نتایج جستجو برای عبارت :

دندون درد خر است

۱. من کی از دندون‌پزشکی خلاص میشم؟!!! :(( چند تا چیز هست که واقعا دلم میخواد بدونم چی‌ان! یکی اون سوزنا که بعد تراشیدن دندون فرو میکنن تو لثه بیچاره‌م... یکی اون چیزا که دکترا هی با یه چیزی شبیه انگشتر اندازه‌ش میگیرن... یکی روش فرو کردن املگام تو دندون!!! یکی هم اون پیچ دردناکی که دور دندون میپیچن و در حالیکه دهنت بازه میفرستنت از وسط ملت رد شی بری عکس بگیری :/
۲. اونقدر عمرم تو دندون‌پزشکی گذشته که بتونم کاربلد بودن یا نبودن یه پزشکو تشخیص بدم!! و
می‌خواستم یه چیز دیگه بنویسم. یه فیلم خفن می‌خواستم معرفی کنم بهتون، اما هرچی حس و حال داشتم از تنم رفت. 
یکی از چیزایی که همیشه ازش خوشحال بودم و خدا رو شکر می‌کردم به خاطرش این بود که دندونام چندین ساله که مشکلی نداشتن. شیش هفت سال پیش، همه تابستون رو توی دندون‌پزشکی سر کردم و همه مشکلاتو حل کردیم تموم شد رفت. 
امروز پا شدیم بریم مدرسه ثبت‌نام کنیم و از اون طرف هم رفتیم دندون‌پزشکی. یه دندون اضافی داره در میاد. دندون عقلم نیست، داره بالای
مدتیست دندون درد بیچارم کرده!
دندون عقل یا همون نهفته داره هویدا میشه و درد عجیبی انتهای لثه و فکم حس میکنم.
تا دیروز با خودم فرمودم بزار برم پیش دندون پزشک اینجا حداقل یه مسکن برام تجویز کنه.
یه نیم ساعت پیچوندم و رفتم بخش دندان وفک!
چه بخشی! گل و بلبل بود اصن.
همه شاداب , همه با حوصله , همه شیک 

ادامه مطلب
همیشه کسایی که ارتودنسی می کردن رو مسخره می کردم می گفتم 
نگاه کن چقدر زشته دندوناشون شبیه گراز شدن =/ تا اینکه خودم عضوی
از اون گرازا شدم‌. الانم یه ساعتی هست از دندون پزشکی بر می گردم. 
تو این یه سال ارتودنسی خیلی به دندون علاقمند شدم 
دانشگاه مورد علاقمم که شیراز =)
دیگه این یه سال قول دادم تموم بهونه ها رو بذارم کنار که پشیمونی 
نمونه برام.
یک بار برای آخرین بار به خاطر یک راه برای یک هدف 
دندون پزشکی شیرازم آرزوست 
 سلام به همه دوستان عزیز خانواده برتر
دوستان چند مدتی زوم کردم رو دندون هام! خدا رو شکر دندون های خیلی خوبی دارم، چینش دندون هام خیلی مرتب و منظمه، جنس خوبی هم دارند، و اصلا انحراف، شکستگی و کجی ندارن. 
اما مشکلی که برام پیش اومده دندون هام نسبت به ده سال گذشته یک کوچولو زرد شدن و سفیدی و درخشانی اون موقع ها رو ندارن. اما باز هم هنوز خیلی ها بهم میگن عجب دندون های سفیدی داری. 
نا گفته نمونه از این خمیر دندون های معمولی ارزون ها استفاده میکنم، ه
یک هفته ای میشه که کلا مسیرم به سمت دندون پزشکی ‍♀️‍♀️
الانم با یه دندون عصب کشی شده و تحمل درد یک دندون عقل کشیده شده  دارم به پر کردگی و کشیدنای بعدی فکر میکنم و هربار به طرز فجیعی یه خودم بد و بیراه میگم که چرا انقدر دیر  و بعد از درد دندان رفتم دندانپزشکی‌‌؟؟؟؟؟؟؟!!!
#قابل ذکره که وی سه تا از دندان های عقلش بطور کامل رشد کرده بدون اینکه متوحهش بشه و همین باعث خرابی دندونای دیگه شده.
این جانب به خاطر مراجعه دیر به دندان پزشکی بسیار نادم و
آخرین باری که رفتم دندون‌پزشکی ، پنجم ابتدایی بودم. اونم در شرایطی که دکتر محبوبم که تنها کسی بود که من راضی میشدم برم پیشش ، از شهرمون رفت و من موندم و اون دکتری که معروف بود به بداخلاقی. خیلی هم زشت بود و من دوست نداشتم دکترِ زشت دندونامو درست کنه :))) همکارای مامانم ۶ نفری گرفتنم و بردنم اتاق دکتر و یه دندون شیری نیمه لق رو برام کشید و اون آخرین باری بود که من پامو تو دندون‌پزشکی گذاشتم.
ادامه مطلب
با حبیب کاف رفتیم دندون پزشکی برای معاینه؟!؟  دکتر گفت یه سری از دندوناتو بکشی تا ببینیم اوضاع حالت دندونات چطوری میشند! وقتی ۱۲-۱۳ سالم بود آبجی خانم سمیه که دانشجو بود اهواز با مامان خانم رفتیم اهواز دندون پزشکی که دندونمو درست کنند اون زمان ماهشهر نبود دندون پزشک خوب هیچ یه روز از صبح تا شب رفتیم اهواز دکتر تقریبا همین حرف‌هارو زد بعلاوه ارتودنسی وقتی برگشتیم باباخان گفت حالا بعد بگذار بری اصفهان
یک روز یک موش گرسنه که دنبال غذا میگشت یک فندق در بسته پیدا کرد.
هرچقدر سعی کرد با دندونش فندوقو باز کنه نتونست.
پوسته ی فنذق خیلی سفت و سخت بود و دندان های کوچیک موش نمیتونست اون رو بشکنه.
موش رو به آسمون کرد و گفت: "خدای مهربون! چرا به من دندونای به این کوچیکی دادی؟
من نمیتونم باهاش فندوقو بشکنم. الان من غذا دارم ولی نمیتونم بخورمش."
خدا از توی آسمون بهش جواب داد:
"برو توی جنگل و دندون همه ی حیوون ها رو ببین.
دندون هر حیوونی که دوست داشتی رو انتخا
سلام :) 
دیشب بعد از ۹ روز دوری از خونه برگشتیم به خونمون، چقدر من دلم تنگ شده بود برای خونمون 
همسر میگه من این دلتنگیتو درک نمیکنم، دقیقا برای چی دلت تنگ میشه :/ 
توی این ۹ روز فرصت نشد بیام بنویسم ازین اتفاق قشنگ :))
پنجم مرداد شب بود که متوجه شدم اولین دندون پسر به ما افتخار دادن و از لثه مبارک اومدن بیرون 
فکرشو نمیکردم اینقدر ذوق کنم و خوشحال بشم
پسر از ذوق کردن من خوشحال بود بدون این که دلیلشو بدونه :)) 
دندون دراوردن بچه ها هم مشکلات خودشو
امروز از ساعت 9 تا 2 بعداز ظهر توی دندون پزشکی بودم. دیگه داشتم بی هوش میشدم.
خرج امروز و صدا که جراحی لثه دارم و روز چهارشنبه که پر کردن یکی دیگه از دندونامه حدودا میشه 15/5 میلیون تومن . 
خدایا این پولو از من قبول کن در راه تو خرجش میکنم
ینیا دلم‌میخواد خودم دس کنم دندونمو از جا بکنم ‌بعد بیوفتم به جون لثه هام ...عین بچه کوچیکا که تازه میخوان دندون دربیارن این لثه های من میخارن و بعد تر اینکه اون دندونی که عصب کشی کرده بودم هم بازیش گرفته میگه عه؟لثه ها اذیتت کنن من نکنم؟مگه میشه ؟ مگه داریم؟!!!!
یه روز و یه شب محمد حسینو ندیدم دلم براش تنگ شد . نباید به خاطر سختی داشتن بچه ناشکری کنم . خدایا شکرت به خاطر بچه های خوب و سالمی که به ما دادی ...
+ خیلی غصه دندون دردشو می خورم . می دونم خیلی از دندون پزشکی می ترسه اگه ببریمش . خداکنه یه جوری خودش خوب بشه !
امروز چهلمه عمو بود و با هزار بدبختی خودمو رسوندم تالار برای شام. هوا به شدت گرمه و منم که سطح هموگلوبینم خیلی پاییه و نفس کشیدنم سخت شده.
نشستم سرمیز طبق معمول سوالای پزشکی فامیل از نوک پا تا نوک سر شروع شد
یهو یکی از فامیلا دهنشو اندازه دریچه کولر باز کرد و درحالیکه درست حسابی نمیتونست کلماتش رو بیان کنه با همون حالت گفت خانم دکتر این دندون عقل من داره بیچاره ام میکنه.
یعنی تو اون حالت احساس کردم دارم بالا میارم.سرمو سریع انداختم پایین و گفت
نام سایت : سایپر دراکون
نوع سایت : هایپ
محدودیت برداشت : ندارد
درصد اطمینان : 65%
محبوبیت : 100%
سیستم پرداخت : پایر (Payeer)
میزان سرمایه گذاری ما : 15000 روبل
مدت زمان فعالیت سایت : 45 روز سال
سود زیر مجموعه گیری : 20%
میزان سود دهی سایت سایپر دراکون : این سایت تا به امروز یک سایت فوق العاده در زمینه سود دهی بوده.با خرید یک بی دندون با حساب کردن میزان بونوس و ... تقریبا 25 روزه سرمایه اولیه بر میگرده و بعد از اون به سود میرسید.
این سایت هیچگونه محدودیتی در زمینه ب
حسنی بی دندون شدهزار و پریشون شده
بی احتیاطی کردهحالا پشیمون شده
با دندوناش شکستهبادام سخت و پسته
مک زده به آب نباتهی جویده شکلات
قندونو خالی کردهوای که چه کاری کرده
دونه دونه دندوناشخراب شدن یواش یواش
تا خونه همسایه هامی آدصدای گریه هاش
 
 
امروز دندون پزشکی بودم و جناب دکتر بعد نیم ساعت وزوزوز و....جیییز جیییز . و خش خش
بالاخره یکی از دندون هام رو عصب کشی کرد!!
 
بعدش کلی تاکید که( بچه جون!!!):///
نه آخه بچه جون؟؟بی تربیت تو ریش های من رو نمیبینی؟؟بچه؟؟نه ناموسا بچه؟؟ استغفرالله آدم یاد جواب های دندان شکن و 100در 100 بی ادبانه ی دوران دبیرستان میفته هااااا!!!
 
خلاصه گفت تا دو ساعت به باد هم اجازه نمیدی دندونت رو لمس کنه تا 24ساعت هم باهاش غذا نمیخوری!!
 
حالا نکته ی بامزه ماجرا کجاست؟
بعد د
با سلام خدمت اعضای محترم خانواده برتر
از کسانی که تجربه مشابه من رو داشتند یا این که دندانپزشک هستند ممنون میشم که نظرات شون رو بیان کنند. 
راستش من چهار تا از دندون های پایینم جرم زیادی گرفته به طوری که این جرم ها به صورت یه رسوب خیلی سخت در اومده که با مسواک از بین نمیره، بخصوص پشت دندون هام وضعیت بدتری داره. این رسوب ها باعث شده که لثه هام ملتهب بشه و موقع مسواک زدن یا بعضی مواقع با یه فشار ناچیز خونی میشه. از اون طرف این جرم ها باعث شده لثه ه
با سلام دوستان دومین سایتی که می خوام معرفی کنم سایت سایپر دراکون هست.
✅ بدونه واریز هیچ مبلغی در این سایت ✅بدون محدودیت برداشت✅ این سایت 100%پراختی داره با خیال راحت میتونید در این سایت کارکنید✅اگر میخاین زودتر به نتیجه برسین درقسمت( یک قهرمان بخر) اخرین قهرما  بی دندون رو خرید کنید هزینه برای خرید بی دندون 350روبل هست ✅  لینک ثبت نام http://syper-drakon.biz/؟i=25653
چرا باید تو این اوضاع مامانم دندون‌درد بگیرن و این دندون‌درد علارغم مصرف آنتی‌بیوتیک تشدید یافته و به سینوس‌ها هم منتشر بشه؟ اونم دندونی که همین چند ماه پیش در کرده بودند.
حالا درد هم باعث شده فشارخون مامانم به ۱۸۰/۱۰۰ برسه، کاپتوپریل زیرزبانی و لوزارتان هم بعد گذاشت یک ساعت چندان جوابگو نیستند. .... مامان رفتند تا دستشویی برگشتند فشار خون رفته تا ۲۰۰!
دستام می‌لرزند. و بدتر اینکه، تو این اوضاع رفتن به بیمارستان/درمانگاه/دندانپزشکی (اگه
متعهد بودن به یه نفر اصلا کار سختی نیست ...ولی همیشه بودن یه نفر و دوست داشته شدنم توسط یه ادم دیگه و خسته و تنها نبودن برای من خیلی حس عجیب و سختیه...۲۱ فروردین نامزد کردیم و به زودی هم عقده...قرار نبود به این زودی عقد کنیم ولی بخاطر اصرار های مامانم مجبوریم زودتر عقد کنیم...الف یا اسم مستعار دندون موشی...این روزا خیلی به فکر منه...میخواد من دیگه به تنهایی فکر نکنم ...میخواد نیازی به سیگار کشیدن و مشروب خوردن نداشته باشم...میخوام همونقدر که خودش خوشح
 
هو القادر
.
اینجا آغاز دنیای پر رمز و راز هر دندون خرگوشی بی دندونیه
یه روزی هممون اینجا بودیم
خیلی زود گذشن،نه؟! بقیه اش از این هم زود تر می گذره
اینجا تنها جای دنیاست که مطمئن میشی زندگی درجریانه چه تو بخوای چه نه
ادامه مطلب
به‌ نام‌ خدا
سلام
امروز رفته بودم دندون پزشکی که دندونم رو پر کنم، دکترم  می گفت الان دیگه برای دندون پزشک شدن لزوما نیاز به دانشگاه نیست و خیلی‌ها دندان‌ پزشک‌ تجربی‌ شدن، ولی‌ خب حق کار کردن در بیمارستان و درمانگاه رو ندارن ولی میتونن در مطب‌ های خصوصی کار کنن!
من فکر می کردم دندان‌ پزشکان تجربی کارشون غیر قانونیه، چون مدرک دانشگاهی ندارن، اما از طرفی دندان‌ سازان‌ تجربی‌ رو میبینم که‌ قانونی کار میکنن و مشکلی ندارن، پس بالاخ
نشستیم توی اورژانس بیمارستان و با دو از پرستارا که اونام تازه عروسن حرف میزنیم ...هر دو دهه هفتادین و انقدر چیزایی که میگن با من فرق داره که نمیدونم من عجیبم یا اونا
من مهریم ۱۴ سکه است...برای نامزدیم خودم ارایش کردم...یه لباسای قدیمیم که نپوشیده بودمش رو پوشیدم...خرید نداشتم...کیک نداشتم...برای عقد خیلی سریع و به اصرار دندون موشی خرید کردم...سرویس عروسیم ۲۰ تومنه و دومین سرویسی که دیدم رو خریدم...حلقه عروسیم ۹ تومنه...برای عقدم ارایشگاه نمیخوام بر
امروز دوباره رفته بودم دندون‌پزشکی. اولش اومد بگه بی‌حس نمی‌کنم، منم که از ترمیم هفته‌ی قبل تجربه‌شو داشتم گفتم نه. اونم نامردی نکرد سه تا آمپول بی‌حسی زد :دی (سه تا دندون بغل همو می‌خواست پر کنه.)
ترمیم از عصب‌کشی بدتره آقا :/ دندون پایین هم از دندون بالا سخت‌تره برعکس چیزی که فکر می‌کردم. همه‌ش زبونم مزاحم دکتر بود :|

اون دفعه که عصب‌کشی کرد گفتم عصبو نشونم داد؟ نگفتم! وسط کار یه چیز زردی گرفت تو هوا نشونم داد گفت می‌دونی این چیه؟ با
بعد از ظهر که بیکار بودم یه پست نوشته بودم که با لب و دهن خواننده بازی میکرد اما الان که اومدم منتشرش کنم میبینم نیست .... ادم عصبی میشه اصن :/
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
اقا چندین و چند شب که میخوام بهتون بگم خمیر دندون 2080 رو نخرید 
اگرچه ضد تبلیغ خودش یه تبلیغ ولی شما معایب این محصول رو به خاطر بسپارید... آقا روی این خمیر دندون یه فنی زدن به جای اینکه با پیچوندن درشو وا کنی باید بافشار وا کنی ... حالا تا اینجاشو میشه یه کاری کرد اما مسئله برای قسمت بع
من فیزیوتراپی روزانه یه دانشگاهی تو تهران آوردم، آزاد رو یه رشته خوب (دندون یا پزشکی، نمیگم کدوم که شناسایی نشم)، قبول شدم ولی چون خیلی دور بود از خونه مون دنبال نکردم، یه کم هم آدم بی خیال و تنبلی هستم متاسفانه، بعد همین دو روز پیش به خانوادم گفتم اول کلی دعوام کردن و بعد که برای ثبت نام اقدام کردیم دیدیم تموم شده مهلتش، گفتن تکمیل ظرفیت داریم، حتما قبولی ثبت نام کن، که تو تکمیل ظرفیت پزشکی شهر خودمون رو میارم، اصلا بیخیال اون یکی.
ولی من چرا
خب، امروز معاینه چشم پزشکی انجام دادم. گفت از شماره ی فعلیِ عینک خودت 0.25 کمتر ضعیفی، 0.25 بیشتر آستیگماتی!
کلی هم تاکید میکرد که عینکتو بزن! میگفتم میزنم بابا! میگفت نه نمیزنی! :))
با اینکه باز هم نتونستیم دندون پزشکی بریم ولی باز هم از انجام این دو کار در این هفته خوشحالم.
الآن عکس دندون و شماره ی عینک رو دارم و این خودش کلی منو جلو انداخت. با تشکر از مامان که کلی به زحمت انداختمش.
+ میگن نگید شماره عینک بگید نمره! شماره که درست تره خب! دوره زمونه ا
برای دومین بار در عمرم دارم دندون درد رو تجربه میکنمبار اول فقط چندساعت تحمل کردم و فوری رفتم دکتر
اما الان از دیشب همراهمه
نتونستم بخوابم.و تا 11 ظهر تو تخت بودم. 11 هم با تماس مادرم بیدار شدم 
تماسی که خودم متوجه نشدم ولی بچه ها میگن خیلی عجیب و حتی بداخلاق صحبت کردی
من اصلا یادم نمیاد گوشیم زنگ خورده باشه! زنگ زدم به مامانم توضیح دادم که جریان چی بوده و عذرخواهی کردم 
میگه تنهایی دیوونت کرده :)) اگه الان شهر خودمون بودی خوب شده بودی و این توهما
1. جدی ترین فوبیای من فوبیای دندون پزشک و دندون پزشکیه :| و الان که دندونم عفونت کرده و می ترسم برم دندونپزشکی و روز به روز عفونت شدید تر میشه قیافه ی پشم ریخته م دیدنیه :))
دندونم اینجوریه نمی تونم پفیلا بخورم :(
2. آقا مشاور مدرسه برنامه داده روزی 8 ساعت درس بخونیم خب؟ بعد من سه روز درس خوندم، جمع سه روزم شد 10 ساعت :| زیبا نیست؟ :))
آقا ولی سعی می کنم فردا رو به 6 ساعت برسونم. به جون خودم نمی تونم 8 ساعت! نهایت کششم 6 ساعته جون آندرومدا..
3. رفتارام داره به
1. جدی ترین فوبیای من فوبیای دندون پزشک و دندون پزشکیه :| و الان که دندونم عفونت کرده و می ترسم برم دندونپزشکی و روز به روز عفونت شدید تر میشه قیافه ی پشم ریخته م دیدنیه :))
دندونم اینجوریه نمی تونم پفیلا بخورم :(
2. آقا مشاور مدرسه برنامه داده روزی 8 ساعت درس بخونیم خب؟ بعد من سه روز درس خوندم، جمع سه روزم شد 8 ساعت :| زیبا نیست؟ :))
آقا ولی سعی می کنم فردا رو به 6 ساعت برسونم. به جون خودم نمی تونم 8 ساعت! نهایت کششم 6 ساعته جون آندرومدا..
3. رفتارام داره به
حس میکنم خیلی دارم عاشقت میشم...
نمیدونم شاید بعد از خوندن پست های دندون پزشکه شایدم نه. ولی واقعا دلم میخوادت خیلی زیاد. دوست نداشتم از رابطه دندون پزشک و ام اچ بخونم. انقدر دلبری کنن مثلا
من از ام اچ خوشم میاد بخاطر آدم جالب بودنش، و خب خوشگلم هست:)) دندون پزشک ام خوشگله، نیس؟
من خیلی ذوق کردم گفتی ما سه تا رفیقیم،
خیلی ذوق کردم گفتی منم با تو...
دیشب باز هم منو جلو خودت لال کردی. من میترسم. از آینده م خیلی میترسم. از الطیبون لطیبات... من طیب نیستم
یکی دو شب پیش با فاطمه حرف میزدم راجب یه موضوعی و اون میگفت که من نمیتونم حرفتو بپذیرم و نمیشه و ازین‌جور حرفا و منم بهش گفتم خب دلیلیم وجود نداره که بخوای بپذیری چون سبک زندگی آدما مثل هم نیست و حتی سبک زندگی خواهرا و برادرا هم متفاوته با هم و بازم حتی سبک زندگی بچه‌ها با پدر و مادرهاشون یکی نیست (یاد حدیث امام علی علیه‌السلام افتادم خطاب به پدرها و مادرها در رابطه با تربیت فرزندانشون) و ما نمیشه برای آدمای دیگه نسخه بپیچیم که مثل ما زندگی
یکی دو شب پیش با یکی از دوستام حرف میزدم راجب یه موضوعی و اون میگفت که من نمیتونم حرفتو بپذیرم و نمیشه و ازین‌جور حرفا و منم بهش گفتم خب دلیلیم وجود نداره که بخوای بپذیری چون سبک زندگی آدما مثل هم نیست و حتی سبک زندگی خواهرا و برادرا هم متفاوته با هم و بازم حتی سبک زندگی بچه‌ها با پدر و مادرهاشون یکی نیست (یاد حدیث امام علی علیه‌السلام افتادم خطاب به پدرها و مادرها در رابطه با تربیت فرزندانشون) و ما نمیشه برای آدمای دیگه نسخه بپیچیم که مثل م
اصرار نسبتاً جدی دارم تا جای ممکن، کالای ایرانی بخرم ولی نه به قیمت آسیب دیدن جسم و روحم. اذان رو گفتن و نخ دندون «ارکید» برای چندمین بار لای دندونام پاره شده، گیر کرده و هیچ جوره بیرون نمیاد طوری که حس میکنم بین دوتا دندونم یه کامیون آشغال خالی کردن. ماتم گرفتم و کز کردم یه گوشه و میگم من مگر دیوونه باشم بازم نخ دندون ایرانی بخرم. همه نخ میکشن لای دندوناشون تمیز بشه، من دارم نخ می‌کشم که نخ قبلی رو در بیارم.
برای خارجیش که پنج سال استفاده کردم
اصرار نسبتاً جدی دارم تا جای ممکن، کالای ایرانی بخرم ولی نه به قیمت آسیب دیدن جسم و روحم. اذان رو گفتن و نخ دندون «ارکید» برای چندمین بار لای دندونام پاره شده، گیر کرده و هیچ جوره بیرون نمیاد طوری که حس میکنم بین دوتا دندونم یه کامیون آشغال خالی کردن. ماتم گرفتم و کز کردم یه گوشه و میگم من مگر دیوونه باشم بازم نخ دندون ایرانی بخرم. همه نخ میکشن لای دندوناشون تمیز بشه، من دارم نخ می‌کشم که نخ قبلی رو در بیارم.
برای خارجیش که پنج سال استفاده کردم
خب من اومدم با کلی غر...این روزا که کرونا همه رو خونه نشین کرده فرصت خوبیه تا به همه کارهای عقب افتاده برسم ولی  انقدر کار زیاد برای خودم تراشیدم که واقعا شبا پا درد و کمردرد و گردن درد وحشتناک میرم تو تختخواب :( 
با این اوضاع زبان باید کلیییی مقاله ترجمه کنم که همشون اونقدر فونتاشون ریزه دیگه مجبورم آخرای کار کورمال کورمال پیش ببرم ترجمه رو.. خلاصه که خیلی خسته ام این روزا.. باید زبانم رو خیلی قوی کنم خیلی..برای آزمون هایی که باید بدم کلی برنامه
و من یه روز درسمو رها میکنم، برای اینکه زمینه ی تحقیقاتیمو عوض کنم....تا بفهمم چه اتفاقی در کجای آدم ها می افته که اینقدر حق به جانب میشن. چی میشه که در حالی که دست آغشته به عسل آدم تا آرنج تو دهنشونه از لای دندون میگن: بیشتر!
 
#در باب استاد راهنما!
یعنی وسط این "کرونابازی" ها و "قرنطینه" ها و "مرگهای جانسوزِ هموطنان" و "روز پدری که سوخت"، و "پدری که در اومد سر دندون درآوردن بچه"، و کلا تمامِ مزیدِ بر علت های این یکی دوهفته، تنها خبری که میتونست دلمون رو شاد کنه، خبر‌ِ خاله شدنمون بود :) اونم برای سومین بار :)
و تاریخ بنگارد که امروز، شنبه، هفدهم اسپندِ یکهزار و سیصد و نود و هشت، فاطمه زهرا خانومِ خاله پا به جهان گشود. یه نی نیِ گوگوجوی کوکولوی بگوری (اینا کلماتی هستن برای زمانی که زبان از توص
حس میکنم خیلی دارم عاشقت میشم...
نمیدونم شاید بعد از خوندن پست های دندون پزشکه شایدم نه. ولی واقعا دلم میخوادت خیلی زیاد. دوست نداشتم از رابطه دندون پزشک و ام اچ بخونم. انقدر دلبری کنن مثلا
من از ام اچ خوشم میاد بخاطر آدم جالب بودنش، و خب خوشگلم هست:)) دندون پزشک ام خوشگله، نیس؟
من خیلی ذوق کردم گفتی ما سه تا رفیقیم،
خیلی ذوق کردم گفتی منم با تو...
دیشب باز هم منو جلو خودت لال کردی. من میترسم. از آینده م خیلی میترسم. از الطیبون لطیبات... من طیب نیستم
 
هو القادر
.
اینجا آغاز دنیای پر رمز و راز هر دندون خرگوشی بی دندونیه
یه روزی هممون اینجا بودیم
خیلی زود گذشن،نه؟! بقیه اش از این هم زود تر می گذره
اینجا تنها جای دنیاست که مطمئن میشی زندگی درجریانه چه تو بخوای چه نه
اینجا هر روز صدای گریه ای بلند میشه
گریه نه از سر ترسه نه مکان نه چیز دیگه
گریه ی شکر گذاری نفسیه که خیلی هامون فراموششکرده ایم
اینجا آغاز و پایان دنیا کنار همه
خیلی ها منتظر شنیدن گریه اند برای شروع و آدم هایی در طبقات دیگر می گری
دندون درد یجوری امون برده بود ک متر میکردم خونه رو و اشکام میرخ همینجور
دهنمو باز کردم سپردم دست دکتر
سوراخ کرد عامل درد و ریخت بیرون همشو
ب خودم اومدم دیدم از ترس چادرمو مشت کردم تو دستم
تموم ک شد میخواستم سر بخورم اب بشم ...ک اخیییشششش
دیگ حس نمیکنم چیزی!
انگار صد سال خسته باشم...
 
تو گیر و دار دندون درد فرصت راهیان نور از دست رفت مثل اینکه...
منم نپرسیدم ینی تموم که تموم؟هیچی به هیچی؟
 
ینی زندگی اینجوریه؟
ک وسط یه درد عمیق برا امروز و فردا
فرص
نشستم تو یکی از دهنه های  پل خواجو ، هنوز جای دندون عقلی که دیروز کشیدم درد می کنه ...درد نبودنش تا مدت ها توی دهانت حس میشه ،
در این لحظه به تمام شدن نیازمندم ،تمام شدن هرچیز ،هرکس
 وفکر می کنم هیچ وقت تمام نمیشود .
پ .ن:غول سیاه افسردگی..تو بردی ...
 
 دانلود دوبله فارسی انیمیشن مربی اژدها ۳ How to Train Your Dragon 3 2019 BluRay
حجم: 174 کیلوبایت
زبان :دوبله فارسی + انگلیسی
کیفیت :110p__182p__282p__364p__480p__544p__720p__1080p
فرمت :MKV
حجم :متفاوت با هر کیفیت
مدت زمان :104 دقیقه
محصول :ایالات متحده آمریکا
کارگردان :Dean DeBlois
نویسنده :Dean DeBlois
امتیاز IMDB :7.7
رده سنی :مشخص نشده !
ستارگان :Jay Baruchel,America Ferrera,F. Murray Abraham
داستان:در قسمت سوم مربی اژدها هنگامی که هیکاپ متوجه می‌شود که بی‌دندون تنها اژدهای گونه‌ی نایت فیوری نیست ، باید تمام تلاش
اول. رفاقت عمیقی با دندون‌پزشکیا دارم. بیشتر از هم‌دانشکده‌ای‌ها. امین و سعید هم خب نزدیک‌ترینا هستن. و متفکران و مفید‌های دندون. همیشه غبطه‌ی دانشکده ما رو میخورن. سعید به خاطر خیل متفلسفین و استارتاپی‌های دانشکده‌مون. امین به خلطر استادای ۱۰ مقاله‌ای و اچ‌ایندکس ۹ای. به خاطر سلطه بی‌چون‌وچرای ما، به پژوهش دانشگاه. و باید بگم که منم افتخار میکنم به این موضوع. بی‌راه نیست اگه بگم دانشکده ما، با توجه به حجمش، فعال‌ترین دانشکده دانش
از شدت خوردن شکلات و کیک و اینجور چیزا دچار تنفر از کاکائو و شیرینی‌جات شدم و اگه کسی منو بشناسه و اینو بفهمه قطعا از تعجب دهنش باز میمونه.حالت تهوع گرفتم و انگار خود درسا هم روش اثر داره!یه مشت جزوه میریزم دورم از خوندن هرکدوم که خسته شدم میرم سراغ یکی دیگه و هی عوضشون میکنم.یه تبعیض خیلی مسخره هم بین دستام قائلم که همه کارا رو میسپرم به دست راستم و الانم چون واسه همه درسا خلاصه مینویسم شدیدا دست‌درد گرفتم و لعنت بهش!
جلد ۵ آتش بدون دود رو تم
سلام 
از دیروز بخش عقبی دهانم یه ذره درد میکنه، مسواک زدم، آب نمک قرقره کردم. یه کم که گذشت دیدم نه پوسیدگی و این داستان ها نیست، امروز صبح یه نگاه تو آینه کردم بخش عقبی دهانم یه چیز سفید دیده میشد، بعد تنها چیزی که به ذهنم اومد دندون عقل بود. 
رفتم تو اینترنت ببینم چی هست مال چه زمانی هست:
جراحی دندون عقل، به دندان عقل خود فرصت ندهید، دندان خود را رها نکنید و ...، این ها رو تو اینترنت پیدا کردم. شما چیزی راجع به دندنون عقل میدونین؟، کی درمیاد؟
چه چیزی می تونه از یه بچه ی دوازده کیلویی با هشتاد سانت قد یه هیولای ترسناک بسازه؟ 
عارضم خدمتتون که هفت تا دندون تیز، یه فک قدرتمند و حس خود بامزه پنداری:)
نتیجه اینه که الان من و باباش با مجموع سن تقریبی 60 سال از یه موجود 14 ماهه عین مرگ میترسیم که ناگهان وسط بازی و خنده یه تیکه از گوشتمون توی دهنش جا نمونه:-| 
این است لحظات زیبای مادر و فرزندی
 
سه شنبه دو هفته پیش بهتون گفتم قراره عمل لیزیک چشم انجام بدم ولی به خاطر اشتباهات پرستارها و بی اطلاعی من متاسفانه کنسل شد و به هفته بعدی موکول شد. تا سه شنبه بعدیش انقدر ناراحت و عصبی بودم که دستم به نوشتن نمی رفت و دو تا کتاب رو تموم کردم.
گذشت تا سه شنبه هفته پیش، این دفعه دیگه همه چیز روال بود و نفر اول عمل بودم... نگم براتون که وحشتناک بود... همه چیز رو میدیدم و حس می کردم، مثل وقتی می ری تو دندون پزشکی، فقط با این تفاوت که چشمته و خیلی وحشتناک
 انقد دندون رو جیگر گذاشتم که جیگرم خون شد.. انگار خدا واقعاً یه سریا رو بیشتر دوست داره ... نوبت ما کی میرسه پس؟ فقط خوشحالی بقیه رو ببینیم، باهاشون خوشحال باشیم که نوبت ما هم میرسه، اصلا ما تو این صف هستیم که نوبتمون برسه؟ خدا خدای ما هم هست ... ولی من جوجه اردک زشتشم .Are:'(
من دیشب یه دعای دیگه کرده بودم انگار خط رو خط شد
امروز ی مریض اومد ک ۹ تا دندون دو کوادرانتشو کشیدم:/
ولی به اندازه کشیدن یه عقل درست حسابی لذت نداش.‌
بجز قسمت بخیه که کانتینیوز زدم واسه اولین بار و خیلی ذوق کردم**)
(بماند ک هرچی فکر میکردم یادم نمیومد گره اخرو چطور باید بزنم و به همه هم گروهی هام متوسل شدم تا اخرش باهم فکری یادش اومد یکیشون ) :))))))
من دیشب یه دعای دیگه کرده بودم انگار خط رو خط شد
امروز ی مریض اومد ک ۹ تا دندون دو کوادرانتشو کشیدم:/
ولی به اندازه کشیدن یه عقل درست حسابی لذت نداش.‌
بجز قسمت بخیه که کانتینیوز زدم واسه اولین بار و خیلی ذوق کردم**)
(بماند ک هرچی فکر میکردم یادم نمیومد گره اخرو چطور باید بزنم و به همه هم گروهی هام متوسل شدم تا اخرش باهم فکری یادش اومد یکیشون ) :))))))
سلام به همه دوستان عزیز
من میخوام دندون هام رو بلیچینگ کنم برای سفید تر شدن یا همون لبخند هالیوودی. میخواستم بدونم شما تجربه ای تو این زمینه خودتون یا اطرافیان تون دارید. نگرانم نکنه رو مینای دندونم اثر مخرب داشته باشه. دندونپزشک خوب که تو این کار ماهر باشه از تهران یا خرم آباد معرفی کنید.
ممنون
مرتبط با دندان :
تجربیات شما در مورد لکه گیری دندان
تجربیات شما در مورد ایمپلنت دندان
تجربیات شما در مورد خمیر دندان های ضد حساسیت و سفید کننده
توصیه
+ بین غم این روزها و شاخ و شونه کشیدن‌ها و توئیت‌ها و دندون نشون دادن‌ها، خبر ریختن سقف کلاس درس رو سر بچه‌های مدرسه و دخترک مانتو صورتی که توی فیلم کوتاه چند ثانیه‌ای هق هق میکنه، قلبم رو سخت به درد آورد.
+ جمعیت امام علی(ع) توئیت زده بود که:
کابوس‌هایت کی تمام خواهد شد؟ کودکانت کی آرام خواهند خوابید؟ مردمانت کی خواهند خندید؟ خاورمیانه‌ی غمگین! خاورمیانه‌ی زیبا!
 
 
سلام
من 25 سالمه، جنسیتم خانوم هست.
یه سوال داشتم که امیدوارم از دوستان مشورت های خوبی کسب کنم، مشکل من استرس هست. اما تاریخچه استرس من از کجا اومده؟، من قبلا از دوم دبیرستانم اصلا استرس نداشتم به هیچ عنوان حتی نمیدونستم چیه و اعتماد به نفس کامل و ایمان به خدا و خودم داشتم.
اما متاسفانه دوم دبیرستان با یه دختری دوست شدم که بی نهایت استرسی بود در حد اینکه از استرس بدنش میلرزید، واقعا میرزید تن و بدن و دستش و دندون هاش به رعشه می افتاد. هر چه قدر
دیروز شنبه ۱۷ فروردین بود . مثل اون قدیما که بعد از عید تشنه دیدارت بودم بهت زنگ زدم ... گفتی دندون عقلت رو کشیدی با بیهوشی کامل ... هی ناز کردی، هی نازت رو کشیدم ... هی سر به سرت گذاشتم ... خیلی خندیدیم... اونقدر که گونه هام درد گرفت... گفتی استرس نداشتی... بالاخره دکتر دندون پزشک کار خودشو بلده ... نگرانی نداره که ... مثل اینه که قورمه سبزی نگران باشه من خوب می پزمش یا نه... کلی خندیدم به حرفهات... گفتی لپت ورم کرده و قلمبه شده ... قربون صدقه ی لپ قلمبه ات هم ر
قرار بود شب بریم خونهء مامان اینا بمونیم که صبح برم سر جلسه و بچه ها بمونن، بخوابن. قطعا اگر صبح میخواستم برم، رقیه بیدار میشد و مامان رو به زحمت مینداخت. مامان گفت واسه شام بیاین. گفتم نه. عصر تو خونه نرگس برام الویه لقمه گرفت نخوردم. سیر بودم از ظهر. بچه م چه مهربون شده بود. پتو انداخت رو کمرم که از باد کولر درد گرفته بود. رانی هلو برام درست کرد. مواظب خواهرش بود. با این وضعیت چند صفحه مرور کردم و بعد رفتیم خونه مامان. تو راه هی گرسنه و گرسنه تر م
مریض شدم. تا همین حالا که از دوازده شب گذشته مهمون داشتیم، سرسام گرفتم. یه خروار تست و درد و مرض و کوفت و زهرمارم مونده، هر غلطی میکنم ساعت مطالعه م بیشتر از 5 ساعت نمیشه و حس کند ذهن بودن بهم دست داده، رشته ریاضی "فیزیکه" و فیزیکم از همه چیم داغونتره همچنان، کتابی که قد کلیه م پولشو دادم جر خورد، الان فهمیدم امتحان شیمی داریم، صبح ساعت 5 باید پاشم، بعد از ظهر دندون پزشکی...
شب بخیر... یه کم برام دعا می کنید؟
رفتم دکتر گفتم دندون سمت راستم بالا درد می کنه نمی تونم باهاش غذا بخورم 
 
گفت باید 3 میلیون بدی تا بکشمش اگه هم می خوای پرش کنی 6 میلیون می شه  یه راه حل رایگان هم هست 
 
با ذوق گفتم  چیه  هرچی باشه قبوله 
 
گفت با اونور غذا بخور 
دم ساکت مینشستم یه گوشه فقط دو بار اقدام به سوزوندن
خونه کردم،یه بار دندون بچه همسایه رو شکستم؛همین و بس
من بچه بودم بچه هاى این دوره هم بچه ان همش باید یکى مراقبشون باشه.
یه دعوا درست حسابى تو عمرشون تجربه نمیکنن یا در حال بازى با آیپد ان
یا در حال حرف مفت زدن در مورد شخصیت هاى بازیشون
کاش میشد همشونو جمع کرد ریخت تو یه محفظه شیشه اى انداختش وسط اقیانوس
بعدش لم بدى رو کاناپه با خیال راحت پسته بخورى
× و بالاخره روز موعود رسید... اسباب کشی... اگر خدا بخواد امشب وسایلم رو میبرم جای جدید... البته که هنوز توش پر از کارگره و جا هنوز مرتب نیست و ممکنه چند روزی رو توی یک آشفته بازار به سر ببرم، تنها دغدغه ی من اتاقیه که باید دو تخته باشه و هنوز آماده نیست و کلی آدم براش دندون تیز کردن... کله ی صبح رفتیم اسمامونو چسبوندیم به درش ":)))) ولی خب دیگه خوابگاهه و قانون جنگلش...
×× روم نمیشه بگم ولی میگم، برام دعا کنید به انرژی مثبتش احتیاج دارم...
بهار بهیمو شونی شالیزار، معصومه بالا ملی
ته جلو دیی ته مار ته دنبال، معصومه بالا ملی
من دومه غریبی دل داری ناخار، معصومه بالا ملی
الهی بمیره کیجا تنه مار، معصومه بالا ملی
معصومه بالا ملی
برو دندون طلایی
مره زندون هدائی
 
 
وقتی که دستهای دخترک را گرفت اندامش را به لرزه واداشت. لحظه ای با دودلی سرش را بالا گرفت و به او خیره شد. و آنطور خیره خیره نگاه کردن، با آن چشمهای درشت و اشک آلود. اما دوباره سرش را پایین انداخت.
پسرک میخواست رگهای دختر را به دندان بکشد و خون درونش را مزه کند. میخواست تمام استخوان های دخترک را در آغوشش خرد کند. 
بعد هم دخترک همانطور که سرش را پایین گرفته بود گفت: خداروشکر که مسواک میزنه. حداقل دندون هاش سالمه...
یکی دو ساعت دیگه حرکت میکنم به سمت بندر.با اتوبوس میرم مثل دفعه قبل.نمیدونم چرا هر وقت باید یه کار مهم انجام بدم سردرد میگیرم.یه حسی بین سردرد و دندون درد هست!!!
اگه خدا کمک کنه و بندر خوش بگذره خیلی ممنونش میشم.اگه هم معجزه کنه و امتحان رو قبول شم که دیگه حرفی برای گفتن نمیمونه(حس می کنم همین الان یه بیلاخ گنده به طرفم گرفته).البته از شوخی گذشته دمش گرم خیلی جاها کمکم کرده حالا یهو دیدی اینجا هم دستمون رو گرفت.
الحمدالله اوضاع رو که در مجموع نگاه مبکنم و بررسی میکنم خوبه
سختی‌هایی هست طبیعتا، ولی مشکل لاینحلی نیست.
بنظرم سختیاش بیشتر از جنس تعدد و ترسه. تعدد مواجه با ترس

عکس رو در شرکت گرفتم و در صف انتظار مطب دندون‌پزشکی ادیت کردم، ۸ بهمن ۱۳۹۷، با عنوان همگرا
28 سالگی من، سال سختی شد.
به قدری سخت بود و خسته م کرد که اگر بعدش به اندازه ی اصحاب کهف میخوابیدم؛ حق داشتم.
اما خوشحالم هنوز زنده ام و در من احساس زندگی جریان داره چون زندگی بعد از خستگی ها و تلخی ها باز ادامه داره.
از خودم ممنونم برای همه ی صبح هایی که خودم رو به دندون کشیدم و از رختخواب جدا شدم. زیبایی زندگی شاید از وقتی شروع میشه که متوجه بشی " هیچ بر هیچ است " بعد با آگاهی از این هیچ و پذیرفتن زمختی و بی رحمی ش باز ادامه بدی.
این روزهام رو بیش از
سلام
من برای چکاپ دندونم رفته بودم دندونپزشکی، دکتر گفت پوسیدگی سطحیه و وقتی دندون رو باز کرد گفت پوسیدگی عمیقه و با مواد سیاه پرش کن، الان یک هفته ست درد دارم تو بیداری تو خواب، رفتم پیشش میگه اگر درد قطع نشه باید عصب کشی کنی. حال اصلا دندون من درد نداشت و من پر کردم که به عصب نرسه، الان چه جوری این دکتر به عصب رسوندش. 
بعدش هم فهمیدم که این دکتر سیگاریه و میره تو دستشویی درمانگاه سیگار میکشه، همچین پزشکانی که به سلامتی خودشون اهمیت نمیدن چط
امروز یه روز یک شنبه ایه که من خیـلی ناجورم از لحاظ جسمی!
دیشب اینجا با دوتا از بچه ها رفتم دکتر و امپول زدم 
از دیشب و علی الخصوص ٧صب امروز 
دندون درد به معنااااااای واقعی کلمه اَمونم رو برید!
جوری که اینطوری بودم که خب خدایا بسه :|اگه قراره این دندون درد همراه من باشه نمیخوام دیگه یه لحظه عم زنده باشم و چشمم رو داشتم میبستم روی همه ی ارزوهای کوچولو کوچولویی که تازگی برام پیدا شده و یه گور باباشونِ بزرگ میگفتم بهشون که ...از سر قضا یه موزیک پر خ
دخترک این روزها حسابی کوآلا شده. 
چسبیده به من و بسی بداخلاق!
فکرمیکنم بخاطر دندون های بالاییش باشه که یکیش در حال بزرگ شدنه..
دیشب با گریه از خواب بیدار شد و شاید یک ساعت تلاش کردیم تا آروم بگیره و بخوابه..
کلا یه هفته ست خواب روز و شب اش حسابی به هم ریخته..
خیلی از این موضوع ناراحتم.. گریه هاش دلم رو کباااب میکنه از بس که سوزناکه :(
نمیدونم مشکلش چیه دقیقا..
بین این همه فکر و دلمشغولی و کارهای خونه و بیرون، بخش "مامان" وجودم از همه پررنگ تر و حساس ت
از صبح درس درست و حسابی نخوندم...باید برای ادامه ی کارهای فارغ التحصیلی میرفتم دانشگاهی که از تک تک کارمندهای متنفرم و نمیدونم این چه مرضیه که هروقت میخوام برم دانشگاه دلم یک حالی میشه...از شب قبل توی روده هام رخت میشورن...
رفتم،سامانه قطع بود و کارهام موند...آمدم خونه.نتونستم درس بخونم...خودم رو با وُیس درسی مشغول کردم که سر خودم رو گول بمالم اما خودم که میدونم عملا کاری نکردم...دندونم از هفته ی قبل درد میکنه و دندون پزشک عزیزم مرخصی بود...امروز ن
مثلا دیگه از هیچ کس ننویسم و احساساتم رو خاک کنم و بی توجه بهشون باشم.
شاید یه نوعی از مبارزه باشه.مبارزه با هر چیزی!
یا مثلا دیگه با زبونم از پشت به دندون هام فشار نیارم
یا بیخیال باشم نسبت به درد توی استخون هام
یا اینکه کالباس توی ساندویچ هامو درنیارم!
یا بیشتر درگیر زندگی خودم بشم.غرق بشم توی خودم.
بیشتر دنیای خودمو دوست داشته باشم و بیشتر برای خودم باشم.
یا بیشتر برای "خودم" وقت بذارم این دفعه.
هوای بارونی و قدم زیر بارون..امروز صبح خروج زیاد چرک دندون عفونی حالمو بد کرده بود...به بیرون نگاه کردم بارون میومد..تو دلم غر زدم که آیا رواست هوا بارونی باشه و ما اینجا تو چرک و خون غلت بزنیم؟؟
هیچی دیگه خدا صدامو شنید و بارونشو قطع نکرد.....الان آف شدم و اومدم زیر بارون...
میگن دعا زیر بارون مستجابه....یعنی میشه کار پروتز منم درست بشه؟
هر چقدر می‌خوام فکر نکنم میاد تو ذهنم و مغزمو میخوره از درون.یشتر از اون درگیر فهمیدن علتشم...این دو روزه بخش خطا
سلام
من میخوام از یه دندانپزشک شکایت کنم، منتهی نمیدونم به کدوم مرجع باید مراجعه کنم، مثلا باید برم نظام پزشکی یا دادسرا؟
یه دندانپزشک، دندون منو که پوسیدگی سطحی داشته به عصب رسونده و مقصره، حال من میخوام شکایت کنم. اگه اطلاعاتی در این باره دارید لطفا بگید. ممنون.
مرتبط با دندان :
جدیدا روی دندون هام وسواس پیدا کردم
تجربیات شما در مورد لکه گیری دندان
تجربیات شما در مورد ایمپلنت دندان
تجربیات شما در مورد خمیر دندان های ضد حساسیت و سفید کننده
یادتونه گفتم:یه خونه پاستلی دارم وسط ابرا؟؟؟
الان همونجام با یه دندون درد یک هفته ای!!،ی عالمه فکر و خیال از تنظیم خواب به ساعت ۷ واسه از خواب نپریدن و خراب نشدن روز، تعادل بین درس و کار و دوست و خانواده  تا ریختن ی برنامه ۱۵ روزه کمی مشخص برای اینکه حداقل دستم بیاد تو این چتد روز چیکاره ام و ....
این ۱۵ روز ک گذشت ‍♀️
عاشق برنامه ریزیم و تا حالا ی بارم همشو با موفقیت تموم نکردم
شما چه میکنید ک انقدر بابرنامه پیش میرید؟من ک‌ول معطلم بس ک اتفاق خ
حس میکنم افسرده شدم. هیچ روزنه امیدی تو زندگیم نمیبینم. چند شب قبل هر کاری کردم پسری نمیخوابید. خودم داشتم هلاک میشدم از خستگی. داغون بودم. خدا خدا میکردم بچه بخوابه منم برم بخوابم.
انقدر اذیتم کرد که آخرش نشستم بلند بلند گریه کردم. گفتم من این زندگی رو نمیخوام  من بچه نمیخوام. من تا کی باید اینجوری زندگی کنم. دیگه نمی کشم. دیگه نمی تونم. دیگه بسمه.
همسر اومده بود بچه رو بغل کرده بود سعی میکرد بخوابونتش و بچه با تعجب منو نگاه میکرد.
نمیدونم بالا
یا ستار العیوب
 
یه دندونم درد میکنه.قبلا درستش کردم. اما دوباره خراب شده به گمانم این قبلا که میگم منظورم 8 سال پیشه. 
تو این کرونایی دندون درد چی میگه
خدایا....
 
 
پی نوشت
امون از خواب های پریشون دختر...
یک خواب هایی میبینم این مدت که قشنگ کابوس... 
خواب ها هم کفاره گناها میشه حساب بشن خدای خوبم؟
 
پی نوشت 2
در مورد ماهیت درد فکر میکنم... 
درد چیزیه که روح حسش میکنه. نه جسم... حتی درد جسمانی. 
به خاطر همین بدنی که روح ارتباطش باهاش قطع شده (بدن فرد مرد
 
 
پدر دندان پزشک بابا چند ماه قبل بر اثر آلزایمر فوت شد. پدر با وجود بیماری همیشه جلو انسانهای خندان،خندان است. من سوم شخصی بودم به تماشا یک عشق ناب نگاه حسرت و ستایش پزشکنگاه پدرانه پدریکهو دکتر خواهش کرد و دوربین دست گرفتم و از دکتر و بابا عکس گرفتم خدا خدا خدا
 
 
 
 
سلاممم... آخخیش بالاخره تموم شد! ولی بد تموم شد حداقل به عنوان کسی که شیش سال تو تیزهوشانش درس خونده می تونم بگم افتضاح
 بود. ولی یه بازه یه ماه وجود داره برای گشتن توی رشته ها، از پزشکی 
و دندون و دارو تا آبیاری گیاهان دریایی و پرورش علف های هرز... 
بیخی  اصلا دلم نمیخواد بهش فکر کنم!
 دلم برای تک تکتون تنگ شده! 
دقیقا دو ماه دیگه تولدمه، پیشاپش 18 سالگیم مبارک.
چخبر از خودتون؟ چخبر از کنکوریامون؟ 
+ مدت زیادی از بلاگ دور بودم..دلم یه قالب اختصاصی
+تابستون
گرمای هوای تابستون امسال فکر میکنم  بیش از  هر زمان دیگه اس اونقدری که محاله دم ظهر و بعدظهر ها برم بیرون ،   ولی با وجود گرمای عجیب و خیلی شدید  اینروزا ، طعم خنک و یخ بستنی ،عطر مست کننده بهار نارنج و شربت گل سرخ،خِرچ خرچ کردن یخ نوشابه ای زیر دندون، آب دوغ خیار عزیز جون با عطر خوش نعناع و گل سرخ ، لباس های رنگی رنگی   و نخی خنک،خوابیدن زیر کولر با موی خیس، راه رفتن تو مسیر رودخونه که آبش خنکِ،روزای بلند  و طولانی  هر روز   ، و  یه ع
ناراحتم واقعا
امروز یه دندون عقل رو نتونستم بکشم که چون نیمه نهفته بود و من نیمه نهفته نمیکشیدم و گفتم بگذار امتحان کنم که نشد.
که بعد مامان دختره اومد شاکی و فلان که چرا نمیتونستی، دست زدی
خیلی مفصله و بالا و پایین و کلا کار سختی بود و میدونم اکثرا قبول نمیکنن و همه اینها ولی نمیدونم، احساس کردم هزار درجه از جسارتم کم شد امروز و ترجیح میدم که دست نزنم، به هر چیزی نمیتونم و نمیشه و یه ذره سخته و یه ذره کوفته و هر چی، دست نزنم.
ناراحتم
چقدر رشته
درد دارم. و از درده که مینویسم. واقعیت اینه که منشأ این درد اتفاق ناب و اصیل و شریفی نیست. من، سربازی که در حال دفاع از میهن تیر خورده، نیستم؛ دکتری که حین نجات یک انسان خودش رو به خطر انداخته و حالا خودش دچار همون بیماریه و درد داره، هم نیستم؛ غریبه ای که برای نجات یک کودک پریده وسط خیابون و سینه جلوی کامیون سپر کرده تا بچه رو نجات بده، هم نیستم. در واقع درد من پوزخندی به ابتدایی‌ترین آموزه دوران کودکی و اصلاً نشأت گرفته از جهالت و حماقت منه. آ
به نام خدای شنهای طبس



ا هموطن بپا خیر تا کی میخوان حق مون رو بخورن؟
الان باید دقیقا چکار کنیم تا حق مون خورده نشه؟
باید برای بازگشت ولیعهد ؛ رضاپهلوی زمینه سازی کنیم!
د نشد که ولیعهد و ننش با اموال ملت ما تو آمریکا دارن میچرن که!
درست صحبت کن پسر ، همه ما آریایی ها به این خانواده مدیونیم!
عمو جان شما همونایی نیستید که از آلبانی برای ما پیام میفرستید؟
راستی الان دندون مسنوعیت تو لیوانه یا پوشیدیش؟
به نام خدای شنهای طبس




ا هموطن بپا خیر تا کی میخوان حق مون رو بخورن؟
الان باید دقیقا چکار کنیم تا حق مون خورده نشه؟
باید برای بازگشت ولیعهد ؛ رضاپهلوی زمینه سازی کنیم!
د نشد که ولیعهد و ننش با اموال ملت ما تو آمریکا دارن میچرن که!
درست صحبت کن پسر ، همه ما آریایی ها به این خانواده مدیونیم!
عمو جان شما همونایی نیستید که از آلبانی برای ما پیام میفرستید؟
راستی الان دندون مسنوعیت تو لیوانه یا پوشیدیش؟
باز همه حس های لعنتی دنیا دورم حلقه زدند.باز حس افسردگی ، سیاهی ، بی خوابی ، کهیر و خارش مزمن پوستی ، سردرد ، چشم درد ، دندون درد ، احساس حقارت ، احساس پوچی و ... رو با تک تک سلولهام حس میکنم.حس میکنم یه بیمار روانی افسرده ام.واقعا کسی هست توی دنیا که دلش نخواد ازدواج کنه؟دلش نخواد بچه دار بشه؟دلش نخواد کسی رو ببینه؟دلش نخواد زندگی کنه؟...کسی هست که همش به خودش بگه ۳۰ سال با هر بدبختی گذشته و ۳۰ سال دیگه با هر بدبختی ای که باشه میگذره و بعدش خلاص؟ا
سلام
قرار بود من هر روز یه نوشته داشته باشم ولی ظاهرا توفیق نبود که سعادت نصیبتون بشه و مطالبم رو بخونین
 
خب داشتم میگفتم امروز از اون روزا بود. صبح باید میرفتم دندون پزشکی اونم کجا؟ شهرستان
 
بعد که تموم شد گفتم چه کاریه منم میرم یه دوری توی بازار میزنم یه کم دلم واشه.
شما هم میدونین یه خانم که توی بازار دور بزنه یعنی چی؟
البته همیشه اینطوری نیستا یه وقتهایی عنایات خاص خدا شامل حالمون میشه و رزقمون رو از توی بازار با خودمون میاریم خونهکه الب
اون موقع‌ها وقتی قرار بود بچه‌ای بره دندون‌پزشکی، می‌دونست که برگشتنی کیک یا بستنی نصیبش می‌شه؛ این یه قانون نانوشته توی فامیل مادری بود که همۀ نوه‌ها ازش باخبر بودن. یه بار هانی که از دندون‌پزشکی برگشته بود، گفت یه بستنی موزی خورده که روش شکلات و بادوم داشته. هانی با زبون خودش بستنی رو توصیف کرد و من با ذهن خودم یه بستنی قیفی رو تصور کردم که روی بستنی زرد کم‌رنگش شکلات نسبتاً رقیقی ریخته شده بود و بالاش هم یه دونه بادوم کامل گذاشته بود
همیشه وقتی یه دردی تو جسممون پیدا میشه فکر میکنیم دیگه بدتر از این وجود نداره و این نهایتشه مثل سردرد یا دندون درد. این 4 ماه اخیر که دچار دیسک کمر شدید شدم و دائم دراز کشیدم و از کمردرد و سیاتیک نتونستم حتی بشینم یه طراحی چهره رو انجام بدم وقتی درد سیاتیکم شروع میشه و شدت میگیره تمام دردمو میریزم تو خودم و حتی حوصله ندارم کسی صدام کنه چه برسه به شوخی و تیکه پروندن ها و سایر ارتباطات. بعد فکر میکنم نهایت درد این نیست بدتر از اینم هست و اون دردیه
خب میخوام لیست اهداف 6 ماهه رو اینجا بنویسم و هر روز بنویسم در چه حدی تلاش کردم:
1- تموم کردن دوره متخصص اندروید تا اواسط تابستون ( باید تمرکز بر تمرین و زدن پروژه ها باشه و سرسری جلسات رد نشه.)
2- نوشتن دو اپلیکیشن و انتشار اونها در استور ها (یک ایده که مشخص هست -  ایده دوم باید پیدا بشه)
3- کاهش وزن حداقل 6 کیلو (روزانه حدود 200 کالری از طریق پیاده روزی و 50 کالری از طریق ورزش های مخصوص روزانه (اپ کاهش وزن) )
4- یادگیری لغات 504 - 1100 - 400 واژه تافل (با وبسایت mem
سال آخر انگار یه حس بیخیالی خاصی داره
پس فردا صبح آفتاب نزده امتحان دارم هنوز شروع نکردم
چرا شیرینی سال اخر باید با پایان نامه و امتحان و کلاس کوفت بشه؟
+ ازونجای که دکتر ط یادش رفته برگه نمره هارو رد کنه بالا پریو قبلیم 0 ثبت شده و یه حسی بهم میگه برام دردسر خواهد شد
+ سه شنبه هفته قبل همه چیز دست به دست هم داد و من اونهمه راه رفتم و پروپوزالمو دادم دست دکتر خ که بصورت اتفاقی حضور و وقت داشت! گفت یکشنبه آینده برم ازش بگیرم و من از شاذی اینکه بالاخ
سال آخر انگار یه حس بیخیالی خاصی داره
پس فردا صبح آفتاب نزده امتحان دارم هنوز شروع نکردم
چرا شیرینی سال اخر باید با پایان نامه و امتحان و کلاس کوفت بشه؟
+ ازونجای که دکتر ط یادش رفته برگه نمره هارو رد کنه بالا پریو قبلیم 0 ثبت شده و یه حسی بهم میگه برام دردسر خواهد شد
+ سه شنبه هفته قبل همه چیز دست به دست هم داد و من اونهمه راه رفتم و پروپوزالمو دادم دست دکتر خ که بصورت اتفاقی حضور و وقت داشت! گفت یکشنبه آینده برم ازش بگیرم و من از شاذی اینکه بالاخ
گذشته از اینکه از همون دور وقتی طرف رو دیدم، منقبض شدم و توی دلم به خودم و اون زنی که به زور توی باشگاه شماره ام رو گرفت، فحش دادم؛ درک نمی کنم چطور کسی از دختری که سال ها تلاش کرده برای کسب مهارت های مرتبط با شغلش و قطعا قبول نمی کنه خونه نشین بشه، درخواست آشنایی می کنه و بعد زل می زنه توی چشم هاش و میگه: (( وظیفه ی اصلی زن خونه داری و تربیت فرزندانه! حالا کار هم خواست بکنه، "پارت تایم" فقط. وظیفه شوهره که خرج خونه رو بده. زن اولویتش باید این باشه که
-فقط خدای زبونی، چیه مثل این میمونا بپر بپر می‌کنی؟! هر کی ندونه فکر می کنه زخم شمشیر خوردی، حالا دیگه می‌خوای آدم بکشی؟! اصلا می‌تونی کش شلوارت رو نگه‌داری؟! من خودم جواب دندون شکنی بهش دادم، لازم نبــ...
 محسن درحالیکه صورتش از درد جمع شده بود با اخم غلیظی گفت:
-هر جا اون هرزه رو ببینم لختش می‌کنم تا درس عبرتی بشه برا بقیه.
بی‌بی صورتش رو جمع کرد و چینی کنار چشمهاش نشست و با حالت تمسخر آمیزی گفت:
- خوبه حالا، چیه انگار جو گرفتدت؟!
شاکی گفتم:
-
کله گردالی صحبت میکنه
میخوام براتون یه خاطره ی خنده دار از بچگیام تعریف کنم که همین الان یادم افتاد
وقتی بچه بودم ما همیشه تو کوچه در حال بازی بودیم،من و سه تا صمیمی تربن دوستام تو اون دوران.از صب ساعت ۸ بیدار میشدیم تو کوچه بودیم و تا ساعت ۱۲شب تو کوچه ول میگشتیم ، دعوا میکردیم ، بازی میکردیم ، خرابکاری میکردیم و بچگی میکردیم.یادمه سال اولی بود که تصمیم داشتم روزه بگیرم ، چند روز روزه رفته بودم و حسسابی به خودم افتخار میکردم:) اما رفقام(که ای
قلبم داره میاد تو دهنم:( هنوز دارم گریه مبکنم
دندون 5ام شکست:(از دیستالش (خلفش)
دکتر برای چهارشنبه نوبت داشتم ، زنگ زدم گف اگه کنسلی بود خبر میدم
دارم میمیرم...اگه این مشکل برای بقیه دندونام پیش بیاد چی؟
×تروخداااااااااا اگه روی دندوناتون لکه سفید گچی دیدین برین دکتر حتما....ظاهر دندونم کاملاااااا سالم بود فقط همون قسمتش سفید شده بود که قرار بود چهارشنبه...:(
توی عکسمم یکم پوسیدگی نزدیکه عصبه میترسم اندو بخواد
ده روز به شروع ترم رفتم عکس اُ پی جی گرفتم!
بدارین از اینجا بگم، قبلش حدود یه ماه قبل،، رفتم معاینه پیش یه دندونپزشکی که فکر کنم تازه فارغ التحصیل شده بود و بسیار با شخصیت و بقول خودمون خاکی بود! ولی خب از وقتی که عکس نوشت تا وقتی که برم زمان زیادی طول کشید و گویا منقضی شده بود :/ تو همون ساختمون رفتم پیش یه دندونپزشک دیگه و ازش خواهش کردم که واسم همینو بنویسه و با هزار منت "منشی"!!!! بلاخره دکتر نوشت، ازش پرسیدم دندونای عقل رو جراحی میکنید؟ گفت نه!
بعضی اوقات خیلی نگرانم. وقتی فکر میکنم به برگشتن و از نو شروع کردن و خوب ساختن زندگی ته دلم غنج می‌ره اما نگرانی از دور دندون نشون میده و زوزه می‌کشه تا من از ترس بریزم دور هر چی که امیدواری هست و بیست ثانیه هایی پیدا کنم برای فرار از هر چی فکر برای بالاتر از بیست ساعته.
امروز حرم رفتم. کلی دنبال یه جا برای نشستن و نماز خواندن گشتم. دست آخر یه جای شلوغ بین جمعیت روی زمینی که فرش نبود نشستم گرمم بود. موهام خیس عرق بود زیر روسری و چادر. مستاصل بودم
این هم آخر این رابطه. هر چیزی توی این عالم تموم شدنیه، و من چقدر خنگم که درس نمی‌گیرم. همه چیز... همه چیز... رابطه با م هم تموم شد، باید میشد مثل همه‌ی رابطه‌های این سال‌ها. ذهن فاحشه‌ی من رابطه‌ای جدید می‌جوره...من غمی محو تو دلمه و حالم معمولیه و فقط باور نمی‌کنم، حتی همین حالا که دارم اینها رو می‌نویسم یه امید گنگی مانع میشه باور کنم بینمون تموم شده. خوابم میا  و نمیاد ولی باید بخوابم. روز سختی در پیشه روزهای سختتری هم. باید دندون به جیگر ب
این که ندونی این آخرین خداحافظیه از این که این آخرین خداحافظیه خیلی غم انگیز تره. و جالبش اینه که هر کودوممون هزاار تا از این ها تو زندگیمون خواهیم داشت. امان از مهم هاش.
--
ساعت یک و چهله و خوابم نمیبره؛ همیشه کقتی تا این وقت نمیخوابم هورمونای خوابیدن مغزم دیگه ترشح نمیشن :))) به دیوار زل زدم زوور میزنم بخوابم::)))) اخه از بخت بد باید ۸ صبح پاشم برم دندون پزشکی، بعدش ک برگردمم از ۲ باید برم اموزشگاه، احتمالا بعد اونم باشگاه، پس کی درس بخونم هان هان
ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت‌.من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفش‌هایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!نگاهی به برگهٔ کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاهی کوتاه به دختر کوچکم
من به عنوان نوه‌ی دوتا مونده به آخری، همیشه بین نوه‌هاش گُم بودم. از وقتی یادمه، برای صدا کردنم، احسان یا شایان یا وحید رو اشتباهی صدا می‌کرد. گاهی حتی هر سه تا رو می‌گفت تا اسم من به یادش بیاد. به یادش بود، ولی به زبونش نبود‌. مرتب اماکن زیارتی از جمله مکه، مشهد، کربلا، سوریه و غیره رو با رفت‌و‌آمدهای مکررش زخمی می‌کرد و همیشه هم سوغاتی می‌آورد و به صورت گزینشی بین نوه‌ها تقسیم می‌کرد و من بین هم‌سن و سال‌هام همیشه اولویت آخر بودم. به
یکی بهم گفت میترسم که در آینده نتونی زندگی خودت رو اداره کنی و مامان خوبی بشی. فکر میکرد افکارم، اتاقم، کارهام و هرچیزی که به من مربوط میشه یجورهایی عجیب و غریبن.
من اون لحظه چیزی نگفتم. جواب دندون شکن ندادم. از خودم و زندگیم دفاع نکردم.
ولی تمام ثانیه های بعدش، به این فکر میکردم که میتونم درستش کنم ولی به روش خودم.
+میتونم بهترش کنم. بهم زمان بده.
گوش بدیم
سلام این ماه رمضون که گذشت  به شدت کسل کننده بود یک امتحانم توش بود. امتحاناش توش بود. خلاصه تشنه گشنه بودیم. و غیره و ذالک. 
از یه جایی خوب بود پیش خانوادم بودم. پارسال که با برو بچ زده بودیم ددر. ولی امسال ور دل مادر. خوب این خوبه ولی بدیش اینه اونی که باید باشه نیست. 
نمیگم کی فضول نشید. 
یه چیزایی خیلی رو مخ بود. از بستنی خودن بعضیا تو خیابون. از روزه خوری بعضیا از دندون درد لعنتی تا گرما و دوری و این کتابای کثافط. 
خوب چرا کصافط چون جا ندارم نگه
حالا وسط همه اینا دوست صمیمیم دیروز میگه که شک داره حامله باشه. امروز رفته بی بی چک گرفته و بله فعلا مثبت نشون داده تا بعد که آزمایش بتا بده و مطمئن شیم
قیافه ی پنچر و پوکرش دیدن داشت. با اینکه چند وقتی بود بچه میخواست و تا همین ماه پیش میزد توو سر خودش که نکنه مشکل داریم که حامله نشدم، حالا پشیمونه. میگه حس بدی دارم انگار دیگه کلا از مجردی دراومدم و محدود شدم
واقعا خدا نمیدونه به کدوم ساز بنده هاش برقصه
کلی باهاش حرف زدم اسم پسر انتخاب کردیم قر
داستان کوتاه دندان
 
ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت‌.من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفش‌هایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!نگاهی به برگهٔ کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاه
داستان کوتاه دندان
 
ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت‌.من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفش‌هایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!نگاهی به برگهٔ کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها