داره اما تو دخترها هم دیده میشه و به سرعت در حال رشد هست، بریم ببینیم چیه؛
دیدید یه عده هستن، قبل اینکه با شما وارد رابطه بشن، خودشون رو عاشق تون جا میزنن؟، یا اگه دختر باشن، وانمود میکنن که خیلی بهتون میل دارن؟، هر کاری برای جلب توجه شما میکنن و در اغلب موارد هم انصافا جذابن. جذاب رفتاری، که ناخواسته روی ظاهر هم تاثیر میذاره. خلاصه یه د
 قبل از این که شروع کنم صادقانه اعتراف کنم که دوباره یک صدایی لعنتی می شوم که می گوید هی تو بد ترین نویسنده یی هستی که می شناسم اما اگر بازیگر بد نبود جایزه یی به نام تمشک طلایی خلق نمی شد 
یک دو سه بریم سراغ داستان 
روزی روزگاری بی خیال می خواستم بگویم چه قدر از شروع و پایان افسانه ها خوشم می اید به خصوص به خاطر پایان های خوشش،تا حالا شده که زندگی یک افسانه باشد یا خودت افسانه باشی 
خاطره یی که تعریف می کنم شبیه هیچ خاطره یی نیست که شنیدید چون
دانلود فیلم The Banker 2019
امتیاز : 7.0 از 10
کیفیت : Bluray 1080p
ژانر : درام
کارگردان : George Nolfi
ستارگان : Anthony Mackie, Nia Long, Nicholas Hoult, Samuel L. Jackson
سال : 2020
کشور : آمریکا
سازندگان : Brad Kane,Niceole R. Levy,George Nolfi,David Lewis Smith,David Lewis Smith,Stan Younger,Stan Younger
دو کارآفرین سیاهپوست به نام‌های برنارد گرت و جو موریس در طی دهه‌ی پنجاه میلادی سعی می‌کنند با استخدام یک مرد سفیدپوست به نام مت استینر از طبقه‌ی متوسط برای تشکیلات‌شان و تعلیم او برای وانمود کردن به ریاست کسب‌و‌کار آنها در
ماه‌ها از آخرین باری که افکارم را روی کاغذ ریخته‌ام یا حتی تایپ کرده‌ام می‌گذرد. دفترچه‌ی رز قرمزم جوری خالی مانده که انگار داستانم به پایان رسیده و تا ابد در شرایطی که آخرین بار درباره‌اش نوشته‌ام مانده‌ام. ستاره‌های وبلاگم روی هم انباشته شده‌اند و با اینکه دلم برای تک تک بلاگرهایی که دنبالشان کرده‌ام تنگ شده نمی‌توانم حتی یکی از ستاره ها را خاموش کنم و فکر اینکه در این مدت یکی از بلاگرهای محبوبم ناامید شده باشد و نوشتن را رها کرده
چقدر اینو دوست دارم احساس میکنم حرف دلمه... من عاشق اهنگ سیو میشم و تو موزیک ویدیو یک تیکه نوشته سیو می هی...
 
دارم کره ای یاد میگیرم
این طلسمو شکستم از هفتم هشتم میخواستم ژاپنی یغد بگیرم هر دفه گفتم اول انگلیسی بعد هر زبانی دلم خواست ولی من از انلگیسی بدم میاد و این باعث نفرتم از زبان شده دیکه بیخیال شدم کامل میخوام کره ای یاد بگیرم
 
امروز خیلی باشگاه حال داد اولش گفتند فردا تعطیلیم بعد جیغ انرژی گرفتم خیلی  بعد یکم از نظر خودم پیشرفت کردم چن
فرشته سیبیلو.
برای دومین بار گوشیمو گم کردم.
خانواده رفته بودن باغ، نمیدونم چی شد که یادشون رفته بود پمپ آب رو بزارن توی انباری.
لذا بنده مجبور شدم راه بیفتم برم سمت روستامون.
از راه رسیده و شام خورده و کمی استراحت کرده عزم رفتن با رفیق جانم را کردم. اومدم زنگ بزنم بهش دیدم گوشیم نیست.
گفتم یا خدا گوشیم کجاست؟ هرچی گشتم پیدا نشد. سریعا تلفن رو برداشتم و شمارمو گرفتم. ناگهان یه آقایی گفت بله؟!
در مدت کوتاهی آدرسشو گرفتم و طوری وانمود کردم که انگا
دانلود آهنگ یاسین ترکی دوست معمولی
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دوست معمولی * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , یاسین ترکی باشید.
دانلود آهنگ یاسین ترکی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Yasin Torki called Dooste Mamooli With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه یاسین ترکی به نام دوست معمولی
دفتر خاطره های تلخو بردار پاره کن بیا دلتنگیامو بردارو مچال کنفکر نبودنت منو میبره به جاهای بد خودمو بی
میپرسه: "میوه میخوره؟" سرمو تکون میدم میگم: "یه دونه پرتقال و چند تا دونه گوجه سبز." چند تا میوه میذاره تو ظرف و میاد. یه گریپفروت رو نصف میکنه و میگیره سمتم. رو مودش نیستم اما میوه ای نیست که تنهایی از پسش بر بیام پس جایگزین پرقالم میکنمش... هنوز با نصف گریپفروته درگیرم که نصف اناری که از خیلی وقت قبل تو یخچال بوده و امروز شانس اینو داشته که بالاخره شکسته بشه رو سمتم دراز میکنه.... اما من... فقط یه پرتقال فسقلی و چند تا دونه گوجه سبز میخواستم! از میوه
سلول های خاکستری قلبش/2
سلول های خاکستری قلبش/3
 قبل از این که شروع کنم صادقانه اعتراف کنم که دوباره یک صدایی لعنتی می شوم که می گوید هی تو بد ترین نویسنده یی هستی که می شناسم اما اگر بازیگر بد نبود جایزه یی به نام تمشک طلایی خلق نمی شد 
یک دو سه بریم سراغ داستان 
روزی روزگاری بی خیال می خواستم بگویم چه قدر از شروع و پایان افسانه ها خوشم می اید به خصوص به خاطر پایان های خوشش،تا حالا شده که زندگی یک افسانه باشد یا خودت افسانه باشی 
خاطره یی که تعر
ترس یا قدرت-؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-روزنامه تایم دهلی عکسی زیبا ازسردار حسینی در تظاهرات – هندی ه که متاسفانه قابل کپپی کردن نیست به چاپ رسانده است ونوشته است اگر حضرت قاسم سلیمانی با پهباد به شهادت میرسد دلیلی ندارد که یک ژنرال ضد امریکایئ پاکستانی باپهباد بقتل نرسد از حادثه برجها ی دو قلو- امریکا مداوم بهانه میسازد کهیج مدرک قابل قبول ارائه نداده است ودست به جنایت میزند وخشم هندیان با گفتن هند بهندازه انگلستان وایر
روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد.او باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود پس می داد.کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ‌ها آرزوی ازدواج با او را داشتند.وقتی پیرمرد متوجه شد کشاورز نمی ‌تواند پول او را پس بدهد، پیشنهاد یک معامله را داد و گفت که اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می ‌بخشد.
دختر کشاورز از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاهبردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت اصلا یک کاری می ‌کنیم، من یک سنگ
#بسیار_مهم |
 
مدیریت افکار عمومی در این مقطع خاص بسیار مهم است  خشم ناشی از داغ حاج قاسم، بزودی با بمباران رسانه ای دشمن، جایش را به ابهامات و نگرانی های دیگری خواهد داد.  شبکه های ماهواره ای و مزدوران فضای مجازی، این کار را شروع کرده اند، منفعل نمانیم. «این متن را با هر اسمی که دوست دارید منتشر کنید، مهم آگاه سازی است»  ایران در سوگ حاج قاسم عزیز است و«انتقام سخت» خواست قاطبه مردم است و این خشم ملی، خواب را از چشم دشمنان ما ربوده است.  وحشت د
#بسیار_مهم |
 
مدیریت افکار عمومی در این مقطع خاص بسیار مهم است  خشم ناشی از داغ حاج قاسم، بزودی با بمباران رسانه ای دشمن، جایش را به ابهامات و نگرانی های دیگری خواهد داد.  شبکه های ماهواره ای و مزدوران فضای مجازی، این کار را شروع کرده اند، منفعل نمانیم. «این متن را با هر اسمی که دوست دارید منتشر کنید، مهم آگاه سازی است»  ایران در سوگ حاج قاسم عزیز است و«انتقام سخت» خواست قاطبه مردم است و این خشم ملی، خواب را از چشم دشمنان ما ربوده است.  وحشت د
حالم از تمام حرفایی که میزنی بهم میخوره!
نمیدونم تا کی باید ساعت های بشینم پای صحبت های مسخره ات وانمود کنم که گوش میدم و با مهر سکوت رو لبم بهت بگم که حق با توئه و مشکل از منه!
آره درست میگی مشکل از منه...!
مشکل از منه که عین یه احمق تحملت میکنم و چیزی نمیگم!
که منم دارم کل کل میکنم هاع؟ منی که در روز کمتر از بیست کلمه بیشتر صحبت نمیکنم نامرد؟
حیف اون جایگاه و مقامی که داری! حقت نیست این زندگی!
حق این زندگی عالی رو نداری!
 هر وقت خواستم به خودم بگم ک
این روزا بیشتر از هر موقعى نیاز دارم یه نفر که باورم کنه یه نفر که خود خودش باشه به یه نفر که واقعا بدونم دوستم داره 
به هیچ احدى اعتماد ندارم احساس میکنم همه دارن بهم دروغ میگن همه دارن وانمود میکنن از اینکه کنارمن خوشحالن یا بهتره بگن راضین 
یه عالمه حس ناب و خوشالى تو وجودم داره وول میخوره اما چه فایده که ثانیه به ثانیه ادما دارن این حس رو ازم میگیرن 
ثانیه به ثانیه ابى اسمونى درونم با ته مایى از نارنجى و سبز داره خودشو میده به سیاهى مطلق 
مهدی احمدوند جنون
دانلود آهنگ جدید مهدی احمدوند به نام جنون
Download New Music Mehdi Ahmadvand - Jonoun
 
من به دل دیوونم یاد دادم نترسه از تنهاییمن سی سال تنها بودم منو نترسون از تنهاییتو منو دوسم نداشتی آخر یه شب منو تنهام گذاشتیتو ناز کردی من منت کشیدم برای آشتیمن که جز تو کسیو ندارم ولی چرا تورم ندارمچرا تورم ندارم چرا تورم ندارم ...چه کاری با من نبودنت کرد چی مونده از تو به جز یه سردردتو کردی بهم پشت ببین دلم رو زد کشتغم تو بسه برام برای هفت پشت ...من وانم
مهدی احمدوند جنون
دانلود آهنگ جدید مهدی احمدوند به نام جنون
Download New Music Mehdi Ahmadvand - Jonoun
 
من به دل دیوونم یاد دادم نترسه از تنهاییمن سی سال تنها بودم منو نترسون از تنهاییتو منو دوسم نداشتی آخر یه شب منو تنهام گذاشتیتو ناز کردی من منت کشیدم برای آشتیمن که جز تو کسیو ندارم ولی چرا تورم ندارمچرا تورم ندارم چرا تورم ندارم ...چه کاری با من نبودنت کرد چی مونده از تو به جز یه سردردتو کردی بهم پشت ببین دلم رو زد کشتغم تو بسه برام برای هفت پشت ...من وانم
مهدی احمدوند جنون
دانلود آهنگ جدید مهدی احمدوند به نام جنون
Download New Music Mehdi Ahmadvand - Jonoun
 
من به دل دیوونم یاد دادم نترسه از تنهاییمن سی سال تنها بودم منو نترسون از تنهاییتو منو دوسم نداشتی آخر یه شب منو تنهام گذاشتیتو ناز کردی من منت کشیدم برای آشتیمن که جز تو کسیو ندارم ولی چرا تورم ندارمچرا تورم ندارم چرا تورم ندارم ...چه کاری با من نبودنت کرد چی مونده از تو به جز یه سردردتو کردی بهم پشت ببین دلم رو زد کشتغم تو بسه برام برای هفت پشت ...من وانم
مهدی احمدوند جنون
دانلود آهنگ جدید مهدی احمدوند به نام جنون
Download New Music Mehdi Ahmadvand - Jonoun
 
من به دل دیوونم یاد دادم نترسه از تنهاییمن سی سال تنها بودم منو نترسون از تنهاییتو منو دوسم نداشتی آخر یه شب منو تنهام گذاشتیتو ناز کردی من منت کشیدم برای آشتیمن که جز تو کسیو ندارم ولی چرا تورم ندارمچرا تورم ندارم چرا تورم ندارم ...چه کاری با من نبودنت کرد چی مونده از تو به جز یه سردردتو کردی بهم پشت ببین دلم رو زد کشتغم تو بسه برام برای هفت پشت ...من وانم
مشاور پیش‌دانشگاهی‌مون گرچه در مجموع خاطره‌ی خوشی ازش ندارم، گاهی حرف‌های خوبی می‌زد. مثلا می‌گفت شما ممکنه خیلی مطالب رو خونده باشید، در حد امتحانات هم نتیجه گرفته باشید، ولی روش‌تون روش درستی نبوده باشه. اگه می‌خواید تو کنکور نتیجه بگیرید، باید اون روش رو بذارید کنار و با یه دید دیگه به مطالب نگاه کنید و روش درست رو انتخاب کنید. این سخته. چون شما به این روش عادت ندارید. اما با روش قبلی هم بیشتر از این نتیجه نمی‌گیرید. مثل این می‌مونه
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-حقه باز
ی- درکربلای  بیضا بود چقدر رنگ سفید به
این شهر می اید- از حرم شروع کردم درسمت چپ به سمت بالا حرکت کردن مقداری که بالا
رفتم ساختمان های شیک ولوکسی ساخته شده است که دران هنر موج میزند- دریک
سربالائی  درسمت چپ یک کوچه چهارمتری بود
بر سر کوچه یک تابلو با خط نستعلیق 
ایرانی  بسیار زیبا دردو ردیف نه
تائی اسامی شهدای صدامی  نوشته شده بود من
بسیارتعجب کردم قابل قبول نبود برگشتم 
ربرو حرم  خضرائی  امام ح
 
به یاد آوردن عشق کار خیلی سختی است.
سال‌ها می‌گذرد و بعد آدم از خودش می‌پرسد واقعاً عاشق شده بودم یا خودم را دست انداخته بودم؟
واقعاً عاشق شده بودم یا فقط داشتم وانمود می کردم او مرد رویایی من است؟
واقعاً عاشق شده بودم یا از سر لاعلاجی بود؟ 
 
| نورا افرون |
این روزا از لحاظ روحی خیلی توی فشارم 
دیرور عصر رفته بودم مهمونی و خیلی هم خوش گذشت بهم 
توی راه برگشت توی آژانس یه لحظه تو ذهنم گفتم وای دارم میرم خونه دوباره 
اصلا ازین فکر بهم ریختم که چرا خونه ای که باید منبع آرامشم باشم اینطور برام استرس زا بشه 
برادرشوهرم دچار مشکل مالی شده و یه طوری رفتار میکنه که همه درگیرش بشن 
در طول روز بارها و بارها که میخوام از عصبانیت سرمو بزنم به دیوار به خودم میگم آروم باش دختر آروم خودتو درگیرشون نکن اصلا به
استمنا یا همان خودارضایی  که اعتیادی گسترده بین جوانان است و گریبان گیر بسیاری از افراد شده است. متاسفانه امروزه شاهد بسیاری مواردی از دوستان عزیزی هستیم که به این بیماری مبتلا هستند و از آن رنج میبرند.عوارض خودارضایی در این افراد دیده شده است و این افراد را با نا امیدی همراه میسازد. افراد استمنا کننده از این عوارض مینالند و دنبال راه حلی برای درمان خودارضایی کردن هستند.
این افراد همیشه دنبال راه های متفاوت هستند و راه های بیشماری را برای ت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها